تارا فایل

کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی


 کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی
مقدمه و تاریخچه
عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند .
اجتماع برای مصلحت ، تعجب یا سالم سازی ، بعضی از این افراد را تحمل می کرد عده ای را محبوس می ساخت و دسته ای را به مرگ محکوم می نمود. پنیل که به حق باید او را بنیانگذار روانپزشکی جدید نامید اولین کسی بود که به دلجویی بیماران پرداخت و برای آنان برنامه های تفریح و گردش در نظر گرفت . او بیماران روانی را به ۴ دسته تقسیم کرد :
۱. ملانکولی یا مالیخولیا
۲. مانی یا جنون شور و شوق
۳. جنون
۴. عقب ماندگی ذهنی
بعد از پنیل ، یک پزشک فرانسوی بنام ایتارد به تربیت کودکی وحشی پرداخت که در جنگلهای " آویرون " فرانسه پیدا شد . کودک عقب ماندگی بسیار عمیقی داشت ایتارد تربیت کودک را بعهده گرفت و کوششهای بسیطی در این زمینه مبذول داشت تا موفق به پیدایش راه جدیدی در نحوه آموزش و پرورش افراد عادی عقب مانده و حتی معلولین گردید .
همکار ایتارد بنام سگن بدنیال زحمات وی و به منظور شکوفا کردن این کودکان موسسه ای برای عقب ماندگان ذهنی ایجاد کرد و روش حواس حرکتی را در آموزش کر و لالها به کار برد .
این پیشرفتها همچنان ادامه یافت تا اوائل قرن بیستم که توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور کار قرار گرفت و در امریکا به توصیه بخش اصلاح نژاد کمیته پژوهشی انجمن زاد و ولد امریکا ، نازا کردن عقب مانده ها به صورت قانون در آمد و بالاخره در قرن بیستم بود که دانشمندان و پژوهشگران عقب ماندگیهایی که به دلیل اختلالات متابولیکی ، نقصهای کروموزومی ، بیماریهای مادر در دوران بارداری و … ایجاد می شد را کشف کردند و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساختند .
ترقیات روز افزون علوم پزشکی ، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است .
شرایط بهداشتی ، تغذیه کودکان ، پیدایش آنتی بیوتیکها و سایر داروها در درمان بیماریهای خاص که شایعترین علل عقب ماندگیهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی کاسته است .
هوش :
روانشناسان زیادی درباره هوش و آزمونهای آن کار کرده اند . هوش یک صفت فرضی و یک مفهوم انتزاعی است پس آنچه مورد مطالعه قرار می گیرد آثار هوش است نه خود هوش . هوش یک استعداد نیست بلکه مجموعه استعدادهاست.
حافظه ، دقت ، یادگیری و ادراک و … در آن اثر دارد و این وضعیت از فردی به فرد دیگر فرق می کند .
هر یک از روانشناسان با توجه به مکتب خاصی که مورد قبولشان است در مورد هوش و عقب ماندگی ، نظراتی ارائه داده اند که در اینجا مختصراً نگاهی به نظریه پیاژه می اندازیم .
پیاژه روان شناس سوئیسی تعریف هوش و عقب ماندگی را اینطور بیان می کند :
هوش نتیجه تاثیر دائمی و متقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل به طور متعادل صورت گیرد موجب توانایی سازگاری با محیط و پیشرفت هوش می شود . کودک در مراحل مختلف رشد تصاویر ذهنی مختلفی دارد که از تصاویر ساده شروع شده و به تصاویر پیچیده تری می رسد .
بنظر وی گذشتن از این مراحل یعنی از مراحل پائین و رسیدن به مراحل بالاتر بستگی به رشد هوش ، ساختمان عصبی و بدنی روابط اجتماعی و تجارب زندگی فرد دارد .
اهمیت و ارزش نظریه پیاژه در هوش این است که پدیده های روانی و بخصوص هوش دارای الگوی مخصوص و از یک نظام کلی که اساس آن تجارب اولیه و عکس العملهای کودک از بدو تولد حتی قبل از آنکه قادر به تکلم باشد شروع می شود .
این عکس العملهای حسی و حرکتی هستند که موجب می شوند کودک بتواند روابط محسوس عینی و عملی بین اشیاء و حوادث را بطور منظم یکی بعد از دیگری کشف کرده و پاسخهای عملی و درست به وضعیتهای مختلف می دهد . از همین جا پیاژه عقب مانده را افرادی از جامعه می داند که در مراحل پائین رشد هوشی متوق می شوند و در آنها کششهای نهاد قوی و زیاد است .
بطور کلی معلوم می شود که عقب ماندگان ذهنی افرادی از جامعه هستند که از نظر فعالیتهای ذهنی نسبت به همسالان خود نارسائی داشته و در نتیجه از توانائی یادگیری ، همسازی با محیط ، بهره برداری از تجربیات ، درک مفاهیم قضاوت و استدلال صحیح به درجات مختلف محرومند و نارسایی فعالیتهای ذهنی آنها از بدو تولد یا مراحل اولیه کودکی وجود دارد در هر صورت هر عقب ماندگی و اختلال ذهنی یک مورد اختصاصی است و احتیاج به راه حل فردی دارد .
علل عقب ماندگی
عوامل متعددی وجود دارد که باعث بروز عقب ماندگی می شود :
۱. اختلالات زیادی که علل اصلی آنها شناخته شده نیست ولی با عقب ماندگی همراهند ، عده ای از عفونتها ، مسمومیتها ، عوامل مکانیکی مانند ضربه ، عوامل کروموزومی ناشناخته ، اشعه ایکس و …
۲. عقب ماندگی به علت اتفاقات دوران بارداری ، شکی نیست که رشد جنین از بدو تشکیل تحت تاثیر شرایط بدنی و روانی مادر قرار می گیرد . بعلت رابطه بسیار نزدیک بین مادر و جنین باید گفته دکتر آرنولد گزل را پذیرت که می گوید : " اهمیت حوادث دوران نسبتاً کوتاه بارداری از حوادث دوران زندگی کمتر نیست " . دکتر گزل به آثار عوامل ارث در رشد و تکامل هوش و شخصیت زیاد تاکید می کند و عقیده دارد که کودکان همانطوری هستند که بدنیا آمده اند . هر کودک با دیگر کودکان فرق دارد و لو اینکه در محیط یکنواخت زندگی کرده باشد وی بهیچ وجه اثر عوامل محیطی را انکار نمی کند .
در مرحله زندگی داخل رحمی بعلت رشد فوق العاده جنین ، سه چهار ماهه اول دوران بارداری اهمیت بسزایی و اکثراً اختلالات بدنی و نقایص عضوی در همین دوران از زندگی جنین بوجود آمده و به رشد خود ادامه می دهند .
عواملی که در دوران بارداری بر روی جنین اثر دارند عبارتند از :
۱. بیماریهای مادر :
سفلیس ، بیماری سرخجه ، توکسوپلاسنموریس و …
۲. سن مادر و حالات روانی او :
تحقیقات نشان می دهد که در کروموزوم خانمها از سی سالگی به بعد تغییراتی پیدا می شود که ممکن است باعث زائیدن کودکان عقب مانده ذهنی بشود . بهترین سن ازدواج و زایمان طبق تحقیقات انجام شده بین ۲۰ تا ۲۸ سالگی گزارش شده . قبل از این دوران بعلت عدم رشد کافی اعضای تناسلی احتمال زایمانهای مشکل زیاد است و بعد از این سن نیز مخاطرات آوردن کودک عقب مانده بیشتر می شود .
ضمناً اثر ناراحتیهای روانی مادر غیر قابل انکار است . چون اکثر بیماریهای روانی باعث بی اشتهایی . اختلالات خواب و تغییرات بیوشیمی و هورمونی می شود مسلماً این تغییرات در جنین در حال رشد بی تاثیر نخواهد بود .
۳. اثر اشعه ایکس :
تاثیر اشعه ایکس در جنین قطعی است واکثراً باعث اختلالاتی از قبیل عدم رشد جنین ،کمبود وزن ، عدم رشد مغز ، میکروسفالی ، هیدرو سفالی ، نارسائیهای هوشی و بالاخره نقایص بدنی می شود . اگر اشعه ایکس به مدت طولانی و درمانهای اولیه بارداری به بدن و مخصوصاً به شکم و ناحیه لگن مادر تابیده شود خطر آن به مراتب بیشتر است. اثر اشعه ایکس در اواخر دوران بارداری یا نزدیک زایمان با روشهای صحیح آن به مدت خیلی کوتاه و یک یا دوبار خالی از خطر گزارش شده است .
۴. اعتیادات ( الکل ) :
اعتیاد والدین بخصوص مادر به مشروبات الکلی موجب مسمومیت و بدین وسیله باعث نقص عقلی ضعف عمومی و ناهنجاریهای حسی و حرکتی می شود . مطالعات نشان داده که مستی در زمان لقاح بعلت آلوده بودن اسپرم یا اوول ممکن است باعث ناهنجاری جسمانی و عقلانی شود . امروزه به الکلیسم مادر اهمیت بیشتری می دهند ، زیرا الکل خون مادر ، در بدن جنین جریان یافته و باعث اختلالات بیوشیمیایی می شود .
۵. دخانیات :
تحقیقات نشان داده است که نیکوتین ماده ای سمی که بر روی ارگانیزم مادر و در نتیجه جنین اثر نامطلوب دارد . حرکات قلب جنین پس از کشیدن سیگار توسط مادر بعلت کم شدن اکسیژن خون جنین شدت یافته و باعث فشار روی قلب می شود . اگر کشیدن سیگار مرتباً تکرار شود باعث بزرگی قلب جنین و اختلال در اعصاب تنظیم کننده جریان قلب می شود . این نکته مسلم است که غالباً خانمهای سیگاری تقریباً همیشه بچه های خود را زودتر از مودعد بدنیا می آورند و عقب ماندگی در کودکانی که زودتر از موعد به دنیا می آیند بیشتر است و هر چه کودک نارس تر باشد نارسایی هوشی شدیدتر خواهد شد . استفاده از دخانیات در دوران بارداری باعث کم شدن وزن نوزاد و حتی سقط جنین می شود . حتی مادرانی که بعد از تولد کودکشان سیگار می کشند استنشاق دود سیگار استعداد ابتلا به سینه پهلود ، برونشیت و آسم را در کودکانشان بیشتر می کند .
۶. داروهای شیمیایی :
مصرف هر داروی بیجا بخصوص در زمان بارداری و مخصوصاً در سه چهار ماهه اول خالی از خطر نیست بخصوص اگر این داروها در مدت زمان طولانی و به مقدار زیاد مصرف شود . داروهای خواب آور و مسکن به مقدار زیاد بعلت ایجاد وقفه تنفسی واختلال در جریان خون جنین و اختلالات عضوی شدید ایجاد می کنند و اکثراً کودکان ناقص الخلقه به دنیا می آیند . استعمال داروهای آرام بخش و ضد افسردگی و ضد صرع به مقدار زیاد و طولانی مدت خطرناک گزارش شده که البته همانقدر که به این خطرات اشاره شده به قطع ناگهانی و یا بدون مشورت پزشک اینگونه داروها به علت بوجود آمدن عوارض بعد نیز تاکید بسیار شده است . در کل مصرف دارو و یا عدم مصرف آن در زمان حاملگی حتماً با نظر پزشک متخصص باید صورت گیرد .
۷. عامل ار هاش Rh
بغیر از گروههای خونی A . B . AB و O گروههای خونی دیگری وجود دارند . یکی از گروههای خونی وجود عامل ارهاش یا عدم آن است . از سالیان دراز متوجه شده بودند که گاهی اوقات نوزاد بعضی از مادران در زایمانهای دوم و سوم دچار ناراحتی یرقان شده و بعلت همولیز گلبولهای قرمز خون و کم خونی شدید فوت می کنند .
انتقال عامل ارهاش یا عدم انتقال آن یک مسئله ارثی است و تجربه ثابت کرده است که اگر پدر ارهاش مثبت و مادر ارهاش منفی داشته باشد در بارداری اول تعدادی از عامل ارهاش جنین که از پدرش گرفته داخل خون مادر می شود و در خون مادر ماده ضد ارهاش را بعنوان آنتی کور می سازد و همین آنتی کور که در زایمانهای بعدی باعث خراب شدن خون جنین شده و بیماریهای بوجود می آورد . معمولاً کودک مبتلا پس از بدنیا آمدن ضعیف است و اکثراً قبل از موعد به دنیا می آید . جفت بزرگتر و جثه نوزاد کوچکتر از طبیعی و اکثراً پف آلو و زرد رنگ است که باید بلافاصله خونش تعویض و خون همگروه ارهاش منفی تزریق شود .
عقب ماندگی بعلت حوادث زایمانی و دوره بعد از زایمان
بدیهی است زایمانهای مشکل و بکار بردن وسایل مکانیکی در زایمانها تاثیرات نامطلوبی بر مغز جنین خواهد داشت . طرز قرار گرفتن جنین ، پیچش بند ناف به دور گردن ، اختلالات و نارسایی جفت در رساندن خون ممکن است باعث کم خونی مغز و خرابی سلولهای آن شود .
در زایمانهای قبل از موعد نارسایی رشد هوشی بیشتر دیده می شود زیرا هنوز سلسله اعصاب مرکزی کودک رشد کافی ندارد و کودک بدلیل حساس بودن امکان ابتلا به بیماریهای عفونی را دارد .
از بیماریهای مهم که احتمالاً بر اثرضربه های زایمانی اتفاق میافتد فلج مغزی است این بیماران اکثراً مبتلا به حملات صرع هستند واختلال تکلمی ، یادگیری، بینایی و حتی حرکات غیرارادی و تکراری بدون هدف در این کودکان شایع است .
عواملی که بعد از تولد اهمیت بیشتری دارند :
۱ – بهداشت کودک : خصوصاً در ماههای اول زندگی در رشد هوشی یا عقب ماندگی اهمیت فراوانی دارد . خوشبختانه اکثر بیماریهای عفونی رایج را با استفاده از واکسیناسیون می توان پیشگیری کرد .
۲ – تغذیه :
کمبود مواد غذایی موجب کمبود رشد جسمانی و روانی و در نتیجه ناتوانی جسمی و عصبی می شود که ممکن است نارسایی رشد هوشی تولید نماید . سوء تغذیه در دراز مدت اثرات قطعی بر روی بهره هوشی کودک به همراه خواهد داشت .
عقب ماندگی بعلت عوامل محیطی ، اجتماعی و فرهنگی
شکی نیست که عوامل محیطی در ایجاد نارسایی رشد هوش سهمی بسزا دارد منتها اهمیتی که برای این عوامل قائل هستند یکسان نیست .
عوامل قطعی موثر در رشد هوش :
۱) فقر انگیزه های محیطی :
بدیهی است برای آنکه قوای ذهنی کودک به نحو احسن رشد کند احتیاج به محرکات طبیعی دارد و هر قدر شرایط محیطی از نظر ایجاد محرک نامناسب تر باشد قوای ذهنی کودک رشد کمتری خواهد داشت . تقریباً همه بررسیها نشان داده اند که رشد قوای ذهنی با شرایط محیطی ارتباط مستقیم دارد ، یعنی کودکان محیطهای نامساعد با کودکان همسال خود در محیطهای مساعد از لحاظ هوشی در درجات پایینتری قرار دارند .
۲) کمبودهای عاطفی :
کودکانی که از نظر پیوندهای عاطفی با مادر یا اطرافیان دچار فقر شدید بوده اند اکثراً به اختلالات شخصیتی ، ناسازگاریهای اجتماعی و نارسائیهای هوش مبتلا شده اند . این اختلالات در خانواده هایی که به عللی از هم پاشیده شده اند یا احیاناً روابط عاطفی والدین با کودک نامساعد بوده است زیاد دیده می شود . آثار سوء اختلافات خانوادگی گاهی یا اکثراً بیشتر از خانواده های از هم گسسته است زیرا نزاع و مشاجره یا عدم توافق والدین احساس حقارت و حس ناایمنی شدیدی در کودک تولید می کند .
۳) مسائل بهداشتی و پزشکی :
همانطور که بیماریهای مختلف ، حوادث و تصادفات در خانواده های بی بضاعت فراوان است عقب ماندگیهای ذهنی نیز بعلت محدودیتهای بهداشتی و پزشکی در این خانواده ها زیاد به چشم می خورد . از نظر آماری رابطه فقر و عقب ماندگی و همچنین عقب ماندگی و نواحی پر جمعیت ثابت شده است .
گروه بندی عقب ماندگی از نظر آموزشی ، تربیتی و درمانی
از نظر آموزشی به کودکی مانده گفته می شود که بعلت استعداد محدود به روشهای خاص آموزشی آموزش درمانی نیاز داشته باشند . آموزش درمانی عبارت از مجموعه اصول آموزش روانشناسی و پزشکی است که بتواند معلولین جسمانی یا ذهنی را تا حد امکان به عضو مفید جامعه تبدیل کند .

عقب مانده ها را از نظر درمانی ، تربیتی و آموزشی به دو گروه بزرگ تقسیم می کنیم :
الف – عقب مانده های ذهنی درمان نا پذیر یا افراد پناهگاهی
ب – عقب مانده های ذهنی درمان پذیر
این دسته به نوبه خود به دو دسته دیگر تقسیم می شوند :
۱ – گروه آموزش پذیر
۲- گروه تربیت پذیر
( به کودکانی که از نظر آموزشی دیرآموز هستند عقب مانده ذهنی اطلاق نمی شود )
الف ) عقب مانده های درمان ناپذیر :
عقب مانده های عمیق هوشی که بیشتر به علل ارثی و مادرزادی مبتلا به ناهنجاریهای متعدد شده اند در این گروه قرار می گیرند . هوشبهر این افراد از ۲۵ تجاوز نمی کند . اغلب این افراد علاوه بر نارسایی عمیق هوشی نارسایی حسی ، حرکتی و نقایص عضوی نیز دارند . و چون خانواده ها قادر به نگهداری این نوع کودکان نیستند و بعلت پیشرفتهای پزشکی هم از مرگ و میر آنان کاسته شده لذا در آسایشگاهها تحت حمایت خاص قرار می گیرند .
ب ) عقب مانده های درمان پذیر :
این گروه که اکثریت بسیار زیاد عقب مانده ها را تشکیل می دهند درجات متفاوتی از نارسائیها و ناهنجاریهای هوشی را دارا هستند . به کمک تدابیر پزشکی و روشهای تربیتی بهبود نسبی حاصل می شود . این افراد به دو دسته آموزش پذیر و تربیت پذیر تقسیم می شوند .

۱ – گروه آموزش پذیر :
افرادی که هوشبهر آنان بین ۵۱ تا ۷۰ است آموزش پذیر خوانده می شوند . این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیف اند و مفاهیم را خوب درک نمی کنند . آموزش کلامی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنشهای لازم را بدست نمی آورند .تمرکز دقت در آنها محدود است و برای یادگیری از خودشان انگیزه نشان نمی دهند ، که شاید بعلت شکستهایی بوده که در حین یادگیری با آن مواجه شده اند . در این گروه ممکن است افرادی پیدا شوند که از لحاظ یادگیری در کارها عملی و غیر کلامی به حد متوسط کودکان عادی برسند ، مشروط بر اینکه در موسسات خاص و تحت نظارت مربیان کار آزموده فعالیت کنند .
گاهی شاهد هستیم که تعداد زیادی از افراد آموزش پذیر در مدارس عادی و با کودکان معمولی که خود موجب بروز اشکالاتی در تدریس و آموزش سایر دانش آموزان می شود به تحصیل مشغولند علت این نابسامانی یکی تعصب بیش از حد والدین است مبنی بر اینکه کودکشان در مدارس ویژه و با عقب ماندگان تحصیل نکنند و دیگر اینکه هزینه چنین موسساتی فوق العاده گران است و از عهده هر خانواده ای بر نمی آید .
تعداد زیادی از مربیان بر این عقیده اند که کودکان آموزش پذیر نباید جدا از دیگر همسالان خودشان و در مدارس ویژه تحصیل کنند ولی عیب این روش در این است که مدارس کشور ما واجد شرایط مطلوب برای این گونه کودکان نیست و چنین افرادی خیلی زود به کمبودهای خود پی می برند . همکلاسانشان آنها را به بازی نمی گیرند و تمسخر می کنند و معلمانشان هم بدلیل عدم پیشرفت توجهی به آنها نمی کنند و عقده حقارت هم به کمبودها و نارسائیهایشان اضافه می شود .
کودکان دیرآموز از هوشبهر بالاتری نسبت به گروههای دیگر برخوردارند بیشتر در مدارس عادی تحصیل می کنند و کمتر اتفاق می افتد که به مدارس ویژه نیاز داشته باشند .
۲ – گروه تربیت پذیر :
این گروه هوشبهری بین ۵۰-۲۶ دارند و چون توانائیهای تحصیلی آنها از یک کودک ۷ ساله تجاوز نمی کند پس از لحاظ آموزشی در سطح پائینتری قرار گرفته اند و امکانات محدودتری دارند و در مورد این دسته هدف این است که کودک بتواند از خود مراقبت کند و نیازهای اولیه خود مانند غذا خوردن ، لباس پوشیدن ، شانه کردن و … را رفع کند . گر چه پیشرفت آموزش در این کودکان مایوس کننده است ولی برای این دسته کلاسهای ویژه ای در مدارس مخصوص تشکیل می دهند .
دو نوع آموزش برای کودکان تربیت پذیر در نظر گرفته می شود :
۱ ) آموزش برنامه ای :
روشی است که مطالب و قسمتهای مختلف برنامه از ساده به مشکل با نظم و ترتیب معینی تعیین شده اند که گام به گام اجرا می شود .
۲ ) آموزش آزاد و بدون درجه :
در این روش برای آموزش از نظر زمانی حدی وجود ندارد و کودک هر درسی را یاد گرفت به درس بعدی می پردازد . در این روش ، یادگیری به نحو مطلوبتری انجام می پذیرد .
ازدواج در میان نوجوانان مبتلا به نارسائیهای عاطفی و عقلی
از نظر سنتی ، ازدواج به عنوان سنگ زیر بنا در زندگی هر فرد شناخته شده است و کسانی که نمی خواهند ازدواج کنند را معمولاً بعنوان افرادی غیر کامل تلقی می کنند و افراد چه استثنایی و چه طبیعی در اوایل زندگی خود در جامعه ای که در آن زندگی می کنند ازدواج را یک نهاد مهم در نظر می گیرند .
موضوع ازدواج موضوع مهمی است و باید در برنامه های آموزشی کودکان استثنایی مورد توجه قرار گیرد . در غیر اینصورت کودک ممکن است بدون داشتن درکی از پیچیدگی و اهمیت تعهدات زناشویی به سن بلوغ برسد . علاوه بر این ممکن است انتظاراتی غیر واقعی از توانایی خود در یک رابطه زناشویی در سر بپروراند .
از آنجا که تعداد زیادی از کودکان مبتلا به پریشانی عاطفی به خانواده هایی از هم پاشیده تعلق دارند و از آن جا که تعداد زیادی از کودکان عقب مانده ذهنی سالهای فراوانی از عمر خود را در موسسات پناهگاهی می گذرانند ، ممکن است چیزی درباره ارتباطهای روزانه بین زن و شوهر را ندانند. برخی از کودکان استثنایی ممکن است در نقش همانند سازی با همجنسان خود با اشکال مواجه شوند ( مثلاً پسر ممکن است رفتارهای جنس مونث و نه جنس مذکر را تقلید کند ) یا ممکن است بداند مذکر و یا مونث می باشد اما ممکن است در شناسایی شغل ، مسئولیتها ، علایق و سرگرمیهای که از نظر سنتی برای جنسیت آنها مناسب تشخیص داده شده است با مشکلاتی روبرو گردد .
تعدادی ممکن است چنین استدلال کنند که ازدواج افراد عقب مانده ذهنی عملی غیر عاقلانه است اما مشاهده شده تعداد زیادی از عقب مانده های ذهنی توانسته اند در روابط زناشویی ، سعادت ، ثبات و رضایت شخصی داشته باشند .
آنها به صورتی عاقلانه مشاهده کردند که " محبت ورزیدن و دریافت آن " و نیز لذتهای جسمی مخصوص کسانی نست که بالاتر از سطح هوشی معینی می باشند . ناتوانی در انجام وظایفی جز روابط ظاهری خصوصیت تفکیک ناپذیر افراد عقب مانده ذهنی نمی باشد و در برخی موارد ازدواج باعث افزایش قدرت اراده فرد برای کسب موفقیت شده بود ولی غالباً این همسران توانسته بودند بر ضعفهای فردی غلبه کنند .
کمپتون عقیده دارد که ازدواج افراد عقب مانده ذهنی باید از چهار زاویه مورد توجه قرار گیرد
۱- از زاویه دید همسران عقب مانده
۲- از زاویه دید والدین
۳- از زاویه دید کودکی که هنوز متولد نشده است
۴- از زوایه دید جامعه
فواید چنین ازدواجهایی
۱- همراه بودن با فردی که از توانایی عقلی مشابهی برخوردار است .
۲- وسیعتر ساختن افقهای فردی از طریق معاشرت با فامیل و آشنایان همسر
۳- نیازهای کمتر به سرپرستان
۴- ارضای کامل نیازهای جنسی
۵- امنیت و اعتماد شخصی
۶- سهیم شدن در مسئولیتهایی که در اداره خانه باید به اشتراک انجام شود .
زیانهای چنین ازدواجهایی
۱- مسائل مشترکی که ممکن است برای همسران طاقت فرسا باشد .
۲- ارزیابی مداوم ثبات عاطفی که فرد ممکن است فاقد آن باشد .
۳- ضعفهای فردی ( اعم از عاطفی یا جسمی )
۴- برای امرار معاش از چه محلی می توانند پول بدست آورند ؟
۵- انجام کارهای منزل چگونه صورت گیرد ؟
۶- اگر یکی از زوجین بیمار شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
۷- اگر زن باردار شود چه باید کرد ؟
۸- چگونه می توان از بارداری جلوگیری کرد ؟
۹- در صورت بارداری چگونه از فرزند نگهداری شود
تردیدی نیست که نکته مهم در چنین ازدواجهایی این است که از طرف خانواده ها و جامعه بطور کامل حمایت شود . ولی آیا واقعاً چنین ازدواجهایی عاقلانه است ؟ دیدگاهها درباره چنین ازدواجهایی چیست ؟ و آیا در صورت ازدواج بهترین روش همان نازا و عقیم کردن عقب ماندها نیست که چنانچه در صدد کسبت چنین فوایدی هستیم حداقل بتوانیم کمی از مضراتش کم کنیم .
پیامهای بهداشتی
× آیا می دانید در انسان کمبود تغذیه باعث کمبود وزن بچه ، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود .
× مننژیت ، مننگو ، آنفالیت ها شایعترین علل عقب ماندگی در بین عفونتهاست .
× امروزه با روشهای بسیار ساده و مخصوص بنام آمینومنتیزیس اختلالات کروموزمی تشخیص داده می شود .
× می دانید بسیاری از ناراحتیهای عصبی و روانی یا حتی عضوی اگر زودتر معالجه شوند با مخارج کم می شود از پیشرفت آنها جلوگیری کرد .
× اکثر عقب ماندگیها قابل پیشگیری هستند .
× والدین عزیز آیا می دانید هوش یک استعداد نسبت بلکه مجموعه استعدادهاست .
× بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی و تباهی نیروی انسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگیهاست .
× اکثر ناسازگاریهای کودکان زودگذر بوده و با رشد کودک اختلالات ساده رفتاری از بین می رود .
× آیا می دانید عوامل محیطی ( تربیتی فرهنگی – اجتماعی و … ) نقش مهمی در رشد هوش فرزندانیان بازی می کند .
× کمبودهای عاطفی مادر و پدر باعث اختلالات شخصیتی ، نارسائی هوشی و ناسازگاریهای اجتماعی می شود .
× تاثیر جدایی از مادر یا کمبودهای عاطفی فقط به دوران کودکی محدود نمی شود بلکه مراحل بعدی رشد را نیز در بر می گیرد .
× پدر و مادر عزیز به سلامت روانی و جسمانی کودک دلبندمان بیشتر بیندیشیم .
× پدران و مادرانی که تحصیلات بهتری دارند یا بهتر تربیت شده اند می توانند محیط مساعدتری برای رشد کودک فراهم کنند .
× محیط با انگیزه های بیشتر استعدادهای ذاتی کودک را بهتر شکوفا می سازد.
× آیا می دانید با تعداد نفرات اعضای خانواده نیز در رشد هوش دخیل است .
× آیا می دانید تغذیه نامناسب مادر در دوران بارداری و شیردهی در رشد کودک اثر نامطلوب می گذارد .
× آیا می دانید با سوء تغذیه باعث نقصان تعداد و اندازه سلولهای مغزی ، آنزیم ، پروتئین در کودک می شود .
× مادر عزیز آیا می دانید با اصلاح تغذیه می توان آثار سوئ تغذیه داروی رشد مغزی کودکان به میزان زیاد کاهش داد .
× با جلوگیری از حاملگی در سنین بالا ( مثلاً بعد از ۴۰ سالگی ) از بیماریهای زمان بارداری جلوگیری کنید .
× کودکانی که از نظر پیوندهای عاطفی با مادر یا اطرافیان دچار فقر شدید بوده اند اکثراً به اختلالات شخصیتی ، مبتلا می شوند .
× صبر و حوصله و مقاومت از شرایط ضروری و لازمه توفیق درمانی است .
× تا جایی که ممکن است با کودک عقب مانده رفتاری مشابه کودک عادی داشته باشیم .
× اکثر عقب مانده ها حساس اند و از بی مهری یا تحقیر اطرافیان و کم استعدادی خود رنج می برند .
× تشویق و مراقبت و کمک به کودک عقب مانده استعداد خفته اشان را بیدار کرده و موجب پیشرفت آنها می شود .
× کودک را آزاد بگذارید تا خودش به تنهایی کارهایش را انجام دهد .
× راهنمایی و حمایت از طرف والدین ضروری و اساسی است .
× هرگز کودک عقب مانده را سرزنش یا احیاناً تنبیه نکنید .
× روان درمانی برای رفع اختلالات هیجانی و عاطفی والدین در رابطه با واقعیت مشکل فرزندشان لازم و ضروری است

کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی
دید کلی
موسیقی درمانی رشته ای علمی است که متخصصین آن سالها تحصیل می کنند و مدارج عالی و دانشگاهی دارند و شیوه ها و روشهای گوناگون درمانی را می آموزند و بکار می برند. در برخی از بیمارستان های کشورهای پیشرفته ، متخصصینی در زمینه موسیقی درمانی مشغول بکار هستند و با بیماران ارتباط برقرار می کنند. هر چند این موارد تا حدودی اهمیت این رشته را روشن می سازد اما توانایی آن زمانی آشکار می شود که از نزدیک ببینیم چگونه یک نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد.
در نخستین جلسه موسیقی درمانی با شنیدن موسیقی شروع به تکان دادن دست های خود می کند و از ذوق و شادمانی می خندد و در پی آن انگیزه و میل به تکرار بیشتر حرکات که هدف درمان است، برانگیخته می شود. در مواردی موسیقی تنها ابزار و وسیله ارتباط فعال کودک با محیط است، مثلا یک کودک مبتلا به اوتیسم تنها کانال ارتباط آرامش بخش او با محیط ، موسیقی است. او ساعت ها ضبط صوت را در آغوش می گیرد. و آهنگ های مورد علاقه خود را گوش می کند و بدین ترتیب پرخاشگری و هیجاناتش از بین رفته و با محیط اطراف خود مهربان می شود.
اثرات موسیقی درمانی
از برنامه های موسیقی درمانی برای سازگاری اجتماعی ، ثبات عاطفی ، کنترل شخصی ، افزایش تمرکز ، انگیزش ، احساس ارزش شخصیتی ، تقویت هماهنگی ماهیچه ها و تقویت مهارت های خودیاری استفاده می شود و تنظیم برنامه ها به گونه ای است که به تقویت رفتار مطلوب کودکان می انجامد. کودکان استثنایی برحسب نوع نقیصه حسی و حرکتی از فعالیت های متنوع موسیقی درمانی استفاده می کنند. آوازخواندن، نواختن فردی و گروهی ، شنیدن و انجام حرکات موزیکال ، از جمله برنامه های جلسات موسیقی درمانی می باشد.
موسیقی درمانی برای گروههای مختلف درمان جویان موثر شناخته شده است. تحقیقات انجام شده نشان داده است که موسیقی درمانگرها با سنین مختلف افراد ، از کودک تا سالخورده کار کرده و مراجعین آنها شامل افراد مختلف از جمله: افرادی با بیماری های روانی و اختلالات رفتاری ، معلولین جسمی و حرکتی ، نابینایان ، ناشنوایان ، افرادی با معلولیت های ذهنی و… می باشند.
تمایلات مهم برای گرایش به موسیقی
موسیقی درمانی بیش از هر تکنیک درمانی دیگر با زندگی روزمره آمیخته و با نیاز و احساس آنها عجین شده است. علت گرایش و علاقه مردم به موسیقی بخاطر طبیعت و فطرت آدمی است. در ساختمان عصبی انسان بطور فطری سه تمایل مهم برای گرایش به دنیای موزون اصوات و موسیقی وجود دارد:
* شنیدن
* خواندن
* حرکت کردن
نکاتی برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی
سیر تحول و پیشرفت موسیقی درمانی در ایران بطور پیوسته طی نگردیده و در مقاطعی در حد ذهنی و نوشتاری باقی مانده است. برای پیشرفت در این خصوص ، لازمه کار ، استفاده از اطلاعات جدیدی در این زمینه پیمودن راههای تجربی برای کشف و ایجاد زیرساخت های درمانی موسیقی ایران است. البته بدیهی است که بدون وجود رشته موسیقی درمانی در دانشگاههای ایران ، امکان تحرک برای محققان ، و مطالعه و آزمایش برای دانش پژوهان میسر نخواهد بود. کودکان استثنایی نیز همانند کودکان عادی به موسیقی علاقه دارند، خصوصا اگر دریابند که می توانند با تمرین های مداوم و با سازهای ساده آهنگ ها را نواخته و آواز بخوانند، علاقه و همکاری آنها فوق العاده می شود.
برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی به چند نکته اساسی باید توجه کرد:
* توان هوشی و شرایط ذهنی کودک
* محدودیتهای حسی و حرکتی آنها
در آموزش موسیقی به کودکان استثنایی بهتر است از سازهایی استفاده کنیم که نواختن آن برای کودکان ساده تر باشد و آنها را جذب کند. سازهای ارف معمولا مناسب ترین ساز برای آموزش کودکان استثنایی هستند. این سازها با صداهای متنوع و در اندازه های مختلف وجود دارند و بهتر است ترانه هایی که انتخاب می شوند زیبا ، محرک و قابل فهم ، و پیرامون مسایل ملموس و زیبایی های دنیای کودکی باشد تا بخاطرسپاری آنها برای کودک راحتتر گردد.
نوع برنامه ها در موسیقی درمانی
نوع برنامه ها و فعالیت های موسیقی درمانی به نوع ناراحتی ، نقیصه و مشکل بیمار با کودک بستگی دارد. برای مثال در کودکانی که دچار مشکل حرکتی هستند، برنامه های ریتمیک که به کنترل حرکتی آنها کمک می کند بیشتر مدنظر قرار می گیرد، حال اگر مشکل حرکتی با انقباض و گرفتگی عضلانی همراه باشد، ریتم ها و موسیقی ملایم انتخاب می شود و بدین ترتیب کنترل حرکتی تقویت می گردد. همچنین کودکان روان ترند به برنامه های موزیکالی احتیاج دارند که خاصیت برون فکنی داشته و هیجان ها را بیشتر تخلیه کنند. معمولا جلسات موسیقی درمانی از گروه های کوچک همانند تشکیل می شود و شرایط شرکت کنندگان هرچه همسان تر باشد، اهداف و برنامه های مشترک بیشتر خواهند بود و این مساله به هماهنگ و تقویت بیشتر گروه کمک می کند.

البته می توان کودکانی با توانایی های مختلف را در طبقه موسیقی درمانی قرار داد، اما مهم این است که از نظر بهره هوشی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند تا در انجام تمرین ها و برنامه ها هماهنگی بیشتری باشد. طول دوره و مدت زمان جلسات بستگی به اهداف درمانی مورد نظر و مشکلات فرد دارد. تعداد جلسات درمانی گاهی هر روز و گاهی هفته ای چند جلسه است و مدت زمان هر جلسه به مقتضای حال و هوای هر درمانجو متفاوت است. بطور کلی فعالیت های موسیقی درمانی بر پایه چند محور کلی است که عبارتند از:
خواندن
وقتی کودکان باهم می خوانند، مملو از شور و توانایی یکپارچه می شوند. ترانه ها تصور آنها را به گونه ای فعال و سوزنده می سازد و بدیهی است انتخاب اشعاری که تصورات و برداشت های مثبت از محیط و پدیده ها را به کودک منتقل می سازد، اهمیت ویژه ای دارد. ریتم و آهنگ ترانه ها در کودکانی که اندکی نگران ناتوانی و ارتباط خود با محیط هستند، موفقیت و توانایی ایجاد می کند و کودک منزوی را فعال می سازد.
در جلسات موسیقی درمانی از خواندن استفاده های فراوان می شود و برنامه های متنوعی بشکل تک خوانی و گروه خوانی طراحی می شود. در موسیقی درمانی برای کودکان ، اشعاری که برای خواندن انتخاب می شوند باید کوتاه ، تمایل فهم و با آهنگی ساده باشد تا کودکان بتوانند آنها را حفظ کنند.
ساخت آهنگ
منظور از ساختن آهنگ در جلسات موسیقی درمانی ، خلق آهنگ با ویژگی های دقیق موسیقی نیست، بلکه ایجاد یک ریتم ساده یا خواندن شعر و آهنگ در شکل و حالتی خاص است. یکی از ویژگی های مهم سازهایی که در موسیقی درمانی بکار می روند مانند سازهای ارف نواختن ساده آنهاست، بطوری که با انتخاب تیغه های محدودی از آنها می توان آهنگ ساده و یا ریتم تازه ای را به راحتی ساخت.
بنابراین مهم این است که افراد ساختن را تجربه کنند و فعالیت مثبت و موثر خود را در ایجاد اشکالی ساده از فعالیت های موسیقی ببینند. این تجربه احساس توانایی و اعتماد آنها را نسبت به خود بالا می برد و ترس و نگرانی آنها را از فعالیت های شخصی و ارتباط با وسایل و ابزار موسیقی که نشانه و نماینده ای از مسایل مختلف محیطی است کاهش می دهد.
گوش دادن به موسیقی
شنیدن موسیقی از زمره برنامه های موسیقی درمانی است. ذهن با گوش دادن، در دنیای اصوات و ملودی ها قرار می گیرد و موضوعی برای توجه و تمرکز پیدا می کند. با شنیدن آهنگ ها ، احساس های گوناگون را به راحتی می توان بوجود آورد که چنین تجربه های وسیعی ، با نواختن سازها (به دلیل محدودیت) بدست نمی آید. شنیدن، افراد را در یک تجربه مشترک سهمی می سازد، توجهی که در گوش دادن گروهی بوجود می آید و در تنهایی ایجاد نمی شود. گوش دادن به موسیقی در بروز احساسات کودکان و برون فکنی تصورات آنها بسیار موثر است علاوه بر آن ، تقویت گوش از راه شنیدن، دقت کودکان را به محرک های شنوایی افزایش می دهد.
حرکات موزیکال
حرکات موزیکال دامنه وسیعی از فعالیت های حرکتی موسیقی درمانی را تشکیل می دهد و بسیاری از برنامه های درمانی بر مبنای آن طراحی می شود حرکات موزون خود نوعی موسیقی است، حرکات ترجمه احساس است و نیروها و احساس های درونی و نامرئی می کند، احساس هایی که با بیان نمی توان توصیف کرد. حرکات بدون واسطه به روح و احساس ما متصل هستند و شیوه هایی از تفکر و اندیشه به حساب می آیند.
هر حرکتی می تواند گویای نوعی احساس باشد در ضمن باید به این نکته توجه نمود که در واقع مشارکت در حرکات موجب فعال کردن انرژی می شود نه کیفیت حرکات. پس بهتر است که حرکات سازه و انعطاف پذیر باشد و هر چه بیشتر حرکات با موسیقی مناسب آن انجام بگیرد، انرژی بیشتری برای استفاده دستگاهها و اندازه های مربوطه بدن آزاد خواهد شد.
بررسی کودکان استثنایی و مشکلات مربوط به آنها

همواره یکی از دلایلی که ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و … ) مشخصه اصلی آنها می شود .
متاسفانه اکثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می کنند ودر قالب موارد سعی در مخفی کردن کودکشان در انظار عمومی دارند .
تعریف کودک استثنایی :
کودک استثنایی اول یک کودک است ( انسان است با همه خصوصیات و صفات یک انسان ) و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوتهای استثنایی نسبت به سایر کودکان . و همین ویژگیها و خصوصیات است که معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار کنند .
در واقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوتهای مشهودی موجود است پس می توان گفت که هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و کلمه استثنایی بطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود .
بنابراین آنچه که ما اصطلاحاً " کودک استثنایی " می گوئیم بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی بمیزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می باشد و نمی تواند بنحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامه های آموزش و پرورش عادی ببرد .
در اینگونه کودکان واکنشها ، ویژگیهای خاص دارد بدلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و بدلیل اینکه نمی تواند بر رفتارهای خود کنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند ، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است ، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده ای است .
عنوان کودکان استثنایی در مکاتب امریکا و انگلستان فرق می کند . در امریکا به تمام کودکانی که بنحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی . عقلانی ، رفتاری و … فرق داشته باشد استثنایی گفته می شود و مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ، ناشنوا و عقب مانده ذهنی همه استثنایی هستند .
در انگلستان لغت استثنایی را محدود به تیزهوشی می کنند و سایر کودکانی را که به عللی تحت حجامت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه ( Special childern ) می گویند .
بطور کلی این کودکان را باید از سه نظر مورد مطالعه قرار داد :
· آنهایی که از بدو تولد به علت ناراحتیهای ارثی و اختلالات مادرزادی بیماری مشخصی دارند مانند منگولها ، هیدروسفالی و …
· کسانی که از ابتدا با وسایل تشخیصی می توان به بیماری آنها پی برد . مانند : اختلالات غدد مترشحه داخلی ، دررفتگی مادرزادی لگن و …
· افرادی که نقص عضو و بیماری آنها در طول رشد مشخص می شود .
مانند : فج مغزی ، غقب ماندگی ذهنی ، ضایعات و آسیبهای مغزی مختصر که باعث اختلال در خواندن ، نوشتن و …. کودک می شود .
نکته مهمی که در مورد آموزش کودکان استثنایی باید خاطر نشان شود این است که پیروزی و موفقیت بیمار فقط به میزان معلولیت بستگی ندارد بلکه میزان توانائیهای بیمار در به حرکت درآوردن اعضای سالم برای جبران قسمتهای معلول ، میزان فعالیت و پشتکار خودشان ، محیط خانواده و کاردانی مربیان نیز در این امر دخالت دارد .
طبقه بندی کودکان و نوجوانان استثنایی
کلی ترین طبقه بندی ، که مورد قبول اکثریت متخصصان می باشد عبارت است از تقسیم این افراد به سه دسته بزرگ :
۱. کودکان و نوجوانان که به علت اختلافات هوشی و فعالیتهای ذهنی از کودکان عادی متمایزند . در این دسته کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی و افراد تیز هوش قرار دارند .
۲. کودکان و نوجوانانی که به علت اختلالات و ضایعات مغزی یا اختلالات عملی مبتلا به اختلالات رفتاری هستند . در این دسته کودکان و نوجوانان ناسازگار یا دشوار قرار دارند .
۳. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقایص حسی و حرکتی و اختلالات عملی رشد ، در این دسته نابینایان و همچنین مبتلایان به اختلالات تکلمی ، اختلالات کنترل استنکترها و ناتوانیهای حرکتی قرار دارند .
× گروه اول ، بعضی از افراد مبتلا به نارسائی رشد قوای ذهنی و کمبود فعالیتهای ذهنی هستند لذا نمی توانند در شرایط عادی با محیط خانوادگی ، تحصیلی ، اجتماعی ، شغلی سازش نمایند و عده ای بر عکس به علت داشتن هوش سرشار و فعالیتهای ذهنی عالی توسط افراد عادی درک نمی شوند و در نتیجه مسائل و مشکلاتی در سازش آنها با محیط پیش می آید .
× دسته دوم را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات شخصیتی ، آشفتگیهای عاطفی و اخلاقی هستند و به همین علت قادر به سازگاری با محیط خود نیستند . در این دسته فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی یا حتی ممکن است بیشتر از حد طبیعی باشد .
× گروه سوم افرادی هستند که به علت اختلالات و نقایص حسی و حرکتی یا اختلالات عملی رشد از سازگاری عادی با محیط محروم هستند .
در طبقه بندی فوق باید به شدت و اهمیت علائم و نوع اختلال رفتاری توجه کرد .
تربیت بدنی کودکان ویژه
درس تربیت بدنی این قابلیت را دارد که در کنار تعلیم حرکت، از طریق حرکت برای تعلیم موثر واقع شود.
در برنامه های درسی درهم تنیده، تربیت بدنی می تواند کمک موثری برای سایر دروس باشد.
بهانه این مقاله کم توجهی معلمان به ساعات ورزش کودکان کم توان است. اگر چه افراد کم توان ذهنی در مقایسه با افراد معلول از استعداد کمتری برخوردار هستند ولی علاقه آنها نسبت به شرکت در فعالیت های ورزشی و یادگیری اگر بیش از افراد عادی نباشد، کمتر هم نیست. باید دانست که تربیت بدنی در آموزشگاه های کودکان کم توان ذهنی مفهوم بازی به شکل آزاد یا حکم ساعت تنفس بین 2 کلاس را ندارد.
کلاس درس تربیت بدنی حکم آزمایشگاهی را دارد که طی آن، دانش آموز با وظیفه مهم فراگیری حرکت و یادگیری از طریق حرکت درگیر می شود. هدف اصلی این درس سرگرمی و شادی نیست. ممکن است هدف دانش آموز سرگرمی و شادی باشد ولی معلم نباید چنین هدفی داشته باشد.
شادی و تفریح و سرگرمی محصول فرعی یک برنامه خوب تربیت بدنی است. باید سعی کرد به این دانش آموزان با دیدی نگریست که توانایی های آنان در اجرای حرکات مورد توجه قرار گیرد، نه محدودیت هایشان. چنین تاکیدی بر جنبه های مثبت تر تا اندازه ای از زدن برچسب "ناتوان بودن" که غالباً باعث زیان رساندن به آنان می شود، می کاهد.
در برنامه های درسی تربیت بدنی در موقعیت های پرورشی ویژه، به افرادی که قادر نیستند از برنامه های ویژه پرورش بدن استفاده کنند، اسامی مختلفی داده شده است. در میان واژه های مورد استفاده کلمه های تربیت بدنی اصلاحی، تربیت بدنی تکاملی برای رشد و تربیت بدنی انطباقی (برای رشد و سازگاری و بهبودی) دیده می شود. منظور اصلی تمام این برنامه ها یکی است: رشد و پرورش سلامتی کلی، همراه با تاکیدی بر بهبود وضعیت بدن و شرایط کلی آن با توسل به فعالیت های حرکتی.
تربیت بدنی اصلاحی عبارت است از برنامه هایی که با توسل به تمرین های خاص بر اصلاح، تغییر کارکرد، یا تغییر ساختمان بدن تاکید دارد. تربیت بدنی تکاملی برای رشد، بر پرورش توانایی های حرکت و آمادگی بدنی افراد که پایین تر از سطح مورد قبول هستند، تاکید می ورزد.
تربیت بدنی انطباقی عبارت است از برنامه ای که اهداف تربیت بدنی عادی را دنبال می کند، اما با تغییرهایی در آنها تلاش می کند نیازهای کودکان استثنایی، از جمله کودکان کم توان ذهنی را برآورد و در خور توانایی های آنان باشد. در اینجا لازم به یادآوری است که واژه انطباقی به طور اعم به صورت بسیار گسترده ای در تمام برنامه های دانش آموزان بیمار و ناتوان به کار می رود.
اما بسیار مناسب است که به دلیل جلوگیری از بروز هرگونه ابهام، واژه انضباطی تنها در زمینه های محدود به کار رود. پس بجاست که از واژه تربیت بدنی ویژه، به دلیل آن که دربردارنده مفهوم کمک به دانش آموزان معلول (همچنین معلولین ذهنی) و رفع تمامی نیازهای آنان از طریق برنامه های ویژه تربیت بدنی است، استفاده شود.
اهداف برنامه ویژه
هدف برنامه ویژه تربیت بدنی این است که از طریق فعالیت های انتخابی در برنامه ای دقیقا طراحی شده به دانش آموز کم توان ذهنی کمک کند تا به حداکثر رشد جسمی، فکری و اجتماعی دست پیدا کند. برای دست یابی به چنین هدف کلی، می توان اهداف زیر را در نظر گرفت:
1) حداکثر رشد آمادگی بدنی و افزایش قابلیت های جسمانی.
2) رشد مهارت ها در اعمال حرکتی پایه و به کار انداختن اعضاء و عضلات خود.
3) بالا رفتن گرایش برای بهبود مداوم وضعیت بدن.
4) رشد شناخت از بدن.
5)دادن احساس ارزش و بها به دانش آموز به عنوان یک فرد، بدون در نظر گرفتن معلولیت او.
6) تامین احتیاجات بدنی و روانی کودکان ضمن شرکت دادن آنها در بازی های دسته جمعی و کمک به آنها در اجرای مهارت های لازم در این گونه بازی ها.
7) رشد مهارت های ورزشی برای شرکت در ورزش ها به منظور پر کردن اوقات فراغت.
8) تامین سلامتی و نشاط.
9) ایجاد عادات ایمنی و آشنا ساختن آنها با اجرای کارهای مقدماتی در موقع برخورد با حوادث و مشکلات.
10) ایجاد عادات بهداشتی.
11) تقویت روحیه اجتماعی و میل به همکاری از طریق شرکت دادن آنان در بازی ها و ورزش های عمومی و دسته جمعی.
12 )پرورش روحیه نظم و انضباط.
13) تقویت و شکوفایی قوای عقلانی کودکان از طریق شرکت آنها در بازی ها و ورزش هایی که مستلزم به کار گرفتن تفکر و شناخت موقعیت ها است.
14) اصلاح فعالیت و اندیشه های نادرست دانش آموز کم توان ذهنی و متعادل کردن احساسات درونی او.
تدریس تربیت بدنی ویژه
وظیفه معلم ایجاب می کند که برای یادگیری محیط مناسبی تدارک ببیند. ثمره این محیط مناسب ایجاد تغییرهایی چند در دانش آموز خواهد بود. در تربیت بدنی بدون شک بارزترین تغییرها، بهبودی مهارت های حرکتی و بالا رفتن سطح آگاهی بدن است، این تغییرها نه تنها در توفیق دانش آموز هنگام شرکت در بازی ها و فعالیت های تربیت بدنی آشکار می شود، بلکه در بهبودی کلی الگوهای حرکتی نیز موثر خواهد بود.
تغییر مطلوب دیگری که به وجود خواهد آمد و به دلیل این که کمتر عیان است احتمالا از دید عامه پنهان می ماند، گاهی فزاینده و ارزیابی دقیق تر دانش آموز از محدودیت ها و خصوصیات خویش است.
این آگاهی در برخورد با دیگران با حالت پخته ای ظاهر می شود و برای دانش آموزان کم توان ذهنی که از ناسازگاری های شدید شخصیتی رنج می برند، در جهت سازگاری بهتر و پیشرفت و تکوین ویژگی های کلی شخصیت، نخستین گام به حساب می آید.برای فراهم ساختن چنین محیط آموزشی، که چنین نتایج مطلوبی دربرداشته باشد، معلم به دانش و کارورزی نیاز دارد و همچنین باید از ویژگی، شخصیت و خوی و خصلت ویژه ای برخوردار باشد.
معلم این دانش آموزان باید علاوه بر خصوصیات کلی یک معلم عادی، دارای صفات و ویژگی های خاصی باشد.
صفات معلم تربیت بدنی ویژه
شاید مهمترین صفتی که معلم دانش آموزان کم توان ذهنی باید داشته باشد، بلوغ عاطفی است. بلوغ عاطفی عبارت است از حل مسائل و سازش با شرایط محیط بدون نیاز به درگیری عاطفی زائد. معلم باید بی چون و چرا بر وی تاثیر بگذارد و حدنهایی موفقیت در سازگاری را به آنان عرصه بدارد.
معلمی که قادر نیست مسائل روانی خود را حل کند، احتمالاً قادر نخواهد بود در حل مسائل، شاگردانش را یاری کند. به ویژه اگر رفتار وی حاکی از عدم بلوغ باشد، امکان دارد به جای آن که برای سازگاری با کمبودها به طرزی رضایت بخش به دانش آموزان کمک کند، حتی در عدم سازگاری آنان نیز سهیم باشد.
بردباری و شوخ طبعی از خصوصیات ضروری معلم خوب است. کسانی که با دانش آموزان کم توان ذهنی سر و کار دارند، باید از هر یک از این 2خصوصیت سهم قابل ملاحظه ای داشته باشند، زیرا پیشرفت این گونه دانش آموزان غالباً به کندی صورت می گیرد. در عین حال زمانی که نتایج ساعت ها کار نمایان می شود، برای معلم و شاگرد پاداش بسیار خوبی خواهد بود.
خصوصیت دلخواه دیگر معلم این دانش آموزان، خلاقیت است، چون به همان صورت که ابداع شیوه های اجرای مهارت ضروری است، امکان دارد ساختن ابزار نیز ضرورت پیدا کند. وقتی تسهیلات و تجهیزات برای تدریس تربیت بدنی محدود باشد، معلم مبتکر با تغییر شکل و تطبیق ابزار موجود، وسایل مورد نیاز برنامه هایش را خواهد ساخت.
افزون بر این معلمی که خلاق و مبتکر است، خیلی بهتر قادر خواهد بود نیروی خلاقیت را در کسانی که تعلیم می دهد بالا ببرد. چون در کلاس های تربیت بدنی، دانش آموزان برای اجرای مهارت ها به رعایت الگو وادار می شوند، امکان دارد به زودی نیروی خلاقیت در آنها رو به خاموشی گذارد.
برای معلم خوب تربیت بدنی توانایی سازمان دهی ضروری است. صرفنظر از روش تدریس، اتخاذ شیوه های کلاسی دقیقا طراحی شده و فعالیت های کلاسی خوب سازمان یافته از به هدر رفتن وقت ویژه جلوگیری می کند. اینها عوامل هستند که رسیدن به هدف مورد نظر را سهل تر و مطمئن تر می سازند.
نهایتاً اعتقاد معلم بر این است که در زندگی دانش آموزان کم توان ذهنی نقشی داشته باشد و با ابداع روش ها و شیوه های متعدد، برنامه اش را پیاده کند. وی از نعمت بینش برخوردار است و می داند که کدام شیوه را چه هنگام به کار گیرد. او مایل است و این توانایی را دارد که روش هایش را با نیازهای لحظه ای مطابقت دهد.
ویژگی های یادگیری حرکتی و جسمی دانش آموزان کم توان ذهنی
بسیار روشن است که کودکان کم توان ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی، توانایی حرکتی و مکانیک بدن پیشرفت کنند. وضعیت بدنی اغلب این افراد معمولاً ضعیف است و شادابی جسمی چندانی ندارند. نحوه گام برداشتن آنان نامتعادل و نااستوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی اکثر آنها ضعیف است. در مطالعات مقایسه ای، همیشه دانش آموزان کم توان ذهنی در زمینه های قدرت، تحمل، چالاکی، تعادل، سرعت دویدن، انعطاف پذیری و زمان واکنش نسبت به کودکان هنجار امتیازهای پایین تری کسب می کنند.
به طور کلی می توان گفت که دانش آموزان آموزش پذیر در انجام امور حرکتی بین 2 تا3 سال از کودکان هنجار، عقب تر هستند. اما امکان دارد برخی از این تفاوت ها از عدم موفقیت در فهم مهارت حرکتی ناشی شده باشد تا ناتوانی انجام مهارت.
این دانش آموزان به لحاظ ناتوانی های جسمی و ذهنی نیاز دارند که در بازی های گروهی به تجربیات موفقیت آمیزی دست پیدا کنند. زیرا آنان اغلب پس از یک شکست مختصر تمایل کمتری در افزایش خویش نشان می دهند.
اگرچه آنان عموما قادر نیستند مانند بازیکنان عادی، مهارتی را در سطح عالی فراگیرند، اما این قدرت را دارند که مهارت ها را در سطحی فراگیرند که در فعالیت های عضلانی گوناگون شرکت کنند و بدین طریق آمادگی بدنی خود را افزایش دهند و قدرت حرکات بدن را بهبود بخشند.
بازی و ورزش علاوه بر ثمره جسمی ، فرصت های زیادی برای رشد اجتماعی و رشد عاطفی فرد فراهم می کند. پیروی از مقررات بازی و نیز رعایت نظام ورزشکاری یا منصفانه بازی کردن، کودک را به انضباط شخصی و خویشتن داری تشویق می کند و همکاری در محیط های بازی موجب می شود که به توانایی ها و محدودیت های خود و نیز توانایی ها و محدودیت های دیگر احترام بگذارد.
دانش آموز کم توان ذهنی در برنامه تربیت بدنی به توجه ویژه ای نیازمند است. زیرا محدودیت های جسمی و اجتماعی وی موجب می شود که او نتواند به خوبی در بازی های گروهی شرکت کند. وی حتی در برقراری ارتباط با فرد و احد هم دچار مشکل می شود.همچنین در یادگیری مهارت های حرکتی، این دانش آموزان خطاهای خود را بارها و بارها تکرار می کنند. راهنمایی مداوم از طرف معلم در فعالیت های گوناگون در کمک به آموزش موثر است و تکرار خطاها را از میان می برد.
ایجاد انگیزه در ساعات تربیت بدنی
دانش آموزان کم توان ذهنی با شورو شوق فراوان به کلاس های تربیت بدنی وارد می شوند، زیرا تغییر نوع فعالیت کلاس به خودی خود برای آنان جالب است. اگر علاقه اولیه به صورت طبیعی در آنان وجود ندارد، می توان آن را به طرق مختلف ایجاد کرد.
* می توان با نشان دادن تصاویر ساده و جالب، یک بازی را معرفی کرد.
* می توان داستان کوتاهی نقل کرد که به فعالیتی که قرار است ارائه شود، مربوط باشد.
* اگر فعالیت ها همراه با شعر و آواز و آهنگ باشند، علاقه او را برمی انگیزاند.
* بهتر است معلم تمام آنان را تشویق کند، فعالانه در فعالیت ها شرکت کنند. بدون شک نباید در این راه به فشار متوسل شد. کودک کم توان ذهنی به تایید نیاز دارد و در پی آن است و اگر بداند این همان چیزی است که معلم از او می خواهد و آن را تایید می کند به سوی همکاری و شرکت در فعالیت ها هدایت خواهد شد.
* باید از فعالیت های این کودکان سخاوتمندانه تقدیر به عمل آید. امکان دارد نتیجه تلاش موفقیت آمیز نباشد، اما معلم باید به کوشش به عمل آمده ارج نهد. تقدیر بی شائبه معلم می تواند برای دانش آموز موثرترین انگیزه باشد و کمک کند برای یادگیری و پیشرفت و محیطی مناسب تر به وجود آید.
* در صورت امکان، شرکت معلم در بازی و فعالیت های آماده سازی نیز بسیار مناسب است. هنگامی که دانش آموزان کم توان ذهنی می بینند آنچه از آنان خواسته شده برای همه، از جمله معلم مفید است، واکنش مناسب تری نسبت به فعالیت خواهند داشت.
* در حقیقت آگاهی و نحوه روش تدریس معلم است که می تواند ذوق و شوق لازم را در شاگردان ایجاد کرده و محیط تدریس را از هرگونه کسالت و سستی که موجب بیزاری از حرکات بدنی است دور گرداند.
در ساعات تربیت بدنی گاهی مشاهده می شود که بعضی از دانش آموزان در بازی شرکت نکرده و گوشه گیری اختیار می کند. معلم خوب باید با کنجکاوی انگیزه این شرکت را بفهمد که آیا ناشی از تنبلی است یا علت خاص دیگری دارد. چنانچه علت عدم شرکت سستی و تنبلی باشد، معلم باید با شناخت حالات روانی کودک که جزو ملزومات فنی معلمی است و با ایجاد رغبت و تمایل، کسالت او را به شادی و نشاط تبدیل کند و اگر عارضه تنبلی ناشی از عوارض روانی دانش آموز است به مشاورین مربوط مراجعه کند.
* این کودکان در اثر محرک های بیشتر دچار حواس پرتی می شوند. آنها در هنگام بازی کردن توجهشان به چیزهای دیگری که در اطراف زمین بازی است جلب و موجب می شود علاقه اول را رها و به سوی جاذبه دوم بروند. بنابراین معلم باید محرک های اطراف زمین را حذف کند. همچنین توجه و تذکرهای معلم برای خنثی کردن این حواس پرتی لازم است و به کودکان در تمام کردن وظیفه شان کمک می کند.

انتظارات کودک ناشنوا از والدین

مطلبی که در زیر می خوانید درباره انتظارات کودکان ناشنوا از والدین خود است که از مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره های 80 و 81 گرفته شده است. امید است این مقاله بتواند به والدینی که دارای فرزند ناشنوا هستند کمک کند تا رفتار درستی در قبال فرزندشان داشته باشند.
اساس یک جامعه سالم را خانواده سالم می سازد. هر کودکی در خانواده ای به دنیا می آید، بزرگ می شود و تکامل می یابد. این خانواده سالم است که انسان سالم پرورش می دهد. خانواده سالم، خانواده ای است که به نیازهای همه جانبه اعضای خود در گستره حیات توجه دارد و سعی می کند به انتظارها و نیازهای کودکان به شیوه های درست پاسخ دهد.
همه کودکان نیازهایی دارند، اما کودک استثنایی علاوه بر آن نیازها، دارای یک سری نیازهای ویژه است. خانواده، بیشتر نیازهای ویژه کودکان آسیب دیده شنوایی را به ویژه در سال های پیش از دبستان برآورده می کند. برای برآورده شدن این نیازها لازم است به نیازهای کل اعضای خانواده، فرهنگ خانواده، مذهب و پویایی های خانواده نیز توجه کامل شود. در سال های اخیر به دنبال گسترش روزافزون غربالگری شنوایی، لازم است مداخله بهنگام به صورت برنامه های ویژه ای برای کودکان آسیب دیده شنوایی و خانواده آنها صورت گیرد. مداخله های بهنگام باید شامل برنامه هایی برای حمایت از کودک، حمایت از والدین و حمایت از ارتباطات میان کودک و والدین باشد.
بیش از 90درصد کودکان آسیب دیده شنوایی در خانواده های شنوا به دنیا می آیند. از این رو یکی از اساسی ترین ارکان های هر نوع برنامه حمایت از والدین، ارائه اطلاعات مناسب و مورد نیاز خانواده ها است. همچنین باید از لحاظ هیجانی و احساس آنان را برای پذیرش واقعیت کم شنوایی فرزند آماده کرد. برنامه های مناسب مداخله و حمایت بهنگام سبب رشد شناختی، اجتماعی و سلامت عمومی کودکان کم شنوا می شود و کیفیت زندگی و تعاملات اجتماعی آنها را به میزان بسیار زیادی بهبود می بخشد (گروه آموزش و مهارت انگلستان، 2003؛ انجمن ملی کودکان ناشنوا، 2003). خانواده دارای کودک ناشنوا غالباً انتظاراتی از فرزند خود دارد اما داشتن انتظار از کودک، بدون توجه به مسئولیت ها و نقش های خانواده، انتظاری عبث و بیهوده است.
در مکتب اسلام، انتظارها، تکالیف، حقوق و وظایف انسانها دوجانبه و متقابل است. از این رو شایسته است هر پدر و مادری صادقانه از خود سوال کند من چگونه پدر و مادری هستم؟ آیا من به همه نیازهای فرزندم واقفم؟ آیا من می دانم فرزندم از من چه انتظارهایی دارد؟
ناشنوایی، این معلولیت پنهان به ویژه از لحاظ ناتوانی های ارتباطی که به همراه می آورد، نیاز به مداخله ها و توان بخشی ویژه ای دارد که در سال های نخست، بار این مسئولیت بیش از همه بر دوش
والدین است. در این مقاله سعی شده است این نیازها از زبان یک کودک آسیب دیده شنوایی به گونه ای ساده ارائه شود.
الف) انتظارهای کلی و اساسی

پدر و مادر عزیز، فرزند ناشنوای شما انتظار دارد:
* در ارتباط با آموزش و پرورش او احساس مسئولیت کنید.
* به نیازها و انتظارهای او توجه کنید و پاسخ مناسب دهید.
* هرچه سریع تر اقدامات توان بخشی و مداخله ای لازم را برای او آغاز کنید
* از او در حد توانایی و وسعش انتظار داشته باشید.
* با او متناسب با سن، جنس و محدودیت هایش رفتار کنید.
* از کار با او خسته نشوید.
* او را همان گونه که هست بپذیرید.
* اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
* توصیه های مربیان و متخصصان را در منزل و در همه موقعیت های زندگی در نظر بگیرید.
* به توانایی های او تکیه کنید، نه به ناتوانی هایش.
* به او اعتماد کنید.
* نگران آینده ی او نباشید و به خدا توکل کنید.
* فرصت ها، امکانات و شرایط مناسب را برای رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه او فراهم کنید.
* او را زیاد در آغوش بگیرید، نوازش کنید و مورد محبت قرار دهید.
* به وضع ظاهری و لباس او توجه کنید.
* او را لوس نکنید و ادب و تربیت او را در نظر داشته باشید.

ب) انتظارهای عاطفی و روانی
کودک ناشنوای شما انتظار دارد:
* به احساس ها و عواطف او توجه کنید و آنها را بپذیرید.
* در مورد احساس های مختلف مثل شادی، غم، حسد، کینه، محبت، تاسف، نگرانی و… با او صحبت کنید.
* سعی کنید احساس ها را به صورت نقاشی و با تصاویر به او نشان دهید.
* به او یاد بدهید بتواند احساسش را در چهره خود نشان دهد.
* به او نشان دهید چگونه می تواند بدون آسیب زدن و ایجاد ناراحتی برای دیگران، احساسش را بروز دهد.
* به او کمک کنید شیوه های ابراز احساسات را بشناسد (بنویسد، با کسی حرف بزند، نقاشی کند، جست و خیز کند، گریه کند و…)
* همواره به او افتخار کنید و بگویید از داشتن فرزندی مانند او احساس غرور می کنید.
* محیطی به دور از اضطراب برایش فراهم کنید.
* در حد اعتدال به او محبت کنید.
* اجازه دهید برای برخی موارد خودش تصمیم بگیرد و به تصمیم او احترام بگذارید.
* با او جر و بحث نکنید.
* او را مسخره، تحقیر یا سرزنش نکنید.
* او را با دیگران مقایسه نکنید.
* بین او و خواهرها و برادرهایش تبعیض قائل نشوید.
* هر موفقیت او را هرچند کوچک، مورد تشویق قرار دهید.
* به فرزندتان کمک کنید اشتباه ها و شکست هایش را جبران کند.
* قوانین خاصی برای منزل خود در نظر بگیرید و از او بخواهید به آنها احترام بگذارد.
* سعی کنید از سوال کردن زیاد، دستور دادن و انتقاد کردن بپرهیزید.
* در فعالیت ها و سرگرمی های فرزندتان شریک باشید.
* به فرزندتان کمک کنید خود و ناتوانی خود را هرچه بیشتر بشناسد.
ج) انتظارهای مربوط به مهارت های حسی و حرکتی
* او را زیاد به گردش، کوه، پارک، رودخانه، و… ببرید تا طبیعت را ببیند.
* اجازه دهید زیاد آب بازی کند و او را به شنا بفرستید.
* اجازه دهید با خاک و سنگ بازی کند و دست و پایش را در ماسه و خاک فرو کند.
* اجازه دهید بدود، بالا و پایین برود یا از جایی آویزان شود.
* او را تشویق کنید با آهنگ و سرودهای کودکانه (با هر نوع وزن و آهنگی) نرمش کند.
* او را زیاد به محل بازی کودکان یا حیاط منزل ببرید و بگذارید با همسالانش بازی های پرتحرک کند.
* سعی کنید فرزندتان هرچه ممکن است کمتر تلویزیون نگاه کند و پشت رایانه بنشیند.
* او را به توپ بازی و فوتبال تشویق کنید و گاهی خودتان با او بازی کنید.
* او را تشویق کنید نقاشی بکشد و نمایش بازی کند.
* او را تشویق کنید خمیر بازی کند.
* گاهی او را ماساژ دهید ، نوازش کنید و موهایش را شانه بزنید.

فهرست
عنوان صفحه
کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی 1
مقدمه و تاریخچه 1
علل عقب ماندگی 4
عقب ماندگی بعلت حوادث زایمانی و دوره بعد از زایمان 7
عقب ماندگی بعلت عوامل محیطی ، اجتماعی و فرهنگ 8
عقب مانده ها را از نظر درمانی ، تربیتی و آموزشی 10
پیامهای بهداشتی 15
کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی 18
اثرات موسیقی درمانی 18
تمایلات مهم برای گرایش به موسیقی 19
نکاتی برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی 19
نوع برنامه ها در موسیقی درمانی 20
بررسی کودکان استثنایی و مشکلات مربوط به آنها 23
تعریف کودک استثنایی 23
طبقه بندی کودکان و نوجوانان استثنایی 25
تربیت بدنی کودکان ویژه 26
اهداف برنامه ویژه 28
تدریس تربیت بدنی ویژه 29
صفات معلم تربیت بدنی ویژه 30
ویژگی های یادگیری حرکتی و جسمی دانش آموزان کم توان ذهنی 32
ایجاد انگیزه در ساعات تربیت بدنی 33
انتظارات کودک ناشنوا از والدین 35

40


تعداد صفحات : حجم فایل:181 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود