زندگینامه ملک الشعرای بهار
مقدمه
محمدتقی ملک الشعراء بهار در ۱۸ آذرماه ۱۲۶۵هجری شمسی در محله سرشور شهر مشهد به دنیا آمد. پدر او میرزاکاظم متخلص به صبوری، ملک الشعراء آستان قدس رضوی بود. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد صبور کاشانی شاعر و قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه قاجار می دانند. انتخاب تخلص صبوری از سوی پدر بهار نیز به همین مناسبت است. در عین حال این خاندان خود را از تبار برمکیان به شمار می آورند و بهار در شعری به این مورد اشاره می کند.
شاید انتخاب نام «نوبهار» از سوی شاعر برای روزنامه اش که در دوران جوانی تاسیس کرد، به همین علت باشد؛ زیرا که برمکیان تولیت معبد بودایی «نوبهار» را در بلخ به عهده داشته اند. مادر بهار از یک خاندان اصیل تجارت پیشه و نیاکانش از معاریف گرجستان و مسیحیان قفقاز بودند، که پس از جنگ های ایران و روس توسط عباس میرزا به ایران آورده شده و دین اسلام را پذیرفته بودند.
تحصیلات ملک الشعرای بهار
بهار مقدمات ادبیات را نزد پدر آموخت و تحصیلات ادبی و عربی را نزد استاد ادیب نیشابوری که از ادباء و شعرای مشهور بود، دنبال کرد و اصول ادبیات فارسی و عربی را در مدرسه نواب در خدمت اساتید فن زمان تکمیل نمود. هنوز سنش به بیست نرسیده بود که پدر خود را از دست داد و به جای پدر به خدمت آستان قدس رضوی درآمد. چون در شعر و شاعری با وجود کمی سن تبحر داشت، از طرف مظفرالدین شاه لقب ملک الشعرایی آستان قدس رضوی به او داده شد.
فراگیری ادبیات
بهار ادبیات پارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. وی علاوه بر پدر، از محضر ادیب نیشابوری نیز بهره ها برد و به تکمیل معلومات خود در دو قلمرو عربی و پارسی توفیق یافت. در همان سال های نوجوانی به محافل آزادی خواهی خراسان راه یافت و از نزدیک با سیاست و مسائل روز مانوس گشت و اندیشه ها و اشعار آزادی خواهانه ی خود را از طریق روزنامه های محلی خراسان انتشار داد.
انتشار روزنامه
در دوران استبداد صغیر، روزنامه خراسان و پس از آن، از سال ۱۳۲۸ه. ق. به بعد روزنامه بهار را در مشهد منتشر کرد که به دلیل خط مشی ضد روسی آن، پس از یک سال توقیف شد؛ بعد از آن بهار مجدداً روزنامه تازه بهار را تاسیس کرد و آن هم دیری نپائید و توقیف شد و وی درحالی که هنوز کمتر از سی سال داشت به تهران تبعید شد.
ورود به مجلس
یک سال بعد مردم خراسان او را به نمایندگی مجلس برگزیدند. بهار در مجلس و دیگر محافل سیاسی همه جا برای آزادی، عدالت اجتماعی و تجدد، شور و اشتیاق نشان داد. با وجود زندان و تبعید، هرگز از کار مطالعه و تحقیق دست برنداشت و آثار بسیار ارجمندی در نشر به وجود آورد.
تدریس در دانشگاه
پس از تاسیس دانشگاه تهران، در دانشکده ادبیات به تدریس پرداخت و تا آخر عمر در ستایش آزادی و مبارزه با جهل و فساد قلم زد تا اینکه سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰هجری شمسی بیماری وی را از پای درآورد؛ درحالی که در ستایش صلح و آزادی هنوز نغمه ها بر لب داشت.
شعر بهار
بهار در آغاز جوانی ملک الشعرایی آستان قدس رضوی را داشت و به رسم زمان، در ستایش بزرگان خراسان و مدح وضعیت اولیای دین قصیده می ساخت. شعر اولیه او از این قبیل است، در رثای پدر، در مدح امام هشتم، در مدح حضرت ختمی مرتبت، اندرزیه، خمریه و…؛ اما، پس از مشروطیت و ورود به حلقه آزادی خواهان همان قصاید را با انواع تازه ای از شعر خود به امر انقلاب و آزادی وقف کرد.
شاعر در این قصاید پر مغز با سیاست های استعماری به پیکار برمی خیزد، با خشم و نفرت، از بیچارگی و رنج های بی پایان ملت ایران سخن می گوید، و انقلاب و قهرمانان آزادی را می ستاید.
مضامین شعر بهار
دو مضمون عمومی شعر بهار «آزادی» و «وطن» است. بهار خود سرخیل نسلی بود که حس و درد وطن دوستی در آنان به ناگاه بیدار شده بود، همان درد عاشقانه ای که حس شاعری وی را از شور و حماسه سرشار می کرد.
ویژگی های شعر بهار
شعر بهار به لحاظ مراعات اسلوب های سنتی و ملاک ها و موازین تاریخ و پذیرفته ی سخن پارسی و همچنین اندیشه فخیم و استوار خود، توانسته است نظر دشوارپسندان کلاسیک را تامین کند و از جهت نزدیک شدن به نیازهای فرهنگی و عاطفی روز و تازه جویی های عموم پسند، از چهارچوب پسند خواص فراتر رود و در بین مردم نفوذ کند.
به طورکلی او در اکثر قالب های شعری از جمله قصیده، قطعه، رباعی، مستزاد، مثنوی، و… طبع آزمایی کرده است و مضامین و اندیشه های اجتماعی جدید را در این قوا لب، با زبانی فصیح، محکم و استوار به پیروی از تکنیک های شرعی سنتی، مطرح کرده است.
نمایندگی مجلس
بعد از سقوط محمدعلی شاه، ملک الشعراء بهار از درگز و کلات و سرخس به نمایندگی مجلس سوم انتخاب شد و به تهران آمد و روزنامه نوبهار را در تهران نیز منتشر کرد. بعضی از عقاید او خطاب به احمدشاه قاجار که بعد از تاج گذاری او سروده شده، توام با خوشبختی و امیدواری است؛ ولی سرانجام از وی قطع امید می کند و قصیده ای را در ۱۲۹۶شمسی می سراید. بعد از انتشار قصیده نوبهار توقیف گردید تا اینکه مجدداً وی در زمان حکومت وثوق الدوله دست به انتشار روزنامه زد.
بهار و رضاخان
بهار بعد از تصویب طرح خلع قاجاریه قصیده ای سرود که هر چند در آن تعریف و تملقی از رضاخان گفته نشده، ذم شاه مخلوع و خاندان قاجار خود گامی در جهت جلب محبت رضاخان و نزدیکی به او به شمار می آمد. اندکی بعد هنگام جلوس رضاشاه بر تخت سلطنت بهار دیگر ملاحظات گذشته را کنار گذاشت و با سرودن چندین قصیده در مدح رضاشاه از متملقین دیگر پیشی گرفت. بهار با این ترفند در اولین انتخابات دوران سلطنت رضاشاه از تهران به نمایندگی مجلس ششم انتخاب شد.
مجالس رضاشاهی که هفت دوره ششم تا دوازدهم مجلس شورای ملی را شامل می شود، جز مجلس ششم که نمایندگان مستقلی مانند مدرس و مصدق در آن حضور داشتند، مجالس یکدستی بودند که در چارچوب معینی عمل می کردند و جرات انتقاد از دولت ها و امور مربوط به شاه را نداشتند.
کناره گیری از سیاست
بهار پس از پایان دوره ششم مجلس از کارهای سیاسی کنار رفت و به خدمات فرهنگی پرداخت و در دارالمعلمین عالی به تدریس ادبیات ایران قبل از اسلام مشغول شد. تا شهریور ۱۳۲۰ دور از کارهای سیاسی به تالیف و تدریس پرداخت و مدتی نیز در زندان و تبعید در اصفهان بسر برد. از ۱۳۲۰ مجدداً کارهای سیاسی را از سر گرفت و روزنامه نوبهار را انتشار داد.
کابینه قوام السلطنه
با معرفی کابینه قوام در ۲۵ بهمن ۱۳۲۴ بهار به سمت وزیر فرهنگ انتخاب شد. بهار در تشکیل حزب دمکرات ایران که قوام السلطنه آن را در ۸ تیر ۱۳۲۵ بنیان نهاد، نقش اساسی داشت و از اعضای مهم آن بود. این حزب به سرعت به جمع آوری نیرو و اعضاء جدید پرداخت.
تشکیل نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیرماه ۱۳۲۵ آن هم در سایه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی خود شاهدی برسلطه و نفوذ افکار چپ بر جامعه روشن فکران آن روز ایران است. بهار جزء کسانی بود که برای شرکت در این کنگره دعوت شده بود.
وی هم چنین یکی از هم کاران فرخی یزدی صاحب امتیاز روزنامه طوفان و از دمکرات های یزد بود که برای این روزنامه نیز مطالبی را می نوشت.
قوام قریب بیست ماه بلامنازع حکومت کرد تا سرانجام در اثر فشار افکار عمومی انتخابات دوره پانزدهم را با دخالت کامل حزب دمکرات ایران انجام داد و ظاهراً تمام سرسپردگان خود را به مجلس فرستاد و در آن مجلس فراکسیونی به نام دمکرات ایران با اکثریت قاطع تشکیل شد. ریاست فراکسیون با ملک الشعرای بهار بود.
آثارملک الشعرای بهار
۱- تصحیح و تحشیه دو متن مهم تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص ۲- سبک شناسی نثر فارسی در سه جلد ۳- مجموعه اشعار در دو جلد ۴- دستور زبان فارسی ۵- تاریخ احزاب سیاسی ایران در دوجلد ۶- دروس دانشکده ادبیات ۷- رساله در شرح حال مانی ۸- احوال فردوسی ۹- احوال محمد جریر طبری ۱۰- یادگار زریران و داستان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید
11- تصحیح و تحشیه و مقدمه بر ترجمه رساله النفس ارسطو از منشات باباافضل ۱۲- تصحیح و ترجمه تاریخ طبری (تاریخ بلعمی) و جوامع الحکایات عوفی و التقاطات از جوامع الحکایات ۱۳- نامه های ملک الشعرای بهار ۱۴- گزیده تذکره الاولیاء ۱۵- فردوسی نامه ۱۶- پند پدر و …
علاوه بر این آثار، بهار ترجمه هایی نیز دارد. برخی از متون پهلوی و ادبیات باستان ایران را به فارسی امروزی ترجمه کرده است. از جمله: رساله مادیکان شرنگ و قصیده دوازده هجایی در متن شه و هرام ور جاوند، ترجمه منظوم اندر آذرپدمارسفندان که به بحر متقارب سروده شده است. بسیاری از مقالات او نیز موجود است. مجموع صد مقاله را محمد گلبن در کتاب بهار و ادب فارسی در دو جلد آورده است.
در کنار این ها خطابه های ایشان در دوران وکالت مجلس در پنج دوره (سوم، چهارم، پنجم، ششم و پانزدهم) و بسیاری از مقالات و دیگر نطق های او از آثار مهم وی به شمار می رود.
درگذشت ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای در 1329 خورشیدی به بیماری سل مبتلا شد. در همین زمان نیز به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تالیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت بیماری ناتمام ماند. همچنین قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود. سخن اوست که می گفت: «من صلح را به خاطر صلح، نه به خاطر آن کسانی که درباره آن صحبت می کنند، دوست دارم».
منظور از آن کسان، ابرقدرت های شرق و غرب بود که فقط ادای صلح طلبی را در می آوردند و خود از هر جنگ طلبی، جنگ طلب تر بودند.
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او که تا ابد بریده باد نای او بریده باد نای او و تا ابد گسسته و شکسته پر و پای او شراب او زخون مرد رنجبر و از استخوان کارگر غذای او…
سرانجام این شاعر چیره دست و آزادیخواه در 1330 خورشیدی بر اثر بیماری سل درگذشت. پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران تشییع و در همان جا به خاک سپرده شد.
منابع
سپانلو، محمدعلی، بنیانگذاران فرهنگ امروز، ص۹، تهران، طرح نو، ۱۳۷۴، چاپ اول.
یاحقی، محمدجعفر، چون سبوی تشنه، ۱۳۷۴، ص۳۱ – ۳۲.
آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، ۱۳۵۰، ص۱۲۵-۱۲۷.
طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۷۵۷ – ۷۵۸، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
طلوعی، محمود، چهره ها و یادها، ص۴۰۳، تهران، علم، ۱۳۸۱، چاپ اول.
عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۱، ص۳۲۷، تهران، نشر علم و گفتار، ۱۳۸۰، چاپ نخست.
طلوعی، محمود، پدر و پسر ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی، ص۵۶۱، تهران، علم، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
شاهدی، مظفر، مردی برای تمام فصول اسدلله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی، ص۱۲۷، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۹، چاپ اول.
طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج۲، ص۸۱۹، تهران، علم، ۱۳۷۳، چاپ دوم.
با تشکر فراوان از توجه شما عزیزان