تارا فایل

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معلولیت


تاریخچه معلولیت(از گذشته تا کنون)
معلولیت همراه با پیدایش انسانها است و قدمتی همپای تاریخ بشر دارد.مروری بر تاریخچه معلولیت نشان می دهد که در هر دوره ای از تاریخ، در هر فرهنگ و تمدنی و در همه طبقات اجتماعات گوناگون، افرادی وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای اجتماعی و کنش های ذهنی پایین تر از حد طبیعی عمل نموده و اگر چه نیازمند توجهات ویژه ای بوده اند، با این حال نه تنها به خواسته ها و امور اجتماعی و رفاهی آنان تا قبل از قرن نوزدهم چندان واقعی نهاده نشده است بلکه مطالعه در زندگی معلولین در سراسر تاریخ آشکار کننده این حقیقت تلخ است که، رفتار غالب جوامع با این گروه از افراد به ویژه عقب ماندگان ذهنی، ظالمانه و بدور از هرگونه عدالت اجتماعی و رفتارهای انسانی نیز بوده است.(حلم سرشت و دل پیشه 1371).
جوامع بدوی و قبایل اولیه بشر که سخت برای بقاء خود تلاش می نموده اند افراد ضعیف و معلول را که در تلاش زندگی موثر محسوب نمی شدند طرد می کردند، اسپارتها کودکان ناقص را طعمه گرگها می ساختند و مردم مفلوج را به امواج خروشان رودخانه ها می سپردند.در بسیاری از نمونه های باستانی مرسوم بوده که در سالهای قحطی تعدادی از افراد معلول را قربانی یا سنگسار می نمودند.اعتقاد به ارواح خبیث و حلول آنها در جسم معلولین تا قرن اخیر در بسیاری جوامع از جمله در اروپا شایع بوده است.
در کلیه ادیان بزرگ جهان از جمله دین مبین اسلام مفهوم کمک و دستگیری از بیچارگان و عاجزین و ناتوانان را به نگرش حمایتی دین از معلولین و نیازمندان تعبیر و تفسیر کرده است.در دین اسلام رسیدگی به وضع این قبیل مردم به عنوان یک وظیفه برای مسلمین توصیه شده است.چنانچه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً.اگر کسی یک فرد را نجات دهد مثل این است که تمام بشریت را نجات داده است(سوره مائده، آیه 32).(اسلامی نسب،1372).
بطور کلی در تاریخ عقاید و نظرات مردم نسبت به معلولین به ویژه کسانی که عقب افتادگی روانی و ذهنی داشته اند، منعکس کننده نظرات اجتماعی آن زمان بوده و فرهنگ خاص ملت ها در ان عقاید و نظرات تاثیری شگرف داشته است.
خوشبختانه در عصر حاضر عقاید اجتماعها در مورد این گروه از افراد جامعه بر اثر گذشت زمان و پیشرفت چشم گیر در دانش و تکنولوژی و تلاش بی وقفه دانشمندان و محققین همچون، سگین، مونتسوری، هاوگوگن بول، آلفرد بینه و.. که در امر تعلیم و تربیت معلولین خدمات بسیار ارزنده ای انجام داده و پذیرفته شدن آنان را در کنار دیگران در جامعه بعنوان حق مسلمی برای این قبیل از افراد مطرح و دنبال نموده اند، تفاوت محسوسی را با گذشته نشان می دهد به نحوی که در حال حاضر در اکثر جوامع و ملل، معلولین تحت توجهات ویژه ای قرار گرفته و این امر در جهت سرویس دهی هر چه بهتر به منظور تامین هر چه بیشتر استقلال فردی آنان همواره در بسط و توسعه می باشد.
در مورد بیشتر استقلال فردی آنان همواره در بسط و توسعه می باشد.در مورد واژه معلولیت، تعاریف و تعابیر وختلفی انجام گرفته است و برای معلولین نیز مشخصاتی را برشمرده اند لیکن طبق آخرین تعریف علمی که توسط سازمان جهانی بهداشت1 در سال 1981 در مورد معلولیت ارائه گردیده است، معلولیت را "ایجاد اختلال در رابطه بین خود و محیط" تعریف کرده است.
به بیان دیگر معلولیت عبارت است از مجموعه ای از عوامل جسمی، ذهنی و اجتماعی و یا ترکیبی از آنها که به نحوی در زندگی شخص اثر سوء بر جای گذارده و مانع2 ادامه زندگی وی به صورت طبیعی می گردد.چنین فردی اصطلاحاً معلول نامیده می شود و غالباً به دلیل عدم امکان زندگی مستقل از نظر شخصی و اجتماعی نیازمند توانبخشی 3 می باشد.بنابراین معلولیت به ناتوانی4 در انجام تمام یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود یک نقص مادرزادی یا عارضی در قوای جسمانی یا روانی اطلاق می شود.
هنگامی که سازمان ملل، سال 1981 را سال معلولین اعلام کرد تمام ممالک دنیا همبستگی خود را، در حمایت از معلولین و بازتوانی و تطابق مجدد آنها با دنیای کار و زندگی اعلام داشتند، گروهی از این ممالک که از نظر پیشرفت های علمی و بهداشتی و اعتلای سطح زندگی در حد بالایی قرار داشتند، توانستند اقدامات خود را در این راه بیش از پیش توسعه داده و تقویت نمایند ولی گروهی که به دلایل متعدد در حد پایین تری بودند توانستند حمایتی را که شایسته انسانیت و نوعدوستی است در حق همنوعان خود به جا آورند، در حالی که این گروه از جوامع بشری بیش از دیگران نیاز به اقدام داشتند.
چرا که طبق امار سازمان جهانی بهداشت از حدود 500 میلیون معلول جهان قریب به 80 درصد آن در این کشورها سکونت دارند و مخارجی که در این کشورها برای آنان صرف می شود، 20 درصد مخارج جهانی ان است، بدین معنی که 80 درصد مخارج جهانی صرف 20 درصد معلولین در کشورهای پیشرفته می گردد.مسئله قابل توجه دیگر اینکه، از این 500 میلیون معلول در جهان قریب به 3/1 آن را کودکان تشکیل می دهند.یعنی انسانهائی که در سر آغاز زندگی هستند و باید یک عمر با معلولیت در این جهان بسربرند.مواردی که در زیر به آنها اشاره می گردد مربوط به اعلامیه سازمان ملل متحد درباره حقوق معلولین می باشد که در سال 1975 به تصویب کشورهای عضو رسیده است.
1. منظور از معلول، کسی که به علت نقص جسمی یا روحی (چه مادرزادی و چه غیر آن) تا حدی یا به کلی از تامین ضرورت های زندگی عادی فردی و یا اجتماعی ناتوان است.
2. معلولین باید از تمام حقوقی که در این اعلامیه مقرر شده برخوردار شوند در اعطای این حقوق به معلولین نباید هیچ گونه استشناء و تمایز و تبعیض بر پایه نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی و غیر آن، ملیت و پایگاه اجتماعی، میزان ثروت، وضع تولد یا هر وضع دیگری که به معلول و یا خانواده اش مربوط می شود وجود داشته باشد.
3. حفظ حیثیت انسانی معلولین حق ذاتی آنهاست.معلولین نیز صرف نظر از علت، کیفیت و شدت نقص و ناتوانائیشان دارای همان حقوق اساسی هستند که سایر هموطنان انها ازآن برخوردارند حق برخورداری از یک زندگی دلپذیر و حتی المقدور عادی، در راس این حقوق قرار دارد.
4. معلولین دارای همان حقوق مدنی و سیاسی هستند که انسانهای دیگر از آنها برخوردارند و اعلامیه های مربوط به حقوق اشخاص عقب افتاده، ناظر بر رفع هر نوع محدودیت یا نقص این حقوق در مورد معلولین روانی است.
5. باید اقداماتی به عمل آورد تا معلولین بتوانند حتی المقدور متکی به خود باشند.
6. معلولین حق برخورداری از معالجات پزشکی، روانی و ناتوانی از جمله به کمک اعضای مصنوعی، توانبخشی، طبی و اجتماعی، تحصیلات، تعلیمات حرفه ای، مشورت، اشتغال و غیره را دارند تا بتوانند قابلیت ها و استعدادهای خود را به حد اعلاء ارتقاء دهند و سریعاً به زندگی اجتماعی بازگردند.
7. معلولین حق برخورداری از امنیت اقتصادی و اجتماعی و حق برخورداری از یک زندگی دلپذیر را دارند آنان موافق استعدادهای خود، حق استخدام شدن و اشتغال به حرفه های سودمند و مولد و عضویت در اتحادیه های کارگری را دارند.
8. مقتضی است نیازهای خاص معلولین در تمام مراحل برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مد نظر باشند.
9. معلولین حق زندگی کردن با خانواده خود یا خانواده ای که آنان را به فرزندی قبول می کند و حق شرکت در تمام فعالیتهای اجتماعی، تولیدی و یا تفریحی را دارند. و هیچ معلولی را نمی توان ملزم به سکونت در محل متفاوت کرد مگر آنکه وضع وی و نفع وی ، مستلزم سکونت در آنجا باشد . چنانچه سکونت معلول در یک محل خاص اجتناب ناپذیر باشد.محیط و شرایط زیست وی در آنجا باید تا حد امکان نزدیک به شرایط زندگی افراد عادی همسن او باشد.
10. معلولین باید در قبال هر گونه استثمار، مقررات و رفتار تبعیض آمیز، اهانت آمیز و ناشایست مورد حمایت قرار گیرند.
11. معلولین به هنگام لزوم باید حق برخورداری از کمک های حقوقی برای حمایت از نفس و دارائیشان را داشته باشند چنانچه معلولی به محاکمه کشیده شود، دادگاه باید وضع جسمی و روانی او را کاملاً در نظر بگیرد.
12. مشورت با سازمانهای معلولین در مورد مسایل مربوط به حقوق معلولین ، سودمند خواهد بود.
13. معلولین، خانواده ها و جامعه های آنان را باید بهر طریق مناسب نسبت به حقوقی که در این اعلامیه قید شده است اگاه کرد.(حلم سرشت و دل پیشه، 1371).
2-2 انواع معلولیت1
معلولیت به دسته های مختلف حسی و حرکتی تقسیم می شود.در زیر مجموعه حسی، می توان به نابینائی 2و ناشنوائی 3 و در زمینه نقص حرکتی می توان به اختلالات جسمانی4، نقص عضوها، ضایعات نخاعی، c.p5 و انواع ناهنجاریهای مربوط به اسکلت بدنی اشاره کرد که در زیر بطور مختصر، این معلولیت ها را شرح خواهیم داد.
نابینائی: شناخت و تعریف نابینائی مطلق امری سهل و مشهود است، لیکن وقتی نابینائی مطلق نباشد موضوع قابل بحث و گفتگو خواهد بود.
نابینائی را به گونه های مختلف تعریف کرده اند که هر یک، مبتنی بر هدف خاصی است.بعبارت دیگر از نظرهای مختلف تعاریف متفاوتی از نابینائی بیان شده است و بدین ترتیب نابینائی طبی، قانونی، حرفه ای و شغلی، آموزشی و نظایر آنها تعریف هایی است.
که بر حسب مورد، در نظر گرفته شده است.از نظر آموزشی ، نابینا به کسی گفته می شود که میزان دید او به قدری کم یا ضعیف باشد که برای آموزش وی از متدها و روشهای بینایی نمی توان استفاده نمود و این گونه افراد حداکثر قادر به رویت نور و روشنایی و اشیاء بزرگ هستند.علاوه بر آنهائیکه مطلقاً فاقد دید می باشند، قانوناً، نابینا به کسی گفته میشود که میزان دید وی از چشمی که از یک سلامت نسبی برخوردار است پس از حداکثر ترمیم برابر با 200/20 یا کمتر از آن باشد و یا زاویه دیدش از 20 درجه کمتر باشد.به طور کلی با توجه به تعاریف فوق، چگونگی شناخت و تشخیص میزان نابینایی را به شرخ زیر می توان خلاصه نمود:
1- نابینائی مطلق و یا فردی که فقط نور را تشخیص می دهد و حرکت دست را از فاصله سه پایی(حدوداً 60 سانتی متر) تشخیص نمی دهد، یعنی میزان بینائی حدود 200/2 است.
2- میزان بینائی افراد نابینائی را که از فاصله سه پایی قادر به شمردن انگشتان نیستند، لیکن حرکت دست را به خوبی نشخیص می دهند، یعنی میزان بینایی حدود 200/5 است.
3- افرادیکه به خوبی و راحتی قادرند رفت و آمد خود را به تنهائی انجام دهند، لیکن خط های درشت روزنامه را تشخیص نمی دهد، یعنی میزان بینائی خدود 200/10 است.
4- افرادیکه قادرند حروف درشت روزنامه را بخوانند، یعنی میزان بینائی حدود 200/15 است.
5- افرادی که در مرز بینائی و نابینائی قرار دارند و قادر به انجام کارهایی که بینایی رکن اساسی آن را تشکیل می دهد نیستند، یعنی میزان دیدشان حدود 200/20 است.(نامنی،1363).

ناشنوایی:
شنوایی یکی از حیاتی ترین توانائیهای حس است که بدون آن بسیاری از توانائیهای انسان برای سازگاری با محیط تحت الشعاع قرار گرفته، باعث نوعی عقب ماندگی و ناتوانائی در رشد ذهنی می گردد.ناشنوا: کسی است که احساس شنوایی اش نتواند او را در زندگی روزمره یاری دهد.در فکر عامه، ناشنوا به کسی گفته می شود که هیچ گونه شنوایی ندارد اما در حقیقت از نظر صوتی عده معدودی را می توان یافت که دستگاه شنوایی آنها از بین رفته باشد و بیشتر افرادی که از نظر آموزش در گروه ناشنوایان قلمداد می شوند دارای مقدار جزئی شنوایی هستند.ناشنوایان از نظر شدت معلولیت در گروههای خفیف، ملایم، متوسط، شدید و عمیق قرار می گیرند.ناشنوایان خفیف نیروی لازم 40 – 15 دسی بل برای درک صوت دارند و فقط در نجوا مشکل دارند.ناشنوایان ملایم نیروی 55 – 40 دسی بل و اغلب در گفتار معمولی اشکال دارند.ناشنوایان متوسط نیروی 70 – 55 دسی بل که اغلب در گفتار بلند اشکال دارند و ناشنوایان شدید نیروی 90 – 70 دسی بل که فقط فریاد یا گفتار تقویت شده را می فهمند و ناشنوایان عمیق که نیرویی بیش از 90 دسی بل برای درک لازم دارند و معمولاً حتی صدای تقویت شده را نیز درک نمی کنند.از آنجا که نقص شنوایی و تکلم شخص اثر می گذارد، یکی از معلولیتهای مهم بشمار می اید.آدمی از کودکی و بدو تولد از طریق حس شنوایی، گفتار اطرافیان را می شنود و به تدریج انچه را شنیده است به خاطر می سپارد و سپس بازگو می کند.پس اگر حس شنوایی دچار نارسایی گردد و به خصوص اگر این نارسایی از بدو تولد یا قبل از پایه گذاری تکلم باشد با توجه به شدت نارسایی این حس مهم، شخص از نعمت تکلم نیز محروم می گردد.
در بررسی عوامل موثر در ناشنوایی افراد، می توان به عوامل ارثی، مادرزادی و عوامل عارضی که بعد از تولد، نقایص شنوایی را سبب می گردند از قبیل ابتلاء به بیماریهای عفونی چون مننژیت، اوریون، سوء تغذیه، تصادفات و اشتغال در حرفه های پر سر و صدا اشاره نمود.(حلم سرشت و دل پیشه، 1371).

3- 2 گروه بندی معلولین جسمی:
معلولین جسمی، معلولینی هستند که، دچار ضایعات و اختلالات جسمی می باشند و شایع ترین معلولیت های حسمی عبارتند از:
1- نقص عضوها: منظور از این دسته از معلولین کسانی هستند که بر اثر عوامل مختلفی از قبیل عوامل ارثی، مادرزادی و یا حوادث و اتفاقات گوناگون، یک یا چند عضو اصلی خویش را بصورتی از دست داده اندکه قادر به انجام امور روزمره، قبل از توانبخشی نیستند.
از مهمترین عوامل که قطع عضو را سبب می گردند، می توان به ضربه ها، بیماریهای عروقی محیطی، تومورها، عفونتها، ضایعات عصبی و ناهنجاریهای مادرزادی اشاره نمود.
2- ضایعات نخاعی: مجموعاً بیماریها و اختلالاتی که منجر به ضایعه نخاع شوکی و ستون فقرات گردد به ضایعات نخاعی موسوم بوده و این گونه معلولین را معلولین ضایعات نخاعی می نامند.نخاع شوکی بخشی از دستگاه عصبی مرکزی است که همچون طنابی باریک و ضعیف در داخل ستون مهره ها قرار دارد.در طول و طرفین نخاع، عصبهایی خارج می شود که بر امین مغز را به تمام بدن و احساسهای مختلف و متعدد را، بالعکس به مغز انتقال می دهند.نخاع همچون دستگاه تلفن باعث ایجاد یک ارنباط دو طرفه بین مغز و سایر نقاط بدن می باشد.بدین معنی که دستورات مغز از طریق نخاع به اعصاب و اعضای بدن می رسد همچنین وصول و انجام فرامین مغز و احساسهای پوستی و محیطی از طریق همین نخاع به مغز اعلام می گردد.ایجاد ضایعه یا قطع نخاع باعث می گررد که این نظم مختل شده از اندامها واعضای زیر سطح ضایعه ارتباط خود را با مغز از دست بدهند و اختیار آنها را از دست خارج گردد.
3- ناهنجاریهای مربوط به اسکلت: گروه معلولین مبتلا به ناهنجاریهای استخوان کسانی هستند که مبتلا به انحرافات ستون مهره و یا ناهنجاریهای استخوانهای اصلی دست و پا و یا سر و گردن می باشند.این افراد از اینکه به علت مادرزادی و یا حوادث و اتفاقات گرفتار معلولیت شده باشند، در هر صورت از نقطه نظر توانبخشی در یک چارت کلی قرار خواهند گرفت.
4- c.p: فلج مغزی، ضعف، عدم هماهنگی در سیستم حرکتی که با پاتولوژی در مرکز کنترل حرکتی در مغز همراه می گردد و همچنین اختلال حرکتی c.p ممکن است مشکلات یادگیری، اشکالات روانی، اختلالات عصبی صرع، اشکالات رفتاری در نتیجه منشاء عضوی را نیز شامل شود.
4- 2 انواع فلج مغزی:
1- دیپلژی1: یعنی فلج پاها بنراتب بیشتر از فلج دستها می باشد.
2 – پاراپلژی2: به مفهوم گرفتار بودن هر دو پاست.
3 – کوادری پلژی3: عبارتست از گرفتار بودن هر دو دست و هر دو پا بطور توام.
4- همی پلژی4: حالتی است که در ان یک نیمه بدن خواه نیمه چپ و خواه نیمه راست مبتلاست.(جوادیان، 1377).
تحقیقاتی که در چند دهه اخیر انجام گرفته نشان داده که فلج مغزی یک اختلال رشدی است، به عبارت دیگر حالتی است که اختلالات چندی را با خود به همراه دارد.فلج مغزی تنها یک اختلال حرکتی به حساب نمی آید زیرا وقتی مغز آسیب ببیند قسمتهای زیادی نظیر، توانائیهای حسی، شناختی، واکنش های عاطفی و نیز اعمال حرکتی نیز معمولاً آسیب می بینند و اختلالهای دیگری نظیر، نقص شنوایی، نقص بینایی، اختلالات ادراکی، نقایص گفتاری، اختلالات رفتاری و عقب ماندگی ذهنی ظاهر می شود.(جوادیان،1377).
5 – 2 مشکلات روانی – اجتماعی معلولین:
در مورد نوجوانان و جوانان معلول جسمی باید دو مطلب مورد توجه قرار گیرد.یکی اشتغال و دیگری روابط جنسی و اجتماعی.نوجوانان درباره اشتغال، روابط اجتماعی و امور جنسی به صورت مستقیم و جدی تامل می کنند و برای نوجوانان معلول، این مسائل و رفتارهای آزمایشی به خصوص می توانند بسیار گیج کننده باشد و این نه تنها مشکلاتی برای خود او بوجود می اورد بلکه خانواده اش نیز از این قسمت نگران می باشند.او مرتب از خود میپرسد((آیا خواهم توانست برای خود شغلی بدست اورم و آیا خواهم توانست آن را نگه دارم))؟ آیا می توانم خود کفا و مستقل بارآیم؟ آیا خواهم توانست دوستی نزدیک و بادوامی با دیگران برقرار سازم؟ آیا کسی در این دنیا هست که مرا خوش تیپ بداند؟ چگونه می توانم نیازهای جنسی خود را برآورده سازم؟ نوجوانان عادی در رابطه با این سوالات دچار مشکلاتی هستند تا چه رسد به نوجوانی که دچار معلولیت جسمی است.تحقیقات نشان می دهد که فرمول مشخصی برای پی بردن به مسائل عاطفی و یا رفتاری نوجوانانی که دچار معلولیت جسمی هستند وجود ندارد.تعداد زیادی از خصوصیات رفتاری و عاطفی این افراد بستگی به راز برخورد و تربیتی دارند که شخص آنرا تجربه کرده است.برای نوجوانان و جوانان معلول ملاحظات شغلی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
هنگام بررسی هدفهای شغلی لازم است که توانائیهای این افراد و نیز انگیزه اشان به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد.برخی ناتوانیها هستند که در پاره ای مشاغل جایی ندارند.اما در برخی دیگر برخورداری در انگیزه های بالا و استفاده کامل از قدرتهای باقی مانده موجود در فرد امکان می دهد تا موفقیتهای شغلی مهمی کسب کند..یکی دیگر از بزرگترین مسائل در برخورد با نوجوانان معلول این است که به انها کمک کنیم تا یک هدف واقعی و درست شغلی برای خود در نظر بگیرند.ارزیابی دقیق خصوصیات هوشی، عاطفی و عادات کار به همان اندازه از اهمیت برخوردار است که محدودیت های جسمانی آنان، علاوه بر این در دسترس بودن مشاغل وجود تقاضا در برخی حرفه ها و تبعیضاتی که در برخی از حرفه ها ممکن است بر علیه معلولین وجود داشته باشد، باید مورد توجه قرار گیرند.(هالاهان – کافمن، 1377).
عدم توجه به نیاز فردی و اجتماعی معلولین بخصوص در مورد اشتغال که زمینه اصلی استقلال و خود کفایی فردی و اجنماعی معلولین را فراهم می سازد، می تواند باعث صدمات و ضربه های روحی شدید به معلولین شود و نوعی انزوا و طرد شدن را در زندگی شخصی و روابط اجتماعی معلولین ایجاد کند.ترس از ضعف بنیه اقتصادی و باور به ناتوانی در انجام هر گونه فعالیت اجتماعی به منزله فنای کامل جنبه اجتماعی و فطری انسان، اجتماعی آفریده شده می باشد.و باعث از دست دادن اعتماد به نفس، نزول شخصیت و وابستگی بیش از حد به دیگران از لحاظ اقتصادی و دنبال آن حقارت شخص در دیدگاه خود و دیگران می شود.در زمینه روابط اجتماعی و زناشوئی معلولین این اواخر تصور می شود که اکثر کودکان استثنائی و بخصوص معلولان جسمی را باید در روابط جنسی انسانی محروم نمود.این طور تصور می شد که افراد معلول و بخصوص آنان که قدرت تحرک دارند برای دیگران جاذب نمی باشند.بنابراین انها هیچ گونه استحقاق و یا توانی که بتوانند از روابط جنسی برخوردار باشند ندارند.این عقاید در نوشته های نوجوانان معلولی که احساساتش توسط اولین دختری که فکر می کرد دوست دارد خدشه دار شده است به خوبی منعکس است.در مورد احساسات عاشقانه افراد مبتلا به معلولیت های شدید تنها دو راه وجود دارد.یکی راهی است که به ان عشق افلاطونی می گویند و دیگری راه رویا بافی است.اما باید دانست که هیچ یک از این دو رضایت خاطر به وجود نمی اورند.(راش، 1977).
خوشبختانه طرز تلقیها تجربه ها در حال حاضر عوض شده است.حالا به این حقیقت پی برده اند که افراد معلول حق دارند از زندگی زناشویی برخوردار شوند.دان کن و دیگران(Dan Can و…، 1986).
اموزشهای مربوط به زندگی زناشویی برای دانش آموزان معلول مانند کودکان غیر معمول باید در سنین کودکی آغاز و تا بزرگسالی ادامه یابد.این اموزشها باید شامل دادن اطلاعاتی در زمینه وظایف اعضای بدن و روابط و مسئولیتهای انسانی و نظایر آن باشد.معلولین حق دارند که برای خود تشکیل خانواده دهند و محدود نمودن انها به عشق افلاطون یا خیالاتی به هیچ وجه واقع بینانه نیست در اغلب معلولیت های جسمانی در موارد شدید تمایلات جنسی از بین نمی رود و هیچ کدام از این معلولیتها مانع از ازدواج و بچه دار شدن نمی شود.(هالاهان، کافمن، 1377).
6- 2 خدمات توانبخشی برای معلولین:
توانبخشی عبارت است از مجموعه تدابیر و اقدامات پی گیر و هماهنگ از خدمات پزشکی، پیراپزشکی، اقتصادی، اجتماعی و حرفه ای که به قصد درمان و بهبود و همچنین ارتقاء سطح کارآیی آنان تا بالاترین حد ممکن به منظور دستیابی معلول به یک زندگی مستقل در جامعه عرضه می گردد.هدفهایی را که توانبخشی بطور اصولی تعقیب می کند، نوتوانی معلولین در جهات مختلف زیر می باشند:
1- پیشگیری از معلولیت.
2- جلوگیری از پیشرفت معلولیت.
3- ارتقاء سطح افکار عمومی نسبت به معلولین و معلولیت.
4- سعی در خود کفایی معلول و قادر سازی وی در برخورد با مشکلات.
5- تطابق زندگی معلولین با جامعه.
6- ارائه تسهیلات و خدمات شهری مناسب جهت استفاده معلولین.
7- افزایش آگاهی معلولین نسبت به توانائیها و محدودیتهای جسمی و روانی خویش و تطبیق و هماهنگی این وضعیت با محیط.
بطور کلی اهداف و مجموعه فعالیتهای توانبخشی، بر محور قادر سازی و خود کفائی معلول برای ورود به جامعه استوار می باشد.با توجه با اینکه سلامت ارگانیزم را باید در سلامت جسم و روان جستجو کرد، لذا ضایعات وارد بر آن را نیز می توان در دو قسمت ضایعات جسمی و روانی مورد توجه قرار داد.بر این اساس متخصصین و کارشناسان توانبخشی بعضاً حیطه کار خود را به دو بخش توانبخشی جسمی و روانی تقسیم بندی می نمایند.
در توانبخشی جسمی، مجموعه اقدامات در جهت بازسازی و آماده سازی ساختمان جسمی و فیزیولوژیک معلول معطوف می گردد.بدیهی است که این قسمت از توانبخشی، ویژه آن دسته از معلولینی است که دچار ضایعات جسمی و عضوی شده باشند که عموماً با تجویز پروتز، اورتز، و سایر وسایل کمکی، سعی در ایجاد و با بالا بردن سطح کارآیی جسمی معلول می گردد.در مورد سایر معلولین از قبیل عقب ماندگان ذهنی و یا معلولین روانی اقدامات شیمی درمانی خود بخشی از توانبخشی جسمی محسوب می گردد.که نهایتاً منجر به توانبخشی روانی خواهد شد.در توانبخشی روانی به دو نکته اساسی توجه می گردد.نکته اول بازسازی و آماده سازی معلول از نقطه نظر روانی و عاطفی است بدین مضمون که انسان تحت تاثیر شرایط خاص معلولیت و محدودیتهای ناشی از آن، معمولاً احساس عدم امنیت و بی کفایتی و سربار بودن می نماید.که درمان گر لازم است تلاش خود را معطوف حل این نوع مشکلات بنماید.نکته دوم اینکه بیمار ممکن است از نقطه نظر روانی نیز دچار ضایعه و معلولیت باشد، یا به عبارت بهتر، بیمار، معلول روانی باشد که این گونه موارد پس از اتمام درمانهای دارویی و شیمی درمانی، روان درمانی و تصحیح رفتارهای بیمار اعمال می گردد.از آنجائیکه معلولیت به عنوان یک وضعیت اجتناب ناپذیر، پدیده ای است اجتماعی، بنابراین مسئولیت توانبخشی در درجه اول پاسخ به معلولیت و عرضه خدمات توانبخشی لازم است بنحوی که کلیه معلولین جامعه بطور یکسان در مواقع ضروری بتوانند از ان بهره مند شوند، در این زمینه برآورد کلی تعداد معلولین کشور و پیش بینی بودجه و اعتبارات لازم و نیز استفاده از پرسنل متخصص و مجرب برای تحقق این مسئولیت از ضروریات خواهد بود.مسئولیت دیگر توانبخشی ارتقاء سطح کمی و کیفی خدمات مزبور تا سطح استانداردهای بین المللی با استفاده از تجربیات علمی و عملی سایر کشورها از طریق شرکت در سمینارها و مجامع جهانی، پژوهش برای دستیابی به آخرین تحقیقات و یافته های تحقیقی و دانشمندان و انتشار نتایج حاصله برای اگاهی مسئولین و دست اندرکاران می باشد.همچنین ایجاد هماهنگی بین وزارتخانه و موسسات دولتی و خصوصی به منظور نظر به نیازها و خواسته های معلولین هنگام برنامه ریزی و نیز جلب همکاری انجمنها و جوامع معلولین با دولت و موسسات دولتی برای حصول نایج مطلوب تر از اساسی ترین اقدامات است که به عهده موسسات توانبخشی معلول گردیده است.مسئولیت توانبخشی در حقیقت برنامه ریزی برای اجتماع پراکنده گروه محول در همه ابعاد است و تنها فراهم سازی برخی امکانات رفاهی برای ادامه حیات معلول کافی نیست.بلکه پیش بینی شغل مناسب با نوع معلولیت، پرداخت حقوق و دستمزدهای مستمری و تفویض اختیار در امور و مسئولیت خواهی متقابل، احترام به طرز تفکر و جهان بینی وی برخورد منطقی با مسائل و بطور خلاصه فراهم سازی مجموعه عواملی که یک انسان را در مسیر صحیح زندگی سوق می دهد از مسئولیتهای بزرگ توانبخشی است.توانبخشی نمونه بارز از یک کار گروهی است.تمام افراد تیم با هم کار می کنند و هدف مشترک و واحدی را دنبال می نمایند، ولی باید در نظر داشت که تمام اقدامات توانبخشی ممکن است در یک زمان واحد انجام نشود، بلکه به مقتضای حال بیمار در موقعیت های مختلف زمانی انجام گیرد.در توانبخشی اساساً سه تیم اصلی وجود دارد که در برنامه ریبزی بازسازی توان جو مستقیماً وارد عمل می شوند . اسن یه تیم به ترتیب الویت عبارت از: – تیم توان پزشکی1: شامل خدمات پزشکی و درمانی، تکنیکال، اورتوپدی، گفتار درمانی، کار درمانی، فیزیوترابی می باشد.
– تیم توان بخشی حرفه ای2: شامل پذیرش حرفه ای، ارزشیابی حرفه ای و کارگاهی کاریابی و اشتغال می باشد.
– توانبخشی اجتماعی3: شامل روانپزشک، روان شناس، مددکار اجتماعی خانواده معلول و همچنین مدیر توانبخشی که هماهنگ کننده فعالیتهای تیم توانبخشی می باشد.
معلولین پس از ارزشیابی اولیه در صورت نیاز به خدمات درمانی، وارد کانال سرویسهای توان پزشکی می شوند و جهت بهبود و درمان، با توجه به معلولیت خاص خود، توسط تیم توان پزشکی که ان نیز بنابر نوع معلولیت ها، متشکل از متخصصین خاصی است، تحت معالجه و درمان قرار می گیرند . توانبخشی حرفه ای، مرحله دیگر از جریان کلی توانبخشی است که خدمات هماهنگ شده ای در زمینه ارزشیابی حرفه ای، آموزش حرفه ای و کاریابی را در بر میگیرد.این مراحل به معلول فرصت می دهد، علیرغم نارسائیها، در مشاغلی که فراخور توانایی فیزیکی، روانی و مورد علاقه او باشد، مهارت لازم را منطبق با نیازهای نیروی انسانی بازار کار بدست آورده تا بتواند احساس امنیت نموده و اشتغال مناسبی را کسب نماید.توانبخشی اجتماعی نقش بسیار ارزنده و حساس در روند کلی توانبخشی دارد.در این مرحله سعی بر ان است تا با کمک کارشناسان و مددکاران و بقیه تیم مجرب، به کلیه مشکلات مسایل معلولین در طول مدت توانبخشی تا رسیدن به مرحله اشتغال و تثبیت شغل رسیدگی شده و در رفع مشکلات در حد امکان کوشش گردد.اقدامات پزشکی برای آماده سازی توان جو برای ورود به توانبخشی حرفه ای و توانبخشی حرفه ای برای ورود به توانبخشی اجتماعی انجام می شود.و هر یک از تیم ها لازم است که از اقدامات یکدیگر مطلع بوده و برنامه های خود را متناسب با اقدامات تیم قبل از خود هماهنگ و منطبق سازد.نتایج هماهنگ و یکنواخت هر یک از تیم های مزبور است که به هدف نهایی منتهی می گردد وقتی هدفهای درون گروهی و نقش هر یک از اعضای درون یک تیم بدون توجه به نقش و تاثیرات سایر اعضاء، اهداف یک تیم را تحصیل نخواهد کرد.پس از اتمام برنامه های درمانی و ارائه خدمات توانبخشی حرفه ای، شغلی متناسب با نوع و میزان معلولیت، تحصیلات و موفقیت اجتماعی معلول، برای وی تعیین و جهت گذراندن دوره آموزشی به کارگاههای حرفه ای معرفی می نماید.پس از طی این دوره و کسب موفقیت واحد کاریابی، موظف به پیدا کردن کار و پیگیری وضع مددجو می باشد.(حلم سرشت و دل پیشه، 1371).

7 – 2 مناسب سازی شهری برای معلولین:
خدمات شهری و معماری برای معلولین و چگونگی طراحی مناسب خدمات شهری و واحدهای مسکونی برای معلولین دارای اهمیت ویژه ای است.یکی از اقدامات مهم در این زمینه مناسب سازی در سطح وسیع زندگی شخصی و اجتماعی است.هدف مناسب سازی عبارتست از برداشتن موانع محیطی و بازدارنده موجود در بافت شهری و اجتماعی که مانع از فعالیت های معلولین می شود و ایجاد تسهیلات لازم برای اینکه معلولین بتوانند از حقوق شهروندی خود برخوردار شوند و وارد جامعه شده و در کنار افراد عادی به سر برند.اگر در جامعه ای مناسب سازی انجام نگرفته باشد آنچه که در جامعه وجود دارد فقط مختص افراد سالم می شود و اگر افراد معلول بخواهد از همان امکانات استفاده کند با موانع بسیاری روبرو می شود که مانع از مشارکت او در جامعه خواهد شد.مناسب سازی به دو صورت کوتاه مدت و بلند مدت صورت می گیرد، در مناسب سازی به شکل کوتاه مدت فرض بر این است که از امکانات موجود اجتماعی به گونه ای مناسب، افراد معلول بتواند استفاده کند.و طرح ریزیهایی که به عمل می آید دارای این هدف است که فرد معلول بتواند از امکاناتی که در حال حاضر در دسترس می باشد حداکثر استفاده را بعمل آورد، و در مناسب سازی بلند مدت که شامل طرحها و برنامه ریزی های بنیادی و اساسی برای ایجاد تغییرات کلی در سطح جامعه می باشد، هدف ارائه و برنامه های بنیادی و اساسی برای ایجاد تغییرات کلی و شکل گیری مناسب طرحها و بافت های اجتماعی برای استفاده هر چه بهتر معلولین از امکانات اجتماعی می باشد.مناسب سازی سابقه دو ساله دارد و به تازگی دستورالعمل و طرحهایی توسط مراجع ذیصلاح و قانون گذار جهت اطلاع رسانی عمومی از طریق مقالات و جزوات راهنما، اطلاع رسانی به وسیله رسانه های جمعی و ارگانهای مختلف اطلاعاتی، ارائه گردیده است که هدف کلی ان آگاه کردن عموم مردم است از طرفی دستورالعمل هایی برای مناسب سازی در سطح جامعه ارائه شده که در صورت تصویب در مجلس به وسیله کمیته ای که از طرف شورای مرکزی و شهرسازی انتخاب شده مورد پیگیری اجرائی قرار می گیرد.تا به بهترین صورت در سطح جامعه اجرا شوند.مناسب سازی دراز مدت نیاز به همکاری همه ارگانها و نهادهای اجتماعی دارد، اگر قرار شود این طرحها نوعی ضمانت اجرائی همراه داشته باشند باید در اولین اقدامات مجوز کار تهیه شود و در مجلس مورد تصویب قرار گرفته و بعد بصورت جزوات به سازمانها ارسال شود و در ضمن شهرداری باید موظف گردد که این برنامه ها را در قالب اجرائی دراورد.در این میان کارشناسان امر به عنوان ناظر بر این روند اجرائی نظارت خواهند داشت.
طرحهای اجرائی پیشنهادی برای مناسب سازی در ایران عبارتند از:
مناسب سازی در پیاده روها، پل ارتباطی بین پیاده رو و سواره روها، محل عبور عابر پیاده، توقف گاه، تجهیزات شهری از قبیل تلفن عمومی، صندوق پست و محل خط کشی عابر پیاده، ورودیها، راهروها، آسانسور، فضاهای بهداشتی و.. ضمانت اجرائی طرحهای موجود نیازمند همکاری همه جانبه ارگانهای مختلف و از جمله شهرداری است که شهرداری خود موظف به پی گیری اجرائی این طرحها می باشد.اما متاسفانه شهرداریها به خصوص در جوامع در حال توسعه خود را آن گونه که شایسته است موظف به اجرای این مناسب سازی ها نمی دانند.
در اروپا، آمریکا و ژاپن در زمینه مناسب سازی، پیشرفتهای زیادی صورت گرفته است.در کشورهای در حال توسعه، مناسب سازی رشد کمتری از خود نشان داده است، هر چند در کشورهایی مانند هند و تایلند پیشرفت های چشمگیرتری در این زمینه دیده می شود.در حقیقت سازمانهای بین المللی با نوشتن مقاله و دستورالعملها و روشنگریهای خود در زمینه مناسب سازی و ارائه آن به کشورهای مختلف، جوامع را به سمت نوعی مناسب سازی جهانی هدایت می کنند.محیط زیست شهری از اهمیت خاصی در زندگی اجتماعی و فردی معلولین برخوردار می باشد.سازگاری محیط زیست شهری در حقیقت به معلول اجازه می دهد تا بتواند از یک زندگی اجتماعی مناسب برخوردار گردد.حال انکه عدم سازگاری محیط زیست به نوعی امکان یک زندگی اجتماعی مطلوب را از معلول گرفته و به مرور باعث انزوای وی می گردد.منزوی شدن معلولین و به طور ساده بگوییم کنار گذاشته شدن آنها بعنوان یک فرد فعال، بدون شک، خود زمینه ساز یک سری اشکالات روحی و روانی دیگر نیز خواهد بود.بدین جهت اندیشیدن به معلولین و در نظر داشتن این درصد قابل توجه از افراد اجتماع در مراحل مختلف برنامه ریزیهای شهری از اصول اولیه یک طرح موفق می باشد و چنانچه آسایش و رفاه اجتماعی معلولین را بخواهیم در نظر بگیریم ابتدا باید از سطح شهر شروع کرده و مسایل چندی را در این زمینه به شرح زیر یادآور شویم.((پوشش زمین)) زمین باید سخت و غیر لغزنده(ریگ، شن و ماسه در حرکت صندلی چرخدار ایجاد اشکال می کنند)بوده و پهنای پیاده رو ها متناسب با ابعاد صندلی چرخدار در نظر گرفته شود همچنین لازم است نسبت به دست اندازها و اختلاف سطح موجود در کوچه و پیاده رو و جداول مربوطه، چاره ای اندیشیده و با رفع موانع، تسهیلات لازم جهت رفت و امد معلولین شهر به عمل آید.
((سطح شیبدار)) سطح شیب دار در جهت ایجاد سهولت برای معلولین در رفت و آمدهای شهری اهمیت بسیار زیادی دارند.جهت عبور صندلی چرخدار از روی سطوح شیبدار، این سطوح بایستی حداقل 100 سانتیمتر و ترجیحاً 120 سانتی متر عرض داشته و با زاویه شیب حدود %5 طراحی گردند.ضمناً رو به آنها باید غیر لغزنده بوده و در مقابل باران و همچنین تجمع برف و یخ محفوظ باشند.قرار دادن نرده در دو طرف سطح شیب دار از ضروریات است.پل های ارتباطی نیز که بر روی آبروهای کنار خیابان زده می شوند، باید از نظر پهنا و درجه شیب مناسب معلولین باصندلی چرخدار بوده و از پوشاندن آن با پوششهای مسبک فلزی خودداری شود.ناگفته نماند وسیله فلزی که شاید بتوان نام ((پل انتقالی)) را بر آن نهاده و در اختیار معلولین می باشد وسیله ای است قابل حمل و سبک که افراد معلول می توانند با قرار دادن این وسیله زیر چرخ خود آن را حمل کنند و در صورت برخورد به موانعی نظیر پله های کم ارتفاع، جوی های آب بدون سرپوش و غیره از آن سود جویند.((خدمات شهری)) لازم است در وسایل ارتباطی از قبیل صندوق پستی، کابینهای تلفن عمومی و نیز در درون مراکزی نظیر اداره پست و تلگراف، ترمینالهاف بانک ها، پاساژها، فروشگاهها، سینماها، تئاترها و غیره تدابیری به عمل آید که افراد معلول بتوانند به راحتی از روی صندلی چرخدار نیازمندیهای خود را رفع نمایند.ضمناً لازم است در بعضی قسمتهاپیشخوان مغازه ها، سکوی ادارات و بانکها، کمی پائین تر در نظر گرفته شود تا اشخاص معلول بتوانند مستقلاً با افراد مسئول رابطه برقرار کنند.(کلدی، 1375).
در مسافرتهای طولانی توسط هواپیما و یا قطار و اتوبوس یا نقل و انتقالات شهری باید تدابیری اتخاذ شود تا استقلال فردی این افراد حفظ شده و انها بتوانند شخصاً از این وسایل استفاده کنند در هواپیماهای مسافربری می توان با قرار دادن سطح شیب دار در قسمت انتهای هواپیما به سوار و پیاده شدن آنها کمک کرد.در اتوبوسهای شهری و به ویژه در اتوبوس های جدید و ترن ها می توان سطح شیب دار نوع تلسکوپی نصب کرد و در قسمت وسط اتوبوس یا ترن با نصب علاوم ویژه جای خاصی برای انها در نظر گرفت، البته در مراکز درمانی، آزمایشگاها و ابتدا و انتهای ایستگاه های اتوبوس ها و ترن ها می توان از نوع سکوی ثابت سطح شیب دار استفاده کرد.ضمناً در محل عبور از عرض خیابانها که به خاطر بی توجهی عمومی رانندگان حتی برای افراد سالم نیز مشکل استف می توان کلید اتوماتیکی ویژه افراد مسن، کودکان و معلولین قرار داد تا انها با فشار تکمه ای چراغ را برای ماشین ها قرمز کنند و بتواند عرض خیابان را بپیمایند.رانندگان اتومبیلها نیز می بایست از توقف روی خطوط عابر پیاده خودداری نمایند.در محل تقاطع ها ومحل ها عبور عابرین از عرض خیابانها نیز پوشانیدن روی جوی های اب و احداث سطوح شیب دار مناسب در مناطق مورد لزوم ، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.(حلم سرشت و دل پیشه،1371).

8- 2 – ازدواج و کارکردهای ان:
در اسلام هیچ بنایی بهتر از ازدواج پایه گذاری نشده است.اگر به اطراف خودمان توجه کنیم در می یابیم که موجودات عالم از کوچکترین ذره تا بزرگترین آنها بدون جفت و همسر ناقص هستند و وقتی در کنار زوج خود قرار می گیرند ترکیبی از یک جفت موجود کامل می شوند.انسان نیز همین گونه است.زن و مرد به تنهایی یک انسان کامل نیستند و باید با ازدواج و زناشوئی یک انسان کامل شوند و برای ادامه نسل و تامین نیازهای طبیعی بشر ازدواج و تشکیل خانواده یک راه اساسی و منطقی است.
در اصل آفرینش بشر ازدواج و تشکیل خانواده یک راه اساسی و منطقی است.در اصل آفرینش انسان به گونه ای است که آدمی به خود و زندگی خویش پای بند است و ازدواج را در زندگی یک وحدت و اتصال می داند و همین امر باعث می شود که یک جوان با آغاز دوره جوانی به ازدواج بیندیشید.ازدواج یک نهاد یا رسم اجتماعی است که به اتحاد جسمی و زیستی میان دو جنس (زن و مرد) اطلاق می شود.به شرط آنکه با موافقت قانون عرف و یا مذهب صورت گیرد.انسان اجتماعی به دنیا آمده است و از تنهایی گریزان است در حقیقت انسان برای رهایی از تنهایی و برای این منظور چه از لحاظ اصول دینی و چه بخاطر سلامت اخلاقی، اجتماعی، ازدواج را تنها راه علاج برطرف کردن این کمبود دانسته است.همچنین به منظور بقای نوع بشر همزیستی زن و مرد لازم دانسته شده است.و درست ترین نوع این نزدیکی از طریق ازدواج ممکن است.در بین تمام نهادها، سازمانها و تاسیسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیت خاص و بسزایی دارد.و تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیده اند همه اندیشمندان رویاگران به خاطر خانواده و اهمیت حیاتی آن بر جامعه تاکید ورزیده اند.و به درستی هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد.((آلن ژیرار)) در باب همین اهمیت از دیرگاهی دیگر در اثرش ((گزینش همسر در فرانسه)) می نویسد در بین ((تمامی مراسم، اداب و حوادث اساسی حیات انسانی، ازدواج از اهمیت بسزا برخوردار است.))هم از نظر گاه فرد، و هم از دیدگاه زیستی و هم از نظرگاه روانی – اجتماعی، هر فردی احتیاجات اصلی مشخصی دارد که در طول زندگی خود سعی دارد آنها را ارضا نماید این احتیاجات یک احتیاج فیزیکی است که تغذیه را شامل می شود و دیگر احتیاجات روانی و اجتماعی است که از طریق ایجاد ارتباط با دیگران برایکسب حمایت، عشق، حس مورد قبول بودن و همچنین به منظور یافتن دلایلی برای زندگی کردن و ادامه حیات انجام می گیرد.برای ارضای این احتیاجات فیزیکی، روانی و اجتماعی، انسان فردی را از میان گروه اطراف خود انتخاب می نماید و با او رابطه جنسی برقرار می کند و این شناخت احتیاجات اصلی و پیدا کردن راه حلی برای ارضای آنها از طریق درک ذاتی و آموزش اجتماعی که به مرور صورت میگیرد حاصل می شود.در واقع ازدواج عملی است که پیوند بین دو جنس مخالف را بر پایه روابط پایای جنسی موجب می شود بنابراین رابطه دو فرد از یک جنس چه به طور موقت و چه به شکل دائم ازدواج خوانده نمی شود.از سوی دیگر در تعریف ازدواج روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف به خودی خود کافی بنظر نمی رسد چرا که ازدواج مستلزم انعقاد قرار دادی اجتماعی است که مشروعیت روابط جسمانی را موجب می گردد.به بیان دیگر در راه تحقق ازدواج باید شواهد تصویب جامعه نیز باشیم (ساروخانی، 1375).
بطور کلی علل آگاه وناآگاهی وجود دارد که باعث می شود زن و مرد به یکدیگر تعهد احلاقی بسپارند و با یکدیگر زندگی نمایند.جامعه شناسان و روان شناسان علل اصلی ازدواج برای زن هارا در مرحله اول تامین رابطه محبت آمیز و عشقی با یک مرد برای گرفتن حمایت واقعی و مطمئن دانسته و دلایل بعدی را که در ازدواج زنان موثر می دانند عبارت است از: تشکیل خانواده به منظور تامین یک مامن و مقر فرمانروایی مستقل در محیط داخلی خانه و همچنین به وجود اوردن اولاد برای تحکیم زندگی زناشویی و سعادت اینده و به عنوان مرکزی برای توجه و فعالیت دائمی در طول زندگی خود و بالاخره امکان و مقاربت منظم دائمی.غیر از علل فردی که ذکر گردید هر جامعه نیز، به دلایل گوناگون علاقه مند به ترغیب ازدواج و تشکیل کانون های خانوادگی است این علل عبارتند از: ایجاد زندگی مشترک زن و مرد که سبب افزایش فعالیت های اجتماعی می شود و برای پیشرفت جامعه لازم است همچنین با ازدواج، غریزه جنسی افراد به طور منظم و سالم تامین می شود و از فعالیتهای متنوع جنسی و بیماری واثرات ناشی از آن جلوگیری می گردد و بالاخره کانون و مقر آرام وسالمی برای تربیت و فرزندان و نسل های بعدی جامعه بوجود می آید.(صانعی،1349).

9 – 2 – معلولیت و ازدواج:
مبحث روان شناسی بی تردید و ناگریز ما را به مبحث گسترده انگیزه های انسانی می کشاند، انگیزه هاف نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده، حالتی از نشاط و فعالیت بر می انگیزند.
و رفتارش را آشکار می سازند.و او را به هدف یا هدفهای مشخص راهنمایی می کنند.انگیزه ها، وظایف ضروری و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند، در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را در برآوردن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و ادامه آن وا می دارند.و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر که در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند، برمی انگیزد از جمله انگیزه ازدواج ازدواج و تشکیل خانواده.فرد معلول مانند هر انسانی در روی کره زمین زندگی می کند و نیازهای جسمانی و روانی ویژه ای دارد.این نیازها باید از طریق طبیعی ارضاء شوند و از سوی دیگر آنها به علت از دست دادن آلت و وسایل ارضاء نیازها بایستی مورد بررسی قرار گیرند.یک یاز نیازهای اولیه و اصلی در تمامی انسانها نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده است.معلولین به سبب وضعیت حساس روحی و جسمانی ناشی از نقص در بدن و ذهن و بازتاب های اجتماعی منشعب از آن بیشتر از هر قشری به تعلق داشتن و آرام گرفتن در محیط خانوادگی که خود پایه گذار آن باشند، احتیاج دارند.این مسئله از گوشه گیری و انزوای معلولین و ابتلاء آنها به افسردگی و ناراحتی هاو اختلالات روانی گوناگون جلوگیری کرده و آنها را به سوی استقلال و گام نهادن در مسیری که انسانهای سالم هراس کمتری نسبت به معلولین برای گام نهادن در ان دارند رهنمون می شود.معلولیت در اشکال مختلف به عنوان عاملی بازدارنده موجب محرومیت های اجباری و گوناگون می گردد، معلولین با توجه به محدودیتهای زندگی خصوصی، شخصی و خانوادگی از مشخصه های خاصی برخوردارند و برای موارد مختلف زندگی اعم از آموزش، اشتغال، و به ویژه همسر گزینی و تشکیل خانواده به شیوه های خاص متوسل می شوند.معلولین نیز مانند سایر اقشار جامعه به حمایت های قانونی در همه ابعاد زندگی و تشکیل خانواده نیاز دارند که باید پیش از پیش از سوی جامعه و مسئولین در نظر گرفته شود.ایجاد مراکز مشاوره و ازدواج، خانواده و ژنتیک ویژه معلولین بخصوص برای مشاوره درانتخاب همسر مورد درخواست اکثریت معلولین می باشد که لازمه آن برنامه ریزی صحیح و همه جانبه از سوی دولت می باشد ایجاد امکانات اقتصادی از قبیل فراهم سازی فرصت های شغلی برای معلولین جهت کسب درآمد و نیز کمک در امر تهیه مسکن به منظور ازدواج و تشکیل خانواده از ضروریات برای گروه های مختلف معلولین با توجه به ظرفیتهای آنان می باشد.در زمینه ایجاد امکانات اجتماعی، اهمیت دادن و توجه بیشتر به فرصتهای اجتماعی معلولین به ویژه از طریق انجمن و کانون های ویژه معلولین که در محل مناسب آشنایی آنان می باشد دارای اهمیت است.این امر به درجه پذیرش و میزان حمایت از سوی ارگانهای ذیصلاح بستگی دارد که لزوم توجه و حمایت بیشتر را ایجاب می نماید.ایجاد فرصت های آموزشی مناسب برای معلولین می تواند راه گشای بسیاری از مشکلات معلولین در امر انتخاب همسر باشد.عموماً زندگی زناشوئی که دو انسان باطرز فکرهای مختلف و ابعاد تربیتی گوناگون سازمان یافته است دارای مشکلاتی می باشد که هر زوج جوان با کمک هم این تضادها را حل کرده و زندگی بی دغدغه ای را بنا می نهد.درمورد وضعیت تاهل ومشکلات زناشوئی معلولان به سبب بحرانهای روحی و وضعیت حساس تراشان با زندگی زناشوئی افراد عادی تفاوت قابل ملاحظه ای دیده می شود.که برای از بین بردن این گونه مشکلات باید آموزش هایی برای آگاهی طرفین و سازگاری آنها وجودداشته باشد و مراکز مشاوره خانوادگی و مددکاری در این زمینه می توانند خدمات زیادی را ارائه دهند.از جمله مشکلات زناشوئی در زندگی معلولین که نیاز به تامل و برنامه ریزی های بنیادی برای حل آنها را فراهم می سازد می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- عدم شناخت اولیه و تفاهم لازم در فلسفه ازدواج.
2- وابستگی معلولین به خانواده و عدم تحصیل، استقلال و خودکفایی.
3- دخالتهای دیگران در روابط خانوادگی خصوصاً حرف شنوی های بی مورد از خانواده توسط معلولین.
4- توقعات نامعقول در برخی معلولین و عدم هم سویی و همیاری از جانب همسر معلول در بعضی موارد در مورد توقعات به جای معلول.
5- عدم استقلال مالی و وضعیت اقتصادی نامطلوب.
6- بیکاری و عدم دستیابی به شغل مناسب با توجه به نوع معلولیت و توانمندی شغلی.
7- اثرات عوامل خارجی، برخورد اجتماع با معلولین و تاثیرات انزواطلبی و دوری از اجتماعی شدن و در نهایت خانه نشینی.
8- سوءظن و بدبینی به خاطر ناتوانی جنسی به همسر.
معلولین در انتخاب همسر و روند زندگی زناشوی با مشکلات گوناگون دیگری نیز روبرو می شوند به ویژه وقتی با افراد سالم ازدواج می کنند، برای درک و تفاهم مناسب سعی و تلاش بسیار زیادی را باید انجام دهند.و ضروری است که این امر در مسیر علمی و آگاهانه هدایت شود.برای این منظور سازمان بهزیستی برنامه ریزی جدیدی در زمینه ازدواج معلولین و رفع مشکلات آنان در نظر گرفته است و کانون تخصصی بنام کودکان پیوند و تحکیم خانواده معلولین در نظر گرفته است که به تازگی مورد تصویب قرار گرفته و مراحل اجرایی خود را می گذراند، هدف عمده این سازمان ازدواج تخصصی معلولین می باشد با این هدف که زمینه ای برای آشنایی و شماوره های تخصصی برای معلولین فراهم آورده و با صلاح دید مشاوران و افراد متخصص معلولین را که در صورت ازدواج با مشکلات کمتری در زندگی زناشویی روبرو خواهد شد به هم معرفی می کنند.
با وجود مشکلات و مسائل مطرح شده در زمینه ازدواج معلولین و با توجه به اینکه این قشر حق برخورداری از تمام امکانات مخصوص افراد سالم را دارا می باشند ضرورت پرداختن به مسئله این گروه به خصوص در زمینه ازدواج که عامل بسیار تعیین کننده در سلامت روحی و اجتماعی معلولین می باشد دیده می شود و می توان همان گونه که در ابتدای بخش اشاره شد به جهت دادن و پرورش انگیزه معلولین که عامل تعیین کننده می باشند زندگی معلولین را در ابعاد مختلف اجتماعی، روحی و خانوادگی گسترش و بهبود بخشید.(کلدی، 1375).
روش(1375) پژوهشی در مورد حمایت جنسی و خانوادگی معلولین نخاعی انجام داد و از 30 نفر از معلولین مرد و زن، متاهل و نظام گسیخته با بکار بردن پرسشنامه اطلاعاتی کسب نمود و بعد از آن با 15 نفر از همسران معلولین مصاحبه بعمل آورد وی سپس در چند جلسه گروهی با شرکت ده الی، پانزده نفر از معلولین مشکلات آنان را مورد بررسی قرار داده و پس از تجزیه و تحلیل آماری، نتایج زیر حاصل گشت اکثریت مطلق معلولین را مردان تشکیل می دادند و نسبت زنان به مردان 6/1 بوده است.وی می نویسد می توان گفت مردان اسیب پذیرتر از زنان می باشند مهمترین عامل معلولیت به ترتیب تصادفات رانندگی، سقوط از بلندی، و ریزش اوار بود.عقیده سنتی، مرگ، حیات جنسی بعد از معلولیت به عنوان مهمترین مظهر نگرانی در مورد معلولین مورد پژوهش صدق نمی کرد.اکثر معلولین اظهار کرده بودند اگر حق انتخاب می داشتند و قدرت راه رفتن را به توانائی جنسی ترجیح می دادند مهم ترین علت این امر از نظر مردان اشتغال به کار و تامین مخارج خانواده و از دیدگاه زنان اتکاء به نفس و امکان ارتباط بیشتر با جامعه ذکر شده بود.اکثر معلولین قادر به برقراری روابط جنسی با همسر خود بوده اند و عده ای از آنان قبل از اولین رابطه احساس ترس و اضطراب نسبت به عدم توانائی جنسی یا طرد شدن از طرف همسر خود را داشته اند.این ترس و اضطراب در 4/1 مردان و 5/1 زنان معلول دیده شده است.اکثر فرزندان معلولین پس از معلولیت پدر یا مادر دچار تغییرات رفتاری شده اند که از آشکارترین تغییرات رفتاری بروز افسردگی، شکست در تحصیل و در جهت مثبت مهربانی بیشتر و محکم تر شدن پیوندهای عاطفی بوده است.پژوهشگر می نویسد نتایج نشان می دهد که میان سن و تمایل جنسی معلولین رابطه مستقیم وجود دارد و همچنین میان سن و فراوانی روابط جنسی معلولین نیز همچنین رابطه مستقیمی دیده می شود.(به نقل از اسلامی نسب، 1372).

1.Word health organization
2.Handicapped
3.Rehabilitation
4.Disability / Handicap
1.Handicap
2.Blindness
3.Deadfness
4.Physically disabled
5.Cerebral Palsy
1.Diplegia
2.Paraplegia
3.Quadriplegia
4.Hemiplegia
1.Medical rehabilitation
2.Vocational rehabilitation
3.Social rehabilitation
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 39 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود