رویکرد آلبرت به شخصیت
آلپورت : روان شناسی فردی
رویکرد آلبرت به شخصیت به بررسی شخصیت بر پایه مفاهیم زیر قرار دارد ؟
1- انگیزش هشیار
2- افراد برخوردار از سلامت روانی
3- رفتار تاثیر گذار
4- بی نظیر بودن هر فرد
5- و نگرش التقاتی به نظریه های دیگر
البورت نظریه شخصیتی را درباره اهمیت انگیزش هشیار ساخت که تقریباً به کلی با روانکاوی مخالف بوده در حالی که فروید برای این گونه ماجراها معنی ناهشیار نهفته ای را فرض می کرد آلپورت به پذیرفتن گزارش شخصیتی در سطح ظاهری آن تمایل داشت.
آلپورت باور داشت که سایقهای جاری اغلب افراد را با انگیزه می کنند نه ریدادهای گذشته و آنها از آنچه انجام می دهند ، آگاهند در عین حال می دانند که چرا آن را انجام می دهند .
آلپورت احتمالاً اولین نظریه پرداز شخصیت بود که افراد برخوردا از سلامت روانی را بررسی کرد.
افراد برخودار از سلامت روانی ، توانایی یادگیری الگوهای جدید رفتار و تجربه کردن رشد را در هر مرحله از زندگی شان دارند.
شخصیت های پخته با رفتار تاثیر گذار شخص می شود ؛ یعنی ، نه تنها بر محرکهای بیرونی واکنش نشان می دهند ، بلکه قادرند به شیوه تازه و میتکرانه بر محیطشان تاثیر بگذارد و باعث می شوند محیطشان به آنها واکنش نشان دهد .
چهارمین مفهوم رویکرد آلپورت بی نظیر بودن مرد است . آلپورت از این نظر که تاثیر کرد هر کسی به طریقی با دیگران تفاوت دارد ، شخصاً در بین نظریه پردازان بی نظیر است.
از آنجایی که آلپورت بر بی نظیر بودن فرد تاکیر کرد دوست داشتن فرد واحد را عمیقاً بررسی کرد و او بررسی فرد را علم ساخت زدایی نامید و آنرا با روشهای قانون نگر مقایسه کرد . روشهای ساخت زدایی آنهایی هستند که اطلاعاتی را در باره یک فرد گرد آوری می کنند .
در حالیکه روشهای قانون نگر اطلاعاتی را درباره گروههای افراد جمع آوری می کنند.
آلپورت در نظریه پردازی طرفداری رویکرد التقاطی بود . آلپورت (1968) انتقاط گرایی را به جزئی گرایی ترجیح داد ، زیرا این رویکرد کمتر محدود است و در شناختن فرد کامل و بی نظیر امید وار کننده تر است.
تعریف شخصیت:
روشی که آلپورت در تعریف شخصیت پپیش گرفت کلاسیک است . او ریشه شناسی کلمه Persona را تا ریشه های یونانی ، از جمله معانی زبان لاتین کهن واتروسکی ردیابی کرد و 49 تعریف از شخصیت را به صورتی که در الهیات ، فلسفه ، حقوق ، جامعه شناسی و روان شناسی ، به کار می رفتند به دست می آورد .
پنجاهمین تعریف در سال 1937 عبارت یود از « سازمانی پویا در درون فرد متشکل از سیستمهای روانی – جسمانی که سازگاریهای منحصر به فرد او را با محیطش تعیین می کنند» در سال 1961 عبارت آخر را به «که گفتار و افکار شخصه او را تغییر داده و تعیین می کنند ».
اصطلاح سازمان پویا یه یکپارچگی یا ارتباط متقابل جنبه های گوناگون شخصیت اشاره دارد.
اصطلاح روانی – جسمانی بر اهمیت جنبه های روان شناختی و جسمانی شخصیت اشاره دارد . کلمه تعیین میکنند که اعلام می دارد . شخصیت چیزی است و کاری انجام می دهد .
کلمه شخصه «فرد» یا «بی نظیر» بودن را می سازند .
کلمه های رفتار و افکار صرفاً به هرکاری که فرد انجام می دهد اشاره دارند .
ساختار شخصیت:
مهمترین ساختارها آنهایی هستند که توصیف شخصیت را بر حسب ویژگی های فرد را امکان پذیر می سازند . دو واحد بنیادی شخصیت آمادیگهای شخصی و خویشتن هستند .
آمادگی های شخصی:
آلپورت همراه مراقبت بود صفات مشترک را صفات فردی که آنها را آمادگی های شخصی می نامید متمایز کند . صفات مشترک ویژگیهای عمومی که تعداد زیادی از افراد در آنها سهیم هستند و برای تحقیقاتی مهم هستند مه افراد را با هم مقایسه می کنند.
آمادگی های شخصی به پژوهشگران امکان می دهند تا فرد واحدی را بررسی کنند .
وی آمادگی های شخصیتی را به این صورت تعریف کرد «ساختار عصب – روانی (مخصوص فرد) که توانایی برابر کردن محرکهای متعدد را به صورت کارکرد دارد ، و می تواند رفتار انطباقی و سبکی را آغاز نموده و آنرا هدایت کند».
مهمترین تفاوت بین آمادگی شخصی و صفت مشترک در عبارت «مخصوص فرد»بیان شده است.
سطوح آمادگیهایی شخصی:
آمادگیهای بنیادی:
برخی افراد دارای ویژگی آنچنان برجسته ای هستند که بر زندگی آنها حاکم می شود .آلپورت (1961) این آمادگیهای شخصی را آمادگیهای بنیادی نامید .
آلپورت نیز شخصیت تاریخی و خیالی را مشخص کرد که از آمادگی آنچنان برجسته ای برخودار بودند که واژه جدیدی به زبان ما افزودند . عبارتند از :
از جان گذشته ،میهن پرست ،خود شیفته و از این قبیل.
آمادگیهای اصلی :
افراد معدودی آمادگی بنیادی دارند، اما هرکسی چندین آمادگی اصلی دارد که 5 تا 10 ویژگی بسیار برجسته را که زندگی افراد پیرامون آنها متمرکز است شامل می شود .
آلپورت آمادگی های اصلی را آنهایی می دانست که معمولاً در توصیه نامه توسط کسی که فرد را کاملاً می شناسد قید می شود .
آمادگی ثانویی:
از امادگی اصلی کمتر بر جسته هستند ولی تعداد آنها به مراقبت بیشتر است . هر کسی تعدادی آمادگی ثانویی دارد که اهمیتی برای شخصیت او ندارد ، اما غالباً روی می دهند و سبب تعداد زیادی از رفتارهای به خصوص فرد هستند .
آمادگی های انگیزش و سبکی :
همه آمادگیهای شخصی از این نظر که نیروی انگیزش دارند ، پویا هستند . با این حال برخی از آنها نیرومندتر از دیگران احساس می شوند و آلپورت آنها را آمادگی های انگیزشی نامید .
آمادگی های شخصی را که با شدت کمتری احساس می شوند ، آمادگی های سبکی نامید . آمادگی های سبکی عمل را هدایت می کنند در حالی که آمادگیی های انگیزشی عمل را آغاز می کنند .
افراد به علت نیاز بنیادی به گرم ماندن لباس می پوشند ، اما شیوه لباس پوشیدن آنها به وسیله آمادگی های شخصی سبکی شان تعیین می شود .
بین آمادگیهای شخصی انگیزشی و سبکی مرز مشخصی وجود ندارد ، هر دو مقداری نیروی انگیزشی دارند .
خویشتن :
آلپورت اصلاح خویشتن را برای اشاره به رفتارها و ویژگی های مورد استفاده قرار دادکه افراد آنها را در زندگی شان صمیمانه ، اصلی و مهم می دانند.
خویشتن به عنوان یک محور صمیمانه شخصیت آن دسته از جنبه های زندگی را شامل می شود که فرد برای هویت خود و اصلاح خویش با اهمیت می داند .
خویشتن ارزشهای فرد و آن بخش از وجدان را در بر دارد که شخصی بوده و با عقاید بزرگسالی فرد هماهنگ هستند .
انگیزش:
آلپورت (1961) معتقد بود نظریه هایی انگیزش باید تفاوت بین انگیزه های حاشیه ای و تلاش هاس شخصی را در نظر بگیرند . انگیزه های حاشیه ای نیازی واکاهش می دهند و تلاش های شخصی به دنبال حفظ تنش و عدم آرامش هستند .
نظریه های انگیزش واکنشی و تاثیر گذار
نظریه مفید شخصیت بر این فرض استوار است که افراد نه تنها به محیطشان واکنش نشان نمی دهند ، بلکه محیط خود را طوری شکل می دهند که به آنها واکنش نشان دهد.
نظریه های روان کاوی و یادگیری اصولاً تعادلی یا واکنش هستند ، زیرا با شخصیت انسان به صورت واکنشی برخورد می کنند معنی ، افراد را طوری در نظر می گیرند که حدتا توسط نیاز به کاهش تنش و برگشت به حالت آرامش برانگیخته می شوند .
آلپورت معتقد بود نظریه مناسب شخصیت باید رفتار تاثیر گذار را در نظر بگیرد . افراد همواره به گونه ای بر محیطشان تاثیر می گذارند که امکان پیشروی به سوی سلامت روانی را فراهم می آورد .
آلپورت طرفدار روان شناسی ای بود که از یک سو، الگوهای رفتاری و قوانین محلی را بررسی کند و از سوی دیگر به رشد و فردیت بپردازد .
خود مختاری کارکردی:
مفهوم خود مختاری کارکردی بیانگر بحث انگیزترین فرضهای الپورت است . مفهوم خود مختاری کارکردی از انگیزه اولیه ای که مسبب رفتار بوده مستقل هستند .
اگر انگیزه ای به لحاظ کارکردی خود مختار باشد توجیهی برای رفتار است و ما نیازی نداریم غیر از آن به دنبال علتهای مهفته یا نخستین بگردیم.
خود مختاری کارکردی واکنشی است به آنچه آلپورت نظریه های لایتغیر نامید، یعنی ، اصل لذت فروید و فرضیه کاهش سایق روانشناسی محرک – پاسخ .
چهار شرط لازم برای تغذیه مناسب انگیزش که خود مختاری کارکردی هر چهار شرط را برآورده می کند .
1- نظریه مناسب انگیزش «کنونی بودن انگیزه ها را قبول خواهد داشت»«هر چیزی که ما به محرک وا می دارد ، هم اکنون باید این کار را انجام دهد».
2- «چنین نظریه ای برای کثرت گرا خواهد بود – انگیزه های گوناگون را منظور می کند »
آلپورت با نظریه دو غریزه ای فروید ، مفهوم تلاش برای برتری آدلر و با کاهش کل انگیزش انسان به یک سابق مخالف بود . او معتقد بود انگیزش های بزرگسالان با انگیزه های کودکان تفاوت دارد . برخی انگیزه ها هشیارند و برخی ناهشیار و برخی موقتی ، برخی حاشیه ای اند و برخی کاهنده تنش ، انگیزه هایی که به نظر متفاوت می رسند نه تنها از نظر شکل بلکه از نظر ماهیت واقعاً متفاوتند.
3- «در این نظریه به فرایند های شناختی نیروی پوشیی نسبت خواهد داد- مثل برنامه ریزی و قصد».
نظریه مناسب انگیزش نظریه ای است که «منحصر به فرد بودن عینی انگیزه های را منظور می کند».
4- آلپورت خود مختاری کارگردی را به این صورت تعریف کرد :«هرگونه سیستم انگیزش اکتسابی که تنشهای درگیر در آن از همان نوع تنش های پیشین نیستند که این سیستم اکتسایس از آن بوجود آمده است».
5- آلپورت دو سطح خود مختاری کارکردی را مشخص کرد : مستمر و شخصی خود مختاری
کاربردی مستقر
از دو سطح خودمختاری کارکردی ، ابتدایی تر است. وی این اصطلاح را از کلمه «استمرار» اقتباس کرد که عبارت است از گرایش به تاثیر گذاشتن بر تبحر به بعدی . در حیوانات و انسانها یافت می شود و بر اصول ساده هصب شناختی استوار است.
آلپورت به موارد دیگری از خود مختاری کارکردی مستمر اشاره کرده است که انگیزش انسان را در بردارد مورد اول اعتیاد به الکل یا توتون .
نمونه دیگر به تکالیف کامل نشده مربوط می شود . تکلیفی که یک بار شروع شده ، اما قطع شده ، ادامه خواهد یافت و تنش تازه ای برای کامل کردن آت تکالیف به وجود می آورد .
خود مختاری کارکردی شخصی:
سیستم انگیزشی که به شخصیت یکپارچگی می بخشید و به آن انگیزه های خود کفایی اشاره دارد که با خویشتن مرتبط هستند .
مشاغل ، سرگرمیها و تمایلات به جوهر شخصیت نزدیک هستند و بسیاری از انگیزه های مربوط به آنها از لحاظ کارکردی خود مختاری می شوند .
ملاک مختاری کارکردی:
انگیزه جاری تا حدی که به دنبال هدفهای تازه ای باشد ، از لحاظ کاربردی خود مختار است ، بدین معنی که آن رفتار حتی در صورتی که انگیزه آن تغییر کند ، ادامه می یابد.
برای مثال :
کودکی که ابتدا راه رفتن را یاد می گیرد ، به هر وسیله ای سابق رشتی بر انگیخته می شود ، اما بعداً برای افزایش دادن تحرک یا پرورش غزت نفس راه می رود . فرایند هایی که از لحاظ کارکردی خود مختار نیستند .
آلپورت (1961) هشت فرایند را نام برد که از لحاظ کارکردی خود مختار نیستند :
1- سایقهای زیستی ، مانند خوردن ، خوابیدن؛
2- انگیزه هایی که مستقیماً با کاهش سایق های اساسی ارتباط دارند؛
3- اعمال بازتابی نظیر پلک زدن ؛
4- قابلیتهای سرشتی ، یعنی هیکل ، هوش
5- عادتهایی که در جریان شکل گیری هستند ؛
6- الگوهای رفتار که به تقویت نخستین نیاز دارد ؛
7- والایشهای که بتوان آنها را با امیال جنسی کودکی مرتبط دانست؛
8- برخی نشانه های روان رنجوری یا بیمار گون
انگیزش هشیار و ناهشیار:
آلپورت بر اهمیت هشیار تاکید دارد؛ بزرگسالان سالم عموماً از کاری که انجام می دهند و دلایل انجام دادن آن آگاهند .
آلپورت وجود یا حتی اهمیت فرایند ناهشیار روانکار نکرد . او از این واقعیت آگاه بود که برخی انگیزه ها توسط تکانه های نهفته و سایقهای والایش یافته برانگیخته می شوند او باور داشت اغلب رفتارهای وسواسی به صورت خود کار تکرار می شوند ، معمولاً خودشکن هستند و گرایشهای ناهشیار آنها را تحریک می کنند.
شخصیتی که از لحاظ روانی سالم است.
آلپورت پنج ملاک را برای شخصیت یخته مشخص کرد .
ملاک اول ، گسترش درک خویشتن است «هرکسی خودش را دوست دارد ، اما فقط گسترش خود علامت یختگی است».
ملاک دوم ، «رابطه برقرار کردن صمیمانه با دیگران». آنها قادرند دیگران را به صورت صمیمانه و غمخوارنه دوست داشته باشند . افراد یخته فقط با نگاه کردن به فراسوی خودشان می توانند دیگران را به صورت از خود گذشته دوست داشته باشند .
ملاک سوم ، امنیت هیجانی یا خودپذیری است . افراد یخته خودشان را آن گونه که هستند می پذیرند از تعادل هیجانی برخورد دارند . درک واقع بینانه از محیتشان دارند.
ملاک چهارم ، بینش و شوخ طبعی . افراد یخته خودشان را می شناسند و بنابراین نیازی ندارد که اشتباهات خود را به ضعفهای دیگران نیست دهند . از حس شوخ طبعی غیر خصمانه برخوردار دارند .
ملاک پنجم ، فلسفه یگانگی بخش زندگی . کسی که نگرش مذهبی یخته و فلسفه یگانگی بخش زندگی دارد، از وجدان رشد یافته ای برخوردار است و میل نیرومندی که به دیگران خدمت کند
علم ساخت زدایی:
ساخت زدایی به ویژگی های طرح دار ارگانیزم کامل اشاره دارد و مقایسه درون فردی را امکان پذیر می سازد و الگو یا ساختار آمادگیهای شخصی فرد اهمیت دارد.
روشهای ساخت زدایی روان شناسی چیستند؟
آلپورت به تعدادی اشاره کرد که برخی ساخت زا و برخی تا اندازه ای ساخت زا هستند . نمونه روش ساخت زا عبارت است از یادداشت برداری کلمه از مصاحبه ها ، رویاها و اعترافات ؛ برخی از پرسشنامه ها و مدارک بیانگر و فراکنی.
روشهای نیمه ساخت زا عبارت اند از :
مقیاسهای خود سنجی مانند فهرستهای صفت .
آزمون بررسی ارزشهای آلپورت – ورنون – لیندزی(1960).
رویکرد ساخت زدایی آلپورت به بررسی زندگی ما در برنامه هایی به بهترین وجه نشان داده شده است.
پژوهشهای مربوط:
عقاید آلپورت مقدار متوسطی پژوهش تجربه درسه زمینه ، بررسی ارزشها، روان شناسی تعصب ، وگرایش مذهبی به بار آورده است.
در زمینه گرایش مذهبی و سلامت روانی ، آلپورت وجی میشل (1967) برای آگاه شدن از رابطه بین کلیسا و تعصب ، مقیاس گرایش مذهبی را ساختند که فقط در مورد کسانی که به کلیسا می روند قابل اجرا است .
رالف هود هم یکی از اولین پژوهشگرانی بود که مقیاس گرایش مذهبی را بررسی کرد .
ارزیابی نظریه آلپورت :
نظریه آلپورت بر اساس گمانه زنی فلسفی و عقل سلیم استوار بود تا تحقیقات علمی.
ارزیابی نظریه آلپورت تا اندازه ای فرضیه های آزمون پذیر به بار آورند .
از نظر تولید پژوهش نظریه آلپورت متوسط ارزیابی می شود مقیاس گرایش مذهبی ، بررسی ارزشها به تعدادی تحقیق در زمینه بررسی علمی مذهب و ارزشها منجر شده است .
در رابطه با ابطال پذیری نظریه وی پایین ارزیابی می شود .
نظریه مفید سازمانی را برای مشاهدات تامین می کند . نظریه آلپورت از این ملاک فقط برای دامنه محدودی از انگیزه هایی بزرگسالان سازمان معنی دار جهت مشاهدات در اختیار می گذارد .
در رابطه با راهنمایی برای کارورزان سودمندی متوسط دارد .
در رابطه با همسانی درونی و اصل ایجاد نظریه آلپورت بالا ارزیابی می شود .
برداشت از انسان
آلپورت نظر خوشبینانه در مورد زندگی داشت و بادیدگاههای جبرگرایانه و ماشینی مخالف بود .
آلپورت رویکرد آزادی محدود را اختیار کرد .
در مورد انسان بیشتر غایت شناختی است تا علیتی
بر عوامل اجتماعی تاکید کرد اهمیت تاثیرات محیطی را در کمک به شکل دهی شخصیت قبول داشت اما داشت که شخصیت زندگی مستقلی برای خودش دارد.
در دوران روانشناختی آلپورت روی تفاوتهای فردی و بی نظیری تاکید شده است .