موضوع:
نقش خانواده در اجتماع
استاد مربوطه:
تهیه کننده:
فهرست مطالب
عنوان صفحه
نقش خانواده در جلوگیری از انحرافات اجتماعی 4
تعریف خانواده 4
کارکردهای گوناگون خانواده 5
تعریف رفتارهای نابهنجار و کجروی 6
انحرافات اجتماعی ذاتی است یا اکتسابی 8
نقش دین و آموزه های آن در سامان دادن به رفتارهای انسانی 10
از هم گسیختگی نظام خانواده و پیامدهای آن 11
خانواده سنتی: 16
خانواده نیمه مدرن: 18
نقش خانواده در جلوگیری از انحرافات اجتماعی
تعریف خانواده
خانواده قدیمی ترین و فراگیرترین نهادی است که در تمام جوامع بشری با الگوهای مختلف وجود داشته و کارکردهای فراوانی دارد. خانواده به عنوان سلول های تشکیل دهنده پیکره جامعه، اگر سالم و کارآمد باشد، سلامتی و سعادت جامعه را در پی دارد و اگر متزلزل و متلاشی باشد به مثابه سلول های سرطان است که پیکره جامعه را دچار هرج و مرج و بی نظمی می کند. نهاد خانواده به عنوان هسته اولیه تولید و تربیت نسل های آینده، مهمترین نقش را در هنجارمند ساختن افراد جامعه بر عهده دارد و به صورت مستقیم و غیرمستقیم در کاهش انحرافات و آسیب های اجتماعی دخالت دارد.
خانه و خانواده نخستین محیطی است که انسان را تحت تاثیر فضا و روابط و مناسبات خود قرار می دهد. همه چیز در این محیط، به خصوص عوامل انسانی و به ویژه والدین بسیار تاثیرگذار هستند و تاثیرپذیری فوق العاده کودک و روابط عاطفی حاکم بر خانواده، این اثرگذاری را هر چه بیشتر تشدید می کند.
کودک از تمام گرایش ها و محرک های درون خانواده تاثیر می پذیرد و رفتار او به تبع رفتار خانواده شکل می گیرد. کودک به مجرد اینکه زبان مادری را در خانه فرا می گیرد، از طریق گفت و گو و پرسش، افکار و آرای اعضاء خانواده را یاد می گیرد و تحت تاثیر آن واقع می شود. والدین نه تنها مامن و پناه کودک هستند بلکه نخستین آموزگار، راهنما و الگو نیز می باشند. اگر ما در بسیاری از اعمال و رفتار روزمره خود دقت نمائیم و به تجزیه و تحلیل و ریشه یابی آنها بپردازیم در می یابیم که بیش تر آنها از تربیت خانوادگی سرچشمه می گیرد. محیط خانواده نخستین فضای تربیتی است که انسان را تحت تاثیر خود قرار می دهد و به سامان دهی شاکله تربیتی انسان می پردازد این فضا به دلیل مناسبات و روابط ویژه عاطفی پایدارترین تاثیرات روحی اخلاقی و رفتاری را در ساختار تربیتی انسان بر جا می گذارد.
کارکردهای گوناگون خانواده
خانواده در شکل های مختلف آن همواره کارکردهای متنوعی را ایفا کرده است، مهمترین این کارکردها عبارتند از تظیم رفتار جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت از اعضاء خود، جامعه پذیری، عاطفه و همراهی، تامین پایگاه اجتماعی، مشروعیت، کنترل اجتماعی و تامین نیازهای اقتصادی.
هر یک از این کارکردها نقش بسیار موثری در کاهش انحرافات و کج روی های گوناگون دارند و چنان که گفته خواهد شد اگر فرایند جامعه پذیری و نظام کنترل اجتماعی در نهاد خانواده به صورت مناسب اجرا شود، همبستگی اجتماعی و یک پارچگی در سطح جامعه به وجود آمده و بسیاری از انحرافات در جامعه شکل نخواهد گرفت. از این روست که دانش مندان و متولیان امور فرهنگی برای اصلاح و ترقّی جامعه به سراغ توان مند و سامان مند کردن خانواده رفته و تمام جهت گیری ها و سیاست ها را متوجه تشکیل، پایایی و پویایی خانواده می کنند تا نسلی فرهیخته، سالم و بالنده به جامعه تحویل دهند.
یکی از کارکردهای مهم خانواده، کارکرد کنترل اجتماعی است که از راه کنترل مستقیم به رفتار اعضاء و یا به طور غیرمستقیم و به عنوان پی آمد کارکردهایی چون ارضای نیازهای جنسی و عاطفی، حمایت، مراقبت و جامعه پذیری تحقق می یابد. البته با رواج بینش های فرگرایانه و آزادی خواهانه در جوامع لیبرال غربی، از نقش خانواده در کنترل مستقیم رفتار همسران و فرزندان به شدت کاسته شده و به سبب نابسامانی های فزاینده خانوادگی و گسترش پدیده هایی مانند روابط جنسی آزاد، طلاق و خانواده های تک سرپرست، نقش خانواده در کنترل غیرمستقیم اعضاء نیز کاهش یافته است. (به عنوان مثال پژوهش انجام شده در مورد عمل گرایش دختران و پسران به فحشاء نشان می دهد که آنها اغلب به خانواده های مسئله دار تعلق دارند. خانواده هایی که دچار فقر، ستیزه جویی و دشمنی شدید، طلاق، مرگ یکی از والدین، غیبت پدر و یا سوء استفاده جنسی اعضاء از فرد در دوران کودکی بوده اند.
تعریف رفتارهای نابهنجار و کجروی
به رفتاری که بر خلاف هنجارها باشد نابهنجار می گویند. رفتار نابهنجار اگر بر خلاف هنجارهای قانونی باشد جرم نامیده می شود که در پی ارتکاب، مجازات قانونی را به دنبال خواهد داشت. کج روی یا انحراف باعث نقص قواعد یا موازین اجتماعی است. به حفظ و پیش برد ساختارهای بنیادی جامعه آسیب می رساند.
آسیب ها، پیامد انحرافات هستند از این رو هر آسیب اجتماعی لزوماً پیامد یک یا چند انحراف است اما هر نوع انحرافی لزوماً منتهی به آسیب اجتماعی نمی شود.
کج روی موضوعی است که از دیدگاه ها و ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و علوم متعددی از قبیل جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، حقوق، اخلاق، روان شناسی اجتماعی، علوم پلیسی و… بدان پرداخته اند.
یکی از علومی که به مطالعه کج روی می پردازد جامعه شناسی است که حوزه جامعه شناسی خانواده، کارکردهای نهاد خانواده و نقش آن را در فرایند جامعه پذیری و نظام کنترل اجتماعی مورد بحث قرار می دهد.
از جمله عواملی که سوق یابی فرد به کج روی را در مراحل نوجوانی و جوانی تسهیل می کند ذخیره سازی تجارب تلخ و ناخوش آیند دوران اولیه زندگی است. دوران اولیه زندگی که در کانون خانواده سپری می شود نقش اصلی در هویت یابی پایه، شکل گیری خود و پی ریزی بنیان های شخصیت دارد. تجربه های تلخ و شیرین زندگی و نحوه زیست فرد در این مقطع به دلیل تاثیرات عمیق بر ساختار شخصیت فرد، در مراحل بعد به طرق مختلف بازتاب یافته و چرخه حیات فرد را متاثر می سازد. نحوه جامعه پذیری و تعلیم و تربیت و نشو و نمای فرد در خانواده، تاثیرات ماندگاری را بر کل حیات وی بر جای می گذارد و معمولاً زدودن آثار ناخوش آیند تجربه های تلخ به راحتی ممکن نیست.
تردیدی نیست که کج روی نیز همچون راست روی تا حد زیادی محصول القائات محیط و تحت تاثیر وضعیت فرهنگی اجتماعی جامعه صورت می گیرد. نشو و نما در فضای خانوادگی پرتنش و عاری از نظام تربیتی متوازن، زندگی در محله های پرآسیب، مشاهده مکرّر و معاشرت ها و رفتارهای کج روانه، ارتباط با افراد و گروه های نااهل، ضعف جامعه پذیری، ناتوانی در توجه به گروه های مرجع بهنجار، ضعف نظام کنترل اجتماعی و ده ها عامل دیگر، استعداد کج روی و میل به انحراف را تشدید می کند.
انحرافات اجتماعی ذاتی است یا اکتسابی
نظر زیست شناسان، روان شناسان و جامعه شناسان درباره انحراف چیست؟
در کتاب درآمدی به جامعه شناسی نوشته بروس کوئن آمده است، نظریه های زیست شناسی، انحراف را به ضعف اندامی یا جسمانی افراد نسبت می دهند، نظریه های روان شناختی انحراف را به مسائل شخصیتی یا تطبیق روانی افراد با هنجارهای اجتماعی نسبت می دهند اما نظریه های جامعه شناختی انحراف را به تاثیر محیط اجتماعی بر افراد مرتبط می سازند.
علامه جعفری در کتاب "وجدان" ص119، چنین آورده است: بهترین دلیل اینکه عوامل وراثت نمی تواند علت کامل انعقاد شخصیت مخصوص بوده باشد اینست که تاکنون ما نتوانسته ایم با شناخت کامل وضع روانی فرزندان آنها را ولو به طور گمان منطق پیش بینی نمائیم. و از آن طرف اثر عوامل محیط و تعلیم و تربیت کاملاً با علّیت صددرصد عوامل ارثی مخالف می باشد. زیرا اگر عوامل ارثی می توانستند به طور صددرصد جبری، وضع روانی کودک را مشخص نمایند، مسئله تعلیم و تربیت لغو و پوچ می گشت. با این حال نقش عوامل ارثی از جهتی از عوامل دیگری قوی تر بوده و بایستی در انعقاد شخصیت، جای محاسبه مهمی برای آن باز کرد.
در کتاب اخلاق و روانکاوی از نظر اسلام نوشته سیداحمدعلم الهدی از قول ریموند پیچ آمده است: دروغ بهترین حربه دفاعی افراد ناتوان است، سریعترین وسیله رد کردن خطر می باشد به همین دلیل میان افراد نژاد رنگین که پیوسته زیر یوغ نژاد سفید دچار توقعات و فشارهای سنگین آنها می باشند و نفوذ و قدرت آنها را بر خود احساس می کنند دروغ این همه رایج است.
و در کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن جلد(1)ص209 از قول ساترلند آمده است: رفتار بزه کارانه نه در خصوصیات شخصیتی قرار دارد نه در وضعیت اقتصادی، بلکه این یادگیری اجتماعی است که هر فرهنگی را تحت تاثیر قرار می دهد وی معتقد است که رفتارهای نابهنجار آموخته می شوند و نیز رفتارهای بزه کارانه در یک فرایند ارتباطی با دیگر افراد یادگرفته می شوند.
در جملات حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه شریف نیز چنین آمده است:
شما به کسب ادب و اخلاق نیکو از تحصیل طلا و نقره محتاج ترید و نیز تربیت کننده هر طور باشد تربیت شونده همانطور می شود. آن حضرت همچنین در عهدنامه مالک اشتر به وی چنین سفارش می کند که به شخصیت خانوادگی فرماندهان و مدیران ارشد خود توجه نماید و می فرماید، پس از آنان کسانی را بگُمار که صاحب مروتند و گوهری نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه ای نیکو برخوردارند. به نظر می رسد این مطالب بیانگر آن است که تربیت و سلامت محیط رشد در قوام و شکل گیری شخصیت افراد بسیار تاثیرگذار است.
جناب دکتر محمدرضا نوری در کتاب تغذیه در قرآن در بخش سرشت انسانی به آیاتی از قرآن اشاره می کند که به عنوان فصل الخطاب این بحث می توان به آن استناد کرد: در سرشت انسان عنصری ملکوتی وجود دارد که در هیچ مخلوق دیگری همانندش نیست. (سجده7-9(
انسان فطرتی پاک داشته و در عمق وجدانش به خدای خویش آگاهی دارد و همه انکارها و تردیدها حاصل بیماری ها و انحراف های او از فطرت هنجار است. (اعراف172- الروم43)
انسان به حکم وجدان اخلاق که دارد زشت و زیبا را از هم تمیز می دهد. (الشمس 9-8)
انسان شخصیتی مستقل دارد، امانت دار خداست، رسالت و مسئولیت به او داده شده و هم از او خواسته شده است تا با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند. (الاحزاب 72- الدهر3)
نقش دین و آموزه های آن در سامان دادن به رفتارهای انسانی
بی شک هدف ادیان الهی، سعادت و خوشبختی نوع بشر و جلوگیری از انحراف و کج روی و سقوط انسان در ورطه زشت کاری ها و رفتارهای ناپسند است که در ادیان الهی از آن به عنوان گناه یاد شده است که البته درجات مختلف دارد. گرچه ادیان مختلف با توجه به ظرف مکان و زمان در قالب های گوناگون عرضه شده اند اما روح همه ادیان الهی رهنمون ساختن نوع انسان به پندار، گفتار و رفتار پسندیده و نیک است که از آنها به نام حسنات یاد می شود.
برخورداری از تعلیم و تربیت دینی و پای بندی و تعهد آگاهانه به اصول و آموزه های اعتقادی و تعالیم و دستورات مذهبی نقش بسیار مهمی در مهار وکنترل تنش ها، نگرش ها، گرایش ها، احساسات و رفتارهای مومنان دارد و آنها را از غوطه ور شدن در کج روی و متابعت از هواهای شیطانی در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی به میزان زیاد مصون میجدارد.
این تاثیرات در سطح فرد وکلان بسیار صریح و روشن است و جامعه شناسان غالباً به نقش بی مانند دین در حمایت از اصول و معیارهای اخلاقی و حقوق جامعه انسانی تاکید کرده اند.
باید اذعان کرد که خانواده مهمترین نهادی است که باورها و گرایش های دینی را در فرد ایجاد می کند. زیرا بهترین روش تربیت و فرا گرفتن آموزه های درست، تدریجی و بهترین زمان از ابتدای کودکی است که همه این شرایط در محیط خانواده وجود دارد. پُربجاست بیان حضرت رسول (ص) که فرمودند: "در اسلام هیچ بنایی مقدس تر از بنای خانواده نیست"
از هم گسیختگی نظام خانواده و پیامدهای آن
در کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن می خوانیم (جلد"1") ص195گروهی از کارشناسان خانواده و مسائل اجتماعی به سرپرستی بری (bray) در آمریکا در سال 1988 میلادی پس از یک مطالعه طولی سیستماتیک طی 9 ماه به نتیجه رسیدند که بحران های اجتماعی و روانی در جهان معاصر موجب تضعیف و تزلزل نهاد خانواده گردیده است.
زندگی ماشینی، مصرف گرایی، فردگرایی، فمنیسم، تورم، بحران های شدید اقتصادی، تبعیض های اجتماعی، انفجار جمعیت، مهاجرت های بی رویه، شهرنشینی، کاهش ارزش های مذهبی و اخلاقی، بی بندوباری های جنسی و گسترش اعتیاد، نهاد خانواده را دستخوش شعله های وحشیانه خویش گردانیده، خانواده را در جوامع غربی متزلزل کرده است.
این مسئله کودکان و حتی بزرگسالان را در معرض مشکلات جسمانی و اختلالات روانی قرار داده و بحران های عظیمی را برای آرامش و امنیت جامعه به وجود آورده است.
بر اساس آخرین گزارش های اداره امور جوانان وزارت دادگستری آمریکا درسال 1982 میلادی 118665 پرونده قتل، تجاوز، دزدی و حملات خشونت آمیز تنها به دست نوجوانان زیر 18 سال به ثبت رسیده است. اِدِل هارل متخصص انستیتو امور شهری در واشنگتن در این ارتباط خاطر نشان می کند که بر اساس مدارک موجود این نوجوانان عمدتاً از نسل مادرانی هستند که به مواد مخدر اعتیاد دارند و حدود 30% آنان دارای خانواده های از هم گسیخته اند که با پدر و مادر خود زندگی نمی کنند. به گفته هارل نفوذ فرهنگ گانگستری در بین جوانان که محصول خانواده ای از هم پاشیده است از عوامل مهم افزایش جنایت در آمریکا می باشد. هم چنین در پژوهشی که دکتر نوابی نژاد در سال 1362 درباره جوانان بزه کار در کانون اصلاح و تربیت ایران انجام داد 39% از آنان به خانواده های از هم گسیخته یا معتاد تعلق داشتند. نیز بر اساس آمار بهداشت جهانی و پژوهش کانون های اصلاح و تربیت ایران بیشتر افرادی که به انحراف کشیده می شوند، از فضای گرم و عاطفی خانواده محروم بوده و آغوش محبت پدر و مادر را تجربه نکرده اند.
خانواده جزو نهادهای اولیه و اساسی در تولید شخصیت می باشد.اولین موسسه ای که فرد را با زندگی اجتماعی آشنا می سازد خانواده است.درخانواده پایه رشد اخلاقی شخصیت فرد گذاشته می شود،کودک از مشاهده رفتار والدین متوجه می شود که پدر ومادر وسایر اعضای خانواده او از میزان های خاصی پیروی می کنند. زندگی خانوادگی در درونی ساختن رفتارها،نگرش ها وارزشها نقش بسیار موثری ایفا می نماید.امکاناتی که در درون خانواده برای فرهنگ سازی وجود دارد درهیچ نهاد دیگری نیست.روابط مودت آمیز اعضای خانواده که به راحتی خطاها وکاستی ها را در خود هضم می کند وعرصه ای برای رشد واعتلای افراد فراهم می سازد،ونیزتاثیرپذیری از رفتار والدین که با مکانیسم منحصر به فرد انجام می پذیرد وآن خیروبرکتی که خداوند در باطن وسرشت خانواده قرار داده است،همه از ابعاد وانواع امکانات بالقوه وبالفعل این نهاد اجتماعی محسوب می شوند.افراد از الگوها ومشاوران در زمینه های مختلف تاثیر می پذیرند.این تاثیرپذیری در شرایط وحوزه های گوناگون متفاوت است.به عنوان مثال ایجاد روابط عاطفی میان افراد می تواند میزان تاثیرات متقابل را افزایش دهد ودر شرایطی که انسان نیاز به همدمی دارد که با او دردل کند،آمادگی بیشتری برای پذیرش افکار ومواضع وی از خود نشان می دهد.بنابراین کسانی که در شرایط بحرانی نقطه اتکای افراد قرار می گیرند وبه اصطلاح محرم راز تلقی می شوند،بیشترین تاثیر را در القای احساسات وافکار خود برجای می گذارند وآگاهانه یا ناآگاهانه نقش گروه مرجع را ایفا می نمایند. یافته های پژوهش هاشمی(1383)حاکی از آن است که در میان جوانان اولین گروه مرجع، پدر وسپس مادر است.داده ها نشان می دهد که بیش از هفتاد درصد پاسخگویان،اعضای خانواده را به عنوان بهترین همدم معرفی کرده اند.در این میان نزدیک به 40درصد پدر یا مادر را بهترین همدم خود در شرایط بحرانی می دانند.که درمقام مقایسه توجه به مادر بسیار بیشتر از پدر است.مشروح داده ها نشان می دهد که جوانان در زمینه مالی،حتی به دوستان خودشان هم اتکای زیادی ندارندونقش عمده را اعضای خانواده بویژه پدر ودر اولویت دوم مادر ایفا می کند.
خانواده در تمایلات فرزندان وافکاروعقاید وطرز برخورد ایشان با دیگران نفوذ می نماید و کودک در خانواده از مشاهده رفتار مادر یاد می گیرد جدی وخونگرم باشد یا بالعکس با سهل انگاری و خونسردی امور را تلقی کند،اکثر تظاهرات عاطفی را کودک از والدین خود فرا می گیرد.(شریعتمداری،1377: 193) "ریبل" به مسئله روابط عاطفی کودک باپدر ومادر از نظر محبت وعلاقه تکیه می کند.او عقیده دارد که رفتارهای مادر مثل محبت وحمایت خارج ازحد لازم،تنبیه های بدنی شدید واعتنا نکردن،از عوامل موجد نارضایی عاطفی وبروز رفتارهای ناصحیح ومنفی هستند.(محسنی،1371: 232)
حسینیان(1376) رابطه شیوه فرزندپروری وعزت نفس دانش آموزان را مطالعه نموده و سازگاری عاطفی وهیجانی دانش آموزان را ناشی از عزت نفس دانسته است.او دریافته است که رفتار دموکراتیک والدین موجب افزایش عزت نفس وسازگاری عاطفی و رفتار استبدادی والدین موجب کاهش عزت نفس وسازگاری عاطفی می شود.فخری(1375: 76) نقش شیوه های اجتماعی کردن خانواده را بر اجتماعی شدن فرزندان بررسی نموده است،وی نظم پذیری،استقلال وسازگاری فرزندان را به عنوان معرف اجتماعی شدن تعریف نموده وبا استفاده از نظریه های اریکسون وبومریند،اثبات نموده است که در ایران خانواده های مقتدر ونه مستبد فرزندان خود را بهتر اجتماعی می نمایند.سفیری وجزایری(1384)نیزنشان داده اند که رشد شخصیت و رشد کنش عاطفی درشخصیت صرفا امری ذاتی نبوده وتحت تاثیر عوامل بیرونی ومحیطی می باشد ودرجامعه ما خانواده و روابط عاطفی حاکم بر آن بر توسعه شخصیت و رشد کنش مبتنی بر دلبستگی عاطفی تعمیم یافته موثر می باشد.همچنین یافته ها نشان می دهد که افزایش تحصیلات پدران ومادران در بهبود روابط عاطفی خانواده موثر می باشد.سایر یافته ها بیانگر آن است که انتقال محبت درخانواده برتعهد تعمیم یافته موثر می باشد.احساس لذت نیز موجب افزایش تعهد در خانواده می گردد.گرمی روابط در خانواده نیز برتعهد تعمیم یافته ودلیستگی عاطفی تاثیر مثبت می گذارد واحترام در خانواده نیز برتعهد تعمیم یافته موثر می باشد.
یکی از ویژگیهای بارز خانواده در ایران "بارعاطفی" خانواده است که با روابط عاطفی متفاوت است.پدر تا آخرین لحظات حیات خویش حامی وپشتیبان فرزند خود به شمار می رود. حمایت وی اگر تا سنین معینی از عمر فرزند جنبه اقتصادی دارد،اما جنبه عاطفی خود را تا آخر عمر از دست نمی دهد.در سایر جوامع بیرون رفتن فرزند از خانواده شاید به عنوان پایان یافتن تسلط خانوادگی والدین بر فرزند تلقی شود،اما فرزند اگرچه خود دارای فرزندان بسیاری شده باشد باز به نوعی همبستگی عاطفی خاصی با خانواده پدری خود را دارد.محبت وعطوفت،مهربانی وگذشت،بزرگواری وفداکاری از عمده ویژگیهایی است که خانواده ایرانی از آن برخوردار است.(آقابخشی،1378) امروزه این حقیقت به ثبوت رسیده است که گسیختگی از خانواده،مخصوصا ازوابستگان اولیه(پدر،مادر،برادر وخواهر)ازعوامل نیرومند اضطرابات و افسردگی ها وبه طورکلی،زندگی ابهام انگیز است.با نادیده گرفتن رنجهای روانی که ناشی از احساس بی پناهی وگسیختن از حلقه های متصل عوامل اصلی زندگی (پدران ومادران) است،این رنجهای روانی گاهی به قدری شدت می گیرند که به یاس وناامیدی در زندگی منجر شده،در موارد فراوان به خودکشی می انجامد.(علامه جعفری،1383: 16)
در رابطه بانقش خانواده ویلیام جی.گود معتقد است که افراد ممکن است درجامعه به گونه ای از وظابف خود شانه خالی کنند یانقش خود را به سایرین محول نمایند،اما وظایف خانوادگی را نمی توان به دیگران سپرد،زیرا تعهدات دیگری در قبال تقاضای خانواده پیش می آید.خانواده با نقشی که در حفظ آداب وسنن فرهنگی وانتقال آن به نسلهای آینده دارد،فرهنگ را زنده نگه می دارد.بنابراین خانواده را از پاره ای جهات می توان نماینده جامعه دانست و ناتوانی خانواده در اجرای کامل کارکردهایش گویای این واقعیت است که جامعه نیز به هدفهای خود نخواهد رسید،زیرا هرجامعه ای کوشش دارد تا نسلهایی بالنده ومتفکر در خود پرورش دهد وهسته این بالندگی در درون خانواده شکوفا می شود.(گود،1352: 22)
عناصر تشکیل دهنده نظام خانواده با یکدیگر وبه گونه ای مشخص وجداگانه دارای کنش هستند.هریک از این عناصر در کنش خویش توقعات سایر عناصر را نیز در نظر می گیرد. هنگامی که انتظارات وتوقعات متقابل برای همه عناصراین نظام به درستی معلوم شود و دوام یابد،تشکیل معیارهای نظام خانواده را خواهد داد.عناصر این نظام،علاوه بر انتظارات وتوقعات متقابل،انتظار دارند درمقابل کنشی که انجام می دهند،با کنش متقابل وبازتاب سایر عناصر نیز مواجه گردند.بازتابهای قابل انتظار در نظام خانواده همان تکالیف والزامات هستند وهنگامی که هریک از اعضای خانواده براساس معیارها والزامات،کنش خویش را انجام دهد می توان گفت که نظام خانواده نقش اجتماعی خود را ایفا کرده است.
خانواده سنتی:
از ضرورت تا تقدس! به روایت تاریخ اجتماعی انسان نهاد خانواده اولین نهاد اجتماعی است که برخی از جامعه شناسان ریشه پیدایش آن را همزمان با ظهورمالکیت فردی می دانند (مورگان ومارکس) .درجامعه ایران نیز ازدیربازنهاد خانواده اولین ومهمترین بستراجتماعی شدن فرد و فراگیری آموزه ها، ارزشها و هنجارهای اجتماعی بوده وهست . این ساختار بازمانده از سده های گذشته همواره دارای کارکردهای بسیاری بوده که منجربه قوام ودوام آن درایران نیز گردیده وبه آن سیماو کارکردی " مقدس " داده است. بطوریکه می توان از زوایای مختلفی به این کارکردها پرداخت .
۱) ازدیدگاه سیاسی ،نهاد خانواده مهمترین ابزار نگهداشت وتوسعه ساختار پاتریمونیالیزم یا سلطه موروثی سلطان در جامعه و حفظ دولت مطلقه مردسالار و پدرسالارانه است . بطوریکه "ولی" کوچک درسطح خانواده (پدر) دارای همان اقتدار بی حد وحصری است که" ولی" کبیر درسطح جامعه با عناوینی همچون والی ده یا شهر، سلطان و ولی فقیه داراست . ازاینرو خانواده برای نه تنها مردان مسلط برزنان ، بلکه برای مردان سیاسی ود ینی مسلط بر جامعه نیز دارای تقد س وارزش ویژه ای است که بدون آن ضمانتی بر پایداری ساختارهای پیش گفته وجود نخواهد داشت . اطاعت وتسلیم پذیری ، ترس وتقلید ازرهبران سیاسی ودینی وتبعیت وفرمانپرستی کورکورانه از صاحبان حوزه قدرت وسیاست از گذشته تا کنون همواره آویز گردن ودستاویز بردگی مردم بوده است .بن مایه این زور آشکاروپنهان چنان با سیاست یگانه شده است که در ادبیات ایرانی سیاسیت به معنای تنبیه وادب کردن مردمان نااهل تعبیر شده است .
۲) ازدیدگاه اچتماعی نهاد خانواده ، سازوکار عینی پایش وزایش مرد سالاری وهژمونی مرد بر زن می باشد .تنفیذ وراهبری کارکردهای مردخواهانه ای همچون شوهرداری ، کودک آوری وکودک پروری ، وخانه داری از مهمترین وجوه تقسیم کارسه گانه خانوادگی است که همواره از سوی مردان مسلط بر جامعه وخانواده دنبال شده است .الگوهای مرد خواهانه ای نظیر تعداد وجنسیت فرزند خواهی، نوع پوشش کامل سر وروی زنان، نوع آموزش زنان وفرزندان، نحوه انتخاب همسر برای قرزندان دختر وپسر ، نحوه صرف اوقات فراغت ، احترام به بزرگان وشیوخ خانواده وعشیره .جامعه وانتخاب طرز تفکر دینی وشدت وحدت رعایت سلوک دینی و… از زمره خدماتی بود که تقدس خانواده را دوچندان میساخت .
۳) از دیدگاه اقتصادی نیز کمیت وتعداد خانواده از یکسو وکیفیت یا پسرزایی آنم از سوی دیگر دراقتصاد معیشتی وبسته دارای کارکردهای مطلوبی بود .میل به ازدواج زودهنگام وهمزمان با ورود به سن بلوغ اولین زمینه تشکیل خانواده وبهره گیری از حداکثر توان باروری وقرزند زایی است که موجبات قوام نسل واصل عشیره، افزایش نیروی کارجدید وتقویت قدرت اقتصادی واجتماعی در زیست بوم های کوچک عشیره ای وروستایی را فراهم می آورد .بر همین اساس مردان یا زنان نازا یا باصطلاح اجاق کورفاقد ارج وقرب لازم بوده وبر خلاف آن افراد دارای فرزند بویژه پسرزا ازقرب و اقتدارو تقدس بیشتری برخورداربودند . ۴) از منظر دینی نیز خانواده علاوه بر اهمیت کمی در ایجاد فرصت افزایش تعداد لشکر مسلمین درمقابل کفار فرضی دردفاع از کیان وبیضه اسلام ، دارای اهمیت کیفی درافرایش فرصت برای تکثیر وگسترش اندیشه اسلامی نیز بود .به عبارت دیگرتضمین نمایش اقتدار دینی روحانیت ومتولیان دینی موکول به حفظ وگسترش خانواده بوده و در عین حال وجود آن زمینه عینی لازم برای پیشبرد هژمونی دینی وضرورت وجودی صاحبان دین واقتدار دینی بوده است.
خانواده نیمه مدرن:
خانواده پاردوکسیکال!
با ظهور پدیده مدرنیزم وارداتی درکشور که از سالهای واپسین حکومت قاجار ودر دوران زایمان خود درعصر مشروطه ودر اوج آن با روی کار آمدن پهلوی اول رو به توسعه گذارد، بسیاری از نهادها ونماد های مدرنیزم بتدریج با نهادهای سنتی ودینی جامعه به چالش نشست ویکی ،دیگری را بر نمی تابید . با شکل گیری تاسیسات مدنی نوینی همچون مدارس ( که در تعقیب نخستین الگوی مدرسه نوین رشدیه بود) ، دانشگاهها ، دادگاههای مدنی و تصویب قوانین کیفری وجزایی نوین، سازمان های اداری وبروکراسی ، شناسنایی هویت های فردی با صدور شناسنامه ها وثبت ازدواج وطلاق بیرون از ید اقتدار سنتی دین و متولیان دینی، نهاد خانواده نیز دستخوش تغییرات اساسی گردید. بطوریکه وظایفی همچون آموزش، اشتغال ، تربیت ، همسر گزینی، هویت یابی و جامعه پذیری افراد خانواده از زیر سیطره پدر خارج وبه سایر نهاد های اجتماعی واگذار شد .در این شرایط به دلیل مقاومت متولیان سنت ودین از یکسو وناتوانی متولیان نوگرایی در پیشبرد موفق این فرایند ودرنتیجه فرسایشی شدن این روند ،یسیاری از نهادها وکارکردهای آن با شرایط پارادوکسیکالی روبرو گردید که بیشترین ناهنجاری هارا میتوان در نهاد خانواده ردیابی کرد .
۱) الگوی ازدواج بعنوان خاستگاه اصلی تشکیل خانواده دستخوش تغییرات مهمی شده است .اولین تغییر مربوط به الگوی همسر گزینی است. امروزه میان ارزشهای والدین وفرزندان برای انتخاب همسر تفاوت وگاه تضاد های آشتی ناپذیری بروز کرده است .بطوریکه جوانان دیگر تن به ازدواج های فامیلی نمی دهند واز درون همسری یا ازدواج با خویشاوندان وعشیره مشترک سرباز میزنند . متغییر سن نیز اشکال متفاوتی بخود گرفته است .از طرفی جوانان در سنین جوانی (از نظر روانشناختی تا ۲۴) به ازدواج روی نمی آورندومتوسط سن ازدواج به حدود ۲۷ سال رسیده است واز طرف دیگر با افرادی ازدواج می کنند که کمترین فاصله سنی را با او دارند .عامل سن وفزونی سن شوهر نسبت به زن در ساختار سنتی مبین ومقوم اطاعت پذیری زنان واستحکام نسبی خانواده بوده است . علاوه بر این هویت فردی نیز در انتخاب همسر نقش تعیین کننده ای بدست آورده است چنانکه همسر گزینی به اقتدای هویت خانوادگی افراد صورت نمی گیرد .عواملی نظیر تحصیل، شغل، ثروت ودارایی، زیبایی وقابلیتهای فردی نسبت به عواملی چون آبروی خانوادگی، اسم ورسم ، تبار ومنزلت اجتماعی، تدین واخلاق دینی وسنتی از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است . امروزه بخصوص در اجتماعات نیمه سنتی مدرن وشهرهای بزرگ، موضوع تعیین مهریه وچگونگی احقاق حقوق زن درصورت جدایی از شوهر از مهمترین مراحل فرایند همسر گزینی بشمار میرود .شکل افراطی ومرض گونه این فاکتور چنان است که همچون الگوی کلیدی اقتصاد سیاسی نظام سرمایه داری " پول کالا پول " زن همچنان بعنوان کالا در معادله" جهیزیه دختر مهریه " قرار گرفته وسنجیده میشود.
۲) همسرگزینی سنتی با همه محدودیت هایش، در ساختار بسته مناسبات دختروپسر دارای کارکردی بود که درشکل نیمه مدرن آن ، فاقداین کارکرد شده وبه دلیل عدم شناخت کافی ولازم دختر وپسر از یکدیگر از یکسو واهمیت عوامل اقتصادی در سنجش وگزینش همسر از سوی دیگر نرخ طلاق وگسیختگی پیمان ازدواج بطورروزافزونیزیاد شده است . شناخت سطحی وبسنده کردن بسیاری از الگوهای ازدواج به زیبایی، پول وامکانات رفاهی همسر وهمچنین نبود امکان همنشینی هنجارمند وفارغ از انگها وتهمت های اجتماعی در ایجاد رابطه آشنایی ومراوده آزاد میان دختروپسر به صورتی آشکار وقانونمند به دلیل مقاومت ساختارهای دینی وسنتی در این نوع از مناسبات انسانی، منجر به تشکیل خانواده هایی می گردد که تنها تضمین پایداری آن گاه مهریه سنگین و ترس از عواقب اجتماعی واقتصادی برای زن ویا فرزندان حاصل طلاق میباشد .
۳) همسرگزینی از عروسی تا گور با شکل نمادین لباس سفید عروسی در شروع وتن پوش سفید مرگ در پایان که بازمانده از ساختار کهنه وسنتی خانواده ایرانی است ، با مذموم شمردن واحتراز فراگیر از طلاق، چنان به انسداد وبن بست های خانواده ای به عنوان یک سیستم باز منجر شده است که دیگر کمتر خانواده ای در ایران امروز میتوان یافت که درمعرض نابسامانی، تشتت وستیز وستیزه جویی نباشد .شواهد مربوط به نرخ بالای طلاق در بین مهاجران ایرانی در سایر کشورها که زمینه های امنیت اقتصادی واجتماعی زنان را قراهم می آورند، گویای این مهم است که درصورتیکه امنیت اقتصادی واجتماعی زنان متاهل افزایش یابد، میل به جدایی در بین زنان وحتی مردان متاهل نیزبیشتر میشود .
۴) ناهمسانی های ببار آمده در میان زن وشوهر در ساختار سنتی، راه بدیلی نیز پیش بینی کرده بود تادر صورت وقوع هر اشکالی در کارآمدی زن در خانواده برای حفظ منزلت وتقدس آن بجای طلاق ، همزمان با حفظ خانواده نخست ، باازدواج مجدد مرد وبه اصطلاح آوردن "هوو" کارکردهای خانواده قبلی زمینه تحقق می یافت . در اینجا اصل حفظ کیان وتقدس خانواده است که مجری آن مردان بوده اند. این الگوی جایگزین باوجودیکه دیگر امکان بروز ندارد وبه دلایل اقتصادی وفرهنگی بسیاری از مردان توان بهره گیری از آن را ندارند، در عین حال زمینه ذهنی وعینی حل بحرانهای دامنگیر وچاره ناپذیر خانواده های امروزین را نیز بدست نیاورده وبه دلیل اینکه هنوز به لحاظ فرهنگی، اقتصادی واجتماعی امکان طلاق برای همه خانواده های بحران زده وجود ندارد، امروزه خانواده ایرانی با مسایل عدیده ای روبرو است .
تقاضای روسپیگران در میان مردان متاهل رو به تزاید استوحداکثر مجازات این کار برای آنان انگ های اجتماعی نه چندان پر رنگ ولعابی است که بسیاری آنرا تجورز هم میکنند!
برخی از زنان ناراضی از شوهرانشان به اشکال مختلف به تامین نیازهای جنسی خود روی آورده واغلب به دلیل حکم سنگین مجازات آن بصورت سنگسار،به شکل پنهانی چنین می کنند .
فضای نامساعد تعامل وارتباط انسانی وعاطفی ضعیف میان این قسم ازهمسران، منجر به گسیخته شدن اهرم نظارتی خانواده ووالدین بر فرزندان شده وبسیاری از پدیده ها وآسیب های اجتماعی از قبیل فرارازخانواده، افت تحصیلی، کارکودکان، استعمال دخانیات در سنین نوجوانی، افسردگی های مزمن مادران ونوجوانان وجوانان این دست از خانواده هاو.. محصول عدم تناسب کارکردهای نوین مورد نیاز جامعه در ساختارهای سنتی خانواده ایرانی است .
۵) خانواده امروزین ایران دیگر به الگوهای نسل پیش از خود وفادار نبوده وفرایند جامعه پذیری راعمدتا درمیان همسالان خود، رسانه های نوینی چون ماهواره ، اینترنت والگوهای زیست جوان امروزی در گستره جهانی جستجو کرده وبی تدبیر مسوولان امور آموزشی وتربیتی با نگاه گذشته گرا، با نگاهی به آینده بدنبال فروپاشی ساختارهای کهن اجتماعی، فرهنگی،فکری وسیاسی هستند . بی سبب نیست که امروزه میتوان چنین ادعا کرد که نهاد خانواده دیگر نمی تواند کارکرد پاسداری از ساختارهای کهنه را ایفا کرده ویاریگر وفاداری برای متولیان دین وسنت باشد . از همین روست که بسیاری از صاحبنظران امور اجتماعی نیز که درصد د توجیه وحفظ ساختارهای سنتی هستند به دنبال احیای ساختار کهن وکارکردهای مالوف خانواده بوده وخانواده امروزین جامعه ایران را " مقدس" نمی شمارند . والبته به همین دلیل نیز باید اذعان کرد که "خانواده مقدس" مورد نظر متولیان دین وسنت در ایران در کوران گذار از سنت به مدرنیزم به یکی از بحرانی ترین نهاد های اجتماعی مبدل شده است .! از اینرو به نظر میرسد تاتشکیل یک دولت مدرن با دو خصیصه مهم دولت رفاه وسکولار برای تضمین مناسبات آزادانه پسران ودختران وتامین حقوق انسانی برابر فارغ از ارزشگذاری های دینی وسنتی ازیکسووتضمین امنیت فردی؛ اجتماعی و اقتصادی با ایجاد نظام تامین اجتماعی فراگیر ازسوی دیگر خانواده مقدس ایرانی درصدر مهمترین چالشهای سنت گرایان و نو گرایان کشور قرار گیرد.
نتیجه گیری
یکی از کارکردهای مهم خانواده، کارکرد کنترل اجتماعی است که از راه کنترل مستقیم به رفتار اعضاء و یا به طور غیرمستقیم و به عنوان پی آمد کارکردهایی چون ارضای نیازهای جنسی و عاطفی، حمایت، مراقبت و جامعه پذیری تحقق می یابد. البته با رواج بینش های فرگرایانه و آزادی خواهانه در جوامع لیبرال غربی، از نقش خانواده در کنترل مستقیم رفتار همسران و فرزندان به شدت کاسته شده و به سبب نابسامانی های فزاینده خانوادگی و گسترش پدیده هایی مانند روابط جنسی آزاد، طلاق و خانواده های تک سرپرست، نقش خانواده در کنترل غیرمستقیم اعضاء نیز کاهش یافته است. (به عنوان مثال پژوهش انجام شده در مورد عمل گرایش دختران و پسران به فحشاء نشان می دهد که آنها اغلب به خانواده های مسئله دار تعلق دارند. خانواده هایی که دچار فقر، ستیزه جویی و دشمنی شدید، طلاق، مرگ یکی از والدین، غیبت پدر و یا سوء استفاده جنسی اعضاء از فرد در دوران کودکی بوده اند.
7