آلمان در قرن نوزدهم
اشتغال به کارهای دستی برای مردم آلمان طبیعت ثانوی است . دوره تسلسل شکست و موفقیت در کمتر کشور اروپایی به اندازه آلمان سریع بوده است. فرهنگ رفیع آلمان در اواخر قرون وسطی بتدریح رو به زوال می رفت و در قرن هفدهم جنگ های سی ساله به اندازه یک قرن نیروی اقتصادی و سیاسی آلمان را فرسود . در اوائل قرن نوزدهم آلمان با ارتجاع سیاسی خون آوری روبرو بود که با آزادی اقتصادی برای بسط تجارت و صنعت به شدت مخالفت می کرد .
تاخیر توسعه صنعت در آلمان: آزادی صنعتی که به سال 1791 در فرانسه اعلام شد تا سال 1846 در پروس پذیرفته نگشت و به جنوب آلمان تازه به سال 1862 رسید. اما در انگلستان در دهه دوم قرن نوزدهم ماشین به اندازه ای جای کارهای دستی را گرفت که این شکوه دچار بحران شد و در فرانسه به سال 1835 دستبافان اعلام کردند که مشقتشان به حد نهایت رسیده است . در آلمان بر خلاف در این دوره کارهای دستی رونق گرفت و تعداد کارگاه های کوچک فزونی یافت.
در قرن نوزدهم تعداد ماشین های ریسندگی در هر کشور درجه صنعتی بودن آن کشور را به دقت نشان می داد . به سال 1865 در آلمان یک ، در فرانسه سه و در انگلستان هشت ماشین ریسندگی وجود داشت . در رشته های دیگر صنعت نیز انگلستان مقام اول را داشت و چنانکه ‹‹ زمبارت ›› خاطر نشان کرده است حتی ساختن کشتی بخار و راه آهن به کمک انگلستان در آلمان معمول شد .
صنعت آمریکا نیز در نیمه اول قرن نوزدهم مراحل نخستین را می پیمود . اما تفاوت اساسی بین صنعت این کشور وآلمان این بود که فقدان کارگر ماهر در آمریکا باعث شد از آغاز ، ماشین به استقبال فراوان در آن کشور روبرو گردد .
رواج ناگهانی صنعت در آلمان ، به سال 1870 وضعیت را در آلمان تغییر داد و پیشرفت صنعت به سرعت و مداومت ادامه یافت . از آن پس، آلمان که تا آن زمان معروف به کشاورزی و کارهای دستی بود نه تنها رو به صنعتی شدن پیش رفت بلکه رهبر عصر صنعت شد .
عدم توجه نخستین به صنعت و سپس پذیرش بی چون و چرای آن نتایج روانی فراوان حاصل آورد . عدم اطمینان عمیق که در این دوره بر مردم آلمان مستولی بود خود را در معماری این کشور نشان داد . پیشرفت صنعتی در بسیاری از کشورهای اروپایی رواج داشت اما معماری هیچ یک از این کشورها در این زمان به اندازه معماری آلمان مغشوش و فاقد توازن درونی نبود. در عرصه هنر در آلمان هیچ چیز وجود نداشت که شبیه کارهای ویلیام موریس در حدود 1860 در انگلستان باشد و یا آن را بتوان با کارهای مکتب معماری شیکاگو در حدود 1880 و یا نهضت هنر نو در حدود 1890 در بلژیک مقایسه کرد .
توجه به هنر بعد از سال 1900
در حدود سال 1900 در آلمان تغییر ناگهانی دیگری صورت گرفت . چنانچه گذشت در حدود دهه هشتم قرن نوزدهم آلمان مصروف بر این شد که به سرعت خود را به پیشرفت صنعتی کشورهای دیگر برساند . اکنون به همان شدت کوشش می شد در عرصه هنر نیز جبران گذشته شود و درست در همین زمان بود که موریس و راسکین تحسین بسیاری از مردم آلمان را برانگیختند و ‹‹ هانری وانده ولده›› که به سال 1897 به آن کشور دعوت شد تا کارهای خود را به معرض نمایش گذارد با استقبال روبرو شد و نهضت جدید هم در آلمان و هم در اتریش ریشه گرفت . بعد از این زمان تا سی سال مردم آلمان از خود شوق فراوان برای آشنایی با عقائد خارجیان نشان دادند ، چاپ کتاب نفیسی درباره کارهای ‹‹ فرانک لوید رایت ›› در آلمان به سال 1910 فقط یکی از نشان های این اشتیاق است ، از این گذشته بین سالهای 1880 و 1890 در آلمان مانند بروکسل از کار نقاشان پیشرو نمایشگاه های متعدد برپا گشت و به معماران خارجی فرصت داده شد تا با شرایط مساوی با همکاران آلمانی خود در این کشور بکار مشغول شوند .
کارگاه ‹‹ بهرنس›› مهمترین کارگاه معماری در آلمان بود و سه تن از بزرگترین معماران معاصر ‹‹ میس ونده رو ›› و ‹‹ گروﭘﯿوس›› و ‹‹ لوکوربوزیه›› ( فقط پنج ماه ) شاگرد وی بوده اند.
جمعیت هنری ‹‹ ورک بوند›› آلمان، 1907
همه ی کوششهای مردم آلمان کشوری که در طی سی سال ثروتمند گشته به جاده ترقی افتاده بود،در جمعیت هنری ‹‹ ورک بوند›› که به سال 1907 در مونیخ تاسیس شد و می توان آن را قلب هنر آلمان نامید تمرکز یافت و هدف اصلی آن را رفعت هنر و ایجاد وحدتی از هنر ، کارهای دستی و محصولات صنعتی بود.
پرستیژ جدید معمار
به سال 1929 دولت آلمان از طریق ‹‹ ورک بوند ›› طرح ‹‹ پاویون›› آلمان را در نمایشگاه بارسلون اسپانیا به عهده ‹‹ میس ون دررو›› گذاشت و به سال 1930 ‹‹ گروپیوس›› مامور گشت تنظیم نمایشگاه آلمان را در پاریس به عهده بگیرد و بدین طریق معمار مقام تازه ای احراز کرد و در کار خود استقلال کامل یافت . استقلال کامل بدین معنی که تا این زمان چنانکه در بعضی کشورها هنوز معمول است رسم بود معمار تابع نظریات صاحب کار و یا مقاطعه کار باشد اما از این پس این حقیقت مسلم شد که معمار در شکل دادن به زمان خود سهمی موثر دارد و در کار استقلال یافت .
والتر گروپیوس
‹‹ والترگروپیوس›› کار خود را در آلمان در زمانی آغاز کرد که ‹‹ ورک بوند ›› تازه تاسیس یافته بود . وی پس از ختم تحصیل به سال 1907 در دفتر ‹ بهرنس ›› تا سال 1910 کار کرد و این همان زمانی است که این دفتر طرح و اجرای کارخانه توربین سازی جنرال الکتریک را در برلین به عهده گرفته بود . در همین زمان ‹‹ گروپیوس›› در مباحثات ‹‹ ورک بوند ›› شرکت می کرد که چنانکه خود گفته است مفهوم اساسی معماری را بر وی واضح کرد .
مقاصد معماری
طرح مجموعه ای از ساختمان ها : طرح مجموعه ای از ساختمان ها مانند بنای کارخانه ها ، مدارس ، دفاتر کار و تاترها همواره مورد توجه گروپیوس بوده است و از همین رو کاملا طبیعی بود که وی در طرح خانه هایی که برای طبقات متوسط و کارگران در سال های بیستمین قرن حاضر در آلمان ساخته شد شرکت جوید . بسیاری از آپارتمان ها و منازلی که برای سکونت کارگران در این زمان در برلین ‹‹ دساء››فرانکفورت ، کارلسورهه و نقاط دیگر آلمان ساخته شد کار او است . جالب توجه ترین کار گروپیوس در این زمینه طرحی بود که برای موسسه تحقیقات خانه سازی دولت آلمان رسم کرد . این مجموعه به تدریج ساخته شداما نه به ترتیبی که گروپیوس پیشنهاد کرده بود .
طرح کارخانه ‹‹ فاگوس››
پس از آن که گروپیوس خود به استقلال ، دفتر کارش را تاسیس کرد نخستین کار مهمی که بر عهده گرفت طرح و اجرای کارخانه ای کفش سازی در ‹‹ آلفلد آ.د.لاینه›› به سال 1911 بود که ازجانب موسسه صنعتی فاگوس به وی واگذار شد . چنانکه قبلاً اشاره شد وقتی گروپیوس در دفتر بهرنس کار می کرد شاهد طرح کارخانه توربین سازی جنرال الکتریک بود که در زمان خود زیباترین ساختمان محسوب می شد. اما گروپیوس پس از آغاز به کار تمام عقائد استاد را که از معماری کلاسیک مایه می گرفت رها کرد و خود راهی تازه بر معماری گشود . بدین ترتیب به نقل قول از خود وی درمعماری خلوص و صداقت احساس و افکار بوجود آمد و یا به عبارت دیگر جدایی بین فکر و احساس مرضی که معماری اروپایی بدان مبتلا بود از میان رفت .
عامل اصلی نمای این کارخانه سطوح مسطح است ؛ در گوشه های این ساختمان ستونی دیده نمی شود و شیشه به پیوستگی ادامه می یابد . بهرنس نیز در کارخانه توربین سازی جنرال الکتریک شیشه بکار برده بود اما دیوارهای سنگین حجیم این ساختمان به آن روحیه کلاسیک می دادند . بر خلاف در کار ‹‹ گروپیوس›› در این باره
بوضوح گفته است : دیوار در یک بنا چون پرده ای است که وظیفه آن صرفا محفوظ داشتن داخل بنا از باران ، سرما و سرو صدای خارج است . در معماری جدید استفاده از شیشه از این رو اهمیت روز افزون می یابد که با ذات آن سبکی و شفافیت عجین است توازن بین معماری و فن ساختمان
منقد آمریکایی ‹‹ هنری راسل هیچکاک›› بنای این کارخانه را پیشرفته ترین اثر معماری قبل از جنگ جهانی دوم خوانده است و این قولی است که نمی توان در آن تردید کرد . از نظر ساختمانی این کارخانه به ساختمان های اواخر قرن نوزدهم که برج ایفل بهترین مظهر آن است شبیه است . اما در آن جدایی بین فن ساختمان و معماری که خاص بناهای قرن نوزدهم بود از میان رفته است . دیوارها سطوحی مسطح هستند و چون پرده ای حد بین داخل و خارج بنا را مشخص می دارند و به این صورت معمار جرات یافته پنجره های بزرگ تر در ساختمان بکار برد و اتاق های روشن تر بوجود
آورد. ستون ها که بار بنا بر آن وارد می آید در پشت شیشه ها به دیده می آیند و بخوبی نشان می دهند که بر دیوار وظیفه ای جز مشخص داشتن حد داخل و خارج بنا و محفوظ داشتن آن از بد هوا مفروض نیست . بی تردید روش آزادانه ای که در ترکیب حجم های مختلف این بنا بکار رفته نشانی نخستین از بنایی است که گروپیوس بعداً به سال 1925 برای مدرسه معماری ‹‹ باهاس›› ساخت. سبکی و روشنی این بنا تنها محدود به نمای آن نیست ، بلکه در قسمت درونی آن نیز اتاق ها به جای دیواره های سنگین معمولی با شیشه از یکدیگر جدا شده اند . در مقایسه این کارخانه با کارخانه ای که بهرنس برای کمپانی جنرال الکتریک ساخت می توان گفت که : بهرنس کارخانه را به صورت عمارتی حجیم درآورد اما کار گروپیوس از سادگی خاصی برخوردار است و یا به تعبیری دیگر انسانی تر است .
عوامل تازه در ساختمان یک کارخانه ی نمونه
اهمیت کارخانه نمونه ای که گروپیوس در نمایشگاه سال 1914 ورک بوند در کلن بنا کرد مشتمل بر یک تراس سرپوشیده برای رقص ، یک تالار که ماشین ها در آن نصب شده بودند و گاراژهایی بدون در که در پشت بنای اصلی قرار داشتند بیش از همه چیز در عواملی بود که به آن روحیه ای تازه می داد . قبل از این گروپیوس در کارخانه فاگوس از ساختن دیوارهای سنگینی که معمولا دور پلکان ها بنا می گشتند اجتناب کرده بود اما در این کارخانه نمونه دوری از این سنت معمول به شیوه ای کاملا تازه صورت گرفت . بدین معنی که پلکان های مارپیچی ساختمان در محفظه ای شیشه ای ساخته شدند و تجسم حقیقی حرکت در فضا بودند.
چشم معمولی که به سنت های دیرین و معمول خو گرفته است به محض دیدار این محفظه های شیشه ای که پلکان ها در آن جا گرفته اند در جستجوی آنست که دریابد به چه صورت بار آن ها تحمل می شوند . اما به تصور فضایی تازه و ساختن احجام به صورت معلق در فضا رابطه بار و تکیه گاه به شیوه کهن دیگر به چشم نمی آید .
این ساختمان که متاسفانه در زمان جنگ جهانی دوم طعمه حریق شد بامی داشت که به زیبایی سایر قسمتهای آن ساخته شده بود. در دو جانب این بام اتاقک هایی برای آسانسورها و در میان بام تراسی برای رقص بنا گشته بود که دور آن را باغچه هایی احاطه می کردند و محل رقص و باغچه ها را سقفی واحد می پوشاند . اندیشه معمار به همه جزئیات بنا به ترتیبی که ذکر آن گذشت به هیچ روی اتفاقی نیست و ناشی از ذهن دور اندیش و توجه او به آینده است .
آلمان بعد از جنگ جهانی اول
تمام کوشش های پر حرارت که در ده ها سال قبل از جنگ صورت گرفته بود به ناامیدی بعد ازجنگ انجامید .
نهضت پیشه و هنر انگلستان فرسوده و کهنه گشت . نقش این نهضت تا آنجا که از تقلید مدهای دوران گذشته جلوگیری می کرد موثر بود اما نوآوری و پیشرفت در طرح میز وصندلی بر بسط معماری آینده راهی نگشود و معماری آلمان بخصوص تحت الشعاع توجه به طرح برای اثاثیه و لوازم کار قرار گرفت.خود این مطلب نشان آنست که نهضت های هنری جدید سبب نوآوری شد ولی تصوری جامع از هنر مایه نگرفت . ساختمان هایی نظیر فاگوس پدیده های مفردی بودند که تاثیر آن ها در آن روزگار به احساس نمی آمد.
مدرسه معماری باهاس در چنین زمانی تاسیس شد و موسسین آن دنباله ایده آل های ورک بوند را گرفتند . از این رو کوشش آغاز شد تا بین هنر و صنعت وحدتی بوجود آید و اساس معماری بر این وحدت استوار گردد . اما در کارهای نخستین بانیان باهاس و ساختمان هایی که والترگروپیوس ساخت هنوز نشانه هایی از تاثیر شیوه اکسپرسیونیست دیده می شد .
مدرسه باهاس
گروپیوس به شم دور اندیش خود از نقائص اکسپرسیونیسم و احتیاج برای رهایی از آن باخبر بود . در این زمان در ‹‹ وایمار›› ( شهری در مرکز آلمان) دو مدرسه ، یکی برای طراحی معماری و دیگری برای طراحی اثاثیه و لوازم کار وجود داشت که به علت جنگ عده ای از استادان خود را از دست داده بودند . وقتی گروپیوس به ریاست این دو مدرسه برگزیده شد آن دو را به یکدیگر ملحق کرد و مدرسه معماری باهاس را بوجود آورد .
در انتخاب معلمین جدید این مدرسه گروپیوس کوشید آن هایی را برگزیند که در طرح اثاثیه و لوازم کار سابقه تدریس نداشته باشند . از این رو به توصیه آلما ماهلر ، یوهانس ایتن نقاش جوان سوئیسی را برای تدریس ‹‹ اساس طراحی ››، درسی که در نوع خود بی سابقه بود برگزید. ایتن قبلاً در وین تدریس کرده بود و در آنجا شیوه ای کاملا تازه برای تعلیم اهمیت رنگ ،نسج ، حجم و ترکیب ازخود ابداع کرده بود که از همان آغاز موجب حیرت و تردید مردم شد .
ساختمان مدرسه باهاس در ‹‹ دسا ›› ، 1926
برنامه ساختمان : ساختمان جدید مدرسه در دساء بر اساس شرایط متفاوت بسیار طرح ریخته شد . نخست خود باهاس مدرسه طراحی آن بود که می بایستی احتیاجاتش در نظر گرفته شود . سپس مدرسه عالی پیشه وهنر متعلق به شهر دساء و سرانجام کارگاه ها و خانه های دانشجویان . آمفی تاتر ، سالن غذاخوری ، قسمت اداری و کارگاهی خصوصی برای خود گروپیوس نیز لازم بود که هر کدام می بایستی بر طبق وظیفه ای که بر آن ها مرتبط بود ساخته شوند. هدف اصلی معمار ترکیب این قسمت های مختلف با یکدیگر و پدید آوردن مجموعه ای واحد بود بی آنکه شرایط کار یکی از آن ها موجب مزاحمت و وقفه کار دیگری شود .
مدرسه باهاس.پلان طبقه اول
خود باهاس در کانون این مجموعه ساخته شد که شامل آتلیه ها ، تالارهای نمایشگاه ، کلاس ها و تالارهای سخنرانی بود. خانه و کارگاه دانشجویان در ساختمانی شش طبقه ساخته شد که بیست و هشت اتاق داشت . هر اتاق واجد کارگاهی خصوصی برای هر محصل بود و بالکنی کوچک داشت که کف آن از صفحه ای نازک از بتن مسلح ساخته شده بود . راهرویی سرپوشیده، این ساختمان شش طبقه را مستقیما به ساختمان اصلی مدرسه مربوط می کرد ، در کنار این راهرو و تالار اجتماعات ، سالن غذاخوری و آمفی تئاتر مدرسه قرار داشت که می توانستند به یکدیگر ارتباط یابند. در اصلی مدرسه به این راهرو باز می شد . در شاخه جداگانه ای از این مجموعه مدرسه پیشه و هنر شهر ‹‹ دساء›› قرار داشت که با پلی به سایر قسمت های این مجموعه ارتباط می یافت. به این راهروی پل مانند قسمت اداری مدرسه ، اتاق هایی که به شورای استادان و دانشجویان اختصاص یافته بود ، دفتر شعبه معماری مدرسه و کارگاه خصوصی گرپیوس راه می یافت .
مدرسه باهاس پلان طبقه دوم
ترکیب احجام در فضا به شیوه ای تازه
مکعب هایی که ساختمان باهاس از ترکیب آن ها بوجودآمده چنان در یکدیگر نفوذ می یابند که نمی توان حد دیگری را از دیگری تمیز داد. عکس هوایی این مجموعه نشان می دهد که چگونه هر یک از اجزا این بنا با سایر اجزا و با کل مجموعه پیوسته است . چشم به یک نظر نمی تواند تمام این مجموعه را رویت کند . برای درک وحدت این مجموعه باید آن را از جوانب مختلف ، از بالا و پایین نگریست .به عبارت دیگر احجام به نظم هنرمندانه تازه ای درفضا ترکیب شده است .
مدرسه باهاس.ساﯾﺖ پلان
اهمیت بنای باهاس از نظر فن ساختمان
بنای باهاس اسکلتی از بتن مسلح داشت و بدلیل مقررات ساختمانی کشور آلمان ستون های آن بسیار ضخیم تر از آن بود که اگر این ساختمان فی المثل در فرانسه یا سوئیس برپا می گشت . در سراسر نما ، شیشه ، یک سره ادامه می یافت و یا نوارهایی سفید و نازک که حد طبقات را از یکدیگر مشخص می داشت ترکیب می شد . عکس هوایی این مجموعه بخوبی نشان می داد که برای نوارها وظیفه ای ساختمانی مرتبط نیست و خود مجموعه وقتی از بالا دیده شود به دو سطح مسطح عظیم می ماند که بر زمین گسترده شده باشد .
سطوح شیشه ای در این ساختمان بر خلاف گذشته فی المثل چنان که ایفل در نمایشگاه سال 1878 آن را بکار برد. صرفا برای محدود کردن حد ساختمان بکار نرفته ، بلکه به آرامی دور تا دور ساختمان ادامه یافته جزئی از آن شده است . مانندکارخانه فاگوس در این جا نیز ستون ها در پشت شیشه ها ساخته شده اند و بخوبی آشکار می گردد که اسکلت بتن مسلح ساختمان را استوار نگاه می دارد و نه دیوارهای آن. حتی در گوشه های ساختمان جایی که چشم به عادت دیرین بیش از همه جا انتظار دیدار ستونی را دارد شیشه یکسره ادامه می یابد .
پیکاسو و گروپیوس
در ساختمان باهاس دو نکته اساسی که مورد توجه معماری جدید است رعایت شده . رعایت این دو نکته صرفا نتیجه پیشرفت فن ساختمان نیست بلکه ناشی از هوشیاری هنرمندی است که این بنا را ساخته است . نظم دلپذیری که از ترکیب سطوح مختلف بوجود آمد از یک جانب و استفاده از شیشه که میسر می دارد درون و بیرون ساختمان در آن واحد به دیده آید و تابلوی پیکاسو موسم به لارلزیئن را به خاطر می آورد . اهمیت این بنا نه تنها در تازگی آن از نظر فن ساختمان است بلکه به دلیل ایجاد مجموعه ی واحدی در فضا است . باانجام این ساختمان به سال 1926، برای نخستین بار معلوم شد که چگونه می توان بر اساس تصور فضائی جدید مجموعه ای مرکب از چندین قسمت مختلف بوجود آورد .
اﻫﻤﻴﺖ آموزشى مدرسه باهاس
مدرسه پلی تکنیک فرانسه که به سال 1797 تاسیس یافت می کوشید که بین علم و زندگی وحدتی بوجود آورد. در مدرسه باهاس تحت رهبری گروپیوس کوشش شد از هنر و صنعت و هنر و زندگی وحدتی بوجود آید و معماری عامل رابط بین هنر ، صنعت و زندگی بود.اکنون که می توان مدرسه باهاس را در دورنمای تاریخ دید می توان استعداد آلمانی را در تنظیم امور وتدریس دریافت . اصول هنر معاصر برای نخستین بار در این مدرسه به عرصه تعلیم و تربیت راه یافت . هنری پراکنده در مدرسه باهاس گردهم آمد و متمرکز شد .
با انتقال این مدرسه از ‹‹ وایمار›› به ‹‹ دساء›› برنامه مدرسه با پیشرفت های صنعتی نزدیکی بیشتر یافت . باهاس این بار به نیروی برخی از شاگردان قدیمی مدرسه تجدید حیات یافت . از جمله این محصلین قدیمی که به استادی رسیدند می توان از ‹‹ جوزف آلبرز›› ‹‹ هربرت بایر›› و ‹‹ مارسل بروئر›› نام برد.
مخالت با مدرسه باهاس
به عقیده عموم بانیان مدرسه باهاس با آن که هریک برای خود عقیده و سلیقه ای داشت ، همه مبلغین و مدافعین یک نوع دکترین هنری بودند واین دکترین نه مورد قبول اکسپرسیونیسم بود و نه خوش آیند کهنه پرستان و آکادمیسین ها . در صحنه سیاست نیز گروپیوس و این مدرسه هم از جانب جناح چپ و هم از جانب جناح راست مورد حمله قرار می گرفت . منتقدین چپ معتقد بودند که در آن زمان وجود یک مدرسه هنری بر خلاف جبر زمان است . منتقدین راست برنامه باهاس را مجموعه بی ارتباطی می دیدند که چه از نظر دانشگاهی و چه از نظر پیشه و هنر فاقد اعتبار بود.
فرانک لویدرایت و گروپیوس
تردیدی نیست که فرانک لویدرایت در آغاز قرن حاضر با خانه هایی که ساخت از صفحات قائم و افقی ترکیبی فضایی بوجود آورد . برخی ازخانه های بزرگی که بنا کرد نیز از نقشه هایی آزاد برخوردارند . فی المثل خانه مارتین در بوفالو(1904) و خانه
‹‹ کونلی›› در ‹‹ ریورفاست ››(1908). در این خانه ها اتاق های مختلف به صورت مجموعه ای با یکدیگر ترکیب می شوند و برخی از قسمت ها به وسیله پل هایی با یکدیگر مرتبط می گردند اما تمام قسمت های خانه با سطح زمین پیوسته است و در هیچکدام از آن ها نمی توان دید که ‹‹ رایت ›› حتی خواسته باشد همان تاثیری از سبکی وتعلیق که فی المثل با کارهای گروپیوس بعدها بوجود آمد بیآفریند. تغییر ناگهانی اساس ساختمانی دیوارها ، بام های پیش آمده و ردیف های پیچیده این خانه ها شاهدی بر این مطلب است . از این رو شاید بتوان فهمید چرا رایت کار معماران معاصر اروپای بعد از خود را نمی پسندید.
طرح ها ی گروپیوس ؛ تازگی پایدار آن ها
بسیاری از نقشه های گروپیوس حتی آن ها که در جوانی طرح کرده تا امروز تازگی خود را حفظ کرده اند . این مطلب نشان قدرت خلاقه او است و نه تنها درباره نقشه های معماری وی صادق است بلکه همه ی طرح های او را شامل می شود . فی المثل طرحی که گروپیوس به سال 1913 برای یک لوکوموتیو دیزل با در نظر گرفتن همه شرایط فنی آن رسم کرد تازه درحدود 1930 به عنوان نمونه ای از زیبائی طرح از آن یاد شد و یا طرحی که به سال 1932 مرکب از مجموعه ای از مکعب و منشور برای بنای یادگار شهدای انقلاب آلمان رسم کردحتی امروز کاملا تازگی دارد.
نو ماندن طرح های یک هنرمند در زمانی که فکر واحساس به توازی یکدیگر پیشرفت کنند امری شگفت انگیز نیست اما در دوره ما کاملا استثنائی و سزاوار تحسین است . در عصر ما متاسفانه کمتر هنرمندی است که از این قدرت طرح برخوردار باشد .
گروپیوس مانند بسیاری ازهنرمندان آلمانی از قریحه و ابتکاری استوار و پایدار و نه تند و گذرنده برخوردار است. وی با روش آرام و متین خود به نتایجی شگفت انگیز درمعماری رسیده است . تابلوهای نقاش آلمانی "آلبرشت دورر" واجد سنگینی و متانتی است که لطف نقاشی ونیزی را ندارد اما از عمق و معنایی برخوردار است که نقاشی ونیزی آن را فاقدند.
والترگروپیوس در آمریکا
تاثیر محیط آمریکا بر گروپیوس و تاثیر گروپیوس بر معماری آمریکا مسئله ای دقیق است که نمی توان آن را به دقت کامل بررسی کرد اما حتی قبل از آن که به اجمال از این تاثیر صحبت داریم لازم است از اهمیت مهاجرت گروهی از اروپائیان بعد از 1930 به آمریکا یاد کنیم .
اهمیت و مفهوم مهاجرت اروپائیان بعد از سال 1930 به آمریکا
مهاجرت گروهی از اروپائیان بعد از سال 1930 به امریکا نتیجه فشار سیاسی موجود در اروپا بود اما چه با مهاجرت روشنفکران اروپایی به سال 1848 به آمریکا و چه با مهاجرت روستائیان و صنعتگران به سال 1860 به این قاره کاملا تفاوت داشت .در آن سالها آمریکا هنوز به صورت یک کشور شکل نگرفته بود و هم زمین های بکر فراوان و هم امکان کار در رشته های مختلف در آن سرزمین وجود داشت . در آن روزگاران هرکس به آمریکا می رفت تقریبا بلافاصله به تبعیت پذیرفته می شد و به وی زمین ، مجانی یا در مقابل مبلغی ناچیز واگذار می شد. اما آنان که بعد از سال 1930 به آمریکا مهاجرت کردند با وضعیتی دیگر روبرو شدند. در این زمان آمریکا به صورت کشوری کامل شکل گرفته بود و قوانین مهاجرت اروپائیان بوجود آمده بود و تازه والدین حتی آنان که به تعبیت آمریکا در می آمدند به دیده خارجی نگریسته می شدند . اما به هر حال اهمیت مهاجرت اروپائیان به آمریکا بعد از سال 1930 به مراتب بیش از مهاجرت سال های 1848 و 1860 بود. زیرا مهاجرت حدود سال 1930 مهاجرت سیاسیون ، تجار و بالاخره نعلگان نبود بلکه مهاجرت روشنفکرانی بود که نمایندگان فرهنگ اروپا بودند . عده ای از بزرگترین علما ، دانشمندان و هنرمندان که در آن سال ها برتمام علوم و هنرها از فیزیک اتمی گرفته تا زیبائی شناسی استادی مسلم داشتند به آمریکا مهاجرت کردند .
درست همانطور که بعد از رکود دروه گوتیک در فرانسه هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانی به آن کشورخوانده شدند تا هنر فرانسه را سر و سامانی دهند امریکا نیز پس از آنکه در عرصه تجارت به قدرت رسید لازم بود از حیات معنوی تازه ای برخوردار شود . بخت ، مساعد آمریکا بود و درست در همان هنگامی که آمریکا محتاج بود بعلت وضعیت سیاسی اروپا عده ای از بهترین هنرمندان و دانشمندان این قاره مجبور به ترک وطن شدند .
والتر گروپیوس و محیط آمریکا
بعد از روش های ساختمانی مترقیانه نخستین مکتب معماری شیکاگو و پس از ساختمانهای ساده و زیبای لوئی سالیوان و خلاصه بعد از آنکه فرانک لوید رایت ساختمان های مهیج خود را در حدود سال 1900 بوجود آورد ، معماری آمریکا راه زوال پیش گرفت و نوعی معماری بازاری متداول شد . تحرک لازم برای رهائی از این معماری مبتذل می بایستی درخارج این کشور آغاز شود ، چنانکه شد و در حدود سال 1930 کاملا به منصه بروز رسید .
اما حتی در حدود سال 1920 یکی دو معمار مدرن اروپایی در آمریکا زندگی و کار کرده بودند . از جمله این معماران می توان از ریچارد نوپت را یاد کرد که ستیز خود را برای پیشرفت معماری مدرن در جنوب کالیفرنیا پایه گذاشت . این ستیز در زمانی آغاز شد که کوشش فرانک لویدرایت و دفتر معماری "گرین-گرین" و برخی معماران دیگر نتیجه اش از بین رفته بود و تقلید معماری اسپانیایی در این قسمت از آمریکا رواج کامل داشت . در این سالها مدارس معماری امریکا نیز توسط معلمینی هدایت می شد که از آکادمی بوزار الهام می گرفتند . خلاصه آنکه تاثیر معماری جدید در آمریکا اندک بود. اما در اواخر سال های دهه سوم قرن بیستم برخی روشنفکران دوراندیش امریکایی به فکر افتادند که معماران بزرگ اروپایی را برای تدریس به این کشور دعوت کنند . والترگروپیوس ، مارسل بریر ، میس ون دررو ، مهل ناگی و کمی بعد آلوار آلتو از جمله معمارانی بودند که در این زمان در آمریکا به تدریس مشغول شدند .
اگرچه دعوت این هنرمندان اروپایی برای تدریس در آمریکا نشان حسن تشخیص و هوشیاری ملت آمریکا بود اما آمریکائیان از طریق این هنرمندان ، معماران و هنرمندان هم میهن خود را شناختند. حتی کانون معماران آمریکایی در رفتار خود نسبت به فرانک لویدرایت تجدید نظر کرد و به عنوان بهترین معمار سال مصادف با هشتادمین سال تولد رایت به سال 1948 به وی مدال طلا داد. اعطای این مدال از جانب کانون معماران آمریکایی به رایت رفتار آکادمی فرانسه را نسبت به نقاش معروف ‹‹ انگر ›› به خاطر می آورد که پس از سالها بی اعتنایی به این هنرمند در اواخر کار به یاد تحسین و تقدیر او افتاد .
اکنون این سوال مطرح می شود که تاثیر آمریکا بر گروپیوس چه بود و وی برمعماری آمریکا چگونه تاثیر گذاشت . مقدمتا باید خاطر نشان کنیم که حتی قبل از آمدن گروپیوس به آمریکا بین کارهای وی و معماری آمریکا شباهتی مسلم وجود داشت . طرحی که گروپیوس به سال 1922 برای ساختمان روزنامه شیکاگو تریبون طرح کرد شاهد این حقیقت است .
اگر چه در آن زمان گروپیوس از مکتب سال 1890 معماری شیکاگو به دقت اطلاع نداشت اما طرحش در توازن کامل با اصول این مکتب بود . اگر طرح وی به جای برجی که به تقلید ازمعماری گوتیک سرانجام برای این روزنامه ساخته شد اجرا می شد امروز این بنا نشان ادامه ای از کارهای مکتب معماری شیکاگو بود .
اگر چه در مسابقه طرح بنای این روزنامه معماران پیشرو آن روز اروپایی مانند ‹‹دوئیکر›› ‹‹ لن برگ – هلم›› و ‹‹برونوتات›› شرکت کرده بودند . اما به طرح هیچ یک از آن ها اعتنایی نشد . در جزوه کوچک واستهزا آمیزی که در کتابخانه دانشگاه هاروارد در اشاره به طرح گروپیوس از وی به نام معمار مخترع تله موش یاد شده است .
طرح و پیشنهاد برای ساختن خانه ها از قطعات آماده
غیر از شباهت کارهای گروپیوس با اصول مکتب معماری شیکاگو نکات مشترک دیگر بین کارهای وی و روش های ساختمانی آمریکا وجود داشت . به سال 1909 در زمانی که گروپیوس در دفتر پیتر بهرنس کار می کرد به امیل راتناء کارخانه دار معروف آلمانی پیشنهاد تاسیس کارخانه ای برای ساختن منازل مسکونی با قطعات ‹‹ پره- فابریکه›› کرد ودر این پیشنهاد خود که آن را به صورت جزوه ای در بیست وهشت صفحه نوشته بود خاطر نشان ساخت که :‹‹ امروز چه از نظر اقتصادی و چه از نظر صنعتی میسر است به تنوع بسیار با قطعات ‹‹ پره فابریکه ›› خانه هایی بنا گرددکه تمام خواست ها و احتیاجات خانواده ها را برآورد .
بدین ترتیب گروپیوس به سال 1910 مسئله ای را پیش بینی کرد که هنوز کاملا حل نشده است و آن نقش موثری است که صنعت باید در تولید یکجایی برای ساختن خانه ها به عهده گیرد . یا به عبارت دیگر باید از تولید صنعتی برای یکی ازمهمترین حوائج بشری استفاده شود .
در آغاز ، خانه هایی که با قطعات آماده ساخته می شدند بیش از یکی دو طرح مختلف نداشتند و به هم شبیه بودند . اما تولید کنندگان این خانه ها به تدریح و پس از تحمل خسارات دریافتند که باید خانه ها به تنوع ساخته شوند تا فروش آنها میسر باشد . در حقیقت ساختن خانه با قطعات آماده وقتی پسندیده است که بتوان طرح های متنوع و مختلف از آنها بوجود آورد .
از حدود سال 1942 ‹‹ کنراد واکسمان ›› با همکاری گروپیوس بر اساس طرح های گروپیوس به تهیه خانه های پره فابریکه اقدام کرده است . چون در این خانه ها ابتدا با قطعات پره فابریکه اسکلت خانه ساخته می شود و بعد دیوارهای چوبی بر ان نصب می گردد ایجاد طرح های مختلف بسیار میسر است .
فعالیت معماری گروپیوس در آمریکا
خانه گروپیوس در ( لینکلن) 1938
در همان زمان که گروپیوس کرسی استادی و ریاست مدرسه معماری را در دانشگاه هاروارد پذیرفت در لینکلن شهری تقریبا در سی کیلومتری کمبریج ماساچوست برای خود خانه ای ساخت که مورد توجه قرار گرفت . این خانه به خانه مدرن موسوم گشت زیرا در حوالی آن به شعاع صدها کیلومتر به شیوه ی معماری نو خانه ای وجود نداشت.
اگر چه این خانه بامی مسطح داشت ، ایوان آن به شیوه معمولی ساخته نشده بلکه ادامه ای از اتاق نهارخوری بود که از حد بنا بیشتر می آمد ( تا نسیم شرقی غربی را در تابستان های گرم و مرطوب به داخل خانه راه دهد) در نمای آن نوارهای تخته ای بر خلاف سنت معمول در جهت عمودی در کنار یکدیگر قرار می گرفتند و پنجره های بزرگ به آن سیمایی نو می داد ولی با سایر خانه های نیوانگلند در توازن کامل بود .
همکار گروپیوس در طرح این خانه مارسل بروئر بود که بعد از این خانه نیز در طرح چند خانه دیگر با گروپیوس همکاری کرد . تاثیر بروئر در خانه کوچک و بسیار زیبایی که باز این دو معمار با همکاری یکدیگر در "وی لند" ماساچوست ساختند بخوبی آشکار است . غیر از این خانه که انگاری چون بنفشه ای زیبا در بیشه زاری که آن را در بر می گیرد روئیده خانه های بزرگتر دیگری که این دو معمار ساختند موفقیت دو خانه نخستین را نیافت زیرا که توقعات عدیده صاحب کاران لطف طرح را از بین برد .
تفاوت نظر آمریکاییان و اروپائیان در تدریس معماری
برای معماران اروپایی تعجب آور است که در آمریکا تقریبا تمام کارهای بزرگ معماری به دفاتری سپرده می شود که صدها معمار و مهندس در آن کار می کنند و دفاتر کوچک شبیه آنچه که در اروپا معمول است برای یافتن کار دچار اشکال فراوان است .
تفاوت دیگر این است که در اروپا وقتی معماری به تدریس خوانده می شود که کفایت خود را عملاً در کار نشان داده باشد ، در حالیکه معلمین معماری آمریکا تا این اواخر با تجربه چندان سروکار نداشتتند و تصور می شد تدریس معماری خود برای خود حرفه ای است .
از جمله اقدامات بزرگ ‹‹ میس وندررو›› و ‹‹ گروپیوس›› در آمریکا این بود که این وضعیت را در این کشور تغییر دادند . مسلم است که تا معماری خود از قدرت خلاقه برخوردار نباشد نمی تواند بر شاگردانش تاثیر داشته باشد . این معلم هنرمند است که می تواند قدرت ابتکار را در شاگردان با قریحه تقویت کند .
کوى دانشگاه هاروارد
به سال 1938 گروپیوس و بروئر در مسابقه انتخاب بهترین طرح برای ساختن دانشگاه کوچک ویتون شرکت جستند( نخستین طرح این دو معمار برای دانشگاه ها در آمریکا) و چون هیچ یک از اعضای هیئت امنای این دانشگاه حاضر نشد اعتبار لازم برای اجرای این طرح را تصویب کند این طرح معطل ماند . در آن سال زمان هنوز برای سپردن طرح ساختمان دانشگاه ها به معماران بزرگ مقتضی نبود. اما یک سال بعد وضع تغییر کرد و "میس وندررو" برای ساختن دانشگاه فنی ایلی نوی برگزیده شد.
به سال 1947"آلتو" موفق گشت هیئت امنای دانشگاه فنی ماساچوست را قانع کند و طرح انقلابی خود را برای محل سکونت دانشجویان این دانشگاه در کنار رودخانه چارلز بسازد و به سال 1949 طرح کوی دانشجویان رشته های تخصصی در دانشگاه هاروارد ، قدیمی ترین و محترم ترین موسسه تعلیم و تربیت آمریکا به عهده گروپیوس گذاشته شد .
در آمریکا دانشجویانی که چهار سال اول دانشگاه را می گذرانند معمولا در کوی دانشگاه زندگی می کنند اما زندگی دانشجویانی که پس از دریافت دیپلم اولیه برای احراز تخصص هنوز به تحصیل ادامه می دهند در کوی دانشگاه معمول نبود . گروپیوس در هاروارد و آلتو در دانشگاه فنی ماساچوست برای نخستین بار برای دانشجویان شعب تخصصی کوی ساختند. بعدا بین سال های 1962 و 1963 "خوزه لوئی سر" نیز در هاروارد کویی برای 500 دانشجوی متاهل ساخت، مرکب از سه آسمان خراش بیست و هشت طبقه که با بناهای کوتاهتری که در کنار این آسمان خراش ها ساخته شده مجموعهکاملی را بوجود می آورد .گروپیوس در تمام عمر خود از معاونت معماران دیگر برخوردار بود . به سال 1947 با همکاری عده ای از معماران جوان آمریکایی دفتر معماری ‹‹ آرشیتکت کلابوراتیو›› را تاسیس کرد و در کارهای نخستین وی مانند کارخانه فاگوس (1911) و کارخانه ای نمونه در نمایشگاه ورک بوند در کلن (1914) نیز ‹‹ آدلف مایر›› که بجوانی درگذشت با وی همکاری می کرد و پس از آن ‹‹ مارسل بروئر›› و سپس چنان که یادآور شدیم گروه ‹‹ آرشیتکت کلابوراتیو›› که به اختصار TAC خوانده می شوند .
کوی دانشجویان شعب تخصصی در هاروارد در زمانی بسیار کوتاه ساخته شد ( فقط یک سال بین 1949 و 1950) بودجه ساختن این کوی با مقایسه خرجی که برای ساختمان های نظیر آن در هاروارد شده بود و یا حتی بودجه ای که در اختیار آلتو برای ساختن کوی دانشجویان در ‹‹ MIT›› قرار گرفت محدود بود .
اما سادگی ساختمان های این کوی و تفاوت آن با بناهای قصر مانند که ساختن آنها رواج داشت به دلیل بودجه محدود آن نبود بلکه نسل تازه دانشجویان طالب زندگی ساده تر وعمیق تری بودند .
ساختمان های این کوی به صورتی آزاد در محوطه کوی پراکنده بنا گشته اند و برای 575 دانشجو اتاق در نظر گرفته شده است وهیچ نرده یا دیواری ساختمان ها را از یکدیگر جدا نمی کند . این ساختمان ها سه و یا چهار طبقه هستند که همه اسکلتی از بتن مسلح دارند و نمای آن ها پوشیده از آجرهایی زرد فام است که گروپیوس نظیر آن ها را در کارخانه فاگوس بکار برده بود و از آن پس انگاری به آن ها دلبستگی پیدا کرده . ساختمان های مختلف به وسیله راه هایی مسقف به یکدیگر ارتباط می یابند و ستون های نازک که به فواصل زیاد از یکدیگر ساخته شده اند به ساختمان ها ظرافت و زیبایی می دهند و ارتفاع متفاوت بناها تنوعی دلپذیر بوجود می آورد .
ساختمان باشگاه دانشجویان شعب تخصصی
ساختمان باشگاه شعب تخصصی مرکز زندگی اجتماعی این دانشجویان در هاروارد است. این ساختمان دو طبقه با اسکلتی آهنی ساخته شده ، نمای آن از سنگ سماق است و پنجره های وسیع سیمای آن را مشخص می دارند . نقشه آن که با مطالعه دقیق به نظم آمده و طرح شده است به آن زیبائی خاص می دهد.
بر خلاف معمول سالن غذاخوری و آشپزخانه در طبقه دوم ساخته شده که جای کافی برای 1200 نفر در آن پیش بینی شده است . این سالن به چهار قسمت تقسیم شده تا اجتماع 1200 نفر در آن برای صرف غذا روحیه سربازخانه و یا زندان را بوجود نیاورد . رامپی از بتن مسلح که به اسکلت بناپیوسته است و بر ستونی متکی نیست طبقه اول را مستقیماً به سالن غذاخوری مرتبط می کند .
طبقه اول با پنجره های وسیع خود محل استراحت و گفتگوی دانشجویان است و دو قسمت دارد که می توان آن دو را به یکدیگر مرتبط کرد و از تمام طبقه اول برای تالار اجتماعات استفاده کرد .
همکاری معماران و هنرمندان
اشاره به این نکته ضروری است که با وجود بودجه محدودی که گروپیوس در اختیار داشت اصرار ورزید تا جمعی از هنرمندان معاصر در تزئین بنای دانشجویان شرکت جویند. اما اجرای این امر آسان نبود.چونکه نزدیک یک قرن ونیم است رابطه میان هنرمندان و جامعه از میان رفته است و تازه توجهی که اخیرا ازجانب عموم به هنر می شود اندک و محدود است. جدایی هنرمندان از جامعه نتیجه اش این است که همکاری میان معمار وهنرمند که از دیر زمان وجودداشت از میان برود و وضعیت حاضر را بوجود آورد.کوی دانشجویان که گروپیوس با همکاری TAC آن را در هاروارد ساخت و کوی دانشجویان دانشگاه فنی ماساچوست که طرح آن از آلتو است ، درست همان طور که فی المثل کار" انگر" و "دلاکروا" نقاشان معروف بایکدیگر تفاوت داشت شباهتی با هم ندارند . کدام یک بر دیگری برتری دارد بسته به سلیقه و قضاوت شخصی است . اما یک نکته که تاریخی خواهد شد مسلم است و آن این است که دو موسسه بزرگ تربیتی در یک شهر به دو معمار ارزنده معاصر امکان دادند تا معماری عصر حاضر را قدمی پیش برند .
گروپیوس استاد تعلیم معماری
نیروی درونی که گروپیوس را علاقه مند به تدریس می کند ناشی از طبع منطقی و متانت او است وی سخن دیگران را به رغبت می شنود و برای همه حق قائل است . شاید گروپیوس به اندازه معماران بزرگ دیگر عصر ما از قدرت خلاقه برخوردار نباشد اما در نهضت معماری امروز هیچ معمار دیگری دوراندیشی فلسفی وی را ندارد .
گروپیوس که استادی و مدیریت با وی زاده شده است موفقیت خود را مرهون آن است که مسائل را از تمام جوانب می بیند و برای آنها راه حل می جوید . ذهن و اندیشه گروپیوس خشک و مقید نیست و بر خلاف آن ها که برای تثبیت خود از اقدام به کوچکترین عملی که ممکن است زندگی و مقام آن ها را تهدید کند می پرهیزد ، خود مروج راه های نو است و هرگاه لازم باشد آماده مشورت با دیگران است و راهنمایی آنان را اگر مفید یابد می پذیرد. وی برای عقائد دیگران احترام قائل است و آمادگی و توجه وی برای درک عقاید بخصوص به نیروی خلاقه شاگردان او فرصت عمل می دهد و سبب محبوبیت او است .
مدرسه باهاس تحت ریاست گروپیوس نه سال تمام از 1919 تا 1928 که بحرانی ترین روزگاران برای پیشرفت معماری بود به زندگی ادامه داد . مقاومت باهاس را در مقابل تمام مشکلات جز اعتقاد گروپیوس به کار به چیزی دیگر نمی توان نسبت داد. پایداری گروپیوس در جلوگیری از زوال باهاس شبیه کار معماری بود که آجر بر آجر بخواهد خانه ای بسازد و در مقابل طوفانی قرار گرفته باشد که هنوز ملات بین دو آجر خود را نگرفته طوفان آن را از جای برکند تازه این معجزه پایداری و ثبات در کشوری صورت گرفت که دچار تورم مالی بود و در زیر نقاب ناسیونالیسم گرفتار حزب نازی شد .
درخزان 1947 گروپیوس در ششمین کنکره جهانی معماران که در بریج واتر انگلستان تشکیل شد در خطابه خود : خطابه ای که نتیجه تجربیات ده ساله وی در هاروارد دنباله طبیعی عقائد جوانی او بود چنین گفت :
((در معماری باید به شاگرد تعلیم داد چگونه برای حل مسائل مختلف به اندیشه بپردازد. تنها، تدریس نحوه ترسیم، شاگردان را به عروسک های مکانیکی تبدیل می کند. شاگرد از آغاز کار باید بیاموزد که بر اساس دانش و تجربه به مسائل با نظری بسیط و جامع بنگرد . تنها در این صورت وی از این نیروی خلاقه برخوردار خواهد شد . نیرویی که از هنر و از اصول فن ساختمان مایه می گیرد و مطابق با شرایط اقتصادی و اجتماعی است . ))
خطابه گروپیوس نه تنها برای تدریس معماری بلکه برای تعلیم و تربیت بطور اعم واجد معنی است . اکنون در برخی از مدارس معماری خوب آمریکا محصلینی تربیت می شوند که در آینده ای نزدیک بر ملت آمریکا تاثیر خواهند گذاشت .
گروپیوس بین سال های 1953 و 1964
دیر زمانی است که قدرمعماری گروپیوس شناخته شده است . وقتی هفتاد ساله بود از کمی کار شکایت داشت و ده سال بعد به سن هشتادسالگی انواع افتخارات و جوائز به وی داده شد و کارش به قدری زیاد گشت که به سختی توانست ازعهده انجام همهآنها برآید. تمام پیشروان معماری دچار همین سرنوشت بوده اند .
در عصر ما مجریان امور به ندرت خواسته اند با حقایق روبرو شوند . اشخاص دوراندیش از میان آنان کمتر پیدا شده و حتی به رویدادها توجه نشده است . فی المثل در ایالات متحده پس ازدهه پنجم قرن حاضر برای تغییر و تجدید بنای قسمتی از شهرها احتیاج و علاقه ای پیدا شد اما هیچکس جرات نکرد بگوید برای تجدید بنای شهرها باید به راه حل های تازه اندیشید. نمونه هایی که تجسم اندیشه های معماری عملا بوجود نیامد . اندیشه های تازه فقط بر کاغذ و یا به صورت ماکت های کوچک باقی ماند و هرگز جامه عمل نپوشید.
این پروژه مجموعه ای است که با مطالعه و دقت ، تمام جزئیاتش طرح شده است . آسمان خراشی برای دفاتر کار در قلب این مجموعه قرار دارد اما سایر قسمت های بنا را تحت الشعاع قرار نمی دهد . اضلاع این آسمان خراش مانند آسمان خراشی که لوکوربوزیه به سال 1934 برای الجزیره طرح کرد یا ساختمان پن آمریکن که بعدها گروپیوس در نیویورک بنا کرد به زاویه ای منفرجه به یکدیگر متصل می شوند .
اما در نیویورک آسمان خراش پن آمریکن در میان انبوهی از بناهایی که با بی نظمی در کنار یکدیگر ساخته شده اند قرار گرفته ، در پروژه بوستن بر خلاف آسمان خراش در مجموعه ای که نقشه ای اندیشیده دارد. پلی برای عابرین پیاده ، مرکز این مجموعه را به تالار اجتماعات آن متصل می کند و این پل در میان شهری مانند بوستن که همیشه پر از انبوه اتومبیل است بهشتی برای عابرین پیاده می توانست باشد .
دامنه کارهای TAC بتدریج وسعت یافت . به سال 1957 طرح و اجرای دانشگاه بغداد به این گروه سپرده شد که هم از نظر موجود نبودن وسائل ساختمانی لازم در عراق و هم به دلیل تغییرات اساسی ناگهانی این کشور دچار مشکلات شد . بنای پن آمریکن نیز توسط این گروه (63-1958) در نزدیک ایستگاه مرکزی نیویورک به ارتفاع بسیار ساخته شد و اگر چه ابعاد عظیم آن سبب بحث های شدید موافق و مخالف شد اما لطف معماری آن غیرقابل انکار است به سال 1962 طرح قسمتی از برلین غربی برای سکونت 50.000 نفر به گروپیوس واگذار شد . پروژه ای که گروپیوس به سال 1930 در زمانی که ناگزیر بود برای حفظ اصولی درمعماری که بدان ها معتقد بود ستیز کند هرگز تصور اجرای آن را حتی به رویا نمی دید . این قسمت برلین غربی به نام وی شهر گروپیوس نامیده می شود .
بنای سفارت آمریکا در آتن 61-1956
برای بحث درباره کارهای گروپیوس و همکاران او بین سال های 1953 و 1964 تنها یک بنا ، ساختمان سفارت آمریکا در آتن را انتخاب کرده ایم . در این ساختمان تاثیر گروپیوس بخوبی آشکار است . در کارخانه فاگوس که گروپیوس به سال 1911 ساخت چندین عامل موثر معماری معاصر به منصه ظهور رسیدند . از جمله برای نخستین بار در سراسر بنا دیوارهایی بکار رفت که در تحمل بار بنا نقشی ندارند. بعداً در ساختمان اصلی مدرسه باهاس شیشه بوفور بکار رفت که در عین سبکی و روشنی به آن عظمت می داد . در ساختمان سفارت آمریکا در آتن همین توجه گروپیوس به استفاده از شیشه و دیوارهای نازک سبک دوباره دیده می شود ولی این بار این دو عامل کاملا جزئی اساسی از ساختمان شده اند .
دور تا دور بنای مربع شکل این سفارت خانه ستون هایی ساخته شده که از مرمر پوشیده شده است ، نام پیش آمده این بنا که در واقع برای بنا سایه بانی است بر این ستون ها استوار است . بین این بام و بدنه بنا اندکی فاصله گذاشته شده تا هوای گرم از این طریق راه به بیرون برد . آنچه که در نظر اول جلب توجه می کند روحیه مفرح و دوستانه بنا است . اگر چه بنا برای سفارت خانه ای ساخته شده که به حکم طبیعت خود محل امور محرمان است . در داخل بنا حیاطی ساخته شده که از دو جانب به خود بنا محصور است و از دو جانب دیگر باز است و به فضای آزاد راه می یابد .
این سفارت خانه در یکی از خیابان های اصلی آتن قرار گرفته و بر سکویی بالاتر از سطح خیابان ساخته شده است .
چهار نمای این بنا شبیه هم ساخته شده اند و برای ورود به بنا باید به این سکو بالا رفت و داخل پاسیو شد. در همه نماها عوامل اصلی تکرار می شود.یعنی بام پیش آمده است و بر ردیفی از ستون ها قرار دارد و در آن شیارهایی برای تهویه هوا وجود دارد و دیوار شیشه ای اصلی بنا در پشت ستون ها ساخته شده است .
در ورودی اصلی این ساختمان- یکی آن که برای عابرین پیاده است و دیگری که ورودی رسمی سفارت خانه است و می توان تا مقابل آن اتومبیل راند- به وسیله عوامل دیگر سیمائی مشخص یافته اند . ورودی عابرین پیاده به وسیله پله ها ، پاگرد و نرده ای کوتاه و ورودی رسمی به وسیله دالی که در فضا معلق است و در پشت ستون تا در شیشه ای این ساختمان ادامه می یابد .
این بنا مظهر پیشرفتی است که در معماری از سال 1911 به بعد صورت گرفته و تنها منحصر به کارهای خود گروپیوس نیست . جوابی است برای ترکیب فضای بسته و فضای باز که روزگاری برای معماران مسئله ای بود . گذشته از این معمار به هر یک از عوامل بنا بسته به اهمیت آن سیمائی مشخص داده و درعین حال ترکیبی جامع از همه ی آن ها بوجودآورده است.
آخرﯾن پروژه…
آخرین پروژه گروپیوس ساختمان بایگانی برای نگهداری پرونده ها ، اسناد و نقشه ها مربوط به تاریخچه باهاس بود.
این پروژه را می توان تجلی عینی میراث هنری و کاری مردی هشتاد ساله دانست.
گروپیوس در یک فعالیت گروهی با ویلس ابرت، الکساندر سویانووچ و لوئیس مک میلن، مفهوم کلی ساختمان موزه بین سال ها 1964-1968بسط یافت و تکمیل شد.
گروپیوس هیچگاه موفق به دیدن مراحل ساخت ساختمان اگانی نشد،او در اوج شهرت و بعد از دریافت جوایز متعددی برای یک عمر فعالیت در 5 جولای 1969 در ماساچوست در گذشت.
زندگی و آثار
18می 1883 ◄ تولد در برلین، پدرش والتر گروپیوس مشاور ساخت بود و مادرش مانون نام داشت
1907-1903◄ در پلی تکنیک مونیخ و برلین-شارلوتنبرگ تحصیل کرد و خدمت نظام تحصیلاذتش را ناتمام گذاشت.
1907 ◄ مدرسه پلی تکنیک را بدون اخذ ومدرکی ترک کرد. قبل از آن، اولین پروژه های خود را برای دوستان و خویشاوندانش در پومرانیا طراحی کرد.
1908-1907◄ به اسپانیا سفر کرد و در آنجا کارل-ارنست استهاوس، یک حامی سرشناس هنر از وستفالی،آلمان را ملاقات کرد.
1910-1908◄ استهاوس ترتیبی داد که او در دفتر پیتر بهرنس، معمار و طراح معروف، مشغول به کار شد.
1910◄ دفتر خود را در پوستدام- نوتی بابلسبرگ با همکاری آدولف مایر تاسیس کرد. آلما مالر، همسر گوستاف مالر، آهنگساز اتریشی، را ملاقات کرد.
1925-1911◄ اولین سفارش عمده خود را برای طراحی یک کمپانی قالب کفش در آلفلد آن در لاینه دریافت کرد.
1918-1914◄ خدمت نظام در جنگ دوم جهانی، از میان رویدادهای این سالها، می توان مدیریت مدرسه ارتباطات را نام برد.
1915◄ ازدواج با آلما مالر، و یک سال بعد تولد دخترشان آلما مانون.
1918◄ بعد از خاتمه جنگ جهانی یکی از اعضای موسس " مشاوره کاری برای هنر" ((Arbeitrat fur kunst در برلین شد.
1919◄ به سمت مدیر "مدرسه هنرهای زیبا" (Kunset Hochschule fur bildende) در وایمار برگزیده شد، این دو موسسه بعد از ادغام تبدیل به Staatliches Bauhaus in weimer شدند.
تاسیس دفتری در وایمار به مدیریت آدولف مایر.
1920◄ جدایی از آلما مالر.
1921- 1920◄ خانه ى زومرفلد،برلین
1922◄ مسابقه برج شیکاگو تریبون
1923◄ ازدواج با ایلزه(ایزه) فرانک، دختر یک کارخانه دار در هانوفر.ملاقات با لوکوربوزیه در پاریس
1924 ◄ خانه ی آورباخ در ینا
1924◄ حمله های سیاسی به باهاس ،قطع بودجه باهاس توسط هیئت دولت
1925◄انتقال باهاس به دسا. گروپیوس دفتری دردسا تاسیس و ارنست نویفرت را به عنوان مسول دفتر خود انتخاب کرد
26/1925 ◄ساختمان باهاس در دسا
26/1925 ◄خانه های اساتید باهاس در دسا
1928-1926 ◄مجتمع مسکونی در دسا- تورتن
1927 ◄طراحی تئاتر جامع
1929-1927 ◄اداره کار در دسا
1928-1927 ◄مجتمع مسکونی دومرشتوک در کارلس روهه
1928 ◄از سمت مدیر در باهاس کناره گرفت و هانس مایر جای اورا گرفت. دفتر خصوصی اش را در برلین گشود. تور مفصل آمریکا
1930-1929 ◄مجتمع مسکونی زیمنس شتات در برلین
1930 ◄ نایب رئیس کنگره بین المللی معماری مدرن(d`Architecture Moderne Congres Internationaux) شد.
1932 ◄باهاس دسا ، به ریاست میس ون درروهه ، زیر فشار حزب نازی تعطیل شدو به برلین منتقل شدکه نهایتا در سال 1932 منحل اعلام شد
1934 ◄غرفه فلزات غیرآهنی در نمایشگاه ((ملت آلمان-کارآلمان)) در برلین
1934 ◄با کسب اجازه از مقامات آلمان به انگلستان نقل مکان کرد و با همکاری مکسول فرای دفتری در لندن تاسیس کرد
1937 ◄به سمت استاد معماری در مدرسه طراحی در مقطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه هاروارد در کمبررج ماساچوست برگزیده شد
1938 ◄مدیریت دپارتمان معماری در هاروارد. آغاز دوره همکاری با عضو سابق باهاس مارسل بروئر(تا سال 1941)
1938 ◄خانه گروپیوس در لینکلن، ماساچوست
1944 ◄اخذ شهروندی ایالات متحد آمریکا
1945 ◄شرکت معماران TACرا به همراه معماران جوان تاسیس کرد
1947 ◄به درخواست ارتش ارالات متحد آمریکا که آلمان را تحت اشغال خود داشت ، توری در آلمان برگزار کرد
1950-1948 ◄مرکز تحصیلات ﺗﻜﻤﻴلی در دانشگاه هاروارد ، کمبریج ، ماساچوست
1950-1948 ◄ریاستCIAM
1952 ◄بازنشستگی از هاروارد
1955 ◄در مراسم افتتاح مدرسه طراحی (Hochshchule fur Gestalture)در اولم شرکت کرد،مدرسه ای که به عنوان بدل باهاس شناخته شد
1957-1955 ◄ساختمان مسکونی برای نمایشگاه ساختمانی اینترباو در برلین
1963-1958 ◄ساختمان شرکت هواپیمایی پن امریکن در نیویورک
1969-1967 ◄شیشه گری توماس در آمبرگ
5جولاى1969 ◄در بوستون، ماساچوست درگذشت
1979-1976 ◄ساختمان بایگانی باهاس در برلین بر مبنای نقشه گروپیوس ساخته شده که کار اقتباس نقشه آن توسط الساندر سوﻳﺎنووﯾﭻ صورت گرفت
منابع
فضا ، زمان ، معمارى………………………………………………………….. منوچهر مزینی
از زمان و معمارى………………………………………………………………… منوچهر مزینی
گروﭘﯿﻮس…………………………………………………………………………… حمید خداپناهی
ویکی پدیا………………………………………………………..www.wikipedia.org
www.greatbuilings.com
www.newdesign.ir
41