شیوه معماری پارسی
اصول معماری ایرانی
هنر و معماری ایران از دیرباز دارای چند اصل بوده که به خوبی در نمونه های این هنر نمایان شده است. این اصول چنین هستند:
مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خوبسندگی و درون گرایی.
مردم واری: مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است.
پرهیز از بیهودگی: در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده در ساختمان سازی نکنند و از اسراف پرهیز می کردند.
نیارش: واژه نیازش در معماری گذشته ایران بسیار بکار می رفته است. نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمانیه (مصالح)شناسی گفته می شده است.
خودبسندگی: معماران ایرانی تلاش می کردند ساختمانیه مورد نیاز خود را از نزدیکترین مکان ها بدست آورند و چنان ساختمان می کردند که نیازمند به ساختمانیه جاهای دیگر نباشد و خودبسنده باشند.
درون گرایی: اصولاً در ساماندهی اندام ها گوناگون ساختمان به ویژه خانه های سنتی، باورهای مردم، بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران، ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درونگرا ساخته است.
معماری پیش از پارسی
تا پیش از کوچ آریاییان به ایران، تیره ها و ملت هایی نه چندان شناخته شده در ایران زندگی می کردند که معماری پیشرفته ای داشتند.
تپه زاغه: یکی از مراکز اولیه استقرار کشاورزی در ایران است. این مکان در دشت قزوین قرار دارد و آثار مهمی از اواخر هزاره هشتم تا اواسط هزاره پنجم پیش از میلاد در آن بدست آمده است.
شیوه معماری پارسی
شیوه پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است که روزگار هخامنشیان تا حمله اسکندر به ایرنان، یعنی از سده ششم پیش از میلاد تا سده چهان را دربر می گیرد.
یکی از ویژگی های ایرانیان کهن و هنرمندان آنها، باور به تقلید درست بوده که آن را بهتر از نوآوری می دانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد. به گمان فراوان آریایی ها هنگام کوچ و گذر از کنار درچه ارومیه، در برخورد با معماران ارارتویی، از آن الگو گرفته و آن را برساو کرده اند (برساو کردن برابر الگو گرفتن از نگاره های طبیعت و دگرگون کردن آنها به ریخت های ناب هندسی است).
نیارش
در معماری پارسی، آسمانه تخت با تیر و ستون اجزاء اصلی ساختمان بوده است. از چوب به سادگی می شد برای پوشش دهانه هایی از 5/2 تا 5/3 گز بهره گیری کرد، ولی در معماری تخت جمشید، دهانه میان دو ستون را تا حدود 6 گز (40/6 متر) رسانده اند و این بزرگترین دهانه چوب پوش در جهان آنروز بود.
بنیاد شیوه معماری پارسی از همان ساختمان های ساده که در سرزمین های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده و برگرفته شده است، اما پدیده تازه ای که با گسترش فرمانروایی پارسها روی می دهد، همکاری هنرمندان مختلف از سرزمین های گوناگون در کار ساختمان سازی است. روشن است که کشوری به بزرگی ایران دوره هخامنشی با ملت های گوناگون مختلفی که زیر سلطه داشته، این کار را می بایست انجام دهد.
آرایه
در شیوه پارسی آرایه هایی بکار رفته که هر کدام منطق خاصی داشته است. آرایه سرستون در معماری ایران ریشه کهنی دارد. در دخمه های مادی، سرستون هایی بر دیواره کنده شده که همانند سرستون های ایوانی یونانی هستند. شاید بتوان منطق دست یافتن به این ریخت ها را چنین پنداشت که چون برای سوار کردن و نگهداشتن دو تیر در کنار هم بر بالا و دو سوی یک ستون، آنها را با ریسمانی به نام کبال به هم می بسته اند و سپس تخته ای روی آنها برای بالشتک می گذاشتند، این چفت و بست و پیچش ریسمان سرتیرها کم کم دگرگون شده و همانندی چون سرستون ایوانی پیدا کرده است. در تخت جمشید این آرایه در چند جا یافت می شود.
پاسارگاد
پاسارگاد، یا به گفته مردم شهر مادر سلیمان، میان شیراز و اصفهان جای دارد و در زمان هخامنشیان باغی بوده است دربرگیرنده چندین ساختمان، دو کاخ با طرح کاملاً ایرانی، شامل تالاری ستوندار و بزرگ در میان دو اندام شبیه به ایوان در دو طرف آن. نقشه کلی آن شبیه حرف H است و در دو سوی یکی از ایوان ها دو اتاق نیز وجود دارد. در پیرامون آن انواع آب نماهای بسیار زیبا با فواره و حوض ساخته شده بوده است. در میان این باغ، ساختمان دیگری نیز بوده است که شاید جنبه مذهبی داشته است. در آستانه درگاه آن، سنگی است که کوروش را نشان می دهد و در بالای سر او شکل ذوالقرنین است. پلی نیز بر روی جوی یا رودخانه ایی ساخته شده بوده که اکنون ویران شده است. البته گما می رود ساختمان پل، تاقی نبوده و تیرپوش بوده است.
پروفسور استرناخ درباره باغ های پاسارگاد می نویسد: در جریان برپایی یک پایتخت یادمانی که نشان دهنده اقتدار هخامنشیان بود، کوروش با بلندپروازی یک باغ را نیز در برنامه ساختمانی خود گنجاند. باغ های سلطنتی آشور و بابل همواره بخشی مجزا یا مکمل برای کاخ بوده اند، اما می بینیم که کاخ های کوروش با ایوان های طویل و فضای باز اطراف خود به عنوان بخشی مکمل از طرح مفصلی به کار رفته اند که در آن، به تعبیری خود باغ به صورت اقامتگاه سلطنتی درمی آید.
ساختمان های تخت جمشید نزدیک به پنج سده پیش از میلاد ساخته شده اند و عبارتند از:
پلکان بزرگ ورودی، دروازه ملل، آپادانا، تالار صدستون، ورودی کاخ مرکزی، تچرای داریوش، هدیش خشیارشا و حیاط روبروی آن، تالار شورا، خزانه شاهی و ساختمان های دیگر.
عروج هخامنشی به سوی اوج، ارتباطی کاملاً منطقی با سایر رفتارها و قانونمندی های معماری دارد و با آن ممزوج است. قبل از همه وجود پایدار و مسلم کرسی بندی های مرتفع و دیوارهای خاکریزی شده جلب توجه می کنند که به بنا شخصیت می دهند و آن را متجلی و برپا می دارند و موجب نوعی فراخی و گستردگی می شوند که پلکان های مجلل و باشکوه و ورودی های شیب دار آن تا آن زمان بی سابقه و ناشناخته بوده اند. آتشکده ها نیز تماماً به شکل برج هستند. مخصوصاً باید به گورهای صخره ای آن اشاره کرده که علیرغم سنن کاملاً متداول آن زمان، این گورها در دیوارهای صخره های مرتفع کوه ها حفره شده اند و هنوز در محوطه های غیرقابل دسترس قرار دارند که نمونه بارز آن نقش رستم است.
آپادانه
مجموعه کاخ داریوش ترکیبی است از چند بنای گوناگون. کل مجموعه جهت شرقی و غربی دارد و بر این محور چند حیاط (میانسرا) شامل فضاهای مختلف قرار دارند. کاخ آپادانا (آپادانه) در شمال مجموعه واقع شده است. مجموعه کاخ داریوش چند فضا و اندام اصلی زیر را شامل می شود:
تالار بار یا کاخ آپادانا
حیاط مرکزی میناکاری
حیاط خزانه کاخ داریوش
حیاط چهل ستون
تالارهای اطراف حیاط میناکاری
بناهای شمالی کاخ داریوش
مساحت تالار یا کاخ آپادانا، 10434 متر است. این کاخ که بارگاه یا آپادانه نامیده شده توسط اردشیر دوم تجدیدبنا شده است. بنای کاخ آپادانه در تخت جمشید نقشه ای شبیه به این کاخ دارد. طرح کاخ بنایی کوشک مانند با سه ایوان ستوندار در سه جبهه شمالی، شرقی و غربی آن است. تالار مرکزی با ابعاد 58×58 متر و دارای 36 ستون می باشد. ارتفاع ستون ها حدود 20 متر است و با سر ستون های کله گاوی شکل ساخته شده است. ایوانها هر کدام دارای دو ردیف ستون شش تایی می باشند. ضلع جنوبی آپادانا دارای دو خروجی است که به قسمت مسکونی و حیاط های کاخ باز می شوند.
به طور کلی ویژگی های شیوه پارسی را می توان چنین برشمرد:
معماری:
بهره گیری از شیوه ارارتو در طرح فضاهای راستگوشه، تالارهای ستون دار و کلاوه ها؛
ساخت ساختمان روی سکو و تخت گاه؛
درون گرایی (به ویژه در تخت جمشید و شوش)؛
ارتباط دادن بخش های فرعی (همچون آشپزخانه) با راه های پنهانی به ساختمان اصلی؛
ساخت سایبان و آفتابگیر در جاهای ضروری؛
زیباسازی پیرامون ساختمان ها، تچرا، هدش، آپادانی با استخر، آب نما و پردیس.
نیارش:
روش آسمانه (سقف) تخت چوبی و شیب دار با تیرریزی عمود بر هم و دهانه بزرگ با تیرچه چوبی سخت بریده و درودگری شده؛
دیوارهای جداکننده با خشت؛
بهره گیری از آسمانه خمیده و تاق در زیرزمین ها؛
سنگ بریده و منظم و پاکتراش و گاه صیقلی از بهترین و مرغوب ترین ساختمایه ها استفاده می شد. کافی است که در مورد دقت سازندگان بگوییم. در «تُرکشی» (ریسمان کشی) ستون های تخت جمشید، آنقدر این نشانه ها دقیق هستند که میلیمتری با هم اختلاف دارند.
پی سازی با سنگ لاشه و گاورس؛
نماسازی بیرونی با سنگ تراش و نماسازی درونی با کاشی لعاب دار؛
پرداخت کف با بهترین ساختمایه ها؛
آرایه:
بهره گیری از پایه ستون و سرستون. آرایش سرسرتون ها با جزئیاتی که برای بارگذاری فرسب (تیرچه)های چوبی کاملاً متناسب و منطقی باشد.
آرایش درگاه ها و سردرها با بهره گیری از زغره ها و پتکانه ها؛
آرایش فضاهای درونی با کاشی لعابدار؛
آرایش تارمی پلکان های کوتاه و مالرو با نقش های برجسته و کنگره های زیبا.
تاکنون تصور می شده است که در ساختمان های شیوه پارسی نورگیری فقط از میان درگاه ها انجام می شده، ولی با توجه به ساختمان های ایران دوران اسلامی (بخصوص مساجد چوبی مراغه و بناب، کوشک های اصفهان، قزوین و کاشان) که در بالای درگاه ها روزنه های مشبک دارند، می توان فرض کرد که روشنایی بناهای پارسی هم به گونه ای همانند آنها تامین می گردیده است.