خوش سلیقه ای در انتخاب همسر
بخش اول / مفهوم تشبیه
(( تلک الامثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون ))
این مثالها را برای مردم میزنیم باشد که تفکر کنند .
روابطی که انسانها با هم دارند از لحاظ کمیت و کیفیت متفاوت است ، مثلاً روابط دو عضو خانواده ، دو عضو فامیل ، دو دوست ، دو همکار ، دو همسایه و … از جنبه های مختلف کیفی و کمی در یک حد و اندازه نیستند ، اما بالاترین و آخرین حد روابط چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی بین دو فرد از دو جنس مخالف ، تحت عنوان زن و شوهر بوجود می آید . تنوع و گستردگی روابط میان آن دو قابل مقایسه با هیچکدام از روابط دیگر نیست ، هم از لحاظ میزان وقتی که با هم صرف می کنند که در بالاترین حد است و هم از لحاظ میزان فعالیت و تلاشی که برای یکدیگر دارند که در منتهی درجه است و هم از لحاظ میزان نزدیکی و انسی که با یکدیگر دارند که در اوج قرب به یکدیگر هستند و هم از لحاظ میزان نیازی که طرفین به یکدیگر دارند که آنهم در حد بیشترین احتیاج است و همینطور از جنبه های دیگر .
از اینرو شباهتی فراوان بین نسبتی که همسران با هم دارند بانسبتی که انسان با لباس خویش دارد احساس می شود و این یکی از معارف بلند قرآنی است که حضرت حق ـ جلّ و علا ـ آن را در قالب یک تشبیه ساده بیان نموده است .
از لحاظ میزان همراهی که همسران با یکدیگر دارند مثل لباس است که همیشه و همه جا با انسان است ، از لحاظ میزان نزدیکی همسران به یکدیگر که شبیه نزدیکی بدن به لباس است ، از لحاظ میزان تلاش و فعالیت طرفین برای یکدیگر که دقیقاً مثل لباس انسان است که هم انسان حافظ لباسش است و هم لباس حافظ انسان ، از لحاظ میزان احتیاجی که همسران به یکدیگر دارند دقیقاً مثل نیاز انسان به لباس است و …
اما هر تشبیهی از جهاتی تقریب کننده دو چیز به یکدیگر هست اما در عین حال دور کننده همان دو چیز از یکدیگر نیز می باشد و در اینجا لازم است بین تشابه با تساوی تمایز قائل شد . مثلاً وقتی می گوئیم فلانی مثل شیر است منظور بیان شجاعت و تهور و بی باکی فرد است نه تساوی تمام خصوصیات آن فرد با شیر . بنابراین از جمله فلانی مثل شیر است یقیناً منظورمان این نیست که وی به هر حیوان و آدمیزادی که برسد آن را تکه تکه می کند و زنده زنده می خورد ، چرا که قبلاً قبول کرده ایم که فلانی ، انسان است نه حیوان ، آن هم حیوان خونخواری مثل شیر .
بنابراین وقتی می گوئیم همسر مثل لباس است ، انسان بودن انسان با تمامی ابعاد آن ( حیات ، شعور ، تحرک، قوه اختیار ، قوای فکری و جسمی و … ) فدای خصوصیات ذاتی لباس ( از قبیل ماده بودن ، بی جان بودن و … ) نمی شود ، بلکه منظور انضمام برخی خصوصیات لباس به خصوصیات همسر است نه تساوی دانستن همسر با لباس ، چرا که اگر اینطور باشد خیلی راحت می توانیم از این تشبیه استنتاج کنیم که : 1ـ ما چون لباسهای متعددی داریم ( اعم از آنکه استفاده می کنیم یا نمی کنیم ) همسران متعددی (به هر مقدار ممکن ) می توانیم داشته باشیم . 2ـ چون در پوشیدن لباس ، ملاک دوست داشتن و خوش آمدن است و هر وقتی از لباسی خوشمان نیامد می توانیم آن را دور بیندازیم ، از همسر نیز وقتی خوشمان نیامد می توانیم او را از خود دور کنیم 3ـ چون بخشیدن یا قرض دادن یا فروش لباس هیچ اشکالی ندارد بخشیدن یا قرض دادن یا فروش همسر نیز هیچ اشکالی ندارد و همچنین چون هر کاری را می توانیم با لباس انجام دهیم پس با همسر نیز می توانیم انجام دهیم و …
نتیجتاً در هر تشبیهی خصوصیات ضروری وجودی و مستقل هر چیز حفظ می شود و تنها برای تقریب به ذهن برخی خصوصیات ( و نه تمامی خصوصیات ) شبیه برخی خصوصیات چیز دیگر ذکر می شود ، در تشبیه همسر به لباس نیز ، علاوه بر آنکه جایگاه و اهمیت همسران و روابط مختلف حقوقی ، عاطفی و … همسران با یکدیگر به جای خود محفوظ هست ، جهت تبیین و تشریح آسانتر برخی مسائل از این تشبیه استفاده های معقول و کاربردی اما منطقی و مستدل می شود ، در ادامه کلام ، درباره برخی خصوصیات مشترک بین همسر و لباس که از آن بعنوان وجه شبه ( یعنی شباهت از جنبه … ) یاد می کنیم خواهد آمد .
