1
آزادی در قرآن
ارائه دهنده:
استاد مربوطه:
معنای آزادی در قرآن
آزادى و مفهوم «انسان»
آزادى در اسلام
آزادی از دید جهان بینی
مطالب پیش رو
3
« وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ»
«و از دوش آنان قید و بندهایى را که برایشان بوده است، برمىدارد».
1- واژه «آزادى»، به معناى باز بودن راه، جهت انجام و یا ترک کار است.
انسان بر حسب آفرینش ویژهاش، مقید به یکى از دو طرف نشده است و این نوع آزادى انسان را «آزادى تکوینى» مىنامند.
معنای آزادی در قرآن
4
2. تعریف آزادى، ارتباط تنگاتنگى با تعریف انسان دارد؛ زیرا متعلَق آزادى، خود انسان است. از این رو، هر تعریفى از انسان، در برداشت از آزادى و تعیین محدودههاى آن دخیل خواهد بود و بالاتر این که بدون ارائه تعریف انسان،تعریف آزادى،ممکن نخواهد بود.
3. انسان قدرت دارد که بر همه مخلوقات دیگر سلطه یابد؛ اما این مسئولیت را نیز بر عهده دارد که از همه این مخلوقات، مراقبت نماید.
4. انسان داراى دو ضلع وجودى است؛ طبیعت و فطرت و از همینرو، نقطه صفرى است که قابلیت تا بىنهایت صعود یا سقوط را دارا است. (سوره انسان آیه 3.)
5
معنای آزادی در قرآن
با توجه به حقیقت انسان، باید به این نکته دقت کرد که جسم انسان، محدود است و نیازهاى خاص خود را دارد. از این رو، وقتى که در مفهوم و حقیقت آزادى خوب مىاندیشیم، متوجه مىشویم که آزادى، یک خواست و گرایش روحى است؛ یعنى آن که مىخواهد آزاد باشد، روح آدمى است؛ نه جسم او.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم ملک چند روزى قفسى ساختهاند از بدنم
6
معنای آزادی در قرآن
بنابراین آن چه آزادى روح آدمى را از او مىگیرد تعلق، وابستگى و دلبستگى به جسم و دنیاست. پس انسان، هر مقدار که بتواند روح خود را از تعلقّات طبیعت خود جدا کند، به همان اندازه آزادى را به دست آورده است و در این میان، شیطان با کمک نفس اماره در صدد است تا بین خواست روحى با خواست طبیعى و جسمى بشر، خلط ایجاد کنند و آزادى جسمى را که همان آزادى حیوانى است، خواست او جلوه دهد؛ در حالى که ما مىبینیم انسانها با داشتن آزادى در پوشش و آزادى در بیان، باز دنبال آزادى هستند؛ زیرا در واقع، روح آنها اسیر دنیا شده و اسلام با تفکیک بین روح و جسم بیان مىکند که نیاز به آزادى، نیاز روحى بشر است و آزادى حقیقى، در گرو آزادى از تعلقات دنیایى است.
7
معنای آزادی در قرآن
آزادى و مفهوم «انسان»
با توجه به حقیقت وجودى انسان (طبیعت و فطرت؛ سقوط و صعود)، خداوند، هم «آزادى تکوینى» به بشر عطا فرموده و هم بر «آزادى تشریعى» او مهر تایید زده است؛ تا در پرتو آن، آدمى بر ترمیم کاستىها و ایجاد مصونیت از آسیبهاى ناشى از کژىهاى ضلع طبیعت خود، توانا گردد و با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خویش، مرتبه خلافت الهى و کارگزارى خداوند را به دست آورد و به عبارت دیگر، اسلام، انسان را واجد قابلیتها و صلاحیتهایى مىداند که سبب شایستگى و بایستگى بهرهمندى او از موهبت «آزادى» است. از این رو، قرآن یکى از اهداف بعثت پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله را تحقق آزادى تلقّى کرده است؛
8
«وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ اْلاَغْلالَ الَّتى کانَتْ عَلَیْهِمْ»
«و از (-(دوش)-) آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است، برمىدارد».
گویا با نبود آزادى، دعوت به دین و دیندارى، لغو و عبث است. البته به جهت جلوگیرى از خلط اصطلاحات و رهزنى عبارات، بهتر آن است که ما به جاى واژه آزادى، از واژه ارزشمند «آزادگى» سخن بگوییم و در زندگى خود و دیگران، به دنبال آن باشیم؛ زیرا واژه آزادى مانند واژه هنر و هنرمندى، گاهى از معناى اصلى خودش دور مىشود و به جاى این که با «مسئولیت و فعالیت» همراه باشد، با شهوت و بىبند و بارى آمیخته مىشود!
9
10
نتیجه آزادى واقعى، نجات یافتن از بندگى همنوعان و بردگى فرضیهها و مدلها و پذیرفتن بندگى خداست و اهمیت این اصل اساسى تا بدانجاست که خداوند حتى درباره پیامبران مىفرماید: «هیچ بشرى را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگوید: به جاى خدا، بندگان من باشید»! اینگونه آزادى و آزادگى، نوید و بشارت واقعى را براى آدمى به ارمغان مىآورد.
در قرآن مىخوانیم: «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ اَنْ یَعْبُدُوها وَ اَنابُوا اِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ اُولئِکَ هُمْ اُولُوا الْاَلْبابِ» و آنان که خود را از طاغوت به دور مىدارند، تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشتهاند، آنان را مژده باد؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند. اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.
آزادى در اسلام
11
این همان آزادىاى است که حضرت علىعلیه السلام در وصیت خود به فرزندش امام حسنعلیه السلام اینگونه سفارش کرد: «نفست را از هر پستى، گرامىدار؛ هر چند دنائت، تو را به خواهشهایت برساند؛ زیرا هرگز در برابر نفس (ارجمند) خودت که مىبخشى، چیز ارزندهاى به دست نخواهى آورد. بنده دگرى مباش؛ زیرا خدایت تو را آزاد آفریده است»
براساس روح توحیدى که در نگرش اسلامى از جایگاه ویژهاى برخوردار است، انسان تنها باید بنده خداوند باشد؛ نه غیر خدا و چنان که گفته شد، اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند قرار دهد و آزادى تکوینى خود را محدود و مقید به خواست خداوند گرداند که در این صورت، به زندگى با سعادت، در دنیا و آخرت، دست خواهد یافت.
12
آزادى تشریعى نیز – با تعریفى که از آن، از دیدگاه قرآن ارائه شد – حق مسلم و طبیعى بشر است و هیچ انسانى حق بازستانى آن را ندارد؛البته براى آزادى بیان و عمل از نظر عقل و شرع،خطوط قرمزى وجود دارد که رعایت حقوق دیگران، تعرّض نکردن به مال و جان و آبروى انسانها و نگهداشتن احترام خالق از آن جمله است.
اصولاً انسان در مباحات، مکروهات و مستحبات و سلیقههاى شخصى، تا وقتى که به حق انسانهاى دیگر و حق خالق، تعرّض و تعدّى نکند، از نظر قرآن، آزادى در عمل دارد.
13
در پایان باید توجه داشت که فلسفه خلقت انسان، بندگى خداست؛ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». انسان، خلیفه خداوند بر روى زمین است و به همین جهت، خلیفه باید مطیع، عبد و فرمانبردار خواست و اراده مستخلف عنه باشد و در نتیجه، آزادى در مقابل خداوند، چیزى جز طغیان نیست.
قرآن مىفرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْاِنْسانُ لِیَفْجُرَ اَمامَهُ». انسانى که به مقام تکامل و بندگى نرسیده، همواره مىخواهد که آزاد و طغیانگر باشد و این مسئله، یکى از همان خطوط قرمز در بحث آزادى است که تعرض به آن، موجب انحطاط فرد و جامعه مىگردد.
14
آزادی» هیچ گاه نمی تواند مطلق و نا محدود باشد، جهان بینی الهی می گوید: جهان دارای مبدا و معاد است و برای انسان ، وحی و رسالتی آمده و انسان درعین طبیعی بودن، دارای حیثیت وجودی فرا طبیعی می باشد و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را پیش رو دارد و با مرگ نابود نمی شود. بنابراین، گرچه انسان تکویناً موجودی
مجبور نیست، ولی آزادی او در دایره دین الهی و دستورهای حیات بخش آن است. آزادی دارای انواع و اقسامی است که به برخی از آن ها و آیات مربوط به آن اشاره می شود:
آزادی از دید جهان بینی
زیر بنای انتخاب صحیح هدف، برخوردار بودن از هدایت الهی می باشد. قرآن کریم می فرماید: کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون؛ این گونه خداوند آیاتش را برای شما روشن می گرداند، باشد که (در کار دنیا و آخرت) بیندیشید.» و در آیات دیگری منابع و موضوعات اندیشیدن و تفکر را برای اندیشمندان معرفی می کند که برخی از آن ها عبارتند از:
الف) آفاق، (ق، آیه 6 و 7).
ب) انفس، (اسراء، آیه 41).
ج) تاریخ گذشتگان، (طه، آیه 128) و …
1-آزادی اندیشه و تفکر و تعقل
15
16
قرآن کریم، حق دخالت در نظام سیاسی و برخورداری از حق انتخاب را به رسمیت می شناسد و از هرگونه استبداد نهی می کند و لزوم دخالت مردم در تعیین و سرنوشت امور خویش، را یادآور و آزادی سیاسی آنان را به رسمیت شناخته و تامین کرده است، چنا ن که می فرماید: «و شاورهم فی الامر» و نیز سوره ها و آیات (فتح،آیه 10، و توبه، آیه 6 و 85 و…)
2ـ آزادی سیاسی
17
قرآن کریم در راستای تکریم و احترام به اراده انسان و اندیشه و شعور او هرگونه تحمیل عقیده و اجبار در امر انتخاب دین را نهی می کند. اساساً در اسلام تحقیق در انتخاب دین و پذیرش اصول دین یک امر ضروری محسوب می شود. چنان که می فرماید: «… لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی…، »
در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است … و نیز آیات 217 بقره
3- آزادی عقیده و انتخاب دین:
18
آزادی بیان از نظر قرآن یک سنت الهی و توصیه اولیای او به شمار می رود و اساساً آیات و سوره های قرآن سرشار از گفتگوهای منطقی، شنیدن سخن مخالفان، آزادی بیان و … می باشد، چنان که سوره ها و آیات «زمر آیه 18؛ آل عمران آیه61 و … » به آن اشاره دارد.
البته باید توجه داشت که هرگونه سوء استفاده از آزادی و توطئه بر ضد ارکان اسلام و اصول اساسی آن ممنوع بوده و باید میان دشمنان حقیقی اسلام که در پوشش شعار و سازمان های به اصطلاح حقوق بشر بیشتر به دنبال استفاده ابزاری از آزادی هستند و آزادی خواهان واقعی تفاوت قائل شد.
4- آزادی بیان:
باید توجّه داشت که آزادی در عرصههای مختلف دارای حدود و موازینی است و آزادی لجام گسیخته و بدون قید، هرج و مرج به دنبال دارد. از جمله قرآن کریم درباره تعدی نکردن به حدود و احکام الهی و رعایت مرزهای الهی میفرماید: »تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ «… اینها (احکام) حدود و مرزهای الهی است از آن تجاوز نکنید، هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.
19
از آنجا که انسان موجود محدودی است، آزادی او نیز محدود است، چون وصف در اصل تحقق خود تابع هستی موصوف است در تمام شوون هستی نیز تابع وجود خود خواهد بود، یعنی اگر هستی موجودی نامحدود غیرمتناهی بود، خصوص وصف ذاتی او نیز همانند اصل وجود ذات او بیکران است گرچه وصف فعل او محدود است، همان گونه که هستی انسان محدود است و اوصاف و کمال او از قبیل حیات، علم، قدرت، اراده و مانند آن متناهی است، آزادی او نیز محدود خواهد بود.
تنها مرجع تعیین حدود آزادی نیز خداوند متعال است. بنابراین، از دیدگاه قرآن محدوده آزادی تا جایی است که مخالف اسلام یا عفت عمومی و مصالح حکومت اسلامی نباشد.
20