تارا فایل

گزارش کارآموزی دبیرستان 15 خرداد




گزارش کارآموزی
محل انجام کارآموزی:
دبیرستان 15 خرداد
استاد راهنما:
جناب آقای
کارآموز:

زمان:
مقدمه
کارورزی یک شغل موقت و مهم و مفید برای من بود رفتن به کارورزی بسیار مهم است و اطلاعات محدودی را در اختیار یک کارآموز می گذارد و مقدمه ی براییک دانشجو در حال فارغ التحصیل است.
باید ساعات کارورزیبه اندازه باشد تا بتوانیم اطلاعات بیشتری را بدست بیاوریم و مهارت بیشتری کسب کنیم. من به عنوان یک کارآموز مشاوره در مدرسه ی 15 خرداد توانستم کمی اطلاعات بدست بیاورم و در مورد یک خدمات مشاوره مهارت کسب کنم در واقع از طریق خدمات راهنمایی می توان تواناییها و محدودیت های دانش آموزان در زمینه های گوناگون می تواند آنان را به رشته های تحصیلی و عمکلرد او را موثر و پربار می سازد.
ولی معلم به تنهایی نمی تواند و نه فرصت دارد به تمام مسائل و مشکلات روانی و خانوادگی و تحصیلی دانش آموزان رسیدگی کند و برای هر کدام راه حل ارائه دهد. و از این رو مشاور تحصیلی با همکاری معلم و خانواده و مسئولان مدرسه می تواند دانش آموزان را در جهت رفع مشکلات تحصیلی و خانوادگی و روانی و تامین ثبات عاطفی یاری ددهد و نهایتاً نیل به اهداف آموزش و پرورش را ممکن سازد مسئولان محترم آموزش و پرورش باید به اهمیت و ضرورت خدمات راهنمایی مشاوره در نظام آموزشی کشور توجه بیشتر مبذول دارند . در واقع هدف مشاوره شناخت استعدادها و رغبت های دانش آموزان است و یاری در حل مشکلات عاطفی ، اجتماعی و…

فصل اول

مناسب بودن محیط دبیرستان برای دانش آموزان : از نظرمناسب بودن این محیط معاون و آموزش مدرسه به من گفت که این محیط برای بچه ها کوچک است از جمله حیاط که در زنگ ورزش بچه ها با مشکلات زیادی ورزش می کنند .چند تا از کلاسها هم بسیارکوچک است و جمعیت بچه ها در کلاس زیاد است همین بیشتر مشکل ایجاد می کند .همان طور که خودم توجه کردم و از خانم پرسیدم ایشان اتاق مشاوره نداشتن و البته یک اتاق بسیار کوچک که درحیاط قرار داشت را به عنوان اتاق مشاور قرارداده بودن اما من وقتی از خانم پرسیدم چرا به اتاق خودتان نمی رودی و همیشه در دفتر هستین ایشان گفتن که اون اتاق بسیارکوچک و تاریک و سرد است .
بنابراین مدیر و معاون و مشاور همه دردفتر هستند فقط اتاق معاون اجرایی و فن آوری جداست و کلاسهای مدرسه فاقد چوب لباس بود هوا سرد و بچه ها مجبورن کاپشنهایشان را کنار کیفشان بگذارند امکانات رفاهی و آموزشی این مدرسه از نظر من خیلی پایین است بچه ها در سطح پایین هستند واغلب پدرها کارگر و مادرهایشان هم خاندار هستن.
مدیر مدرسه و معاون اطلاع دقیقی و جامعی از مساحت کل مدرسه ندارد که در اختیار ما بگذارد. تعداد کلاسهای مدرسه شامل 7 کلاس درس است . که 3 تا اول دبیرستان و یک کلاس سوم انسانی و یک کلاس سوم تجربی و یک کلاس دوم تجربی است. کلاس سوم تجربی و انسانی و همچنین نمازخانه در طبقه ی دوم قرار گرفته مدرسه دو طبقه است .طبقه ی دوم خیلی کوچک است و فقط 2 کلاس و نمازخانه قرار دارد و 5 کلاس در قسمت پایین .
البته یک کلاس استفاده نمی شود و درسش هم بسته است. ته سالن یک کلاس کامپیوتراست که بچه ها وقتی سیستم لازم داشته باشن به اون کلاس می روند درقسمت حیاط آبدارخانه و اتاق معاون اجرایی فنآوری قرار دارد. و کنار آبدارخانه کتابخانه هم قرار گرفته .خیلی کوچک است و در ابتدای در ورودی به مدرسه آبخوری و سرویس بهداشتی و بوفه مدرسه درحیاط جای گرفته دیوارهای مدرسه با نقاشی های در خور توجه دانش آموزان تزئین شده که علاوه بر زیبایی هر کدام پیام بهداشتی و اجتماعی دینی را به بچه ها ابلاغ می کند و رنگ هایی که بکار گرفته شده شاد و مناسب سن دانش آموزان است.
کار در دفتر مدرسه شامل اتاق برای مدیرمعاون و معلمان می باشد البته مشاور هم هست بر اساس ائین نامه آموزشی اتاق مدیر و همچنین مشاور باید از سایر کارکنان جدا باشد .اتاق مدیر و معاون دارای پنجره هایی رو به حیاط قراردارد که مدیر می تواند به راحتی دید کافی نسبت به دانش آموزان که در حیاط و کلاسها رفت و آمد می کنند داشته باشند وفضای داخلی اتاق شامل تابلو و اعلانات جهت اعلام جلسات و اطلاعات و آگهی هایی که از اداره آموزش و پرورش به مدرسه ابلاغ می شود و دو گاوصندوق در کنار میز مدیر قرار دارد هر سیستم گرمایی دفتر شامل بخاری است و یک کمد بزرگ در کنار میز مدیر وجود دارد و تعدادی کتاب در قفسه های کمد قرار دارد و جعبه ی کمک های اولیه همچنین دو کامپیوتر و در آن اتاق قرار دارد و تعداد صندلیهایی این اتاق که در اصل محل استراحت مربیان نیز است 14 صندلی است که 3 صندلی مربوط به کادر دفتری است بقیه ی برای مربیان گذاشته شده و به ترتیب و مرتب چیده شده و یک پنکه در قسمت سقف قرار دارد این اتاق در قسمت ورودی آن وشه ی کلاس چند کمد دیگر ی قرار دارد که یکی برای خانم معصوم مشاور مدرسه است و یکی هم اغلب معاون از آن استفاده می کرد .
کنار پنجره گل و میکروفون و یک ضبط قرار دارد .جنس در همه ی کلاسها ازچوب و پنجره ها از آهن کف همه ی کلاسها و سالن از موزاییک می باشد سیستم روشنایی در تمام کلاسها و دفتر مدیربه حداقل دو یا سه لامپ کم مصرف ختم می شود .سرویس بهداشتی پرسنل مدرسه کوچه ی حیاط مدرسه قرار دارد که تنها شامل یک توالت و دستشویی است و رنگ همه ی کلاسها درس قهوه ی است .در هر کلاس دو پنجره قرار دارد یک وایت برد و بعضی از کلاسها هم تخته سیاه داشتن در کلاسها جالباسی وجود ندارد و هر کلاس دارای یک بخاری است والبته سطل پلاستیکی آشغال که مسلماً در همه ی کلاسها وجود دارد میز و نیمکتها که در کلاس ها وجود دارد به زحمت قابل استفاده است و پرده های همه ی کلاسها به رنگ آبی که به نظر من رنگ شادی و مناسبی است.نمازخانه بسیار کوچک است و همه ی بچه ها نمی توانند در آنجا قرار بگیرند و نماز جماعت بر پا کنند . طبقه ی دوم شامل 20 پله است بر روی دیوارهای سالن بچه ها اغلب کارهای گروهی انجام داده اند و روزنامه دیواری درست کرده بودن برد سالن پر از متن های آموزشی بود که بعضی از این متن ها مربوط مسائل آموزشی درسی و حجاب است که مشاور مدرسه به برد سالن مدرسه زده بودن.
و مشاور پیام هایی آموزشی درس یا پیام های پیامبراکرم را .برای بچه ها زده اند
سیستم خنک کننده ی کلاسها پنکه های روی سقف و رنگ کلاسها از نظر من جالب نیست. کلاسها اغلب تیره معلوم می شدن.لباسهای بچه ها هم به رنگ سرمه ی و مقنعه مشکی و بقیه به سلیقه ی خودشان انتخاب شده بوفه مدرسه کوشه ی حیاط قرار دارد و از جمله خوراکیهای مناسب و بهداشتی گرفته .
نیروی انسانی مدرسه و آمادگی : شامل تعداد معلمان مدیرو معاون و معاون اجرایی و معاون پرورشی کادردفتری دارای مدارک تحصیلی فوق دیپلم ولیسانس و فوق لیسانس و فراش مدرسه دیپلم می باشند. اغلب معلمان دارای مدرک فوق لیسانس هستند.
مدیر مدرسه خانم و معاون خانم و معاون پرروشی خانم و مشاور مدرسه خانم و معاون اجرایی خانم و بقیه ی کارکنان

فصل دوم

با گرفتن نامه ی از دانشگاه پیام نور به عنوان یک کارورز و گرفتن نامه ی دیگر از آموزش پرورش بجنورد برای کارآموزی دردبیرستان 15 خرداد شیفت 2 و تحویل نامه به خانم مدیر دبیرستان خانم با نامه ی من موافقت کرد و قرار شد 28/6/92 من از هفته ی دیگه روزای شنبه و یکشنبه به مدرسه بروم.
روزاول
امروز تاریخ 4/08/92 ساعت 7 صبح به دبیرستان 15 خرداد شیفت 2 واقع در خیابان معصوم زاده جنب کوچه ی شترخانه مراجعه کردم قرار است من به عنوان کارآموز به مدت 30 ساعت در این دبیرستان به جمع آوری اطلاعات بپردازم. از جمله اطلاعات این دبیرستان به محیط فیزیکی آموزشگاه و تعداد معلولان آن دبیرستان و همچنین خدمات و امکانات آموزشگاه و همچنین چگونگی شیوه های آموزشی در مدرسه و برخورد و مدیران و مربیان با بچه ها و در مورد امکانات و کلاسها از نظر گرمایی بهداشتی و موارد دیگر … روز شنبه اولین روز کار آموزی من است وارد دبیرستان شدم بچه ها صف بسته بودن و داشتن به ردیف به سمت کلاسهایشان می رفتن من بهسمت دفتر رفتم و با همه ی کارکنان سلام کردم و خودم را به عنوان یک کارآموز به مدیر معاون و از جمله مشاور معرفی کردم .
کار من بیشتر مربوط به خانم و مشاور مدرسه بود ایشون ساعت اول مدرسه منو به داخل یکی از کلاس های اول فرستاد اون ساعت بچه ها پرورشی داشتن من وارد کلاس شدمبچه ها با تعجب به من نگاه کردن اول فکر کردن من تازه واردم و می خوام کنار بچه ها درس بخونم .ولی بعد خانم گفتن خانم قرار درکلاس به جای من بمونه و شما باید با خانم همکاری داشته باشید .
بچه ها خوشحال شدن و از من استقبال کردن به من گفتن شما از این به بعد همیشه میاین من هم برایشان توضیح دادم که به عنوان یک کارآموز به این مدرسه اومدم و بیشتر از چند جلسه دیگه نمی تونم بیام کارورزیم تموم میشه.
بچه ها خیلی خوشحال بودن احساس می کردم با من راحت ترن برای من خیلی حرف زدن من اول توضیح دادم که قبلاً در این مدرسه تحصیل کردم بچه ها پرسیدن اینجا که تازه عوض شده قبلا جای دیگه ی بود من هم گفتم بله این مدرسه قبلاً یک جایدیگه بود خلاصه بچه ها کتابهای پرورشی را در آوردن و گروه گروه شدن البته همیشه برای جواب دادن تمرین ها گروه گروه میشن و یکی به عنوان سر گروه جواب را می خواند یعنی هر گروه که جوابش درست تر بود همان را همه ی بچه ها مینوشتن من هم به حضور غیاب بچه ها پرداختم وبعد که زنگ خورد به دفتر رفتم.
زنگ تفریح خانم
مشغول ثبت نام های بچه ها بود و به من گفت بیا کمکم کن چند تا از لیست بچه های کلاسها اولویها را بمن داد خیلی به هم ریخته بود و من با گفتن شماره ملی بچه ها و آدرشان و تعداد فرزندان و وضعیت اقتصادی و شغل پدر و مادر و میزان تحصیلات پدر و مادر به خانم کمک می کردم .ساعت دوم دوباره خانم منو وارد یکی از کلاسهای اولهای 101 بودن . بچه ها دوباره همانند کلاس 103 با دیدن من تعجب کردن و خانم دوباره منو به عنوان یک کارآموز معرفی کرد و خودش هم رفت اولش سلام کردم وبا بچه ها کمی حرف زدم بچه ها خوشحال بودن و دلشان می خواست من همیشه برایشان بروم دوباره بچه ها تمرین ها را جواب دادن و چندتا از آنها کنفرانس داشتن .
.کنفرانسشان دادن و به جای خود نشستن من باید به جای خانم نمره می دادم. یکشان 19 و به یکشان هم 20 دادم واقعاً جالب بود کنفرانسشان برای دفعه ی اول به نظر من خوب بود کمی شلوغ بودن کنترل یک کلاس با بچه های به سن 15 یا 16 بسیار سخته الان می تونم کمی معلمان را درک کنم.
حضور و غیاب را انجام دادم وبعد بچه ها ازم پرسیدن باید معدلمان چند باشه. برای انتخاب رشته من هم تا جایی که اطلاع داشتم در اختیار بچه ها گذاشتم و بعد زنگ خورد و من دوباره به دفتر رفتم یک لحظه احساس کردم معلم هستم .
واقعاً جالب بود تجربه ی خیلی خوبی برای من بود. زنگ تفریح به سالن رفتم و به بچه ها نگاه می کردم مطالب روی برد را در سالن خواندم متن هایی که مشاوره برای بچه ها روی برد زده بود بسیار جالب و آموزنده بود دو ساعت آخر من در دفتر بودم و به خانم در مرتب کردن پرونده های بچه ها کمک می کردم .پرونده های بچه های دو شیفت به هم ریخته شده بود و من بر اساس شیفت و حروف الفبا هر کلاسی را جدا مرتب می کردم .کار خیلی سختی بود ساعت آخر واقعاً خسته شده بودم خانم یک چای برام آورد تا کمی خستگیم دربشه خانم خیلی سرش شلوغ بود واقعاً بهشون حق می دم ایشون از من خیلی تشکر میکردند.
می گفت اگه نبودی بیشتر کارام می موند .روز پر کاری بود اما جالب و دوست داشتنی بود خانم از م پرسید فردا هم میای من جواب دادم اره در هفته فقط روزای شنبه و یکشنبه میام تا ساعت هام تموم بشه و بعد خسته نباشید گفتم و خداحافظی کردم.
روز دوم
امروز 5/08/92 ساعت 7 صبح روز یکشنبه وارد مدرسه شدم و به سمت دفتر رفتم و سلام گرمی با کارمندان کردم و بعد از در آوردن پالتوم دوباره به خانم در مرتب کردن پروند های بچه ها کمک کردم خانم خیلی خوش برخورد بودن با بچه های مدرسه هم خیلی خوب رفتار می کردن . وااگر معلمان در مورد دانش آموزی صحبت می کردن مشکلات درسی آنها را می گفتن خانم مشاور دست به کار میشدن و با آنها صحبت می کردن یا برنامه ریزی درسی می کردن تا پیشرفت داشته باشند .ا
اغلب معلمان در زنگ تفریح از بچه ها حرف می زدن یا به مدیر یا به مشاور می گفتن که کدوم از بچه ها در درس کم توجهی می کند مدیر مدرسه هم در عین صحبتی که با کارمندان داشت در همین حین کارهای دبیران را چک می کرد من از ساعت 7 صبح تا ساعت 5/11 به مرتب کردن پرونده های بچه ها در هر دو شیفت می پرداختم .
خیلی سخت و خسته کننده بود .اول باید پروند هاشون مرتب میشد تا خانم به راحتی بر اساس حرفو الفبا هر کلاسی را مرتب ثبت نام می کرد من تونستم یک شیفت را مرتب تحویل خانم بدم. روز خسته کننده و تکراری بود .اما کار در دفتر هم به نظر من جالب است.
کمی استراحت کردم و چای خوردم و 10 دقیقه به زنگ بچه ها مونده بود که خانم به من گفتن خانم شما می تونید برید خیلی ازم تشکرکرد و بعد من خسته نباشید گفتم و خداحافظی کردم.
روز سوم
روز شنبه 11/8/92 ساعت 7 صبح روز شنبه وارد مدرسه 15 خرداد شدم وقتی که وارد شدم دیدم بچه ها صف بسته بودن و یکی از بچه ها داشت برای همه قران می خواند چون هوا کمی سرد بود زودتربه کلاس رفتن .مرتب به ردیف بچه هایی که منو می شناختن با خوشحالی سلام می کردن و خوشحال بودن و از من می پرسیدن دوباره کلاس ما میاین منم گفتم اره شاید وقتی رفتم دفتر دوباره مثل جلسه ی پیش خانم گفتن شما برید کلاس 103 البته این بار که وارد دفتر شدم کمی صمیمی تر سلام کردم. و مدیر و معاون و خانم هم سلام گرمی دادن من لیست بچه ها را از خانم گرفتم و به سمت کلاس 103 رفتم طبق روال قبل وارد کلاس شدم و سلام کردم بچه ها هم که منو میشناختن خیلی خوشحال شدن که دوباره من به کلاسشون رفتم.
از بچه ها پرسیدن تو این مدرسه چطوری با شما برخورد می کنن بعضی از بچه ها گفتن خیلی خوب بعضی ها هم گفتن نه زیاد خوب رفتار نمی کنن هر کسی به دید خودش به من گفت دوباره بچه ها تمرین های درس دیگر جواب دادن و از روی درس رو خونی کردن درس پرورشی خیلی آسان است و بیشتر برای کار عملی بسیار عالی است بچه ها گروه میشدن و روزنامه دیواری درست می کردن و یا تحقیق در مورد رشته هایی که دوست داشتن واسه مشاور خانم میاوردن و من به جای خانم بهشون نمره می دادم چون خانم به من گفته بود که شمامیت می تونید به جای من بهشون نمره بدید. به دو ساعت اول تموم شد و من به سمت دفتررفتم و یک چای خوردم مدیر به من گفتن به خانم کمک کنید تا کارایش تموم بشه حضور غیاب دبیران را به من دادن تا مهر بزنم .
البته خانم کمی راهنمایم کرد تا اشتباه نکنم دوباره ساعت دوم خانم گفتن برید کلاس 101 طبق جلسه ی پیش دوباره به کلاس رفتم و با بچه ها سر کله زدم بچه ها تمرین ها را که جواب دادن ازم اجازه گرفتن تا درس های زنگ بعدی را بخوانند و بعد من هم کتاب درسی خودم را مطالعه کردم تا زنگ تفریح خورد دو ساعت آخر روزهای شنبه اغلب در دفتر بودم و به مدیر و معاون کمک می کردم البته خانم به من گفتن که چطوری برای بچه ها برنامه ریزی درسی می کنند.
خانم دوتا از بچه های شاگرد اول دوم تجربی را به کلاس ته سالن که همان کلاس کامپیوتر بود بردن و دو تا برنامه ی درسی امتحانی بهشون دادن و تا بیشتر پیشرفت کنن مادر بچه ها برای پرسیدن وضعیت درسی به دفتر مراجعه می کردن و خانم نمره های بچه ها شون نشون می داد و می گفت درچه سطحی هستن اگر والدین در زنگ تفریح مراجعه می کرد از معلمان هم می پرسیدن بعضی از دبیران خیلی بد برخورد می کردن و بچه ها را میان همه خجالت زده می کردند اما بعضی از دبیران رفتار بهتری نشون می دادن .
دو ساعت آخر یکی از معلمان با ناراحتی وارد دفتر شد و گفت دیگه به کلاس سوم انسانی درس نمیرن خیلی شلوغ و ضعیف هستن مدیررفت به کلاس سوم انسانی و چند تا از بچه ها را به دفتر آورد و گفت اینا به نمایندگی همه ی بچه ها قول می دن درس بهتربخونن از شما معذرت خواهی می کنن.
معلم کمی آروم شد و دوباره بعد از 5 دقیقه به کلاس رفت روز جالبی بود برام چند دقیقه به زنگ مونده بود که خسته نباشید گفتم و به خانه رفتم.
روز چهارم
روز یکشنبه 12/8/92 ساعت 7 صبح وارد مدرسه شدم و به سمت دفتر رفتم سلام کردم و کمی بعد دوباره به خانم در ثبت نام بچه ها کمک کردم .هنوز ثبت نام شیفت 2 مونده بود من لیست بچه ها را واسه خانم میخوندم و ایشون وارد سایت مدرسه می کردم دو ساعت اول به ثبت نام بچه ها پرداختم و بعد کمی استراحت کردیم سرهمه شلوغ بود اما من فکر می کنم خانم خیلی بیشتر از بقیه سرش شلوغه به نظر من و همچنین خود خانم مشاور همون طور که بهم گفتن با توجه به تراکم کار یک مشاور 12ساعت برای 170 نفر دانش آموز یک شیفت بسیار کم است و نمی تواند پاسخ گوی بسیاری از مشکلات باشد.
من در هنگام ثبت نام بچه ها متوجه شدم که بیشتر بچه ها اغلب از لحاظ اقتصادی و خانوادگی در سطح پایینی هستند و مشکلات زیادی دارن مشاور علاوه بربرنامه ریزی برای کلاس های سوم تجربی و ریاضی و انسانی به رسیدگی به مشکلات خانوادهگی و نامه های آنان می باشد خانم میگفتن یک مشاور اگر خیلی سال در یک مدرسه بماند بهتر می تواند با دانش آموزان ارتباط برقرار نماید و مشکلات آنان پیگیری گروه و کمکم آنان باشد کلاً یک مشاور در یک روز می تواند به این صورت باشد که اول کلاسهای برنامه ریزی تحصیلی یا مهارتهای زندگی برای کلاسهای اول (متوسطه دوم) و بعد از آن هم می تواند ثبت نام اینترنتی دانش آموزان اول ، دوم و سوم بادش.
ساعت دوم کمی بیکار نشسته بودم و خانم و خانم و خانم در مورد بعضی ازمسائل حرف می زدن. خانم بلبلی یک لیست از بچه های چادری واسه 13 آبان می خواست البته با ادب بودن و زرگ بودن آنها هم ملاک بود خانم عدالیتان 15 نفر از بچه های با ادب را واسه راهپیمایی آماده کردن تا پرچم را بگیرند و بقیه ی بچه ها هم از پشت سر با آنها بروند من هم واسه 13 آبان با بچه ها به راهپیمایی رفتم بچه ها مرتب و بهردیف پشت سر هم قرار گرفته بودن البته دو ساعت اول همه بچه ها به کلاس بودن و درس می خوندن و معلمان داخل کلاس ها ساعت 9 به بعد تعطیل شد و هم برای راهپیمایی آماده شدن و از سمت کار گر تا به سمت شهید به راه افتادیم مدیر و معاون و خانم عزیزی و بقیه کارکنان هم بودن راهپیمایی تا ساعت 12 طول کشید و بعد بچه ها هر کدام به سمت خانه هایشان رفتن و..
روز پنجم
روز شنبه مورخ 19/08/92آخرین روز من از کار آموزی ساعت 7 به مدرسه رفتم سلام کردم و وارد شدم با همه ی کارکنان خیلی صمیمی تر شده بودم و کارکنان هم خیلی با من راحت تر برخورد می کردن و خیلی با ادب و با احترام بودن از جمله خانم و خانم معاون مدرسه خانم عدالیتان با بچه ها هم برخورد خوبی داشتن دو ساعت اول رفتم سر کلاس کمی با بچه ها حرف زدم و گفتم که روزآخر کار آموزیم و دیگه نمیام بچه ها ناراحت شدن آخه تقریباً به من عادت کرده بودن سرکلاس بچه ها از مشکلاتشان تو مسیرراه مدرسه حرف زدن تعریف کردن چه چیزهایی واسشون پیش میاد روز آخر بود می خواستم بیشتر باهاشون حرف بزنم خیلی خوب بود چون من هم درکشون می کردم راهنما یشون می کردم البته خانم میگفتن مشکلات بچه ها به شما مربوط نمیشه ولی بچه ها خیلی با من راحت تر بودن راحت تر حرفاشون می گفتن من سعی کردم به حرف خانم گوش کنم و زیاد دخالت نداشته باشم.
و فقط گوش کنم دو ساعت اول تموم شد من از بچه ها خداحافظی کردم و زنگ تفریح را به دفتر رفتم از سالن بچه ها صدام می کردن و می گفتن بازم اینجا بیاین دو ساعت دوم یکی از بچه ها شیرینی آورد تازه ازدواج کرده بود همه بهش تبریک گفتن وبه نظر من خیلی کم سن سال ازدواج با سن کم عاقبتی نداره به بچه های 101 توصیه کردم درس بخونید ادامه تحصیل بدین سعی کنید به این زودی ازدواج نکنید به فاطمه هم گفتم حالا که ازدواج کردی ان شا ا… موفق باشی سپس حتماً ادامه تحصیل بده تو کلاس 101 بازم به بچه ها گفتم که جلسه ی آخر و دیگه کاروزیم تموم میشه.
بچه ها مانند کلاس 103 ناراحت شدن بچه های شلوغی بودن اما خیلی با ادب بودن کلاس کوچیکی هم داشتن شاید همین کوچک بودن کلاس باعث می شد هم آنها را به عنوان کلاس شلوغ بشناسند ساعت آخر مانند روال قبل باز هم در دفتر بودم و به خانم گفتم هر کاری هست بهم بگید تا برایتان انجام بدم خانم خیلی ازم تشکرکرد.
و بهم گفت اگر شما نبودین بیشتر کارام می موند به خانم هم گفتم هر کاری از دستم بربیاد براتون انجام می دم اگر که سرتان شلوغ است خانم تشکرکردن برگه های کارورزی خانم دادم تا پر کنند و امضاء برام بزنند و بعد به خانم دادم تا برام مهر دبیرستان 15 خرداد بزنند خانم بلبلی به من گفتن مهر نمی زنن تا بازم برم بهشون کمک کنم اما خانم خندیدن گفتن مهربزنید کارورزیشون تموم شده خانم داشتن با هام شوخی می کردن .
احساس می کنم کار آموز خوبی بودم ساعت آخر کمی به خانم کمک کردم و به من گفتن اگه زحمتی نمیشه برم از کتابخونه براشون کتاب بچه های معتاد و یا کلا در مورد معتادان پیدا کنم من به کتابخونه رفتم و چند کتاب پیدا کردم و برای خانم به دفتر آوردم روز خوبی برای من بود دوست داشتم بازم به اون مدرسه برم خانم به من گفتن اگه وقت کردی بهمون سربزن منم گفتم باشه حتماً دوباره بهتون سر می زنم آخرین روز کارآموزی من با خوبی به پایان رسید.

فصل سوم
انتقادات و پیشنهادات

انتقاد: از نظر من باید به اتاق مشاورتوجه بشه چون مشاور با بچه ها خیلی سرکار دارد. داخل اتاق کامپیوتر جای مناسبی برای مشاور دادن نیست .
دبیران خیلی بدبرخورد می کردن با بچه ها وقتی که والدینشان به مدرسه میامد داخل دفتر کنار همه ی با آنها دعوا می کردن به نظر من مادر بچه ها خیلی خجالت می کشیدن درسته بچه هاشون درس نخونده بودن اما محیط دفتر برای این کارا درست نیست باید به اتاق مشاور برن و مادر را ازدرس بچه ها مطلع کنند و مشاور با بچه ها صحبت کنند.
چند تا از کلاسها خیلی کوچک بود بچه ها فشرده نشسته بودن و دو تا از کلاسها رنگ خوبی نداشتن به نظر تاریک بود نمازخانه بسیار کوچک است و همه با هم نمیتونن نمازجماعت برپا کنند همه ی کلاسها چوب لباسی نداشتن درفصل زمستان بچه ها چوب لباس لازم دارن.
درداخل سالن یک کلاس درش قفل بود دلیلش نمی دونم میشه اون کلاس واسه مشاور باشد ومشاور از اون برای برنامه ریزی درسی بچه ها استفاده کند ویا اگر معلمی مشکلات درسی بچه ها آن را ارائه می دهد مدیر و مدیر هم به مشاوراطلاع دهد همه ی مشکلات بچه ها در کلاس مشاور انجام می شد معلم در اتاق مشاور با والدین بچه ها صحبت بپردازد.
مدرسه را باید با رنگهایی مانند صورتی کم رنگ و یا آبی ملایم رنگ کنند تا کلاسها تاریک دیده نشود. بیرنگی کلاس روحیه ی بچه ها تاثیر منفی می گذارد. و با خریدن جا لباسی واسه هر کلاس مشکلات بچه ها را حل کنند تا لباسهایشان از میز صندلی آویزان نباشد.
و معلمان سعی کنند کمتر از بچه ها در دفتر صحبت کنند اگر هم چیزی هست به مدیر یا خود مشاور اطاع بدهند.

فهرست مطالب
مقدمه 2
فصل اول 3
فصل دوم 8
روزاول 9
روز دوم 12
روز سوم 13
روز چهارم 15
روز پنجم 16
فصل سوم 19
انتقادات و پیشنهادات 19

1


تعداد صفحات : 16 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود