به نام خدا
موضوع پروژه : موزه یهود (بین خطوط)
توضیح در رابطه با معمار
دانیل لیبسکیند
پس از جنگ جهانی دوم در سال 1946 در لهستان متولد شد. در سال 1965 شهروند آمریکایی شد.
وی در اسرائیل موسیقی خواند و در نیویورک مجری هنری شد.
موسیقی را به جهت مطالعه معماری رها کرده و درجه لیسانس معماری در کوپریونیون نیویورک در سال 1970 دریافت کرد. فوق لیسانس تاریخ و تئوری معماری در مدرسه تطبیقی دانشگاه اسکس در انگلستان در سال 1972 خواند.
لیبسکیند در چندین دانشگاه جهانی و بین الملی درس داده و سخنرانی کرده و دریافت کننده چندین جایزه مهم معماری بوده است. در حال حاضر کرسی فرانک گهری را در دانشگاه تورنتو دارد و در دانشگاه کالسروهه آلمان و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس میکند.
دانیل لیبسکیند معمار، معلم و تئورسین معماری می باشد.
درسال 1989 برای اولین ماموریت
ساختمانیش انتخاب شد، موزه جدید
یهود در برلین.
وی اعتقاد دارد که ساختمانها باید در مورد مکان، تاریخ و زمانشان باید اطلاعات بدهند که این اظهارات در موزه یهود که در سال 1999 تکمیل گردیده، نمایش داده شده است. این طراحی سمبلیک بازتاب سرنوشت شوم یهودیان زیر سلطه نازی می باشد. فرمهای زیگزاگ روی سطح موزه یادآور تکه های ستاره داود است.
یاداشت های لیبسکیند درمورد بنا
صحبت کردن در مورد موزه یهود برلین طی 25سال در جریان بود. طی این مدت بسیاری از کارشناسان خبره و بازماندگان هالوکاست در مورد مفهوم و نتیجه ساختمان موزه یهود برلین بحث کردند نتیجه این بحث ها مسابقه موزه یهود بود که در سال 1988_1989برگزار شد. وقتی که من برای شرکت در این مسابقه دعوت شدم حس میکردم که این پروژه برای من یک برنامه نیست از این جهت که لازم نبود من برای فهم پروژه تحقیق کنم یا چیزی ابداع کنم بلکه من از کودکی با این مفاهیم زندگی کرده بودم بیشتر خانواده ام را هولوکاست از من گرفته بود و خودم هم فقط چند صد کیلومتر دورتر از اینجا در لودز لهستان بدنیا آمده بودم.
نام رسمی این پروژه موزه یهود است اما من اسم آنرا "بین خطوط” نامیدم . این کار را برای این کردم که این پروژه بین دو نوع خط یعنی مفهوم اثر و سازماندهی و ارتباط در جریان است . یکی از این خطوط یک خط صاف است. اما به تکه های زیادی تقسیم شد. دیگری یک خط شکسته است اما به طور عجیبی ادامه پیدا کرد. در آن زمان در سایت واقعی پروژه من همواره یک رابطه نامرئی را احساس میکردم یک رابطه خویشاوندی بین آلمانی ها و یهودیان در برلین. حتی اگر مسابقه قبل از فروریختن دیوار برلین برگزار شده بود من حس کردم یک المان ربط دهنده که از شرق به غرب حرکت کرده است و این رابطه را به وجودآورده بود.
انسانهای متشخص ,کارگران , نویسندگان , اهنگسازان , هنرمندان و دانشمندان و شاعران, بین سنتهای یهودی و فرهنگ ژرمن ها رابطه ای را به وجود آوردند. من این رابطه را پیدا کردم و آنرا به صورت ستاره ای مبهم و تغییر شکل یافته کشیدم ستاره ای که در خود فشرده می شد یا پرشی در فرمش اتفاق می افتاد ستاره ی زرد و مبهمی که سایت را پوشانده بود این اولین جنبه این پروژه بود. و در این لحظه هیچ صدایی شنیده نمی شود کلمات گمشده که به وسیله موسی ادا می شود طلبی است برای کلمه برای طلب حرکت .این به روشنی فهمیده می شود من میخواستم آن اپرا را معمارانه کامل کنم و این دومین جنبه این پروژه بود. جنبه سوم این پروژه علاقه من به نامهای آن کسانیست که در سالهای سیاه هولوکاست از برلین اخراج شدند.
من به دنبال این نامها گشتم و دو جلد کتاب که حاوی این نامها بود را از بن دریافت کردم . آنها به طوری باورنکردنی تاثیر گذار بودند بخاطر اینکه آنها شامل همه نامها نشانی ها و تاریخ تولد ها و تاریخ اخراج و مکان احتمالی مرگ قربانیان هالوکاست بودند. من نامهای اهالی برلین و جایی که آنها مرده بودند در رجینا, در لودز, و در کمپ ها را جستجو میکردم. چهارمین جنبه این پروژه به وسیله خیابان والتر بنجامین شکل گرفت. این جنبه در راستای 60قطعه ردیف های ممتد در طول زیگزاگ شرکت داده شد. هر کدام از این ها محل این ستاره را معلوم کرد. سه راه زیرزمینی دسترسی وجود دارد که هر کدام داستان برنامه ریزی شده جداگانه ای دارد. اولین و بلندترین به پلکان اصلی منتهی می شود به عنوان ادامه تاریخ برلین و نمایش فضاها در موزه یهود .
راه دوم به بیرون جریان پیدا میکند و در نهایت به باغE.T.A. Hoffmann که نمایش تبعید یهودیان از آلمان است ختم می شود. سومین محور به وید هالوکاست و اینستالیشن آن ختم میشود. عکس های زیر از موزه یهود در برلین – آلمان است: کار دنیل لیبسکیند
دیوارهای سیاه و نا آشنا، فضاهایی که به بن بست می رسند. تاریکی هراس آور و نورکوچکی که با زاویه ای شکسته از گوشه ای به درون می تابد….
دانیل لیبسکیند آتیله معماری اش را در سال 1989 در بریلن تاسیس کرد وی در ابتدا برای مدتی به عنوان متخصص نظریه پردازی در ارتباط با حرکت دیکانستراکشن به عنوان علاقه شخصی اش در توسعه طراحی از طریق فلسفه و موسیقی مطرح بود . همین امر موجب تصمیم اخیر آکادمی هنر و ادبیات آمریکا جهت اعطای جایزه معماری به وی شد .
با به هم پیوستن آلمان شرقی و غربی و فراهم آمدن فرصت های ساخت و ساز کار حرفه ای لیبسکیند در برلین آغاز شد و بر این اساس طراح های شهری که هدف آنها الحاق ساختار قدیمی شهر با پیشترفت توسعه اقتصادی در برلین بود جهت طراحی و اجرا به او واگذار شد . اولین طرح مهم ساخته شده توسط لیبسکیند ، توسعه موزه برلین به موزه « جویس » بود .
مختصری درباره موزه
او اخیرا با 2 طرح خود که یکی توسعه بویلرهاووس به موزه آلبرت و ویکتوریا در لندن پیگیری موزه جنگ در شمال منچستر بود ، توانست در مسابقات طراحی این دو طرح در بریتانیا جایزه اول را ببرد .
موزه یهودیان برلین :
در اکتبر 1999 موزه یهودیان برلین مقدم نزدیک به 15000 بازدید کننده را پذیرا شد . البته این رقم چندان چشمگیر نیست ، مگر آدم مطلع باشد که موزه مذکور تا یکسال دیگر هم رسما افتتاح نخواهد شد . در این ساختمان چیزی برای دیدن وجود ندارد … به جز خود ساختمان .
محبوبیت نامعمول این موزه خالی ، بخشی به خاطر کشمکش گسترده و طولانی همگانی برای تاسیس و ساخت این نهاد است . البته عمدتا گواه بر شگرفی و قدرت معماری آن نیز هست .
این بنا که طراحی آن را دانیل لیبسکیند بر عهده داشته ، با روکش فلزی و متجاوز از 350 پنجره با طرح های عجیب ، عمیقا منحصر به فرد و استثنایی است . ساختمان همچون دیواری رمیده و خیره کننده ، به شکل حصاری که گویی بر حسب مجموعه ای از قوانین کشف ناشدنی سر بر می آورد ، به شکلی به یاد ماندنی در عرض میدان «برلین » جایی که در واقع قبلا دیوار برلین قرار داشت ، پیچ و خم می خورد . درون آن حتی بیش از این چنین ویژگی هایی را در خود دارد . هر کس که از موزه بازدید می کند محال است که به این زودی ها آن را از یاد ببرد .
پلکانی پهن و تیره به سمت پایین به زیر زمین منتهی می گردد . دالان های شیبدار که کف انها از سنگ لوح است بازدید کننده را وا می دارد که یکی از سه مقصد نا شناخته ای را که در پیش رو دارد بر گزیند و یکی از اینها به سمت بالا که جایگاه اصلی پلکان عمودی دیگری است باریک میشود و به شکلی
شگرف به سالن های خالی نمایشگاه موزه منتهی می گردد از دیگر ویژگی های آن سقف های بلند و دیوار طولانی و عریان و سفید است زاویه ها نیز به ناگاه تند و تیز و تغییر می کنند پنجره ها ی اریب به شکلی غیر منتظره دیوار ها را می شکافند همه اینها جنون آساست.
در پایین پله ها در زیر زمین پشتی دو مسیر دیگر در کمین اند یکی از اینها به دری فلزی منتهی می گردد که به سنگینی به فضای خالی نماد آدم سوزی باز می شود که حجمی است عجیب وغریب مرتفع و ذوزنقه ای شکل با دیوارهای مستحکم بتنی در اینجا یک منبع نوری وجود دارد و عبارت است از باریکه ای در گوشه فضا که باعث می شود کورسویی از ارتفاعی ناممکن به درون بتابد .
یک دالان دیگر باقی می ماند این دالان به بیرونی محصور و پوشیده از قلوه سنگ باغ تبعید و مهاجرت که شاخص ترین نشانه آن شبکه ای از 49 ستون بلند ، ضخیم و راست گوشه بتنی است ، منتهی می گردد ، از راس هر ستون تنها یک درخت زیتون روسی سر بر آورده است . ستون ها اندکی خم شده اند و می توان در میان آنها به قدم زدن پرداخت این فضا مشخصا نا سازوار به نظر می رسد .
اندیشه بر پایی موزه یهودیان در برلین هم نا خوشایند می نماید و هم بجا ، برلین شهری است که مرگ 6 میلیون یهودی اروپایی را در دامن خود پرورانده و هدایت کرده است نیز شهری است که بیش از حکومت نازی ها در فاصله سالهای 1933تا 1945. با یاری جمعیت یهودی اش از نظر فرهنگی ، علمی ، تجاری ، آموزشی و موسیقی پروری رونق داشته است . تاریخ برلین ، استهزا های تلخی را در خود نهفته دارد.
یکی از اینها این است که نخستین موزه یهودیان این شهر در سال 1933 یعنی همان سالی که آدولف هیتلر و حزب نازی به قدرت رسیدند افتتاح شد در سال 1938 که حمله نازی ها به یهودیان آلمانی با سبعیت هر چه بیشتر شدت گرفت موزه مذکور تعطیل شد.
ایجاد جایگزینی برای موزه اصلی با تشکیل واحد یهودیان موزه تاریخی شهر که در نقاط مختلف برلین غربی سابق قرار داشت آغاز گردید ، ده سال پیش به هنگام رقابت معماران برای برپایی ساختمان جدید که درست مقارن با فرو ریختن دیوار برلین بود قرار بود که معماران شرکت کننده در مسابقه به طراحی بخشی ضمیمه به کاخ قرن هیجدهمی که بنا بود برای استقرار موزه شهر نوسازی شود بپردازد .
خلاصه این ماجرا ی پیچیده اینکه واحد مذکور به تدریج به نهادی مستقل بدل گردید که هم اکنون موسوم به موزه یهودیان برلین است.
بخشی از این امر به خاطر قوت گرفتن اندیشه مبتی بر نیا به مجموعه های گسترده و نیز تلاش های سیاسی مایکل بلو منتال وزیر دارایی پیشین آمریکاست که در سال 1997 به ریاست این نهاد بر گمارده شد .
اقتدار معماری لیبسکیند نیز نقشی عمده در این میان داشت ، طرح وی بر خلاف دیگر طرح ها هویت قویا مستقل یهودیت را در خود دارد ، اندازه بنای در نظر گرفته شده و جذبه فرم آن تحت الشعاع کاخ باروکی مذکور که تنها از طریق یک پلکان عمودی زیر زمینی به آن متصل است قرار دارد.
هئیت مستقل داوران که در کار انتخاب طرح نهایی و دوباره تحت تاثیر طرح پیشنهادی لیبسکیند قرار گرفت و از طرح وی در شگفت شد . هئیت داوران در تشریح انتخاب خود چنین نوشت : «چیزهایی معلوم و مشخص می توانند منجر به ساخت موزه ای معمولی شوند ولی هیچ یک نمی توانند راه حلی کاملا خارالعاده و به تمامی دارای هویت مستقل ارائه دهند .» اکنون کاخ پیش گفته فقط به عنوان ورودی تزئینی به ساختمان لیبسکیند به کار می آید و سرانجام نیز نمایشگاه های معاصر موزه را در خود جای خواهد داد ( موزه شهر در نقاط دیگری استقرار خواهد گرفت . ) حتما داوران دریافته اند.
که طرح لیبسکیند به خاطر تمام ویژگی های منحصر به فرد و توانمندش ، مجموعه ای ستودنی را برای بسیاری از گونه های نمایشی و موزه فراهم می آورد گالری ها وسیع اند
به خوبی نورپردازی شده اند و فضاهای دیواری متعددی را هم در خود دارند . تام فرویدنهایم ، مدیر سابق بنیاد «آسمیتسونیان » {واقع در واشنگتن } ، که اکنون نایب رئیس و همچنین سرپرست موزه یهودیان برلین است ، می گوید « مردم کنجکاوند که آیا این معماری «نامعمول» با سبک ما همخوانی دارد یا نه . لیکن خواهند دید که این همخوانی به نحوی بسیار مطلوب صورت پذیرفته است » افتتاح رسمی موزه و نمایشگاه های آن ، برای اکتبر 2000 زمان بندی شده است .
لیبسکیند اکنون 53 ساله ، هنگامی که در سال 1989 برنده طرح مذکور شد ، عملا بیرون از حیطه آکادمیک چندان مشهور نبود . وی به دنبال پیامد جنگ جهانی دوم در لهستان ، در ان کشور به دنیا آمد و در همان جا ( و همچنین اسرائیل ) بزرگ شد . لیبسکیند تحصیلا ت معماری خود را در نیویورک گذراند
گذراند و به عنوان آموزگار و نظریه پرداز شناخته شد . هنگامی که قلم بر کاغذ نهاد و طراحی را آغاز کرد، به ایجاد طرح هایی برای ساختمانها و دستگاه های پیچیده پرداخت. چنین می نمود که هدف اولیه این طرح ها ، به تصویر کشیدن نظریه پردازی رمزگونه و دشوار است .
به هر ترتیب ، اکنون دو ساختمان عمده لیبسکیند به پایان رسیده که عبارتند از موزه واقع در برلین و نیز موزه فلیکس نوسباوم در شمال آلمان . دیگر طرح های در دست انجام وی عبارتند از : موزه یهودیان در سان فرانسیسکو ، موزه سلطنتی جنگ در منچستر انگلستان و بنای ضمیمه ای زیبا و حلزونی شکل برای موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن .
لیبسکیند خواسته که هر یک از طرح هایش از لحاظ بصری منحصر به فرد باشند . او تجسم مدرن اصالت هنری است . با این حال در مجموعه کارهای وی شباهت هایی به چشم می خورد که از جمله آنها می توان به زاویه های تند و فرم های تکه تکه شده اشاره کرد.
(( بازدید کنندگان این موزه فضاهایی را تجربه می کنند که در دنیای بیرون هرگز یا به ندرت تجربه خواهند کرد. فضاهایی که بعضا به طور جنون امیز، مبهم و متغیر سازماندهی شده اند و فرد را وادار به انتخاب مسیر های ناشناخته ، تنگ و تاریک می کند.))
آلبوم تصاویر
پایان