تارا فایل

مقاله بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی مقدمات روش تحقیق در روانشناسی


چکیده:
پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان انجام شده است.
ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارت است از آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MPPT ) و همین طور برای سنجش عملکرد تحصیلی آزمودنیها ازمعدل نیم سال گذشته آنها استفاده شد که پس از جمع آوری داده ها با استفاده از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون به تحلیل داده ها پرداخته شد که ضریب همبستگی (%29r= )به دست آمد و معلوم شد که بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی آزمودنیها رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

فصل اول
مقدمه :
کنجکاوی و تفکر پیرامون افراد سرآمد و با استعداد سابقه ای بس طولانی،در حدود دو هزار سال دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد که برای اولین بار انسان علاقه مند شد بداند چرا افراد با هم تفاوت دارند.در جوامع مختلف همیشه افرادی بوده اند که از خود توانایی ها وبرجستگی خاص نمایان می ساختند که این امر موجب تحریک حسن کنجکاوی دیگران می گردید و سوء ظن،نفرت و یا ترغیب و تشویق آنها را در پی داشت.اشخاصی بوده اند که با استعداد فراوان و نبوغ فوق العاده خویش در طول زندگی توجه و تحسین همه را به خود جلب نموده اند و یا بدون توجه مردم،زندگی کرده اند و گاه پس از مرگشان به نبوغ آنها پی برده شده است.گرچه تمدن و فرهنگ انسانی نتیجه تلاش تمام افراد بشر است اما غنا و عظمت آن مدیون افراد خلاق،متفکران،نوابغ،کاشفان و مخترعان بوده است.از این رو،اهمیت شناخت و پرورش این افراد آشکار می شود.بنابراین در دنیای پیچیدهکنونی که شاهد رقابتهای بسیارفشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی ها و منابع قدرت هستیم.افراد تیزهوش و خلاق و صاحبان اندیشه های نو و متکبر همانند گرانبهاترین سرمایه ها از جایگاه بسیار بالایی برخوردار هستند.زیرا هرقدر جهانی که در آن زندگی می کنیم پیچیده تر شود نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده محسوس و روشن تر می گردد.در همین رابطه توین بی معتقد است که شانس برای به دست آوردن خلاقیت بالقوه می تواند موضوع زندگی و مرگ هر جامعه ای باشد.همچنین تورنس (1959)نقل از نیسان و دیگران(1377)استدلال می کند که تصاویر آگاه و ناخودآگاه ازآینده نیروی محرکه مهمی در پس دستاوردهای آینده اند.تصاویر مثبت آینده نیروهای پرتوان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک واداشتند و به ما انرژی لازم را برای حرکت به پیش،به سوی امکانات،راه حل ها و دستاوردهای خلاق و جدید – می دهند،ازطرفی برای آنکه بتوانیم قدرت تصور خود را پرورش دهیم و تصاویر مثبتی از آینده خلق کنیم باید خلاقیت خود را پرورش دهیم.چه نیاز به خلاقیت اجتناب ناپذیر است(نیسان،حیدری پاک نیکرو 1377)
به همین دلیل امروزه جامع ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد و در شرایط کنونی مساله خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است.به طوری که در اصل 25 کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران مصوب شورای تغییر بنیادهای نظام آموزش و پرورش (1367) تحت عنوان پرورش توان تفکر،نقد و ابتکار آمده است که:در تدوین و اجرای برنامه های آموزش و پرورش باید از شیوه هایی استفاده شود که توان تفکر،تحلیل و نقد،ابتکار و خلاقیت را تقویت کنند و زمینه مناسب را برای خودآموزی دانش آموزان فراهم نمایند.همچنین این اصل می افزاید که … برنامه ریزی آموزشی و درسی باید به گونه ای باشد که به دانش آموزان مجال تفکر داده شود و آنان را به اندیشیدن و تفکر ترغیب نماید…تعلیمات باید به گونه ای باشد که در دانش آموزان رشد فکری وقوّه تجزیه و تحلیل را تقویت بنماید…
در تنظیم و محتوا و مواد درسی و تدریس باید ازشیوه هایی استفاده شود که متکی بر مشارکت فعال دانش آموزان در درس و بحث باشد و به دانش آموزان فرصت کافی جهت ارائه یافته های خود،راه حل های مختلف برای حل مسایل و شیوه های ابتکاری داده شود در کلیه فعالیتهای فوق برنامه باید برای دانش آموزان میدان عمل جهت بروز و پرورش ابتکارات و خلاقیت داده شود و از جاذبه این گونه فعالیتها جهت پرورش روح تفکر و تحقیق در دانش آموزان استفاده شود…همچنین در برنامه های تربیت معلم،روش های پرورش استعداد ابداع و خلاقیت به معلمین در مراحل مختلف تحصیلی تعلیم داده شود.در مورد خلاقیت و شناخت کودکان خلاق باید خاطر نشان سازیم،قبل از اینکه کودکی بتواند خلاق شود به شرایط و یا محیط مناسب نیاز دارد.سیاستی که اکنون در آمریکا دنبال می شود و دارای ابعاد جهانی می باشد موید این نکته است،یعنی به دنبال افراد تیزهوش و خلاق در سطح جهان هستند تا با فراهم ساختن زندگی بسیار مطلوب،آنها را به کشور خود فراخوانده وبا آموزش های مناسب و با امکانات بسیار پیشرفته زمینه را برای بروز خلاقیت ها در آنها آماده کرده تا درآینده کشورشان را صاحب قدرت و مشعل دار علم و تکنولوژی کنند.اگر به آمار محققان و مکتشفان این کشور نگاه کنیم می بینیم که شمار بسیاری از آنها از کشورهای دیگر و از جمله کشور ما ایران می باشند.البته باید توجه داشت که عوامل ژنتیک،پیدایش استعداد خلاقیت را در افراد ممکن می سازد ولی با وجود آن بروز و رشد این استعداد به شدت تحت تاثیر محیط غنی و والدین و مربیانی آگاه می باشد.
به طوری که می توان گفت خلاقیت به عنوان یک استعداد،حاصل تعامل پیچیده وراثت و محیط است (افروز 1371) بنابراین ، خلاقیت موضوع بسیار پیچیده ای است و شناخت و شکوفا سازی آن به عنوان یک استعداد نیازمند فراهم آوردن روش های تربیتی نوین است و اهمیت این موضوع در جامعه صنعتی امروز به ویژه در دنیای رایانه ها مملوس تر می شود.همچنین نقش مدرسه و مربیان در جهت پرورش افکارخلاق و رشد توانایی های این گونه افراد از اهمیت بسزایی برخوردار است.(افروز 1371)
با توجه به مطالب فوق در این پژوهش برآنیم تا مشخص کنیم که خلاقیت به عنوان یک استعداد چه ارتباطی با پیشرفت تحصیلی دارد.و راههای پرورش ورشد خلاقیت در کودکان چیست و چه عواملی مانع رشد خلاقیت در کودکان می شود.

بیان مسئله
آیا بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه معناداری وجود دارد؟
فرضیه پژوهشی
بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت وجود دارد.
اهداف پژوهش
با توجه به نیاز جوامع بشری خصوصاً کشور ما به استعدادها و ذهن های خلاق خصوصاً در دفع تنگناهای موجود و ابداع و خلق روش ها و فنون نو،هدف از انجام این پژوهش بهادادن و اهمیت گذاشتن به این ذهنهای خلاق و آگاهی دادن به جامعه خصوصاً والدین و معلمان در رابطه با چگونگی برخورد با این استعدادهای خدادادی و راههای پرورش و رشد خلاقیت آنها می باشد.و همین طور بر آنیم تا مشخص کنیم که خلاقیت با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد و به عبارتی دیگر دانش آموزانی که خلاق هستند از پیشرفت تحصیلی خوبی نیز برخوردارند.
تعریف اصطلاحات پژوهش
الف)تعایف سازنده و مفهومی
خلاقیت:تورنس (1959) (نقل از کفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار می دارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،کمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها این حساسیت در پی تشخیص مشکل یا مشکلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو ، برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشکلات و طرح فریضه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فریضه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستکاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد.(کفایت 1373)
پیشرفت تحصیلی:منظور از پیشرفت تحصیلی میزان موفقیت دانش آموزان دردروس مختلف می باشد که برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل و ریزنمرات دروس مختلف دانش آموزان استفاده شد.(کفایت 1373)

ب)تعاریف عملیاتی اصطلاحات
خلاقیت:در این پژوهش برای سنجش خلاقیت از آزمون مداد کاغذی چند جوابی سنجش خلاقیت (MPPT ) استفاده شد.
