از نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب بزرگ اسلامی چه درسهایی می آموزیم؟
ملت رشید ایران چه می خواست و به چه رسید؟
مقدمه:
انقلاب اسلامی ایران که در 22 بهمن ماه 1357 با پیروزی بر رژیم پهلوی و تلاشی حکومت شاهنشاهی و ارد مرحله جدیدی از زندگی خود گردید، دارای یک سابقه 15 ساله و نزدیک یک به یکصد سال تجربه مبارزاتی می باشد با پایان یافتن سال 1340 و فوت مرحوم آیت ا… العظمی بروجردی و آیت ا… کاشانی و تلفیق زعامت "سیاسی و مذهبی" در نزد امام خمینی نطفه انقلاب اسلامی ایران منعقد شد. ولی بررسی انقلاب اسلامی ایران از تاریخ یاد شده نگاهی مقطعی به روندی است که در آخرین فراز خود. اسلام را بعنوان رهنمودی جامع و مانع در پیشبرد حرکتهای مختلف جامعه شاهد است. از اینرو کمترین تارخی که باید به عقب برگشت تا دستمایه های تجربی این مهم را در حد توان و حوصله مورد مداقه قرار داد چندین نزدیک به یکصد سال را در بر می گیرد.
الف) بررسی شرایط اجتماعی سیاسی ایران و جهان در دوران منتهی به مشروطیت:
در این دوره علائم آشکاری از سه جریان اصلی در تاریخ ایران و طبعاً مرتبط با یکدیگر بتدریج صفحات تاریخ را آکنده ساخته است. از نظر اهمیت اگر اولین جریان این دوره را رشد نیروهای مردمی برای دستبابی به پاره ای از حقوقی که آن زمان جزء تفکیک ناپذیر دستگاه سلطنت و شخص شاه به شمار می آمد، به حساب آوریم، چندن از طریق صواب به دور نیفتاده ایم. در این دورن در رابطه با تغیراتی که در شئونات مختلف اجتماعی بوجود می آمد حرکت بطنی اقشاری از ملت را داریم که نیروی "محرکه" آن بصورت عام به روحانیت اختصاص دارد.
دومین جریان، فساد و تلاشی داخلی نظرام سیاسی سنتی حاکم بر ایران بخصوص با تلقی رژیم قاجار را از حکمرانی و اعمال قوه از سوی این دودمان می باشد. حکومت قاجار همچون پلی گذشته ایران را به وضعیت امروزین متصل نموده بود. منظور از وضعیف نوین، ویژگیهای نوظهوری است که در سطور بعد به آنها اشاره خواهد شد. اگر چه قاجار بخصوص سر دودمان این خاندان، توانست بنا به سیاق سابق، قدرت را قبضه نماید، ولی با پیش آمدنه تحولاتی در داخل وخارج از مرزها که در مجموع غیر قابل اجتناب به شمار می آمدند و نیز بی لیاقتی و عدم کارآئی این خاندان، پایان دوران حکومت آنها با آغاز فرازی نو در تاریخ ایران عجین گردید.
سومین جریان، به تحولات و رویدادهای سطح جهان اشاره دارد. اولین بار در تاریخ بشر، زمین برای زندگی کوچک و کوچکتر و زمینه فعالیتها و ارتباطات "تنگاتنگ" بیش و بشتر گردید. با پایان یافتن نبرد میان نیروهای کهنه حاکم بر غرب با قوای جدید، جریان به زیر سلطه رفتن شرق و تمامی جهان وارد مرحله تازه ای شد. بهتر آن است کهشرح بیشتر سه جریان فوق را از همین جریان سوم آغاز کنیم تا به اختصار دریابیم که یکصد سال پیش در کدامین جای جهان ایستاده بودیم. درسمان ایامی که آن محمدخان قاجار با سرکوی مدعیان، کشوری با وسعت بیش از 3 میلیون کیلومتر مربع را برای برادرزاده خود فتح علیشاه با توصیه به "فقر و جهل" مردم به ارث نهاد، فرانسه باانقلاب. 1789 خود اروپا را در تلاطم میدید. دوران سلطنت فتح علیشاه مصادف با رهبری ناپلئون بر فرانسه و بخش وسیعی ار اروپا بود. سلطنت قاجار در حالی در ایران رشته کار با به دست گرفت که در اروپا انقلاب فرانسه یعنی یکی از چند انقلاب تاریخی و جهانی قرون اخیر میرفت که جلوه ای جدید به حال و آینده اروپا و غرب بدهد. پایان سلطنت قاجار نیز مصادف با انقلاب جهان شمولی دیگر ولی این بار در همسایگی اش می باشد. انقلاب 1917 روسیه توری با اعلام ورود تاریخ بشر به عصر سوسیالیسم به مثابه پیش درآمد کمونیسم و با ادعای ضربت با دنیای بورژوازی که انقلاب فرانسه به بخش وسیعی از جهان آن را توسعه داده بود. هر دو انقلاب 1789 فرانسه و 1917 روسیه شوروی دست کم از جهت نظری مدعی خصوصیات ویژه ای بوده اند که اهمیت فوق العاده تارخی برای دنیای جدید یافته اند. انقلاب فرانسه با سر منشاء قرار دادن "آزادی" طرحی جدید و یا دست کم تعبیری نوین برای جهان رو به انجام پیچیدگی قرن 18 فرانسه افکند و انقلاب روسیه شوری "عدالت اجتماعی" را سرلوحهخواسته های خود بر شمرد و همانند انقلاب فرانسه جهان شمولی و پیروزی نهایی خود را در قبضه کردن یکسره قدرت در سطح جهان داشت.
ب- بررسی نقش اقشار مختلف در جریان منتهی به مشروطیت.
هر چند که مردم بصورت ملموس و عینی تر درد و رنج را حس کرده و روزمره با مسائل و مشکلات روبرو می باشند، ولی این نخبگان یک جامعه هستند که قضایا را ریشه یابی کرده و بر اساس مرام و مسلک خود تحلیل می نمایند، با پوسیدگی روزافزون دول قاجار که ر مقابله با بیگانگان مشکلات داخلیش نیز رنگو بوئی آشکارتر بخود گرفت، موج نارضاتی و انتقاد د رمیان نخبگان آغاز به جوانه زدن کرد. لازم به توضیح است که در اینجا منظور از نخبگن کسانی هستند که بنوعی از امکانات بیشتری برای تفحص در امور و شناخت و اظهار نظر برخورد دارند. گاه این امکانات فرصتهی سیاسی است و گاه توانائیهای عالی و عموماً تلفیقی از هر دو.
1- روشنفکران:
تاثیرات برخورد دنیای باز خارج با محیط بسته قاجار را اگر بر افکار و اعمال اصلاح طلبانه معدود کسانی که در هرم حاکمیت جای می گرفتند اضافه نمائیم بطور طبیعی متوجه گروهی می شویم که نزدیکتر و مرتبط تر برای اوضاع قرار دارند/. اصلاحات میرزاتقی خان امیرکبیر و سرکوبی و بوسیله حکومت، نقطه عطفی در پیدایش جریانات روشنفکری و نخبه گرائی است. برخی از رسانه هائی که از این دوره بر جای مانده است آشکارا متاثر بودن خود را از ظهور و سقوط امیرکبیر عرضه می دارند. در کناز این دسته، گروهی بصورت تجربی و در مقایسه توانائیها و شایستگی های خود با متصدیان امور پی گیر شناخت مسائل او ارائه طریق برای درمان آنها هستند. چهبسا که در نظر هر دو گروه کسنی یافت می شوند که به نوعی در تغییرات بافت قدرت متضرر شدهباشند و در صورت حفظ جایگاه خود احتمالاً به صف معترضان که عموماً در خفا و نهانی دست به قلم برده و یا کلمی برای گفتن داشته اند، نمی پیوستند: این ظن باعث آن نمی گردد که جوهره کلام و نوشتار آنها را نادیده انگاریم، بلکه به هنگام دقت نظر در اوضاع و احوال هر یک از آنان می توان این انگیزه ها را دخالتا داد. در کنار این دو دسته از معترضان نخبه که بیشتر با میاه سیاسی قضایا را می نگریستند باید از گروهی نام برد که وضع معیشتی آنها اجزه سیر و سفر طبعاً فراگیری و آموزش را به آنها ارزانی می داشت. تجار و بازرگانان عمده ترین قشر این گروه می باشند. کارمندان دولت مستقر درخارج، جزئی دیگر از این گروه بوده و بالاخره کسانی که به امید یافت کار مدتی در ممالکت دیگر اسکان داشته اند که شامل تعدادزیادی از کارگران شاغل در باکو و استانبول و … می باشند.
دیدگاههای این جناح از روشنفکران که هر چه جلوتر می آئیم از اوج بیشتری برخوردار می شود، بطور عمده روش حکومتی را به زیر سوال برده و بعضاً از آشفتگی فرهنگ و نابسامانیهای موجود در روحانیت بعنوان قشر خارج از حکومت و صاحب نفوذ در میان مردم سخن می دارند. در مجموع باید اینطور بیان داشت که ضدیت یا استبداد، ناسازگاری با مذهب، قضاوت مثبت برغرب و تمدن غبربی اندیشه های اومانیستی (آدمیتی)و اذ مفاسیم اولیه در باب وطن، ماهیت، قانون و … از غرب بعضاً با تلفیقی با سنن و رسوبات ایرانی از جمله شاخصهای غلبه روشنفکران اوان مشروطه بعنوان یکی از سه جریان روشنفکران، تجار و علما در حوزه نخبه گرایی می باشند.
2- تجار:
دومین صنف از نخبگان ناراضی، تجار هستند که با نفوذ روزافزون اقتصاد بیگانه مخالف بودند. سببدیگر اعتراض تجار به همدلی اینان با روحانیت بر می گردد که در دفاع از روحانیون به تعطیل بازار پرداخته و دیگر اقدامات لازمه از جمله تهیه مخارج معترضین بر حکومت را فراهم میساختند، در واقع تجار از یکسو از جهت صنفی شاکی اوضاع بودند و از سوی دیگر انگیزه های مذهبی – ملی بود که آنان را به صحنه میکشانید. بعضی از این تجار در دهات هم مبادلاتی داشتند که بخاطر زورگوئی حکام ولایت در معرض آسیب قرار می گرفتند. در این ایام ما شاهد رشد نسبی بازرگانان بودیم که یکی از اولین علائم حضور فعال آنها را به عنوان معترض حکومت در واقعه رژیم شاهدیم. دلایل منفی مخالفت تجار به مسائلی چند بر می گردد. ضدیت با نفوذ اقتصادی بیگانگان، مخالفت با ستم حکومت در جهت اخذ مالیات بیشتر، فقدان قوانینی که تضمین منفی برای آنها به ارمغان بیاورد و بالاخره تناسبی معکوس که میان رشد فعالیت بازرگانی با سیاستهای ایلی و خانخانی قرار دارد. از سوی دیگر به سبب علائقی که میان روحانیت و بازرگانان وجود داشت کشانده شدن روحانیاون به صحنه مبارزه با حکومت، تجار را نیز به گونه ای بیش از پیش به قضایا حساس ساخته بود. فعالیتهای بازرگانان خارج از کشور و اقدامات روشنگرانه آنها د رتکمیل اعتراضات داخلی به کار گرفته شد. در مجموع تجار لااقل بخاطر منافع خاص خودشان بیش از روشنفکران به سیاستهای استعماری توجه داشته و از جهت تعلقاتشان به اسلام و روحانیت فاقد لامذهبی آشکار قشر مهمی از روشفکران بودند.
3- روحانیون:
روشنفکران و تجار بدون روحانیون و نقشی که این گروه میتوانستتند ایفا نمایند. امیدی برای موفقیت نداشند. علمای روحانی بعنوان سومین گروه نخبگان مهمترین قشر نیز بودند. آنها میتوانستند با پیوند دادن اعتراضات پراکنده دو قشر دیگر با خروش توده ها، در موقع لزوم حرف نهائی را بزنند.باید در نظر داشت که قاجار نتوانست لااقل به صورت ظاهر هم که شده مانند صفویه با روحانیون ارتباط برقرار سازد و در اکثر مدت حکومت 150 ساله آنها چنین پیوندی به چشم نمی خورد.
وقوع جنگهای میان ایرانی و روسیه تزاری، و حضور برخی از روحانیون سرشناس چون سید محمد مجتهد در جبهه ها ، تا حدودی دولت در رابطه با روحانیون قرار دارد. جنگهای مذکور تحت عنوان جنگ که با کفار و در حمایت از اموال و نوامیس مسلمین، هیجانات عمده ای را در مردم موجب شد.با این حال اگر گروهی از روحانیون را که در ارتباط نزدیک به حکومت قرار د اشتند و عناوین امام جمعگی و شیخ الاسلامی را در اختیار داشتند کنار گذاریم قشر عظیم این گروه با وجود نفوذی که در میان مردم داشتند بدور از حیطه مسوولیتهای حکومتی بسر می بردند.
ب) دلایل ناکافی نهضت مشروطیت:
با پایان یافتن بررسی فشرده پیرامون مشروطه و جریانات منتج به آن لازم است که به احتضار دلایل ناکفی این حرکت را نیز اشارتی داشته باشیم:
ا- نهضت فاقد رهبری بود. درست است کهعمده با تهییج و هدایت مردم بر عهده روحانیون و عملا بوده و در این راه دو قشر دیگر اینها را یاری می دادند ولی بایدتوجه داشته که این هدایت از انسجام و وحدت برخوردار نبود. علمای نجف از نزدیک در جریان قضایا نبودند و بیشتر به صدور احکام نهائی و توجیه شرعی حرکت انتقال داشتند. تعدد آنان در خارج از کشور سرعت و قاطعیت تصمیم گیری را مخدوش مینمود. در داخل کشور نیز رهبری بیشتر پیرامون طباطبائی بهبهانی و فضل الله نوری در آغاز مشروطه، جریان داشت. هیچ یک از اینان مرجع بزرگ محسوب نمی شدند، هر چند که مجتهد بودند. بهبنهنی خخلوط و صداقت طباطبائی را نداشت و بیش از اینکه انقلابی باشد به ظائف دسته بندیهای قدرتی اشتغال داشت.
کناره گیرهای شیخ نوری و پس قتل وی در جریان فتح تهران، شکافی جدید در امر رهبری روحانیون بود. به این ترتیب مقدمات حذف روحانیت از صحنه به اجرا درآمد.
2- عدم دخالتا عامه مردم: فقدان یک دستگاه اداری منسجم و کارآ برای اداره امور، وجود ظفم و ستم حکام همواره از موضوعاتی بودند که مردم را به صورت عام به قیامهای لحظه ای و امید داشت. با نزول مقبولیت حکومت به پائینترین حدخود، اعتراضات مذکور دامنه و شدت دیگری بخود می گرفت. در تاریخ این دوره نمونه ها قائم چندان کم از این وقایع ثبت و ضبط شده است. مشکلات اجتماعی، اقضادی توام با ایمان و علائق مذهبی مردم که توسط روحانیت هدایت می شد، مردم را به صورت نه چندان گسترده به صحنه می آورد. ولی باید توجه داشت که حضور مردم در صحنه نقشی تعیین کننده نیافت. دلایل امر به اخطار از این قرار است. بافت ایلی و خالخانی قسمتهائی از ایران، مردم را تابعی از روسایشان نگه می داشت و جهت گیری خان و رئیس جهت گیری مردم شناخته می شد. نمونه بارز آن را در نزد تفنگچیان می یابیم که به همراهی سردار اسد بختیاری و سپهدار را می رفتیم تهران شونده خواسته های مشروطه چیان در مرحله ی اول سیاسی، حقوقی بود و آن مقدار هم که رنگ و بوی اقتصادی داشت بیشتر مربوط به تجار و بازرگانان و کسبه میشد، لاجرم انگیزه قوه معیشتی در نزد عامه مردم که رعیت بودند یافت نمیشد. شکاف در رهبری و فقدان تجربه سیاسی از دیگر مشکلات حضور مردم در جریانات بوده . در مجموع باید اذعان داشت. 1- در زمان قاجار به کمترین بهائی به افکار عامه داده نمی شد، بعنوان نمونه می توان به پاسخ شاه به ابراز رضایت مردم در باب تغییر "والی" اشاره اشت که شاه برآشفته از اظهار نظر مردم بیانی به ایهن مضمون فرمود: به مردم چه مربوط است به اسناد منتشر نشده دوران قاجار آزاد میت، ناطق رجوع شود. که مردم حضوری گسترده و کم و بیش آگاه در صحنه نداشتند و این خود به دیگر دلایل ناکامف مشروطه یاری رسانید.
3- اختلاف ایدئولوژی نهضت- گفتخه شده که وضعیت دخغالت روحانیون در ماجرا چگونه بود و از ضعف حضور مردم هم سخن گفته شدهژ. این 2 عامل ما را اگر بر حال و هوای جریان روشنفکری ایام مورد بحث اضافه کنیم آنگاه بروشنی نتیجه می گیریم که اختلاط حساسیتهای نظنر و مذهبی این اجازه را که سیری روشن از جهت عقیدتی در روند توسعه نهضت بخصوص بعد از فتح تهران جستجو نمائیم، نیمدهد.
4-تغییرات اندک در قدرت سیاسی- سه عامل یاد شده بالا به موضوع دیگر در توقف نهضت مشروطه همراهی نمود و آنهم تغییرات اندک در سطوح قدرتی بخصوص از بابت سیاسی است. عین الدوله مستبد، نخست وزیر مشروطه طلب هم از کار در میآید، عدد بودن تعداد عناصر کار در جریان نهضت و هم چنین در نزد مستبدین که از خصوصیات یک جامعه استبداد زده است باعث شده بود که جابجائی قدرت سیاسی با گرایش صوری به جریانات مشتبه شود و مستبدین، متظاهدین به آزادی و مشروطه خواهی با ادعای تعبیر موضع در صف جناح مقابل جای گیرند.
5- دخالت بیگانگان – بیگانگان از 2 طریق می توانستند در مشروطه اعمال نفوذ کنند، یکی از راه شبه گروهی از سرمداران فکری و عملی مشروطه یعنی روشنفکران به آنان و دوم از مسیر جای دادن و پروراندن عناصر و ابسته به خود در صفوف معترضین. در جمله باید گفت که مشروطه پیروز شد، بدون آ"که استبداد و استعمار شکست خودردهباشند.
ت) اوضاع سیاسی بعد از مشروطه
مهمترین خصیصه های سیاسی این دوران را می توان در قابت عناصر و جناحهائی از نیروهای حاکمه، فقدان قدرت حکومت مرکزی،عصیان گروههای خارج از حکومت بر مرکز، تشتت آراء در مجلس، تلاش روس و انگلیس برای بهره چینی بیشتر در طبقه حاکم نام برد.
نگاهی بصورت جلسات و شخصت نمایندگان دوره اول مجلس به ما خاطرنشان می سازد که با وجود راه یافتن عناصری صادق و مستعد خدمت، در مجموع فضای عوام فریبی، تمایل به جای گیری در جناحهای قدرتی و تبدیل وکالت به سکوئی برای صعود به مقامات سیاسی و امکات معیشتی بر مجلس حاکم است.
س) نهضت ملی
رفتن رضاخان بار دیگر فرصت تازه ای برای رهائی نیروهای مردمی و شکل گیری گرایشهای گوناگون بدست داد. این بار نیز چون به هنگام مشروطه، ایران با توجه به دیکتاتوریهای حاکمه، دستخوش جریانات فکری گوناگون و ضعف ناشی از نبود رجال شایشته سیاسی مذهبی گردید. طبع دیتکتاتوری، سرکوبی نیورهای شایسته و جایگزینی آنها با افرادی بی مایه و مطیع است. حکومت رضاخانی در اینه مهم هیچ کوتاهی نکرد. عناصر و نیروهای حاکم برای ایران در مجموع خالی از انگیزه های پاک مذهبی و افکار اصلاح طلبانه و بیزا را ز هر حرکت رهائی بخش سعی در تلفیق برخی از مظاهر سطحی تجدد غرب با دستوران "قدر قدرت" داشتند.
و سرانجام باید از نقش قوام یاد کرد که در یک اغفال سیاسی و شرکت حزب توده در کابینه اش و گرایشات چپ نما یا نه، وعده نفت شمال را در مقابل تخلیه ایران به روسها از ایران خارج شدند و تقاضای درخواست نفت از سوی آنها با مخالفت تمامی نیروهای موجود به جز وابستگان روسیه روبرو شد و جز بدنامی برای آن کشور چیزی بر حای نگذاشت. روسیه شوری خود را متقاعد ساخت که تنها از طریق حزب توده به دخالت در امور بپردازند.
بیگانگان و مسئله نفت ایران
نفت تنها برای کشور روسیه شوری حائز اهمیت نبود، بلکه اصولاً نام ایران برای جهانیان با نفت مترادف شده بود. از هنگام کشف و استخراج نفت در ایران انگلیس سیطره خود را برای دسترسی به این ماده حیاتی گسترانده بود. بعضی را اعتقاد بر این است که دخالت انگلیس در مشروطه ناشی از سیاستهای نفتی این کشور بوده است. در قبل دیدیم که یکی از مهمترین اقدامات رضاخان انعقاد قرار دارد. نفتی 1933 با انگلستان و یا به تعبیر دیگر تمدید قرار داد دارسی به مدت 60 سال و با بهائی ارزانتر بود. قراردادی که به حساب دکتر مصدق بیش از 16 میلیارد ریال ضرر برای ایران در پی داشت. انگلستان پس از جنگ دوم رقبائی سر سخت چون آمریکا و دشمنانی خشن روسیه شوروی را برای ادامه حکومت خود بر نفت ایران در پیش رو داشت. مشکلات انگلستان صرفاً بعد خارجی نداشت بلکه نزدیک به تمامی نیروهای داخلی نیز خواستار اعاده حقوق ایران بر نفت بودند. در واقع اگر دوره 12 ساله 20 ساله تا 32 را تاریخ نفت بنامیم چندان به خطا نرفته ایم مسئله لاینحل نفت باعث رشد بیشتر نیورهای ملی گردید. نفت چیزی بود که خیلی ها را به صحنه می کشانید.
تشکیل کابینه رزم آرا
آخرین کسی که برای تعیین تکلیف نفت قبل از حکومت نهضت ملی تشکیل کابیینه داد رزم آرا بود رزم آرا با وجود اینکه در قطب مستبدین و استعمارگران قرار داشت ولی در عین حال برای شاه رقیبی خطرناک بود. احتمالاً و قصد داشت که بازی رضاخان و احمدشاه را با پسر رضاخان مجدداً تکرار نماید.
هر چند که روزگاری به درجات متفاوت بود، سابقه منفی رزم آرا و بدبینی مردم نستب به حکام نظامی و وجود تعداد بیشتری بازیگران بیگانه از جمله تفاوتهای دو دوران بود. گذشته از اینکه رزم آرا نتوانست نظاهر به ملت خواهی و آشنائی با مسائل مردمی کند، مهترین خواست وی در این راه جبنه گیری صریح علیه نیروهای ملی و مذهبی که در مورد مسئله نفت مقابل انگلستان و دیگر قدرتهای خارجی قرار داشتند بود. رزم آرا خواست که با تحکم، قرارداد الحاقی نفت را از مجلس بگذراند.آنهم در هنگامی که در مجلس زمزمه ملی کردن نفت بیش از هر زمانی اوج داشت/.
وجود فدائیان اسلام، پیشتازان مبارزه مسحانه پس از روی کار آمدن "پهلوی"، از دیگر مشکلات رزم آرا بود. فدائیان اسلام با وجود فقدان برنامه ای جامع در باب حکومت در پرتو اسلام ، دست کم خواهان اجرای مظاهر اسلامی در کشور بودند. قدائیان اسلام در ارتباط نزدیک با آیت الله کاشانی که زعامت سیاسی مبارزه مذهبیون را عهده دار بوده قرار داشتند. رزم آرا در نیمه راه اقدامات خود، بدست فدائیان اسالم ترور شد و راه را برای خیزش ملیون به سریر قدرت هموار نمود.
حکومت مصدق
بهرحال، مصدق با پشتیبانی کاشانی با هدف تحقق ملی کردن نفت به نخست وزیری دست پیدا می کند و اجرای عملیات ملی کردن نفت به نخست وزیری دست پیدا می کند و اجرای عملیات ملی کردن نفت آغاز می شود. حکومت مصدق در دو مرحله جمعاً عملیات ملی کردن نفت آغاز می شود. حکومت مصدق در دو مرحله جمعاً 28 ماه ادامه یافت.
مرحله اول بیش از 15 ماه به درازا کشیده. مصدق در اعتراض به در اختیار نداشتن ارتش استعفا کرد کو شاه بلافاصله قوام را مجدداً برای این سمت در نظر گرفت. قوام در مقابل قیام 30 تیر که با پشتیبانی و ابتکار آیت الله کاشانی صورت گرفته بود مجبور به استعفا شد و مصدق با پذیرش در خواستهایش از سوی شاهبار دیگر به نخست وزیی برگیزده شد.
شکست نهضت ملی
رهبری شکاف برداشته بود و رخنه اش آشکارا به چشم آشنا و بیگانه می آمد. نهضت ملی در قیاس با مشروطه از رهبری منسجم تری برخوردار بود ولی این رهبری سرانجام در زیر فشار تحریکات غیر، سوظن و نپذیرفتن برتری دیگری برخود خدشه دار شد. می توان در میزان حقانیت هر یک و درستی مواضع، به تحقیق نشست و برای ثبت در تاریخ مطالبی انگاشت، از دیگر اسباب ناکامی نهشت ملی، میتوان از همدستی عملی و اتفاق مواضع قدرتهای بزگر نام بدر.آمریکا که نقش میانجی را ایفا می کرد در جستجوی بهره گرفتن از بحران بسر می برد و سرانجام بنا به طبع تفوق و زعامت جهانیش، و یا بهره گیری از مهره های دست چین شده قبلی، بیشترین سهم را برای خود برگرفت در آینده فرصت خواهیم داشت که به تفصیل بر روی نفش آمریکا صحبت داشته باشیم.
ملت مسلمان و غیور ایران تلاش و سعی خود را در جهت بیرون راندن بیگانگان از کشور انجام دادند. مردم ایران می خواستند که با سعنی و تلاش خود از حکومت بیگانگان رهایی یابند و ایرانی مستقل در جهت پیشبرد اهداف خود، هم راستا با نفش فعال و پررنگ روحانیت برای کسب آزادی فکری و آزادگی روحی گام بردارند. بنابراین روحانیت و دیگر انقلابیون مسلمان در صدد آن بر آمدند که از روزهای حماسی خود در جهت برگزاری راهپیمایی هائی عظیم برای اعلام مجدد اهداف انقلاب اسلامی استفاده نمایند. و دولت قادر نبود صدای خود را به مردم برساند تبدریج به نقش ابلاغ پیام حکومت از دهانه تفنگ و جلوگیری از واژگونی نظام برای مهلت بیشتر به رژیم، اکتفا کرد. ملت رشید ایران در صدد بیرون راندن بیگانگان و کوتاه شدن دست آنها از منافع ملی و حقوق تمام مسلمانان حتی آن خود را نیز در این راه نثار کردند و تمام سعی و کوشش خود را به جهت حفظ منافع ملی و استعاده صحیح از این منابع برای هموطنان خود، بکار گرفتند.
1
24