تارا فایل

مقاله نقش خانواده بعنوان یک نظام اجتماعی در جامعه




موضوع تحقیق :

نقش خانوداده بعنوان یک نظام اجتماعی در جامعه امروزی

"ویلیام جی. گود" بر این نکته اصرار دارد که افراد ممکن است در جامعه به گونه ای از وظایف خود شانه خالی کرده یا نقش خود را به سایرین محول نمایند، اما وظایف خانوادگی را نمی توان به دیگران سپرد، زیرا تعهدات دیگری در قبال تقاضای خانواده پیش می آید. خانواده که در حفظ آداب و سنن فرهنگی و انتقال آن به نسلهای آینده دارد، فرهنگ را زنده نگه می دارد. بنابراین خانواده را از پاره ای جهات می توان نماینده جامعه دانست و ناتوانی خانواده در اجرای کامل کارکردهایش گویای این واقعیت است که جامعه نیز به هدفهای خود نخواهد رسید، زیرا هر جامعه ای کوشش دارد تا نسلهایی بالنده و متفکر در خود پرورش دهد و هسته این بالندگی در دورن خانواده شکوفا می شود. (گود، 1352: ص 22).
عناصر اصلی خانواده هم مسوول جامعه پذیی فرزندان هستند و هم باید در خارج از خانواده بر آنها نظارت داشته باشند. روابط ناشی از نقش نه تنها در موارد مشخص نظیر فوت یا گرفتاری و مسایل یکی از آنها تغییر می کند، بلکه در سراسر دوران زندگی خانوادگی ادامه می یابد. در همان جوامع گوناگون تشابهات بسیاری در مورد نقشها و وظیف به ویژه اموری که تمایزی بین رفتار زنانه و مردانه است وجود دارد. به طور کلی وضعیت خانوده، زن و شوهری و نقش همسر در خانوده با تکالیف و وظایف آنها در خانواده، جامعه بزرگتر مشخص شده است. با مشخص کردن کار برای مرد خارج از خانواده، جامعه اصلی تقسیم کار را در درون خانواده معین می کند. در بین رفتارهای کلی والدین نسبت به فرزندان، ترک فرزندان عامل مهمی در عدم سازگاری و وابستگی شدید آنها به بزرگتران و همچنین عدم اعتماد در روابط با دیگران به شمار می رود.
عدم کفایت پید یا فقدان او بر حسب اینکه الگوهای دیگری از مردن در خانواده باشند یا نباشند. نتایج و اثرات متفاوتی خواهد داشت. در نهایت، فرزندان در درون خانواده و از طریق تجربه مستقیم با عناصر اصلی نظام خانواده فرا می گیرند که پدر مظهر اقتدار است و مادر مظهر محبت و عطوفت و از این طریق می آموزند که در بزرگسالی نقش مناسب خویش را ایفا کنند.
خانواده و رویکردهای جامعه شناختی
در مورد ساختار و تکامل روابط خانوادگی. جامعه شناسان رویکردهای یک دست و هماهنگی ندارند. از این رو این نگرش ها به پنج گروه عمده تقسیم شده اند (کریستنس1، 1967: ص 86-19).
1- خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی: این رویکرد بیشتر در عرصه فعالیت مردم شناسی و جامعه شناسی است که تاکید و تمرکز آن بر جنبه تاریخی و تضاد فرهنگی است.
2- رویکرد کنش متقابل: این نگرش و رویکرد از حوزه جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی نشئت گرفته و از اواسط دهه 1920 که "ارنست برجس" از پیروان "جرج هربرت مید"، خانواده را به عنوان یک واحد شخصیتهای متعامل معرفی کرد، مورد استقبال و بحث پژوهندگان این رشته قرار گرفت. او به جریانات داخل خانواده توجه کرد: ایفای نقش، روابط پایگاههای، مسایل ارتباطی، تصمیم گیری، کنش ها و واکنش ها در مقابل فشار و نظایر آن.
در این رویکرد توجه اندکی به نهاد کلی خانواده و تضاد فرهنگی به عنوان یک واحد جامعه شده است.
3- تاثیر شرایط و موقعیت اجتماعی بر ساختار خانواده: این رویکرد به گونه ای با واکش گرایان همراه است، اما در جایی که آنان تاکید بر کنش به طور کلی دارند، موقعیت گرایان بر این باورند که موقعیت اجتماعی بر رفتار تاثیر دارد. به عبارتی محرکهای خارجی بر رفتار اعضای خانواده تاثیر می گذارد.
4- رویکرد مراحل زندگی اجتماعی و تکامل خانواده: این رویکرد، شیوه برخورد متمقابل تاثیر شرایط اجتماعی بر ساختار خانواده را می پذیرد، اما نقطه انحرافش از این رویکرد، بر محور تکامل جامعه و تاثیر آن بر روابط زندگی استوار است. به عبارتی ساختار خانواده منطبق با روند تکامل نظام جامعه است.
5- رویکرد ساختگرایی کارکردی: این رویکرد به تحلیل ساختار خانواده: زن و شوهری می پردازد و ارتباط آن با نهادهایی که در انسجام جامعه نقش تعیین کننده ای دارند و در اجتماعی توجه دارد که د ارای اجزایی است، اما در این تحلیل، توجه بر رابطه یک طرفه متمرکز نمی شود، یک نکته اساسی در این رویکرد دو طرفه بودن ارتباط بین اجزا و کل نظام است و این ارتباط صرفاً در ارتباط بین اعضای خانواده و نظام اجتماعی خلاصه نمی شود، بلکه بر ارتباط بین نقشها و نظام نقشها نیز توج خاص می کند.
با همه کمبودهایی که در این رویکرد از نقطه نظر جامعیت و عام پذیری ممکن است وجود داشته باشد، اما از نظر انعطاف پذیری، رویکرد مزبور مورد نظر قرار گرفته است. در واقع آنچه را که از مجموع بررسیها و مطالعات گوناگون به ویژه از نقطه نظر پارسونز می توان دریافت، این است که رویکرد، نظام اجتماعی ار نظام کنشهای متقابل در یک محیط مشخص بین عوامل انگیزه ای که در درون یک فرهنگ با یکدیگر در ارتباط و مناسبات اجتماعی قرار دارند بیان می دارد و اصولاً جامعه شناسی را متناظر با نظام اجتماعی می داند، همانگونه که روانشناسی را متناظر با نظام شخصیت و انسان شناسی را متناظر با نظام فرهنگی می پندارد.
به عبارتی هر نظام کنشی چه اجتماعی و چه مربوط به یک گروه کوچک مانند خانواده، یک سلسله صور عام دارد، زیرا هر نظامی برای موفقیت در عملکرد خود به ابزار و لوازم معیارهای اجتماعی نادیده گرفته شود و سازمان آن دستخوش بی نظمی گردد، آنچه را که دورکیم بی هنجاری می نامد به وقوع می پیوندد.
نظام اجتماعی خانواده، معمولاً از درجه ای از یگانگی برخوردار است. دارای نقشهای مکمل و همچنین گروهی از نقشها برای اهداف جمعی یا فردی است. در درون این نظام اجتماعی، ممکن است تضادی نیز رخ دهد که اغلب نیز اتفاق می افتد، اما در بیشتر موارد، کل نظام آسیب نمی بیند و در واقع برای اینکه نظام دچار آسیب جدی نشود، حد و مرزی نیز وجود دارد که ورای آن حد، بی هنجاری حاکم می گردد. در چنین شرایطی که تضاد از مرز خود تجاوز کند، انتظارات متقابل که در ارتباط با نقشهای متقابل قرار دارند. از بین می رود و در نتیجه هنگامی که تضاد شدید می شود، به حدی که باعث خنثی شدن انتظارات متقابل گردد. نظام اجتماعی خانواده ممکن است موجودیت خود را از دست بدهد. بنابراین برای اینکه تضاد و درگیری در بین اعضای خانواده، در حد و مرز خود قرار گیرد و به عبارتی کنترل شود باید نقشها و نظام نقشها به شکل مناسبی در ارتباط تکمیلی با یکدیگر قرار گیرند. در اینجا دو سئوال اساسی و مهم کارکردی برای نظام خانواده مطرح می گردد:
الف- چه نقشهایی در نظام خانواده نهادی شده است؟
ب- چه کسی این نقشها را انجام می دهد؟
نظام اجتماعی و شبکه روابط متقابل
یک نظام اجتماعی قبل از هر چیز در نخستین برخورد، مجموعه و شبکه ای از روابط متقابل میان افراد و گروههاست، علاوه بر آن عوامل بسیاری از نیز به یکدیگر پیوند می دهد. به عبارت دیگر هر عامل در یک نظام اجتماعی به ویژه از دید کلی کنش متقابل آن با دیگر عاملها در نظر گرفته می شود. کنش اجتماعی سه عنصر را در بر می گیرد:
انتظارات متقابل میان عامل معینی مانند "خود" از عامل جداگانه ای به نام "دیگری" انتظار دارد، در موقعیتی مشخص که در ارتباط با یکدیگرند به صورتی تعیین شده رفتار کند. در همان حال، "خود" می داند که درباره موقعیت مشترک، "دیگری" نیز انتظاراتی دارد. به بینی دگیر هنگامی که پارسونز خصایص نظام اجتماعی و عناصر تشکیل دهنده آن را مشخص می سازد مفاهیم اصلی مورد نظر او "خود" و "دیگری".
یعنی دو یا عده ای بیشتر که در ضمن ایفای نقش با یکدیگر در حال کنش متقابل اند که یا با انتظارات دیگر خود را سازگار می کنند یا از این انتظارت فاصله می گیرد، در حالی که نوعی احترام متقابل در این میان وجود دارد، یعنی آنچه که "خود" از جمله حقوقش محسوب می دارد، از نظر دیگری وظیفه تلقی می شود (توسلی، 1369: ص 191).
ارزشها و هنجارهایی وجود دارند که بر رفتار عاملهای حاکم اند. در واقع انتظارات متقابل در گروه متکی بر وجود هنجارها و ارزشهاست. وجود ارزشها و هنجارهای مشترک مساله ای نیست. مهم این است که "خود" می داند که هنجارهایی "دیگری" می داند و می تواند پیش بینی کند که "دیگری" در یک وضعیت مفروض، به گونه ای معین عمل خواهد کرد.
بالاخره ضمانت اجرایی یا پاداش و تنبیهی که "خود" و "دیگری" در صورت عدم برآوردن انتظارات متقابل دریافت می دارند.
از نظر پارسونز این سه عامل یعنی انتظارات، ارزش، و هنجارها و تضمین ها، عناصر تشکیل دهنده نقشها در کنش متقابل هستند و ساخت یک نظام اجتماعی از طریق نهادی شدن الگوها و ارزشها تثبیت و تحکیم می شود.
مهمترین مزیت برخورد پارسونز با جامعه به عنوان یک نظام این است که تصویری از یگانگی گروه انسانی ارایه می دهد و بیش از هر نظریه پرداز دیگری به شکلی متقاعد کننده معنی واقعیت نظام را در رقابت، یگانگی و پیوستگی کلی الگوهای کنشهای متقابل اجتماعی مطرح می سازد.
او تاکید می کند که نظامهای اجتماعی همان نظام نقشهای رفتاری کنشهای متقابل میان ایفا کنندگان این نقشهاست. در اینجا تاکید بر چگونگی یگانگی شخصیت انسان با نظام اجتماعی و همکاری پایداری با دیگران از طریق ارضای مداوم نیازهاست. نقشها به عنوان مکانیسم هایی در نظر گرفته می شوند که از طریق آنها افراد وارد نظام و جزیی از آن می گردند. معمولاً نقشها طوری شکل می گیرند و در جهتی حرکت می کنند که نظام آن گونه که هست حفظ شود و میزانی از استقلال کارکردی هم برای اعضای آن باقی بماند. در یک نظام آن گونه که هست حفظ شود و میزانی از استقلال کارکردی هم برای اعضای آن باقی بماند. در یک نظام اجتماعی تاکید بر ایفای نقش اجتماعی است. به طوری که نظام فرد را تا حدودی در ایفای نقشش کنترل می کنند.

خانواده به عنوان یک نظام اجتماعی
با توجه به تعریف و مفهومی که از نظام اجتماعی به دست آمد، خانواده را نیز می توان به عنوان نظام کنشهای گوناگون و مشخص شده ای پنداشت که در درون نظام نقشهای تعیین شده سازمان یافته است.
نظام خانواده از طریق ارزشها و هنجارهای اجتماعی به نظام کلی جامعه مربوط می شود و در حقیقت نظام جامعه همواره به عنوان گروه مرجعی برای خانواده عمل می کند.
با این ترتیب، می توان گفت که کنش اعضای خانواده در چارچوب نظام هنجارها و ارزشهای اجتماعی صورت می گیرد، ولی دارای ویژگی ارادی بودن نیز هست. این کنشها در قالب هنجارها و ارزشهای اجتماعی دارای نظام می شوند و به عبارتی هنجارهای اجتماعی چگونگی، و نحوه کنش اعضای خانواده را شکل داده آن را هدایت می کند . اینکه اعضای خانواده را ارادی ذکر کردیم بدین معناست که هر یک از عناصر تشکیل دهنده این نظام ممکن است به دو گونه متضاد، نقشهای خود را ایفا کنند یا در جهت نظام ارزشها و هنجارها یا در خلاف این جهت، هنگامی که در درون یک نهاد اجتماعی یا یک جامعه، نظام ارزشها و این انتظارات، تا حدودی معیارها را برای او تعیین می کند که انتظارات از نقش پدر بودن است. از طرفی هم از دید همان پدر، مجموعه ای توقعات مربوط به بروز بازتابهای احتمالی دیگران وجود دارد که تکالیف یا الزامات نامیده می شود که ممکن است خوشایند یا نامناسب باشند، مثبت باشند یا منفی. پس رابطه میان انتظارات از نقش "پدر بودن" و "الزامات و تکالیف، یک رابطه دو طرفه است. آنچه را که پدر الزامات و تکالیف خویش می داند، از دید همسر و فرزندان و نظام هنجارهای جامعه، انتظارات از نقش است. بنابراین می توان پنداشت که یک نقش، قسمتی از کل نظام جهت گیری عضو خانواده است که با گروهی از معیارها که حاکم بر کنشهای متقابل سایر اعضای خانواده است، وحدت و یگانگی یافته است.
به عبارت روشنتر، عناصر تشکیل دهنده نظام خانواده با یکدیگر و به گونه ای مشخص و جداگانه دارای کنش اند. هر یک از این عناصر در کنش خویش توقعات سایر عناصر را نیز در نظر می گیرد. هنگامی که انتظارات و توقعات متقابل برای همه عناصر این نظام به درستی معلوم شده و دوام یابد. تشکیل معیارهای نظام خانواده را خواهد داد.
عناصر این نظام، علاوه بر انتظارات و توقعات متقابل، انتظار دارند در مقابل کنشی که انجام می دهند، با کنش متقابل و بازتاب سایر عناصر نیز مواجه گردند. بازتابهای قابل انتظار در نظام خانواده همان تکالیف و الزامات هستند و هنگامیه هر یک از اعضای خانواده بر اساس معیارها و الزامات، کنش خویش را انجام دهد می توان گفت که "نقش اجتماعی" خود را ایفا کرده است. مجموعه این نقشهای پایدار برحسب قدرت و موقعیت اعضای آن، به یک نهاد اجتماعی تبدیل می شود که در صورت عدم رضایت ارزشهای حاکم بر آن بی هنجاری پدیدار می شود. بدین ترتیب که شکل و موقعیت کاملاً متقاوتی ممکن است پیش ید (پارسونز، 1951: ص 243-191).
الف- وقتی که معیارها و ضوابط حاکم بر کنشهای اعضاء موجود باشد و نظام خانواده پایدار بماند.
ب- هنگامی که نظام ارزشها از هم پاشیده شود و شرایط ناهنجار به وجود آید.
وقتی که نظام خانواده پایدار است و اعضای خانواده از ارزشهای مشترکی برخوردارند، در واقع سعی می کنند که کنشهای خود را بر اساس انتظارات متقابل یکدیگر تنظیم کنند. علاوه بر این، همنوا شده با ارزشهای مشترک، یک مفهوم مثبت به شمار می آید. حتی اگر خلاف منافع آنی باشد. ارزشهای مشترک محصول جریان یادگیری است و در حیطه فرهنگ جامعه بارو می گردد و به کلی نظام انسجام می بخشد، زیرا آنچه را که از لحاظ اجتماعی مورد انتظار است، از نظر فردی نیز مورد توجه قرار می دهد. این نکته برای استمرار و دوام و نظام اجتماعی ضروری است.
کنشهای اجتماعی دچار مشکل می سازد.
کارکردهای خانواده
"اگبرن" (نای، 1973: ص 8) در چند دهه پیش دهه پیش کارکرد برای خانواده در نظر گرفت.
1- تولید کالای اقتصادی و خدماتی
2- تعیین پایگاه اجتماعی برای فرزندان
3- آموزش فرزندان
4- آموزش مذهب به کودکان و نوجوانان
5- تولید نسل
6- حمایت
7- عطوفت و محبت و روابط اجتماعی خانواده
لیستی که آگبرن به دست داد برای جامعه شناسان بسیار با اهمیت بود، زیرا برخی از این کارکردها می توانست به سازمانهایی سپرده شود، به جزء کارکرد "مهر و عطوفت" در فضای حاکم بر خانواده.
جامعه پذیری: در جوامع معاصر دو وظیفه مهم تولید نسل و تعیین هویت اجتماعی فرزندان از اهم وظایف خانواده است. تعیین اجتماعی و جامعه پذیری، فرآیند یادگیری و تمرینی است که از طریق آن فرد یاد می گیرد که چگونه در وضعیتهای گوناگون اجتماعی، پاسخگوی انتظارات، جامعه باشد. این انتظارات به پایگاههای فرد در گروههای مختلف که متعلق به آنهاست بستگی دارد.
بنابراین می توان اظهار داشت که جامعه پذیری، عبارتست از جریان خاص. علاوه بر این خانواده زن و شوهری، ارزشهای نظام اصلی را در درون نظام خانواده به فرزندان منتقل می کنند. این ارزشها با نقشهایی که عناصر اصلی خانواده در جامعه و خانواده به فرزندان منتقل می کنند. این ارزشها با نقشهایی که عناصر اصلی خانواده در جامعه و خانواده ایفا می کنند. به فرزندان القا می شود. هنگامی که پارسونز در نظام خانواده، ساخت نقشهای پدر و مادر را مطالعه می کنند، نقشها را نه تنها به ارزشها و هنجارها، بلکه به الزامات و تکالیف در نظام خانواده مربوط می داند. نقش نان آوری و اقتدار مرد بستگی به وظیفه او در زندگی خانوادگی دارد. پدر با داشتن پایگاه اجتماعی، وظیفه یا وظایفی بر عهده دارد که از نظر نظام خانواده اش اساسی است. برحسب اهمیت نقش شغلی او در نظام خانواده است که در جامعه، پدر به عنوان رهبر اصلی خانواده است. از طرفی مادر با نقشی که ایفا می کند، وحدت گروه خانوداگی را حفظ می کند. او رابط بین کانون خانواده و اجتماع است، پس نقش وی صرفاً به امور داخلی خانواده محدود نمی شود. با این ترتیب از توزیع نقشها در درون خانواده چنین نتیجه گیری می شود که پدر اقتدار خانواده را در دست دارد و مادر نقش عاطفی را ایفا می کند.
کودک با الگوبرداری از "پدر" و "مادر" و همچنین فراگیری نقشهایی که در بزرگسالی بر عهده خواهد داشت، خود را با والدین همسان می کند. پارسونز اجتماعی ساختن کودک را برای حفظ و تعادل نظام، حیاتی می داند. کارکرد جامعه پذیری به مفهوم انتقال افکار، ارزشها، و مفاهیم عمیق اجتماعی به فرزندان است. این وظیفه با اجرای نقشهایی که پدر و مادر در خانواده و در ساختارهای دیگر اجتماعی ایفا می کنند صورت می گیرد.
در تشریح جامعه پذیری، دورکیم از نظر تصاویر جمعی استفاده می کند و کولی و جرج هربرت مید معتقدند که در نتیجه رشد و تکامل نفس صورت می گیرد. اجتماعی ساختن کودک در درون نظام خانواده، در ارتباط نزدیک با مراقبت جسمی است. در کلیه جوامع، از نظام خانواده هسته ای انتظار می رود که در جامعه پذیری فرزندان خود به نحوی بکوشند که در آینده بتوانند نقشهای افراد موفق بالغ را در جکامعه ایفا کنند. جامعه پذیری جریان پیچیده ای دارد و انتظار می رود که هم پدر و هم مادر و همچنین فرزندان بزرگتر در این جریان همکاری کنند. در حالی که ضرورت همکاری و هماهنگی لازم بین پدر و مادر برای جامعه پذیری فرزندان اجتناب ناپذیر است، نقش پدر در این زمینه بیش از نقش او در پرورش جسمی است. و تنها پدر است که می تواند مرجعی برای فرزندان، به ویژه پسران، باشد، مادر نیز چنین نقشی را در برابر دختران دارد. در روند جامعه پذیری و ابعاد گوناگون آن، نقش مشترک و هماهنگ و پدر و مادر از اهمیت خاصی برخوردار است و این هماهنگی منجر به وحدت نظام خانواده هسته ای می شود.
مید، کولی، و جیمیز هر سه از دیدگاه جامعه شناسی به مساله جامعه پذیری می نگرند که از طریق مشارکت کودک در کنشهای اجتماعی صورت می گیرد (نای. 1973: ص 391). طبق نظر مید تنها با اجرای نقش دیگران است که فرد می تواند خود را خارج از خویشتن ببیند مید موضوع را اینچنین استنباط می کند، همچنانکه شخص در مقابل دیگران دارای کنش است، در برابر خویش نیز دارای تصوراتی است. ممکن است از خودش متنفر گردد، از خویشتن خشنود شود، خود را مقصر بداند یا تشویق کند، به عبارتی خود می تواند آئینه اعمال خودش گردد. مکانیسمی که فرد را قادر می سازد تا خودش را به عنوان یک "ابژه" ببیند، اتخاذ نقش است. با بکار گرفتن نقشهای دیگران و ایفای آنها می تواند خودش را در بازتاب دیگران نسبت به کنشی که دارند ارزیابی کند.
نظریه مید را می توان چنین خلاصه کرد: نیازها و تمایلات و همچنین محرکهای فردی که به طور طبیعی آغاز می شوند، تحت تاثیر تربیت اجتماعی با دو عامل زیر تعدیل می شوند:
1- اشارات افراد خانوده و سایرین
2- عقیده فرد در مورد اینکه دیگران نسبت به او چگونه قضاوت می کنند.
سرانجام اینکه هر جامعه الگوهای مشخصی از فرد دارد. الگوها طی جامعه پذیری در متن وجود افراد نهادی می شوند و به آنها ویژگیهای ا نسانی بهنجار می دهند. مکانیسم این جریان و مطالعه روند جامعه پذیری ما را به ادبیات کنش متقابل سوق می دهد. فرزندان در دورن خانواده گاهی با تقلید از بزرگترها و گرفتن نقشهای آنان (درآوردن ادای دیگران) روند الگوبرداری را نشان می دهند. با چنین تقلیدی از رفتار بزرگترین و دیگرانی که برایشان اهمیت دارند، برای زندگی اجتماعی کاملتری به صورت یک فرد بالغ آماده می شوند. بارها مشاهده شده که فرزندان با اسباب بازیهای خود در نقش یک بزرگتر همان رفتاری را می کنند که مایلند والدین با آنان داشته باشند.
عناصر اصلی نظام خانواده در شکل گیری ساختار شعور اجتماعی نقش اولیه را ایفا می کند. اگر بخواهیم بر اساس جنس بین فرزندان تمایزی قایل شویم، معمولاً پدران الگوی نقش فرزندان پسر و مادران الگویی برای فرزندان دختر محسوب می شوند. اما به طور کلی پدر برای دختران نیز به عنوان الگویی از جنس مخالف تاثیر عمیق دارد.
(ماکوبی، 1972: ص 81) با استناد به تئوری یادگیری، پایه های اولیه جامعه پذیری را در درون نظام خانواده می بیند، زیرا عکس العملهای والدین در قبال نوع رفتار کودک، روند "اجتماعی شدن" به تدریج و ناآگاهانه صورت می گیرد.
از طرف دیگر او به رویکرد تجزیه و تحلیل رونی و جامعه پذیری فرزندان می پذیرد و اثرات ایفای نقش و تفلید رفتار "دیگرانی" را که برای او مهم هستند مورد بررسی قرار می دهد در این رویکرد، کودکان با درونی و نهادی کردن این ارزشها و نگرشها، شخصت خویش را برای بزرگسالی پی می ریزند. در مقایسه این دو تئوری، "ماکوبی" تئوری یادگیری را موثرتر می داند. مطالعات "پیاژه" و پیرانش بر این نکته تاکید دارد که تحریکات محیطی مناسب و آزادی کودک در کشف شناخت محیط، از عناصر اصلی رشد و آگاهیهای بعدی اوست. سایر یافته ها در زمینه عدم احساس امنیت کودک در خانواده و احساس کمبود حمایت از جانب والدین بر عزت نفس، شایستگی، و ثبات کودک تاثیر منفی می گذارد.
"ادوارد. ز. داجر" (کریستنس، 1967: ص 740) کارکرد اصلی خانواده را پرورش فرزندانی مستقل می داند که بتوانند نقش خود را در بزرگسالی بر اساس ارزشهای اجتماعی ایفا کنند. از نظر او فرزندان همزمان باید با ارزشها و هنجارهای جامعه که در آینده در آن مشارکت خواهند داشت هماهنگ گردند، اما این امر چگونه رخ می دهد؟ او عقیده دارد که جامعه پذیری، از طریق مستقیم شخص با ساختار جامعه یا شغل یا افراد حاصل نمی شود، بلکه از طریق کنش بین افراد صورت می گیرد. به عبارتی بین واحد جامعه پذیر کننده "خانواده" و نوزاد صورت می گیرد دقیقاً در این سطح است که نوزاد و بالاخره کودک به تدریج نقش، انتظارات از نقش، و همچنین الگوهای رفتاری را می آموزد. البته در این باره شغل و عناصر دیگر نیز بر جریان جامعه پذیری تاثیر می دارند، اما در واقع کودک در ارتباط با کنش افراد است که واکنشهای مناسب را فرا می گیرد.
در یک مطالعه مشابه دیگر "داجر" (1967) نشان داد جوانانی که در کودکی پدرانشان منزل را ترک کرده و به طور مستمر با آنان زندگی نمی کردند، رفتارشان بیشتر شبیه دختران بود و مادر را به عنوان شخص مقتدر خانواده تلقی می کردند و بیشتر تمایل داشتند که با او همانندسازی کند. علاوه بر این، بررسیهای دیگر او در سال 1962 نشان داد که غیبت پدر بر فرزندان دختر نیز تاثیر منفی دارد، آنان را وابسته و متکی به مادر بار می آورد و از نظر رفتاری در مقایسه با دخترانی که با والدین خود به سر می برند، بیشتر شبیه مادر خود عمل می کنند. با توجه به مطالعات مزبور، جامعه پذیری به دو گونه صورت می گیرد.
– از طریق دستورات و امر و نهی های بزرگترها
– از طریق افکار و واکنشهای همسالان
هر یک از این عوامل در جامعه پذیری افراد موثرند. با این تفاوت که عامل نخست به عنوان نشانه قدرت و اختیار جامعه، حس وظیفه شناسی، اطاعت، و فداکاری را در افراد تقویت می کند و عامل دوم یعنی ارتباط با همسالان، حس همکاری و تعاون را گسترش می دهد.گاهی نیز دو عامل با هم عمل می کنند و تاثیر می گذارند.
در خانواده های پدر معتاد به علت هراس و نگرانی که بر رفتار پدر حاکم است، فرزندان از نظر الگوبرداری دچار سردرگمی و گمراهی می شوند، بنابراین چنین استنتاج می شود که :
در خانواده های پدر معتاد، جامعه پذیری فرزندان دچار اختلال می شود. از این نتیجه گیری مصادیق زیر کسب می گردد:
– فرزندان خانواده های پدر معتاد ارزشهای اجتماعی را به درستی پذیرا نمی شوند.
– فرزندان خانواده های پدر معتاد با همسالان عادی خود سازگاری ندارند.
نحوه ارتباط فرزندان خانواده های پدر معتاد با والدین، همراه با احترام قابل انتظار نیست.
– فرزندان خانواده های پدر معتاد به نظافت و لباش پوشیدن خود توجه کافی ندارند.
– فرزندان خانواده های پدر معتاد معمولاً ترک تحصیل یا افت تحصیلی دارند.
– فرزندان خانواده های پدر معتاد اوقات خود را بیهوده هدر می دهند.
– فرزندان خانواده های پدر معتاد معمولاً جذب همسالان بزهکار می شوند.
نقش نان آوری و اقتدار پدر: در خانواده هسته ای ارتباط و پیوندی که از طریق ازدواج منجر به زندگی زناشویی می گردد، با همکاری و تعاون بین زن و شوهر استحکام می یابد. در کلیه جوامع شناخته شده، خواه دارای عاطفه پذیری فراوان و خواه بی تفاوتی عاطفی، این همکاریها به شیوه های گوناگون بین زن و شوهر وجود داشته است. نوع این همکاریها را تفاوتهای بیولوژی، الگوهای فرهنگی و شریط زندگی اجتماعی نظیر عام گرایی و خاص گرایی تعینی می کند. مردان معمولاً به دلیل وضعیت فیزیک خود وظایف سنگینتری را نیز انجام می دهند. فعالیتهایی که در امور اقتصادی با کمک زن و شوهر انجام می گیرد، در واقع مکمل یکدیگر است و به آنان این فرصت را می دهد که در سایر نقشهای خود نیز دارای کارکرد مناسبی بوده به نظام خانواده پایداری همراه با عطوفت و محبت بخشند.
در تمام جوامع، تمایلی برای اختصاص فعالتیهای اقتصادی بر حسب سن و جنس وجود دارد. زندگی در شرایط گمین شافت2 همکاریهای اقتصادی را معمولاً به صورت کارکردی مستقیم نمایان می سازد و علاوه بر آن به جوانان مسولیتهای اقتصادی بیشتری واگذار می کند، در حالی که در شرایط گزلشافت با انسجام ارگانیکی و همچنین وجود روباط عقلی شکل همکاری که به کارکرد اقتصادی منجر می شود، به گونه ای دیگر است و نوجوانان مسوولیت اقتصادی مستقیم کمتری خواهد داشت. با این ترتیب نقش نان آوری مرد تنها به تامین نیازهای مادی اعضای خانواده خلاصه نمی شود، بلکه علاوه بر اقتدار او، فرزندان با مشاهده نقش پدر به عنوان صاحب یک پایگاه اجتماعی، به تدریج نقش مثبت کار را درونی ساخته در بزرگسالی دارای پایگاهی اجتماعی می شوند.
ایفای کامل چنین نقشی در نظام خانواده، بر اقتدار و تصمیم گیری پدر می افزاید و نقش حمایتی را گسترده تر می سازد و به اعضای خانواده احساس دلگرمی و امنیت می بخشد و مهمتر اینکه فضای حاکم بر روابط اجتماعی اعضای خانواده را سرشار از محبت می کند. در اقوام و دوستان، احساس غرور و راحتی می کنند.
در نظام خانواده ایرانی نقش اقتصادی پدر به گونه ای روشن و آشکار است که نیازی به تشریح آن نیست. هر چند که این نقش با مشارکت عناصر اصلی خانواده صورت می پذیرد، ولی پدر همواره مظهر فعالیت و نان آوری خانواده قلمداد می شود. فرزندان بدون تفکیک جنس، پدر را نشانه ای از تلاش و کوشش برای تامین مخارج زندگی می دانند و همواره انتظار دارند که با دست پر به خانه بازگردد.
پدری که در نظام خانواده از عهده نقش نان آوری و تامین مخارج بر می آید و انتظارات از نقشهای خویش را به درستی برآورده می سازد، از دیگر اعضای خانواده نیز انتظار دارد که پاسخگوی انتظارات از نقش خود باشند و از این رو به امور منزل و رفتار و کنشهای فرزندان نظارت خواهد داشت.
بنابراین با در نظر گرفتن مطالب نظری در زمینه نقش اقتصادی و نان آوری و اقتدر پدر در خانواده، چنین استنتاج می شود که :
در خانواده هایی پدر معتاد، نقش اقتصادی و اقتدار پدر به شدت مختل می گردد. از استنتاج کلی مزبور، نتایج جزئی زیر حاصل می شود:
در خانواده های پدر معتاد پایگاه شغلی پدر دستخوش اختلال می شود.
در خانواده های پدر معتاد بر اثر مخارج شخصی پدر و بیکاری او، خانواده مقروض می شود.
در خانواده های پدر معتاد معمولاً اموال منزل به دست پدر به فروش می رسد.
در خانواده های پدر معتاد همسر و فرزندان صرفاً برای گذراندن معیشت خانوده تن به کارکردن می دهند.
در خانواده های پدر معتاد، معمولاً پدر از مسوولیتهای منزل حذف می شود.
در خانواده های پدر معتاد، اقتدار پدر بر اموال منزل کاهش می یابد.
نقش حمایتی: در ساختار نظام خانواده ایرانی، پدر نقش سرپرستی خانواده را بر عهده دارد و از دید همسر و فرزندان، انتظارات از این نقش نه تنها جنبه تامین مخارج خانواده که مهمتر از آن بعد حمایتی همه جانبه آن برای کل نظام خانواده است.
اما در خانواده های پدر معتاد، فرزندان از نظر دریافت عطوفت و حمایت پدر، در شرایط گیج کننده ای که به سر می برند. اعتیاد پدر به تدریج نقش حمایتی او را به حمایت شونده تبدیل می کند. به جای اینکه با اقتدار بر امور منزل نظارت و کنترل داشته باشد. عملاً به نظارت شونده ای مبدل می شود. بر این اساس، نتیجه گیری کلی زیر حاصل می گردد:
– اعضای خانواده پدر معتاد از نظر مشکل گشایی روی پدر حساب نمی کند.
– در نظام خانواده پدر معتاد، پدر به عضور حمایت شونده ای تبدیل می شوند.
نقش عاطفی پدر در روابط اجتماعی اعضای خانواده:
در خانواده های پدر معتاد، روابط اجتماعی اعضای خانواده دستخوش اخلال می گردد.
این استتناج کلی، خود به مصادیق جزئی زیر تجزیه می شود:
بر روابط اجتماعی اعضای خانواده پدر معتاد، به جای مهر و عطوفت، خشونت حاکم می شود.
– در میزان با هم بدون با اعضای خانواده پدر معتاد، کاهش قابل ملاحظه ای دیده می شود.
– در معاشرتهایی که با حضور پدر صورت می گیرد. اعضای خانواده پدر معتاد، به جای احساس راحتی و غرور، بیشتر احساس شرم و خجالت می کنند.
کودکان از نظر رفتارهای اجتماعی به شدت دچار آسیب می شوند. در واقع برخلاف آنچه که تصور می شود، فرزندان خانواده هایی که بین والدین جدایی فیزیکی صورت نگرفته، اما همواره شاهد خشونت و تنشهای مداوم باشند، ممکن است بیش از فرزندان خانواده های تک والدی، از نظر رفتارهای اجتماعی دچار مشکل شوند. به عبارت دیگر، خانواده های پرستیز بیشتر از خانواده های تک والدی در ایجاد رفتارهای نامناسب و ناسازگاری فرزندان نقش تعیین کننده دارند. این بدان معناست که ناتوانی در ایفای نقش عناصر اصلی خانواده تاثیر نامطلوب تری بر فرزندان دارد تا نبودن یکی از والدین.

اما در خانواده های ایرانی هنوز پدر نقش حمایتی و نان آوری خویش را حفظ کرده و بر امور منزل نظارت دارد و به گونه ای مظهر قدرت و کنترل فرزندان است و در بسیاری از موارد حتی در واپسین لحظات عمر نیز نقش حمایتی خویش را ایفا می کند. هر چند که فرزندان او خود صاحب فرزندانی باشند، باز برای او فرزندی محسوب می شوند که به حمایت عاطفی پدر نیازمندند.
با چنین فضایی آکنده از عطوفت، انتظار می رود که پدر تمام تلاش و اندیشه خود را صرف انجام وظایف و ایفای نقشهایی کند که از او انتظار می رود، اما همه پدران این انتظار را برآورده نمی سازند، در نتیجه آثاری بر جای می گذارند که نتایج آن قابل بررسی است. برای نمونه اکنون تعداد زیادی از پدران با مصرف هرویین عملاً از عهده ایفای نقشها و وظایف خود عاجر مانده به افرادی بی کفایت تبدیل شده اند، زیرا با مصرف هرویین قدرت حافظه و حواس آنان به سرعت تحلیل رفته در مدتی اندک به افرادی بی مسئولیت، دروغگو، و غیر قابل تحمل تبدیل می شوند. نیروی جسمی و جنسی آنان به سرعت از بین رفته، ضعیف می شوند. نیاز به افزایش مصرف مواد مخدر، هر روز معتادان را از نظر اخلاقی و عاطفی به سطح پایینتری می کشاند، به طوری که معتاد پس از چند سال چنان ارزشهای اخلاقی و معنوی خود را از دست می دهد که تن به هر کاری می دهد و دست به هر کاری می زند.
تجسم پدری معتاد در خانوده ها با ویژگیهای این چنین اثرات بسیاری را به ذهن نزدیک می سازد. عنصر اصلی چنین خانواده هایی به جای اینکه با هم زندگی کنند در کنار هم زنده اند و یکدیگر را تحمل می کنند. فرزندان این قبیل خانواده ها از نظر دریافت مهر و عطوفت و کنترل و نظرت و بالاخره حمایت پدر در شرایطی گیچ کننده و سر در گم به سر می برند؛ زیرا پدر معتاد در هنگام مصرف و نشئگی بسیار خوش خلق و با عطوفت می شود و نقش نوازشگری بیش از حد او آن چنان است که فرزندان را به خوا وابسته می سازد و در هنگام خماری چنان لبریز از خشم و درنده خویی می شود که کمترین اساس و واکنشی به نیازهای اساسی فرزندان خود نشان نمی دهد. در نتیجه کودکانی که در چنین شرایط و ساختار آسیب زایی قرار دارند، در تفکر کودکانه خویش به تجربه در می یابند که بین مهرورزی و عطوفت و همچنین مصرف مواد مخدر نوعی رابطه لازم و ملزوم وجود داد و ماده مخدر را روزنه ای به سوی محبت و صفات خوب انسانی می پندارند و احتمالاً چنین است که احساس خوشبینی نیست به مصرف مواد مخدر در این قبیل کودکن شکوفا می شود و اعتیاد پدر به تردجی نقش حمایتی او را به حمایت شونده تبدیل می کند. به جای اینکه با اقتدار بر امور منزل کنترل و نظارت نماید، مورد کنترل و نظارت قرار می گیرد. بر فضای خانواده نگرانی و تشویش و اضطراب حاکم می شود. در بسیاری از موارد نقش نان آوری پدر به گونه ای عکس تغییر جهت می دهد و با رفتارهای مشکوک خویش عملاً کجرفتاری را آموزش می دهد.
همان گونه که تشریح شد در خانواده های کنونی، تقسیم کار بر حسب جنس دارای اهمیت است، یعنی مرد نان آور و مسوول خانواده و زن کانون مهر و محبت و اداره کننده امور خانه است. از این ر و نظریه دورکیم مبنی بر تقسیم کار اجتماعی و انجام جامعه نیز می تواند در سطح خانوادگی و جامعه پذیری فرزندان راهنمای این مطالعه باشد. اصولاً کارکردگرایان، خانواده را پاره نظامی از کل جامعه می دانند که انجام برخی از وظایف اجتماع را بر عهده دارد و اعضای آن وابسته به نظام نقشها و پایگاههای حقوق هستند.
مطالعات و بررسیهای تالکوت پارسونز در این زمینه بیشتر به خانواده های امریکایی عصر حاضر مربوط است. او ساخت خانواده و نقشهای زن و مرد را در رابطه با هم و به صورت تکمیلی مورد تحلیل قرار داده است.
پارسونز ابتدا انواع خانواده و وظایف هر یک را در ارتباط با نوع اجتماع مشخص می کند، سپس به تشریح نقشهای زن و مرد در خانواده های امروزی می پردازد. از نظر پارسونز خانواده در اجتماعات ابتدایی که از نوع گسترده است وظایف تولید اقتصادی، سیاسی، دینی، تفریحی، و اجتماعی کردن فرزندان را بر عهده دارد، اما تفکیک و تخصص در جامعه های جدید، بسیاری از وظایف خانواده گسترده را به موسسات خارج از خانواده منتقل نموده خانواده را از نوع هسته ای یا زن و شوهری کرده است. برای نمونه وظایف تولیدات اقتصادی بر عهده سازمانهای مختلف صنایع گذاشته شده است. از نطر پارسونز چنین ساختاری از خانواده را امروز در تمام جوامع پیشرفته می توان یافت. با وجودی که خانواده برخی از وظایف خود را از دست داده، اما نه تنها بی سازمان نشده، بلکه به صورت یک واحد حیاتی و کاملاً تخصصی درآمده، آزادی بیشتری برای انجام وظایف اساسی خود به دست آورده است.
وظایف خود را از دست داده، اما نه تنها بی سازمان نشده، بلکه به صورت یک واحد حیاتی و کاملاً تخصصی درآمد، آزادی بیشتری برای انجام وظایف اساسی خود به دست آورده است. وظایف اساسی خانواده در سطح کلان تولید نسل و تعیین هویت اجتماعی فرزندان و در سطح خرد اجتماعی کردن کودکان و استحکام و حفظ تعدل شخصیت بزرگسالان است. برای اینکه خانواده بتواند از عهده وظایف خود برآید و نظام خانوادگی حفظ شود، باید نقشهای زن و مرد از یکدیگر تفکیک شوند، همانگونه که نظام جامعه نیز بر اساس تفکیک و تخصص است. بنابراین خانواده هم که پاره نظامی از کل جامعه است تفکیک وظایف زن و مرد را ایجاب می کند. بدین ترتیب که مرد باید دارای پایگاه شغلی و درآمد باشد و نقش نان آوری را در خانواده ایفا کند و همین نقش اوست که او را رهبر خانواده می سازد. اما زن مدار زندگی عاطفی است. هر چند که سایر موسسات نیز در اجتماعی کردن افراد سهیم هستند، اما اساس این اجتماعی شدن در خانواده صورت می گیرد. از نظر پارسونز اگر زن نقش نان آوری را در منزل ایفا کند. هماهنگی خانواده دچار اختلال می شود.3

مقدمه
اجتماعی شدن فرایندی است که از طریق آن کودکان رفتار، مهارتها، انگیزه ها، ارزشها، اعتقادات و معیارهایی را که مطلوب و مناسب و مشخصه فرهنگشان است می آموزند. منابع اجتماعی شدن، افراد و نهادهایی اند که در این فرایند شرکت می کنند و مانند والدین، خواهران و برادران، تلویزیون و سایر رسانه های گروهی. هر چند که همه این عوامل به اشکال گوناگون در کودک تاثیر می گذارند. به طور معمول خانواده مهمترین بخش از محط کودک است. به همین دلیل خانواده مهمترین و قویترین عالم
اجتماعی کردن کودکان تلقی می شود که در شکل دادن به شخصیت، خصوصیات و انگیزه ها نقش کلیدی دارد، رفتار اجتماعی را هدایت می کند و ارزشها، اعتقادات و هنجارهای فرهنگ را منتقل می سازد.
شیوه های والیدن و روشهای انضباطی آنان بی تردید تحت تاثیر خصوصیات شخصیتی و سیستم اعتقادی آنان است. والیدن سالم و بالغ در مقایسه والدین نابالغ و ناسالم معمولاً با حساسیت و مهربانی بیشتری به نیازها و اشارات کودکان توجه می کنند و این نوع فرزند پروری امنیت عاطفی، استقلال، توانش اجتماعی و موفقیت هوشی را تشویق می کند.
کودکان، خانواده را تحت تاثیر قرار می دهند و از طرف دیگر تحت تاثیر خانواده قرار می گیرند. در اولین سالهای زندگی تجارب کودک از جهان خارج تقریباً به طور کامل از طریق خانواده صورت می پذیرد. در خانواده است که کودک ابتدا درباره بیرونی، روابط با دیگران و زندگی اجتماعی نکاتی را می آموزد. بنابراین نحوه عملکرد خانواده دارای آثار عمیق روی رشد کودک خواهد بود. تجسم پدری معتاد در خانواده ها با ویژگیهایی این چنین عواقب بسیاری را به دنبال خواهد داشت. فرزندان این قبیل خانواده ها دوگانگی و عدم ثبات شخصیتی پدر را به کرات تجربه می کنند، مهر و عطوفت در مقابل بی توجهی و خشم، نوازشگری و حمایت در مقابل خشونت و درنده خویی و …
از طرفی بر اساس گزارشی که در سمینار سراسری مبارزه با مواد مخدر در سال 1361 ارائه شد تعداد معتدان کشور حدود یک میلیون نفر برآورد می شد. این رم که چیزی حدود یک چهلم جمعیت ایران را در بر می گرفت. به مرور زمان با افزایش تعداد معتادین، توسط سن اعتیاد نیز کاهش پیدا کرده و جوانان 25 تا 35 ساله را درگیر نمود. چنانچه نقطه خود را بر فرزندان معتادان معطوف کنیم و به موضوع الگو برداری بپردازیم، انتقال الگوهای خانوادگی به فرزندان، مسئله ای جدی و قابل تعمق است که بر اهمیت مسئله می افزاید.
در مواردی که اعتیاد اعضای خانواده و خصوصاً والدین شدید است و همراه با فقر مادی و فرهنگی است عوارض ناخوشایندی به خانواده تحمیل می شود این عوارض دامنه مختلفی از قرار گرفتن در معرض اعتیاد، قاچاق و خرید و فروش مواد مخدر تا سوء استفاده های جسمی و جنسی از کودکان را دارد. در چنین شرایطی اقدامات پیشگیرانه در راستای آموزش و حمایت از فرزندان خانواده ضروری است.
با توجه به سیاستهای ستاد مبارزه با مواد مخدر که شامل مبارزه در بعد عرضه و تقاضای مواد مخدر است و اجرای برنامه هایی به منظور کاهش تقاضای مواد مخدر توجه به فرزندان خانواده های معتاد از اولویت برنامه ها است. گروه های در معرض خطری که در صورت عدم توجه و مراقبت به گروه معتادان و بزهکاران افزوده خواهند شد. (خادمی، 1379)
ضرورت و اهمیت مسئله
خانواده سازنده محیط طبیعی کودک است. کانون خانواده مکانی است که کودک می تواند خود (ego) خویش را در آنجا سازمان دهد و نقش آینده اس را از لحاظ جنسی، اجتماعی و عاطفی پیدا کند. محیط خانواده مامنی است که امنیت لازم را برای یک زندگی سالم به کودک ارائه می دهد لیکن محیط خانواده برحسب جامعه ای که به آن تعلق دارد و نیز از لحاظ ساختمان خود خانواده ممکن است متفاوت باشد، بنابراین لازم است در مطالعه و بررسی رواشناختی خانواده به عنوان یکی از عوامل موثر در فرایند رشد به روابط افراد آن توجه شود. ( تبریزی 1375)
منظور از رشد و تکامل اجتماعی، نضج فرد در روابط اجتماعی است به طوریکه بتواند با افراد و جامعه اش هماهنک و سازگار باشد و از بودن و همکاری با آنها لذت ببرد. در ضمن باید به این نکته مهم توجه شود که کودک هنگام تولد – بر خلاف تصورگذشتگان – نه اجتماعی است نه غیر اجتماعی، بلکه به تدریج اجتماعی شدن را یاد می گیرد پس اینکه فرد از لحاظ اجتماعی چگونه باشد به محیط تربیتی او بستگی دارد. تاثیر خانواده در رشد و تکامل اجتماعی را می توان چنین خلاصه کرد.
کودک آداب معاشرت را از مشاهده رفتار خانواده در موارد و مواقع گوناگون یاد می گیرد. مثلاً : مادر یا پدر و یا سایر افراد خانواده اش را می بیند که زیاد می گویند و کمتر عمل می کنند و یا از دروغگوئی و چاپلوسی با کی ندارند و او نیز همین صفتهای را خواهد داشت. برعکس اگر افراد خانواده همیشه از کمک به مردم، صداقت و راستگوئی لذت ببرند کودک نیز – به احتمال زیاد – دارای همین صفتهای پسندیده خواهد بود. (شعاری نژاد 1375)
تعدادی از روانشاسان و محققین از جمله فرام، سینگر ووین به کل فضای خانواده و ویژگیهای کیفی آن اهمیت داده اند. فرام معتقد ست که مزان کمیت وجودی مادر یا پدر و فرزند می باشد. در صورتی که فضای روانی کودک حائز اهمیت است کیفیت رابطه بین مادر، پدر و فرزند می باشد. در صورتی که فضای روانی حاکم بر خانواده ناسالم باشد، احتمال اختلالات رفتاری فرزندان خانواده از نظر آماری بالاست. لذا می توان از قبل با توجه به اختلالات روانی و رفتاری والدین، مشکلات رفتاری آینده کودکان و نوجوانان را تا اندازه ای پیش بینی نمود.
تحقیقات و مطالعات متعددی که درباره بررسی چگونگی فضای حاکم بر خانواده و رابطه آن با اختلالات رفتاری انجام شده است، نشان می دهد که افراط و تفریط در
زمینه هائی چون پذیرش، توجه، مراقبت، آزادی، توقع، انتظار و تشویق به انجام کارهای نادرست و خلاف، نقش مهمی در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان ایفا می کند. در کنواسیون اصلاحی حقوق کودک مصوب عمومی سازمان ملل متحد در سال 1989 به این نکته بر می خوریم که خانواده به عنوان جزء اصلی و محیط طبیعی برای رشد و رفاه تمام اعضای خود، به ویژه کودکان باید از حمایتها و مساعدتهای لازم به نحوی برخوردار شود که بتواند مسئولیتهای خود را در جامعه ایفا نماید. مکاتب مترقی بر این باورند که هنگامی که کودکی کالائی را به سرقت می برد، آنچه برای جامعه حائز اهمیت اساسی است سرنوشت کودک است، نه سرنوشت کالای مسروقه. آقا بخشی، 1379)
نکته اساسی درخانواده های پدر معتاد که مانع ز توجه مسئولان و سیاستگزاران شده این است که بر عکس کودکان بی سرپرست، هنوز در خانواده زندگی می کنند، مثل کودکان دیگر به مدرسه می روند. و به ظاهر نیز دارای پدر و مادر هستند. روند جامعه پذیری آنان در دورن خانواده به حدی پیچیده و غیر قابل لمس است که تا موضوع اعتیاد پدر فاش نشود قابل ارزیابی نیست. دشواری مسئله و عدم توجه و رسیدگی به کودکان این قبیل خانواده ها از این جا ناشی می شود که هنوز آنان بزهکار یا مجرم نیستند اما ب نگرشی عمیق تر بیم آن وجود دارد که اگر از ایجاد چنین کانون های مخربی به نوعی پیشگیری نشود، آلودگی به کل جامعه سرایت خواهد کرد. به عبارتی سلامت جامعه آینده ما در گرو نجات خانواده هایی است که در این پژوهش خانواده های پدر معتاد نام گرفته اند. ( آقا بخشی 1379).
ابزار تحقیق
فهرست رفتاری کودک یک مجموعه از وسیله های ارزیابی است که توسط دکتر توماس. م. آکنبک Thomas .m. Achenback برای ارزیابی مشکلات رفتاری و هیجانی و نیز قابلیتها (Competences) ساخته شده است. بیشتر فرمها در زبانها و فرهنگهای مختلف ترجمه و استاندارد شده است. بعضی از آنها به بیش از 50 زبان زنده دنیا وجود دارد. تا 1998 بیش از 2300 عنوان تحقیق در خصوص فرمهای مختلف آن گزارش شده است. این تحقیقات در انواع حطیه ها از جمله مواد مخدر و اعتیاد بوده است. یک وب سایت نیز به صورت Online حاوی اطلاعات به روز و سیستم پاسخگو به سوالات به نشانه www.cheklist.uvm. edu وجود دارد. تست CBCL شامل چند مجموعه است:
CBCL برای سنینی 4 تا 18 سال که توسط والدین پر می شود.
CBCL برای سنین 2 تا 3 سال که توسط والدین پر می شود.
YCBCL برای سنین 18 تا 30 سال که توسط والدین پر می شود.
TRF برای سنین 5 تا 18 سال که توسط معلم پر می شود.
CTRF برای سنین 2 تا 5 سال که توسط مراقبین کودک پر می شود.
YSR برای سنین 11 تا 18 سال که توسط خود نوجوان پر می شود.
YASR برای سنین 18 تا 30 سال که توسط خود جوان پر می شود.
SCICA مصاحبه بالینی نیمه ساختاری برای کودکان و نوجوانان بین 6 تا 18 سال
DOF مشاهده مستقیم (Direct observation ) برای سنین 5 تا 14 سال توسط مصاحبه کننده یا تجربه یا مشاهده گر تربیت شده پر می شود.
YSR (Youth Self Report)
قابلیتها (Competances) از دو بخش فعالیتها (Activities) و اجتماعی (Social) تشکیل شده است. فعالیتها شامل انواع ورزش، انواع سرگرمیهای غیر ورزشی و مهارتها، شغل و کیفیت شغل و اجتماعی شامل سازمانهائی که در آن نوجوانان عضویت و فعالیت دارند، میزان فعالیت در آن، تعداد دوستان و کیفیت رابطه آنها، رقتار با دیگران یا تنها بودن می باشد.
8محور
1- گوشه گیری
2- شکایت بدنی
3- افسردگی، اضطراب
4- مشکلات اجتماعی ( روابط اجتماعی)
5- مشکلات فقر
6- مشکلات توجه
7- رفتار بزهکارانه
8- رفتار پرخالشگرانه
مقیاس دیگری نیز به نام Other Problem دارد که مجموعه ناهمگونی از ناراحتیهای مختلف است مانند: ( رفتار به شویه جنس مخالف – نافرمانی – غذا نخوزدن – ترسش – ترس از مدرسه – ناخن جویدن – کابوس – پرخوری – اضافه وزن ( چاقی ) – کم خوابی – پرخوابی – مشکل گفتاری و… )
Validity
مطالعات دکتر محمد رضا محدی با تستس آکنبک – هنجاریابی ایرانی
( دکتر محمد رضا محمدی فوق تخصص روانپزشکی کودکان)
1- نتایج کودکان و نوجوانان مهاجر ایرانی در انگلیس
تعداد کل کودکان و نوجوانان شرکت کننده 300 نفر از شهرهای لندن و منچستر (مدارس ایرانیان)
87% شرکت کنندگان در مطالعهن فرم CBCL را پر کردند و 13% از اینکار سر باز زدند. 17 کودک و نوجوان به علت فقدان بیش از 8 ایتم از CBCL حذف شوند. پس نمونه به 244 نفر، 111 پسر و 33 دختر تقلیل یافت. شرکت کنندگان سنین 6-15 سال سن به دو گروه تقسیم شدند.
نتایج در 4 گروه مقایسه شد. چهار گروه با استفاده از Anova دو طرفه با گروه بندی سن و جنسیت به عنوان متغیرهای غیر وابسته یک پرسشنامه بر اساس پرسشنامه آکنبک تهیه شد که در این گروه مورد تائید قرار گرفت.
نتایج بر اساس سن:
ANOVA دو طرفه با استفاده از سن و جنس به عنوان عامل نشان داد که هیچ تاثیر معنا داری از سن در 8 مقیاس CBCL وجود ندارد.
Interraction بین سن و جنسیت در هیچ کدام از خرده مقیاسها معنادار نبود.
Riliability درونی هر کدام از مقیاسها با ستفاده از آلفای کرونباخ به شرح ذیل است:
میزان Coefficient برای هر مقیاس
73% : Withdrawn
67%: Somatic Competaintse
57%: Social Problems
77%: Depressed – Anxions
76%: Attention Problems
63%: Thonght Problems
83%: Aggressive Behavior
52%: Delingiuency
85%: Externalizing
82%: Internalizing
93%: Total Problem

مطالعات دکتر محمد رضا محمدی با تست آکنبک Achenback
2- مطالعه اپیدمیولوژیک ایران با تست CBCL
تعداد کل نوجوانان و کودکان 1526، نفر که به صورت تصادفی از مدارس جنوب شهر تهران انتخاب شده بودند تعدادنمونه 667 پسر، 859 دختر.
Externalizing Internalizing و مقیاس کل شکل برای دو گروه محاسبه و با ANOVA دو طرف با متغیرهای مستقل جنسیت و سن مقایسه شدند.
نتایج برای سن ANOVA دو طرفه با استفاده از 15% از سن و جنس به عنوان عامل شنان داد که آنها در مقیاسهای معتبر (Significant) بود.
رفتار بزهکارانه ] 1516 /1 = df 76/17 = F 00/0 = P [ Internalizing
] 1516/1 =df 05/4 = F 04/0 = P [ Externalizing

نتایج برای جنس:
در این مقیاسها معتبر بودند:
Withdrawn [df =1516/4 F = 896/3 P = 00/0]
Somatic complaints [df = 1516/4 F = 28/3 P = 01/0]
Anxious dpressed [df = 1516/4 F = 47/4 P = 00/0]
Attention problems [df = 1516/4 F = 53/2 P = 00/0]
Aggressive behaivior [ df = 1516/4 F = 83/3 P = 00/0]
Internalizing [ df = 1516/4 F = 46/5 P = 00/0 ]
Externalizing [ df = 1516/4 F = 16/3 P = 01/0]
Interaction بین جنس و سن مقیاسهای زیر معتبر بود:
Withdrawn [ df = 1516/4 F = 41/5 P = 00/0]
Somatic complaints [ df = 1516/4 F = 41/5 P = 00/0]
Anxious depressed [df = 1516/4 F = 30/10 P = 00/0]
Attention problems [df = 1516/4 F = 28/4 P = 00/0]
Aggressive behavior [ df = 1516/4 F = 16/6 P = 00/0]
Internalizing [ df = 1516/4 F = 58/4 P = 00/0]
Externalizing [ df = 1516/4 F = 79/3 P = 01/0]
Total problems [ df = 1516/4 F = 24/6 P = 00/0]
برای مطالعه میانگین بین ایران ( تهران) و میانگین آکنبک و سایر مطالعات مربوطه به CBCL و همچنینی مطالعه ایرانیان مهاجر در انگلیس ( محمدی و همکاران 1998) میانگین نمرات پسران و دختران در 8 مقیاس، میانگین مقایسه ای Compared Mean مقایسه شد.
Reliability درونی هر مقیاس با آلفای کرونباخ محاسبه شد.
Coefficient به شرح زیر است:
Withdrawn 61/0
Somatic complaints 71/0
Anxious depressed 72/0
Attention problems 66/0
Aggressive bhavior 81/0
Internalizing 83/0
Externalizing 84/0
Total problem 93/0
اطلاعات هنجاری در خصوص Competernces
همان طور که در پروفایل و نحوه نمره گذاری آمده است، مقیاسهای دوری گزینی، شکایات بدنی و افسردگی / اضطراب، گروهی را تشکیل می دهند به نام Internalizing. مقیاسهای رقتار بزهکارانه و رفتار پرخاشرگانه تحت عنوان گروه Externalizing قرار دارند. این گروه بندی یک تمایز گذاری است که در چندین آنالیز چند متغیری از مشکلات کودکان و نوجوانان به دست آمده است. این دو گروه به نامهای مختلف مشکلات شخصیتی در مقابل مشکلات سلوک (توسط پاترسون 1961) Internalizing در مقابل Externalizing ( آکنبک 1966) Inhibitin در مقابل پرخاشگری (Aggression) توسط میلر 1967 – فراتر از کنترل ( Over controlled ) در مقابل تحت کنترل (Under controlled) توسط آکنبک والدبروک 1987 خوانده شده است. (آکنبک 1991).
این دو گروه بندی به معنای حذف طرف قمابل نیست. در بسیاری از موارد همبستگی مثبت بین Internalizing , Externalizing inkeking دیده می شود. در میان نمونه هنجاری در سال 1991، بالائی در یک یا دو زمینه دارند حداقل در سایر مشکلات نیز بالای متوسط نمره می گیرند. هچنین کودکانی که نمرات بسیار پائین در بعضی از مقیاسها دارند نمرات نسبتاً پائین در سایر آنها نیز دارند.
ارتباط این دو گروه مثل ارتباط هوش کلاسی و عملی دروکسلر است. اکثر کسانی مه هوش بالئی در کلامی دارند، همین وضعیت را در غیر کلامی دارند اما کسانی نیز یافت می شوند که هوش کلامی آنها بالاتر است یا بالعکس. نمونه های بسایری یافت می شوند که فقط در یک محیط مشکل دارند.
فهرست رفتاری کودکان – فرم خودسنجی نوجوان
خودسنجی نوجوان4 (YSR) ( آکنبک5، 1991) یکی از فرمهای مجموعه ابزارهای فهرست رفتاری کودکان6 (CBCL) است که برای ارزیابی مشکلات رفتاری و هیجان و نیز قابلیهای کودکان و نوجوانان ساخته شده است. YSR ویژه سنین 11 تا 18 سال است و توسط خود نجوان پر می شود. CBCL فرمهای دیگری نیز دارد که برای سنین دیگر ( مثلاً سنین 18-4 سال یا 25 -18 سال ) نیز مناسب است و بعضی از فرمها توسط والدین یا معلم پر می شود.
YSR دارای دو بخش قابلیتها7 و مشکلات8 است. بخش قابلیتها خود دارای دو قسمت است: 1- فعالیتها که موارد ذیل را در بر می گیرد: انواع ورزش، انواع سرگرمیها و مهارتهایی که نوجوان دارد و اینکه آیا نوجوان شغلی دارد و اگر دارد کیفیت شغل او چگونه است. 2- اجتماعی که موارد ذیل را شامل می شود: سازمانهایی که نوجوان در آنها عضو است وفعالیت دارد و میزان فعالیت او در سازمانهای مذکور، تعداد دوستان، چگونگی روابط آنها، رفتار نوجوان با دیگران و رفتار نوجوان به هنگام تنها ماندن با خواهران و برداران، دوستان یا والدین. بخش مشکلات از 112 ماده یا عبارت تشکیل شده است. در کنار هر ماده اعداد 0، 1و2 نوشته شده است. 0 صفر یعنی درست نیست، 1 یعنی تا حدی یا گاهی درست است و 2 یعنی کاملاً یا اغلب اوقات درست است. نوجوان دور عددی را که با وضعیت او تطابق دارد، خط می کشد. به بعضی از ماده ها عبارت ( شرح دهید) اضافه شده است تا آموزنگر بتواند مشخص کند که آیا نوجوان به آن ماده پاسخ درست داده است یا به درستی آن را فهمیده است و یا اینکه بتواند دقیقاً نوع مشکل را معین سازد.
در این پژوهش با توجه به هدف پژوهش تنها از مقیاسهای مشکلات این پرسشنامه استفاده شده است. این مقایسها عبارتند از : 1- گوشه گیری، 2- شکایات جسمانی، 3- افسردگی / اضطراب، 4- مشکلات اجتماعی، 5- مشکلات تفکر، 6- مشکلات توجه، 7- رفتار بزهکارانه، 8- رفتار پرخاشگرانه، به علاوه دو مقیاس دیگر: مقیاس مشکلات دیگر که مجموعه ناهمگونی از ناراحتیهای مختلف است نظیر نافرمانی، غذا نخوردن، ترس از مدرسه، ناخن جویدن و … و مقیاس خود تخریبی – مشکلات هویت9 که متخص نوجوانان پسر است.
از جمع مقیاسهای اول، دوم و سوم ( منهای ماده103) مقیاس رده دومی به نام درون ریزی و از جمع مقیاسهای هفتم و هشتم مقیاس رده دوم دیگری به نام برون ریزی به دست می آید. یک نمونه کلی نیز منظور شده است که از جمع تمام موارد مربوط به مشکلات حاصل می شود.
شیوه اجرا: این آزمون را می توان به صورت فردی یا گروهی اجرا کرد. از آزمودنی خواسته می شود که هب هنگام پاسخ دادن وضعیت خود را طی 6 ماه گذشته در نظر بگیرد.
اعتبار وروایی: خود سنجی نوجوان از اعتبار وروایی رضایت بخشی برخوردار است. اعتبار مقیاسهای آن از طریق باز آزمایی با فاصله زمانی یک هفته بین 30/0 تا 60/0 و با فاصله زمانی 7 ماه بین 47/0 تا 81/0 گزارش شده است ( کامپس10 و همکاران، چاپ نشده، نقل از آکنبک، 1991). مقیاسهای YSR می تواند به طور اطمینان بخشی تشخیص های DSM -III-R را پیش بینی کند ( مورگان و کائوس، 1991، نقل از ارشدی، 1378 ). مثلاً نمرات بالا در دو مقیاس شکایات جسمانی و افسردگی/ اضطراب تشخیص افتراقی برای افسردگی و افسرده خویی را پیش بینی می کند و نمرات بالا در دو مقیاس رقتار پرخاشگرانه و رفتار بزهکارانه تشخیص افتراقی برای اختلال سلوک ار پیش بینی می کند. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به منبع فوق مراجعه کنید.
YSR و نیز بیشتر دیگر فرمهای CBCL به زبانهای مختلف ترجمه شده است و در فرهنگهای مختلف هنجاریابی گردیده است. بعضی از فرمهای CBCl به بیش از 50 زبان موجود است. تا سال 1998 بیش از 2300 عنوان تحقیق درباره فرمهای مختلف آن گزارس شده است ( ارشدی ، 1378). از جمله مزایای آن می توان به موارد ذیل اشاره کرد: اطلاعات کمی دقیقی فراهم می کند، عملیات آماری آن آسان است، کاربری و آموزش آن نسبتاً آسان است، چندان وقت گیر نیست، زبان ساده ای دارد و فهم آن آسان است و طیف نسبتاً جامعی از مشکلات نوجوانان را ارزیابی می کند. در ایران نیز مطالعاتی درباره هنجاریابی آن انجام شده است و در چندین پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است ( مثلاً ارشدی، 1378، محمدخانی 1378).
در مطالعه حاضر همسانی درونی مقیاسهای آزمون با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ و اعتبار باز آزمایی آن با فاصله زمانی یک هفته تا ده روز محاسبه گردید که نتایج آن در جدول 3-3 آمده است.
همبستگی بین مقیاسهای YSR نیز محاسبه شد که نتایج آن را در جدول 4-3 می بینید.

جدول 3-3: همسانی درونی ( 628n = ) و اعتبار باز آزمایی ( 53 = n) YSR

تعداد مواد
همسانی درونی آلفای کرانباخ
خطای استاندارد اندازه گیری
اعتبار بازآزمایی
سطح
معنا داری
گوشه گیری
7
68/0
58/1
81/0
00/0
شکایتهای بدنی
9
70/0
63/1
85/0
00/0
اضطراب/ افسردگی
16
83/0
43/2
87/0
00/0
مشکلات اجتماعی
8
58/0
55/1
72/0
00/0
مشکلات تفکر
7
68/0
55/1
81/0
00/0
مشکلات توجه
9
68/0
79/1
87/0
00/0
رفتار بزهکارانه
11
56/0
66/1
73/0
00/0
رفتار پرخاشگرانه
19
80/0
47/2
89/0
00/0
مشکلات دیگر
20
66/0
77/2
72/0
00/0
خود تخریبی
12
64/0
88/1
48/0
009/0
درون سازی
31
88/0
33/3
90/0
00/0
برون سازی
30
82/0
45/3
89/0
00/0
نمره کلی
103
83/0
45/9
92/0
00/0
برای سنجش روایی CDS-A و مقیاس اضطراب / افسردگی YSR، 24 نفر از آزمودنیها (12 پسر و 12 دختر، در هر گروه 6 نفر افسرده و 6 نفر سالم) بر اساس نمراتشان در این دو مقیاس انتخاب شدند بر اساس ملاکهای DSM -IV با آنها مصاحبه شد. مصاحبه گران ( یک زن و دو مرد) کارشناس ارشد روانشناختی بالینی بودند و از تشخیص مطرح شده برای آزمودنیها اطلاعی نداشتند. هر آموزنی توسط مصاحبه گرهم جنس خودش ارزیابی می شد.
سه گروه پژوهش، یعنی گروه اول که علایم افسردگی داشتند، گروه دوم که علایمی غیر از افسردگی نشان می دادند و گروه سوم که علامتی نداشتند از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با هم مقیاسه شدند و هیچ تفاوتی بین آنها به دست نیامد (جدول 4-4).

جدول 1-4. مقایسه نمرات دختران و پسران در CDS-A ( 628 = n دختران = 332، پسران = 296)

کل
M SD
دختران
M SD
پسران
M SD
F
Sig
CDS-A
07/75
68/17
06/79
40/18
60/70
68/15
990/37
000/0
CDS-A1
27/47
79/11
84/49
14/12
38/44
68/10
478/35
000/0
CDS-A2
95/30
19/8
78/32
59/8
90/28
19/7
316/37
000/0

جدول 2-4. مقایسه نمرات دختران و پسران در مقیاسهای YSR (628 = n دختران = 332، پسران = 296)

کل
M SD
دختران
M SD
پسران
M SD
F
Sig
گوشه گیری
23/5
80/2
66/5
89/2
75/4
62/2
713/16
000/0
شکایات بدنی
1/4
98/2
74/4
08/3
20/3
63/2
556/44
000/0
اضطراب / افسردگی
99/11
90/5
53/13
03/6
27/10
26/5
424/51
000/0
مشکلات اجتماعی
54/3
39/2
95/3
39/2
09/3
32/2
475/20
000/0
مشکلات تفکر
07/4
74/2
50/4
85/2
58/3
54/2
954/17
000/0
مشکلات توجه
22/6
16/3
84/6
25/3
53/5
91/2
024/28
000/0
رفتار بزهکارانه
35/3
51/2
92/2
22/2
82/3
73/2
024/28-
000/0
رفتار پرخاشگرانه
33/10
52/5
92/10
49/5
66/9
48/5
241/8
000/0
مشکلات دیگر
39/10
75/4
69/11
05/5
92/8
91/3
181/58
000/0
خود تخریبی
ــــ
ــــ
ــــ
ــــ
72/4
13/3
ــــ
ــــ
درون سازی
69/20
61/9
30/23
82/9
76/17
46/8
608/56
00/0
برون سازی
83/13
13/8
84/13
81/6
82/13
40/9
001/0
Ns
نمره کلی
70/56
92/22
99/61
09/23
77/50
27/21
812/39
000/0

در مطالعه ای که فاطمه خاکی با عنوان خانواده و انحرافات اجتماعی، اثر اعتیاد والدین بر فرزندان و خانواده را مورد بررسی قرار داده تاکید شده است که فرزندان رفتار والدین خویش را به صورت مستمر تقلیدی کنند و حتی زشت ترین عادات آنان را عاقلانه و منطقی می پندارند و به تدریج که رشد می یابند، بر اثر کنجکاوی درصد آزمایش مواد مخدری بر می آیند که والدین مصرف می شکنند و از این مسیر به جرگه راه یافته به رفتار مجرمانه دست می زنند. بررسی وضعیت خانوادگی معتادان نشانگر این واقعیت تلخ است که پدران معتاد گاهی سبب انحراف مادر و حتی دختر یا فرزندان پسر شده اند تا به دست آنها مواد مورد نیاز آنها خود را فراهم کنند. اعتیاد والدین گرمی و وابستگی اعضای خانواده را زایل کرده، همکاری و تعاون را عملاً از بین می برد و در نهایت موجب می شود، نوجوانان از این محیط پرتنش به جرگه دوستان پناه برند و در بسیاری از موارد نیز آسیب ببینند. (آقابخش 1371)
پیشینه پژوهش
در مقایسه ای که "ریچارد بلوم" (Blum) بین خانواده های معتاد و غیر معتاد در الجزایر انجام داده اثرات زیر را در خانواده های معتاد مشاهده کرد:
– بین اعضای خانواده معتاد انسجام کمتری وجود داشت.
– نسبت به مسائل کودکان و نوجوانان نظارت و سختگیری لازم وجود نداشت.
– کودکان از آزادی بیش از حد برخورد دار بودند.
– اعتقادات مذهبی و پایبندی به سنتهای خانوداگی در آنها کمتر دیده می شد.
– در تعلیم و تربیت کودکن توجه چندانی به عمل نمی آمد.
– بلوم اضافه می کند که اگر خانواده در برابر مواد مخدر، عقاید آزادگونه ای داشته باشد بیگمان نوجوانان چنین خانواده ای همان طریق را پیموده به سادگی به مواد مخدر گرایش پیدا می کنند. علاوه بر این دوستانی را بر می گزینند که تمایل به مصرف مواد مخدر دارند. (آقا بخشی 1379) .
راتر و همکاران در سال 1970 در مطالعه کلاسیک جزایر وایت انگلستان نشان دادند که عواملی چون اختلافات زناشوئی، افزایش تعداد فرزندان، بیماریهای روانی مادر و سوابق جنائی پدر با اختلالاات رفتاری کودکان در ارتباطند. هربرت در سال 1987 دریافت که نظام خانوادگی از هم پاشیده دور شده اخلاق و استفاده از استدلال از جمله متغیرهای اساسی هستند که در اختلالات کردار و اختلالات رفتاری موثرند. (به نقل از رضازاده ساراب 1375).
همچنین در تحقیقی که بوسیله راترو و همکاران در سال 1975 صورت گرفت مشخص شد که اغلب بچه های پرخاشگر از خانواده هایی می آیند که به اندازه کافی توجه و جهت در آنها وجود ندارد. مدارک و تحقیقات جدید نشان می دهد که بسیار ای بچه هایی که رفتار پرخاشگرایانه نشان می دهند چنین مشکلاتی در نگهداری نیز داشته اند. (به نقل از رضازاده ساراب 1375)
پژوهشی که یول (1991) در خصوص اختلالات رفتاری نوجوانان انجام دار نشان داد که نوجوانان دارای اختلالات رفتاری اغلب از محیطهایی می آیند که در آنها محبت وجود ندارد، فقد عاطفه می باشند و دارای ثبات و مسئولیت مناسب نیستند. (به نقل از رضازاده، راب 1375)
هویت وجکینز (1964) با مطالعه پرونده های پانصد کورکلی که به کلینک راهنمائی کودک دراینلینویز مراجعه کرده بودند به این نتیجه رسیدند که در ارتباط با مشکلات ارجاع شده، علل عمده ای مطرح است که با زندگی محیطی افراد ارتباط دارد، یکی از این علل فشارهای خانوادگی از جمله خصوصیات پدر و مادر و یا مشکلات بر اعضاء خانواده است. ( به نقنل از سالاری 1374).
پیشینه پژوهش
به نظر "باندورا"11 (صالحی ، 1371، ص 75) تاثیر والدین یا افراد دیگر روی کودکان باعث می شود که آنها به صورت مدل الگویی در آیند که کودک در شباهت یافتن به آنها سعی می کند. تمایل به مصرف مواد مخدر در نوجوانان و جوانان اغلب به این علت است که آنها تلاش می کنند تا خود را مانند افراد بالغ و بزرگ جلوه دهند و به امتیازات این افراد دست یابند.
در مقایسه ای که "ریچارد بلوم" (صالحی، 1371، ص 77) بین خانواده های معتاد و غیرمعتاد در الجزایر انجام داد، اثرات زیر را در خانواده های معتاد مشاهده کرد:
– بین اعضای خانواده انسجام کمتری وجود داشت.
نسبت به مسائل کودکان و نوجوانان نظارت و سختگیری لازم وجود نداشت.
-کودکان از آزادی بیش از حد برخوردار بودند.
– اعتقادات مذهبی و پایبندی به سنتهای خانوادگی در آنها کمتر دیده می شد.
در تعلیم و تربیت کودکان توجه چندانی به عمل نمی آمد.
بلوم اضافه می کند که اگر خانواده در برابر مواد مخدر، عقاید آزادگونه ای داشته باشد بیگمان نوجوانان چنین خانوده ای همان طریق را پیموده به سادگی به مواد مخدر گرایش پیدا می کنند. علاوه بر این دوستانی را بر این دوستانی را برمی گزینند که تمایل به مصرف مواد مخدر دارند.
"سلدین" (1972) و "بازایر" در بررسی خویش تحت عنوان خانواده های معتاد به این باو دست یافتند که والدین، به ویژه پدران معتاد این قبیل خانواده ها، مدل خود را به فرزندان خویش منتقل می کنند. آنان معتقدند که فرزندان در درون نظام خانواده یا والدینی معتاد، روزانه شاهد رفتارهای آنان بوده در بزرگسالی مدلی نظیر رفتار پدر را در زندگی جمعی خویش برگزیده ایفای نقش می کنند.
"استانتون"12 و "تود" (1987) در پژوهش خویش به عنوان ساختار اجتماعی خانواده های معتادان اظهار می دارند که نوجوانانی که در دورن خانواده های مستعد معتاد می شوند، حتی زمانی که ازدواج کرده خانواده پدری خویش را رها می کنند، اکثراً مایل اندک که به خانواده اصلی خویش بازگردند، در نتیجه شکست خورده و ناتوان به خانواده اولیه خود بر می گردند. این محققان پس از پیگیریهای فراوان در زمینه الگوهای رفتار جمعی معتادان سرانجام خاطر نشان می سازند که مصرف مواد مخدر در آن واحد دو نقش متمایز ایفا می کند، از یک طرف باعث فردگرایی و فاصله گیری شخص از نظام خانواده شد، از طرف دیگر او را وابسته، محتاج، مطیع، و نیازمند حمایت خانواده می کند.
مطالعه مقایسه ای"کانون 13، (1976) در بین گروهی از خانواده های طبقه متوسط با والدین غیرمعتاد و خانواده های معتاد از طبقه مرفه و بالای جامعه، نشان داده است که بر اثر اعتیاد عناصر اصلی خانواده و تنشهای موجود سایر اعضاء نیز دچار تنش و اضطراب می شوند. او به این نتیجه دست می یابد که برای درمان، نخست باید به کاهش تنشهای موجود در خانواده پرداخت و مادام که از شدت این فشارها کاسته نشود هیچ گونه اقدامی برای درمان میسر نخواهد بود. بنابراین موثرترین گام برای بهبود روابط اعضای خانواده، کنترل این فشارهاست. کودکان چنین خانواده هایی از درجه آسیب پذیری زیادی برخوردارند و رفتارهای خاصی نظیر حساسیت زیاد، خجالت، بدخلقی، زو درنجی از خود بروز می دهند. این کودکان اغلب تنها می مانند و به راحتی قادر به دوست یابی نیستند، زود عصبانی می شوند، و دایماً شاکی هستند. در بسیاری از موارد، کودکانی که در چنین نظام خانوادگی ای رشد می کنند، اغلب آسیب پذیر بوده، پریشان و گوشه گیرندو علاقه ای به ایجاد ارتباط ندارند و معمولاً حالتهای تخاصمی از خود نشان می دهند و شبها خوابهای آشفته می بینند.
"کادوشین" (1988) در مطالعه قابل توجهی که روی گروهی از خانواده های معتاد انجام می دهد، از انواع نادیده گرفتنهایی بحث می کند که فرزندان این قبیل خانواده ها بدان دچارند. از مهمترین غفلتهایی که در مورد فرزندان اعمال میشود می توان از محرومیت کودک از ضروریات زندگی، فقدان نظارت بر رفتار کودک، کمبودهای آموزشی، عدم حمایت از کودک در برابر شرایط آزاردهنده، و بالاخره از محرومیتهای اجتماعی نام برد. محقق، آمار این کمبودها را مورد بررسی قرار داده والدین بی توجه و مسامحه کار را مورد ارزیابی قرار می دهد و اعتیاد والدین را در بروز اعتیاد فرزندان موثر می داند.
"پوپ"14 (1988) در بررسی شناخت تئوریهایی که ویژگیهای زندگی خانواده را با اعتیاد، جنایات، و تخلفات پیوند می دهد و فشاری که بر اثر عواقب و مسائل بعدی بر خانواده وارد می آید، تاکید می کند که مشکل خشونت در خانواده های آسیب زا یک مساله جدی مستمر است. عوامل جانبی موثری که وجود دارد شامل طلاق و جدایی، زندگی منفرد، عدم انضباط صحیح و مناسب، نظارت ضعیف و غیرکافی بر فرزندان است. از ویژگیهای اساسی خانواده های معتاد ، عدم وابستگی و ارتباط مثبت عنصر اصل خانواده، فقر و تنگدسی، و از دست دادن پایگاه شغلی است. علاوه بر این تاثیر اعتیاد والدین بر فرزندان از مهمترین آثار مخرب به شمار می رود.
جهانی به این نتیجه رسید که اصطلاح اعتیاد اصطلاحی عملی نیست و وابستگی داروئی را (drug dependence) را به جای آن توصیه نمود. علیرغم این توصیه کلمه اعتیاد هنوز هم در منابع طبیعی و بین عوامل رایج است و برای توصیف موارد زیر بکار می رود.
1- وابستگی روانی به ماده ای که رفتار دارد و جویانه (drug seeking) را موجب می گردد.
2- ناتوانی قطع مصرف دارد به علت وابستگی جسمی به دارو و تحمل پیدا کردن نسبت به اثرات آن
3- پسرفت سلمت جسمی و روانی در نتیجه سوء مصرف مستمر ماده.
در DSM _II-R اصطلاح "اختلاف مصرف مواد روان گردان" در دو زمینه عمده مورد استفاده قرار گرفته است:
A – الگوی مصرف بیمارگونه: ناتوانی برای قطع یا کاهش مصرف یا حالت مسمومیت در تمام روز، با مصرف ماده مور نظر تقریباً هر روز حداقل به مدت 4 ماه، دوره های مسمومیت یا مصرف بیش از حد ماده بطوری که در عملکرد روانی تاثیر سو بگذارند.
B – تخریب در عملکرد حرفه ای، اجتماعی، جسمی: به علت مصرف، ده (مثل درگیری و نزاع، از دست دادن دوستان، غیبت از محل کار، از دست دادن شغل یا مشکلات قانونی).
واژه نامه روانشناسی و روانپزشکی در توضیح اصطلاح وابستگی داروئی
(drug dependency) نکات زیر را نیز اضافه می نماید و ابستگی به یک دارو ممکن است جسمی، روانی یا مرکب باشد. وابستگی روانشناختی که "عادت" نیز نامیده می شود، با میل شدید مستمر یا متناوب برای مصرف دارو، برای گریز از آثار خماری یا ناراحتی اطلاق می گردد. وابستگی جسمی یا نیاز به مصرف ماده برای پیشگیری از واقع سندرم ترک یا کناره گیری مشخص است.
پرخاشگری
طبق تعریف واژه نام روانشناسی و روانپزشکی اصطلاح پرخاشگری، اصطلاح بسیار کلی برای انواع گوناگونی از اعمال همراه با حمله و خصومت و خشونت می باشد. چنین اعمالی را می توان فرض کرد که به یکی از دلایل زیر برانگیخته می شوند: الف) ترس یا حرمان
ب) میل به ایجاد ترس یا فراری دادن دیگران،
پ) میل به پیش بردن عقاید و علائق شخصی.
پیروان فروید پرخاشگری را تظاهر آگاهانه تا ناتو (غریزه فرضی مرگ) می پندارند. همفکران آدلر آن را نمایش میل به قدرت نهائی و کنترل دیگران می شمارند، آنهای که پرخاشگری را با محرومیت ربط می دهند آنرا هر گونه واکنش نسبت به موقعتی حرمان برانگیز تعریف می کنند (Frastration aggression hypothesis). نظریه پردازان یادگیری اجتماعی اعمال پرخاشگری را واکنشهای آموخته شده از طریق مشاهده و تقلید دیگران و تقویت بعدی رفتار تلقی می کند.
بزهکاری Delinguency
طبق تعریف واژه نامه روانشناسی و روانپزشکی اصطلاح بزهکاری، اصطلاح است که بطور کلی به رفتارهای قانون شکنانه نوجوانان (بطور تیپیک حدود 16 تا 18 سال) اطلاق می شود. مفهوم ضمنی آن این است که بزه در حد جرائم سنگین و جدی نیست. بزهکاری اکثراً با اختلال سلوک مربوط است اما در عین حال ممکن است از سایر اختلالات عصبی و روانی نیز ناشی شود. معمولاً قرائنی از روابط گرم بین مادر و کودک، بخصوص در دوران شیرخوراگی و اوان کودکی وجود ندارد. درجاتی از ناهماهنگی زناشویی ممکن است موجود باشد و بطور مشخص فقدان پیوستگی ناب خانوادگی و وابستگی متقابل روان و راحت مشاهده می گردد. بزهکار گروه گرا بیشتر احتمال دارد که از یک خانواده پرجمعیت که در شرایط اقتصادی نامناسب قرار دارد بیرون آید.
مشکلات اجتماعی (social problems)
این واژه اصطلاحی چتری برای هر موقعیتی که از دیدگاه تعداد قابل ملاحظه ای از افراد جامعه، فرض میشود که بوجود آونده مساله ای است که شدت آن برای ایجاب یک اقدام اساسی و اصلاح کافی است. مسائلی نظیر اعتیاد، بزهکاری نوجوانی، فقر، دسته های جنایکاران، بیکاری و نظایر آنها از جمله مسائل اجتماعی تلقی می شوند.
انزوا (with drawal)
این واژه نشان دهنده الگوی رفتاری مشخص با پس کشیدن از فعالیتهای روزمره، همراه با ناکامی ها، تنش ها، و یاس های مربوط به آن است. این کاربرد تلویحاً کناره گیری نوروتیک از جریان اجتماعی بهنجار همراه با عدم همکاری، عدم احساس مسئولیت، و غالباً یکه بر الکل دارد.
برای تسهیل روابط اجتماعی را می رساند.
دومین معنی ذکر شده در واژه های نامه روانشناسی و دامپزشکی کنار کشیدن آگاهانه از برخی از موفقیتها را مطرح می کند. بر اساس این تعریف کناره گیری تصمیم حساب شده و بدلایل استراتژیک فلسفی، سیاسی و نظایر آنهاست.
در کردار شناسی (ethology) این اصطلاح به الگوی رفتاری ابراز شده توسط با زنده میدان که حالت تسلیم و ترک صحنه بدون تعرض را نشان می دهد اطلاق می گردد. از یک فروم این اصطلاح را اینگونه تعریف می کند: فقدان نورتیک توجه و نگرانی در مورد جهان به مدتی که کناره گیری شخص نتایج نور ویرانگیر داشته باشد.
اعتیاد (addiction)
هر گونه وابستگی شدید روانی یا فیزیولوژیک ارگانیسم نسبت به یک دارد. امتیاز با پیدایش سندرم پرهیز یا محرومیت (abstinence- syndrome) مشخص است که هنگام قطع ناگهانی دارد ظاهر می گردد. بنظر می رسد که فرد معتاد وجود ماده اعتیادآور برای حفر کارکرد طبیعی سلولی الزامی گردیده و قطع آن موجب دگرگونی فرآیندهای فیزیولوژیک و در نتیجه علائم محرومیت می شود. به عبارت دیگر معتاد کسی است که وابستگی جسمی و روانی نسبت به یک دارو پیدا کرده و ناگزیر است مصرف مقادیر مشخصی از آنرا بطور مستمر ادامه دهد. در سال 1964 سازمان بهداشت

منابع:
شفیع آبادی، عبدالله (مترجم) دکتر سامی (مولف) روانشناسی عقب ماندگی فنی- چاپ اول تهران 1350.
– شعاری نژاد، علی اکبر، فرهنگ علوم رفتاری – تهران – انتشارات امیرکبیر 1364.
– دلاور، علی- روشهای تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی – تهران- انتشارات دانشگاه پیام نور 1371
– نظری نژاد، محمد حسین (مترجم)، کارتلج، جی و میلبرن، ی اف (مولفان). آ‚وزش مهارتهای اجتماعی به کودکان، چاپ دوم، شده انتشارات آستان قدس رضوی 1372.
– گنجی، خمره، آزمونهای روانی، چاپ چهارم، شبهه، انتشارات آستان قدس رضوی
– بنی جمالی، شکوه السادات واحدی، حسن، ورانشناسی رشد، چاپ پنجم ، تهران انتشارات چاپ و نشر بنیاد 1371.
– اسفندیاری، مهتاش و عابدی جمال (مترجمان)، گلاس، جین و و استانلی، جولین سی (مولفان)، روشهای آماری را تعلیم و تربیت در روانشناسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
– شاملو سعید، بهداشت روانی- تهران- انتشارات رشد 1369.
– یاسایی، مهشید (مترجم). هنری، سن، پادل و دیگران (مولفان) رشد و شخصیت کودک. تهران مرکز نشر دانشگاهی
– سیف نراقی، مریم و نادری، عزت الله. (مترجمان)، ادگار . ا . دال (مولف)، مقیاس بلوغ اجتماعی و ایسند، انتشارات دانکشده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی 1372.
– شعاری نژاد، علی اکبر، فسفسه آموزش و پرورش چاپ سوم. تهران انتشارات سپره 1374.
– سیف نراقی، مریم و نادری، عزت الله روشهای تحقیق در علوم انسانی. تهران. انتشارات بدر 1369.
– نصفت، مرتضی. اصول و روشهای آماری. جلد اول- چاپ پنچم-تهران- انتشارات دانشگاه تهران 1367.
– کیامنش، علیرضا (برقم)، ریچارد ج- شیوسون (مولف). استدلال آماری در علوم رفتاری، جلد دوم، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی 1371.
– ابراهیمی قوام. صفری- نقش تعالیم انسان گرایانه در نظم پذیری کودکانه. ماهانه تربیت. سال یازدهم. شماره 1، 1374.
– احدی، حسن و محسنی، فیکچره، مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی و جوانی. تهران انتشارات بنیاد. 1371.
– بیابانگرد، اسماعیل. عوامل موثر در رشد اجتماعی، عاطفی و اخلاقی، پوند: شماره 167- 165-1372 ص 42-34.
– ثلاثی، محسن (مترجم). کوزر، پوش (مولف) زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1372.
– رشید پور، مجید. تربیت و رشد اجتماعی. پیوند شماره 95-94-93، 1366.
– رهنما ، اکبر، رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان و راههای تقویت آن. پیوند. شماره 185، 1373 ، ص 31-28.
– صبوری، منوچهر (مترجم) گیدنز، آنتونی (مولف) جامعه شناسی، تهران انتشارات امیرکبیر 1374.
– واتیرفن ، آسن. نظری، سیما (مترجم) ، رشد اجتماعی برای جوانان و خانوادگی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان 1367 ص 13-5.
– محمدیان، توران. بهداشت روانی و رشد روانی اجتماعی کودک، سازمان بهداشت جهانی WHO، انتشارات روزبهان تهران، 1368 ص 37-13 و 127 -105
– عسلی. صدیقه، بررسی برخی از اختلالات رفتار نوجوانان، انتشارات آفتاب و آشنا، 1368 ص 11-7 ، 27-24، 71-69 .
– جی. کارتج، جی . اف میلبرن ، نظری نژاد، محمد حسین (مترجم) ، آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم مشهد- ص 64-33 و 147-127.
– قربان حسینی، علی اصغر، پژوهشی نو در اعتیاد و مواد مخدر انتشارات امیرکبیر، تهران 1368.
– کار، مهرانگیزه بچه های اعتیاد، تهران، انتشارات روشنفکران 1369.
– کریمی پور، صادق، روانشناسی اعتیاد، تهران، انتشارات امیر کبیر 1365.
– عظیمی، سیروس، روانشناسی کودک، انتشارات کتابفروشی دهخدا، تهران 1363 ص 219- 205 و 197-195.
– دتیزر، جورج، ثلاثی، محسن (مترجم) نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، انتشارات علمی، تهران 1377، ص 308-267.
– شفیع آبادی، عبدالله، راهنمائی و مشاور- کودک (مفاهیم و کاربردها) انتشارات سمت – تهران 1372 ص 96-94 و 91-88 .
– شعاری نژاد، علی اکبر، مبانی روانشناختی تربیت، انتشارات پژوهشگاه علوم شناسی و مطالعات فرهنگی تهران 1375 ص 213 – 210.
– شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی رشد، انتشارات کتابفروشی تهران، چاپ چهارم 1349 ص 415 – 402.
– تبریزی، غلامرضا، مقدمه ای بر روانشناسی رشد، انتشارات آیدین 1375.
– جمعی از نویسندگان، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی(1)، انتشارات تحت ، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1374.
– وندرزندن، جیمز دبلیو، گنجی ، حمزه (مترجم) روانشناسی رشد، انتشارات بعثت 1376.
– سیف نراقی، مریم و نادری، عزت ا…، اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن، انتشارات دفتر تحقیقات و انتشارات بدر 1373.
– فرجاد، محمد حسین، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، انتشارات بدر، چاپ پنجم 1371 ص 11-9 و 166-143.
– صبوراردوبادی، احمد، اعتیاد- شناسائی- علل- پیشگیری، انتشارات سازمان منطقه ای بهداری آذربایجان شرقی 1363.
– برژه، ژان، گرگانی، توفان (مترجم)، اعتیاد و شخصیت، انتشارات سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی تهران 138 ص 86-3.

1 Christensen
2 Gemein Schaft
3 میشل، 1354، ص 122.
4- Youth Self Report
5 -Achenback
6 -Children behavior checklist
7 -Competence
8 – Problems
9 – Self destructive -identity problems
10- Campas
11 Bandura
12 Stanton
13 Isaacson
14 Kadushin
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

57


تعداد صفحات : 54 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود