مقایسه افسردگی در زنان و مردان :
چکیده :
افسردگی یکی از بیماریهای شایع روانی است و شیوع آن در میان مردم جهان حدود 15 درصد است این در حالی است که زنان دو برابر بیشتر از مردان به این بیماری مبتلا می شوند و در این بین متاسفانه شیوع این بیماری میان زنان ایرانی حدود سه برابر بیشتر از میانگین جهانی است.
آمارهای موجود در ایران و جهان نشان می دهد که به طور میانگین ۶ تا ۱۲ درصد از مردان و ۱۶ تا ۲۵ درصد زنان در طول دوران زندگی به افسردگی مبتلا می شوند، یعنی شاهد اختلاف ۱۱ درصدی شیوع افسردگی در خانمها نسبت به آقایان هستیم که می تواند علل و عوامل متعددی داشته باشد.
مقدمه :
آخرین تحقیقی که در سال ۱۳۷۸ با عنوان بررسی سلامت روانی کشور انجام شده است، نشان می دهد که ۲۱ درصد از افراد جامعه مجموعه ای از علایم افسردگی را دارند و اختلالات روان پزشکی در ۶/۱۳ درصد متاهلان و ۱/۵ درصد مجردها دیده شده است و تنها ۶ درصد از افراد اختلالات روانی دارند. این موضوع نشان می دهد برعکس دیگر کشورها در ایران شیوع افسردگی در متاهلین بیشتر از مجردها است.
از سوی دیگر، آمارها حاکی از آن است که ۹/۲۵ درصد از زنان و ۹/۱۴ درصد از مردان به نحوی دچار اختلالات روانی هستند ؛ اما ۶/۲۴ درصد از خانم ها و ۴/۱۶ درصد از آقایان، اختلال افسردگی دارند و در این میان، استان چهارمحال بختیاری با ۲/۵۱ درصد و استان سیستان و بلوچستان با ۸ درصد به ترتیب بیشترین و کمترین خانم افسرده را دارند و البته میزان افسردگی در خانم های خانه دار بیشتر است.
چرا زنها بیشتر افسرده اند؟
افسردگی – این بیماری مزمن- اختلالی بود که در سال ۱۹۹۰ رتبه چهارم بیماری ها در جهان را به خود اختصاص داد و پیش بینی می شود که در سال ۲۰۲۰ از رتبه چهارم به رتبه دوم (پس از بیماری های قلبی عروقی) صعود کند و این نشانگر اهمیت بار افسردگی در عرصه سلامت روان جامعه است.
علل متعددی درابتلای دو برابری زنان به افسردگی در مقایسه با مردان نقش دارند.برخی معتقدند که نوسانات هورمونی در زنان می تواند تاثیری شگرف بر زندگی آنها بگذارد و با توجه به این تاثیر بر زندگی شخصی، اقتصادی و ارتباط آنها با دیگران، می توان گفت زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند. نقش عادت ماهیانه، بارداری، زایمان و یائسگی را نیز نباید نادیده گرفت.
بعضی نیز معتقدند که خانم ها نگاه خوبی به گذشته تلخ خود ندارند و همین دیدگاه در بدبینی آنها به آینده موثر است و می تواند عاملی برای ابتلا به بیماری افسردگی باشد.
علاوه بر عوامل بیولوژیکی، وجود تبعیض میان دختر و پسر، باورهای غلط فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی، احساس تنهایی، استرس و فشارهای درون و بیرون خانه، مشکلات مالی، ناکامی های متعدد در طول دوران زندگی، بزرگ نمایی شکست ها، وراثت، تفاهم نداشتن میان زوج ها، نداشتن خودباوری و خودشناسی خانم ها و اعتماد به نفس پایین و گاهی مهارت های ضعیف برقراری ارتباط، از جمله عللی هستند که می توانند بروز افسردگی را به همراه داشته باشند.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علائم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است اما معمولاً بین ۶ – ۳ هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود.
سندرم پیش از قاعدگی و یا همان افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای ۱۰- ۷ پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود.این سندرم در ۷ – ۵ درصد زنان مشاهده می شود و دارای علائم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند.
پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
افسردگی هم، زنانه و مردانه دارد.
افسردگی را به خاطر شیوع زیادش گاهی سرماخوردگی روان نامیده اند، اما افسردگی دست کم از دو جنبه ی مهم با سرماخوردگی متفاوت است. افسردگی بدون درمان پس از یک هفته برطرف نمی شود و همچنین مردان و زنان را به یک میزان و به یک شیوه مبتلا نمی کند. گر چه معمولا توجه ها به علل و عواقب میزان بالاتر افسردگی در زنان معطوف بوده است، این عارضه مشکلات خاصی را هم برای مردان ایجاد می کند.
بررسی دو قلو ها و کودکان به فرزندی پذیرفته شده نشان می دهد که افسردگی به طور یکسان در هر دو جنس به ارث می رسد. یک مرد افسرده و یک زن افسرده به میزان یکسان احتمال دارد که پدر یا مادری افسرده داشته باشند.
اما بررسی های اخیر بیانگر چند تفاوت میان زنان و مردان از لحاظ عوامل خطرساز برای افسردگی است. در مردان و نه در زنان، خطر ژنتیکی ابتلا به افسردگی با خطر ژنتیکی ابتلا به اضطراب و اختلالات کرداری همراهی دارد. اعتماد به نفس پایین و از دست دادن پدر یا مادر در دوران کودکی نیز با افسردگی مردان بیشتر مرتبط است تا افسردگی زنان.
افسردگی ، تقصیر هورمون ها است؟
مهم ترین شاهد در مورد علت تفاوت شیوع افسردگی در مردان و زنان این است که زنان تنها در سال های باروری شان، یعنی از دوران بلوغ تا یائسگی نسبت به مردان بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند.
سوال این است که این شاهد را چگونه تفسیر کنیم؟ مظنون آشکار، هورمون های جنسی زنانه است.
یک نظریه این است که زنان به این خاطر بیشتر در معرض افسردگی هستند که در بدن آن ها میان هورمون های استرس و هورمون های جنسی تداخل هایی مشکل آفرین ایجاد می شود. در شخصی که تحت استرس است، استروژن باعث ایجاد افسردگی و اضطراب می شود و تستوسترون عمل عکس را انجام می دهد. شاید به همین علت باشد که مردان ظاهرا از لحاظ جسمی نسبت به زنان کمتر دستخوش عواطف می شوند. برخی از پژوهش ها نشان داده اند در صورتی که تنها علایمی مانند غمگینی، نومیدی و احساس گناه به حساب آید، میزان افسردگی در میان زنان و مردان مشابه می شود. این تفاوت ناشی از زیادی علایم جسمی افسردگی مانند خستگی، تشویش، بی خوابی یا پُرخوابی و بی اشتهایی یا پُرخوری در زنان است.
به غیر از عوامل هورمونی، تاثیرات فرهنگی و تقاضاهای اجتماعی هم در این تفاوت شیوع افسردگی بین زن و مرد نقش دارند. وظیفه مراقبت از فرزندان و خطرات عاطفی مربوط به آن عمدتا به دوش زنان می افتد. در نوجوانی، دختران شروع به نشان دادن اعتماد به نفس کمتر و احساس گناه بیشتر نسبت به پسران می کنند. برخی از دانشمندان اعتقاد دارند که میزان افسردگی در زنان با تغییر مقام اجتماعی آن ها تغییر می کند. بررسی در برخی از گروه های اجتماعی که برابری زن و مرد در آن ها ایجاد شده است، مثلا دانشجوبان کالج از طبقه اجتماعی مشابه که در خوابگاهی مشابهی زندگی می کردند، تفاوتی را در میزان افسردگی زنان و مردان نشان نداد.
پیامدهای افسردگی در مردان
میزان نسبی پایین تر افسردگی مردان ممکن است یک خطای تشخیصی باشد. اغلب گفته می شود که مردان دوست ندارند حتی نزد خودشان قبول کنند که افسرده هستند. آن ها ممکن است احساس کنند که نشان دادن احساس نومیدی یا تردید نسبت به خود، نشان ضعف است یا با مردانگی آن ها تناقض دارد. آن ها ممکن است بترسند در صورتی که کارفرما یا همکاران شان این موضوع را بفهمند، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد. بنابراین آن ها سکوتی غمگینانه را انتخاب می کنند یا به " نشانگان افسردگی مردانه " مبتلا می شوند که در آن افسردگی به شکل خشم، تحریک پذیری یا سوء مصرف مواد مخدر تظاهر می کند.
از آن جایی که این مردان به دنبال درمان نمی روند، افسردگی آن ها هرگز تشخیص داده و ثبت نمی شود.
البته اکراه مردان از پذیرفتن احساسات شان ممکن است تمام تفاوت میان مردان و زنان از لحاظ شیوع افسردگی را توجیه نکند زیرا بررسی ها نشان می دهند که حتی در میان افرادی که به دنبال درمان پزشکی افسردگی شان نمی روند، شیوع افسردگی در زنان بیش از مردان است. افسردگی در مردان از دو جنبه که هر دوی آن ها با میزان بالاتر مرگ و میر در مردان ارتباط دارند، ممکن است نسبت به افسردگی در زنان بیماری وخیم تری باشد.
افسردگی عامل خطرساز اصلی برای خودکشی است و مردان چهار بار بیشتر نسبت به زنان ممکن است به علت افسردگی دست به خودکشی بزنند و در سنین بالاتر میزان خودکشی در مردان 10 برابر زنان می شود.
یک دلیل این میزان بالاتر خودکشی، ممکن است اکراه مردان نسبت به بیان احساسات شان و درخواست نکردن کمک هنگام ناامیدی باشد.
یک مشکل مرگبار دیگر در مردان مبتلا به افسردگی بیماری قلبی عروقی است. افسردگی بر فشار خون، لخته شدن خون و دستگاه ایمنی اثر می گذارد. افسردگی یک عامل خطرساز شناخته شده برای بیماری عروق کرونری قلب، حمله قلبی و سکته مغزی است. مردان به خصوص مستعد این بیماری ها هستند زیرا حتی در شرایط عادی هم به میزان بالاتر و در سنین پایین تر نسبت به زنان به این بیماری ها مبتلا می شوند.
تستوسترون و افسردگی
افسردگی به خودی خود اثرات مخربی بر کارکرد جنسی به جای می گذارد. حدود 40 درصد مردان در سنین 40 تا 60 سال ممکن است درجاتی از اختلال نعوظ را تجربه کنند و افسردگی یک علت شایع این مشکل است. یک علت شایع دیگر میزان پایین تستوسترون، هورمون جنسی مردانه است که در 25 تا 55 درصد مردان بالای 50 سال و 75 درصد مردان بالای 70 سال رخ می دهد.
کمبود تستوسترون ممکن است به علایم خفیف تا متوسط افسردگی بینجامد و بنابراین ممکن است یک چرخه علت و معلولی پیچیده میان افسردگی، میزان پایین تستوسترون و اختلال نعوظ وجود داشته باشد که گاهی بیماری های جسمی فرد و داروهایی که برای آن ها مصرف می کند نیز آن را پیچیده تر می کند. برای مثال داروهای دیابت و فشار خون بالا عوارض جانبی جنسی دارند.
در برخی از مردان، درمان با تستوسترون ممکن است هم به درمان افسردگی و هم کارکرد جنسی آن ها کمک کند. البته مصرف درازمدت تستوسترون هم با عوارض خاص خود همراه است.
سه تفاوت افسردگی های مذکر و مونث
1- افسردگی مردان اغلب تشخیص داده نشده باقی می ماند؛ مثلا به این دلایل: اکراه از بحث کردن در مورد علایم افسردگی، بیماری روانی را به عنوان تهدیدی برای مردانگی به حساب آوردن، مقاومت در برابر درمان های افسردگی.
2- مردان و زنان ممکن است علایم افسردگی متفاوتی را تجربه کنند. علایم افسردگی در مردان ممکن است با احتمال بیشتری به این اشکال بروز کند:
رفتار خشونت آمیز، خشمگین شدن نامتناسب، رفتارهای گریز مانند مشغول کردن بیش از حد خود در کار یا ورزش، دست زدن به رفتارهای پُرخطر مانند رانندگی بی احتیاط، بی بند و باری جنسی و افکار خودکشی.
3- مردان افسرده با احتمال بیشتری نسبت به زنان افسرده خودکشی می کنند. گر چه زنان بیش از مردان اقدام به خودکشی می کنند، اما مردان با احتمال بیشتری در خودکشی موفق می شوند که این سه علت در آن دخیل هستند:
مردان از روش هایی استفاده می کنند که مرگبارتر است؛ سریع تر به افکار خودکشی شان عمل می کنند و همچنین نشانه های هشداردهنده کمتری به اطرافیان بروز می دهند.(منبع:سایت تبیان)
بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی
دکتر امان ا… قرایی مقدم ،روانپزشک، اظهار می کند:استرس های ناشی از عوامل محیطی، مشکلات اجتماعی و خانوادگی، تعصبات خاص فرهنگی و نبود شرایط تفریحی مناسب از عوامل تشدید کننده افسردگی زنان و حتی مردان است.
وی می افزاید: ناهماهنگی بین ارزش های اجتماعی و ارزش های حرفه ای زنان شاغل می تواند عامل دیگری در تشدید افسردگی آنها باشد. همچنین بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی در خانواده در افزایش ابتلای زنان به افسردگی موثر است؛ چرا که اگر در محیط خانواده آرامش، صمیمیت و تفاهم بیشتری بین زن و مرد باشد و به ارزش های اخلاقی بی اعتنایی نشود، میزان ابتلا به افسردگی کاهش می یابد.
این روانپزشک خاطرنشان می کند: افسردگی زنان را نباید نادیده گرفت، چرا که فرزند سالم از خانواده سالم حاصل می شود و با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند و بدون آنها نهاد خانواده در معرض آسیب قرار می گیرد، پس توجه به سلامتی آنان مقوله مهمی است که باید به آن توجه شود.
دکتر احمدعلی نوربالا، روان پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، می گوید: علائم افسردگی در خانم ها چندان با آقایان متفاوت نیست، اما به طور کلی می توان گفت علائم افسردگی در خانم ها اغلب به شکل نداشتن انرژی، احساس گناه و بی ارزشی، خستگی، آشفتگی در خواب و کابوس های شبانه، کاهش وزن، نداشتن نشاط و امید به آینده، گریه، بی توجهی به ظاهر، کناره گیری از جامعه و تمایل به تنهایی، کاهش میل جنسی، ضعف شدید و فکر مرگ و خودکشی و انجام آن دیده می شود.
دکتر نوربالا در خصوص سن ابتلا زنان به افسردگی می گوید: به طور معمول، سن ۳۵ تا ۴۵ سالگی را برای این بیماران در نظر می گیرند اما به طور میانگین، سن ۴۰ سال مدنظر است. البته متاسفانه این بیماری مزمن بنا به دلایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … در جوانان رو به افزایش است و نمی توان افسردگی را مربوط به قشر خاصی از خانم ها دانست زیرا هیچ فردی از این بیماری مصون نیست.
این روانپزشک معتقد است که هر گونه احساس ضعف بدنی، بی حوصلگی، نداشتن نشاط و به طور کلی علایم افسردگی را نمی توانیم به این بیماری نسبت دهیم چون بعضی از بیماری ها، برای مثال آنفلوآنزا نیز علایمی مانند افسردگی دارد اما اگر این علایم بیش از سه هفته ادامه پیدا کند، می توان از آن به عنوان افسردگی در خانم ها نام برد. برای مثال، افسردگی در طول دوره عادت ماهیانه، پس از یائسگی و افسردگی پس از زایمان اغلب به درمان چندانی نیاز ندارد اما اگر علایم بهبود پیدا نکند باید به فکر درمان بود.
فشار روحی مضاعفی به زنان
دکتر قاسم قاضی، روان شناس نیز معتقد است: زنان به علت حساسیت های بالا، زود رنج بودن، عاطفه شدید و توجه زیاد به جزئیات ، بیشتر درمعرض احساسات و هیجانات منفی و بالاخره افسردگی هستند.
دکتر قاضی می گوید: از دیگر عواملی که زنان را به سمت افسردگی سوق می دهد، می توان به استرس و فشارهاییکه در بیرون از محیط خانه تحمل می کنند، اشاره کرد. زیرا امروزه به علت هماهنگ نبودن وظایف همسری با وظایف مادری از یک سو و اشتغال زنان از سوی دیگر، فشار روحی مضاعفی به آنها وارد می شود.
رفتارهای بد خانواده
دکتر سیما فردوسی،روانشناس و کارشناس مسائل تربیتی با بیان اینکه زنان شاغل به علت گذراندن زندگی سرشار از فشاردر معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند، می گوید: قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی و کمبود مراکز تفریحی از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است.
وی با بیان این که مطابق تحقیقات انجمن روانشناسی ایران، میزان افسردگی زنان ایرانی بین سه تا چهار برابر بیش از حد معمول است می افزاید: در برخی استان های کشور به دلیل رفتارهای بد خانواده و سنتی برخورد کردن با زنان، میزان افسردگی بیشتر است. وقتی زن باید با حداقل درآمد شوهر مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر و یا فرزندان و اطرافیان را تحمل کند و سنگ صبور همه باشد، در مقابل، کسی به حرف او گوش ندهد، معلوم است که افسردگی در بین این قشر بیشتر می شود.
افسردگی و زنان خانه دار
قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت و نداشتن مشارکت اجتماعی از علل بروز افسردگی میان این زنان است.
دکتر فردوسی معتقد است : زنانی که زیر خط فقر زندگی می کنند و به تنهایی با مشکلات می جنگند ، بیشتر در معرض آسیب های افسردگی قرار دارند. بسیاری از زنان سرپرست خانوار که به دلایل متعددی مثل مهاجرت شوهر، زندانی شدن یا از کار افتادگی او، طلاق، سرپرستی خانواده را به عهده گرفته اند، آسیب پذیرترین قشر اجتماع محسوب می شوند. دو عامل در افزایش فقر در میان زنان سرپرست خانوار موثر است: یکی محدودیت مشارکت آنان در مشاغل رسمی و پردرآمد ، دوم فقدان تامین اجتماعی فراگیر و در نهایت بسیاری از این شرایط دست به دست هم داده و به رنج این زنان می افزاید.
وی با بیان این که علاوه بر زنان سرپرست خانوار رقم افسردگی در میان زنان خانه دار رو به افزایش است، می گوید: احساس تنهایی ، ترک خانه توسط فرزندان ، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی ، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینه ها جهت تفریح و پرکردن اوقات فراغت از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است.
خشونت
دکتر فردوسی اظهار می کند: خشونت می تواند همه زنان را در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی قربانی کند، اما طبق یافته های پژوهش ها، این نوع سوء رفتار با عوامل مالی و پایگاه اقتصادی افراد رابطه مستقیم دارد. زنان خانه دار یا مشغول به کارهای کم درآمد در مقابل خشونت خانگی آسیب پذیرتر هستند ودر زمره قربانیان خاموش خشونت خانگی محسوب می شوند.
به گفته وی تحقیقات نشان می دهد که خشونت و آزارهای جنسی در خانه یا در محیط کار علیه زنان بیماریهای زنانه یا افسردگی را به ارمغان می آورد.
دکتر انور صمدی راد، جامعه شناس نیز عواملی نظیر نبود تامین اجتماعی فراگیر، احساس تنهایی، ترک خانه توسط فرزندان، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینه ها برای تفریح و پر کردن اوقات فراغت را از مهم ترین دلایل افسردگی در میان زنان خانه دار ذکر می کند.
تاثیر افسردگی بر فرزندان
هم چنین به گفته دکتر سیدهادی معتمدنژاد، روان پزشک تعداد زیادی از زنان علاوه بر این که مادر هستند، شاغل می باشند و این خود سبب ایجاد آسیب های روحی و جسمی می شود و این امر بر فرزندان آن ها نیز تاثیر می گذارد.
وی آورده است که از سویی بسیاری از مشاغل بیمه دارند اما زنان خانه دار بیمه نیستند و از پشتوانه مالی بهره ای ندارند و تا زمان توسعه کشور و حل مشکلات نمی توان به رفع افسردگی در آنان امیدوار بود. اغلب زنان افسرده انرژی کافی برای مطالعه، آموزش، یادگیری و حتی ورزش ندارند که این امر منجر به افت عملکرد آن ها می شود.
بر اساس این گزارش یک زن بی نشاط و غیر شاداب نمی تواند در فعالیت های زندگی به خوبی عمل کند و با فرزندان و همسر خود ارتباط مناسب داشته باشد.
فرزندان تحت تاثیر این حالات روحی مادر تفکر منفی پیدا خواهند کرد و نظام فکری آنها مبتنی بر بدبینی رشد می یابد. شروع بسیاری از اختلافات خانوادگی و جدایی ها از ناراحتی و بی نشاطی و شاید هم افسردگی زنان و دختران باشد.
در هر حال افسردگی به هر دلیلی که در یک زن یا دختر ایجاد می شود، دارای تاثیراتی در بعد خانواده و اجتماع خواهد بود.باید توجه داشت که یک زن افسرده نمی تواند فعالیت های زندگی خود را بخوبی انجام دهد و با فرزندان و همسر خود ارتباط مناسب داشته باشد.
نبود شادی در جامعه
فرید براتی، روانشناس نبود شادی در جامعه را یکی از دلایل اجتماعی بروز افسردگی برشمرده و معتقد است: مشخص نبودن حدود در فعالیت های اجتماعی، نبود ساعات تفریحی مناسب، مسائل خانوادگی مثل نوع تربیت افراد، نبود دلبستگی بین اعضای خانواده که حمایت لازم را از فرزندان از بین می برد ، باعث بروز افسردگی ناشی از حدود اجتماعی می شود.
وی با اشاره به تحقیقات اخیر در حوزه روانشناسی می افزاید: فقدان معنا با افسردگی ارتباط نزدیکی دارد. نبود معنا و هدف در زندگی و اعتقاد نداشتن به موضوعی فراتر از خود باعث می شود آدم ها احساس کمبود کرده و مبتلا به افسردگی شوند.
دنیای پست مدرن
دنیای پست مدرن ویژگی هایی با خود دارد که این ویژگی ها با افسردگی هم گونی نشان می دهد. دنیای پست مدرن دنیای نا امیدی، شفاف نبودن مرزها، به هم ریختگی حدود روابط اجتماعی، دنیای عدم پایبندی به اخلاقیات، دنیای اضطراب ها است و همه اینها در افسردگی نقش دارد. براتی معتقد است افسردگی پیش از آن که یک بیماری بیولوژیک باشد ناشی از مسائل اجتماعی است.
بر اساس تحقیقات جهانی در سال ۲۰۱۵ بار افسردگی و اختلالات خلقی می تواند در رتبه اول یا دوم جهانی قرار گیرد که این خود اهمیت زیادی دارد به ویژه برای جوامعی که از این بیماری ضربه می خورند.
دلمردگی، افسردگی نیست
براتی می گوید: خیلی از ناراحتی هایی که در برخی افراد وجود دارد و ما با عنوان افسردگی می شناسیم و به آن"انگ" افسردگی می زنیم به واقع افسردگی نیست. افسردگی به معنای کلمه نیست و شامل دلمردگی و کم انگیزگی است خیلی از افراد افسردگی به معنای دقیق کلمه ندارند.
اصغر کیهان نیا، روانپزشک در رابطه با علل بروز افسردگی می گوید: گاهی یک اتفاق یا رخداد سنگین می تواند برای فرد افسردگی به دنبال داشته باشد مثل فوت عزیزی، گرفتاری سخت، مشکل عاطفی و غیره. نوعی از دیگر افسردگی ها ناشی از طلاق است که تاثیر زیادی دارد و بعد از مطلقه شدن مرد یا زن خلا عاطفی به دنبال دارد و فرد رابه افسردگی می رساند گاهی شرایط روز اجتماعی مثل بیکاری می تواند افسردگی ایجاد کند .
عوامل اجتماعی
وی معتقد است: عوامل اجتماعی که در افسردگی دخالت دارند قطع ارتباط عاطفی انسان ها با هم ونیز قطع ارتباط انسانی مردم با مسئولان را شامل می شود این در شرایطی رخ می دهد که بی اعتمادی رخ می دهد و مردم احساس می کنند که دولت و مسئولان حامی آنها نیستند و احساس بیهودگی کرده و دچار افسردگی می شوند و ممکن است منجر به مهاجرت و قطع ارتباط افراد با جامعه شود و نوعی اعتراض است.
کیهان نیا با بیان این که دوران یائسگی در بانوان دوران مستعدی در افسردگی است می افزاید:در دوران یائسگی بسیاری از خانم ها دچار افسردگی می شوند که یاس، نا امیدی و بی آیندگی از علائم آن در زنان است .
او در رابطه با دلیل افزایش افسردگی بین زنان نسبت به مردان می گوید: علت این امر آن است که مردان امکان خروج از خانه و فعالیت های اجتماعی بیش تری نسبت به زنان دارند و محدودیت کمتری در مقایسه با زنان دارند.