شهر ایرانی اسلامی
فریناز ربیعی
زیر نظر استاد شفیعی
گروه شهرسازی
دانشگاه شیخ بهایی
1
فهرست:
تاریخچه شهر نشینی در ایران
شهر ایرانی ومواجهه با اسلام
سیما و بافتشهرهاى ایرانی اسلامى
سیماى جغرافیایى شهرهاى اسلامى
ویژگیهاى ساخت کالبدى شهرهاى ایرانى – اسلامى
ویژگیهاى سیماى شهرهاى اسلامى
عناصر اصلى شهرهاى ایرانى – اسلامى
فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر ساخت و بافت شهرهای مسلمانان مانند ایران تاثیرات بسیاری برجای نهاد
2
تاریخچه شهر نشینی در ایران
شهر ایرانی ومواجهه با اسلام
بررسی تاریخچه شهرنشینی در دنیا نشان می دهد که ایران دارای قدمتی طولانی در تاریخ شهرنشینی جهان است. با وجود اینکه قبل از ساسانیان ، شهرنشینی با تشکیل حکومت مادها آغاز شد و در دوره سلوکیان ، شهرهای خود فرمان و مستقل ظاهر شدند (اشرف ، 1353) با این حال بیشتر شهرهای دوره باستانی در زمان ساسانیان به وجود آمده اند. طبق مطالعات لکارت بسیاری از شهرهای بزرگ ایران یا در دوره ساسانیان بنا شده اند (مانند قزوین ، نیشابور ، اردبیل و تبریز) ، یا اینکه در این دوران گسترش و رونق یافته اند ، که شهرهایی چون شیراز ، کرمانشاه ، یزد و کرمان را شامل می شود (در کوش ، 1364). پس از فتح ایران به وسیله مسلمین ، طرز تفکر و عقاید اسلامی در فرهنگ شهرنشینی و نحوه ارتباط روستا با شهر رسوخ کرد. ایجاد مسجد به عنوان مهمترین ساختمان شهر و شباهتهای فرهنگی، اقتصادی شهر و روستا (با توجه به عقاید اسلامی) دو خصیصه بارز شهرهای اسلامی است. به طور کلی در دوران اسلامی به دلیل وسعت نفوذ آن در مناطق مختلف و گسترش بارز مبادلات ، شهرنشینی رونق فراوان یافت (در کوش ، 1364) . با تهاجم مغولان شهرنشینی در ایران رو به زوال رفت و تنها در دوران غازان خان رونق نسبی به شهرها بازگشت. در دوران صفویه نیز شهرنشینی در ایران رونق یافت و اعتقادات مذهبی حکام بر کالبد شهر نیز تاثیر گذاشت (حبیبی ، 1375) . در دوران معاصر نیز به تبعیت از الگوهای شهرنشینی و شهرسازی غربی و به دنبال نفوذ اتومبیل به داخل شهرها، اقدامات عمرانی بسیاری در شهرها صورت گرفت ، که عمده این اقدامات درون زا نبوده اند
3
سیما و بافتشهرهاى ایرانی اسلامى
سیماى جغرافیایى شهرهاى دنیاى اسلام خود آیینهاى استبر مظاهر تمدن اسلامى. اسلام در عین جهانشمولى در شهر زاده شد و در شهر گسترش یافت. در سیر تاریخى اسلامگرایى در قلمروهاى اسلامى شهرهاى بزرگى رشد یافتند که شهرهاى کانونى اسلام را از هر حیث پشتسر نهادند و شمار شهرهاى کوچک و متوسط نیز افزونتر شد (1).
بطور کلى شهر در دورههاى قبل از اسلام و در ایران باستان، طى دورهاى نسبتا طولانى، تحول تدریجى خود را از نظامى تا اجتماعى پشتسر نهاد و تغییر شکل یافت. این تغییرات در ساختار اجتماعى – اقتصادى و با تغییر در ساختار فیزیکى در بخشهاى زیر تحقق یافته است.
1 – کهندژ که هسته اول شهر را تشکیل مىداد و شامل قصر یا کاخ امپراتورى و بخش نظامى بود. این بخش با حصارهاى بلند خود از بخشهاى دیگر جدا مىگردید.
2 – شارستان (شهرستان) که محلات شهر را به وجود مىآورد و محصور بود.
3 – بخش بیرونى شهر که «سواد» یا حومه خوانده مىشد و شامل مزارع و باغات بود. (3)
4
5
کهندژ که هسته اول شهر را تشکیل مىداد و شامل قصر یا کاخ امپراتورى و بخش نظامى بود. این بخش با حصارهاى بلند خود از بخشهاى دیگر جدا مىگردید.
2 – شارستان (شهرستان) که محلات شهر را به وجود مىآورد و محصور بود.
3 – بخش بیرونى شهر که «سواد» یا حومه خوانده مىشد و شامل مزارع و باغات بود. (
6
7
ورود مسلمانان به ایران و فتوحات آنها برخلاف دیگر تهاجمهاى تاریخ نه تنها اثر تخریبى بر شهرهاى ایران برجاى نگذاشتبلکه در اندک زمانى زمینههاى رشد سریع آنها را فراهم آورد. هر چند اعراب تقریبا هیچ تجربه باارزشى در زمینه شهرسازى نداشتند اما جهانشمولى اسلام و گسترش سریع آن و جذب جنبههاى ارزشمند تمدن و فرهنگ سایر مناطق، تمدن و فرهنگى را پدید آورد که قرنها در جهان بىنظیر و شهره آفاق بود. شهرهاى دوره اسلامى همچون دوره پیش از اسلام از سه بخش اصلى به نام «کهندژ»، (قهندژ)، «شارستان» و «ربض» تشکیل مىشد. کهندژ بخش حکومتى مقر حاکم و برخى نهادهاى حکومتى بود و عموما در وسط شهر و روى تپهاى طبیعى و بندرت بر خاکریزى ساخته مىشد تا از نظر دفاعى در وضع مناسبى قرار داشته باشد. پیش از اسلام به این بخش «کیاخره» مىگفتند. شهرهایى نیز (همانند نیشابور) بودهاند که کهندژ آنها در خارج شهر قرار داشته و ربض (حومه، بیرون) اطراف آن گسترش یافته. «ابنحوقل» در مورد نیشابور مىگوید: «کهندژ در بیرون شهر است و هر دو از کهندژ و شهر را ربض فرا گرفته». (4) شارستان یا شهرستان به بخش اصلى شهر که محل زندگى مردم بود اطلاق مىشده است. در هر شهرى در آغاز مسجد جامع و بازار و برخى از بناهاى حکومتى در شهرستان طرح مىشد و در حومه شهر مزارع و باغات و روستاها بوده است که به آن ربض مىگفتند. شارستان همیشه و ربض غالبا داراى بارو و حصارى عظیم بود. در این دوره، شهرهایى که حصارى براى مواقع خطر دور آن بنا نشده باشد، به ندرت یافت مىشود. در دوره رشد سریع شهرها بسیار اتفاق مىافتاد که ربض اهمیت مىیافت و بازار و جامع و در مواردى چند دارالحکومه در آن بنا مىشد. گاه شهرستان رو به ویرانى مىرفت
8
در حالى که ربض از رونق و وفور دادوستد برخوردار بود. «اصطخرى» در وصف رى مىنویسد: «و شارستان بیشتر خراب است و ربض آبادان است.» (5) گاهى نیز ربض و شارستان یکى مىشد چنان که «بخارا» در قرن سوم هجرى چنین شد. (6)
شهر اسلامى پیش از آن که منزلگاهى براى قافلههاى عازم نواحى دوردستیا رباطى براى حمایت از مومنان در برابر هجوم دشمنان باشد مامن شیوهاى از زندگى بود که در آن همگان در تصمیمگیرى و اجراى امور مشارکت داشتند. مسجد نخستین وجه تمایز شهر اسلامى از «ده» بود. شهرهاى اسلامى از نظر حقوقى در آغاز نوعى ویژگى داشتند که وجه تمایز آنها از روستاها بهشمار مىآمد و آن داشتن جامع و منبر بود. هر شهرى نیز باید تنها یک جامع مىداشت که نماز جمعه در آن برقرار مىگردید. این ترتیب مدتى پایدار بود تا آن که در بسیارى از شهرها مسجد جامع ظرفیت پذیرش نمازگزاران را نمىداشت و در مقابل در بعضى شهرها همان جامع نیز رونقى نداشتبه همین جهت عدهاى خواستار ایجاد چند جامع در شهرهاى بزرگ شدند. اما دستگاه خلافت تا مدتها با این خواست مخالفت مىکرد تا این که سرانجام تاب مقاومت نیاورد و تعداد جامع در شهرهاى بزرگ رو به فزونى گذاشت. بغداد با وجود بیست و هفت هزار مسجد و محراب و اماکن متبرک تنها داراى دو مسجد جامع بود که هر کدام در یک سوى دجله قرار داشتند. پس از آن که محدودیت فوق برداشته شد در قرن دوازدهم میلادى «ابن جبیر» شاهد یازده مسجد جامع در بغداد بود. تدریجبرخى از روستاهاى آباد نیز خواهان داشتن جامع براى اقامه نماز جمعه شدند. (7)
9
در شهرهاى اسلامى سنتى، هر محله مسجدى داشت که علاوه بر عبادت، آموزش افراد محله را نیز به عهده مىگرفت. مسوولان محلى در صورت نیاز به آسانى مىتوانستند با شهروندان تماس بگیرند و اطلاعات لازم را کسب کنند. در اینگونه شهرها براساس احساس دینى از زندگى، استقلال هر مومن، حرمتحریم خانوادهها، و امنیتخلوتگزینى شکل گرفته بود. این طرز تلقى از زندگى کاملا در ساخت کالبدى شهرهاى اسلامى موثر افتاده است، بادوام بودن مرزهاى محلات و خانهها، بنبستبودن کوچهها و محلهها، داشتن نوعى استقلال در واحدهاى مسکونى و زندگى مشترک همه مردم محله نمونه روشن آن است. هر بازار محله براى طبقه کمدرآمد، محل اشتغال به شمار مىرفت. محله به مثابه خانه خانوادهها بود و وابستگى محلهاى بسیار عمیق مىنمود. حریم محله محترم شمرده مىشد. نوعى بازار با اصناف جداگانه، چند کاروانسرا و گرمابه نیز در آن وجود داشت. دنیاى کوچکى بود با تشکیلات متحدالمرکز و مبتنى بر سلسله مراتب که آرمان مذهبى و اجتماعى اسلام در آن تجسم یافته بود. دنیایى که در آن مردم با یکدیگر مىزیستند، با یکدیگر عبادت مىکردند و آرمان مشترک داشتند. هدف گردآمدن بود نه پراکنده شدن، یگانه گشتن بود نه جدا شدن8
10
سیماى جغرافیایى شهرهاى اسلامى
بىتردید شهرهاى دوره اسلامى از جهات گوناگون تحت تاثیر تمدنهاى پیشین بویژه دو تمدن ساسانى و رومى قرار داشته است; زیرا از طرفى با تسلط مسلمانان بر کشورهاى اطراف، شمارى از شهرهاى قدیمى رومى و ایرانى در قلمرو دولت اسلامى قرار گرفت و از سوى دیگر در بناى شهرهاى نوبنیاد مانند بغداد، به کار گرفتن مهندسان و معماران و کارگران هنرمند ایرانى معمول بوده است. در عین حال مسلمانان ویژگیهاى فرهنگى خود را به نحو تحسینآمیزى به شهرهاى زیرنفوذ خود نهادهاند و تمیز شهر اسلامى را از دیگر شهرها آسان ساختهاند. (9) در شهرهاى اسلامى و سنتى بخش مرکزى شهر به جزیرهاى مىماند که اطراف آن را شبکهاى از پیادهروها احاطه مىکرد. بخش مرکزى شهرها محیطى فیزیکى با ارزشهاى اجتماعى، اقتصادى و پاسدار میراثهاى دینى و فرهنگى مسلمانان بود
11
ویژگیهاى ساخت کالبدى شهرهاى ایرانى – اسلامى
شهرهاى ایران در دورههاى پس از اسلام ابتدا با همان شکل اولیه به حیات خویش ادامه دادند. کهندژ شارستان و ربض که به عنوان اجزاى اصلى شهرهاى ایرانى زمان ساسانیان در ساختشهرها پدید آمده بودند در سالهاى اولیه نیز اجزاى شهرهاى اسلامى را تشکیل مىدادند. بتدریجبرطبق ویژگیهایى که شهرنشینى و شهرسازى پس از حاکمیت اسلام دارا شد تغییراتى در ساختشهرها صورت گرفت. «توسعه شهرنشینى باعث گسترش حومه (ربض) شهرها شد، این حومهها که در زمان ساسانیان از مهاجران و روستاییان ساکن در آنها تشکیل شده بود، از نظر شهرى تکاملیافته و داراى فضاها و نهادهاى شهرى شده و اهمیتبیشترى نسبتبه شارستان پیدا کرد.» (10) بازارها که قبلا در نزدیکى دروازههاى شهر جاى داشتند از یک طرف در امتداد راههاى اصلى که به مرکز شهرها ختم مىشد و از سویى دیگر در امتداد راهها و جادههاى اصلى که به بیرون شهر ادامه داشت گسترش یافتند و داراى فضاها و عناصر داخلى و شهرى شدند.
12
هر قسمت و فضایى به عرضه یا تولید کالاهایى خاص اختصاص یافت و کاروانسراها و انبارهایى نیز براى جوابگویى به نیازهاى جدید ایجاد شد. مساجد و بویژه مسجد جامع مرتبط با بازار از نظر فضا، و در نزدیکى ارگ (در مرکز قدیمى شهر) و یا در ربض ساخته شد. از بازارها که ستون فقرات شهر را تشکیل مىدادند کوچههایى چون خط سیرهاى ثانوى جدا مىشدند. علاوه بر کاروانسراها، گرمابهها، مدارس و انبارهاى غله، آبانبارها، قهوهخانهها و فضاهاى دیگر شهرى در نزدیکى ستون فقرات جاى گرفتند. این شکل حیاتى به گفتهاى، نمایشگر وحدت دینى، سیاسى، اقتصادى و اجتماعى جامعه سنتى است. مساجد که مهمترین ویژگى را نصیب شهرهاى اسلامى کردند به عنوان ملاک تمایز شهر از «ده» در شهر جاى گرفتند و همراه با ارگ و بازار، عناصر سهگانه ساختشهرهاى اسلامى را تشکیل دادند. «با انتقال حیات و جنبوجوش شهرها از شارستان به حومه که محل سکونت و کار بازرگانان، کسبه و پیشهوران نیز بود، شهرسازى رشد و گسترش یافت و شهرهاى ایرانى رنگ و بوى اسلامى به خود گرفتند. تقسیم شهر به اجزاى مشخص کهندژ، شارستان و ربض جاى خود را به مراکز دیوانى و نظامى، مراکز مذهبى، بازارها و محلههاى شهر دادند11.»
13
ویژگیهاى سیماى شهرهاى اسلامى
به تبعیت از تغییراتى که در روند شهرسازى شهرهاى ایران پس از اسلام صورت گرفت، سیماى شهرهاى این دوره نیز علاوه بر حفظ بعضى از خصوصیات گذشته ویژگیهاى جدید را پذیرفته و شکلهاى تازه پدید آوردند. سیماى هر شهر علاوه بر این که در هر زمانى و در فرآیند از رشد و توسعه خود شکل ویژهاى به خود مىگیرد به دو بخش سیماى بیرونى و سیماى درونى قابل تقسیم است:
در شناختسیماى بیرونى شهرهاى اسلامى مىتوان به نشانههایى اشاره کرد که علاوه بر کاربردهاى شهرنشینى، هدایتکننده مسافران به طرف مقصدهاى آنان بودهاند. منارهها در شهرهاى اسلامى بهخوبى چنین کارکردى داشتهاند. در شناختسیماى درونى شهرهاى اسلامى در درجه اول مىتوان سردر مساجد، خانهها، آبانبارها و بازارها را مشاهده کرد. کاشیکارىها، قوسهاى تزیینى و هنرنمایىهایى که در ساختن گنبد مساجد و یا ساختمانهاى خصوصى و عمومى به کار مىرفته، ویژگیهاى زیبایىشناسانه سیماى شهرها را به نمایش مىگذاردند: «نشانههاى مهمى که در سیماى داخلى شهرهاى اسلامى به آنها اشاره شد نقش راهیابى را به خوبى در شهرها ایفا مىکردهاند. به عنوان مثال منارهها راهنماى عابرینى بودهاند که به طرف مساجد و یا فضاهاى اطراف آنها و یا مراکز محلات و شهر حرکت مىکردهاند.» (12)
14
عناصر اصلى شهرهاى ایرانى – اسلامى
عناصر و اجزایى که در شهرهاى کهن ایران وجود داشتهاند داراى نوعى ارتباط متقابل فضایى یکپارچه و به هم پیوسته بودهاند. در شهرهاى اسلامى فضاهایى مانند مسجد جامع، بازار، مرکز حکومت، فضاهاى مسکونى و… ضمن آن که هر کدام جا، مرتبه و شخصیتخاص خود را در سلسلهمراتب فضاهاى شهرى حفظ کرده و به ایفاى نقش خود مىپردازند، با هم مجموعه واحدى را پدید مىآورند که شهر را از نظر فضا واحدى منسجم و به هم پیوسته نشان مىدهد. عناصر اصلى مجموعه شهرى در شهرهاى اسلامى عبارتند از:
ارگ و بارو
– ارگ مجموعهاى از ساختمانها و تشکیلات و سازمان حکومتى شهر را در خود جاى مىداده و مقر حاکم بوده است. ارگ در ارتباط فضایى با بازار و مسجد جامع قرار داشته است. این خصوصیات در آثار به جاى مانده بسیارى از قسمتهاى قدیمى شهرها قابل مشاهده است. در «سمرقند» و «بخارا» ارگ شهر، خود بخشى از قلعه بوده و در مجاور مراکز اقتصادى و مذهبى قرار داشته است. «اساسا پس از ظهور اسلام بقایاى نظام شهرى کهندژى و شارستانى بتدریج از میان برداشته مىشود و شهر با مفهوم اسلامى آن که متعلق به تمام اقشار و طبقات اجتماعى استشکل مىگیرد. ارکان عمده شهر شامل دارالخلافه، دارالحکومه یا دارالاماره به جاى کهندژ ظاهر شده و سپس با ایجاد قصر امرا و پادشاهان مجموعهاى به نام ارگ را پایهریزى مىکنند که در فاصلهاى با مسجدجامع و بازار سه رکن اساسى شهر را به وجود مىآورند و در محدوده مرکزى شهر قرار مىگیرند. در این میان ارگ به عنوان عنصر سیاسى از سایر عناصر جدا شده و با ایجاد حصار و بارو در اطراف آن به صورت کانون اصلى شهر تجلى مىکند. بخش دوم شارستان از نظر شکلیابى با دورههاى قبل از اسلام تفاوتى ندارد ولى از نظر محتوا کاملا متفاوت است. عناصر فرهنگى – مذهبى، بازار و محلات در این بخش قرار دارند. اصناف، پیشهوران و اکثر طبقات و قشرهاى مختلف مردم در این بخش زندگى مىکنند.» (13)
15
گنبد سلطانیه
16
ارگ کریمخان
17
مسجد جامع
بهجز عنصر سیاسى که به نامهاى مختلف دارالخلافه، دارالاماره و دارالحکومه و نهایتا ارگ وجود داشتند، شهرهاى دوره اسلامى داراى دو پایه اصلى بودند: مسجد جامع و بازار. مسجد جامع مرکز مذهبى – سیاسى بود و به عنوان مرکز روحانى شهر و منطقه زیر نفوذ آن، در محل مناسبى بنا مىگردید. «مسجد جامع گاه به منزله مقر حکومت پیوند دهنده مذهب با حکومتبوده است مانند مساجدى که دارالاماره بودهاند همانند ارگ تبریز که به عنوان مسجد ساخته شد ولى بعدها مقر حکومت گردید. مسجد در شهر مهمترین بناى عمومى تلقى شده و در تفکرات مربوط به شهرسازى اسلامى موقعیت زیربنایى مىیابد. با هجوم عرب و فتح نواحى و شهرهاى مختلف، مساجد توسط آنها در شهرها ساخته مىشد که نشانه مسلمان شدن رسمى اهالى شهرها بود. این مساجد ابتدا در کنار شهرها بنا مىشد تا این که در طى زمان به گونهاى تازه قلب شهرها پذیراى آنها گردید.» (14)
امروزه در شهرهاى اسلامى به فراخور گستردگى و جمعیت آنان تعداد قابل توجهى مساجد بزرگ و کوچک وجود دارد که نقش عمدهاى در منظر غالب شهرها تشکیل مىدهند. و چهره و نمایى خاص به شهرها بخشیدهاند همانند مسجد جامع یزد، مسجد جامع و مسجد امام اصفهان و… لازم به ذکر است که اکثر مساجد شهرها که در واقع کانونهاى گرم شهرهاى اسلامىاند داراى منارهها و گنبد مىباشند که بنا به فراخور ساخت آنها در سیماى شهرها چهرهاى ویژه دارند. منارهها که گاهى «گلدسته»، «گلبانگ» و «ماذنه» نیز نامیده مىشوند اغلب دو و گاه کمتر یا بیشتر هستند. مناره اغلب مساجد با ساختمان مخصوص خود به کار تعیین قبله مىآیند یعنى یا باید صفحه مار و مماس بر دو مناره از کعبه بگذرد یا عمود بر صفحهاى باشد که بر کعبه مىگذرد که اگر از نوع اول باشد اهالى شهر مىدانند هر جهت که دو مناره بر ردیف یکى دیده شود آن جهتیا قبله استیا جهت عمود بر قبله. (15)
18
19
بازار
دومین عامل اصلى در شکلگیرى شهرهاى اسلامى بازار است. هر شهر حداقل یک بازار به صورت خطى داشت که از دروازه آغاز و به میان شهر مىرسید و در پیرامون مسجد جامع امتداد مىیافت. بعضى بازارها از یک دروازه تا دروازه دیگر به طور پیوسته امتداد مىیافتند و کیلومترها طول داشتند. در شهرهایى که ممکن بود بارندگى به مغازهها و کالاها آسیب برساند، سقفى آجرى بر روى راسته بازار مىساختند و براى نورگیرى و تهویه منافذى در سقف تعبیه مىکردند. در شهرهاى کمباران و کوچک از سقفهاى چوبى که با حصیر پوشانده مىشد نیز استفاده مىشد. در دوره رونق شهرها علاوه بر شارستان، ربض هم از بازار جداگانهاى برخوردار بود و چه بسا در برخى جایها بازارهاى شارستان گردبرگرد مسجد آدینه است و بهغایت انبوه و آبادان و بازارهاى ربض هم آبادان است. هر صنفى رستهاى خاص خود داشت که مشاغل و صنفهاى دیگر در آن راه نداشتند و آن بخش معمولا به نام آن صنف مشهور مىشد. مثل بازار کفاشان، بازار مسگران و غیره. (16)
بطور کلى بازار از مشخصههاى مهم شهرهاى اسلامى محسوب مىشود که هنوز هم با گذشت قرنها ارزش و اعتبار خود را از دست نداده است. اساسا فضاى بازار تنها به دادوستد و بازرگانى اختصاص نداشتبلکه به مثابه مهمترین شاهراه حیاتى شهر برخى عناصر مهم شهرى را در خود جاى مىداد. بازار از نظر کارکردهاى اقتصادى – اجتماعى قدرت و دامنه نفوذ وسیعى داشت. «ویژگیهاى کارکردى بازار و پیوند با مراکز مهم سهگانه سیاسى – اقتصادى و مذهبى موجب جریان یافتن همه فعالیتهاى اجتماعى به سوى بازار مىشد در هنگام بحرانهاى اجتماعى، سیاسى، بخصوص در مقابله با عوامل خارجى، بازار به عنوان سنگر اجتماعى مردم فعال مىشد. (17) پیش از اسلام، هم در سرزمینهاى زیرسلطه ساسانیان و هم در شهرهاى
20
21
قلمرو رومیان بازار وجود داشت ولى تفاوت بارز بازارهاى دوره اسلامى با بازارهاى پیش از اسلام در این است که در راسته بازارهاى تخصصى شهرهاى اسلامى تحت تاثیر روحیه تساهل و تسامح مذهبى، مجال کار و فعالیتبراى پیروان ادیان مختلف فراهم بوده است. از دیگر امتیازهاى بازارهاى اسلامى بر بازارهاى دوره ساسانیان این بود که تقسیمبندى بازار بر مبناى تخصصى حرفهاى استوار بوده است نه طبقه و کاست و نهایتا راسته بازارهاى جدیدى چون بازار کتابفروشیها، بازار کاغذفروشان، بازار صحافها پدید آمد که پیش از آن وجود خارجى نداشت. (18) و از سوى دیگر فعالیتهاى مربوط به دباغى، رنگرزى و کارگاههایى که بوهاى تند و ناراحتکننده تولید مىکردند در بیرون از دروازههاى شهر قرار داشتند. از طرفى کارگاهها و تولیداتى که به فضاى وسیع احتیاج داشتند در بیرون از دیوارهاى شهرى مکانیابى مىکردند. گاهى نیز بازارهاى مکاره، نمایشگاه، انواع بازى و سرگرمى در بیرون از دروازهها دایر مىشد.
ساختمانهاى مربوط به کاروانها در پشت دیوارهاى شهر بنا مىگشت. در پارهاى اوقات مهاجران تازهوارد در پشت دیوارهاى شهرى، حومه خوابگاهى ایجاد مىکردند. باغهاى ثروتمندان و خانههاى تابستانى آنها نیز در این بخش قرار داشت. گورستانها نیز از جمله موسساتى بود که در بیرون از دیوارهاى شهرى ایجاد مىشد. با ایجاد حومه خوابگاهى و یا ساختمان در پشت دروازهها، بلافاصله بازارچهاى نیز به وجود مىآمد تا پاسخگوى نیازهاى روزانه و هفتگى ساکنان باشد. گاهى نیز در اطراف شهرها میدانهاى تیراندازى و اسبسوارى ایجاد مىشد تا مسلمانان با تمرینهاى مرتب، خود را در برابر دشمنان قوى سازند. (19) نهایت آن که شهرهاى سرزمینهاى اسلامى واجد جلوههایى است که در سایر شهرها نمودى ندارد. علاوه بر وجود ارگ، مسجد جامع، و بازار که از خصایص ویژه و کالبدى شهرهاى اسلامى است مدارس علمیه نیز از ویژگیهاى منحصر این گونه شهرها است.
22
. اغلب مدارس بزرگ اسلامى در امتداد یا در جوار بدنه بازار و راستههاى اصلى شهر احداث مىشدند. شهرهایى مانند تبریز، اصفهان و یزد نمونههایى بارز از این موضوع هستند. ایجاد مدارس از قرن چهارم به بعد در شهرهاى ایران اهمیتیافت و حتى موقوفاتى نیز به آنها اختصاص یافت. جنبههاى مذهبى به عنوان خصوصیتبرجسته آنها بدانها موقعیتى با اهمیت مىبخشید. مسجد و مدرسه چهارباغ اصفهان نمونه جالبى از بناهاى اسلامى است که تاثیر فرهنگ مذهبى، و ویژگیهاى معمارى ایرانى – اسلامى در آن آشکارا بچشم مىخورد.
اگر گذر جهانگردان غربى را در شهرهاى اسلامى پى گیریم درمىیابیم که اولین آثارى که توجه جهانگردان غیرمسلمان را به خود جلب مىنمود مساجد و بقاع متبرکه در این سرزمینها بود. از همینگونه است وجود آرامگاههاى خاندان پاک پیامبرصلى الله علیه وآله که در جاىجاى سرزمینهاى اسلامى گستردهاند (20) و معنویتى خاص به این سرزمینها بخشیدهاند بویژه آرامگاههاى ائمه اطهارعلیهمالسلام در کربلا، نجف اشرف، مشهد مقدس، کاظمین، سامرا، مدینهالنبى و… (21) آرامگاههاى فوق در ایجاد شکل خاص در شهرهاى اسلامى تاثیرى بسزا داشتهاند. علاوه بر عناصر ذکر شده شهرهاى اسلامى از عناصر و مراکز دیگرى نیز برخوردار بودهاند. از آن جمله است رصدخانهها، کتابخانهها، حسینیهها و تکایا، خانقاهها یا زاویهها، سقاخانهها و موسسات خیریه و عامالمنفعه. (22) «مقبرههاى مذهبى در بیشتر شهرها و روستاها به امامزاده معروف شدهاند و در مقایسه با سایر بناهاى اسلامى (بجز مساجد) از اعتبار ویژهاى برخوردارند. امامزادهها بیش از دیگر بناهاى دوره اسلامى مورد احترام و علاقه مسلمانان بویژه شیعیان هستند. بناهاى فوق در طول زمان توسعه یافته و از یک آرامگاه معمولى به مجموعههاى بسیار باشکوهى تبدیل شدهاند، مانند مجموعه بناهاى مشهد، قم، بسطام و شیخ صفى. (23) تنها در ایران دوره اسلامى است که ایجاد مقبرهها و زیارتگاهها از چنین پیشینه طولانى، ویژگیهاى معمارى منحصربهفرد و تزئینات باشکوه برخوردار است.
23
مدرسه صدر بازار
24
فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر ساخت و بافت شهرهای مسلمانان مانند ایران تاثیرات بسیاری برجای نهاد:
1. هر واحد اجتماعی بافت شهری، از استقلال فکری و طراحی ویژه ای در رابطه با شاخص های فنی و شرایط اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود برخوردار شد.
2. فضاهای باز که در قرون گذشته – از صفویه به این سو شکل گرفتند- متمایز از فضاهای باز قبلی و مکمل فضای زندگی در فضاهای سرپوشیده شدند.
3. معماری یادمان گرا در دوره ایلخانی، تیموری و صفوی که مجموعاً نمادین و برخوردار از ارزش های هنرمندانه بودند به شهرسازی اسلامی اضافه و تثبیت شدند.
4. شهرهای اسلامی از فرهنگ بصری یگانه ای بهره مند شدند که بی شک در برآورده شدن این مهم هنرمندان مسلمان نقشی محوری داشتند. تلاشگری های آنان – بویژه در حوزه هنرهای تجسمی – باعث شد تا روح توحید به عنوان اصلی ترین شاخصه اعتقادی مسلمانان – بیش از پیش دیده و نگریسته شود و ازاین مسیر آرامش روانی خاصی به ساکنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
5. پیوستگی فضایی؛ و آن عبارت بود از تمهیداتی خاص تا برخی عناصر مجموعه شهر و مراکز محلات از طریق یک سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه های اصلی و میدان ها پیوند خورند و بر از هم گسیختگی فضایی چیره شوند.
25
معماری ایرانی-اسلامی چیست؟
به طور مسلم، واژه ایرانی – اسلامی از اشتباهات رایجی است که گاه وبیگاه بر زبان وقلم عامیانه یا عالمانه افراد جاری می شود. اگر بپذیریم که سبک های هنری درنقاشی، خطاطی، مجسمه سازی و سایر شاخه های هنری بوجود آمده مربوط به دوره ها، قرن ها و سرزمین هاست، پس در مورد معماری هم استفاده از واژه سبک با پسوند دوره وقرن مربوطه برای ایران یا اسلام استفاده ای بجا وشایسته خواهد بود. مثل آنکه بگوییم سبک معماری قرن نهم هجری شمسی ایران یا سبک معماری دوره صفوی یا سبک معماری اصفهان در دوره صفوی یا سبک معماری قرن نهم هجری قمری اسلام در ایران و امثال آن. بارها شنیده وخوانده ایم که اشخاصی از معماری و شهرسازی قدیم ایران با حالتی نوستالژیک و حسرت وار، به عنوان معماری ایرانی-اسلامی یاد می کنند و معماری معاصر و مدرن (معماری و شهرسازی دوره های صنعتی) را به باد انتقاد می گیرند. بگذریم از اینکه بسیاری از افراد هستند که به راحتی و معمولابا آگاهی کم و به غلط از ارزش های معماری و شهرسازی به اصطلاح ایرانی یا اسلامی سخن می گویند، ولی تعداد بسیار اندک از صاحب نظران معماری و شهرسازی در کشور هستند که جرات، شهامت وجسارت آن را دارند که بتوانند دوره های معماری وشهرسازی در ایران را تفکیک کنند و از آن مهمتر اینکه پس از جداسازی بتوانند به نقد دوره های مختلف معماری-شهرسازی در ایران پیش و پس از اسلام بپردازند و نقاط ضعف و قوت هر دوره را تحلیل نمایند.
26
بطور حتم، دوره های مختلف معماری و شهرسازی ایران، چه قبل و چه در حال حاضر دارای ارزش ها وضدارزش هایی است که کمتر کسی جرات تحلیل آن را دارد، زیرا امروز اگر کسی در این فضای سنگینی که تجلیل ناآگاهانه از گذشته و نقد و انتقاد شدید از معماری و شهرسازی معاصر می شود، بخواهد به حق سخن بگوید نه تنها خریداری نخواهدداشت، بلکه ممکن است مورد هجمه سایرین قرارگیرد. چه بسا کسانی که در رابطه با ارزش های معماری معاصر ایران حرف های ارزشمندی دارند ولی نمی توانند یا جرات نمی کنند آن را بر زبان بیاورند. یک حرف بسیار محکم واساسی در دوره های معماری وشهرسازی مدرن وفرامدرن (پست مدرن) در دنیا پدید آمده که هیچ ربطی به کشور خاص یا مذهب خاصی ندارد بلکه صرفا علمی-تعقلی و مبتنی برنظرات زیبایی شناختی عمومی است که حتی انتساب آن به شرق یا غرب از غلط های فاحشی است که مورد استعمال قرار می گیرد. اگر معماری کهن و گذشته مصر، یونان، هند، چین و ایران وغیره دارای ویژگی هایی است که بعضا ویژگی های انحصاری کشور خاص یا دوره خاص بوده و یا متاثر از مذهب پدید آمده، درمقابل، در معماری مدرن وفرامدرن امروز دنیا ابعاد جهانی شدن غالب و قالب است. اگر کسی امروز از معماری مدرن وفرامدرن به دلیل قالب یا غلبه غربی آن انتقاد ناآگاهانه بنماید مثل آن است که بگوید چرا امروز بیشتر مردان دنیا کت وشلوار می پوشند(لباس رسمی)، یا چرا همه مردم دنیا امروز اینگونه مسواک می زنند!
27
اینکه درکشورها، در آستانه شروع به کار شهرداران و شوراهای شهر، یکبار دیگر بحث های معماری ایرانی-اسلامی و واژه هایی نظیر هویت بازار گرم پیدا می کند، باید بسیار مواظب باشیم و بدانیم که از چه چیز صحبت می کنیم و از چه چیز تجلیل یا انتقاد می نماییم.
28
مولفه های شهر اسلامی ایرانی و تاثیر اسلام بر شهرهای ایرانی
مفهوم شهر برای اولین بار در یونان باستان و متناسب با تغییرات شگرفی که انسان یونانی به خود دید، به وجود آمد. شهردر تفکر یونانی جایی است که سرشت انسانی را شکل می دهد و به همین جهت است که در اندیشه های افرادی چون افلاطون و ارسطو سعادتمندی انسان بدون وجود شهرمعنا .ندارد
29
تقسیم هنر به دینی و غیردینی شاید تقسیم درستی نباشد. یکی از دلایل آن این است که بسیاری از هنرهای دینی چون: مسجد و مناره و همچنین سکه ها و نگارگریهایی که از آیه های قرآنی استفاده کرده اند همه از هنرهای غیردینی فرهنگهای مختلف استفاده کرده اند. به طور مثال، بسیاری از حاکمان اسلامی تزیینی را در مساجد به کار می بردند که با تزیین منازل تفاوتی نداشت. علاوه بر این لفظ «غیردینی» مفهومی است که در برخی اوقات بار ارزشی به خود می گیرد و هنری ضد دینی تلقی می شود. بدین جهت، از این منظر نیز شاید لازم نباشد در باب هنرهای اسلامی از این عنوان استفاده کرد. علاوه بر آن، همان طور که دیدیم، در جهان اسلام به جهت نزدیکی سیاست و دین، بسیاری از عرصه ها از دین تاثیر پذیرفته اند و از این جهت هنر غیردینی اسلامی با هنر غیردینی مسیحی تفاوت دارد. با این همه برخی پژوهشگران معتقدند می توان هنر غیر دینی را در جهان و تمدن اسلامی به کار برد و آن را به هنر دربار و هنر شهرها تقسیم کرده اند. ۲) معروفترین و مهمترین اسناد مربوط به هنر درباری کاخها هستند که خود به دو دسته تقسیم می شوند؛ کاخهای اموی و کاخهای عباسی. در این میان، اطلاعات ما در باب کاخهای اموی بیشتر از کاخهای عباسی است.
30
از لحاظ گونه شناسی، بناهای اوایل جهان اسلام را میتوان به ویلاسازی اشراف روم شبیه دانست. به همین جهت ساختار آنها به گونه ای است که گویی برای مناسبتهای رسمی ساخته نشده و بیشتر از سر تفنن و هوس بوده است. سه کارکرد عمده تقریباً در تمامی بناهای صدر اسلام مشهودند. اولی مسجد است که یا به صورت بنایی مستقل موجود است، مانند مسجد موجود در خربهٔ المفجر، یا بخشی از بنای کلی است مانند خربهٔ المینا. این مساجد همه از اسلوب سقف متکی بر ستون پیروی می کنند و هرچند محراب دارند، از تزیینات دیگر بی بهره اند. همچنین، این مساجد نزدیک در خروجی هستند تا افراد عادی بتوانند از آنها استفاده کنند. این نکته درباب قصرهای مسیحی هم صادق است. برای ساختمانهایی که مسجد جزیی از بناست، معمولاً مسجدی دیگر نزدیک در خروجی و البته کوچکتر در نظر گرفته اند. دومین کارکرد، کاربری مسکونی این بناهاست. اقامتگاه اصلی این بناها عموماً عمارتی چارگوش است که طول هر ضلعش ۷۰ متر است. بنا از بیرون به شکل دژی مستحکم به نظر می رسد که برجهایی مدور بیرون آن قرار دارند. در داخل، صحنی محاط به رواق وجود دارد که در کنار آن معمولاً اتاقهای بسیاری موجودند که در باب علت ایجاد آنها روایت واحدی موجود نیست. بعد از مسجد و واحدهای مسکونی یا تشریفاتی، مهمترین ویژگی این املاک حمام است. این حمامها هم تحت تاثیر معماری رومی ساخته شده اند.
31
دراین حمامها حوضهای زیادی وجود دارد که از آبهایی با درجه گرمای مختلف تشکیل شده اند و ذیل یک تالار بزرگ قرار دارند. در باب اهمیت زیادی که حاکمان اموی به حمام می دادند، حرف و حدیث بسیار است اما تا اینجا می توان پذیرفت که حمام صرفاً جایی برای نظافت نبوده بلکه محل استراحت و گفتگو بوده است. وجود تالارهای بزرگی که فقط برای حمام کردن و تعویض لباسها مورد استفاده قرار نمی گرفتند، این مدعا را ثابت می کند. حاکمان اموی حمام را به عنوان یکی از مظاهر شهرنشینی مدنظر قرار می دادند و بدان توجه زیادی مبذول می داشتند. پژوهشگران معتقدند حاکمان در این عرصه بیشتر تحت تاثیر فرهنگ ایرانی دوره ساسانی قرار داشته اند که در این فرهنگ حمام محلی برای شادیها و جشنها نیز بوده است. در میان ویژگیهای زیادی که تزیینات کاخهای اموی دارند، به چند مورد می توان اشاره کرد. اول آنکه آنها صرفاً تزیینی اند و حتی پاره ای از آنها بار هنری و زیبایی شناسی نیز ندارند. دوم آنکه واجد بازنمود سلسله سلاطین هستند و علاوه بر این با تصاویری روبرو هستیم که شکار، بازی یا رامشگری را نشان می دهند. ۳) شکی نیست که هنر شهری اصیل تر از هنر درباری است، حتی اگر هر دو این هنرها با سیاستهای مستقیم حاکمیت به وجود آمده باشند. در این شهرها هستند که مسجد و بخش دیوانی دربار حضور دارند و شاهد معماری بس متفاوت از معماری قصرها هستیم. چنانکه گفتیم، این معماری از سیاستهای حاکمیت متاثر است اما شهر با توجه به روحیات معماران و هنرمندان و افراد عادی نیز سامان می یابد و معماری اش شکل می گیرد.
32
در این میان، حتی در شهرهایی چون کوفه و بصره که ماهیت کاملاً اسلامی دارند، گونه ای اخلاق شهروندی رواج می یابد که با اخلاق شهرهایی که قبلاً وجود داشتند، مشابه است. بدین جهت این پرسش مطرح است که آیا ما واجد شهر اصیل اسلامی هستیم یا نه؟ یک شهر اسلامی واجد چه ویژگیهایی است و از چه مولفه هایی بهره می برد. دیدیم که بسیاری از معماریها و هنرهایی که در جهان اسلام مطرح شدند، پیشاپیش نیز مطرح بودند و مسلمانان به درستی از هنرهای مطرح زمان پیش از خود استفاده کردند. به همین جهت است که اصول شهرسازی ایرانی با عراقی و عراقی با لبنانی و دمشقی و اندلسی فرق دارند. از سوی دیگر، شهر تنها از جنبه های هنری و معماری تشکیل نشده و جنبه های انسانی وسیعی را واجد است. به طور مثال، شهر را ارزشهای خاصی سامان می دهند. طبیعی است، پاره ای از ارزشهای اسلامی که انسانی نیز هستند، پیشاپیش موجود بوده اند و اسلام بر آنها تاکید بیشتری روا داشته است. تاکید بر وفای به عهد، اعتماد و انصاف، از جمله این موارد است. از سوی دیگر، اسلام بر ارزشها و هنجارهای دیگری نیز تاکید کرد. روابط مسلمانان و غیرمسلمانان در شهر مبتنی بر قواعد اسلامی سامان یافت و روابط زنان و مردان محدودیتهای شرعی خاصی را پذیرفت. اینها همه مواردی هستند که ماهیت شهرها را از خود متاثر کردند. با این همه، با توجه به آنکه در حوزه های مختلف فرهنگی میزان گرایش به اسلام متفاوت بود و از سوی دیگر فرهنگهای بومی ترکیبهای منحصر به فردی با فرهنگ اسلامی ایجاد کردند ما با طیفی وسیع از شهرهای اسلامی روبرو هستیم که هریک نظام مجزایی را در بر می گرفتند.
33
اما آنچه مشخص است، مسجد به عنوان محلی که نه تنها محل نمازگزاردن که مجمع مسلمانان برای تبادل نظر در بسیاری از امور است، نقشی بی بدیل را در دادن هویت اسلامی به شهرهای اسلامی بازی می کند و به همین جهت است که بسیاری از افرادی که در باب معماری و هنر اسلامی و شهر اسلامی پژوهش می کنند، تاکید بسیاری را بر آن روا می دارند. هرچند قبل از اسلام هم نیایشگاههای مسیحی و یهودی و زردشتی زیادی وجود داشتند، اما با توجه به صبغه های اجتماعی و سیاسی اسلام نیایشگاههای مسلمانان هویتی جدید را به شهرهای اسلامی عطا کرد. مفهوم شهر برای اولین بار در یونان باستان و متناسب با تغییرات شگرفی که انسان یونانی به خود دید، به وجود آمد. شهردر تفکر یونانی جایی است که سرشت انسانی را شکل می دهد و به همین جهت است که در اندیشه های افرادی چون افلاطون و ارسطو سعادتمندی انسان بدون وجود شهر معنا ندارد. با رشد اسلام و تغییر نام یثرب به مدینه که به معنای شهر بود، گویی ما اهمیت زیاد شهر در جهان و اندیشه اسلامی را نیز شاهد هستیم. می دانیم یکی از ویژگیهایی که تفکر اسلامی را از تفکر دو دین ابراهیمی دیگر جدا می کند، توجه به مولفه های اجتماعی است. در این میان، باید تذکر داد هرچند شهر موجود در تفکر یونانی با مدینه موجود در تفکر اسلامی اشتراکهای مفهومی و معنایی دارد، اما آنها را نباید به یک معنا گرفت و پارهای پیش فرضهای فلسفی در شهر یونانی موجودند که مدینهاسلامی آنها را مطرح نمی کند و به یک جهان بینی دیگر قایل هستند.
34
سبکهای شهرسازی در ایران دوران اسلامی
جهان بینی اسلامی، شهرهای دوران اسلامی را از شهرهای ماقبل آن (پارتی)متفاوت و متمایز کرده است. شهروند شهردوران اسلامی ، همچون روستایی و یا ایلیاتی معتقد به جهان بینی اسلامی، فرمانبردار احکام اسلامی، امام ، خلیفه و یا نمایندگان آنان است، بنابراین شهر دارای زندگی مستقل و خاص با مقررات و امتیازات متفاوت نبود و از این لحاظ تفاوتی بین شهر و ده (جز تفاوتهای ناشی از جمعیت ، استقرار دیوانها ، جامع و غیره) وجود نداشت و نقش دینی دوران اسلامی بر اهداف نظامی ـ اقتصادی حکومتهای مستقر در آن شهر اولویت داشت… فارغ از سبکهای مختلف ، چهار عنصر مسجد، بازار و محله و حمام ، مشخصه شهر دوران اسلامی می باشد که به اختصار مورد بررسی قرار می گیرند: مسجد :
دولت اسلامی در شهر متولد می شود و با توجه به اینکه تشکیل این دولت برای اولین بار در « مسجد » صورت گرفت ، بنابراین وجود مسجد جامع به یکی از مشخصات اصلی شهر دوره اسلامی تبدیل می گردید. این امر تا آن حد اهمیت دارد که در دوران اولیه دولت اسلامی و قبل از تشکیل حکومتهای محلی ، سکونتگاهی به مقام شهر می رسید، که صاحب جامع باشد. مسجد جامع علاوه بر نقش دینی ، نقشهای سیاسی و اجتماعی بسیار قوی می یافت. دولت اسلامی از مفاهیم آرمانی برادری ، برابری و نفی هرگونه تمایزات اجتماعی آغاز نمود و به سازمانی قاهر و مملو از تمایزات اجتماعی تبدیل شد. این تغییر و تحول نمود کالبدی نیز داشت و در مسجد ، بازار و محله بروز کرد.. تطور نمود کالبدی مسجد را در چهار دوره می توان بررسی کرد:
35
دوره اول : مدت کوتاهی از صدر اسلام را شامل می شود که مسجد ساده و بی پیرایه بود و الگوی آن مسجدالنبی است. در این دوره مسجد در پر رفت و آمدترین نقطه شکل گرفت و با مصالحی مانند مصالح ساختمانهای پیرامون ساخته شد. دوره دوم : عمدتاً حکومت بنی امیه را شامل می شود، در عین آنکه مسجد در رابطه کامل با قدرت اسلامی قرار داشت ولی در کنار خود دارالاماره را به عنوان مقر حکومت دارا بود و جامع در ارتباط مستقیم با شارع عام و بازار استقرار می یافت. در این دوره شهر جایی بود که دارای جامع باشد. دوره سوم : خلافت عباسیان و تشکیل امپراتوری اسلامی را شامل می شود.در این دوره مسجد به طور کامل از دارالاماره جدا شد ومفاهیم فضایی کهندژ ، شارستان و ربض از نو زاده شدند. جامع به عنوان مکان اصلی اجتماعات مردمی، به کلی خود را از حکومت جدا کرد و از شکل ساده و بی پیرایه دوره اول و تا حدودی دوره دوم ، خارج شد ، با این حال هنوز شهر به جایی گفته می شد که دارای جامع باشد. دوره چهارم : به ظهور حکومتهای قدرتمند محلی در دل امپراتوری اسلامی باز می گردد. در این دوره، در شکل و توزیع مساجد تغییرات بنیادین آشکار گردید. مسجد به مکانی به منظور خودنمایی حکومتها و با ظاهری پرشکوه و معماریهای یادمانی تبدیل شد. در این دوره، مدارس زیادی در جوار مساجد احداث گردید و هر سکونتگاهی با داشتن جامع لزوماً شهر به شمار نمی آمد. بازار : ایجاد بازار و میدان در کشورهای مفتوحه توسط دولت اسلامی نقش اساسی به این دو عنصر در سازماندهی شهر دوره اسلامی داد به گونه ای که با تقریبی نزدیک به یقین می توان از بازار و میدان به عنوان عناصر اصلی شهر دوره اسلامی یاد کرد. بازار نیز مانند مسجد از شکل ساده شروع شده و به تدریج پیچیدگی فضایی و انتظام کامل می یافت. در واقع بازار نیز به عنصری برای خودنمایی حکومتهای محلی و منطقه ای تبدیل گردید. بازار در دوره اسلامی مانند دوره ساسانی در میان شهر قرار گرفت و از میدان اصلی شهر (مقر حکومتی) به سوی باروی شهر امتداد پیدا کرد با این تفاوت که بازار به دور مسجد و مدرسه می چرخید.
36
محله:
علی رغم اینکه در بدو تشکیل دولت اسلامی ایجاد قشربندی اجتماعی بر مبنای قوم، قبیله ، نژاد نفی می گردید ، اما در زمان تشکیل امپراتوری اسلامی، این محله بندیها گسترش می یافت که مبنای آن برخلاف دوران ساسانی نه براساس نظام کاستی و طبقاتی بلکه براساس تفاوتهای قومی ، قبیله ای بود. در این دوره محلات در تضاد و تقابل با یکدیگر بودند و ارتباط محله با سازمان اجتماعی عشیره ای خود (جامعه شهری، روستایی و ایلاتی) بسیار بیشتر از رابطه آن با محلات مجاورش بود. هر یک از محلات مسجد، بازارچه ، مدرسه ، آب انبار، قنات و حمام خاص خود را داشت
ویژگی های محله ایرانی اسلامی:: چنان چه مفهوم محله را به شکلی که در تاریخ ایران مشهود است، تنها منحصر به شهرسازی اسلامی یا ایرانی بدانیم باید ویژگی های آن را نیز در همین شهرسازی بیابیم. «در سرزمین های اسلامی، شهر مجموعه ای است از محلات متجانس و همگن که براساس روابط، مناسبات، شکل و وابستگی های قومی، مذهبی و حرفه ای یا سرزمینی، در مکانی مشخص متجمع شده و هویت و اصالت خود را سال ها به همین صورت نگاه داشته اند.» (مشهدی زاده دهاقانی، 1383) همچنین فلامکی (1383) در مورد اصول زندگی محله ای شهرهای ایران پنج خصوصیت ذکر می کند که عبارتند از: 1ـ هر یک از محلات مسکونی شهرها از خود یاری و استقلال سکونتی مشروط و محدود برخوردارند. 2ـ نوع زندگی اجتماعی محدود و مستقل از بازار (و تحرک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن) در طرح شهر و محلات مسکونی وجود دارد. 3ـ در مقابل مجموعه فضایی بازار، به عنوان فضای عمومی برای همه شهروندان و برای تازه واردان به شهر ـ محلات مسکونی دارای حجاب سکونتی خاص است. 4ـ
37
38
به خاطر ویژگی های سنتی بالقوه ای که نزد خانواده های ساکن در محلات مسکونی وجود دارد، رفتار اجتماعی ساکنان در محله شکل خاص می یابد. و هر فرد معرف شخصیتی است عاری از بی رنگی 50 همزیستی متشکل خانواده های ساکن یک محله از وقایع تاریخی و اتفاقی غیرمنتظره شهری منطقه ای تاثیر می پذیرد. وی اضافه می کند که تنها در لحظه هایی زندگی مردم شهرها آرام و در رفاه است که همه اصول ذکر شده به نحوی شایسته اعمال می شود. ولی در هر حال، تداوم فکری و نیاز به اتکا بر این اصول را در لحظه هایی که شهر و محلات آن دچار بحران هستند، همیشه می توان به عنوان پدیده های خاص زندگی محله ای در شهرهای ایران بازشناخت با توجه به وجود مشخصات مشترک مذکور در شهرهای اسلامی سبکهای مختلف شهرسازی در دوران اسلامی عبارتند از:
سبک شهرسازی خراسانی (قرن یکم تا قرن چهارم هـ .ق.)
سبک شهرسازی رازی (قرن چهارم تا قرن هفتم هـ .ق.)
سبک شهرسازی آذری (قرن هفتم تا قرن یازدهم هـ .ق.)
مکتب شهرسازی اصفهان (قرن یازدهم تا شروع قرن سیزدهم هـ .ق.)
سبک شهرسازی تهران (اوایل قرن سیزدهم تا سال 1299 هـ .ش.)
39
شهر اسلامی از جمله ایران, دارای ویژگی های زیر بوده است:
– مسجد؛ که در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه می کرد. در اینجا نماز جمعه برپا می شد و مدرسه ای به آن چسبیده بود که تعالیم علمی و مذهبی را ارایه می داد.
– بازار؛ در خارج از مسجد اصلی قرار داشت و درآنجا فعالیت های اقتصادی شهر عرضه می شد. توزیع کالا و فروش آن از نظر مکانی اغلب از جنبه ماهیتی شان صورت می گرفت: اقلام مقدسی مانند شمع، بخور و عطر و اقلامی که توسط کتاب فروشان و صحافان به فروش می رسید، در نزدیکی مسجد قرار داشت و بقیه کالاها در فاصله دورتری بودند. ناحیه مرکزی شهر نیز محل تجمع سایر فعالیت های عمومی از قبیل فعالیت های اجتماعی، اداری، تجاری، هنری، هنرهای دستی، حمام و استراحتگاه ها بود.
– ارگ؛ که به قصبه مشهور است نماد حاکمیت بوده است. قصبه – که دور تا دور آن دیوار بود- مشتمل بر ناحیه ای بود که دارای مسجد، باغ ها و دیوان خانه های ساکنان خودش بود و معمولاً در بخش بالایی شهر قرار داشت.
40
– مناطق مسکونی؛ به مجموعه ای از خانوارهایی گفته شده که زندگی شان بر نزدیکی و صیمیت استوار بوده است؛ امری که در پیونددهی شخصی، منافع مشترک و وحدت اخلاقی مشترک متجلی بوده است. این مناطق مسکونی عملاً متراکم بوده و هرکدام دارای مسجد، مدرسه، نانوایی، مغازه اشیا و لوازم ضروری مختص به خود بوده است. آنها هر کدام دروازه های خودشان را داشته اند که معمولاً پس از آخرین عبادت در شب بسته و پیش از آغاز نخستین عبادت صبحگاهی باز می شدند. مناطق مسکونی در الجزایر و تونس از چنین نمونه هایی بوده اند. این مناطق از لحاظ قومی سازمان یافته بوده اند. برخی مسلمانان نیز در مناطق مسکونی دیگر جمع شده بوده و هر گروه باورهای فرهنگی خودش را پیاده می کرده و برای آنها جشن می گرفته اند.
گرچه عامل چند قومیتی از جنبه واقعی در شکل گروهی متجلی بوده اما آنان از نظر اقتصادی، اعتقادی و اجتماعی از یک نظام حقوقی پیشرفته و مشترک برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از این طریق مساوات همه گروه ها تامین می شد. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد، مگر به تقوا.
41
– شبکه خیابانی؛ پیوند میان مناطق مسکونی و مکان اصلی از طریق شبکه باریکی از خیابان های پیچ در پیچ صورت می گرفته است. خیابان هایی که خود به خیابان ها و بن بست های شبه خصوصی، خصوصی و عمومی تقسیم می شدند.
– دیوار؛ همواره دیوار مستحکمی با تعدادی دروازه، شهر را در برمی گرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
– نمای بیرونی؛ در بخش بیرونی دیوارها، قبرستان ها (قبرستان های مسلمانان و یهودیان)، بازار هفتگی و غیره وجود داشته است.
42
شهر ایرانی پیش از اسلام و پس از اسلام:
چنین رسم شده است که هر مقوله ای را در ایران به پیش و پس از اسلام تفکیک کنند و این کلیت مساله «شهر» را نیز در بر می گیرد، حال برخی شهر مدرن را نیز به عنوان یک شیوه، در امتداد دوره پس از اسلام، متمایز می کنند. ولی ما معتقدیم «شهر» نیز همچون هر پدیده اجتماعی دیگر از یک« پیوستگی» برخوردار است، یعنی از ایجاد نخستین کانونهای تمرکز جمعیت یکجانشین در آبادی هایی که به تدریج توسعه یافتند تا پیدایش کلان شهرهای امروزی با یک مقوله واحد روبرو هستیم که اگر چه ممکن است از لحاظ ریخت شناسی (مورفولوژیک) کاملاً متمایز جلوه کند ولی از جنبه کاربردی و ساختاری دارای روحی واحد است، در اینجا با وحدتی مواجهیم که به تبع کارکردهای گوناگون، شیوه معیشت، دوره تاریخی، … و تکنولوژی دچار دگرگونی می شود ولی در هر صورت موضوعیت خود را از دست نمی دهد و همواره دارای عناصر مشترک اساسی است. با این وجود خواهیم کوشید شهر ایرانی را از نخستین جلوه های آن ردیابی کنیم و در دوره های مختلف تاریخی مطالعه نماییم
43
الف) دوران پیش از تاریخ : ظاهراً نخستین جمعیتهای شناخته شده پیش از تاریخ ایران در روستاهای کوچکی که به طور وسیعی پراکنده بود زندگی می کردند. در طول روزگاری دراز، فشار و تاثیر محیطی مشترک، واکنشهای همانندی را به وجود آورد که نتیجه آن پیدایش رسوم و عقاید و نهادهای متشابه بود. همین که این واحه های تمدنی پا از مراحل اولیه شکار و گردآوری خوراک بیرون گذاشتند خودکفایی آنها کمتر گشته وابستگیشان به یکدیگر بیشتر گردید. کهنترین اقامتگاه در سیلک که تاریخ آن پیش از هزاره پنجم است، ظاهراً فقط شامل کلبه هایی بوده که از شاخه درخت درست شده بود. در مرحله بعدی است که ساختمان با خشت دست ساز آغاز گردید، خشت و آجر جدید چهارگوش که اطرافش مسطح است و در قالب زده می شود در هزاره چهارم آشکار شد، ظاهراً این نوآوری نیز از ابداعات ایرانیان بوده است اشیایی که در گورستانی در تپه «سیلک» پیدا شده و بعضی از آنها آهنی است متعلق به هزار سال قبل از میلاد است. اشیایی که در این قبرها پیدا شده عبارتند از اسلحه برنزی و آهنی و تزیینات متعلق به زین و برگ اسب. این قبور متعلق به اشخاص تازه واردی است که بدون شک اسب سوارند و تمدن دیگری غیر از مردم بومی ایران آن عصر دارند و آقای گیرشمن که این اشیاء را کشف کرده احتمال می دهد این قبرها متعلق به ایرانیها -آریایی ها- و به احتمال قوی «مادها» باشد. یک نمونه دیگر برای استمرار و تحول شیوه زندگی را می توان در لرستان کنونی جستجو کرد:
44
در دره هلیلان، تقریباً نرسیده به شمال آن، در نتیجه حفاری هایی که به وسیله «مرتن سن» در سال 1964 در تپه گوران انجام گرفته معلوم شده که در لایه های «با سال – Basal» که مربوط به 6500 سال قبل از میلاد است دهکده نیمه مسکونی وجود داشته که خانه های آن از چوب بوده است اما همین دهکده تا سال 5800 قبل از میلاد به صورت یک دهکده کاملاً مسکونی درآمده که خانه های آن با آجر ساخته شده بود، در حالی که لایه های زیرین آجری نبودند. سابقاً مراکز عمده پیدایش تمدن را منحصر به دلتای نیل، میان رودان (بین النهرین) و حوزه رود سند می دانستند، گاهی نیز چین را به این مجموعه می افزودند ولی کارهای متاخر دیرین شناسان نشان می دهد که در کنار این کانونهای بزرگ مدنیت و شهرنشینی، نه تنها نقش فلات ایران به عنوان کریدوری برای ارتباط فرهنگی، حایز اهمیتی درخور است بلکه تاثیر آن ، گاه بیشتر از نقاط سابق الذکر می باشد. برای مدتها باستان شناسان مراکز شهری سرزمین بین النهرین را در برابر مناطق کم جمعیت و عقب افتاده ایران قرار می دادند حال آنکه حفریات دانشگاه هاروارد در تپه یحیی کرمان (1970)، هیات حفاران ایتالیا در شهر سوخته سیستان (1969)، حفریات دانمارکیها در اطراف خلیج فارس (1969)، باستان شناسان اتحاد شوروی در آسیای مرکزی (1972)، کاوشهای گروه کانادایی دانشگاه اونتاریو در کنگاور (1975)، دانشگاه میشیگان در دهلران (1975) و نیز کاوشهای باستان شناسان دانشگاه تهران در دشت قزوین (1976) دگرگونیهای بنیادی در نظریه فوق به وجود آورده است. وسعت مناطق استقرار در آغاز شهرنشینی و میزان یافته ها در حفریات و تاریخ آنها که برابر 3400-3000 قبل از میلاى است نشان می دهد که روابط میان بین النهرین و سرزمین ایران، دوجانبه و متعادل بوده است. در قرون اولیه هزاره سوم پیش از میلاد، جوامع روستایی در سراسر ایران به موازات بین النهرین با آهنگ رشد برابری در راه رسیدن به مرحله شهرنشینی گام برمی داشتند
45
حتی برخی معتقدند پاره ای از نوآوری ها از ایران به میان رودان و سایر نقاط رفته است، پروفسور پوپ می نویسد : در هزاره های چهارم و پنجم قبل از میلاد اهالی فلات ایران زارع به تمام معنی بوده اند. حتی بایستی گفت این مردمان اولین کشاورزان جهان می باشند و معلومات مربوط به زراعت از روستاهای این سرزمین به سه منطقه رودخانه ها، یعنی «دره سند»، «ماوراءالنهر» و «بین النهرین» منتقل گردیده است. مدارک و شواهد به دست آمده از حفریات باستان شناسی در شرق ایران نشان می دهد که از اواخر هزاره چهارم تا اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، میان محوطه های مسکونی در شرق ایران (سرزمینی به وسعت 1.5 میلیون کیلومترمربع) رابطه فرهنگی تنگاتنگی برقرار بوده است. محوطه های مذکور بی هیچ اتکایی بر مواد اولیه یا فرآورده های کشاورزی بیگانه یا با کمترین وابستگی بدان تمام نیازمندیهای خود را در شرایط انزوا تهیه و تولید می کردند. شهرها هم مانند انسان ها زاییده می شوند، زندگی می کنند و می میرند. برای نمونه، شهری که باستان شناسان ایرانی در سال 1351 به سرپرستی مهندس حاکمی در حوالی شهداد در منطقه کویر از زیر خاک بیرون آورده اند معلوم است که در دوران ماقبل تاریخی از موقعیت جغرافیایی مساعد و آب و هوایی بهتر برخوردار بوده است. در کنار این شهر، در حدود 2400 سال پیش از میلاد رود کوچکی جریان داشته ولی ناگهان سربه طغیان برمی دارد و یک لایه ضخیم از گل و لای روی خانه های گلی شهر باقی می گذارد. وجود این رودخانه در کویر، در حدود 4400 سال پیش، حاکی از میزان بارندگی بیشتر در نواحی مرکزی ایران، نسبت به زمان ماست.
46
ب) دوران مادها: تقریباً از آغاز سال 800 پیش از میلاد، در فلات ایران و مرزهای کوهستانی باختری آن، یک نیروی جهانی در شرف تکوین بود. در این ناحیه مهاجرتهای متراکمی اتفاق افتاد و دسته های کوچک بیابان گرد به -سوی- اطراف به جنبش آمدند. حتی میان طوایف منفردی که در دره های محصور و محفوظ به سر می بردند و گاهی اوقات بین مردمی که در شهر و روستاها با قلاع مستحکم زندگی می کردند در برابر خطری مشترک اتحاد برقرار می شد، این خطر از جانب بابل و آشور بود. از میان این ملتهای گوناگون بود که سرانجام «مادها» به عنوان نیروی برتر قد علم کردند. در سال 612 پیش از میلاد، مادها از زیر یوغ آشور به در آمده شهر نینوا را به تصرف خویش در آوردند. در آخر قرن هفتم شاه ماد، هوخشتر، شهر اکباتان (همدان کنونی) را به پایتختی برگزید. دوره مادها نیز مانند دوران پیش از تاریخ و بخش بزرگی از دوره پیش از اسلام در پرده ای از ابهام است و اطلاعات اندک ما به همراه بازمانده های پراکنده مان از آن روزگار امکان مطالعه جامع و پژوهش ژرف را محدود می کند و حتی گاه داده هایی متناقض بروز می کنند. اکثر اطلاعات موجود درباره مادها از یک سو اختصاص به تاریخ نویسان یونان و از سوی دیگر کتیبه های آشوری دارد. هرودت طول دوره مادها را 150 سال می داند ولی «کتزیاس» دو برابر این مقدار. هگمتانه به عنوان مهمترین شهر شناخته شده مادها، طی سلسله های بعدی نیز به حیات خود ادامه داد و حتی شهر همدان بر ویرانه های آن ساخته شد، اجازه دهید همراه با کاوشگران ایرانی به بخشی از پایتخت کهن ایران که به تازگی از دل خاک به فرزندان میهن رخ نموده است نگاهی داشته باشیم
47
هیات باستان شناسی در 16 سال و با انجام 9 فصل کاوش در تپه هگمتانه موفق شد یکی از قدیمیترین شهرهای ایران را در محدوده 25 هکتاری این تپه از زیرخاک بیرون آورد … این شهر حکومتی دارای معابر و خیابانها و کوچه هایی به عرض 3.5 متر است که در راستای شمال شرقی به جنوب غربی به موازات هم و در فاصله 35 متری ایجاد شده اند، در حد فاصل آن نیز خانه هایی یک شکل و در اندازه 17.5 در 17.5 متر در دو ردیف ساخته شده اند. حصار عظیم شهر به قطر 9 و ارتفاع 7 متر نیز از دل خاک بیرون آورده شده. گاه، مادها و آریایی های نخستین را مردمی شبان و چادرنشین معرفی می کنند و گاه آنان را جنگجویانی دژنشین و شهروندانی ثروتمند می نمایانند، ولی واقعیت آن است که آریایی های مهاجر آنچنان دلیر بودند که بر بومیان ایران پیروز شدند و برساخته های اینان دست یافتند و آنگونه باهوش بودند که در کمتر از چند سده بزرگترین و در عین حال پرشکوه ترین امپراتوری های شرق را بنیاد گذاردند و در این راستا به خلاقیت، آبادانی و تمدن توجه کردند. ایران را چنان بزرگ و پرهیبت بنا نهادند که هنوز پس از حدود 3 هزار سال هرچند پاره هایی از آن به کام بیگانگان فرورفته ولی حاکمان نالایق و وارثان نااهل این سرزمین نتوانسته اند همه خاکش را به بادفنا و همه عظمتش را به خفقان فراموشی بسپارند. شهرهایی که در دوره مادها احداث شدند، بیشتر جنبه اداری- سیاسی داشتند. در آن هنگام نه توانایی و بنیان اقتصادی کشور در حدی بود که بازرگانی و تولید صنایع دستی را تا آن حد رونق بخشد که منجر به احداث شهرهای نوین شود و نه قدرت نظامی مادها به گونه ای بود که پهنه وسیعی را در بر گیرد و امکان مبادلات اقتصادی بین شهرهای کهن و بازرگانی سرزمینهای مجاور را با مراکز تجمع و سکونتگاههای ایران، در راههایی امن، ممکن سازد
48
مراجع:
[1]. آنال نام مجله ای بود که در سال 1929 در فرانسه آغاز به کار کرد . دیدگاه این مجله که بعد ها به نام مکتب آنال معروف شود ، تلاش برای دست یابی به مرحله ای پیشرو یعنی مرحله ی ترکیبی یا سنتز ِ وحدت نظریه و روش در کارعلمی بود. نگاه آنها متوجه نارسایی های مخربی بود که حاصل از جدایی بین تاریخ نگاری و علوم اجتماعی و تفرقه بین مورخین با تخصص های گوناگون ایجاد شده بود. هانری بر ، مارک بلاک(بلاخ) ، فرنان برودل از سردمداران این مکتب محسوب می شوند. برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به کتاب سرمایه داری و حیات مادی اثر فرنان برودل و مقدمه ی پرویز پیران بر آن کتاب. (این کتاب توسط آقای بهزاد دهباشی ترجمه شده و نشر نی آن را در سال 1372 به چاپ
است.)
[2] پرویز پیران- اندیشه ی ایرانشهر شماره ی 6
[3]. پرویز پیران- اندیشه ی ایرانشهر شماره ی 6 – "حرف و حدیث شکل گیری پژوهش شهر شناسی ایران " – ص 15
[4]. مریم یاسری- جستارهای شهر سازی ، شماره ی دوازده " نظریه شهر در ایران، سخنرانی دکتر
پرویز پیران در خانه ی هنرمندان " – ص 118
[5]. همان. ص 119
49
[6]. نشریه ی جامعه ی نو، شماره ی 19 " به کجا میرویم؟ گفت و گو با پرویز پیران "
[7] پیران از عبارت نیروهای تغییر آفرین اجتماعی به جای مفهوم طبقه در تاریخ ایران صحبت می کند . و استدلال میکند که به دلیل باز تولید نظام استبدادی ، انکشاف طبقاتی در تاریخ ایران اتفاق نیافتادست. [8]. همان
[9]. چشم انداز ایران ،آبان و آذر85 – "هویت ملی جامعه ی ایران گفت و گو با پرویز پیران" ص 15 [10].نشریه ی جامعه ی نو، شماره ی 19 " به کجا میرویم؟ گفت و گو با پرویز پیران "
[11].پرویز پیران- اندیشه ی ایرانشهر شماره ی 6 – " نظریه آبادی جانشین نظریه شهر" ص 85 [12].همان ،ص 83
[13]. پرویز پیران- اندیشه ی ایرانشهر شماره ی 6 –" نظریه راهبرد و سیاست سرزمینی جامعه ی ایران [14]. پرویز پیران- اندیشه ی ایرانشهر شماره ی 6 – " نظریه آبادی جانشین نظریه شهر" ص 78
[15]. همان ص 86
[16]. همان ص 90
50
1 میرمحمدى، حمیدرضا، «تاثیر فرهنگ اسلامى بر پیدایش و دگرگونی شهرها»، مشکوه، شماره52، پاییز 1375، ص79.
2- میرمحمدى، حمیدرضا، «پژوهشى در مکانهاى ملقب به مشهد در ایران»، مشکوه، شماره 48، پاییز 1374، ص62.
3- نظریان، علىاصغر، جغرافیاى شهرى ایران، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ اول، 1374، ص17.
4- ابنحوقل، صورهالارض ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات امیرکبیر،1366، ص167.
5- اصطخرى، مسالک الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340، ص170.
6- سلطانزاده، حسین، روند شکلگیرى شهر و مراکز مذهبى در ایران، تهران، آگاه، 1362، ص124.
7- پیشین، ص123.
8- شکوهى، حسین، جغرافیاى اجتماعى شهرها، انتشارات جهاد دانشگاهى، تهران، 1365، ص201
51
9- سعیدى رضوانى، عباس، بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص104.
10- مشهدیزاده دهاقانى، ناصر، تحلیلى از ویژگیهاى برنامهریزى شهرى در ایران، تهران، دانشگاه علم و صنعت ایران، 1373، ص245.
11- پیشین، ص250.
12- پیشین، ص257.
13- جغرافیاى شهرى ایران، ص24.
14- تحلیلى از ویژگیهاى برنامهریزى شهرى در ایران، ص281 و279.
15- پاکنژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، جلد 2، تهران، انتشارات اسلامیه، بىتا، ص117.
16- روند شکلگیرى شهر و مراکز مذهبى در ایران، ص126.
17- جغرافیاى شهرى ایران، ص27.
18- بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، ص110.
19- جهتبررسى اکولوژى اجتماعى شهرهاى اسلامى مراجعه کنید به: جغرافیاى اجتماعى شهرها، ص191 تا 201.
20- لازم به توضیح است که در فرهنگ آبادیها و مکانهاى مذهبى کشور، تالیف دکتر محمدحسین پاپلى یزدى از انتشارات بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، حدود 4000 مکان مذهبى در کشور شناسایى شده است
52