تارا فایل

نهضت حسینی انقلاب خمینی




موضوع تحقیق:

نهضت حسینی انقلاب خمینی

فهرست مطالب

عنوان:
چکیده
مقدمه
رهبری
اسلام
مردم
منابع

چکیده: :
"حجت ما برای این مبارزه‏ای که بین مسلمین و…این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل…عمل سیدالشهدا (ع) است…حجت‏مان براین است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما کشته بشود برای رفع ظلم…برای این‏که دست آنها را از این مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجت‏مان هم کار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست."

در مقام تحلیل انقلاب اسلامی ایران، یک رویکرد، آن را ملهَم از نهضت حسینی و مکتب عاشورایی می‏داند و در همین بستر با بررسی عوامل اصلی محدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقیه انقلاب نیز دانسته، بر حفظ و استمرار آنها پای می‏فشارد. نویسنده در این مقاله با مفروض گرفتن تاثیر پذیری انقلاب اسلامی ایران از نهضت امام حسین(ع) به دنبال نشان دادن نوع تاثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن است و در این راستا عناصر رهبری، مکتب و ملت را در هر دو حرکت با معرفی شخصیت رهبران جبهه‏های حق و باطل به بحث می‏گذارد.مقاله حاضر می‏کوشد، به این سوالات پاسخ دهد:
1. آیا عاشورا بر انقلاب اسلامی تاثیر گذاشته است؟
2. اگر عاشورا بر انقلاب اسلامی تاثیر داشته در چه زمینه‏ها و به چه صورتی بوده است؟
3. آیا عاشورا، همان‏گونه که در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر گذاشت، قادر است بر تداوم آن نیز تاثیر بگذارد؟ نیل به این‏مقصود و هدف، چگونه و از طریق پیمودن چه راه‏هایی امکان‏می‏یابد؟

مقدمه
اگر چه تاثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بدیهی است، به همین دلیل، آن را به عنوان مفروض برگزیده است، اما به جهت آن که بر خوانندگان نیز این قطع و یقین حاصل شود، دو دلیل در اثبات آن اقامه می‏کنیم:
دلیل اوّل: امام خمینی(ره) به شکل‏های مختلف بر چنین تاثیری اشاره کرده‏اند.

به‏عنوان‏مثال:"حجت ما برای این مبارزه‏ای که بین مسلمین و…این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل…عمل سیدالشهدا (ع) است…حجت‏مان براین است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما کشته بشود برای رفع ظلم…برای این‏که دست آنها را از این مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجت‏مان هم کار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست."[1]

گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه‏زنی و نوحه‏سرایی نبود، 15 خرداد پیش می‏آمد[2]… تمام این وحدت کلمه‏ای که مبدا پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد… اگر قیام سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمی‏توانستیم پیروز شویم.[3]
… انقلاب‏اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.[4]
… کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می‏شود.[5]
دلیل دوم: بیشتر منابعی که زمینه‏های زایش عاشورا و انقلاب‏اسلامی را کاویده‏اند، به مشترکات فراوان این دو اشاره دارند، از جمله:
الف. در باره عاشورا، برخی نوشته‏اند:
فرهنگ و تعالیم عاشورا دارای زمینه‏هایی است که نمونه‏هایی از آن عبارتند از: 1. فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت زدایی، 4.اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین، 5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد قبل از وقوع آن، 6. فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر.[6]
ب. دیدگاه امام خمینی(ره) در باره انگیزه‏های قیام امام‏حسین(ع) عبارت است:1. عمل به تکلیف الهی 2. تشکیل حکومت اسلامی 3. نشر اسلام و بقای آن 4. امر به معروف و نهی از منکر 5. نجات اسلام از خطر تحریف 6. اصلاح امت و جامعه اسلامی 7. ظلم ستیزی و عدالت‏خواهی[7].
ج. درباره انقلاب‏اسلامی.برخی عوامل پیدایش انقلاب‏اسلامی را به این شرح توضیح داده‏اند: 1.مذهب2. سلطه بیگانگان 3. رهبری حضرت امام خمینی(ره) 4. شعار جدایی دین از سیاست 5.اسلام زدایی نظام حاکم 6. بیگانه بودن نظام حاکم با مردم 7. تحقیر شخصیت انسانی مردم8. وحدت و یکپارچگی ملت.[8]
د. برخی زمینه‏های انقلاب را به این شرح بر می‏شمارند:1. ایجاد نارضایتی عمیق در مردم از شرایط حاکم 2. وجود رهبری و ساختارهای اجتماعی و سیاسی بسیج‏گر 3. گسترش روحیه‏انقلابی و مشارکت مردمی 4. گسترش و پذیرش اندیشه حکومت اسلامی5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت.[9]
بنابراین، شناخت و تبیین عوامل موثر در شکل‏گیری انقلاب‏اسلامی، بدون توجه به نقش و تاثیر نهضت بزرگ امام‏حسین(ع)، شناختی ناقص و به دور از واقع است.[10]
البته، اجمالی که از تاثیر عاشورا بر انقلاب‏اسلامی سخن گفتیم، برای درک عمیق این تاثیر، نارساست، ثانیاً بدون قالب بندی و پراکنده است. از این رو، مقاله تلاش خواهد کرد تاثیر عاشورا در پیدایش انقلاب‏اسلامی را در سه قالب: رهبری، ایدئولوژی (اسلام) و مردم نشان دهد، زیرا بیش‏تر منابع مربوط به انقلاب اسلامی، این سه عامل را تنها عوامل زادن انقلاب‏اسلامی و تداوم آن بیان می‏کنند:
1. "پیروزی انقلاب‏اسلامی، بطلان بسیاری از نظریه‏ها را به اثبات رساند و ثابت کرد نباید هر پدیده‏ای را در لابراتور تجربی آزمایش کرد. پیداست این همه، جز از طریق امدادهای الهی و فرهنگ غنی اسلام و رهبری خردمندانه امام خمینی و فداکاری‏های ملت سلحشور و اتحاد و همدلی همه اقشار ملت امکان‏پذیر نبود."[11]
2."عامل اصلی که موجب بروز و پیروزی انقلاب‏اسلامی گردیده است، عامل اسلام زدایی شاه بوده است…مسلّماً غیر از این عامل، باید عامل وحدت بخش و حرکت آفرین رهبری دینی و مرجعیت والا مقامی نظیر امام خمینی را نباید به باد فراموشی سپرد…بنابراین،مهم‏ترین عوامل بروز و پیروزی انقلاب را باید در دو مفهوم کلی دید:
الف. روح اسلام خواهی و خداخواهی مردم (امت)
ب. رهبری دینی مورد قبول عامه مردم(امام)."[12]
3. "امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی انقلابی اسلام را بدان بازگرداند. همان‏گونه که مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی محدثه انقلاب به حساب می‏آیند، همین سه عامل به عنوان عوامل مبقیه انقلاب نیز محسوب می‏گردند."[13]
رهبری
در راس قیام عاشورا، امام‏حسین(ع) و در فراز انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) قرار داشت. یزید بن معاویه و محمدرضا پهلوی در سوی دیگر این دو نهضت بودند.
1. حسین بن علی(ع)
امام خود را این گونه معرفی می‏کند:
"ما دودمان پیامبریم و به عهده‏داری این امر (حکومت) و ولایت بر شما، از دیگرانی که به ناحق مدعی آنند و میان شما به ستم و تجاوز حکومت می‏کنند، سزاوار تریم".[14]
حسین(ع) خطاب به ولید، هنگامی که از او خواست با یزید بیعت کند، فرمود:
"ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمت‏ایم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است."[15]
امام در اعتراض به سخنان معاویه در مدینه که فضایل یزید را برمی‏شمارد، فرمود: "کسی را وانهاده‏ای که از نظر پدر و مادر و صفات شخصی از یزید بهتر است!" معاویه گفت: گویا خودت را می‏گویی؟! حضرت فرمود: آری."[16]
در جای دیگر فرمود:
به خدا قسم! من به خلافت شایسته‏ترم، پدرم بهتر از پدر یزید است، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم."[17]

2. یزید بن معاویه
امام‏حسین(ع) در نامه‏ای به معاویه نوشت: "جوانی را به ولایت امر مردم تعیین کرده‏ای که شراب می‏خورد و با سگ، بازی می‏کند! به
امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساخته‏ای. چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امت محمد(ص) می‏گماری؟! شرابخوار که امین بر یک درهم نیست، چگونه نسبت به امت امین باشد؟!"[18]
"یزید، خودش گواه رای اوست. او برای همان کارهایی که مشغول است مثل بازی با سگ‏ها، کبوتربازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است. بیش از این بار ستم بر دوش مکش."[19]
یزید در سه سال پادشاهی، سه جنایت فجیع مرتکب شد:
اوّل، در 61هجری، امام‏حسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت و یاران او را به شهادت‏رساند. دوم، در 63 هجری، به مدینه حمله کرد و به مدت سه روز، یاران وی مردم شهر را کشتند؛ اموال آنان را به غارت بردند و زنان‏شان را غاصبانه به مِلک خود درآوردند. سوم، در 64 هجری، به بهانه سرکوبی عبدالله بن زبیر که در خانه خدا پناه گرفته بود، به مکه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست.

3. امام خمینی(ره)[20]
مقام معظم رهبری در معرفی حضرت امام(ع) فرمود: "امام‏خمینی(ره) آن‏چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(ع) به دشواری می‏توان کسی را با این ابعاد و با این خصوصیات تصور کرد…آن بزرگوار، قدرت ایمان را با عمل صالح، اراده پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرن‏ها و قرن‏ها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیر گونه‏بود."[21]
ایشان در جای دیگر فرمود: "او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر نیمه شب‏ها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوی کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامی بود. او به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز در آورد و ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید و او صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در دل‏های ملل تحت ستم جهان زنده کرد.[22]
… امام خمینی(قدس سره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حکیم، دیده‏بان همیشه بیدار، طبیب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا بر امت، یادگار انبیا و اولیا در زمین بود…امام خمینی(قدس سره) یک حقیقت همیشه زنده است. راه او، راه ما؛ هدف او، هدف ما و رهنمود او، مشعل فروزنده ما است."[23]

4. محمد رضا پهلوی
یکی از نویسندگان می‏نویسد: "شاه فردی بود که آن قدر از اموال این ملت بیچاره را به حساب‏های شخصی خود در بانک‏های خارج واریز کرد که طبق آمار منتشره در سال‏های پس از پیروزی انقلاب‏اسلامی، سود خالص سرمایه گذاری‏های شاه در دنیا در هر دقیقه بیش از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه میلیارد دلار بوده‏است."[24]
از خیانت‏های بزرگ شاه به ملت ایران، جشن تاج‏گذاری بود که از بیستم مهر تا بیستم آبان 1346 برگزار شد. بخشی از هزینه‏های این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مروارید به وزن دوکیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین.
تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی چهارده میلیون دلار.
پیراهن همسر شاه مزیّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورین 75هزار دلار و هزینه درشکه مخصوص 150 هزار دلار.[25]
امام خمینی(ره) بیش از هر کس، به امام‏حسین(ع) شبیه بود و محمدرضا پهلوی به یزید بن معاویه. و این مقایسه که از سوی روحانیت و مردم صورت می‏گرفت، از عوامل بروز و پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‏رود. برای تایید این سخن، می‏توان به بخشی از یک سند از مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمریکا استناد کرد:
روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب می‏آیند. در یکی از بحث‏های مرسوم احساسی، شاه را با یزید که مسوول قتل امام‏حسین‏[ع‏] در قرن هفتم بود مقایسه می‏نمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هر ساله در صدها نقطه از کشور با برپایی نمایش‏های دراماتیک نحوه قتل امام‏حسین(ع) و خانواده‏اش را در اذهان زنده می‏کنند.[26]
چرا چنین مقایسه‏ای به پیروزی انقلاب‏اسلامی مدد رساند؟ به آن دلیل که، حاصل این مقایسه آن بود که در یک سو امامِ نور و در سوی دیگر امام شرّ را می‏دیدند. به بیان دیگر، در امام عادل زمان، صفاتی را می‏یافتند که به اسلام واقعی نزدیک‏تر بود و از این‏رو، وی را حسین زمان و شایسته دفاع می‏دیدند. بخشی از این صفات را مرور می‏کنیم:
1. تکلیف گرایی
وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای امام‏حسین(ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر باز دارند، فرمود:"درخواب، پیامبر خدا را دیدم. به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم."[27]
زمانی‏که فرزدق از اوضاع نامطمئن کوفه گزارش داد، امام فرمود:"اگر قضای الهی بر همان چه که دوست می‏داریم، نازل شود، خدا را بر نعمت‏هایش سپاس می‏گوییم…و اگر تقدیر الهی میان ما و آن چه امیدداریم، مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است."[28]
امام‏خمینی(ره) هم در این باره فرمود:"حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودش دانستند که بروند و کشته بشوند و محو کنند آثارمعاویه و پسرش را."[29]
امام‏خمینی(ره) با درک پیام عاشورا، در سراسر زندگی سیاسی اجتماعی خویش بر معیار تکلیف عمل کرد و حرکت نمود و عقیده داشت:"همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفه‏ایم، نه مامور [به‏] نتیجه."[30]
به هنگام پذیرش قطع‏نامه 598 فرمود:"شما را می‏شناسم، شما هم مرا می‏شناسید. در شرایط کنونی آن چه موجب امر [قبولی قطع نامه‏] شد تکلیف الهی‏ام بود."[31]

2. قاطعیت و شجاعت
ایمان راسخ به ادای‏تکلیف، شجاعت و قاطعیت می‏آفریند. به این دلیل، امام‏حسین(ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود: "شان و موقعیت من، موقعیت کسی نیست که از مرگ بهراسد."[32]
در جایی دیگر فرمود:"نه دست ذلت به اینان می‏دهم و نه‏چون بردگان فرار یا اقرار می‏کنم."[33]
تعبیر امام‏خمینی(ره) از شجاعت و قاطعیت امام‏حسین(ع) این بود که "ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.[34]" امام با درس گرفتن از عاشورافرمود:"من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‏کنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین مابایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم‏نشست."[35]
بنابراین جای شگفتی نیست که بفرماید:"والله من به عمرم نترسیدم."[36]

3. اتکال به خدا
امام‏حسین(ع) در پاسخ به سخنان ضحّاک بن عبدالله مشرقی،مبنی بر آمادگی کوفیان برای جنگ با سیدالشهدا فرمود:"حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهی‏است."[37]
حسین بن علی(ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نیایش به درگاه خدا، اتکال‏واعتماد به پروردگار در گرفتاری و پیشامدهای سخت را ضروری دانست و خدا رابه‏عنوان عامل پشتگرمی و اطمینان نفس و نیروی حمایتگر و پشتیبان خویش خواند.[38]امام‏خمینی(ره) نیز به پیروی از جدش با اتکای بر قدرت لایزال الهی به تنهایی‏وبادست خالی قیام کرد و به نتیجه رسید و در طول دوران انقلاب هیچ‏گاه مایوس‏نگشت.
این صفات و صفات متعدد دیگر نشان می‏دهد یک عامل جاودانگی قیام عاشورا و به تاثیر از آن، عامل پیروزی انقلاب‏اسلامی در بُعد رهبری الهی آن دو بود.

اسلام
دین اسلام و مذهب تشیع از عوامل انقلاب حسینی(ع) و انقلاب خمینی(ره) بودند. اسلامی که امام‏حسین(ع) و امام‏خمینی(ره) منادی آن بودند، با اسلام اموی، زبیری و امریکایی تفاوت داشت. اسلام بنی‏امیه و اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام آمریکایی، هیچ‏گاه
قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبوده‏اند. باید اثبات کرد اسلامِ امام‏حسین و امام‏خمینی یکسان و با اسلام دیگران متفاوت بود:
"حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پا گرفته بود، در ابعاد گسترده‏ای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حکومت داران تغییرات تاریخی پدید آورد[39] …[ایشان‏] در ظرف دو دهه توانستند
چهره نوینی از اسلام بسازند. چهره‏ای مترقی، انقلابی، مبارز. چهره‏ای که از خود هم‏حکومت و سیاست داشت و هم اقتصاد و آیین کشورداری. اسلامی که به خفقان، دیکتاتوری و استبداد پایان می‏داد و به جای آن آزادی، حرمت اندیشه و تامین حقوق اجتماعی انسان‏ها را جایگزین می‏ساخت. اسلامی که به نفوذ ابرقدرت‏ها در ایران پایان می‏داد و به جای آن ایرانی مستقل و متکی به خود می‏ساخت. اسلامی که فساد مالی و حکومتی رژیم را از بین می‏برد و به جای آن نظام امین و مردمی با کارگزارانی صدیق و مومن بر پا می‏نمود. در یک کلام، این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود و همه آن چیزهایی را پدید می‏آورد که رژیم شاه نخواسته یا نتوانسته بود پدید بیاورد. با چنین تصویری بود که اسلام توانسته بود بر قلوب طیف گسترده‏ای از اقشار و طبقات مختلف جامعه ایران [تاثیر بگذارد]…با چنین تصویری از…اسلام توانست میلیون‏ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد."[40] امام‏حسین(ع) در نامه‏ای به مردم بصره می‏نویسد:"شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‏کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته‏ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.[41]"
نیز در جای دیگر فرمود:
"من برای تفریح و تفرج و استکبار و خود بزرگ‏بینی، نیز برای فساد و خرابی و ظلم و ستم و بیدادگری قیام نکردم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. می‏خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار کنم."[42]
سخنان امام(ع) نیز نشان می‏دهد او منادی اسلامی است که با اسلام یزید فرق می‏کند. همچنان که اسلامی که امام منادی آن بود، همان اسلام حسینی و مخالف اسلام پهلوی بود. اسلام امام حسین(ع) و اسلام امام خمینی(ره) چه تفاوت‏هایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت؟ به برخی از تفاوت‏ها اشاره می‏کنیم:

1. تقیّه
تقیه ریشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن می‏خوانیم:
"مومنان، به جای مومنان کافران را به دوستی نگیرند. هر که چنین کند، پیوندی با خدا ندارد، مگر آن که از آنها ترسی داشته باشد."[43]
در سیره پیامبر آمده است: زمانی که عمار با چشمان گریان، نزد پیامبر(ص) آمد و از این‏که خدایانِ مشرکان را ستایش کرده، شرمسار بود، پیامبر کاری را که برای حفظ جانش انجام داده بود، تایید کرد.[44] اما این حکم قطعی برای همه زمان‏ها و مکان‏ها نیست. به همین دلیل، امام‏حسین(ع) تقیه را در آن مقطع حرام کرد. از این رو روز هشتم ذی الحجه 60هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه کرد.
افراد مختلف از دوست و دشمن ایشان را از این کار منع کردند و به همراهی با جماعت فرا خواندند ولی امام پیشنهاد همه را رد کرد و در پاسخ نمایندگان والی مکه فرمود:
"لی عَمَلی و لَکُم عَمَلُکُمْ انتُم بَریئُونَ مِمّا اَعمَلُ و اَنَا بَری ممّا تَعْمَلُونَ؛
عمل من برای من و عمل شما برای خودتان است. شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم."[45]
امام خمینی(ره) پس از حادثه حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در 1342 در تلگرافی به آیات عظام تهران نوشت:
"اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‏کنند. شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏های اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم. شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ مابلغ."[46]
افشاگری امام خمینی که متاثر از افشاگری حسینی(ع) بود، در آگاهی بخشیدن به مردم و فروپاشی رژیم شاه تاثیر فراوان گذاشت. از شمار این افشاگری‏های شجاعانه، سخنرانی معظم‏له علیه کاپیتولاسیون است که به تبعید امام(ره) به ترکیه و عراق انجامید.
2. بدعت ستیزی
حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:"هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیّی از دودمان من عهده‏دار آن است که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند."[47]
از این رو امام‏حسین(ع) در نامه‏ای به بزرگان بصره نوشت:"شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می‏کنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شده‏است."[48]
آن روی دیگر بدعت ستیزی، اصلاحگری است که امام‏حسین(ع) از آن داد سخن داده بود. امام(ع) در یکی از خطبه‏هایش در این باره فرمود:"آیا نمی‏بینید که به حق عمل نمی‏شود و از باطل اجتناب نمی‏گردد؟ پس در چنین وضعی باید مومن با مبارزه‏اش مشتاق دیدار خدا باشد."[49]
امام‏حسین(ع) در راه کوفه به فرزدق بر می‏خورد و می‏فرماید:"ای فرزدق! این‏جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شده‏اند. در زمین به فساد می‏پردازند. حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آنِ خویش ساخته‏اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم. برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن که کلمهالله برتری یابد."[50]
امام‏خمینی(ره) بدعت‏ستیزی و اصلاحگری قیام عاشورای حسینی را مورد تایید قرار می‏دهد و می‏فرماید:"تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده‏اند…و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود…سیدالشهدا(ع) روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود."[51]
نیز فرمود:"سیدالشهدا(ع) وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومتمی‏کند، تصریح می‏کند…باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. هر قدر که می‏تواند، با چند نفر،با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آن جا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا این‏که این ملت را اصلاح کند."[52]
امام (ره) به تاسی از قیام عاشورا، راه خویش را بدعت‏زدایی و اصلاح‏طلبی قرارداد. وی در این باره فرمود:
"ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم، و امروز غریب‏ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‏خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‏های آن گردم."[53]
معظم‏له افزود:
"اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه‏مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم."[54]
همان‏طوری که مشهود است، بدعت‏ستیزی امام‏حسین(ع) هدف امام‏خمینی(ره) درنهضت بزرگ انقلاب اسلامی قرار گرفت.
3. شهادت طلبی

اسلام حسینی(ع) بر شعار و شعور "اِحْدَی الحُسْنییْنِ"، "مَرحباً بالقتل فی سبیل الله" و "اری الموت الّا سعاده" استوار است. در یکی از نیایش‏های امام‏حسین(ع) در روز عاشورا می‏خوانیم:
"خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد."[55]
و در جای دیگر فرمود:
"مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است."[56]
شهادت‏طلبی امام معصوم(ع) ناشی از اعتقاد به جهاد بود. از این رو فرمود:"من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهر او را عزیز بدارم و در راه او جهاد کنم تا کلام الهی برترین شود."[57]
در زیارت نامه‏های امام‏حسین(ع) نیز واژه‏های جهاد و شهادت را فراوان می‏یابیم. به عنوان مثال: اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فیکَ المُنافِقینَ وَ الْکُفّارَ، جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ، جاهَدْتَ الْمُلْحِدینَ، جاهَدْتَ عَدُوَّکَ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و…
درباره شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده می‏شود:
جاهَدْتُمْ فی سَبیلِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ جاهَدْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ، الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ.[58]
امام امت(ره) به تاثیر شهادت و مجاهدت حسینی بر انقلاب اسلامی اعتراف داشت. ازاین رو فرمود:"نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد [1342] در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه‏داد."[59]
باز از ایشان می‏خوانیم: "عاشورا، قیام عدالت‏خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه، سر لوحه زندگی امت در هر روز و درهر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر بود و میدان‏ها و خیابان‏ها و کوی و برزن‏هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت."[60] حضرت امام(ره) در بیاناتی دیگر، بر تاثیر شهادت و جهادطلبی حسین(ع) بر انقلاب‏اسلامی اشاره دارد:"مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‏ایم تا فردا فرزندان‏مان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند…[61] خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است، و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه طیّبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است[62] … من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده ساخته‏ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.[63]
…در این انگیزه‏[شهادت‏] است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‏کشند و مرگ سرخ را "احلی مِن العسل" می‏دانند و جوانان در جبهه‏ها جرعه‏ای از آن را نوشیده و به وَجْد آمده‏اند."[64]
4. عدالت خواهی
عدالت فرمان خدا و رسول است. علی(ع) فرمود:
"العدل حیاه الاحکام؛ عدالت مایه حیات و بقای احکام اسلام است." حرکت امام‏حسین(ع) و قیام عاشورا بر پایه عدالت اتفاق افتاد. امام(ع) نامه‏ای به بزرگان کوفه نوشت و تکلیف و مشخصه امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق بر شمرد:
"فَلَعَمْری مَا الْامامُ الَّا الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ".
در سخن دیگر. حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ایمنی یافتن بندگان خدا یاد کرد: "وَیَاْمَن الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ.[65]
در زیارت اباعبدالله الحسین(ع) می‏خوانیم:"شهادت می‏دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به دین دعوت کردی."[66]
مسلم پس از دستگیری، خطاب به ابن‏زیاد فرمود:"ما آمده‏ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم."[67]
امام‏خمینی(ره) بر عدالت‏خواهی نهضت حسینی(ع) تاکید دارد:"شهادت [امام‏حسین‏] برای این بود که اقامه شود عدل الهی…[68] سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه‏شان اقامه عدل بود…[69] سیدالشهدا سلام‏الله علیه که همه عمرش را و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم‏و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‏ها در دنیا ایجاد کرده‏اند، تمام عمرش را صرف این کردو تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین‏برود…[70] زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همه انبیای عالَم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه‏شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‏خواستند."[71]
تاثیر عنصر عدالت‏خواهی قیام عاشورای حسینی(ع) را در سخنان امام(ره) مشاهده‏می‏کنیم: "سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم داردحکومت می‏کند، تصریح می‏کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم‏حکومت می‏کند، ظلم دارد به مردم می‏کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هرقدر که می‏تواند، با چند یا چندین نفر…مگر خون ما رنگین‏تر از خون سیدالشهدا است؟!ماچرا بترسیم از این‏که خون بدهیم یا این‏که جان می‏دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع‏سلطان جائری که می‏گفت مسلمانم مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود."[72] سیدالشهدا سلام الله علیه…اساس سلطنت را شکستند…اساس سلطنتی که می‏خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد.[73] حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد."[74] با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که رهبری انقلاب از لحاظ ایمان، روحیه، شجاعت و عدالت‏طلبی رهرو امام حسین بود و مردم با توجه به این همسانی، به رهبری انقلاب گرویدند و در اجابت دعوت ایشان برای تداوم عاشورای حسینی، انقلاب کردند و این از وجوه بارز تاثیر گذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی بود.

مردم
در هیچ قیام و نهضتی، به اندازه قیام عاشورا تغییرات انسانی به وقوع نپیوسته است. این تغییرات هم در جبهه امام‏حسین(ع) و هم در جبهه یزید اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام(ع) همسر، خواهر، دخترانش و زنانی چون مادر وهب، همسر زهیر بن قین و زنانی را در کنار پدران، همسران و برادران‏شان به همراه دارد. به بیانی، از طفل شش ماهه (علی‏اصغر) تا پیرمرد نودساله(حبیب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگی و ترس و تردید و هیجده هزار دعوت کننده می‏بینیم.در یک طرف، صدق و صفا و صمیمیت، در طرف دیگر، خیانت، خدعه و خودپرستی مشاهده می‏شد.یکی از صاحب‏نظران عامّه(اهل سنت) مردم آن زمان را به هفت دسته تقسیم کرده است:
1. مردمی که از روزگار رسول خدا(ص) تا سال‏های نخست حکومت عثمان، سادگی اسلام را دیده بودند و از عدالت اسلامی آگاهی داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جای آن را گرفت می‏سنجیدند و بر روزگار گذشته دریغ می‏خوردند…
2. گروهی که پای بند دین و اجرای احکام اسلام بودند و می‏دیدند چگونه حدود شریعت معطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازیچه حکومت‏ها گردیده است. اینان خون دل می‏خوردند و روی به خدا بردند که خدایا! برسان آن را که بدعت‏ها بزداید و سنت‏ها را زنده‏نماید.
3. گروهی که سال‏ها پیش برای شرکت در فتح اسلامی و برخورداری از غنیمت‏های جنگی از بیابان‏های نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگان‏ها به سر می‏بردند. آسیب‏های جنگی برای آنان بود و بهره گرفتن از بیت‏المال برای دیگران، بدین رو فرصت می‏بردند تا برخیزند و حق خود را بگیرند.
4. مردمی از ایران که پیش از در آمدن سپاهیان مسلمان بدان سرزمین جاهی یا نانی داشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بیش‏تر در کوفه و کم‏تر در بصره رخت افکندند. ازعجم رانده و در دیده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به کار.
5. مردمی که داستان‏های درگیری لخمی و غسّانی را دهان به دهان شنیده بودند و به خاطر داشتند که پدران‏شان سال‏ها با مردم سرزمین‏های شمال عربستان می‏جنگیدند و اکنون می‏دیدند شام مرکز خلافت اسلامی است و عراقیان ریشخند شامیان‏اند.
6. کسانی که فریب وعده‏های دروغین معاویه را خوردند و علی(ع) و فرزند او را رها کردند و چون معاویه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. این روش حکومت‏های خودکامه بوده و هست.
7. سودجویانی که بهره‏گیری را در اوضاع آشفته می‏بینند و می‏کوشند تا چنین پیش آید و از آن بهره گیرند.[75]
و حال افراد فراوانی از این گروه‏های هفت‏گانه امام را به کوفه دعوت کرده‏اند و امام در اجابت این دعوت‏ها رهسپار کوفه است.امام‏حسین(ع) بارها بر این‏که علت قیام و حرکت، دعوت مردم است، تاکید کرد. به عنوان‏مثال:
1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر که راه را بر او بستند، فرمود:"من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه‏ها و فرستاده‏های‏تان رسید که: نزد ما بیا که پیشوایی نداریم"[76]
2. در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه‏نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می‏کند:اِنَّ اَهْلَ الْکوفَهِ کَتَبُوا اِلَیَّ یَسالونَنی اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ؛کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‏اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه‏های حق زنده گردد و بدعت‏ها بمیرد."[77]
3. باز امام(ع) در این باره سخنانی دارد: "مردم! شما به من نامه‏ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید."[78]
تاثیر قیام کربلا نیز در قشرهای مختلف مردم نمایان بود، از جمله اعتراض عبدالله بن عمر به یزید، پنج سال عزاداری مداوم در مدینه، قیام عبدالله فرزند حنظله غسیل‏الملائکه (واقعه حَرَّه)، قیام در مکه، اعتراض در بصره، قیام در کوفه، نهضت توابین، قیام مختار بن ابی‏عبیده ثقفی، قیام زید بن علی(ع) و یحیی بن زید، قیام خراسان و سقوط امویان. نتیجه این‏که در پی دعوت از امام(ع)، انقلاب حسینی(ع) آغاز شد. با کناره‏گیری آنان، قیام امام به ظاهر شکست می‏خورد، وپس از آن، قیام و حرکت‏های مردمی، قیام عاشورا و پیام‏های آن را زنده نگه داشت.[79]
امام‏خمینی(ره) با الگوگیری و درک اهمیت نقش مردم در هر حرکت انقلابی و اجتماعی، به آگاهی بخشیدن در یک دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتی که امام‏حسین(ع) به آن دست نیافت. البته اگر هم دست می‏یافت، شاید مردم پس از آگاهی از سفاکی و جنایات یزید، باز به یاری امام(ع) نمی‏آمدند، زیرا تفاوت‏های زیادی بین مردم ایران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام‏خمینی بر این نکته تاکید دارد:
"من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما می‏باشند."[80]
شرکت گسترده و نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی انکارناپذیر است. امام‏خمینی در این باب سخنی دارد:
"انقلاب‏اسلامی که دستاورد میلیون‏ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید[است‏]… اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی…ممکن نبود این ملت با این وضعیت، یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله‏اکبر و فداکاری‏های حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد."[81]
اما نکته جالب در این روند پیوند و الگوگیری مردم از عاشورای حسینی(ع) و حرکت از مساجد و تکایا است. به چند نمونه دراین باره توجه کنید:"تظاهرات 250 تا 400هزار نفری باتوجه به جمعیت 1/5 میلیونی تهران در روز عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.[82]"
"سخنرانی معروف امام(ره) در عصر عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فیضیه آغاز شد که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام(ره) گردید و در اعتراض به دستگیری امام، حرکت‏های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت."[83]
"راهپیمایی دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گردید. این راهپیمایی برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام(ره) آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند."[84]
"در سالگرد قیام مردم و کشتار آنان توسط رژیم پهلوی، صدها نفر از طلاب و روحانیونقم در مدرسه فیضیه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنرانی و تظاهرات کردند.نیروهای امنیتی و انتظامی با طلاب درگیر، تعدادی را زخمی، تعدادی را زندانی، تبعید یا به سربازی فرستادند."[85]
"داریوش همایون می‏گوید: پس از مرگ پسر [آیه الله‏]خمینی، آن مجلس یادبودی که برایش در مسجد ارگ برگزار کردند، نقطه تجمعی شد برای همه قشرهای پیشرو و لیبرال و آزادی خواه و جبهه ملی و چپ، هر چه که بود، غیر از نظام حکومتی، چهره‏های برجسته‏اش آنجا ظاهر شدند. پیدا بود که رهبری مذهبی توانسته است که همه این‏ها را جمع بکند و بسیج‏بکند."[86]
"قیام نوزده دی 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهین‏آمیز علیه امام (ره) و در کنار حضرت معصومه(ع) شروع گشت که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. در این روز تعدادی شهید شدند."[87]
"حدود چهارمیلیون نفر در تهران در عاشورای 1399ق./ 1357ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه متقاعد گردید یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست‏وزیر برگزیده و خود، ایران را ترک‏کرد."[88]
"مردم برای نشان دادن همبستگی و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله‏اکبر و درود بر خمینی توسط چند میلیون زن، مرد و کودک، دنیا را به تعجب و حیرت واداشت."[89]
ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب‏اسلامی را در گزارش‏های ساواک مشاهده می‏کنیم، به عنوان مثال:
شهربانی کل کشور
از: کمیته مشترک ضد خرابکاری
به: ریاست پلیس‏تهران،
تاریخ: 18/9/1351
موضوع: مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد
همان‏طوری که اطلاع دارند از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد که اقدامات آنها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسوولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آنها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. علی هذا نظر به این که توافق‏هایی که با واقفین و هیات موسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده، از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه موسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود و سرکار سرهنگ خدیوزاد به نمایندگی از طرف سازمان اوقاف بر فعالیت‏ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد نظارت مستقیم خواهد داشت.[90]
سرّی
وزارت جنگ
فرمانداری نظامی تهران و حومه
از: ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه (رکن‏2)
تاریخ: 7/9/1357
موضوع: دستور العمل تشکیل مجالس عزاداری در ماه‏های محرم و صفر
1. منظور: برقراری روش یکنواخت و پیش بینی‏های لازم جهت برگزاری مجالس عزاداری در ماه‏های محرم و صفر سال 1399 هجری قمری.
2. هدف: جلوگیری از هرگونه بی‏نظمی و اخلال در جریان برگزاری مجالس عزاداری.
3. اجرا: الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه‏ای نکاتی را که مردم بایستی در ایام عزاداری ماه‏های محرم و صفر رعایت نمایند، وسیله دستگاه‏های ارتباط جمعی ابلاغ می‏گردد.
ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می‏باشد، اجرای دستورات در باره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می‏باشد.
پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه‏ها در تهران و شهرستان‏ها محدود گردد، به‏طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود…[91]
پی نوشت:
[1]. صحیفه نور، ج‏3، ص‏8.
[2]. همان، ج‏16، ص‏206.
[3]. همان، ج‏17، ص‏60.
[4]. همان، ج‏18، ص‏22.
[5]. ص‏12.
[6]. هاشم هاشم زاده هریسی، اصول فرهنگ و تعالیم عاشورا، چکیده مقالات کنگره بین‏المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374، ص‏189.
[7]. علی ربانی گلپایگانی، انگیزه‏ها و دستاوردهای قیام امام‏حسین(ع) از دیدگاه امام خمینی(ره)، همان،ص‏217.
[8]. حبیب الله طاهری، انقلاب و ریشه‏ها (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369) ص‏165-175.
[9]. جمعی از نویسندگان، انقلاب‏اسلامی چرایی و چگونگی رخداد آن، ویراست سوم (قم: معارف،1379) ص‏15.
[10]. جمیله کدیور، نقش عاشورا در شکل‏گیری و تداوم انقلاب‏اسلامی ایران، چکیده مقالات…، همان،0ص‏14
[11]. حمید دهقان، پژوهشی نو پیرامون انقلاب‏اسلامی (قم: مدین، 1377، ص‏177.
[12]. مجید کاشانی، جامعه‏شناسی انقلاب (تهران: دانشگاه پیام نور، 1376) ص‏248.
[13]. کدیور، همان، ص‏142.
[14]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏377.
[15]. محمد مهدی شمس الدین، ارزیابی انقلاب امام‏حسین(ع)، ترجمه مهدی پیشوایی (تهران، الست فردا،0138) ص‏164.
[16]. جواد محدثی، پیام‏های عاشورا (قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1377) ص‏41.
[17]. همان، به نقل از: موسوعه کلمات الامام الحسین، ص‏268.
[18]. همان، ص‏258.
[19]. ص‏40.
[20]. علی مومن، فرهنگ حسینی و فرهنگ یزید، چکیده مقالات، همان، ص‏166.
[21]. محمد سپهری، خورشید بی غروب (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص‏7.
[22]. روزنامه اطلاعات، 1369/3/9، ص‏5.
[23]. همان، 1369/3/13، ص‏6.
[24]. علی اصغر حاج سید جوادی، تازمانی که شاهان و جود دارند پیامبران نیز هستند (تهران: امیرکبیر،1358) ص‏57.
[25]. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن (تهران: نشر کتاب سیاسی، 1369) ص‏475.
[26]. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد (تهران: معارف، 1379) ص‏292.
[27]. محدثی، همان، ص‏75. به نقل از: تاریخ طبری، ج‏3، ص‏292.
[28]. همان.
[29]. صحیفه نور، ج‏8، ص‏12.
[30]. کلمات قصار (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371) ص‏50.
[31]. صحیفه نور، ج‏20، ص‏241.
[32]. محدثی، همان، ص‏63، به نقل از: احقاق الحق، ج‏11، ص‏601.
[33]. بحارالانوار، ج‏45، ص‏6.
[34]. صحیفه نور، ج‏3، ص‏225.
[35]. همان، ج‏20، ص‏118.
[36]. همان، ص‏117.
[37]. محدثی، همان، ص‏57.
[38]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‏2، ص‏96.
[39]. زیبا کلام، مقدمه‏ای بر انقلاب اسلامی (تهران: روزنه، 1372) ص‏84.
[40]. همان، ص‏89.
[41]. محسن نصری، رویکرد جامعه شناختی به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1276)ص‏650.
[42]. همان، ص‏659. به نقل از: علامه تهرانی، لمعات الحسین(ع)، ص‏13.
[43]. آل عمران(3) آیه 28.
[44]. دائره المعارف تشیع، ذیل کلمه تقیه.
[45]. رضا موسوی، اسوه تقیه مقتدای متقین، مجموعه مقالات. همان، ص‏599.
[46]. زهیری، همان، ص‏222.
[47]. اصول کافی، ج‏1، ص‏54.
[48]. محدثی، همان، ص‏44، به نقل از: حیاه الامام الحسین بن علی، ج‏2، ص‏322.
[49]. همان، ص‏191، به نقل از تاریخ طبری، ج‏5، ص‏404.
[50]. همان، ص‏222، به نقل از: سبط بن الجوزی، تذکره الخواص، ص‏217.
[51]. صحیفه نور، ج‏15، ص‏148.
[52]. همان، ج‏2، ص‏208.
[53]. همان، ج‏21، ص‏41.
[54]. همان، ص‏31.
[55]. محدثی، همان، ص‏115، به نقل از: معانی السبطین، ج‏2، ص‏18.
[56]. همان، ص‏116، به نقل از: مناقب، ج‏4، ص‏68.
[57]. همان، ص‏187، به نقل از: موسوعه کلمات الامام الحسین، ص‏336.
[58]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان.
[59]. صحیفه نور، ج‏2، ص‏11.
[60]. همان، ج‏20، ص‏236.
[61]. همان، ج‏14، ص‏266.
[62]. همان، ج‏15، ص‏154.
[63]. همان، ج‏20، ص‏113.
[64]. همان، ج‏21، ص‏198.
[65]. محدثی، همان، ص‏182، به نقل از: بحارالانوار، ج‏100، ص‏37 و تحف العقول، ص‏239.
[66]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان.
[67]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‏2، ص‏39.
[68]. نور، ج‏20، ص‏145.
[69]. همان، ص‏189.
[70]. همان، ص‏190.
[71]. همان، ص‏191.
[72]. همان، ج‏2، ص‏218.
[73]. همان، ج‏7، ص‏36.
[74]. همان، ج‏17، ص‏58.
[75]. سید جعفر شهیدی، عاشورا، راهگشای تشیع، همان، ص‏108.
[76]. محدثی، همان، ص‏77، به نقل از تاریخ طبری، ج‏4، ص‏303.
[77]. همان، ص‏222، به نقل از: دینوری، الاخبار الطوال، ص‏246.
[78]. شمس الدین، همان، ص‏172.
[79]. ابوالفضل اردکانی، پیامدهای عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.
[80]. وصیت نامه حضرت امام خمینی(ره).
[81]. همان.
[82]. جواد منصوری، سیرتکوینی انقلاب اسلامی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379) ص‏180.
[83]. همان، ص‏182.
[84]. همان، ص‏195.
[85]. همان، ص‏286.
[86]. زهیری، همان، ص‏373.
[87]. منصوری، همان، ص‏310.
[88]. همان، ص‏330.
[89]. همان، ص‏339.
[90]. همان، ص‏333.
[91]. همان، ص‏366.

منابع:
http://www.irdc.ir/
http://www.shabestannews.com/
http://www.mehrnews.com/

1


تعداد صفحات : 47 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود