تارا فایل

دین وبحران فناوری


<<دین وبحران فناوری>>

بحران فناوری ،نه ازذات ،که ازلجام گسیختگی آن سرچشمه می گیرد .این که انسان برساخت ماشین وبهره وری آزآن توانا باشد ،ذاتاًنوعی کمال وارزش به شمار می آید ،اما آن چه آفت زا است ساختن هرچیز ممکن وبهره وری به هرطریق ممکن ، بدون وجود حدومرزاست . کارنامه انسان متجدد نشان می دهد که حرصی لجام گسیخته وولعی پایان ناپذیر درساخت واستفاده از ماشین دارد به گونه ای که قراردادهای انسانی وتعمدهای سیاسی قادربرمحدود ساختن آن نیست واز این رو ،نیاز به عامل محدود کننده دیگری است .
به گمان ما ،تعالیم دینی -اگر سرلوحه عمل انسان معاصر قرارگیرد-به راحتی می تواند از عهده مهارکردن غول فناوری برآید . دین بانشان دادن جایگاه واقعی انسان درطبیعت ونقاط قوت وضعف او وحقوق وتکالیف او ،قیود ومحدودیت های بهره گیری از ماشین را تعیین می کند . انسان دینی ،کمال خویش را دراستفاده از تکنولوژی مطلق العنان نمی بیند ،بلکه به مجموعه ای از بایدهاونباید ها تن درمی دهد . برای مثال درنگرش دینی ،پرهیز از اسراف درمصرف انرژی ،حتی درموقعیتی که محدودیت عامل انرژی وجود ندارد ،کاری بایسته است وبرخلاف پاره ای دیدگاه های تجدد گرا،نفس مصرف انرژی نشانه پیشرفت واز شاخصه های توسعه یافتگی به شمار نمی آید. اساساً،درنگرش انسان دین باور ،سلطه برطبیعت یک ارزش ذاتی نیست . بلکه صرفاًابزاری است برای شکوفاشدن استعداد های متعالی او وهمین هدف ،چندوچون بهره گیری از ماشین را معین می کند. ومرزهای فناوری راترسیم می نماید . اگردرمتون دینی ،سخن از مسخر بودن جهان برای انسان به میان آمده ،ابداًبه معنای مطلق العنان بودن انسان نیست ،بلکه مقدی به قیود وشرایطی است که درتعالیم دینی مطرح شده است . انسان دینی ،جهان را آیه ای از آیات الهی می داند وازاین رو آن را شایسته احترام وتکریم می شمارد.
برای انسان دینی ،ارزش های معنوی دردرجه اول اهیمت قراردارند واز این رو درحالی که پیشرفت درصنعت وفناوری را امری مطلوب می شمارد ،می کوشد تا از آن درجهت اهداف انسانی واخلاقی بهره گیرد وآماده است تاهرگاه آن مقدمه درخدمت این هدف نباشد ،مقدمه را درراه اهداف متعالی فدا کند . انسان دینی،برخلاف انسان متجدد ،هرگز داعیه خداوندگاری زمین را درسر نمی پروراند ،بلکه خویش را خلیفه خدا درزمین واز این رو مسئول فقط ونگاهداری محیط طبیعی خود می بیند .
آنچه گفته شد حدیث مجملی است از ماجرای مفصلی که درعصر تجدد برسرانسان رفته است . به باور ما ،بحران ها ومعضلات اساسی معاصر،دیریا زود واقعیت سراب گونه تجدد گرایی را به انسان خواهدنمود واورا به اندیشه بازگشت به دین ومعنویت دینی فروخواهد بود .ص 29 الی 30کتاب معارف اسلامی 1.
فناور ی نوین ،فرهنگ واخلاق ویژه خود را برجوامع پیشرفته تحمیل می کند . آزادی بی حد وحصردربهره برداری از ماشین ،روحیه قناعت پذیری وپرهیز از اسراف وتبذیر را -که قرن ها از فضایل اخلاقی به شمار می آمده است -خشکانده وآتش هوس خداوندگاری طبیعت را دردل انسان متجدد شعله ور ساخته وبذر پندار استغنا را که از مهیب ترین آفات اخلاقی است ،درذهن او کاشته است1 .
مصنوعات رنگارنگی که هرروز از سوی کمپانی های تولید کننده روانه بازارهای فروش شده و دراختیار مصرف کنندگان قرار می گیرد ،چنان انسان متجدد را مفتون ومسحورخویش کرده که از اندیشه درمسائل بنیادی تر بازمانده است . شهرفرنگ کالاهای تجملی سبب شده که روحیه تنوع طلبی ومدگرایی درجوامع شایع شود وچه آفات وبلاهایی که درپی گسترش این روحیه دامنگیر انسان ها نشده است !حجم غیر قابل تصور داده های اطلاعاتی ،که درسایه پیشرفت صفت رسانه ها دردسترس بشر قراردارد ،دستگاه ادراکی اورا چنان دچارتکثروتشتت کرده است که امروزه دیگررسیدن به حالت تمرکز دراندیشه ،آرزویی دست نیافتنی است .
دردهه های اخیر ،فناوری نوین ،خاستگاه بحران هایی اساسی ،نظیر بحران انرژی وبحران محیط زیست بوده است . طمع ورزی انسان مدرن ،زیاده روی بی سابقه ای را درمصرف انرژی های محدوده کره خاکی سبب شده ودرحال حاضر ،این پرسش به صورت جدی مطرح است که جهانی که منابع انرژی آن کفاف همه ساکنانش را نمی دهد،چه کسی حق حیات دارد . انسان متجدد ،پس از مصرف نابخردانه ومسرفانه مواهب الهی که طبیعت ،سخاوتمندانه دراختیارش نهاده بود ،اینکه دراین اندیشه فرورفته که لابد نسل های بعدی نیز دراستفاده ازاین مواهب حقی دارند !
به هرتقدیر ،اینک مارخوش خط وخال تکنولوژی که مدت زمانی درآستین انسان متجدد پرورانده شده ،به اژدهایی سهمگین مبدل گردیده که حیات سعادتمندانه بشربرروی کره خاک را به آتش کام خود می سوزاند ودیو سرکش صفت سخت درکارلگدمال کردن ارزش های انسانی است .امروزه این پرسش دربسیاری اذهان قوت گرفته است که آیا ماشین خادم آدمی است یا مخدوم او ،وبا نظربه پیشرفت حیرت انگیز صنعت ساخت . روبوت ها ،این هراس بربسیاری از دل ها سایه افکنده که روزی ماشین های مخلوق آدمی،اقتدارکامل خواهندیافت واورا برده وفرمانبردار خویش خواهند ساخت .ازص24 الی 26کتاب معارف اسلامی 1.

<<دین و تکثرگرایی >>

واژه پلورالیسم به معنای "گرایش به کثرت "است وپلورالیسم دینی یعنی تکثر گرایی ،چندگازگرایی ،تکثرومتعدددانستن دین حق ونفی انحصارحقانیت از دین خاص .
پیشینه پلورالیسم به غرب وجهان مسیحیت برمی گردد . این واژه برای نخستین با درعرصه سنتی کلیسایی مطرح شد ،شخصی را که دارای چند مبحث گوناگون درکلیسا بود ،پلورالیست می نامیدند. پس ازآن این واژه به ترتیب درعرصه اجتماعی،سیاسی ،فرهنگی ،اخلاقی ،معرفتی ودینی به کارآمد. دوعامل اساسی درپیدایش پلورالیسم دینی به ویژه درشکل افراطی اش درغرب مسیحی نقشی داشته است :
1-نهضت لیبرالیسم سیاسی که به لیبرالیسم دینی یا پروتستانیسم لیبرال منجرشده است 2 .
2-آموزنده نجات درمسیحیت ،که ریشه هردو این ها به آیین مسیحین وعملکردکلیسا برمی گردد ،زیرا از یک سورفتار خشن کلیسا با مردم مسیحی واز سوی دیگر ،پافشاری کلیسابرحقانیت منحصربه فردآیین مسیحین کلیسایی واکنش های تندی را ازسوی بسیاری از روشنفکران و متفکران غربی برانگیخت .
درراس آنها ،جان هیک وهمفکران اوبودند که به تفکر پلورالیستی دردین ویا پلورالیسم دینی شکل دادند. این عده معتقد شدند که حقیقت ورستگاری دراعضای یک دین ،مانند مسیحیت نیست ،بلکه همه ادیان بهره ای از حقیقت وحقانیت داشته،پیروی از برنامه های هریک از آنها می تواند مایه نجات ورستگاری گردد.
براین اساس ،نزاع حق وباطل از میان ادیان رخت بربسته وخصومت ها ،کشمکش ها ونزاع های دامه دار میان پیروان مذاهب وادیان جای خود را به همدلی وهمسویی می دهند .بنابراین ،پلورالیسم درمسیحیت ،پیامبر لیبرالیسم سیاسی ولیبرالیسم دینی ونیز ناشی از واکنش بود که درعصر حاضر دربرابر ،عقاید مسیحیت ،به ویژه درمورد عقیده به مساله نجات ورستگاری ،پدید آمده است . به تعبیر دقیق تر،پروتستانیسم منشالیبرالیسم سیاسی ولیبرالیسم سیاسی منشالیبرالیسم دینی وپلورالیسم دینی مولود لیبرالیسم دینی است .

<<نقد وبررسی پلورالیسم دینی>>

متفکر بزرگ اسلامی ،شهید مطهری ،درباره وجود این حق درهرزمان ویکی ویگانه بودن آن ،چنین می گوید :
دین حق درهرزمانی یکی بیش نیست وبرهمه کسی لازم است ازآن پیروی کنند. این اندیشه که اخیراًدرمیان برخی از مدعیان روشنفکری رایج شده است که می گویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار درهمه وقت یکسان اند ،اندیشه نادرستی است .درست است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف ویک خدا دعوت کرده اند ،ولی این سخن به این معنا نیست که درهر زمانی چندین دین حق ووجود دارد وانسان می تواند درهرزمانی هردینی را که می خواهد بپذیرد،بلکه معنای آن این است که انسان باید همه پیامبران راقبول داشته باشد وبداند که پیامبر ان سابق مبشرپیامبران لاحق ،خصوصاًخاتم وافضل آنان بوده اند.
پس لازمه ایمان به همه پیامبران این است که درهرزمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست وقهراًلازم است دردوره ختمیه به آخرین دستورهایی که ازجانب خدا وبه وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم واین،لازمه اسلام ،یعنی تسلیم به خداوند وپذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست …..درهرزمانی یک دین حق وجود دارد وبس .
باآنچه گفته شد بی اعتباری پلورالیسم دینی روشن می گردد . ولی بی اعتباری پلورالیسم دینی هرگز به معنای درستی ایده انحصاری دانستن مساله نجات ورستگاری دردین خاص نیست ،بلکه به این معناست که دین درهرزمانی وازجمله درزمان ما وجود دارد وآن نیز یکی بیش نیست

<<اسلام ،دین حق ونجات بخش بشر>>

باید به این حقیقت اعتراف کرد که مدارک ودلایل روشن وخود پذیری برحقانیت منحصربه فرد اسلام وجود دارد که با وجود این مدارک ودلایل ،ادعای همبستگی وهمسانی همه ادیان ادعای دورازواقع وبدون دلیل است .ازجمله ادله برتری،کمال وحقانیت اسلام می توان به این موارد اشاره کرد:خود پذیری گزاره ها وآموزه های اسلامی وسازگاری آنها با هم ،مستند بودن منابع ومتون اسلام،زنده بودن ودست نخوردگی (عدم تحریف)کتاب آن (قرآن )واعجاز وتحدی کردن ومبارزه طلبی آن ،جامعیت احکام وکارآمدی وکارکردهای مثبت آنها .

اهل نجات بودن افراد به درجه ایمان وکفرافراد بستگی دارد وهرکس براساس مقدار اعمال وبه تناسب اعتقاد داشتن درجای مناسب خود قرارمی گیرد وهمان طورکه شهید مطهری فرمود حساب افراد با خداست ومانمی دانیم که خداوند چه معامله ای با آنها می کند ،با این حال با توجه به آیات وروایات ،کافران جاهی قاصر که اگر حق به آنها عرضه شود عناد نمی ورزند وایمان می آورند وازآن طرف ،اعمال نیک هم دارند ودرفساد وجنایت وقتل هم غوطه ورنیستند ،اینها به طورختم با گروه کافرمعانه تفاوت دارند وچه بسا که اهل نجات هم باشند.از ص
31 تا 38 کتاب دین شناسی .

<<علم ودین :تعارض یا تعامل>>

یکی از مباحث مطرح درکلام جدید رابطه علم ودین است مبنی براین که آیا علم به معنای عام (اعم از علوم تجربی وانسانی وشاخه های دیگر آنها )به عنوان رهاورد وعقل شهر،با دین به معنای واقعی کلمه (دین یا ادیان آسمانی ووحیانی)تعارض داشته وبایکدیگر ناسازگارندودیدگاههاورهاوردهای علمی ، دیدگاهها وداده های دینی را نفی ونقض می کندوبالعکس ،یا اینکه اصلاًمیان علم ودین هیچ گونه ناسازگاری وجود ندارد واین دودرتعامل وسازگاری کامل بوده وموید ومکمل یکدیگرند ،همچنان که عقل ودین چنین اند؟
بررسی های نشان می دهد که درگذشته چه دردنیا ی غرب وچه درجهان اسلام،هرگز میان علم و دین جدایی نبوده ودرنتیجه ،تئوری "تعارض علم ودین " اصلاًجای طرح وبحث نداشته است . اما درقرن وسطی دردنیاز غرب به این دلیل بود که نه علم از چنان رشد وبالندگی برخورداربود که قادربرارائه نظریاتی درباره انسان وجهان برخلاف آموزه های دینی مسیحی باشد ونه اساساًکلیسا چنین اجازه ای را به کسی می داد تا برخلاف دیدگاههای مسیحیت کلیسا یی درباره مسائل مختلف اظهارنظر کند.
اما دردنیای اسلام به این دلیل تعارضی وجودنداشته است که اساساًمیان اسلام وعلم وعقل جدایی نیست ؛ واسلام دین عقل وفطرت است وهرگز آموزه های برخلاف عقل وعلم درآن یافت نمی شود .به کاررفتن حدود هزاربارواژه های عقل ،علم ،فکرو مشتقات آنها درقرآن کریم ،گواه روشن آن است وگواه دیگرآن این است که درمدارس دینی -اسلامی وحوزه های علمیه آن همه علوم تدریس می شود و از این جهت مرزی میان علوم قائل نمی شدند . درحلقه درسی رئیس مذهب شیعه امام جعفرصادق (ع)دانشمندان علوم مختلف (ازفقه ،کلام ،طب،شیعی، تفسیر و ……)حضورداشتند وآن حضرت برای همه آن عالمان رشته های مختلف علوم ،تدریس می کردند. ازاین که دانشمندان بزرگی چون جابربن حیان ،شیمی دان معروف ،محمد زکریای رازی ،پزشک مشهور ،ابوریحان بیرونی ،ابوعلی سینا،ابونصرفارابی ،خواجه نصیر طوسی وصدها وهزاران دانشمند علوم مختلف ازقبیل فیزیک فشیمی ،ریاضی ،هیئت ونجوم ،زیست شناسی ،تاریخ وجغرافیا و…..به همراه عالمان وفقیهان دینی همگی دریک صف قرارداشته وهمه آنها را عالمان اسلامی می گویند ،همین است که اشاره شد .3
از این رو ،جدانگاری علم ودین ،پدیده ای جدید وغربی است ودوران رنسانس علمی -صنعتی درآن دیار وپیشرفت سریع وخیره کننده بشردرعلوم تجربی وانسانی برمی گردد .جهش سریع علمی وتوانمندی بالای علم درپاسخگویی به بسیاری از پرسش ها ونیازهای بشرونیزنقش تعیین کننده تجربه وآزمودن درگشودن مجهولات وپیدایش معلومان از یکسو وناسازگاری برخی از آموزه های دینی -مسیحی با فرآورده ها وداده های علمی از سوی دیگر ،موجب شد تا این ذهینت دربرخی دانش آموختگان دانشگاهی وغیرآنها پدید آید که با وجود توانایی علوم برای پاسخگویی به مجهولات علمی وحل مشکلات زندگی ،دیگر
نیازی به دین نیست ؛چراکه به باورآنان ،علم (روش علمی و تجربی )تنها راه قابل اعتماد برای رسیدن به واقعیت هاست4 .
این کامیابی های علمی بشردرکمترازنیم قرن ،چنان چشم هاراخیره کرده بود که گمان می کردند با علم می توان بهشت موعود ادیان الهی را درروی زمین بنانهادرعلم ،حلال تمامی مشکلات ودرمان دردهای وجودی انسان است .
به عنوان نمونه برتر اندراسل -سخنگوی فیلسوفان علم گرای پوزیتیویست درباره چیرگی علم بردین می گوید:
میان علم ومذهب ،اختلاف دامنه داری تا سالهای اخیر وجود داشت تا آن که علم به نحو تغییر ناپذیر ی پیروز شد 5 .
اما آیا این ادعا یا پیش بینی علم گرایان افراطی درست ازآب درآمد وعلم توانست همه نیازهای بشررا برآورده سازد ودین رابه شکلی از صحنه زندگی بشرخارج سازد؟وآیا اساساًمیان علم ودین اختلاف وتعارفی وجود دارد؟
گذشت زمان نه چندان طولانی ،خلاف این ادعای علم باوران دین گریز را ثابت کرد،زیرا با آشکارشدن ناتوانی علم درپاسخگویی به پرسش های بنیادی انسان وصل بسیاری از مشکلات زندگی مادی ومعنوی او ،نیاز به دین ،بیش از پیش محسوس شد ودرنتیجه ،دین با قوت وقدرت بیشتری به صحنه زندگی بازگشت
توضیح آن که به طور مشخص از نیمه دوم قرن بیستم وبه ویژه درسه دهه آخر آن ،بازگشت به معنویات ودین آغاز شد ودرمحیط های علمی ودانشگاهی طرح مباحث دینی وارتباط آن با علم بسیارپررنگ گردید به طوری که امروزه درسی علم ودین از پرطرفدارترین وبالنده ترین بحث ها دردانشگاههاست تنها دردوسال اخیر،بیش از دویست دانشگاه درآمریکا درسی علم ودین را ارائه کرده اند و اخیراًدانشگاه "لیتز"انگلیسی ،مرکز مطالعات میان رشته ای درمورد تعامل علم ودین را ایجاد کرده ودوره فوق لیسانس علم ودین را دایر نموده است ودانشگاه
"باستون"آمریکا دوره دکترای علم ودین وفلسفه را تاسیس کرده است .
اکنون بزرگترین جایزه روز که مبلغ آن حتی از جایزه نوبل هم بیشتر است (یعنی یک میلیون ودویست هزاردلار )به کسانی اعطا می شود که این رشته مشترک (علم ودین )پژوهش می کنند 6.

<<کالبد شکافی تعارض علم ودین درغرب >>

اشاره شد که اندیشه ناسازگاری علم ودین هنگامی درغرب شکل گرفت که یافته های جدید علمی وکشفیات وپیشرفت های صنعتی واقتصادی دردوران رنسانس بابسیاری ازآموزه های دینی کلیسا هماهنگ وهمسو نبود واربابان کلیسا هم برای حفظ موقعیت خود ،به مبارزه با علم وعالمان برخاستند وبا حربه ارتداد وتفکر به قطع وقمع آنان پرداختند.
گرچه بعدهای به دلیل عقب نشینی کلیسا از بسیاری از ادعا ها واعتقادات جزمی خودوتسلیم دربرابر علم از یکسو وآشکارشدن ناتوانی علم دربرآوردن بسیاری از نیازهای بشرازسوی دیگر،تب مبارزه ی میان علم گرایان ودین باوران فروکش کرده ودرنتیجه ازتعداد مدعیان تعارض علم ودین به شدت کاسته شده ،ولی چنان که می دانیم این اندیشه (تعارض علم ودین )به کلی از میان نرفت وهنوز هم طرفدارانی به ویژه درمیان طیف روشنفکر تحصیل کرده دانشگاهی درغرب (وبه نفع آنها درشرق وجهان اسلام وایران )دارد.

<< تعارض علم ودین >>

بررسی هانشان می دهد که مهم ترین علل ماندگاری اندیشه تعارض علم ودین درغرب،دوچیز می باشد :
1-نارسایی مفاهیم دینی -مسیحی ووجود مواردخلاف عقل وعلم فراوان درکتاب مقدس 7.
2-پیدایش ورشد مکاتبی با روح ماتریالیستی (وماتریالیسم علمی )درغرب ،که یا ازاساس بادین وخدا مخالف وضد بودند ویا حداقل فراورده های علمی را برداده ها وآموزه های دینی ترجیح می دادند . برخی از مهم ترین این مکاتب یا نخاله های فکری درغرب ،عبارتند از :اومانیسم ،لیبرالیسم،پوزیتویسم،اگزیستانیالیسم
الحادی،سکون رسیم ،راسیونالیسم (عقل گرایی وعقل محوری)وغیرآن . از ص41الی 47دین شناسی

<<تعامل علم ودین دراسلام وعلل آن>>

اسلام به عنوان آخرین وکامل ترین دین ازسلسله ادیان الهی مطرح است که با توجه به داشتن متون وحیانی (قرآن وروایات قطعی الصدور)دست نخورده وتعریف نشده باقی مانده ومصداق کامل دین حق می باشد. بنابراین وقتی از چنین دینی سخن می رود ،درواقع از اصل دین ودین اصیل وحق خالص الهی سخن می رود ،نه از دین (یا ادیان )تعریف شده و آمیخته با خرافات . ازاین رو،وقتی روشن شود که اسلام نه تنها با علم وعقل مخالفتی ندارد بلکه شالوده اش برعقل وعلم پی ریزی شده است ،نتیجه می گیریم که اساساًدین ویا ادیان اصیل وحق آسمانی با علم وعقل مخالف نیستند. براین اساس ،اگرمخالفتی میان علم ودین احساس شود ،مخالفت ویا تعارض ظاهری وغیرواقعی است به این بیان که یارها ورد علمی وعقلی قطعی ویقینی نیستند یا
آموزه های دین اسلام.
اما دراسلام ،بنابردلایلی که به اجمال درادامه می آید ،میان علم ودین تعارض ومخالفتی نیست واین دو درتعامل کامل اند :
1-دربحث "جامعیت وکمال دین اسلام "روشن شد که اسلام از چنان جامعیت وکمالی برخورداراست که سعادت کامل دنیوی واخروی انسان سرلوحه اهداف آن قراردارد . چراکه دین ودنیا دراسلام ازیکدیگرجدانیست وتامین سعادت دنیوی انسان نیز جزوی از اهداف اسلام است . از این رو،برای همه شئون زندگی دنیوی و اخروی او برنامه وقوانین لازم را دارد که درصورت تبیین درست واجرای دقیق آن به طور یقین این هدف اسلام درباره انسان برآورده خواهد شد. چنان که درمقاطعی از تاریخ گذشتن چنین شد. روشن است آیینی با چنین جامعیت وهدف عالی،نمی تواند ازعلم وعقل دورباشد.
2-چنان که بیان شد اسلام ،دین عقل وفطرت است ،روح استدلالهای قرآنی را عقل وبراهین عقلی و فلسفی تشکیل می دهد ،ونزدیک به هزاربار نیزواژه های عقل ،علم ،فکروواژه های هم خانواده آنها درآن به کاررفته است 8.
در این گونه آیات -که فزون ارزشهاست -مضاف برتایید وتمجید از مطلق دانش وحکمت ،دعوت به مطالعه فراگیر درطبیعت وتدبر وتفکر درآن ،تصریح به نام بعضی از علوم وفنون مورد استفاده پیامبران و غیرآنان ،به بسیاری از مسائل علمی نیز اشاره می کند که هنوز علم آن روزبه روز به آن مسائل دست نیافته بود؛مانند خلقت جهان،موجودات جانداردرکرات دیگر ،حر کت زمین ،آفرینش انسان ،(به ویژه مراحل هفتگانه تکوین جنین انسان )،نروماده بودن گیاهان وسایرموجودات ،ارتباط کرات آسمانی ،تصاعد گازها وفرودآمدن شهابها وسنگهای آسمانی وکیهانی ،کمبود اکسیژن درفضای بالای زمین ،توسعه ی جهان و……….9.
3-درروایات فراوانی ،نیز پیشوایان معصوم دینی (ع)برمطلوب وارزشمند بودن مطلق علوم ،یادگیری ودانش آموزی دراسلام ،تصریح وبرفراگیری آنها دستور اکید داده اند.
به عنوان نمونه ،چند روایت زیر ذکر می شود :
رسول خدا (ص)می فرماید :اُطلِبوُا العِلمَ وَلَو بِالصّینِ10 . علم ودانش را هرچند به رفتن به چین باشد ،بجویید (بیاموزید ).
نیز می فرماید :
طَلَبُ العِلمِ فَریضهٌ عَلی کُلَ مُسلِمٍ11 .دانش آموزی برهر مسلمانی -اعم از زن ومرد -واجب است .
معنای روشن این حدیث این است که علم آموزی ،یکی از مهم ترین واجبات دینی است .با توجه به معنای علم دراین گونه روایات ،12 آیا می توان گفت این گونه علوم از دین جدا واسلام نیز مخالف علم است ؟
علی (ع)نیز می فرماید :
اَلحِکمهُ ضالَّه المُومِنُ یَاخِذُ ها اَینَها وَجَدَها ……وَلَو فی اَیدی المُشرِکینَ13 .
حکمت ودانش ،گمشده مومن است هرجا که آن را بیابد فرامی گیرد،هرچند دردست مشرکان باشد.
روشن است که مراد ازعلم دراین گونه روایات ،علوم دینی خاصی نیست ،زیرا دراین صورت ،دستور عزیمت به مناطقی مانند چین غیرمسلمان ونظیرآن برای فراگیری دانش ومعارف دینی خاطر نظیر فقه ،تفسیر ومانند آن ،دستور لغو وبیهوده ای خواهد بود .
4-اعتراف بسیاری از دانشمندان غیر مسلمان ومسیحی ،گواه دیگری برخوانا پذیری علم ودین دراسلام است .دراین جا به چند نمونه از این اعترافات اشاره می شود.
دکترگرنیه فرانسوی می گوید :"تمام آیات قرآنی مربوط به علوم طبیعی ،بهداشتی وپزشکی را که من خود از کودکی با آنها (علوم )سروکارداشتم ومورد تتبع وبررسی قراردادم ودرپایان که تمام آن آیات با معارف جدید ما هماهنگی دارد ولذا مسلمان شدم 14."
پروفسور مولما ،استاد دانشگاه فنلاند می گوید: "ارنست رنان گفته است :اسلام دینی است فطری،آزاده جدی معقول ،بی تعصب ودریک کلمه دینی است فراخورهمه مردم روی زمین15 ."
برتراند راسل :"دانشمندان اسلامی اولین کسانی بودند که تجربه (=روشن تجربی)را درعلوم به کاربرده اند16 ."
جورج سارتون در"مقدمه برعلم تاریخ "(ج 1،ص 721می نویسد :وظیفه ای اصلی بشریت توسط مسلمانان ایفا می شد . بزرگترین فیلسوف یعنی فارابی مسلمان بود ؛بزرگترین ریاضی دانان یعنی ابوکامل وابراهیم بن سنان مسلمان بودند ؛
بزرگترین جغرای دان وجامع العلوم یعنی مسعودی مسلمان بود ؛بزرگترین مورخ یعنی طبری هم مسلمان بود17 ."
از ص49 تا 54کتاب دین شناسی .

<<سکولاریسم،حربه ای ناکاراعلیه حکومت دینی! >>

"سکولاریسم18"برگرفته از واژه لاتینی" secalaris"،است واژه سکولاریسم،دارای معانی ویامعادل های زیادی می باشد ،از قبیل :دنیا گرایی،دنیا زدگی ،جدا انگاری دین ودنیا ،عرفی گرایی با ولی دریک تعریف نسبتاً جامع مصطلح ،سکولاریسم عبارت است از :گرایشی که طرفدار ومروج حذف دین یابی اعتنایی به آن وبه حاشیه ،اخلاق و……..است . سکولاریسم دراین معنای مشخص عمدتاًیکی از ویژگی های تمدن وفرهنگ دوره های جدید است ؛ویکی از مولفه های مدرنیته های غربی محسوب می شود19 .
بنابراین مشهورترین معنا ومعادل سکولاریسم ،همان جداانگاری دین از دنیا،سیاست وحکومت و دریک عبارت کوتاه ،دورکردن دین از صحنه زندگی اجتماعی وسیاسی وخصوصی سازی آن ،می باشد20 .
یکی از پژوهشگران غربی درباره مفهوم سکولاریسم (جدا نگاری دین ودنیا)چنین می گوید :
اگربخواهیم جدا انگاری دین ودنیا را به اجمال تعریف کنیم ،می توانیم بگوییم :فرآیندی است که طی آن وجدان دینی ،فعالیت های دینی واهیمت اجتماعی خود را ازدست می دهند.وبدان[معنا]است که دین درعملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده می شود ،وکارکردهای اساسی درعملکردجامعه با خارج شدن از زیر نفوذ ونظارت عواملی که اختصاصاًبه امرماوراءطبیعی عنایت دارند عقلانی می گردد…..جداانگاری دین ودنیا مفهوم غربی است که اساساً فرآیندی را که به خصوص به بارزترین وجهی درطول قرن جاری درغرب رخ داده است توصیف می کند 21.
به این نکته باید توجه داشت که سکولاریسم رایح درعرف سیاسی وبین المللی ومورد حمایت دولت های استعماری واستکباری غربی یک ابزار سیاسی با گرایش دین ستیزانه است که درمواردی که ممکن باشد برحذف دین از صحنه زندگی به طورکلی وبی اعتنایی مطلق بروحی و شریعت ،اصرار می ورزد22 .

<<زمینه های پیدایش وعلل گسترش سکولاریسم >>

درپیدایش وگسترش سکولاریسم درغرب وسایر نقاط جهان علاوه برحمایت ها وترویج آشکار ونهان دولت های استعماری وابتکاری عواملی چند نقشی داشته اند23 .که برخی از مهم ترین آن به آیین مسیحیت وعملرکرد سردمداران کلیسا برمی گردد . تاثیر مسحیت درپیدایی و پویایی سکولاریسم به حدی است که به جرات می توان گفت :بذرهای سکولاریسم وبه ویژه اندیشه جدایی نهاد دین (کلیسا)از نهاد حکومت (وسیاست)ازماهیت آیین معرف مسیحیت ومتون دینی آن بر می خیزد . به عنوان نمونه ،درانجیل یوحنا از حضرت عیسی (ع)نقل شده فرمود :"اکنون پادشاهی من از این جهان نیست 24.یافرمود :"مال فقیررا به فقیر ادا کنیدومال خدا را به خدا 25.همچنین درآیین مسیحیت درزمینه مسائل اجتماعی ،سیاسی وحقوقی وقوانین معتنابه وروشنی وجود ندارد . درحقیقت آنچه دردوران حاکمیت کلیسا مورد استفاده بود قوانین بشری ومبتنی بر یکسری علوم قدیم بود که تحقیقات پژوهشگران علمی جدید یا نارسایی آنهارا اثبات کرده بود ،یا اعتبار ووثاقت آنها را مشکوک می دانست . قوانین موجود درعهد عتیق (تورات )نیز آن چنان معتنابه وقابل توجه نبوده وکارآیی چندانی نداشته ومتناسب با نیازهای روز نیست .
مسیحیت از نظر الهیات نیز مفاهیم نارسایی داشته ودارد ویک سلسله مفاهیم کودکانه ونارسا درباره خدا وبرخی دیگر از مبانی دینی ارائه می کرد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نمی داد . وطبعاًافراد با هوش،تحصیل کرده وروشنفکر را نه تنها قانع نمی کرد .بلکه متنفر هم می ساخت وبرضد مکتب الهی بر می انگیخت 26.
نیز از نظر رفتارغیرانسانی وخشنی هم که کلیسا دردوران حاکمیتش نسبت به توده مردم وبه ویژه دانشمندان علوم مختلف وآزاد اندیشان روا داشت ،موجبات دورشدن جهان مسیحی وبه طور غیرمستقیم جهان غیر مسیحی از دین ومعنویت ودربرابر گرایش شدید به دنیا گرایی وماد گیری را فراهم کرده بود وفساد مالی واخلاقی دستگاه پاپ وکلیسا را نیز باید براین مجموعه افزود .

<<جداناپذیری دین ودنیا دراسلام>>

حال که با مفهوم سکولاریسم ومنشا اصلی ومهم تفکر جدا انگاری دین و دنیا
ودین و سیاست وحکومت ،آشنا شدیم ،ببینیم آیا به راستی در اسلام هم مانند مسیحیت -دین از دنیا واز سیاست وحکومت جداست ؟پاسخ صریح وقاطع اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین جاوید وجهان الهی به این پرسش این است که هرگز میان اسلام ودنیا ،سیاست وحکومت جدایی نیست .اما جدا ناپذیری دین از سیاست و حکومت ،غیر از جدانا پذیری دین از دنیا می باشد .
اسلام سعادت دنیوی واخروی انسان را یک مجموعه جداناپذیری داشته و تامین آن را درسرلوحه اهداف خود قرارداده وهمه برنامه های لازم را برای نیل به هدف متعالی نیز تشریح کرده است .
جدا ناپذیری دین و دنیا درآیه وروایت زیر نیز به روشنی نشان داده شده :
وَابتَغِ فیما اُتاکَ الله الدّارَالاخِرهَ وَلاتَنشُ نَصیبُکَ مِن َالُّدنیا (قصص/77)ودرآنچه خدا به توداده ، سرای آخرت راطلب کن ،وبهره ات را ازدنیا فراموش مکن .
امام حسن مجتبی (ع)نیز درروایت زیر به زیبایی آمیختگی دین ودنیا یا دنیا وآخرت را تبیین کرد وفرمود :وَاعمَل لِدُنیاکَ کَانَّک تَعیشُ اَبَداً وَاعمَل لِآخِرَتِکَ کَانَّکَ تَمُوتُ نَمَداً .برای دنیایت چنان کارکن که گویا همیشه درآن زندگی خواهی کرد وبرای آخرت به گونه ای رفتارکن که گویی فردا خواهی مرد27 !
بنابراین ،دربینش اسلام ناب ،توجه یکسو وتام وتمام به دنیا یا آخرت وبی اعتنایی تمام وکمال به هرکدام (به دنیا گرایی یا آخرت افراطی )ممنوع ومحکوم است . براین اساس ،همان طورکه ترک دنیا و"زهد گرایی مطلق ورهبانیت "دراسلام پذیرفته نیست . همین طور ترک خدا پرستی وآخرت گرایی وتوجه وعلاقه کامل به دنیا وبه اصطلاح دنیا پرستی نیز دراسلام پذیرفته نیست28 .چه این که هردوره رویکرد،انحرافی وانحطاط آوربوده ،موجب نگون بختی و گمراهی انسان مومی می گردد.
همانگونه که امام راحل هم می فرماید :نهاد حکومت آن قدراهمیت دارد که نه تنها دراسلام ،حکومت وجوددارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست

<<اسلام مصحح انحرافات ادیان>>

اسلام ،همچون مصحح انحرافاتی که دراصول دین صورت گرفته بود ،ظهور کرد.اسلام کاری کرد که دوگانه پرستی وتحریف دردین ازمیان برود. اسلام نظام بت پرستی را که درشبه جزیره عربستان رواج داشت از میان برد و به یهودیت ومسیحیت اعتراض کرد .درقرآن مذهب ابراهیم وداستان قربانی کردن اسماعیل پیوسته با اعتقاد به خدای یگانه همراه بوده است . قوله تعالی :ماکانَ اِبراهیمَ یَهودیَاًوَلا نَصرانِیا ًوَلکِن کَان حَنیفاًمُسَلَماًوَماکان مِنَ المُشرکین َ29.
وقتی گروهی به دین راستین آیین نادرستی را که ارزش دین نخستین را ازمیان می برد ملحق می کنند ،معنی کارشان این است که به حقیقت تمایل نیستند.مثلاًحضرت ابراهیم علیه السلام به وحدانیت خدا (توحید )قائل بود ،اما مسیحیان آیین تثلیت را تبلیغ می کنند ،یا یهودیان مرتکب گناه (تشبیه )می شوند؛واختلاف مسیحیان ویهودیان ناشی از کارنادرست ایشان است30 .
درمیان معتقدان به تعدد خدایان کسانی یافت می شوند که برای خدای سبحان دختران وپسران خیالی تراشیده ووبدان معتقد شده اند.
اسلام دعوت توحید را تجدید کرد ،دعوتی که همان سخن نخستین واساس ثابت تمامی ادیان بود ،اما دگرگونی هایی که درباورهای پیروان برخی ادیان راه یافت موجب انحراف آن ها شد وبه این ترتیب این ادیان از اصل اصیل خود جدا شدند. اسلام نیزحقیقت توحید را که ادیان توحید را که ادیان الهی به ارمغان آوردند،تاکید وتایید می کند . پیامبر (ص)خود را واضح دین جدیدی نمی داند ؛بلکه احیاءکننده ی آیین ابراهیم (ع)معرفی می کند ودستاوردهاوآیین مسیحیت ویهود را به کمال می رساند .بنابراین ،بررسی این دستاوردهای متوالی وخوف زواید ودگرگونی ها ،ضرری است ،زیرا این آیین ها ی نبودی لحظاتی از تاریخ نبوت هستند وبا فرارسیدن نبوت نهایی پایان می پذیرند . عقیده ی توحید یعنی اعتقاد به خدای یگانه ای که همیشه بوده ومی خواهد بود و آفریننده ی همه موجودات ومنبع همه کمالات است و با هیچ یک از موجودات که آفریدگان او هستند ،هیچ شباهتی ندارد .این عقیده اولین اصل دین اسلام است . مسیحیت از اعتقاد به خدای واحد شروع شد وپس این اعتقاد پاک وخالص از بین رفت وبه جای آن عقیده به تثلیت پذیرفته شد. نتیجه ی این تغییر وتحول نابجا ،چیزی بود که مردم را هرچه پیش تراز سلامت عقلی وفکری دور ساخت .
یهودیت از مفوم توحیدی که موسی (ع)به ارمغان آورده بود منحرف شد ومفهوم مغایری از پیش خود ساخت ،یهودیت اندیشه ی خدا را نیروی مخوفی گمان می کند وازشدت وحشتی که ازبردن نام او ،یعنی یهوده دارد ،اودرمتون یهودی ادونا می خوانند 31.
اما مسیحیت معتقد است که خداوند درمسیح تجسم یافته وخداوند به صورت انسان به زمین آمده است . به این ترتیب ،یهودیان به تجرد ومسیحیان به تجسم اعتقاد یافتند.ص 111کتاب اسلام آیین برگزیده .
مسیحیت ،عیس را فرزند مستقیم وحقیقی خدا می داند . تمام عقاید مسیحیان،باورنکردنی است ودوراز منطق ،عقل است . نظام دینی مسیحیت نوعی ناباروری کفر ویک نوع انکاردینی خدا است. مسیحیت از مردن می خواهد تا آنان به جای خدای بزرگ به عیسی اعتقاد ورزند واورا بپذیرند . درمسیحیت عیسی مسیح خداست . مسیحیت نوعی ناباروری دینی وافکار خداوند است . مسیحیت عقل واستدلال را دربست تخطئه ودرتاریکی رها می کند .تعارض عقل با دین درمسیحیت مشخص است ،آموزه های تورات وانجیل واربعه درتعارض شدید است . تثلیث وتوحید درمسیحیت مستلزم اجتماع نقیضین است ؛زیرا تثلیث،مستلزم نفی توحید وتوحید ،مستلزم تثلیث است . حق دانستن توحید وتثلیث نیز مستلزم بطلان تثلیث وتوحید است . انتساب شراب خواری وارتباط نا مشروع به پیامبران ونیز فرود آمدن خدا وکشتی گرفتن با یعقوب ومغلوب شدن او نمونه های دیگری از مطالب نامعقولی است که درتورات یافت می شود.
وجود انواع تناقض ها وتحریف ها درکتاب های مقدس ونسبت های ناروا به رسولان الهی جای هیچ شبهه ای نمی گذارد که کتاب های مقدس تحریف شده هستند. ص117کتاب اسلام آیین برگزیده خداوند به اهل کتاب می فرماید ("لاتغلوا فی دینکم ولاتقولواعلی الله الا الحق )32." زیرا این دوگروه غلو می کردندیهودیان می گفتند :"عُزَیرُبنُ الله "33ومسیحیان می گفتند :"المسیح ابن الله"34
ص131کتاب آیین برگزیده .
اصول اعتقادی کلیسا درتعارض با عقل است . اصل بنیادی ،اعتقادی وادیانی مسیحیت موجود ،تثلیث یا وحدت پدر،پسر وروح القدس است . خدای پدر درآسمان یا بهشت است . مسیح نه تنها پسر خداست بلکه خدای پسر است که درهر برهه ای درزمین بود و درمیان مردم زیست ؛یعنی مسیح خود خدااست،منتهی درصورت "این وروح القدس "خدااست که درسایر دوره هادرکارعالم است . با این همه ،خدا واحد است . محور تعلیمات مسیحیان براین اصل استوار است که شخص مسیح روشن ترین ظهور ذات الوهیت وکلمه الله است . این خدااست که فرود آمده ودر مسیح روشن ترین ظهور ذات الوهیت وکلمه الله است . این خدا است که فرود آمده ودرپیکر عیسی متجسد شده است .
این مطلب کاملاًناهماهنگ وتضاد پردازی است ؛زیرا اگر این سه اقنوم دارای ذات ووجود مستقل وجداگانه باشند باید سه خدای مستقل وجداگانه باشد ،نه یک خدا. شایان ذکر است که عیسی علیه السلام خود هرگز،حتی برای یک بار ،از تثلیث چیزی نگفت وی هرگز چیزی دراین باره که سه ذات ،وجود وحقیقت الهی وجود دارد سخنی برزبان نیاورد. عقیده تثلیث واصطلاح آن سه قرن پس از عیسی علیه السلام به دست مسیحیان ساخته وپرداخته شد . این عقیده های تثلیث پی آمد و لازمه ی عقاید مربوط به تقدیس عیسی وروح القدس ورابطه ی بین این دو با خدا خود نمایی کرد وساخته شد.
این تجربیات مکرر که غالباًمخالف با اصول برهانی وقواعد عقلی بود ،موجب شد تا صاحب علوم حسی وتجربی به انکارجهان شناسی عقلی وفلسفه ی الهی پرداخته به جدایی دین از عقل حکم دهند اگردردین تحریف رخ دهد ، اولین قربانی عقل خواهد بود . دو هزار سال است که متکمان مسیحی درباره تثلیث ،تجسم خدا وقربانی شدن مسیح می اندیشند و امروز رنج می برند ،اما هیچ توضیح مقنعی برای آن نمی توانند بیابند . آن مسیحیتی که امروز روی زمین است وآن انجیل محرفی که امروز دراختیار عده ای است ،دینی نیست که عقل آن را بپذیرد وعلم آن را امضا کند. ص 137و 138کتاب اسلام آیین برگزیده .حقیقت این است که عقل ودین پشتوانه ی یکدیگرند . عق اثبات کننده ی پایه های دین و اصول اعتقادی وچراغ روشنگر راه حل مسائل ومشاکل آن است ودین موید و مشوق عقل است درراه اندیشیدن ورسیدن به معارف حقه . این دوعامل جدایی ناپذیرند واگر از آنها استقبال شود با هم اند واگر طرد شوند نیز با هم طرد می شوند. انبیای الهی عقل ووحی را درخدمت یکدیگر قراردادند واز خدمات متقابل آن ها استقبال شایانی کردند. ص117کتاب اسلام آیین برگزیده .

<<پیش گویی قرآن>>

برخی از اسرار امروز بربشرآشکارشده است درصورتی که قرآن قرنها قبل ،دیدگاهی منطبق برعلم ودانش ابراز نموده است . به عنوان مثال درمورد پیدایش وگردش کرات آسمانی دیدگاه های دانش بشری همواره درنوسان وشامل نظرات متضاد بوده است . که آیا خورشید ثابت است یا درحرکت ،ماه وزمین درحرکت هستند .حرکت دوری دارند یا حرکت استقامی ؟سالهای سال پندارهای هیئت بطلمیوسی برافکار بشر حاکم بوده که آسمان ها را مانند پوست پیاز محیط ومحاط برروی هم قرارگرفته می پنداشتند وزمین راساکن ومرکز فرض می کردند. فلک را یک جسم شفاف ولطیف که ستاره ها همانند نگین نقره کوب بر روی آن کوبیده شده و نقش بسته می پنداشتند .درعصر نزول قرآن هم همین پندارها بر یونان وجزیره العرب و……حاکم بود . اعتقاد به این پندارهادرطول قرون وسطایی هم تداوم داشت بعد از رنسانس علمی که از مغرب زمین آغاز شد پندارهای قرون وسطایی زیر سوال رفت که علم هیئت ونجوم هم از این رنسانس بی بهره نماند،دیدگاههای جدیدعلمی ومنطبق برواقع درمورد گردش ستارگان ابرازشد،به طوری که هیئت بطلمیوسی سست وبی ارزش گشت،زیراکه براساس هیئت جدید دیگر سخن از آسمانهای پوست پیازی ونیز وجود جسم شفاهی به نام فلک که ستارگان برآن نقش بسته اند وسکون زمین وامثال این مقولات بود واز این بابت بی پایگی این نظریات آشکارومبرهن شد امروزه علم هیئت هیچ ستاره ای را ثابت نمی داند. به این حقیقت پی برده که تمام ستارگان دم دستی مانند ماه وخورشید ودور دست درگردش هستند . وحرکت فلکی و آفتاب وماه و نیز زمینیان چنین اظهار نظر می کند .(لااَلشَّمسَ یَنبَغی لَها اَن تُدرِک القَمَر ولاالیلَ سابقُ النَّهار وَکُلُّ فی فلک یَسبَحون)35 .قبل از توضیح آیه مفهوم فلک را بررسی می کنیم درعصر نزول قرآن درنزد فلک عبارت از جسم لطیف وشفاهی بود که ستارگان برآن کوبیده شده اند . این مضمون به امضای فلک سازش ندارد ،زیرا لغت عرب فلک را مدارامضا می کند نه جسم شفاف ودانش امروز هم همین حقیقت را اثبات نموده است .والفلک مجری الکواکب "مفردات ،ص مفردات فلک را مدار ومجرای ستارگان امضا می کند . ابن اثیر دو نهایه 385می گوید …….(الفلک وهو مدارالنجوم من السماء22(نهایه ،ج 3،ص 427)
فلک "عبارت است از مدار ستارگان آسمان ،المنجر می گوید :فلک الودارالنجون المنضر ،ص 594 .
فلک یعنی مدار ستارگان

<<علم و دین >>

درجریان پیشرفت علوم مفاهیم دینی درمعرض واکاوی بیشتر قرارگرفته اند و علم و دین جبهه هایی علیه هم را داشته اند که طی چند سال اخیر جایگاه دینی درجامعه دچار تحولات بحران آمیزی شده است . وحتی برخی برآنند که دین محکوم به فنااست و همواره دراین مورد دیدگاه های مخالف ومتضادی دررد و تایید این مساله وجود دارند،کسانی که دین را محکوم به فنا می پندارند دو اثبات مدعای خود به فرآیند سکولارشدن زندگی اجتماعی اشاره می کنند . ازدیدگاههای دیگر ،این روند درحقیقت به معنی نابود شدن دین و مذهب نیست بلکه حکایت از تغییر آن دارد ،به هرحال چنین روندی درمناطق مختلف دنیا به یک میزان پیش نرفته است ،بی شک نقش مذهب درجوامع غربی درمقایسه با قرون گذشته روبه کاهش گذاشته است .ودرکشورهای دیگرسنتی ،دین هم چنان نیرومند وپایدار مانده وحتی درمواردی دربرابر سکولارشدن واکنش نشان داده وتقویت شده اند ،علم ودین درمذاهب وادیان مختلف متفاوت تعریف می شوند وبا تعاریفی که درمتون اسلامی از علم می شود . نمی توان معتقد بود که دین وعلم درمقابل هم هستند اما علم جدید امروزی با تفکرات دینی بعضی جوامع هم خوانی ندارد ،دراروپا با انقلاب صنعتی موج جدیدی از تفکرات وحرکت غیردینی به وجود آمد که دین را هرچه بیشتر از دخالت درامور مادی وطبیعی برحذر داشته است و آن را محدود به عرصه خصوصی هرفردنموده است چگونه دین مسیحیت مشروعیت خود را دربین مسیحیان از دست داد ه واروپائیان را درهرچه آسمانی کردن دین ومفهوم آن کشانده است ؟این سوال را می توان درنوع تفکرات اروپائیان وعمل کلیسا وشرایط فکری ،اقتصادی وفرهنگی اروپائیان جستجو نمود ،ولی درحال حاضر اکثریت عظیمی از جوامع بشری دارای دین می باشند وخودرا ملزم به دستورات دینی می دانند ،درخاورمیانه که مهرومحل تولد بزرگترین ادیان الهی می باشد ،دراعصار مختلفی از تاریخ ،چه درعرصه ی سیاست و چه درعرضه اقتصاد وهمچنین درتولید علم بزرگترین واکنش بشری را دربرابردین می توان مشاهده نمود . اولین آیاتی که بررسول خدا (ص)نازل شد تا رسالتش را آغاز کند ،درباره دانش آموختن بود .
دعوت به تفکر ،تعقل ،تدبر وخرد ورزی درهرصفحه ای این کتاب آسمانی مشاهده می شود. نزول تدریجی قرآن کریم ودعوت مکرر این کتاب به خرد ورزی ودانش از یک طرف و تشویق های دائمی رسول خدا (ص)از طرف دیگر سرجاهلیت وخرافه گرایی را شکست ویکی از جاهل ترین جوامع آن روز را شائق ومشتاق علم ساخت . درحالی که درکشورمتمدن آ" روز ،ایران ،فقط بخشی از مردم حق آموختن داشتند ،رسول خدا (ص)نه تنها همه را دعوت به علم کرد بلکه فرمود جست وجوی علم برهرمردو زن واجب است .
امام رضا(ع)حدیثی مفصل دوارزش علم از پیامبر نقل می کند که درقسمتی از آن می فرماید :اگردانش با هدفالهی همراه باشد ،به عنوان حسنه تلقی می شود . پویایی علم ،عبارت است ومذاکره علمی ،تسبیح وتقدیس پروردگار می باشد.وعمل ورفتارهماهنگ با علم ،جهاد درراه خداست ……. امیر مومنان علی (ع)که نهج البلاغه ی ایشان آیت خردورزی واحترام به تعقل وتفکر است فرمود :
"ای مردم !هشیار باشید که کمال دین داری دانش آموختن وعمل ومبنای علم است . "ایشان پس از شرح این پیام فرمود :"منزلت عالم ودانشمند ،والاتر از کسی است که با کوشش ،روزها را به روزه می گذراند وشب هارا به عبادت سپری می سازد .""اگر مرگ عالم ودانشمند ی فرارسد ،شکستی دراسلام پدید می آید که جز به وسیله ی دانشمند ی دیگر قابل جبران نیست "

<<تفکر وخردورزی>>

توجه نیاکان ما به اندیشه وتفکر وارزشمندی آن غیر قابل انکاراست . علم دوستی از فضیلت های هم نزد آنان بود . اهل پرسشگری وتحقیق بودند وهیچ فرصتی رابرای آموختن از دست نمی دادند . پیامبراکرم (ص)به آنان آموخته بود که سوال کنند . آیات بسیاری از قرآن کریم پاسخ به پرسش های مسلمانان بود . پرسشگری وتحقیق درهمه حوزه های علم جاری بود ،از توحید ومعاد دین گرفته تا فیزیک ،نجوم وطب دانش مسلمین حوزه های مختلف علوم مانند تفسیر ،نقد اخلاق ،عرفان ،فلسفه ،فیزیک ،ریاضی ،نجوم ،زیست شناسی وپزشکی وبه طور متعادل وهمه جانبه دربر می گرفت و دانشمندان بزرگی درهریک از این رشته ها ظهور کردند که برخی شهرت جهانی دارند .
از رشته هایی که درتاریخ اسلام توسعه ی فراوان یافت ،منطق ،فلسفه وکلام بود. تمدن قرون وسطایی مسیحی با تضاد دین وعقل آغاز گردید وتا وقتی که اندیشه های مسلمانان وارد اروپا شده بود ،تفکر عقلی جایگاه مناسبی نداشتند. اما براساس تاکید اسلام برتعقل وخرد ورزی ،مسلمانان به تفکر عقلی ودانش های منبعث ازآن روی آوردند. وخدمات بزرگی به بشریت کردند. ابونصرفارابی که به معلم ثانی مشهور است 36. بسیاری از زبان های زنده ی عصر خود را می دانست. وی حدود صد کتاب ورساله تالیف کرده که چهل وچهارجلد آن باقی است 37.اورابه حق می توان موسسه فلسفه اسلامی دانست . شیخ الرئیس ابوعلی سینا 38.معروف ترین دانشمند جهان اسلام است که ازاو به نابغه ی شرق یاد می کنند . وی با این که بیش از 58سال عمرنکرد وزندگی پرفراز ونشبی داشت،242کتاب ورساله نوشته است .آثار او درحوزه های مختلف ،ازجمله فقه،منطق فلسفه ،طب، عرفان،ریاضیات وداروشناسی است به حق ،آثار ابن سینا یکی از عوامل اصلی تحول اندیشه دراروپا وتوجه بیشتر اروپائیان به تفکر عقلی ودانش تجربی بود. علاوه براین دوشخصیت،دانشمندان بزرگ دیگری دراین رشته ها ظهور کردند که شهرت جهانی دارند؛مانند :شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق ،امام محمد غزالی ،خواجه نصیرالدین طوسی ،ابن رشد اندلسی وملاصدرای شیرازی ،این فیلسوف بزرگ اسلامی درهماهنگی میان دین و تفکر عقلی می گوید :"نمی شود که قوانین این دین برحق الهی که چون خورشید درخشان است ،با دانش استدلالی یقینی مخالفت کند ومرده باد آن فلسفه ای که قوانینش با کتاب قرآن وسنت رسول خدا (ص)وائمه ی اطهار (ع) مطابقت نداشته باشد "درریاضیات ،ابتدا مسلمانان آثاردانشمندان بزرگ ریاضی مانند اقلیدس وبطلمیوس را ترجمه کردند وپس شروع به نوآوری کردند. هیچ درتاریخ ریاضی نمی تواند شخصیت استثنایی محمدبن موسی خوارزمی را نادیده بگیرد . وی عالم جبر را به عنوان یک علم مستقل تاسیس کرد . علاوه براین ،ریاضی دانان بزرگ ایرانی ،مانند ابوریحان بیرونی ،خواجه نصیرالدین طوسی ،ابوالقای بوزجانی وغیاث الدین الدین جمشید کاشانی ابتکارارت فراوانی دومعادله ی سرعت ،علم مثلثات ،حل معادلات درجه دوم وسوم وچهارم ،اندازه دقیق عددپی ،ودرهندسه تحلیلی وهندسه فضایی داشتند. دوامور مربوط به بهداشت وسلامتی ،وضع مسلمانان بسیار درخشان است . پیشوایان دین برای سلامتی وتندرستی ،دنیای اسلام را به طوری متحول کرد که دراوایل قرن چهارم هجری تنها درشهر بغداد 850پزشک دارای اجازه درمان بودند 39وتعداد دانشجویان پزشکی دانشگاه بغداد بر 6000نفربوده است . پزشکی ،شامل رشته هایی مانند پزشکی عمومی ،چشم پزشکی جراحی -مامایی -پزشکی زنان واعصاب وروان بوده است40 یکی از جلوه های زیبای تمدن اسلامی آن است که هم پای تلاش علمی درحوزه های علوم تجربی ،ریاضیات فلسفه ومنطق ،شاخه های علمی برای تبیین معارف قرآن کریم وسیره پیشوایان دین مانند علم تفسیر،حدیث شناسی ،فقه ،اصول فقه ،کلام ،عرفان وعلم اخلاق تاسیس شد . دستاوردمسلمانان گویای قدرت اجتهاد وابتکار علمای دین همچنین گویای فضای مناسب مباحث علمی وقدرشناسی از دانشمندان بود . آنگاه که ملتی قدرعلم،فرهنگ ،اخلاق وارزش های دینی را بداند وبا جان ودل آن ها را ارجمند شمارد،درخت علم ومعرفت واخلاق شکوفا می شود ،تناوروبارور می گردد وثمرات گرانبهای آن به جامعه ی انسانی می رسد . مسلمانان از همان ابتدا تشنه ی دریافت معارف قرآن کریم وتبیین معارف آن بودند. به همین دلیل ،از رسول خدا (ص)درباره معنا ومقصود ومحتوای آیات سوال می کردند. ساختار قرآن کریم هم خودش به گونه ایست که حسن تفکر وتعقل وتدبر درخود را پرورش می دهد وخواننده خود را به تفکر درباره ی آیات وا می دارد.
رسول خدا (ص)به سوال های مسلمانان پاسخ می داد وآنان را به تفکر بیشتر درآیات قرآن تشویق می کرد . این روش ،پس از رسول خدا(ص)توسط حضرت علی (ع)وسایر پیشوایان ما ادامه یافت تا این که به تدریج ،شاخه ای علمی به نام تفسیر قرآن شکل گرفت ومفسران بزرگی درتاریخ اسلام ظهور کردند.
علم فقه از مهم ترین شاخه های دانش دینی است که از ابتدای تمدن اسلامی پدید آمد وتوسعه یافت . دین ،برنامه ی زندگی مسلمانان بود ومسلمانان همواره به دنبال آن بودند که زندگی خودرا مطابق با دستورات الهی تنظیم کنند ودرچارچوب آن سامان دهند. متخصصان علم فقه با اجتهاد دائمی خود ،قوانین فردی واجتماعی را برای جامعه ی گسترده ی آن روز با مراجعه به قرآن کریم وسیره ی پیشوایان بدست می آورندو دراختیار مردم قرار می دادند. تدوین قوانین فردی واجتماعی توسط فقیهان سبب می شد نظام زندگی فرد و اجتماعی درچارچوب معین قرارگیرد ،مفهوم قانون وعمل به قانون ،توسعه یابد ونظام حکومتی از شکل ابتدایی آن خارج شود وحالتی پیشرفته تر پیدا کند .
این شرایطی بود که دردنیای آن روز، جامعه ها کمتر از قوانین مدون که توسط مراکز علمی وتحقیقی تنظیم شده باشد ،بهره می برند.

<<کلیسا دربرابر علم >>

بیش از قرون وسطی وبعداز آن درتمام مراحل طول قرون وسطی دورانی که از لحاظ فلسفی با سکولاکستیک Scolastiqueمعروف است ،اروپا به تاریک خانه بزرگی مبدل شده بود که درآن عقل تیز پارا به زنجیر کشیده بودند و با خرافات وابا حلیل از پیشرفت علم جلوگیری می کردند. کلیسا تمام شئون فکری وفرهنکی اجتماع را درزیر سلطه ظالمانه وشقاوت آمیز خود درآورده بود . با تمام قوا می کوشید تا هرکجا شعله ای از عقل فروزان بود ،با حربه تکفیر خاموشی سازد وهرکجا نهالی ازدانش برومند بود با داسی اتهام از ریشه قطع سازد .
کلیسا تقسیروتاویل ،حتی قرائت ساده کتابهای مقدسی رادرانحصار خود درآورده بود ،مختصراًاشاره به نصوحی مقدس ،راجع به خلقت جهان وآفرینش انسان کافی بود که فعالیت علمی ثمربخش درعلوم طبیعی زیست شناسی -هیئت را خطرناک ودانش پژوهان سرسخت این علوم را به زجر وشکنجه محکوم سازد.
درطی این دالان تاریک که منتهی به عرصه باز وروشن ووسیع نهضت آزادی فکر گردید مردم اروپا به ملالتهای دردآوری گرفتار بودند ،علم پزشکی به جای پیشرفت وترقی به ادوار اولیه خود به آن شکل که درمیان قبایل وحشی افریقا معمول است رجعت کرده بود . امراض و بیماریها براثر علل وعوامل پنهانی بودند که اغلب دشمن شیطان یا قهروکین خدایان موجب بروز وابتلاءآن می گردید . این عقیده به طور جدی از طرف آباءدین مسیح پشتیبانی می گشت .
آگوستین از بزرگترین پاپهای اروپا اظهاری دارد منشاء دردهای پیروان مسیح شیاطین هستند. قطعی است دارو درمان جسمانی وابرکتیف براجنه وشیاطین کارگر نیست بااین عوامل ومرض وبیماری با وسیله مافوق طبیعت باید نبرد کرد.
کلیسا از این راه عواید سرشاری داشت . دعا و طلسم واوراد واذکار مجعول وسیله درمان دردها بودند. رمال وجن گیروفال گیر مورد احترام کلیسا واقع شدنددرحالیکه دانشمندان واطباءدرمعرض اتهام سحروجادو گرفتار بودند. دراین جا ساده لوحی زیاده از حد کسانی که به جنایات کلیسا صرفاًاز لحاظ تعصب دینی ،رنگ اشتباه همراه با عصمت می زنند ،آشکارمی گردد.
این عقب ماندگی تا قرون هفده وهیجده دامنگیر مردم اروپا بود زیرا درهمین دوره بود که از مایه کوبی بعنوان دخالت درکارخداوند جلوگیری می شد.
کلیسا تمام جوانب کاررا مراقبت می کرد . تنها پزشکی مورد تعرض کلیسا نبود علم شیمی بااینکه ظاهراًربطی به نصوص مقدس وخلقت آسمان وزمین نداشت مورد حمله ومخالفت قرارگرفت . پاپ درسال 1317شیمی دانها را مجرم وگناهکار شمرد درنتیجه همین اعتقاد بود که روجر بیکسون روانه زندان گردید .
تاریکخانه قرون وسطی ،با خفه کردن روشنایی عقل محیط مساعدی برای پرورش افکار واهی وپلید ایجاد کرده بود . مردم معتقد شده بودند که موجوداتی موذی وپنهانی از شیاطین واجنه آنها را احاطه کرده است . زندگی روزانه وبهداشت وسلامتی وتولد وازدواج ومرگ وطلاق آنها را تحت تاثیر و دخالت خود قرارداده اند . وبا وطاعون وبیماری های هولناک وقحطی وزلزله همه در نتیجه وجود اجنه وشیاطین است وهیچ چیز جز طلسم واوراد واذکار واقامه مراسم وآدابی که نام دین به خود گرفته اند از تاثیر سوء این پلیدیها نمی کاهد. دردها وپریشانیهای اجتماعی بجای اینکه درنتیجه علل واقعی وحقیقی توجیه می شود از سحر وجادوی زنان جادوگر سرچشمه می گرفت. درنیمه اول قرن چهارده وبای هولناکی سراسر اروپا را فراگرفت که اعتقاد مردم به سحر وجادو را تشدید کرد مردم مدت چندین قرن باسحروجادو ودفع تاثیرات آنها نبرد می کردند بالاخره پاپ دراواخر قرن پانزدهم فرمانی صادر کرد که به موجب آن طاعون وسایر امراض خطرناک نتیجه اقدامات زنان جادوگربود.
توجه نسبتاًعمیقی با این فرمان طرز فکرارباب کلیسا ونحوه راهنمایی وارشاد آنها را معین ومعلوم می نماید ،درضمن راه سوءاستفاده ومبارزه با شیسیست ها را برای ارباب کلیسا هموارتر می سازد.
لکه سیاهی که داستان دردآور کلیسا درتاریخ علم وانسانیت به جای گذاشته است به کاربردن شکنجه وعذاب واعدام برای حفظ وحراست این افکار بی پایه وتحمیل آنها برعقول مردم بوده است .
شما برفراز تمام شئون علمی واجتماعی ،برفراز هرتلاشی که بشررا به روشنی وترقی می کشاندسایه مخوف وکریه کلیسا را از لابه لای مقررات ظالمانه و شکنجه های مخوف درمسائل گوناگون تحقیق مشاهده می کنید . کلیسا به نام جلوگیری از کفروالحاد ،درقانون کشورداری اروپا اصلی به وجود آورد که هر حاکم وفرمانروایی باید به وظیفه خود دربرانداختن کفروالحاد اقدام کند ،درصورتیکه دراجرای فرامین پاپ مسالحه وسهل انگاری نماید املاک او مصادره وخود او نیز درمعرض خطر جسمی وتوقیف خواهد بود.
این اصل موجب پیدایش محکمه تفتیش وکنترل افکار وعقاید یعنی بزرگترین نکبتهای اجتماعی گردید که تاریخ انسانیت نظیر آنرا به خود ندیده است اولین محکمه تفتیش درسال 1223میلادی به وسیله پاپ گریگوارنهم بنام Ingvistionتاسیس گردید . تشکیل این محکمه را انوسنت چهارم در سال 1252 تایید کرد وازهمان روز رژیم شکنجه وفشار درهرقسمتی از کشور بمنزله اصلی مسلم از قانون عمومی آن کشور تلقی گردید.
عقل وفکر درانقیاد جسمی وسرنیزه قرارگرفت ومسئولیت این جنایت عظیم را ریاکارانه وبیشرمانه ،برخلاف تمام موازین مسیحیت کلیسا به عهده گرفت .قدرت واختیارات پاپ به راهبینی واگذارشد وآنها بدون هیچ قید و بند ،بدون آنکه دربرابر مقامی مسئول باشند یا برای اعمال قدرت نامحدود خود حد ومرزی بشناسند بنام اعضاءمحکمه تفتیش ،آزادانه وخودسرانه ،احکام حبس وتبعید وزجر وشکنجه واعدام وانداختن درآتش را امضاءمی کردند .
مدت چندین قرن ،روشنفکران ودوستداران دانش وشیفتگان حقیقت درزیرشلاق سیاه کلیسا دست و پا می زدند وبرای رهایی از این تاریکخانه مهیب درتلاش وتکاپو بودند. کلیسا ،همه جا خود را طرفدار ارتجاع وعقب ماندگی ودشمن هرنوع پیشرفت وترقی نشان می داد . کلیسا نه تنها از نظریات کهنه وبی پا طرفداری می نمود بلکه اصولاًبا تحقیق وپی جویی علمی سخت مبارزه می کرد. درسال 1543وقتی که کوپرنیک دربستر بیماری ومرگ بود یکنفراثرمهم او را راجع به گردش زمین به دور خورشید انتشار داد . درابتدای کتاب نوشته بود"حرکت زمین تنها به صورت یک نظریه تقدیم خوانندگان می شود." چیزی بعد گالیه دانشمند ایتالیایی با ادامه تحقیقات علمی ،نظریه اورا به اثبات رسانید . دونفرکشیش ،شرحی از اقدامات وافکار اورابه اداره تفتیش عقادید دادند.
گالیله با این امید که بتواند اولیا ءدین مسیح را به صمت نظریه خود آشنا سازد عازم رم گردید . بالاخره درسال 1616اداره تفتیش عقاید اصول کوپرنیک را مردود ونادرست وکفرآمیزداشت . کاردینال بل آرمین ،گالیله را احضار واورا نصیحت کرد که ازعقیده باطل خود دست بردارد والااداره تفتیش عقاید به ناچار به وظیفه خود عمل خواهد کرد . گالیله درآنجا قول اطاعت داد ومدتی هم سکوت اختیار کرد . مدتی بعد ،گالیه تدبیری اندیشه گردلائل نظریه قدیمی مبنی برمرکزیت زمین وگردش آسمان به دور آنرا با نظریه جدید ،با هم بنویسد وشخصاًدرباره صحت وسقم هریک از آنها نظری اظهار ندارد . شاید از این راه قدمی به سوی مقصود بردارد. لذا به صورت سوال وجواب جزوه ای تنظیم کرد ومقدمه آن نوشته شده بود منظور از نگارش این جز وه ،بیان وارائه دلائل طرفین،راجع به دونظریه مختلف درباره حرکت وسکون زمین است .
باهمه این تمهیدات ،باوجودی که گالیله نظر بعضی از اولیاءدربار پاپ را جلب کرده بود ،وحتی درسال 1632جزوه خودرا انتشار داد مورد مخالفت پاپ قرارگرفت . موضوع برای بررسی به اداره تفتیش عقاید ارجاع گشت . گالیله برای محاکمه به دادگاه احضارشد.
با این پیرمرد دانشمند به اندازه زیادی زننده وبدرفتار شد . چندین بار اورامجبور کردند که درمحضر دادگاه ودرملا عام به طرز رسوایی،ازنظریات علمی خود دست کشیده ،آنهارا انکار کند. همه اینها گالیله تبعید شد ودرتبعید کورگردید.
این بود نتیجه دانش پژوهی ،ازنظر دستگاهیی که خود را جانشین ومظهر قوانین خدایی و مقررات آسمانی درزمین می دانست نه تنها دررشته هیئت ،درتمام رشته های علمی ناظرافرادفداکار وجانباز بیشماری می باشیم که درراه اعتلاءحق وابراز حقیقت وکمک به پیشرفت وترقی علم جان خود را فدا کردند وبا وضعی بیرحمانه وغیرقابل وصف به دست کلیسا،کشته ونابود شدند.
شرح مظالم وسیاهکاری اولیاءدین مسیح آنقدرزیاداست که قلم از نگارش آن عجز دارد. تنها دراسپانیا درحدود چندین هزارتو ،به حکم محکمه تفتیش درآتش سوزانده شدند.

* * *

…….همه چیز درتغییر بود ،دنیا نمی ایستاد واجتماع بشری هم روبه پیش داشت فقط قدرت کلیسا سعی می کرد روز رسوایی خود را به تاخیر اندازد . وهاله ای که از قدس وحرمت براطراف خود پیچیده بود .درسایه تاریکی وجهل پاسداری کند. درخلال قرون وسطی ،دوره ای که گذشت آن بسیارطولانی می نمود ،عوامل کوچک وناچیز ،دری هم ودرتعقیب هم ،تغییرات نامحسوسی به وجود می آوردند که مجموعه آنها ،سرانجام تغییر شگرف وبارزی دراجتماع ایجاد می کرد…… مقدمات نهضت علمی اروپا فراهم می گشت.
اختراع چاپ ،کشف قاره جدید ،پیدایش ماشینی وهزاران عامل دیگر ،دست به دست هم داده ،کاخ رفیع وبلند کلیسارا برپایه های جهل ونادانی خلق استوار بود،درهم ریخت ……..
مردمی که مدتها درزیر فشار ظلمت وتاریکی به سربرده بودند از فروغ درخشان رنسانس ،چنان خیره ومبهوت گشته که بی اختیار دعوت منتقدین افراطی یعنی پیشروان فلسفه مادی را لبیک گفتند. ارباب کلیسا درروی آمدی مردم به الحاد ومادیگری هم مقصر بودند. زیرا تنها شک وتردیدی مختصر راجع به نحوه تفسیر اولیاءدین مسیح ازنصوحی مقدس کافی بود که به کفر وبی دینی والحاد،افراد را متهم کنند.
ازکتاب نزاع کلیسا وماتریالیسم -نوشته :
محمد نخشب -دفتر نشرفرهنگ اسلامی -بهمن ماه 1356-ازصفحه 38الی 45

<<نقش پیامبر درپیشرفت دین>>

اگرچه پیامبربه طورصریح نظریه های علمی وقابل درک برای مردم مطرح نکردند،ولی اسلام با ایجاد تنبه درفرد برای حصول کمالات روحانی وخصایل نیکوی انسانی دانشمند انی را پرورش داد که بزرگ ترین نظریه های علمی زمان خود راارائه دادند وهمگی خودرا خاک ره قرآن واسلام معرفی نمودند . به عبارتی ملتی که به تعداد انگشتان دست باسواد نداشت آنقدرحریص علم می شود که کتب علمی را ازدیگر ممالک ترجمه می کند ومی آموزد ودرجنبه های گوناگون آن را به صورتی غیرقابل تصور گسترش می دهد حال آن که پیامبر اسلام هیچ روشی وآموزشی برای ترجمه به آنها نیاموخت واز ریاضیات ونجوم وفلسفه همچون ارسطو واقلیدسی سخن نگفت . آنچه کرد که ولوله دراعراب انداخت مبتنی برچند دستورساده بود. دستوراتی که اعراب را به آدم بودن دعوت کرد واین شاخصه تولید علم وبینش ودانش کرد. حضرت محمد روح مرده اعراب را زنده کردند وبه واسطه ان زندگی روحانی انرژی ای برای خوب بودن آزاد شدوآزادگی ای نمایان گشت که اعراب را به جوش وخروش آورد وبینشی جدید درآنها ایجاد نمود که باعث ترقیات عظیمه ای گشتند . حضرت محمد تمام این تغییرات اجتماعی وسیاسی وعلمی وفرهنگی واقتصادی و……را به واسطه پرداختن به ریز نظریات هررشته از مواردفوق ونه تفسیر ونه توضیح بسیط هریک از علوم مذکور ،بلکه به واسطه انسان نمودن اعراب ،به واسطه تربیت ورشد اخلاقی وایجاد آگاهی وهوشیاری درمیان آنها ایجاد نمودند.
این رشد روحانی نه تنها باعث جبری شدن مسلمین نشد ونه تنها آنها راازتلاش وکوشش بازنداشت بلکه می بینیم تا چندین قرن مسلمین با چه هیجانی به کشف علوم مختلفی پرداختند . خداوند به هیچ عنوان این علوم را ازآسمان ناز ل نفرمودند. این وظیفه انسان است که به کشف این روابط پردازد . پیامبران دروهله اول برای تربیت خلق آمده اند ،اما این تربیت باید به تغییر درجنبه های گوناگون زندگی انجامد. باید نظام جامعه مبتنی برفضایل نوینی گردد.
از این روست که پیامبران درعلوم دیگرنیزهدایاتی کلی می نمایند .اما هیچ وقت به جزئیات توجه نمی کنند . بلکه پیروان خود مدنیت مادی را با اتکا به کشف مدنیتی روحانی وتوانی مضاعف آرمان هایی متعالی و انسانی می سازند واین مسیری است که می توان وباید درسایر ادیان نیز مشاهده نمود.
تجربه نشان داده است که هرچند بتوان به صورت قراردادی وحقوقی عرصه سیاسی ،اجتماعی واقتصادی را از دین جدا کرد،اماواقعیت این است که دین همواره درجامعه حضوردارد ونیافت نیز تحت تاثیر جریان های برآمده از بطن جامعه است .

<<دین ،انسان ،مدرنیته>>

وگفته شده است که درمدرنیته ،جای انسان وخدا ،عوض شده است .ذهن انسان ،تمایلات انسان ومنافع او ،به اصالت یافته وهرآنچه اورا محدود کند (اعم ازاخلاق،حقیقت وتکلیف )درمرتبه دوم قرامی گیردواومانیزم،فردگرایی،آزادی،دمکراسی ،لیبرالیسم وسیکولاریسم ،همه برهمین اساس پای گرفته اند . اگر توحید معاد وعدالت ،فراموش نشود ،شهوت پرستی حاکم نشود و آخرت ،ازیادنرود لذائذ متعادل دنیوی ،کسب ثروت وقدرت ورفاه ودانش ،همه درخدمت به بشریت (نه درراه ترویج سکس وخشونت وسلاح های شیمیایی واتمی ومیکروبی ومواد مخدر ونظام طبقاتی سرمایه داری ،خواهدبود وحتی می تواند ،عبادت محسوب شود .اگر مسیحیت بودیسم وسایر ادیان باسکولاریسم ،قابل جمع باشد. اسلام ،بی شک باسکولاریسم ،ناسازگاراست چون تفکیک مادی -معنوی -وقدسی -عرفی ،یک تفکیک غیراسلامی است .
مسلمانان به علم ،تکنولوژی ،سیاست ،اقتصاد ،حکومت جهاد ،صلح ،عقل ابزاری ،
توسعه ،آباد ی دنیا ،عقل ابزاری وآزادی و حقوق بشر ،اعتقاد دارند اماهمه رابرای همان هدف نهایی می خواهند ما معتقدیم روزی که عاقبت مهدی "عج"(فرزند پیامبراسلام )وعیسی بن مریم (ع)بازگردند وقدس به دست مسیح آزاد شود ،سراسر جهان را چنین عقلانیت ،محبت وعدالتی قرارخواهد گرفت ولی تا آن روز ما نیز موظفیم درراه گسترش توحید وعدالت ،گسترش عقلانیت ومحبت وعدالتی قرارخواهد گرفت ولی تا آن روز ما نیز موظفیم درراه گسترش توحید وعدالت ،گسترش عقلانیت ومحبت ،تلاش ومبارزه کنیم .
ما با دین دنیوی ،دین سیاسی ،دین دولتی ودینی که ابزار دست صاحبان قدرت وثروت شود ونیز براساس ریاکاری وخشونت تحمیل شود مخالفیم .
ولی معتقدیم که دین به مقداری مناسک عبادی شخصی ،محدود نمی شود وباید قدرت وثروت را دربرابر حقیقت اخلاق وعدالت ،خاضع کرد وسیاست وحکومت را دینی کرد.

11-به گفته قرآن کریم احساس استغنا وبی نیازی عامل طغیان وسرکشی آدمیان است کَلا اِنَّ اِلانسانَ لَیَطغی اَن رَ آه استَغنی چراانسان سرکش ومغرور می شود چونکه بغنا ودارائی می رسد (سوره علق ،آیات 7-8)
1- پروتستانیسم لیبرال، نام شاخه ای از پروتسانیسم است که آن نیز نام یکی از سه شاخه اصلی مسیحیت است ،که درنهضت اصلاح دینی درقرن شانزدهم میلادی شکل گرفت ودرترویج فردگرایی دینی نقش عمده ای داشت

3 -ر.ک . علم ازدیدگاه ،استادمحمد تقی جعفری ،ص21-39
4 -ر.ک. علم ودین ،ایان باربور،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی ،ص4-8

5 -علم ومذهب ترجمه رضا مشایخی ص175
6، علم ودین ومعنویت درآستانه قرن بیست ویکم ،مهدی گلشنی (استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف )ص1-3،فصلنامه پیام حوزه شماره 20،مقاله "مفهوم علم دینی "دکترمهدی گلشنی،ص26-27،با کلی تصرف درعبارات
7 -کتاب مقدس مسیحیان از دوبخش عمده به نامهای عهد عشق یا تورات وکتاب تابع
8 -ر.ک .مدخل مسائل جدید درعلم کلام ،سبحانی ،ج 1،ص 15-27
9 -ر.ک. از علم سکولار تاعلم دینی ،مهدی گلشنی ،ص 67- 90
10 – بحارالانوار ،ج 1،ص 180 ،المحجه البیضاء ،فیض کاشانی ،ج 1 ص 21موسسه اعلمی بیروت
11 -اصول کافی ،ج 1تا ص 30-31-محجه البیضاءج 1،ص 18
12 – ر.ک .:ده گفتار ،شهید مطهری -ص 129-131
13 -بحارالانوار -ج 1- ص168-فروغ کافی -ج 8-ص167
14 -اعترافات دانشمند بزرگ جهان خیرالله مردانی ص74
15 -همان ،ص80به نقل اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب ،ص85
16 -علم ازدیدگاه اسلام ،محمد تقی جعفری ،ص 17
17 -به نقل ازهمان . ص22 .
18 – Secalarism
19 -ر.ک . فرهنگ ودین ،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی 14وجمعی دیگر ص125-129-610
20 -همان
21 -فرهنگ ودین مقاله "جداانگاری دین ودنیا "براین رو ویلسون ،ص129و142
22 -فرهنگ واژه ها ،ص 329. با تغییر دربرخی عبارات
23 -از جمله ظهور جنبش اومانیستی ،ظهور لیبرالیسم وجنبش فکری روشنگری ، رشد علم وصنعت ،گسترش روحیه علم گرایی یا علم پرستی ،رواج عقلانیت ابزاری و………(ر.ک .فرهنگ واژه ها ،ص 336-337
24 -انجیل یوحنا ،باب 19،جمله 36
25 انجیل متی ،باب 22،جملات 18-22
26 -ازجمله آن آموزه های خلاف عقل وعلم :ترسیم چهره انسانی از خدا درداستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا تا طلوع فجر (ر.ک . سفر پیدایش ،باب 32،جمله 24-29)آواز خواندن خداوند درباغ وپنهان کردن آدم وحوا خود را از خدا (سفرپیدایش ،باب 3،جمله 8-10)تجسم وتجسدخدا دروجود عیسی مسیح ،تثلیث (سه گانه پرستی )را با توحید (یگانه پرستی )یکی دانستن (ر.ک . عقل واعتقاد دینی ،مایکل پترسون وجمعی دیگر ،ص 463-468،کلام مسیحی ،توماس میشل ترجمه حسین توفیقی ص 75-80
27 -بحارالانوار ،ج -44ص 139
28 -آن آیات و روایاتی که دنیا دوستی را به شدت نکوهش کرده است ناظر به این نوع دنیا دوستی است . ر.ک . از جمله آل عمران آیه 14.بقره آیات 200-202،حدید (57)،آیه 20 ،بحارالانوار ،ج .7ص 239.
29 -(آل عمران آیه 67) ابراهیم نه یهودی بود ونه مسیحی ،بلکه پاک دین فرمانبردار بود وازمشرکان نبود . ص109.کتاب اسلام آیین برگزیده
30 -مسیحیان بنابر تفسیر فخررازی از قرآن ،معارف (ویژه نامه فخررازی )ص289.ص 110کتاب اسلام آیین برگزیده
31 -یهوده یا یهوه ،صورت جدیدی از نام قدیمی عبری خواست که نوشتن وتلفظ آن دردین یهود به هیچ وجه مجازنیست . دایره المعارف فارسی 2/3384. به عقیده برخی از محققان علمه یهوه به معنای "من هستم "تغییر شکل یافته کلمه "اهورا "است . ر.ک. :اشاو هیشتا ،ص 14؛نوشته یهومحیومین ،انتشارات فروهر ؛هندی بمفورد پارکز ،خردیان و آدمیان ،ص148.
32 – نساء171 دردینتان غلو نکنید ودرباره خدا جز حق نگویید"
33 – توبه 31 "عزیر پسرخداست "
34 -توبه 30"مسیح پسر خداست "
35 -"نه خورشید به ماه می رسد ونه شب به روز سبقت می گیرد ،همه درمدارخاص شناورند "
36 – معلم اول ،لقب ارسطو ،فیلسوف بزرگ یونانی است که درقرن چهارم قبل از میلاد می زیسته است .
37 -تاریخ فلسفه اسلامی ،هانری کربن ،ص 200،وتارخی تمدن ویل دورانت ،ج 11،ص 173
38 -وی درسال 370 هجری درنزدیک بخارا متولد شد ودرسال 428هجری درهمدان وفات یافت .
39 – تارخ تمدن ویل دورانت ،ج 11،ص 188
40 -تاریخ تمدن اسلام ج 3-ص 276
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : حجم فایل:177 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود