تارا فایل

پاورپوینت خلاصه کتاب حل مساله و تصمیم گیری


برنامه ریزی استراتژیک زندگی
فصل اول
نام استاد: خانم دکتر لیلا طباطبایی
”کاری از مریم رجبی“

بخش اول:
تثبیت مبانی فکری
بازسازی فکری: باورها، پذیرش یا انتخاب
همه ما در ذهن خود، مجموعه ای از مفروضات و باورهایی را داریم که اساس فکر و رفتار ما را تشکیل می دهند. این باورها اغلب تحت تاثیر عواملی چون تربیت خانواده، دوستان و آشنایان،مدرسه و رسانه های جمعی شکل گرفته اند. اما جای انتخاب خود ما، در این میان تقریبا خالی است.

دهه اول زندگی
ذهن ما در فاز «پذیرش محض» قرار دارد.
دهه دوم زندگی
تلاش به سمت «انتخاب باورها» پیش میرود.
در مرحله دهه دوم زندگی ما باید از خود بپرسیم که :
به راستی واقعیت چیست؟
چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟
کدام مکاتب فکری درست می گویند؟
من با کدامیک از مکاتب فکری، مخالفم؟

برای برگزیدن بهترین مبانی فکری سه مقدمه ی زیر ضروری است:

1- مراجعه به منابع موثق

2- مطالعه تمامی منابع
3- جمع آوری اطلاعات کافی

به چالش کشیدن باورها: بهینه سازی فکری
گام بعدی تجدید نظر در مبانی فکری قبلی با هدف بهینه سازی است.
مادر عصری زندگی می کنیم که نوخواهی و نواندیشی دو محور اساسی در آن محسوب شده و اذهان متحر در آن جایگاهی ندارند. بنابراین نوعی بازبینی و تجدید نظر عالمانه و آگاهانه در مبانی فکری ما، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که باید هر چه سریعتر دست به کار آن شویم.
برای انجام این کار باید از خود بپرسیم :
آیا من درست فکر می کنم؟
گروه مخالف من دقیقا چه می گویند؟
آیا در جریان آن درگیری عقیدتی واقعا حق با من بود؟
آیا این مساله همین قدر که من معتقدم، بد و نادرست است؟

این فرآیند ها ما را به یک پویایی ذهنی مفید و سازنده می رساند که لازمه یک زندگی موفق است.
در نتیجه چنین بازبینی گسترده ای، ما احتمالا به یکی از سه یافته ی زیر دست می یابیم :
یا متوجه می شویم بخشی از آنچه تا کنون باور داشته ایم کاملا غلط بود.
یا متوجه می شویم برخی از باورهایمان درست اما تا حدی ناقص اند.
یا متوجه می شویم تعدادی از باورهایمان کاملا درست و به جا هستند.

در هریک از این موارد، عکس العمل های ما بدین ترتیب خواهد بود :
باور من در این موارد کاملا نادرست بوده : پس آن را با باورهای درست، جایگزین می کنم.

باور من در این موارد درست اما نارسا یار ناقص بوده : پس باور خود را اصلاح می کنم.

باور من در این موارد کاملا درست و به جا بوده : پس آن باور را برای خود تثبیت و تقویت می کنم.

این امر صرفه جویی بسیار قابل توجهی در وقت و انرژی ما ایجاد می نماید.
ما همواره نیازمند یک هشیاری مداوم در زندگی و کار خود هستیم تا از گرفتار شدن در دام ابهام و تردید نجات یابیم.

بخش دوم:
هدف گذاری
هدف چیست ؟
هدف، نقطه ی نهایی و مطلوبی است که قصد داریم به آن برسیم.
هدف فعالیت های ما را در زندگی جهت دهی می کند تا به موقعیتی که می خواهیم برسیم.
به کمک هدف ، فعالیت های مختلف و متنوع ما با یکدیگر هماهنگ شده و در یک مسیر قرار می گیرند.

هدف، آینده ساز است.
مهمترین کارکرد هدف، «ساختن آینده» است. «آینده مرجح» یعنی لباسی که ما دوست داریم در آینده بر تن کنیم.
هر بعد از زندگی، یک هدف
زندگی ما ابعاد مختلفی دارد پس به تناسب آن ها، اهداف مختلفی را باید برگزینیم.

ابعاد مختلف زندگی
فردی
خانوادگی
تحصیلی
شغلی
الهی
هدف
هدف
هدف
هدف
هدف

هدف اصلی، هماهنگ کننده ی همه اهداف
هدف اصلی
هدف فرعی
هدف فرعی
هدف فرعی
هدف فرعی
هدف فرعی
برنامه
برنامه
برنامه
برنامه
برنامه
فعالیت ها
فعالیت ها
فعالیت ها
فعالیت ها
فعالیت ها
شکل (2) هدف اصلی، همه ی فعالیت های زندگی را هم .می کند

انتخاب هدف
به علت محدودیت زمانی که با آن مواجهیم، بایستی اهداف محدود و خاصی را از میان سایرین انتخاب کنیم.
ارزش گذاری اهداف و گزینش آن ها از نظام فکری و فرهنگی ما نشات می گیرد.انتخاب اهداف مناسب و ارزشمند، از اتلاف وقت و گمراهی ما جلوگیری می کند.
سلسله مراتب اهداف
لازم است اهداف چندگانه خود را به لحاظ اهمیت و فوریت، اولویت بندی کنیم.

شکل (3) اهداف فرعی، از نظر ما دارای سلسله مراتبی هستند.
هدف اصلی
هدف 1
هدف 2
هدف 3
هدف 4

اهداف
بلند مدت
بیش از دو ماه زمان برای تحقق آن ها لازم است. .5سال، 10 سال یا حتی یک عمر
میان مدت
بین چهار تا شش هفته زمان نیاز دارند.
کوتاه مدت
ظرف یک تا دو هفته می توانند به دست بیایند.
محور اصلی این تقسیم بندی، مدت زمانی است که هر هدف برای محقق شدن نیازمند آن است. البته این مدت زمان به چند عامل بستگی دارد :
ماهیت و جنس خود هدف
موقعیت این هدف در میان سایر اهداف ما
توان و مهارت ها

ویژگی های هدف خوب
منطقی و واضح اند.
معیارهای مشخصی دارند.
قابل اندازه گیری اند.
زمان بندی معینی دارند.
با واقعیات موجود همخوانی دارند.
قابل اجرا هستند.
جذب و برانگیزاننده اند.
منعطف و قابل بهسازی اند.

بخش سوم:
تعیین وضعیت موجود
در کجا ایستاده ایم ؟
هدف به زندگی و فعالیت های ما جهت می دهد و انتهای مسیر حرکتمان را مشخص می کند. اما برای موفقیت لازم است که بدانیم ابتدای راه کجاست یعنی اکنون در کجای راه ایستاده ایم. این یعنی محاسبه ی وضع موجود .
تنظیم اعتماد به نفس
تعیین دقیق وضع موجود، موجب تنظیم اعتماد به نفس و واقع بینی ما می شود.
ایده آل گرایی
مثبت گرایی
منفی گرایی

.سه انحراف خطرناک در این جریان محسوب می شود
ایده آل گرایی
نتیجه
سر خوردگی
مثبت گرایی
نتیجه
سهل انگاری
منفی گرایی
نتیجه
بدبینی
پس آنچه در این میان می تواند تعادل فکر و برآوردهای ما از شرایط را حفظ کند واقع گرایی است.
تنها راه رسیدن به موفقیت، اعتدال حاصل از واقع گرایی است که آن هم نتیجه ی محاسبه ی وضع موجود، رفع کاستی ها و برنامه ریزی دقیق و اجرای آن محقق می گردد.

یعنی همه چیز را درست همانطور که هست ببینیم. گرایش به واقعیت،موجب می گردد که ما:

برآورد وضع موجود
اطلاعات درست و دقیقی را در مورد مساله ی مورد نظر جمع آوری کنیم.
براساس این اطلاعات، شرایط و لوازم مورد نیاز برای انجام کار مورد نظر را متوجه شویم.
امکانات و توانایی های موجود خود را با شرایط مورد نیاز مقایسه کنیم.
با این مقایسه نقاط قوت و ضعف خود را بیایبم.
میزان توانایی و ناتوانی خود در زمینه های مختلف مورد نیاز را برآورد کنیم.

رفع کاستی ها و تقویت توانمندی ها
نقش محیط مثل تغییر نرخ ارز، قوانین موجود، مسایل بانکی و مانند آن را بررسی کنیم.
توانایی های خود را به ابزاری برای رفع ناتوانایی هایمان تبدیل نماییم.
برای کسب حد نصاب لازم از شرایط و توانمندی ها، با توجه به برآورد های قبلی، برنامه ریزی کنیم.
از افراد و منابع آگاه و توانمند در این باره کمک بگیریم.

برنامه ریزی واقع بینانه و اجرای دقیق آن
توانایی های خود از جمله دانش، مهارت ها، روابط، امکانات و همه ی آنچه هدفمان می طلبد را به حد نصاب برسانیم.
برای موفقیت برنامه ریزی کنیم.
اجرای دقیق برنامه های خود را آغاز کرده و
برای رسیدن به آنچه می خواهیم، وارد عمل شویم.

ما از راه های مختلفی می توانیم خودمان را از جایی که هستیم، به جایی که مقصدمان است، برسانیم. این فاصله را «مسیر» می نامند.
پس مسیر «آن راه مشخصی است که ما انتخاب می کنیم تا خود را از طریق آن به مقصد برسانیم.»
بخش چهارم :
مسیریابی و برنامه ریزی
یافتن مسیر
مسیریابی عبارت است از «فرآیند یافتن کوتاهترین، ارزانترین و عقلانی ترین راه برای رسیدن به مقصد نهایی و اهداف تعیین شده.»

ترسیم نقشه ی راه
برای رسیدن به هدف، حتما باید یک نقشه ی راه ترسیم کنیم.
هر فردی برای رسیدن به اهداف خود، بر مبنای نظام فکری و ارزشی پذیرفته شده ای که دارد، نقشه ی خاصی برای خود ترسیم می- نماید.
این نقشه و اجزای درون آن، کیفیت زندگی افراد را رقم خواهد زد.
برای ترسیم این نقشه محاسباتی هوشمندانه در خصوص ارزش ها و بایدها و نبایدها مهمترین اهداف و مقاصد زندگی، زمان، امکانات و توانمندی ها ضرورت دارد.
نقشه ی راه و مسیری که این نقشه به ما نشان می دهد، ابزار و وسایل مجاز برای دستیابی به هدف را نیز مشخص خواهد کرد.
ابزار و وسایل تحقق اهداف، بایستی از میان موارد مجاز در نظام ارزشی و اخلاقی انتخاب شوند.

برنامه ریزی، علم مسیریابی
برنامه ریزی، دانش پیش بینی فعالیت ها و تعیین حوادث آینده است.
برنامه ریزی عبارت است از ” تصور و طراحی وضعیت مطلوب و یافتن و پیش بینی کردن راه نها و وسایلی که ؟ به آن را میسر می سازد.“ در واقع برنامه نوعی تعهد به انجام فعالیت های معین برای تحقق هدف است.

برنامه ریزی، آینده سازی
علم برنامه ریزی توانایی آینده سازی را به انسان بخشیده است.

جدول (1) انسان در مقابل آینده

برنامه ریزی استراتژیک زندگی
داشتن یک برنامه ریزی استراتژیک برای زندگی ضرورت دارد.
این برنامه ریزی تمامی اهداف میان مدت و بلند مدت را هم جهت ساخته و تصویری کلی از تمامیت زندگی ما ترسیم می نماید.
ارزیابی و اصلاح عملکرد در تمامی مراحل برنامه ریزی و اجرای آن، ضرورت داشته و اشکالات و انحرافات کار را به موقع شناسایی کرده و بر طرف می سازد.

بخش اول معرفی مساله
نقش دنیای پیرامون در برنامه ریزی و زندگی ما
همه ی فعالیت ها و تصمیمات مختلف ما، در بستر محیط پیرامونمان جریان پیدا می کند.
زندگی ما در بستر محیطی گسترده در جریان است. اجزای این محیط با هم در تعامل همیشگی هستند و هزاران کنش و واکنش مختلف و متنوع را موجب می گردند. واقعیت این است که این کنش و واکنش ها بر تمام ابعاد زندگی ما تاثیر می گذارند و مارا به مقابله ای خردمندانه فرا می خوانند.
مسائل پیرامون، یا در زمینه ی ادامه حیات ما مطرح اند یا جنبه ی توسعه و بهسازی دارند.

مسئله چیست؟
مسئله وضعیتی ناخوشایند است که به علت در دسترس نبودن اطلاعات و منابع کافی برای تغییر، فرد را با نوعی بحران و چالش مواجه می سازد و رفع آن مستلزم افزایش توانایی و صرف زمان است.

سنخ شناسایی مسئله
مسائل پیرامون ما از دو سنخ هستند.
1- مسائل بقا (رویایی با یک خطر یا مانع)
این مسائل زمانی به وجود می آیند که تهدید با وضعیت نامطلوب و آزاردهنده ای در محیط شکل بگیرد.

2- مسائل توسعه (خلق یک فصت یا تمایز):
این مسائل زمانی مطرح می شوند که فرد، نیازی را در یک زمینه ی به خصوص (شخصی، اجتماعی، کاری) احساس کند.

تفاوت مسئله با مشکل
مشکل با مسئله متفاوت است.
مشکل
موقعیت نا مطلوبی است که میزان ابهام و پیچدگی آن بالاست؛ تا جاییکه زوایای مختلف آن بر ما پوشیده است و نمیدانیم چگونه باید آن را مطالعه کرده و ازآن رهایی یابیم.
مسئله
وقتی ما با یک مسئله مواجهیم، اغلب می دانیم که علت آن چیست و چه عواملی آن را به وجود آورده اند.

وقتی یک « مشکل » را بهتر شناخته و ابعاد مختلف آن را روشن گردانیم، با یک یا چند « مسئله » مواجه می شویم.
پس یک مشکل زمانی قابل حل است که بتواند در قالب مسائل روشن، تعریف و تحدید شود.

تشخیص و شناخت مسئله
عوامل مهمی در مهارت تشخیص مسئله برای ما نقش ایفا می کندد:

دانش و آگاهی
بینش
تجربه
مطالعه

برای اینکه بتوانیم مسئله را حل کنیم، نیازمند شناخت سه عنصر اصلی حل مسئله هستیم.
حل مسئله
فرد
محیط
مسئله
شکل – عناصر اصلی حل مسئله

در هنگام شناخت فرد، سوالاتی از این قبیل مطرح اند:
هدف من چیست؟
توانایی های من کدامند؟
ناتوانایی های من کدامند؟
انتظارات من چیست؟
مسئولیت من چیست؟

شناخت محیط مستلزم شناخت موارد زیر است:
محدودیت های محیط
شرایط محیط
قوانین محیط
محدودیت های اخلاقی
محدودیت های اجتماعی

برای شناخت مسئله از خود می پرسیم که:
آیا این وضعیت واقعا مانع تحقق آیا این وضعیت واقعا مانع تحقق هدف من است؟
مسولیت حل این مسئله متوجه من می شود یا خیر؟
این مسئله حاد است یا مزمن؟
این مسئله عادی است یا تجربه نشده؟
این ویژگی های خاص این مسئله کدامند؟

روی کاغذ آوردن مسائل ذهنی، فوایدی از قبیل عینی شدن ذهنیات، افزایش اشراف ما بر ذهن خود، برآورد واقعی از وضعیت موجود و واقعی تر شدن برنامه ریزی را برای ما خواهد داشت.
محدوده ی مسئله ساز
محدوده مسئله ساز
اهداف فردی
مسولیت های اجتماعی
مسائلی که مسولیت حل آن ها متوجه ماست، از اهداف فردی تا مسولیت های اجتماعی ما گسترده شده اند.

انواع مسائل :
مسائل مختلف را می توان به انواع مسائل تقسیم کرد.
ساده و پیچیده
معمول و غیر معمول
حاد و مزمن
عام و خاص
آشکار و غیر آشکار
درک مسئله:
اهداف مورد نظر، شرایط فعلی و زاویه ی برخورد ما با مسئله، اهمیت تعیین کننده ای در درک آن دارد.

اولیت بندی مسائل و اهمیت آن
فوریت
کم
زیاد
اهمیت
کم
زیاد
مسائل مهم
مسائل مهم و فوری
مسائل غیر مهم و غیر فوری
مسائل فوری
شکل – اولویت بندی مسائل

هنگام برخورد همزمان با چندین مسئله، اولویت بندی منطقی آن ها ما را از سردرگمی نجات خواهد داد

بخش دوم درگیری با مسئله
برخورد با مسئله
1- واکنش های ذهنی که منجر به تغییراتی در جسم ما می شود
غیر ارادی اند
2- واکنش های ذهنی که منجر به بروز رفتارهای مشهود ما می گردند
قابل کنترل اند
نوع برخورد ما با مسئله، بر «سرعت» و «کیفیت» حل آن موثر است.برخورد درست با مسئله مستلزم شناخت دقیق جریان های ذهنی خود است.
ذهن ما در مقابل شراط مختلف محیطی به دو صورت واکنش نشان می دهد:

مقابله ی هیجان مدار
نخستین واکنش ذهنی در مقابل تشخیص مسئله، بر هم خوردن نطم فکری است که باید در اولین اقدام رفع گردد. به این حالت، مقابله ی هیجان مدار گفته می شود.
مقابله ی مسئله مدار
مقابله ی مسئله مدار، به معنی وارد شدن ما به فاز تفکر منطقی آغاز تلاش خردمندانه برای حل مسئله است.
نکته: مقابله ی هیجان مدار و مسئله مدار مکمل همدیگرند.

کوشش هایی در جهت مدیریت موقعیت تنش زا.
واکنش موفقیت آمیز در رویایی با یک موقعیت دشوار
تلاش هایی که فرد انجام می دهد تا استرس ناشی از موقعیت جدید را برطرف کرده، کاهش داده یا تحمل کند.
تعریف فرآیند مقابله:

شکل – مدل مقابله

مدل عمومی مقابله:
فرآیندی که از این مدل استنباط می شود، متاثر از نگرش ما نسبت به محیط و مسئله و تصویر کلی است که از خود در ذهن داریم. این تصویر کلی را «خود پنداره» می گویند در واقع خود پنداره به معنی « برآوورد کلی فرد از شخصیت خود » تغریف شده است.
خود پنداره ی مثبت یعنی داشتن تصویری خوش بینانه از پتانسیل های قابل توسعه در خود که تعیین کننده ی نوع رفتار مقابله ای ماست.
اعتماد به نفس کاذب به عنوان تصویر یک فعلیت غیر واقعی از توانمندی های فردی، موجب شکست تلاش های انسان می شود.

هر نوع موضع منفعل در برابر مسئله، کیفیت زندگی فرد را پایین خواهد آورد.
مکانیسم های مقابله
سخت نگرفتن
درخواست حمایت عاطفی
تمدد اعصاب
تفریح و بازسازی جسمی
تعدیل انتطارات
فراموش کردن
خالی کردن خود
احساس ناتوانی کامل در حل مسئله، موجب می شود فرد دست از تلاش کشیده مجبور باشد تمام عمر شرایط نامطلوب حاصل از مسئله را تحمل کند.

برخورد سالم و ناسالم با مسئله
هنگام انتخاب نوع برخورد با مسائل، ملزم به رعایت اخلاق مقابله ای هستیم و بایستی با روش و ابزاری مناسب برای حل مسئله اقدام نماییم.
دور اندیشی
انعطاف فکری

تفکر منطقی
انتخاب عقلانی
ویژگی های ضروری برای موفقیت در مقابله
مد نظر داشتن نتایج، آثار و پیامدهای انتخاب
انتخاب شیوه ی مقابله ای مقتضی

انواع روش های برخورد با مسئله
کنار گذاشتن
رفع بحران
پاک کردن صورت مسئله
حل مسئله
ریشه کنی
نکته: برخورد بنیادین یا ریشه کن نمودن مسئله، احتمال بروز مجدد آن را به طور جدی کاهش خواهد داد.

بخش سوم مهارت حل مسئله
تعریف
مهارت حل مسئله یک روش سیستماتیک برای تفکر و عمل در راستای ارائه ی بهترین پاسخ به چالش مطرح در مسئله ی پیش رو است

مراحل فرآیند حل مسئله
1-آماده سازی ذهن و رفع موانع نگرشی-شناختی در مورد حل مسئله
2-تدوین شناسنامه ی مسئله
3-تعیین دقیق اهداف و انتظارات مورد نظرخود از حل مسئله
4-تهیه فهرست راه حل های ممکن
5-تعیین محدودیت های پیش رو
6-مقایسه و تعیین ارزش نسبی راه حل ها
7-انتخاب بهترین گزینه(تصمیم گیری)
8-اجرا و ارزشیابی

فصل سوم
تصمیم گیری، مدل ها و تکنیک ها

بخش اول
شناخت فرآیند تصمیم گیری
اهمیت و جایگاه تصیمی گیری
تصمیم گیری به عنوان جزئی از فعالیت حل مسئله، فعالیتی عقلانی-شهودی است که قابل یادگیری می باشد.
تعریف تصمیم گیری
تصمیم گیری فرایند منطقی تلاش برای کاهش ابهام و عدم اطمینان در مورد نتایج احتمالی انتخاب گزینه ای است که در میان سایر راه های حل یک مسئله، مناسب تر ارزیابی می شود.

عوامل اساسی در تصمیم گیری
1)مسئله یا موقعیت
2)تصمیم گیرنده
3)عوامل محیطی
میزان اطلاعات موجود، از چهار طریق افزایش اطمینان در تصمی گیری کمک می کند.
افزایش قدرت پیش بینی
کاهش مخاطره
روشن کردن زوایای مختلف گزینه های پیش رو
افزایش کنترل بر محیط و متغیرهای مسئله و تصمیم

اطمینان
تصمیم گیری
عدم اطمینان
زیاد
زیاد
کم
کم
عدم اطمینان
ریسک
اطمینان
شکل (11) موقعیت های تصمیم گیری

دشواری تصمیم گیری و عوامل موثر بر آن
ماهیت مسئله
قابلیت های فردی
دسترسی به اطلاعات
زمان در اختیار
دسترسی به منابع
ملاحطات اجتماعی

شیوه های معمول در تصمیم گیری
1- تصمیم گیری احساسی
2- تصمیم گیری آنی
3- واگذاری تصمیم گیری به دیگران
4- به تاخیر انداختن
5- تصمیم گیری منطقی

تصمیم گیری و فرهنگ
تصمیم گیری یک فرایند مبتنی بر فرهنگ است که مفروضات مختلف فرهنگی مثل جبر و اختیار، رویکرد گام به گام تصمیم گیری، یا گرایش به مخاطره، نوع و کیفیت آن را تحت تاثیر قرار می دهد.

بخش دوم مدل ها و تکنیک های تصمیم گیری
مدل کلاسیک(عقلایی)
مصادیق
اطلاعات، امکانات و توان ما نامحدودند و همه چیز تحت کنترل است پس می توانیم با حداکثر اطمینان، تصمیم گیری کنیم.
مدل نئوکلاسیک(رفتاری)
اطاعات، امکانات و توان ما محدودند و همه چیز تحت کنترل ما نیست. پس به تصمیمات رضایت بخش اکتفا می کنیم.
مصادیق

انواع
منطق محض اقتصادی: تصمی گیری کاملا منطقی صورت می گیرد چرا که به همه چیز احاطه کامل داریم.

منطق محدود: به دلیل محدودیت در درک و کنترل دنیای واقعی، گزینه های رضایت بخش در تصمیم گیری انتخاب می شوند ه بهترین گزینه!

مدیریت مناسب: سیالی و پرهیز از رسمیت، تقسیم کار، تجربه گرایی، کار سریع و کیفیت مناسب، نظارت های نامحسوس، همگی به اخذ تصمیمات شایسته کمک می کنند.

مدل اجتماعی: عوامل و فشارهای اجتماعی

مدل تصمیم گیری تدریجی(رویشی)
تصمیم حین یک فرایند تکاملی و ضمن افزایش اطلاعات پیرامون مسئله شکل می گیرد.
مدل سیاسی
تصمیم گیری در یک فرایند گام به گام، ضمن مذاکرات سازشگرانه با یکدیگر انجام میگیرد و نهایتا بر یک گزینه ی «خوب» و نه الزاما «برتر»، توافق صورت می پذیرد.
مدل ارزشی
ارزش ها در تصمیم گیری اهمیت اساسی دارند و گزینه ها در واقع ابزار تحقق ارزش ها می باشند.
مصادیق
مصادیق
مصادیق

مدل فرآیندی
تصمیم گیری فرایندی است مستمر و نتایج به جریان و مسیر آن بستگی دارند.
مدل اقتضایی
تصمیم گیری باید بر اساس «موقعیت خاص فعلی» صورت گیرد نه اجرای یک مدل شناخته شده «شناخت شرایط» و «یافتن مناسب ترین شیوه عمل در آن» مهمترین محورهای تصمیم گیری هستند.
مدل شهودی
تصمیم گیرنده بر اساس دانش و تجربه و با استفاده از خرد عملی خود، در یک لحظه تصمیمی اتخاذ می کند.
مصادیق
مصادیق
مصادیق

تصمیم گیری فرد
یک فرد به تنهایی قادر به اتخاذ تصمیم هست.
تکنیک درخت تصمیم گیری، تکنیک استخوان ماهی، تکنیک ماتریس انتخاب زوجی
تکنیک های خلاق: در هم شکستن مفروضات، تکنیک چرا؟ توهم خلاق PMJ , DOIT , SCAMPER چه می شود اگر…؟ تجزیه و تحلیل مورفولوژیک ، TRIZ
تصمیم گیری گروهی
به علت پیچیدگی و شمول بالا، تصمیم گیری باید به شکل جمعی صورت گیرد.
بارش فکری
گروه اسمی
دلفی
میز گرد از راه دور
سطل زباله
شش کلاه تفکر

شکل – تکنیک شش کلاه تفکر

فصل چهارم
حل مسئله و تصمیم گیری در سطح سازمانی

بخش اول نگاهی چند سطحی به مسائل سازمان
پیچدگی مسائل در سازمان های امروزی
مجموعه ی پیچیده ای از عوامل انسانی، داخلی و خارجی، بر عملکرد سازمان ها و تصمیم گیری های مربوط به آن ها تاثیر گذارند.

کوه یخ مدلی است که با نگاهی جامع و ریشه ای به مسائل سازمانی، امکان شناخت عمیق تر و برخورد اساسی با آن ها را فراهم می آورد.
کوه یخ، رویکردی مناسب به حل مسائل سازمانی

وقایع
الگوهای رفتاری و روندهای پیشین
ساختارها
الگوهای ذهنی
این وضعیت از کی شروع شد؟
افراد چگونه فکر میکنند؟
چه اتفاقی افتاده است؟
چه تغییراتی میتواند وضعیت را بهبود بخشد؟
شکل – مدل آیسبرگ

بخش دوم حل خلاق مسئله در سازمان
مدیران به عنوان محور اصلی فرآیند تصمیم گیری در سازمان،بایستی از مهارت بالایی در حل مسئله برخوردار باشند.
حل خلاق مسئله در سازمان به 4 روش صورت می گیرد.
خلاقیت واکنش
خلاقیت مورد انتظار
خلاقیت کمکی
خلاقیت فعال

مراحل حل مسئله در سازمان بدین صورت است:
1- تشکیل تیم حل مسئله
2- تجزیه و تشریح دقیق مسئله
3- تحلیل و تفسیر داده ها
4- بررسی اطلاعات و کشف راه حل ها
5- انتخاب راه حل و دستیابی به تصمیم
6- پیاده سازی راه حل و اجرای تصمیم
7- نظارت، ارزیابی و تکمیل

پایان


تعداد صفحات : 72 | فرمت فایل : ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود