تارا فایل

پاورپوینت اتحاد جماهیر شوروی


اتحاد جماهیر شوروی آغاز تا پایان
نشان اتحاد جماهیر شوروی
پرچم اتحاد جماهیر شوروی

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا به طور خلاصه شوروی، یک حکومت سوسیالیست فدرال بود که در سال ۱۹۲۲ به وجود آمد و در ۱۹۹۱ ازمیان رفت. این حکومت اتحادیه ای متشکل از روسیه و چندین جمهوری دیگر در شمال اوراسیا بود که نظام تک حزبی داشت و توسط حزب کمونیست شوروی اداره می شد. پایتخت آن مسکو در جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی، بزرگترین جمهوری خود قرار داشت. شوروی از نظر مساحت بزرگترین کشور جهان بود و فاصله شرق به غرب آن بیش از ۱۰ هزار کیلومتر و شمال تا جنوب آن بیش از ۷۲۰۰ کیلومتر بود و ۱۱ منطقه زمانی داشت. قلمرو آن شامل بیشتر اروپای شرقی، مناطقی از اروپای شمالی و همه آسیای شمالی و مرکزی بود و پنج منطقه آب و هوایی داشت.
جمعیت گوناگون آن در مجموع با عنوان مردم شوروی شناخته می شدند.

در آگوست ۱۹۱۴ امپراتوری روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. نخست تنها حزب بُلشِویک  و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند، اما شکست های روسیه حامیان امپراتوری را به حداقل رساند. انقلاب نخستین بار توسط خود دهقانان و کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه ۱۹۱۵ (که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع بُلشِویک ها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. در کشاکش انقلاب فوریه، گروه های مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهم ترین آن ها سُویِت پترگراد بود و لئون تروتسکی یکی از سران این گروه بود که سپس با نفوذ در دولت موقت نخست وزیر شد.
لئون تروتسکی

اختلاف اصلی میان انقلابیون سوسیالیست اینجا اتفاق افتاد که عده ای انقلاب را اجتناب ناپذیر می دانستند؛ اما عده ای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام سوسیالیست ها و اشخاصی که حرف هایشان توسط مردم انجام می شد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد ولادیمیر لنین با تفسیری که خود از مارکسیسم داشت، به نام مارکسیسم-لنینیسم حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیش آمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت.

ولادیمیر لنین

 انقلاب اکتبر به رهبری بلشویک ها صورت گرفت. بلشویک ها و ولادیمیر لنین حمایت دهقانان را با اجازه دادن برای اداره زمین های خودشان به دست خودشان و تشکیل شوراهای دهقانی، سربازان خسته از جنگ را با اطاعت نکردن از فرماندهانشان و همین طورحمایت کارگران را به دست آوردند و به سُویِت ها نفوذ کردند و با این که رهبران معتدل سوسیالیست در شوراها مخالف آن ها بودند، اما در یک کشاکش، قدرت را سُویِت ها به دست گرفتند و انقلاب را هدایت کردند. سرانجام در اکتبر سال ۱۹۱۷، انقلاب مردم روسیه به ثمر نشست. واپسین امپراتور روسیه، نیکلای دوم و خاندانش به یکاترینبورگ تبعید شدند و سپس همان جا تیرباران شدند. بالاخره حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر لنین قدرت را در این کشور به دست گرفت و به بیش از ۳۰۰ سال سلطه دودمان رومانوف بر روسیه پایان داد و امپراتوری روسیه سرنگون شد.

از جمهوری روسیه تا تاسیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی «۱۹۲۲–۱۹۱۷»
پس از به قدرت رسیدن حزب بلشویک، دولت موقتی به نام جمهوری روسیه «روسیه بلشویک» تشکیل شد. اما این کشور، مدت کوتاهی پس از تشکیل با حمله طرفداران امپراطور گذشته و نیروهای خارجی به ویژه بریتانیا روبرو شد. این دوره به دوران جنگ داخلی روسیه معروف است و طی آن ارتش نوین شوروی با نام ارتش سرخ به کوشش لئون تروتسکی و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرال های دوران امپراطوری تزاری بودند به جنگ بپردازد. در جریان جنگ داخلی و بعد از آن حزب کمونیست اتحاد شوروی که تنها حزب مجاز در کشور بود، سیاست اقتصادی سخت گیرانه را تعقیب می کرد که به کمونیسم جنگی معروف شد. ۵ سال بعد، در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان، حزب بلشویک که نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر داده بود تاسیس کشور «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد روسیه و مناطق متعلق به روسیه تزاری تشکیل شده بود.

دوران ولادیمیر لنین «۱۹۲۴–۱۹۲۲»
پس از تاسیس اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین به رهبری اتحاد شوروی و دبیرکل حزب کمونیست این کشور برگزیده شد. ولادیمیر لنین که در آن زمان ۵۲ سال داشت، پایتخت کشور را از سن پترزبورگ به مسکو منتقل کرد و کاخ بزرگ کرملین را پایگاه حکومتی خویش قرار داد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام برنامه نوین اقتصادی معروف به «نِپ» در پیش گرفته شد. بانکها، خطوط راه آهن و کشتی رانی ملی شد و اقتصاد پولی نیز محدود گردید.
ولادیمیر لنین

برنامعه نوین اقتصادی لنین با مخافت های گسترده ای روبرو شد. روستائیان می خواستند درآمد حاصل از فروش محصولات خود را به صورت نقدی دریافت کنند، و از این که مازاد درآمد آن ها برای تامین هزینه های جنگ داخلی در روسیه توسط دولت ضبط می شد، احساس ناخشنودی می نمودند. در مواجهه با مخالفت روستاییان، ولادیمیر لنین به یک عقب نشینی راهبردی تحت عنوان سیاست جدید اقتصادی پرداخت. روستاییان از پرداخت عوارض عمده فروشی محصولات خود رها شدند و اجازه یافتند تا مازاد تولید خود را در بازار آزاد بفروشند. بازرگانی در اثر مجازشدن تجارت خرده پای خصوصی رونق یافت. حکومت نیز مسئول بانکداری، ترابری، صنعت سنگین و امکانات عمومی شد.

برنامه لنین به خوبی مفیدبودن خود را ثابت کرد و اقتصاد روسیه را دوباره احیا نمود. سرانجام در سال ۱۹۲۴، ولادیمیر لنین پس از ۲ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۵۴ سالگی درگذشت و پیکرش مومیایی شد و در آرامگاه لنین قرار داده شد. پس از مرگ لنین، سیاست اقتصادی جدید، در میان اعضای داخل حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت فزاینده ای روبرو شد، دیری نپایید که اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاست های اقتصادی بالا گرفت.

دوران ژوزف استالین «۱۹۵۳–۱۹۲۴»
پس از مرگ ولادیمیر لنین کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره ژوزف استالین، توانست مخالفان خود به ویژه لئون تروتسکی را سرکوب کند و خود قدرت را به دست گیرد؛ درحالی که ۴۶ سال بیشتر نداشت. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب، کشور و… از مخالفان خود زد. پاکسازی بزرگ نامی است که بر این اقدامات استالین نهاده اند. این اقدامات استالین از به قدرت رسیدن او آغاز شد و تا سال ۱۹۳۷ به اوج خود رسید. در پی پاکسازی بزرگ بسیاری افراد زندانی، تبعید و اعدام شدند. برنامه های اقتصادی لنین را لغو کرد و آن را با برنامه های پنج ساله تعویض کرد و چهره کشاورزی اتحاد شوروی را دگرگون ساخت.

سیاست های کشاورزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت مالکان خرده پا روبرو شد و دولت بی رحمانه آنان را سرکوب کرد. استالین سیاست صنعتی سازی کشور را با جدیت و سرعت هرچه بیشتر پیگیری کرد و در دوران او اتحاد شوروی به ابرقدرت صنعتی بزرگی تبدیل شد. ژوزف استالین با سیاست های خود تغییرات بسیاری در فرهنگ و جامعه اتحاد شوروی ایجاد کرد.

ژوزف استالین

در سال ۱۹۳۹ در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی پیمان عدم تجاوز با آلمان را منعقد کرد و به لهستان، همزمان با آلمان حمله برد و با آلمان، لهستان را تقسیم کرد؛ اما در سال ۱۹۴۱ با حمله گسترده آلمان به اتحاد شوروی، این کشور نیز به جنگ با آلمان وارد شد. در این جنگ که به طور رسمی جنگ کبیر میهنی نامیده می شد، دولت و حزب و مردم اتحاد شوروی با مقاومت ها و فداکاری ها و قربانی دادن های بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و به ویژه پس از نبرد استالینگراد نیروهای اتحاد شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در سال ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش اتحاد شوروی بود، این کشور را به یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، سه کشور حوزه دریای بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لتونی به علاوه بخش شمال شرقی رومانی «مولداوی»، ضمیمه خاک اتحاد شوروی شدند. سرانجام با تاسیس سازمان ملل متحد، اتحاد شوروی توسط این سازمان در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شد.

وسعت شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم

آغاز دوران جنگ سرد «کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا» سیاست همه جهان را طی ۴ دهه تحت تاثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان سوسیالیسم و کاپیتالیسم نیز نامیده اند. اتحاد شوروی در سال ۱۹۴۹ توانست دارای قدرت هسته ای شود و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان داد. سرانجام ژوزف استالین در سال ۱۹۵۳، پس از ۲۹ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۷۵ سالگی درگذشت.

دوران نیکیتا خروشچف «۱۹۶۴–۱۹۵۳»
در سال ۱۹۵۳ پس از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دسته جمعی پرداختند اما در پایان نیکیتا خروشچف، در حالی که ۵۹ سال داشت، توانست قدرت را به دست آورد. یکی از اقدامات مهم خروشچف، بستن پیمان ورشو با تعدادی از کشورهای بلوک شرق(کشورهای متحد شوروی دردوران جنگ سرد) به عنوان اقدامی متقابل در برابر پیمانهای ناتو و سنتو در سال ۱۹۵۵ بود. خروشچف سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد شوروی «کاگ ب» را تاسیس کرد. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی کشتارهای استالین را مورد شماتت قرار داد و در جهت تخریب چهره استالین برآمد.
نیکیتا خروشچف

در دوران نیکیتا خروشچف بسیاری از سخت گیری های دوره استالین تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران ناپذیری را بر بدنه نظام سوسیالیستی وارد آورد. حتی سیاست زمین های بکر در عرصه کشاورزی انجام شد که ترکیب جمعیتی قزاقستان را به هم زد و تعداد خارجی ها از قزاق ها بیشتر شد. البته سپس این سیاست شکست خورد.

در دوره خروشچف بیشتر به صنایع سنگین توجه می شد تا تولید کالاهای مصرفی. این اقدامات وی با مخالفت شدید محافظه کاران حزب کمونیست رو به رو شد. بدین ترتیب، تلاش های تخریب شخصیت خروشچف از جناح های مختلف آغاز شد. این درگیری های سیاسی نه تنها شامل تخریب وجهه خود شخص خروشچف بود، بلکه پسر او یعنی «لئونید خروشچف» که در جنگ مفقودالاثر شده بود را نیز دربرگرفت. در سال ۱۹۵۷، اتحاد شوروی با فرستادن ماهواره اسپوتنیک-۱ به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. اتحاد شوروی برای نخستین بار یوری گاگارین، که خلبانی در نیروی هوایی شوروی بود را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینه بی سرنشین خاک کره ماه را به زمین آورد. در اوایل دهه ۱۹۶۰، رهبران حزب کمونیست، نیکیتا خروشچف را با توطئه لئونید برژنف مجبور به استعفاء کردند؛ به ویژه که در آن زمان خروشچف پیرتر شده بود و توانایی کارش افت کرده بود. بالاخره درسال ۱۹۶۴، نیکیتا خروشچف پس از ۱۱ سال رهبری اتحاد شوروی، برکنار شد.

دوران لئونید برژنف «۱۹۸۲–۱۹۶۴»
پس از دوره ای رهبری دسته جمعی، لئونید برژنف در سال ۱۹۶۴ قدرت را به دست گرفت. اما این بار بر خلاف دوره خروشچف که علاوه بر مقام دبیر اولی حزب کمونیست مقام نخست وزیری اتحاد شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ داشت، این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که گونه ای تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیر اولی حزب کمونیست به «لئونید برژنف» و نخست وزیری اتحاد شوروی به «آلکسی کاسیگین» رسید. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر همه عرصه های سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دوره برژنف فسادهای بسیاری صورت گرفت به طوری که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند. در دوره رهبری برژنف بر اتحاد شوروی آزادی های محدودی که در دوره خروشچف به مردم اتحاد شوروی داده شده بود از میان رفت و پروژه استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچ گاه سطح دیکتاتوری به زمان حکومت ژوزف استالین بر اتحاد شوروی نرسید.

در ۹ اکتبر ۱۹۷۷، قانون اساسی اتحاد شوروی بازنگری و دوباره نوشته شد. سال های پایانی رهبری برژنف در رسانه های جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت اتحاد شوروی، گرایش های منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه بروکراسی از ویژگی های این دوره است. در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت افغانستان نیروهای اتحاد شوروی به این کشور اعزام گردیدند که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی آپولو-سایوز بود. در سال ۱۹۸۱ لهستان خود را از شوروی جدا کرد اما همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. سرانجام، لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲، پس از ۱۸ سال رهبری اتحاد شوروی و پس از چند ماه بیماری، در حالی که تقریباً ۷۶ سال داشت، درگذشت.

لئونید برژنف

دوران یوری آندروپوف «۱۹۸۴–۱۹۸۲»
یوری آندروپوف پس از مرگ لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید در حالی که ۶۸ سال داشت. آندروپوف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین اول او به سمت ریاست کاگ ب و سپس معاونت دبیرکل در حزب کمونیست برگزیده شد. آندروپوف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله می کرد برژنف مانع می شد تا اینکه به رهبری اتحاد شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه رو بود که نمی توانست کاری را انجام دهد.
یوری آندروپوف

آندروپوف در طول حکومت خود یک بار شدیدترین اخطار را در مورد مداخله در اوضاع افغانستان به آمریکا داد که در پی آن احتمال می رفت به پاکستان که مرکز آموزش نظامی مخالفان جمهوری دموکراتیک افغانستان شده بود حمله موشکی کند. آندروپوف در طول زمامداری خود چند مقام جوان تر حزبی از جمله میخائیل گورباچف را ارتقاء مقام داد و وارد کارهای مهم ساخت که همین ها در آینده باعث فروپاشی اتحاد شوروی شدند. سرانجام یوری آندروپوف پس از ۱۶ ماه رهبری اتحاد شوروی و در سال ۱۹۸۴ و در سن ۶۹ سالگی، درگذشت.

دوران کنستانتین چرنینکو «۱۹۸۴–۱۹۸۵»
چرنینکو در سال ۱۹۸۴، پس از مرگ یوری آندروپوف به قدرت رسید. او رکورد کوتاه ترین مدت رهبری اتحاد شوروی را دارد. وی اقدام خاصی در دوره حکومتش انجام نداد. سرانجام، کنستانتین چرنینکو در سال ۱۹۸۵، پس از ۱۳ ماه رهبری اتحاد شوروی درگذشت.

دوران میخائیل گورباچف و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی «۱۹۹۱–۱۹۸۵»
پس از مرگ کنستانتین چرنینکو، میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت، به عنوان رهبر اتحاد شوروی برگزیده شد.
میخائیل گورباچف

گورباچوف آغاز به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود.
اصلاحات اجتماعی: دادن آزادی های بیشتر به مردم به ویژه آزادی بیان و مطبوعات
اصلاحات سیاسی: اصلاحاتی در ساختار حکومت و حزب
بهتر کردن روابط با غرب
عدم پیروی از دکترین برژنف
بیرون کشیدن نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان
اصلاحات اقتصادی: محدود کردن تولید، فروش و مصرف نوشیدنی های الکلی،
ایجاد بخش های غیردولتی مانند خصوصی، تعاونی و …

اگرچه اصلاحات اجتماعی گورباچف نقش چندانی در فروپاشی اتحاد شوروی نداشت؛ اما اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف ضربات مهلکی را بر پیکره این کشور وارد آوردند. اصلاحات سیاسی گورباچف یگانگی کشور و حزب کمونیست را پایان داد؛ هر چند که بهتر کردن روابط اتحاد شوروی با غرب باعث شد گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزه صلح نوبل را از آن خود کند. عدم پیروی از دکترین برژنف باعث شد طی چند انقلاب، چند دولت کمونیستی اروپای شرقی سقوط کنند و بدین ترتیب حامیان اتحاد شوروی یک به یک از میان بروند. بیرون کشیدن نیروهای شوروی از جمهوری دموکراتیک افغانستان باعث شد جنگ داخلی بزرگی راه بیفتد و جمهوری دموکراتیک افغانستان نیز در فوریه ۱۹۸۸ سرنگون شود و ۱۵۰۰۰ شهروند شوروی را به کام مرگ بفرستد.

اصلاحات اقتصادی گورباچف نیز واپسین ضربات مهلک را بر پیکره اتحاد شوروی وارد آورد؛ زیرا محدود کردن تولید، فروش و مصرف نوشیدنی های الکلی باعث شد هزاران واحد صنعتی، میکده، بار، کلوب شبانه و … تعطیل شوند که همین سبب شد تا خسارتی بالغ بر ۱۰۰میلیارد روبل به اقتصاد شوروی بخورد. ایجاد بخشهای غیردولتی نیز نهایتًا اقتصاد شوروی را نابود کرد. با این سیاست های اقتصادی، کشور به مشکلات اقتصادی بیشتر دچار شد. با پایان دهه ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیه غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوباره سامانه زمان جنگ جیره بندی کوپن های غذایی که بنابر آن هر فرد در هر ماه تنها می توانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰ تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید.

با پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز دهه ۱۹۹۰، جنبش های ملی گرایانه پررنگتر شدند. گرچه تلاش گورباچف به گونه ای برای زنده کردن سوسیالیسم در شوروی بود، اما مردم سالارسازی اتحاد شوروی و اروپای شرقی عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سوال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبش های ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوری های شوروی شد. بسیاری از این جمهوری ها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. به ویژه در جمهوری های بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لاتویا که در ۱۹۴۰ و توسط استالین به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبش های ناسیونالیستی در جمهوری های اتحاد شوروی از جمله گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان فعال شدند. گورباچف ناخواسته باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که درپایان اتحاد شوروی را نابود کرد.

پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جدایی طلبی در جمهوری ها پیشنهاد معاهده جدیدی از اتحاد بود که بنابر آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد می شد. جمهوری های آسیای میانه که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیداً از معاهده جدید پشتیبانی کردند؛ اما اصلاح طلبان رادیکال تر باور داشتند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروی را تجزیه کنند. نقطه مقابل این اصلاح طلبان تندروهایی بودند که هنوز شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیه اتحاد شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهده جدید تندروها شورش کردند؛ هرچند که خود گورباچف نیز موافق با معاهده جدید اتحاد بود. در سال ۱۹۹۰، بزرگترین اشتباه گورباچف این بود که بوریس یلتسین را به ریاست جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی برگزید. 

بوریس یلتسین نیز جزو اصلاح طلبانی بود که حاضر به فروپاشیدن اتحاد شوروی بودند؛ از این رو از همان آغاز کارش تلاش کرد تا نیتش را عملی کند. بالاخره در سال ۱۹۹۰، نخستین شکاف در اتحاد شوروی ایجاد شد؛ لیتوانی اعلام استقلال کرد و جمهوری لیتوانی تاسیس شد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت تا در اواسط سال ۱۹۹۱، لتونی و استونی نیز اعلام استقلال کردند. اوضاع به همین گونه پیش رفت تا در ۱ ژوئیه ۱۹۹۱، پیمان ورشو رسماً منحل شد و بلوک شرق فروپاشید. نیروهای مسلح در کادر رهبری اتحاد شوروی در اوت ۱۹۹۱ کودتایی را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و نگذارند معاهده اتحاد جدید را امضا کند. اوضاع به شدت امنیتی شد. تانک ها به خیابان های مسکو سرازیر شدند. کاملاً حکومت نظامی برقرار شد. این اوضاع ۳ روز ادامه داشت. سرانجام این کودتا با کمک بوریس یلتسین و عده ای از شهروندان مسکو شکست خورد. نیروهای مسلح کادر رهبری اتحاد شوروی می خواستند با این کودتا اتحاد شوروی و حزب کمونیست را حفظ کنند اما نتیجه عکس گرفتند. در همین موقع گورباچف ۳ روز را در حبس خانگی در ویلایی در کریمه گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. 

با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای سیاسی اتحاد شوروی و نه جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی هیچ کدام به فرمان های او عمل نمی کنند و در عوض یلتسین قدرت دارد. بدین ترتیب گورباچف مجبور شد که بسیاری از دولتمردان را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه ۸» شامل ۸ نفر از رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد اما آن را بیشتر به سوی سوسیال دموکراسی سوق دهد. اما تناقضات بسیاری در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از لنین تمجید می کرد، سامانه اجتماعی سوئد را ستایش می کرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولت های بالتیک را درون اتحاد شوروی حفظ کند؛

اما پس از این که حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد، گورباچف عملاً به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت که یلتسین آن ها را نیز با تطمیع به دور خود جمع کرد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، در ویلایی لوکس در جنگلهای بلاروس، روسای جمهور روسیه شوروی، اوکراین شوروی و بلاروس شوروی (بوریس یلتسین، لئونید کراوچوک و استانیسلاو شوشکویچ) گرد هم آمدند و معاهده ای را امضا کردند که بر اساس آن، کشورهای مستقل همسود پدید آمدند و فدراسیون روسیه خود را به عنوان جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی معرفی کرد. گورباچف با شنیدن این خبر، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن اتحاد شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود اما سودی نداشت. آرام آرام کشور داشت از هم می پاشید.

سرانجام در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۷ روز بعد)، میخائیل گورباچف از سمت خود استعفا داد. یک هفته بعد، با تصویب پارلمان در روز ۱ ژانویه، یعنی درست در نخستین روز سال ۱۹۹۲، اتحاد شوروی رسماً فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد.
پایان


تعداد صفحات : 32 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود