پیشینه ی سوگیری توجه
رابینسون و بریدج (1993 و 2001) معتقدند که سوگیری توجه یک آمادگی ویژه جهت پردازش محرک مشخصی در رقابت با سایر محرک هاست که توسط ارزش تشویقی محرک خوشایند راه اندازی می شود (اسکن میکرز و همکاران، 2007). پژوهش ها نشان می دهد که مصرف منظم مواد اعتیاد آور و وابستگی به آن معمولاً با واکنش نشان دادن به محرک های مرتبط با مواد همراه می شود (فیلد و ککس،2008). مواجهه مکرر با مواد اعتیادی نسبتاً به طور خودکار گرایشات نزدیکی به محرک های مرتبط با مواد را راه اندازی می کنند تا گرایشات اجتناب از این محرک ها را (کوساین1 و همکاران، 2011). واژه ها و تصاویر و محرک های شنیداری مرتبط با عمل مصرف مواد، توجه فرد معتاد را تسخیر می کنند و فرد معتاد نیز به سختی می تواند توجه خود را از قید این محرک ها رها کند. بدین ترتیب فرد با برانگیختگی جسمانی و وسوسه ذهنی به آن موقعیت واکنش نشان می دهد. این مشاهده شده است که نشانه های مرتبط با مواد می تواند یک پاسخ بسیار مشابه با پاسخی که توسط خود مواد در حوزه های حافظه فعال، حس ها، هیجان ها و رخدادهای مرتبط ایجاد می شود را به وجود آورد (کلی، شیلتز2 و لاندری3 ، 2005؛ به نقل از گاردینی و همکاران ،2009). محرک های مرتبط با مواد می توانند خاطره های رویدادهای مرتبط با مواد را فراخوانی کنند و بدین ترتیب می توانند باعث برانگیختگی هیجانی در افراد با تاریخچه سوء مصرف مواد شوند (سل و همکاران 2000؛ به نقل از گاردینی و همکاران،2009)؛ امری که در سوگیری حافظه ی آن ها متبلور می شود (کلین4، نلسون5 و آنکر6، 2012). در کل یافته ها نشان می دهند که افراد وابسته به سیگار به طور خودکار و غیر ارادی به سوی نشانه های مرتبط با سیگار جهت گیری دارند (ودریل7 و همکاران، 2012).
در مطالعه ی گاردینی و همکاران (2009) مشاهده شد که معتادانی که با درمان های جانشین مخدر و اجتماعی(انجمن درمانی) درمان شده اند سوگیری کمتری نسبت به نشانه های مرتبط با مواد نشان می دهند گاردینی و همکاران(2009) این نتیجه را به این شکل تبیین می کنند که درمان ممکن است سوگیری توجه نسبت به نشانه های مرتبط با مواد را کاهش دهد، امری که به نظر می رسد نقش مهمی را در حصول پیامدهای مثبت در درمان اعتیاد بازی می کند. در نتیجه فرض بر این است که با دستکاری و اصلاح سوگیری توجه در افراد معتاد بتوان میزان خطر عود کمتری را در آینده انتظار داشت. همچنین گاردینی و همکاران معتقدند که ممکن است تفاوت در میزان سوگیری توجه در بین معتادین فعال با گروه های درمان شده ناشی از این امر باشد که افراد ترک کرده ادراک دسترس پذیری مواد را دیگر ندارند، پس وسوسه ذهنی کمتری را تجربه می کنند و این امر باعث تفاوت در سوگیری توجه این گروه ها می شود.
سوگیری توجه ممکن است از سه راه در مصرف مواد و عود دخالت کند. نخست، ثبات رفتارهای اعتیادی ممکن است نتیجه افزایش آگاهی از حضور نشانه های مربوط به مواد در محیط باشد. این فرآیند خودکار باعث می شود که این نشانه ها زودتر پردازش شوند. دوم، زمانی که نشانه های مربوط به مواد در محیط وجود داشته باشند، به طور خودکار پردازش می شوند و دور کردن توجه از این نشانه ها دشوار است. سوم ، محدودیت ظرفیت توجه و تمرکز خودکار روی نشانه های مربوط به مواد، اختلال در پردازش سایر نشانه ها را در محیط کار در پی دارد (فرانکن،2003؛ به نقل از رحمانیان و همکاران، 1385).
پیشینه اصلاح سوگیری توجه
این ایده که سوگیری توجه را با استفاده از ابزار اصلاح سوگیری توجه دستکاری کنند از مک لئود و همکاران در تحقیق با اختلالات اضطرابی گرفته شده است(مک لئود8، رادرفورد9، کمپل10، ابس ورتی11 و هولکر12، 2002؛ متیوز13 و مک لئود، 2002؛ به نقل از اسکن میکرز و همکاران، 2007). کنترل موثر و اصلاح پاسخ به نشانه های مواد یک راهبرد درمانی موثر جهت پیشگیری از ادامه مصرف مواد و کم کردن خطر عود در نظر گرفته می شود (فولکو، فاولر14 و وانگ15، 2004؛ به نقل از گاردینی و همکاران، 2009).
اصلاح سوگیری توجه در دو حوزه در ارتباط با اعتیاد انجام شده است: الکل (فیلد و همکاران، 2007؛ فیلد و ایست وود، 2005؛ صالحی فدردی و ککس، 2009؛ اسکن میکرز و همکاران، 2007) و سیگار (ات وود و همکاران، 2008؛ فیلد، دوکا و همکاران، 2009).
صالحی فدردی و ککس (2009) با استفاده از ابزار 16AACTP به اصلاح سوگیری توجه در بیماران الکلی پرداختند. پس از 3 ماه پیگیری، نتایج تمرین با AACTP نشان داد که اصلاح صورت گرفته همچنان پایدار مانده است. امری که حاکی از سودمندی AACTP در مصرف کنندگان الکل، در خارج از آزمایشگاه است (فیلد و ککس،2008).
در پژوهش صالحی فدردی و ککس (2009) علاوه بر این که معتادین به الکل پس از تمارین توجه با برنامه ی تمرین کنترل توجه به الکل (AACTP) سوگیری توجهشان از بین رفت، بلکه بهبود در سایر شاخص های مرتبط با الکل همچون بهزیستی را نیز کسب کرده و این نتیجه را تا سه ماه پیگیری حفظ کرده بودند. نکته ی جالب این که تداخل استروپ کلاسیک شرکت کنندگان نیز پس از تمارینAACTP کاهش یافت؛ امری که احتمالاً به علت ماهیت تکلیف یعنی نیاز به تمرکز توجه و همچنین افزایش سرعت و دقت در پاسخ دهی و نادیده گرفتن تکالیف نامرتبط می باشد.
درکل هنگامی که اطلاعات را به صورت یکپارچه نگاه می کنیم می توانیم به اهمیت اصلاح سوگیری توجه از منظر پژوهش های مختلف بنگریم. برای مثال در مطالعه ات وود و همکاران (2008) و فیلد و همکاران (2007) سوگیری توجه قبل از تمارین توجه در هر دو گروه به اندازه یکسانی وجود داشت اما پس از تمارین توجه تفاوت معناداری بین دو گروه یافت شد و همچنین تغییری در میزان سوگیری توجه گروه کنترل ایجاد نشد؛ به علاوه، در مطالعه ی فیلد و ایست وود (2005) سوگیری توجه در هر دو گروه گرایش و اجتناب تغییر کرد. این یافته ها نشان می دهند که تمارین سوگیری توجه تغییرات واقعی در میزان سوگیری توجه شرکت کنندگان ایجاد می کند. از طرفی، در مطالعه ی ماریسن و همکاران (2006) سوگیری توجه در پیش آزمون، عود را در 3 ماه پس از پس آزمون پیش بینی کرد. افرادی که سوگیری توجه شدیدی در پیش آزمون نشان دادند خطر عود بیشتری داشتند. حتی با کنترل میزان وسوسه نیز سوگیری توجه خطر عود را پیش بینی می کند. این مطالعه نشان می دهد که سنجش سوگیری توجه به خوبی می تواند خطر عود و پیامدهای درمان را در آینده برای بیماران پیش بینی نماید. همچنین، در مطالعه اسکن میکرز و همکاران (2007) پس از تمرین اصلاح توجه، شرکت کنندگان یاد گرفتند از محرک های الکل اجتناب کنند و سوگیری توجه در جهت کم نوشیدن را در خودشان ایجاد کنند. این یافته حاکی از آن است که تمارین اصلاح توجه تغییرات بالینی قابل مشاهده ای در شرکت کنندگان ایجاد می کنند. به علاوه، در مطالعه اسکن میکرز و همکاران (2010)، گروهی که مورد اصلاح سوگیری توجه قرار گرفته بودند، دوره درمان شناختی رفتاری ترک الکل را به تجویز درمانگرشان زودتر از گروه کنترل به اتمام رساندند. این یافته حکایت از کارکرد بالینی اصلاح سوگیری توجه در بیماران دارد. تمام این مطالعات از تاثیر اصلاح سوگیری توجه در سوء مصرف کنندگان مواد مختلف حمایت می کند.
پیشینه ابزارهای سنجش سوگیری توجه (پروب دات)
در تهیه آزمایه های سنجش سوگیری توجه این نکته حائز اهمیت است که کلمات کنترل و مرتبط با محرک از لحاظ طول کلمات، تعداد سیلاب ها، و تعداد تکرار آن کلمه در آن زبان (فراوانی) باید با هم جور شوند. هم چنین تصاویر کنترل و مرتبط با محرک باید از لحاظ پیچیدگی و روشنایی کلی جور شوند (فیلد و همکاران، 2008).
یکی از ابزارهای پرکاربرد در سنجش سوگیری توجه، ابزار پروب دات می باشد. این ابزار هم برای سنجش سوگیری توجه و هم برای اصلاح آن مورد استفاده قرار می گیرد. برای سنجش سوگیری توجه، به طور تصادفی دو واژه ظاهر خواهند شد که یکی محتوای خنثی دارد و یکی مرتبط با مواد می باشد. پس از چند ثانیه دو واژه ناپدید می شوند و یک پروب (در اینجا فلش رو به بالا) به جای یکی از دو واژه ظاهر می شود. این که چه واژه هایی ظاهر شوند و این که هر کدام در سمت چپ یا راست صفحه نمایش قرار گیرند و این که پروب جانشین کدام تصویر شود به طور تصادفی تعیین شده و همه ی حالات ممکن به ترتیب تصادفی نمایش داده می شوند. تکلیف آزمودنی این است که جهت پروب را به درستی مشخص کند. اگر هنگامی که پروب جانشین واژه های مرتبط با اعتیاد شده زمان واکنش آزمودنی کمتر از حالت جانشینی پروب به جای واژه های خنثی باشد در این صورت می گوییم آزمودنی سوگیری توجه نسبت به محرک های مرتبط با اعتیاد داشته است. اگر برعکس آن اتفاق بیفتد یعنی هنگامی که پروب جانشین واژه های خنثی شده زمان واکنش آزمودنی کمتر از حالت جانشینی پروب به جای واژه های مرتبط با اعتیاد باشد در این صورت می گوییم آزمودنی سوگیری اجتناب توجه نسبت به محرک های مرتبط با اعتیاد داشته است.
از ابزار پروب دات برای اصلاح سوگیری توجه نیز استفاده می شود. برای اصلاح سوگیری توجه، همواره پروب جانشین واژه خنثی می شود و بدین ترتیب توجه آزمودنی به این امر معطوف می شود که همواره به سمت واژه خنثی توجه کند و بدین ترتیب عمل اصلاح سوگیری توجه صورت می گیرد. البته می توان از این ابزار برای افزایش سوگیری توجه نیز استفاده کرد که در این مطالعه مدنظر نیست.
برای تفسیر پروب بینایی مشکلاتی وجود دارد، مثلاً زمان واکنش تنها به ما می گوید در لحظه ی حذف محرک و جایگزینی پروب به جای آن، توجه بر کدام محرک بوده است، به همین دلیل با زمان های ارائه محرک متفاوت، نتایج متناقض و غیرقابل تفسیری به دست می آید. در نتیجه به نظر می رسد که تنها در مواجهه های کوتاه مدت با محرک، تغیر توجه سوگیرانه اندازه گیری می شود در حالی که در مواجهه های طولانی تر سوگیری رهایی از توجه اندازه گیری می شود (فیلد و ککس، 2008).
زمان ارائه محرک
هم در ادبیات اضطراب و هم اعتیاد، پژوهشگران از ارائه محرک بین 50 تا 200 میلی ثانیه برای سنجش سوگیری در جهت گیری اولیه توجه استفاده می کنند. منطق این فرض این است که در پژوهش های ادراکی پایه با محرک های ساده پیشنهاد شد هنگامی که یک نشانه ی دیداری ساده حاضر شده است، شرکت کنندگان در کل به حدود 50 میلی ثانیه برای انتقال توجهشان به نشانه نیاز دارند (دانکن17، وارد18 و شاپیرو19، 1994). به علاوه، شرکت کنندگان حداقل به 150 میلی ثانیه جهت قطع توجهشان از یک نشانه ی دیداری ساده و هدایت مجدد آن به سوی یک نشانه ی دیگر که در یک مکان فضایی متفاوت وجود دارد نیاز دارند (تیووس20، 2005). در کل، نتایج پیشنهاد می کند هنگامی که یک جفت محرک نسبتاً پیچیده با همدیگر حاضر شوند، سوگیری توجهی که مشاهده می شود باید ناشی از هدایت اولیه توجه دانسته شود چرا که در یک چهارچوب زمانی 200 میلی ثانیه، انتقال توجه دیگری امکان پذیر نیست. جهت استنباط سوگیری در نگهداری توجه، پژوهشگران در کل از ارائه محرک در 1000 میلی ثانیه یا طولانی تر استفاده می کنند. همچنین هنگامی که ارائه محرک طولانی تر از 200 میلی ثانیه است، به طور کافی برای انتقال چندگانه توجه بین محرک های مختلف زمان وجود دارد؛ به علاوه سوگیری توجه به محرک جدیدی که توجه به روی آن جابجاشده به عنوان انعکاسی از سوگیری نگهداری توجه به آن محرک قابل شناسایی است. این منطق در دو مطالعه ی اسکن میکرز، ویرس و فیلد (2008) و فیلد، ایست وود، برادلی و مگ (2006a) تایید شده است (به نقل از فیلد و ککس، 2008).
مدت زمان اصلاح سوگیری توجه (تعداد جلسات)
برای انتخاب تعداد جلسات مورد نیاز برای اصلاح سوگیری توجه، معیار مشخصی وجود ندارد. در مطالعه فیلد، دوکا و همکاران (2009) تمارین توجه در یک جلسه انجام شد و نتایج حاکی از آن بود که تغییرات در سوگیری توجه پس از آخرین آزمایش، در فردای آن روز از بین رفت. اصلاح سوگیری صورت گرفته به سایر محرک ها وسایر ابزارهای اندازه گیری نیز تعمیم داده نشد. دلیل آن می تواند این امر باشد که اصلاح سوگیری توجه تنها در یک روز انجام شد. در مقابل، در پژوهش اسکن میکرز و همکاران (2008؛ به نقل از فیلد، دوکا و همکاران، 2009) که اصلاح سوگیری توجه در 5 جلسه انجام شد، میزان سوگیری توجه پس از 3 تا 4 روز پس از آخرین جلسه اصلاح سوگیری توجه همچنان کاهش یافته بوده و به محرک های جدید نیز تعمیم داده شده بود. همچنین در مطالعه ی اسکن میکرز و همکاران (2010)، برای اصلاح سوگیری توجه 5 جلسه اختصاص داده شد و نتایج حاکی از اصلاح سوگیری توجه و حتی تعمیم به محرک های جدید بود. فیلد، دوکا و همکاران (2009) چنین نتیجه می گیرند که در کل هنگامی که ما تمام مطالعات را با هم بررسی می کنیم به این نتیجه می رسیم که اصلاح سوگیری توجه در یک جلسه اثر قابل تعمیمی ایجاد نمی کند اما در چندین جلسه ممکن است نتایج پایدارتری ایجاد کند که ناشی از تعمیم است.
با توجه به ادبیات مرور شده فوق، در پژوهش حاضر از هفت جلسه ی اصلاح پیاپی در هفت روز متوالی استفاده خواهد شد. دلیل انتخاب 7 جلسه ی پیاپی برای اصلاح سوگیری توجه، یافته های پژوهش های سابق بود. تنها دو پژوهش به 5 روز تمرین توجه پرداخته شده است (اسکن میکرز و همکاران، 2008؛ به نقل از فیلد، دوکا و همکاران، 2009؛ و اسکن میکرز و همکاران، 2010) که هر دو توانسته اند نتایج پایداری در مولفه های مختلف اصلاح سوگیری توجه کسب کنند. سایر پژوهش ها که از یک جلسه ی اصلاح سوگیری توجه استفاده کرده بودند در بسیاری از نتایج به ویژه تعمیم محرک و تعمیم ابزار و پایداری اصلاح سوگیری توجه با شکست روبرو شده بودند. در نتیجه پژوهش حاضر از اصلاح سوگیری توجه در 7 جلسه استفاده خواهد کرد تا نتایج تا حدودی تثبیت شده و میزان خطا کاهش یابد.
گروه گرایش توجه
در مطالعات اولیه هم از گروه گرایش توجه و هم از گروه اجتناب توجه استفاده می شد. در مطالعه ات وود و همکاران (2008) گروه گرایش در مردان، افزایش در سوگیری توجه نسبت به گروه اجتناب نشان داد. در مطالعه ی فیلد و همکاران (2007) نیز تمرین دستکاری سوگیری توجه سبب افزایش در سوگیری توجه در گروه گرایش شد. در مطالعه ی فیلد و ایست وود (2005) نیز سوگیری توجه در هر دو گروه گرایش و اجتناب تغییر کرد. با وجود مطالعات فوق، به نظر می رسد که دیگر ضرورتی به استفاده از گروه گرایش وجود ندارد. در پژوهش حاضر سه دلیل مشخص وجود دارد که نیاز به استفاده از گروه گرایش توجه را از بین می برد:
1) تمام پژوهش های سابق، به طور همسان، افزایش سوگیری توجه در گروه گرایش توجه را یافته اند. در نتیجه انتظار یافتن نتیجه ی مغایر وجود ندارد.
2) پژوهش ها نشان می دهد که افزایش سوگیری توجه با افزایش سوء مصرف مواد، افزایش وسوسه، افزایش خطر عود و … همراه است. در نتیجه این عمل می تواند تبعات منفی و ناراحت کننده ای برای شرکت کنندگان به وجود آورد که از لحاظ اخلاقی مورد قبول نیست.
3) افزایش سوگیری توجه در راستای اهداف پژوهش حاضر وجود ندارد.
در نتیجه در پژوهش حاضر از یک گروه کنترل و دو گروه اصلاح سوگیری توجه بهره گرفته خواهد شد و به دلایل اخلاقی و پژوهشی از گروه گرایش توجه (افزایش سوگیری توجه) استفاده نخواهد شد.
پیگیری
انجام پیگیری به این دلیل کلیدی است که به ما نشان می دهد تغییراتی که ما در طول آزمایش ایجاد می کنیم تا چه اندازه در طول زمان پایدار می ماند. در پژوهش صالحی فدردی و ککس (2009) اصلاح سوگیری توجه انجام شده تا 3 ماه بعد پایدار مانده بود. همچنین در مطالعه اسکن میکرز و همکاران (2010) بیماران تا سه ماه پیگیری شدند و نتایج پیگیری نشان داد که بیمارانی که اصلاح سوگیری توجه در موردشان اجرا شده بود زودتر از گروه کنترل درمان را به طور موفقیت آمیز به پایان رساندند. این یافته ها بر ماندگاری اصلاح سوگیری توجه و ایجاد تغییرات معنادار بالینی حکایت دارد. در پژوهش حاضر نیز برای اطمینان از ماندگاری اصلاح سوگیری توجه، از شرکت کنندگان پیگیری پس از یک هفته (به علت کمبود وقت) به عمل خواهد آمد.
اضافه کردن اثر تقویت
مصرف مواد اعتیاد آور با ترشح دوپامین در مغز انسان ارزش پاداشی به دست می آورد (ولکو و همکاران، 2006؛ ولکو و همکاران، 2004). تکرار مصرف مواد در ابتدا باعث افزایش ترشح دوپامین در پاسخ به مواد می شود؛ اما پس از مزمن شدن این فرآیند، میزان فعالیت و ترشح دوپامین نسبت به تقویت کننده های طبیعی کاهش محسوسی پیدا می کند (ولکو و همکاران، 2004)؛ در نتیجه این که چرا افرادی که مدت بیشتری به سوء مصرف مواد پرداخته اند سوگیری توجه بیشتری به نشانه های مواد نشان می دهند (فیلد و ککس، 2008) به خوبی تبیین می شود. از طرفی، برخی محرک ها که با مصرف مواد همراه می شوند، از طریق فرآیند شرطی شدن ارزش تشویقی مواد را کسب کرده (رابینسون و بریدج، 2001) و باعث ترشح دوپامین می گردند (ولکو و همکاران، 2006). ترشح دوپامین در مدارهای عصبی درگیر در برجستگی/پاداش، باعث به وجود آمدن ارزش برجستگی زیاد و به طور طولانی پابرجا برای مواد و نشانه های تداعی شده با آن ها می گردد (ولکو و همکاران، 2004). با وجود ارزش پاداشی برای محرک ها و نشانه های مرتبط با مواد و کم شدن ارزش پاداشی سایر محرک ها، این طبیعی به نظر می رسد که در رقابت بین یک محرک با ارزش پاداشی بالا و یک محرک با ارزش پاداشی ضعیف، سیستم توجه انسان به محرک با ارزش پاداش بالاتر سوگیری داشته باشد (شیفمن21 و همکاران، 1996). از سوی دیگر، ولکو و همکاران (2006) معتقدند که وسوسه ذهنی با ترشح دوپامین در ارتباط است، امری که در پژوهش سل، مارین و همکاران (2000) به خوبی نشان داده شده و در تئوری مشوق-حساس سازی22 رابینسون و بریدج (1993 و 2001) نیز نمایان است. در نتیجه می توان به خوبی به روابط بین وسوسه و سوگیری توجه در زمینه ی تئوری شرطی کلاسیک پی برد.
ولکو و همکاران (2004)، راهبردهای مداخله ای احتمالاً موثر در جلوگیری از عود افراد سوء مصرف کننده مواد را شامل تضعیف ارزش پاداشی نشانه های مرتبط با مواد، افزایش در ارزش برجستگی تقویت کننده های غیر مرتبط با مواد23 و تضعیف اثر شرطی محرک های شرطی شده می دانند. تاکنون، تنها برای تضعیف اثر شرطی محرک های شرطی از طریق مواجهه با نشانه اقدام شده است. ماریسن و همکاران (2006) در مطالعه شان به بررسی تاثیر درمان مواجهه با نشانه های مرتبط با مواد در کاهش سوگیری توجه پرداختند، اما در نهایت تفاوت معناداری در کاهش سوگیری توجه در مقایسه با گروه کنترل پیدا نکردند. آن ها معتقدند که ممکن است محرک های شرطی به این علت خاموش نشده باشند که محرک شرطی خوشایند است نه آزارنده (همچون اضطراب). در پژوهش حاضر، تضعیف ارزش پاداشی نشانه های مرتبط با مواد و افزایش در ارزش برجستگی تقویت کننده های غیر مرتبط با مواد از طریق شرطی سازی عامل (استفاده از تقویت و تنبیه) در دستور کار قرار خواهد گرفت و تاثیر آن بر انواع متغیرهای مورد استفاده در پژوهش بررسی خواهد شد.
استفاده از هر دو حالت واژه و تصویر در سنجش و اصلاح سوگیری توجه
در ادبیات پژوهشی برای نمایش محرک مرتبط با مواد گاهی از واژه و گاهی از تصویر استفاده شده است. این در حالی است که رجحان یکی بر دیگری همچنان نامشخص است. لوبمان24، پیترز25، مگ، برادلی و دیکین26 (2000؛ به نقل از اسکن میکرز و همکاران، 2007) معتقدند که استفاده از تصاویر به جای واژگان به این علت بهتر است که تصاویر روایی بوم شناختی بهتری نسبت به واژگان دارند. با این حال، فدردی، ککس و کلینجر (2006) (به نقل از اسکن میکرز و همکاران، 2007) معتقدند که استفاده از تصاویر ممکن است در جهت ارتباط بین سوگیری توجه و وسوسه ذهنی ضعیف عمل کند اگر که نتواند بازنمایی صحیحی از عمل شرکت کنندگان در مصرف به طور طبیعی داشته باشند، در این مواقع شخصی سازی محرک گزینه مناسبی است.
با استفاده از هر دو حالت واژه و تصویر شاید بتوان بر مشکلات حاضر در استفاده از یکی از این حالات به تنهایی را از بین برد و نتایج قابل اعتمادتری به دست آورد. استفاده از هر دو حالت واژه و تصویر در دو بلوک جداگانه برای اولین بار در پژوهش حاضر به کار برده خواهد شد.
– بررسی تاثیر اصلاح سوگیری توجه بر کاهش آن در هر دو حالت توجه و پیش توجه
پژوهش ها علاوه بر توجه، به مطالعه ی پیش توجه و سوگیری نسبت به آن نیز علاقه نشان می دهند. برخی مطالعات حاکی از آن است که افرادی که تصمیم به ترک اعتیاد خود دارند، هنگامی که محرک آنقدر طولانی ارائه شود که فرد بتواند هشیارانه از آن اجتناب کند، اجتناب توجه نشان می دهد اما همچنان در ارائه کوتاه مدت محرک (پیش توجه) که کنترل ارادی بر سیستم توجهی خود ندارد سوگیری نشان می دهد (استرمارک27، فیلد، هوگدال28 و هوروویتز29، 1997). در مطالعه ی تاون شند30 و دوکا (2007) نیز الکلی هایی که بستری بودند در ارائه 500 میلی ثانیه اجتناب توجه از محرک های مرتبط با الکل نشان می دادند. ککس و فیلد (2008) پیشنهاد می کنند که بیماران مبتلا به اعتیاد در درمان ممکن است از راهبردهای شناختی اجتنابی جهت تلاش برای فرونشانی وسوسه ذهنی شان و فرآیندهای توجهی بی اختیارشان استفاده کنند. آن ها نتیجه می گیرند که مطالعات با بیماران الکلی نشان می دهد افرادی که به خوبی درمان شده اند سوگیری توجه خود را در مولفه های آهسته تر سوگیری (ارائه محرک طولانی تر) می توانند به خوبی کنترل کنند اما در مولفه های سریع و خودکار خیر. این در حالی است که این مطرح شده که در استفاده از ابزار پروب دات، در مواجهه های کوتاه مدت با محرک، تغییر توجه سوگیرانه اندازه گیری می شود در حالی که در مواجهه های طولانی تر سوگیری رهایی از توجه اندازه گیری می شود (فیلد و ککس،2008). در نتیجه ممکن است آنچه اصطلاحاً اصلاح سوگیری توجه نامیده می شده جهت دهی افراد به رهایی از توجه به محرک های مرتبط با مواد باشد، در حالی که در ارائه های با مدت زمان کمتر، همچنان سوگیری توجه دست نخورده باقی بماند. در پایان باید متذکر شد که پژوهش هایی که جهت اصلاح سوگیری توجه به کار رفته اند، سوگیری پیش توجه را نسنجیده و اصلاح نکرده اند. یکی از اهداف پژوهش حاضر، سنجش این موضوع است که آیا اصلاح سوگیری توجه باعث تغییر در سوگیری پیش توجه شرکت کنندگان خواهد شد و یا خیر.
پژوهش های داخلی
در مورد سوگیری توجه و بالاخص اصلاح سوگیری توجه مطالعات داخلی اندکی انجام شده است. در پژوهش گروسی فرشی، محمود علیلو و ارجمند قجور (1388) این یافته حاصل شد که بین مدت مصرف و ترک مواد با سوگیری توجه نسبت به محرک. های مربوط به مواد رابطه وجود دارد، به طوری که با افزایش مدت مصرف، سوگیری توجه افزایش یافته و با افزایش مدت ترک در افراد ترک کرده از میزان سوگیری توجه کاسته می گردد.
در مطالعه دیگری که توسط رحمانیان، میرجعفری و حسنی (1384) انجام شد، گزارش شد که افراد وابسته به مواد افیونی و افراد مبتلا به عود در مقایسه با افراد ترک کرده و افراد بهنجار در حالت ارائه کلمات در 500 میلی ثانیه سوگیری توجه بیشتری نشان دادند. با این حال، این چهار گروه در نمرات سوگیری پیش توجه (ارائه کلمات در 20 میلی ثانیه) تفاوتی نشان ندادند.
همچنین، عنایت، جوانمرد و ممقانی (1391) گزارش کردند که بین سوگیری توجه نسبت به محرک های مواد افیونی در گروه کنترل با مصرف کننده های خفیف، شدید و همچنین افراد ترک کرده با فاصله زمانی کوتاه مدت تفاوت وجود دارد، به طوری که گروه کنترل دارای سوگیری توجه کمتری می باشد. به علاوه افرادی که مدت زمان زیادی از ترک شان می گذرد سوگیری توجه کمتری نسبت به کسانی که مدت زمان کوتاهی از ترک شان گذشته است دارند. مطالعه قاسمی و همکاران (1391) نیز نشان داد که بین مصرف کنندگان شیشه و افراد عادی در میزان سوگیری توجه با استفاده از آزمایه استروپ تفاوت معناداری وجود دارد به طوری که سوگیری توجه افراد مصرف کننده به طور معناداری بیشتر است.
منابع فارسی
بهاری، فرشاد (1392). اعتیاد، مشاوره و درمان (راهنمای تغییر رفتار اعتیادی در معتادان)، تهران: انتشارات دانژه.
رحمانیان، مهدیه؛ میرجعفری، سید احمد و حسنی، جعفر (1384). بررسی سوگیری توجه نسبت به محرک های مربوط به مواد در افراد وابسته به مواد افیونی، مبتلا به عود، ترک کرده و بهنجار. مجله روانشناسی، 9(4)، 428-413.
رحمانیان، مهدیه؛ میرجعفری، سید احمد و حسنی، جعفر (1385). رابطه وسوسه مصرف مواد و سوگیری توجه: مقایسه افراد وابسته به مواد افیونی، مبتلا به عود و ترک کرده. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 12(3)، 222-216.
سادوک، بنجامین جیمز و سادوک، ویرجینیا آلکوت (2007). خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک، ویراست دهم، ترجمه فرزین رضاعی، تهران: انتشارات ارجمند.
عنایت، جواد؛ جوانمرد، غلامحسین و ممقانی، جعفر (1391). مقایسه سوگیری توجه نسبت به مواد افیونی در افراد وابسته و ترک کرده در بین مراجعین به کلینیک های درمانی و اعضای انجمن های معتادان گمنام. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد، 6(23)، 37-27.
قاسمی، نظام الدین؛ کیانی، احمدرضا؛ زره پوش، اصغر؛ ربیعی، مهدی و وکیلی، نجمه (1391). بررسی تفاوت های سوگیری توجه، عملکرد اجرایی و زمان واکنش در مصرف کنندگان آمفتامین در مقایسه با افراد غیر مصرف کننده مواد. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد، 6(23)، 64-53.
گروسی فرشی، میرتقی؛ محمود علیلو، مجید و ارجمند قجور، کیومرث (1388). بررسی رابطه بین مدت مصرف و ترک در سوگیری توجه نسبت به محرک های وسوسه انگیز مربوط به مواد افیونی. فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریز، 4(15)، 177-157.
منابع لاتین
Ataya, A. F., Adams, S., Mullings, E., Cooper, R. M., Attwood, A. S., & Munafò, M. R. (2012). Internal reliability of measures of substance-related cognitive bias. Drug and alcohol dependence, 121, 148-151.
Attwood, A. S., O'Sullivan, H., Leonards, U., Mackintosh, B., & Munafò, M. R. (2008). Attentional bias training and cue reactivity in cigarette smokers. Addiction, 103(11), 1875-1882 .
Bindra, D. (1974). A motivational view of learning, performance, and behavior modification. Psychological review, 81(3), 199-213 .
Cousijn, J., Goudriaan, A. E., & Wiers, R. W. (2011). Reaching out towards cannabis: approach-bias in heavy cannabis users predicts changes in cannabis use. Addiction, 106(9), 1667-1 674.
Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (2013). Fifth Edition. Arlington, VA, American psychiatric Association.
Di Clemente, C. Carol.(2003). Addiction and Change: How Addiction Develop And Addicted people recover. The Guilford Publication. Inc USA.
Duncan, J., Ward, R., & Shapiro, K. (1994). Direct measurement of attentional dwell time in human vision. Nature, 369(6478), 313-315.
Fadardi, J. S., Cox, W. M., & Klinger, E. (2006). Individualized versus general measures of addiction-related implicit cognitions.
Field, M., & Christiansen, P. (2012). Commentary on Ataya et al. (2012), 'Internal reliability of measures of substance-related cognitive bias'. Drug and alcohol dependence, 124(3), 189-190.
Field, M., & Cox, W. M. (2008). Attentional bias in addictive behaviors: a review of its development, causes, and consequences. Drug and alcohol dependence.
Field, M., Duka, T., Eastwood, B., Child, R., Santarcangelo, M., & Gayton, M. (2007). Experimental manipulation of attentional biases in heavy drinkers: do the effects generalise? Psychopharmacology, 192(4), 593-608.
Field, M., Duka, T., Tyler, E., & Schoenmakers, T. (2009). Attentional bias modification in tobacco smokers. Nicotine & Tobacco Research, 11(7), 812-822.
Field, M., & Eastwood, B. (2005). Experimental manipulation of attentional bias increases the motivation to drink alcohol. Psychopharmacology, 183(3), 350-357.
Field, M., Eastwood, B., Bradley, B. P., & Mogg, K. (2006). Selective processing of cannabis cues in regular cannabis users. Drug and alcohol dependence, 85(1), 75-82.
Field, M., Mogg, K., & Bradley, B. P. (2006). Attention to drug-related cues in drug abuse and addiction: component processes.
Foltin, R. W., & Haney, M. (2000). Conditioned effects of environmental stimuli paired with smoked cocaine in humans. Psychopharmacology, 149(1), 24-33.
Gardini, S., Caffarra, P., & Venneri, A. (2009). Decreased drug-cue-induced attentional bias in individuals with treated and untreated drug dependence. Acta Neuropsychiatrica, 21(4), 179-185.
Hogarth, L., & Duka, T. (2006). Human nicotine conditioning requires explicit contingency knowledge: is addictive behaviour cognitively mediated? Psychopharmacology, 184(3), 553-566.
Kelley, A. E., Schiltz, C. A., & Landry, C. F. (2005). Neural systems recruited by drug-and food-related cues: studies of gene activation in corticolimbic regions. Physiology & Behavior; Physiology & Behavior, 86(1-2), 11-14.
Klein, A. A., Nelson, L. M., & Anker, J. J. (2012). Attention and recognition memory bias for alcohol-related stimuli among alcohol-dependent patients attending residential treatment. Addictive Behaviors.
Klinger, E., & Cox, W. M. (2004). Motivation and the theory of current concerns Handbook of motivational counseling: Concepts, approaches, and assessment (pp. 3-27) .
Lazev, A. B., Herzog, T. A., & Brandon, T. H. (1999). Classical conditioning of environmental cues to cigarette smoking. Experimental and clinical psychopharmacology, 7(1), 56-63.
Lubman, D. I., Peters, L. A., Mogg, K., Bradley, B. P., & Deakin, J. F. W. (2000). Attentional bias for drug cues in opiate dependence. Psychological medicine, 30(01), 169-175.
MacLeod, C., Rutherford, E., Campbell, L., Ebsworthy, G., & Holker, L. (2002). Selective attention and emotional vulnerability: assessing the causal basis of their association through the experimental manipulation of attentional bias. Journal of abnormal psychology, 111(1), 107-123.
Marissen, M. A. E., Franken, I. H. A., Waters, A. J., Blanken, P., Van Den Brink, W., & Hendriks, V. M. (2006). Attentional bias predicts heroin relapse following treatment. Addiction, 101(9), 1306-1312.
Mathews, A., & MacLeod, C. (2002). Induced processing biases have causal effects on anxiety. Cognition & Emotion, 16(3), 331-354.
Mucha, R. F., Pauli, P., & Angrilli, A. (1998). Conditioned responses elicited by experimentally produced cues for smoking. Canadian journal of physiology and pharmacology, 76(3), 259-268.
Robinson, T. E., & Berridge, K. C. (1993). The neural basis of drug craving: an incentive-sensitization theory of addiction. Brain research reviews, 18(3), 247-291.
Robinson, T. E., & Berridge, K. C. (2001). Incentive-sensitization and addiction. Addiction, 96(1), 103-114.
Salehi Fadardi, J., & Cox, W. M. (2009). Reversing the sequence: Reducing alcohol consumption by overcoming alcohol attentional bias. Drug and alcohol dependence.
Schoenmakers, T., Wiers, R. W., & Field, M. (2008). Effects of a low dose of alcohol on cognitive biases and craving in heavy drinkers. Psychopharmacology, 197(1), 169-178.
Schoenmakers, T., Wiers, R. W., Jones, B. T., Bruce, G., & Jansen, A. (2007). Attentional re-training decreases attentional bias in heavy drinkers without generalization. Addiction, 102(3), 399-405.
Schoenmakers, T. M., de Bruin, M., Lux, I. F. M., Goertz, A. G., Van Kerkhof, D. H. A. T., & Wiers, R. W. (2010). Clinical effectiveness of attentional bias modification training in abstinent alcoholic patients. Drug and alcohol dependence, 109(1), 30-36.
Sell, L. A., Morris, J. S., Bearn, J., Frackowiak, R. S. J., Friston, K. J., & Dolan, R. J. (2000). Neural responses associated with cue evoked emotional states and heroin in opiate addicts. Drug and alcohol dependence, 60(2), 207-216.
Sherman, P. B. (2007). Trauma-Based Priming and Attentional Bias to Smoking Cues: A Stroop Task Study. University of South Florida.
Shiffman, S., Paty, J. A., Gnys, M., Kassel, J. A., & Hickcox, M. (1996). First lapses to smoking: within-subjects analysis of real-time reports. Journal of consulting and clinical psychology, 64(2), 366-379.
Stormark, K. M., Field, N. P., Hugdahl, K., & Horowitz, M. (1997). Selective processing of visual alcohol cues in abstinent alcoholics: An approach-avoidance conflict? Addictive Behaviors, 22(4), 509-519.
Theeuwes, J. (2005). Irrelevant singletons capture attention Neurobiology of attention (pp. 418-424) .
Tiffany, S. T. (1990). A cognitive model of drug urges and drug-use behavior: role of automatic and nonautomatic processes. Psychological review, 97(2), 147-168.
Townshend, J. M., & Duka, T. (2007). Avoidance of Alcohol-Related Stimuli in Alcohol-Dependent Inpatients. Alcoholism: Clinical and Experimental Research, 31(8), 1349-1357.
Volkow, N. D., Fowler, J. S., & Wang, G. J. (2004). The addicted human brain viewed in the light of imaging studies: brain circuits and treatment strategies. Neuropharmacology, 47, 3-13.
Volkow, N. D., Wang, G. J., Telang, F., Fowler, J. S., Logan, J., Childress, A. R., . . . Wong, C. (2006). Cocaine cues and dopamine in dorsal striatum: mechanism of craving in cocaine addiction. The Journal of neuroscience, 26(24), 6583-6588.
Wetherill, R. R., Jagannathan, K., Lohoff, F. W., Ehrman, R., O'Brien, C. P., Childress, A. R., & Franklin, T. R. (2012). Neural correlates of attentional bias for smoking cues: modulation by variance in the dopamine transporter gene. Addiction Biology.
1 Cousijn
2 Schiltz
3 Landry
4 Klein
5 Nelson
6 Anker
7 Wetherill
8 MacLeod
9 Rutherford
10 Campbell
11 Ebsworthy
12 Holker
13 Mathews
14 Fowler
15 Wang
16 Alcohol Attentional Control Training Program
17 Duncan
18 Ward
19 Shapiro
20 Theeuwes
21 Shiffman
22 Incentive-Sensitization
23 non-drug reinforcers
24 Lubman
25 Peters
26 Deakin
27 Stormark
28 Hugdahl
29 Horowitz
30 Townshend
—————
————————————————————
—————
————————————————————