تارا فایل

مبانی نظری و پیشینه پژوهش در باب سازه ی روش های مقابله ای



2-20 – مباحث نظری در باب سازه ی روش های مقابله ای
مقابله یا سازگاری عبارت از تلاش هایی است که به منظور کنترل موقعیت ها و شرایطی که بطور بالقوه فشارزا یا زیانبار ارزیابی می شوند، صورت می گیرد. این تعریف با دیدگاه لازاروس و فولکمن(1984 ) در زمینه استرس هماهنگی دارد و حاوی نکته های اساسی است. نخست اینکه مقابله یا سازگاری مستلزم تلاش یا برنامه ریزی خاصی است به این معنی که مقابله فرآیندی انفعالی یا خود به خودی در برابر فشارزاهای زندگی نیست. دیگر اینکه مقابله همیشه با پیامدهای مثبت همراه نیست، برخی پیامدهای مقابله ممکن است مطلوب باشند حال آنکه برخی دیگر چنین نباشند و سرانجام اینکه ، مقابله فرآیندی است که پیوسته در طول زمان رخ می دهد. با توجه به تعریف بالا بد نیست به فرآیند ارزیابی نیز اشاره ای داشته باشیم. لازاروس و فولکمن (1984) از دو نوع ارزیابی سخن به میان می آورند: یکی ارزیابی اولیه و دیگری ارزیابی ثانویه(راس و آلتایمر، 1998).
لازاروس و فلکمن (1984)، معتقدند هنگامی که فرد با موقعیت های استرس زای زندگی رو به رو می شود این پرسش را مطرح می کند که " آیا من در موقعیت خطر قرار دارم؟ " چنین حالتی را ارزیابی اولیه گویند. ارزیابی ثانویه هنگامی است که فرد متوجه خطر یا استرس شده است و این پرسش را عنوان می دارد که " چه کار می توانم انجام دهم؟ ". با گسترش تکنولوژی و شرایط گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی به حجم دشواری ها و رنج های انسان ها افزوده شده است و عوارضی چون اضطراب، افسردگی، خودکشی، اعتیاد، طلاق، فرار از تحصیل، احساس پوچی و… را بیشتر از گذشته شاهد هستیم. به موازات این دشواری ها روانشناسان و پژوهشگران راه های ارزشمندی را در پیش چشم انسان های خواستار سلامت گشوده اند که تامین کننده بهداشت روانی آنها باشد. از نظر جورج آلبی1(۱۹۸۲) یکی از مولفه های اساسی بهداشت روانی مهارت های مقابله ای است، که در این مطالعه به بررسی این عامل مهم پرداخته شده است.
شیوه های مقابله :
شاید بهترین طریق مقابله با فشار عصبی یا استرس آن باشد که عامل ایجاد استرس را ازمیان برداریم و استرس را رفع کنیم، اما در اغلب موارد این امر ممکن نیست و باید به گونه ای با استرس سازگاری کرد و تحمل آن را بر خود هموار ساخت واز شدت آن کاست(الوانی، 1384). با توجه به هدفی که برای مقابله برشمرده اند، مقابله را فرآیندی بسیار گسترده تر از حفظ فرد از خطر دانسته اند. بطوری که می توان مقابله را تمام پاسخ هایی دانست که در برخورد با مشکلی بروز می کنند، و ناراحتی روانی را می کاهند یا برداشت فرد را از وضعیت خود تغییر می دهند.
ما منابع مقابله را از پاسخ های مقابله متمایز می دانیم. منابع یا امکانات مقابله ابزارهایی هستندکه درد سترس افراد قرارمی گیرند تا در مقابله با مشکل از آنها استفاده کنند. پاسخهای مقابله رفتارهایی هستندکه افراد در برابر استرس از خود نشان می دهند(راس و آلتایمر، 1998). به منظور کاهش اثرات نامطلوب استرس معمولاٌ "از روش های مختلف مقابله استفاده می شود". فولکمن و لازاروس (1986) انواع مختلف شیوه های مقابله ای را به دو نوع کلی معطوف به مشکل (متمرکز بر مسئله) و معطوف به هیجان(متمرکز بر هیجان) تقسیم کرده اند.
اشتاین و همکاران (1987) در روش های متمرکز بر مسئله از فنونی همچون ارزیابی شناختی، تحلیل منطقی یا تلاش برای مشخص کردن علت مسئله و جستجوی اطلاعات بیشتر درباره مشکل استفاده کرده اند. در مقابله متمرکز بر هیجان روش هایی چون اجتناب، انکار، تخلیه هیجانی مثل گریه کردن یا عصبانی شدن و مکانیزم هایی دفاعی بکار گرفته می شود.
موس و بیلینگز، پاسخ های مقابله ای را به پاسخ های مقابله شناختی و پاسخ های مقابله رفتاری تقسیم کرده اند. هر یک از پاسخ ها از دو روش فعال و اجتناب تشکیل شده و با تمرکز بر مسئله و هیجان است. در مقابله با استرس فرد می تواند یک پاسخ فعال را به کار گیرد و رویداد استرس زا را برطرف نماید یا از محرک های استرس زا اجتناب کند(موس و بیلینگز، 1981).
در مقابله شناختی فعال فرد به جنبه های مثبت یک مسئله توجه می کند و در مقابله شناختی اجتنابی شخص فکر کردن درباره مشکل را موقتاً کنار می گذارد و یا آنکه معنای موقعیت را تغییر می دهد. پاسخ های رفتاری فعال از قبیل کمک خواستن از دیگران و رفتارهای اجتنابی همچون پرداختن به ورزش نمونه ای از مقابله شناختی فعال است. بررسی انواع مختلف روش های ارائه شده نشان می دهد که روش متمرکز بر مسئله اضطراب و پریشانی را کاهش می دهد. در صورتی که روش متمرکز بر هیجان با افزایش اضطراب و کاهش تاب آوری در فرد همراه است( میشل و موس، 1983).
کوباسون ثابت کرد افرادی که کمتر از روش مقابله ای اجتنابی استفاده می کنند علایم جسمانی و روانی کمتری در مقایسه با افرادی که از چنین روشی سود می جویند ازخود نشان می دهند. از سوی دیگر برخی پژوهشها حاکی از این است که هرگاه فرد احساس کند بر موقعیت کنترل دارد بیشتر از روش متمرکز بر مسئله استفاده خواهد کرد حال آنکه در مواقعی که فرد فکر می کند در کنترل و اداره استرس ناتوان است، روش متمرکز بر هیجان را پیشه می کند(کوباسون، 1984).
روی هم رفته در بیشتر موقعیت ها، ما ترکیبی از هر دو روش را بکار می گیریم. افرادی بهتر از عهده عوامل فشارزا بر می آیند که قادر به سازگاری با تغییرات محیطی بوده و توانایی بکارگیری روش های مقابله ای مختلف در هنگام رویارویی با استرس های متفاوت را داشته باشند(لازاروس و فالکمن، 1980). پیرلین و اسکولر2(1978) مقابله متمرکز بر ادراک را نیز مطرح کرده اند . این روش عبارت از کوشش های شناختی فرد شامل تعبیر و تفسیر مجدد موقعیت و توجه به جنبه های مثبت مسائل است که برای تغییر دادن معنای رویدادهای استرس زا بکار برده می شود تا تهدید یا استرس زا بودن آن کمتر احساس شود.
برخورداری از منابعی که محیط در اختیار فرد می گذارد کار مقابله با مشکل ها و عامل های استرس زا را آسان می کند. یکی از اینگونه منابع دلبستگی و حمایت اجتماعی است. پژوهش هایی که در این باره انجام شده اند نشان داده اند که پشتیبانی دیگران به طور چاره سازانه ای ما را در مقابله با استرس یاری می رساند. ازجمله حمایت اجتماعی می تواند به شکل کمک های مادی و ملموس، مشورت و کمک های فکری و حمایت روانی باشد.(راس و آلتایمر، 1998).

2-21 – آموزش تدابیر مقابله:
روشهایی که تحت عنوان شیوه های مقابله ای توضیح داده شده از جمله فنونی هستند که معمولاٌ خود افراد در مواجهه با رویدادهای استرس زا بکار می گیرند. گذشته از این تدابیر هرکسی می تواند جهت پیشگیری از پیامدهای روانی و جسمی استرس، روش های مقابله ای مناسب را یاد بگیرد، تعدادی از این روش ها را روان درمانگران طی جلسات مختلف درمانگری به مراجعان آموزش می دهند. درمان های مبتنی بر مهارت های مقابله از روش های شناختی و رفتاری متعددی تشکیل شده که در جریان آن با هدف کمک به افراد مجموعه ای از مهارت ها آموزش داده می شود تا بدین ترتیب افراد بتوانند در بسیاری از موقعیت های استرس زا سازگاری لازم بدست آورند. فرض بر این است که ناراحتی اشخاص مضطرب و افسرده آنچنان است که حل بسیاری از مشکلات آنها مستلزم یادگیری مهارت هایی برای مواجهه با آنها یا نیازمند تغییراتی در فعالیت های روزمره، موقعیت های محیطی یا در حالت کلی رفتارهای آنهاست(زرب3، 1992 ؛ دیماتو4، 1991 ؛ بنت5 و همکاران، 1990 ؛ به نقل از باصری، 1382) اهم این روش ها عبارتند از :
* تنش زدایی6:
روشی بسیار موفق برای کمک کردن به افرادی است که دچار استرس هستند. این روش اغلب به عنوان بخشی از برنامه حساسیت زدایی نظامدار است که به منظور کنترل استرس های ناشی از ترس یا اضطراب از موضوعات مشخص بکار برده می شود. در حساسیت زدایی نظامدار سلسله مراتب محرک های استرس زا مشخص می شود و پس از انجام تنش زدایی فردبه تدریج موقعیت های استرس زا را تجسم می کند و با آن موقعیت ها در عمل مواجه می شود .گل فند7(1978 ) وریم و مسترز8(1979 ) موفقیت های ناشی از استفاده از حساسیت زدایی نظامدار را در کاهش استرس گزارش کرده اند.
* پس خوراند زیستی9
در این شیوه آموزش، فرد درباره برخی جنبه های حالت فیزیولوژیکی خود اطلاعاتی (پسخوراند) دریافت نموده و بعد تلاش می کند آن حالت را تغییر دهد. این روش در کنترل درد و درمان اختلال های ناشی از استرس از قبیل سر درد تنشی موثر است. گاهی نیز از آن بعنوان پیشرفته ترین روش در درمان اختلال های ناشی از استرس نام برده می شود.
بنت (1990) در روشی با عنوان جرات آموزی به کسانی که استرس آنها ناشی از حضور در جمع است، آموزش داده که چگونه با تسلط بر محیط خودشان مشکل را برطرف کنند. روش های اصلاح رفتار کمک می کنند تا واکنش های نامناسب به استرس کاهش یابد. در این رابطه می توان به فنونی همچون بازی نقش، برنامه ریزی توام با هدف و آموزش حل مسئله اشاره داشت. پیامدهای فیزیولوژیکی رویدادهای استرس زا معمولاً با تمرین های بدنی کاهش می یابد. بعلاوه تمرین های ورزشی تحریکات جسمی حاصل از استرسورها را کاهش می دهد و سبب آزاد سازی جریان خون می شود و می تواند در آرام ساختن شخص موثر باشد.
* بازساخت دهی شناختی10:
در این مهارت ها به شخص کمک می شود که برداشت یا تعبیر خود از استرسورها را اصلاح کند و عقاید شخصی، انتظارات و ارزیابی خود از فشارهایی را که با آن مواجه می شود را تغییر دهد. بر اساس روش هایی همچون درمانگری تعقلی- هیجانی و شناخت درمانگری بک تغییر در برداشت شخص از رویداد استرس زا سبب تغییر در واکنش های ذهنی و فیزیولوژیکی او به آن رویدادهای می شود(دیمائتو، 1991 ؛ به نقل از باصری، 1382). استفاده از این روش ها در کاهش استرس افراد مضطرب و افسرده با موفقیت همراه بوده است. در حوزه های گوناگون زندگی پاسخ های معینی برای مقابله یافت می شوند که از لحاظ نتایج مثبتی که به بار می آورند تفاوت چشمگیری با دیگر پاسخ ها دارند. مثلاً یک روش مقابله کم ارزش تر شمردن کار است. به این معنی که کار و استرس مربوط به آن را در مرتبه دوم اهمیت قرار دهیم و قدری از آن فاصله بگیریم(پیرلین و اسکولر، 1984 ؛ به نقل از باصری، 1382).
یکی از مهمترین روشهای شناختی- رفتاری در کاهش استرس تحت عنوان آموزش ایمن سازی در برابر استرس است. با اجرای این روش که توسط میچن باوم11(1983) معرفی شده، توانایی فرد در مقابله با استرسورها افزایش می یابد. آموزش در سه مرحله انجام می شود: در مرحله اول که آمادگی شناختی نام دارد، اطلاعات لازم درباره استرسورها و پیامدهای آن به دست می آید. بدین ترتیب معلومات شخص از روشهای مختلف مقابله افزایش می یابد، مثلاً یاد می گیرد که مقابله با استرسورها مستلزم تجسم ذهنی و مواجهه علمی است(فویرشتاین12 و همکاران، 1987)؛ مرحله دوم اکتساب مهارت ها و تکرار آنهاست. طی این مرحله فنون رویارویی شناختی و رفتاری عملاً برای رفع مشکل اصلی به کار گرفته می شود. شخص روش هایی همچون تنش زدایی، آموزش مهارت های اجتماعی و جرات ورزی را تمرین کرده و آنها را تکرار می کند. در مرحله سوم که تمرین کاربردی نام دارد، شخص فنونی را که یاد گرفته در زندگی عملی خود هنگام مواجهه با رویدادهای استرس زا بکار می گیرد.
از فنون آموزش ایمن سازی در برابر استرس بعنوان روشی موفق در کاهش بسیاری از مشکلات از جمله اضطراب، انواع هراس، کنترل درد و خشم نام برده شده است. نواکو(1975) کاربرد این روش را برای کنترل خشم در تعدادی از بیماران موفقیت آمیز توصیف کرد. بر اساس این روش در طی مرحله شناختی بیماران توانستند اطلاعات لازم را در زمینه خشم خود بدست آورند. در مرحله دوم مهارتهای رویارویی شناختی از جمله تجسم ذهنی را تمرین کردند و در مرحله بعد آنرا در موقعیت های واقعی زندگی خود بکار گرفتند(باصری ،1382). در میان شیوه های سازگاری و مقابله با استرس، روش سازگاری و مقابله دینی4 از اهمیت زیادی در سازگاری جسمانی و روانی برخوردار است. به باور بسیاری از متخصصان بالینی عوامل مذهبی درونی دارای اثرات اجتماعی، فرهنگی، روانی بدنی و خانوادگی بر زندگی فرد است(ابراهیمی و بوالهری ذوالفقاری، 1381).
تعریف مقابله و روش های مقابله ای :
از دیدگاه لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله عبارت است از: تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام رو به رو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود(دافعی، ۱۳۷۶). مقابله، نیازمند بسیج و آماده سازی نیروها و انرژی فرد است که با آموزش و تلاش به دست می آید، لذا با کارهایی که به طور خودکار انجام می شود تفاوت اساسی دارد.
تدابیر و منابع مقابله ای :
تدابیر مقابله ای افکار و رفتارهایی هستند که پس از رو به رو شدن فرد با رویداد استرس زا به کار گرفته می شوند، در حالی که منابع مقابله ای ویژگی های خود شخص هستند که قبل از وقوع استرس وجود دارند، مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبک های شناختی، منبع کنترل، سبک دلبستگی، خوداثربخشی و توانایی حل مسئله(وفایی بوربور، ۱۳۷۸). از جمله امور مهم در این رابطه ارزیابی فرد از توانایی های خودش برای رویارویی با مسئله است. این ارزیابی ها ممکن است مطابق با واقعیت و توانایی های واقعی فرد باشد و یا مطابق با واقعیت و توانایی های او نباشد، ولی هر چه هست برداشت های فرد از توانایی ها و قابلیت هایش تعیین کننده اصلی برای مقابله با دشواری ها می باشد. اگر فرد احساس ناتوانی بکند با وجود همه مهارت هایی که آموخته نخواهد توانست از عهده مشکل برآید. ارزیابی افراد از توانایی خود برای رویارویی با مسائل طی سه مرحله شکل می گیرد که در شکل دادن به رفتارهای مقابله ای خیلی موثر است:
* در این مرحله فرد به ارزیابی موقعیت پیش بینی کننده استرس و تهدید می پردازد. مثلاً شخص این سئوال را از خود می پرسد که آیا موقعیت تهدیدکننده است یا خیر؟
* در این مرحله فرد به ارزیابی توانایی خود جهت انجام دادن کاری در ارتباط با موقعیت استرس زا می پردازد، در این باره فرد از خود می پرسد برای حل مسئله پیش آمده چه می توان کرد؟
* در مرحله سوم فرد به ارزیابی مجدد موقعیت می پردازد که آیا قضاوت او از موقعیت یا منابع موجود برای رویارویی درست بوده است یا نه. او رفتارهای خود را بر این اساس تعدیل و بازسازی می کند(دافعی، ۱۳۷۶).

2-22 – انواع مقابله
به طور کلی در برخورد با وضعیت های استرس زا دو نوع مقابله از طرف افراد به کار گرفته می شود:
1. مقابله های کارآمد
2. مقابله های ناکارآمد
آنچه تحت عنوان مهارت های مقابله ای مطرح می شود همان روش های برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سر گذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیب های ناشی از بحران های روحی پیش آمده است. مقابله های ناکارآمد نیز تلاش هایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته می شوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیده تر شدن وضعیت منجر می شوند، لذا نمی توان از این دسته مقابله ها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی می آورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع می پیوندد ولی باید هزینه این لذت های کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد(ریو13، ۱۹۹۷ ؛ به نقل از سید محمدی، ۱۳۷۶).
2-22-1 – انواع مقابله های کارآمد
مقابله های موثر و کارآمد که ما را در برابر استرس ها و شرایط دشوار یاری می دهند به دو دسته تقسیم می شوند:
2-22-1-1- مقابله متمرکز بر مسئله
مقابله های متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام می شود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاش های فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط می شود(پاری14، ۱۹۹۱ ؛ به نقل از مقدسی، ۱۳۷۵). هیچ کس بدون کوشش نمی تواند به چیزی دست یابد. تصمیم گیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوت ها متاسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمده اند تحت تاثیر قرار می گیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربه ای موفقیت آمیز در تاثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که می تواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله برنمی آید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران می دانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمی دهد(پاری، ۱۹۹۱ ؛ به نقل از مقدسی، ۱۳۷۵).
کامپاز15 و همکاران (۱۹۸۸) در پژوهشی که در زمینه چگونگی رویارویی نوجوانان با تنش ها انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افراد در موقعیت هایی که از روش متمرکز بر مسئله استفاده می کنند کنترل بیشتری بر آن موقعیت ها دارند. آنها خاطر نشان کردند که نوجوانان در رویارویی با رویدادهای تنش زای تحصیلی بیشتر از روش متمرکز بر مسئله استفاده می کنند، چون فکر می کنند این تنش ها بیشتر قابل کنترل هستند و بر عکس در رویدادهای تنش زای اجتماعی به این دلیل که کمتر قابل کنترل هستند عمدتاً روش متمرکز بر هیجان به کار گرفته می شود. در پژوهشی که والینگ و مارتینک16(۱۹۹۵) انجام داده اند نتیجه گرفتند افرادی که دچار استیصال می شوند در فعالیت های بدنی و تحصیلی خود کنترل کمتری بر موقعیت دارند. آنها اضافه کردند دانش آموزانی که احساس می کنند بر موقعیت تسلط دارند می توانند پیامدهای عملکرد خودشان را نیز کنترل کنند و در برابر فعالیت هایی که یادگیری آنها مشکل است از روش های حل مسئله استفاده می کنند(پاری، ۱۹۹۱ ؛ به نقل از مقدسی، ۱۳۷۵). بر اساس بررسی های انجام گرفته روش های مقابله ای متمرکز بر مسئله در موقعیت های قابل کنترل موثرتر هستند. در صورتی که برای موقعیت های غیرقابل کنترل(مرگ یکی از عزیزان) عمدتاً مقابله متمرکز بر هیجان مناسب تر است(دافعی، ۱۳۷۶). در مقابله متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار می گیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره می نماییم:
* مقابله فعال: فرآیندی است که شخص در طی آن به طور فعالانه برای تغییر منبع فشار روانی تلاش می کند.
* مقابله مبتنی بر برنامه ریزی: در این نوع مقابله فرد برای کنترل و حل مشکل با تکیه بر فکر و اندیشه خود به ارزیابی راه حل های مختلف می پردازد و بعد از آن با انتخاب بهترین شیوه به حل مسئله اقدام می کند.
* مقابله بردبارانه: عبارت است از خویشتنداری و اجتناب از فعالیت های ناپخته ای که منجر به پیچیده تر شدن مسئله و ایجاد اخلال در روند حل مسئله می شود.
* مقابله جستجوی حمایت اجتماعی کارآمد: هنگامی که فرد خود را برای حل مسئله ناتوان می بیند به راحتی از کمک های یاورانه افراد دیگر استفاده می کند، این کمک به تناسب نیاز و نوع مشکل می تواند کسب اطلاعات از طریق خدمات راهنمایی، مشاوره و جذب امکانات مادی یا معنوی از دیگران باشد.
2-22-1-22- مقابله متمرکز بر هیجان :
این مقابله شامل کلیه فعالیت ها یا افکاری می شود که فرد به منظور کنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشی از شرایط فشارزا به کار می گیرد، این مقابله ها عبارتند از:
* مقابله مبتنی بر جستجوی حمایت عاطفی: تلاش های فرد برای به دست آوردن حمایت اخلاقی، همدلی، همدردی و جو تفاهم و احساس درک شدن توسط دیگران را شامل می شود.
* مقابله مبتنی بر تفسیر مجدد مثبت: ارزیابی مثبت از حوادث و موقعیت ها که مبتنی بر نگرش خوشبینانه به رویدادهای زندگی است، این مقابله بیشتر برای اداره و کنترل عواطف و آشفتگی روان به کار می رود تا مربوط به منبع استرس باشد(لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴).
* مقابله مبتنی بر مذهب: در این مقابله فرد برای رهایی از ناراحتی های خود به انجام اعمال مذهبی مثل دعا و نیایش، توکل و توسل به خداوند و معصومین(ع) روی می آورد. یافته های پژوهش مک کری و کتسا نشان می دهد که این نوع مقابله برای همه مردم مفید واقع می شود زیرا هم به عنوان منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تغییر مثبت عمل می کند و لذا مقابله های بعدی را تسهیل می کند.
* مقابله مبتنی بر پذیرش: عبارت از یک پاسخ مقابله ای کنشی است که در آن شخص واقعیت شرایط فشارزا را می پذیرد. این امر در شرایطی که منبع فشار قابل تغییر نیست (فوت یکی از عزیزان) مهم و موثر است(کارور17 و همکاران، 1991 ؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
2-22-2- مقابله های ناکارآمد و غیرمفید :
مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگر چه برای تغییر منبع فشارها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه این شیوه وضع را بدتر می کنند و لذا نمی توان از این عوامل مقابله ای به مهارت مقابله ای تعبیر نمود، این مقابله ها عبارتند از:
* پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوه ای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده می باشد. این افکار نوعاً با عبارتی از قبیل: اگر فقط … یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که … شروع می شود. گاهی اوقات این افکار به شکل آنچه باید اتفاق می افتاد، اگر فقط… یک روش مقابله ای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است، زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزوها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت چهره خود را نمایان خواهد کرد. در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود.
* استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس ها و بحران ها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکن های خواب آور و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده می کند. استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراً به این عوامل افزوده شده و با نام های مختلف به بازار وارد می شود مانند اکستازی خطرات زیادی را به همراه می آورد و ضمن مشکل تر کردن روند بازسازی روانی اکثراً خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده می شوند، مثلاً الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتنداری می شود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی می آورد. استفاده نادرست از مواد بر فرایندهای ذهنی ما هم که قبلاً توسط استرس و هیجان شدید بی کفایت شده است به طور جانبی اثر می گذارد و توانایی هایی مانند قضاوت، برنامه ریزی، استدلال و تمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف می بیند(پاری، ۱۹۹۱ ؛ به نقل از مقدسی، ۱۳۷۵).
* تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانه ای به موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی می کند(پی ستین، می یر18، ۱۹۸۹ ؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
* رفتارهای تکانشی: به شیوه خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراً دست به اقدام و عمل می زند و نوعاً منجر به بدتر شدن وضعیت می شود.
* عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مسئله فکر نکند، مثلاً سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن و یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم (لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴ ؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
* مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونه ای برخورد می کند که انگار مسئله ای روی نداده است. انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مسئله می افزاید و مانع مقابله موثر بعدی می شود (ماتیوز و همکاران، ۱۹۸۳ ؛ به نقل از ابراهیمی، ۱۳۷۱).

23-2- رابطه ی سبک های دلبستگی با شیوه های مهارت های مقابله ای
* خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد(1390) در بررسی رابطه سبک های دلبستگی،راهبرد های مقابله ای و سلامت روانی با اعتیاد به اینترنت، به این نتایج دست یافتند: اعتیاد به اینترنت با راهبردهای مقابله ای مسئله محور رابطه منفی و با راهبردهای مقابله ای هیجان محور و اجتنابی رابطه مثبت دارد،رابطه اعتیاد به اینترنت با سبک دلبستگی ایمن منفی و با سبک دلبستگی ناایمن،دوسوگرا و اجتنابی مثبت معنادار است و بین اعتیاد به اینترنت و نمره سلامت روانی پایین رابطه معنادار وجود دارد و سبک های دلبستگی،راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی،اعتیاد به اینترنت را پیش بینی می کنند
* جی.کی.بیکر(2006) در بررسی تاثیر سبک دلبستگی روی استراتژی های مقابله ای و ادراک از حمایت اجتماعی دریافت که دلبستگی اجتنابی به طور معنی داری با انکار هویت و عدم مشارکت ذهنی رابطه مثبت دارد و به طور منفی با حمایت اجتماعی همبستگی دارد.
* میفان وی و هیپر (2003) در مطالعه راهبردهای مقابله ای دریافتی به عنوان وساطت کننده بین اضطراب روانشناختی و دلبستگی ، دریافتند که این راهبردهای مقابله ای به صورت کامل رابطه بین اضطراب دلبستگی و اضطراب روانشناختی را میانجیگری می کند وتا حدی رابطه بین اجتناب دلبستگی و اضطراب روانشناختی را وساطت می کند.

2-23-3-رابطه ی مهارت های مقابله ای با استرس و تاب آوری
* امینی خویی و شیخیانی (1390) در بررسی رابطه مهارت های مقابله ای با سلامت روان در میان دانشجویان معلم زن نهادها و مراکز اموزش عالی شهر بوشهر ، به این نتایج رسیدند که مهارت مقابله ای بیش فعال مهم ترین پیش بینی کننده ی سلامت روانی و خرده مقیاس های آن (نشانه های جسمانی،اضطراب و بی خوابی)؛مهارت مقابله ای عقلانی مهم ترین پیش بینی کننده ی ناکارآمدی اجتماعی و مهارت مقابله ای پیشگیرانه مهم ترین پیش بینی کننده ی افسردگی شدید آزمونی ها بوده است.
* ذوقی پایدار و همکاران(1389) در مطالعه اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ و افسردگی جانبازان دریافتند که میان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ شدت اختلال استرس پس از ضربه و ملاک های C و D این اختلال و افسردگی، پس از خاتمه جلسات درمانی تفاوت معناداری وجود دارد، ولی در ملاک B اختلال استرس پس از ضربه تفاوت میان گروه آزمایش و کنترل معنا دار نیست .
* صادقی موحد و نریمانی(1386) در بررسی تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای بر وضعیت سلامت روانی دانشجویان به نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش علایم اختلال روانی بویژه جسمانی سازی علایم و اضطراب دانشجویان مشکوک به اختلال روانی موثر است اما تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش میزان افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعیدانشجویان معنی دار نبود.
* کاکاوند و پارسامنش (1389) در بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر اضطراب دختران دبیرستانی، دریافتند که آموزش مهارتهای مقابله ای در کاهش عامل کلی اضطراب و دو خرده مقیاس آن: اضطراب جسمی و ذهنی در دانش آموزان گروه آزمایشی به طور معناداری موثر است.
* نتیجه پژوهشی در زمینه بررسی شیوه های مقابله ای با استرس و رابطه آن با سلامت روانی در گروهی از نوجوانان نشان داد، بین میزان ناراحتی از استرس و سلامت روانی ارتباط وجود دارد و کسانی که میزان ناراحتی آنها از استرس کمتر است از سلامت روانی بیشتری برخوردار دارند. همچنین در این پژوهش مشاهده شدکه روش مقابله متمرکز برمسئله بیشتر از روش متمرکز بر هیجان، با سلامت روانی ارتباط دارد(کافی، 1374).
* سریف تریزی(2013) در بررسی سبک دلبستگی ایمن، استرس و مقابله ای و تاب آوری در میان دانشجویان دانشگاه به این نتیجه رسید که سبک دلبستگی ایمن،و سبک های مقابله ای در برنامه ریزی خلاق، اجتناب/بیوشیمیایی، و پذیرش /بازسازس شناختی از پیش بینی کننده های معنی دار و مهم تاب آوری می باشند.
* در تحقیقاتی که توسط سوزان کرامپتون19(1995) و همکارانش انجام گرفته، نشان می دهد روش هایی که پاسخ دهندگان جهت مقاومت به استرس بیشتر بیان داشته اند عبارتند از: در نظر گرفتن جنبه های مثبت، ورزش و تغذیه مناسب، مقابله مستقیم با عامل ایجاد کننده استرس، افزایش قابلیت ها یا مهارت های شخصی، استراحت با خوابیدن و یا تعطیل کردن موقت کار، ایجاد یک زندگی محکم خانوادگی.
* مطالعات نشان می دهد، افرادی که از مقابله متمرکز بر مسئله استفاده می کنند، هم در زمان وقوع رویداد استرس زا و هم پس از آن سطح اضطراب کمتری را نشان می دهند(تویتز20، 1995 ؛ تری21، 1994 ؛ فولکمن و لازاروس، 1986 ؛ بیلینگز و موس، 1984 ؛ به نقل از اتکینسون و همکاران، 1993)
* تحقیقی که توسط کوباسون انجام شد ثابت کرد افرادی که کمتر از راهبردهای مقابله ای اجتنابی استفاده می کنند علایم جسمانی و روانی کمتری در مقایسه با افرادی که از چنین راهبردی سود می جویند از خود نشان می دهند(کوباسون، 1984).
* ویسی، عا طف و رضایی، وحید (1379)نشان دادندکه در شرایط پر استرس کسانی که از سر سختی و تاب اوری بالاتری بر خوردارند، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که از سر سختی و تاب آوری پایین تری بر خور دارند .
* در پژوهشی رحیمیان، بوگر و اصغر نژاد، فرید (1387)، رابطه سر سختی روانشناختی و تاب آوری را با سلامت روان در نوجوانان و بزرگسالان باز مانده زلزله بم مطالعه کردند.آنها 314 باز مانده زلزله بم را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب کردند.یافته های به دست امده از این تحقیق گویای رابطه مثبت معنا دار بین سر سختی و تاب آوری با سلامت روان بود.همچنین نتایج به دست امده اهمیت سر سختی روانشناختی و تاب اوری در حفظ و ارتقاءسلامت روان افراد زلزله زده را نشان داد.
* شاکری نیا و محمد پور (1387)، در پژوهشی به بررسی رابطه سر سختی روان شناختی، تاب آوری و سلامتی روان در کوهنوردان پسر شهر رشت پرداختند. به این منظور تعداد 61 نفر از جوانان کوهنورد پسر شهر رشت با میانگین سنی 19سال را انتخاب کردند. نتایج نشان دادکه بین سلامت روان و سرسختی روانشناختی آزمودنی ها رابطه منفی معنا دار وجود دارد. و بین سلامت روان و تاب آوری رابطه مبثت معنا داری وجود دارد و همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که بین سر سختی، تاب آوری و سلامت روان آزمودنی های تحقیق رابطه وجود دارد. همچنین 66% واریانس میان سر سختی و تاب آوری با سلامت روان مشترک بود و از بین متغیر های سر سختی و تاب آوری، سر سختی بیشتر از تاب آوری بر سلامت روان آزمودنی ها تاثیر داشت به این معنی که افزوده شدن مقدار واریانس تاب اوری به معادله موجب افزایش معنی دار نمی شود .
* واف، فردیکسون وتیلر( 2008)، در تحقیقی افراد را به گروه های دارای تاب آوری بالا و پایین تقسیم کردند و بیان داشتند، در صورتی که افراد پس از تجربه رویدادهای شدیدا منفی توانایی روانشناختی خود را حفظ کنند و مشکلات سلامت ذهنی کمتری پیدا کنند افراد دارای صفت تاب آوری فرض می شوند .جدایی ها و ارتباطات عملی و ذهنی بر بازگشت افراد به حالت طبیعی پس از مواجهه با رویدادهای تهدید کننده غیر منتظره تاثیر می گذارند. آنها به ازمودنی ها نشانه های آزار دهنده، تهدید کننده و ترسناک و نشانه های خنثی و بی خطر را نشان دادندکه به صورت معنا داری وقوع زودآیند تصاویری را که به یکی از صورت های زیر بودند احتمال می دادند: تصاویر 100% آزار دهنده ،50% خنثی، و100% خنثی، سپس نرخ عاطفه افراد را که به صورت متوالی در ارتباط با نشانه ها و تصاویر و بعد حذف تصاویر (مرحله برگشت ) بود جمع آوری کردند. نتیجه تحقیق نشان داد آزمودنی که از نظر ویژگی تاب آوری در سطح بالایی بودند در مقایسه با آن هایی که در این ویژگی در سطح پایین تری بودند، بعد از دیدن تصاویر خنثایی که می توانست ازار دهنده باشند، بازگشت عاطفی کامل تری را نشان دادند، همچنین اگر چه پیش از آن همبسته بودن سایر ویژگی های شخصیتی از قبیل خوش بینی، برون گرایی و ویژگی نروتیک با تاب آوری مشخص شده بود، اما پیش بینی شد که این صفات در رابطه با تاثیر تاب آوری در بازگشت عاطفی افراد نقش میانجی ندارد.
* هیلمن، لی وکوری(2003)پایایی و اعتبار مقیاس تاب آوری ترجمه شده به زبان اسپانیایی را مورد آزمون قرار دادند. به این منظور 315زنی که دارای نژاد مکزیکی بودند و در مطالعه وسیع تری شرکت کرده بودند به دلیل آسان بودن نمونه در نظر گرفته شدند .از این میان آنها اطلاعات 147زن که از نظر خواندن و نوشتن به زبان اسپانیایی برتر داشتند در تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند .فرم انگلیسی مقیاس شامل 25 مورد کلی،17 مورد در رابطه با قابلیت شخصی و 8 مورد در رابطه با پذیرش خود وزندگی بود، پس از حذف دو مورد از سوالات، مقیاس به صورت 23 سوالی در امد .پایایی(همسانی درونی )مقیاس به کمک آلفای کرونباخ تخمین زده شد که برابر 93% به دست آمد که برای مقیاس 23 سوالی و همچنین خرده مقیاس های آن قابل قبول بود. اعتبار مقیاس با همبستگی مثبت معنادار تاب آوری و رضایت از زندگی و همبستگی منفی معنا دار بین تاب آوری و علائم افسردگی به صورت معنا دار نشان داده شد . این تحلیل مناسب بودن فرم 23سوالی اسپانیایی ساکن آمریکا تایید کرد.

فهرست منابع و ماخذ:
1. ابراهیمی، امرالله، مطالعه جنبه های روانشناختی سازگاری پس از ضایعه نخاعی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
2. ابراهیمی، امرالله. بوالهری. جعفر. ذوالفقاری. فضیله. بررسی رابطه شیوه های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با میزان افسردگی جانبازان قطع نخاعی. انستیتو روان پزشکی تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، 1371. از فصلنامه اندیشه و رفتار. شماره30.
3. احدی، حسن و محسنی، نیک چهره.(1386). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی وجوانی. چاپ دوازدهم. تهران: پردیس.
4. اسدی، سهیل. (1382). ارسطویا فروید: تردید در نظریه شادکامی: هفته نامه پرشین ویکلی، چاپ لندن، شماره 82. ص20.
5. آر.راس، رندال. ام آلتایمر، الیزابت. استرس شغلی. ترجمه غلامرضا خواجه پور، تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، 1377.
6. الوانی، سیدمهدی. مدیرت عمومی. تهران: نشر نی، 1384.
7. ایران نژاد ،مهدی. روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، چاپ دوم. تهران: نشر مدیران،1382.
8. برجعلی، احمد، (1380). تحول شخصیت در نوجوانان.تهران:ورای دانش.
9. برک، لورا، ای.(2001). روانشناسی رشد: از نوجوانی تا پایان زندگی. ترجمه ی یحیی سید حمدی(1383). چاپ دوم. تهران: ارسباران.
10. بشارت، محمد علی. (1386). ویژگی های روانسنجی فرم فارسی مقیاس تاب آوری. گزارش پژوهشی، دانشگاه تهران.
11. بنی جمالی شکوه السادات، احدی. (1374). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی کودک، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم.
12. پاپی، حجت. (1392). برسی رابطه بین ابعاد الگوی ارتباطی خانواده با تاب آوری با توجه به نقش واسطه ای هویت در دانش آموزان دبیرستانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه گرگان.
13. پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه دکترای روان شناسی، دانشگاه تهران.
14. پور افکاری، نصر الله. (1374). فرهنگ جامع روانشناسی، انتشارات فرهنگ معاصر .
15. پولادی، اله کرم . بررسی رابطه عوامل فشارزای روانی دانشجویان دختر و پسر. دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1374.
16. تمنایی، فاطمه. (1390). تبیین نقش واسطه گری تاب آوری در رابطه بین معنویت و استرس ناباوری در زنان ناباور. پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه ارسنجان.
17. جان مارشال،ریو.(2005). انگیزش وهیجان، ترجمه یحیی سید محمدی (1387)، ویراست چهارم، نشر ویرایش.
18. جان دبلیو، سانتراک. (1388). زمینه روانشناسی، ترجمه فیروز بخت، مهرداد. تهران: رسا.
19. حسینی، اکبر. (1385). نوجوانان امروز: شناخت وتربیت. چاپ سوم. تهران: موسسه فرهنگی منادی تربیت.
20. دلاور، علی، (1372). روش های آماری در علوم تربیت، انتشارات پیام نور، تهران،
21. ساعتچی، محمود. روانشناسی بهره وری چاپ اول. تهران: نشر ویرایش، 1376.
22. سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس ( 1386). تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3 ، 295-290
23. شاکری نیا، ایرج و محمد پور، مهری. (1387). رابطه سر سختی روان شناختی و انعطاف پذیری با سلامت روان در کوهنوردان پسر شهر رشت. مجله اندیشه و رفتار، شماره4، صفحه: 55-45.
24. شعاری نژاد، علی اکبر (1386). روانشناسی رشد2: نوجوانی و بلوغ، تهران: انتشارات پیام نور.
25. شاملو، سعید. بهداشت روانی، تهران: انتشارات رشد، 1369و 1383.
26. شعاری نژاد، علی اکبر. روانشناسی رشد تهران: انتشارات پیام نور، 1364.
27. شفیع آبادی، عبدالله. ناصری غلامرضا. نظریه های مشاوره و روان درمانی. تهران: نشر مرکز، 1365.
28. شیفر، مارتین. فشار روانی، ترجمه پروین بلور چی، تهران، انتشارات بارنگ، 1927.
29. طباطبایی، زهرا. بررسی آلودگی صوتی محیط کار بر میزان افت شنوایی کارگران، نیروگاه مشهد، 1382.
30. عبدالهی، بیژن. (1385). نقش خود کارآمدی در توانمند سازی کارکنان. ماهنامه علمی- پژوهشی تدبیر در زمینه مدیریت. سال هفدهم، شماره168.
31. علیزاده اصلی، افسانه. (1381). مقایسه میزان ابعاد سلامت عمومی در دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار در دانشگاه شیراز ان با تفکر و جنسیت. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم تربیتی شیراز.
32. علیمحمدی، سهراب. ۱۳۷۲. پیش بینی اقدام به خودکشی در بیماران به افسردگی نوروتیک، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
33. قارویی آهنگر، رضا. (1389). بررسی رابطه بین گرایش های شخصیت، سبک های وابسته به شناخت و تصمیم گیری با انعطاف پذیری در مدیریت دانشجویان. مجله دانشگاه ازاد اسلامی واحد بابل. دوره ی چهارم، شماره6، صفحه:961-953.
34. گنجی، حمزه. (1376). بهداشت روانی، تهران: نشر ارسباران.
35. گنجی، حمزه، (1385) . روان سنجی شخصیت، انتشارات ساوالان، تهران.
36. لطف آبادی، حسین. (1379). روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالی، جلد دوم، انتشارات سمت، چاپ دوم.
37. لطف آبادی، حسین. (1385). روانشناسی رشد 2: نوجوانی، جوانی و بزرگسالی. چاپ هشتم. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
38. محمدی، مسعود. (1384). برسی عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. پایان نامه دکترای. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران.
39. مورسیون، گیل ام، کاسدن و مریت، ای.(1997). تاب آوری، مخاطره و سازگاری افراد دارای اختلال یادگیری، ترجمه محسن سیفی. (1387). مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره 79، صفحه87-68.
40. موسوی، اشرف السادات. (1379). عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده. فصلنامه اندیشه و رفتار ،2و3،95-87.
41. نادری، فرح: مشعل پور، مرضیه. (1389). رابطه انعطاف پذیری کنشی، عاطفه مثبت- منفی با خود کار آمدی ورضایت شغلی کارکنان شهرداری اهواز- پایان نامه کارشناسی ارشد.
42. نصیری، ح. و لطیفیان، م. (1386). دلبستگی به خدا، عواطف مثبت و رضایت از زندگی. مجموعه مقالات چهارمین سمینار سراسری. بهداشت روانی دانشجویان،459-462.
43. ویسی، مختار؛ عاطف وحید، محمدکاظم؛ رضایی، منصور (1379). تاثیر استرس شغلی بر خشنودی و سلامت روان: اثر تعدیل کننده سرسختی و ض ض 1 حمایت اجتماعی. فصلنامه اندیشه و رفتار، سال ششم، شماره 2 و 3 ، 78-70 .
44. هاشمی، زهرا.(1390)، مدل تبیینی تاب آوری تحصیلی و هیجانی در دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. رساله دکترا،دانشگاه شیراز.
45. هومن،حیدرعلی.(1372)، راهنمای علمی تدوین پایان نامه تحصیلی: تهران، انتشارات پیک فرهنگ.

منابع لاتین:
46. Arce. E simmons.A.w stein. M. b winkielman. P* Hitchcock.C& Paulus. M. p(2008). Association between individual differences in self- reported emotional resilience and the affective perception of neutral faces. Journal of affective disorders.
47. Bonanno, A. G. (2004). "Loss, trauma, and human resilience". American.
48. Campbel-Sills" Cohan|S.L"& Stein M.B.(2006).:Relationship of resilience topersonality comping and psychiatric symptoms in young adults:.Behavior Research and Therapy 44 pp:585-599.
49. Cowen EL, Whman PA, Work WC. (1996), Resilience in highly stressed urban children: concepts and findings. BUII N Y Acad MED. 1996 Winter; 73(2): 267-84.
50. Dyer, GMc Fac Guinness, T.M.(1996). Resilience: analysis of the concepts. Ar chieres of psychiatric nursing 10,276-2
51. Fredrickson. B.l & tugade.M.M. (2002). What good are positive emotions increases? Personality processes and individual differences. 365- 376. Vol 84.
52. Fitzpatric, M. A.,&koener, A. F. (2004). Family communication schema effect on children's resiliency running head: family communication schemata, the evolution of key mass communication concepts: honoring jackM. Mcleod, 115-139.
53. Garmezy, N., (1985). Stress resistance children: The search for protective factors. In: Recent research in developmental psychopathology, Book supple member 4 to Journal of Child psychology and psychiatry, Oxford pergmon press.
54. Garmezy, N. (1991). "Resiliency and vulnerability to adverse developmental outcomes associated with poverty". American Behavioral Scientist, 34 (4),PP:416- 430.
55. Greene, R. (2002). Human behavior theory: A resilience orientation. In R. Greene (Ed.), Resiliency: An integrated approach to practice, policy, and research (pp. 1-28). Washington, DC: NASW press.
56. Gu, Q. & Day, C. (2007). "Teacher's resilience: A necessary condition for effectiveness". Teaching and Teacher Education, 23,PP: 1302-1316.
57. Hamill. S. (2002). Resiliency And self- efficacy* the importance of efficacy beliefs and coping mechanism in resilient adolescents. Colgate university journal of the sciences. 115-146.
58. Kaufman, J., Cook, A., Amy, L., Jones, B., and pittinsky, T. (1994). Problems defining resiliency: illustrations from the study of maltreated children. Development and psychopathology, 6.215-229.
59. Kumpfer, K., L., (1999). Factor and processes Contributing to Resilience, The resilience Framework: In Glantz, M. D. G. And Johnson, L. T. (Eds). Resilience and development: positive Life adaptation. Kluwer Academic publisher. New York.
60. Lemy, R. & Ghazal, h. (2001) Resilience and positive psychology: finding hope, child and family, 5(1), 10-21.
61. Luthar, S, (1991), Vulnerability and resilience: a study of high-risk adolescents. Child Development. 62,600-616.
62. Luthar, S., and Cushing, G, (1999). Measurement issues in the empirical study of resilience: An overview, in M. D. Glantz, and J. L, Johnson (Eds), Resilience and development: positive life adaptations (pp. 129-160). New york: Kluwer Academe/plenum publishers.
63. Luthar, s. s.,Cicchetti D.,& Becker, B.(2000). The construct of resilience: A Critical evaluation and guidelines for future work. Child development, 71,54 3-562.
64. Mandel. G. & Mullet.E.& Brown.G. (2006).Cultivating resiliency a guide for parent and school personnel. Published by scholastic press, www. Scholastic.Com.
65. Masten, A. S., Best, К. М., and Garmezy, N. (1990). Resilience and development: contributions from the study of children who overcome adversity, Development and psychopathology, 2:425-444.
66. Masten, A. S. Hubbard, J. J., Gest, S. D., Tellegen, A., Garmezy, N., and Ramirez, M. (1999). Competence in the context of adversity: path ways to resilience and maladaptation from childhood to late adolescence. Development and psychopathology, H,143-169.
67. Masten, A. S. (2001).Ordinary magic: Resilience processes in development. American psychologist. 56, 227-238.
68. Masten, A. S., and Reed, M. J. (2002). Resilience in development In C. R. Snyder and S. J. Lopez (Eds.). The handbook of positive psychology (pp. 74-88). Oxford University press.
69. Masten, A. S. (2004). Regratory process risk and resilience in adolescent development. Annals of the New York Academy of
sciences . 1021:310-319.
70. Paterson. J. (2002).Understanding family resiliency . journal of clinical psychology. Volume 58.1ssues 3. Page233. 246.
71. Veselska, Z., Geckova, A. М., Orosova, O., Gajdosova, B., Dijk, G. P., &.Reijneveld, S. A. (2009)."Self-esteem and resilience: The connection with risky behavior among adolescents". Addictive Behaviors, 34,PP: 287-291.
72. Baron, R. M., & Kenny, D. A. (1986). The moderatormediator variable distinction in social psychological research: Conceptual, strategic, and statistical considerations. Journal of Personality and Social Psychology, 51, 1173-1182.
73. Garmezy, N., & Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In E. M. Cummings, A. L. Green, & K. H. Karraki (Eds.), Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping (pp. 151-174). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
74. Garmezy, N. (1991). Resilience and vulnerability to adverse developmental outcomes associate with poverty. American Behavioral Scientist, 34, 416-430.
75. Waller, M. A. (2001). Resilience in ecosystemic context: Evolution of the child. American Journal of Orthopsychiatry,71, 290-297.
76. Conner, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18, 76-82.
77. Rutter, M. (1999). Resilience concepts and findings: Implications for family therapy. Journal of Family Therapy, 21, 119-144.
78. Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562.

79. Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health. San Francisco: Jossey-Bass.
80. Lazarus, A. (2004). Relationships among indicators of child and family resilience and adjustment following the September 11, 2001 tragedy. The Emory center for myth and ritual in American life. Available on: www.marila.emory.edu/faculty/Lazarus.htm.
81. Silliman, B. (1994). Resilience review. Available on: http://www.cyfernet.org/research/resilreview.html.
82. Hamarat, E., Thompson, D., Zabrucky, K. M., Steele, D., & Matheny, K. B. (2001). Perceived stress and coping resource: Availability as predictors of life satisfaction in young, middle-aged, and older adults. Experimental Aging Research, 27, 181-196.
83. Fruhwald, S., Loffler, H., Eher, R., Saletu, B., & Baumhackl, U. (2001) Relationship between depression, anxiety and quality of life: A study of stroke patients compared to chronic low back pain and myocardial ischemia patients. Psychopathology, 34, 50-56.
84. Basu, D. (2004). Quality-of-life issues in mental health care: Past, present, future. German Journal of Psy-chiatry, 7,35-43.
85. Kim, T-H., Lee, S.M. Yu, K., Le, S.k., and Puig, A. (2005). Hope and the Meaning of Life as Influences on Korean Adolescents Resilience: Implications for Counselor. Asia Pacific Education Review, No.2, Vol 6, 143-152.
86. Hazen, C & Shaver, P. (1993). Romantic love conceptualized as an attachment: Process. Journal of Personality and Social Psychology, 52, 511.

87. Low, J. (1996). The concept of hardiness: A brief but critical commentary. Journal of Advanced Nursing, 24,588-590
88. Lent, W Taveira, M, Sheu, H & Singley, D, (2009). Social cognitive predictors of
89. academic adjustment and life satisfaction in Portuguese college students: A longitudinal analysis, Journal of Vocational Behavior, 74(2).190-198.
90. Belsky, J. (2002). Developmental origins of attachment styles. Attachment and Human Development, 4,166
91. Kumpfer, K.L. (1999). Factor and processes contributing to resilience: The resilience framework. In: M.D.
92. Glantz & J.L. Johnson (Eds.), Resilience and development (pp. 179-224). New York: Kluwer Academic Publishers.
93. O'Connor, M.F. (2003). Making meaning of life events: Theory, evidence, and research directions for an alternative model. Omega: Journal of Death and Dying, 46, 51-75.
94. Lent, R.W. (2004). Toward a unifying theoretical and practical perspective on well-being and psychosocial adjustment. Journal of Counseling Psychology, 51, 482-509.
95. Weena, C. (2003). Effects of communication skills training on parents and young adolescents from extreme family types. Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing, 4, 162-175.
96. Wang, M, C, Haertal, G, D & Waberg, H, T, (1997). Educational vin inner cities, In M, C, Wang & E, W, Gordon (Eds). Educational resilience in inner – city America.

97. Wolff, S. (1995). The concept of resilience. Australian and New Zealand Journal of Psychiatry, 29, 565-574.

1 – Jorg Albi
2 – Pirlin and Skuler
3 – Zerb
4 – Dimaeto
5 – Bant
6 – Assersian training
7 – Golfind
8 – Warim amd Masters
9 – Role- playing
10 – Cognitive- restructuring
11 – Michen Bavem
12 – Foereshtan
13 – Reio
14 – Pari
15 – Compaz
16 – Waling and Martink
17 – Karor
18 – Pistin and Maier
19 – Krampton
20 – Towitz
21 – Theri
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود