تارا فایل

مقاله فعل معتل و قواعد عربی


فعل معتل
به فعلی که در ریشه آن حرف علّه (و، ی، ا) وجود داشته باشد "فعل معتل" می گویند.1
مانند:"وعد، یسر، قول، بیع، دعو، رمی و …"
انواع فعل معتل
از این جهت که حرف عله چندمین حرف ریشه باشد فعل معتل، به سه دسته تقسیم می شود: مثال، اجوف، ناقص

1-معتل مثال: فعلی است که اولین حرف ریشه آن، حرف عله می باشد.
الف)مثال واوی مانند:وعد(وعده داد)، وصل(رسید)، ودع(رها کرد، ترک کرد)، وهب(بخشید)…
ب)مثال یائی مانند یقظ (بیدار شد)، یسر(آسان شد)، یئس(ناامید و مایوس شد)…
2معتل اجوف: فعلی است که دومین حرف ریشه آن، حرف عله می باشد.
الف)اجوف واوی مانند: قول (گفت)، عود(بازگشت)…
ب)اجوف یائی مانند: بیع(فروخت)، سیر(حرکت کرد)…
3-معتل ناقص: فعلی است که سومین حرف ریشه آن، حرف عله می باشد.
الف)ناقص واوی مانند: دعو(دعوت کرد، خواند)، تلو (تلاوت کرد)…
ب)ناقص یائی مانند: رمی (پرتاب کرد)، هدی (هدایت کرد)…
وجود حروف عله در ریشه فعل های معتل باعث می شود که تلفظ بعضی از صیغه ها دشوار یا غیر ممکن باشد به همین دلیل برای حل این مشکل تغییراتی در فعل های معتل به وجود می آوریم که به این تغییرات "اعلال" می گویند.
مثلاُ "قول" برای تلفظ راحت تر به "قال" تبدیل می شود و "یرمی" به "یرمیُ"، "لم تقول" به "لم تقل".
بنابراین به تغییراتی که در فعل معتل ایجاد می شود"اعلال" می گویند.2
انواع اعلال
در فعل معتل سه نوع اعلال (تغییر) بوجود می آید:(اعلال به قلب، اعلال به حذف، اعلال به اسکان)
الف)اعلال به قلب:
هرگاه یک حرف عله به حرف عله دیگری تبدیل شود به این نوع تغییر "اعلال به قلب"3 می گویند.
مانند: قول قال بیعباع یخشیُیخشی
ب)اعلال به حذف:
هرگاه حرف عله حذف شود به این نوع تغییر، "اعلال به حذف" می گویند.
مانند:یدعوون یدعون لم یقول لم یقل
ج)اعلال به اسکان:
هرگاه حرف عله متحرک، ساکن شود به این نوع تغییر "اعلال به اسکان" می گویند.
مانند: یرمی یرمی یقول یقول
سوال: اعلال فعل های معتل بر چه اساسی و با توجه به چه قواعدی انجام می شود؟
جواب: اگرچه اعلال هریک از سه نوع معتل (مثال، اجوف، ناقص) را باید جداگانه یاد گرفت اما بعضی از قواعد و اصول اعلال وجود دارد که تقریباً در اکثر فعل های معتل اجرا و رعایت می شود.
اصول اعلال
1-معمولاً حرف عله متحرکی که حرف قبلی اش ساکن باشد، حرکتش را به حرف قبلی منتقل می کند(و خودش ساکن می شود)
مانند: یَبِیْعُ یَبِیْعُ یَقْوُلُ یَقُوْلُ (اعلال به اسکان)
2-هرگاه دو حرف ساکن کنار هم قرار گیرند به این حالت "التقای ساکنین" می گویند که باید این حالت را از بین برد بنابراین حرف عله ساکن را حذف می کنیم (برای رفع التقای ساکنین)4
یقولن یقلن یقول لم یقول لم یقل
3-معمولاً حرف عله متحرک باید با حرکت حرف قبل از خودش تناسب5 داشته باشد در غیر این صورت باید به حرف عله متناسب با حرکت ماقبل خود، تبدیل شود.
تناسب حرف با حرکت ماقبلش عبارتست از: فتحه با الف(َ ا)- کسره با یاء(ِ-ی)- ضمه با واو(ُ و)
مانند: قول قال بیع باع
دو تذکر مهم:
1-صداهای کشیده (ا-و-ی) در حقیقت حرکتشان ساکن می باشد (دانستن این مورد برای تشخیص التقای ساکنین، ضروری است)
2-در همه فعل های ماضی معتل، تغییرات صیغه های 6 تا 14 دقیقاً همانند هم می باشد بنابراین اگر در صیغه (6) ماضی اعلال انجام شود همان اعلال در بقیه صیغه ها نیز تا صیغه (14) انجام شود.
اعلال فعل ها (مثال، اجوف، ناقص)
تذکر مهم: همانطوریکه می دانید حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با هم تفاوت دارد و این تفاوت حرکت در چگونگی اعلال ها بسیار موثر و مهم است.6
معتل مثال: وعد ِ یوعد (وعد-یعد)
وهب َ یوهب (وهب- یهب)
الف-ماضی
معتل مثال در ماضی هیچ اعلالی ندارد و مانند فعل های معمولی صرف می شود.
وعد وعدا وعدوا وعدت وعدتا وعدن / وعدت وعدتما وعدتم وعدت وعدتما وعدتن / وعدت وعدنا
وهب وهبا وهبوا وهبت وهبتا وهبن / وهبت وهبتما وهبتم وهبت وهبتما وهبتن / وهبت وهبنا
ب-مضارع
معتل مثال واوی در مضارع در تمامی صیغه ها حرف عله حذف می شود(اعلال به حذف)
یوعد یعد یوهب یهب
یعد یعدان یعدون تعد تعدان یعدن / تعد تعدان تعدون تعدین تعدان تعدن / اعد نعد
یهب یهبان یهبون تهب تهبان یهبن / تهب تهبان تهبون تهبین تهبان تهبن/ اهب نهب
الف)شش صیغه امر مخاطب از ریشه (وعد ِ)، (وهب َ) را بنویسید.7
ب)در جمله زیر، فعل معتل و نوع آن را مشخص کنید.
اخذ المعلم الکتاب من التلمیذ و سال منه عن الدرس و وصف التلمیذ له الدرس.
ج)با توجه به حرکت عین الفعل، مضارع و امر صیغه 7 (للمخاطب) فعل های زیر را بنویسید. (همراه با ترجمه آن ها)
(وصف ِ): (وقف ِ): (وصل ِ): (ودع َ):

اعلال در اجوف
الف-ماضی
در پنج صیغه اول، حرف عله به الف تبدیل می شود (اعلال به قلب)
1)قولا قال با توجه به اصل تناسب حرف عله با فتحه ماقبل آخر تناسب ندارد
2)قولا قالا بنابراین باید تبدیل به "ا" شود. (در پنج صیغه)
3)قولوا قالوا قول قال بیع باع
4)قولت قالت
5)قولتا قالتا
از صیغه 6 تا 14 حرف عله حذف می شود (اعلال به حذف)
6)قولن قلن از صیغه 6 تا 14 نیز ابتدا بخاطر تناسب حرف عله به "ا" تبدیل
7)قولت قلت می شود 6)قولن قالن ، 6)بیعن باعن
8)قولتماقلتما اما با انجام دادن این کار التقای ساکنین پیش می آید پس حرف
9)قولتم قلتم عله ساکن را حذف می کنیم. قالنقلن، باعن بعن
10)قولتقلت البته برای تعیین حرکت اولین حرف در صیغه های 6 تا 14 به
11)قولتما قلتما این صورت عمل می کنیم که اگر حرف عله در اصل "و" باشد
قولتنقلتن حرکت 12)حرف اول را ضمه می دهیم قلن(قول) عدن(عود)
13)قولتقلت و اگر حرف حرف عله در اصل "یـ" باشد حرکت حرف اول را
14)قولناقلنا کسره می دهیم:بعن(بیع)، سرن(سیر)
الف)چهارده صیغه ماضی "بیع" را صرف کنید.
ب)با توجه به صیغه ضمیر، فعل مناسب را در جای خالی قرار دهید و جمله را ترجمه کنید.
هن ………(قال)هن……….(فاز) هن ……….. (سار) هن …………(عاش)8
انا…………(قال) انت………(فاز) انا…………. (سار) انت …………(عاش)

اجوف
ب-مضارع
– در تمامی چهارده صیغه، حرف عله حرکتش را به حرف ما قبل می دهد اعلال به اسکان
یقول یقول
یقولان یقولان
یقولون یقولون
تقول تقول
تقولان تقولان
6)یقولن یقولن یقلن
تقول تقول
تقولان تقولان
تقولون تقولون
تقولین تقولین
تقولان تقولان
12)تقولن تقولن تقلن
اقول اقول
نقول نقول

بر اساس اصل اول حرف عله متحرک که حرف قبلی اش ساکن است،
حرکتس به حرف قبل منتقل می شود و خودش ساکن می شود
یقول یقول
اجوف یائی نیز در تمامی صیغه ها به همین صورت است.
یبیع یبیع
در دو صیغه "6 و 12" نیز بعد از اعلال به اسکان حالت التقای ساکنین
پیش می آید. بنابراین برای از بین بردن التقای ساکنین حرف عله
ساکن حذف می شود.
6)یقولن یقولن یقلن
12)تقولن تقولن تقلن
اجوف یائی نیز به همین صورت می باشد.
6)یبیعن یبیعن یبیعن
12)تبیعن تبیعن تبعن

نکته: مضارع اجوف در صیغه های پنجگانه9(1-4-7-13-14) اگر به هر دلیلی مجزوم شوند (امر، نهی، لم…) دچار التقای ساکنین می شوند به همین دلیل حرف عله حذف می شود.
7-تقول قول قل10 1-یقول لایقول لایقل
7-تبیع بیع بع 13-ابیع لم ابیع لم ابع
تمرین
الف)چهارده صیغه مضارع "بیع" را صرف کنید همراه با شش صیغه امر مخاطب آن.
ب)صیغه 1 مضارع فعل های اجوف زیر را بنویسید. (با توجه به حرکت عین الفعل آن ها) و معانی آن ها را یاد بگیرید.
"قال-عاد-فاز- ذاق- کان- تاب- راح-مات ( ُ )/ باع-سار-جاء-عاش- لاق ( ِ )"
ج)فعل های زیر را مجزوم کنید.
تعود : اقول : نسیر : تخاف
تعود، تکون، تنوب ( ُ )/ تسیر، تعیش ( ِ )
ناقص:دعو یدعو (دعا-یدعو)/ رمی یرمی (رمی- یرمی)
نکته مهم: در فعل معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل "و" و "یـ" برسد (یعنی کنار هم قرار گیرند) حرف عله باید حذف شود.11
الف)ماضی
1-دعو دعا… صیغه اول حرف عله به "ا" تبدیل می شود
(1)حرف عله به خاطر تناسب با حرکت ماقبل
2-دعوا … صیغه دوم اعلال ندارد
تبدیل به الف می شود (اعلال به قلب) دعو دعا
3-دعووادعوا… ضیغه سوم حرف عله حذف می شود (3) حرف عله به دلیل رسیدن به ضمیر"و"
4-دعوت دعت … صیغه چهارم حرف عله حذف می شود
حذف می شود:دعووا دعوا،رمیوا رموا
5-دعوتادعتا… صیغه پنجم حرف عله حذف می شود (4 و 5) حرف عله که به "ت" تانیث می رسد، حرف میشود12
6-دعون … صیغه "6 تا 14" هیچ اعلالی ندارد.
7-دعوت 8-دعوتما 9-دعوتم
10-دعوت 11-دعوتما 12-دعوتن
13-دعوت 14-دعونا
نکته: معتل ماضی اگر عین الفعلش مکسور باشد (مانند:رضی، نسی، خشی، بقی)13 فقط در یک صیغه اعلال دارد (صیغه 3)رضیوا رضوا (زیرا در صیغه اول خودش تناسب دارد و در صیغه "4 و 5" نیز حرف عله حذف نمی شود.)
تمرین
الف)چهارده صیغه ماضی رمی را صرف کنید.
ب)جای خالی را با صیغه مناسب فعل معتل پر کنید. (با توجه به صیغه ضمیرهای داده شده)
هو …………. هی ……………. هم ………………. هن ……………..(رجو)
هو …………. هی ……………. هم ………………. هن ……………..(مشی)
ج)صیغه فعل های زیر را تشخیص دهید و آیا در این فعل ها اعلال صورت گرفته است؟
دعوا: دعوا: دعوت:
دعت: نسی: نسوا:
ناقص
ب)مضارع
– در صیغه های پنجگانه (1-4-7-13-14) ضمه ( ُ ) از آخر فعل حذف می شود اعلال به اسکان
– در صیغه های (3 و 9 و 10) حرف عله حذف می شود.
1-یدعو

یدعو
2-یدعوان

یدعوان
3-یدعوون

یدعون
4-تدعو

تدعو
5-تدعوان

تدعوان
6-یدعون

یدعون
7-تدعو

تدعو
8-تدعوان

تدعوان
9-تدعوون

تدعون
10-تدعووین

تدعین
11-تدعوان

تدعوان
12-تدعون

تدعون
13-ادعوا

ادعو
14-ندعو

ندعو
– در صیغه های پنجگانه، روی حرف عله، ضمه ( ُ ) قرار دارد و به دلیل اینکه تلفظ حرف عله مضموم در آخر فعل دشوار است ضمه را حذف می کنم و در حقیقت حرف عله، ساکن می شود.
– با توجه به نکته صفحه قبل، حرف عله هرگاه به ضمیر "و" (در صیغه 3 و 9) و ضمیر "یـ" (در صیغه 10) برسد حذف می شود.14
– در بقیه صیغه ها نیز اعلال وجود ندارد.
نکته مهم: مضارع ناقص در صیغه های پنجگانه که همیشه اعلال به اسکان می شود اگر به هر دلیلی مجزوم شود (امر، نهی، لم…) برای جزم آن، حرف عله را حذف می کنیم15
تدعو لاتدع (مجزوم به حذف حرف عله) ترمی لاترم(مجزوم به حذف حرف عله)
تدعو ادع(مجزوم به حذف حرف عله) یهدی لم یهد(مجزوم به حذف حرف عله)
تمرین
الف)چهارده صیغه مضارع (رمی ِ) و شش صیغه امر مخاطب آن را صرف کید.
ب)صیغه اول مضارع فعل های زیر را (با توجه به حرکت عین الفعل) بنویسید و نوع اعلال آن ها را ذکر کنید.
دعا-رجا-تلا-عفا ُ / هذی-رمی-مشی-جری-شفی ِ / نسی-رضی 16
ج)فعل های زیر را مجزوم کنید:
تتلو : ترجو : تهدی :
تخشی: یدعوان:
د) نوع اعلال فعل ها را با ذکر صیغه آن ها بنویسید:
یرمون: یهدی: یدعوان:
یهدیان: اهدی: ترجین:

خلاصه اعلال ها
مثال
ماضی: اعلال ندارد
مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به حذف
اجوف:
ماضی: صیغه 1 تا 5 اعلال به قلب (تناسب 6 تا 14 اعلال به حذف (التقای ساکنین)
مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به اسکان (اصل اول) 6 و 12 اعلال به حذف (التقای ساکنین)
ناقص:
ماضی:صیغه 1 اعلال به قلب (تناسب)- 3و4و5 اعلال به حذف- 6 تا 14 اعلال ندارد همنطور 2
مضارع: صیغه های پنجگانه اعلال به اسکان -3و 9 و 10 اعلال به حذف-بقیه صیغه ها اعلال ندارد.
در قواعد فعل های معتل، علاوه بر اصول اعلال به خلاصه موارد نیز دقت کنید:
* حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد به همین دلیل صرف و گاهی اعلال فعل ها با هم تفاوت دارد:
مثال:وعد یعد- وهب یهب / اجوف: قال یقول، باع یبیع، خاف یخاف / ناقص:دعا یدعو -رمی یرمی- خسی یخشی
صدای کشیده "آ" در عربی به دو صورت نوشته می شود: "ی" و "ا"
بنابراین در "رمی" و "دعا" حرف عله به الف تبدیل شده (اعلال به قلب) ولی نحوه نوشتن آن متفاوت است در "رمی" چون ناقص یائی بوده الف به صورت "ی" نوشته می شود: مانند:"هدی، مشی، جری" و در "دعا" چون ناقص واوی بوده الف به صورت "ا" نوشته می شود مانند :"رجا، تلا، عفا"
* تلفظ حرکت (ُ) روی حرف عله در آخر فعل (معتل ناقص) دشوار است.(و-ی)
"یدعو- یتلو- یرمی- یهدی" بنابراین حرف عله را ساکن می کنیم:یدعو- یتلو- یرمی- یهدی
* در معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل (و، ی) برسد حذف می شود(3-9-10)
* جزم معتل ناقص در صیغه های پنجگانه بوسیله حذف حرف عله می باشد.
* بعد از انجام اعلال ممکن است بعضی از صیغه ها شبیه هم شوند(مضارع ناقص)
* در فعل های معتل موارد دیگری نیز وجود دارد که یادگیری آن ها ضرورت کمتری دارد.17

مجهول کردن فعل های معتل
برای مجهول کردن فعل های معتل به همان روش مجهول کردن فعل های صحیح عمل می کنیم اما در برخی موارد، (به خاطر تغییر حرکت) اعلال ها و موارد خاصی نیز بوجود می آید:
معتل مثال
* در ماضی همانند مجرد عمل می کنیم. وصف وصف
* در مضارع مجهول از معتل مثال حرف عله حذف نمی شود.
یصف (یوصف) یوصف
معتل اجوف18
در ماضی مجهول حرف عله به "یـ " تبدیل می شود:
قال قیل باع بیع
* در مضارع نیز حرف عله به "ا" تبدیل می شود:
یقول یقال یبیع یباع
معتل ناقص
* در ماضی (ناقص واوی) حرف "ا" به "ی" تبدیل می شود: دعا دعی
* در مضارع نیز حرف عله (به خاطر تناسب با فتحه عین الفعل) به الف تبدیل می شود "ی"
یدعو یدعی یرمی یرمی
تمرین
فعل های زیر را همانند الگوهای بالا، مجهول کنید.
مثال: وعد یعد اجوف: ذاق یدوق ناقص عفا یعفو
معتل مزید
مبحث اصلی معتلات مزید از کتاب عربی 3 حذف شده است اما در عربی 3 فقط به صورت یک نکته19، به این موضوع اشاره ای شده است به همین دلیل ما نیز در این کتاب به صورت خلاصه به این موضوع می پردازیم:
اکثر فعل های مزید، اعلالشان همانند مجرد آن ها است.
معتل مثال
در دو باب " افعال" و "استفعال" بدون تغییر صرف می شود (و در مصدر حرف "و" بخاطر تناسب به "یـ" تبدیل می شود)
"وجد" اوجد- یوجد اوجاد ایجاد
"وضح" استوضح – یستوضح (استوضاح) استیضاح
معتل اجوف
در دو باب افعال و استفعال
– در ماضی، حرف عله به "ا" تبدیل می شود (به خاطر تناسب) و همانند مجرد از صیغه 6 تا 14 حرف عله حذف می شود.
– در مضارع حرف عله به "یـ" تبدیل می شود (به خاطر تناسب)
قوم افعال
ماضی (اقوم) اقام، اقاما، اقاموا ………
مضارع (یقوم) یقیم، یقیمان، یقیمون ……………
* در مصدر نیز حرف عله، حذف می شود و در آخر "ه" نوشته می شود.
اقوام اقامه استقوام استقامه
در ماضی تمام بابهای حرف عله در آخر فعل به صورت ی نوشته می شود.
هدی (اهتدی) اهتدی قضی (انقضی) انقضی
در مضارع باب های "تفعل" و "تفاعل" نیز در صیغه های پنجگانه آخر فعل به صورت "ی" نوشته می شود.
ولی (یتولی) یتولی

فعل از نظر نوع ریشه (معتل/ صحیح)
الف: معتل : مثال – اجوف- ناقص
ب: صحیح: مهموز- مضاعف- سالم
الف) فعل معتل: فعلی است که در حروف اصلی آن، حرف عله "و، ا، ی" باشد. در قسمت فعل های معتل با انواع فعل معتل کاملاً آشنا شدیم.
ب)فعل صحیح: به فعلی که در حروف اصلی آن، حرف عله نباشد، فعل "صحیح" می گویند فعل صحیح 3 نوع می باشد.
1-فعل مهموز:
به فعلی که یکی از حروف اصلی آن، همزه باشد، "مهموز" گفته می شود.
مانند: اکل : (خورد) سال : (سوال کرد)
الف:همزه در اکثر موارد باید روی حرف دیگری قرار گیرد بنابراین صورت های مختلفی خواهد داشت (ا-و- ئـ- یء)
مانند:"اخذ، یومن، جئت، یخطیء)
ب: در کلمه مهموز اگر دو همزه (اولی مفتوح و دومی ساکن) در اول کلمه، کنار هم قرار گیرند معمولاً با هم ادغام شده و تبدیل به "آ" می شوند.
مانند: ءاخر آخر ءامنوا آمنوا
2- فعل مضاعف
به فعلی که دو حرف از حروف اصلی آن همانند هم باشد، "مضاعف" گفته می شود.
مانند: "مرر (عبور کرد)، قلل (کم شد)، دلل(دلالت کرد)، سرر (شاد کرد)، منن (منت نهاد) و …………."
معمولاً دو حرف همانند در هم ادغام می شود و تشدید می گیرد. "مر، قل، دل، سر، منّ و …………"
به صرف "سرر" در چهارده صیغه ماضی و مضارع توجه کنید:
ماضی: (فقط پنج صیغه اول ادغام می شود)
سر سرا سروا سررت سررتما سررتم سررت
سرت سرتا سررن سررت سررتما سررتن سررنا
مضارع:( در همه صیغه ها غیر از دو صیغه 6 و 12 ادغام می شود)
یسر یسران یسرون تسر تسران تسرون اسر
تسر تسران یسررن تسرین تسران تسررن نَسر
نکته مهم:
فعل مضارع مضاعف در صیغه های پنجگانه (1و4و7و13و14) در صورت مجزوم شدن استثناء را فتحه می گیرد. مانند:
تسرُّ لاتسرَّ (مضارع مجزوم) یضلّ لم یضلَّ (مضارع مجزوم)
و نمونه هایی از کتاب درسی20: اللهم رد کل غریب، اللهم فک کل اسیر، اللهم سد فقرنا بغناک
هر سه، فعل امر (مجزوم) هستند که مضارع آن ها به ترتیب "ترد، تفک، تسد" می باشد.
تمرین
فعل های مضاعف زیر را مجزوم کنید.
اسر نرد یعد
3-فعل سالم
به فعلی صحیحی که مهموز21 یا مضاعف نباشد، "سالم" گفته می شود (یعنی فعلی که در ریشه آن، حرف عله همزه و یا دو حرف همانند وجود نداشته باشد) بیشتر فعل ها در عربی، سالم هستند. مانند: "ذهب، جهد، سبق، شهد، عام، عمل و ………"
تمرین
نوع فعل های زیر را از نظر ریشه، مشخص کنید:
ارسلوا: یصلون: وعدت: یحبون:
فتش: یمر: یرمی: ینزل:
جاهد: یسب: لاتسمح: انقلب:
"درس سوم"
نقش های منصوبی در کتاب عربی (3) با نقش های منصوبی جدید آشنا می شویم که شامل: مفعول مطلق، مفعول فیه، حال، تمییز و مستثنی و منادی است.
مفعول مطلق
مصدری است منصوب که با فعل جمله، هم ریشه است و برای تاکید یا بیان کیفیت انجام فعل به کار می رود.
اگر مفعول مطلق، تنها به کار برود فقط برای تاکید می باشد که معمولاً در آخر جله می آید به این نوع مفعول مطلق "تاکیدی" می گویند مانند:
"فرحت من زیارتک فرحاً" "نزل الله القرآن تنزیلاً" "جلس الرجل علی الکرسی جلوساً"
(از دیدار تو مطمئناً شاد شدم) (خداوند قرآن را قطعاً نازل کرد) (مرد حتماً روی صندلی نشست)
* هدف از به کار بردن مفعول مطلق تاکیدی، فقط تاکید مفهوم جمله است تا شنونده جمله به آن، اطمینان کامل پیدا کند، به همین دلیل، در ترجمه آن از کلمات تاکیدی مانند:"حتماً، قطعاً، مطمئناً، مسلماً، محققاً، بی شک، کاملاً …" استفاده می شود.
2-مفعول مطلق نوعی
اگر همراه مفعول مطلق، صفت یا مضاف الیه بیاید به این نوع مفعول مطلق "نوعی" یا بیانی می گویند.
"فرحت من زیارتک فرحاً کثیراً" "جلس الرجل علی الکرسی جلوس السلاطین"
(از دیدار تو بسیار شاد شدم) (مرد روی صندلی نشست همانند پادشاهان"
* همانطوری که در این دو مثال می بینید، مفعول مطلق، به دلیل داشتن صفت یا مضاف الیه می تواند کیفیت و نوع انجام فعل را بیان کند.
اگر همراه مفعول مطلق نوعی، مضاف الیه بیاید برای ترجمه آن می توان از این کلمات استفاده کرد:"همانند، همچون و …"
و اگر همراه مفعول مطلق نوعی، صفت بیاید برای ترجمه آن می توان از این کلمات استفاده کرد:
"بسیار، (به +صفت)، به نیکی، …."
تکرار و تمرین:
یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاد الآملین : دانش آموز در درس هایش همانند انسان های امیدوار تلاش می کند.
یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاداً بالغاً : دانش آموز در درس هایش بسیار تلاش می کند.
انا فتحا لک فتحاً مبینا : همانا برای تو به آشکار فتح کردیم.
نکته مهم (استثناء)
گفتیم که مفعول مطلق، مصدری هم ریشه فعل جمله است اما برخی از مفعول های مطلق،فعلشان از جمله حذف می شود واین مفعول مطلق بدون فعل خودش به کار می رود بنابراین،موارد زیر،همگی مفعول مطلق هستند.
(اگر چه که فعل آن ها در جمله ذکر نمی شود)
ایضا (نیز وهمچنین) حقا22(واقعا ،به راستی )،جدا اضافه(علاوه بر آن ) شکرا(متشکرم) عفوا(ببخشید) رجا(خواهش می کنم) سمعا وطاعه(به چشم ،اطاعت می شود)حمدا (سپاس می گویم) حتما،سبحان،معاذ(سبحان الله ،سبحان الذی "منزه است" معاذ الله "پناه به خدا" و..
تذکر: مهمترین ویژگی مفعول مطلق این است، که مصدری هم ریشه فعل جمله است.
آشنایی با مصدرها در تشخیص مفعول مطلق اهمیت زیادی دارد.23
مفعول فیه:اسمی است که زمان یا مکان وقوع فعل را نشان میدهد.
معمولا ظرف های زمان ومکان می توانند "مفعول فیه"24 شوند. اعراب مفعول فیه منصوب است.
"ساذهب الی السوق غدا" (فردا به بازار خواهیم رفت)"اکتب الان رساله"(اکنون نامه ای را می نویسم)
"جلست عند صدیقی ظهرا" (هنگام ظهر نزد دوستم نشستم)
"ان الکترون یدور حول النواه" (الکترون اطراف هسته می چرخد)
نکته مهم:چون مفعول فیه زمان یامکان وقوع جمله را بیان می کنند معمولا با پرسیدن این دو سوال کجا/چه زمان می توان مفعول فیه را تشخیص داد. با دقت در ترجمه مثال های بالااین نکته را آزمایش کنید.
تذکر: مفعول فیه میتواند در قسمت های مختلف جمله قرار گیرد اگر چه اصل بر این است که در انتهای جمله باشد.

ظرف:25ظرف اسمی است که موقعیت زمان یا مکان رابیان می کند (ظرف زمان /ظرف مکان )26 که در فارسی به آن قید زمان ومکان می گویند.
مهمترین ظرف های مکان عبارتند از:
فوق
وراء
اثناء
حیث
لدن
تحت
حول
نحو
مع
لدی
خلف
بین
یمینا
عند
هنا
امام
خلال
یسارا
جنب
هناک
ومهمترین ظرف های زمان عبارتد از :
الان
قبل
ظهرا
ابدا
اسبوعا
الیوم
بعد
لیلا
دائما
شهرا
غدا
عند
مساء
لحظه
صیفا
امس
عندما
عشاء
ساعه
شتاء
حین
عندئذ
صباحا
فورا
خریفا
حینما
حینئذ
صباح
لما27
ربیعا
نکته: در بعضی مواقع ظرف، نقش مفعول فیه ندارد بلکه نقش دیگری دارد:
الف) اگرظرف و یا هر اسمی که موقعیت زمان یا مکان را بیان میکند مجرور شود(مضاف الیه و یا مجرور به حرف جر) در این صورت مفعول فیه نمی باشد.مانند:
"مرت الطائره من فوق المدینه" "نسافر الی القریه فی الصیف" "ساکتب انشاء فی یوم الجمعه"
(هواپیما از بالای شهرعبور کرد)(در تابستان به روستا مسافرت میکنیم)(در روز جمعه انشائی خواهیم نوشت)
ب)بعضی از ظرف ها مانند(یوم،نهار،لیل،مساء،صباح و..) ممکن است درجمله نقش های دیگری28مثل (مبتدا، خبر،فاعل،مفعول به و..) داشته باشند و در این صورت مفعول فیه نیستند.
"ان یوم الفصل…." "هوالذی خلق الیل والنهار"

موارد خاص
1-برخی از اسمهای شرط واسم های استفهامی که معنی زمان یا مکان را داشته باشند نیز معمولا "مفعول فیه" می باشند البته به شرط اینکه بعد از اسم استفهام فعل تام 29بیاید.مانند: متی ترجع؟ این تذهب؟
اسم شرط :اذا (هرگاه) اینما(هرجا) اسم استفهام: متی(چه زمان) این (کجا)
2-"عند غروب الشمس"(هنگام غروب خورشید) "عند الرجل"(نزد مرد)
3-برخی از اسم ها خودشان ظرف نیستند ولی اگر قبل از کلمه ای که معنی ظرف دارد قرار گیرند، مفعول فیه می شوند مانند:
الف9 کل وبعض "اطالع الصحیفه کل یوم" "اشاهد التلفاز بعضی الاحیان"
(هر روز ، روزنامه رامطالعه می کنم) (بعضی وقت ها تلویزیون نگاه می کنم)
ب)اسم های اشاره:"اسافر هذا الاسبوع" "کنت شابا تلک الایام"
(این هفته به مسافرت می روم) (جوان بودم آن روزها)
تمرین (47)
مفعول فیه را درجملات زیر مشخص کنید:
-لکن الانسان یغوص الان فی اعماق البحار
-یذهبون الی المسجد عند الغروب
-صرح الفیزیایی المسلم بعد حصوله علی الحائزه تصریحا حیث یشیر الی القران
-هو لا یکذب ابدا
حال
نقشی است منصوب که حالت وچگونگی فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل .. را در هنگام انجام فعل ، بیان میکند.30
ذوالحال :به اسمی که حال برای آن به کار می رود."ذوالحال" یا "صاحب حال" می گویند.
ذوالحال همیشه معرفه است.
یستمع التلمیذ للدرس صامتا اویس من مکانه حزینا
رایت التلامیذ جالسین فی الصف اذهب الی المدرسه ماشیا
در ترجمه حال می توان از کلمه "در حالیکه" استفاده کرد31
سوال:آیا همیشه حال اسم است؟ و به عبارتی دیگر آیا فقط اسم می تواند حال شود؟
جواب: خیر گاهی یک اسم، گاهی یک فعل (جمله فعلیه) وگاهی یک جمله اسمیه، حال می شوند.
حال مفرد
انواع حال حال جمله اسمیه
حال جمله فعلیه
1-حال مفرد:
اسمی است نکره، منصوب و مشتق32 که از نظر تعداد وجنس با صاحب حال مطابقت دارد:
جاء التلمیذ ضاحکا جاء التلمیذان ضاحکین جاء التلمیذ ضاحکین
جاءت التلمیذه ضاحکه جاء التلمیذتان ضاحکتین جاء التلمیذات ضاحکات33
منظور از حال مفرد این است که حال یک اسم باشد (جمله نباشد) و این اسم ممکن است از نظر تعداد، مفرد، مثنی یا جمع باشد بنابراین دراینجا "مفرد" به معنی یکی بودن نیست.(به مثال های بالا دقت کنید)
گاهی یک جمله، حالت را بیان می کند که به آن "جمله حالیه" می گویند جلمه حالیه محلا منصوب می باشد.
2-حال جمله اسمیه:
گاهی یک جمله اسمیه حالت را بیان می کند(که این جمله اسمیه، خودش دارای مبتدا و خبر است)
معمولا در شروع جمله حالیه اسمیه، حرف "و" قراردارد که به آن "واوحالیه" می گویند که درهنگام ترجمه به صورت"در حالیکه"ترجمه می شود.
جاء الطفل و هو ضاحک (کودک آمد در حالیکه او می خندید)
جاء الاطفال و هم ضاحکون تصلی المومنات و هن خاشعات
3-حال جمله فعلیه:
گاهی نیز یک فعل(ماضی ویا مضارع) 34 حالت را بیان می کند که این فعل خودش یک جمله فعلیه محسوب می شود بنابراین به این نوع حال "حال جمله فعلیه " میگویند.(جمله حالیه فعلیه)
جاء الطفل یضحک (کودک آمد در حالیکه می خندید)
اخذت الکتاب و قد دفعت قیمته (کتاب را گرفتم در حالیکه قیمت آن را پرداخته بودم)
جاووا اباهم عشاء یبکون (هنگم شب نزد پدرشان آمدند در حالیکه گریه میکردند)
صاح الفارس وقد یئس من فرسه (سوار کار فریاد زد در حالیکه از اسبش ناامید شده بود)

خلاصه انواع حال:

نوع حال
نوع اعراب
کلماتی که حال می شوند
اسم
مفرد
منصوب ظاهرا

فعل
جمله حالیه(فعلیه)
منصوب محلا

مبتدا و خبر
جمله حالیه (اسمیه)
منصوب محلا
چند تذکر -ذوالحال باید معرفه باشد.
ذوالحال نقش نیست بلکه خود ذوالحال ممکن است فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل باشد بنابراین می توان نتیجه گرفت که ذوالحال گاهی ممکن است اسم وگاهی ضمیر بارز گاهی ضمیر مستتر باشد.
حال از نظر تعداد وجنس تابع ذوالحال است -یک جمله می تواند چندین حال داشته باشد-جمله حالیه، محلا منصوب است.
در حال جمله اسمیه دقت کنید که اعراب خبر مثل همیشه مرفوع است و نباید با حال مفرد اشتباه شود.35

روش ترجمه انواع حال
-حال مفرد را میتوان به صورت قید حالت ("ان" "با" و …) ترجمه کرد و یا به صورت یک جمله با مقدمه "در حالیکه ""جاء الرجل ضاحکا" (مرد خندان/با خنده آمد) و یا (مرد آمد در حالیکه خندان بود)
با دقت در ترجمه جمله حالیه متوجه می شوید که گاهی با اینکه جمله حالیه یک فعل مضارع است ولی در ترجمه به صورت ماضی استمراری ترجمه شده بنابراین می توان گفت که :
چگونگی ترجمه زمان حال به زمان جمله قبل از آن (یعنی جمله اصلی)بستگی دارد به این صورت که اگر جمله اصلی ماضی باشد حال را نیز به صورت ماضی ترجمه میکنیم:
بنابراین: اگر جمله قبل از حال، دارای فعل ماضی باشد جمله های حالیه را به ترتیب زیر ترجمه می کنیم:
الف) اگر جمله حالیه،یک فعل مضارع و یا یک جمله اسمیه باشد،آن را به صورت "ماضی استمراری" ترجمه میکنیم:
جمله اصلی (ماضی)+حال (مضارع)<= ماضی استمراری رجع الطفل یضحک (کودک بازگشت در حالیکه می خندید)
جمله اصلی (ماضی)+حال (جمله اسمیه)<= ماضی استمراری رجع الطفل وهو ضاحک (کودک بازگشت در حالیکه می خندید)
ب)اگر جمله حالیه ،یک فعل ماضی باشد،آن را به صورت ماضی بعید(و یا ماضی ساده) ترجمه میکنیم:
جمله اصلی(ماضی)+حال(ماضی)<= ماضی بعید خرج الطالب و قد کتب درسه
(دانش آموز بیرون رفت در حالیکه درسش را نوشته بود)
نکته مهم: "تفاوت جمله حالیه با جمله وصفیه"
از نظر لفظ جمله حالیه جمله ای است که برای یک اسم معرفه(ذوالحال) به کار می رود در صورتی که جمله وصفیه جمله ای است که برای یک اسم نکره(موصوف) به کار می رود.
از نظر معنی:در ترجمه جمله اسمیه از کلمه "در حالیکه" استفاده می شود و حالت را بیان می کند ولی درترجمه جمله وصفیه بعد از ترجمه اسم نکره از کلمه"که" استفاده می شود.
جاءت الطالبه تضحک آمد دانش آموز در حالیکه می خندید
جاءت طالبه تضحک آمد دانش آموزی که می خندید
تمرین 48
در جملات زیر حال و نوع آن را مشخص کنید.(ضمنا ذوالحال را نیزمشخص کنید)
-یا اولادی اسلمتم طائعین وهاجرتم مختارین -نظرت الخنساء الی الافق قائله
-انی یدوم لها الصفاء و قد فقدت اباها واخویها -رایت صدیقی یمشی فی السوق
-ابتعد الرجل و هو ضاحک -یعیش الفقراء مظلومین
"سوالات چهارگزینه ای"
241- عین السوال المناسب للعباره التالیه "نهض اویس من مکانه حزیناً":
1)کیف نهض اویس؟ 2)انی نهض اویس من مکانه؟
3)لماذا نهض اویس؟ متی نهض اویس من مکانه؟
242-ای کلمه لاتناسب الفراغ لاسلوب الحال؟ (سراسری تجربی-78)
"خرج الطلاب من جلسه الامتحان ………."
1)ابتساماً 2)فرحین 3)ضاحکین 4)یبتسمون
243- کدام پاسخ در برگیرنده حال نیست؟ (سراسری هنر-74)
1)رایت التلمیذ و هو یکتب الدرس 2)رایت تملیذ المدرسه یکتب الدرس
3)رایت تلمیذاً یکتب الدرس 4)رایت التلمیذ یکتب الدرس
244-فی ای جواب جاء الحال؟
1)جاءت امراه تسجع ابناءها الی الحرب 2)جاءت الخنساءُ اولادها الی الحرب
3)تستقبل الخنساء العادین من ساحه المعرکه4)کان اویس مشتاقاً لزیاره النبی
245-ما هو الصحیح للفراغ "الطالبات یستمعن الی الدرس …….." :
1)صامته 2)صامتات 3)صامتین 4)صامتات
246-عین الخطا للفراغ فی اسلوب الحال "رایت الرجال …….. فی غرفه المدیر":
1)وهم جالسون 2)یجلسون 3)و هم جالسین 4)جالسین
247-ما هو الصحیح للفراغ "جاءَ الاطفال و هم ………..":
1)فرحین 2)فرحون 3)فرحاً 4)فرحه
248-میز الخطا للفراغ لایجاد اسلوب الحال:"هجم المسلمون علی الاعداء ….." (سراسری هنر 78)
1)مکبرین 2)و هم مکبرون 3)و هم یکبرون 4)و هم مکبرین
249-عین "الوال" الحالیه: (سراسری هنر 82)
1) (وافجر و لیال عشر…) 2)لاتطلب و لا تسال ما لافائده فیه
3)هولاء یدعون ربهم و یطلبون منه العزه 4)تقدمت الامه و هی تدعو الی العمل
250-عین الاصح و الادق فی الترجمه "نظر الی السماء یفتش عن موضع الشمس":
1)به آسمان نگاه کرد و به دنبال محل خورشید گشت.
2)به آسمان نگاه می کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
3)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
4)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گردد.

تمییز
اسمی است منصوب، نکره و جامد که ابهام کلمه یا جمله قبل از خود را از بین می برد.
به این جمله دقت کنید "محمد افضل منک" (محمد از تو برتر است)
با دقت در این جمله متوجه می شوید که کلمه "افضل" (برتر) ابهام دارد زیرا این سوال برای شنونده مطرح می شود که از چه نظر محمد برتر است؟ از نظر ایمان یا ثروت یا تلاش یا کار و ………..؟ کدامیک؟
بنابراین کلمه "افضل" (برتر) به دلیل ابهام نیاز به تمییز دارد تا ابهام آن را از بین ببرد:
"محمد افضل منک ایماناً" (محمد از تو برتر است از نظر ایمان) و یا "مالاً، اجتهاداً، عملاً و …"
تذکر: در ترجمه تمییز می توان از کلماتی مانند:"از جهت، از نظر" استفاده کرد.
اکنون که با تمییز آشنا شدیم می خواهیم بدانیم که در چه مواردی ابهام وجود دارد و یا به عبارتی دیگر، تمییز در چه مواردی استفاده می شود؟
مواردی، که در آن تمییز به کار می رود عبارتند از:
1-بعد از اسم تفضیل36
کان اصدق الناس قولاً ان اکمل المومنین ایماناً احسنهم اخلاقاً
(صادق ترین مردم بود از نظر سخن) (همانا کامل ترین مومنان از نظر ایمان بهترین آن ها را از نظر اخلاق است)
الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثواباً (نیکی های ماندگار در نزد پروردگارت بهتر است از نظر ثواب)
2-بعد از فعل های دارای ابهام
برخی از فعل ها در جمله طوری بیان می شوند که دارای ابهام می شوند بطوریکه در ذهن شنونده سوال "از چه نظر- از چه چیز" بوجود می آید بعضی از این فعل ها عبارتند از:
حسن (نیکو شد)- کبر (بزرگ شد)- طاب(خوب و نیکو شد)- زاد (زیاد کرد)- ازداد(زیاد شد)- تقدم (پیشرفت کرد)- ملا (پر کرد) امتلا (پر شد)- فجر (شکافت)- کفی بـ … (کافی شد)……
مانند: حسن الولد ادباً یتقدم الشعب علماً طابت الارض تربه
کفی بالله شهیداً ملا القدح ماء رب زدنی علماً
3-بعد از کلماتی که بیانگر مقدار هستند (وزن، پیمانه، مساحت، طول و …)
اسم منصوبی که بعد از موارد زیر قرار می گیرد تمییز است.
الف) واحد وزن37
عندی مثقال ذهباً لیست فی قلبی ذره حسداً
(نزد من یک مثقال طلا است) (در قلب من ذره ای حسادت نیست)
ب)واحد پیمانه (حجم)38
اشتریت مترین قماشاً (خریدم دو متر پارچه)
4- معدودها تمییز هستند.
اعداد نیز دارای ابهام هستند زیرا زمانیکه عدد را بیان می کنیم اگر معدود نداشته باشد، شنونده نمی داند که آن عدد تعداد چه چیزی را بیان می کند بنابراین معدودها نیز به نوعی تمییز هستند حتی اگر اعرابشان منصوب نباشند معدود اعداد 3 تا 10 مجرور است ولی تمییز محسوب می شود.
فی الصف سبعه طلاب (در کلاس هفت دانش آموز وجود دارد)
– بعد از "کم" استفهام (سوالی) اسم منصوبی قرار می گیرد که تمییز است: کم رجلاً فی البیت؟ (چند مرد در خانه است؟)

تذکر مهم
تفاوت حال مفرد و تمییز: حال مفرد و تمییز هر دو، اسم نکره و منصوب هستند ولی مهمترین تفاوت آن دو در این است که معمولاً حال مفرد مشتق است ولی تمییز جامد است.
ترجمه تمییز
اگرچه در ترجمه تمییز می توانیم از کلماتی مانند (از نظر، از جهت، از لحاظ …) استفاده کنیم ولی برای ترجمه روان تر و دقیق تر به صورت زیر عمل می کنیم:
* اگر تمییز، برای اسم تفضیل باشد به طور یک جا (اسم تفضیل+ تمییز) ترجمه می شود. مانند:
"اکثراً اجتهداً" : پر تلاش تر "افضل اخلاقاً" خوش اخلاق تر
"افضل ایماناً" : با ایمان تر "اصدق الناس قولاً": راستگو ترین مردم
* اگر تمییز برای فعل لازم بیاید، به صورت فاعل ترجمه می شود:
حسن الولد ادباً (ادب فرزند نیکو شد) یتقدم الشعب علماً (علم ملت پیشرفت می کند)
* اگر تمییز برای فعل متعدی بیاید، به صورت مفعول ترجمه می شود. (را، با)
شربت قدحاً لبناً (نوشیدم یک ظرف شیر را) ملات القدح ماء (ظرف را با آب پر کردم)39
رب زدنی علماً (پروردگارا، علم من را زیاد کن)
* و گاهی نیز تمییز را با استفاده از کلماتی مانند (از لحاظ، از…) ترجمه می کنیم
کفی بالله شهیداً (خداوند از لحاظ گواه بودن کافی است)

تمرین (49)
تمییز را در عبارت های زیر مشخص کنید.
– من الذی ارفع شاناً و اعز مقاماً؟
– کان بین الناس احسنهم عملاً
– هو خیر الناس ایماناً
– فجرنا الارض عیوناً
– طاب الرجل خلقاً
– ان الشجره البریه اصلب عوداً و الرواتع الخضره ارق جلوداً.
"سوالات چهار گزینه ای"
251-میز الصحیح للفراغ "اصبح اکثر الناس ……":
1)متکلماً 2)مودباً 3)صبوراً 4)صبراً
252-ما هو التمییز المناسب للفراغ؟"هو افضل منی ……..": (سراسری ریاضی 77)
1)عالماً 2)علماء 3)علماً 4)معلوماً
253- فی ای عباره ماجاء التمییز؟
1)یدرس الطالب نشیطاً 2)انا اکثر منک نشاطاً
3)انفقته منا شعیراً 4)یحصد الزارع المزروعه قحماً
254-فی ای عباره جاء التمییز؟
1)وجدته متوکلاً علی ربه 2)یتوکل المسلم علی الله توکلاً
3)کان المظلوم متوکلاً علی ربه 4)ازداد السلمون توکلاً علی الله
255-ما هو الصحیح للفراغین "اکمل الناس …………. احسنهم ………..":
1)ایماناً -خالقاً 2)ایماناً- خلقاً 3)مومناً- ادبا 4)عاقلاً-عملاً
256-عین ما لیس فیه التمییز:
1)ارسل الله نبیاً عذا القوم 2)اشر الناس عملاً اقلهم قولاً
3)کان افضل الناس مالاً 4)تتقدم الطالبه علماُ
257-عین ما لیس فیه التمییز:
1)کبر مقتاً عندالله 2)ان الشجره البریه اصلب عوداً
3)جعل الله النبی هادیاً للناس 4)الروانع الخضره ارق جلوداً
258-عین الخطا فی تعیین اصل التمییز: (سراسری ریاضی 79)
1)و فجرنا الارض عیوناً= مفعول به 2)و کانوا اکثر قوه = مفعول به
3)و من احسن قولاً = مبتدا 4)هو افصح منی لساناً- مبتدا
259-میز الصحیح فی ایجاد اسلوب التمییز: (سراسری تجربی 79)
1)لا تکن غاضباً امام کل صغیره 2)غضباً علی الظالمین و الاعداء
3)انهزم العدو من المعرکه غضبان 4)ازداد العدو غضباً من انتصارنا
260- عین الخطا فی الترجمه:
1)انه احسن المومنین ایماناً / همانا او با ایمان ترین مومنان است.
2)فجرنا الارض عیوناً / چشمه های زمین را شکافتیم.
3)حسن الولد ادباً / ادب فرزند نیکو شد
4)طابت الطالبه خلقاً / شاگرد اخلاقش را نیکو کرد.
مستثنی (جمله استثناء)
گاهی در بعضی از جملات، حکمی را درباره مجموعه ای بیان می کنیم که این حکم، شامل همه اعضای این مجموعه می باشد. مانند: "نجح التلامیذ" = (دانش آموزان موفق شدند) سپس فردی را از این حکم خارج می کنیم (که این فرد خودش جزئی از آن مجموعه بوده) "نجح التلامیذ الا المتکاسل" = (همه دانش آموزان موفق شدند غیر از تنبل) به چنین جمله ای که فردی را از یک حکم استثناء می کنیم، جمله "استثناء" می گویند که معمولاً دارای "الا" (ادات استثناء) می باشد و به اسمی که بعد از "الا" قرار می گیرد "مستثنی" می گویند. (یعنی اسمی که استثناء شده و یا از حکم خارج شده) و به مجموعه ای که حکم درباره آن بیان شده (و مستثنی جزئی از آن مجموعه بوده) "مستثنی منه" می گویند.
نجح التلامیذ الا المتکاسل (همه دانش آموزان موفق شدند غیر از تنبل)
جلس الحاضرون الا الطخیب (حاضران نشستند غیر از سخران)
انواع مستثنی
تام (کامل)
مفرغ (خالی شده)
1-اگر مستثنی منه در جمله ذکر شده باشد، مستثنی را "تام" می نامند.
(جمله+ مستثنی منه+ الا+ مستثنی)
2-و اگر مستثنی منه از جمله حذف شده باشد، مستثنی را "مفرغ" می نامند.40
(جمله+ الا+ مستثنی)
"ما جاء الا الطفل" "نیامد مگر کودک"
* مستثنی منه نقش نیست بلکه خودش ممکن است فاعل، مفعول، مبتدا، خبر و … باشد.
* مستثنای مفرغ معمولاً دارای جمله منفی و یا سوالی می باشد.
* مستثنی نقش است
اعراب مستثنی (تام/ مفرغ)
الف- اعراب مستثنای تام همیشه منصوب است (مانند المتکاسل و الخطیب در مثال های بالا)
ب-اعراب مستثنای مفرغ به جمله قبل از "الا" بستگی دارد.
در این صورت برای تعیین اعراب مستثنای مفرغ به یکی از دو روش زیر می توان عمل کرد:
1- "الا" را موقتاً از جمله حذف می کنیم و سعی می کنیم که کمبود جمله قبل از الا را با مستثنی جبران کنیم.
(به عبارت دیگر: مستثنی بدون الا هر نقشی که گرفت، اعراب همان نقش را برایش قرار می دهیم)
"ما ذهب الا محمد" (ما ذهب الا محمد)
"ما ذهب الا محمد" (نرف مگر محمد)
"ما ضرب الحارس الا السارق" (ما ضرب الحارس الا السارق) ما ضرب الحارس الا السارق (نگهبان نزد مگر دزد را)
"ما کتب التلمیذ الا الرساله" (ما کتب التلمیذ الا الرساله) ما کتب التلمیذ الا الرساله (دانش آموز ننوشت مگر نامه را)
2-روش دوم اینکه، با دقت در معنی، نقش مستثنی منه محذوف را تشخیص داده و اعراب آن را به مصتثنای مفرغ می دهیم (برای انجام این روش می توانیم در ذهن خود یک مستثنی منه به جمله اضافه کنیم"
"احد" : کسی یا "شیء" : چیزی)
ما ذهب الا محمد (ما ذهب احذ الا محمد = نرفت کسی غیر از محمد)
ما ضرب الحارس الا السارق (ما ضرب الحارس احداً الا السارق = نگهبان کسی را نزد غیر از سارق)
(ما کتب التملمیذ الا الرساله (ما کتب التلمیذ شیئاً الا الرساله= دانش آموز چیزی را ننوشت غیر از نامه)
بنابراین:
– اعراب مستثنای مفرغ ممکن است مرفوع و یا منصوب باشد و آن بستگی به جمله قبل از "الا" دارد و در حقیقت مستثنای مفرغ، جزئی از جمله قبل از "الا" است زیرا جمله قبل از "الا" به دلیل نداشتن مستثنی منه، ناقص شده و مستثنای مفرغ باید با گرفتن اعراب مستثنی منه محذوف، این نقص را جبران کند.

تکرار و تمرین:
لم یصل الی الغایه الا الصابر (مفرغ) (لم یصل احد الی الغایه الا الصابر = کسی نرسید به هدف مگر صابر)
لا نقل الا الحق (مفرغ) (لا تقل شیئاً الا الحق = چیزی را نگو مگر حق)
لیس القصد الا الحق (مقرغ) (لیس شیئاً الا الحق = چیزی قصد و هدف نیست مگر حق)
– در این سه جمله، مستثنی منه محذوف به ترتیب نقش (فاعل، مفعول به و خبر لیس) را داشته بنابراین مستثنی منه ممکن است هر نقشی داشته باشد.

نکته ترجمه:
استثنای مفرغ مفهوم حصر و اختصاص 41 دارد به همین دلیل برای ترجمه روان تر و بهتر، از کلمه "فقط" در ترجمه استفاده می کنیم و جمله منفی (یا سوالی) را به صورت مثبت ترجمه می کنیم:
"ما ذهب الا محمد" (نرفت مگر محمد) "ترجمه صحیح تر و روان تر"
فقط محمد رفت.
"ما ضرب الحارس الا السارق" (نگهبان نزد مگر سارق را)
نگبهان فقط سارق را زد.
"ما کتب التلمیذ الا العربیه" (دانش آموز ننوشت مگر عربی را)
فقط خوبی ها را طلب کن.
"لا تطلب الا الحسنات42" (طلب مکن مگر خوبی ها را)
فقط خوبی ها را طلب کن.
"لا یتمتع بهذه القدره الا الخفاش" (بهره نمی برد از این توانایی مگر خفاش)
فقط خفاش از این توانایی بهره می برد.
چند تذکر:
* مستثنی منه گاهی ممکن است به صورت ضمیر باشد سجدوا الا ابلیس (تام) (همه آن ها سجده کردند غیر از شیطان)
* گاهی ممکن است مستثنی یک اسم مبنی باشد در این صورت اعرابش محلی است.
ان الانسان لفی خسر ذلا الذین آمنوا …. (انسان در زیان است مگر کسانی که ایمان آوردند …)
* مستثنی اگر مرفوع باشد حتماً "مفرغ" است.

تمرین (50)
در عبارت های زیر مستثنی منه و مستثنی را مشخص کنید و نوع مستثنی را بنویسید.
– لا ینجح فی هذه الحیاه الا المجدون – ما کنتم الا خاشعین
– یضیعون العمر الا اصحاب اخلاق الکریمه – ما رایت الا الطالبات
– لا تساعدها عند الطیران الا آذانها – لا یقال الا الحق

"سوالات چهارگزینه ای"
261- میز الصحیح للفراغ "لا ینجح فی هذه الحیاه الا ………….":
1)المجدین 2)المجدون 3)المجدین 4)المجدات
262-لا یفوز الناس الا ………….. منهم":
1)المجدین 2)المجدون 3)المجدات 4)المجدا
263-املا للفراغ بالمستثنی المناسب "التلمیذات نجحن فی الامتحان الا ……. منهن": (آزاد تجربی 80)
264-کدام گزینه در برگیرنده مستثنی مفرغ نیست؟
1)ما جاء الی المدرسه الا حمید 2)لیس القصد الا الحق
3)لا تقل الا الحق 4)کل شیء هالک الا وجهه
265-عین المستثنی المفرغ:
1)کل شی هالک الا وجهه 2)لم یشاهد هناک الا جماعتین
3)کل شیء یرخص اذا کثر الا الادب 4)ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا
266- عین العباره الصحیحه: (سراسری انسانی 76)
1)لا ینجح فی الحیاه الا الصادقین 2)نجحت طالبات الصاف الا طالبتان
3)ما نجح احد الا تلامیذ هذه المدرسه 4)ما نجح فی الامتحان الا طالبه واحده
267-میز الصحیح للفراغ فی العباره التالیه "لا سیمع من بین الاشجار الا ….": (سراسری انسانی 78)
1)اصوات طیور 2)اصوات الطیور 3)صوت العصافیر 4)صوت العصافیر
268-ما هو الصحیح؟ (سراسری ریاضی 77)
1)لا یرجو الناس بالاخره الا المومنین منهم 2)لا یخاف الله الا الصادقین
3)ما کان القصد الا سرورک 4)هل جزاء المجتهد الا النجاح؟
269- در کدام عبارت مستثنی مفرغ نیست؟ (انسانی 77)
1)لا یدخل الصف الا علی 2)ما جاء الطلاب الا واحداً
3)لا اقول الا الحق 4)ما نجح الا محمد
270-عین الاصح و الادق فی الترجمه "لا تساعدها عند الطیران الا آذانها":
1)در هنگام پرواز او را کمک نمی کند مگر گوشهایش
2)کسی او را در هنگام پرواز کمک نمی کند مگر گوشهایش
3)فقط گوشهایش او را در هنگام پرواز کمک می کند
4)تنها گوشهایش را در هنگام پرواز کمک می کند
منادی
منادی (منادا) یعنی اسمی که صدا زده می شود. معمولاً قبل از منادی، "یا" قرار می گیرد که به آن حرف ندا می گویند.
یا علی اجلس هنا (ای علی بنشین اینجا)
انواع منادی و اعراب آن
1-منادای مضاف (منصوب)
اگر منادی به همراه خودش، مضاف الیه داشته باشد به این نوع منادی، "منادای مضاف" می گویند بنابراین منادای مضاف دو قسمتی است (مضاف+ مضاف الیه) اعراب منادای مضاف، منصوب می باشد:
یا طلب العلم
یا عبدالله یا روح الله یا صاحب الزمان یا رب العالمین یا ربنا
و نمونه های دیگری از منادای مضاف که به صورت های دیگری منصوب هستند:
یا ذا الجلال یا ابا الفضل یا ابا عبدالله یا طفلی محمد یا مسلمی العالم
یا مومنات الوطن یا ولدی43
2-منادای علم: (مبنی بر ضم َ )
هرگاه یک اسم علم (اسم خاص) منادی شود اعرابش مبنی بر ضم می باشد. مانند:
یا محمد، یا علی، یا فاطمه، یا قدس، یا مریم، یا عقیل، یا سلمان
3-ای/ ایه (مبنی بر ضم)
هرگاه بخواهیم یک اسم "ال" دار را صدا بزنیم باید قبل از آن "ایها" (برای مذکر) و یا "ایتها" (برای مونث) قرار دهیم در این صورت بر خلاف تصور ما – "ایـ" و یا "ایتـ" منادی محسوب می شود و اعرابش مبنی بر ضم است و آن اسم "ال" دار منادی نیست بلکه فقط از نظر اعراب، تابع "ایـ /ایتـ" است بنابراین همیشه مرفوع می باشد.44
یا ایها الطالب یا ایتـها الطالبه یا ایها المسلمون
منادی بر ضم منادی مبنی بر ضم منادی مبنی بر ضم
4-منادای نکره مقصوده (مبنی بر ضم)
اگر بخواهیم اسم نکره ای را صدا بزنیم (که جزء هیچ یک از انواع گفته شده نیست) چون آن را نمی شناسیم و برای ما ناآشنا است "نکره" می باشد و چون آن اسم نکره، مورد نظر و قصد ما است "مقصوده" می باشد بنابراین به این نوع منادی "منادای نکره مقصوده" می گویند که اعرابش مبنی بر ضمن می باشد (همانند منادای علم)
یا تلمیذ (ای دانش آموز) یا رجل (ای مرد) یا امراه (ای زن)
خلاصه انواع منادی
انواع منادی
منادای مضاف (منصوب) (یا + مضاف + مضاف الیه جرور)
منادای علم (مبنی بر ضم) (یا+ اسم علم)
ای/ایه (مبنی بر ضم) (یا+ایها/ایتها+ اسم"ال" دار مرفوع"
نکره مقصوده (مبنی بر ضم) (یا+ اسم نکره)
تذکر: از انواع منادی سه نوع آن، مبنی بر ضم است و مبنی شدن در اینجا به این مفهوم است که منادی نمی نواند تنوین بگیرد.
نکات:
لفظ "الله" اسم علم است و به دو صورت منادی می شود:
الف- یا الله (مبنی بر ضم)
ب)حرف "یا" حذف شده و به جای آن "مّ" میم مشدد به آخر آن اضافه می شود.
یا الله +مّ= اللهم (مبنی بر ضم)
گاهی ممکن است حرف "یا" حرف ندا از ابتدای همه انواع منادی، حذف می شود، در این صورت هیچ مشکلی در جمله بوجود نمی آید و منادی با توجه به نوعش اعراب می گیرد البته وجود حرف ندا، از ساختار و مخصوصاً از معنی جمله، درک می شود به این صورت که: بعد از منادی اکثراً فعل دستوری (امر، نهی) و یا صیغه مخاطب45 قرار می گیرد.
مانند:
"ربنا آتنا فی الدنیا حسنه …" در اصل "یا ربنا" بوده و "آتنا" فعل امر است. (ای پروردگار ما، عطا کن به ما در دنیا نیکی را)
"ربنا انت تعلم حوائجنا" "یا ربنت" و "تعلم" فعل مضارع مخاطب می باشد (ای پروردگار ما، تو می دانی نیازهای ما را"
"حسن تذهب ام تبقی" "یا حسن" "تذهب" فعل مضارع مخاطب (ای حسن می روی یا می مانی؟"
موارد خاص
1- در کتاب درسی نوع دیگری از منادای نکره بیان شده که اعرابش منصوب است و دارای تنوین نصب است.
یا بصیراً بالعباد یا غنیا لا یفتقر یا صادقاً لا یخلف
ممکن است که در تشخیص این منادای نکره با منادای نکره مقصوده که اعرابش مبنی بر ضم است دچار اشتباه شویم اما این منادای نکره اعرابش منصوب است و تنوین می گیرد (معرب است) و شرطی دارد: اینکه بعد از آن، معمولاً جار و مجرور قرار می گیرد و یا فعلی می آید که درباره آن اسم نکره توضیح می دهد به این صورت که در هنگام ترجمه بین آن فعل و اسم نکره در ترجمه از حرف "که" استفاده می شود.(به نوعی جمله وصفیه است)
یا غنیاً لایفتقر: ای بی نیازی که فقیر نمی شود.(نیارمند نمی شود)
یا صادقاً لا یخلف: ای راستگویی که خلف وعده نمی کند.(خلاف وعده اش عمل نمی کند)
بنابراین اگر یکی از دو شرط (جار و مجرور و یا فعل توضیحی) وجود نداشته باشد نوع منادی تفاوت دارد مانند:
"یا طالبه خذی ورقتک" : ای دانش آموز! بردار برگه ات را
"خذی" فعل امر است (به معنی بردار و یا بگیر) اما درباره دانش آموز توضیح نمی دهد چون در ترجمه از حرف "که" استفاده نشده است.
2-اگر منادی مضاف به ضمیر "ی" باشد اعرابش تقدیری است (منصوب تقدیراً)
یا ربی یا قومی یا ولدی یا ابی یا اخی
اما گاهی مضاف الیه یعنی ضمیر "ی" حذف می شود و به جای آن به مضاف کسره می دهند که این کسره علامت اعراب نیست و فقط به جای مضاف الیه محذوف قرار گرفته و همچنان منادی تقدیراً منصوب است.
یا ربی= یا رب (ای پروردگار من) یا قومی= یا قوم (ای قوم من)
بنابراین هیچ منادایی مجرور نمی شود و اگر منادی کسره داشت حتماً منادای مضاف به "ی" است و تقدیراً منصوب می باشد.46

تمرین(51)
در عبارت های زیر، منادی و نوع آن را مشخص کنید.
– ماذا تقولین؟ یا سمیره – یا قارون، احسن الی الفقراء
– یا عبدالله توبوا……. – یا قدس یا قلعه الصادمین
– ایها الاعزاء لقد کرم الاسلام العلم و العلما – ایها الوزیر
– ماذا عندک من الاخبار؟ – سیدی این بیت النبی (ص)؟
– یا بنی هاشم، یا بنی عبدالمطلب – اخی ما الفائده فی ثروه وراءها لعنه الناس؟

"سوالات چهار گزینه ای"
271- عین الصحیح فی النداء:
1)یا ارحم الراحمین 2)یا راحمی المظلومین 3)یا قدس 4)یا ایها الصابرین
272-عین الصحیح للفراغ یا ایتها …….:
1)المسلمون 2)المسلمات 3)المسلمات 4)المسلمات
273-میز الصحیح للفراغ "یا …… النعما و الجود":
1)ذا 2)ذو 3)ذی 4)صاحب
274-عین الخطا فی منادی: (سراسری زبان 83)
1)یا سمیعاً لدعواتنا، اغثنا 2)یا ذا العفو و المغفره ارحمنا
3)مسلمی العالم، اتحدوا ضد المستکبرین 4)ایها الظالمین قللوا من هذا الظلم
275-ما هو الصحیح فی النداء:
1)یا ذا الاحسان 2)یا طالبه 3)یا طالبه فی المدرسه 4)یا رافع الدرجات
276-منادی و اعراب آن در آیه شریفه "یا ایتها النفس المطمئنه" کدام است؟(سراسری هنر 73)
1)ایه-مینی بر ضم 2)ایتها- رفع 3)النفس- رفع 4)المطمئنه- مبنی بر ضم
277-ما هو الخطا عن العباره التالیه "ربنا یا الله لا تزع قلوبنا بعد اذهدیتنا":
1)الله: منادی علم 2)رب: منصوب 3)رب: منادی علم 4)الله: مبنی علی الضم
278-فی ذی عباره جاء المنادی:
1)اخی امیر البلاد 2)اخی توکل علی الله 3)ربنا یعلم ما نعمل 4)ربی حکیم و کریم
279-عین العباره التی حذفت فیها اداه النداء:
1)صادق الوعد اعمل بوعدک 2)ذبکم اعلم بما فی صدورکم
3)ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی
4)آل بیت رسول الله محبوبوم عند جمیه السلمین
280-عین ما لیس فیه منادی:
1)ربی اجعلنی فی رحمتک 2)مریم اسجدی مع الساجدین
3)ربنا سخر لنا اللیل و النهار 4)عبدالله لاتکذب و انت تعلم الحق

فهرست مطالب
فعل معتل 1
انواع فعل معتل 1
انواع اعلال 2
اصول اعلال 3
اعلال فعل ها (مثال، اجوف، ناقص) 5
اجوف 8
ب-مضارع 8
تمرین 10
الف)ماضی 11
ناقص 12
ب)مضارع 13
خلاصه اعلال ها 16
مثال 16
مجهول کردن فعل های معتل 18
معتل مثال 18
معتل اجوف 18
معتل ناقص 19
معتل مزید 19
معتل مثال 20
معتل اجوف 20
فعل از نظر نوع ریشه (معتل/ صحیح) 21
1-فعل مهموز: 22
2- فعل مضاعف 22
3-فعل سالم 24
مفعول مطلق 25
2-مفعول مطلق نوعی 26
موارد خاص 31
1-حال مفرد: 34
2-حال جمله اسمیه: 35
3-حال جمله فعلیه: 35
خلاصه انواع حال: 36
مبتدا و خبر 37
روش ترجمه انواع حال 37
تمرین 48 39
"سوالات چهارگزینه ای" 40
تمییز 42
1-بعد از اسم تفضیل 42
2-بعد از فعل های دارای ابهام 43
3-بعد از کلماتی که بیانگر مقدار هستند (وزن، پیمانه، مساحت، طول و …) 44
4- معدودها تمییز هستند. 44
تذکر مهم 45
ترجمه تمییز 45
مستثنی (جمله استثناء) 49
انواع مستثنی 49
اعراب مستثنی (تام/ مفرغ) 50
تکرار و تمرین: 52
نکته ترجمه: 53
منادی 57
انواع منادی و اعراب آن 58
1-منادای مضاف (منصوب) 58
2-منادای علم: (مبنی بر ضم َ ) 59
4-منادای نکره مقصوده (مبنی بر ضم) 59
خلاصه انواع منادی 60
انواع منادی 60
موارد خاص 61

1 -در اصل حروف علّه فقط دو حرف "و،ی" می باشد و تمام فعل های معتل که در ریشه آن ها "ا" وجود دارد این الف در اصل "و" یا "ی" بوده و به خاطر اعلال تبدیل به "ا" شده مثل "قال" که در اصل "قول" می باشد و "باع" که در اصل "بیع" می باشد به همین دلیل هر یک از انواع معتل (مثال، اجوف، ناقص) به دو قسمت "واوی" و یا "یائی" تقسیم می شوند.
2 -ضمناً تعداد کمی از فعل های معتل وجود دارد که دو حرف اصلی آنها حرف عله است به این نوع فعل ها معتل "لفیف" می گویند مانند "روی" (روایت کرد) "هوی" (درخواست، دوست داشت) "وقی" (محافظت کرد) "وفی" (وفا کرد) و …
3 -"قلب" از نظر لغت به معنی "عوض کردن" و "تبدیل کردن" است.
4 -اینجا "رفع" یعنی از بین بردن و "رفع التقای ساکنین" یعنی از بین بردن حالت التقای ساکنین زیرا دو ساکن کنار هم قابل تلفظ نیست.
5 -"تناسب" در اینجا یعنی مناسب بودن و هماهنگ بودن که در برخی از کتاب ها بجای تناسب، "تجانس" گفته که به همین معنی است.
6 -به همین دلیل در کتاب ها حرکت عین الفعل مضارع در کنار فعل نوشته می شود مثلاً وعد " "یعنی عین الفعل مضارع مکسور است (یوعد) وهب " " یعنی عین الفعل مضارع مفتوح است (یوهب)، قول"ُ" یعنی عین الفعل مضارع مضموم است یقول …. .
7 -امراز معتل مثال، نیازی به الف ندارد زیرا حرف بعد از "تـ " متحرک است: تعد عد- تهب هب
8 -"قال": گفت- "فاز": رستگار شد- "سار": حرکت کرد- "عاش": زندگی کرد
البته دو فعل "خوف" و "نوم" استثناء هستند و از صیغه 6 به بعد حرف اول کسره می گیرد (بدون توجه به اصل حرف عله)
"خاف-خافا-خافوا-خافت-خافتا-خفن-خفت…"
"نام-ناما-ناموا-نامت-نامتا-یمن-یمت…"
9 -مهمترین ویژگی صیغه های پنجگانه (1-4-7-13-14) این است که ضمیر متصل مرفوعی (بارز) ندارند.
10 -امر مخاطب از اجوف (قول) به ترتیب عبارتست از "قل-قولا-قولوا-قولی- قولا- قلن"
11 -ضمیر متصل "و" در صیغه های (3)ماضی و (3 و 9) مضارع وجود دارد و ضمیر "یـ" در صیغه (10) مضارع می باشد.
12 -البته در صیغه 4 دلیل اصلی حذف شدن حرف عله، التقای ساکنین است زیرا بعد از برقراری تناسب، التقای ساکنین پیش می آید و حرف عله حذف می شود. دعوت دعات دعت.
13 -معنی این فعل ها به ترتیب (راضی شد، فراموش کرد، ترسید، باقی ماند) و مضارع آن ها به ترتیب (یرضی، ینسی، یخشی، یبقی) می باشد که در مضارع آنها حرکت عین الفعل فتحه می باشد به همین دلیل حرف عله "ی" به الف "ی" تبدیل می شود.
14 -زیرا قرار گرفتن حروف عله (و، یـ) در کنار ضمایر متصل "و" و "یـ" از نظر تلفظ، مشکل ایجاد می کند بنابراین حرف عله را حذف می کنیم. یدعوون تدعوون، تدعوین یدعون، تدعون، تدعین/ یرمیمون، ترمیون، ترمیین یرمون، ترمون، ترمین
تذکر: در مضارع ناقص واوی صیغه (3 و 6) و (9 و 12) از نظر ظاهری شبیه هم می شوند و در ناقص یائی دو صیغه (10 و 12) نیز همینطور.
15 -زیرا این صیغه ها را در حالت عادی (به نوعی) یکبار ساکن کرده ایم (اعلال به اسکان) بنابراین برای مجزوم کردن حرکتی وجود ندارد که آن را ساکن یا مجزوم کنیم پس حرف عله را حذف می کنیم.
16 -شش صیغه امر مخاطب از "دعو" به ترتیب عبارتست از:"ادع-ادعوا-ادعوا- ادعی- ادعوا- ادعون"
17 -الف)برخی از فعل ها ممکن است هم مهموز و هم معتل باشند یعنی در ریشه آن ها همزه و حرف عله وجود داشته باشد مانند:
اتی یاتی (مهموز و معتل ناقص)/ ابی یابی (مهموز و معتل ناقص)، جاء یجیء (مهموز و معتل اجوف)/ یئس ییاس (مهموز و معتل مثال)
ب)معتل لفیف "وفی- وقی" (که به نوعی هم مثال و هم ناقص هستند) صیغه 7 مخاطب: تفی (وفا می کنی) تقی(محافظت می کنی) که در صورت ساختن امر فقط یک حرف باقی می ماند امر ف (وفا کن) ق (محافظت کن)
18 -در کتاب های درسی از میان انواع معتل، فقط به مجهول اجوف اشاره شده است (پاورقی صفحه 92 عربی 3)
19 -صفحه 25 عربی(3) قسمت نکته ها
اراد: ماضی باب افعال از ریشه اجوف (رود) اهتدی: ماضی باب افتعال از ریشه ناقص (هدی)
استراح: ماضی باب استفعال از ریشه اجوف (روح) انقضی: ماضی باب انفعال از ریشه ناقص (قضی)
استقام: ماضی باب استفعال از ریشه اجوف (قوم)
20 -عربی 3 پایان درس هفتم
21 -ممکن است برخی از فعل های معتل، مهموز نیز باشند، یعنی در ریشه آن ها، علاوه بر حرف عله، همزه نیز وجود داشته باشد تعداد این فعل ها کم است: مانند: "جاء": (معتل "اجوف" و مهموز)، "یئس": (معتل "مثال" و مهموز)، "اتی" : (معتل "ناقص" و مهموز) البته در این صورت این فعل ها، صحیح به شمار نمی آیند زیرا در ریشه، حرف عله دارند.
22 و2-"حقا وشکرا"
"شکرا" فقط در صورتی مفعول مطلق است که به معنی تشکر باشد در این صورت با فعل دیگری به کار نمی رودو مستقل است."شکرالله، شکرا یا صدیقی و…" اما اگر قبل از آن فعلی دیگری داشته باشد مثلا معنی "بخاطر تشکر کردن" و یا معنی دیگری، درچنین شرایطی مفعول مطلق نیست مانند: نسجد شکرا للخالق (سجده می کنیم به خاطر تشکر کردن از آفریدگار) نصلی شکرا للخالق (نماز می خوانیم به خاطر تشکر کردن از آفریدگار) در این دو جمله ،شکرا مفعول له (مربوط به رشته علوم انسانی )است.
"حقا" نیز فقط در صورتی که به معنی"حقیقتا، واقعا به راستی " باشد مفعول مطلق است مانند:"انت صدیق وفی حقا" (تو واقعا دوست وفادار هستی) در غیر این صورت مفعول مطلق نیست ماندن:"کان وعدک حقا" (وعده تو حق بود)"حقا" خبر کان می باشد.

25 -"ظرف" یعنی موقعیت ووضعیت
26 -بعضی از ظرف ها همیشه مبنی هستند مانند: الان، حیث، امس، لذی،لدن،مع،لما،هنا،هناک و..
27 -"لما" فقط همراه فعل ماضی می اید در غیر این صورت ظرف نیست.
28 -درانواع خبر،گفته شد که گاهی ظرف ،خبر می شود(خبر شبه جمله) البته به شرط اینکه بعد از مبتدا (غیر از ظرف) هیچ نوع خبری(خبرمفرد، فعلیه،اسمیه) وجود نداشته باشد."الطالب عند الاستاذ" (شاگرد نزد استاد است"
29 -منظور از فعل تام (کامل) همان فعل های معمولی است که به فاعل یا نائب فاعل نسبت داده میشود و مخالف آن فعل ناقصه است.
30 -برای تشخیص حال ،معمولا میتوانیم در شروع جمله، کلمه "کیف" (چگونه )؟قرار دهیم جواب این سوال همان حال است
31 -در جمله اول التملمیذ (فاعل)ذوالحال است.ترجمه:(دانش آموز به درس گوش می دهد در حالیکه ساکت است) در جمله دوم "اویس" (فاعل) ذوالحال است ترجمه:(اویس از جایش بلند شد با ناراحتی)
درجمله سوم التلامیذ (مفعول به) ذوالحال است ترجمه:(دیدم دانش آموزان را در حالیکه در کلاس نشسته بودند)
درجمله چهارم ذوالحال ضمیر مستتر انا (فاعل) می باشد ترجمه (به مدرسه می روم قدم زنان یا بای پای پیاده)
32 -حال مفرد، یک اسم مشتق می باشد ولی از میان مشتق ها معمولا "اسم فاعل و اسم مفعول وصفت مشبه" می توانند حال شوند.
* استثناء:دوکلمه "معا" (باهم) و "وحده" (به تنهایی) هر دو حال محسوب می شوند اگر چه مشتق نیستند.

33 -همانطوریکه می دانید، منصوب شدن در اسم ها صورت های مختلفی دارد.( ین ین ات)
ضمنا در این شش جمله به ترتیب: التملمیذ، التلمیذان-التلمیذه-التلمیذه-التلمیذتان-التلمیذات ذوالحال هستند و نقش آن ها در جمله فاعل می باشد.
34 -جمله جمله فعلیه، اگر فعل مضارع مثبت باشد معمولا بدون واو حالیه به کار می ردود و اگر فعل ماضی باشد معمولا همراه "وقد" به کار میرود:جلست الطالبقه تکتب جلست الطالبه و قد کتبت 2-به تست شماره (247)مراجعه کنید.
35 -به تست شماره (247) مراجعه کنید.
36 -در قسمت اسم های مشتق گفته شد که اسم تفضیل بر وزن "افعل" است (اما از بعضی ریشه ها، شکل دیگری پیدا می کند):
اکثر-افضل-اشد (شدیدتر)- اقل (کمتر) اعز (عزیزتر) اجل (گرامی تر) اعلی (بالاتر) اخفی (پنهان تر)….
همچنین دو کلمه خیر (بهتر، بهترین) شر(بدتر، بدترین) می توانند اسم تفضیل باشند.
37 -واحد وزن: شامل کلماتی است که بیانگر وزن می باشند مانند"ذره، مثقال، کیلو، منا (سه کیلو و …"
38 -واحد پیمانه، شامل کلماتی است که بیانگر حجم می باشند مانند: "کاس (کاسه) قدح (ظرف، پیمانه) کوب (لیوان)…"
39 – همانطوری که می بینید در ترجمه روان، تمییز به صورت نقش های دیگری ترجمه می شود و علت این است که تمییز در اصل مبتدا، فاعل و یا مفعول بوده سپس به صورت تمییز، به کار رفته بنابراین می توان گفت که معمولاً
– تمییز در جمله اسمیه در اصل مبتدا بوده: "محمد افضل منک ایماناً" در اصل ایمان محمد افضل منک
– تمییز همراه فعل لازم، در اصل، فاعل بوده:"حسن الولد ادباً" در اصل حسن ادب الولد.
– تمییز همراه با فعل متعدی، در اصل، مفعول بوده: شربت قدحاً لبناً" در اصل شربت لبن القدح.
40 -البته اصطلاح "تام" و "مفرغ" را برای خود جمله نیز می توان به کار برد یعنی می توان در نوع اول، خود جمله را "استثناء تام" و در نوع دوم، جمله را "استثناء مفرغ" نامید. (همانند کتاب عربی 3)
41 -حصر و اختصاص یعنی محدود کردن مفهوم در یک چیز، به همین دلیل از کلمه "فقط" استفاده می شود.

42 -فراموش نکنیم که جمع مونث در حالت منصوبی کسره می گیرد. لا تطلب الا
43 -فراموش نکرده ایم که منصوب شدن در همه اسم ها به یک صورت نیست بلکه حالت های مختلفی دارد:
* اسماء خمسه منصوب به "ا" مانند "ذا" و "ابا" اسم های مثنی و جمع مذکر سالم منصوب به "یـ" مانند طفلی مسلمی که در اصل طفلین و مسلمین بوده که به دلیل مضاف شدن، نون حذف شده. اسم هاتی جمع مونث سالم منصوب به کسره ( ِ ) زیرا (ت) (ات)، هیچگاه فتحه نمی گیرد. اسم های مضاف به "ی" متکلم، اعرابشان تقدیری است مانند ولد (تقدیراً منصوب)
44 -الف: در "ایها" و "ایتها" حرف "ها" حرف تنبیه است (تنبیه یعنی آگاه کردن و با خبر کردن) و هیچ نقشی و اعرابی ندارد.
ب) "ایـ" و "ایتـ" نیز به نوعی منادای نکره مقصوده به حساب می آید.
ج)اسم "ال" دار بعد از "ایها و ایتها" همیشه مرفوع است زیرا تابع آن ها است.
45 -بعد از منادی اکثر اوقات جمله خطابی (یعنی به صورت صیغه مخاطب) و گاهی نیز جمله سوالی قرار می گیرد؟ یا علی این کتابی؟ (ای علی کتابم کجاست)
46-ضمناً در کتاب های درسی سه منادی به کار رفته: "یا اماه" (عربی 1 درس دوم و سوم) "یا ابت" (عربی 2 درس هفتم) "یا ابتاه" (عربی 3 درس دوم) این سه منادی همگی منادای مضاف به "ی" می باشند و تقدیراً منصوب می باشند و در اصل (یا امی، یا ابی، یا ابی) بوده و استثناء به این شکل به کار می روند (ای مادرم، ای پدرم)
—————

————————————————————

—————

————————————————————

0

39


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود