موضوع تحقیق:
ضرورت ها و چالش های آموزش و پرورش
استاد:
…
دانشجو :
…
چکیده 5
مقدمه 6
ضرورت ها و چاش های موجود در آموزش و پرورش 7
سند تحول 7
مشکلات اجرای سند تحول و راه حل های پیش رو 8
ضرورت تحول در آموزش و پرورش 10
تغییر، تحول، نوآوری و تفاوت آن ها 10
ضرورت و عوامل ایجادکننده ی تحول 10
اهمیت و ضرورت مشارکت مردم در آموزش و پرورش 11
تاریخچه مشارکت ایرانیان در آموزش و پرورش 12
راههای جلب مشارکت مردم در امور آموزش و پرورش 13
چالش های موجود در نظام معلمی 15
موانع و مشکلات ایجاد مشارکت در نظام اداری ایران 16
چالش های موجود در نظام یاددهی_یادگیری و بسته های آموزشی 16
اهداف مهم آموزش و پرورش 17
رسالتها و ما موریتهای آموزش و پرورش متعدند؛ از آن جمله: 17
اهداف اعتقادی: 18
اهداف اخلاقی: 18
بسترهای قابل تحول در آموزش و پرورش 19
الزامات مدیریتی تحول بنیادین در آموزش و پرورش 20
عوامل اثر گذار در آموزش و پرورش 21
بخش آموزشی نظام تعلیم و تربیت 23
گزینه های پیش روی مدیران جهت ایجاد تحول: 24
نتیجه گیری 26
منابع و مآخذ 27
چکیده
آموزش و پرورش سرمایه نسل امروز و آینده ما است.سرمایه ای که نمی توان قیمتی بر آن نهاد و همان چیزی است که بشر را از تاریکی و جهل به عصر روشنایی سوق داده است.از طریق آموزش و پرورش نه تنها می توانیم کیفیت زندگی و مهارت های مردم را بهبود ببخشیم بلکه به جامعه ای منصفانه تر و ملتی پیشرفته و خلاق دست خواهیم یافت.در واقع آمورش و پرورش به عنوان زیربنایی ترین نهاد در جامعه،شرط اصلی و تردید ناپذیر توسعه همه جانبه ی کشور است.بنابراین آموزش برای توسعه امری ضروری محسوب می شود.زیرا منجر به توسعه خود،خانواده،جوامع محلی، ملی و به تبع آن توسعه جهانی خواهد شد.
در واقع آموزش به عنوان یک کاتالیزور برای تغییرات مثبت اجتماعی و عدالت اجتماعی عمل خواهد کرد.
این مقاله با هدف بررسی مسائل،مشکلات و چالش های پیش روی آموزش و پرورش صورت گرفت و سعی نمودیم که با تحلیل آن ها به بررسی تاثیر ضرورت شرکت کردن در ایحاد دگرگونی در آموزش و پرورش و چالش های موجود در نظام معلمی بپردازیم.
مقدمه
آموزش و پرورش می تواند ما را در فهم آن چه انسانیت در مورد خود آموخته است یاری رساند،می تواند ما را کمک کند تا وجود خود را در متن قرار دهیم،می تواند ما را برای تغییر مهیا کند یا می تواند ما را برای تغییر مهیا کند یا می تواند ما را برای تصمیم گیری درباره آینده خود یاری رساند. البته آموزش و پرورش تنها پاسخ و داوری همه دردها نیست؛اما بدون آموزش هم پاسخی نخواهیم داشت.
هر یک از بلاهای عصر حاضر مانند فقر، بیکاری،انحطاط اخلاقی، تبعیض نژادی، خشونت و غیره،وجدان بشر را به چالش فرا می خوانند و می طلبد که سفری درونی برای تغییر اندیشه ها و قلب ها آغاز شود.
امروزه آموزش به عنوان بنیان های سیاست در همه جا معرفی می شود .بنیان برای همبستگی اجتماعی،پیشرفت اقتصادی،رقابت پذیری پایدار،تعالی انسانیت و ایجاد صلح در جهان.
آموزش از قوی ترین اهرم برای آزاد سازی وجود انسان از بندگی و رها کردن مردم از عقب ماندگی برخوردار است. یادگیری و تجربه توام با آگاهی منشا سرمایه های معنوی هستند که می توانند رقابت پذیری و عملکرد اقتصادی را تعالی بخشند.در نتیحه می توان ادعا کرد که آموزش و پرورش به عنوان زیر بنایی ترین نهاد در جامعه،شرط اصلی و تردید ناپذیر در توسعه ی همه جانبه کشور است.چنانچه در اعتلای حقیقی این نهاد مقدس توفیق لازم حاصل نشود در هیچ از عرصه های دیگر موفق نخواهیم شد.
ضرورت ها و چاش های موجود در آموزش و پرورش
ضرورت تحول در آموزش و پرورش مسئولان آموزشی را در سطوح مختلف به خود مشغول کرده زیرا به دلیل ماهیت فعال و پیوسته نظام آموزشی فقط از طریق یک فرایند تغییری درونی شده و میتوان به اجرا شدن اهداف آموزش و پرورش خوش بین بوده و بسترهای تحقق اهداف و آمال های مترتب بر نظام آموزش و پرورش را آماده دانست.
تحول در ساختار تعلیم و تربیت ایران از زمان های قدیم تا الان ذهن دست اندر کاران را به خود مشغول کرده است.
این موضوع،امروزه با هدف تغییرات اساسی و بنیادین از سوی عالی ترین سطوح مقام های کشوری مقبول واقع شده است.در واقع همه از شرایط حاکم بر آموزش و پرورش رضایت لازم را ندارند و خواستار تغییر این وضعیت هستند.این مساله بیش از هر چیز باعث اعتراض هایی در بین خود معلمان شده و به دنبال آن نارضایتی مردم را نیز در پی داشته است.
از این رو به نظر میرسد که زمینه برای ایجاد تحول بنیادی فراهم شده است.چرا که انقلاب اسلامی ایران که خود یک انقلاب بزرگ فرهنگی در جهان بوده است نیازمند برداشتن یک گام دیگر به سمت رشد و کمال است.قاعدتا تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور باید همه جانبه بوده و در زمینه های مختلف انجام شود و بسترهای متفاوتی را شامل شود.
سند تحول
سند تحول بنیادین با هدف تغییری زیر بنایی در آموزش و پرورش به دلیل عدم ابتناء سیستم آموزش و پرورش بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و برای نیل به اهدافی از جمله تربیت باور عمیق به اسلام و اندیشه ها و ارزش های والا و در نهایت دستیابی به چشم انداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق ۱۴۰۴ طراحی شده است.از آن جا که متفکرین اسلام اصول و مبانی اندیشه های عقلی خود را با مبانی دینی قران و سنت تطبیق داده اند و هدف نهایی سند تحول بنیادین نیز دستیابی به پرورش یافتگانی با شایستگی ها و توان مندی های اعتقادی بر مبنای فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی است. لذا مقایسه و تطبیق دوباره سند تحول با مبانی اندیشه های متفکران اسلامی روشنگر مسیر پیشروی سند تحول بنیادین اصلاح خلاء های احتمالی و در نهایت تقویت بنیان های نظری سند خواهد شد. در این راستا پژوهش حاضر به بررسی تربیت از منظر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می پردازد.
مشکلات اجرای سند تحول و راه حل های پیش رو
مشکلات اجرای سند تحول عدم برخورداری مدارس و معلمان ایران از وسایل و ابزارهای مدرن آموزشی و رسانه های جهانی است. معلم و دانش آموز فعال و خلاق کسی است که بتواند از آموزش شبکه های آموزشی جهانی استفاده کامل را ببرد و ظرفیت بهره وری از اینترنت و فناوری های نوین را داشته باشد.
توسعه فضاهای آموزشی با رویکرد رقابتی و متفاوت، یکی از چالش های آموزش و پرورش ایران است.وقتی دولت نمی تواند به وظایف محوله خود در قانون اساسی که آموزش عمومی و رایگان را در سطح جامعه الزامی می داند عمل کند چگونه می تواند مدارس متعدد و گوناگون را با ویژگی های خاص و روش های متفاوت تحمل نماید؟ مدارس نمونه دولتی، نمونه مردمی، هیئت امنایی، دولتی، غیرانتفاعی، شاهد، مجتمع های ایثارگران، مدارس شبانه روزی، مدارس عادی و…و انواع دیگری از مدرسه در ایران وجود دارد که نه تنها رقابتی سازنده را ایجاد نکرده و به ارتقای کیفیت منجر نشده، بلکه مشکلاتی را نیز ایجاد کرده است.
حاکمیت باید در راستای مسئولیت خود اصل سی ام قانون اساسی را اجرا کند تا همه اقشار جامعه بتوانند از حقی که قانون برای آنها تعیین کرده است استفاده کنند.دولت باید همه توان خود را صرف اداره مدارس دولتی و عادی نماید و فرصت هایی برای رقابت سازنده ایجاد کند تا همه اقشار جامعه بتوانند از اصل تنوع و تکثر فرهنگی ـ آموزشی برخوردار شوند.
یکی از اهداف کلان سند تحول بهسازی و تحول در زیرساخت های کالبدی ـ مالی، فناوری، متناسب سازی فضاهای تربیتی با ویژگی های دانش آموزان و اقتضائات فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و شرایط اقلیمی، فرهنگی و جغرافیایی است؛ هدف هایی که بسیار آرمانی می نماید، مانند طراحی الگوی فضای مطلوب و رعایت استانداردهای فضا و تجهیزات مورد نیاز مدارس، طراحی و ساخت فضاهای تربیتی مناسب برای آموزش برنامه های درسی، رعایت ساحت های ششگانه (تربیت دینی و اخلاقی، تربیت سیاسی و اجتماعی، تربیت زیستی و بدنی، تربیت هنری و زیبایی شناختی، تربیت اقتصادی و حرفه ای، تربیت علمی و فناوری) براساس نظام معیار اسلامی، متناسب با تحولات جمعیتی، اصول شهرسازی و شرایط اقلیمی، رعایت معماری اسلامی، رعایت استانداردها، بازسازی، ایمن سازی، مقاوم سازی، ساخت مجتمع های تربیتی و متناسب سازی فضای تربیتی و آموزشی براساس نیازهای ویژه و تفاوت های دانش آموزان و معلمان و تامین فضاهای ورزشی و تربیت بدنی در درون مدرسه و استفاده از فضاهای ورزشی خارج از مدرسه، که اجرای این اصول به امکانات فراوانی نیاز دارد.
باید با همه نهادهای موثر در آموزش و پرورش هماهنگی صورت گیرد و از همه امکانات فرا ملی نیز استفاده شود که کاری بس مشکل است و اگر ساختن مدارسی با خصوصیاتی که در سرانه فضای تربیتی شامل فضاهای آموزشی، ورزشی، کارگاهی، نمازخانه، کتابخانه، فضای سبز به تناسب جمعیت را به آن اضافه کنیم (حداقل فضای آموزشی برای یک دانش آموز دبستانی 10 متر برای راهنمایی بیش از 13 متر و برای هر دبیرستان 18 مترمربع را پیش بینی کرده است) اهمیت موضوع دوصد چندان خواهد شد.
مدارس باید تمام وقت و یک نوبته باشند و دارای مشاور و متخصص در همه زمینه ها و سطوح تحصیلی، شبکه اینترنت و براساس استانداردهای ایمنی، بهداشتی و امنیتی ساخته شده باشند، از معماری متناسب با ارزش های نظام اسلامی برخوردار و متکی به شوراهای فعال و منابع مالی که البته نمی دانیم از کجا باید تامین اعتبار شوند، باشند.طراحی آرمان شهر یا مدینه فاضله کاری است آسان، اما اجرایی کردن ایده ها وآرمان ها مشکلی است که قرن ها می گذرد و نمی توان به آن عمل کرد.استفاده بهینه از تجهیزات و فناوری های نوینیک ضرورت قطعی و اجتناب ناپذیر است اما شرایط موجود جامعه، تحریم های غرب، دیدگاه مسئولان نسبت به اینترنت، فضای سایبری و تکنولوژی مدرن اجرای آن را دور از ذهن می نماید و یا این که حداقل راهی بسیار طولانی برای اجرای آن پیش روی اجراکنندگان سند تحول قرار می دهد.
توسعه و بهبود مستمر کیفیت نظام مدیریت و رهبری تربیتی در نهاد تربیت رسمی و عمومی کشور، از نیازهای اصلی آموزش و پرورش است که سال هاست با چالش های زیادی روبه رو است.عدم ثبات مدیریت های آموزشی به علت و انگیزه های جناحی، مشکلات زیادی برای نظام تربیت رسمی و عمومی کشور ایجاد کرده که به هدر رفتن بسیاری از منابع ثروت اجتماعی و تجربه گران سنگ مدیران منجر شده است.
ضرورت تحول در آموزش و پرورش
تغییر، تحول، نوآوری و تفاوت آن ها
در تعریف تغییر گفته شده است: تغییر، دگرگونی هر چیزی است که با گذشته اش تفاوت داشته باشد و نوآوری، اتخاذ ایده هایی برای سازمان جدید است.بنابراین تمام نوآوری ها می تواند منعکس کننده یک تغییر باشند؛ اگرچه تمام تغییرها نوآوری نیستند.تحول یعنی فرایند ذوب شدن اندیشه ها، باورها و رفتارهای سنتی و تثبیت ارزش های نوین و استقرار نظام های جدید.یعنی منطبق کردن سازمان ها با آخرین پدیده های روز.
ضرورت و عوامل ایجادکننده ی تحول
ضرورت تحول را علاوه بر عوامل تاثیر گذار آن، در بالندگی و بهبودی سازمان ها، بهبود در کیفیت زندگی نیز می توان یافت.سازمان ها تحت فشار عوامل متعددی همچون پیچیدگی وقایع، سرعت پیشرفت فناوری، افزایش رقابت چشم گیر در ارائه ی خدمات و تولیدات و نیاز طبیعی و درونی انسان ها در مجموعه نظام هستی، قراردارند.این عوامل سازمان ها را در مقابل تغییر و تحول خلع سلاح نموده و آنان را وادار به پذیرش و برنامه ریزی جدی می کند.
برخی مشکلات مبتلا به نظام آموزش و پرورش ما فقدان فلسفه مبتنی بر مبانی تئوریک بومی برخاسته از نظام ارزشی، فقدان مهندسی فرهنگی هدفمند، عدم مشارکت پذیری و تعامل با عقبه فرهنگی و ناتوانی در به کار گیری انبوه نیروهای کارشناسی، اقتصاد زدگی و سیاست زدگی، تنزل پایگاه اجتماعی معلم متاثر از شاخصه های مادی و تمرکز شدید و خلا تفکر اقتصادی در سیستم است.
اهمیت و ضرورت مشارکت مردم در آموزش و پرورش
متخصصان امروز می خواهند به ایجاد جهانی سالم و پویا کمک کنند، نه اینکه صرفاً دانش آموختگان را به بازار کار بفرستند.ما واقعاً می خواهیم فرصت های یادگیری را چنان فراهم کنیم که دانش آموزان امروز شهروندان فرهیخته و توانمند فردا شوند، مسلماً چنین شهروندانی که خوب تربیت شده اند برای فرزندان خود دنیای بهتری می سازند.کارفرمایان روشنفکر خواستار همکارانی هستند که در زمینه کار، سازمان و مشکلات همه جانبه بارقه ای از شور و هیجان داشته باشند؛ یعنی اعضای فعال تمام وقت در محیطی کیفی باشند.تعهد نسبت به بالا بردن کیفیت در آموزش و پرورش مستلزم مشارکت های فعال و مستمر در جهت بهبود آنچه به کار می بریم، می باشد.همگان در آموزش و پرورش تاکید دارند که بایددانش آموزان افرادی موفق و شهروندانی موثر در جامعه شوند، درحالی که فعالیت ها باید طوری طراحی شوند که دانش آموزان بتوانند خویشتن را در جهت کسب موفقیت یاری نمایند.
در برخی از کشورهای پیشرفته اولیا به سیاست و طرز کار مدارس علاقه مند شده اند، زیرا فهمیده اند که اصل عمده تشکیل نظام آموزشی، مشارکت است و به طور فعالانه در انتخاب و تنظیم برنامه، تعیین روش تدریس، درجه تمرکز یا توزیع، ضابطه و ملاک ارزشیابی دخالت دارند.
مشارکت از دیرباز یکی از مهمترین ابزار زندگی انسانی به شمار می رفته و کانون گرم خانواده بر پایه مشارکت استوار است.تامین اهداف اجتماعی و فردی خانواده ها از راه مشارکت میان اعضای آن آسان تر صورت می گیرد و همه ادیان و مذاهب بزرگ و کوچک جهان، مشارکت را بستر کوشش های عبادی، سیاسی و اجتماعی خود می دانند و بر کار و فعالیت گروهی ارج می نهند. بخصوص دردین مبین اسلام که به امر مشارکت توجه جدی شده است.در آموزش و پرورش نیز زیربنایی ترین مسئله که به عنوان یکی از زیرساخت های فکری و اندیشه ای اصلی، نظام آموزش و پرورش مشارکت و همفکری مردم با این ارگان و نهاد مقدس می باشد.آموزش و پرورش در تمام نقاط کشور در دل همه شهرها و روستاها وحتی در دورترین نقطه میهن عزیز حتی با کمترین امکانات رفاهی و آموزشی و همه خانه ها عضو دارد.اگر تمامی مردم فرهنگ دوست کشور به هر نحوی که می توانند دست به دست هم دهند و پیوند خود را با آموزش و پرورش مستحکم نمایند.نهادینه شدن اصل آموزش و پرورش، مشارکت ریشه ای مردمی، فرهنگ سازی، اعتلای فرهنگ غنی اسلامی و ملی در جامعه و بالندگی علمی کشور را پیش رو خواهیم داشت.برای رسیدن به این امر مهم و حساس می طلبد تا با انجام پژوهش و تحقیق گسترده، راه هایی را که این مشارکت را در بین مردم و جوامع افزایش می دهد شناسایی نموده تا از این راه بتوان با به کارگیری نتایج صحیح آن تحقیقات و پژوهش ها، به اهداف مورد نظر خود دست یابیم
تاریخچه مشارکت ایرانیان در آموزش و پرورش
تربیت در ایران باستان بیشتر بر عهده ی دو نهاد خانواده و دین بود.مشارکت مردم در امور آموزش و پرورش را می توان در پیوند با این دو نهاد بررسی کرد.همین که طفل زبان به سخن باز میگشود، نخستین واژه که به او یاد می دادند نام ایزد بود، سپس نام زرتشت که وی را راهنمای دو جهان می دانستند.پس از اینکه کودک به هفت سالگی می رسید سرپرستی او را به موبدی می سپردند تا آموزشهای دینی و غیر دینی لازم را به او دهد و شیوه ی زندگی و آداب معاشرت رابه او بیاموزند.بدین ترتیب همیاری خانواده و موبدان بنیاد آموزش را پایه ریزی کرد.دبستانها معمولا در محل آتشکده ها و بخشی از فضاهای آنها تاسیس می شدند.این نهاد مردمی برخاسته از مشارکت مردم و پاسداران دین بود.افزون بر همیاری خانواده ها و موبدان و آتشکده ها، به احتمال زیاد یکی از دیگر راههای مشارکت مردم با نهادهای آموزشی و دینی، وقف بوده است.این سنت در ایران باستان پیشینه ای روشن دارد.زیرا که برای نگهداری آتشکده ها و بر پاداشتن زراتشت و آسایش زندگی مغان و موبدان و هیربدان و….از درآمد زمین و خانه و باغهای وقفی بهره می گرفتند.مشارکتهایی که در این زمان صورت می گرفت بیشتر جنبه فرقه ای و گروهی داشت.کوشندگان هر آئین و مذهب بر آن بودند تا فرزندان خود را بر مبنای آئین و مذهب خود بپرورند.در آموزشگاههای رسمی بیشتر فرزندان طبقه بالا جامعه را آموزش می دادند.بنابراین می گفتند که مشارکت توده های مردم بیشتر در پیوند با نهادهای خانوادگی و دینی بوده است تا آموزشگاههای رسمی.
راههای جلب مشارکت مردم در امور آموزش و پرورش
آگاه سازی : از عمده ترین راههای موثر در جلب مشارکت آگاه سازی است.که اکثر صاحب نظران پیوسته بر این امر مهم تاکید داشته اند.تا مردم و سیاستگذاران و دست اندرکاران از اهمیت مشارکت مردم در امور آموزش و پرورش و مفهوم مشارکت آگاهیهای کافی و دقیق نداشته باشند مشارکت در امور آموزش و پرورش به حد کافی گسترش نخواهد یافت.برای آگاه سازی چند پیشنهاد به شرح ذیل ارائه می شود : [10]
الف ) آگاه سازی از طریق عوامل و عناصر آموزش و پرورش :
1 – آگاه سازی مدیران : مدیران می توانند در جلسات گوناگون اولیاء و جلسات دانش آموزان اهمیت و ضرورت مشارکت را توضیح دهند این امر مستلزم وجود مدیران آگاه و اندیشمند در مدارس است.
2- آگاه سازی از طریق معلمان : معلمان نقش عمده و کلیدی در ارتباط میان دانش آموزان و مدیران و اولیاء ایفاء می کنند چنانچه معلمان ضمن آموزش مطالب درسی دانش آموزان رانسبت به امور مشارکت علاقه مند سازند و خود نیز در این امر مشارکت کنند بسیاری از مشکلات آموزشی کاهش می یابد
3- آگاه سازی از طریق دانش آموزان : از طریق دانش آموزان می توان اولیاء را نیز برای مشارکت در امور مختلف آماده کرد.تشویق دانش آموزانی که در اشاعه ی فرهنگ مشارکتی نقشی داشتند می تواند دیگر دانش آموزان را در این امر خیر تشویق کند.ترتیب نمایشگاهی از انشاء، نقاشی، کاردستی دانش آموزان و عکس از مشارکت مردم و دعوت عموم برای بازدید از نمایشگاهها بویژه دعوت الز خیرین و علاقه مندان به امور آموزش و پرورش می تواند موثر باشد.
4- آگاه سازی از طریق کتابهای درسی : مطرح کردن نقش مشارکت در پیشبرد آموزش و پرورش و بیان داستانها یا خاطراتی از نیکو کاران در کتابهای درسی می تواند عامل انگیزش مهمی در گسترش این عمل خیر باشد.آوردن متونی از نوع مشارکت مردم در روزگاران گذشته در امور آموزش و پرورش و بحث درباره ی اهمیت مشارکت در زندگی اجتماعی می تواند در جلب دانش آموزان و اولیاء در مشارکت تاثیر داشته باشد.
5- آگاه سازی از طریق تشکیلات اداری و ستادی : مسولان اداری می توانند با تدابیر و کارشناسی ویژه راههای ساده و جذابی برای جلب مشارکت در پیش گیرد.
از عمده ترین آنها : به حداقل رساندن مراحل کاری جلب مشارکت است.دفتر مخصوص در هر اداره ای می تواند بدور پیچ و خم های اداری هم برنامه های جذابی برای جلب مشارکت را طراحی کند و هم در اجرای آنها به ساده ترین وضع انجام وظیفه کند داشتن اختیارات بیشتر و عدم تمرکز از ضروریات این کار است.
ب ) آگاه سازی از طریق عوامل خارج از آموزش و پرورش
1- اختصاص برنامه های خاص در صدا و سیما : راه اندازی شبکه ویژه برای مسائل آموزش و پرورش در صدا و سیما و مطرح کردن مسائل آموزش و پرورش و نشان دادن راههای مشارکت همراه دیگر برنامه های مربوط آموزش و پرورش می تواند مفید باشد.در حال حاضر برنامه هایی در مورد آموزش و پرورش و مشارکت در صدا وسیما اجرا می شود ولی با توجه به نیاز وسیع آموزش و پرورش و جامعه به آگاهی از وضیعت آموزش و پرورش این برنامه ها به هیچ وجه کافی نیستند.
2- فعال کردن رسانه های گروهی در زمینه مشارکت و اهمیت آن
این امر به شکل های گوناگون انجام می گیرد :
– مصاحبه کردن با دست اندر کاران و آگاهان و انتشار در سراسر کشور.
– نوشتن مقاله و توجیه مشارکت در مطبوعات کشور.
– صحبت درباره ی مشارکت در نماز جمعه و پخش آن در سراسر کشور.
– پخش اطلاعیه های گوناگون از طریق رسانه ها.
– تبلیغ در محل های کار، شرکتها، مزارع، ادارات، بازار و غیره و پخش تبلیغات رسانه های عمومی برای آگاهی همگان.
– گزارش برنامه ها، سمینارها و کنفرانس ها و….در مورد مشارکت از رسانه ها در سطح وسیع و بحث و تحلیل درباره ی مسائل مطرح شده، تلاش در گسترش کاربست یافته ها و بحث های مطرح شده.
– تشویق روزنامه های محلی و درج اقدامات مربوط به مشارکت مردمی و معرفی خیرین و خدمات آنان.
– اختصاص روزنامه و مجله مخصوص برای امور مشارکت و توضیع آن در سطح گسترده در سراسر کشور.
چالش های موجود در نظام معلمی
در تعاریف جدید، نقش معلم، آسان سازی یادگیری است نه کانون و تنها سرچشمه دانش.در حالی که آنچه در مدارس اتفاق می افتد، سهل سازی فرایند یادگیری نیست زیرا دانش آموز بعد از گذراندن یک دوره تحصیلی خاص، از کاربرد خلاقانه آنچه در مدرسه یاد گرفته (صرفاً حفظ کرده)، ناتوان است.درآموزش و پرورش ما"یادگیری ادراکی" که درآن یادگیرنده محرک ها را با مواجهه و تمرین متفاوت درک می کند، اتفاق نمی افتد زیرا به جای یادگیری فقط انباشت حافظه حکومت می کند.در چنین اوضاعی هر آن کس که حافظ کتاب درسی باشد، محبوب معلم، مدرسه، خانواده و اجتماع می شود.
بنابر این وقتی یادگیری واقعی اتفاق نمی افتد، کار معلم را می توان "یادگیری زدایی" و یا به عبارت دیگر "خاموشی ادراک" نامید.در بررسی این کارکرد باید مشخص شود که چنانچه معلم بتواند از عهده نقش تسهیل کنندگی یادگیری برآید، به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارد؟ آیا آنچه فرد درجریان آموزش های تربیت معلمی آموخته است، در حلقه فرایند یادگیری می گنجد.
از جمله چالش های دیگر در نظام معلمی میتوان به
الف(پایین بودن حقوق و مزایای معلمی
ب(پایین بودن سطح دانش و مهارت های حرفه ای آنان
ج(بی توجهی به نقش معلم
اشاره کرد.
موانع و مشکلات ایجاد مشارکت در نظام اداری ایران
۱_نبود اعتقاد و حمایت عملی مدیریت عالی سازمان
۲_نبود اعتقاد و باور قلبی مدیران میان سازمانی
۳_مغایرت سبک های مدیریت مدیران ارشد با نظام پیشنهادها
۴_اجرا نشدن عدالت در اهدای جایزه ها و پاداش های مربوط به پیشنهاد ها
۵_تعلل و قصور در ارائه بازخورد به پیشنهاد های کارکنان
۶_بلند پروازانه بودن برخی پیشنهاد ها
۷_دخالت دادن سلیقه های شخصی در ارزیابی پیشنهادها
۸_به موقع و مناسب نبودن پاداش ها
۹_موانع مالی
۱۰_عمل نکردن به وعده های داده شده از سوی مدیران
چالش های موجود در نظام یاددهی_یادگیری و بسته های آموزشی
۱_کتاب های درسی:با توجه به اینکه هرساله شاهد تغییرات در کتب درسی هستیم اما اغلب آن ها مفاهیم گویایی برای دانش آموزان ندارند، آن ها را نقاد و تحلیل گر بار نمی آورد، کاربردی نیستند و اصولا کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی جایگاه بسیار کمی در موضوعات درسی دارد.
۲_عدم هماهنگی با تکنولوژی روز دنیا:از آن جایی که جهان امروز به انفجار دانش و اطلاعات روز رسیده و با توجه به اینکه در قرن بیست و یک زندگی میکنیم اما متاسفانه تنها ابزار آموزشی ما در بسیاری از مدارس گچ و تخته می باشد و هنوز سیستم آموزشی ما نتوانسته با دنیای تکنولوژی وفق پیدا کند یا به عبارتی دیگر نظام آموزشی ایران با دنیای مدرنیته امروز هماهنگ نیست.
۳_بررسی صلاحیت های مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش:در حال حاضر افرادی که حتی در حوزه تخصصی خود نمی توانند کار کنند از طریق مجاری سیاسی، مدیریت آموزش و پرورش را به عهده گیرند و در بعضی موارد تصمیماتی از سوی این افراد اتخاذ می شود که به صلاح نظام آموزشی نیست.
۴_کمرنگ بودن مشارکت مردم در مباحث آموزش و پرورش:
مشارکت مردم در انجمن اولیا و مربیان در حد بسیار پایینی است و در بسیاری از خانواده ها گاهی دیده شده که به این انجمن با نگاه دیگری می نگرند.
۵_توجه و نگاه کلی به کمیت ها در آموزش و پرورش آنقدر به حاشیه های سرگرم کننده از قبیل نوسازی و تجهیز مدارس، معیشت، مسکن، حقوق معلمان و به طور خلاصه خود را درگیر مسائل کمی کرده است که از پرداختن به موضوع اصلی که همانا فرآیند صحیح تعلیم و تربیت است دور مانده.
اهداف مهم آموزش و پرورش
نظام آموزش و پرورش در جهان کنونی، وظایف وکارکردهای مختلفی رابه طور آشکارو نهان بر عهده دارد وا بزار تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی به شمار می رود. کار کرد های آن به حدی است که جوامع مختلف ا نتظار دارند، این سازمان پاسخگوی نیاز های معنوی و مادی آنان باشد و به عنوان یک عامل، تحقق نیازهای فردی و اجتماعی و رشد و توسعه فرهنگی -سیاسی و اقتصادی جامعه را ممکن کند.
رسالتها و ما موریتهای آموزش و پرورش متعدند؛ از آن جمله:
الف)انتقال فرهنگ:منظوراز آن؛انتخاب و انتقال دانستنیها، سنتها وارزشها، زبان، مذهب، هنر، مهارتها وتجارب بشری وغیره از نسلی به نسل دیگر است. لذا از هدفهای آموزش و پرورش حفظ فرهنگ، تداوم وبقای آن است.
ب)اجتماعی کردنافراد(جامعه پذیری):از وظایف آموزش و پرورش انتقال ارزشها، گرایشها، آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی به نسل جدید است تا بدینوسیله هر فرد به انسانی اجتماعی تبدیل گردد و به ایفای نقشهای اجتماعی قادر شود.
ج)پرورش و رشد کیفیت کودکان، نوجوانان و جوانان:منظور تربیت همه جانبه فرد اعم از :پرورش جسمی و سلامت تن و پرورش قوای ذهنی وپرورش عواطف وذوق هنری و رشد اخلاقی وتربیت دینی دانش آموزان است که ازکارکردهای اساسی آموزش وپرورش به حسابمی آید.
د)تربیت نیروی انسانی جامعه:هرجامعه ای به نیروی کار ماهر و متخصص نیاز دارد. تربیت این نیرو در سطوح مختلف و به تناسب نیاز جامعه در بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات از وظایف مهم نظام آموزش و پرورش است.
برای تحقق این آرمانها از طریق آوزش و پرورش هدفهای اساسی زیرمورد توجه قرار میگیرد:
اهداف اعتقادی:
-ایجاد زمینه لازم برای خودشناسی و خداشناسی وتقویت روحیه ی حقیقت جویی.
-تقویت ایمان واعتقاد به مبانی اسلام وبسط بینش الهی بر اساس قرآن کریم و سنت پیامبر (ص)وائمه معصومین(ع)بامراعات اصول دوازده و سیزده قانون اساسی درباره پیروان مذاهب اسلامی واقلیتهای دینی.
پرورش روحیه ی پذیرش حاکمیت مطلق خداوند برجهان و انسان و اعمال حاکمیت درجامعه بر اساس اصل ولایت فقیه.
اهداف اخلاقی:
-تزکیه و تهذیب نفس و رشد فضایل و مکارم اخلاقی بر اساس ایمان به خدا وتقوای اسلامی
-پرورش روحیه ی تعبد الهی و التزام عملی به احکام و آداب اسلامی.
-پرورش روحیه ی اعتماد به نفس واستقلال شخصیت و……
اهداف اساسی دیگر آموزش و پرورش را میتوان در موارد زیرجستجو کرد که تنها به ذکراهداف بسنده می کنیم:
اهداف علمی آموزشی، اهداف فرهنگی هنری، اهداف اجتماعی، اهداف زیستی، اهداف سیاسی، اهداف اقتصادی.
از دیگر اهداف مهم آموزش و پرورش وظایف به حق مسئولان در درجه اول حس توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب و بر اساس عدالت و رفع تبعیض برای اوست تا بتواند در این فضا خود را وقف جامعه و نسل هوشیاری بکند که دیگر با کلمات متناقض و بی توجهی نمی توان آن ها را به بازی گرفت، توجه به معلمانی که شعله های آگاهی، روشنی، تحول و بالندگی از آن ها نشات می گیرد و اگر معلم را رها کردیم و در وادی غم معیشت گرفتارش ساختیم نسلی طغیان گر رها شده است، و جامعه به گرداب رذیلت و پستی هدایت می شود و این نه شعار و بازی با کلمات که واقعیتی است که آن را لمس میکنیم و با نگاه عمیقی به اطراف خود خواهیم دانست که معلمان چقدر می توانند الگو باشند و در ساختن و باور نمودن اندیشه و رشد و شکوفایی موثرند و فراموش نکنیم که جوامع پیشرفته مسلماً رشد و تحولات شگرف خود را مدیون انسان هایی می دانند که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم می نمایند و در تغییر اساسی و بنیادی ساختار جامعه بسیار تاثیر گذارند و توجه به آنان در واقع ارج نهادن به جامعه و تمامی ملت است و بی توجهی به آنان، در نظر نگرفتن نسلی است که چونان سیلی ویرانگر، ریشه ها را به مخاطره انداخته، همه چیز را از بین میبرد.
بسترهای قابل تحول در آموزش و پرورش
الف(ساختار و تشکیلات درونی آموزش و پرورش
ب(دستگاه ها و سازمان ها و مراکز موثر بیرونی
حوزه درونی آموزش و پرورش باید بیشترین تغییرات را در بر بگیرد و اصولا این بخش هدف اصلی در ایجاد تغییرات است که خود از دو قسمت اداری و آموزشی تشکیل شده است.
بخش اداری ساختار تعلیم و تربیت:به آن بخش از کار ستادی گفته میشود که در مقام تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و ایجاد هماهنگی در مورد آموزش بهتر در واحد های آموزشی قرار دارد. یعنی هر تصمیمی که در این بخش گرفته می شود به طور طبیعی باید در مدارس و در کلاس های درس نمود پیدا کند. لذا در ایجاد تحول اداری در این وزارت خانه باید این باور ایجاد شود که اداره و کارستادی مکمل و ادامه کار آموزشی است، نه انجام امور صرفا دستوری و بخشنامه ای. یعنی در تدوین برنامه ها و تعیین اهداف توسط این بخش باید معلمان و دیگر افراد ذی نفع نیز بکار گرفته شوند تا آن ها در این زمینه احساس بیگانگی نکنند، چرا که هر تصمیمی باید توسط آن ها اجرا شود و به همین خاطر باید با واقعیت های کلاس های درس منطبق بوده و به اصطلاح در خط مقدم تعلیم و تربیت یعنی سر کلاس ها و ارتباط معلم و دانش آموز جواب بدهد در غیر این صورت در حد یک تصمیم باقی می ماند و منتج به نتیجه نخواهد شد. لذا نهادینه شدن این فکر ضروری است که بخش اداری باید در خدمت معلم باشد همان طوری که معلم در خدمت دانش آموز است.متاسفانه در برخی موارد نبود هماهنگی میان این دو بخش کارها را با مشکل مواجه کرده است.
در آموزش و پرورش هدف نخست دانش آموز است و معلم و سیستم اداری با تمام امکانات باید در خدمت او باشند ولی متاسفانه در عمل برعکس است چون ادارات ما آبادتر از مدارس است. وجود چنین فضایی کار تعلیم و تربیت را با موانع زیادی روبرو میکند. بنابراین در تغییرات بنیادی آموزش و پرورش باید مدرسه محوری مورد توجه قرار گیرد.
الزامات مدیریتی تحول بنیادین در آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به عنوان نهاد فرهنگی اجتماعی، نقش اساسی و بی بدیل در تربیت
نیروی انسانی و تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی و در فرایند رشد و تعالی کشور ایفا میکند، به گونه ای که آینده کشور در آئینه آموزش و پرورش امروز قابل مشاهده است.
در دهه های اخیر با پررنگ شدن جایگاه انسان به عنوان اصلی ترین و گران بهاترین
سرمایه اجتماعی، فرهنگی و معنوی جامعه، رسالت آموزش و پرورش نیز از جایگاه رفیعتر برخوردار شده و مورد توجه جدی صاحب نظران و نظریه پردازان علوم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است.
از منظر تعالیم انسان ساز مکتب اسالم، نظام تعلیم و تربیت از منزلت والا و بی بدیل
برخوردار است و معلمان و دست اندرکاران این نظام، مسئولیت دارند تا در استمرار راه انبیاء الهی، زمینه تربیت پذیری کودکان و نوجوانان را در بهترین سنین فراگیری برای رهپویی در مسیر عبودیت الهی فراهم آورند.
متاسفانه آموزش و پرورش موجود کشور به دلایل مختلف توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه در راستای اهداف و آرمانهای بلند انقالب اسالمی را ندارد و در تربیت
نیروی انسانی در طراز جمهوری اسلامی با مشکالت نظری و عملی فراوانی روبروست.
رهایی از کاستی ها و ناکارآمدی های موجود و دستیابی به آموزش و پرورش پویا، موفق و اثربخش، نیازمند تحول عمیق و ریشه ای در این نهاد گسترده و سرنوشت ساز است تا با بازخوانی و بازتولید تمام عوامل موثر پیدا و پنهان این نظام، بتوان با استفاده بهینه از فرصت ها، منابع و امکانات، تحقق اهداف را تسهیل و تسریع کرد.
خوشبختانه با درک ضرورت و اهمیت موضوع توسط مسئولان ارشد نظام و آموزش و
پرورش سند تحول بنیادین و برنامه راهبردی و دراز مدت برای تحول همه جانبه و پایدار در آموزش و پرورش کشور توسط جمعی از صاحب نظران و کارشناسان تعلیم و تربیت تدوین و در تاریخ 7/9/90 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گذاری فرهنگی کشور ـ رسیده و برای اجرا به آموزش و پرورش ابلاغ شده است.
بی شک مدیریت این حرکت بزرگ و سرنوشت ساز باید بسیار هوشمندانه و آگاهانه صورت پذیرد تا در کوتاه ترین زمان و با کم ترین هزینه بتواند بیشترین بازدهی و اثربخشی را داشته باشد.این مدیریت به سازوکارها و الزامات خاصی وابسته است و باید بتواند با استفاده از تمام امکانات و فرصتها، آموزش و پرورش موجود را به آموزش و پرورش مطلوب تبدیل کند.
عوامل اثر گذار در آموزش و پرورش
غیر از نقش تعیین کننده ی معلمان و مربیان در کیفیت بخشی به آموزش و تعلیم و تربیت، یکی دیگر از مهم ترین عوامل اثرگذار در آموزش و پرورش، مدیریت واحدهای آموزشی است، مدیران مدارس در این زمینه اثر گذاری زیادی دارند به همین خاطر در تحول بنیادی باید مدرسه محوری مورد توجه قرار گیرد و در انتخاب این مدیران نیز دقت شود. در این خصوص لازم است تا با ایجاد انگیزه ی قوی، توانمند ترین افراد وارد عرصه مدیریت مدارس شوند، در وضعیت فعلی، استقبال افراد توانمند برای قبول این مسئولیت پایین است. بعضاً مشاهده میشود که افردای برای تبدیل شدن از دوره ی ابتدایی به دوره ی راهنمایی یا دبیرستان، ملزم می شوند اول پست مدیریت یا معاونت یکی از این دوره ها را قبول کنند تا زمینه برای جذب آن ها در این دوره ها فراهم شود. به همین خاطر ممکن است، توانایی لازم را برای این منظور نداشته باشند. لذا در تحول بنیادی ضروری است تا با ایجاد انگیزه مدیران مدارس از میان با سابقه ترین و خوش نام ترین افراد توسط خود همکاران در همان واحد آموزشی انتخاب شوند. این افراد باید از دارندگان مدرک تحصیلی نیز باشند و از همه مهم تر در همان دوره تحصیلی چندین سال کلاس داری کرده باشند و به زیر و بم ها و شیوه های کلاس داری نیز آشنایی کافی داشته باشند، به عبارتی دیگر، رانده شده کلاس و فراری از آن نباشد، زیرا مدیر مدرسه قبل از هر چیز باید خودش را در درجه اول یک معلم بداند و از رفتن به کلاس واهمه نداشته باشد. به مدیران مدارس اختیارات لازمه داده شود، بعضاً مشاهده میشد که مدیران اظهار می دارند برای انجام فلان کار مفید آموزشی، وجود بخش نامه دست ما را بسته است.در این ارتباط به جا خواهد بود که اهداف کلی تعلیم و تربیت در واحدهای آموزشی، تعیین شده و انجام بسیاری از کارهای جزئی به مدارس تفویض شود، نه این که در هر شرایطی اداره حق وتو داشته باشد و دائماً نیز امر و نهی بکند. بنابراین ایجاد انگیزه و در نظر گرفتن اختیارات، برای مدیران مدارس می تواند از اهداف اساسی تحول نظام تعلیم و تربیت در واحدهای آموزشی باشد، که به نظر می رسد در مدرسه محوری نمود پیدا کند.
در حالت مدرسه محوری باید دست دبیران متخصص و توانمند نیز در امر تعلیم و تربیت باز باشد، تا آن ها در چارچوب اهداف مشخص شده آموزشی، راه کارهای مورد نظر خودشان را متناسب با فرد فرد دانش آموزان و نیز متناسب با هر کلاس و مدرسه به کار گیرند، چرا که نمی شود یک نسخه را برای همه دانش آموزان و در همه کلاس های مناطق مختلف، به صورت یکسان به کار گرفت.
بخش آموزشی نظام تعلیم و تربیت
به آن بخش از بدنه آموزش و پرورش گفته می شود که هدف اصلی تعلیم و تربیت را در بر بگیرد این بخش تحت دو عنوان کلی و با نظارت و مدیریت واحدهای آموزشی، در مدارس فعالیت می کند.
یکی تدریس علوم تخصصی و دیگری انجام امور تربیتی ست، گرچه هدف هر دو تعلیم و تربیت است، ولی در برخی موارد عملا مشاهده می شود که با هدف انجام بهتر یکی از آن ها، به دیگری بی توجهی می شود و این بی توجهی برای امور تربیتی نمود بیشتری دارد. و شاید یکی از دلالیلی که بعد از چندین سال از تاسیس آن هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا کند. به همین خاطر باشد، و حتی در برهه ای از زمان این بخش از آموزش از تشکیلات آموزشی کشور حذف شده باشد. وضعیت در زمینه تدریس علوم تخصصی هم بهتر از آن نیست چون متعلمان ما یک سری مطالب را حذف می کنند که بعد از خروج از مدرسه و اتمام امتحانات آن ها را فراموش می کنند و یا حداکثر این مطالب را به خاطر بسپارند کاربرد علمی ندارند و در بیرون نیز مصداقی برای آن پیدا نمی کنند. در نتیجه وضع خروجی آموزش و پرورش رضایت بخش نیست. چون فارغ التحصیلان آن نه تربیت را به معنای واقعی آن می آموزند و نه علوم تخصصی را آن طور که باید فرا میگرند البته مشکلات مربوط به امور تربیتی در مدارس ما نسبتا نمود بیشتری دارد در این خصوص به نظر می رسد که باید برای اهداف و راه کارهای تربیتی آموزشی تعریف دقیق تری به عمل آید و مربیان نیز آموزش لازم را به طور مستمر به روز شده ببینند. حقیقت این است که وضعیت کنونی ایران و شرایط حاکم بر آن باعث شده است تا دامنه ی مسائل تربیتی بسیار گسترده و پیچیده باشد و از طرفی مربیان نیز توان لازم را هم به لحاظ ابزاری و هم به لحاظ نظری ندارند لذا ما نباید توقع خارج از توان داشته باشیم. بنابراین برای ایجاد پویایی هرچه بیشتر تعلیم و تربیت در تحول بنیادی موردنظر باید بدانیم که به معلمان چه چیز داده ایم و چه چیزی از آن ها توقع داریم. در وضعیتی که اهداف گنگ و نامشخص است و معلم هم توانمند نیست و یا او را توانمند نکرده اند و معیارهای سنجش از کار معلم نیز نارساست، چگونه می توان انتظار تحول بنیادین داشت.
با بررسی و مطالعات انجام شده می توان این نتیجه را گرفت که آموزش و پرورش کنونی برای این که از دانش و تکنولوژی که به سرعت در حال رشد است عقب نماند نیازمند تحول می باشد و این تحول با تکیه بر نوآوری و مشارکت و استفاده از نیروهای فکری کارآمد و زبده امکان پذیر است و آموزش و پرورش کشور ما نیز در این خصوص گام هایی را برداشته است و برای موفقیت در این زمینه مساعدت و تلاش همه را می طلبد.
امروزه تقریبا تمام کسانی که به هر نحو طرفدار توسعه و اصلاحات هستند در همه جای دنیا از آموزش و پرورش شروع می کنند؛چه، توجه به اصل تعلیم و تربیت و تلاش در راه آن می تواند امر توسعه را پیش ببرد و با مسیر جهان هماهنگ کند. فناوری های جدید به ویژه فناوری های مربوط به عرصه اطلاعات و ارتباطات زمینه تحولات سریع و غیر قابل برگشتی را در جهان فراهم آورده است.
این تجمع و تعامل موجد ظهور و تجدید حیات زبان ها و فرهنگ هایی شده که به گونه ای متنوع نظام پویای جهانی را پی ریزی کرده است. چالش های برآمده از این تحولات از جمله دموکراسی، مشارکت مردمی، تمرکز زدایی و کثرت گرایی، زمینه ی نگاهی نو را به آموزش و پرورش فراهم ساخته است . آموزش و پرورشی که قرار است انسان را برای آینده آماده کند. بنا بر همین وظیفه باید توانایی رو به رو شدن با چالش هایی را که تحولات کنونی رو در روی نسل حاضر قرار می دهد، داشته باشد.
تجربه کشورهایی چون آمریکا، ژاپن و کره جنوبی در سال های اخیر به خوبی نشان می دهد که با تغییر و بازنگری در ساختار آموزش و پرورش در ادوار تاریخی در حفظ و بقای رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ملت ها تاثیر حیاتی داشته است. تحول در سیستم آموزش و پرورش از جمله موضوعاتی است که بیشتر نظام ها و جوامع همواره آن را مد نظر قرار می دهند و از آن جا که زیر ساخت هر نوع توسعه ای در کشورها را می توان در نظام آموزشی جست و جو کرد، پس ایجاد تحول در بخش آموزش از ضرورت های مهم و اساسی به شمار می رود و بر اساس آن نظام های آموزشی در هر دوره ای به دنبال ایجاد تحول رو به رشد هستند.
گزینه های پیش روی مدیران جهت ایجاد تحول:
۱_اصالت دادن به ذهنیت و تطبیق کارکرد سامانه با ساخت اولیه و رسمی
۲_اصالت دادن به عینیت و کارکرد فعلی و تعدیل ذهنیت از طریق مراجع رسمی
۳_تطبیق ذهنیت با عینیت سامانه از طریق حفظ ذهنیت سامانه به عنوان آرمان و کمال مطلوب و پیش گرفتن راه اصولی برای رسیدن به نقطه آرمانی یعنی اصلاح ذهنیت دور از دسترس و عینیت بیگانه با ذهنیت و اجتناب از تغییرات آنی و آماده کردن پیش زمینه های تغییر و تحول.
نتیجه گیری
تحول اساسی و پایدار در هر جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت آن جامعه است و محور اصلی تحول و توسعه این نظام،بهبود کیفیت کار معلم،شناخت و ویژگی های آنان می باشد.معلمان به عنوان پایه گذاران اندیشه های علمی،مبلغان ارزش ها و مسئولیت های اجتماعی به کودکان ما می باشند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی می زنند و هیچ حرفه ای همچون شغل معلمی تاثیر موثری در جوامع باید بیش از هر کس حامیان واقعی معلمان باشند و سیاست گزاران آموزش و پرورش با در نظر گرفتن حقوق و مزایای شغلی ویژه برای معلمان مدارس و یا دارا بودن مدرک تحصیلی و تخصص و تعهد مورد نظر،دغدغه های زندگی را برای آنان کاهش دهند زیرا معلم یک هدیه الهی است و بسیاری از بزرگان فرهنگ ما و دیگر فرهنگ ها افتخارشان این بوده که سال های پر برکت عمر خود را در مدارس طی کرده اند.نظیر پیاژه،اریکسون،مرحوم باغچه بان،شهید رجائی و غیره،از طرفی معلمان باید بدانند در چه شرایط متحول جهانی زندگی می کنند فکر و عمل و توان خود را محدود به مرزهای جغرافیایی خود نکنند از قدرت ابتکار،خلاقیت و مهارت برخوردار باشند و فعالیت های خود را محدود به چند کتاب یا جزوه که در مراکز تربیت معلم یا در طول کار خود با آن آشنا شده اند نکنند زیرا که دنیای پیچیده و متحول امروز مستلزم یادگیری مداوم و فرزند زمان خود بودن و فعالیت،حساسیتو خلاقیت است و به گفته آلبرت انیشتین افراد انسانی را نباید همچون ابزارهایی بی جان در نظر گرفت و جوانان را به مثابه ی شخصیت های متعادل و موزون باید به جامعه تحویل داد.
منابع و مآخذ
1. کاظمی کرد آسیابی، 1383
2. بشیر دارابی
3. رمضان زاده، 1386
4. رون، 1385
5. ویژه نامه برنامه درسی ملی، 1387
6. خنیفر، 1389
7. اقبال قاسمی پویا، 1378