پوشاک بین النهرین
دوره پیش نوشتاری و اوایل سلسله گذاری (3400-2000 ق. م)
مقدمه
دراکثر تمدنهای پیش آریایی در خاور نزدیک ( پیش عبید، عبید، اور)، لباس به عنوان یک پوشش حقیقی به وجود آمده بود، چنانکه نمونه های آن در سومر واکد مشاهده شده است. پوشیدن لباس پیش ازهزاره سوم بسیار فراگیر بود و بدون شک از خلیج فارس تا منطقه مدیترانه مرسوم بوده است. درطول دوره پیش نوشتاری درتاریخ بین النهرین که
از3400 ق .م اغاز شده و تا 2900 ق . م ادامه یافته است، وضعیت اقتصادی جامعه- که تا آن زمان کاملاً برکشاورزی متکی بود- سبب شد تا بسیاری از اقشار عادی مردم به کار کشاورزی اشتغال یابند. خصوصاً در مناطق جنوبی تر بین النهرین که زمینهای حاصلخیز تر بود و طبیعتاً کشاورزی رونق بیشتری داشت، کار عمده مردم کشاورزی بود. شغل کشاورزی وسایر کارهای روزانه بدون پوشش و با ظاهری برهنه انجام می شد.
در طول دوره های اولیه سلسله گذاری(2900-2334ق.م) استفاده از پارچه تا اندازه ای، عمومی تر شد وزنان و مردان دارای پوششی تقریباً مشابه بودند. این پوشش شامل پارچه ای بود که دور تن می پیچید و قسمت کوتاه آن درناحیه چپ بدن، پشت لگن قرار میگرفت، جایی که دنباله های دو طرف پارچه به یکدیگر گره می خورد یا کمربندی روی آن بسته می شد. دور تا دور دامن را ردیفی از شرابه های بلند، متشکل از حلقه های پود، فرا می گرفت. در دوره های بعدی نوع مجلل تری از این تن پوش با ردیفهایی از حلقه ها یا پرزها، که همه جای لباس را پر می کرد. رواج یافت.
در دوره های اولیه تمدن سومری در هزاره چهارم قبل از میلاد- مردم از پوست گوسفند و بز برای پوشش خود استفاده می کردند، به نحوی که لایه پشم دار آن به طرف داخل قرار می گرفت. حتی زمانی که استفاده از پارچه را برای دوخت لباس آموختند باز به سراغ بزها و گوسفندان رفتند تا مواد خام پارچه های خود را از آنها تهیه کنند.
دستیابی سومریان به شیوه جدیدی از تهیه پوست، این امکان رابرای آنها فراهم آورد که به شکل دیگری از پوشش – که بیشتر شبیه یک لباس بود- دست پیدا کنند. به این لباس، اصطلاحاً لباس بلند (gown) می گویند
انواع پوست، که از حدود 2885ق. م تا آن زمان به شکل دامن و بالاپوش استفاده می شدند، به لباسهای بلند تغییر شکل دادند. یکی از عمده ترین تغییرات، پیدایش آستین در لباس است؛ اگر چه شاید قیقاً آستین واقعی نبوده و احتمالاً قسمت ندوخته ای از پوست بوده که روی بازو می افتاده در حاشیه پایین دامن این لباس که قدمتش به هزاره سوم قبل از میلاد می رسد، ظاهراً شرابه های از جنس تسمه های چرمی آویزان بوده است.
با سیر اجمالی در نحوه تکامل شکل و شیوه تهیه این تن پوش می بینیم که نخست این لباس قط به منظور پوشاندن پایین تنه انسان و از پوستهای خواب دار یا بدون خواب طراحی و تدارک شده بود. بعدها همین پوشش از پارچه پشمی برش خورده تهیه می شد که با تعداد اندکی درز به هم دوخته می شد. این، همان "شکل ابتدایی" لباس سومری اس که پیش از سومریان نیز به کار می رفت و در هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد به این شکل لباس "کنکس" (کناکه- Kaunakes) می گفته اند. البته این واژه به نوعی از پارچه یا موی حیوان(بزو گوسفند) نیز اطلاق شده است.
در قدیمی ترین آثار سومریان "کنکس" به ظاهر، دامنی بود به اندازه طول بدن شده بود؛ و پیکرکهای آهکی کشف شده، مردانی را می توان مشاهده نمود که همین دامن را به دور کمر بسته و با عبور یک گوشه آن، از دوران کمربند، آن را بر بدن محکم نگه داشته اند. بدون شک، گرهی که در پشت به نظر پرحجم می آید منگوله این کمربند بوده، و ظاهراً بقایای دم جانوری است که به شیوه گذشتگان، پوست و موی آن برای پوشش به کار می رفت.
یکی از قدیمی ترین قطعات پوشش سومریان شال بلند پشمی است که از طرح لباس کلاسیک هند گرفته شده است. این احتمال وجود دارد که در ابتدای هزاره سوم مردمی که از قشر فرو دستان بوده اند شال ریشه داری، که جنس زبری داشت و باریکتر از شکل اصلی هندی آن بود، به دور باسن خود می پیچیدند، خواه از پهنای آن برای لندای دامن استفاده می کردند و یا چند بار از وسط تا می زدند و بعد استفاده می کردند. در این حالت، این شال ریشه دار ظاهری شبیه به شنتی(Shenti) مصریان پیدا می کرد، یا شاید شبیه به فاروس (farus) که امروزه کارگران عراقی آن را بر تن می بندند در هر حال، با دقت در آثار گوناگون می توان چنین نتیجه گرفت که این شال معمولاً از جنس پوست، پشم یا پرچه لطیف بوده است. همین شال را کاه ممکن بود محکم به دور بدن بپیچند و انتهای آن را روی شانه چپ بیندازند. به نظر می رسد زنان و مردان تقریباً از همین نوع پوشش بر تن می کردند. گاهی این شال را به شکل نوعی دامن می بستند و گاه دنباله آن را طوری می انداختند که شانه راست آزاد می ماند.
با این شیوه استفاده از پارچه و پیچیدن آن به دور بدن، شال سومریان نقش تن پوشی مستقل پیدا کرد. گاهی اوقات به عنوان یک دست لباس کامل پوشیده میشد، مانند لباسی که پیشتر توضیح داده شد و عبارت بود از لباسی بلند یا دنباله ای روی شانه چپ.
شکل لباس زنان مشابه مردان بود با این تفاوت که در لباس آنها از پارچه های عریض تری استفاده می شد تا به بلندی لباس افزوده گردد. به این ترتیب که بخش کوتاهی از پارچه را روی شانه چپ به سمت جلوی سینه و دنباله آن را به پشت رها می کردند، از زیر بغل راست عبور می دادند و از جلو دوباره روی شانه چپ می انداختند. این شیوه پیچیدن پارچه باعث می شد تا دست چپ تا مچ پوشیده شود. اما، برای ثابت نگاه داشتن دو لایه پارچه و ممانعت از افتادن یا لغزیدن آنها به روی هم، گمان می رود که از فیبولا (fibula) یا چیزی شبیه به سنجاق امروزی استفاده میکردند. یا آنها را با کوک مخفی محکم می ساختند. بلندی این لباس، تا قوزک پا بود.
بدین ترتیب، به نظر می رسد به احتمال قوی استفاده از این شال با استفاده سومریان از "لباسهای بلند" که بر پیکره زنان دیده شده، همزمان بوده است. نمونه هایی که در این تصاویر دیده می شود اولین نمونه های این لباس اند که تصاویری از آنها در میان سومریان واکدیها ارائه شده است و به این دلیل داشتن یقه گرد و آستینهای کوتاه که فقط تا بالای بازو را می پوشانند به راحتی قابل تشخیص اند. سراسر این لباس از درزهای افقی تشکیل شده که در میان آنها نوارهایی از مو، یا پشم حیوانات دوخته می شد. به طوری که با تمام شدن یک نوار نوار پایین تر شروع می شد و لباس رابه شکل مطبق در می آورد
لباسی که برای زنان معمول بود به نحوی طراحی شده بود که هر دو شانه آنها را می پوشاند، و البته این طرح تازگی نداشت، اما در این زمان بیشتر مورد استفاده قرار گرفت. طرح مورد نظر به این صورت بود: پارچه مستطیل شکلی را در نظر بگیرید که وسط ضلع بلند آن روی سینه قرار گرفته و کناره های آن را زیر بغل به پشت می رفت و در پشت به صورت ضربدری از روی یکدیگر عبور کرده و چنان از روی شانه ها به جلو آورده می شد که بازوها را می پوشاند.
در دوره های بعدی- اما نه چندان دور- این نوع لباس بلند به کار می رفت، با این تفاوت که شیوه برگشت شال به جلو وافتادن آن از روی شانه طوری طراحی شده بود که بدون آستین به نظر می آمد وبازوها را نمی پوشاند.علاوه بر آن، جنس مورد استفاده به جای پوستهای خواب دار، پارچه لطیف بود.
از نیمه هزاره دوم قبل از میلاد به بعد، به نظر میرسد هنوز تفکیکی بین لباس زنان و مردان صورت نگرفته باشد، مگر درباره جزئیات و ظرافتهایی که در لباس به کار گرفته میشد. نزد مردم شوش، شال بهعنوان یک پوشش بیرونی مورد توجه خاص بود و سعی می شد تا آن را زیباتر جلوه دهند، از ای رو احتمالاً این گونه پرداختن به جزئیات و ظرافتهای لباس نتیجه نگرش این منطقه به خوش پوشی بوده است.
در برخی آثار به جای مانده نقش پارچه بعضی از لباسها شامل طرحهای شبکه ای و دایره ای کوچک بود که در مرکز هر یک از آنها یک فرورفتگی وجود داشت. احتمالا این فرورفتگیها به سبب اشتفاده از پولک و مهره هایی از جنس طلا، لاجورد(lapis iazuli) عقیق (agate) یا عقیق ترتیب ،هنرمندان خلاق بین النهرینی می توانستند ارزش و شکوه پارچه به کار رفته درلباس پیکره مورد نظرشان را به بینندگان اثر، منتقل کنند، هر چند، بیشتر اینگونه پارچه ها مورد استفاده فرادستان بوده است که از قدرت مالی بیشتری برخوردار بودند.
شکل پوشاک بابلیان که تا آن زمان ویژگی پوشاک سومریان را داشت و به اسم لباس سومری شناخته می شد، از آن پس خود را ز این وابستگی رهانید و برای اولین بار برای کسب هویتی مستقل گام برداشت. اما تغییراتی که منجر به شکل گیری هویت جداگانه ای برای لباس بابلیان شد، تغییراتی نبودند که بتوان آنها را به سادگی نتیجه دخالت اقوام مهاجم کوه نشین، شامل هیتی ها، کاسی ها و هوری ها، دانست. اساس لباس اولیه آنها بیشتر بر مبنای "هنر پیچیدن پارچه" به دور بدن بود تا بر مبنای برش و دوخت؛ همانطور که در میان سومریان نیز این چنین بود.
در مجسمه ها و نقوش برجسته، لباس آنها را به شکل لباسی تنگ و چسبان (sheath) نشان داده اند که گویی به بدن کاملاً چسبیده است. این شکل ظاهری لباس حاصل تمهید هنرمندانی بوده که قصد داشته اند تا حد امکان از ایجاد چین و شکن هنگام تصویر کردن پارچه پرهیز کنند تا به جلوه برودری دوزیهای ظریف و زینتی لباس افزوده شود.
درمیان افراد طبقات گوناگون اجتماع استفاده از "ردای بلند سومری" همچنان تا دوره سارگون تداوم یافت. این ردا، که روی آن معمولاً کمربندی بسته می شد و تا بالای ساعد را می پوشاند، در میان درباریان سارگون نوعی شیوه پوششی تلقی می شد.
در این دوره، زنان اقشار عادی یا فرودستان نیز همین پوشش را برتن می کردند. نمونه ای از پوشش زنان را در نقش برجسته می توان مشاهده کرد.
اگرچه، تدریجاً بین مردان، این لباس بلند سومری، جای خود را به "تونیک" داد- تونیکهایی تمام قد( تقریباً تا روی ساق پا) یا نیمه بلند ( تا حدود ران) و عمدتاً با آستینهای بلند (تا مچ) این پوشش احتمالاً ابداع اقوام کوه نشینی بود که در دوره تسلط کاسیان بر بابل از مرزهای ایران وارد بین النهرین شده بودند و اقلیم بومی آنان ضرورت چنین پوششی را ایجاب می کرد.
مردم کوه نشینی که وارد بین النهرین شده بودند با خود لباسهایی سنگین و پرتزیین که به آن کندیش گفته می شود، گاهی حاشیه پایینی این تونیک با ردیفی از منگوله تزیین می شد این تن پوش امروزه درشرق، به شکل یک پیراهن پوشیده می شود. به عنوان مثال، در مناطق جنوبی ایران و کشورهای عربی صورتی از آن را، معروف به "دشداشه" می توان مشاهده نمود که بلندی لباس تا قوزک پا می رسد.
تونیک مردان سه شکاف بود، یکی به روی سینه که بالای آن با دو بندینک یا منگوله پشمی بسته می شد و دو تای دیگر برای حلقه آستین. البته، آنچه در اینجا به عنوان حلقه آستین مطرح است، تفاوت دارد. در آن زمان ایجاد تنوع در شک هر یک از قطعات لباس که ضرورت طراحی در آن پیش می آمد، مانند حلقه آستین، گردی یقه و سایر برشها- که امروزه پیوسته به تعداد و تنوع آنها افزوده می شود- به طور جدی صورت نمی گرفت. گرچه، کلاً به نظر می رسد که در این منطقه پارسیان و کاسیان بیشتر از سایرین دست به ایجاد تنوع می زدند و خصوصاً در دوخت و طراحی لباس تلاش بیشتری میکردند.
طبق نظر فراسنوابوشه (Francois Boucher) به روی تونیک مردان بابلی و آشوری یک ردای شرابه دار یک تکه پیچیده می شد. این ردا حالتی از همان " شال سومریان" است که اغلب حجیم بود و پس از عبور از زیر بازوی راست روی شانه چپ، به سمت پشت انداخته می شد لباس مردان بابلی نوین یا آشوری، که نمونه باشکوهی از آن را به روی پیکره آشوربانیپال دوم (Ashurbanipal II) و شلمانصر سوم (Shlmaneser III) می توان مشاهده کرد عبارت بوده است از دو یا چند یا احتمالاً سه قطعه: تونیک زیرین، ردای شرابه دار و یک شال بزرگ، که این یک یا دو مورد اخیر به افراد صاحب مقام اختصاص داشته است. به عقیده بوشه فقط زنان گاهی کمربندی طنابی روی لباس بلند خود می بستند و در مورد لباس مردان توضیح خاصی درباره نحوه و ترتیب پوشش آنها داده نشده است.
بعلاوه، ردای شرابه دار و شنل رویی در پیکره های آشوربانیپال دوم و شلمناصر سوم، از یکدیگر تفکیک نشده است. اما این احتمال را میتوان در نظر گرفته که این شنل نازک و ریز بافت که روی شانه چپ می افتاد و دازای آن از جلو و پشت تا روی زمین بود، به قشرفرادستان یا فقط به حکمرانان تعلق داشت و استفاده از آن برای عموم ممنوع بود. درباره اینکه چگونه این شنل بلند- که در ذهن، شنل یکطرفه سزار و رومیها را تداعی میکند- به روی شانه چپ نگه داشته می شده، نظریه خاصی اراه نشده است. شاید بتوان حدس زد که، قلاب یا بندی محکم می شده است. این شنل روی ردای شرابه دار پوشیده می شد. دست چپ ازآرنج خم شده و سراسر آن تا مچ، در پس شنل پنهان می شد. سپس کمربند به دور کمر و از زیر آرنج عبور می کرد و بسته می شد. در تصویری که نمای پشت آشوربانیپال دوم را نشان میدهد، خطی که گویای چگونگی قرار گرفتن این شنل در پشت پیکره باشد حذف شده است.
نکته دیگری که اختلاف برانگیز به نظر می آید و تذکر آن ضروری است مساله استفاده از کمربند رویی در این شیوه پوشش است. این کمربند که در بسیاری موارد اصلاً به آن اشاره نشده است و در برخی دیگر از منابع کتوب ممکن است آن را قطعه ای جدا از سایر قطعات لباس معرفی کرده باشند، در بعضی نمونه های باقی مانده، ادامه ای از پارچه ردای شرابه دار است که به سبب ظرافت بافت پارچه آن را تابیده و یکبار به دور کمر پیچیده اند و در جلو آورده باقلاب یا سگکی بسته شده است؛ به گونه ای که حاشیه ای عمودی در طرف راست سینه ایجاد میکرد.
احتمالاً در شکل دیگر این کمربند، تسمه چرمی پهنی بود که در حقیقت یک طناب بافته باریک یا قیطان ظریف، این کمربند را به انتهای ردای شرابه دار در جلو و سمت راست کمر متصل می کرد.
از تزییناتی که از 2100 ق . م به روی لباسهای بابلی و آشوری نوین به کار می رفته باید شرابه های صاف و مگوله ای را عنوان کرد. کمی پس از این تاریخ، برودری دوزی باب شد که استفاده از آن به عنوان تزیین لباس تا پایان دوره پارسیان ادامه یافته است.
تصاویر کارگران و پیشه وران مربوط به دوره "آشوری نوین" (Neo- Assqrian) آنها را در لباسهایی با تزیینات مختصر نشان می دهد. معمولترین لباس مورد استفاده قشر فرودستان از جمله قشر کارگر، تونیکهای بلند یا نیمه بلند بود که با کمربند یا شال کمر به بدن محکم بسته می شد و پیشتر با جزئیات بیشتری به آن پرداخته شد. "تونیک ساده با کمربند" حتی در دوره های بعدی آشوری نیز پوشیده می شده اس. برای مثل کارگرانی که تحت فرمان سنا خریب ( Sennacherib) بودند از همین شیوه پوشش استفاده می کردند این لباس راحتی خدمتکاران و ماهیگیران نیز می پوشیدند. همچنین، در نقوش برجسته سناخریب مردی که داماد است و مرد دیگری که تیمارگر است با تونیکهای کوتاهی ترسیم شده اند که روی آنها کمربند بسته شده و یک شال کمر شرابه دار نیز از زیر آن عبور کرده، دنباله آن، میان دو زانو آویخته شده است.
براساس بررسیهایی که تاکنون صورت گرفته، در این دوره حکومتی، قایقرانان و شکارچیان، تونیک ساده کوتاهی برتن می کردند که گاهی اوقات بدون کمربند پوشیده می شد البته تصاویر نقوش برجسته ای نیز از نوازندگان و کاتبان باقی مانده که چون معمولاً در محافل حکمرانان و فرادستان حضور داشته اند، پوشش آنها در بخش فرادستان توضیح داده می شود.
بنابرآنچه گفته شد، روشن می گردد که "لباس ابتدایی" سومریان موجب پیدایش و تکامل لباس معمولی بابلیان و آشوریان شد و هریک از این فرهنگها با افزودن یا کاستن برخی عناصر اصلی یا فرعی لباس، موجب تنوع شیوه های پوشش و شکلهای گوناگون لباس شدند، لذا، در طی دوره طولانی تمدن بین النهرین، می توان تاثیر سلیقه ها، شرایط و اوضاع اجتماعی، اقتصادی، اقلیمی و غیره را ملاحظه کرد. در هر حال، آنان توانستند توانایی های خود را برای آیندگان جاودان سازند. این توانایی ها در سایر جنبه های پوششی یا وضع ظاهری نمود پیدا می کند که در بخشهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
ب- تزئینات سروآرایش مو و صورت
اگنس اسپیکت (Agnes Spycket) پژوهش جالب توجهی درباره کیفیت آرایش موی زنن بین النهرینی به چاپ رسانده است. کمه در آن براسناد و مدارک مصور به دست آمده از این تمدن ارزشمند تاریخی، بویژه مهرهای استوانه ای تاکید و تکیه داشته و در این پژوهش نیز مورد استناد قرار گرفته است.
در حدود 2900 ق . م یعنی همزمان با دوره جمدت نصر زنان و مردان، موهایی بلند داشتند که احتمالاً ازروی گشوها به پشت سر می رفت و به شکل دم اسبی بسته می شد. اما دردوره بعدی شیوه دیگر آرایش مو متداول شد. در این دوره که دوره سلسله های اولیه در بین النهرین بود افراد معمولی یا فرودستان موی بلند خود را محکم به عقب شانه می زدند و از روی شقیقه ها به طرف پشت می تابیدند یا لوله می کردند تا در پشت سر ببافند.
شیوه آریش سر و مور در بین النهرین باستان براساس تقسیم بندی نژادی که براساس سلیقه روز بود. اغلب، تندیس های کوچک سفالین که قدیمی ترند و سالم باقی مانده اند مردانی را نشان می دهند که بعضی بدون ریش و با سرهای تراشیده، و بعضی دیگر با مو و ریش بلند تصویر شده اند احتمالاً در اصل، مردان سومری ریش و موی بلند داشتند؛ گاهی موهای خود را در پشت سر جمع می کردند و با نواری، همه مورا یکجا می بیستند، و یا گاهی با " پیشانی بندی" موهای جلوی پیشانی را بالا نگه داشته و بقیه مو را در پشت سررها می کردند. در آثار گوناگون شیوه های مختلف آرایش مو نمایش داده شده است که در بعضی از آنها موهای روی شقیقه، لوله وار در دو طرف صورت آرایش می شد.
در دوره آگاده ( (Aggade period یعنی حدود 2350 تا 2230 ق. م، در میان اقوام سامی، رسم برآن بو دکه اگر کسی مویش جعد طبیعی نداشت آن را مصنوعاً مجعد می کردند، چرا که در این دوره موی مجعد باب روز بود. آنها فرق سرشان را از وسط باز کرده و گاهی قسمتهایی از موی کوتاه شده خود را به حالت چتری، روی پیشانی و شقیقه ها پراکنده می کردند دوره های بعدی، سومریان سرهایشان را به کل می تراشیدند و اغلب بدون ریش بودند.
شیوه های متدول آرایش مو نزد آشوریان از ابتدا در تمدن بین النهرین وجود داشت و نسل بهنسل به آشوریان منتقل شده بود. صورت و ریش مردان به چند شک آرایش می شد. در بعضی نمونه های اطراف چانه و لب تراشیده شده، بقیه ریش به شکل گوشه دار یا مربعی اصلاح شده است. چنانکه در بعضی نونه های دیگر دیده شده است، گاه می گذاشتند ریش تا بالای گونه ها به رشد طبیعی خود ادامه دهد و یا گاهی در جهت عکس، به طرف پایین رشد کند تا در جلوی سینه صفحه ای مواج را تشکیل دهد در دوره های بعدی، سومریان اغلب ریش خود را کاملاً می تراشیدند.
اسناد گوناگون دلالت برآن دارد که آشوریها از بدو ظهور توجه زیادی به آرایش مو و ریش خود معطوف می داشتند. شیوه های آرایش مو و ریش آشوریان تا بسیاری از مناطق دور و نزدیک نیز نفوذ کرد. نقش برجسته ها و آثار به جای مانده از شمال سوریه، مالت، آسیای صغیر و مناطق دیگر، شواهدی بر این مدعا هستند.
در آشور، درازای ریش افراد نشانه مقام و منزلت آنان بود، مردانی که متعلق به طبقه فرودستان و از افراد عادی بودند مانند سربازان معمولی، ریش کوتاهی داشتند شکل ریش معمولی آشوری اغلب مستطیلی بود، اما چنانکه در برخی نمونه ها دیده شده، ریش بعضی دیگر نوک تیز آرایش می شد برای مثال توکولتی نینور تا اول (Tuklti Ninurta I) در تصویر با این نوع ریش تصویر شده است.
تذثیر شدید آشوریان بر نحوه اصلاح یا آرایش سبیل مردان آن منطقه به وضوح قابل مشاهده است. از روی مجسمه ها می توان چنین قضاوت کرد که شیوه آنان در نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد تا سر حداث شمال سوریه گسترده شده و به برخی از شهرهای آن نفوذ کرده بود. شیوه تراشیدن کامل سبیل و باقی گذاشتن ریش، شیوه ای بودکه در دوره سلسله های اولیه در بین النهرین باستان به کار گرفته می شد و اوج ظهور آن در آثار تجسمی ماری می توان مشاهده کرد در اوایل هزاره دوم و در دوره کاسیان در قرن سیزدهم قبل از میلاد، ظاهراً مردان دارای سبیل کوتاه یا کاملاً تراشیده شده بودند و ریشی انبوه داشتند.
اما درباره پوشش و تزیین سر مردان، باید گفت که آنها عمدتاً برای محافظت از سر خود یا از " کلاه کوچک بی لبه " پلیسه دار (tique) استفاده می کردند ویا قطعه پارچه ای را تابیده، لوله کرده مانند عمامه ای به دور سر خود می بستند؛ مثل شیوه ای که امروزه در شرق هنوز دیده می شود
یونانیان این پوش سر را "میترا" (Mitra) می نامند. درباره رنگ آن هنوز اطلاعی به دست نیامده است اما می توان حدس زد که علاوه بر پوشش سر، گاهی از آن به عنوان شال کمر یا کمربند استفاده می کردند.
آرایش و پوشش سرزنان از تنوع بسیاری برخوردار بود. اغلب، موهای بلندشان با ظاهری انوبه و حجیم آرایش می شد به این ترتیب که موهایشان را مانند یک گره می پیچیدند ( به اصطلاح امروز گوجه می کردند) که تمامی پشت گردن را می پوشاند در دوره های بعدی (حدود2200- 2000 ق. م) تقریباً همین شیوه در ارایش مو به کار گرفته می شد، با این تفاوت که در این دوره موهای خود را به صورت چنبره (شنوین) بزرگی در پشت سر می بستند و آن را درون سربندی جمع میکردند این سربند، گاه از تور بافته شده مشبک و گاه از قطعه ای پارچه پلیسه دار تهیه شده بود. این چنین سربندهایی تنها وسایلی نبود که بانوان برای بستن و آراستن موهایشان از آنها استفاده می کردند بلکه سنجاقهای بزرگی به کار می بردند؛ تاکنون چند نوع از این سنجاقها کشف شده که از جنس استخوان، مس، طلا و نقره ساخته شده بودند.
شهروندان خوش پوش، موهای روی گوش خود را مانند لوله های قطور عموی ( به طرف پایین) ارایش کرده و روی انها را با نوارهای پلیسه داری که از روی سر عبور می کرد، می بستند .
شکل دیگر موی بانوان، کوتاه و چنبره ای (شنیون) بود که در بالای سرجعدهای ریز داشت. با این آرایش کلاه یا "گلبند" (Festoon) کوچک باریک و بدون لبه ای که تنها روی سر را می پوشاند و گاه دنباله هایی باریک تا روی گوش داشت همراه می شد. موهای پیشانی چون چتری پراکنده بود پیچ و تاب موها با دو "گیسوبند" (bandeaux= bandeau) ثابت می شد؛ یکی در جلو بسته می شد و دیگری به شکل متقاطع از روی سر عبور می کرد در این حالت گیسوان در پشت گردن پف کرده به نظر می رسید و سپس آزادانه روی شانه ها فرو می ریخت
براساس یک قانونی آشوری، در حدود 1200 ق. م زنان می بایست هنگام بیرون رفتن از منزل از حجاب (veill) استفاده می کردند. این قانون، قدمی ترین اشاره صریحی است که درباره ارتباط پوشاک مردمبا آداب و رسوم آنها به شکل مدرن به دست ما رسیده است. چنانکه در کشورهای شرقی و مسلمان دیده می شود، این قانون هنوز برقرار است و در شریعت اسلام به صورت یک وظیفه دینی اعمال می شود.
مردان آشوری مانند پارسیان باستان، توجه زیادی به آرایش صورت و آراستگی ریش خود داشتند؛ به این منظور از انبرکها با ابزارهای داغ برای مجعد داغ برای مجعد کردن موی استفاده می کردند تا بتوانندحلقه ها و جعدهای خوش حالت و منظم ردیفی به وجود آورند. آشوریان بدن و چهره خود را با روغن های معطر آغشته کرده و ابروها، مو و ریش خود را به رنگ سیاه در می آوردند. در حالی که، پارسیان از حنا که رنگ قرمز- نارنجی ایجاد می کرد، استفاده می کردند؛ روشی که از 1900 ق. م به بعد تداوم یافت. همچنین، در مراسمی چون جشنها برای تزیین مو و ریش از گرد طلا و آهار معطر زرد رنگ و نخهای طلایی استفاده می شد.
ج- پای افزارها
سومریان، طبق میثاق دیرینه و به همان شیوه مصریان با پای برهنه راه میرفتند؛ اگرچه، در لوح پیروزی نارام سین (Narm – Sin) وی، سندل به پا دارد دریک مجموعه دیگر از شکلهای مشابهی که از مهرهای استوانه ای دوره آگاده به دست آمده، نوعی پای افزار با نوک برگشته دیده شده است. این شکل پای افزار که بعدها استفاده از آن نزد فرادستان محفوظ مان، احتمالاً از طریق اقوام کوه نشین به بین النهرین آورده شد. و از آنجا تا آسیای مرکزی، مدیترانه غربی و به غرب تا اتروریا (Etruria) گسترش یافته بود. شاید این همان نوع پای افزار نومی باشد که طبق برخی اسناد، کاسیان هنگام حکومت بربابل با خود آورده بودند.
شکل سنتی پای افزار یا سندلی که همزمان با شکل فوق استفاده می شد، سندل روباز ساده ای بود که روی قوزک پا بسته می شد و حلقه ای برای انگشت بزرگ پا داشت جنس آن در ابتدا اغلب از ساقه بافته گیاهان بود. سپس به شکل کاملتر، از چرم ساخته شد.
د- زیور آلات
طیف وسیعی از زیور الات که زنان استفاده می کردند شامل ریسمانهای چند ردیفه مهره ای و دستبند بود. به نظر می رسد در دوره سلسله های اولیه و دوره کهن (عتیق) مردان تمایل زیادی به استفاده از جواهرات نداشتند.
بعدها، در دوره اوج حکومت آشوریان، ارزش جواهرات گرانبها چندین برابر شد و برای آن اهمیت زیادی قائل شدند. آشوریان انگشترها و گوشواره های بزرگ و برجسته داشتند و به روی گلبند گیسوانشان، نقوشی از گلهای رز فلزی به چشم می خورد.
گردن بندهای چند ردیفه با نقشمایه های طلسم گونه (talismstic motifs) به ظاهر آنان شکوه و جلوه بیشتری می داد. همچنین بارها در تصاویر و نقوشی که عمدتاً با گل رز مزین شده می توان به خوبی دریافت که برای جنگاوران قدرتمند خود چه مایه اعتبار و ارزش قائل بوده اند. این جنگاوران پیروز بارها به سرزمینهای مجاور تاختند، با دستهای قدرتمندشان به جنگ پرداختند و دولت – شهرها راتحت سیطره خود درآوردند. مسلماً این تزیینات در مورد فرادستان بویژه پادشاهان و خدایان، از بزرگنمایی بیشتر برخوردار بود که در آینده به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت
باتوصیفاتی که تاکنون از وضعیت پوشش و آرایش طبقه فرودست تمدن بین النهرین ارائه شده است چنین به نظر می رسد که اقشار فرودست جامعه بین النهرینی- سومری، اکدی یا آشوری- در ایجاد طرحهای نو و متنوع در پوشاک و بویژه شیوه آرایش مو، سهم بسزای داشته و بخوبی توانسته اند از امکانات خود در این را بهره برداری کنند. ظاهراً از میان سایر اقوام، اشوریان به دلیل جنگها و برخوردهای زیادی که با تمدنهای مجاور داشته اند، در گسترش انواع شیوه های پوششی و آرایشی نقش مهمی ایفا نموده اند و حتی آنها را به سایر نقاط جهان نیز منتقل کرده اند. توجه به این نکته قابل اهمیت است که همواره اکثر آثار تجسمی باقی مانده در سراسر این تمدن پهناور به نمایش پیکره پادشاهان، خدایان و الهگان، جنگاوران و شکارگران پرداخته اند و به این ترتیب قضاوت صحیح و قطعی درباره تعیین شکل پوشش اقشار فرودست دشوار است.
همچنین، از آنجا که شیوه آرایش موی مردم، از سوی دولت و حکومت- مانند احکام و اوامر پادشاه – به مردم دیکته می شد، بخش اعظم تغییر و تحول در وضعیت پوششی شهروندان از سوی پادشاهان جدا از سلیقه روز- از پیش تعیین شده و به سایرین ابلاغ می شد. با وجود این، به نظر می رسد این مردمان هرگز راه را به روی بروز خلاقیتهای خود نبستند بلکه آن را به سوی شکوه هر چه بیشتر سوق داده اند.
مردم بین النهرین همچون عاملانی برای کسب افتخار پادشاهان به ساخت نقش برجسته ها و تندیسهای پادشاهانی می پرداختند که نمایندگان خدا بر روی زمین بودند امروزه، مشاهده لباسهای پرتزیین این پیکره ها و سلیقه هنرمندانه ای که در نمایاندن پادشاهان به کار رفته بود شکوه و جلال آنان را پس از گذشت هزاران سال دوباره زنده می کند.
2- طبقه فرادستان
درآغاز اسکان عظیم بشر در بین النهرین و به دنبال آن پیدایش اشکال جدید سیاسی در این منطقه و در سرزمین مصر، دره بین النهرین سفلی به اشغال سومریان درآمد. تاکنون منشا این قوم هنوز بر قوم شناسان و باستان شناسان جهان نامعلوم است. اما چنین احتمال می رود که دین رسمی، به صورت مجموعه ای از داد و ستدهای گوناگون بین انسانها و خدایان، برای اولین بار، میان سومریان پدید آمده باشد.
دین سومریان بر محور خدایان طبیعت می چرخید: آنو(Anu) خدای آسمان؛ انلیل (Enlil) یا بل (Bel) در اساطیر بابلی- خدای کیهان، خلقت و فرمانروای زمین و نیز خدای توفان؛ انکی (Enki) خدای آبها، شفا دهنده و نیکخواه و پیش کسوت اا (Ea) ننر (Nannar) خدای ماه که بعداً نام سین (Sin) نیز به خود گرفت؛ اتو (Utu) یا شمش (shamash) خدای آفتاب یا خورشید؛ اینانا(Innana) مربوط به سیاره زهره یا ناهید، الهه عشق و باروری بوده که همان ایشتر یا ایشتار (Ishtar) است و بعدها امور منسوب به الهه جنگ نیز به او واگذار شد.
دولت- شهرهای بین النهرین تحت حمایت و محافظت خدای آن شهر قرار داشت؛ پادشاه، نماینده او بر روی زمنی و دارایی ها و املاک زمینی او بود. نقطه مرکزی شهر جایی بود که معبد به نشانه مرکزیت خدا در آن ساخته می شد در بین النهرین، معبد، نه تنها کانونی برای اجرای آیینهای مذهبی بود بلکه فعالیتهای اداری و اقتصادی نیز محسوب می شد. خدای هر شهر، ارباب آن شهر بود و شهروندان همگی خدمتگزاران او کارمندان معبد عبارت بودند از "کاهنان" و "کاتبان" مهمترین بخش مجتمع ساختمانی معبد، زیکوارت بود که نمای آن از بالا به شکل مربعهای متحد المرکز بود که درون دل یکدیگر جای می گرفت. در بالاترین طبقه این بنای پلکانی، زیارتگاه قرار داشت که محل اصلی اجرای آیین های مذهبی بود.
با وجود شباهتهای زیادی که بین بنای زیگورات بین النهری و اهرام مصر می توان مشاهده نمود، تفاوتهایی نیز وجود دارد. یکی از تفاوتهای اصلی این دو بنا در این نکته است که اساساً، زیگوارت بنایی مذهبی است و محل عبادت و ایینهای دینی اما اهرام بنایی است با کاربرد تدفینی و در واقع مقبره فراعنه، این تفاوت خود بیانگر تفاوتهای دیگری بین این دو تمدن می تواند باشد که دانستن این تفاوتها و گاه شابهتنها ما را در رسیدن به هدف نهایی مان که همانا یافتن جنبه های تطبیقی لباس در این دو گسترده است، یاری می دهد. به عنوان مثال از طریق شیوه های معماری و با در نظر گرفتن کاربردهای هر یک، می توان پی به نوع نگرش، جهانبینی و اعتقادات هر یک از این ملل برد و تاثیر تفاوت آنها را در آداب و رسوم رایجشان مقایسه کردو البته در این میان باید توجه کرد که لباس نزد آنها محل تجلی و ظهور اعتقادات و آداب و رسوم آنان است.
در بین النهرین چون به بنای مقابر پرداخته نشده است پس نزد ساکنان آن از اهمیت کمتری نیز برخوردار بوده و ما را به این نتیجه گیری سوق می دهد که اصلاً مساله "مرگ" میان آنان مورد توجیه نبوده است. برخلاف مصر باستان که مقبر های خود را با شکوه هرچه تمامتر رفیع و مستحکم می سازند و اهرام به شاخص ترین عنصر معماری شان تبدیل می شود. بدین ترتیب، "زندگی" مساله مهم بین النهرینی ها قرار می گیرد و در مصر " مرگ " و " زندگی پس از مرگ" از این رو در بین النهرین به لباسهای آیینی مذهبی برمی خوریم که عمدتاً به کاهنان تعلق دارد و در مصر بیشتر به لباسهای تدفینی آنچه به عنوان پوشاک آیینی مذهبی ازمصر باستان باقی مانده است اغلب چیزی نیست جز تصاویری که بر روی دیوارهای اهرام یامقابر سلطنتی با زیبایی تمام نقاشی شده است.
در این قسمت، ابتدا به تشریح لباسهای آیینی مذهبی بین النهرین پرداخته می شود، که گاه به لباس پادشاهان- همان نمایندگان خدایان بر روی زمین مشابهت زیاد پیدا می کند و قهرمانان و اسطوره هایی که کلاه های شاخ دار آنان نشانگر رسیدن آنان به مقام خدایی است. سپس، لباس و ضمایم پوشاک سلطنتی توصیف می شود و در انتها به پوششهای نظامی از جمله فرماندهان و سربازان می رسیم.
پوشاک مذهبی را می توان چنین تفکیک کرد: آنها که بر تن خدایان و الهگان نشان داده شده، لباسهای کاهنان و کارکنان پرستشگاهها، شاهزادگان راهب و قهرمانان اسطوره ای.
دردوره پیش نوشتاری (3400- 2900 ق. م) مردان صاحب مقام و از آن جمله کاهن بزرگ، دامنهایی می پوشیدند که بلندی آن تا قوزک پا می رسید. پارچه مستطیل شکل این دامنها به نحوی به دور بدنشا می پیچید که قسمت کوتاهتر درجلو قرار می گرفت. درحدود نیمه اول هزاره سوم قبل ازمیلاد تعصب مذهبی به جای رسید که کاهن بزرگ هیچگاه لباسی نمی پوشید.
که مطابق سلیقه و استفاده عموم باشد و احتمالاً این قاعده برای مجریان مراسم مذهبی نیز مجاز بود امروزه در میان شخصیتهای مذهبی بیساری از ادیان گوناگون می توان حفظ این قاعده را ملاحظه نمود؛ مانند روحانیون مذاهب اسلامی، کشیشهای مسیحی و خاخامهای دین یهود و حتی ادیان غیر الهی چون پیروان بودا در نواحی مختلف خاور دور.
مهرهای استوانه ای اوروک که با نخ به گردن آویخته می شد شامل استوانه های کوچکی به باریکی مداد بود و از سنگ معمولی یا نیمه قیمتی ساخته می شد. به روی این مهرها که سرتاسر آنها سوراخهای کوچکی تعبیه شده بود، صحنه هایی از یک مراسم مرموز ک به وسیله کاهنان برهنه اجرا می شد بکرات دیده شده است. موضوعات دیگری که روی این مهرها کار شده عبارت اند از حیوانات یا گیاهان صحنه های زندگی روزمره و موضوعات اساطیری. در طی اکتشافات باستان شناسان تاکنون هیچ پارچه ای مربوط به عهد عتیق به دست نیامده، زیرا تا زمان بعد از سومریان، اجساد به غیر از اعضای خاندان سلطنتی ( مقابر اور) برهنه دفن می شدند: در باقایای عهد عتیق. همیشه کاهن برهنه تصویر شده است تا لباسهای خود را تقدیس نکرده باشد. زیرا از دیدگاه آنان لباس قابلیت تقدیس شدن نداشته است یا باعث باطل شدن مراسم مزبور می شده، که در این صورت عمل آنان سبب ناخشنودی خداوند بوده است.
در میان سومریان بیشتر زنان، مردان، کنیزان و غلامانی که تعدادشان گاه به هزاران نفر می رسید، به طور دایم در کارگاههای معبد به آسیاب کردن غلات، ریسیدن و بافتن پشم و مو، ساختن آبجو با خدمت به عنوان آشپز، باغبان و پیشخدمت اشتغال داشتند در این دستگاه عظیم، گروه انبوهی از کاتبان، حسابرسان، مباشران و کارمندان دیگر تحت نظارت کاهن بزرگ یا سانکه کار می کردند. معبد، جایی بود که خدایان از آنجا بندگان خود را به نعمات مادی متنعم می ساختند. خدایای سومری همانند سلاطین زمینی و مالکان بزرگ صاحب مال و اموال بودند. مثلاً "ننز" خداوند، مالک و سلطنان شهر" اور" بود و مانند شاهان این جهان، درباری وسیع داشت. راهبان و کاهنان کمر به خدمتش بسته بودند. وابستگان معابدی چون معبد "ننز" علاوه بر اجرای مراسم مذهبی به معاملات میوه و عطر، گله گاو و گوسفند و پشم و منسوجات نیز مشغول بودند. لذا بخش وسیعی از تجارت منسوجات برعهده آنان بود.
در بیشتر مجسمه های "گودا" (2400ق.م) راهبی که در عین حال سلطان شهر "لاگاش" بود، شالی پشمی بر تن دارد که احتمالاً شکل گسترده آن مستطیل بوده و مشابه همان نوع لباس بلندی است که پیشتر زنان سومری واکدی می پوشیدند وی در تعداد اندکی از پیکره ها دامن پشمی کوتاه و جلو بسته ای پوشیده که شبیه به دامن مردم عادی بوده است. در تصویر سومریان، خدایان و الهگان دارای سه مشخصه اصلی بودند:
1) درسیرت و رفتار و عواطف و اندیشه. خصلت انسانی داشتند
2) هیکدام قادر مطلق نبودند و درجات داشتند.
3) انگیزه ها و فعالیت جملگی آنان دنیوب بود. در واقع، سومریان فقط برای انتظام امور خویش به خدایان و الهگان روی می آوردند. این خود توجیه می کند که چرا سومریان (برخلاف مصریان) به روح جاودانی (کا) اعتقاد نداشتند
هنرمندان بین النهرینی همواره در ارائه تصویر خدایان و الهگان بر حفظ مشخصه های آنان سعی داشته اند. به نحوی که خصلت انسانی و الهی آنان آشکار باشد. این شیوه ازابتدا تا سقوط این تمدن ادامه یافت. در ابتدا، تفکیک آنها از افراد عادی بیشتر ازطریق پوشش سرشان و نیز نمادهایی که در ارتباط با انها به کار میرفت، صورت می گرفت. با پیشرفت و تحول فرهنگ و توسعه تمدن، نگرش کلی سومریان دستخوش تغییر شد و همواره آن نسبت به خدایان خویش به خشم آمدند. اما، با تسلط آشوریها دوباره توجه به آنها زیاد شده و رونق گرفت. با تنوع وسیعی که در پوشاک آشوری وجود داشت خدایان نیز از این تنوع بهره مند شدند.
دراین دوره فرشتگان و هیولاهای بال دار ظهور پیدا کردند در حالی که تا پیش از آن معمولاً الهه ایشتر تنها پیکری بود که بال دار تصویر می شد نقوشی که ازالهه ایشتر و شاهزاده ایشتوپ -ایلوم (Ishtup Ilum) باقی مانده آنها را با لباسهای بلند سرتاسری نشان داده اند روی این لباس نوارهای پهن مایل یا متقاطع عبور می کرده است.
به روی برخی مهرهای آشوری و بابلی تصاویری از خدایان کنده کاری شده که در آنها خدایان با پوششهایی مانند دامنهای کوتاه و پیراهنهای بلند، شنل کوتاه که روی یکی از شانه ها انداخته می شد، ردایی از پوست ماهی و شیر نوارهای پهنی که از روی بالاتنه عبور می کرده به چشم می خورد
به روی یکی از این مهرها دو خدا در مقابل هم نشان داده شده اند یکی از خدایان نماد اره در درست دارد وخدای دیگر عصای پیک را در دست گرفته و ملبس به پیراهن بلند پلیسه دارجلو باز است البته مشخص نیسن تن پوشی که زیر پیراهن بلند بر تن دارد یک تونیک بی آستین نیمه بلند است یا فقط یک دامن کوتاه خطوطی که به دور گردن او و سایر پیکره ها دیده می شود احتمالاً طوق است. پیکره های دیگری نیز در این مهرها دیده شده که پیراهن بلندی با پلیسه ها یا چینهای عمودی بر تن داشته اند در حالی که آن را تنگ دور خود پیچیده و با یک نوار پهن به کمر بسته بودند. همچنین ردای شرابه دار سومری بارها بر تن خدایان مشاهده شده است.
بر مهرهایی که درمجموعه برت (Brett) جمع آوری شده، کنکس را بجز چند مورد استثنا، فقط بر تن خدایان می توان مشاهده نمود.
اعتقادات آشوریها را به دلیل تعدد خدایان می توان به خوبی از سایر انواع اعتقادات عهد کهن تمیز داد. آشوریان به خدایان خود، خدایان نگهبان می گفتند و آنان را مقتدر و توانا می پنداشتند و به همین جهت کوشش می کردند، تجسم خدایان چنان باشد که این قدرت و توانایی را به بهترین وجه بنمایاند. از جمله گیلگمش است که در نظر آشوریان علاوه بر مقام خدایی، مقام پهلوانی نیرومند را نیز داشت.
در دوره سلسله های اولیه ( حدود 2500 ق. م) فرمانروای جوانی بر اوروک حکمرانی می کرد.
که قهرمانی اسطوره ای نیز به حساب می آمد. نام او گیلگمش (Gilgamech) بود که دو سوم خدا و یک سوم انسان بوده است. با وجود اینکه گفته می شود پسر الهه "نین- سون" بوده، اما فهرست پادشاهان سومری حاکی از آن است که پدر او یکی از کاهنان بلند مرتبه "کولاب" بوده است این موضوع باعث شده تا گیلگمش دست کم موجودی نیمه الهی تصور شود.
در نقوش برجسته ای که مربوط به دوره آشوری است گیلگمش با شیوه پوششی متداول آن زمان ( دوران حکومت سارگون) نشان داده شده است او یک تونیک بلند ( تاران) آستین دار بر تن دارد که روی آن دامن لنگی مستطیل شکل با حاشیه برودری دوزی شده و منگوله دار بسته شده است. این دامن جلو باز کوتاه که تا بالای زانو می رسد با یک کمربند چند ردیفه محکم نگه داشته شده است. در پایین و انتهای دنباله رویی این دامن چهار رشته شبیه به قیطان آویخته اند که دو به دو به هم بسته و انتهای هر یک به شکل منگوله تزیین شده است
علاوه بر بازوبند مارپیچی که روی بازویش بسته شده، بر مچ دست های او یک دستبند دیده می شود که دارای نقش گل رز است. سرش پوشش یا تزیینی ندارد و ریش بلند مجعدی که نشانه اهیمت و مرتبه والای اوست، چهره اش را آراسته است همچنین، پای وی برهنه و بی پای افزار است. در یک دست داس نمادین دیده می شود و در دست دیگرش بچه شیری را به زیر بازو گرفته است نقش گل رز که یکی از نقوش یا نمادهای اصلی در تمدن بین النهرین است و در اینجا به روی دستبند گیلگمش دیده می شود، در هنر آشوری به طور ویژه ای برای افراد صاحب مقام به کار گرفته شده است. این نقش تزیینی به چند گونه در ارتباط با این افراد یا خدایان و الهگان به کار رفته است؛ یا مستقیماً به عنوان یک نماد تزیینی و به شکل زیور آلات مانند دستبند، گردنبند و گوشواره، یا روی کمربند و قلاب آن، و یا به صورت نقش دوخته شده، برو دری دوزی یا مرصع دوزی بر پارچه و نوارهای لباس و پوشش سربوده است. اعتقاد کلی براین است که مردم عهد کهن منشا این نقش یا نماد را از شکل گل گرفته اند و برخی دیگر معتقدند از شکل خورشید با اشعه های درخشان آن اقتباس کرده اند. البته، از آنجایی که در بین النهرین و نیز مصر یکی از درختان اصلی قابل کشت منطقه "نخل" است و بویژه در بنی النهرین معرف فراوانی نعمتهای زمینی و از منابع اصلی غذایی به شمار میرفته، محتملا ست طرح گل رز اقتباسی از بخش انتهایی نخل و برگهای آن باشد که نمای از بالا یا پایین آن شبیه به این نقشمایه است. نخل نقش بسیار مهم و کاربردی در زندگی آن مردم داشته است. آنان حتی در بنای منازل خویش از تنه این درخت و برگهای آن استفاده زیادی می کردند و چه بسا ظهور دسته دیگری از انواع نقوش تزیینی شرق باستان با نام برگ نخلی (Palmettes) بی ارتباط با این کاربرد نباشد. البته، جایگاه مسکن و نعمتهای زمینی در میان بین النهرینی ها و معنای حیاتبخش نخل، این احتمال را تقویت می کند نکته قابل توجه در این مساله آن است که معمولاً در میان طبقه فراستان خواه افراد صاحب مقام و خواه روحانیون و خدایان – از نقوش دایره ای و منحنی با توابع آن مانند حرکتهای پیچشی، حلزونی یا اسپیرال (Spiral) زیاد استفاده می شده است. شاید از دلایل مهم آن بتوان تذثیر جهانبینی آنها را برشمرد.
در بین النهرین، علاوه بر پوشش آیینی ویژه، برخی نمادها و وسایل جنبی- مانند انواعی که در تصویر می بینیم به نظر می رسد ویژه مقامهای مذهبی، قهرمانان و پهلوانان استطوره ای بوده است. یکی از تفاوتهای عمده پوشش روحانیون با سایرین آن است که لباسهای گروه اول با مواد مخصوص سفید می شد و برای لباسهای دیگران از پارچه های رنگی استفاده می کردند.
شیوه آرایش سر ور یش افراد به نحوی بودکه کاهنان سرهایشان را می تراشیدند و خدایان و اشخاص اسطوره ها مو و ریش بلند مواج یا مجعد داشتند. البته دردوره آشوریان و بابلیان نوین، کاهنان نیز از سلیقه متداول تبعیت کرده دارای مو و ریش بلند مجعد بودند. پوشش سر اکثر آنان شامل کلاه یا تاج بود که گاه بر لبه پایینی آنها نوار یا سربندی بسته و دنباله های آن در پشت سر رها می شد. جنس کلاه ها و تاجها معمولاً از نمد بود.
انواع پوشش سرخدایان و الهگان عبارتند از تاج شاخ دار، کاله گرد کوتاه با لبه برگشته و گاه پلیسه دار که بعد از دوران سومری- اکدی بر سر خدایان مشاهده شد و کلاه مخروطی که گاهی عناصر نمادین دیگری مانند مارهای مقدس سلطنتی یا Uraeus و شاخ به ان متصل می شد. به نظر می رسد خدا، پیش از ورودش به محراب یا زیارتگاه، کلاه مخروطی شاخداری برسر می گذاشت که در انتها و بالای آن یک برآمدگی بد. همچنین، خدایان از کلاه نمیکره ای کشیده ای استفاده می کردند که آن نیز با شاخ و ما ر مقدس سلطنتی تزیین می شد. به روی مهرهای بین النهرینی، الهگانی که برهنه و یا با کنکس دیده شده اند تاج پردار و کلاه گرد کوتاه ( round cap) شبیه به عرقچین که یک جفت شاخ به آن متصل شده بود، برسر داشتند گاهی به جای شاخ، احتمالاً یک " صفحه مدور" (Disk) وصل می شده است که اهمیت نمادین و تقدس آن زیاد بود. نوع دیگری که دیده شده است، شبیه به فینه های (Fez) امروزی بوده که با دستاری به دور آن، برسرمی نهادند.
درمجموعه مهرهای سومری- اکدی و بابلی، الهگان و خدایان با زیور آلاتی از جمله گردن بندهای چند ردیفه و دستبند و بازوبند دیده شده اند. البته این نکته را باید متذکر شد که گاه ممکن است خط یقه تونیک با خطر گردن بند اشتباه گرفته شود. لذا، ارائه نظر قطعی در چنین مواردی که از وضوح کافی برخوردار نیست دشوار و گاه ناممکن است.
برخلاف فرودستان و اکثر مردم بین النهرین، خدایان و الهگان سندل و پای افزار به پا داشتند آنان همچنین ابزارهای دیگری را معمولاً به عنوان ضمایم خود همراه داشتند که نمادین بود و به منظور انتقال یا ارتباط یک معنای خاص، تصویر آنها همراه با پوشش خدایان و الهگان به کار می رفت؛ از آن جمله "آنخ"، "عصای پیک"، "هلال"، "عصای سرکج"، "خنجر"، "اره"، "صفحه مدور"، "حلقه"، "چوبدستی یا عصای سلطنتی"، "نیزه"، "دایره های خورشید و دایره های بال دار"، " چنگک سه شاخه"، " زنبیل مقدس" و غیره لذا، با مشاهده اینگونه ابزارها همراه خدایان نباید قضاوت معمولی داشته باشمی به عنوان مثال، نیزه یک وسیله جنگی است ولی لزوماً در این موارد معنای جنگ یا جنگجو بودن را ندارد، زیرا می تواند به معنای محافظت و نگهبانی یک خدا یا الهه از پادشاه زمان باشد. بعلاوه، از آن رو که برخی از این نمادها در آثار سایر فرهنگها به کار رفته، مانند آنخ در مصر- که بعداً به آنها می پردازیم- می توانند گویای ارتباط بین فرهنگها و بسیاری مشترکات و اختلافات دیگر باشند که این ویژتگی بر اهمیت آنها فزونی می بخشد.
2- لباسهای درباری و سلطنتی
تشکیلات درباری و سلطنتی در بین النهرین، از حدود 2300 سال پیش از میلاد شکل گرفت و جایگاه خود را مستحکم کرد. این استحکام را باید به اقتدار حاکم اکدی، "سارگون اکدی" نسبت داد. در همین دوره بود که شهرهای پراکنده ای که نز ما به "سومو" شهرت دارد- منطقه ای که گذار پردامنه و بزرگ از دوران پیش از تاریخ به دوران تمدن در آن آغاز شده بود- تحت تسلط و فرمانروایی سارگون قرار گرفت. با وجود آنکه اکدیها سامی نژاد بودند و زبانشان از سومریان متفاوت بود، اما فرهنگ سومری را نزد خود محفوظ داشتند. درتصویر 2-111، احتمالاً متعلق به سردیس نرام- سین ( نوه سارگون بزرگ)، که نمایشگر شیوه زیبای آرایش مو به سبک سومری است، مو به شکل تاجی، برابهت این چهره مصمم افزوده است و بروفاداری اکدیها به سنت سومری دلالت دارد. تا آن زمان لباسهای درباری و سلطنتی از سایر دسته بندیهای پوشاک جدا نشده بود و در دوره سارگون بزرگ اولین قدمها برای تفکیک آنها برداشته شد.
تنها پوشاکی که از پوشاک فرودستان کم تفاوت پیدا کرده بود، پوشاک مربوط به عالی رتبگان و نیز خدایان و الهگان بود. به تدریج، با مقام خداگونه ای که پادشاهان اکدی برای خود قائل شدند، اهمیت بیشتری به پوشاک آنان داده شد و به تبع آن لباس درباریان نیز از لباس فرودستان متمایز شد. اگر چه، همواره اشکال و ترکیب کلی لباس دربین طبقات فرودست و فرادست یکسان بود، اما شکل پوششها و آرایش سر، کیفیت و ظرافت چشمگیری که در تولید پوشاک سلطنتی به کار می رفت در زمره ویژگیهای آن قرار گرفت.
در یکی از شاهکارهای هنر اکدی به نام لوح پیروزی نرام- سین فرمانروا نرام- سین یک دامن لنگی به کمر بسته است که انتهای ان در میان پاها آمیخته شده و کمربندی روی آن و بر پهلوی راست گره خورده است. بالاتنه وی برهنه است و کلاهخودی شاخدار بر سر نهاده است که نشانه خدایی اوست. این فرمانروا، پای افزاری را که با استفاده از ساقه علفها و گیاهان دیگر تافته و بافته شده است، بر پای دارد. در بالای سر وی دو ستاره درخشان حک شده که نمادهایی از خدایان شمش، خدای شعله و ایشتر. خدای عشق و جنگ ارتباط ورود فرهنگ چاتال هویک به تمدن بین النهرین را جستجو کرد، زیرا خصوصیات مشترکی در هنر منظره پردازی آنها مشاهده می شود.
سرلتحلن پس از شصت سال رکود سیاسی، در اثر حمله قبایل کوه نشین گوتی که سراسر بین النهرین مرکزی و سفلی را فرا گرفت، شهرهای سومری حکومتی را موسوم به سومر نوین تشکیل دادند. در این زمان در شهر تلو فرمانروایی به نام "گودا" (بخش لباسهای آیینی مذهبی و تذفینی) حکومت می کرد. این فرمانروا، اعتقادات مذهبی شدیدی داشت و به همین دلیل او را به نام راهب عهد کهن نیز شناخته اند. پوشش ساده وی عبارت بود از یک شال یا پارچه مستطیل شکل بلند و عریضی که همانند یک ردا به دور بالاتنه پیچیده و از زیر بغل راست می گذشت. انتهای آن به حالتی تقریباً عمودی از روی بازوی چپ به پایین می افتاد. کلاهی که معمولا در تندیسها یش بر سر داردویژه او و از جنس پشم بوده و جز "حمورابی" بر سر هیچ یک از فرمانرواهای بین النهرین دیده نشده است
پس از شکست آخرین پادشاه سلسله سوم "اور" و در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد، دویست سال طول کشید تا چندین دولت- شهر مستقل در کنار یکدیگر به الگوی سیاسی و سنتی بین النهرینی باز گردند. یکی از این دوت شهرها به نام "بابل" توانست برسراسر این سرزمین تسلط یابد و مرکز قدرت وتوجه گردد. این قدرت تا زمان حکومت حمورابی ادامه یافت. حمورابی که احتمالاً نامدارترین پادشاه در تاریخ بین النهرین معرفی شده، قوانینی وضع کرد که دچار تناقض و آشفتگی بود، اما نام او را به عنوان اولین پادشاه قانونگذار در تاریخ ثبت کرده اند. به گفته هلن گاردنر در کتاب هنر در گذر زمان، این پادشاه نخستین کسی است که در سروسامان دادن به اوضاع آشفته موق بود. بعلاوه، بازتابهایی ازمجموعه قوانین اورا می توان در " شریعت موسی (ع)" نیز یافت که خود حاکی از ماندگاری برخی الزامات جامعه مدنی است که حمورابی هم به آنها عقیده داشت و از بین النهرین به مصر انتقال یافته بود. بر لوح سنگی قانون نامه حمورابی شمش، در حالی که ابزارهای نمادین قدرت خدایی یعنی "عصا یا چوبدستی" و "حلقه مدور" را در دست دارد، قوانین را به حمورابی املا می کند. لباس شمش مثل آنچه پیشتر و به روی برخی از مهرها مشاهده شد، چند ردیفه یا مطبق است و کلاه عمامه ای ویژه مقامس بر سر دارد. حمورابی نیر ردایی بلند بر تن کرده که مانند پوشش گورآ از روی شانه چپ به عقب افتاده است تفاوت چشمگیری بین تن پوش او و گودآ زیر بغل راست به جلو بازگشته و در طرف راست سینه بسته می شود، اما به نظر می رسد ردای حمورابی بعد از عبور از روی شانه چپ به پشت، آویزان باقی می مانده است. نیز سر حمورابی پوشش سری مشابه کلاه پشمی بر سر دارد. با مقایسه تندیس گودآ و تصویر حک شده حمورابی بر روی لوح سنگی قانون نامه او، می توان به تفاوتهایی که احتمالاً در روحیه و رفتار هر یک از این دو فرمان روای بین النهرینی وجود داشه است پی برد. جدا از شیوه ای که آفرینندگان هر یک از این دو یا چند اثر به کار برده اند تا عظمت آنان را به نمایش بگذارند، تفاوتهایی نیز در ظاهر آنان به چشم می آید. شاید این تفاوتها به منزلت آنان نزد مرد اشاره داشته باشد: جایگاه گودآ به عنوان یک فرمانروا و راهب، و جایگاه حمورابی به عنوان فرمانروا و قانون گذار. البته، در محدوده این بحث نمی توان به جزئیات اعتقادی آنان که در ویژگیهای پوشش هر یک موثر بوده است پرداخت، اما آنچه در اینجا مورد نظر است توجه به جزئیات ظاهری و پوششی افراد برای گشودن رمزها و پی بردن به حقیقت است. در حالی که گودآ در نهایت بی آلایشی و سادگی است، پادشاه حمورابی در محضر خدای شمش، با زیور آلاتی چون دستبند وطوق آراسته است.
درباره آرایش ریش و چهره آنان نمی توان نظر قطعی داد. گودآ با چهره وسرتراشیده، و حمورابی باریش و موی بلند فرو هشته تصویر شده است. چنانکه پیداست حمورابی اصرار داشته تا نمونه ای از هیات ظاهری شمش را برای او شبیه سازی کنند. اما برداشت و تصوری را که می توان از این مقایسه ها در ذهن پروراند آن است که گودآ فرمانروایی متکی به نفس و راهبی متواضع و اهل مراقبه و مورد علاقه طبقات مختلف مردم بوده است.
سرانجام، امپراطوری حمورابی سرنگون شد و قابل مقیم آناتولیا در حدود 1595 پیش از میلاد بابل را غارت کردند. با ورود آشوریان، یعنی ساکنان بین النهرین شمالی به بابل، حیطه قدرت و تسلط آنان افزایش یافت و در بین سالهای 900 تا 600 پیش از میلاد، پادشاهی آشوری ظهور کردند که مقام فرماندهی نظامی را بر عهده داشتند. این مساله سبب گسترش هرچه بیشتر سیطره آشوریان شد، تا بدانجا که حکومت آشوری از دجله تا نیل و از خلیج فارس تا آسیای صغیر را فرا گرفت. آشوریان، دولتی امپراطوری با ساختاری نظامی داشتند و پایتخت آنان چندین بار از شهری به شهر دیگری منتقل شد؛ کالاخ ( kalakh) ( نمرود امروزی)، دور شروکین (Dur-shrrukin) (خرس آباد امروزی ) و نینوا (Nineveh) از پایتختهای آشوری بودند. آشوریان به دلیل جنگهای متعدد به مردمانی سخت دل تبدیل شدند، اما دین و فرهنگ سومر و بابل را نزد خود محفوظ داشتند و به توسعه فرهنگ پرداختند.
از جمله پادشاهان نامدار آشوری " سارگون دوم" بود که پایتخت را به دور شروکین یا خرس آباد منتقل کرد در شکل الف از تصویر 20115 اودرمقابل یک تارتن ( فرمانده کل نیروهای نظامی – turtan یا ( turtanu مشاهده می شود. او با لباس کامل و تاج و ضمایم خود نشان داده است. یک تاج مخروطی ناقص با زایده انتهایی در بالای آن برسر دارد که بانقوشی از گل رز مزین شده و دنباله های سربند او از زیر تاج به پشت سر آویزان است. در این تصویر تونیک زیرین و ردای رویی وی منقش است. گمان می رود که نقوش روی لباسهای عهد کهن. بخصوص لباسهای بین النهرینی- برو دری دوزی شده بوده اند. ظاهراً، الگوی گسترده ردای رویی او قطعه پارچه ای بوده که سمت پایین آن با شرابه یا موی حالت دار حیوانات تزیین شده بود.
بخش اعظم این پارچه مسطح است و پشت و جلوی این ردای بلند از سمت یکی از درزهای پهلوی آن به هم متصل بوده و به اصطلاح سمت دو لای پارچه دوپهلو قرار گرفته است. در بالای این خط پهلوی فرضی که درتصویر با خط چین مشخص شده یک حفره خالی برای عبور دست، به جای حلقه آستی ایجاد شده است. این لباس اگر چه در سمت پشت آن می توانسته بدون یقه باشد اما در جلو، گردی یقه برای آن در نظرگرفته شده است. اطراف و دور تا دورلباس نواری تزیین قرار دارد. احتمال می رود این نوار در محل کمر به اندازه عبور خنجر یا شمشیر پادشاه بدن دوخت باقی می مانده است. زیرا در تصویر می بینیم که از زیر شرابه ها عبور کرده است و نه از روی انها. همچنین، این قطعه پارچه که بی گمان طراحی شده بوده، در دو انتهای بالای خود دارای دسته ها یا دنباله هایی بوده است که دریک طرف، کوتاه و در طرف دیگر بلند تر بوده است. به نحوی که دسته بلند تر بعد از پوشیدن ردا، از پشت بهطرف جلو ادامه می یافته و احتمالاً پس از عبور از روی شانه راست او به وسیله یک بندیکنک یا فیبولا ثابت نگه داشته می شد. از اجزای مشخص دیگر در لباس او منگوله های منظمی است که در پای دامن تونیک زیرین او ایجاد شده است. بعلاوه، او معمولاً نوعی پایافزار به شکل سندل که از چرم تهیه می شد به پا داشته که دارای حلقه ای برای شست پا و یک تکه تقریباً مثلثی شکل برای پاشنه پا بوده است.این سندل با بندهای باریکی از جنس چرم به روی پا بسته می شد.
در شکل ب ازهمان تصویر یک تارتن متعلق به ارتش سارگون دوم، نشان داده شده که از مقامات بسیار نزدیک نزد شاه بوده است. او یک تونیک ساده منگوله دار و یک ردا بر تن دارد که در اصل اینردا شامل نواری مزین به سه ردیف نقوش تزیینی تکراری بود که موی حیوانات را به آن متصل می کردند. این ردا به روی تونیک پوشیده می شد. روی تونیک زیرین یک کمربند پهن فلزی از جنس زره که از حلقه هایی تشکیل شده بود بسته می شد و خنجر یا شمشیر در ان جای می گرفت. برخلاف لباسی که در طرح الف بر تن سارگون است و مخصوص مراسم مذهبی یا سلطنتی بود، تارتن، تاجی بر سر ندارد و فقط پیشانی بندی بسته است که از پیش آمدن موها نیز جلوگیری می کرده است.
پس از سارگون دوم پادشاهان قدرتمند دیگری به نام " آشوربانیپال" و " آشور نصیرپال دوم" ظهور کردند که سالها بعد از مرگشان هنوز از آنان نقش برجست ساخته می شد- بخصوص از آشور نصیرپال دوم؛ پادشاه اخیر در این نقوش، در صحنه های مختلفی نشان داده شده است. بدین ترتیب، توصیف و تشریح بخشهای تشکیل دهنده پوشاک او از سایر پادشاهان آشوری از تنوع بیشتری برخوردار است. در دوره حکومت آشور بانیپال، پوشاک مردان
( بخش پوشاک فردودستان) شامل تونیک نیمه بلند یا بلند تمام قد بود که در زیر ردا یا شال مستطیل شکل که دور بدن می پیچید می پوشیدند واغلب روی آن کمربندی بسته می شد. در بین هزاره های دوم تا اول، پوشاک از تن پوشی بدون دوخت و طراحی، به شکل حقیقی لباس نزدیکتر شد. دراین دوره روی لباس زیر چنانکه گفته شد پارچه ای شبیه به لباس طوقا ( toga) که پوشش رویی مردان یونانی در عهد کلاسیک بود، بر تن می پیچیدند. اما در هزاره اول پیش از میلاد، لباس متداول، تن پوشی دوخته شده بود و این، "انقلاب" یا تحولی مهم بود لباس در این دوره در شکل و طرح به اندان انسان نزدیکتر شد. همچنین، از دوره سارگون دوم و آشوربانیپال بود که شرابه و منگوله به صورت اجزای مهم لباس درآمد و به عنوان شیوه تزیینی خاص بین النهرین مورد توجه واقع شد. بعدها، شرابه لباسها چنان اهمیت یافت که برای مثال وزیر اعظم را از طریق اندازه طول شرابه های لباسش می شناختند.
پوشاک درباری و سلطنتی به مرور زمان از پوشاک فرودستان بیشتر فاصله گرفت و بکرات درآثار بر جای مانده از تمدن بین النهرین مشاهده میشود. این سیر تکاملی، به تنهایی نشان دهنده افزایش ثروت و رونق تجارت و کشاورزی در دولت- شهرهای بابل و آشور است و البته اهمیت دیگر آن به دلیل حفظ ویژگی سنتهای بین النهرینی در طول این روند است با وجود آنکه در قرن 12 پیش ازمیلاد پوشش پادشاه کاسی، ملیشیپاک (Melishipak) بدون برو دری دوزی یا تزیینات بود، و در پایان قرن سیزدهم پیش از میلاد نیز یکی از جانشینانش به نام پادشاه مردوک – ندین Marduk- Nadin) ) آن را می پوشید، ولی این لباس کاملاً از تن پوش گودآ و یا حتی حمورابی متمایز بود، زیرا که سه لباس روی هم پوشیده می شد که دارای تزیینات و قطعات برو دری دوزی شده بود. ظرافت و دقت در دوخت این تزیینات نشان دهنده ورود لطافت و توجه به ظرافت در روحیه آشوری است که ابته شاید به معنای تحلیل روحیه تهاجمی آنان نبوده بلکه به منظور ایجاد تضاد یا کنتراست بوده است. درباریان. کارکنان، نوازندگان و رقصندگان دربار از پوشاک ساه تری برخوردار بودند و اغلب ملازمان پادشاه با خود خنجرهایی داشتند که در درون کمربرند قرار می دادند.
سلاطین آشوری برای مناسبتهای گوناگون ازپوشاک متفاوتی استفاده می کردند که البته، به سادگی از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. اساسی تن پوش آنان تونیک تمام قدی با استینهای کوتاه بود که دور تا دور حلقه های آستین، یقه و حاشیه پای دامن منگوله دار آن، معمولاً تزیینات برو دری دوزی شده است. روی این تونیک یک یا چند شال شرابه دار پوشیده می شد تی ای مدهلووم درکتاب خود تاریخ نگاری هنر آشوری نوین، پوشاک آشور نصیر پال دوم راچنین توصیف می کند: " آشور نصیرپال دوم، به روی تونیک زیرین خود یک شال بزرگ می بست که از کمر تاپای او را به شکل چین خوردگیهای آویزان (draped) فرا می گرفت. این شال بزرگ باشرابه هایی که به شکل مورب تنظیم و تزیین شده بود، با کمربندی به کمر بندی به کمر ثابت نگه داشته می شد. روی بلاتنه او نیز یک شال نیم دایره ای که شرابه های کوتاه تری که چین و شکن داشت، انداخته می شد یک سر این شال به کمربند متصل می شد وسوی دیگر آن از روی شانه راست عبور کرده و بازوی چپ را درون خود پنهان می کرد. این نوع لباس را سلاطنی اشوری در نقوش برجسته و مجسمه هایی که از آنان به دست آمده، در موقعیتهای رسمی می پوشیدند. نمونه هایی دیگراز این دست بر تن توکولتی نینورتای اول (Tukulti – Ninurta) ، تیگلات پیله سر اول (Tiglath- pileser I)، شلمانصر سوم (Shalmaneser III) و سارگون (Sargon) نیز دیده می شود.
چنانکه از آثار بر جای مانده از این دوران بر می آید، آشور نصیرپال دوم، برای جنگ و شکار ازلباسهای سادهتری استفاده می کرد تا آزادی حرکت بیشتری داشته باشد. او دراین مواقع یک تونیک تمام قد می پوشید و روی آن بر پشت نشیمنگاه شال مثلثی شرابه دار می بست که روی آن نیز یک کمربند پهن بسته می شد. بعلاوه، روی این کمربند، یک کمربند سگکدار و باریکتر می بست. به نظر نمی رسد این لباس راپادشاهان دیگر بعد از او پوشیده باشند.
آشور نصیرپال دوم در مراسم مذهبی و آیینی از همین ترکیب، یعنی تونیک تمام قد با یک شال بزرگ شرابه دار روی آن که ظاهراً تمام بدن، به غیر از دستها و یکی از بازوها را می پوشاند، استفاده می کرد. نکته جالب آن است که لباسهای سلطنتی دراین دوره حکومتی با صحنه های اسطوره ای و افسانه ای، و با کیفیتهای عالی وغنی تزیین می شد. لباس اخیر، یک نوع متداول لباسهای سلطنتی قرون نهم تا هفتم پیش ازمیلاد بود که شلمانزر سوم نیز بیشتر اوقات آن را برتن می کرد.
گاه در نقوش و تندیسهایی که از پادشاهان آشوری نوین به نمایش درآمده آنان را درحالتی ناشن می دهند که فقط شال بزرگ را به تنهایی دور بدن خود پیچیده اند، این شال معمولاً برای پادشاهان از جنس بسیار مرغوب و تزیینات عالی انتخاب می شد. همچنین آشوریان، تونیکی تما قد با آستین کوتاه پوشیده است. در نظر اول، این لباس قدری دور از جشنی مربوط به شکار که با حضور همسرش برپا شده شرکت دارد، احتمال می رود که چنین مراسیم درشمار تشریفات سلطنتی نبوده ولذا لباس او تقریباً غیررسمی است. چنان که گفته شد، این تونیک سلطنتی معمولاً دارای برودری دوزی بسیار بوده و احتمالاً تزییناتی چون نواردوزیها و تکه دوزی نیز در آن به کار می رفته اس. تکه دوزی شیوه متداولی در عهد باستان بود که به منظور الحاق یا اتصال قطعات سوزن دوزی یا برودری دوزی شده لباس به پارچه زمینه مورد استفاده قرار می گرفته است و در فصل دیگر نمونه هایی از آن را به روی لباسهای فراعنه مشاهده خواهیم کرد. چنانکه در نقوش برجسته مشاهده شده است، آشوبانیپال، علاوه بر تونیک بلندی که در هنگام شکار می پوشید، گاهی از تونیک کوتاهتری نیز استفاده می کرد. البته احتمال دارد که این تونیک کوتاه در واقع تونیک بلندی باشد که با کمر بندی به طرف بالا جمع شده و از قد کاسته شده باشد. نوع دیگری از همین تونیک که پای دامن آن اریب بود، شکارچیان ملازم پادشاه بر تن می کردند.
بیشترین اطلاعاتی که از پوشاک زنان بین النهرینی و به خصوص زنان آشوری به دست آمده از طریق جمع آوری تصاویر اسرا و تعداد محدودی تصاویر شاهزاده خانمهای آشوری بوده است. براساس این اطلاعات می دانیم که آنها نیز به تناسب مقاوم و منزلتشان از پارچه های مرغوب و پرتزیین در دوخت لباسهایشان استفاده می کردند و اغلب، مانند مردان، تونیک های بلند می پوشیدند. از پدیده های جالبی که در لباس زنان این تمدن در دوره تیگلات پلیه سر سوم رخ داد، پیدایش حجابی به نام ابیه (abyaah) بود که به مروز زمان حضورش نامحسوس تر و به تدریج در نقش برجسته های این دوران محو و ناپدید شد. لباس آنان بیش از حد ساده فقط شامل یک تونیک بلند بوده است. در نمونه ای که از دوره آشور نصیرپال دوم به دست آمده است تونیک بلند همراه باشال دیده می شود که با نقوش پله ای و جناغی تزیین شده و یک حمایل از شانه به دور کمر بسته شده است.
اززمان حکومت سناخریب ( Sennacherib) به بعد ظاهراً زنان بابلی دیگر از ابیه استفاده نمی کرده اند، بلکه تونیک بلندی را با شال شرابه داری که گاهی هم تزیین میشد، می پوشیدند.
در تصویری دیگر می توان ملکه آشورشارات (Ashur- sharrat) همسر آشور بانیپال را دید که اندام خود را با تونیک شرابه داری که همانند تونیک وی دارای تزیینات است، ابتدا یک بار از دور نشیمنگاه وی گذشته، بالا آمده و به دور بالتنه اش پیچیده است. البته، نوعی لباس مشابه نیز بر تن مادر ایزارهادون (Esarhaddon) نقیه (Nagia) دیده شده است. این ملکه، یک تیارای هرمی ناقص نیز بر سر دارد او همچنین، همان نوع کفش ( نه سندل) را پوشیده است که سناخریب و آشوربانیپال به پاداشتند. چنانکه از نقش برجسته ها میتوان استنباط کرد، استفاده از این نوع پای افزار از زمان سنا خریب به بعد در میان سلاطین و درباریان امری متداول و عادی بوده است.
یک نمونه بسیار جالب از زیور آلات زنان طبقه فرادست نمونه ای است که در مقبره ملکه شوب- آد( Shub- ad) به دست آمده است این تزیین سر، از تعداد زیادی برگهای شاه توت از جنس طلا، تشکیل شده است. این پوشش تزیینی به وسیله یک شانه طلایی بلند به پشت سر، ثابت می شد و پس ازآنکه انتهای برگی شکل آن مسطح می شد با کره های کوچک لاجورد، در میان گلبرگها، جلوه بیشتری می یافت. اغلب زیور آلات زنان را ریسه های چند ردیفه مهره های قیمتی ( یا نیمه قیمتی) و ردیفهای سه تا شش تایی النگو تشکیل می داد.
برخلاف زنان، به نشر می رسد. مردان برای زیور آلات خود مانند گوشواره، دستنبد و بازوبند از جواهرات استفاده نمی کردند.
حاصل این بحث آنکه لباسهای درباری و سلطنتی بین النهرین برحسب نقش اجتماعی آنان متفاوت بود، چنانکه گودآ که به سبب نیایشهای مذهبی زیادش بیشتر راهبی با وجهه مذهبی بوده، لباسی عاری از تزییات و زیور آلات به تن می کرده است. اما پادشاهان و فرمانروایان بعدی او، از حمورابی تا سارگون دوم و آشوربانیپال، بیشتر پادشاهان حاکم بر زمین و طبقه فرودستان بودند. از زمان حکومت آشوریان که قدرت و نقش نظامی گری پادشاهان افزایش می یابد وجود لباسهایی ویژه جنگها و با طرحهای متفاوت ضرورت می یابد.
با جنگ افروزیهای روز افزون آشوریها لباسهای نظامی آنان کاملتر شده و به دسته ای جدا از انواع لباسهای بین النهرینی تقسیم شد. جنگ افزارها روز به روز متنوع تر و کاربردی تر شدند و آشوریان رابه قدرتی رعبت انگیز در منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه مبدل ساختند.
فهرست مطالب
مقدمه 1
ب- تزئینات سروآرایش مو و صورت 12
ج- پای افزارها 17
د- زیور آلات 18
2- طبقه فرادستان 20
2- لباسهای درباری و سلطنتی 31
1
45