چکیده
افسردگى هر چند که از شایعترین اختلالات روانى انسان است، با این حال شاید بیش از هر اختلال روانى دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه مىشود. یکى از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگى، در آمیختن آن با غمگینى معمولى است. در زندگى هر کس موقعیتهایى پیش مىآید که خواه ناخواه او را غمگین مىسازد، اما این حالت با آشفتگى واقعى روانى و تقلیل بینش معنوى شخص همراه نیست. برعکس، افسردگى حالتى است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون مىسازد.
این بیمارى اختصاص به یک طبقه معین اجتماع یا کشور بخصوصى ندارد. علائم زجر دهنده آن را در میان مردم از ثروتمند و فقیر گرفته تا دانشمند و بیسواد و شاه و گدا، زن و مرد و در هر گوشهاى از عالم مىتوان یافت.
مقدمه
افسردگی چیست و به چه صورت در زنان و دختران نمود پیدا می کند؟
افسردگی یک اختلال عاطفی است که در بعد عواطف فرد اختلال ایجاد می کند. افسردگی می تواند هم دلایل بیرونی و محیطی و هم علل ژنی و درونی داشته باشد. به لحاظ ژنی هورمونها تغییراتی در بدن ایجاد می کند.
ما در زبان روزمره، از کلمه افسردگی جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکامی، نا امیدی، و شاید رخوت و بی حالی استفاده کنیم اما زمانی که درمی یابیم پزشکان، روان پزشکان و روان شناسان بالینی این کلمه را به شیوه ای متفاوت به کار می برند، سردرگم می شویم. ازدید آنان، افسردگی یا بیماری افسردگی، حالتی است که به درمان ویژه نیاز دارد. به علت این درهم شدن واژه ها افراد عادی و درمانگرانی که بیماری افسردگی مبتلا نشده اند، احتمالا همدردی و مساعدتی کمتر از آنچه جدی بودن موضوع افسردگی می طلبند، ازخودظاهر می سازند.آنان ممکن است چنین تصور کنند که افراد افسرده تن پرور، خودخواه، یا اهل تمارضند و آنان را با چنین عباراتی نصیحت می کنند : "سعی کن خودت را جمع و جور کنی" یا "خودت را از این حالت خارج کن، به آن بدی هم که فکر می کنی نیست"
افراد مبتلا به خوبی این مسئله را احساس می کنند که دوستان، همکاران و خانواده های آنها نمی توانند مشکل آنها را درک کنند و با آنان همدلی نشان دهند وبا نگرانی از اینکه دیگران آنها را به عنوان فردی متمارض تلقی کنند، ناراحتی شان را دو چندان می سازد.
ضرورتهای تحقیق
تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمره بالاترین نعمتهاست . و بدیهی است که بیماران روانی مخصوص به یک قشر ویا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شوند و امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای تمام افراد وجود دارد . از میان اختلالات رفتاری زنان و بیماری آنان لازم است که بیشترین توجه به بیماری افسردگی شود زیرا افسردگی نوعی احساس غم است که اگر درجهت جلوگیری از آن اقدامی نشود به تدریج منجر به گوشه گیری خواهد شد و تقریبا حالت بی تفاوتی به انسان دست می دهد و این زنگ خطر بزرگی است برای زندگی چرا که چنین شخصیتی دچار نوعی کوری می شود و در اثر همین کوری خوبیهای زندگی را نادیده گرفته و فقط بدیها را می بیند واضح است چنین شخصی اکثر اوقات در تنهایی به سر میبرد و هرگز حاضر به رقابت مثبت در هیچ عملی نیست زیرا که خود را شایسته رقابت با دیگران نمی داند و در نتیجه پس از چندی اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و مسلم است که نتیجه کارش نه رضایت بخش خواهد بود نه قابل اعتماد . وجود یک بیمار روانی به کار عادی – اقتصادی خانواده لطمه شدید وارد می کند درآمد را کاهش داده و از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده را در وضع ناراحت و تاسف باری قرار می دهد . مراقبت و نگهداری بیمار روانی زندگی خانواده را مختل و نشاط و رفاه فردی را از اعضای خانواده سلب می کند . برای سازمان های درمانی – آموزشی – سیاسی – اقتصادی – انتظامی مساله بزرگ و پیچیده ای را ایجاد می کند . به این ترتیب عدم توجه به مسائل عاطفی و روانی زنان – آنها را با مسائل و مشکلات عدیده ای روبرو می کند و آنان را به صورت یک زن دشوار تحویل جامعه می دهد . تراکم مشکلات خطری است که زنان را تهدید می کند و مشکلی که بازشناسی – علت یابی و درمان نشده است با مشکل دیگری پیوند می خورد و ممکن است که در یک دور باطل به پاره ای انحرافات – کمبودها و حتی بزهکاریها در زنان منجر شود .
تعریف مساله
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند.
افسردگی – زنان – روابط اجتماعی
امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردان وجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلامی شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکی و شیوه زندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
1-هر فردی به دلیل خاص خود ، به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2ـعلائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ، ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از:
علائم افسردگی
1- شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2- احساس خستگی دائم
3- سوء هاضمه و یبوست
4- اختلالات قاعدگی و جنسی
5-عدم احساس شادی و نشاط
6- لذت نبردن از زندگی
7- زودرنجی
8-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9- کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10-از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11- احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13- اقدام به خودکشی
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف ) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب ) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .
ج )عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .
هورمون ها وافسردگی
هر چقدر که بعضی از زنان سعی درانکار دارند، ولی این طور به نظر می رسدکه تفاوت های هورمونی که در جنس زنانه وجود دارد تمایل به بروز افسردگی در ایشان را افزایش می دهد. درحقیقت، افسردگی و اختلالات هورمونی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. از آنجایی که میزان جریان هورمون ها در زنان بیشتر است، می تواند یک دلیل دیگر برای ریسک بالای ابتلای آنها به افسردگی باشد و به همین دلیل است که دختران پس از بلوغ جنسی یعنی زمانی که هورمون های زنانه شروع به ترشح می کنند، حساس تر از پسران هستند. درحقیقت زنان، به ویژه دردوران مربوط به تولید مثل(قاعدگی، تخمک گذاری، بارداری و یائسگی) نسبت به افسردگی آسیب پذیرتر هستند.
تغییرات هورمونی دراین دوران برانتقالات عصبی که کنترل روحیات را بر عهده دارند، اثر می گذارند. هورمون استروژن هم با واکنش در برابر استرس، دربروز افسردگی اثر دارد و در مواقع بروز استرس، در بروز افسردگی اثردارد. درمواقع بروز استرس غده آدرنال به میزان زیادی هورمون کورتیزول ترشح می کند که فعالیت سیستم دفاعی و سوخت و ساز بدن را افزایش می دهد و می توان به راحتی گفت ترشح اضافه استروژن هم سبب افزایش ترشح هورمون کورتیزول و هم باعث کاهش فعالیت آن می شود تا دوباره به میزان طبیعی بازگردد.
در طول دهه های اخیر مطالعات بسیاری نشان داده است که بیش از نیمی ازافرادی که دچار افسردگی های عمیق بوده اند، دارای میزان زیادی از کورتیزول بوده اند اگر هورمون استروژن میزان کورتیزول را پس از استرس افزایش می دهد، پس این هورمون زنان را بیشتر به سوی افسردگی می کشاند، به ویژه پس از یک تنش عصبی.
آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:
تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود.
بلوغ و افسردگی
پیش از بلوغ ، دختران و پسران کمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی
پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتربستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ، مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متاثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تاثیر قابل توجهی بر ابتلا به این بیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.
دوره های تولید مثل
دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تاثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ، دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .
نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی
نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در
دوره ی کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .
سالخوردگی و افسردگی
در دوره ی سالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .
درمان افسردگی
با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تاثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند . اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستین گام، آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .
روشهای درمانی
درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند:
1-درمان های غیر دارویی مانند: روان درمانی و رفتار درمانی
2-درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار موثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ، اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد . لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .
خصوصیات افراد مبتلا به افسردگی
یک فرد افسرده رفتار و ظاهرى کند یا تحریک روانى – حرکتى دارند، که با تماس چشمى ضعیف، اشکبارى غمگینى پژمردگى و بىتوجهى به ظاهر شخص همراه است.
تکلم او خود انگیخته نیست در صحبت کردن مکشهاى طولانى دارد و آهسته و یکنواخت حرف مىزند. 60 درصد بیماران افسرده افکار خودکشى دارند و 15 درصد آنها خودکشى مىکنند، داراى احساس نافذ نومیدى، وسواس،بىارزشى و گناه، بلاتصمیمى، فقر محتوى، توهمات و هذیانها هستند.خواب فرد مختل است. الگوى خواب متفاوت اما غالباً به این شکل است که بیمار به سختى به خواب مىرود، خواب ناآرام و دورههایى از بیدارى شبانه دارد و معمولاً چند ساعت قبل از بیدار شدن خواب راحتترى را تجربه مىکند.
تست ابتلا به افسردگى
تست ابتلا به افسردگى یکسرى سوالات کوتاه مىباشد که براى تشخیص افسردگى در افراد مسن به کار مىرود. این تست بطور بسیار سریع و آسان قابل انجام است:
1- آیا به طور کلى از زندگى خود راضى هستید؟
2- آیا تعداد زیادى از فعالیتها و علاقههاى خود را از دست دادهاید؟
3- احساس مىکنید که زندگیتان پوچ و تهى گشته است؟
4- اغلب بىحوصله مىگردید؟
5- آیا نسبت به آینده امید دارید؟
6- آیا افکارى شما را رنج مىدهند و شما نمىتوانید آنها را از ذهن خود خارج سازید؟
7- اغلب اوقات روحیه خوبى دارید؟
8- از وقوع یک حادثه به نگران هستید؟
9- اکثراً خوشحال مىباشید؟
10- اغلب احساس درماندگى مىنمائید؟
11- آیا بیشتر وقتها احساس بىقرارى و ناآرامى مىکنید؟
12- ترجیح مىدهید به جاى بیرون رفتن و انجام کارهاى جدید، در خانه بمانید؟
13- آیا در مورد آینده نگرانید؟
14- آیا احساس مىکنید مشکلات حافظه بیشترى نسبت به همیشه پیدا کردهاید؟
15- آیا احساس بسیار خوبى از اینکه اکنون زندهاید دارید؟
16- آیا اغلب احساس غم و یاس دارید؟
17- آیا در واقعیت کنونى خود احساس بىارزشى مىکنید؟
18- آیا از گذشته خود ناراضى هستید؟
19- آیا زندگى را بسیار جالب و ارزشمند ارزیابى مىنمایید؟
20- شروع پروژههاى جدید براى شما مشکل مىباشد؟
21- احساس مىکنید پر انرژى و سرحال مىباشید؟
22- آیا فکر مىکنید که موقعیت کنونى شما ناامید کننده مىباشد؟
23- آیا فکر مىکنید که اغلب مردم از شما بهتر هستند؟
24- آیا اغلب در مورد اتفاقات کوچک زود ناراحت مىشوید؟
25- مکرراً احساس مىکنید که نیاز به گریه کردن دارید؟
26- در تمرکز مشکل دارید؟
27- آیا صبحها از خواب بیدار شدن براى شما لذت بخش است؟
28- آیا از گردهمایىهاى اجتماعى دورى مىگزینید؟
29- آیا تصمیمگیرى براى شما کار راحتى است؟
30- آیا همچون گذشته ذهن شما روشن و فعال است؟
هر پاسخ منفى به سوالات 1 و 5 و 7 و 9 و 10 و19 و 21 و 27 و 29 و 30 یک امتیاز و هر پاسخ مثبت به بقیه سوالات نیز یک امتیاز دارد مجموع امتیازات:
بین 1 تا 9: طبیعى
بین 9 تا 21: افسردگى خفیف
بین 18 تا 28: افسردگى شدید
اگر در فردى یک دوره افسردگى عمده اتفاق افتد تا 50% شانس اتفاق افتادن دومین دوره وجود دارد. و اگر از دو دوره افسردگى عمده رنج ببرد، شانس سومین دوره 75 تا 80 درصد است و براى سه دوره، احتمال چهارمین دوره 90 تا 95 درصد مىباشد. بنابراین بعد از اولین دوره افسردگى امکان دارد بیماران این طور برداشت کند که به تدریج دارو را قطع کند. اما این طور نیست و بعد از دومین و مطمئناً بعد از سومین دوره، بیشتر پزشکان بیمار را در یک دوز مشخصى از دارو براى مدت طولانى یا دائمى نگه مىدارند.
تاثیرات افسردگی
اختلالات افسردگى باعث مىشوند فرد مبتلا احساس خستگى، بیچارگى و بىکسى و ناامیدى نماید. این طور تفکرات و احساسات منفى در بعضى افراد ایجاد احساس یاس و تسلیم شدن در برابر زندگى مىنمایند. دانستن این موضوع که این نظرات منفى قسمتى از افسردگى هستند نه اینکه بازتابى از شرایط واقعى زندگى، بسیار اهمیت دارد.
چگونه به یک افسرده کمک کنیم؟
مهمترین چیزى که هر فردى مىتواند براى بیمار افسرده انجام دهد این است که به او در به دست آوردن تشخیص و درمان مناسب کمک نماید. این کمک مىتواند شامل تشویق فرد براى ادامه دادن درمان تا زمانى که علائم شروع به رفع شدن مىنمایند (معمولاً در عرض چندین هفته)، یا براى جستجو کردن درمانى دیگر در صورتى که بهبودى حاصل نشود، باشد.
بعضى اوقات ممکن است نیاز به وقت گرفتن و آماده کردن فرد بیمار براى ملاقات با پزشک باشد و ممکن است این معنى را نیز بدهد که اگر بیمار دارو مصرف مىنماید توسط پزشک بررسى گردد. یک افسردگى رو به وخامت را همیشه به پزشک بیمار گزارش دهید.
دومین راه مهم براى کمک این است که پشتیبانى عاطفى بیمار را عهدهدار شوید این پشتیبانى شامل درک نمودن، صبر، مهربانى و تشویق فرد است.
فرد افسرده را به صحبت بگیرید و به حرفهاى او خوب گوش دهید. احساساتى را که از فرد افسرده بروز داده مىشود کوچک نشمارید ولى واقعیتها را گوشزد کرده و به او امید دهید.
به نشانههاى تمایل به خودکشى دقت نموده و به آنها بىتوجهى نکنید و آنها را به پزشک فرد گزارش کنید.
فرد بیمار را به قدم زدن، گردش و تفرج و دیدن فیلم و غیره دعوت کنید. اگر دعوت شما را رد کرد، به ملایمت اصرار نمایید.
فرد را به شرکت در فعالیتهایى که او را خشنود مىسازند مانند کارهاى تفننى، ورزش و یا فعالیتهاى فرهنگى یا مذهبى تشویق فرمایید. اما فرد افسرده را مجبور به انجام کار بسیار زیاد در مدت کوتاهى نکنید. فرد مبتلا به افسردگى احتیاج به همنشینى و سرگرمى دارد اما مطالبات زیاد مىتوانند احساس شکست را در او افزایش دهند.
افسردگی چندان هم بد نیست
ابتلا به افسردگی در مراحل اولیه می تواند اثرات مفیدی بر روح انسان داشته باشد.
به گزارش دیلی، محققان انگلیسی پس از انجام تحقیقات گسترده خود اعلام کردند که ابتلا به بیماری افسردگی در مراحل اولیه که ناچیز است می تواند اثرات مفیدی بر روی روح انسان داشته باشد. دکتر "پل کریدون" انگلیسی با بررسی روی چندین بیماری که در مراحل اولیه افسردگی قرار داشتند به این نتیجه رسیده است که گرچه ممکن است از نظر روحی روی افراد افسرده فشار زیادی وجود داشه باشد و احساس بدی داشته باشند اما در عین حال سبب می شود که روحیه انسان قوی شود و در مقابله با مشکلات بهتر عمل کند و حتی قوه تخیل و نو آوری بسیار بالا رود. از نظر پزشکان تقریبا همه آدمها در طول زندگی خود دوره ای را با افسردگی می گذرانند اما اگر این دوره با خوردن انواع قرص های مخرب گذرانده شود قطعا سخت تر خواهد بود و پیامدهایی نیز خواهد داشت.
این تحقیق در عین حال تاکید می کند که مفید بودن این بیماری تنها در درجات اولیه است و مطمئنا وقتی پیشرفت کند ضررهای بسیاری دارد.
خود در مانی افسردگی
دکتر گلرخ ثریا :براساس آمارهای انجمن روانشناسی ایران، میزان افسردگی زنان ایرانی 3 تا 4 برابر بیش از حد معمول است.
مطالعه روی 1200 زن که از افسردگی رنج می برند، انجام شده است و نشان می دهد که چگونه باید باورهای غلط شان را با باورهای درست جایگزین کنند. شما زنان و دختران ببینید چه باورهای نادرستی درباره افسردگی دارید. فقط اول باید ببینید که در چه گروه سنی جای دارید؟
زنان 20 تا 44 ساله می گویند
باور غلط: من به داروهای ضدافسردگی نیازی ندارم، به کمک دوستانم می توانم بر افسردگی خودم غلبه پیدا کنم.
باور درست: شما به چیزی بیش از یک دوست برای غلبه بر افسردگی تان نیاز دارید. افراد خانواده شما و دوستانتان به شما کمک می کنند که زودتر بهبود پیدا کنید ولی افرادی که از افسردگی شدید رنج می برند، لازم است علاوه بر این حمایت ها، از روان درمانی، جلسات مشاوره و حتی داروهای ضدافسردگی استفاده کنند. پروفسور ویوین بارت از دانشگاه پزشکی UCI معتقد است که تمام این عوامل در کنار هم شما را به زندگی عادی و روزمره بازمی گردانند.
زنان 45 تا 59 ساله می گویند
باور غلط: من دچار افسردگی نشده ام، بلکه این عوارض یائسگی است که مرا کمی خسته، کسل و بی حوصله کرده است.
باور درست: پروفسور ویوین بارت معتقد است که این هم از آن باورهای غلط رایج در میان زنانی است که در سنین میانسالی افسردگی را تجربه می کنند. یائسگی موجب نمی شود که شما درمان خود را کنار بگذارید و تمام علائم را به گردن یائسگی بیندازید. یائسگی به تنهایی سبب افسردگی نمی شود. بنابراین اگر در این سنین این بیماری را تجربه می کنید حتماً باید برای درمان آن اقدام کنید و از یک روانشناس یا یک روانپزشک کمک بخواهید نه از متخصص زنان.
زنان 60 تا 69 ساله اغلب باور دارند
باور غلط: درست نیست با صحبت کردن درباره افسردگی با دیگران و اعضای خانواده موجب ناراحتی شان شوم.
باور درست: صحبت کردن با یک دوست یا یکی از اعضای خانواده در کنار درمان های روانشناسی و دارویی به شما کمک می کند که با مشکلات راحت تر کنار بیایید و زودتر از شر افسردگی رهایی یابید. روانشناسان اعتقاد دارند که زنان در سنین سالمندی از اینکه بیماری افسردگی خود را با اطرافیانشان در میان بگذارند احساس شرمندگی می کنند ولی به همین دلیل است که نیاز به حمایت های خانوادگی و اجتماعی بیشتری دارند تا با مشکل خود کنار بیایند.
زنان هدف افسردگی
نیم نگاهی به آمارهای افسردگی در سراسر دنیا بیندازید، خواهید دید که افسردگی در میان زنان بیشتر از آقایان شایع است، برای این بیشتر در خطر بودن دلایلی بسیار گوناگون وجود دارد.
ـ دختران در مقایسه با پسران هم سال خود نه تنها از جسارت و صراحت کمتر برخوردارند بلکه در پرسش نامه هایی که "توانایی رهبر شدن" را می سنجند نمره کمتری می آورند.
ـ دختران و زنان در مقایسه با پسران و مردان، هنگام افسردگی به مقابله با افسردگی به "نشخوار ذهنی" می پردازند. یعنی در طول روز و شب مدام به علائم افسردگی خود توجه می کنند و احساسات غم و اندوه و ناامیدی را در ذهن خود مرور می کنند که این روش به جای اینکه موجب بهتر شدن خلق و خوی آنان شود، بر افسردگی آنها دامن می زند.
ـ زنان کمتر از مردان از خود پرخاشگری فیزیکی و کلامی نشان می دهند همچنین در روابط اجتماعی کمتر نقش غالب و محوری را می پذیرند. مردان بیشتر عمل گرا هستند و زنان حالت گرا.
زنان و سه نکته طلایی
برای اینکه از نشانه های افسردگی رهایی پیدا کنید، می توانید این سه نکته طلایی را در زندگی تان استفاده کنید:
1ـ به جای اینکه زانوی غم بغل بگیرید و بر حالات ناخوشایند ذهنی تان تمرکز کنید، به فعالیت های جسمی بپردازید. ورزش کنید، حواستان را به انجام کارهای دیگر پرت کنید و به مهمانی یا گردش بروید.
2ـ اگر بر اثر بارداری دچار افسردگی شده اید، تلاش کنید اطلاعات تان را درباره شرایط بارداری افزایش دهید و تا حد امکان فعالیت هایتان را به اندازه دوران پیش از بارداری ادامه دهید.
3ـ همسران شما بهترین سهم را در حمایت روحی و عاطفی شما دارند. بسیاری از افسردگی های زنان در اثر بی توجهی اطرافیان و به ویژه همسران ایجاد می شود، بنابراین حمایت همسران می تواند به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید.
تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است. این طور که گفته می شود، افسردگی های پس از زایمان مهم ترین نوع این اختلال است که در زنان بروز می کند. عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان می شود که می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد. به هر حال گفته می شود، چون زنان معمولا احساساتی تر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه می شوند آسان تر می شود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.
افسردگی بعد از زایمان
اکثر زنان طیف وسیعی از حالات روحی را هم در دوران بارداری و هم در دوران زایمان تجربه می کنند. بدون در نظرگرفتن این که یک مادر تا چه حد و چگونه خود را برای زایمان آماد می کند، دچار سرگیجه و اضطراب می شود.
سه یا چهار روز پس از تولد نوزاد، مادر "افسردگی نوزادی" را تحربه می کند، این حالت غم واندوه یک عکس العمل معمولی است که برای یک سوم از نومادران اتفاق می افتد. درواقع یک حالت افت احساسی پس از تولد نوزاد به وجود می آید. احساس می کنید که بدون هیچ دلیلی این نوع از غم و اندوه به همان سرعتی که ظاهر می شود، خود به خود ناپدید می شود. با این حال این احساس در بین بعضی از نومادران تبدیل به افسردگی عمیق می شود دلیل این که چرا مادران متوجه این افسردگی خود نمی شوند، این است که این نوع افسردگی تا قبل از یک سال و حتی بعد از آن خود را ظاهر نمی کند و اغلب به تدریج بدتر می شود. دوست دارید گریه کنید، نا آرام هستید و علایم این نوع افسردگی عبارتند از :
بی توجهی و یا عدم تمایل به نوزاد
ترس از آسیب رساندن به نوزاد یا خود
احساس بی حوصلگی و غم زدگی و ناامیدی
اختلال در اشتها و خواب
عدم وجود تمرکز
رنجیدگی و گریه کردن های بی دلیل
احساس گناه کردن
احساس رنجیدگی خستگی و اضطراب می کنید.
همه اذعان دارند که افسردگی در زنان شایع تر از مردان است. نرخ افسردگی در مردان و
زنان چنان متفاوت است که در واقع حدس زده می شود که ۷۰ درصد از بیماران افسرده،
زنان هستند. این اختلاف، این پرسش را در برابر نظریه پردازان قرار داده است: چرا زنان چنین بیش از مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند؟ پاسخ های متعددی به این سوال داده شده و روشن شده است که عوامل زیر در آن نقش دارند.
● کنترل
یکی پاسخ ها بر اصل ارتباط نزدیک تصور فرد از "کنترل" وی بر محیط اش استوار است. نظریه پردازان حدس می زنند که هر چه فرد بیشتر معتقد باشد که بر زندگی خود تسلط و کنترل دارد، کمتر دچار افسردگی می شود.
در جامعه ما، مردان تشویق می شوند تا اعتماد به نفس داشته باشند، مستقل و رئیس مآب باشند. زنان از سوی دیگر، تشویق می شوند تا منفعل تر و حساس تر باشند و احتمالاً بیش از مردان به دیگران تکیه کنند. اعتقاد بر آن است که این نقش های جنسیتی تجویز شده بر اثر فرهنگ، زنان را بیشتر در خطر ابتلا به افسردگی پیشرفته قرار می دهد.
● استرس
پاسخ دیگر به واکنش زنان نسبت به استرس و افسردگی مربوط می شود. زنان درباره پیرامون خود بیشتر تامل می کنند و خود را به خاطر واکنش هایشان نسبت به دیگران سرزنش می کنند. مردان، از سوی دیگر، احساسات خود را نادیده می گیرند و خود را به فعالیت های دیگری سرگرم می کنند. برخورد مردان، سالم تر است زیرا آن ها قادرند مشکلات را از ذهن خود برانند و خود را به چیز دیگری مشغول کنند.
● تبعیض ها
به علاوه، استدلال می شود که زنان در جامعه در شرایط نامساعدتری به سر می برند، زیرا نسبت به مردان با پیش داوری ها، فقر، آزار جنسی و سوء استفاده بیشتری مواجه هستند. آن ها همچنین درآمد کمتری دارند و از قدرت و موقعیت اجتماعی نازل تری نسبت
به مردان برخوردارند. پاسخ دیگر، به تعارض بین نقش های زن و بار سنگین اشتغال و وظیفه مادری برمی گردد. ایفای این نقش دوگانه در فضایی نسبتاً فاقد دلسوزی و همدردی می تواند در زندگی زنان موجب استرس زیادی شود و امکان ابتلا به افسردگی را افزایش دهد.
● چه کسانی به پزشک مراجعه می کنند؟
همچنین تصور می شود که آمار موجود در مورد زنان و مردان افسرده شامل افرادی است که به پزشک مراجعه می کنند و نه بیمارانی که واقعاً دچار افسردگی هستند.
استدلال می شود، زنان بیشتر درباره احساسات خود و مسایلی که آن ها را می آزارد حرف می زنند و بنابراین بیشتر به پزشک مراجعه می کنند. مردان، در عوض، اغلب "احساسات" را ایده های مجرد می دانند و نمی خواهند اعتراف کنند که دچار "ضعفی" مثل افسردگی هستند.
● هورمون ها
سرانجام، لازم است یادآوری کرد که زنان از بسیاری جهات، بردگان هورمون های خود هستند ولی مردان نیستند. هورمون ها بر مغز اثر مستقیم می گذارند و بنابراین می توانند خطر ابتلا به افسردگی را شدت بخشند. زنان هر ماه، هنگام بارداری و یائسگی در معرض نوسانات هورمونی هستند. این نوسانات، در صورت وجود زمینه افسردگی، می توانند به تنهایی موجب ابتلای زن به افسردگی حاد شوند. به ویژه در مورد دوره یائسگی، زنان واکنش های مختلفی را نشان می دهند. برخی از این که دیگر دچار عادت ماهانه نمی شوند، خوشحالند، در حالی که برخی دیگر خود را نازیباتر می یابند و حس می کنند زنانگی خود را از دست می دهند. در دوره پیش از یائسگی احتمال دارد زنان دچار "سمپتوم های" آزارنده ای، از جمله گرگرفتگی، کاهش تمایل جنسی، گرفتگی عضلانی، عدم تمرکز حواس و افسردگی شوند. لازم است تاکید شود که هورمون ها به تنهایی "موجب" ابتلا به افسردگی نمی شوند، بلکه در صورت وجود زمینه، احتمال ابتلا به آن بسیار بالا می رود. برای زنانی که خلق و خوی شان در نتیجه نوسانات هورمونی طی عادت ماهانه، بارداری یا یائسگی، متغیر و ناپایدار می شود، یک راه درمان وجود دارد. آن ها می توانند با تشخیص پزشک خود، داروهای هورمونی مصرف کنند.
در مواردی که این تغییر خلق و خو، احتمال ابتلا به افسردگی را به وجود آورد، هورمون درمانی کافی نخواهد بود. بلکه باید داروهای دیگری نیز مصرف شود و یا شاید لازم باشد به روانپزشک مراجعه کنند.
زنان و دختران چرا به افسردگی می رسند؟
وقتی اجتماع و خانواده، زنان و دختران را تنها می گذارد؟ آنان افسردگی را می آموزند
آمارها می گویند میزان افسردگی در زنان و دختران افزایش یافته است البته بازگفتن علل این افزایش در شرح وظایف آمار و ارقام نیامده است، اما کارشناسان خبره این علل را برمی شمارند. مشکلات اقتصادی و شکافهای عظیم طبقاتی، افزایش آگاهی های زنان و نتیجتاً افزایش مطالبات سیاسی و اجتماعی آنان از یک سو و عدم دریافت پاسخ مناسب، این مطالبات از سوی دیگر، سهیم شدن زنان در مناسبات اقتصادی جامعه و برخورد با تنش ها و نوسانات معمول آن و … اینها و علل و عوامل بسیار دیگر ناشی از پیچیده شدن روزافزون روابط اجتماعی وحضور گسترده زنان در این روابط، در افزایش افسردگی زنان دخیلند. از آنجا که زنان به سبب طبیعت شان بیشتر از مردان در معرض تغییرات هورمونی هستند، طبیعتاً بیشتر از آنها دچار افسردگی می شوند. دوران بلوغ، ازدواج، بارداری، شیردهی و حتی سقط جنین شرایطی ایجاد می کند که زن را در معرض بیماری افسردگی قرارمی دهد. نمودهای جسمانی این افسردگی عبارتند از: کمردرد، سردرد، سرگیجه، تغییر در میزان خواب و اشتها و نمودهای روانی آن نیز لذت نبردن از فعالیتهای روزمره زندگی، خلق تحریک پذیر، میل به خودکشی و مرگ (در حد اندیشیدن) هستند. اما در بسیاری از موارد افسردگی زنان کاملاً زاییده محیط بیرونی شان است. زمانی که زن احساس کند در زندگی به بن بست رسیده است و توان و امکان تغییر این شرایط و همچنین راه حلی برای آن ندارد، چاره یی جز افسردگی برای او باقی نمی ماند. زنان، خواه خانه دار و خواه شاغل، در سمتهای مختلف استاد، مدیر، مادر، همسر و… ایفای نقش می کنند اما جامعه و بویژه خانواده زنان را تنها گذاشته اند. همه این طور فکر می کنند که تربیت فرزندان تنها در گرو دستان توانمند مادران است و پدران عملاً نقشی ندارند و این زن است که در همه مسوولیت ها به تنهایی بار دشوار فرزند پروری را بردوش دارد. حالا که ما او را اینچنین در بحرانهای خانوادگی، مشکلات اقتصادی، فرزندپروری و مسائلی که نیاز به حضور زن و مرد در کنار یکدیگر است تنها می گذاریم و عملاً جای مردان و اعضای دیگر خانواده در این میان خالی است، زنان یاد می گیرند افسرده باشند
زنان و فعالیت بدنی
فعالیت بدنی منظم و عادات غذایی خوب می تواند سلامت زنان را ارتقاء داده و از بسیاری بیماریها و حالاتی که علت عمده مرگ و میر و ناتوانی زنان جهان است پیشگیری کند.
فعالیت بدنی منظم به پیشگیری از بیماریهای قلبی عروقی کمک میکند.این بیماریها که شامل بیماری قلبی،فشار خون بالا و سکته های مغزی می باشد.باعث یک سوم مرگ و میر زنان در سراسر جهان هستند.بیماریهای قلبی عروقی باعث نیمی از مرگ های زنان بالای 50 سال در کشورهای در حال توسعه هستند.توام بودن فعالیت بدنی منظم و تغذیه کافی اصلی ترین و اثرگذارترین راه تنظیم چاقی خفیف تا متوسط و حفظ وزن ایده آل در زنان است.
دیابت 70 میلیون زن را در سراسر جهان مبتلا کرده است.این میزان در سال 2025 به 2 برابر افزایش می یابد.دیابت علاوه بر بیماریهای قلبی عروقی میتواند به کوری،آسیب عصبی،نارسایی کلیه،زخم پای دیابتی و قطع پا منجر شود.تحقیق جدیدی نشان داده است حتی فعالیت بدنی منظم و اندک وتغییر رژیم غذایی میتواند از نیمی از موارد دیابت غیر وابسته به انسولین جلوگیری کند.
فعالیت بدنی میتواند تا حد زیادی به پیشگیری و درمان استئوپروز کمک کند.استئوپروز بیماری خاصی است که در آن استخوان ها شکننده شده و در مقابل شکستن،مقاومت ضعیفی از خود نشان میدهند.زنان مخصوصاً در دوران یائسگی در معرض خطر ابتلای بالاتری نسبت به این بیماری هستند.
فعالیتهایی که در آن وزن بدن را تحمل می کنیم مثل پیتده روی،آهسته دویدن برای بلوغ طبیعی استخوان بندی در دوران کودکی و نوجوانی لازم هستند و باعث کاهش از دست رفتن استخوان می شوند.همچنین قدرت عضلانی و تعادل را بهبود می بخشند و خطر افتادن را کاهش داده و به همین خاطر از خطر شکستگی می کاهند.
فعالیت بدنی منظم کمک میکند تا استرس،اضطراب و افسردگی و تنهایی کاهش یابد.این مخصوصاً در زنان مهم است چون میزان افسردگی زنان نسبت به مردان چه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دوبرابر است. فعالیت بدنی به عزت نفس،اعتماد و اطمینان و بهبود مناسبات اجتماعی و وضعیت روانی کمک میکند.
اگر چه فواید بهداشتی و اجتماعی فعالیت های بدنی باید زنان را در مشارکت اینگونه فعالیتها تشویق کند،اما نباید از این حقیقت که در مناطق بومی و روستایی و حاشیه شهر که درآمد اندکی دارند زنان ممکن است نیاز به تعادل بهتری از اعمال حمایتی مثل تغذیه کافی،ابتکار برای درآمدزایی،توصیه هایی متناسب با وضعیت فرهنگی خاص خودشان داشته باشند.
افسردگی و تغذیه
دونوع افسردگی وجود دارد.افسردگی خارجی که به دلیل شرایط زندگی است مانند صدمات جسمی،مرگ نزدیکان،طلاق و به هم خوردن رابطه.گرچه چنین افسردگی به نوع خود مخرب است اما با گذشت زمان بهبود می یابد.افسردگی نوع دوم داخلی است که نتیجه سوء تغذیه و عدم تعادل مواد شیمیایی در بدن است.زمانی که مواد غذایی لازم به بدن نرسد افسردگی خارجی می تواند به داخلی تبدیل شود.
بدن دارای مکانیسم هایی است که میزان اسیدیته معده، کلسیم خون ،فشار خون و گلوکز خون را کنترل می کند.زمانی که که این مکانیسم ها به درستی عمل نکند،خواه ناشی از کهولت سن،بیماری،رژیم غذایی نادرست یا دیگر عوامل مربوط به شیوه زندگی باشد بیماری فشار خون،پوکی استخوان،ناراحتی معده و دیابت ایجاد می شود.بسیاری از مردم نسبت به ارتباط تغذیه و بیماریهای فیزیکی آگاهی دارند در حالیکه نسبت به ارتباط تغذیه و افسردگی ناآگاهند. عموما چنین تصور می شودکه افسردگی مرتبط با عوامل بیوشیمی است اما تغذیه نادرست می تواند در تشدید،شیوع و مدت آن تاثیر بسزایی داشته باشد.بنابراین رعایت اصول اولیه تغذیه سالم دارای اهمیت است.
مواد غذایی که در سلامت ذهن و جلوگیری از افسردگی نقش دارند عبارتند از:
-کربوهیدرات ها:
افرادی که رژیم غذایی فاقد کربوهیدرات یا مقدار اندک آن را دنبال می کننددر معرض افسردگی قرار می گیرند.زیرا مواد شیمیایی که احساس سرخوشی را ایجاد می کنند مانند سروتونین و تریپتوفان توسط غذاهای مملو از کربوهیدرات تولید می شود.این موضوع که چگونه و کدام نوع کربوهیدرات در خلق و خوی افراد تاثیر داردخیلی روشن نیست . کربوهیدرات های تصفیه شده مانند شکر و غذاهای حاوی آن احساس سرخوشی فوری ولی موقت ایجاد می کنند.موقعی که اثر آن از بین رفت فرد به دنبال غذای بیشتری خواهد رفت که مقدار انرژی را افزایش دهد و احساس بهتری داشته باشد.در نتیجه باعث افزایش وزن می شود.
– ویتامین های گروه ب
افسردگی همچنین با برخی ویتامین ها مخصوصا ویتامین های گروه ب که در سیستم عصبی نقش دارد مرتبط است.مقدار ناکافی ویتامین B6 (پیریدوکسین) می تواند تغییرات پیچیده ای در خلق و خوی افراد حتی قبل از کمبود آن ایجاد کند.
-اسید فولیک
طبق یافته های پژوهشهای انجام شده میزان اسید فولیک با افسردگی بیش از دیگر مواد مغذی مرتبط است. بین 15 تا 38 درصد افرادی که افسردگی دارند مقدار اسید فولیک در بدن آنها کم می باشد. کاهش مقدار اسید فولیک بر کیفیت درمان و شدت افسردگی نیز موثر است..کمبود اسید فولیک می تواند باعث تغییر در شخصیت و ایجاد افسردگی شود.
-اسیدهای چرب امگا3وامگا6:
اسیدهای چرب ضروری بخصوص امگا3و6 در ترکیبات شیمیایی مغز مانند دوپامین و سروتونین نقش مهمی دارند.مطالعات نشان می دهد که افسردگی با نسبت اسید چرب امگا 6 به امگا 3مرتبط است.هر چه نسبت امگا6 به امگا 3 بالاتر باشد،افسردگی افزایش می یابد.در نتیجه خوردن منظم غذاهای حاوی امگا 3 باعث ایجاد تعادل در نسبت امگا 6 به 3 می شود و می تواند در درمان افسردگی موثر باشد.
-سلنیوم:
سلنیوم آنتی اکسیدانی است که بدن را در برابر اثر رادیکالهای آزادمحافظت می کند.همچنین برخلق و خوی فردتاثیر شگرفی دارد.سلنیوم درجوانه گندم،مخمر،سیر،کبد، گوشت قرمز،ماهی ،ماکارونی،تخمه گل آفتابگردان و نان سبوس دار یافت می شود.
-کلسیم:
کمبود کلسیم نیز در اختلال شخصیت نقش دارد.لبنیات، سبزیجات و میوه جات حاوی مقدار کافی کلسیم می باشند.
-منیزیم:
منابع غذایی حاوی منیزیم عبارتند از حبوبات،مغزجات ، سبزیجات برگ تیره و غلات سبوس دار می باشند.
آهن:
کمبود آهن نیز در ایجاد افسردگی نقش دارد.منابع غنی از آهن گوشت،ماهی هایی با پوست تیره،حبوبات نظیر لوبیا و عدس، جگر،میوه های خشک ،آب آلبالو،خرما،کشمش ،سبزیجات برگ تیره ،تخم مرغ و غلات غنی شده صبحانه و مغزجات می باشد.
-ویتامین c:
ویتامین c در کاهش علائم خشکی دهان که از عوارض جانبی مصرف داروهای ضد افسردگی است تجویز می شود.
– آنزیمها و باکتریهای مفید
برای سلامتی ذهن وجود آنزیم ها و باکتریهای مفیدلازم است.دو نوع آنزیم در این عمل نقش دارد.آنزیمهای Digestive و انزیمهای متابولیک.آنزیمهای Digestive باعث تجزیه مواد در بدن می شودو وآنزیمهای متابولیک جزءلاینفک هر سلول در بدن می باشند.موقعی که مقدار آنزیمهای Digestive کم شود،برای هضم غذاهای خورده شده، بدن آنزیمهای متابولیک را به آنزیمهای Digestive تبدیل می کند.وجود انزیمهای متابولیک برای بدن ضروری است و با انجام این عمل شخص فرسوده و افسرده می شود.همچنین زمانی که به اندازه کافی آنزیمهای Digestiveدر بدن نباشدماده ای به نام مخمر کاندیدا تولید می شود تا مواد هضم نشده،سموم یا مواد غیر غذایی تجزیه کند.مقادیر بیش از حد کاندیدا علائم ناخوشایند در بدن ایجاد می کند که خود منتج به افسردگی می شود.
به طور خلاصه می توان گفت نقش تغذیه در سلامت ذهن بسیارمهم است و کمبود هر کدام از مواد فوق باعث ایجاد احساس ناخوشایند در فرد می شود. در حالت سلامت ذهنی و جسمی ، بدن 70 درصد حالت قلیایی و 30 درصد حالت اسیدی دارد.زمانی که بدن دچار فقر مواد معدنی ناشی از حالت اسیدی مفرط شود فرد دچار آشفتگی،خستگی،ناتوان در انجام امور زندگی و به عبارت دیگر افسرده می شود.اگر اکثر غذاهایی که توسط فرد مصرف می شود اسیدی باشد،بدن ناچار است برای خنثی کردن حالت اسیدی از مواد معدنی استخوانها و ماهیچه ها استفاده نماید.مواد غذایی بسته بندی شده،غذاهای آماده ، غذاهای سرخ شده و تمامی محصولات گوشتی و لبنی حالت اسیدی دارد و فقط میوه جات و سبزیجات حالت قلیایی دارد.استعمال دخانیات،مصرف داروها،ورزش بیش از حد،سموم محیطی و استرس بزرگترین عامل ایجاد اسیدیته و بیماری در بدن می باشد.
در بررسی شرایط بیمار افسرده پزشک ابتدا تست های آزمایشگاهی مانند تستهای تیروئید،آنالیز ادرار و تستهای سیتولوژی خون را ارسال نموده تا بفهمد آیا واکنش آلرژی بدن یا عدم تعادل مواد معدنی باعث علائم ذهنی شده یا دیگر مسائل فیزیکی این علائم را بوجود آورده است.
توصیه های غذایی:
-بایدکافئین ،قندهای تصفیه شده،انواع آرد، غذاهای شیرین،هر نوع نوشابه و الکل را از رژیم غذایی حذف نموده یا به مقدار متعادل مصرف کرد.
-بایدمواد شیمیایی مانند نیکوتین،کلرین و داروها را حذف کرد.
-مصرف میوجات، سبزیجات، حبوبات، غلات سبوس دارمانند برنج قهوه ای،جوانه ها، محصولات سویاوعسل را جایگزین شیرینی کنید.
-از خوردن غذاهای آماده،افزودنی های غذایی،رنگهای مصنوعی و کنسروها خوداری نمایید.
-در شروع درمان از مصرف گوشت ماکیان خودداری کنید.
-از خوردن غذاهای آلرژی زا که ایجاد خستگی ،سنگینی و احساس ناخوشایند می کنند خودداری کنید.
– سه وعده غذا در روز مصرف نمایید.
-هفته ای یک تا دو بار ماهی مصرف شود.زیرا کمبود امگا3 فرد را در معرض افسردگی قرار می دهد.
-در روز حداقل یکبار از کربوهیدراتهای پیچیده(مانندحبوبات،نان، ماکارونی و سیب زمینی) استفاده شود.
-مصرف گوشت قرمز و پرندگان محدود شود.
– روزانه مقدار زیادی آب خالص خورده شود.البته نوشیدن آب شیر کلردارباعث صدمات بیشتر به بدن می شود.به ازای هر غذای اسیدی و موقعیت استرس نیاز به مصرف آب بیشتر می شود.
پیشینه تحقیق
تا کنون در سطح دنیا در رابطه با مسئله افسردگی در زنان و علل ایجاد آن مطالعاتی انجام گرفته است که می توان به اختصار به چند نمونه اشاره کرد . از آنجمله :
1- منشاء اجتماعی بیماری افسردگی زنان – علیرضا محسنی تبریزی ، فریبا سیدان -پژوهش زنان – دوره 2- شماره 2- تابستان 1383- 102-89
2- افسردگی چرا – دیوید .د. بورنفر – نجلا حریری – تهران 1372-
3- افسردگی در زنان – فردریک فلک – نصرت اله پورافکاری – تهران – انتشارات آزاده
روشهای جمع آوری اطلاعات
ا زطریق تهیه پرسشنامه و مصاحبه با متخصصین
جامعه و نمونه آماری ، حوزه جغرافیایی نمونه گیری
زنان مراجعه کننده به بخش رادیوتراپی بیمارستان قائم شهر مشهد در پاییز سال 1387
حجم نمونه آماری 50 مورد می باشد .
در این پژوهش زنان روستایی و شهری بی سواد و دارای تحصیلات دانشگاهی در سنین 65-25 سال – مجرد و متاهل مورد بررسی قرار گرفتند .
روش نمونه گیری
دراین بررسی از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است .
نتیجه گیری
با توجه به استخراج اطلاعات و تجزیه تحلیل داده ها و نمودارها ی درصد افسردگی مشخص گردیده که بین فرضیه های ارائه شده در این تحقیق و افسردگی زنان ارتباط معناداری وجود دارد و با توجه به مسئولیتی که این قشر آینده ساز در به وجود آوردن یک محیط سالم اجتماعی دارند ایجاب می کند که مسئولین محترم برای حفظ بهداشت روانی آنان اقدامات کلی و برنامه ریزی دقیقی انجام بدهند .
پیشنهادات :
1- پیشنهاد می شود این تحقیق با وضعیت و گستردگی بیشتر و با انتخاب نمونه بزرگتر انجام گردد.
2- پیشنها د می شود در مورد افسردگی زنان و نحوه ارتباط با فرزندان نیز تحقیقی انجام گردد.
فهرست منابع
1- آزاد – حسین – 1374- روانشناسی مرضی – تهران – انتشارات پاژنگ
2- اخوت – ولی اله و جلیلی – احمد 1362- روانشناسی افسردگی – تهران – انتشارات رز
3- بک 1369- شناخت درمان مشکلات روانی – مترجم قراچه داغی – تهران – انتشارات ویس
4- جی ، ریموندو پاولو- کیت راسل 1371- درمان افسردگی – مترجم قراچه داغی – مهدی – تهران – نشر البرز
5- ریتاویکس – نلسون – آلن سی ، ایزرائل 1369- اختلالات رفتاری زنان – مترجم منشی طوسی – محمد تقی – مشهد – انتشارات آستان قدس
6- راس میچل – 1376- افسردگی – مترجم رواندوست ، وحید – مشهد – انتشارات آستان قدس رضوی
7- شعاری نژاد 1374- فرهنگ علوم رفتاری – تهران – انتشارات امیرکبیر
8- شاملو – سعید 1370 – آسیب شناسی روانی
9- مهریار – امیر هوشنگ 1382- افسردگی و درمان شناختی – تهران – انتشارات رشد
10- دانیل پی ، هالاهان – جیمز ام ، کافمن 1372- مترجم جوادیان – مجتبی – مشهد – انتشارات آستان قدس رضوی
11- سایت انجمن روانشناسی اجتماعی ایران
12- سایت salamat.com www.iran
بررسی علل افسردگی در زنان 65-25 سال
استاد راهنما :
محقق :
فهرست مطالب
چکیده ……………………………………………………………………………………………………..5
مقدمه ……………………………………………………………………………………………………..5
ضرورت تحقیق…………………………………………………………………………………………….6
تعریف مساله ……………………………………………………………………………………………7
انواع افسردگی ………………………………………………………………………………………….8
بررسی علل افسردگی……………………………………………………………………………………8
درمان افسردگی ………………………………………………………………………………………..12
تاثیرات افسردگی……………………………………………………………………………………..16
تبعیض ها………………………………………………………………………………………………21
زنان و فعالیت بدنی………………………………………………………………………………….24
افسردگی و تغذیه……………………………………………………………………………………..25
پیشینه تحقیق………………………………………………………………………………………….30
روشهای جمع آوری اطلاعات ……………………………………………………………………….31
جامعه و نمونه آماری و روش نمونه گیری ……………………………………………………31
نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………32
پیشنهادات ……………………………………………………………………………………………..32
فهرست منابع …………………………………………………………………………………………33
5