پیشرفت تحصیلی:برای اندازه گیری یا سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل ترم قبل از دانش آموزان استفاده شد.
فصل دوم
ادبیات پژوهش
سال 1950 را می توان نقطه عطفی در برخورد نسبت به مفهوم خلاقیت،میزان و توزیع آن در افراد اجتماع تلقی نمود.در این سال گیلفورد در کنگره روان شناسان آمریکا که خود ریاست آن را برعهده داشت به دنبال یک سلسله تحقیقات و بررسیها اظهارداشت:خلاقیت نباید فقط از زاویه مخصوص مربوط به اعمال و فرآورده های ابداعی موردتوجه قرارگیرد،بلکه باید بطور قطعی یعنی به عنوان استعداد ذهنی بالقوه که به درجات مختلف در همه افراد بشر اعم از کوچک و بزرگ وجود دارد مورد مطالعه قرارگیرد.(نریمانی،1370)
به عقیده گیلفورد تا موقعی که انسان به مشکلی برخورد نکند و زندگی او از روز عادات و یا بر مبنای دور زدن مشکلات سپری شود،خلاقیتی در کار نیست،ولی همین که به مشکلی برخورد کرد و خواست آن را حل کند فرآیند فکری و اعمالی که متعاقب آن برای حل مشکل ایجاد شود خلاقیت نام دارد.هرچه فرد هوشمندتر باشد کنجکاوی بیشتری دارد.انگیزه کنجکاوی زیربنای خلاقیت است،البته کنجکاوی واگرا،نه همگرا.با توجه به اینکه در این سال و سالهای متعاقب آن توجه زیادی به این مسئله شده است ولی به نظر می رسد که هنوز اندیشمندان در مورد خلاقیت و تعریف آن با همدیگر اختلافات زیادی داشته باشند چراکه هر کدام به گونه ای آن را تعریف کرده است.برای مثال وارن (1934) درباره تعریف خلاقیت می گوید:خلاقیت به منزله ظرفیت پاره ای از افراد است در پدید آورندگان آنها قبلاً ناشناخته بوده اند.
استاین (1962) خلاقیت را این گونه تعریف می کند:خلاقیت منجر به ایجاد یک کارجدید می شود که در زمان خود به عنوان یک چیز قابل دفاع یا مفید و خشنودکننده مورد قبول گروه قابل توجهی قرار می گیرد.ایزنک (1979)می گوید:خلاقیت ظرفیت دیدن روابط جدید،پدیدآوردن اندیشه های غیرمعمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر می باشد(بهروزی 1375)
تورنس (1959) (نقل از کفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار می دارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،کمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها،این حساسیت در پی تشخیص مشکل یا مشکلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشکلات و طرح فرضیه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فرضیه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستکاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد(کفایت 1373).
مارکسپری (1992) (نقل از بهروزی 75)می گوید:نتیجه تولید خلاقیت تعیین کننده نیست و آن فقط موقعی نیست که فرد خلاق چیز جدیدی ارائه کند که قبلاً وجود نداشته است بلکه اختراع مجدد نیز نوعی خلاقیت به شمار می رود.با توجه به آراء اندیشمندان تعاریف معتبر خلاقیت و آفرینشگری را می توان در چهار دسته تقسیم نمود:ممکن است آفرینشگری از دیدگاه خلاق یعنی بر حسب فیزیولوژی فرد مانند عادتها و ارزش های او مورد ملاحظه قرارگیرد.همچنین آفرینشگری می تواند از طریق فرآیندهای ذهنی مانند انگیزش،ادراک،یادگیری،تفکر و ارتباط تعیین شود که در کنش خلاق ظاهر می شوند.سومین تعریف آفرینشگری متوجه تاثیرات فرهنگی و محیطی است.سرانجام ممکن است آ‏فرینشگری را بر حسب نتایج حاصل از آن مانندنظریه ها،اختراعات،نقاشی ها،کندوکاو و اشعار شناخت(بهروزی 1375)
هوش و خلاقیت:
گیلفورد هوش و خلاقیت را دو عامل فکری جداگانه می داند.او ضمن تشریح اعمال مختلف ذهنی،تفکر همگرا را هوش و تفکر واگرا را خلاقیت می داند.تفکر همگرا منجر به راه حل درست واحدی می شود که براساس واقعیتهای ارائه شده قابل کشف است.تفکر واگرا نوعی از تفکر است که در جهات مختلف سیر می کند.این نوع تفکر کمتر تحت انقیاد فکری واقعیت های ارائه شده قرار می گیرد،تغییر جهت در حل مساله را امکان پذیر می سازد ومنجر به راه حل ها و فرآورده های گوناگون می شود(نریمانی 1370)
مک کینون خلاقیت را عبارت از حل مساله به نحوی که ماهیتی نو و بدیع داشته باشد،می داند.گیلفورد و همکارانش تفکر همگرا را همان چیزی می دانند که در روان شناسی سنتی هوش نامیده می شود و توسط آزمودنیهایی مانند بینه،سیمون و یا وکسلر اندازه گیری می شود و تفکر واگرا را خلاقیت می دانند که توسط آزمونهایی که گیلفورد و همکارانش ساخته شده اند اندازه گیری می شود.حال ببینیم چه ارتباطی بین هوش و خلاقیت،یعنی این دو عامل متفاوت ذهنی وجود دارد.کنزل و جاکسون به دنبال تحقیقات خود در سال 1962 به این نتیجه رسیدند که وقتی فرد از هوش زیادی برخوردار نباشد،تفکر همگرا و تفکر واگرایش آنچنان به هم پیوسته اند و با هم عمل می کنند که تفکیک آنها از هم مشکل است.بر این اساس می توان باورکرد فقط اشخاص پرهوش نیستند که می توانند خلاق باشند بلکه باهوش متوسط نیز می توان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب مانده ذهنی هستند می توان نسبت داد و این مطلب در مورد بزرگترها و کودکان به طور همسان صادق است و فقط باید این نکته را تذکر داد که خلاقیت هر کس در زمینه هایی است که معلومات و اطلاعاتی در آنها دارد و کسی که در زمینه ای اطلاعاتی نداشته باشد نباید از او انتظار خلاقیت در آن زمینه را داشت.باید اشاره کرد که فرآیند خلاقیت کودکان کمتر از 13-12 ساله به علت فقدان قوه تجربه و انتزاع در غیاب اشیاء و امور غیبی نیست و فقط در تماس با اشیاء و امور به کار می افتد.گرچه آنان تخیلاتی در غیاب اشیاء دارند،ولی این تخیلات در اطراف دیده ها و شنیده ها به طور پراکنده و نامنظم جریان می یابند و نمی توانند به خلق چیز نوینی منتهی شوند.(نریمانی 1370)
مراحل خلاقیت
والاک (1926)(نقل از بهروزی 1375)چهار مرحله اصلی زیر را به عنوان مراحل خلاقیت پیشنهاد کرده است:
1- آماده سازی : این مرحله ای است که در آن همه جوانب مسئله مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد و در اصل دوره ای از شناسایی مسئله و جمع آوری حقاق به شمار می رود.
2- دوره نهفتگی :در این مرحله فرد آگاهانه درباره فرد آگاهانه درباره مسئله فکر نمی کند. در اینجا نوعی فرآیند ذهنی درونی وجود دارد که اطلاعات تازه را با اطلاعات گذشته مرتبط می سازد.ظاهراً یک نوع سازمان بندی مجدد اطلاعات بدون آن که فرد مستقیماً از آن آگاه باشد انجام می پذیرد.
3- اشراق : این مرحله ای است که طی آن ایده فرخنده به وقوع می پیوندد.ایده ای که آن را پدیده آها نیز نامیده اند.در این مرحله فرد خلاق ایده مفهوم یا راه حل مساله را به طور ناگهانی در می یابد.
4- اثبات : این مرحله ای است که در آن ایده ای که طی سه مرحله قبلی به دست آمده است مورد سنجش قرار می گیرد تا اعتبار یا عدم اعتبار آن معلوم شود.
اگرچه این مراحل عموماً رعایت می شوند اما این بدان معنی نیست که آنهابایستی به طور تغییر ناپذیری در هر مرحله اتفاق بیفتند.یا این که در یک توالی زمان معین روی دهند.هر مرحله ممکن است نمایانگر ماهها و سالها طرح ریزی یا مطالعه باشد،در حالی که در سایر موارد،این مرحله می تواند در یک روز اتفاق افتد. برنامه ریزی آموزشی در کمک به یک دانش آموز برای موثر بودن در آن مراحل نهفتگی و اشراق چندان موفق نبوده است بلکه بیشترین تاثیر را بر مرحله اول (آماده سازی)و مرحله چهارم (اثبات)داشته است.(بهروزی 1375)
پرورش خلاقیت در کودکان
برای پرورش و رشد خلاقیت در کودکان چه می توان کرد.در زیر پیشنهاداتی چند برای پرورش خلاقیت کودکان می آوریم.
1- احترام به سوالات عادی و غیرعادی:برای ارضاء کنجکاوی کودک هیچ چیز مثل دادن جوابهای مناسب و صحیح به سئوالات او نیست.سئوال در واقع انعکاسی از مغز تشنه ای است که می خواهند با دریافت جواب از مغزی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند تا از پژمردگی و مرگ خود جلوگیری نماید.اگرچه احتیاج باید فوراً برآورده شود ولی کمی مکث بین سئوال و جواب غالباً می تواند افکار و ایده های مفیدی برای مباحثه ببار آورد.طرز ارائه جواب هم بستگی به پیچیدگی سئوال دارد در جایی باید مسقیماً جواب داد که کودک نتواند مستقلاً جواب خود را توضیحات ما دریافت دارد.گاهی وضعی پیش می آید که مربی باید خود را برای سوالهای غیرعادی و نامربوط آماده کند.این نوع سئوالات مطروحه از طرف کودکان باید مثل سئوالهای عادی پذیرفته شوند.بزرگترانی که با ترشرویی به اینگونه سئوالهای بچه ها جواب می دهند کنجکاوی کودک را خدشه دار می سازند.باید همیشه در نظر داشت که فکر کودک مثل بزرگسالان مرتب و منظم نیست و آنها در سئوالاتشان هم مثل بازیهایشان به آسانی از این شاخه به شاخه دیگر می پرند.مطلب دیگر اینکه باید کودکان را در جواب دادن به سئوالات شرکت داد و ازآنها اظهار نظر خواست.جستجو برای یافتن جواب در واقع باید جستجویی دو جانبه باشد گاهی اوقات بهتر است به او بگوییم سعی کند جواب سئوالش را خودش پیش بینی نماید و او را راهنمایی کنیم تا آن پیش بینی را گرچه غلط هم باشد بر مبنای مشاهدات و تجربیات خود تجزیه و تحلیل کند.(خانزاده 1363)
2- جواب باید طوری باشد که کودک را به سئوال های تازه هدایت کند : و باید به هنگام جواب دادن به هر سئوال کودک را به معماهای تازه تری بکشاند تا ذهن او خود آگاه و ناخودآگاه مشغول کنکاش و جستجو باشد.روی این اصل ازبه کاربردن کلماتی از قبیل بلی،خیر،البته،هرگز،مطمئناً و امثال آن باید اجتناب کرد.چون این نوع جوابها برای چشمه جوشان کنجکاوی کودکان مضر است و علاوه براین او را فردی بار می آورد که برای هر مسئله و مشکلی در زندگی فقط به دنبال یک راه حل می گردد و از امکانات مختلفی که ممکن است برای حل آن مشکل وجود داشته باشد غافل می ماند.
3- به کودکان نشان بدهیم که عقاید آنان با ارزش است.لازم است که والدین و مربیان نه تنها درباره امور و وسایلی که مربوط به کودکان می شود بلکه همچنین درباره مسایل و امور خانه و مدرسه که دخالت کودک در آنها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید اورا هم مثل عقاید بزرگتران در حضور خود کودک به بحث و گفتگو بگذارند.اگر عقیده او به کار بسته نخواهد شد باید توضیحات لازم و کافی برای ارضای او داده شود.در همین زمینه تورنس می گوید آنقدر عقاید با ارزش در افکار کودکان زیاد است که آن دسته از بزرگتران که عکس این را فکر می کنند باید خود را برای مقابله با کودکان در زمینه ارائه عقاید با ارزش بسیج و آماده کنند.همچنین راه دیگر احترام به عقاید کودکان شرکت در بازیهای آنها و تماشای فیلم های مورد علاقه آنها و… می باشد.(خانزاده 1363)
4- احترام به عقاید عادی:کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده است روابط و مفاهیمی را می بینند و درک می کنند که والدین و مربیان آنها ممکن است درک نکنند و گاهی چنان عقایدی را مطرح می کنند که بزرگترها قادر به ارزشیابی و جایگزینی آن نیستند.از آنجا که متاسفانه قدردانی از چنین عقایدی در بخش بسیار بزرگی از اجتماع ما مرسوم نیست به خلاقترین کودکان این بخش از اجتماع توجه کافی در زمینه خلاقیت مبذول نمی گردد و آنان پاداشی به خاطر این برتری خود دریافت نمی دارند.ترغیب عقاید نو و غیرعادی همراه با قدردانی از آنها اصولی هستند که در تربیت خلاقیت همیشه باید موردنظر باشند(خانزاده 1363).
5- تدارک فرصت های مناسب برای یادگیری مبتکرانه و قدردانی از این نوع یادگیریها:یکی از مشخصات انسان خلاق این است که توانائیش را خودش به کار می اندازد.کنجکاوی و عشق شدید کودک به کشف مطالب تازه نشان می دهد که در یادگیری تقریباً همیشه کودکان پیشقدم هستند.وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را زنده نگهدارند و بگذارند که گاهی اوقات کودکان مطابق ذوق و سلیقه خودشان اشیاء و امور را کشف کنند مراقبت ها و دخالت های زیاده از حد بزرگترها در جزء جزء زندگی و رفتار کودکان قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می نمایدو اگر ادامه یابد آنرا از بین می برد.موقعی که کودکی در یادگیری جزئی ترین مطالب به بزرگترها متکی باشد و تا سنین نوجوانی ادامه یابد کودک در برخورد با موانع و مشکلات خود نمی توانند درصدد تجزیه و تحلیل آنها و علل آنها برآید و راه حلی برای مشکلات خود بیابد.کودک باید در یادگیریهای شخصی و ابتکاری خود تشویق و هدایت شود بدون اینکه از خطاهای او چشم پوشی گردد برای این منظور بهتر است که در یک ساعت درس معلم به شاگردان کمتر بیاموزد و به آنها اجازه دهد که قسمت بیشتری از وقت کلاس را برای خودآموزی ابتکاری و فکرکردن خلاق در مورد آنچه توسط معلم آموخته شده است صرف نمایند.(خانزاده 1363)
6- گاهی اوقات یادگیری باید بدون ارزشیابی باشد،ما مجبور نیستیم هرچیزی را مورد ارزشیابی قراردهیم.کودکان احتیاج به ساعاتی دارند که درآن یادگیری آنها مورد ارزشیابی قرارنگیرند.همانطور که کارل راجرز می گوید ارزشیابی خارجی رفتاری است که در انسان احتیاج به دفاع را برمی انگیزد.بطوریکه قسمتی از محسوسات و تجربیات خام طفل از رسیدن به آگاهی کامل باز می مانند.در اینجا صحبت فقط برسر نمره نیست بلکه مربی باید از اظهارات و نظرات هم خودداری نماید.رعایت این اصل باعث می شود که حالت رودربایستی تا اندازه ای زیاد از بین برود و در واقع زمینه برای تولید و رشد افکار نو و یادگیریهای مبتکرانه فراهم شود.بهتر است که این کار از همان سالهای اول ابتدائی شروع شود زیرا در کلاسهای بالاتر شاگرد آنچنان به ارزشیابی عادت می کند که اگر معلمی عدم ارزشیابی را مطرح کند این نیز بر فکر او اثر خواهد گذاشت(خانزاده 1363)
7- تکمیل کردن اشیاء و امور ناکامل:یکی از روش های پرورش خلاقیت این است که از کودکان بخواهیم جملات ناتمام،داستانهای ناکامل و نقاشیها و تصاویر نیمه تمام ومبهم و حتی اشیاء نیمه کاره را کامل کنند.در چنین مواردی کودک سعی می کند منتهی ابتکارات خود را برای تکمیل مطلب و یا شیئی ناتمام بکاربرد.برای مربی محتوای قسمت تکمیل شده نباید چندان مهم باشد بلکه روش و چگونگی تکمیل در درجه اول اهمیت قراردارد.به طوریکه حتی تورنس از این همه بالاتر می رود و می گوید:که من تصویری به کودکان نشان می دهم و یا داستانی برای آنها نقل می کنم و از آنها میخواهم درباره چیزهایی که آنها را دوست دارند بدانند و تصویر یا حکایت چیزی درآن باره نگفته است فکر کنند و سپس آنها را تشویق می کنند سئوالات خود را درباره آنها طرح کند.(خانزداه 1363)
8- مشاهده اشیاء از نزدیک و دستمالی کردن آنها:کودک احتیاج دارد که خودش اشیاء را ببیند و به آنها ور رود.اگر کودکی را تحت نظر بگیریم متوجه می شویم که فقط برای مدتی کوتاه از مشاهده شیئی از فاصله دور ارضا می شود.بعد از آن می خواهد هرچه ممکن است آن را نزدیک ببیند و پس آن را لمس و دستمالی کند زیرا مشاهده شیئی به تنهایی کنجکاوی او را ارضاء نخواهد کرد.وقتی که کودکان از نزدیک شدن و لمس اشیاء محروم می شوند ووقتی آنها با اشیاء جالب دوروبرشان مواجه و روبرو نمی شوند فرصت لازم را برای یادگیری از دست می دهند.برای رشد خلاقیت در کودکان،آنها باید به دستمالی اشیاء و حتی به بازیهای تخیلی با اشیاء تا آنجا که سلامتیشان به خطر نیفتد تشویق وترغیب شوند.تورنس بعد از آزمایش های متعدد نتیجه می گیرد که کودکانی که بیشتر اشیاء را لمس و دستمالی می کنند در جواب به تستها موفق تر هستند(خانزاده 1363)
9- احترام به تخیلات کودک:بر روی هم بازیها و قصه سرائی های تخیلی و کشیدن تصاویر غیرعادی باید به عنوان جنبه های طبیعی و تفکر کودک در نظر گرفته شود.مربیان باید قوه تخیل کودک را تا زمانی که رشد فکرش به مرحله ای برسد که بتواند خود را در مسیر تفکر منطقی قراردهد تشویق و ترغیب کنند.تخیل را زیربنای خلاقیت می دانند زیرا هرچه قدر شخص را بتواند راجع به موضوعی تا آنجا که ممکن است مطالب تازه در ذهن خود بپرورد همانقدر امکان انتخاب او بیشتر است.اما تخیلی که زیربنای خلاقیت می باشد محدود است و در آن امکانات اجرائی مطالب پرورده شده مورد نظر قرارمی گیرد.تورنس می گوید تفاوت عمده بین تفکر تخیلی بیماران روانی و فکر خلاق شخص سالم در این است که اوّلی جلوه قوه تخیل خود را رها می کند و هرگز درصدد وارسی و تجدید نظر تخیلات خود برنمی آید در صورتی که دومی خود را محدود می سازد و فقط درباره موضوع معینی به ایده های خود را ارزیابی کند و فقط بدنبال ایده هائی را بگیرد که آسان تر و بهتر به هدف مورد نظر می رسد.بازده این تخیل نقاشی ها،تصاویر،گفتارها و حرکات فی البداهه کودکان است که در جای خود نوعی خلاقیت ابتدائی محسوب می شود.(خانزاده 1363)
نقش مدرسه در بارور کردن خلاقیت
تردیدی که استفاده صحیح و جهت دار از استعدادهای نهانی کودکان خلاق در
پیشرفت جامعه نقش مهمی دارد.مدارس وظیفه دارند که جهت پرورش افکار خلاق و رشد توانایی های دانش آموزان کوشش کنند.مدیر و معلمان مدرسه باید محیط مناسب جهت تحقیق،بررسی ورشد افکار خلاق ایجاد کنند.بیهوده نیست که می گویند: "معلم دانش آموزان خلاق خود باید خلاق باشند." (نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
درباره رفتار مناسب با دانش آموزان خلاق،کارشناسان آموزشی توصیه های زیر را داشته اند:
1- بهتر است پیشنهادات و اندیشه های جدید دانش آموزان مورد انتقاد و یا ارزشیابی قرار نگیرند تا عقاید و نظریات علمی به راحتی ابراز شود.
2- عصبانیت و نگرانی در مقابل پاسخ بی ربط دانش آموزان بی مورد است چراکه از بین رفتن استعدادهای نهانی را به همراه دارد.
3- باید با دانش آموزان صادقانه رفتار کرد زیرا زمانی می رسد که معلمان مجبور می شوند بگویند"نمی دانم"بنابراین بهتر است آنان را در گفتن حقایق آزاد بگذارند.
4- دانش آموزان را باید با صمیمیت و به همان صورت که هستند پذیرفت و دستورالعمل ها را مطابق علایق آنها تنظیم کرد.
در مدرسه یک گروه قوی و پشتیبان می تواند در معلم احساس امنیت پدید آورد.هیچ چیز بدتر از این نیست که در یک محیط آموزشی مدیریت تک روی کند و به معلمان و دانش آموزان اهمیت ندهد.او باید با کلیه مربیان و حتی دانش آموزان همکاری همه جانبه داشته باشد . بدین ترتیب مدرسه کانونی جهت یادگیری و پرورش افکار خلاق خواهد بود،امروزه اغلب روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت عقیده دارند که کودکان خلاق گذشته از استفاده از برنامه های رسمی مدارس باید از نوعی آموزش انعطاف پذیر غیررسمی نیز بهره مند شوند تا بتوانند خلاقیت خویش را رشد دهند و شکوفا سازند تورنس پدید آورنده آزمونهای خلاقیت عقیده دارد که محیط آموزش غیررسمی استعداد خلاقیت را در شاگردان پرورش می دهد و بر اساس آزمونهایی که در مورد خلاقیت انجام داده تاکید می کند که سیستم اعمال قدرت بدون انعطاف ، انگیزه اندیشیدن را در شاگردان ازبین می برد.اوگیل وی رابطه خلاقیت و محتوی برنامه های درسی را به شرح زیر خلاصه کرد:
1- محیطهای آموزشی بیش از اندازه آزاد و یا رسمی برای خلاقیت نسبتاً مضر خواهند بود.مدارس بسیاررسمی امکان فردگرا بودن شاگرد را از میان می برد و محیط های بیش از اندازه غیررسمی از لحاظ ایجاد ارتباط های مناسب،ضعیف و نارسا خواهند بود خلاصه اینکه هر دو این محیط ها هرگز نخواهند توانست خلاقیت را در شاگرد بطور رسمی به وجودآورند.
2- محیطی که هم آزادی بیان و هم ارتباط سالم را تامین کند.از لحاظ پرورش خلاقیت بهترین محیط محسوب می شود به ویژه اگر پاداشهایی نیز برای رفتارهای خلاق در نظر گرفته شود.
3- محیطی که فاقد برنامه باشد،در آن نابسامانی امری طبیعی بوده و بدترین محیط ممکنه است.
4-اصولاً تنها محیط هایی که بیش از اندازه آزاد ویا بیش از اندازه رسمی باشند از نظر پرورش خلاقیت مضرند،زیرا فعالیتهای چندان به انجام درست تکالیف مدرسه بستگی ندارند.(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
ویژگیهای کودکان خلاق
تا سال 1960 در اغلب کتب و نشریه های مربوط به تعلیم و تربیت ویژگیهای کودکان تیزهوش و خلاق یکجا مورد بحث قرار می گرفت.پس از آنکه گیلفورد نظریه جدا بودن تیزهوشی و خلاقیت را مطرح کرد و این نظر بعداً مورد تائید روان شناسان دیگر نیز قرار گرفت که ویژگیهای کودکان خلاق را جدا بررسی کند.کودکان و دانش آموزان خلاق در سه مورد دارای ویژگی های مشخص اند که این سه مورد عبارتنداز:
1- کنجکاوی 2- پشتکار 3- نیاز به استقلال
1- کنجکاوی:یکی از ویژگی های طبیعی یک کودک خلاق تمایل شدید او به سئوال کردن است.هر ناشناخته ای او را به پرسش وا می دارد و از آنجایی که میل شدیدی به آگاهی بر مسایل نامفهوم و غیرمعمول دارد لذا پرسشهایش زیاد،مکررو پشت سر هم می باشد.معلم شایسته و آگاه به سرعت متوجه وجود شاگرد خلاق می شود.آلبرت انشتین به سبب پرسشهای زیاد و پی درپی و ذهن جستجوگرش مورد سرزنش معلمان خود واقع شد و ناراحتی های زیادی را تحمل کرد.کنجکاوی بیش از حد باعث بروز اختلاف بین او و معلم علومش شد و سرانجام به اخراج او از مدرسه منجر شد،بعد از کلاس معلم راجع به اثر بدی که سئوالات مکرر انشتین روی سایر شاگردانش گذاشته بود صحبت کرد و گفت که او باعث از بین بردن احترام معلم نزد سایرین شده است.او لیستی از سئوالات انشتین را که شامل موارد زیر بود تهیه کرد:
چرا نمی توانیم حرکت زمین را احساس کنیم؟فضا چیست و چه چیزی موجب می شود که زمین در هنگام حرکت تکه تکه نشود؟باعث تاسف است که چنین معلمانی قارد به تشخیص خلاقیت در شاگردان خود نیستند.اساس هر تفکر خلاق،قدرت درک ناشناخته های علمی،تشخیص فضاهای خالی دانش بشری و درک مسایل و نقصهاست.چنین سئوالاتی نباید موجب ترس و وحشت معلمان شود و تصویر از بین رفتن احترام آنان را نگران سازد.(نیسان،حیدری پاک،نیکرو 1377)
2- پشتکار:یکی از نشانه های سطوح بالای خلاقیت پافشاری،پشتکار و مقاومت در مقابل سختیها برای رسیدن به هدف است.زندگانی بیشتر مخترعین از پشتکار آنان حکایت می کند به عنوان مثال نام ادیسون در دوران نوجوانی بارها با مشکلاتی طاقت فرسا روبه رو شد.از جمله به علت انفجاری که در آزمایشگاهش در قطار به وقوع پیوست کار خود را از دست داد.(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
3- نیاز به استقلال:کودک خلاق در صورت سازش با محیط باز هم خود را آزاد و مستقل نمی بیند و احساس فشار می کند.او در بیرون از مدرسه علاقه زیاد به ساختن و یا ابداع و اختراع وسایل جدید دارد.اگر خلاقیت و نوآوری اش در زمینه ادبیات باشد کتابخانه را رها نمی کند،بیشتر اوقات می خواند و می نویسد و گاه آثاری شگرف و ارزشمند و جاودانی پدید می آورد(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
علاوه بر ویژگی های گفته شده، همچنین روان شناسان به یک سری ویژگی های دیگر این افراد اشاره می کنند که به طور اجمال آنها را ذکر می کنیم.این ویژگیها عبارتنداز:شک گرایی،بازیگوشی،اعتماد به نفس،آگاهی ،شوخ طبعی و…
1- شک گرایی:بیشتر مردم درباره ایده های خود محافظه کارند.بدین معنی که به آنچه که قبلاً آزمایش شده و شناخته شده اعتماد دارند.اما به چیزهایی تازه و جدید اعتماد ندارند.در حالی که یک فرد خلاق نسبت به ایده های پذیرفته شده مشکوک است و ایده های تازه را کمتر مورد تردید قرار می دهد.شک گرایی وی،او را از باورهای قراردادی رها می کند.در حالی که زودباوری وی نسبت به اندیشه های تازه او را در معرض مخاطرات فکری کشف خلاق قرار می دهد.(بهروزی 1375).
2- بازیگوشی فکری:فرد خلاق،فی النفسه به کاوش ایده ها می پردازد و با آنها بازی می کند تا ببیند به کجا منتهی می شود.این ویژگی با تسلط او ارتباط دارد.او به طور طبیعی با ایده ها بازی می کند،زیرا بشتر از اشخاص معمولی آنها را به وجود می آورد.(بهروزی 1375)
3- اعتماد به نفس:فرد خلاق نسبت به ارزش کار خود دارای اطمینانی درونی است.او ممکن است احساس رسالت کند یا حتی سرنوشت خود را از پیش تعیین شده بداند.البته ایمان به سرنوشت،دلیل بر وجود نیروی خلاق نیست.این نکته درست نیست که فرد خلاق هرگز افسرده نمی شود بسیاری از اشخاص به ویژه در هنرها،غالباً بدین دلیل دچار افسردگی های شدید می شوند که اثر آنها انتظاراتشان را برآورده نمی کند.فرد خلاق غالباً بدین دلیل دچار افسردگی های شدید می شود که اثر آنها انتظاراتشان را برآورده نمی کند.فرد خلاق غالباً سرسخت ترین نقاد خود است.در واقع اگر قرار باشد که او به طور موثری در اثرش تجدید نظر کند بایستی این چنین باشد زیرا افراد معدودی هستند که به اندازه کافی از نیات او جانبداری کرده و نمی توانند به طور موثری وی را راهنمایی کنند.بنابراین وقتی می گوییم شخص خلاق دارای اطمینان درونی است منظور این است که وی دارای ایمانی قوی به چیزهایی است که در صورت وجود فرصت و شانس می تواند انجام دهد نه لزوماً ایمان به آنچه که انجام داده است و در نهایت به وسیله ایمان به نیروی خلاق خود دوام می آورد.
4- آگاهی:فرد خلاق بیشتر از حد معمول،نسبت به محیط خود حساس است.وی چیزهایی مانند رنگ،بافت و واکنش های شخصی،قطعات خبری روزنامه ها و مانند آنها را در می یابد که دیگران متوجه آنها نمی شوند.او بیشتر از دیگران دست به تجربه می زند و به گفته راجرز (1961)بیشتر پذیرای محیط خویش است.خلاقیت نیازمند تازگی ارتباط،درک تازه از چیزهایی بدیهی است.هر دو نوع توانایی نیازمند آگاهی فوق العاده از محیط است.اما همانگونه که آفرینشگر رشد می کند،ممکن است آگاهی او به یک یا چند زمینه محدود شود مثلاً نابغه غالباً نسبت به چیزهای معمولی بی توجه است و آگاهی خود را به تجارب معدودی معطوف می سازد.
5- شوخ طبعی:شخص خلاق همچنین دارای شوخ طبعی است و به گفته روان شناسان می تواند در برابر ناسازگاری در معنی و مفهوم به گونه ای خود جوش واکنش نشان دهد.چراکه نسبت به اشخاص معمولی معنای زیادتری را در یک موقعیت می یابد که بسیاری از آنها غیرعادی و زیرکانه است.از دیدگاه روانکاوی دلیل دیگر این است که خود(EGO ) او بسیار انعطاف پذیر است و از این رو می تواند از ذهن نیمه آگاه عقب نشینی کند که اجازه برقرار کردن ارتباط تازه ای را به وی می دهد که اساس شوخ طبعی اوست.این شوخ طبعی کمتر نشانه ای است از سطحی بودن عواطف را دارد و بیشتر نشانگر ژرف گرایی است که بدین طریق راه ابراز جستجو می کند.شوخ طبعی آفرینشگر را در ابراز احساساتش توانا می سازد که شخص معمولی آن را پس می زند.پژوهشگران در داستانها،نقاشی ها و شرح حال دانش آموزان خلاق،به خشونت و پرخاش اشاره کرده اند که در مورد دانش آموزان دارای بهره هوشی بالا کمتر مشاهده کرده اند و البته این خشونت نه تنها متوجه اشخاص و چیزهای نزدیک به دانش آموزان مانند خانواده اش می باشد بلکه انتقاد اجتماعی وسیع تری را بر می گیرد به عنوان نمونه دانش آموزانی بسیار خلاق هستند که شعارهای ساختگی و نادرست را به تمسخر می گیرند.(بهروزی 1375)
پیشینه پژوهش
خلاقیت به عنوان نبوغ شهودی
بنابراین دیدگاه خلاقیت شکلی سلیم و گسترش یافت از شهود است فرد خلاق اگر چه دگر نابهنجار و یا بیمار تلقی نمی شود اما هنوز شخصی نادر و از گونه متفاوتی است.چنین شخصی در خلال کنش خلاق آنچه را که دیگران فقط به طور استدلالی و در دراز مدت می یابند،بدون واسطه و مستقیماً درک می کند.بنابراین از دیدگاه این نظریه خلاق غیرقابل آموزش است و فقط به افراد معدودی و غیرعادی منحصر می شود.
خلاقیت به عنوان نیروی حیاتی
یکی از نتایج نظریه تکاملی داروین این بود که خلاقیت انسانی،نمایشگر نیروی خلاقی است که در ذات خود زندگی،نهفته است.هرچند که ماده بی جان از این دیدگاه غیر خلاق است اما تکامل حیاتی،اساساً خلاق می باشد،زیرا پیوسته انواع تازه ای را به وجود می آورد.این نظریه هم اکنون هم پیروانی دارد و معتقدند که آموزگار می تواند از دو راه مهم نیروی طبیعی خلاقیت را تقویت کند یکی از این راهها انتخاب روشها و مطالب صحیح تربیتی به گونه ای است که فرایند آموزشی رابیشتر کار آمد کند.راه دیگر عبارت است از برانگیختن شور و ذوق دانش آموزان.هر از چندگاهی کم می شود،به ویژه هنگامی که دقت فراوان لازم است.هنگامی که انگیزه ذاتی دانش آموز برای پژوهش ضعیف می گردد آموزگار بایستی آن را تقویت کند.
عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی
کودک در طی مراحل مختلف رشد همانقدر که نیاز به استقلال فکری و عملی دارد،به همان میزان هم به کمک والدین نیاز دارد.این نیاز با شروع دوران تحصیل محسوس تر می شود.اینجاست که اولیاء باید با علم و اطلاع و کاملاً آگاهانه به یاری کودکان خود بشتابند اما این مشارکت نیابد به گونه ای باشد که طفل ضعیف و متکی به دیگران بار بیاید.به وجود آوردن اتکاءبه نفس در کودک و ایجاد حس مسئولیت در او بهترین راه موفقیت آنان است و کمک های اولیاء در یاددادن مطالب درسی باید چنان باشد که کودک فکر کند این خود اوست که مشکلاتش را از پیش پایش بر می دارد.باید دانست که کودکان هم از داشتن استقلال احساس غرور می کنند. توجه به مراحل زیر می تواند عامل موثری در پیشرفت تحصیلی کودکان باشد:
1- عادت دادن کودک به نظم و ترتیب در کارهای روزانه:مسئله ای که کودکان و والدین آنها با شروع دوران تحصیل با آنها مواجه می شوند،زمان انجام تکالیف درسی است و معمولاً کودکان از زمان برداشتی سطحی و تئوریک دارند.طفل موقعی به یاد انجام تکالیف مدرسه اش می افتد که خستگی های ناشی از بازی و شیطنت او را از پا انداخته است.در چنین هنگامی که کودک خسته و خواب آلود مشغول سرهم بندی تکالیفش است،با غر زدنهای والدینش روبه رو می شود:این چه وقت انجام تکالیف است… این همه وقت را چه کردی؟…اولیاء از همان روزهای اول تحصیل و حتی قبل از آن باید کودک خود را به نظم و انظباطی آگاهانه عادت دهند.مشروط براینکه چنین نظمی توام با تنوع و خلاقیت باشد.انضباط خشک طفل را خشن و عاصی بار می آورد.(غفارزادگان 1368)
2- برخورد منطقی و معتدل با کودک:کودک شما از نظر سن کودک نیست،بلکه یک انسان است که هرچیزی را درک می کند.درک این نکته ظریف لزوم برخورد منطقی و مستدل با کودک را بخوبی توجیه می کند.کودکان معمولاً به چیزهای توجه دارند که در نظر بزرگترها کم اهمیت و بی مورد جلوه می کند.الزاماً چنین توجهی سوالات متعددی را در کودکان موجب می شود که گاه برای بزرگترها خنده آور و بی مفهوم است.(غفارزادگان 1368)والدین باید در جواب دادن به سئوالات کودکان و در برخورد با آنها توجه داشته باشند که ممکن است یک برخورد غیرمنطقی و یک حرف ناسنجیده در شخصیت کودکشان اثر سوء و پایداری داشته باشد،بخصوص در تشویق و تنبیه کودکان باید وسواس بیشتری نشان داد.کودک باید بداندکه چرا تشویق یا تنبیه می شود نتایجی که از تشویق و تنبیه های بیجا حاصل می شود بدتر از آن است که بتوان در این جا ذکر کرد.
3- اولیاء نباید نقطه مقابل مربیان قرار گیرند:کوچک شمردن معلم و نادان جلوه دادن او در ذهن کودک نسبت به مربی و کتاب ایجاد تردید می کند.کودک مطالب درسی را فقط به این خاطر به ذهن نمی سپارد که در کتاب نوشته شده است،بلکه بیشتر به این جهت آن را قبول دارد که از زبان ساده و شیرین معلمش می شنود(غفارزادگان 1368)در مواردی ممکن است والدین هنگام بازدید کتابچه درس کودک،در جواب پرسشی که توسط معلم داده شده تردید کنند.در چنین مواقعی بهترین راه،مراجعه به مدرسه و مطرح کردن موضوع با معلم است.
4- روش تدریس امری است پویا و تجربی:به این معنی که نباید روش های تدریس امروزی را با روش تدریسی که مثلاً بیست سال پیش مرسوم بوده،مقایسه کرد.امروزه روانشناسان و علمای تعلیم و تربیت با تکیه بر یافته های علمی خود که مبتنی بر تجربه و آزمایش است،برای بهبود بخشیدن در کیفیت وضع تحصیلی دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی روش ها و طرق گوناگونی را ارائه می دهند.هر معلمی با استفاده از تجربیات خود و با ارتقاء مهارتهای شغلی خویش روشی دارد که مختص خود اوست.این مورد بیشتر در رسیدگی به مقدار تکلیفی که معلم تعیین کرده و همچنین در روش تدریس ریاضی بروز می کند.
در چنین مواردی والدین کودکان خود را متهم به دروغگویی کرده و یا معلمان آنها را نسبت به کارشان کم علاقه و بی توجه به حساب می آورند. به طور مثال اکنون تاکید بیشتری روی این مساله می شود که تعیین تکلیف های سخت و طاقت فرسا نه تنها در یادگیری عامل موثری نیست بلکه موجب زدگی و فرار کودک ازمدرسه می شود.معلم ممکن است روی شناختی که نسبت به دانش آموزان خود دارد برای هر یک مقدار معینی تکلیف تعیین کند یا در مورد تدریس ریاضی که گاه والدین راسردرگم می کند،مسئله ملموس تراست که جای خود خواهد آمد.والدین قبل از هر گونه پیش داوری نسبت به کار معلم باید بیشتر در جریان تغییر و تحولات نظام آموزشی قرار گیرد (غفار زادگان 1368 )
5- اولیاء باید با مطالب کتابهای درس فرزندشان آشنا باشند: مطالبی برای هر سال در نظر گرفته شده، همانطور و بی حساب و کتاب نیست.مطالب درسی در دوره پنج سالگی (ساله ) ابتدایی متناسب با نیازهای سنی ، روحی کودک و گنجایش ذهنی او است.والدین که نسبت به تحصیل فرزندان خود علاقه بیشتری دارند،باید قبل از هرچیزی ازمطالبی که به فرزتدشان آموخته می شود،مطلع باشند.
مرورکردن کتابهای درسی کودک می تواند چنین اطلاعاتی را دراختیارآنها قراردهد.همچنین بیشتر تمرینات و موضوعاتی که در کتابهای درس دوره ابتدایی آمده،هدف خاصی را دنبال می کند،والدین باید به دور از هرگونه ساده نگری سعی کنند،هدفهای درسی را دریابند.در اینجا نباید به میزان تحصیلات و درجه علمی خود بالید.حتی معلمان مجرب هم که سالها در یک پایه تدریس کرده اند خود را بی نیاز از مطالعه کتابهای درسی نمی دانند.
6- والدین باید آموخته های اطفال خود را به بیرون از کلاس تعمیم دهند:همانطور که پیش از این آمد والدین باید به طور غیرمستقیم در یادگیری مطالب درسی به کودکان خود کمک کند اکنون توجه خاصی روی این موضوع می شود که طفل آموخته های خود را صرفاً مشتی مفاهیم مجرد و انتزاعی که در چهارچوب تنگ کلاس محدود می شود،به حساب نیاورد،بلکه بتواند دانشی را که فرامی گیرد،در بیرون از مدرسه بکار برد و بدین وسیله نیازهای روحی و جسمی را برطرف سازد.والدین می توانند با اطلاعاتی که از کتابهای درسی فرزند خود کسب کرده اند،در گردشها و مسافرتها،در خانه و خیابان و به بهانه های مختلف باب مصاحبت با آنان را بگشایند و دانش فرزندانشان را عملاً در بیرون از کلاس تعمیم دهند.
روشن است که اگر این گفتگوها دو جانبه و دوستانه باشد،کودک را جذب خواهد کرد.
7- مراجعه به مدرسه و جویا شدن از وضعیت تحصیلی کودکان:مراجعه مداوم اولیاء به مدرسه و مشورت با معلمان و مربیان می تواند مشکل گشای بسیاری از مسائل باشد.همیشه باید به خاطر داشت که معلم کودک شما،برای پیشرفت در کار خود،که الزاماً به نفع فرزند شماست،همواره به همفکری شما نیازمند است.(غفاری زادگان 1368)
تاثیر معلمان بر خلاقیت
اگر از فعالیتهای کلاس صرفاً یک هدف یا مقصود خاص مورد نظر باشد،کودک دارای تفکر واگرا خواه ناخواه باعث آزار و تحریک معلم خواهد شد و امتیازهایی از او خواهد گرفت.کودک دارای خلاقیت زیاد از آن رو در کلاس موجب تحریک معلم می شود که به اندازه دانش آموزان دیگر مطیع و قابل انعطاف نیست.(بهروزی 1375)
تورنس(1965)(نقل از بهروزی 1375)به نوبه خود تاثیر معلم را صرف نظر از موفقیت تحصیلی و منحصراً با توجه به بهره گیری شاگردان از خلاقیت مورد تحقیق قرار داد.تورنس نخست در ماه ژانویه در بیست کلاس یک مدرسه ابتدائی یک آزمون خلاقیت اجرا کرد و موازی همان آزمون را در ماه مه روی همان شاگردان اجرا نمود.تفاوت در نتایج دو آزمون اجازه می دهد که بهره گیری شاگردان از خلاقیت اندازه گیری شود.از طرف دیگر معلمان این شاگردان هم به دو دسته تقسیم شدند:
یک دسته کسانی که در مقابل خلاقیت دارای نگرش مثبت بودند و دسته دیگر آنهایی که دارای نگرش انتقادی بودند که مبتنی بر کنترل و سانسور می باشد.نتایج به دست آمده عبارت است از
معلمان خلاق معلمان غیر خلاق
دروه ابتدایی 2 2/7 9/7-
دروه ابتدایی 1 6/7 2/4-
دوره ابتدایی متوسط 4/31 2/21
ملاحظه می شود که حتی در سطح دوره ابتدایی 1و2 نیز اختلاف وجود دارد.ضمناً باید این نکته را اضافه کرد که نتایجی که به این ترتیب ارائه شده تفاوتهای موجود قبل از گذراندن آزمون را نشان نمی دهد ولی در واقع،این که نگرش معلم در کلاس عامل تعیین کننده در رشد و توسعه خلاقیت باشد تعجب آور نیست.
در اینجا شاید بتوان فرضیه ای را مطرح کرد و آن این است که اگر مفهوم نسبتاً تازه هم احساسی توام با دلسوزی با دقت مورد مطالعه قرارگرفته بود شاید این امکان را به می آورد که نگرش معلم بهتر شناخته شود مطمئناً هم احساسی به این کمک می کند،اما هم احساسی توام با دلسوزی کاملاً چیز دیگری است.این واقعیت که آدمی خود را به جای دیگری فرض کند می تواند کمکی در رشد و توسعه خلاقیت شاگرد یا لااقل در پذیرش خلاقیت او توسط معلم محسوب شود.
یکی از سئوالهای بحث انگیز در مورد آموزش خلاقیت در مدارس این است که آیا ممانعت اصلی در تلاش بیشتر در این زمینه به دلیل فقدان مهارتهای فنی معلمان است یا مخالف با ارزشهای اساسی آنان؟تورنس(1965) عقاید و آرای بدست آمده از بیش از هزارمعلم ایالات متحده را در این مورد که آنها ویژگیهایی را در دانش آموزان مطلوبتر و جالبتر از همه یافتند گزارش داده است.ده موردی که این معلمان ارزش را برای آنان قائلند عبارت است از:
1- رعایت دیگران 6- کنجکاوی
2- استقلال در تفکر 7- صمیمیت
3- عزم ثابت 8- ادب
4- سختکوشی 9- انجام به موقع کار
5- شوخ طبعی 10- داشتن سلامت
فصل سوم
جامعه آماری
جامعه عبارت است از کلیه دانش آموزان دختر کلاس پنجم ابتدایی
نمونه آماری
نمونه آوری در این پژوهش 100 نفر دانش آموز دختر کلاس پنجم دو تا از مدارس کرج می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند
روش پژوهش
این پژوهش از نوع همبستگی می باشد،چون این تحقیق به دنبال رابطه بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی می باشد،به عبارت دیگر هیچ کدام از متغیرها دستکاری نشده اند و صرفاً رابطه بین دو متغیر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی مورد نظر می باشد.
ابزار اندازه گیری:
در این پژوهش به منظور اندازه گیری متغیر های مورد نظر از ابزارهای زیر استفاده شده است:
1- آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت(MPPT) 2- ریزنمرات دروس مختلفی که دانش آموزان گذرانده اند.
آزمون مداد کاغذی چند جوابی سنجش خلاقیت(MPPT):
عابدی(1372) کوشش کرد که وسیله ای برای اندازه گیری خلاقیت بیابد که ضمن دارابودن اعتبار و پایایی قابل قبول در زمان نسبتاً کوتاهی اجرا و نمره گذاری شود.در سالهای 63-1362 عابدی بر پایه تئوری و تعریف تورنس از خلاقیت یک آزمون 75 سئوالی (چند جوابی) برای اندازه گیری خلاقیت ساخت. مواد این آزمون در چهارگروه سیالی،ابتکار،انعطاف پذیری و بسط قرارمی گیرد وی در سال 1986 در دانشگاه کالیفرنیا با کمک یکی از دانشجویان درس آمار و روش تحقیق این آزمون را از نو طراحی نموده و بارها مورد تجدید قرار دادند. فرم کنونی آن در سال 1992 توسط گروه استادان دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس ساخته شد.
دو نمونه از سئوالهای این آزمون در زیر آمده است:
1- آیا از تجارب تازه لذت می برید؟
الف- از تجارب تازه لذت نمی برم
ب- گاهی از تجارب تازه لذت می برم
ج- از تجارب تازه لذت می برم.
2- با افرادی که به سختی متقاعد می شوند چگونه برخورد می کنید؟
الف- دریافتن دلایل متقاعد کننده اشکال دارم
ب- سعی می کنم برای متقاعد کردن آنان چند دلیل مختلف بیاورم
ج- برای متقاعد کردن آنان دلایل بسیار می یابم.
روش نمره گذاری این آزمون به این صورت است که چون این آزمون دارای 60 ماده می باشد که تعداد 22 ماده در بخش ابتکار، 16 ماده در بخش سیالی، 11 ماده در بخش انعطاف پذیری و 11 ماده در بخش بسط تقسیم شده است و هر ماده دارای 3 گزینه می باشد. و گزینه ها نیز به ترتیب میزان خلاقیت را از کم به زیاد مشخص می کنند که به ترتیب نمره ای از 1 تا 3 به آنها تعلق می گیرد. این نمره ها در چهار گروه جمع شده و بدین ترتیب چهار نمره به دست آمده و با جمع چهارنمره می توان یک نمره کل برای خلاقیت آزمودنی بدست آورد.(عابدی 1372)
پایانی آزمون MPPT
در سال 1363 فرم اولیه این آزمون توسط عابدی بر روی تعداد 650 نفر از دانش آموزان کلاسهای سوم راهنمایی در تهران اجرا شد.ضرایب پایائی بخش های سیالی،ابتکار،انعطاف پذیری و بسط که از طریق باز آزمایی به دست آمد به ترتیب 85/0، 82/0،84/0،80/0،بود.همچنین فرم کنونی این آزمون توسط اساتید دانشگاه دوستو اسپانیا(1992)از آمریکا به اسپانیا برده شد و در آن جا نیز مورد استفاده و آزمایش قرار گرفت.آنها برای سنجش پایانی آزمون ازروش ضریب همسانی درونی آلفای کرانباخ استفاده کردند.این ضریب برای سیالی 75/0،برای بخش ابتکار 67/0، برای بخش انعطاف پذیری 61/0 و برای بخش بسط 61/0 بود.به طوری که ملاحظه می شود ضرایب پایایی این آزمون در این اجرا نسبت به ضرایب پایانی فرم آغازین که در ایران به کاررفت از روش بازآزمایی که روش مناسب تری برای برآورد پایانی این گونه آزمونها است کمتر شده است.در حالیکه در اسپانیا اجرای مجدد این آزمون امکان پذیر نشد.
کفایت نیز سال 1373 جهت محاسبه پایانی آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت از روش های آلفای کرانباخ و تنصیف استفاده کرده است.برای محاسبه ضریب پایانی و مقیاسهای فرعی آزمون در فرمول اسپیرمن براون قرار داده شد و نتایج زیربدست آمد:کل آزمون 87/0، مقیاس های سیالی 78/0، انعطاف پذیری 63/0،ابتکار 40/0 و بسط 67/0.

روش آماری
برای تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از روش های آماری زیر استفاده شد.
1- شاخص های مرکزی (میانگین )
2- استفاده از شاخص های پراکندگی( انحراف استاندارد و واریانس )
3- استفاده از ضریب همبستگی پیرسون
فصل چهارم
محدودیتهای تحقیق
این پژوهش نیز مانند دیگر پژوهش ها،خالی از نقض و محدودیت نسیت که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- عدم همکاری و دقت کافی و حوصله از سوی برخی از دانش آموزان برای شرکت و پاسخدهی به تمام سئوالات آزمون
2- طولانی بودن آزمون خلاقیت بکار برده شده که به دقت زیادی احتیاج داشت.
3- ضعف دانش آموزان در درک مفهوم برخی از سئوالات آزمون خلاقیت به طوری که نیاز به توضیحات مکرر احساس شد.
پیشنهادهای تحقیق
1- همان طور که نتایج تحقیق نشان داد که خلاقیت با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد بنابراین افزایش آگاهی معلمین و والدین در زمینه روش های پرورش خلاقیت پیشنهاد می شود زیراکه خلاقیت از طریق آزمایش،تجربه و کنکاش رشد می کند.
2- دانش آموزان را تشویق کنیم به این که علاوه بر درس خواندن در فعالیت های فوق برنامه همچون تئاتر،مجله مدرسه،روزنامه های دیواری و…شرکت کنند.
3- دانش آموزان را طوری بار بیاوریم که بتوانند به ارزیابی خود بپردازند و قادربه احساسات خود باشند چراکه بیان احساسات یکی از راههای پرورش خلاقیت می باشد.
4- اجرای تحقیق حاضر در سطوح آموزشی دیگر
خلاصه تحقیق:
هدف از تحقیق:بها دادن به ذهنهای خلاق و آگاهی دادن به جامعه درباره این استعدادها و چگونگی برخورد با آنها و راههای رشد و پرورش خلاقیت آنها و مشخص کردن رابطه خلاقیت پیشرفت تحصیلی بود.
گفته شد که خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،کمبود ها،تنگناها و ناهماهنگی که در پی تشخیص این مشکلات و کمبودها به وجود می آید و به دنبال آن جستجو برای یافتن راه حل هایی جهت دفع آن مشکلات می باشد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نیز همان موفقیت تحصیلی آنها در دروس مختلف آنها می باشد.همین طور مشخص شد که هوش و خلاقیت دو عامل فکری جداگانه می باشند و تفکر همگرا یا تفکری که منجر به راه حل درست واحدی می باشد که براساس واقعیتهای ارائه شده قابل کشف است مربوط به هوش و تفکر واگرا یا تفکری که در جهات مختلف سیر می کند و کمتر تحت انقیاد واقعیتهای ارائه شد قرار می گیرد و منجر به راه حل های گوناگون می شود مربوط به خلاقیت می باشد خلاقیت دارای مراحلی می باشد که شامل آماده سازی یا شناسایی و جمع آوری حقایق،دوره نهفتگی یا سازمان بندی اطلاعات بصورت ناخودآگاه، اشراق یا پدیده آها یا دریافتن راه حل مساله به طور ناگهانی،اثبات یا سنجش مراحل قبل می باشد و برنامه ریزی آموزشی بیشتری روی مرحله آماده سازی و اثبات تاثیر دارد و کمتر روی مرحله نهفتگی و اشراق تاثیر دارد.
همین طور عواملی دیگر مانند انگیزش،خویشتن پذیری و نقش اطلاعات در خلاقیت تاثیر دارند.
در واقع اطلاعات ماده خام خلاقیت می باشند و انگیزش و نیروی محرک نیز به کار اندازنده خلاقیت در انسان می باشد و خویشتن پذیری نیز صفتی است که منجر به خلاقیت در افراد می گردد.
همین طور برای افراد خلاق یک سری ویژگیها ذکر شد از جمله کنجکاوی،پشتکار،نیاز به استقلال و شک گرایی،بازیگوشی فکری،اعتماد به نفس،آگاهی،شوخ طبعی و… و برای پرورش خلاقیت در کودکان و نیز پیشنهادهایی ارائه گردید از جمله احترام گذاشتن به سئوالات عادی و غیرعادی کودکان به سئوالات کودک باید طوری جواب داد که کودک را به سوالات تازه هدایت کند،نشان دادن به کودکان که عقاید آنها با ارزش است و احترام گذاشتن به عقاید آنها و تدارک دیدن فرصتهای مناسب برای یادگیری مبتکرانه و قدردانی از این نوع یادگیری ها،همین طور گاهی اوقات لازم نیست که یادگیری کودکان را همیشه مورد ارزشیابی قرارداد چرا که به قول راجرز ارزشیابی در انسان احتیاج به دفاع را بر می انگیزد و این کار جلوی خلاقیت رامی گیرد،تکمیل کردن اشیاء و امور ناکامل توسط کودکان مشاهده اشیاء از نزدیک و دستکاری کردن آنها و پرورش کنجکاوی و خلاقیت آنها واحترام به تخیلات کودکان که می توانند منجر به خلاقیت در کودکان گردد.همین اولیاء مدرسه و معلمان نیز نقش مهمی در بارور کردن خلاقیت دانش آموزان دارند و باید طوری رفتار کنند که حس کنجکاوی و تفکر خلاق را در دانش آموزان رشد دهند . و دانش آموزان را با صمیمیت و به همان صورتی که هستند بپذیرند و محیطی رابرای کودکان فراهم کنند که هم آزادی بیان و هم ارتباطات سالم را تامین کند و محیطی که نه بیش از اندازه آزاد باشد و نه هم به صورت خیلی رسمی،چراکه در دو حال جلوی خلاقیت گرفته می شود.
همین طور مشخص شد که نظریه های مختلفی به تبیین خلاقیت پرداخته اند:از جمله نظریه های بسیار قدیمی (یونان باستان)در این مورد شامل 1- خلاقیت را به عنوان الهامی خدایی می دانند که معتقدند که فرد خلاق از نیروی انسانی برخوردارند وحتی امروز هم رایج است و خلاقیت را غیرقابل شناخت می دانند 2- خلاقیت را شکلی از دیوانگی می دانند که حتی امروزه هم بسیاری از افراد خلاق و دانشمندان را نام می برند که عصبی یا دیوانه اند.3- خلاقیت را به عنوان نبوغ شهودی می دانند و فرد خلاق را متفاوت از دیگران ونادر می دانند یعنی این شخص آنچه را که دیگران به صورت استدلال و در دراز مدت در می یابند،بدون واسطه و مستقیم درک می کند.4- خلاقیت رابه عنوانی نیروی حیاتی می دانند و معتقدند که خلاقیت انسان نمایانگر نیروی خلاقی است که در ذات خود زندگی نهفته است و بر طبق این دیدگاه معتقدند که آموزگار از دو راه می تواند نیروی طبیعی خلاقیت را تقویت کند یکی با استفاده از انتخاب روشها و مطالب صحیح تربیتی است و دیگری برانگیختن شورو شوق در دانش آموزان می باشد.
منابع
1- افروز،غلامعلی (1371) نوجوانان،استقلال،شخصیت و خلاقیت،نشریه ماهانه پیوند،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان شماره 158
2- افروز،غلامعلی (1371) نقش اعتماد به نفس در خلاقیت نوجوانان و جوانان،نشریه ماهانه پیوند،انتشارات انجمن و اولیاء و مربیان شماره 159
3- بهروزی،ناصر،(1375) رابطه ویژگی های شخصیتی با خلاقیت و رابطه متغیر اخیر با عملکرد تحصیلی،پایان نامه کارشاناسی ارشد،استاد راهنما،حسین شکر کن،دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران
4- خانزاده،علی (1363) پرورش خلاقیت در کودکان،نشریه ماهانه پیوند،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان شماره 158
5- عابدی،جمال (1372) خلاقیت و شیوه های نو در اندازه گیری آن،مجله پژوهشهای روان شناختی،دروه دوم.شماره 1و2،ص 54-64
6- عصاره،علیرضا(1377) یادگیری و خلاقیت.نشریه ماهانه پیوند،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان شماره 233
7- غفارزادگان،داوود(1368)چگونه می توان به پیشرفت تحصیلی کودکان کمک کرد.نشرهی ماهانه پیوند،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان. شماره 123

فهرست مطالب
چکیده: 1
فصل اول 2
مقدمه : 2
بیان مسئله 4
فرضیه پژوهشی 4
اهداف پژوهش 4
تعریف اصطلاحات پژوهش 4
فصل دوم 5
ادبیات پژوهش 5
پرورش خلاقیت در کودکان 8
نقش مدرسه در بارور کردن خلاقیت 11
ویژگیهای کودکان خلاق 12
پیشینه پژوهش 15
عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی 15
تاثیر معلمان بر خلاقیت 18
فصل سوم 19
جامعه آماری 19
نمونه آماری 19
روش پژوهش 20
ابزار اندازه گیری: 20
روش آماری 22
فصل چهارم 22
محدودیتهای تحقیق 22
پیشنهادهای تحقیق 22
خلاصه تحقیق: 23
منابع 24

موضوع: عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی

نام درس: مقدمات روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی

نام استاد:

نام دانشجو:

رشته تحصیلی: مشاوره و راهنمایی


تعداد صفحات : 28 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود