اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رویت هلال
سیر طبیعى ماه و پیدایش شکلهاى گوناگون در جرم آن, سبب تقسیم زمان به برهه هاى کوچک و بزرگ مى گردد: ماه و سال. ماه, در حقیقت تقویمى است در صفحه طبیعت. خطوط برجسته این تقویم طبیعى, چنان خوانا و گویاست که هر کسى مى تواند آن را بنگرد و اعمال و افعال خویش را مطابق آن تنظیم نماید.
(و قدرّه منازل لتعلموا عدد السنین والحساب …1).
بسیارى از تکالیف فردى و اجتماعى, چه واجب و چه مستحب, بستگى به رویت هلال ماه و ثبوت آغاز و پایان آن دارد: روزه ماه مبارک رمضان, عید فطر, وقوف به عرفات در روز نهم ذى حجه, وقوف در مشعر, در شب دهم ذى حجه, بیتوته در سرزمین منى2, در شبهاى یازدهم و دوازدهم ذى حجه, اعمال روز عید قربان و …
(قل هى مواقیت للناس والحج …3).
علاوه بر این, ماههاى قمرى, نقش بنیادى در تنظیم و تعیین امورى چون: مدت4 حمل, مدت شیردهى کودکان5, زمان یائسگى6 , عده زنان در طلاق7 و وفات8, اجراى حدود الهى9, آغاز بلوغ شرعى, زمان تعلق زکات10 و …11 دارند.
همین نقش کار ساز و اساسى ماه در امور معاش و معاد12 و دین و دنیاى مردم, سبب گردیده مساله رویت هلال, در حوزه تفکر اسلامى جایگاه ویژه اى بیابد. فقها, مسائل و فروعى را بر آن مترتب ساخته اند, راههایى را فرا روى مردم قرار داده اند و در کتابهاى صوم و حج و یا در رساله هاى مستقل, به کند و کاو در این باره پرداخته اند.
بسیارى از اعمال و سنت هاى اسلامى, از جمله فریضه عظیم حج و روزه ماه رمضان, افزون بر جنبه عبادى, جنبه هاى سیاسى و اجتماعى نیز دارند. امت اسلامى, با برگزارى این عبادات, شکوه و اقتدار اسلام و نیز وحدت و همدلى و همگامى میلیونها انسان مسلمان خاضع در برابر اراده خداوند را به نمایش مى گذارند.
ملیتهاى مختلف, با ویژگیهاى فرهنگى و قومى و نژادى و زبانى گونه گون, در زمان و مکان واحدى گرد مى آیند و عظمت و شکوه اسلام را به بهترین و زیباترین وجه مى نمایانند. ولى متاسفانه, گه گاهى, به خاطر ناهماهنگى در ثبوت رویت هلال, بر این مراسم ارزشمند و والا, خدشه وارد مى آید و آثار و پیامدهاى نامطلوبى در بین ملل اسلامى, به بار مى آورد و نوعى سر در گمى و بلاتکلیفى براى مسلمانان, به وجود مى آورد. مثلاً, در سال 1358 هـ . ق/1939 م. عید قربان در مصر, دوشنبه, در حجاز سه شنبه و در بمبئى, چهارشنبه (با فاصله سه روز اختلاف) برگزار شد.
در سال 1391 هـ . ق/1971 م. یکى از مراجع بزرگ تقلید, روز جمعه را عید اعلام کرد و در همان سال, از سوى مراجع دیگر, روز شنبه, عید فطر اعلام شد13.
همین گوناگونى رویتها و اعلامها, گه گاهى, در مراسم حج و عید قربان رخ مى دهد و مشکلات جبران ناپذیرى براى حج گزاران به وجود مى آورد14.
اکنون باید به بررسى پرداخت و منشا این ناهماهنگى را جُست. گوناگونى افقهاى شهرهاى اسلامى موجب این ناهماهنگیها شده اند, یا فاصله طولانى شهرهاى مسلمان نشین از یکدیگر؟
اصلاً, معیار در اختلاف افق چیست؟
مرز و حد کشورها, افقها را تقسیم و از یکدیگر ممتاز مى سازد, یا نزدیکى و دورى شهرهاى اسلامى؟ مثلاً: اگر در یکى از شهرهاى اسلامى, هلال ماه در رویت شد, آیا مردم دیگر شهرها و کشورهاى اسلامى, بویژه آنهایى, که در فاصله چند صد کیلومترى آن قرار دارند, حدود یک ساعت اختلاف افق در طلوع و غروب خورشید, مى توانند به ثبوت هلال ماه آن جا, استناد جویند و هماهنگ با مردمان آن کشور به وظایف عبادى خویش قیام نمایند؟ یا این که مردم هر منطقه و یا کشورى وظایف خاص خویش را دارند و ثبوت رویت در شهر و منطقه اى براى غیر اهالى آنها حجیت ندارد. (لکل بلد رویتهم15) پاسخ به این پرسشها, بررسیهاى عمیقى را مى طلبد که امید مى رود پژوهشگران و فقیهان به این مهم بپردازند. اینک ما, به مقدار توان خویش, در ادله و مبانى فقهى رویت هلال به کند و کاو مى پردازیم.
پیشینه بحث
رویت هلال ماه, از راههاى ثبوت آغاز ماه, بلکه مهمترین و طبیعى ترین و ساده ترین راه است. مردم مسلمان, با هلال ماه رمضان روزه مى گیرند و چون هلال شوال را دیدند, روزه مى گشایند و نماز عید به پا مى دارند. ولى آیا ثبوت رویت هلال, در شهرى براى مردمان همان شهر حجّت است یا براى مسلمانان خارج شهر نیز, حجیت دارد؟ در صورت حجیّت, آیا براى همه مسلمانان, در هر شهر و مملکتى که باشند, چه دور و چه نزدیک, یا تنها براى شهرهاى مجاور و هم افق محل رویت کار ساز است؟
آیا در شهرهاى دور نیز, بین شهرهایى که در جانب شرقى محل رویت قرار دارند و شهرهایى که در جانب غربى, فرقى نیست, یا این که در شهرهاى غربى محل رویت, حکم به ثبوت هلال مى شود, ولى در شهرهاى شرقى آن ثابت نیست.
در این مساله, فقیهان اسلام, دیدگاههاى گوناگونى دارند. مشهور فقهاى عامه, به تعمیم حکم ثبوت هلال به همه بلاد اسلامى نظر داده اند. منتهى برخى از شافعیان و عکرمه, قاسم و اسحاق نظر گاهى غیر از این دارند. دیدگاه مشهور در بین فقهاى شیعه, اعتبار رویت هلال در شهرهاى نزدیک و شهرهاى هم افق محل رویت است و شهرهاى دور, باید به وظایف خاص خویش, در این باره عمل کنند. ولى برخى از فقیهان شیعه, از جمله: علامه حلى, شیخ یوسف بحرانى و مولى احمد نراقى رویت هلال را براى غیر از شهر و مکان محلّ رویت, چه دور و چه نزدیک, معتبر شمرده اند.
نظریه مشهور
گفتیم: بیشتر فقها, رویت هلال ماه را در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و ساکنان روستاها و شهرهاى نزدیک به آن معتبر مى دانند.
شیخ مفید (م: 336ـ 413 هـ . ق) مى نویسد:
(و ربّما خفى لعارض اَو استتر عن اهل مصر لعله و ظهر لغیر ذلک المصر, ولکن الفرض انّما یتعلّق على العباد به, اذ هو العلم دون غیره16)
و چه بسا به جهت عارضه اى ماه از دیدگان مخفى بماند و یا بر اهل شهرى, به خاطر علتى (مانند: ابر و غبار) پوشیده گردد, ولى براى غیر آن شهر آشکار شود ولکن, وجوب روزه بر مردمان همان شهر است, زیرا به ثبوت هلال در همان شهر علم داریم و نسبت به شهرهاى دیگر چنین علمى نداریم.
شیخ مفید, در این سخن تصریح مى کند که رویت هلال ماه در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجیت دارد. زیرا قدر متیقن, ثبوت هلال ماه در همین شهر است. محقق حلى (م: 602ـ 676 هـ . ق) مى نویسد:
(و اذا روى فى البلاد المتقاربه کالکوفه و بغداد, وجب الصوم على ساکنیهما اجمع, دون المتباعده کالعراق و خراسان, بل یلزم حیث روى17)
هرگاه هلال ماه در شهرهاى نزدیک به هم, مانند: کوفه و بغداد, دیده شود, بر ساکنان آن شهرها, روزه واجب است, ولى در شهرهاى دور, چون: خراسان و عراق, خیر. بلکه هنگامى که هلال ماه در آن جا دیده شد, باید روزه بگیرند.
محقق, بر این نظر است که اگر براى مردمان شهرى, رویت هلال ثابت شود, براى مردمان شهرهاى مجاور, حجیت دارد و باید بر تکالیفى که به خاطر این ثبوت, برعهده آنان مى آید جامه عمل بپوشند, ولى در شهرهاى دور, نظر او, همچون شیخ مفید بر عدم تعمیم مى باشد.
شیخ طوسى (م 460ـ 385 هـ . ق.) در مبسوط, بر همین نظر تصریح دارد. وى در علت این که چرا شهرهاى همجوار, یک حکم دارند, مى نگارد:
(و متى لم یرالهلال فى البلد و راى خارج البلد على ما بیّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى راى فیه متقاربه بحیث لو کانت السماء مصحیّه, والموانع مرتفعه لراى فى ذلک البلد ایضاً, لاتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط والکوفه و تکریت والموصل, فامّا اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر, فانّ لکل بلد حکم نفسه, ولا یجب على اهل بلد العمل بما رآه اهل البلد الآخر18)
هنگامى که هلال ماه در داخل شهر دیده نشود و در بیرون شهر, مطابق آنچه قبلاً روشن ساختیم, رویت گردد, عمل بر طبق آن واجب است, در صورتى که شهرهایى که ماه در آنها رویت شده, نزدیک هم باشند, به گونه اى که اگر آسمان صاف و مانعى در کار نبود, قطعاً در آنها نیز دیده مى شد, زیرا عرض آنها یکى است و نزدیک به یکدیگرند مانند: بغداد و واسط و کوفه و تکریت و موصل. ولى اگر شهرها از یکدیگر دور باشند, مثل: خراسان و بغداد و مصر و بغداد, پس هر شهرى حکم خاص خویش را دارد و بر اهل شهر واجب نیست به آنچه دیگر شهرها دیده اند, عمل کنند.
شیخ, در نهایه, از شهرهاى دور و نزدیک, سخنى به میان نمى آورد, ولى تصریح مى کند: اگر از خارج شهر, دو شاهد عادل, رویت هلال ماه را گواهى دهند, کفایت مى کند:
(علامه الشهور رویته الهلال, … و متى کان فى السماء عله, و لم یر فى البلد الهلال اصلاً و رآه خارج البلد شاهدان عدلان, وجب ایضاً الصوم19)
علامت ماهها, دیدن هلال است و هرگاه به خاطر علتى در آسمان, هلال ماه اصلاً رویت نشود و دو شاهد عادل, در بیرون شهر آن را ببینند و بدان گواهى دهند, روزه واجب است.
نظیر این سخن را قاضى ابن براج طرابلسى (م: 400ـ 481 هـ . ق) از معاصران شیخ طوسى دارد. وى, پس از اشاره به راههاى ثبوت هلال, رویت در خارج شهر و یا شهرهاى نزدیک و همجوار را در صورت شهادت دو شاهد عادل کافى مى داند و در مورد شهرهاى دور مى نویسد:
(و امّا اذا کانت البلدان متباعده مثل طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطین و قیروان و ماجرى هذا المجرى, فان لکل بلد حکم سقعه و نفسه و لا یجب على اهل بلد مما ذکرناه العمل بما رآه اهل البلد الآخر20)
و امّا اگر شهرها دور از یکدیگر باشند, همچون: طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطین و قیروان21 و آنچه بر این ضابطه جارى است, هر کدام حکم خاص خویش را دارد و بر مردمان شهرهایى که یاد کردیم, عمل بر اساس رویت ماه در شهر دیگر واجب نیست.
ابن براج, با ملاک دورى و نزدیکى و ذکر نمونه هایى از شهرهاى دور و نزدیک, بر این نکته تاکید مى ورزد که رویت هلال ماه, در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و شهرهاى نزدیک بدان کار ساز است و ساکنان شهرهاى دیگر نمى توانند بر این اساس عمل کنند.
علاوه بر این, ابن حمزه22 از شاگردان شیخ طوسى, فخرالمعقفین23, (م: 682 ـ 771 هـ . ق.), محقق کرکى24 (م: 940 هـ .ق.), محقق اردبیلى25 (م: 993 هـ. ق.), صاحب مدارک26 (م: 1009 هـ . ق.), صاحب ذخیره27 و … بر همین نظرند.
محقق در شرایع, بین شهرهاى مشرق و شهرهاى مغرب, به دور از یکدیگر فرق نگذاشته است, لکن از رساله (المسائل الطبریه) وى استفاده مى شود که: اگر هلال ماه در شهرهاى شرقى رویت شود, ثبوت آن براى شهرهاى غربى, هر چند دور از یکدیگر باشند, کافى خواهد بود.
در این رساله, از محقق سوال شده است:
این که گفته مى شود: شهرهاى دور, هر کدام, حکم خاص خویش را دارد, اگر ماه در یکى از شهرهاى شرقى دیده شد و آن شهر از نظر طول و عرض جغرافیایى به گونه اى بود که غروب خورشید در آن نسبت به شهرهاى دور, در جانب غربى, با حدود یک ساعت اختلاف, به وقوع مى پیوندد, در این صورت به طور مسلّم, ماه به فاصله سى دقیقه و یا کمى بیشتر و کمتر, در جانب شرقى ظاهر مى شود, حال اگر ماه در شهر واقع در جانب شرقى دیده شد, قطعاً باید در شهر واقع در جانب غربى در صورت نبود مانع, دیده شود, پس چگونه مى توان گفت هر شهرى حکم خاص خویش را دارد: (فکیف اطلقوا القول بانّ لکل بلد حکم نفسه.)
محقق حلى در پاسخ به این سوال و در بیان رفع این اشکال مى نگارد:
(لا نقول انّ لکل بلد حکم نفسه مطلقاً, و کیف والمروى عن الائمه (ع)28 انّه یجب الصوم اذا شهد عدلان یدخلان و یخرجان من مصر 29)
ما نمى گوییم که به طور مطلق, هر شهرى حکم خاص خویش را دارد. چگونه و حال آن که از امامان (ع) روایت شده که هرگاه, دو نفر شاهد عادل به شهرى وارد و خارج مى گردند, اگر به رویت هلال ماه شهادت دهند, روزه واجب است.
وى آن گاه با اشاره به سخنان شیخ طوسى, مى نویسد:
(و هذا یدلک على انّ مع العلم بانّه متى اهلّ فى بلد یعلم انّه مع ارتفاع المانع یجب ان یرى فى الآخر, کانت الرویه فیه, رویه لذلک الآخر, ما اذا تباعدت البلدان تباعداً یزول معه هذا العلم فانّه لا یجب ان یحکم لها بحکم واحد فى الاهله, لانّ تساوى عروضها لا یعلم الاّ من اصحاب الارصاد و ارباب النجوم, و هو طریق غیر معلوم و لا یحصل به الوثوق, فلهذا لا یعمل به30)
از این سخن بر مى آید, اگر علم داشتیم به این که: هر گاه هلال ماه, در شهرى رویت شد و مانعى از رویت هم نبود, قطعاً, در شهرهاى دیگر هم رویت مى شود, در این صورت, رویت در آن شهر به منزله رویت در شهر دیگر هم هست. ولى اگر این دو شهر, دور از یکدیگر بودند, به گونه اى که دیگر علم به رویت نبود, بدیهى است که نمى توان حکم واحدى را در هر دو شهر جارى کرد; زیرا تساوى عرض جغرافیایى آنها جز از طریق رصد خانه و منجمان به دست نمى آید و این, طریق روشنى نیست و موجب حصول اطمینان نمى گردد و نمى توان بدان عمل کرد.
از پاسخ محقق مى توان استفاده کرد که نظر مشهور فقهاى امامیه در مورد ثبوت رویت هلال, شهرهاى نزدیک و هم افق, بدان جهت بوده که به ثبوت آن در بیش از این مسافت, مطمئن نبوده اند و استفاده از ابزار نجومى و جداول و زیجها را هم علم آور نمى دانسته اند. ولى اگر این اطمینان حاصل شود, به نظر آنان, در شهرهاى دور از یکدیگر هم, مى توان مانند شهرهاى نزدیک به یکدیگر, حکم به ثبوت رویت هلال کرد.
نظیر این سخن را شهید اول (م: 736ـ 786 هـ . ق.), بعد از نقل سخن شیخ, در مورد ثبوت حکم براى شهرهاى نزدیک, به صورت احتمال بیان مى کند:
(والبلاد المقاربه کالبصره و بغداد متحده, لا کبغداد و مصر, قاله الشیخ31, و یحتمل ثبوت الهلال فى البلاد المغربیه برویته فى البلاد المشرقیه و ان تباعدت, للقطع بالرویه عند عدم المانع32)
شهرهاى نزدیک [از نظر رویت هلال] متحدند. مانند: بغداد و بصره. ولى شهرهاى دور, همچون بغداد و مصر, این گونه نیستند. این سخن شیخ است. و احتمال دارد ثبوت هلال در شهرهاى شرقى, براى شهرهاى غربى اگر چه دور باشند, کارساز باشد, زیرا در صورت نبود مانع از رویت, قطع به رویت پیدا مى شود.
روشن است که این نظر, مبتنى بر جریان حرکت قمر از مغرب به مشرق و خروج اولین جزء نورانى ماه از محاق در طرف مغرب مى باشد که در ادامه بحث به آن اشاره خواهیم داشت. شیخ بهایى33, با اشاره به احتمال شهید در دروس34 آن را مبتنى بر کرویّت زمین دانسته است. به این گونه که از وجود هلال ماه در شهرهاى شرقى, علم پیدا مى شود که در شهرهاى غربى به طریق اولى, وجود دارد.
علامه حلى (م: 648ـ 736 هـ . ق.) در برخى از آثار خود, نظریه تعمیم ثبوت رویت هلال را به همه شهرهاى اسلامى مطرح کرده و آن را به برخى علماى شیعه نسبت داده است.
(اذا رئى الهلال اهل بلد و لم یره اهل بلد آخر, فان تقاربت البلدان کبغداد و الکوفه کان حکمها واحداً یجب الصوم علیها معاً, و کذا الافطار و ان تباعدتا کبغداد و خراسان والحجاز والعراق فلکل بلد حکم نفسه, قاله الشیخ35 و هو المعتمد و به قال ابو حنیفه و هو قول بعض الشافعیه و مذهب القاسم و سالم و اسحاق و قال بعض الشافعیه, حکم البلاد کلها واحد, متى روى الهلال فى بلد و حکم بانّه اوّل الشهر کان ذلک الحکم ماضیاً فى جمیع اقطار الارض سواء تباعدت البلاد او تقاربت اختلفت مطالعها اولا, و به قال احمد بن حنبل واللیث بن سعد و بعض علمائنا…36)
هرگاه مردم شهرى هلال ماه را ببینند و مردم شهر دیگر, آن را نبینند, اگر نزدیک به یکدیگر باشند, مانند بغداد و کوفه, حکم آنها یکى است و بر مسلمانان هر دو شهر, روزه واجب است و همین طور افطار [در روز اول شوال]. اگر دور از یکدیگر باشند, مانند: بغداد و خراسان و حجاز و عراق, هر شهرى حکم خاص خویش را دارد. این سخن شیخ است و مورد اعتماد. و ابوحنیفه و برخى شافعیان, قاسم, سالم و اسحاق نیز, بر این نظرند. برخى دیگر از شافعیان بر این عقیده اند حکم همه شهرها یکى است. هرگاه, هلال ماه در شهرى رویت و حکم به اول ماه شد, آن حکم براى همه نواحى معتبر و جارى است, چه دور باشند چه نزدیک, هم افق باشند, یا نباشند. احمد بن حنبل و لیث بن سعد و برخى از علماى ما نیز, همین راى را دارند.
در این سخن, علامه ضمن تصریح به تعمیم حکم رویت هلال به شهرهاى نزدیک و تاکید و تایید نظر فقهاى پیشین, یادآور شده که عده اى از عالمان سنى و نیز برخى از فقیهان شیعى, به تعمیم نظر داده اند از دید آنان, هرگاه هلال ماه در یکى از شهرهاى دارالاسلام رویت شد, در دیگر شهرها, حکم به رویت هلال مى شود. در منتهى:
(اذا راى الهلال اهل بلد وجب الصوم على جمیع الناس, سواء تباعدت او تقاربت, و به قال احمد واللیث بن سعد و بعض اصحاب الشافعى37)
هرگاه اهل شهرى, هلال ماه رمضان را دیدند, بر همه مسلمانان واجب است روزه, چه شهرها, نزدیک به یکدیگر باشند چه دور. و بر همین نظرند, احمد بن حنبل و لیث بن سعد و گروهى از اصحاب شافعى.
علامه در تحریر38 نیز این نظر را مطرح ساخته و به صراحت بدان فتوا داده است. در میان فقهاى امامیه, ظاهراً, علامه اولین فقیهى باشد که نظریه تعمیم را مطرح ساخته و به دفاع از آن برخاسته است. هر چند وى, در کتابهاى دیگر خود چون: (ارشاد الاذهان39) و (قواعدالاحکام40) خلاف آن را برگزیده و مطابق نظر مشهور فتوا داده است. در تذکره نیز آن را به عنوان راى عده اى از فقهاى عامه مطرح ساخته و به برخى فقهاى شیعه نیز نسبت داده, ولى خود, آن را نپذیرفته است.
منظور علامه از: (بعض علمائنا), بدرستى روشن نیست, ولى قدر مسلم, قبل از وى, در میان فقهاى شیعه, برخى بر تعمیم نظر داده اند.
بعد از علامه, فقیهانى که سخن وى را نقل کرده اند نیز, مقصود وى از: (بعض علمائنا) را در نیافته اند و صرفاً به نقل از وى اکتفا کرده اند.
علامه در منتهى, گرچه به صراحت (نظریه تعمیم) را مطرح ساخته و خود بدان فتوا داده, ولى در ذیل عبارت ابهامى وجود دارد که ظاهراً مخالف و ناهماهنگ با صدر عبارت مى نماد:
(و بالجمله ان علم طلوعه فى بعض الصفایح و عدم طلوعه فى بعضها المتباعد عنه فکریه الارض لم یتسا و حکما هما, امّا بدون ذلک فالتساوى هو الحق41)
خلاصه: اگر علم پیدا کردیم به طلوع ماه در برخى از شهرها و عدم آن در برخى از مناطق دوردست, از آن جا که زمین کروى است, حکم آن دو [از نظر رویت هلال] مساوى نخواهد بود ولى بدون آن, قول به تساوى, حق است.
از ظاهر این جمله بر مى آید, علامه از نظر خود عدول کرده است. ولى برخى, در توجیه سخن وى گفته اند: حکم به عدم تساوى, در جایى است که علم به عدم طلوع ماه در بعضى قسمتها داشته باشیم, در صورت علم, از دایره بحث ما بیرون است42. به علاوه این که وى, در تحریر الاحکام, به تعمیم فتوا داده است و این مى تواند موید این نظر باشد. بویژه آن که کتاب تحریر وى, کتاب فتوایى و به منزله رساله عملیه اوست و بعید نیست بعد از منتهى و کتابهاى استدلالى دیگر وى نوشته شده باشد.
در تحریر الاحکام مى نویسد:
(اذا راى الهلال اهل بلد وجب الصوم على اهل البلاد جمیع الناس سواء تباعدت البلاد اَوَ تقاربت, والشیخ رحمه اللّه جعل البلاد المتقاربه التى لا یختلف فى المطالع کبغداد والبصره کالبلد الواحد و المتباعده کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فیه قوه…43)
هرگاه مردم شهرى, هلال ماه را ببینند, روزه بر مردمان همه شهرها واجب است, چه دور باشند و چه نزدیک. شیخ طوسى, شهرهاى نزدیک به یکدیگر را, که طلوع وغروب آنها مختلف نباشد, مانند: بغداد و بصره, در حکم یک شهر قرار داده و براى شهرهاى دورى همچون: بغداد و مصر, هر یک حکمى خاص. در این نظر قوتى است.
علامه در این سخن, گرچه نظر شیخ را, که نظریه مشهور است, قوى مى داند, ولى خود, به صراحت به تعمیم فتوا داده است.
پس از علامه, تقریباً از قرن هفتم به بعد, فقهاى شیعه, کم و بیش, نظر وى را در منتهى و تحریر, تقویت کرده اند. از جمله: نراقى44 (م: 1185ـ 1245 هـ . ق.) شیخ یوسف بحرانى45 (1186 هـ . ق.), فیض کاشانى46 و …47 و بسیارى از جمله: شیخ انصارى48(م: 1214ـ1281 هـ . ق.) و صاحب جواهر49 (م: 1200ـ 1262 هـ . ق.), محقق اردبیلى50 (م: 993 هـ . ق .) و …51 نظر مشهور را انتخاب کرده اند.
مولى احمد نراقى, تعمیم ثبوت رویت هلال را به شهرهاى نزدیک مسلم گرفته و بر آن ادعاى اجماع هم کرده است. وى, پس از بررسى نظر علامه در منتهى و توضیحى درباره وضعیت ماه, مى نگارد:
(ثم الحق الذى لا محیص عنه, عند الخبیر, کفایه الرویه فى احد البلدین البلد الآخر مطلقا, سواء کان البلدان متقاربین اومتباعدین کثیراً52.)
پس سخن حقى که در نزد آگاهان, چاره اى جز قبول ان نیست, کفایت رویت هلال ماه در شهرى براى شهر دیگر است, خواه آن دو شهر به هم نزدیک باشند و یا بسیار دور.
بر همین نظرند: شهید محمد باقر صدر53, آیت اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى54 و آیت الله خویى55 شیخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر, اگر چه نظریه مشهور را برگزیده, ولى به تعمیم متمایل شده و آن را تقویت کرده است: (فالوجوب حینئذ على الجمیع مطلقاً قوى56)
شیخ انصارى, همچون صاحب مستند, ثبوت هلال را در شهرهاى نزدیک, مسلم مى داند, ولى نسبت به شهرهاى دور معتقد به عدم تعمیم حکم است:
(و هل یثبت للبلاد المتباعده مطلقا کما عن موضع من المنتهى57 والتحیر58 و عن التذکره59 حکایته عن بعض علمائنا. اَو لا یثبت مطلقاً کما عن المحقق فى المعتبر60 والشرایع61 والمصنف62 هنا و فى القواعد63, و عن الجامع64 والمسالک65 و مجمع الفایده66 و حکى عن الشیخ67 و فى المناهل68, الظاهر انّه مذهب المعظم, اَو یثبت بشرط امکان تحققه فیها و عدم العلم بعدم وجدانه فیها, فان علم بعدم وجوده فى الافاق المتباعده باعتبار اختلاف المطالع و کرویه الارض, فلا یعمّهم حکم ثبوت الهلال و هو المحکى عن المصنف فى المنتهى69 والتحریر70 بعد اختیار القول الاول واستجوده فى المدارک71 کما حکى …)
و آیا اگر هلال ماه, در شهرى رویت شد, براى شهرهاى دوردست ثابت مى شود چنانکه از منتهى و تحریر و از برخى علماى ما, در تذکره حکایت شده است, یا ثابت نمى شود مطلقا, آن گونه که محقق در معتبر و شرایع و علامه در ارشاد و قواعد و محقق کرکى در جامع المقاصد و شهید در مسالک و محقق اردبیلى در مجمع الفایده گفته اند و از شیخ نقل شده است؟ و از ظاهر مناهل بر مى آید که بیشتر فقها بر این نظرند. یا آن که [براى شهرهاى دور] ثابت مى شود, به شرط امکان تحقق در آن شهرها واینکه علم به عدم وجود آن در آن شهرها نبوده باشد. پس اگر علم به نبود آن در شهرهاى دور, به سبب کرویت زمین و نیز گوناگونى آفاق, پیدا شد, حکم به ثبوت هلال, چنین شهرهایى را شامل نمى شود. این نظر از علامه, پس از گزیدن نظر اول, در منتهى و تحریر نقل شده و صاحب مدارک هم, آن را نیکو شمرده است.
شیخ در این سخن, افزون بر نظر مشهور که همانا عدم تعمیم است و نظر علامه و برخى دیگر که معتقد به تعمیم حکم ثبوت به رویت هلال به همه بلاد اسلامى اند نظریه سومى را مطرح مى کند و آن تفصیل است بین جایى که علم به عدم رویت در شهرهاى دور وجود دارد و جایى که چنین علمى وجود ندارد. به نظر شیخ, با توجه به کرویت زمین و گوناگونى آفاق, عدم رویت آن در شهرهاى دوردست محرز است.
مرحوم شیخ, از ذیل عبارت علامه, در تذکره و عبارت وى, در تحریر, این نکته را فهمیده, ولى همان طور که قبلاً اشاره کردیم, نمى توان این را تنزل علامه از نظر خویش تلقى کرد. بویژه در تحریر, پس از فتوا به تعمیم, به قول شیخ در مبسوط72 اشاره کرده و مى گوید: (و فیه قوه73). به علاوه, در صورتى که علم به عدم رویت داشته باشیم, از دایره بحث بیرون است. محقق خـوانسـارى نیز, نظر عـلامه را به بوته بررسى مى نهـد و نمى پذیرد و بر این نظر تاکید شرع بر اهمیت وحدت امت اسلامى و توصیه اکید پیشوایان دینى بر تعظیم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى, نشان مى دهد که شارع مقدس, راضى نیست مسلمانان در امر رویت هلال و برگزارى مراسم عید فطر و قربان اختلاف داشته باشند.
است که قول به تعمیم, در میان شیعه قائل معروفى ندارد:
(و بالجمله فالقول بالتساوى بین البلاد مطلقا لیس له قایل معروف منا74)
خلاصه, قول به تساوى ثبوت هلال ماه, در همه شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک, در بین فقهاى امامیه قائل معروفى ندارد.
نظر فقهاى عامه
فقهاى اهل سنت در تعمیم ثبوت رویت هلال به شهرهاى دور,اختلاف دیدگاه دارند:
1. تعمیم.
2. عدم تعمیم.
آنان که به تعمیم عقیده دارند, فرقى بین شهرهاى دور و نزدیک نمى گذارند و ثبوت آن را براى همه شهرهاى اسلامى, حجت مى دانند. آنان که به عدم تعمیم باور دارند, همچون: عکرمه, قاسم, اسحاق و شافعیه, رویت را در شهرهاى نزدیک به هم, کار ساز مى دانند و در شهرهاى دور خیر:
(اذا ثبت رویه الهلال بقطر من الاقطار, وجب الصوم على سایر الاقطار. لافرق بین القریب من جهه الثبوت والبعید, اذا بلغهم من طریق موجب للصوم, و لا عبره باختلاف مطلع الهلال مطلقا, عند ثلاثه من الائمه … و خالف الشافعیه قالوا: اذا ثبت رویه الهلال فى جهه وجب على الجهه القریبه من کل ناحیه ان یصوموا بناءً على هذا الثبوت, اما اهل الجهه البعیده فلا یجب علیهم الصوم بهذه الرویه لاختلاف المطالع75)
وقتى هلال ماه در یکى از ممالک رویت شود, بر مردم سایر ممالک نیز, روزه واجب است. در این مساله, فرقى بین شهرهاى نزدیک و دور نیست. در صورتى که از راههاى معتبر شرعى رویت هلال ماه در شهرى به اثبات رسد, براى آنان که در شهرهاى دور هستند نیز, حجیت دارد و موجب روزه است. اختلاف افق, در مساله رویت هلال, بى هیچ وجه تاثیرى ندارد. این نظر سه نفر از ائمه اهل سنت است. ولى شافعیان با این نظر مخالفت کرده اند و گفته اند: هرگاه رویت هلال در جایى اثبات گردد, مردمان شهرهاى نزدیک وهم افق با آن باید روزه بگیرند, امّا این حکم, در مناطق دوردست جارى نیست, زیرا افق همه جا یکسان نیست.
نظیر این سخن را ابن قدامه76, قرطبى77. ابن رشد78, عبدالرحمان الجزیرى79, ابن عابدین80 و …81 گفته اند. با این تفاوت که از عبارت ابن قدامه استفاده مى شود: ابوحنیفه نیز مانند شافعیان به عدم تعمیم نظر دارد. برخى, تعمیم را به برخى از شافعیان نسبت داده اند, نه همه آنان.
از عبارت علامه در تذکره82, که در بخش قبل بدان اشاره شد, استفاده مى شود که ابوحنیفه و برخى شافعیان, با تعمیم مخالفند. قدر مسلم اهل سنت, در مساله رویت هلال ماه و جواز تعمیم و یا عدم تعمیم آن به دیگر شهرهاى دور, راى واحد ندارند83.
تفاوتى که در این مساله بین اینان و شیعه وجود دارد, این که: بیشترینشان بر این نظرند که وقتى رویت ماه در شهرى از شهرهاى حوزه اسلامى ثابت شد, دیگر شهرها را هم در بر مى گیرد چه, دور و چه نزدیک. امّا بیشتر فقهاى شیعه بر این دیدگاهند که خیر در بر نمى گیرد.شافعیان براى اثبات نظر خویش, به روایاتى, که مهمترین آنها روایت (کریب) است, استناد جسته اند.
خلاصه دیدگاهها
1. هرگاه در شهرى از شهرهاى اسلامى رویت هلال به اثبات برسد, تکلیفى براى مردمان دیگر شهرها نیست. تنها بر عهده مردمان همان شهر تکلیف بار مى شود. این, از ظاهر عبارت مفید در مقنعه84 و برخى فقهاى عامه فهمیده مى شود85.
2. اگر در شهرى رویت هلال ثابت شود, براى شهرهاى همجوار, نیز, کارساز خواهد بود. بر این نظرند, مشهور فقهاى شیعه.
3. اگر هلال ماه در شهرى دیده شود و ثابت گردد, براى دیگر شهرها, چه دور و چه نزدیک, حجیت دارد. بر این نظرند علامه وعده اى از فقیهان شیعه و بیشتر فقهاى اهل سنت.
4. شهرهاى غربى محل رویت هلال ماه, بسان شهرهایى هستند که ماه در آنها رویت شده است. و اگر در طرف شرقى باشند, در بر نمى گیرد. این نظر را شهید, به صورت احتمال آورده است.
دیدگاه اول و دوم, یکى است, زیرا از سخن شیخ مفید فهمیده مى شود که چون قدر متیقن از ثبوت هلال ماه, شهر محل رویت مى باشد, و به بیش از آن علم نداریم, این نظر را ابراز کرده, ولى روشن است که شهرهاى همجوار و نزدیک, یکى هستند و نظریه مفید نیز شهرهاى نزدیک را شامل مى شود. افزون بر این تعبیر (اهل مصر86) در عبارت شیخ مفید, این مطلب را مى رساند, زیرا (مصر) علاوه بر شهر, به معناى ناحیه بزرگ و شهرستان هم آمده است و طبعاً شامل شهرهاى نزدیک هم مى شود.
نظریه چهارم نیز که مرحوم شهید به صورت احتمال مى آورد و در زمانهاى بعد به صورت یک قول در آمد است و افرادى87 به آن فتوا داده اند . مخفى نماند که این نظر, بر اساس علم به ثبوت هلال ماه در بلاد غربى و مبتنى بر مساله حرکت ماه از طرف مغرب به طرف مشرق است و مورد علم به ثبوت, از دایره بحث ما خارج است. بنابراین, عمده اختلاف در دو قول است, قول مشهور و قول علامه و دیگران.
بر این اساس, اگر هلال ماه, در شهرى رویت شد, براى شهرهاى نزدیک کفایت مى کند,در این بحثى نیست و برخى بر آن ادعاى اجماع کرده اند88. ولى آیا در بیش از شهرهاى نزدیک هم حجت است و مى توان حکم به ثبوت را به شهرهاى دور هم گسترش داد, اختلاف است.
اینک که با اقوال و آراى فقیهان شیعه و سنى آشنا شدیم و همچنین به سیر تاریخى مساله, مى پردازیم به بیان ادّله آنان. لکن پیش از ورود به بحث, نکته اى را یادآور مى شویم, تا کمکى باشد به روشنى مطلب و آن نکته, بیان میزان و معیار دورى و نزدیکى است89. زیرا تعبیرهایى چون: (بلاد متقاربه), (بلاد متباعده) و نیز (بلاد متحدالافق و مختلف الافق) و مانند آن در عبارات فقها فراوان به کار رفته است و تا حدودى مدار بحث بر نزدیکى و دورى مى چرخد.
معیار در نزدیکى و دورى شهرها
پیش از این دیدیم که فقها بر اساس نزدیکى و دورى شهرها, فتوا داده اند, ولى مقصود آنان از نزدیکى و دورى چیست, چندان روشن نیست و ملاک و معیار مشخصى که بتوان به کمک آن, شهرهاى نزدیک را از شهرهاى دور, جدا ساخت و نزدیکى و دورى سرزمینها را از یکدیگر متمایز نمود, ظاهراً وجود ندارد.
روشن است که معیارهایى مانند تقسیم بندیهاى سیاسى کشورها که بر اساس منافع ملى و ویژگیهاى قومى, صورت گرفته است, مورد نظر نیست. بلکه مقصود معیارها و ملاکهایى است که شرع مى پذیرد. از کند و کاو, در کتابهاى فقهى شیعه و سنى و بررسى آراى فقیهان در این مساله, به تعریفهاى پراکنده اى دست یافته ایم و تعریف مورد اتفاق را اینک عرضه مى داریم:
اختلاف در طلوع و غروب خورشید
هر جا دو شهر از نظر طلوع و غروب خورشید متحد باشند و طلوع و غروب خورشید در هر دو شهر همزمان صورت گیرد, آنها را شهرهاى نزدیک به یکدیگر (بلاد متقاربه) مى گویند و هر جا که اختلاف در طلوع و غروب داشته باشند, به آنها شهرهاى دور از یکدیگر (بلاد متباعده) اطلاق مى کنند. این ملاک را فقهاى شیعه و سنى تایید کرده اند. شیخ انصارى در این زمینه مى نویسد:
(والمراد بالبلاد المتقاربه کما عن المسالک90 والمدارک91 والکفایه92, مالم تختلف مطالعها, کبغداد و کوفه و نحوهما93)
مقصود از شهرهاى نزدیک آن گونه که از مسالک شهید و مدارک عاملى و کفایه سبزوارى استفاده مى شود, شهرهایى است که اختلافى در طلوع و غروب خورشید نداشته باشند, مانند: بغداد و کوفه و امثال آن.
علامه, ضمن تصریح به این که در ملاک دورى و نزدیکى و تعیین قاعده مشخص در این مورد, بین شافعیان اختلاف است, مى نویسد:
(و بعضهم اعتبر ما قلناه وضبطوا التباعد بان یکون بحیث یختلف المطالع کالحجاز والعراق والتقارب بان لا یختلف کبغداد والکوفه94)
گروهى از آنان [شافعیان] همان میزانى را که ما پذیرفته ایم, پذیرفته اند: هر جا در طلوع خورشید اختلاف داشته باشند مانند: حجاز و عراق, شهرهاى دور به شمارند و هر جا از جهت افق با هم متحد باشند, مثل: بغداد و کوفه, شهرهاى نزدیک.
شهید در مسالک95 نیز با تفصیل بیشترى همین معیار را بیان کرده است و کرویّت زمین و براهین اعتبارى را مبیّن آن دانسته است. بنابراین, در این که از جمله معیارهاى تشخیص شهرهاى نزدیک از دور, اتحاد و اختلاف افق آنهاست, بحثى نیست, ولى درخود این معیار و تعریف و تحدید آن نظرگاهها تفاوت دارد. به عبارت دیگر, کبراى مساله روشن است که اختلاف طلوع و غروب معیار نزدیکى و دورى شهرهاست. لکن اختلاف و عدم آن را از چه راهى مى توان به دست آورد, بین اهل نظر اختلاف است. در این زمینه نیز, مطالبى را ابراز داشته اند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1. فاصله هزار میل96:
برخى گفته اند اختلاف در طلوع و غروب خورشید, بر اساس فاصله یکهزار میل محاسبه مى گردد. هرگاه بین دو شهر, مسافت هزار میل (1848 کیلومتر) باشد, بین طلوع و غروب خورشید در آن دو شهر, به میزان یک ساعت اختلاف افق است. فخرالمحققین مى نویسد:
(فکل بلد غربى بعد عن الشرقى بالف میل, یتاخر غروبه عن غروب الشرقى ساعه واحده, و انّما عرفنا ذلک بار صاد الکسوفات القمریه حیث بدئت فى ساعات اقل من ساعات بلدنا فى المساکن الغربیه و اکثر من ساعات بلدنا فى المساکن الشرقیه, …97)
پس هر شهر غربى, که مقدار یکهزار میل از شهر شرقى دور باشد, غروب خورشید در آن جا یک ساعت دیرتر رخ مى دهد. ما این مطلب را از رصد کردن ماه گرفتگى98 به دست آوردیم, که در شهرهاى غربى محل ما [حله در عراق] کمتر و در شهرهاى شرقى آن بیشتر است.
نظیر این سخن را برخى از فقهاى دیگر نیز گفته اند99.
2. تفاوت در عرض جغرافیایى بین دو شهر به میزان 15 درجه.
این معیار را برخى از علماى عامه گفته اند. مقصود آن است که اگر فاصله بین دو شهر به قدرى باشد که اختلاف عرض جغرافیایى آن دو شهر به میزان پانزده درجه برسد, طلوع و غروب در آنها متفاوت است وگرنه, نه100.
3. فاصله بین دو شهر به اندازه هشت فرسخ شرعى باشد, به طورى که اگر کمتر از این مقدار باشد, طلوع و غروب آن دو شهر فرقى نمى کند. اگر این مقدار و بیشتر باشد, اختلاف در طلوع و غروب خورشید, وجود دارد.
این نظر برخى از شافعیان است:
(و قال آخر من الشافعیه اذا کان الفصل بین البلدین بمقدار ثمانیه فراسخ یکون التفاوت بینهما فى الطلوع والغروب …101)
برخى از شافعیان گفته اند: هر وقت فاصله بین دو شهر به میزان هشت فرسخ باشد طلوع و غروب خورشید در آنها تفاوت مى کند.
معیارهاى دیگرى را براى تشخیص طلوع و غروب و اختلاف آنها گفته اند از قبیل: تساوى و عدم تساوى خطوط طولى و عرضى102 و مقدار بیست و چهار فرسخ فاصله103, مسافت قصر هشتاد و نه کیلومتر (به عقیده برخى از عامه) و مانند آن, که به خاطر طولانى شدن از ذکر آنها خوددارى مى کنیم.
بر این اساس, معیارهاى تشخیص شهرهاى نزدیک از دور, تشخیص اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشید در آنهاست. هر چند در تشخیص این نیز, راى واحدى وجود ندارد و فقها, بویژه فقهاى عامه, مطالب و راههاى گوناگونى را ارائه کرده اند.
امکان رویت, با نبود مانع
برخى از فقیهان, ملاک نزدیکى و دورى را در این دانسته اند که هر جا امکان رویت, در صورت نبودن مانع, همچون: ابر و گرد و غبار و یا مه غلیظ, وجود داشته باشد, آن جا به حکم همان محل رویت هلال است و از شهرهاى نزدیک به شمار مى روند و هر کجا چنین نباشد, یعنى با فرض نبودن مانع, باز هم امکان رویت ماه نباشد, از شهرهاى دور به شمار مى آیند.
(و متى لم یرالهلال فى البلد و راى خارج البلد على ما بیّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى راى فیها متقاربه بحیث لو کانت السماء مصحیه والموانع مرتفعه لراى فى ذلک البلد ایضاً لاتفاق عروضها و تقاربها, مثل بغداد و واسط و بغداد و مصرفان لکل بلد حکم نفسه …104)
از این سخن بر مى آید, شهرهاى نزدیک آن جایى است که اگر آسمان روشن باشد و مانعى نباشد, در هر دو مورد ماه رویت مى شود, مانند: بغداد و واسط.
بر اساس این تعریف, که شیخ در مبسوط ارائه کرده است, ملاک نزدیکى و دورى, امکان و یا عدم امکان رویت است و ملاکهایى همچون: مقدار فاصله, اختلاف طول و عرض, و مانند آن دخالتى ندارند.
نظیر همین سخن را بعضى از فقهاى دیگر شیعه, از جمله صهرشتى105 گفته اند. شیخ انصارى, در این زمینه مى نویسد:
(و ربما نسب الى المحقق انّه مع العلم بانه متى راى فى بلد یعلم انه مع ارتفاع الموانع یجب ان یرى فى البلد الآخر کانت الرویه لذلک الآخر و اما اذا تباعدت البلدان تباعداً یزول مع العلم فانه لا یجب ان یحکم لها بحکم واحد106.)
به محقق حلى نسبت داده شده: در هرجا که ماه رویت بشود و بدانیم که در صورت نبودن مانع, در محل دیگر نیز قابل رویت است, این دو, در حکم یکسانند و اگر فاصله بین آن دو سرزمین, به گونه اى باشد که این علم حاصل نشود, در این فرض, حکم در آن دو یکسان نخواهد بود. [و مى توان قول به تعمیم را پذیرفت.] از فقهاى اهل سنت نیز, همین معنى نقل شده است.
سرخسى مى نویسد:
(یلزم کل بلد لا یتصور خفاوه عنهم بلا عارض دون غیرهم107)
سرزمینى که در صورت عدم مانع, ماه را ببینند, با جایى که ماه رویت شده است, در حکم یکسانند.
اختلاف اقالیم و تفاوت مناظر
برخى دیگر از فقها, ملاک نزدیک و دورى شهرها را در گوناگونى اقلیمى و اوضاع آب و هوایى جستجو کرده اند. اینان, بر این نظرند: اگر شهر, یا منطقه اى از نظر اوضاع طبیعى و آب و هوا و مانند آن, از قطعات دیگر زمین و منطقه هاى دیگر متمایز باشد, به آن اقلیم و یا مملکت و ولایت مى گویند. این مقدار فاصله, ملاک دورى و نزدیکى است. علامه در تذکره این نظر را از برخى از فقهاى عامه نقل مى کند:
(و قال بعضهم [ان فعیه] الاعتبار بمسافه یظهر بمثلها تفاوته فى المناظر فقد یوجد التفاوت مع قصور المسافه … و بعضهم [الشافعیه] من اعتبر اتحاد الاقالیم108)
برخى از شافعیان, ملاک دورى و نزدیکى را مقدار مسافتى دانسته اند که باعث تفاوت مناظر طبیعى گردد. بنابراین معیار, گاهى سرزمینى که به حدّ مسافت شرعى برسد, دور است و گاهى کمتر از آن … و برخى از شافعیان, اختلاف و اتحاد اقلیم را ملاک گرفته اند.
منزله و مرحله
در روزگاران گذشته که وسائل نقلیه سریع السیر وجود نداشته, مردم به وسیله حیوانات مسافتهاى طولانى را مى پیموده اند. به همین جهت, در فاصله هاى طولانى, بین راه منازل و فرود آمد نگاههایى وجود داشت که مسافران در آنها به استراحت مى پرداختند. معمولاً به مسافتى که در یک روز و یا کمتر طى مى شده, مرحله و منزل مى گفته اند109. غزالى از فقهاى عامه, میزان نزدیکى و دورى شهرها را فاصله بین دو منزل دانسته است:
(و اذا روى الهلال ببلده و لم یر باخرى, و کان بینهما اقل من مرحلتین وجب الصوم على الکل و ان کان اکثر کان لکل بلده حکمها و لا یتعدى الوجوب110)
اگر در شهرى ماه رویت گردد و در شهر دیگرى نشود, اگر بین آن دو شهر فاصله اى کمتر از دو مرحله است, روزه بر همه آنان واجب و اگر بیشتر است, هر کدام از شهرها حکم خاص خویش را دارد و وجوب [روزه] به دیگر شهرها تعمیم نمى یابد.
افزون بر آنچه اشاره کردیم, برخى از فقها, معیارهاى دیگرى گفته اند, مانند: فاصله 48 میل 111, مسافت قصر112, تقارب عرضى113, یک ساعت114 اختلاف در طلوع و غروب خورشید و حدود ده دقیقه115 اختلاف در طلوع و غروب. ولى آنچه, بیشتر در کتابهاى فقهى ما, مورد توجه قرار گرفته, همان دو معیار اول و دوم است.
از آنچه در این قسمت گفتیم, نتیجه مى گیریم که نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى فتواى بسیارى از فقها قرار دارد, قاعده مند نیست و فقها تعریف و تحدید مشخص و دقیقى از آن ارائه نکرده اند, بلکه آراى گوناگونى ابراز داشته اند که در جهات مختلف, با هم تفاوت دارند. کمترین فاصله اى که گفته اند هشت فرسخ یا فاصله زمانى ده دقیقه اختلاف طلوع و غروب است و بیشترین فاصله اى که گفته اند, یکهزار میل, یعنى 1848 کیلومتر است. گرچه, این گوناگونى آرا, بیشتر در میان فقیهان اهل سنت است و فقهاى شیعه, بیشتر, اختلاف در طلوع و غروب خورشید و امکان و عدم امکان رویت را ملاک تشخیص گرفته اند, ولى همان طورى قبلاً هم اشاره کردیم, خود این دو معیار نیز, چندان روشن و مشخص نیست و در مورد آن نیز اختلاف است116.
دلایل قائلان به عدم تعمیم
قبلاً گفتیم که مشهور و معروف بین فقیهان امامیه و نیز نظر برخى از فقیهان عامه آن است که ثبوت رویت هلال, در هر شهرى, صرفاً براى ساکنان همان شهر و نیز شهرهاى نزدیک به آن, حجت است. به عقیده آنان, مسلمانانى که در شهرهاى دور از محل رویت هلال ماه, زندگى مى کنند, نمى توانند بر آن اساس عمل کنند و با آنان روزه بگیرند و یا عید بگیرند. بلکه آنان بر حسب ثبوت رویت هلال ماه, در همان جا باید روزه, و یا عید بگیرند. براى اثبات این نظر, به دلایل و مویداتى استناد شده که بررسى مى کنیم:
1. ظاهر آیه شریفه:
(فمن شهد منکم الشهر فلیصمه117)
پس هر که در ماه رمضان در حضر باشد, باید روزه بدارد.
از ظاهر آیه شریفه بر مى آید که حضور در هنگام ماه مبارک رمضان, وجوب روزه را در پى دارد. در استدلال به آیه شریفه نوشته اند:
(فان الافق الذى لم یظهر فیه القمر لم شهید فیه الشهر, فلا صوم فیه118)
افقى که هلال ماه, رویت نگردد, در آن جا, حضور در ماه رمضان صدق نمى کند. پس در آن جا روزه واجب نیست.
در شهرى که ماه رویت نشده, نه در خود آن شهر و نه در شهرهاى نزدیک و هم افق آن, در حقیقت ماه رمضان در آن شهر و ناحیه شهر به وقوع نپیوسته است. تحقق حضور ماه رمضان, به آن است که در افق آن محل, ماه رویت شود و یا حداقل با رویت در شهرهاى هم افق و نزدیک آن و یا در شهرهاى شرقى آن هلال رویت گردد و از طریق شهادت دو عادل و یا علم بر ثبوت آن, (شهود شهر) محرز گردد. ولى صرف رویت در شهرهاى دور که هیچ هماهنگى و همسویى با افق آن جا ندارد, نمى تواند حجت شرعى براى استقرار ماه در آن محل باشد. ظاهراً استدلال به این آیه تمام نیست, زیرا آیه در مقام بیان حکم مسافر و حاضر است. هر کس در ماه رمضان مسافر نباشد و حضور در شهر داشته باشد, باید روزه بگیرد. همین را هم بسیارى از مفسران تقویت کرده اند.
مرحوم طبرسى مى نویسد:
(و فیه و جهان, احدهما: فمن شهد منکم المصر و حضر و لم یغب فى الشهر, … و هذا ما رواه زراره عن ابى جعفر (ع) … والثانى: من شاهد منکم الشهر مقیماً فلیصم الشهر بعینه …, والاول اقوى)
و در این [معناى شهدالشهر] دو احتمال است:
1. هر کس از شما در ماه رمضان, در شهر حضور داشته باشد و غایب نباشد. و این همان چیزى است که زراره از امام باقر (ع) نیز روایت کرده است.
2. هر کس از شما, در حالى که در شهر اقامت دارد, ماه رمضان را در یابد, باید همه آن روز را روزه بگیرد و احتمال اوّل قوى تر است.
مرحوم طبرسى, در این سخن, مراد از (شهد منکم الشهر) را حضور در شهر در هنگام ماه رمضان دانسته و این معنى را موافق با روایت شمرده است. نظیر این سخن را شیخ طوسى در (تبیان) و علامه طباطبائى در (المیزان) نیز آورده اند. گرچه شیخ, صرفاً به بیان احتمالات اکتفا کرده و خود به صراحت نظر نداده است119. دیگر این که بر فرض که (شهدالشهر) وقتى صدق کند که هلال ماه در آن محل و یا شهرهاى نزدیک به آن دیده شود, ولى باز هم نمى تواند مانع از ثبوت ماه در شهرهاى دیگر با بینه و مانند آن باشد و بالاخره بر مدعاى قائلان به عدم تعمیم دلالتى ندارد120.
2. روایات:
روایاتى که بر عدم تعمیم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, مورد استناد واقع شده اند چند دسته اند:
الف . روایات رویت هلال.
ماه رمضان, با رویت هلال ماه آغاز مى گردد و با رویت هلال نیز پایان مى رسد, این معنى در بسیارى از روایات تصریح شده است, از جمله:
(صم للرویه و افطر للرویه121)
(صوموا للرویه وافطروا للرویه122)
(اذا رایتم الهلال فصوموا, و اذا رایتموه فافطروا123)
(لیس على اهل القبله الا الرویه و لیس على المسلمین الا الرویه124)
به این مضمون, روایات دیگرى نیز که در میان آنها روایات صحیحه و موثقه هم وجود دارد, در کتابهاى روایى نقل شده است125. مفاد همه این روایات, اجمالاً آن است که ملاک, در آغاز و انجام ماه, رویت هلال است و امر به وجوب صوم, معلق و مشروط به رویت هلال است. پس در افقى که ماه رویت نمى شود, ماه رمضان, به وقوع نپیوسته است. البته در ناحیه هاى نزدیک محل رویت هلال ماه, مى شود به ثبوت ماه اطمینان پیدا کرد, ولى در شهرهاى دوردست, خیر. روایات منصرف از شهرهاى دور از محل رویت است, زیرا متبادر از تعلیق وجوب به رویت, در این روایات, رویت در شهر است .
محقق سبزوارى مى نویسد:
(لان المتبادر مما علق الوجوب بالرویه فیها, الرویه فى البلد او ما فى حکمه و ان کان ظاهر اللفظ العموم126)
متبادر از تعلیق وجوب به رویت هلال ماه, در این روایات, رویت در همان شهر و یا جائى که به حکم آن شهر است مى باشد. گرچه ظاهر لفظ, عمومیت دارد.
به عبارت دیگر, درست است که روایات (رویت), به طور مطلق, رویت هلال ماه را علامت داخل شدن ماه رمضان و یا ماه شوال دانسته اند, ولى اطلاق آنها از شهرهاى دور از محل رویت انصراف دارند و شامل آنها نمى شود127.
در دلالت این دلیل نیز خدشه کرده اند. زیرا دلیلى بر انصراف این روایات به محل رویت هلال ماه و شهرهاى نزدیک و هم افق آن, وجود ندارد. بر این نکته, بسیارى از فقها تصریح کرده اند128.
ب . روایات شهادت به رویت
از جمله راههاى ثبوت ماه, شهادت به رویت هلال ماه است. از روایات فراوانى129 استفاده مى شود, اگر بر اثر وجود ابر و یا گرد و غبار و مه غلیظ و … رویت هلال میسر نگردد, ولى دو شاهد عادل در قسمت دیگرى از شهر و یا در بیرون شهر, ماه را ببینند و بدان گواهى دهند, ماه ثابت مى شود.
امام صادق مى فرماید:
(و اذا کانت فى السماء عله قبلت شهاده رجلین, یدخلان و یخرجان من مصر130)
و اگر در آسمان مانعى از رویت هلال باشد, شهادت دو عادل, که داخل شهر و یا خارج مى شوند, پذیرفته است.
دستاوردهاى علمى در زمینه نجوم و علوم فلکى و ستاره شناسى نیز نشان مى دهد که با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع, ماه قمرى آغاز مى گردد و در این حالت, هلال ماه در قسمتهاى زیادى از کره زمین و تا فاصله اى که اختلاف افق بین آنها بیش از نُه ساعت نباشد و یا به گونه اى نباشد که شب و روز تفاوت کند, براى مردم قابل رویت است.
و همین مضمون, در روایت حبیب خزاعى نیز آمده است. گرچه ظاهر این روایت و امثال آن, مطلق است و مقید به شهرهاى نزدیک نیست, ولى با توجه به فضاى صدور روایات که در آن زمان ورود و خروج افراد به شهر, معمولاً از فاصله هاى نزدیک بوده و از شهرهاى دور, مبادله چنین اخبارى بعید و غیر معمول و بلکه با وسائل آن روز, در فاصله کم, غیر مقدور بوده است, منظور, رویت هلال ماه, در اطراف همان شهر و یا شهرهاى نزدیک و هم افق آن مى باشد:
(العاده قاضیه بانّ الشهاده من اهل بلد قریب کمکه بالنسبته الى المدینه والکوفه الى بغداد, و ذلک لانّ المسافره من البلاد البعیده کبلخ و مرو وبخارا الى الکوفه والمدینه, کانت تطول شهوراً بعد ان مضى شهر رمضان و انصرف الاذهان و توجّه الهمم من الصوم الى امور اخر و لا یسال احد احداً عن الهلال و ربّما ینسون اوّل الشهر انّه اى یوم کان131)
عرف و عادت حکم مى کند: شهادت به رویت هلال, از شهرهاى نزدیکى, همچون: مکه براى مدینه و یا کوفه براى بغداد باشد. زیرا مسافرت از شهرهاى دورى مانند: بلخ و مرو و بخارا به کوفه و مدینه, چندین ماه طول مى کشید. مسافرانى که در بلخ, هلال ماه را دیده بودند, وقتى به مدینه وارد مى شدند, ماه تمام شده بود و ذهن مردم, به کلى از مساله روزه دارى منصرف و به امور دیگرى معطوف شده بود. اصلاً دیگر کسى در مورد رویت هلال از کسى چیزى نمى پرسید. و چه بسا, فراموش کرده بودند که اول ماه کى بوده است!
بله, این روایت و امثال آن, به نحو مطلق, شهادت به رویت هلال را براى ثبوت ماه کافى مى دانند. همچنین روایت صحیحه منصور بن حازم و صحیحه هشام بن حکم, به طور مطلق, امر به قضاى روزه شده است, در صورتى که دو نفر عادل شهادت دهند که ماه سى روزى بوده و یا روز قبل ماه را دیده اند; ولى با توجه به قرائنى که به آنها اشاره کردیم, اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزدیک به هم است.
بر این نیز, خدشه وارد شده است, زیرا دلیلى بر انصراف وجود ندارد و نمى توان به استناد به امورى همچون: کُندى مسافرت در آن روزگار و مسائل عرفى دیگرى نظیر آن, بدون در دست داشتن دلیلى روشن, دست از اطلاق روایات برداشت, بویژه در برخى روایات شهادت, تصریح شده است: (یدخلان المصر و یخرجان.) بر همین اساس, بسیارى از فقیهان132 دعوى انصراف را مردود دانسته اند. آیت اللّه خویى مى نویسد:
(و دعوى الانصراف الى اهل البلد کما نرى, سیما مع التصریح فى بعضها بان الشاهدین یدخلان المصر و یخرجان, کما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهاده الحاصله من غیر البلد لاطلاقها133.)
ادعاى انصراف اطلاق روایات به اهل شهر, باطل است. بویژه در بعضى از آنها تصریح شده است که دو شاهدى که به شهر داخل و یا از شهر خارج مى شوند. طبعاً چنین شهادتى, شامل شهادت از غیر آن شهر و شهرهاى دیگر هم مى شود, چون مطلق است.
3. قیاس رویت هلال به طلوع و غروب خورشید.
طلوع و غروب خورشید, در همه شهرها یکسان نیست. هر جایى افقى دارد خاص خود. در گزاردن نمازهاى یومیه و نیز اعمال و دعاهایى که در اوقات مختلف شبانه روز, در زمانهاى خاصى از هفته و ماه وارد شده است, هر کسى باید مطابق با افق محل خویش, انجام وظیفه کند:
(اقم الصلوه لدلوک الشمس الى غسق اللیل134)
واضح است که اقامه نماز, از زوال خورشید تا تاریکى شب و یا خواندن نماز مستحبى غفیله135, در ساعت معینى, در همه جا, گزارده نمى شود, بلکه هر منطقه از دیارى افقى دارد که ساکنان آن مناطق, باید بدان پایبند باشند.
رویت هلال ماه نیز, این گونه است. درست که رویت هلال ماه رمضان, علامت آغاز ماه و وجوب روزه است, ولى همانند نمازهاى یومیّه, رویت هلال براى هر کسى مطابق همان محلى خواهد بود که آن جا مى زید و شهرهاى هم افق و مجاور نیز چنین اند:
(والهلال کنصف النهار و نصف اللیل والطلوع والغروب, یختلف باختلاف البلدان فیجب ان تختلف الرویه ایضاً, فیحسب الاربعاء فى الصین مثلاً آخر شعبان و فى طنجه136 اوّل رمضان137).
هلال ماه, همچون نیمه روز و نیمه شب و طلوع و غروب خورشید, به موازات گوناگونى شهرها, دگرگون مى شود پس رویت هلال نیز, مختلف مى گردد, همان طور که شب چهارشنبه در طنجه اول رمضان است و در چین آخر شعبان.
به این نکته که هر کس افق خاص خویش را دارد در روایات اشاره شده است. ابواسامه مى گوید: هنگامى که مردم مشغول گزاردن نماز مغرب بودند, برکوه ابو قبیس بالا رفتم. چون به بالاى کوه رسیدم, دیدم خورشید هنوز غروب نکرده, بلکه در پشت کوه, از نظر مردم نهان مانده است. و این جریان را به عرض امام صادق (ع) رساندم. امام فرمود:
(و لم فعلت ذلک, بئس ما صنعت, انّما تصلیها اذا لم ترها خلف جبل, غابت اَوغارت, مالم یتجللّها سحاب او ظلمه تظلها, و انّما علیک مشرقک و مغربک و لیس على الناس ان یبحثوا…138)
چرا چنین کردى؟ بدکارى کردى. آن گاه که خورشید را در پشت کوه ندیدى, نماز مى گزارى خواه نهان باشد یا آشکار. مادام که ابرى و یا ظلمتى آن را نپوشیده باشد. همانا براى تو, مشرق و مغرب خاص توست و مردم حق ندارند تفحص و بحث کنند.
ما, در قسمت اول روایت, بحثى نداریم, زیرا مربوط به بحث ما نمى شود, ولى در ذیل روایت, امام (ع), معیارى ارائه, دهد, بدین شرح: (هر کسى باید تکلیف خود را بر وفقِ افق محل سکونت, انجام دهد. مشرق و مغرب, در همه جا یکسان نیست, بلکه طلوع و غروب خورشید, در جاهاى مختلف فرق مى کند139.)
در مورد روزه نیز, همین قاعده جریان دارد. براى هر بلدى, رویت در همان جا ملاک است, همان طور که همه مردم در ساعت واحدى نمى توانند افطار کنند و در هر جایى در وقت مشخصى خورشید غروب مى کند و موقع افطار مى شود, در رویت هلال ماه و آغاز ماه رمضان و شوال نیز, این گونه است. امکان دارد در این جا رویت شود و اول ماه ثابت شود, ولى در شهرهاى دیگر, بویژه شهرهاى دور دست, رویت نشود و طبعاً اول ماه نیز ثابت نگردد.
شیخ حر عاملى پس از نقل روایت, مى نویسد:
(هذا محمول على البلد البعید لاتحاد المشارق و المغارب فى المتقاربه140)
این روایت حمل بر شهرهاى دور مى گردد, زیرا در شهرهاى نزدیک, طلوع و غروب خورشید هماهنگ و متحد است.
صاحب وسایل با یادآورى این نکته, در حقیقت, خواسته است این شبهه را رفع کند که تصور نشود, رویت هلال در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجیت دارد, و نه شهرهاى نزدیک و همجوار.
بیشتر فقیهان شیعه و سنى, که نظر به عدم تعمیم رویت هلال ماه, به شهرهاى دوردست دارند, بیرون آمدن هلال ماه را از محاق, به طلوع و غروب خورشید, قیاس گرفته اند.
آیت اللّه خویى, با استناد به همین نکته مى نویسد:
(اذا لا نرى اى وجه لاعتبار الاتحاد عدا قیاس حدوث الهلال و خروج القمر عن تحت الشعاع باوقات الصلوات, اعنى شروق الشمس و غروبها, فکما انها تختلف باختلاف الآفاق و تفاوت البلدان …141 هکذالهلال)
[براى عدم تعمیم] دلیلى جز قیاس حدوث هلال ماه و خروج ماه از محاق, به اوقات نمازها, یعنى طلوع و غروب خورشید, وجود ندارد. پس همان طور که طلوع و غروب خورشید, در شهرها و افقهاى مختلف تغییر مى کند رویت هلال ماه نیز مختلف است.
بیشتر علماى اهل سنت نیز به این دلیل استناد کرده اند, و آن را مورد بحث و بررسى قرارداده اند142.
پاسخ:
بر این دلیل, اشکال وارد است. قیاس اوقات نماز و امور عبادى که با طلوع و غروب خورشید انجام مى گیرد, به طلوع ماه و رویت هلال, قیاس مع الفارق است143. هیچ ارتباطى بین حرکت ماه و طلوع و غروب خورشید وجود ندارد. دلایل این سخن را به تفصیل خواهیم آورد.
البته در سده هاى پیشین, بسیارى از عالمان از حرکت ماه و خورشید چنین تصورى داشته اند, ولى اکنون بطلان آن روشن است.
آیت اللّه خوئى, با اشاره به این که نظریه مشهور, دلیلى جز این ندارد, مى نویسد:
(ولکنه تخیّل فاسد و بمراحل عن الواقع بل لعل خلافه مما لا اشکال فیه بین اهل الخبره و ان کان هو مستند المشهور فى ذهابهم الى اعتبار الاتحاد, فلا علاقه و لا ارتباط بین شروق الشمس و غروبها, و بین سیر القمر بوجه, و ذلک لان الارض بمقتضى کرویتها یکون النصف منها مواجهاً الشمس دائماً والنصف الآخر غیر مواجه کذلک144)
این تصور باطل است و مرحله ها دور از واقع. بلکه اهل خبره, بر خلاف آن اتفاق دارند. از این روى, هر چند مشهور, براى اثبات نظر خود, به آن استناد کرده اند, ولى هیچ گونه ارتباط و پیوندى بین طلوع و غروب خورشید و حرکت ماه نیست; زیرا کروى بودن زمین, سبب مى گردد که همواره نیمى از آن در برابر خورشید قرار مى گیرد و نیمى دیگر آن قرار نگیرد.
در این سخن, ضمن اشاره به اختلاف حرکت ماه با طلوع و غروب خورشید, به این نکته تصریح شده که قیاس پدیدارى هلال ماه در افق و خروج آن از محاق, به طلوع و غروب خورشید و اوقات نماز و عبادات, قیاسى است نادرست.
4. عقل.
برخى براى اثبات نظر مشهور, به دلیل عقل, تمسک جسته اند. به این بیان تردیدى نیست, تا ماه رمضان داخل نشود, روزه بر مکلفان واجب نمى گردد. تحقق ماه رمضان بستگى به ثبوت رویت هلال دارد. صرف دیدن ماه و یا ثبوت آن براى شهرهاى دوردست, نمى تواند, در دیگر جاها و شهرها جریان بیاید و تکلیفى بر دوش مردمان آن دیارها نهد و یا تکلیفى را بر دارد. این که برخى گفته اند, حکم به رویت, در همه جا جریان مى یابد, اول کلام است و دلیل مى خواهد.
(و امّا العقل فلوضوح ان التکلیف المعلق بشیئ لابد و ان یتبع ذلک الشیئ, فالتکلیف المعلق بشهر رمضان اَو شهر شوال, لابد و ان یتبع هذین الشهرین, والمفروض انّه اذا لم یر الهلال فى هذا الافق لم سیّم عرفاً بهذا الشهر والرویه فى افق آخر لا تکفى الا اذا کان هناک دلیل والدلیل مفقود حسب الفرض145).
روشن است, به دلیل عقل, بایستى تکلیف معلق به چیزى به دنبال آن چیز بیاید. پس تکلیف معلق به ورود ماه رمضان و یا شوال, ناگزیر باید پس از داخل شدن آنها بیاید. و فرض آن است, که تا هنگامى که هلال ماه, در افق شهر و دیارى رویت نگردد, عرفاً ماه در آن جا داخل نشده است. و دیدن ماه در افقهاى دیگر [شهرهاى دوردست] کفایت نمى کند, مگر دلیلى داشته باشیم که بر حسب فرض, دلیل نداریم.
فقهاى عامه نیزبه تعبیرهاى دیگرى,به عقل استناد کرده اند که مجال ذکر آنها نیست146.
پاسخ:
ضعف این دلیل,روشن است.زیراعقل چنین ملازمه اى ندارد.ثبوت اول ماه, منحصر به رویت نیست. راههاى دیگر هم وجود دارد. از جمله شهادت دو گواه عادل. این گونه راهها,مطلق اند پس وقتى دوگواه عادل, به رویت هلال ماه گواهى دادند, گرچه شهر محل رویت,دور باشد,اول ماه ثابت شده است.افزون براین, همان طور که اشاره کردیم, دلیلى که در رابطه با عدم شمول ثبوت رویت ماه به شهرهاى دوردست در دست دارند, قیاس بیرون آمدن ماه از محاق, به طلوع و غروب خورشید است که قیاسى است مع الفارق.
5. سیره مسلمانان:
از دیرباز, مردمان هر منطقه اى بر اساس افق محل خویش روزه مى گرفته اند, یا عید فطر و قربان را برگزار مى کرده اند. البته گاهى, چند نفرى از اهل آن شهر, ماه را مى دیده اند و گاه, به خاطر موانع نمى توانسته اند ماه را ببیند, ولى در بیرون آن شهر و یا در شهرها و روستاهاى مجاور, ماه را مى دیده اند و با شهادت آنان, حکم به ثبوت رویت هلال مى شده است. پر واضح است که این گواهیها, با نبود امکانات و وسائل سریع و بهنگام, از شهرهاى دور, با اختلاف افق بسیار, نبوده است, بلکه از شهرها و روستاهایى بوده که عرفاً, هم افق نامیده مى شده اند.
پاسخ:
اولاً, ثبوت چنین سیره اى مسلم نیست.
ثانیاً, سیره اى, حجیت دارد که روزگار معصومان بوده باشد و آن بزرگواران, ردع نکرده باشند. البته این سخن, درست است که در هر منطقه اى, مسلمانان استهلال مى کرده اند و مطابق آن عمل, ولى این, بدان معنى نیست که حکم به ثبوت رویت هلال به شهرهاى دوردست, تعمیم نمى یابد.
مستند این سیره, ظاهراً روایت (کریب) است که درباره آن به بحث خواهیم پرداخت. اگر چنین سیره اى بین مسلمانان رواج مى داشت و ریشه در صدر اسلام, چطور, قدماى فقها, مانند: محقق حلى, شیخ طوسى, علامه و … نامى از آن نبرده اند و به آن استناد نجسته اند. افزون بر این, اهل سنت, با این که به روایات کریب, استدلال جسته اند, ولى, از چنین سیره اى سخنى به میان نیاورده اند.
آیا اینها دلیل نمى شود که چنین سیره اى نبوده است؟
6. اجماع
برخى از فقهاى بزرگ, براى (قول به عدم تعمیم) به اجماع تمسک جسته اند, از جمله: مرحوم نراقى148 و صاحب جواهر149.
پاسخ:
1. اجماعى که مرحوم نراقى و دیگران از آن سخن گفته اند, اجماع بر عدم تعمیم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دوردست نیست, بلکه اجماع بر ثبوت آن در شهرهاى مجاور و نزدیک است. به عبارت دیگر, بین فقها در این مطلب بحثى نیست که ثبوت رویت هلال, در شهرى, براى دیگر شهرهاى نزدیک و مجاور, حجیت دارد. بحث در حجیت آن براى شهرهاى دوردست است. پس, اجماعى در این مساله وجود ندارد.
2. از چنین اجماعى , هیچ یک از بزرگان چون: شیخ طوسى150, محقق151, علامه152 و … سخنى به میان نیاورده اند.
3. از عبارت علامه در تذکره استفاده مى شود که برخى از فقهاى شیعه, نظر به تعمیم داشته اند152.
4. مرحوم نراقى,با این که درمساله ادعاى اجماع کرده, نظر به تعمیم دارد.این,نشان مى دهدکه منظور وى از اجماعى که از آن سخن به میان آورده,اجماع برعدم تعمیم نیست.
7. شهرت:
در آغاز بحث اشاره کردیم: مشهور فقهاى شیعه, بر این نظرند که ثبوت رویت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى یابد. تقریباً تا زمان علامه اکثر قریب به اتفاق فقهاى شیعه بر این نظر بوده اند. شاید برخى از این شهرت بخواهند بر اثبات نظر خود که همانا عدم تعمیم باشد, بهره برند.
پاسخ:
اولاً, شهرت فتوایى را بیشتر فقیهان ما, حجت نمى دانند.
ثانیاً, باید دید دلایل آنان که به تعمیم, باور دارند, چیست و دلالت آنها چقدر است و در برابر آن دلایل, شهرت مى تواند ملاک عمل قرار گیرد, یا خیر.
8. روایت کُرَیب:
در میان اهل سنت, شافعیان و گروهى, بر این نظرند که ثبوت رویت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى یابد. اینان, به روایت کریب استناد کرده اند و آن را مهم ترین دلیل دانسته اند154.
این روایت, در مجامع حدیثى ما, نقل نشده است. ولى علامه در تذکره155 و منتهى156 و برخى دیگر از فقهاى امامیه157, متعرض آن شده اند. اینک روایت:
ام الفضل, دختر حارث, شخصى به نام کریب را براى انجام کارى نزد معاویه به شام فرستاد. پس از ورود وى به شام, هلال ماه رمضان در شب جمعه رویت شد. مردم شام, فرداى آن روز را روزه گرفتند. کریب, در پایان ماه, به مدینه بازگشت. در این هنگام بین ابن عباس و وى درباره رویت هلال در شام و مدینه گفتگویى صورت گرفته که کریب چنین گزارش مى دهد:
(متى رایتم الهلال؟ فقلت: رایناه لیله الجمعه. فقال: اانت رایته لیله الجمعه؟ فقلت: رآه الناس و صاموا و صام معاویه, قال: لکن رایناه لیله السبت, فلا تزال نصوم حتى نکمل ثلاثین یوماً, اَونراه. فقلت: اَلا تکتفى برویه معاویه و صیامه؟ قال: لا. هکذا اَمرنا رسول اللّه158.)
ابن عباس گفت: چه هنگام هلال ماه را [در شام] دید؟
گفتم: شب جمعه.
گفت: تو خودت شب جمعه هلال ماه را دیدى؟
گفتم: مردم آن را دیدند و روزه گرفتند و معاویه نیز روزه گرفت.
گفت: ولى ما [در مدینه] شب شنبه هلال ماه دیدیم و پیوسته روزه مى گیریم تا سى روز تکمیل شود و یا هلال ماه را رویت کنیم.
گفتم: آیا دیدن معاویه ماه را و نیز روزه گرفتن وى, براى شما کافى نیست؟ گفت: نه. پیامبر خدا این گونه به ما امر کرده است.
از ظاهر روایت استفاده مى شود که رویت, در هر شهرى براى مردمان همان شهر, حجت است.ثبوت رویت ماه در شهرهاى دور چون دمشق,نمى تواندملاک عمل براى مردم مدینه باشدوبا استناد این که ماه درشام رویت شده است,روزه بگیرند ویا نماز عید بگذارند.
پاسخ:
در مورد این روایت چند نکته در خور درنگ است:
1. اشاره کردیم این روایت, در منابع روایى شیعه وجود ندارد و در سلسله سند آن, اشخاص بى اعتبارى قرار دارند.
2. اهل سنت, با این که این روایت در منابع روایى معتبر آنان وجود دارد و ترمذى آن را صحیح مى داند, بدان عمل نکرده اند.
ترمذى پس از نقل حدیث مى نویسد:
(هذا حدیث حسن صحیح ولکن لا یعمل به159)
این حدیث نیکو و صحیح است, ولى بدان عمل نشده است
3. دلالت روایت تمام نیست. این که ابن عباس به سخن کریب وقعى نمى نهد, بدین خاطر است که هلال ماه به گواهى یک نفر, به اثبات نمى رسد, نه این که ثبوت رویت هلال در شام, براى مردم مدینه حجیت ندارد.
علامه در این باره مى نویسد:
(لیس هذا دلیلاً على المطلوب لاحتمال ان ابن عباس لم یعمل بشهاده کریب والظاهرانه کذلک, لانه واحد …160)
این رویت, نمى تواند دلیلى باشد براى اثبات نظر عدم تعمیم. زیرا احتمال دارد: ابن عباس, به خاطر این که کریب, در گواهى, تنها بوده, به گواهى وى وقعى ننهاده است.
ابن قدامه, از فقهاى اهل سنت, در پاسخ به تمسک جویندگان به روایت کریب مى نویسد:
(فامّا حدیث کریب فانّما دلّ على انهم لا یفطرون بقول کریب وحده, و نحن نقول به161)
از حدیث کریب به دست مى آید که [ابن عباس و اهل مدینه] به گواهى کریب روزه نگشودند, زیرا در گواهى تنها بود. و ما هم, همین نظر را داریم.
4. از ظاهر خبر بر مى آید که رویت هلال ماه در شام, به دیدن مردمان شام و حکم معاویه, ثابت شده است. از این روى, ابن عباس با تاکید, از کریب مى پرسد: آیا تو هلال را در شب جمعه دیدى؟ (اانت رایته لیله الجمعه)
وى پاسخ مى دهد: که مردمان شام دیدند و روزه گرفتند.
در منابع روایى, سخنى از پیامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزدیک و دور و مساله تعمیم و یا عدم تعمیم رویت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بیان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
بنابراین, ثبوت هلال ماه در شام, مستند به عمل معاویه است و عمل معاویه حجیتى ندارد براى ابن عباس و اهل مدینه.
علامه حلى در این باره مى نگارد:
(و عمل معاویه لیس حجه, لاختلال حاله عندنا, لانحرافه عن على (ع), و محاربته له, فلا یعتد بعمله162).
عمل معاویه, براى ما حجت نیست, به خاطر, واژگونى حال وى در نزد ما براى, انحراف وى از راه و رسم على (ع) و ستیز با آن حضرت, از این روى, وقعى به عمل وى نهاده نمى شود.
5. بر فرض که از اشکالهاى قبلى صرف نظر کنیم, باز هم دلالت روایت, بر عدم تعمیم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, در خور اشکال است زیرا حداکثر مطلبى که از روایت به دست مى آید, ابن عباس و اهالى مدینه به گفته کریب, روزه نگشودند, ولى آیا نباید قضا کنند؟ از روایت در این باره چیزى به دست نمى آید:
(… فانه یدل على انهم لا یفطرون بقول الواحد, امّا على عدم القضاء فلا163)
بنابراین, خبر کریب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت, نارساییهایى دارد و نمى توان به آن استدلال کرد.
نتیجه دلایل قائلان به عدم تعمیم
در جمع بندى کلى از دلایل قائلان به عدم تعمیم ثبوت رویت هلال به, شهرهاى دور, مى توان نتیجه گرفت که ظاهر آیه شریفه و نیز روایات رویت و شهادت, دلالتى بر مدعاى آنان ندارند. بدون مستند شرعى و دلیل معتبر, نمى توان دست از اطلاق روایات کشید و آنها را انصراف داد به شهرهاى همجوار و نزدیک. چنانکه خواهیم دید, قائلان به تعمیم نیز, به همین اطلاقات تمسک جسته اند و به آیه شریفه نیز استناد نموده اند.
سیره مسلمانان هم, که بدان تمسک جسته اند, ادعایى بیش نیست و غیر کافى به مقصود. روایت کریب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت مورد مناقشه است. اجماع هم, اگر کسى ادعا کند, هم تحقیق و هم حجیت آن روشن نیست. البته شهرت فتوایى بین فقهاى شیعه محقق هست. ولى در اعتبار آن, بسیارى تردید کرده اند و آن را حجت نمى دانند. قیاس رویت هلال ماه, به طلوع و غروب خورشید هم, که ظاهراً مهمترین دلیل قائلان به عدم تعمیم است, خالى از اشکال نیست و چنانکه خواهیم دید, حرکت ماه و طلوع و غروب آن با حرکت خورشید و طلوع و غروب آن تفاوت دارد.
ادله قائلان به تعمیم ثبوت هلال
گفتیم مشهور فقهاى شیعه معتقد به عدم تعمیم اند. در مقابل عده اى از فقها, همچون علامه164 در برخى از کتابهایش و نراقى165 در مستند, صاحب حدائق166, فیض کاشانى167, محقق خوانسارى168 و عده اى از معاصران169, قول به تعمیم را برگزیده اند. به نظر آنان ثبوت رویت هلال ماه, در یکى از شهرهاى اسلام براى همه شهرها, چه دور و چه نزدیک, کافى است. در صورتى ثبوت از راههاى معتبر شرعى, مى توان آن را به همه شهرهاى اسلامى تعمیم داد. آنان نیز براى اثبات نظر خویش, به دلایل و مستندات و مویداتى استناد کرده اند که در این قسمت, به بررسى آن مى پردازیم. ولى قبل از آن لازم است به وضعیت تکوینى ماه و تفاوت آن با طلوع و غروب خورشید که در روشن ساختن مساله نقش بسزائى دارد, اشاره کنیم و ضمناً, بطلان قیاس هلال ماه به طلوع و غروب خورشید را که از دلایل مهم و بلکه مهم ترین دلیل مشهور بود و قبلاً بررسى آن را وعده داده بودیم, ارزیابى کنیم:
وضعیت تکوینى ماه
ماه, سیاره اى است که از یک سو با خورشید در ارتباط است و از سوى دیگر با زمین. ماه به گرد زمین مى چرخد هر دور آن یک ماه قمرى: 229 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه (در مجموع 748 ساعت و 44 دقیقه) طول مى کشد170. از گردش آن به دور زمین و گرفتن نور از خورشید, اشکال و حالاتى به خود مى گیرد که براى زمینیان جالب و سوال انگیز است: (یسئلونک عن الاهله, قل هى مواقیت للناس171)
همواره, نیمى از کره ماه که به سمت خورشید قرار دارد, روشن و نیم دیگر آن تاریک است. با پدیدار شدن مقدار کمى از نیمه روشن آن در شب اول ماه, حرکت اقترانى ماه به دور زمین آغاز مى گردد, از مغرب به سوى مشرق. هر چه از محاق دورتر گردد, بر روشنایى قرص ماه افزوده مى شود در فاصله زاویه اى در حدود 90 درجه از خورشید, نیمى از قرص روشن ماه که به آن تربیع اول گویند, قابل رویت است. با زیاد شدن زاویه, نور ماه بیشتر مى شود و قسمت بیشترى از طرف روشن ماه دیده مى شود, تا این که در زاویه 180 درجه, تمام نیمه روشن آن مشاهده مى شود و آن را (بدر) مى نامند.
از این زمان, سیر ماه به سوى مغرب شروع مى شود. هر چه زاویه آن کم شود و به طرف مغرب نزدیک تر, از نور آن کاسته مى گردد, تا این که در زاویه 90 درجه, تربیع دوم حاصل مى شود و کم کم به جاى اولیه خود بر مى گردد و دوباره در محاق قرار مى گیرد و به اصطلاح (قرآن نیریّن172) مى شود.
هنگامى که ماه در محاق است, یعنى شب آخر و یا دو شب آخر ماه, کاملاً تحت الشعاع خورشید است و از نیمه روشن آن, به هیچ روى بر ما قابل رویت نیست. در یک حرکت کامل ماه به دور زمین, اشکال مختلف و گوناگونى از آن ظاهر مى شود که از آن به منازل قمر یاد مى کنند. تعداد آنها را به اعتبار شبهایى که ماه قابل رویت است, 28 منزل مى دانند و شب 29 و احیاناً شب سى ام هم که ماه در محاق است و دیده نمى شود173.
براى روشن تر شدن مطالب فوق و چگونگى اشکال ماه در مسیر حرکت به دور زمین, به این شکل صفحه مقابل توجه کنید:
با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى جدید آغاز مى گردد و لبه باریکى از آن به صورت هلال ظاهر مى گردد. ولى از آن جا که حرکت ماه از طرف مغرب به مشرق است و خروج اولین جزء طرف روشن آن, در ابتداى حرکت, در ناحیه مغرب, محل غروب خورشید, صورت مى گیرد, هلال ماه با چشم عادى و غیر مسلّح به سختى دیده مى شود زیرا از سویى مدت مکث ماه اندک و زودگذر است و از طرفى پرتو نور خورشید, در فضا پراکنده است و مانع از رویت نور ضعیف و کم سوى ماه مى گردد.
از نظر علمى, با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى آغاز مى گردد, چه هلال آن با چشم عادى رویت شود و چه دیده نشود. ولى از نظر شرعى, خروج ماه از محاق به تنهایى کافى نیست و باید هلال آن براى مردم قابل رویت باشد175. هر چند معمولاً, با خروج ماه از محاق, هلال آن قابل رویت است و اگر موانع طبیعى, مانند: ابر, گرد و غبار, مه و … نباشد در نقاط گوناگونى از کره زمین, با چشم عادى, دیده مى شود. البته روشن است که هلال ماه, براى همه کره زمین در آنِ واحد قابل رویت نیست, زیرا وضعیت زمین کروى است و حداکثر در نیمى از آن, امکان رویت نیست, با این حال, مانند خورشید نیست که در هر منطقه اى طلوعى و غروبى ویژه داشته باشد, بلکه در محدوده نیمکره و تا محدوده اى که اختلاف طلوع و غروب خورشید, به گونه اى نباشد که شب و روز آن با یکدیگر تفاوت کند, قابل رویت است.
اختلاف حرکت ماه با خورشید
مى دانیم زمین, از اقمار خورشید است. هر 24 ساعت یکبار به دور خود مى چرخد و سالى یکبار, با فاصله 365 روز و با سرعت 30500 متر در ثانیه به دور خورشید176.
از حرکت زمین به دور خود و پرتو از خورشید, شب و روز و نصف النهار و نصف اللیل و … پدید مى آید. بر این اساس, نور خورشید, على الدوام در قسمتى از کره زمین غروب و در قسمت دیگرى طلوع مى کند. افقها و مشرقها و مغربها گوناگونند. هر سرزمینى افق خاص خویش را دارد و کمتر سرزمینى است که از نظر طلوع و غروب خورشید, دقیقاً با سرزمین دیگر هم افق باشد.
به موازات همین اختلاف, طلوع و غروب خورشید و تفاوت افقها, اوقات انجام فرائضى همچون نماز, روزه, افطار, ادعیه و … با زمان ارتباط دارند. در هر شهرى و منطقه اى مطابق افق همان شهر و هماهنگ با طلوع و غروب همان منطقه, باید انجام وظیفه کرد. در روایات هم, ظاهراً به همین نکته اشاره شده است. امام صادق (ع) به یکى از مسلمانان مى فرماید:
(… انما علیک مشرقک و مغربک …177)
ییعنى هر مکلفى وظیفه دارد, وظایف شرعى که بر اساس زمان و اوقات شبانه روز, باید ادا شود, از طلوع و غروب خورشید شهر و منطقه خود پیروى کند.
ولى در ماه چنین نیست. ماه به دور زمین مى چرخد و پیدایش طلوع و افول ماه از نسبتى مى باشد که بین آن و خورشید برقرار مى شود و همچنین فاصله اى که نسبت به خورشید پیدا مى کند, نه از حرکت وضعى زمین.
از این روى, وقتى هلال ماه در محلى قابل رویت شد, گرچه به نحو موجبه جزئیه, بدان معنى است که ماه گذشته, تمام و ماه جدید قمرى آغاز شده است. ماه, بسان خورشید نیست که در هر سرزمینى طلوعى داشته باشد و غروبى ویژه, بلکه امرى است وحدانى و گوناگونى سرزمینها, در آن تاثیرى ندارد. وقتى اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, خارج شود, ماه قمرى آغاز مى شود, البته این بدان معنى نیست که ماه در سر تا سر گیتى همین حکم را دارد و در همه سرزمینها, وقتى از محاق خارج شد, قابل رویت باشد. اگر اختلاف به حدى باشد که در سرزمینى روز و در سرزمینى همان وقت, شب باشد, دیدن ماه براى هر دو سوى در یک زمان امکان ندارد. بنابراین, با خروج ماه از تحت الشعاع و رویت آن در یکى از شهرهاى اسلامى, دیگر شهرها را نیز در بر مى گیرد و ماه قمرى در همه جا آغاز مى شود. فرقى نمى کند که آن شهرها متحده الافق باشند و یا مختلفه الافق, دور باشند و یا نزدیک. آیت اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى در این باره مى نویسد:
(لیله اول الشهر لیله خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه الى الافق فى ایّ افق من آفاق البلاد کان, و هذه اللیله, لیله اول الشهر فى جمیع بلاد العالم, بشرطین. الاول اتحادها فى جامع اللیله بساعات یسیره, الثانى ـ و هو عباره اخرى عن الاولى ـ ان لا یکون بقدر یوم او لیله, و ذلک لصدق بروز القمر فى الافق فى الجمیع و خروجه عن تحت الشعاع کذلک178)
شب اول ماه, وقتى است که ماه از زیر شعاع خورشید [محاق] بیرون بیاید و در افق پدیدار گردد. در هر افقى که از افقهاى شهرهاى اسلامى باشد, فرقى نمى کند و آن شب, شب اول ماه است, در تمام شهرهاى جهان, به دو شرط:
1. همه آن شهرها با تفاوت چند ساعت, در عنوان شب متحد باشند.
2. (بیان دیگر از شماره 1) این تفاوت افق, به اندازه یک شب و یا یک روز نباشد. این بدان جهت است که خروج ماه از تحت الشعاع و ظهورش در افق, به همه شهرها صادق است.
پس در محدوده اى که اختلاف افق, به یک شب و یک روز نرسد, رویت هلال, براى همگان ثابت است. هر چند ساعاتى هم اختلاف داشته باشند179.
آنان که تعمیم را نپذیرفته اند و رویت هلال را براى شهرهاى همجوار و نزدیک پذیرفته اند, حرکت ماه را به طلوع و غروب خورشید, قیاس گرفته اند که درست نیست. زیرا ظهور و بروزه ماه با طلوع و غروب خورشید ماهیتاً متفاوت است. آیت اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى با تاکید بر همین نکته مى نویسد:
(القیاس مع الفارق, لان لیله اول الشهر لو حظت بعرضها العریض المنطبق على کل بلد تحقق فیه عنوان اللیله مع خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه فى الافق, بخلاف الظهر والمغرب, فانّهما لو حظا بالنسبته الى کل بلد مع ملاحظه عرضها و طولها و لیس فى البین عنوان واحد لجمیع البلاد کلها فى وقت واحد180)
قیاس طلوع و غروب خورشید, با حرکت ماه, قیاس مع الفارق است. زیرا اول ماه, با خروج آن از محاق و ظاهر شدن آن در افق, در گستره اى وسیع, هماهنگ در عنوان شب, در همه شهرها تحقق مى یابد. به خلاف ظهر و غروب, که در هر شهرى نسبت به عرض و طول جغرافیایى آن فرق مى کنند. همه شهرها, در عنوان ظهر و غروب, متحد نیستند.
غیر از آیت اللّه سبزوارى, بسیارى از معاصران, همچون: آیت اللّه خویى181, شهید صدر182 و …183 به این نکته تصریح کرده اند. آیت اللّه خویى بعد از آن که وضعیت تکوینى ماه را تشریح مى کند, مى نویسد:
(و علیه فاذا کان الهلال قابلاً للرویه فى احد النصفین حکم بانّ هذه اللیله اول الشهر بالاضافه الى سکنه هذا النصف المشترکین فى ان هذه اللیله لیله لهم و ان اختلفوا من حیث مبدا للیله و منتهاها, حسب اختلاف مناطق هذا النصف قرباً و بعداً, طولاً و عرضاً, فلا تفترق بلاد هذا النصف من حیث الاتفاق فى الافق والاختلاف فى هذا الحکم لما عرفت من انّ الهلال یتولد ـ اى یخرج القمر من تحت الشعاع ـ مره واحده184)
هرگاه ماه, در نیمکره قابل رویت باشد, حکم به ثبوت ماه نسبت به ساکنان آن, تا آن مقدار که در عنوان شب با هم شریک باشند, مى شود. گرچه از جهت آغاز و پایان شب و دورى و نزدیکى, اختلاف داشته باشند. چون ماه یک مرتبه از محاق خارج مى گردد و اختلاف افق در آن تغییرى نمى دهد.
نظیر این سخن را شهید آیت اللّه صدر نیز گفته است. وى, پس از بیان وضعیت تکوینى ماه و تفاوت حرکت آن با طلوع و غروب خورشید, نظریه تعمیم را بر مى گزیند و ادله شرعى را نیز مبین آن185 مى داند.
وحدت خسوف (ماه گرفتگى)
نکته دیگرى که مى تواند بیانگر وضعیت تکوینى ماه و تفاوت ظهور و افول آن با طلوع و غروب خورشید باشد, مساله وحدت خسوف و اختلاف کسوف (خورشید گرفتگى) است. وقتى (خسوف) روى مى دهد, در همه شهرهاى اسلامى قابل رویت است185 بر خلاف (کسوف), که به موازات اختلاف افقها در جاهاى مختلف فرق مى کند.
توضیح آن که: خورشید نورش ذاتى است, نه عارضى. از این روى, وقتى ماه بین خورشید و زمین حائل مى شود (کسوف) رخ مى دهد. زمینیان, به سبب گوناگونى افقها, در برخى از شهرها, آن را مى بینند و در برخى دیگر نمى بینند. در حقیقت, به تعداد افقها کسوف نیز متعدد مى شود. از این روى, هنگامى که خورشید مى گیرد, ممکن است در یک افق, کسوف کلى و در افق دیگر کسوف جزئى و در سومى اصلاً کسوفى روى ندهد.
بر خلاف (خسوف). از آن جا که نور ماه از خورشید است, وقتى زمین بین ماه و خورشید قرار مى گیرد و سایه زمین بر روى ماه مى افتد. ماه تاریک به نظر مى رسد و به اصطلاح (خسوف) روى مى دهد, اختلاف افقها و منظرها, تاثیرى در آن ندارد و در همه جا مردم, ماه گرفتگى را ملاحظه مى کنند.
البته در شهرهاى مختلف, به حسب اختلاف طول و عرض جغرافیایى آنها, خسوف قدرى تقدم و تاخر پیدا مى کند, ولى اجمالاً, خسوف یک بار بیشتر پدیدار نمى شود. مثلاً در افقى خسوف کلى است و در افق دیگرى جزئى و یا در یک افق هنگامى دیده مى شود که مقدارى از مدت انخساف گذشته است و … در هر حال, اختلاف افق در اصل تحقق خسوف اثرى ندارد. میرداماد در این زمینه مى نویسد:
(و یمکن ان یقع الکسوف بالقیاس الى قوم دون قوم, والشمس فوق افق کل منهما, بخلاف الخسوف, و هى بحسب افق کل منهما, فانه انخسف عند احدهما, انخسف عند الآخرون, و ان اختلف ساعات الابتداء و التوسط والانجلاء, فیکون فى بلد على مضى ساعه من اللیل و فى آخر على اقل او اکثر, او یطلع منخسفاً187)
امکان دارد, خورشید گرفتگى, در منطقه اى و میان قومى رخ بدهد و در منطقه اى و میان قومى رخ ندهد. در حالى که خورشید, در افق هر دو منطقه وجود دارد. بر خلاف ماه گرفتگى (خسوف) که اگر در منطقه اى و نزد قومى رخ داد, در سرزمین دیگر و میان قوم دیگر هم رویت مى شود. گرچه ساعتهاى شروع و میانى و پایانى آن فرق مى کند. در یک جا مثلاً بعد از گذشت یک ساعت از شب ماه مى گیرد و در دیگر جاى, قبل و یا بعد از آن, در جایى, اصلاً طلوع ماه با گرفتگى است.
سخن فوق, روشنگر آن است که در مساله خسوف و کسوف نیز, بین حرکت ماه و خورشید هماهنگى نیست. بر خلاف خورشید گرفتگى که در همه افقها قابل رویت نیست, گرفتگى ماه, امر واحدى است و در همه افقها, با مختصر تفاوتى, رویت مى گردد.
پس, این نیز مى تواند بطلان قیاس طلوع و غروب خورشید را به حرکت ماه و رویت هلال تقویت کند. همان طور که گرفتگى ماه براى همه قابل مشاهده است و در افقهاى مختلف تفاوتى نمى کند, هلال ماه نیز, براى همه شهرها و شهرهاى اسلامى قابل رویت است. اگر در شهرى دیده شود, حکم به ثبوت رویت را مى توان به دیگر شهرها گسترش داد, هر چند دور باشند و یا افق آنها متفاوت باشد.
آنان که نظر به تعمیم ثبوت رویت هلال به دیگر شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک دارند, براى اثبات نظر خود, به دلایلى تمسک جسته اند, از جمله:
1. از ظاهر کتاب
(فمن شهد منکم الشهر فلیصمه …188)
گفته اند: (شهود شهر), به دو چیز محقق مى گردد: رویت و شهادت به رویت. چه خود انسان ماه را ببیند و چه از راههاى معتبر شرعى, همچون: بینه براى وى رویت هلال ثابت گردد. ظاهر آیه شریفه مطلق است. شهود شهر رمضان در هرکجا باشد فرقى نمى کند. ماه رمضان, است. علامه در منتهى مى نویسد:
(لنا انّه یوم من شهر رمضان فى بعض البلاد للرویه, و فى الثانى بالشهاده فیجب صومه189 لقوله تعالى: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه190).
دلیل ما آن است که در برخى از شهرها, با دیدن هلال, ماه رمضان محقق مى گردد و در شهرهاى دیگر که رویت نشده, با شهادت به رویت. پس روزه آن روز, بر همه واجب است, به خاطر فرموده خداوند: هر کس که این ماه را در یابد, باید که در آن روزه بدارد.
ابن قدامه از فقهاى عامه نیز, براى قول به تعمیم به این آیه شریفه استدلال کرده است:
(اذا راى الهلال اهل بلد الزم جمیع البلاد الصوم و هذا قول اللیث و بعض اصحاب الشافعى …190 لنا قول اللّه تعالى (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه …192)
آن گاه که ماه در شهرى رویت شد, بر مردم تمام شهرها لازم است که آن روز را روزه بگیرند. و این قول لیث و بعضى از اصحاب شافعى است … دلیل ما, بر این فتوا, سخن خداوند تعالى است: هر کس که این ماه را دریابد, باید که در آن روزه بدارد.
اینان, بر این نظرند که: (شهدالشهر) به معناى درک ماه و رویت هلال است192 و افزون بر این, مى گویند: آیه مطلق است و براى کسى اگر هلال ماه ثابت گردد, باید روزه بگیرد, چه دور باشد و چه نزدیک.
قبلاً اشاره شد, نزدیکى و دورى, میزان و معیار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشکیکى است. بنابراین, اگر بخواهیم در مساله رویت هلال بین شهرهاى اسلامى فرق بگذاریم و بگوییم رویت هلال براى شهرهاى نزدیک حجت است و براى شهرهاى دور, خیر, با توجه به این که میزان نزدیکى و دورى ضابطه معینى ندارد, مردم دچار سر در گمى مى شوند و نه تنها مشکلى را حل نمى کند که بر مشکل نیز مى افزاید.
پاسخ:
به دلالت آیه اشکال شده است. بسیارى از مفسران, از جمله: علامه طباطبائى194, امین الاسلام طبرسى195, زمخشرى196, فیض کاشانى197, صاحب تفسیر نورالثقلین198 و صاحب تفسیر السراج المنیر199, بر این باورند که آیه, در مقام بیان حکم مسافر است. (شهد) در آیه شریفه را به معناى (حضر) گرفته اند. بنابراین, (فمن شهد منکم الشهر) یعنى هر کسى در ماه رمضان حاضر باشد و در سفر نباشد, باید روزه بگیرد. افزون بر این, در روایاتى که در تفسیر آیه شریفه (شهدالشهر) وارد شده, معصوم (ع) (شهد الشهر) را به معناى حضور در ماه رمضان در مقابل مسافرت گرفته است200. علامه نیز, در تذکره201 به آیه استدلال مى کند, امّا دلالت آن را کافى نمى داند. در منتهى202 بدان استدلال کرده ولى بر ردّ آن, سخنى ندارد.
2. اطلاق روایات
دومین دلیلى که قائلان به تعمیم به آن تمسک مى جویند, اطلاق روایات رویت, بیّنه و … است.
از روایات فراوانى استفاده مى شود که از راههاى ثبوت هلال, بلکه راه اصلى, رویت است. هرگاه هلال ماه دیده شود, آغاز ماه است و باید روزه گرفت و یا اول شوال است و باید افطار کرد. از جمله این روایات, روایت منصور بن حازم است از امام صادق (ع) که فرمود:
(صم لرویه الهلال, وافطر لرویته …203)
با رویت هلال روزه بگیر و با رویت آن افطار کن.
همین مضمون در روایات دیگرى نیز آمده است204. لفظ (رویت), در این روایات, مطلق است و هیچ گونه قیدى ندارد و نشان مى دهد که دیدن ماه, به طور مطلق, ملاک صوم و افطار است, چه در شهر محل زندگى, چه در شهرهاى همجوار و نزدیک به آن و چه در شهرهاى دور.
رویت هلال, تنها براى بیننده هلال حجیت و اعتبار ندارد, بلکه رویت هلال مطلقا معتبر است به عبارت دیگر, گاه ممکن است شخص خاصى ماه را ببیند, ولى بر آن, کسى آگاهى نیابد و گاه شخصى ماه را ببیند و اشخاص دیگرى که به صداقت بیننده اطمینان دارند, از قول او به رویت هلال مطلع شوند و یا دو نفر عادل هلال ماه را ببینند و نزد حاکم شرع به آن گواهى دهند و205 …
از اطلاق (رویت) در این روایات به دست مى آید که همه این اقسام رویت, اعتبار دارد و همان گونه که رویت براى شخص بیننده راهگشاست, براى کسانى که از رویت آگاهى یابند نیز, حجیت دارد. فرقى نمى کند شهرى که ماه در آن دیده شده, نزدیک و هم افق شهرهایى باشد که دیگران از آن آگاهى یافته اند, یا دور باشند و مختلف الافق. پس اگر افرادى در خراسان, هلال ماه را دیدند و مسلمانان در هندوستان مثلاً از دیدن آنان مطلع شدند, به مقتضاى اطلاق این روایات, براى همه آنان آغاز ماه ثابت است.
آیت اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى با اشاره به همین اطلاقات مى نویسد:
(و مقتضى اطلاق ما تقدم من الاخبار تحقق اول الشهر فى الجمیع لتعلق الحکم على صرف وجود الرویه والمفروض تحققه206)
اطلاق روایات اقتضا دارد که ابتداى ماه در همه سرزمینها , تحقق مى یابد. زیرا حکم ثبوت ماه به صرف رویت تعلق یافته است و فرض هم تحقق رویت است.
به دلالت این دلیل اشکال شده, زیرا مفاد این روایات (رویت هلال) است نه شهادت به رویت و علاوه, اطلاق آنان منصرف به همان بلد محل رویت و یا شهرهاى نزدیک به آن است207.
* اطلاقات روایات بینه: همان گونه که هلال ماه, با رویت ثابت مى شود, با شهادت دو نفر عادل نیز ثابت مى گردد. از روایات فراوانى, این معنى استفاده مى شود. از جمله هشام از امام صادق (ع) نقل مى کند که آن حضرت در مورد فردى که بیست و نه روز روزه گرفته فرمود:
(ان کانت له بینه عادله على اهل مصرانهم صاموا ثلاثین, على رویته, قضى یوماً208)
اگر دو شاهد عادل گواهى دادند که اهل شهرى سى روز روزه گرفته اند, مردم شهرى که بیست و نه روز, روزه گرفته اند, باید یک روز قضا کنند.
ظاهر روایت, اطلاق دارد و شهادت به رویت هلال, مطلقا حجت است, چه محلى که گواهان ماه را دیده اند, دور باشد و چه نزدیک, چه هم افق باشد و چه نباشد.
در روایت دیگرى عبدالرحمان بن ابى عبدالله از امام صادق (ع) مى پرسد: اگر روز بیست و نهم شعبان هوا ابرى بود و ما نتوانستیم ماه را ببینیم, چه کنیم؟ امام (ع) فرمود:
(لا تصم, الا آن تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه209)
روزه نگیر, مگر این که ماه را رویت کنى. و اگر از شهر دیگرى شهادت دادند [که آن روز رمضان بوده است] قضاى ان روز را به جا بیاور.
ییا از امام از روز شک سوال مى شود, امام مى فرماید:
(لا تقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاه متى کان راس الشهر, و قال: لا تصم ذلک الیوم الذى یقضى الاّ ان یقضى اهل الامصار فان فعلوا فصمه210)
قضاى آن لازم نیست, مگر این که دو شاهد عادل از اهل نماز شهادت دهند که اول ماه چه وقت بوده است.
و نیز فرمود: آن روز را قضا نکن, مگر مردمان شهرهاى دیگر نیز قضا کنند. در این صورت, روزه آن روز را بگیر.
از این دو صحیحه, فهمیده مى شود که شهادت به رویت اول ماه را ثابت مى کند. حتى بعد از اتمام ماه رمضان و بیست و نه روز, روزه گرفتن, اگر دو شاهد عادل به رویت هلال در سى روز پیش گواهى دهند, باید یک روز, روزه قضا بگیرد, زیرا معلوم مى شود که ماه رمضان یک روز, زودتر شروع شده است. در شهادت به رویت, فرقى بین شهرهاى نزدیک و دور, نیست, اطلاق روایات همه را بر مى گیرد.
بدین مضمون, روایات دیگرى نیز داریم211. در هیچ یک از آنها, در ثبوت هلال با گواهى دو عادل, قید نشده که شهرها نزدیک به یکدیگر باشند و یا هم افق.
علاّمه در توضیح صحیحه هشام بن حکم مى نویسد:
(علّق (ع) وجوب القضاء بشهاده العدلین من جمیع المسلمین و هو نص فى التعمیم, قرباً و بعداً, ثم عقبه بمساواته لغیره من الامصار و لم یعتبر (ع) القرب فى ذلک212.)
امام (ع) وجوب قضاء را به شهادت دو عادل از مسلمانان معلق کرده است و این, صراحت در گسترش حکم رویت دارد و دورى و نزدیکى شهرها در آن دخالتى ندارد. آن گاه در پى آن, حکم به یکسانى شهر محل رویت با دیگر شهرها کرده و اعتبارى به نزدیکى شهرها نداده است.
علامه در سخن فوق, روایت را صریح در تعمیم دانسته است. غیر از وى, فقیهان دیگرى نیز, از اطلاقات, چنین برداشتى داشته اند.
سیدعبدالاعلى سبزوارى, در این باره مى نویسد:
(والمنساق منها ان شهر رمضان فى جمیع البلاد واحد, من حیث الکمیه والعدد و اطلاقها یشمل اتحاد الافق و الاختلاف فیه213)
از این روایات استفاده مى شود: ماه رمضان, در همه شهرها, از جهت مقدار و تعداد روزها, یکى است. اطلاق این روایات, همه شهرها را در بر مى گیرد, چه از نظر افق متحد باشندو چه گونه گون, فرقى ندارد.
مولى احمد نراقى214, فیض کاشانى215, شیخ یوسف بحرانى216, آیت اللّه خویى217 و … به استناد همین روایات و اطلاق آنها, به تعمیم ثبوت رویت هلال, به شهرهاى دور, فتوا داده اند.
3. روایات خاصّه.
از برخى روایات, علاوه بر اطلاقاتى که اشاره کردیم, استفاده مى شود: ثبوت هلال, محدود به شهرهاى نزدیک و هم افق نیست. بلکه, همه شهرهاى اسلامى را در بر مى گیرد, از جمله:
محمد بن عیسى مى گوید:
(کتب الیه [امام] ابوعمرو, اخبرنى یا مولاى انّه ربما اشکل علینا هلال شهر رمضان, فلانراه و نرى السماء, لیست فیها عله, فیفطر الناس و نفطر معهم, و یقول قوم من الحسّاب قبلنا انه یرى فى تلک اللیله بعینها بمصروا فریقیه والاندلس, فهل یجوز یا مولاى ما قال الحساب فى هذا الباب حتى یختلف الفرض (العرض) على اهل الامصار فیکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع علیه السلام: لا تصومن الشک, افطر لرویته و صم لرویته218)
ابو عمرو, به امام (ع) نوشت: سرورم, چه بسا براى ما در هلال ماه رمضان مشکل پیش مى آید و آن را نمى بینیم. در حالى که در آسمان هم مانعى از رویت هلال وجود ندارد. مردم افطار مى کنند, ما نیز با آنان افطار مى کنیم. و گروهى از منجمان پیش بینى کرده اند که آن شب, ماه در مصر و آفریقا و اندلس, دیده مى شود. آیا بر ما, رواست که از اهل حساب پیروى کنیم؟ تا این که در شهرهاى گوناگون, روزه تفاوت کند؟ و در نتیجه روزه آن شهرها خلاف روزه ما باشد و فطر آنان با فطر ما فرق کند؟ امام (ع) در پاسخ نوشت: روزى که شک دارى روزه نگیر. و صوم و افطارت را با رویت انجام بده.
نهى امام (ع), ابو عمرو را از گرفتن روزه, بدان خاطر بوده که وى, به گفته منجمان و اهل حساب, شک داشته است و این, نشان مى دهد که اگر کسى قطع و یقین داشت که در شهرهاى دور, ماه رویت شده, مى تواند از آنان پیروى کند و او نیز هماهنگ با آنان روزه بگیرد و افطار کند.
شیخ یوسف بحرانى219 و فیض کاشانى220 نیز, همین معنى را از روایت فهمیده اند.
از مجموع روایاتى که به نمونه هایى از آن اشاره کردیم, نتیجه مى گیریم که رویت ماه در هر کجا از کشورهاى اسلامى, رخ دهد, گرچه دور, یا اختلاف در افق داشته باشند, براى همگان حجیّت دارد. زیرا روایات, مطلق ثبوت رویت را چه با دیدن هلال ماه و چه با شهادت به رویت, حجت مى دانند. شهادت به رویت نیز, مقید به شهرهاى نزدیک نیست, همه جا را در بر مى گیرد.
برخى از فقیهان, بر دلالت این روایات بر نظریه تعمیم, اشکال کرده اند و گفته اند: اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزدیک است:
(و فیه انّه یحمل على البلد المتعارف بحکم الانصراف القطعى, اذا الشایع فى الازمنه السابقه, انّ البلاد المتقاربه کانوا یتزاورون, و کان من القلیل تزاور البلاد المتباعده221)
این روایات, این اشکال را دارند که به حکم انصراف قطعى, حمل مى شوند بر شهرهاى نزدیک. زیرا در زمانهاى قدیم, معمول بوده که مردم شهرهاى نزدیک به دیدار همدیگر مى رفتند و کم اتفاق مى افتاد که مردم شهرهاى دور, به دیدار هم بروند.
شیخ انصارى, نمى پذیرد که این روایات شهرهاى دور را هم در بر بگیرند:
(و امّا الاخبار منها بحکم الغلبه البلاد المتقاربه مع انّ الظاهران الاطلاق فى مقام بیان حکم انکشاف کون یوم الشک من رمضان لا فى مقام بیان الکاشف و انه یحصل بمجّرد رویته فى بلد من البلاد و لو کان فى غایه البعد, فکما لا دلاله على الشروط المعتبره فى البلد من القرب والبعد, بل المراد بیان حکم الانکشاف بعد فرض ثبوت الکاشف222)
به حکم غلبه, روایات, شهرهاى نزدیک را شامل مى شوند. علاوه, روایات, چنانکه از ظاهر آنها بر مى آید, در مقام بیان (یوم الشک) از رمضان هستند, نه در مقام بیان کاشف و این که آغاز ماه, به مجرد دیدن هلال در یکى از شهرها, هر چند بسیار دور, حاصل مى شود. پس همان طور که این روایات, در مقام بیان شروط معتبر در بینه نیستند و اطلاق ندارند, همچنین, دلالتى ندارند به شرایط معتبر در شهرها از جهت دورى و نزدیکى. بلکه روایات در مقام تبیین تکلیف یوم الشک اند, پس از فرض ثبوت کاشف.
برخى دیگر از فقیهان نیز, بمانند شیخ, در این مساله اظهار نظر کرده اند223. از اشکال شیخ و آنان که چون او مشى کرده اند, آنان که نظر به تعمیم دارند پاسخ داده اند:
(و دعوى الانصراف الى اهل البلد, کما ترى, سیما مع التصریح فى بعضها بان الشاهدین یدخلان المصر و یخرجان, کما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهاده الحاصله من غیر البلد على اطلاقها224)
ادعاى انصراف روایات, به شهرهاى نزدیک, سخنى است نادرست, بویژه, در برخى از این روایات, تصریح شده: دو گواه به شهر وارد یا از شهر خارج مى شوند. همان طور که پیش از این گفته شد, این به گونه طبیعى در بر مى گیرد شهادت به رویت را از غیر شهر.
از این گذشته, روایات در مقام بیان هستند و بدون دلیل معتبر, اطلاق آنها را نمى توان از کار انداخت. در روایت صحیحه هشام225, امام (ع) شهادت را معلق کرده است به (شهر): (ان کانت له بینه عادله على اهل مصر), و شهر, نکره اى است شایع که در بر مى گیرد تمامى شهرهاى اسلامى را. تا دلیل یقین آورى در دست نداشته باشیم, نمى توانیم آن را به شهرهاى نزدیک مقید کنیم.
4. رویت طریق است نه موضوع
با خروج ماه از محاق و ظهور آن در افق, ماه قمرى آغاز مى گردد. راههاى ثبوت آن, همچون: رویت, شیاع, بیّنه و … موضوعیت ندارند, بلکه راههایى هستند که آغاز ماه را براى ما محرز مى کنند. مکلف, هرگاه اول ماه را احراز کرد, باید به آن ترتیب اثر بدهد, هر چند در محل سکونت وى رویت نشود. بنابراین, اگر در شهرى در اثر وجود ابر, مه غلیظ, گرد و غبار و… امکان رویت هلال نباشد, ولى, اهل شهر از مجارى معتبر, اطمینان یابند, ماه از محاق بیرون آمده, باید ترتیب اثر بدهد.
نظیر این مساله را فقیهان در باب (طلوع فجر صادق), در ذیل آیه شریفه مطرح کرده اند:
(کلوا و اشربوا حتى یتبیّن لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود226)
بخورید و بیاشامید, تا رشته روشن صبحدم در تاریکى شب آشکار شود.
(تبیّن) و دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه آنچه موضوعیت دارد, علم به دمیدن صبح صادق است.
چنین است در لیالى مقمره که نور ماه غالب و سیپیده صبح, غیر قابل تشخیص.
در مساله رویت هلال بسیارى براى عقیده اند که (رویت) فى نفسه, نه موضوعیت دارد و نه ملاک تکلیف است. ثبوت اول ماه است که تکلیف آور است و موضوعیت دارد.
آیت اللّه سبزوارى مى نویسد:
(فکل آن صدق علیه فى الواقع ان فیه خرج القمر عن تحت الشعاع و برز, یکون ذلک اول الشهر و یتعلق به الحکم فى الواقع والرویه طریق محض الیه, لا ان تکون فیها موضوعیه خاصه, کما ان سائر الطرق لها طریقیه محضه و لا موضوعیه فیها, بوجه, و انّما لم یذکر الخروج عن تحت الشعاع فى الادله الشرعیه, لبعده عن اذهان عامه الناس فیکون بالنسبه الى سواد الناس من الاحاله على المجهول, و الاّ فالمناط علیه, اتحدت آفاق البلاد او اختلفت227).
پس هرگاه واقعاً روشن گردد که ماه از تحت الشعاع خارج شده و در افق ظاهر, اول ماه است و حکم شرعى هم به حسب واقع به آن تعلق مى گیرد; زیرا (رویت), مانند دیگر راههاى معتبر شرعى, صرفاً, راه رسیدن به واقع است و فى نفسه موضوعیت ندارد. و این که مى بینیم این نکته در ادله شرعى ذکر نشده و خروج ماه از تحت الشعاع را به عنوان ملاک ثبوت هلال, بیان نکرده اند, بدان جهت مى باشد که در ذهن مردمان آن عصر, چنین چیزى دور مى نموده و بیان چنین راهى براى توده مردم, نوعى احاله به مجهول بوده است وگرنه, ملاک اصلى, خروج ماه از محاق است, چه افقها متحد باشند و چه مختلف.
به دلایل متقن علمى و علم هیئت و نجوم ثابت شده که ماه آغاز مى شود با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق و ظهور آن در افق, چه دیده بشود و چه نشود. از این روى, اگر دو گواه عادل گواهى بدهند در شهرى دیگر, هر چند دور, ماه را دیده اند, اطمینان حاصل مى شود, که ماه از تحت الشعاع خارج شده است.
فیض کاشانى در وافى, ذیل این روایت امام صادق (ع):
(لا تصم الاّ ان تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه228)
روزه نگیر مگر این که هلال را ببینى. اگر گواهى دادند اهل شهرى دیگر, قضاى آن را به جاى آور.
مى نویسد:
(والظاهر انّه لا فرق بین ان یکون ذلک البلد المشهور رویته فیه من البلاد القریبه من هذا البلد او البعیده منه, لان بناء التکلیف على الرویه, لا على جواز الرویه …229)
از ظاهر کلام امام (ع) بر مى آید: در رویت هلال, فرقى بین شهرهاى نزدیک به محل رویت و شهرهاى دور نیست; زیرا بناى تکلیف, در شریعت اسلام, بر ثبوت رویت ماه است, نه روا بودن رویت.
مولى احمد نراقى, بر همین نظر است. وى, پس از نقل سخن علامه در منتهى230 و تایید آن, مى نویسد:
(ثم الحق الذى لا محیص عنه عند الخبیر, کفایه الرویه فى احد البلدین الآخر, مطلقا, سواء کان البلدان متقاربین او متباعدین کثیراً, لان اختلاف حکمها موقوف على العلم بامرین, لا یحصل العلم بهما البته. احمدهما ان یعلم ان مبنى الصوم او الفطر على وجود الهلال فى البلد بخصوصه, و لا یکفى وجوده فى بلد آخر, و ان حکم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرویه فى بلد آخر, لدلالته على وجوده فى هذا البلد ایضاً, و هذا مما لا سبیل الیه, لِمَ لا یجوز ان یکفى وجوده فى بلد لسایر البلدان ایضاً مطلقاً و ثانیهما ان یعلم ان البلدین مختلفان فى الرویه البته, اى یکون الهلال فى احدهما دون الآخر و ذلک ایضاً غیر معلوم, اذ لا یحصل من الاختلاف الطولى اولعرضى الاّ جواز الرویه و وجود الهلال فى احدهما دون الاخر و اما کونه کذلک البته, فلا, اذ لعلّه خرج القمر عن تحت الشعاع قبل مغربیهما231 …)
حقِ در مساله, خبیر, چاره اى ندارد جز پذیرش این نکته: رویت هلال در شهرى, براى دیگر شهرها, کفایت مى کند, چه دور, چه نزدیک. زیرا گونه گونى حکم در دو شهر, بستگى به این دارد که علم به دو امر پیدا شود, که نمى شود.
1. محرز گردد مبناى روزه و فطر, ثبوتِ رویت هلال, در شهر محل سکونت است و نمى شود بسنده کرد به ثبوت رویت در شهرى دیگر و حکم شارع به قضاى روزه, پس از اثبات رویت در شهرى دیگر, بدان جهت بوده که رویت هلال, در این شهر نیز, به وقوع پیوسته است.
راهى براى پذیرش این نظر نیست, زیرا دلیلى ندارد که وجود ماه در شهرى, براى دیگر شهرها کافى نباشد.
2. علم پیدا کند که آن دو شهر, در رویت هلال, اختلاف دارند. یعنى در یکى هلال وجود دارد و در دیگرى نه.
این نیز معلوم نیست. زیرا اختلاف طول و عرض جغرافیایى اقتضا مى کند: در شهرى ماه دیده شود و در شهرى نه.
واقعاً چنین باشد که در یکى ماه وجود داشته باشد و در دیگرى نه, دلیلى نداریم, زیرا چه بسا, هلال, پیش از غروب آفتاب, از محاق بیرون آمده باشد.
مویدات نظریه تعمیم
غیر مولى احمد نراقى, فقیهان معاصر نیز, به این باورند, همچون: آیات عظام: شهید صدر, ابوالقاسم خویى232 و …
افزون بر دلایلى که براى نظریه تعمیم ثبوت رویت هلال به دیگر شهرها, اقامه شد, مویداتى بدین شرح ارائه مى شود:
1. وحدت لیله القدر
از ظاهر آیه شریفه: (لیله القدر خیر من الف شهر233) استفاده کرده اند: شب قدر در همه شهرها, یکى است. در آن شب ارزاق و مقدرات و آجال مردم, نوشته مى شود: (و فیها یفرق کل امر حکیم امراً من عندنا234) اگر چنین باشد, آغاز ماه رمضان هم, در همه شهرها, یکى است. اصلاً نمى تواند متعدد باشد, زیرا لازمه آن, تعدد شب قدر است. حال آن که شب قدر, بیش از یک شب نیست.
آیت اللّه خویى مى نویسد:
روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان, به اتفاق شیعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعمیم, هر کسى به افق محل خویش بخواهد روزه بگیرد و مراسم عید را برگزار کند, لازم مى آید که در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده دیگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعمیم, چنین مساله اى پیش نمى آید. این نیز, مى تواند موید نظریه تعمیم به حساب آید.
(فانها ظاهره فى انها لیله واحده معیّنه, ذات احکام خاصّه لکافه الناس, و جمیع اهل العالم لا ان لکل صقع و بقعه لیله خاصه, مغایره لبقعه اخرى من بقاع الارض235)
آیه شریفه, ظاهر است در این که شب قدر, یک شب معیّن بیش نیست و در همان شب, احکام ویژه آن براى تمام مردم, در سراسر عالم برنامه ریزى مى شود. نه این که هر منطقه و قطعه اى از زمین, شب قدرى جداى از مناطق دیگر داشته باشد.
از روایات نیز, این مطلب استفاده مى شود236.
آیت اللّه سبزوارى, این روایات را متواتر دانسته است:
(و بالمتواتره الداله على ان لیله القدر واحده237)
روایات متواتر, دلالت دارد که شب قدر, یکى است.
2. وحدت عید فطر و قربان
در دعاى قنوت نماز عید فطر و قربان مى خوانیم:
(واسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیداً …238)
از این جمله ماثوره که شیخ طوسى آن را از امام صادق (ع) روایت مى کند, روز عید قربان و فطر, روز مشخصى است و براى همه مسلمانان عید. واژه (هذا) بیانگر آن است تمام مسلمانان, در هر افقى که باشند, آن روز را عید مى گیرند و همزمان با سر دادن نداى وحدت, عظمت, شکوه و اقتدار اسلام را تبلور مى بخشند.
پس لازمه وحدت عید فطر و قربان, یکسانى اول و آخر ماه در همه شهرهاى اسلامى است. آیت اللّه خویى مى نویسد:
(و یوکّده ما ورد فى دعاء صلوه یوم العید. فانه یعلم منه بوضوح انّ یوماً واحداً شخصیاً یشار الیه بکلمه (هذا) هو عید لجمیع المسلمین المشتتین فى ارجاء المعموره على اختلاف آفاقها, لا لخصوص بلد دون آخر239)
جمله اى که در قنوت نماز عید [فطر و قربان] وارد شده است, تایید مى کند آن را [قول به تعمیم] زیرا به روشنى از آن استفاده مى شود: آن روز مشخص و واحدى است که به کلمه (هذا) به آن اشاره مى گردد, و براى همه مسلمانان جهان, که در قسمتهاى مختلف زمین پراکنده اند با همه اختلاف افقى که دارند, عید است, نه براى شهر خاصى.
آیت اللّه سبزوارى و دیگران نیز, به این نکته اشاره کرده اند240.
3. دعاى سمات
در دعاى سمات آمده:
( … و جعلت رویتها لجمیع الناس مرءاً واحداً241)
و قراردادى دیدن آن را [ماه] براى همه مردمان یکسان.
این دعا را علامه مجلسى در بحارالانوار از کفعمى در بلد الامین242 و جمال الاسبوع و مصباح المتهجد243, از امام باقر و امام صادق (ع) روایت کرده و آن را دعایى مى شمرد در میان اصحاب, در نهایت شهرت.
از این دعا استفاده مى شود که دیدن ماه در افقهاى مختلف, براى همه مردم یکسان است و این مى تواند قول به تعمیم را تایید کند; زیرا نشان مى دهد که رویت هلال ماه متعدد نیست.
شیخ محمدحسن نجفى, با توجه به نکته مى نویسد:
(و ربما یومى الى ذلک … قوله (ع) فى الدعاء: (و جعلت رویتها لجمیع الناس مرءاً واحداً244))
چه بسا قول امام (ع) در دعاى سمات … اشاره به همین معنى کند که رویت هلال براى همه یکسان است. ظاهراً مراد از یکسان بودن رویت ماه براى همه مردم, حکم رویت است نه خود رویت. بدین معنى وقتى در شهرى هلال دیده شد, براى مردم شهرهاى دیگر نیز, آغاز ماه است, نه این که همه مردم جهان, در یک زمان آن را مى بینند.
آیت اللّه سبزوارى مى نویسد:
(اى من حیث الحکم بانّه اذا رآه اهل بلد وجب الصوم على الجمیع245)
ییعنى از جهت حکم, بدین معنى که هرگاه اهل شهرى آن را ببینند, روزه بر همه واجب است.
4. سیره پیامبر (ص)
شیخ طوسى و تهذیب246 و علامه در تذکره247 و منتهى248 و مجلسى در ملاذ الاخبار249 و … تصریح مى کنند: روش پیامبراکرم (ص) در مساله رویت هلال آن بود که وقتى دو شاهد عادل, گرچه از شهرهاى دیگر, خدمت آن حضرت شهادت به رویت هلال مى دادند, حکم به ثبوت ماه مى فرمود:
(و ما ثبت ایضاً من سنه النبى (ص) … والحکم فیمن شهد بذلک فى مصر من الامصار …250)
و از جمله سنتهاى پیامبر (ص), آن است که وقتى از شهرى از شهرها در نزد وى شهادت به رویت هلال مى دادند, حکم به ثبوت ماه مى فرمود.
کلمه (فى مصر من الامصار) مطلق است و نشان مى دهد که شهادت از شهرهاى دیگر مقید به دورى و یا نزدیکى نبوده است, بلکه به طور مطلق, در هر شهرى ثابت گردد, کافى است.
5. علم
دستاوردهاى علمى در زمینه نجوم و علوم فلکى و ستاره شناسى نیز نشان مى دهد که با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع, ماه قمرى آغاز مى گردد و در این حالت, هلال ماه در قسمتهاى زیادى از کره زمین و تا فاصله اى که اختلاف افق بین آنها بیش از نُه ساعت نباشد و یا به گونه اى نباشد که شب و روز تفاوت کند, براى مردم قابل رویت است.
شهید صدر251, آیت اللّه خویى252, آیت اللّه سبزوارى253, میرداماد254 به این نکته اشاره کرده اند و همچنین برخى از علماى عامه:
(والعلوم الفلکیه توید توحید اوّل الشهر الشرعى بین الحکومات الاسلامیه لان اقصى مده بین مطلع القمر فى اقصى بلد اسلامى و بین مطلعه فى اقصى بلد اسلامى آخر هى نحو ساعات فتکون بلاد الاسلام کلها مشترکه بین اجزاء من اللیل …255)
دانشهاى فلکى بیانگر و موید آن است که اول ماه شرعى, بین همه حکومتها و کشورهاى اسلامى یکى باشد, زیرا حداکثر اختلاف در طلوع و غروب, بین دورترین شهر اسلامى نسبت به دورترین شهر در جانب دیگر, حدود نُه ساعت است. پس شهرهاى اسلام, همه در جزئى از شب اشتراک دارند.
6. مذاق شرع
تاکید شرع بر اهمیت وحدت امت اسلامى و توصیه اکید پیشوایان دینى بر تعظیم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى, نشان مى دهد که شارع مقدس, راضى نیست مسلمانان در امر رویت هلال و برگزارى مراسم عید فطر و قربان اختلاف داشته باشند.
آیت اللّه سبزوارى مى نویسد:
(و بان عدم الاعتبار اختلاف و شقاق بین المسلمین والشارع لا یرضى بذلک و ائمه الدین (ع) لا یرضون بتفریق المسلمین, و لذلک اهتموا بالتقیه اهتماماً کثیراً256)
مساله نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى قول به عدم تعمیم است, ضابطه و تعریف مشخصى ندارد و در مورد میزان نزدیکى و دورى شهرها, آراء و نظریه هاى گوناگونى ابراز شده است.
معتبر نبودن [ثبوت هلال براى همه شهرهاى اسلامى] سبب مى گردد که میان مسلمانان اختلاف و پراکندگى به وجود آید. و شارع مقدس راضى به این نیست. امامان دین (ع), هیچ گاه راضى به تفرقه بین مسلمانان نبوده اند و از این روى, مى بینیم به مساله تقیه فوق العاده اهمیت مى داده اند.
علامه در باب استحباب استهلال, با اشاره به اهمیت حفظ وحدت و جلوگیرى از اختلاف بین مسلمانان مى نویسد:
(و یستحب الراى للهلال لیله الثلثین من شعبان و رمضان و یطلبه لیحتاطوا بذلک بصیامهم و یسلموا من الاختلاف257)
شب سى ام ماه شعبان و رمضان, استهلال مستحب است, تا در امر روزه, جانب احتیاط را نگهداشته و از اختلاف سالم مانند.
روشن است اگر در مساله رویت هلال, هر شهرى بر اساس افق محل خویش عمل کند و رویت هلال ماه در آن شهر براى شهرهاى دیگر کافى نباشد, اختلاف و تفرقه به وجود مى آید و بر شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى خدشه وارد مى شود.
این که ائمه (ع), شیعیان را در مساله روزه, به هماهنگى با مردم (احتمالاً اهل سنت) فرا خوانده اند, موید همین نکته است.
امام باقر (ع) مى فرماید:
(صم حین یصوم الناس, وافطر حین یفطر الناس فانّ اللّه عزّوجل جعل الاهله مواقیت258)
هنگامى که مردم [احتمالاً اهل سنت] روزه مى گیرند روزه بگیر و هنگامى که آنان افطار مى کنند, افطار کن که خداى سبحان هلالهاى ماه را میقات قرار داده است.
7. عدم معیار براى دورى ونزدیکى
قبلاً اشاره شد, نزدیکى و دورى, میزان و معیار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشکیکى است. بنابراین, اگر بخواهیم در مساله رویت هلال بین شهرهاى اسلامى فرق بگذاریم و بگوییم رویت هلال براى شهرهاى نزدیک حجت است و براى شهرهاى دور, خیر, با توجه به این که میزان نزدیکى و دورى ضابطه معینى ندارد, مردم دچار سر در گمى مى شوند و نه تنها مشکلى را حل نمى کند که بر مشکل نیز مى افزاید.
فیض کاشانى در ذیل حدیثى, در این باره مى نویسد:
(ولعدم انضباط القرب والبعد لجمهور الناس259)
چون (قرب) و (بعد) براى توده مردم, ضابطه مشخصى ندارد.
غیر از مرحوم فیض, بسیارى از فقیهان به عدم انضباط نزدیکى و دورى تصریح کرده اند که در بخش پیش, به قسمتهایى از آن اشاره کردیم.
8. حرمت روزه در روز عید فطر و قربان
روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان, به اتفاق شیعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعمیم, هر کسى به افق محل خویش بخواهد روزه بگیرد و مراسم عید را برگزار کند, لازم مى آید که در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده دیگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعمیم, چنین مساله اى پیش نمى آید. این نیز, مى تواند موید نظریه تعمیم به حساب آید.
9. پیامدها
قول مشهور, که رویت هلال ماه را در هر شهرى, براى مسلمانان همان شهر و احیاناً شهرها و روستاهاى مجاور و نزدیک آن, ملاک عمل مى دانند و قابل تعمیم به دیگر شهرهاى دور نمى دانند, فروعى را در پى مى آورد که فقهایى چون علامه در تذکره260, صاحب مدارک261, شهید262 و … به آنها اشاره کرده اند, مثلاً: شخصى, اول ماه در شهرى بوده که هلال ماه در آن شهر شب شنبه رویت شده است و بعد به شهر دیگرى رفته که هلال ماه در آن جا, شب یکشنبه دیده شده است و یا به عکس, این شخص بر اساس کدام افق باید رفتار کند؟
شهید اول مى نویسد:
(لو راى الهلال فى بلد لیله الجمعه مثلاً ثم سافر الى بلد بعیده شرقیه قد روى فیها لیله السبت او بالعکس فانه ینتقل حکمه الى الثانى على اظهر القولین, فیصوم واحداً و ثلثین و یفطر التاسع والعشرین263)
اگر هلال ماه را در شب جمعه, در شهرى ببیند و آن گاه به شهر دورى, در جانب شرقى, که ماه را در شب شنبه رویت کره اند, مسافرت کند, یا به عکس, قول روشن تر و واضح تر آن است که حکم شهر دوّم, در مورد وى جارى است. پس باید سى و یک روز روزه بدارد و یا در روز بیست و نه افطار کند و عید بگیرد.
شهید, بر اساس احتمالى که خود مطرح ساخته (جواز تعمیم به بلاد غربى نه شرقى) مثال زده است. در قول مشهور هم که به بیش از شهرهاى نزدیک را حجت نمى دانند, عیناً همین مثال مطرح مى شود.
نتیجه:
از آنچه تاکنون در مورد رویت هلال و اختلاف افقها بحث شد, نتیجه مى گیریم:
1. در مساله جواز تعمیم رویت هلال به دیگر شهرهاى اسلامى, بین فقهاى اسلام اختلاف است و دو قول عمده در مساله ابراز شده:
* قول مشهور. اعتقاد به ثبوت رویت هلال در شهر محل رویت و شهرهاى مجاور و هم افق, نه دیگر شهرها.
* قول غیر مشهور. اعتقاد به تعمیم ثبوت رویت هلال به تمامى شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک, چه هم افق و چه غیر هم افق.
2. در میان فقهاى عامه نیز اختلاف است. مشهور معتقد به تعمیم هستند. ابوحنیفه و برخى از شافعیه همچون مشهور فقهاى شیعه نظر دارند.
3. در منابع روایى, سخنى از پیامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزدیک و دور و مساله تعمیم و یا عدم تعمیم رویت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بیان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
4. نظریه تعمیم, در میان فقهاى شیعه بیشتر از زمان مرحوم علامه به بعد پیدا شده و در میان معاصرین, طرفداران بیشترى پیدا کرده است.
5. مساله نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى قول به عدم تعمیم است, ضابطه و تعریف مشخصى ندارد و در مورد میزان نزدیکى و دورى شهرها, آراء و نظریه هاى گوناگونى ابراز شده است.
6. براى نظریه مشهور, دلایلى اقامه شده که مهمترین آن, قیاس طلوع و غروب قمر, به طلوع و غروب خورشید و مساله اختلاف افقهاست.
7. وضعیت تکوینى ماه و حرکت آن با حرکت زمین و طلوع و غروب خورشید, تفاوت دارد و قیاس رویت هلال, به طلوع و غروب خورشید, قیاس مع الفارق است.
8. خروج ماه از محاق, امر واحدى بیش نیست و تا فاصله اى که اختلاف افق بین شهرها به اندازه اى نباشد که شب و روز با هم فرق کند, براى همه, با اندک تفاوتى قابل رویت و براى همه آن شهرها اول ماه است.
9. طرفداران نظریه عدم تعمیم, در میان اهل سنت نیز, براى اثبات نظر خویش دلایلى اقامه کرده اند که مهم ترین آن, روایت کریب است که از نظر سند و دلالت, نمى شود به آن اعتماد کرد.
10. طرفداران نظریه تعمیم, علاوه بر بهره گیرى از وضعیت تکوینى ماه و نیز مساله وحدت خسوف, به اطلاق روایات و آیه شریفه استدلال کرده اند.
11. افزون بر دلایلى که براى قول به تعمیم اقامه شد, به دلایلى تبرعى و مستنداتى که بر نظریه تعمیم تاکید مى کند نیز, استناد شده است.
1 . (سوره یونس), آیه 5.
2. )تحریرالوسیله), امام خمینى ج1/440 ـ 455, دارالتعارف, بیروت.
3. )سوره بقره), آیه 189.
4 و5. (سوره احقاف), آیه 5.
6. (تحریرالوسیله), ج2/335.
7. (سوره بقره), آیه 228; (تهذیب الاحکام), محمدبن حسن طوسى, ج4/173, دارالتعارف, بیروت.
8. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج15/44. داراحیاءالتراث العربى, بیروت.
9. (همان مدرک), ج18/526; ج13/143; ج15/451.
10. (همان مدرک), ج18/526; ج6/82.
11. (المقصود من الجمل والعقود), نجم الدین جعفر بن حسن, معروف به محقق حلى, تحقیق رضا استادى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/350, کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى, قم; (نهایه الاحکام فى معرفه الاحکام), علامه حلى, تحقیق سیدمهدى رجائى, ج2/440, موسسه اسماعیلیان, قم.
12. (بحارالانوار), محمدباقر مجلسى, ج55/124, موسسه الوفاء, بیروت.
13. (فقه الامام جعفرالصادق), محمدجواد مغنیه, ج2/72, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
14. در همین راستا, اختلاف و ناهماهنگى در تعیین روز دهم ذیحجه و برگزارى اعمال روز عید قربان در مراسم حج براى برخى از قائلان به عدم تعمیم و نیز گروهى از مسلمانان, مشکلات فراوانى را ایجاد مى کند. همه ساله, گرفتن مراسم جداگانه, در روزهاى قبل و یا بعد از آن, از سوى برخى از علماء علاوه بر دردسرها و مشقتهاى فراوان براى خود آنان, اسباب اختلاف و تشتت مسلمانان و بدبینى گروهى از آنان را پدید مى آورد.
15. (فتح البارى فى شرح صحیح البخارى), ابن حجر عسقلانى, ج4/123.
16. (مقنعه), شیخ مفید/296, کنگره جهانى شیخ مفید.
17. (شرایع الاسلام), نجم الدین جعفر بن حسن, محقق حلى, ج1/200, دارالاضواء, بیروت.
18. (المبسوط فى فقه الامامیه), شیخ طوسى, ج1/268, المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه, قم.
19. (النهایه, فى مجرد الفقه والفتاوى) شیخ طوسى/151, دارالکتاب العربى, بیروت.
20. (المهذب), عبدالعزیز بن البراج الطرابلسى, ج1/190, موسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, قم.
21. (قیروان) نام شهر و ولایتى است در لیبى, از توابع بنغازى. ر. ک. (مراصد الاطلاع, على اسماء الامکنه والبقاع مختصر معجم البلدان لیاقوت), صفى الدین عبدالمومن بغدادى, تحقیق على محد البجاوى, ج3/1139, دارالمعرفه, بیروت; (فرهنگ معین), ج6/1484 امیرکبیر, تهران.
22. (الوسیله الى نیل الفضیله), ابن حمزه, چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), على اصغر مروارید, ج6/240.
23. (ایضاح الفوائد فى شرح اشکالات القواعد), محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلى, ج1/251, اسماعیلیان, قم.
24. (جامع المقاصد فى شرح القواعد), محقق کرکى, ج3/93, موسسه آل البیت, قم.
25. (مجمع الفایده والبرهان) مولى احمد المقدس اردبیلى, ج5/294 انتشارات اسلامى, قم.
26. (مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام), محمد بن على الموسوى العاملى, ج6/171, موسسه آل البیت, قم.
27. (ذخیره المعاد فى شرح الارشاد), ملامحمد باقر سبزوارى/532, موسسه آل البیت, قم.
28. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج4/154, دارالتعارف, بیروت; صعب, (وسایل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج7/210.
29. (المسائل الطبریه) محقق حلى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/321.
30. (همان مدرک)/322.
31. (مبسوط), ج1/268.
32. (الدروس الشرعیه فى فقه الامامیه), شهید اول, ج1/285, انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, قم.
33. (رساله اثنى عشریه فى الصوم), شیخ بهایى, چاپ شده در مجله (تراثنا), شماره2/207, سال سوم, جمادى الاولى والثانى 1408.
34. (دروس), ج1/285.
35. (مبسوط), ج1/268.
36. (تذکره الفقهاء), علامه حلى, ج1/269, مکتبه المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه.
37. (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/593.
38. (تحریرالاحکام), علامه حلى, ج1/82, موسسه آل البیت, مشهد.
39. (ارشاد الاذهان الى احکام الایمان), علامه حلى, ج1/303, انتشارات اسلامى, قم.
40. (قواعدالاحکام), علامه حلى, ج1/69, منشورات رضى, قم.
41. (منتهى المطلب), ج2/593.
42. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/393.
43. (تحریرالاحکام), ج1/82.
44. (مستندالشیعه فى احکام الشریعه), مولى احمد نراقى, ج2/133, کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى.
45. (الحدائق الناظره فى احکام العتره الطاهره), شیخ یوسف بحرانى, ج13/266, انتشارات اسلامى, قم.
46. (وافى) محمد محسن فیض کاشانى, ج11/120, مکتبه الامام امیرالمومنین (ع), اصفهان.
47. (مهذب الاحکام), سیدعبدالاعلى سبزوارى, ج1/289; (مستند عروه الوثقى), آیت اللّه خویى, ج2/115; (الفتاوى الواضحه), شهید محمد باقر صدر, ج1/620 ـ 630, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
48. (کتاب الطهاره), شیخ مرتضى انصارى.
49. (جواهرالکلام), شیخ محمد حسن نجفى, ج16/361, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
50. (مجمع الفایده والبرهان), ج5/291.
51. (جامع المقاصد), ج3/93; (منهاج الصالحین), ج1/394; (تحریرالوسیله), ج1/297.
52. (مستندالشیعه), ج2/133.
53. (الفتاوى الواضحه), شهید محمدباقر صدر, ج1/620 ـ 630.
54. (مهذب الاحکام), سید عبدالاعلى سبزوارى, ج10/283.
55. (مستند عروه الوثقى) آیت اللّه خویى, ج2/115.
56. (جواهرالکلام), ج16/361.
57. (منتهى المطلب), ج2/593.
58. (تحریرالاحکام), ج1/82.
59. (تذکره الفقهاء), ج1/269.
60. (المعتبر), محقق حلى/311.
61. (شرایع الاسلام), ج1/200.
62. (ارشاد الاذهان), ج1/303.
63. (قواعد الاحکام), ج1/69.
64. (جامع المقاصد), ج3/93.
65. (مسالک الافهام), زین الدین بن على العاملى, الجبعى, معروف به شهید ثانى, ج1/59, قم, دارالهدى للطباعه والنشر.
66. (مجمع الفایده والبرهان), ج5/294.
67. (مبسوط), ج1/268.
68. (المناهل), سیدمحمد مجاهد (م 1242). بخشى از این کتاب در سال 1274 و بخشى در سال 1315 در تهران چاپ شده است. ولى ظاهراً قسمت (صوم) آن چاپ نشده است. نسخه خطى آن در کتابخانه ملک به شماره /2951 در فهرست 1/740 ـ 741 و کتابخانه مسجداعظم به شماره هاى 81 ـ 82, 341 ـ 342, در فهرست 380 ـ 390, ثبت شده است. ر. ک. (مقدمه اى بر فقه شیعه) حسین مدرسى طباطبائى, ترجمه محمد آصف فکرت/328, مشهد, آستان قدس رضوى; (الذریعه), آقابزرگ تهرانى, ج22/352.
69. (منتهى), ج2/593.
70. (تحریرالاحکام), ج1/82.
71. (مدارک الاحکام), ج6/173.
72. (مبسوط), ج1/268.
73. (تحریرالاحکام), ج1/82.
74. (مشارق الشموس) حسین بن جمال الدین محمد خوانسارى/473, موسسه آل البیت.
75. (الفقه الاسلامى و ادلته), وهبه الزحیلى, ج2/605 ـ 610; (المغنى), (ابن قدامه حنبلى), ج3/7. (الفقه المنهجى), ج2/77; (مجموعه رسائل), ابن عابدین/229; (تفسیر قرطبى), 2/295 (بدایه المجتهد), ج1/287.
76. (المغنى), ابن قدامه حنبلى, ج3/7.
77. (الجامع لاحکام القرآن), محمد بن احمد الانصارى القرطبى, ج2/295, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
78. (بدایه المجتهد), محمد بن رشد قرطبى, ج1/287, دارالمعرفه, بیروت.
79. (کتاب الفقه على المذاهب الاربعه), عبدالرحمان الجزیرى, ج1/550, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
80. (مجموعه رسائل), ابن عابدین/229.
81. (الفقه المنهجى), ج2/77; (التاج الجامع للاصول), ج2/57. (احیاء علوم الدین), محمد غزالى, ج1/232.
82. (تذکره الفقهاء) علامه حلّى, ج1/269.
83. دکتر وهبه الزحیلى در (الفقه اسلامى و ادلته), ج2/609, مى نویسد ابن حجر شش قول در مساله بیان کرده است.
84. (مقنعه), شیخ مفید/296.
85. (فتح البارى), ج4/123.
86. (کتاب العین), ج7/123; (فرهنگ لاروس), ج2/1911; (فرهنگ معین), ج3/2259; (تاریخ یعقوبى), ج2/154.
87. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/396; (مستمسک عروه الوثقى), سید محسن حکیم, ج8/470.
88. (مستند الشیعه), ج2/133.
89. (وافى), ج7/121.
90. (مسالک), ج1/59.
91. (مدارک الاحکام), ج6/172.
92. (کفایه الاحکام)/52.
93. (کتاب الطهاره), شیخ انصارى, بخش صوم.
94. (تذکره), ج1/269.
95. (مسالک), ج1/59, شهید با ذکر مصادیقى از شهرهاى نزدیک و دور, معیار دورى و نزدیکى را در اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشید دانسته است. وى در این زمینه مى نویسد:
(و لا ریب فى کون مثل بغداد والکوفه متقارباً و مثل خراسان والعراق والشام متباعدهً, انّما الکلام فى الحدّ الذى یوجب البعد والظاهران المرجع فیه الى اختلاف المطالع, فانها هى الموجبه لاختلاف الرویه, بناء على ما دلت علیه البراهین الاعتباریه من انّ الارض کرویه, فیختلف المطالع باختلاف محالها, و تطلع الکواکب على جهاتها الشرقیه قبل طلوعها, على الغربیه, و کذلک الغروب. فعلى هذا یمکن ان لا یرى الهلال عند الغروب فى البلاد الشرقیه لقربه من الشمس, ثم یرى فى تلک اللیله فى الغربیه لتاخر غروبها, فیحصل التباعد بینهما, الموجب للرویه, و هذا امر قد شهدت بالتجربه فضلاً عن البراهین)
از سخن شهید چند نکته فهمیده مى شود:
1. میزان دورى و نزدیکى, اختلاف طلوع و غروب خورشید است.
2. کرویت زمین سبب اختلاف رویت است.
3. کواکب و از جمله ماه, در شهرهاى شرقى زودتر شهرهاى غربى دیده مى شوند و دیرتر غروب مى کنند.
5. ممکن است ماه در شهرهاى غربى دیده شود, ولى در شهرهاى شرقى دیده نشود.
96. (میل) واحد اندازه گیرى طول است. هر میل, معادل 1848 متر است و نیز برابر با چهارهزار ذراع و برابر با یک سوم فرسخ ر. ک: (فرهنگ معین), ج4/4504.
97. (ایضاح الفوائد), ج1/252.
98. (کسوف), به معناى گرفتن خورشید است, ولى در لغت عربى به معناى ماه گرفتگى و خورشید گرفتگى هر دو به کار مى رود. ر. ک. (فرهنگ معین), ج3/2975.
99. (مصباح الهدى), ج8/392.
100. (همان مدرک).
101. (همان مدرک).
102. (الفقه الاسلامى و ادلته), ج2/605, 609.
103. (الفقه على المذاهب الاربعه), ج1/550; (التاج الجامع للاصول), ج2/57.
104. (مبسوط), ج1/268.
105. (اصباح الشیعه), چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه), گردآورى على اصغر مروارید ج6/254, موسسه فقه الشیعه, الدارالاسلامیه.
106. (کتاب الطهاره) شیخ انصارى, کتاب صوم.
107. (فتح البارى), ج4/123.
108. (تذکره), ج1/269.
109. (فرهنگ معین), ج3/3998.
110. (احیاء علوم الدین), غزالى, ج1/232, دارالمعرفه, بیروت.
111. (فتح البارى), ج4/123.
112. (محجه البیضاء), مولى محسن فیض کاشانى, ج2/127.
113. (مصباح الهدى), ج 8/392.
114. (الفقه), سیدمحمد شیرازى, ج36/195.
115. (همان مدرک)/194.
116. (وافى), ج7/121.
117. (سوره بقره) آیه/185.
118. (الفقه), سیّد محمد شیرازى ج36/197.
119. (تفسیرالمیزان), علامه محمد حسین طباطبائى, ج2/24, موسسه الاعلمى, بیروت; (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج2/123; (تفسیر تبیان), شیخ طوسى, ج2/123.
120. (فقه القرآن), سعیدبن هبه اللّه راوندى (م: 573 هـ . ق.), تحقیق سیداحمد حسینى, ج1/178, کتابخانه آیت اللّه نجفى, قم.
121. (وسایل الشیعه), شیخ حر عاملى, تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى, ج7/186, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
122. (همان مدرک)/183.
123. (همان مدرک)/182.
124. (مرآه العقول), مولى محمد باقر مجلسى, ج16/229. دارالکتب الاسلامیه.
125. (وسایل الشیعه), ج7/ باب 3 از ابواب احکام شهر رمضان.
126. (ذخیره المعاد)/532.
127. (الفقه), سیدمحمد شیرازى ج36/196.
128. (مستند عروه), ج2/120; (مستمسک عروه), ج8/470; (وافى) ج11/120.
129. (وسایل الشیعه), ج7/192, 218.
130. (همان مدرک)/209.
131. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى در مورد قول مرحوم فیض.
132. (مستمسک عروه), ج8/470; (حدائق الناظره), ج13/265.
133. (مستند عروه), ج2/120.
134. (سوره اسراء), آیه 78.
135. (تحریرالوسیله), ج1/136; (وسایل) ج5/249.
136. (طنجه) نام شهرى است در ساحل دریاى مغرب. ر. ک: (مرا صدالاطلاع), ج2/894.
137. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
138. (وسایل الشیعه), ج3/145.
139. ر. ک: (الفقه), سیدمحمد شیرازى, ج36/197.
140. (وسایل الشیعه), ج7/213.
141. (مستند عروه), ج2/117.
142. ر. ک: (الفقه الاسلامى و ادلته), ج2/608; (مغنى), ج3/7.
143. (مصباح الهدى), ج8/395.
144. (مستند عروه), ج2/117.
145. (الفقه) سیدمحمد شیرازى ج36/197.
146. ر. ک: (التاج الجامع للاصول فى احادیث الرسول), منصور على ناصف, ج2/57, داراحیاء التراث العربى بیروت (الفقه الاسلامى و ادلته), ج2/608.
147. (الفقه), سیدمحمد شیرازى ج36/197.
148. (مستندالشیعه), ج2/133.
149. (جواهرالکلام), ج16/361; (مستمسک عروه), ج8/470.
150. (نهایه) شیخ طوسى/151; (مبسوط) شیخ طوسى ج1/268.
151. (شرایع الاسلام) محقق حلّى ج1/200.
152. (تذکره), ج1/269. (منتهى) ج2/593.
153. (الاصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حکیم/224, موسسه آل البیت.
154. (مغنى) ابن قدامه ج3/7.
155. (تذکره), ج1/269.
156. (منتهى), ج2/593.
157. (الفقه), ج36/197. (ایضاح الفوائد), ج1/152.
158. (سنن بیهقى), ج4/251, چاپ بیروت (سنن ترمذى), ج3/76.
159. (سنن ترمذى), ج3/76.
160. (منتهى), ج2/593.
161. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
162. (منتهى), ج2/593.
163. (همان مدرک).
164. (منتهى), ج2/593, (تحریر), ج1/82.
165. (مستندالشیعه), ج2/133.
166. (حدائق الناظره), ج13/266.
167. (وافى), ج11/120.
168. (سبل الرشاد), سید ابوتراب خوانسارى. این کتاب شرح (نجات العباد), شیخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر است. در سال 1364هـ . ق. در نجف چاپ شده است. ما به این کتاب دست نیافتیم ولى صاحب مستند و مرحوم آملى و دیگران قول به تعمیم را به وى نسبت داده اند.
169. ر. ک: (مهذب الاحکام), ج10/288. (مصباح الهدى), ج8/394. (مستند عروه), ج2/116.
مرحوم آقا بزرگ تهرانى در (الذریعه), ج14/100 و در (طبقات اعلام الشیعه), قرن چهاردهم, ج1/27, از این کتاب یاد کرده است. حسین مدرسى طباطبائى این کتاب را به عنوان شرح نجات العباد مرحوم صاحب جواهر ذکر کرده است. ر. ک. (مقدمه اى بر فقه شیعه)/343 و نیز رجوع شود و در مورد قول به تعمیم به: (فقه الصادق) 84/281; (الفتاوى الواضحه) ج1/620 ـ 630; (وافى), ج11/120.
170. (بحارالانوار), ج93/306; (دائره المعارف القرن العشرین), محمد فرید وجدى, ج7/939, دارالمعرفه, بیروت; (الفتاوى الواضحه), ج1/620 ـ 630.
171. (سوره بقره) آیه/189.
172. (بحارالانوار), ج55/151, 152.
173. (همان مدرک), ج87/107.
174. (تحقیقات اسلامى), نشریه بنیاد دایره المعارف اسلامى, سال هفتم, شماره 1, سال 1371 مقاله آقاى ماشاء اللّه على احیایى.
175. (الفتاوى الواضحه), ج1/620 ـ 630.
176. (دائره المعارف القرن العشرین), فرید وجدى, ج1/181.
177. (وسایل الشیعه), ج3/145.
178. (مهذب الاحکام), ج10/287.
179. بر همین اساس, برخى تا فاصله اى که اختلاف افق بیش از نُه ساعت نباشد, رویت هلال را تعمیم داده اند و برخى دیگر, این میزان را حتى تا ده ساعت نیز ذکر کرده اند. ظاهراً منظور همه این است که تا هنگامى که به گونه اى نباشد که شب و روز آن شهرها, با هم فرق کند. ر. ک. (الفقه الاسلامى و ادلته), ج2/620 (وافى), ج11/120.
180. (مهذب الاحکام), ج10/288.
181. (مستند عروه), ج2/117.
182. (الفتاوى الواضحه), ج1/626.
183. (مستندالشیعه), نراقى, ج2/133.
184. (الفتاوى الواضحه), ج1/627, 628.
185. (دائره المعارف القرن العشرین), ج7/942.
186. (شرح الصحیفه الکامله السجادیه), میرداماد, تحقیق سیدمهدى رجایى/370, اصفهان, مهدیه میرداماد.
187. (سوره بقره), آیه 185.
188. (منتهى), ج2/592; (تذکره), ج1/269.
189. (سوره بقره), آیه 185.
190. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
191. (سوره بقره), آیه 185.
192. (المنار), محمد رشید رضا, ج2/162, دارالمعرفه, بیروت.
193. (تفسیر المیزان), ج2/24.
194. (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج2/122, دارمکتبه الحیاه, بیروت.
195. (الکشاف), زمخشرى (م: 528 هـ.ق.), ج1/227, نشر ادب الحوزه, قم.
196. (تفسیر صافى), مولى محسن فیض کاشانى, ج2/202, موسسه اعلمى, بیروت.
197. (تفسیر نورالثقلین), عبد على بن جمعه العروسى الحویزى, تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى, ج1/168, اسماعیلیان, قم.
198. (تفسیر السراج المنیر), الخطیب الشربینى, ج1/120, دارالمعرفه, بیروت.
199. (تفسیر نورالثقلین), ج1/168.
200. (تذکره), ج1/269.
201. (منتهى), ج2/592.
202. (وسایل الشیعه), ج7/183.
203. (همان مدرک)/181.
204. (مهذب الاحکام), ج10/284.
205. (همان مدرک)/289.
206. (وافى), ج11/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
207. (وسایل الشیعه), ج7/192.
208. (همان مدرک)/183.
209. (همان مدرک)/211.
210. (همان مدرک)/189.
211. (منتهى), ج2/593.
212. (مهذب الاحکام), ج10/285.
213. (مستند الشیعه), ج2/133.
214. (وافى),ج11/120.
215. (حدائق الناضره) ج13/266.
216. (مستند عروه), ج2/121, کتاب صوم.
217. (فقه الصادق), ج8/281; (مستمسک عروه), ج8/470.
218. (تهذیب الاحکام), ج4/159; (وافى), ج11/123.
219. (حدائق الناضره), ج13/263.
220. (وافى), ج11/123.
221. (الفقه), ج36/198; (جواهر), ج16/361; (مجمع الفایده والبرهان), محقق اردبیلى, ج5/195.
222. (کتاب الطهاره), شیخ انصارى کتاب صوم.
223. (مصباح الهدى), ج8/395.
224. (مستند عروه), ج2/120.
225. (وسایل الشیعه), ج7/192.
226. (سوره بقره) آیه 187.
227. (مهذب الاحکام), ج10/286.
228. (وافى), ج11/121.
229. (همان مدرک).
230. (منتهى), ج2/592.
231. (مستندالشیعه), ج2/133.
232. (ر. ک: (مستند عروه), ج2/117; (الفتاوى الواضحه), ج1/623.
233. (سوره قدر), آیه 2.
234. (سوره دخان), آیه 4, 5.
235. (مستند عروه), ج2/122.
236. (وسایل الشیعه), ج7/262, 263.
237. (مهذب الاحکام), ج10/289; (فقه الصادق), ج8/280.
238. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج3/133.
239. (مستند عروه), ج2/122, کتاب صوم; (مهذب الاحکام), ج10/289.
240. (مستند عروه).
241. (بحارالانوار), ج87/96 ـ 108.
242. (بلدالامین) کفعمى/91.
243. (مصباح المتهجد) کفعمى/292.
244. (جواهر), ج16/361.
245. (مهذب الاحکام), ج10/289.
246. (تهذیب), ج4/155.
247. (تذکره), ج1/268.
248. (منتهى), ج2/587.
249. (ملاذالاخیار), ج6/449.
250 . (تهذیب), ج4/155.
251. (الفتاوى الواضحه), ج1/620.
252. (مستند عروه), ج2/118.
253. (مهذب الاحکام), ج10/286.
254. (شرح صحیفه سجادیه), میرداماد/342.
255. (الفقه الاسلامى و ادلته), ج2/610.
256. (مهذب الاحکام), ج10/289.
257. (منتهى), ج2/590.
258. (وسایل الشیعه), ج7/212.
259. (تهذیب الاحکام), ج4/157; (وافى), ج11/120.
260. (تذکره), ج1/269.
261. (مدارک), ج6/173.
262. (مسالک), ج1/59.
263. (دروس), ج1/286.
کاوشى نو در فقه اسلامى – شماره 2 ص 229