تارا فایل

مقاله زندگینامه سید قطب نویسنده




سید قطب؛ قدرت اندیشه

1- سید قطب؛ نویسنده و شهید
بصام تیبی1 در کتاب "چالش بنیادگرائی" (The challenge of Fundamentalim) سید قطب را بعنوان یکی از دو "پدر روشنفکر (Intelectual fathers) جنبش بنیادگرائی اسلامی مدرن معرفی می کند. (1) عرب شناس فرانسوی ژیل کوپل (Gilles Kepel) نیز سید قطب را بزرگترین ایدئولوگ تاثیر گذار بر روی جنبش اسلامگرای معاصر قلمداد می کند، (2) و این در حالی است که خاورشناس معروف جان اسپوزیتو (John Esposito) وی را معمار اسلام رادیکال معرفی می کند. به نظر اسپوزیتو، سید قطب پدر جنبشهای افراطی مسلمانان در سراسر جهان است. در بسیاری از موارد، حرکت او از یک روشنفکر تحصیل کرده، کارمند دولتی و ستایشگر غرب به سوی کسی که دولتهای آمریکا و مصر را محکوم می کند و از مشروعیت جهاد نظامی دفاع می کند، تاثیر زیادی بر نظامی گری ها، از ترورکننده های انورسادات تا پیروان اسامه بن لادن و القاعده، داشته است. (3) مروری بر ادبیات به جا مانده از اسلام رادیکال از دهه 1980 به بعد نشان می دهد که سید قطب تاثیر غیر قابل انکاری بر روی این جنبشها داشته است و یا حداقل یکی از دو شخصیت مهم در این زمینه بوده است؛ نفر دوم نویسنده پاکستانی ابوالاعلی مودودی (5) می باشد.
سید قطب در سپتامبر 1906 در روستایی از شهر اسیوط مصر به دنیا آمد. پس از طی دوران تحصیل ابتدائی در زادگاهش، در سال 1921 به قاهره فرستاده شد. در سال 1925 در دانشکده تربیت معلم ثبت نام کرده و پس از فارغ التحصیلی در سال 1928 در کلاسهای دارالعلوم حضور می یابد و در سال 1933 از آنجا فارغ التحصیل می شود. قطب برای شانزده سال به استخدام وزارت معارف در آمده و به تدریس مشغول می شود و در سال 1948 به دلیل مخالفتهایی که با ملک فاروق می کند وی را به طور غیر رسمی برای اقامتی نامحدود به ایالات متحده می فرستند. ظاهراً هدف از این نصر این بوده است که وی به مطالعه سیستم آموزشی آمریکا بپردازد. تجربه نصر به آمریکا به عوض اینکه او را شیفته آمریکا کند، "به اسلام و سپس به اخوان المسلمین نزدیکتر کرد. "پس از بازگشت از ایالات متحده در سال 1951 عضو شورای مرکزی اخوان المسلمین (مکتب الارشاد) شد.(6) در این مدت و پیش از انقلاب 1952، وی جلسات منظمی با ناصر داشته است.
سازمان افسران آزاد قبل از انقلاب به تعلیم و مسلح کردن اعضای اخوان المسلمین اقدام می کرد. سید قطب نیز به مدت شش ماه به سازمان مشاوره می داد و در سیاستگذاری آنها برای کشور مشارکت می نمود. بعد از اینکه آنها در پذیرفتن عقاید قطب راجع به تاسیس دولتی اسلامی و دادن رهبری آن به کمیته مسلمانان متشکل از اعضای اخوان المسلمین موافقت نکردند، وی نیز سازمان را ترک کرد. (7) در درگیری بعدی که بین اخوان المسلمین و افسران آزاد رخ داد، سید قطب جانب هضیبی مرشد اعظم اخوان المسلمین را گرفت و در نتیجه به مدت سه ماه در اوایل سال 1954 به زندان افتاد در 26 اکتبر همان سال یکی از اعضای اخوان سعی کرد ناصر را ترور کند. این عمل بهانه ای شد در دست ناصر تا بسیاری از اعضای اخوان از جمله سید قطب را دستگیر کند. در 25 ژوئیه 1955 وی به بیست و پنج سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. اما در سال 1964 و به درخواست عبدالسلام عارف، رئیس جمهور وقت عراق، آزاد شد و "به فردی تبدیل شد که بقایای طرفداران و حامیان اخوان در اطرافش گرد آمدند." با اینحال مدت کوتاهی بعد در 13 اوت 1965 ناصر اعلام کرد که توطئه جدید اخوان المسلمین کشف شده است، در نتیجه سید قطب به عنوان رهبر اصلی آن دوباره دستگیر شد و پس از یک محاکمه کوتاه به همراه دو تن از همکارانش در سپیده دم 29 اوت 1966 به دار آویخته شدند. (8)
سید قطب به همراه مودودی و [آیت الله] خمینی [ره] سه تن از مهمترین متفکران سیاسی اسلام در چند دهه اخیر به شمار می روند. مودودی و سید قطب تفکرات نزدیک به هم داشته و مسلمانان سنی را تحت تاثیر قرار دادند، اما [آیت الله ] خمینی [ره] در بین شیعیان نفوذ داشت. با اینحال، هر سه اسلام را به جنبشی سیاسی تبدیل کردند و خواهان استقرار یک دولت اسلامی بودند. در حالی که هر سه نفر با ناسیونالیسم سکولار دهه 1960 مخالف بودند، اسلام سنتی را نیز که مبارزه سیاسی را در رتبه دوم قرار می داد، رد می کردند. روش این سه نفر تفاوتهای زیادی با هم داشت؛ قطب روحانیون و طبقه متوسط را با هم متحد کرد. مودودی خواستار بر پایی جمهوری اسلامی بود ولی ایده هایش از سوی توده ها حمایت نشد. در این میان تنها [آیت الله] خمینی [ره] بود که توانست یک اتحاد کارآمد بین روشنفکران رادیکال، توده های مردم و روحانیون بوجود آورد.(9)
ایدئولوژی سید قطب از متفکران مختلفی تاثیر پذیرفته است. اولین شخص ابن تیمیه می باشد. وی نیز همانند ابن تیمیه جوامع را به دو گروه تقسیم می کند که در یک طرف نیروهای خوب قرار دارند و در طرف دیگر نیروهای بد (شیطانی)، حد میانه روی وجود ندارد. (10) در واقع اهمیت سید قطب در این است که استدلات استفاده شده توسط ابن تیمیه بر علیه حکمرانان کافر را به گونه ای تفسیر کرد که بتوان آنها را به مشکلات اسلام در دنیای مدرن تعمیم داد. (11) از متفکران دوره معاصر نیز حسن البناء، موسس اخوان المسلمین مصر و ابوالاعلی مودودی، بنبانگذار جماعت اسلامی پاکستان، تاثیر زیادی بر روی او داشته اند به تبعیت از البناء و مودودی، قطب نیز غرب را بعنوان دشمن تاریخی اسلام و مسلمانان و تحت عناوینی از قبیل صلیبیون و مستعمره گرایان تفسیر می کرد. (12)
مودودی معتقد بود که اسلامگرائی باید از بالا باشد. البته این امر باید در دولتی محقق شود که در آن حاکمیت به نام الله بوده و شریعت اسلام در آن جاری باشد. به نظر او سیاست جزئی از اسلام می باشد و در دولت اسلامی، تنها فعالیت سیاسی مسلمانان است که می تواند مشکلات آنها را حل کند، به زعم وی پنج رکن اصلی اسلام (ایمان، نماز، روزه، زیارت و صدقه) مقدمه ای هستند برای جهاد؛ نبرد بر علیه کسانی از آفریدگان خدا که حاکمیت او را از بین برده اند. برای به اجرا گذاشتن جهاد، مودودی در سال 1941 جماعت اسلامی پاکستان را تاسیس کرد. وی این جماعت را همانند مدل لنینیستی، پیش آهنگ (Vanguard) انقلاب اسلامی تصور می کرد. بدین منظور وی از پیش آهنگی در زمان پیامبر یاد می کند که با کفار مکه مبارزه کرده و بعد از هجرت هم، دولت اسلامی را در مدینه بر پا کرده اند. با قلم مودودی، مذهب به سمت یک ایدئولوژی بر ای مبارزه سیاسی تغییر جهت داد. وی اولین متفکر مسلمان قرن بیستم بود که توانست بر روی پایه های اسلام تئوری سیاسی بسازد. (13)
به دلیل اینکه نوشته های مودودی از انسجام کافی برخوردار بوده و تئوری جدیدی درباره امت اسلامی ارائه داد، تاثیر غیرقابل انکاری در دنیای اسلام و بویژه داشته دنیای عرب است. تاثیر او در مصر دو چندان بود؛ اول اینکه نوشته هایش توسط اخوان المسلمین به عربی ترجمه شد و دوم اینکه توسط رژیم ناصر ممنوع اعلام شد. (14) . در واقع سید قطب انتقال دهنده (Transmiter) عقاید مودودی می باشد. (15) از نظر این دو نفر اسلام در حال جنگ با امپریالیسم غر بی می باشد. در نتیجه هدف نهایی مدرنیزاسیون (Modernization) چه سرمایه داری و چه کمونیسیم، استثمار (Colonization) دنیای اسلام از جنبه های مختلف از جمله اخلاقی و فرهنگی می باشد. در این میان اسلام نیز باید به مقابله با غرب بپردازد و ارزشهای غربی را انکار کند. (16)
نوشته های قطب و مودودی ارزشهای ناسیونالیستها را رد کرده و اسلام را بعنوان روح فرهنگی، اجتماعی و سیاسی استاندارد در بین همه مسلمانان معرفی کرد. اولین نبرد آنها در این جنگ فرهنگی (Cultural war)، تغییر دوباره گذشته بود. بعد از کسب استقلال، ناسیونالیستها به دنبال ارائه تاریخی بودند که در آن قبل از ناسیونالیستها هیچ چیزی وجود نداشته است و تاریخ آنها از نو شروع می شد. اما برای قطب و پیروانش، تاریخ بعد از استقلال کشورهای اسلامی هیچ ارزشی به ارث نگذاشته است. او این دولتها را با دولتهای قبل از اسلام یکی دانسته و آنها را جاهلی نامید. از نظر قطب مسلمانان دوره ناسیونالیستی آگاهی خیلی کمی نسبت به اسلام دارند؛ همانند عربهای کافر که در عصر جاهلیت بتهای سنگی را می پرستیدند، عربهای عصر حاضر نیز بتهایی از قبیل ملت (Nation)، حزب (Party) ، سوسیالیسم (Socialism) و غیره را می پرستند. (17)
2- سید قطب؛ قدرت اندیشه
به طور کلی بر اساس سیر تاریخی ، نوشته های سید قطب و یا حیات فکری وی به سه دوره تقسیم می شوند؛ دوره اول دهه 1930 است که وی منتقد ادبی می باشد. در نوشته های این دوره بسیاری از مباحثی را که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته اند مطرح کرده است از جمله در جایی در ضرورت جدایی دین و هنر سخن رانده است. دوره دوم در اواخر دهه 1940 شروع می شود و تا 1964 ادامه پیدا می کند. در این دوره سید قطب نوشته های خود را در مورد ضرورت ایجاد یک جامعه بر اساس قوانین شریعت اسلامی انتشار داد. علی رغم اینکه وی بین سالهای 64-1954 در زندان به سر می برد، اما به نوشتن خود ادامه می دهد. دوره سوم در سال 1964 و زمانی شروع شد که وی ضرورت استفاده از زور در صورت لزوم و برای سرنگونی رژیمهای موجود را مورد تاکید قرار داد. قتل عام زندانیان اخوان المسلمین در سال 1975، این ایده را در او تقویت کرد که تنها با یک حرکت رادیکالی می توان سیستم قدیمی را از بین برد و سپس یک جامعه ایده آل بر اساس قوانین خداوندی ایجاد کرد. (18) پژوهش حاضر بر روی دوره های دوم و سوم نوشته های قطب و تاثیر آنها بر روی اسلامگرهای معاصر متمرکز خواهد شد.
از نظر نگارنده اندیشه سید قطب در پاسخ به سه سوال اصلی بوده است: 1- وضعیت فعلی جهان و بویژه دنیای اسلام و علل آن چیست؟ 2- وضعیت مطلوب کدام است و به چه سمتی باید رفت؟ 3- راه حل مشکل در چیست؟ پاسخ به سه سوال مذکور سه مفهوم جاهلیت، حاکمیت (عبودیت) و جماعت را تداعی می کند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. (19)
2-1- جاهلیت
واژه جاهلیت چهار بار در قرآن آمده است. (20) بعد از صدر اسلام این واژه در نوشته های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز آمده است. ابن تیمیه مسلمانان معاصر خود را جاهلی خواند و عبدالوهاب نیز اعتقاد داشت که وضعیت مسلمانان دنیا حتی آنهایی که در شبه جزیره عربستان به سر می برند، همانند وضعیت دوره جاهلی قبل از اسلام است. در اوایل قرن بیستم اصلاح طلب معاصر محمد عبده و رشید رضا یعنی منار (Manar)، ویژگیهای جوامع خود را با عصر جاهلیت مقایسه کرده و متذکر شد که بعضی از جوامع اسلامی در عصر حاضر از نظر اخلاقی و مذهبی بیشتر از مردمان دوره جاهلیت، فاسد شده اند و آیات قرآنی مورد اشاره، بیشتر شامل حال آنها می شود. (21)
با این همه شخصی که واژه جاهلیت را وارد دنیای مدرن کرد، کسی نبود جز مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی (1979- 1903م). آنها جوامع غربی و کمونیست را جاهلی نامیدند اما همانند سید قطب هیچ گاه آن را به جوامع اسلامی تسری ندادند. از نظر مودودی دولتهایی در عصر جاهلیت به سر می برند که مخالف فرهنگ، اخلاق، روش و تفکر و رفتار اسلامی می باشند. ندوی نیز دوره روم و یونان باستان را با جوامع مدرن اروپایی یکسان دانسته و آنها را جاهلی خواند. در همان سال که سید قطب کتاب معروف خود "معالم فی الطریق" را چاپ کرد (1964)، برادرش محمد قطب نیز کتابی با عنوان "جاهلیت در قرن بیستم" (22) نوشت و مدعی شد که همه جهان در عصر جاهلیت به سر می برند. بنابراین ریشه واژه جاهلیت به سید قطب بر نمی گردد، بلکه وی بیشتر از دیگران به جنبه های رادیکال آن پرداخت. (23)
جامعه جاهلی از نظر سید قطب چه نوع جامعه ای است؟ وی در پاسخ به این سوال و در کتاب "معالم فی الطریق" (نشانه های راه) چنین پاسخ می دهد:
هر جامعه ای که اسلامی نباشد، جاهلی است؛ اگر بخواهیم تعریف دقیق تری ارائه دهیم، باید بگوئیم که جامعه جاهلی ، جامعه ای است که در ایمان، عقاید و قوانین آن چیزی به غیر خدا پرسش می شود. طبق این تعریف همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می گیرند. (24)
در ادامه قطب همه جوامع موجود را بررسی می کند. از نظر وی در راس جوامع جاهلی، جامعه کمونیستی قرارداد؛ اول اینکه وجود خداوند را انکار می کند و دوم اینکه بجای خداوند حرب در آن مورد پرستش قرار می گیرد. ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پائین می آورد. در مرحله بعدی جوامع بت پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار و یا بدون الله اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جز و جوامع جاهلی هستند. چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده اند و از قوانین ساخته و دست بشری اطاعت می کنند. بالاخره تمام جوامعی نیز که خود را اسلامی می خوانند، در جاهلیت به سر می برند. در جوامع مسلمانان، عده ای به سکولاریسم اعتقاد داشته و رابطه خود با دین را انکار می کنند؛ عده ای دیگر نیز تنها در زبان به دین اقرار می کند ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آنرا طرد می کنند؛ عده ای نیز قوانین دلخواه خود را می سازند و آنرا به اسم "شریعت خداوند" ارائه می دهند. همه این جوامع در یک چیز مشترک اند و آن اینکه تنها از خداوند اطاعت نمی کنند. (25)
سید قطب با توجه به آیه پنجاه سوره مائده در کتاب "سایه های قرآن" جاهلیت را چنین تعریف می کند:
همانطور که خداوند در این آیه شرح می دهد، جاهلیت حکومت انسان بر انسان است. در این حکومت عده ای بنده دیگران می شوند و بدین ترتیب بر علیه خواسته خداوند شورش می کنند و الوهیت خداوند را مورد انکار قرار داده و آنرا به انسان واگذار می کنند. جاهلیت یک دوره [خاص] از زمان نیست بلکه به شرایطی اطلاق می شود که دیروز وجود داشته، امروز و فردا نیز وجود خواهد داشت. بشریت در هر زمان و مکانی تحت حاکمیت خداوند قرار دارد و بر اساس شریعت او زندگی می کند. اگر از این شرایط خارج شود و تحت حکومت قوانین ساخته دست بشری قرار گیرد، از راه منحرف شده و در جاهلیت قرار می گیرد. کسانی که حکومت خداوند را رد می کنند حکومت جاهلیت را قبول دارند و کسانی که شریعت خداوند را قبول ندارند، شریعت جاهلی را قبول داشته و در جاهلیت زندگی می کنند. (26)
به نظر سید قطب در سایر ملکها و مرامها به غیر از اسلام "مردم خدایان متعددی را عبادت می کنند؛ همه آنها را لایق پرستش می دانند و در برابر همه کرنش و تعظیم می کنند و با همه حق بندگی می گذارند . . . این وضع اجتماعی که مبتنی بر پرستش بندگان است در هر زمان و مکان و محیط و با هر شکل و لباسی که ظاهر می شود، در منطق اسلام نظام جاهلیت می باشد و منفور و مطرود است". (27) بنابراین، "معیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی بودن یا جاهلی بودن جامعه ای، در نوع عبادت و حاکمیتی نهفته است که در جامعه اعمال می شود. در جامعه اسلامی تنها خداوند مورد ستایش قرار می گیرد و حاکمیت نیز در اختیار اوست. اما در جامعه جاهلی فرد یا چیز دیگری به جز خدای یکتا مورد پرسش قرار گرفته و حاکمیت در دست او قرار می گیرد." (28)
سید قطب در کتاب "معالم فی الطریق" و در بخشی به نام "تمدن واقعی اسلام است"، نظرات خود را در مورد جوامعی که خود را مسلمان می خوانند و در واقع جاهلی هستند، چنین بیان می کند:
از نظر اسلام، تنها دو نوع جامعه وجود دارد: جامعه اسلامی و جامعه جاهلی. جامعه اسلامی جامعه ای است که اسلام در آن به کار گرفته می شود. اسلام یعنی ایمان، ستایش خداوند، قانونگذاری، سازمان اجتماعی (تئوری) خلقت و (شیوه) رفتار. جامعه جاهلی نیز جامعه ای است که اسلام در آن به کار نمی رود. جامعه جاهلی نه بر اساس ایمان استوار است، نه بر اساس جهان بینی اسلامی، نه ارزشها، نه مفهوم تساوی حقوقی، نه خلقت و نه شیوه رفتاری آن . . . بنابراین جامعه ای که قانونش بر اساس قانون الهی (شریعت الله) استوار نیست ، نمی توان جامعه اسلامی باشد. هر چند که افراد آن جامعه ادعای مسلمانی داشته باشند و حتی نماز بخوانند، روزه بگیرند و به زیارت حج بروند. جامعه ای که یک اسلام ساخته و پرداخته، به جای اسلامی که خداوند وضع کرده و توسط پیامبرش تشریح شده، خلق کند و بطور مثال ادعای "اسلام روشنفکرانه" بنماید، نمی تواند اسلامی باشد. . . . جامعه جاهلی می تواند چهره های گوناگون به خود بگیرد: نفی وجود خدا و تبیین تاریخ از طریق ماتریالیسم و تضاد، به عبارت دیگر اجرای سیستم معروف به "سوسیالیسم علمی".به رسمیت شناختن و قبول وجود خداوند، و در عین حال محدود دانستن قلمرو قدرتش به آسمانها و محروم کردن او از امور این جهانی. چنین جامعه ای وجود خود را بر اساس قانون الهی و ارزشهای جاودانه ای که او اساس و پایه آن را وضع کرده، قرار نداده است. اگر چه به مردم اجازه می دهد در کتیبه ها، کلیساها و مساجد به عبادت و ستایش خدا بپردازند، اما نمی گذارند تقاضا کنند که قانون الهی بر آنها حاکم باشد. بنابراین جامعه مذکور یا صلاحیت الهی خداوند بر زمین را انکار می کند و یا آنرا بی تاثیر می گرداند،. . . این جامعه نیز به این نسبت بک جامعه جاهلی است. (29)
به همین دلیل است که سید قطب جاهلیت قرن بیستم را وخیم ترین نوع جاهلیتی می داند که در تاریخ بشریت بر روی زمین ظاهر شده است. به نظر وی تلاشهای پیامبر برای از بین بردن دشمنانش آسانتر از تلاشهایی است که باید برای پایان دادن به جاهلت در عصر حاضر، صرف شود. وی دلیل این امر را در دشمنی دوگانه ای می داند که مومنان باید با آن مبارزه کند؛ دشمن خارجی (عمدتاً فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در میان دنیای اسلام. (30)
با توجه به تئوری سید قطب راجع به جاهلیت، می توان سه نکته را از آن اخذ کرد؛ اولاً جاهلیت عبارتست از رد حاکمیت خداوند بخاطر حاکمیت بشر؛ ثانیاً جاهلیت به دوره خاصی مربوط نمی شود و به شرایط اجتماعی و روحی جامعه مربوط می شود که در هر زمانی ممکن است وجود داشته باشد . این واژه به دلالت داده است می کند که بطور متناوب در تاریخ تکرار شده است؛ ثالثاً وی بین اسلام و جاهلیت مقایسه خشکی (Stark contrast) انجام می دهد. از نظر وی همه جوامع در جاهلیت به سر می برند و هر جامعه ای غیر از جامعه اسلامی، جاهلی می باشد. (31)
حال که تئوری جاهلیت سید قطب را بررسی کردیم، بهتر است که به دلایل بوجود آمدن چنین وضعیتی نیز بپردازیم. به عبارت دیگر، از نظر سید قطب چه عواملی باعث بوجود آمدن وضعیت فعلی تمدن بشری و عقب ماندگی جهان اسلام شده است؟ وی عوامل بوجود آمدن وضعیت فعلی تمدن بشری را که انسانیت را به فنا و نابودی کشانده است، در چهار مورد خلاصه می کند: (32)
1- ابی اطلاعی از حال انسان؛ از نظر قطب با وجودی که انسانها از سایر علوم معلومات خوبی دارند، اما به دلیل عدم شناخت انسان، با ویژگی ها و خصوصیات انسانی حذف آشنایی ندارند، در نتیجه در برنامه ریزی برای انسان نیز با مشکل مواجه می شوند.
2- آشفتگی و سردرگمی انسانها؛ انسانها علی رغم اینکه قادر نیستند برنامه ای برای خود طرح ریزی کنند، برنامه و فرستاده شده از سوی خداوند یعنی اسلام را نیز نمی پذیرند.
3- تمدن مادی کنونی؛ این تمدن" با طبیعت انسان ناسازگار و نسبت به ویژگیهای انسانی او بی اعتناست."
4- بی اعتنایی به صفات ویژه انسان؛ در عصر تمدن مادی، ملتها نیز به صفات ویژه انسانی توجه ندارند و در عوض" کوشیده اند روش ماشینی و حیوانی را بر زندگی انسان تطبیق دهند."
از نظر سید قطب دو عامل عمده نیز علت اصلی عقب ماندگی جوامع اسلامی می باشد. اول اینکه "اجتماع اسلامی عصر ما به هیچ وجه اسلامی نیست". از نظر وی "در اجتماع فعلی ما با آنچه خدا نازل کرده حکومت نمی کنیم" . دوم اینکه "اجتماع اسلامی تا روزی که به اسلام تمسک کرده بود، ضعیف نگردید و از کاروان بشریت عقب نماند، بلکه هنگامی ناتوان گشته و عقب ماند که از اسلام دور شد." (33)
در این میان استعمار اروپا و به تعبیر سید قطب "جهان آزاد" (34) نیز در عقب ماندگی جوامع مسلمانان بی تاثیر نبوده است. از نظر وی عناصر مخالف اسلام در راستای پیاده کردن اهداف خود، اقدامات متعددی انجام داده است. اولین اقدام آنها این بود که اسلام را در دایره عبادات و اعتقادات محدود کنند و از دخالت آن در شئون مختلف زندگی جلوگیری کنند. اقدام بعدی آن بود که " اسلام را بکلی از هستی ساقط کنند و آنرا از موقعیت عقیدتی نیز تنزل دهند و جای خالی عقاید اسلامی را با اوهام و تصورات باطل که ساخته و پرداخته افکار ناقص بشر است پر کنند و این تصورات واهی و بی اساس را ایدئولوژی و عقیده نام نهند." به موازات این اقدامات نیز، استعمارگران جنبشها اسلامی را با ضربات وحشیانه ای از بین بردند. (35)
اما دلایل مخالفت غرب با اسلام چیست؟ چرا هنوز هم روح تعصب آمیز ضد اسلامی تا این حد در دل اروپائیان باقی مانده است؟ از نظر سید قطب این موضوع دو دلیل عمده می تواند داشته باشد. اولاً فسادی که اروپائیان در جنگهای صلیبی بوجود آوردند، تنها ادوات نظامی نبود "بلکه قبل از هر چیز و در مقدمه هر چیز فساد فرهنگی بود." در این دوره رهبرانی در اروپا حکومت می کردند که "درباره تعلیمات اسلامی و نمونه های عالی اخلاقی آن در میان توده مردم غرب سمپاشی کرده اند و از اینجا بود که در میان اروپائیان این عقیده مضحک پیدا شد که اسلام یک دین شهوانی و زور حیوانی بوده و به یک سلسله فرضیه های خیالی تکیه کرده و هیچ گونه تزکیه و پاکی قلبی در آن وجود ندارد." چنین برداشتهایی باعث شد تا جنگهای اندلس بوقوع بپیوندد، در نتیجه دوران درخشان اسلامی در اسپانیا ریشه کن شد. اما اتفاق سومی که منجر به قطع رابطه جهان غرب و اسلام شد، سقوط قسطنطنیه به دست ترکها بود. این اتفاق باعث شد تا دشمنی اروپا با اسلام علاوه بر بعد فرهنگی، اهمیت سیاسی نیز پیدا کند و این خود بر شدت این دشمنی افزود. (36)
دومین عامل عمده از نظر سید قطب این بود که " استعمار غرب نمی توانست فراموش کند که روح اسلامی به مثابه سد مقاومت در برابر گسترش استعمار است و چاره ای جز نابودی این سد- یا لااقل تکان دادن آن- وجود ندارد. اسلام به تجهیز قوا دستور می دهد و به مقاومت ترغیب می کند و کسانی را که تسلیم می شوند، یا پاداشی می گیرند و ساکت می نشیند، به عاقبت بد و نکبت در دنیا و آخرت تهدید می کند. در واقع دین نیروی روحی و دعوت به نیروی مادی است. دین صخره مقاومت و دعوت به مقاومت شدید است. پس استعمار غربی چاره ای جز دشمنی بود با آن ندارد پس عامل حقیقی و اساسی دشمنی غرب با اسلام" روح صلیبی است که در خون غربیها جریان دارد و در ضمیر ناخودآگاه آنان جولان می دهد". (36)
2-2- حاکمیت و عبودیت
در راستای کم اهمیت جلوه دادن ایده آلهای ناسیونالیستها، قطب بر روی دو مفهومی که پیشتر توسط مودودی ابداع شده بودند، تاکید کرد: حاکمیت و عبودیت. (38) ایده حاکمیت مودودی بر این عقیده است که حاکم مطلق و نهایی همه موجودات خداوند ندارند. می باشد. طبق این حاکمیت بندگان هیچگونه حقی برای سوال کردن و سرپیچی از دستورات خداوند خداوند مالک و ناظر همه چیز در جهان است. (39) از دیدگاه مودودی "حاکمیت به هر معنی که تصور شود مخصوص پروردگار است حاکم حقیقی و واقعی اوست و اصولاً حکومت جز برای او شایسته نیست." (40)
از نظر مودودی "ریشه پلیدی در جهان تسلط انسان بر انسان است چه به صورت مستقیم و چه بصورت غیر مستقیم . . . وقتی الوهیت و ربوبیت انسان بر انسان مقرر و محرز می شود، استثمار و نابرابری مفرط و غیرقانونی به نهایت درجه حاکم می گردد و در پی آن روح انسانی به ناچار از آزادی طبیعی خود محروم می ماند و قلب و روح و استعدادها و شایستگی های ذاتی او تابع چنین محدودیت های آزار دهنده ای می گردد و سبب عقیم ماندن رشد و تکامل وی می گردد." از نظر وی "تنها را نجات از این بیماری وحشتناک انکار همه خدایان دروغین (انسان، حزب، سازمان و . . . ) و شناختن خداوند به عنوان تنها الله و رب و قادر متعال می باشد." (41)
بر همین اساس مودودی نوع خاصی از حکومت را برای جامعه اسلامی طرح ریزی می کند که آنرا تئودموکراسی (Theo- Democracy) یا حکومت دموکراتیک الهی می نامد.
حکومت خدائی مختص طبقه خاص و کاهن و مشایخ (برخلاف تئوکراسی اروپائی) نیست بلکه در اختیار تمام مسلمان است و همه آنها به حکم کتاب خدا و سنت پیامبر در تمام امور و شئون مداخله و مباشرت دارند . . . در این حکومت برای تمام مسلمانان در دائره محدود به حدود پروردگار توانا حق اقتدار شناخته شده است و قوه مجریه با رای مسلمانان انتخاب می شود و از طرف آنان عزل می گردد و در پیش آمدهای اجتماعی اگر حکم روشن شرعی به آن دیده نشود با رای جمع مسلمین قطع و فصل می گردد. (42)
بنابراین طبق نظر مودودی دولت اسلامی سه ویژگیری اصلی داد که وی آنها را از آیات قرآن استنباط کرده است. اولاً "هیچ فرد یا خاندان یا طبقه یا حزب یا سایر طبقات در دولت هیچگونه حق حاکمیت ندارند، چرا که حاکم حقیقی فقط خداست." ثانیاً هیچ کس جز خدا حق ندارد هر چند که پیشینیان یکدیگر باشند در امر تشریح دخامتی کند." و ثالثاً دولت اسلامی فقط باید بر اساس مشروعات و قوانینی که از جانب پروردگار نازل شده، تاسیس شود." (43)
تفاوت دیدگاه قطب راجع به حاکمیت با مودودی تنها در تاکیدی است که قطب بر روی ایده حاکمیت دارد. از دیدگاه وی حاکمیت الهی به حدی گسترده است که حاکمیت همه بشریت و قدرتها را در برمی گیرد. حاکمیت غیرالهی طاغوت می باشد، که غیر مشروع، غیرمذهبی و استبدادی است. (43) از نظر قطب حاکمیت قبل از شریعت قرار دارد. وی با استناد به آیه 164 سوره آل عمران خاطر نشان می کند که در اسلام نبرد برای اصلاح مفاسد اجتماعی و اخلاقی بعد از نبرد برای استقرار حاکمیت اسلام قرار دارد. به دیگر سخن، بعد از استقرار حاکمیت اسلام، همه مفاسد اجتماعی و اخلاقی اصلاح خواهند شد. در واقع عمل به شریعت تنها در سایه استقرار حاکمیت اسلام میسر خواهد شد و حاکمیت در اسلام مختص خداوند است. ترجیح این عقیده در اندیشه سید قطب این است که هیچ گونه زندگی اسلامی بدون اعتقاد به حاکمیت خداوند امکانپذیر نیست. (45)
سید قطب جهان بینی اسلامی را بر دو پایه استوار می داند:
الوهیت و عبودیت. الوهیت خاص "الله" است و عبودیت که موجودیت ماوراء ذات او در آن مشترکند. خدای تعالی در صفات و ویژگی های خداوندی یکتاست و بندگان، همان گونه که در بندگی مشترک و یکسانند، همانطور از خواص الوهیت مبرا و برهنه اند. . . . الوهیت، خاص الله تعالی است و عبودیت از آن هر آنچه جز اوست و برقراری رابطه ی خلق و خالق بر اساس عبودیت است و بس، نه رابطه ای بر اساس نسبت و پیوند نسبت و نه مشارکت و مشابهت در ذات یا صفات یا مختصات وی. (46)
از نظر سید قطب یکی از جنبه های دین اسلام عملی بودن آن است. بدین معنی که باید در تمام جوانب زندگی انسان به کار گرفته شود. قوانین آن نیز تنها در جامعه ای به مورد اجرا درخواهد آمد که حاکمیت خداوند را پذیرفته باشد. اسلام یک تئوری سیاسی نیست، بلکه راه و روش زندگی می باشد. بنابراین اولین شرط برای ایجاد جامعه ای اسلامی این است که اعضای آن به "لا اله الا الله" اعتقاد داشته و تنها از خداوند اطاعات کنند و قانونی را بپذیرند که طبق شریعت الله بنا شده باشد. تنها در چنین صورتی است که اسلام می تواند مشکلات بوجود آمده را حل کند. اما اگر بخواهیم اسلام را تنها در قالب یک تئوری ارائه دهیم، در واقع آن از یک روش و دیدگاه الهی به یک راه و روش ساخته دست بشر (man- made) تقلیل داده ایم و این در حالی است که چنین روشی نمی تواند از آنچه که خداوند ساخته است، برتر باشد. (47)
سید قطب در فصل پنجم از کتاب "معالم فی الطریق" تحت عنوان "لا اله الا الله:" تنها روش زندگی در اسلام"، اعتقاد به پرستش بی چون و چرای خداوند و اطاعات از فرامین وی را تنها روش زندگی دانسته و اعلام می دارد که جامعه ای اسلامی خواهد بود که همه قوانین شریعت را اجرا کند. به عبارت دیگر ویژگی متمایز کننده جامعه اسلامی با سایر جوامع در این است که تنها بر پایه پرستش خداوند بنا شده است. در واقع "لا اله الا الله" تنها روشی است که اولین گروه مسلمانان بر پایه آن بوجود آمد و در ادامه با تکیه بر آن توانست جامعه اسلامی بوجود آورد و با جامعه جاهلی به مقابله بپردازد. (48) از این رو قطب تعریفی تازه از دارالاسلام و دارالحرب ارائه می دهد که تا آن زمان سابقه نداشته است؛ به نظر وی تنها یک مکان بر روی زمین وجود دارد که می توان آن را سرزمین اسلام یا دارالاسلام نامید. این سرزمین جایی است که دولت اسلامی استقرار یافته و شریعت اسلامی حاکم باشد. بقیه جهان دارالحرب خواهد بود. مسلمانان نیز تنها در دو صورت می توانند با درالحرب رابطه داشته باشند؛ یا معاهده صلح برقرار کنند و یا اینکه بجنگند. (49)
از دیدگاه سید قطب اسلام نمی تواند همزمان با نظام جاهلی به موجودیت خود در دنیا ادامه دهد و حتی نمی تواند با چنین نظامی در یک سرزمین مشترک همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد. این امر در طول تاریخ اسلام سابقه نداشته است. بنابراین یا باید اسلام بماند و یا جاهلیت؛ امکان ندارد که جامعه ای نیمه اسلامی و نیمه جاهلی متصور شد. اگر چیزی حقیقت نداشته باشد، پس دروغ است. ترکیب و همزیستی حقیقت و دروغ نیز امکان پذیر نیست و نمی توان حقیقت را تقسیم کرد. وی با توجه به آیه های متعددی از قرآن کریم (50) نتیجه می گیرد که تنها دو روش بر ای زندگی بشریت وجود دارد و روش سومی در کار نیست؛ جامعه ای اسلامی و مطیع خداوند و پیامبر او و جامعه جاهلی. (51)
با توجه به اندیشه های سید قطب در مورد حاکمیت خداوند به نظر می رسد که "پدید آمدن جامعه اسلامی، یک ضرورت انسانی و فطری و غیرقابل تخلف است که امروز یا فردا و اینجا یا آنجا، بالاخره انجام خواهد گرفت. . . انجام می گیرد تا از "نابودی انسان بوسیله ی نابودی ویژگی های او" جلوگیری کند و زندگی انسان را که فقط در صورت وجود داشتن انسان و پرورش صفات ویژه ای، قابل وجود است، از فنا و نابودی مصون بدارد." (52) اما جامعه اسلامی و ایدئولوژی اسلامی چه ویژگیهایی دارند که سید قطب برای استقرار و تشکیل آنها پافشاری می کند؟
سید قطب با جامع الاطراف خواندن طرز فکر اسلامی (53) آینده را در قلمرو اسلام می داند:
تردیدی نیست که آینده در قلمرو اسلام خواهد بود. . . برنامه کامل و همه جانبه اسلام و نیاز بشر به این برنامه خود بزرگترین گواه ابدیت این آیین و حاکمیت مطلق آن در روزگار آینده است. بدون تردید اسلام در آینده رسالتی بزرگ بر عهده دارد، رسالتی که هیچ عقیده و هیچ برنامه دیگری قادر بر ادای آن نیست و فقط اسلام است که از جانب پروردگار نامزد برگزاری آن می باشد. بنابراین بشر نمی تواند روزگار درازی خود را از اسلام بی نیاز بداند و نسبت به آن بی اعتنا بماند. این حقیقت روشن و غیرقابل انکار بیش از این نیازمند تکرار و تاکید نیست. (53)
سید قطب معتقد است که نظام اجتماعی در اسلام، تنها نظامی است که "بر پایه اندیشه جهانی- به مفهوم واقعی کلمه- قرار دارد." چرا که نظام اسلامی تنها نظام موجود در جهان است که اقوام مختلف را در هر رنگ و زبانی می تواند در خود بپذیرد. در این نظام حاکمیت مختص هیچ کس نیست. جز خداوند و "از همین جاست که در همچو نظام و جامعه ای مساوات واقعی تحقق می یابد و عملی می گردد." (55) به عبارت دیگر جامعه اسلامی تنها جامعه ای است که زندگی همه افراد را از هر طبقه ای که باشند تضمین کرده است. (56)
سید قطب اسلام را تنها "ایدئولوژی جهانی" می داند که "طرز فکر جهانشمولی درباره هستی و زندگی انسان" ارائه کرده است. این ایدئولوژی "تکامل و تعادل اجتماعی را در محیط انسانی، به جای جنگ و نزاع و بر سر هم کوبیدن برقرار می کند و برای زندگی طرز فکری غیر مادی پی ریزی می کند که زندگی را با خالق آن همبسته و پیوسته می سازد . در سایه آن در سراسر زمین برنامه آن را اجرا می کند و زندگی را در یافتن هدفهای مادی محض پایان نمی دهد، و رو اینکه کوششهای مادی ثمربخش، خود عبادتی از عبادتهای اسلام است." (57)
ضرورت شناخت ایدئولوژی اسلامی و ویژگیهای آن و گزینش یک جهان بینی جامع در چهار مورد خلاصه می شود:
نخست آنکه هر فرد مسلمان ناگزیر باید یک جهان بینی داشته باشد تا بر اساس آن با جهان هستی روبرو شود. . . دوم آنکه هر فرد مسلمان بایستی موقعیت انسان و فلسفه ی هستی او را در این جهان بداند و بشناسد. . . ؛ دوم آنکه در سایه چنین شناختی انسان خط مشی آینده و نوع نظامی که آئین زندگی او را می سازد، در می یابد. . . ؛ چهارم آنکه اسلام از برای آن آمده است که ملتی با رنگ و نشان خاص و منحصر به فرد و در عین حال ملتی پیشوای بشریت و بنیانگذار آئین و شیوه ی خداوندی بر روی زمین و نجات بخش انسان از رهبریها و راهها و مکتبهای گمراهی که او را رنج می دهد، بسازد. (58)
با توجه به دلایل ذکر شده هفت ویژگی منحصر به فرد ایدئولوژی اسلامی از دیدگاه سید قطب را بطور اجمال ذکر می کنیم . اولین ویژگی منحصر به فرد ایدئولوژی اسلامی "ربانی بودن" است یعنی اینکه "با تمام خواص و ارکان خود از جانب خدا آمده است." (59) دومین خصوصیت ایدئولوژی اسلام " ثابت بودن" آن است. این خصوصیت باعث می شود که زندگی بشر را تحت نظام درآورد(60) سومین ویژگی به "کلی و همگانی بودن" آن مربوط می شود. (61) خصوصیت چهارم" در هماهنگی و تعادل و توازن آنست ؛ هماهنگی در زیر بنای خود و در اشارات و الهامات خود". (62) پنجمین ویژگی برجسته جهان بینی و ایدئولوژی اسلام از نظر سید قطب "عملگرا بودن" (مثبت و مولد بودن) آن است. (63) ششمین خصوصیت نیز "واقع گرایی" آن است. در این جهان بینی با حقایقی خارجی سر و کار دارد که دارای وجودی حقیقی و اثری مثبت و واقعی هستند. (64) هفتمین و آخرین ویژگی ایدئولوژی اسلامی "یکتاگرایی" (توحید) می باشد که تکیه گاه اصلی اسلام نیز است. (65)
از نظر سید قطب راه رسیدن به پیروزی که همان سیطره اسلام است، آسان نمی باشد:
حتمی بودن ولادت؛ هرگز به معنای نبودن درد زایمان نیست! راه بسوی یک جامعه اسلامی، راهی بس دراز و دشوار و انباشته از خار دامنگیر است . . و دشوارترین مساله در این راه عبارت است از: همسطح ساختن دریافتها، اندیشه ها، اخلاق، روش و بالاخره واقعیت این زندگی آمیخته به تمدن مادی با ملکیت اسلام، و با اینهمه، بالاخره این یک ضرورت انسانی و فطری است، واقعیتی است که ناگزیر باید قدم به عرصه وجود نهد و ولادت یابد . . . این ولادت، مستلزم زایمان است و زایمان هرگز بدون رنج و ناراحتی نیست. (66)
2-3- جماعت
سید قطب راه حل مشکل ایجاد شده در جوامع کنونی را حاکمیت خداوند و پیاده شدن شریعت و به عبارت دیگر بازگشت به اسلام می داند. به نظر وی تنها اسلام است که راه نجات را به ممالک اسلامی نشان می دهد چرا که "این دین . . . عملی تر از هر مسلک دیگری است که بخواهیم بنام شرکت در تمدن بشری آنرا انتخاب کنیم." (67) بنابراین "باید در پی وصل آنچه از قوانین قطع شده برآییم و به دنبال آنچه مایه اجتماعات پیشین بوده، برویم و شایستگی این دین را برای به پا داشتن اجتماعی جدید بفهمیم." (68)
سید قطب وضعیت امروزی بشریت را اسفناک دانسته و معتقد است که " در لبه پرتگاه قرار گرفته است زیرا نه تنها بالای سرش، خطر نابودی او را تهدید می کند (چون این مسئله نشانه شیطان است و نه خود آن)، بلکه به این خاطر که در قلمرو ارزشهایی که می توانست در پرتو آن زندگی کند و پیشرفت هماهنگ داشته باشد دچار ورشکستگی شده است." از نظر وی هم ایدئولوژی غرب و هم ایدئولوژی شرق یعنی "ایدئولوژیهای فردگرا و جمع گرا، هر دو شکست خورده اند. اکنون در بحرانی ترین دورانها و به هنگامی که آشوب و بردگی حاکم است، نوبت اسلام فرا رسیده و فرصتی برای امت اسلامی است که نقش خود را ایفا کند . . . عصر اسلام است، اسلامی که اختراعات مادی این جهان را رد نمی کند بلکه آنرا اولین وظیفه بشر می داند، زیرا خداوند انسان را خلیفه خود در جهان قرار داده، تا – تحت بعضی شرایط- به عبادت خداوند بپردازد و اهداف انسانی را تحقق بخشد." (69)
از نظر سید قطب علت تشکیل نشدن جامعه اسلامی عدم پذیرش مکتب اسلام بعنوان برنامه زندگی است. (70) در واقع اگر اسلام بخواهد نجات بخش باشد باید حکومت کند. (71) بازگشت به اسلام نتایج مهمی نیز در پی خواهد داشت: "برگشت به سوی اسلام به ما فقط تحقق یافتن عدالت اجتماعی را در زندگی نمی بخشد. روش اسلام تنها بازگردانیدن امنیت و اطمینان و توکل نیست، بلکه همراه عدالت اجتماعی داخلی، در خارج از سرزمینهای خود نیز، شخصیت، پرستیژ و عظمتی به ما می دهد و ارزش و مقامی خاص نیز در اجتماعات بین المللی به ما می بخشد." (72) هدف اسلام نابودی همه جوامع جاهلی است:
اسلام با قاطعیت و صراحت ویژه خود مرز میان اجتماع اسلامی و اجتماع جاهلی را مشخص می کند. مردمی که در سایه نظام اسلامی زندگی می کنند و برنامه اسلامی را که از آن طرز فکر عالی الهام می گیرد، بی کم و کاست به کار می بندد، مسلمانند و دیگران پیرو هر مکتبی و گزارنده هر برنامه دیگر آلوده بت پرستی و گرفتار جاهلیت اند، همان جاهلیتی که اسلام برای در هم کوبیدن و ویران کردن اساس آن در جهان طلوع کرد. (73)
اما چگونه و با استفاده از چه وسیله ای می توان به اسلام بازگشت؟ راه حل مشکل چیست؟ سید قطب معتقد بود که خیزش اسلامی میسر نمی شود مگر با استفاده از "جماعت اند" "امور جنبشی" یا "گروه مومن" یا "نسل قرآنی یگانه" و یا "گروه پیشتازی" که به نسل نخست صحابه تاسی کنند، نسلی که تنها از سرچشمه سیراب شده و در تاریخ شانی یگانه دارد. (74) به نظر وی "باید پیشتازی پیدا شود تا در گرماگرم جاهلیت کنونی حاکم بر کل زمین، بپاخیزد. پیشتاز باید توان تصمیم گیری داشته باشد که چه زمان از جامعه جاهلی پیرامون خویش کنار بگیرد و چه هنگام با آن تماس برقرار کند" (75)
مودودی و سید قطب نیز همانند اغلب تئورسین های اسلامی در مورد انقلاب، نحوه گسترش اسلام، شیوه عملکرد پیامبر اسلام را بعنوان روش رسیدن به این هدف بازگو می کنند. در ابتدای راه این عمل باید مخفیانه صورت گرفته و صرفاً به دعوت اکتفا شود؛ در مرحله بعدی گروه کوچکی سازماندهی شود که هیچ هدف سیاسی نداشته باشد. این گروه باید از غیر مومنین جدا شده و از آنها فاصله بگیرد. منتها این جدایی لزوماً فیزیکی نمی باشد، بلکه در حین زندگی در این جوامع باید از نظر روحی از آنها جدا شد، در مرحله سوم این گروه به تبلیغات گسترده و جمع آوری طرفدار بپردازد و در نهایت از نیروی نظامی استفاده کند، (جهاد) (76)
پس از رها شدن از قید از خود بیگانگی ناشی از جامعه جاهلی و الهام گرفتن از قرآن. پیشتاز آماده دست زدن به عمل خواهد شد:
ما باید به قرآن برگردیم، آنرا به کار برده و تعالیمش را به مرحله عمل درآوریم . . . تا آنچه را از ما می خواهد، درک کنیم و کوتاه سخن، بودن را بیاموزیم! . . . سپس نفوذ و تاثیر جاهلیت را از روح خود بزدائیم و آنرا در شیوه تفکر، قضاوت و رسوم خود دور کنیم. نخستین وظیفه ما ایجاد تحول در جامعه و تغییر دادن واقعیت جاهلی از راس تا پایه است. . . . برای آغاز کار، باید از دست جامعه جاهلی خلاص شویم، ارزشها و ایدئولوژی آن را رها کنیم. نباید ارزشها و ایدئولوژی خود را برای نزدیکتر کردن آنها به جامعه، حتی ذره ای تضعیف نمائیم! روشها و راه ما با آن فرق دارد، حتی اگر تنها یک گام به طرف آن برداریم، عقایدمان از بین خواهد رفت و نابود خواهیم شد. (77)
سید قطب فرایند گذار از جاهلیت به اسلام را این چنین تشریح می کند:
انسان به این عقیده که از یک منبع پنهانی ناشی می شود و تنها از قدرت خداوند روح می گیرد، ایمان دارد. موجودیت واقعی جامعه اسلامی با ایمان این انسان آغاز می شود. . . اما این انسان، تنها الهام نمی گیرد تا آنرا صرفاً برای خود بکار ببرد، بلکه روح آنرا نیز به مورد اجرا می گذارد: این امت ماهیت این عقیده . . . . قدرت عظیمی که آن را به این روح منتقل کرده، [را می شناسد و] مسلماً می داند که بیشتر از آن نیز انجام خواهد شد، . . . هنگامی که سه نفر فرد مومن ایمان و عقیده پیدا کنند، این شعار بر ایشان مفهوم پیدا می کند: اکنون شما یک جامعه اسلامی مستقل جدای از جامعه جاهلی هستید، که به این آئین ایمان ندارد. . . از آن لحظه جامعه اسلامی در عمل موجودیت پیدا می کند. یک نفر ده نفر، ده نفر صد نفر، [صد نفر] هزار نفر و هزار نفر بیست هزار نفر می شود . . . و بدین ترتیب جامعه اسلامی ظهور می کند و ریشه می گیرد. در ضمن، میان این جامعه تازه تولد یافته که جدایی خود از جامعه جاهلی را اعلام کرده است و جامعه جاهلی که کسی نمی تواند از آن کناره گیری کند. . . . مبارزه دایمی است و جهاد تا روز قیامت به طول می انجامد. (78)
از نظر تحلیلی، دو مرحله را می توان از تولد پیشتاز تا استقرار جامعه اسلامی، تصور کرد؛ مرحله اول بلوغ معنوی است که هدفش آزاد کردن فرد مسلمان از قید از خود بیگانگی جاهلی است . این مرحله تنها در سطح نظری نخواهد بود، بلکه دریافتی می باشد برای اجرا و عمل. سید قطب این مرحله را به دوره حضور پیامبر در مکه تشبیه می کند "دوره سازندگی زیربنایی عقیده و جماعت و جنبش و وجود بالفعل." مرحله دوم نبرد بر علیه جامعه جاهلی است دوره سکونت پیامبر در مدینه در این مرحله جای می گیرد. در این مرحله بر مسلمانان واجب است که برای جهاد قیام کنند. در واقع مفهوم جهاد تمامی این جریان را از تلاش فردی گرفته تا تفکر درباره قرآن و مبارزه مسلحانه را در برمی گیرد. (79)
"جهاد" یکی دیگر از واژه هایی است که مودودی و قطب به کار برده اند و رابطه نزدیکی با جاهلیت دارد. مسئله اصلی مورد بحث مودودی و قطب این است که جهاد فقط دفاعی نمی باشد. این مشکل از آنجا ناشی می شود که بسیاری از مخالفان اسلام سعی دارند تا چهره ای وحشی از اسلام نشان دهند که برای به اسلام آوردن غیرمسلمان از اجبار و زور استفاده می کند. از نقطه نظر مودودی این تفسیر نادرست است و اسلام از خشونت استفاده نمی کند. جهاد تنها بر علیه حکومت ها و یا حاکمانی استفاده می شود که از تبلیغ اسلام جلوگیری می کند، چرا که در زمان پیامبر نیز بعد از اینکه حاکمان ایران و روم از تبلیغ دین اسلام جلوگیری کردند، مورد حمله قرار گرفتند. در نتیجه هدف جهاد از نظر مودودی به دست آوردن آزادی تبلیغ مذهبی می باشد. مودودی و قطب بر این باور هستند که هیچ حکومت غیرمسلمان اجازه گفتگوی آزاد با مردمش را درباره اسلام نمی دهد. در نتیجه جهاد مبارزه ای بر علیه جاهلیت است و تا زمانی که همه دولتها در جاهلیت به سر می برند و حاکمیت غیراسلامی را پذیرفته اند، جهاد ادامه خواهد داشت. (80)
در آخر سید قطب بر این باور است که پیروزی نهائی با اسلام است:
نه مساله را سبک می شماریم و نه معرکه را بی خطر . . . ولی نتیجه را حتمی و تضمین شده می دانیم . . . همه چیز، موید این حقیقت است. . . همه چیز حقیقی و فطری و همه چیز در طبیعت جهان و در سرشت انسان . . . بسی موانع و انبوهی از واقعیتهای موجود در سر راه این "نتیجه حتمی" خودنمائی میکنند . . . لیکن این همه جز خس و خاشاکی نیست. . . . انبوه است آری. . . . ولی انبوه خس و خاشاک ! (81)
3- تاثیر سید قطب
کتاب "معالم فی الطریق" سید قطب بعنوان شالوده ای برای جنبشهای اسلامگرای معاصر درآمده است. گروههای اسلامگرای سرتاسر دنیا، وی را بعنوان اصلی ترین ایدئولوگ خود معرفی می کنند. شیخ کور عمر بن عبدالرحمن که هم اکنون در زندان ایالات متحده به سر می برد، تاثیرگذارترین شخص بر اندیشه هایش را سید قطب معرفی می کند. علاوه بر این تاثیر او بر ادبیات اسلامگراهای معاصر نیز چشمگیر است. آنها جهاد را بعنوان تنها راه پیش روی خود در نظر می گیرند. (82)
تعداد زیادی از کتابهای سید قطب به زبانهای خارجی ترجمه شده اند. دفتر سازمان دانشجوئی فدراسیون بین المللی اسلامی (International Islamic Federation of Student Organization) مستقر در کویت بسیاری از کتابهای او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. این ترجمه توسط اتحادیه دانشجوئی مسلمانان (Association Muslim Student) به ایالات متحده انتقال پیدا کرده و در آگاهی مسلمانان مقیم آن کشور تاثیر بسزایی داشته است.علاوه بر این نوشته های او در میان اعضای هیئت مسلمانان آمریکائی (American Muslim Mission) (که به مسلمانان سیاه (Black Muslim) مشهورند) نیز شناخته شده می باشد و آنها از نوشته های او در تبلیغ اسلام استفاده های فراوانی کرده اند. (83)
3-1- قطب و اسلامگرائی معاصر
به نظر ژیل کوپل سه نوع برداشت متفاوت از آراء سید قطب وجود دارد. مهمترین برداشت که رادیکال ترین آنها نیز می باشد، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه انسانها تسری داده است؛ دومین برداشت، تفسیرهای او را تنها به حاکمان کشورهای اسلامی ارتباط می دهند؛ سومین برداشت، تفسیری نمادین است که اعتقاد دارد، تفسیر قطب از جاهلیت را تنها باید از نظر معنوی بررسی کرد و نه از نظر مادی، بیشتر پیروان این نحله فکری را کسانی تشکیل می دهند که در خارج از زندان زندگی می کردند و عضو اخوان المسلمین بودند. (84) برداشت مورد نظر پژوهش حاضر، نوع اول می باشد.
نوشته های سید قطب سه کارکرد مهم برای جنبشهای اسلامگرای تندرو داشته است. اول اینکه نوشته های وی توجیحات فکری تمایلات ضد غرب گرایانه را هم در بعد فرهنگی و هم در بعد سیاسی فراهم کرد. دوم اینکه دلایل استقرار جامعه ای اسلامی طبق موازین شرعی را ارائه کرد. سومین کارکرد نوشته های سید قطب این بود که حقانیت سرنگون کردن همه دولتهای جهان و از جمله دولتهای اسلامی را با استفاده از جهاد سازماندهی کرد. (85) در واقع بیشترین تاثیر بر دکترین خشونت زا در دنیای معاصر اسلام از آن سید قطب است. (86)
نوشته های سید قطب در میان گروههای اسلامگرای مصری نیز گسترش ویژه ای داشته است . مشهورترین این گروهها تکفیروالحجهره می باشد که وزیر کشاورزی مصر را در سال 1977 ترور کرد. شکری مصطفی رهبر این گروه که در سال 1965 دستگیر شد، یکی از رهبران فکری خود را سید قطب معرفی کرد. گروه بعدی جهاد اسلامی مصر بود که در سال 1981 انور سادات را ترور کرد. سومین گروه برجسته جماعت اسلامی می باشد که آشوبهای فراوانی را در دهه 1990 بوجود آورد. (87)
در بین گروههای رادیکال فلسطینی نیز، قطب شخصیت برجسته ای می باشد که نمونه ای واقعی برای انقلاب اسلای معرفی می کند. حماس، معروفترین گروه فلسطینی که در اساسنامه خود جاهلیت را به نقد کشیده است. رهبر معنوی حماس، شیخ احمد یاسین نیز یکی از کسانی است که دولت مصر در جریان دستگیری سید قطب در سال 1965 او را نیز دستگیر کرد. (88)
3-2- قطب و القاعده
تاثیر قطب بر روی سازمان القاعده بطور آشکاری غیرقابل انکار می باشد. (89) اسامه بن لادن، تحت نظر محمد قطب، برادر سید قطب و دوست صمیمی وی عبدالله اعظم تحصیل کرده است. محمد قطب کتابهای برادرش را در عربستان سعودی ویراستاری و به چاپ رسانده است. این دو نفر فلسفه قطبی گرائی (Qutbian philosophy) را به شاگردان خود آموزش داده و آنها را به داشتن روحیه ای انقلابی تشویق می کردند. همانطور که سید قطب در کتاب "معالم فی الطریق" از پیشاهنگ تحت عنوان پیام آور اسلام در سراسر جهان یاد می کند، بن لادن نیز در اعلامیه 1996 خود، القاعده را بعنوان پیشاهنگ در نظر گرفته است. (90) علاوه بر این دیدگاه ضد یهودی اسامه بن لادن نیز متاثر از اندیشه های سید قطب بوده است. (91)
ایمن الظواهری نیز که نفر دوم القاعده می باشد، در زمان شهادت سید قطب دانش آموز بوده است. وی به شدت تحت تاثیر اعدام قطب قرار گرفته و بلافاصله بعد از مرگ وی عضو گروههای نظامی می شود. بعد از ترور انور سادات در سال 1981 وی نیز یکی از اشخاصی بود که دستگیر شده و سه سال زندانی شد. (92) ایمن الظواهری در کتابی که در سال 2001 در روزنامه الشرق الاوسط به چاپ می رسید، اعلام می دارد که گفته های سید قطب بیش از هر کس دیگری برای آنها آموزنده بوده است، چرا که او بخاطر گفته هایش اعدام شد. به نظر وی "سید قطب ثابت کرد که اتحاد در اسلام خیلی مهم است و نبرد بین اسلام و دشمنانش نسبت به اختلافات داخلی در الویت قرار دارد. علاوه بر این مشخص نمود که هدف از مبارزه چیست؛ برای خداوند و شریعت است یا برای مادیات ساخته دست بشر، و یا برای کسانی که ادعا می کنند بین خداوند و انسان قرار دارند. این افشاگریها کمک شایانی به جنبش اسلامگرا نمود تا بتواند دشمنانش را شناسایی کند . . . سید قطب نمونه بارز کسی است که طرفدار عدالت می باشد. او رو در روی ظالم درباره عدالت صحبت کرد و جان خود را بعنوان بهای آن پرداخت کرد. ارزش کلمات او وقتی افزایش یافت که معذرت خواهی از جمال عبدالناطر را رد کرد." به زعم الظواهری برخلاف تصور رژیم ناصر، اعدام سید قطب جنبش جهاد اسلامی جدیدی را در مصر و جهان اسلام پایه گذاری کرد که الظواهری خود را جزو آن می داند. (93)
4- نتیجه گیری
با توجه به اندیشه های سید قطب و گروههای تندرو اسلامگرای معاصر بدون تردید این گروهها تحت تاثیر وی قرار گرفته اند. در واقع کتاب "معالم فی الطریق" قطب بعنوان مافیستی برای گروههای اسلامگرا در آمد. در بین نویسندگان اسلامگرای قرن بیستم، سید قطب هم از جهت شمار تالیفات و هم از لحاظ عمق و گسترده تاثیرگذاری، جایگاهی ویژه دارد. شاید بتوان اعدام او را یکی از مهمترین دلایل رواج اندیشه اش قلمداد کرد. همانطور که پیش تر نیز ذکر شد، سازمانی که توسط بن لادن و الظواهری تاسیس شد، همانی است که ربع قرن قبل از آنها سید قطب از آن تحت عنوان "گروهی پیشتاز و فراملی " یاد کرد . نوشته های این دو نفر بطور آشکاری نشان می دهد که آنها به شاخه قطبی گرائی (Qutbian) در اسلامگرائی معاصر تعلق دارند.

پی نوشتها
1- Bassam Tibi, The Challenge of Fundamentalism: Political Islam and the New World Order (Berkely: uc Press, 1990) p.92.
2- Gilles Kepel, Jihad: The Trail of Political Islam (Massachuesetts: Harvard University Press, 2002) p.27.
3- John L. Esposito, Unholy War, Terror in the Name of Islam (oxford University Press, 2002 ) pp.8, 56,111; and: John Esposito, The Islamic Threat: Myth or Reality (New York: Oxford Uiversity Press, 1992) p.126.
4- Roxanne L. Euben, Enemy in the – Mirror: Islamic Fundamentalism and the Limits of Modern Rationalism (Princrton: Princeton University Press, 1999) p.54.
5- برای بررسی جامع اندیشه مودودی به منبع زیر مراجعه شود:
Charles J. Adams, "Mawdudi and the Islamic State", in: Voices of Resurgent Islam, Edited by John. Esposito (Oxford University Press, 1389) pp.99-133.
6- ژیل کوپل، پیامبر و فرعون: جنبشهای نوین اسلامی در مصر، ترجمه حمید احمدی چاپ دوم (تهران: کیهان، 1375) ص، 39-36.
7- Yvonne Y. Haddad, "Sayyid Qutb Ideologue of Islamic Revival",p.73, in: Voices of Resurgent Islam, Edited by John L. Esposito , pp.67-98 (Oxford University Press, 1983).
8- کوپل، پیشین، صص، 40 – 40 .
9- Kepel, op. Cit, pp.23-24.
10- Yoram Schweitzer and Shaul shay, the Galobalization of Terror:
The challenge of Al- Qaeda and the Response of the International Community (New Brunswick (USA) and London: Transaction publishers, 2003) p.16 and: Esposito, unholy war, Terror in the Name of Islan, op. Cit, pp.58-9;
Johannes J.G. Jansen, The Dual Nature of Islamic Fundamentalism. ) Ithaca, Ny: cornell University Press, 1997).

برای بررسی بیشتر در مورد تاثیر ابن تیمیه بر روی افراط گرائی انقلابی مدرن به منبع زیر مراجعه کنید:
13- علی اصغر حلبی، تاریخ نهضتهای دینی سیاسی معاصر، چاپ اول (تهران زوار، 1382) صص، 284-21)؛ و نیز : Kepel, op.cit pp.34-35.
14- John Coray, Al- Qaeda and what It Means to Be Modern (New York and London: the New Press, 2003) pp.22-23; Hadad , op cit, pp. 70,85,89.
15- Leonard Binder, Islamic Liberalism: A Critique of Development Ideologies (The University of chicago press, 1988) p.179.
16- I bid, p. 175.
17- Kepel, op. Cit, p. 25; Schweitzer and Shay, op. Cit, p.15; and see: Ladan Boroumand and Roya Boroumand, "Terror, Islam and Democracy", Journal of Democracy, V.13, No.2 pp.5-20 (April 2002)p.8.
18- John C. Zimmerman, "Sayyd Qutb's Influence on the ll Septembr Attacks" Terrorism and political Violence, Vol. 16, No.2 pp.222-152 (Summer 2002) p.224; and:
مجید مرادی، "تقریر گفتمان سید قطب"، علوم سیاسی، سال ششم، شماره 21، صص 216- 195 (بهار 1382) صص 198-197.
19- برای بررسی جامع و کامل مفاهیم جاهلیت و حاکمیت در اندیشه سید قطب به دو منبع زیر مراجعه شود:
Sayed khatab, "Hakimiyyan and Johiliyyah in the thought of Sayyid Qutb", Middle East Studies, Vol. 38, No.3 pp. 145-170( July 2002).
William Shepard, "Sayyid Qutb's Doctrine of Jahiliyya", International Journal of Middle East Studies, No. 35, pp. 521-545 (2003).
20- آیه 33 از سوره احزاب؛ آیه 26 از سوره فتح؛ آیه 50 از سوره مائده و آیه 154 از سوره عمران
21- shepard, op.cit, pp. 522-523.
22- محمد قطب، جاهلیت در قرن بیستم
23- Binder, op. Cit, pp. 176-173; shepard, op.cit, pp.523-529.
24-سید قطب، معالم فی الطریق (بیروت، قاهره: دارالشرق: 1980)،در: کوپل، پیشین؛ و
Sayed Qutb, Milestones, ch.5 available at: http: llwww. Yongmuslims. Ca/online library/ milestones/ hold/.asp.
25- قطب، همان، صص، 101-98 ؛ و Qutb, Ibid, ch.5.
26- به نقل از: Shepard, op. Cit, p. 524
27- سید قطب، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سید علی حسینی خامنه ای، چاپ دوم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369) ص، 23.
28-کوپل، پیشین، ص 51.
29- قطب ، معالم، صص، 117-116؛ و Qutb, Milestones, ch.4
30- Schweitzer and Shay, op.cit, p.17.
31- Shepard, op.cit, pp.524-525.
32- سید قطب، ادعا نامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام، ترجمه سید علی خامنه ای و سید هادی خامنه ای، چاپ دوم (مشهد: طوس، 1351) صص، 29-28 (این کتاب با مشخصات زیر نیز به چاپ رسیده است: سید قطب، فاجعه تمدن و رسالت اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، چاپ ششم (تهران: القبس و فرودس، 1365) ؛ و نیز : سید قطب ، مقابله اسلام با سرمایه داری، ترجمه دکتر سید محمد رادمنش، چاپ چهارم (بی جا: بنیاد علوم اسلامی، آبان 1360) صص، 16-11.
33- سید قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه محمد علی گرامی و سید هادی خسرو شاهی، چاپ بیست و پنجم (تهران: کلبه شرق، 1379) صص، 353-352.
34- از نظر سید قطب جهان آزاد شامل کشورهای انگلستان، فرانسه و آمریکا می باشد که مدعی پیاده کردن آزادی هستند ولی "آزادانه آزادی را در هر کجا که بیاید نابود می سازند. رجوع کنید به:
سید قطب، اسلام و مسائل روز، ترجمه محمد جعفر امامی شیرازی (قم: نسل جوان، 1353) صص، 387-386.
35- قطب، آینده در قلمرو اسلام، صص، 21-18؛ قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، صص، 363-360.
36- همان، صص، 270-267.
38- مرادی، پیشین، ص 199؛ و:
40- ابوالاعلی مودودی، قانون اساسی در اسلام، ترجمه محمد علی گرامی (قم: دارالفکر، 1351) ص، 55.
41- ابوالاعلی مودودی، تئوری سیاسی اسلام، ترجمه محمد مهدی حیدرپور (تهران: بعثت، بی تا) صص، 22-20.
42- ابوالاعلی مودودی، نظر سیاسی اسلام یا جمهوری اسلامی، ترجمه زین العابدین زاخری (تبریز: این سینا، بهار 1358) ص، 13؛ و: مودودی، تئوری سیاسی اسلام، صص، 29-28.
43- ابوالاعلی مودودی، سیستم سیاسی اسلام، ترجمه م.م بحری( تهران: رسالت قلم، 1361) ص، 32؛ و، مودودی ، تئوریهای سیاسی اسلام، ص 27؛ و مودودی، نظر سیاسی اسلام یا جمهوری اسلامی، ص، 15.
44- Binder, opcit, p.176.
45- Khatab, op. Cit, p.154.
46- سید قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلام، ترجمه سید محمد خامنه ای (تهران: بعثت، بی تا) ص، 377.
50- از جمله: آیه 49 از سوره مائده؛ آیه 15 از سوره شوری؛ آیه 50 از سوره الذاریات.
52- قطب، ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام، ص، 27.
53- سید قطب، اسلام و صلح جهانی، ترجمه سید هادی خسرو شاهی، و زین) (العابدین قربانی، چاپ چهارم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368) صص، 35-34.
54- قطب، آینده در قلمرو اسلام، ص 136.
55- سید قطب، ما چه می گوئیم؟، ترجمه سید هادی خسرو شاهی، چاپ بیست و دوم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382) صص، 29-28.
56- قطب، اسلام و مسائل روز، ص، 203.
57- قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ص، 428.
58- قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، صص، 53-52.
59- همان، ص، 115.
60- همان، صص، 177-170.
61- همان، صص، 204-202.
62- همان، صص، 291-242.
63- همان، صص، 317-316.
64- همان، ص، 328.
65- همان، ص، 364.
66- قطب، ادعانامه ای علیه تمدن غرب، ص، 317.
67- همان، ص، 289؛ و، قطب، مقابله اسلام با سرمایه داری، ص، 33.
68- قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ص، 39.
69- قطب، معالم، صص، 7-5؛ و Qutb, Mielstones, introdaction
70- قطب، ادعا نامه ای علیه تمدن غرب، ص، 321.
71- قطب، مقابله اسلام با سرمایه داری، ص، 53.
72- قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ص، 432.
73- قطب، آینده در قلمرو اسلام، ص، 25.
74- کوپل، پیشین، صص 54-53؛ و، مرادی، پیشین، ص، 240؛ و
Schweitzer and Shay, op.cit, p.17.
75- قطب، معالم، ص، 12؛ و Qutb, Milestones, introdaction.
77- قطب، معالم، ص، 22؛ و Qutb, Milestones, ch.l.
78- قطب، معالم، ص، 190-189؛ قطب، آینده در قلمرو اسلام، صص، 139-137؛ و
Qutb, Milestones, ch.7.
79- کوپل، پیشین، ص، 55؛ مرادی، پیشین، ص، 205.
80- Binder, op. Cit, p.181.
81- قطب، ادعا نامه ای علیه تمدن غرب، ص، 334.
منبع زیر بررسی دقیقی از تاثیر اندیشه های سید قطب بر روی جنبشهای اسلامگرای معاصر به عمل آمده است:
Pavid F. Forte, "Religion is not the enemy" the National Review, 19th october, 2001
82- murr, op.cit
83- Haddad, op. Cit, p.68.
84- kepel, op. Cit, pp.30-31.
85- Zimmerman, op cit, p.223.
86- Robert Irwin, " Is this the man who in spired Bin Luden?"
The Guardian No.1, 2001.
87- Shopard, op cit, p. 535.
برای بررسی گروههای بنیادگرای معاصر در مصر به منبع زیر مراجعه شود:
Barry Rubin, Islamic Fundamentalism in Egyption Politics (New York: palgrave Macmillan, 2002).
88- Zimmerman, op. Cit p.239.
89- Rjohan Gunaratna, Inside Al- Qaeda: Global Network of Terror (London, New York: I.B. Tauris and co Ltd, 2002) pp. 100-101.
90- Zimmerman, op. Cit, p.240: Shepard, op. Cit, p.537; Gunaratna, op. Cit, pp. 95-166.
برای بررسی بیشتر رجوع شود به:
Bin laden, " Declaration of war Against American Occupyint the Land of the Two Holy Places" , (26,8,1996) wailable at:
http:// www. Azzam. Com/ html/ articlesdeclaration htm.
91- Zeidan, op. Cit, p.37.
92- Ibid, p. 32; and, Murr, op. Cit.
93- Aman Al- Zawahiri, Knights Under the prophet's Banner, Part 3. Serialized in Al- Sharg al Awsat (London) 2- 10 December 2001, Trans, Foreign Broad cast Information Service, document FBIS-NES-2001- 1202, maintained on- line by the Federation of American Scientists, available at: http:// fas.org/ irp/ world/ para/ aymao – bk. Html.

1 – Bassam Tibi
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

1


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود