موضوع: "بررسی مقایسه ای آگاهی و نگرش دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل و شیوع استفاده از آن"
"Comparison of knowledge and attitude of medical students and Non-medical associated with CAM the prevalence of its use"
بیان مساله:
یکی از روش های درمانی که سالها در درمان بسیاری از بیماری ها به کار گرفته شده طب مکمل1 است. طب مکمل (که طب طبیعی، طب جایگزین یا غیر رسمی نیز خوانده می شود) در بیانیه سال 1978 سازمان بهداشت جهانی (WHO)2 به طور خلاصه این گونه تعریف شده است: مجموعه تمام علوم نظری و عملی که در تشخیص طبی، پیشگیری و درمان بیماریهای جسمی، ذهنی و یا نابهنجاریهای اجتماعی به کار می رود به صورت گفتاری و نوشتاری از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است (بتاییان و همکاران، 1387).
طبق طبقه بندی مرکز ملی طب مکمل و جایگزین آمریکا، درمان های طب مکمل و جایگزین3 (CAM) به پنج گروه اصلی تقسیم می شوند: 1. سیستم های پزشکی جایگزین4؛ سیستم های پزشکی کاملی هستند که براساس تئوری و عمل پایه ریزی شده اند، مانند هومئوپاتی، طب چینی، آیورودا و طبیعی درمانی5. 2. پزشکی بدن-ذهن6؛ پزشکی بدن -ذهن از تکنیک هایی استفاده می نماید که طراحی آن ها به گونه ای است که تونایی ذهن را برای تحت تاثیر قرار دادن عملکرد بدن افزایش می دهند، مانند مدیتیشن7، بیوفیدبک8،یوگا، هیپنوتیزم9، تای پی10، کی گانگ11. 3. درمان های برپایه ی بیولوژیک12؛ این گروه از درمان های طب مکمل از موادی که در طبیعت یافت می شوند مانند گیاهان، غذاها و ویتامین ها استفاده می کنند برخی از زیر شاخه های این گروه عبارتند از شلاتور درمانی13 و استفاده از فراورده های طبیعی به جز ویتامین ها و مواد معدنی. 4. درمان از طریق حرکت دادن اعضای بدن14؛ این نوع درمان شامل حرکت یک یا گروهی از اعضای بدن است مانند کایروپراکتیک15، ماساژ درمانی16 و حرکت درمانی. 5. انرژی درمانی17؛ در انرژی درمانی انرژی از راه دست فرد درمانگر به بدن فرد منتقل می شود تا فرد تعادل نرمال انرژی و نهایتا سلامت خود را به دست آورد(استون18، 2010).
تحقیقات علمی، اثربخشی و ایمنی تعدادی از روش های طب مکمل را به اثبات رسانیده است و اکنون از آنها به عنوان روش های تلفیقی یاد می گردد. سایر روش ها نیز، علی رغم مشخص نبودن مکانیسم اثر آنها و عدم وجود شواهد کافی برای اثبات اثربخشی آنها در مقایسه با روش های طب مدرن، توسط بسیاری از بیماران مورد استفاده قرار می گیرند (هاشم دباغیان، گوشه گیر، و سیادتی، 1387).
امروزه میل به طب سنتی و مکمل و استفاده بیشتر از طبیعت، توجهی جهانی است (پوسادوسکی19، آلوتبی20 و ارنست21، 2012؛ پوسادسکی و ارنست، 2013؛ پوسادسکی و همکاران، 2013). از سال 2002 سازمان بهداشت جهانی توصیه به استفاده از این علوم بشری در کشورهای جهان نمود. هم اکنون نیز این نهاد، با توجه به اقبال جهانی در استفاده از این خدمات طبی، ضمن ارائه گزارش از فعالیت های انجام شده، استراتژی 10 ساله ای از سال 2014 تا 2023 جهت ارتقای این مکاتب ارائه نموده است(سازمان بهداشت جهانی، 2014؛ به نقل از مظفر پور، شیر افکن، تقوی و میرزاپور، 1393).
دلایلی مثل پر هزینه بودن خدمات طب جدید، عدم رضایت از درمان های طب جدید بخصوص در رابطه با بیماری های مزمن، عوارض داروهای شیمیایی و … موجب گردیده تعداد زیادی از افراد و پزشکان در سال های اخیر از طب سنتی و مکمل استفاده نموده و یا سفارش به استفاده کرده اند(استوپی22، ترنتیر23 و گیل24 2000؛ سیبرتی25، ادامز26، استوپی و یانگ27، 2003).
مطالعات انجام شده در سایر کشورهای دنیا حاکی از استفاده قابل توجه از این روش ها بوده و به رغم تمامی پیشرفت ها و تبلیغات انجام شده در مورد پزشکی کلاسیک، هر روز تعداد بیشتری از مردم به طب مکمل علاقمند می شوند(گولدبک-وود28، دوروزنسکی29 و لی30، 1996؛ ایزنبرگ31 و همکاران، 1998). به طوری که 48 درصد مردم و 93 درصد پزشکان در استرالیا، 70 درصد جمعیت کانادا، 75 درصد مردم فرانسه، 42 درصد مردم آمریکا حداقل یکبار در سال از خدمات طب مکمل استفاده کرده اند. در استرلیا 5/14 درصد زنان مبتلا به سرطان جهت درمان خود از طب تکمیلی استفاده کرده اند. در استرالیا 80 میلیون دلار، در کانادا 4/2 میلیارد دلار و در انگلیس 3/2 میلیارد دلار سالیانه هزینه صرف خدمات طب مکمل می شود(استوپی و همکاران، 2000؛ سیبرتی و همکاران، 2003).
همچنین طبق مطالعه ای در استرلیا 9/68 درصد افراد حداقل یکی از درمان های طب مکمل طی یک سال گذشته استفاده کرده بودند(اکسیو32، زانگ33، لین34، دا کوستا35 و استوری36 ،2007). همین طور در مطالعه ای که در کره جنوبی انجام شد 8/74 درصد مردم حداقل از یکی از روش ها استفاده کرده بودند(اوکی37، 2009).
نتایج یک مطالعه در انگلستان نشان می دهد که علت استفاده بیماران از طب مکمل به علت نارضایتی آنها از خدماتی است که از پزشکان عمومی دریافت می کنند. عمده این نارضایتی ها به فقدان مهارت های ارتباطی پزشکان رسمی و توضیحات ناکافی آنها در مورد ماهیت بیماری و خطرات داروهای جدید و نیز عدم احساس مراقبت همه جانبه توسط بیمار مرتبط است(وایت38، 2000).
علاوه بر آن، استفاده از طب مکمل در موقعیت های مختلف پزشکی به سرعت در حال رشد است از جمله آن می توان به درد مزمن (روزنبرگ39، جینو40 و جنتال41، 2008)؛ رهایی از سرطان (سجادیان و همکاران، 1384؛ ماو42، پلمر43، استرتونتل44، 2008)؛ اختلال عملکرد روده (وان تلی بروک45 و همکاران، 2008؛ نوسیانن46،مراز- سلیمو47، آلتو48 و کولهو49، 2014)؛ سکته مغزی (شب50، انگ هاردت51 و اوبیگل52، 2008) و افسردگی(بازرگان53 و همکاران، 2008 ) اشاره کرد.
با توجه به اختلاف دیدگاهها و زمینه های فرهنگی هر قوم و ملیت نحوه استفاده از روش های طب مکمل بسیار متفاوت است. پزشکان نیز در زمینه استفاده از طب مکمل و جایگزین نگرش ها و عملکرد های مختلفی دارند. طیف نظرات آنان از علاقمندی و تشویق بیماران تا موارد ابهام و ناآگاهی و حتی انتقاد متغیر است(اوون54، لیویت55 و استیفنز56، 2001).
بسیاری از پزشکان اطلاع زیادی در مورد این طب نداشته و یا اعتقادی با آن ندارند و در مقابل بسیاری از پزشکان و حتی غیر پزشکان از این روش در درمان بیماری ها سود می جویند(ایزنبرگ57 و همکاران، 1998). یک مطالعه در کانادا در سال 2000 نشان داد که آگاهی دانشجویان پزشکی درباره طب مکمل از دانشجویان سایر رشته های پزشکی کمتر بوده است(بگیونیت58، بون59، کیوس بای60، 2000). مقاله ای در سال 2003 در ایلات متحده نشان داد که نگرش دانشجویان پزشکی به طب مکمل به 3 سال قبل منفی تر شده است(فورن هام61 و مک گیل62، 2003).
در نتایج یک مطالعه نیز مشاهده گردید پزشکان به روش های طب مکمل توجه خاصی نشان می دهند، ولی آنها نگرانی هایی را نیز به علت فقدان شواهد علمی در مورد تاثیرات این روش ها و کمبود قوانین مدون و مناسب ابراز می کنند. برای رفع این گونه نگرانی ها و ایجاد گفتگوی مناسب بین پزشکان و ارائه دهندگان طب مکمل، برخی دانشگاه ها از جمله دانشگاه اگزتر در انگلستان به طور مرتب اقدام به برگزاری دوره های آموزشی برای پزشکان عمومی کرده اند. میزان استقبال پزشکان از این دوره ها بسیار خوب بوده و دوره های مشابهی نیز برای پرستاران و سایردست اندرکاران حرفه پزشکی در حال طراحی است (وایت63 و میچل64، 1996).
بررسی های مشابه در این خصوص نشان می دهد نگرش اصنافی مانند پرستاران و ماماها در مورد طب سنتی نیز بسیار مثبت تر از قبل می باشد. در این میان دانشجویان پزشکی با وجود داشتن حداقل اطلاعات، بیشترین اشتیاق را برای آموزش استفاده از این روش ها نشان داده اند(پیر کین65، وارن66، اوجیلوی67، 1994). در مطالعه ترزی68 و همکاران (2003) 88 درصد پرستاران علیرغم وجود موانعی نظیر کمبود دانش، وقت و آموزش برای استفاده از طب مکمل و جایگزین مشتاق بوده و 60 درصد نیز به میزان متوسط و بالاتر تمایل به استفاده از درمان های مذکور را داشتند.
در پژوهش حاضر محقق از طریق بررسی میزان آگاهی و نگرش و میزان استفاده از طب مکمل به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که چه تفاوتی بین آگاهی، نگرش و استفاده دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی از طب مکمل وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش:
در اهمیت پژوهش حاضر می توان گفت که اکنون این طب در دانشکده های طب سنتی تدریس می شود و برخی از پزشکان با این شیوه ها به درمان بیماران می پردازند. از مزایا مهم این طب و علل استقبال قابل توجه مردم از این روش ها می توان به تاثیرات مستقیم این روش ها و همچنین زمینه ی فرهنگی و تاریخی آن ها در کشور، محدودیت ها و کمبودهای موجود در نظام ارائه ی خدمات پزشکی (در بخش دولتی و خصوصی) و زمان و هزینه های درمانی قابل قبول تر اشاره کرد(آذین، نورانی، مشکانی، 1382).
همچنین اطالاعات ملی و به روز در زمینه میزان استفاده از طب مکمل و جایگزین از اهمیت بالایی در تصمیمات آینده ی سیستم های درمانی- سلامتی برخوردار هستند. همچنین این اطلاعات می تواند در اولویت های تحقیقات در زمینه ی ایمنی و موثر بودن درمان های طب مکمل و جایگزین کمک کننده باشند(بارنز69، بلوم70 و ناهین71، 2010).
بنابراین علاوه بر استقبال مردم از این روش ها، اطلاعات و نگرش پزشکان به این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است با توجه به افزایش استفاده از این طب در کشور مان به خصوص انواعی نظیر طب سوزنی و آیروودا بررسی میزان آگاهی و نگرش پزشکان در این مورد لازم به نظر می رسد تا در این میان نقش نیاز به آموزش در این زمینه نیز مانند بسیاری از کشورها مشخص گردد(موسوی زاده و انصاری، 1387).
در بسیاری از مناطق افریقا، آسیا و آمریکای لاتین، این طب تنها روش مراقبت و درمان است که مردم در اختیار دارند. استفاده از روش های طب مکمل و جایگزین در استرالیا، اروپا و آمریکای شمالی نیز رو به گسترش است. یک گزارش از دانشگاه هاروارد اخیرا نشان داده است که تقریبا نیمی از جمعیت آمریکا برای بهبود سلامتی خود علاقمند به استفاده از برخی انواع درمان های مکمل و جایگزین هستند. ما در کشور خود شاهدیم که هنوز بیماران بعد از عدم نتیجه گیری از معالجه با روش های مدرن پزشکی نوین سرانجام به همان کسانی که از طب سنتی آگاهی دارند مراجعه می کنند و این مسئله ریشه در وابستگی ملت ایران به اعتقادات و سنت های دیرینه دارد و شاید هم به علت موفقیت هایی باشد که بعضا به دست آمده است (میرزایی، صیادی، حیدری نسب، 1390).
فعالیت های اندک تحقیقاتی، کندی روند گسترش استاندارد های خاص ایمنی، کیفیت طب مکمل و فرآورده های آن و از سوی دیگر عدم توسعه ی سیستم های ارزیابی و نظارت بر عوارض این روش ها(مرادی لاکه، گوشه گیر، امینی، 1387). از معضلات مربوط به این روش است. نظر به این که استفاده از روش درمانی طب مکمل در ایران مانند بسیاری از کشورهای دنیا در حال گسترش است، نیاز به استانداد سازی روش های طب سنتی ضروری است (دواتی، جعفری، مشهدی فراهانی،1390)؛ بنابراین بررسی میزان آگاهی و نگرش و میزان استفاده از طب مکمل در بین پزشکان و غیر پزشکان ضرورت دارد.
پیشینه پژوهش:
دی سیلویا72، استوبر73، چی فانگ74، بازرگان-حجازی75 و کوپر76 (2011) در پژوهش خود به بررسی دانش، نگرش و استفاده از طب مکمل در دانشجویان پزشکی با تعداد 261 دانشجوی پزشکی به این نتیجه دست یافتند که دانشجویان سال سوم پزشگی نگرش منفی تری نسبت به دانشجویان سال اول نسبت به طب مکمل دارند.
هیونت و همکاران (2010) مطالعه ای در جمعیت انگلیس بر روی 7630 نفر انجام داددند نتایج نشان داد که 3/26 درصد از مردم انگلیس طی یک سال از یکی از درمان های طب مکمل و جایگزین استفاده کرده بودند و 44 درصد ان ها در طول عمر خود حداقل از یکی از درمان های طب مکمل و جایگزین استفاده می کنند. براساس نتایج این مطالعه، زنان، تحصیل کرده های دانشگاه، افرادی که دچار اختلالات اضطراب و افسردگی هستند، کسانی که حمایت های اجتماعی کمتری ددریافت می کنند و نیز افرادی که 5 یا بیشتر از 5 وعده میوه و سبزیجات در روز مصرف می کنند از جمله افرادی هستند که تمایل بیشتری به استفاده از طب مکمل و جایگزین دارند. بیشتر درمان های مورد استفاده در طول عمر و نیز در طی 12 ماه گذشته شامل ماساژ درمانی (1/31 %)، آروماتراپی (1/11%)، طب سوزنی (2/11%)، تکنیک های آرامش بخش (10%)ف و استئوپاتی (9/9%) بوده اند. استفاده کنندگان طب استئوپاتی از همه گروهها مسن تر و آن هایی که از طب یونانی استفاده کردند از همه جوانتر بودند.
نتایج پژوهش اکسیو و همکاران (2007) نشان داد که 9/68% افراد حداقل یکی از درمان های طب مکمل و جایگزین در طول 12 ماه گذشته استفاده کرده بودند که از بین این افراد 44% به متخصص طب مکمل و جایگزین مراجعه کرده بودند. هزینه ای که توسط مردم کشور سالانه برای طب مکمل و جایگزین صرف می شود 13/4 هزار میلیون دلار در استرلیا می باشد. استفاده از طب مکمل و جایگزین در بین گروه سنی 18-34 سال ، زنان، شاغلین، تحصیل کرده ها، افرادی که از بیمه خصوصی استفاده می کننده و آن هایی که از سطح درآمد بالاتری برخوردارند رایج تر بوده است.
نتایج پژوهش لیم77، سددارنگینگ78، چان79 و هنگ80، (2005) در زمینه استفاده از طب مکمل نشان داد که 76% از مردم از طب مکمل و جایگزین در طی 12 ماه گذشته استفاده کرده بودند. زنان 1/2 برابر بیشتر از مردان از طب مکمل و جایگزین استفاده کرده بودند. طب سنتی چینی (88%) و پس از آن طب سنتی مالزی (جامو) (8%) و آیورودا (3%) بیشترین شکل های از طب مکمل مورد استفاده بودند و فقط 7/1% افراد از سایر انواع طب مکمل و جایگزین مانند آروماتراپی، یوگا، کایروپراکتیک استفاده کرده بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که 72% مردم از طب مکمل و جایگزین برای حفظ سلامتی استفاده می کنند و تنها 28% از آن برای درمان بیماری بهره می برند.
نتایج پژوهش لی81 و بوکر82 (2004) بر روی 282 دانشجوی پزشکی نشان داد که بیشتر دانشجویان دارای نگرش مثبت نسبت به طب مکمل بودند و سطوح بالایی هم استفاده از طب مکمل را گزارش کردند. 5/73% از دانشجویان استفاده از حداقل یک روش طب مکمل و 54% گزارش استفاده از دو روش را کرده بودند. 81% استفاده از اینترنت را به عنوان یک منبع اصلی اطلاعات برای طب مکمل گزارش دادند.
میرزایی و همکاران (1390) در زمینه آگاهی و نگرش پزشکان رفسنجان در مورد طب مکمل و جایگزین به این نتیجه دست یافتند که 8/553 درصد افراد از سطح آگاهی خوب در خصوص طب مکمل و جایگزین داشتند. همچنین 7/57 درصد مردها و 4/64 درصد زنان دانش خوبی در خصوص طب مکمل و جایگزین داشتند. بنابراین از نظر آماری اختلاف معناداری بین جنس و سطح دانش در خصوص طب مکمل وجود نداشت. علاوه بر آن افرادی که دانش خوبی در خصوص طب مکمل و جایگزین داشتند؛ 3/9 درصد نگرش مثبت و از افرادی که دانش متوسطی در خصوص طب مکمل و جایگزین داشتند؛ 100 درصد نگرش منفی و از افرادی که دانش ضعیفی در خصوص طب مکمل و جایگزین داشتند؛ 100 درصد نگرش منفی نسبت به طب مکمل و جایگزین داشتند.
قاسمی، حسنوند و ولی زاده(1390) در پژوهش شان از 162 پرستار و 115 دانشجوی پرستاری خواستند تا اگاهی و نگرش خود را نسبت به 19 روش طب مکمل و جایگزین مشخص کنند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که بیشترین آگاهی در بین دانشجویان نسبت به رژیم درمانی (9/60%)، ماساژ (4/50%)، ویتامین ها (7/48%)، درمان های گیاهی (3/41%) و دعا درمانی (8/35 %) گزارش شد. هر دو گروه کمترین آگاهی را نسبت به روش های آروماتراپی، هومیوپاتی، کایروپراکتیک، بیوفیدبک و طب فشاری گزارش کردند.
دواتی و همکاران (1390) در پژوهش خود میزان آگاهی و نگرش300 نفر دانشجوی پزشکی در خصوص طب مکمل را جویا شدند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که آگاهی و نگرش دانشجویان به ترتیب در 60% و 3/84% موارد در سطح متوسط قرار داشت.
بتاییان و همکاران (1387) در پژوهش خود به بررسی میزان آگاهی و نگرش پزشکان نسبت به حجامت 152 نفر پزشک را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که 16% افراد آگاهی خوب و 18% نمونه ها نگرش بالا (مثبت) نسبت به حجامت داشتند. بین سنف جنس و محل خدمت پزشکان با میزان آگاهی آنان ارتباط آماری معنادار وجود نداشت. همچنین میزان آگاهی پزشکان عمومی و متخصص در خصوص حجامت با هم فرقی نداشت. بین نگرش نسبت به حجامت با وضعیت استخدامی پزشکان ارتباط معنی داری وجود داشت به گونه ای که پزشکان طرحی نگرش پایین تری نسبت به سایر پزشکان داشتند (001/0> p). بین آگاهی و نگرش پزشکان ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0p<).
خوانساری و همکاران (1387)در پژوهش خود به بررسی رویکرد بین المللی به درمان بیماری های شایع با استفاده از روش های مختلف طب مکمل به این نتیجه دست یافتند که بیماری های سیستم عصبی و مسائل روانی با 2/24 درصد و استفاده از گیاهان با 1/30 درصد موارد به ترتیب شایع ترین موضوع مورد درمان و روش مورد استفاده بودند. در مجموع 6/91 درصد مقالات به اثر مثبت ناشی از طب مکمل در درمان اششاره کرده و 8/44 درصد از همین مقالات ذکر شده بر لزوم تحقیقات بیشتر برای تعیین اثر و مکانیزم عمل روش های طب مکمل تاکید داشتند.
طهرانی بنی هاشمی، اصغری فرد، حقدوست، برغمدی، محمد حسینی (1387) پژوهشی در زمینه فراوانی استفاده مردم از روش های مختلف طب مکمل و سنتی در شهر تهران بر روی 6148 نفر از شهروند تهرانی انجام داد نتایج نشان داد که بیشترین رضایت از روش های یوگا درمانی/مدیتتیشن، طب سنتی/بومی ایران و آب درمانی گزارش شد. شایع ترین شکایات و بیماری هایی که روش حجامت برای درمان آنها مورد استفاده قرار گرفته بود، "اختلالات انعقادی"، "کمر درد و سایر بیماری های عضلانی-اسکلتی" و" آکنه و سایر بیماریهای پوستی" بودند.
صنوبر طاهائی، رشیدی، و هژیر، (1385) در پژوهش خود به بررسی نگرش و میزان آگاهی جامعه پزشکی شهر سنندج در مورد داروهای گیاهی و تجویز آنها پرداختند. یافته های پژوهش آنها نشان داد که 2/52 درصد جامعه آماری دارای نگرش مثبت نسبت به تجویز گیاهان دارویی بودند. 5/23 درصد از آگاهی ضعیف، 22/2 درصد آگاهی متوسط، 2/37 درصد آگاهی خوب و 7/16 درصد آگاهی بسیار خوب در زمینه داروهای گیاهی و تجویز آنها برخوردار بودند. 4/81 درصد از جامعه مورد مطالعه اقدام به تجویز حداقل یکی از گیاهان دارویی نموده بودند. بین میزان آگاهی جامعه آماری و شغل رابطه معناداری وجود داشت، به طوری که بیشترین آگاهی مربوط به داروسازان و کمترین آگاهی مربوط به ماماها بود (001/0 P=). بین شغل و اقدام به تجویز داروهای گیاهی رابطه معناداری وجود داشت (05/0 P=). دارو سازان با 1/ 94 درصد و پزشکان عمومی با 81 درصد بیشترین میزان تجویز را داشته اند.
نتایج پژوهش صدیقی، مفتون، و مشرفی، (1383)در زمینه میزان آگاهی و بینش جمعیت شهر تهران نسبت به طب مکمل و میزان استفاده از آن نشان داد که میزان آگاهی از هرکدام از روش های تحت مطالعه عبارت بودند از: طب گیاهی (6/75%)، طب سوزنی (6/43%)، هیپنوتیزم(2/39%)، انرژی درمانی (1/28%)، یوگا (1/22%)، مراقبه (3هیوپاتی (1/4%). 2/42 درصد از جمعیت تحت مطالعه از یکی از روش های طب مکمل استفاده کرده بودند. میزان استفاده ا هر کدام از روش ها عبارت بودند از: طب گیاهی (4/38%)، انرژی درمانی (4/3%)، یوگا (3%)، طب سوزنی (7/2%)، مراقبه (3/1%)، هیپنوتیزیم (2/1%) و هومیوپاتی (4/0 %).
اهداف:
هدف کلی:
– بررسی مقایسه ای آگاهی و نگرش دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل و شیوع استفاده از آن.
اهداف جزیی:
1. تعیین میزان آگاهی دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل.
2. تعیین میزان نگرش دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل.
3. تعیین میزان استفاده از طب مکمل در دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی.
هدف کاربردی
– تعیین ضرورت توجه به طب مکمل جهت برنامه ریزی مناسب و کاربرد آن در بخش بهداشت و درمان.
فرضیه ها:
1. بین آگاهی دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل تفاوت وجود دارد.
2. بین نگرش دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی در ارتباط با طب مکمل تفاوت وجود دارد.
3. بین میزان استفاده از طب مکمل در دانشجویان علوم پزشکی و غیرعلوم پزشکی تفاوت وجود دارد.
روش:
با توجه به ماهیت موضوع و هدف پژوهش، روش پژوهش از نوع مقطعی-مقایسه ای است.
جامعه، نمونه و روش نمونه گیری:
جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی …… تشکیل می دهند.
نمونه ای به تعداد 240 نفر (120 نفر پزشکی و 120 نفر غیر پزشکی) به روش نمونه گیری در دسترس از جامعه مورد مطالعه انتخاب می شوند.
ابزار:
ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه ای خود ساخته که مشتمل بر 4 قسمت 1-مشخصات دموگرافیک؛ 2-سوالات سنجش آگاهی؛ 3-سوالات سنجش نگرش؛ 4-سوالات استفاده از طب مکمل می باشد.
روش ساخت پرسشنامه به این صورت خواهد بود که در مورد انواع روش های طب مکمل لیستی تهیه خواهد شد و سوالات مربوط به میزان آگاهی دانشجویان بر روی یک مقیاس از عدم آگاهی تا آگاهی زیاد تنظیم می شود. در مورد سنجش نگرش دانشجویان نسبت به طب مکمل نیز بر روی مقیاس لیکرت از کاملا موافقم تا کاملا موافقم تنظیم می شود و در مورد میزان کاربرد طب مکمل نیز سوالاتی تهیه و بر روی مقیاس عدم استفاده و تا استفاده زیاد قرار می گیرد بعد از تنظیم پرسشنامه برای تعیین روایی نظر اساتید را نسبت به سوالات جویا و پرسشنامه تنظیم می شود.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات:
جهت تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده توسط پرسشنامه های فوق ،از شاخص های و روش های آمارتوصیفی برای بدست آوردن فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، و خطای استاندارد داده ها و سپس از آمار استنباطی برای بدست آوردن آزمون t برای گروههای مستقل و آزمون خی دو به کمک نرم افزار-22 spssاستفاده خواهد شد.
منابع فارسی:
آذین، سید علی؛ نورانی، سید مهدی؛ مشکانی، زهرا سادات. (1382). اطلاعات ، نگرش و عملکرد پزشکان عمومی شهر تهران در خصوص روش های طب تکمیلی. پایش، سال دوم، شماره سوم: 173-165.
بتاییان، شایسته؛ راستی بروجنی، مریم؛ شیر مردی، سیدابدالفتح؛ خیری ، سلیمان؛ و سعادت، میترا. (1387). بررسی میزان آگاهی و نگرش پزشکان استان چهار محال بختیاری نسبت به حجامت. مجله دانشگاه علوم پزشکی شهر کرد. ویژه نامه طب تکمیلی، 2: 24-19.
خونساری، آزاده؛ گرجی، کوروش؛ عبدالله پور، فواد؛ دهستانی، سعید؛ موسوی، آرمان؛ دلفان، بهرام؛ منصوری، معصومه؛ رشیدی، مرضیه؛ و بیرجندی، مهدی. (1387). بررسی رویکرد بین المللی به درمان بیماری های شایع با استفاده از روش های مختلف طب مکمل. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام، دوره شانزدهم، شماره چهاردهم: 9-1.
دواتی، علی؛ جعفری، فرهاد، مشهدی فراهانی، سارا. (1390). تعیین سطح آگاهی و نگرش دانشجویان پزشکی دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران در خصوص روش های طب سنتی. مجله دانشگاه علوم پزشکی قم، دوره پنجم، شماره سوم: 18-13.
سجادیان، اکرم السادات؛ کاویانی، احمد؛ منتظری، علی؛ حاجی محمودی، مهرگان؛ ابراهیمی؛ ماندانا؛ سمیعی، فرهاد؛ یونسیان، مسعود؛ و اکبری، اسماعیل. (1384). استفاده از طب مکمل در بیماران مبتلا به سرطان. فصلنامه پایش، سال چهام، شماره سوم: 205-197.
صدیقی، ژیلا؛ مفتون، فرزانه؛ و مشرفی، مهوش. (1383). آگاهی و بینش نسبت به طب مکمل و میزان استفاده از این خدمات در جمعیت شهر تهران. فصلنامه پایش، سال سوم، شماره چهارم: 289-279.
صنوبر طاهائی، نجم الدین؛ رشیدی، کیومرث؛ و هژیر، محمد صالح. (1385). بررسی نگرش و میزان آگاهی جامعه پزشکی شهر سنندج در مورد داروهای گیاهی و تجویز آنها. مجله علمی علوم پزشکی کردستان، دوره یازدهم،: 48-44.
طهرانی بنی هاشمی، آرش؛ اصغری فرد، هما؛ حقدوست، علی اکبر؛ برغمدی، مژگان؛ محمد حسینی، نوشین. (1387). فراوانی به کار گیری روش های طب مکمل و سنتی در ساکنین شهر تهران. فصلنامه پایش، سال هفتم، شماره چهارم: 362-355.
قاسمی، سید فاطمه؛ حسنوند، شیرین و ولی زاده، فاطمه. (1390). بررسی آگاهی و نگرش پرستاران شاغل در بیمارستان های آموزشی و دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی لرستان نسبت به طب مکمل و جایگزین. افلاک، سال هفتم، شماره 24 و 25: 54-47.
مرادی لاکه، مازیار؛ گوشه گیر، سید اشرف الدین؛ امینی، مهتاب. (1387). روند گرایش به موضوع طب سنتی و مکمل/جایگزین در تحقیقات پایان نامه ای (1370 تا 1385). پایش، دوره 7، شماره 4 : 344-337.
مظفر پور، سید علی؛ شیر افکن، هدی؛ تقوی، محمد و میرزاپور، محدثه. (1393). بررسی تفاوت مبانی طب سنتی ایران با طب رایج، برای ارائه یک الگوی طب تلفیقی. دانشگاه علوم پزشکی بابل، نشریه اسلام و سلامت، دوره اول، شماره اول: 15-10.
موسوی زاده، کاظم و انصاری، حسن. (1387). طب مکمل/جایگزین و آموزش پزشکی. فصلنامه پایش، سال هفتم، شماره چهارم:336-329.
میرزایی، وحید؛ صیادی، احمد رضا؛ حیدری نسب، مهدی. (1390). آگاهی و نگرش پزشکان رفسنجان در مورد طب مکمل و جایگزین. مجله تحقیقات علوم پزشکی زاهدان، دوره 13، شماره6: 24-20.
هاشم دباغیان، فتانه؛ گوشه گیر، سید اشرف الدین؛ و سیادتی، سید محمد. (1387). بررسی فراوانی مراکز حجامت و مشخصات افراد مراجعه کننده به این مرکز در شهر تهران در سال 1385. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایران، دوره پانزدهم، شماره 58: 206-199.
منابع لاتین:
Barnes, P. M., Bloom, B., Nahin, R. L. (2008). Complementary and alternative medicine use among adults and children: United States, 2007. Natl Health Stat Report;10(12):1-23.
Baugniet, J., Boon, H., & Østbye, T.(2000). Complementary/alternative medicine: comparing the views of medical students with students in other health care professions. FamilyMedicine. 32, 3, 178-184.
Bazargan, M., Ani, C. O., Hindman, D. W., & et al.,(2008). Corre-lates of complementary and alternative medicine utilizationin depressed, underserved African American and Hispanicpatients in primary care settings. Journal of Alternative and Complementary Medicine. 14, 5 :537-544.
DeSylvia, D., Stuber, M., Chi Fung, C., Bazargan-Hejazi, S., & Cooper, E. (2011). The Knowledge, Attitudes and Usage of Complementary and AlternativeMedicine ofMedical Students. Evidence-Based Complementary and Alternative Medicine,5:5-1.
Easthope, G., Tranter, B., & Gill, G. (2000). Normal medical practice of referring patients for complementary therapies among Australian general practitioners. Complement Ther Med; 8(4): 226-33.
Eisenberg, D. M., Davis, R. B., Ettner, S. L., & et al. (1998). Trends in alternative medicine use in the United States, 1990-1997: Results of a follow-up national survey. JAMA; 280(18): 1569-75.
Eisenberg, D. M., Davis, R.B., Ettner, S.L., et al.(1998). Trends in alternative medicine use in the United States, 1990-1997: Results of a follow-up national survey. JAMA. 11; 280(18):1569-75.
Furnham, A. & McGill, C. (2003). Medical students' attitudesabout complementary and alternative medicine," Journal ofAlternative and Complementary Medicine, 9, 2: 275-284.
Goldbeck-Wood, S., Dorozynski, A., Lie, L.G.(1996). Complementary medicine is booming worldwide. BMJ; 313(7050): 131-33.
Hunt, K. J., Coelho, H,F., Wider, B., Perry, R., Hung, S.K., Terry, R., Ernst, E.(2010). Complementary and alternative medicine use in England: results from a national survey. Int J Clin Pract;64(11):1496-502.
Lie, D., & Boker, J. (2004). Questionnaire (CHBQ) and CAM use and attitudes amongst medical students. BMC Medical Education, http://www.biomedcentral.com/1472-6920/4/2 .
Lim, M. K., Sadarangani, P., Chan, H. L., Heng, J.Y. (2005). Complementary and alternative medicine use in multiracial Singapore. Complement Ther Med;13(1):16-24.
Mao, J.J., Palmer, S.C., Stratonetal, J.B. (2008). Cancersurvivors with unmet needs were more likely to use complementary and alternative medicine. Journal of Cancer Survivorship,. 2,. 2, 116-124,.
Nousiainen, P., Merras-Salmio, L., Aalto, K., Kolho, K. L. (2014). Complementary and alternative medicine use in adolescents with inflammatory bowel disease andjuvenile idiopathic arthritis. Complementary and Alternative Medicine, 14: 124.
Ock, S. M., Choi, J.Y,, Cha, Y.S., Lee, J., Chun, MS, Huh, C. H, , et al. (2009). The use of complementary and alternative medicine in a general population in South Korea: results from a national survey in 2006. J Korean Med Sci;24(1): 1-6.
Owen, D. K., Lewith, G., & Stephens, C. R. (2001). Can doctors respond to patiens increasing interest in Complementary and alternative medicine?. BRITISH Medical Journal, 322:154-163.
Perkin, M. R., Warren, M., Ogilvie, D. (1994) A Comparison of the Attitudes Shown by General Practitioners, Hospital Doctors and Medical Students Towards Alternative Medicine. J R Soc Med;87(9):523-5.
Posadzki, P, Ernst, E. (2013). Prevalence of CAM use by UK climacteric women: a systematic review of surveys. Climacteric.; 16(1): 3-7.
Posadzki, P., Alotaibi ,A., Ernst, E. (2012). Prevalence of use of complementary and alternative medicine (CAM) by physicians in the UK: a systematic review of surveys. Clin Med; 12(6): 505-12.
Posadzki, P., Watson, L. K., Alotaibi, A., et al. (2013). Prevalence of use of complementary and alternative medicine (CAM) by patients/consumers in the UK: systematic review of surveys. Clin Med; 13(2): 126-31.
Rosenberg, E.I., Genao, I., Chenetal. I. (2008). Complementaryand alternativemedicine use by primary care patients with chronic pain. Pain Medicine,9, 8: 1065-1072.
Shah, S. H., Engelhardt, R.,& Ovbiagele, B. (2008). Patterns of complementary and alternative medicine use among UnitedStates stroke survivors. Journal of the Neurological Sciences,. 271, 1-2: 180-185.
Sibbritt, D., Adams, J., Easthope, G., Young, A. (2003). Complementary and alternative medicine (CAM) use among elderly Australian women who have cancer. Support Care Cancer; 11(8): 548-50.
Sutton, A. L.(2010). Complementary and alternative medicine source book. 4th ed. Pennsylvania: Omnigraphics Inc;.p.4-20.
Tracy, M. F., Lindquist, R., Watanuki, S.,Sendelbach, S., Kreitzer, M. J., Berman, B., Savik, K.(2003). Nurse attitudes towards the use ofcomplementary and alternative therapies in critical care. Heart Lung ; 32: 197-209.
van Tilburg, M. A. L., Palsson, O. S., Levy, R. L., & et al.,(2008). Complementary and alternative medicine use and cost infunctional bowel disorders: a six month prospective study inalargeHMO. BMC Complementary and AlternativeMedicine, 8, 46, 2008.
White, A. R., Mitchel, A. (1996). Familiazation with Complementary Medicine: Report of a New Course for Primary Care Physicians. J Altern Complement Med;2(2):307-14.
White, p (2000). What can generl practice learn from complementary medicine?. British General practice: 50, 821-23.
Xue, C. C., Zhang, A.L,, Lin, V., Da Costa, C., & Story, D.F. (2007). Complementary and alternative medicine use in Australia: a national population-based survey. J Altern Complement Med;13(6):643-50.
1 Complementary Medicine
2 world health organizatio
3 Complementary and Alternative Medicine (CAM)
4 Alternative Medical Systems
5 Naturopathy
6 Mind-Body Medicine
7 Meditation
8 Biofeedback
9 Hypnosis
10 Tai Chi
11 Qi Gong
12Biologic-based Therapy
13 Chelation Therapy
14Manipulative and Body Based Practices
15 Chiropractic
16Massage Therapy
17 Energy Therapy
18 Sutton, A. L
19 Posadzki, P
20 Alotaibi ,A
21 Ernst, E
22Easthope, G
23 Tranter, B
24 Gill, G
25 Sibbritt, D
26 Adams, J
27Young, A
28 Goldbeck-Wood, S
29 Dorozynski, A
30 Lie, L.G
31 Eisenberg, D. M
32 Xue, C. C
33 Zhang, A.L
34 Lin, V
35 Da Costa, C
36Story, D.F.
37 Ock, S. M
38 White, P
39 Rosenberg, E.I
40 Genao, I
41 Chenetal. I
42 Mao, J.J
43 Palmer, S.C
44Stratonetal, J.B
45 van Tilburg, M. A. L
46 Nousiainen, P
47 Merras-Salmio, L
48 Aalto, K
49 Kolho, K. L
50 Shah, S. H
51 Engelhardt, R
52Ovbiagele, B
53 Bazargan, M
54 Owen, D. K
55 Lewith, G
56Stephens, C. R
57 Eisenberg, D. M
58 Baugniet, J
59 Boon, H
60Østbye, T
61 Furnham, A
62McGill, C
63 White, A. R
64 Mitchel, A
65 Perkin, M. R
66 Warren, M
67 Ogilvie, D
68 Tracy, M. F
69 Barnes, P. M
70 Bloom, B
71Nahin, R. L
72 DeSylvia, D
73 Stuber, M
74 Chi Fung, C
75 Bazargan-Hejazi, S
76 Cooper, E
77 Lim, M. K
78 Sadarangani, P
79 Chan, H. L
80Heng, J.Y
81 Lie, D
82Boker, J
—————
————————————————————
—————
————————————————————