بخش دوم /وجه شبه اول : میزان پوشش
(( لباسها یم ، ناموزونیهای قسمتهای مختلف اندامم را از نگاه دیگران محفوظ می دارد و به آن مجموعه ناهماهنگ اجازه می دهد تا به عنوان یک شخص ظاهر شود )) .
لوگان پرسال اسمیت
اگر نگاهی به لباسهای بدنتان و یا کمد و بقچه لباستان بیندازید خواهید فهمید که ما چقدر به لباس محتاجیم و این احتیاج از جنبه های مختلفی قابل بحث است . همینطور وجود ما نیز احتیاج به همسر دارد ، چنانچه نگاهی به اطرافتان بیندازید خیل عظیمی از متاهلین را خواهید دید که بر اساس رسم و مد ازدواج نکرده اند ، بلکه ضرورتها و منافعی آنها را به سمت ازدواج کشانده است .
اگر دو خصوصیت (( اهمیت همسر در زندگی آینده )) و (( انتخابی یکبار و برای همیشه )) ( که معمولاً در اغلب ازدواجها به همین صورت است ) را به تشبیه همسر به لباس ضمیمه کنیم ، این فضای ذهنی بوجود می آید که انتخاب همسر مشابه این است که شما می خواهید یک لباس را برای همیشه انتخاب کنید .
فرض کنید در شهر یا منطقه ای که زندگی می کنید در هر کوچه و برزنی ، فروشگاههای متعدد لباس وجود دارد اما این فروشگاهها چندین خصوصیت مشترک دارند اولاً : هیچ نظارتی بر این فروشگاهها وجود ندارد ، بنابراین همه گونه لباس با هر کیفیتی قابل عرضه است و انواع لباسها از شیکترین و بهترین اجناس تا بنجل ترین و قلابی ترین و کار کرده ترین لباسها به فروش می رسد و چون نظارتی هم نیست ، معاملات کاملاً اختیاری و توافقی است و هر کس هر قیمت و هر شرط و شروطی بگذارد کاملاً آزاد است و هیچ کس نمی تواند ممانعت بعمل آورد . ثانیاً : لباسهای این فروشگاه ها به گونه ای طراحی شده است که برای کل بدن کفایت می کند . اما این فروشگاهها با همه بی نظارتی ها یک سری قوانین خاص خود را دارند از جمله اینکه فقط یک لباس را می توانید انتخاب کنید و به محض انتخاب ، بایستی حتماً آن را بپوشید و از فروشگاه سریعاً خارج شوید و دیگر اینکه تعویض یا عودت لباس مگر با شرایط بسیار خاص و بسیار سخت امکان پذیر نمی باشد . حال اگر من از شما بپرسم اگر در چنین موقعیت فرضی قرار بگیرید . در میان هزاران هزار نوع لباس ، شما کدامیک را انتخاب می کنید . در اینجا شما با چند گزینه ربرو هستید . 1ـ احتیاج بدنتان به لباس 2ـ تنوع لباسها 3ـ آشفتگی بازار 4ـ حق فقط یک انتخاب 5ـ قوانین بسیار سخت فروشگاهها پس از انتخاب . در اینجا مطمئناً کمی به فکر فرو می روید که چگونه می توان در میان این همه لباس ، یک انتخاب خیلی خوب داشت . انتخاب همسر نیز دقیقاً مثل انتخاب لباس از آن فروشگاههای فرضی است اما در انتخاب همسر ، آن فضای فرضی ، تبدیل به یک فضای حقیقی و واقعی می شود .
دوباره به آن بازار فرضی لباس می رویم تا ببینیم چگونه می توان یک انتخاب خوبی داشت . برای اینکه بتوان از میان آن همه لباس ، یک لباس مناسب را انتخاب کرد لازم است که خوب و بد و مناسب و نامناسب را از هم جدا کنیم و برای این جداسازی باید لباسها را ارزش گذاری کنیم و برای ارزش گذاری لباسها ، احتیاج به معیار و ملاک داریم . اما چه معیار و ملاکی ؟
برای اینکه اولین ملاک را تعیین کنیم بایستی یک سوال مهم را بپرسیم و آن اینکه واقعاً بدن ما چرا احتیاج به لباس دارد و چه لباسی احتیاج او را برآورده می کند ؟
این سوال را اینگونه می توان پاسخ داد که بدن ما به لحاظ ترکیب اندامی احتیاج به پوشش گری بنام لباس دارد ، بدن مردان و مخصوصاً بدن زنان ، یک سری زیبائیهایی دارد ، اما سنخیت این زیبائی ، از نوعی است که اگر پوشیده نشود مفسده انگیز است . حتی اگر بعضی اندامهای بدن که در نزد بعضی زشت و در نزد بعضی دیگر زیبا است را در نظر بگیریم ، سوای اینکه آنها را چه زشت بدانیم و چه زیبا ، امر مشترک بین آنها این است که اگر پوشیده نباشند ، مفسده انگیز خواهند بود .
پس اولین خاصیت لباس ، پوشش قسمتهای حساس بدن است و اگر خاصیت پوشش لباس را با خاصیت پوشش و تامین نیازهای انسان توسط همسر مشابه در نظر بگیریم ،طبق این تشابه ، اولین و بدیهی ترین ضرورت احتیاج به همسر ، پوشش و تامین نیاز جنسی توسط همسر است . اما شاید بتوان گفت که در غالب ازدواجها ، نسبت به تامین این نیاز ، مشکلی نباشد اما همچنانکه لباسها میزان پوشش مختلفی دارند و برخی پوشش بیشتر و برخی پوشش کمتری را دارا هستند ـ و برخی لباسها فقط در حد پوشش دهنده اعضاء حساس بدن هستند ـ همسران نیز ممکن است اینگونه باشند ، یعنی برخی از ازدواج فقط همین جنبه ارضاء نیاز جنسی رایا متوجه هستند یا قادر به تامین آن هستند و بیش از این نیاز در فکر چیز دیگری نیستند و اگر قبول کنیم که نیاز جنسی نسبت به سایر نیازهای بدن ، فقط یک جزء است ، تامین نیاز جنسی به واسطه ازدواج نیز فقط جزئی از اهداف تشکیل زندگی می باشد و همانطور که لباس لازم است علاوه بر پوشش آن قسمتها ، سایر قسمتهای بدن را نیز بپوشاند همسر نیز لازم است علاوه بر تامین آن نیاز به سایر نیازهای انسان نیز پاسخگو باشد و در فصل پیش اشاره شد که تامین نیازهای عاطفی و احساسی ، اهمیتی به مراتب افزونتر از نیاز جنسی در طول یک دوره زندگی مشترک دارد .
نتیجتاً با توجه به تفاوت لباسها در میزان پوشش اندام بدن ، همسران نیز نسبت به پوشش نیازهای انسان متنوعند ، برخی فقط قادر به تامین نیاز جنسی هستند اما نسبت به نیازهای عاطفی و … قدرت پوشش گری و تامین کنندگی مناسبی را ندارند . پس اولین ملاک در انتخاب همسر این است که فرد با توجه به شناختی که از خویش دارد ـ و یا لازم است که به دست بیاورد ـ این سوال را بپرسد که طرف مقابل قادر به تامین چه نیازهایی از نیازهای انسان می باشد و آیا می تواند تامین کننده نیاز عاطفی انسان هم باشد یا خیر ؟
علاوه بر این مسائل که گفته شد ، پوشش توسط لباس ، فایده جنبی و مهم دیگری را نیز دارد . در بدن انسان هر نقص یا خصوصیتی وجود داشته باشد بوسیله لباس پنهان می شود ( البته لباس کامل ) مثلاً اگر در بدن انسان سوختگی ، جراحت ، نقاط رنگی و یا هر نقیصه دیگری باشد ، همینکه فرد لباس کاملی بپوشد ، دیگر از دید عموم آن خصوصیات مخفی می ماند ، این مطلب در مورد همسر نیز صادق است .
همه ما انسانها دارای یکسری عیوب و نواقص و همچنین فضایل و کمالات هستیم ، مطمئناً هیچکدام از ما دوست نداریم که دیگران از عیوب ما اطلاع یابند ، اما زندگی با همسر دارای آن چنان گستردگی در روابط است که اکثر قریب به اتفاق خصوصیات انسان برای همسر هویدا می شود از اینرو همسر انسان نقش مهمی در پخش یا کتمان خصوصیات انسان دارد و این بستگی به درجه پوشش همسر دارد ، وی می تواند به راحتی عیوب انسان را بروز دهد و همچنین می تواند آنها را بپوشاند ، همسر انسان اگر اهل غیبت و یا سست زبان باشد ، مطمئناً چیزی از خصوصیات انسان را مکتوم نمی گذارد ، البته در بعد فضایل و کمالات یا داشته ها و خصوصیات نیز چنین است و گفتیم که خاصیت لباس پوشاندن زشتی ها و زیبائیهای مفسده انگیز است نه همه زیبائیها .
همسران ، رازدان همدیگر می شوند مهم این است که رازدار هم باشند .
(( من دانشجوی سال دوم پزشکی هستم ، از همسرم گله دارد او از هر لحاظ خوب است اما متاسفانه حرف توی دهانش نمی ماند …
هر چه در خانه اتفاق می افتد برای این و آن و بخصوص برای دوستانش تعریف می کند ، باور کنید گاهی اوقات از روی دوستانش خجالت می کشم … بارها گفته ام اما گوشش به حرفهای من بدهکار نیست ، کاش فقط مشکلات خودمان را می گفت ، مسایل مربوط به زندگی خواهرم و یا سایر بستگانمان را هم این طرف و آن طرف نقل می کند . ))1
لباس واسطه بین بدن و نگاههای دیگران است ، این لباس است که وسعت دید آدمیان را کوچک یا بزرگ می کند ، اگر لباس کامل باشد ، نگاهها چیز قابل توجهی را نمی بینند و اگر ناقص باشد بسته به درجه نقص ، وسعت دید دیگران افزایش می یابد ، همسر انسان نیز همین نقش را بازی می کند ، در واقع خیلی از خصوصیات انسان بوسیله همسرش پوشیده و یا ظاهر می گردد .
بنابراین فردی که می خواهد ازدواج کند بایستی بداند که آیا همسرش دارای قدرت پوشش کاملی است یا خیر .
اما عواملی که باعث نمایش بدن از زیر لباس می شود متعددند از جمله :
1ـ نازکی و ظرافت لباس ؛ 2ـ پارگی لباس ؛ 3ـ کوتاهی لباس
1ـ نازکی و ظرافت لباس : مثل لباسهای توری ، اینها اگر چه ممکن است بدن را کاملاً بپوشاند اما چون جنس ظریف و نازکی دارند بدن را نمایان می کنند ، بعضی همسران نیز همینطور هستند و اگر چه همسرانشان را می پوشانند اما این پوشش آنچنان ضعیف است که همه چشمها می توانند آنها را نظاره کنند . نداشتن صفت (( رازداری )) یکی از علل بروز مسائل داخلی خانواده در نزد دیگران است . اینگونه افراد وقتی با کسی می نشینند از سیر تا پیاز زندگیشان را برای دیگری تعریف می کنند ، همه آنچه که از همسرشان می دانند و در خلوت و جلوت می گذرانند را به دیگران بیان می کنند ، اینها هنوز یاد نگرفته اند که مسائل زندگیشان فقط مربوط به خودشان و همسرشان می باشد و دیگران نبایستی از آنها اطلاع یابند ، اینها دانسته یا ندانسته ، پای دیگران را به زندگیشان باز می کنند ، همسران کم جنبه ، کم تدبیر ، ضعیف النفس ،احساساتی ، از دسته این قبیل همسران هستند که همچون لباسهای توری و نازک ، قدرت نگهداری و کتمان خصوصیات همسر و زندگی خویش را ندارند .
2ـ پارگی لباس : لباسی که پاره شد خودبخود قسمت زیرین را نمایان می کند ، همسران نیز همینطورند ، بعضی همسران به دلایل نقایصی که از لحاظ گفتار و رفتار دارند خصوصیات همسرشان را به نمایش می گذارند ، مثلاً فردی که اهل غیبت است بدیهای همسرش را برای همه بازگو می کند و باعث آبرو ریزی همسرش می شود .
3ـ کوتاهی لباس : لباسی ممکن است تا آنجایی که پوشیده می شود خوب بپوشاند اما نتواند همه قسمتهای ضروری را بپوشاند ، از اینرو بعضی قسمتها خودبخود هویدا و بارز است ، در واقع این کوتاهی لباس ، نقصی است که باعث بروز بدن می شود ، بعضی همسران نیز همینطورند ، در بعضی موارد زندگی خیلی کتوم هستند اما در بعضی مسائل دیگر ، اصلاً انگار نه انگار ، این نقیصه مربوط به عدم رشد کافی عقلی و فرهنگی فرد می شود یعنی وی هنوز به آن درجه از رشد نرسیده است که بتواند مسائل زندگی را از دید دیگران پنهان کند ، این حالت نتیجه غیبتهای فرد ، احساساتی بودن طرف و مانند آن نیست یعنی فرد چیزی را بروز نمی دهد اما رفتارش چنان است که دیگران به محض دیدن ، همه چیز را متوجه می شوند .
بخش سوم / وجه شبه دوم : میزان حفاظت
آن یکـی شـیر است انـدر ، بـادیه
وین یکی شـیری است ، انـدر بادیه
این یکی شیری است کآدم می خورد
و آن یکی شیر است و آدم می خورد
((مولوی))
هنوز در بازار قدم می زنید ، اولین ملاک انتخاب لباس بدستتان آمده است و با آن خیلی از لباسها را می توانید ارزیابی کنید اما در انتخاب قطعی باز هم مردد هستید ، احساس می کنید که ملاکهای بیشتری را بایستی بدانید .
در اینجا باز همان سوال را مجدداً مطرح می کنیم که آیا لباس خاصیت دیگری هم دارد ؟
با کمی دقت و تامل متوجه خواهیم شد که بدن ما علاوه بر اینکه به لحاظ ترکیب اندامی احتیاج به پوشش گری بنام لباس دارد ، به لحاظ شرایط محیطی متغیر بیرونی نیز ، احتیاج به حفاظت کننده ای بنام لباس دارد . پارامترهای محیطی از قبیل درجه حرارت ، میزان تابش خورشید ، باد ، گرد و غبارو … دارای تغییرات شدیدی هستند ، اما حد تحمل بدن انسانها دارای دامنه کوتاهی است ، از اینرو بین محیط که دامنه تغییرات آن بسیار زیاد است با بدن که دامنه تحمل آن کم است و بیشتر احتیاج به یک وضعیت ثابت دارد ، یک تعدیل کننده و محافظی لازم است که از آن تحت عنوان (( لباس )) یاد می کنیم .
بنابراین دومین خاصیت و ضرورت لباس ، خاصیت حفاظت کنندگی در برابر شرایط متغیر بیرونی است در اینجاست که لباسها بدلیل جنسها و کیفیتهای مختلفی که دارند درجات حفاظت کنندگی مختلفی دارند . بعضی لباسها درجه حفاظت بسیار ضعیفی دارند و بعضی نیز درجه حفاظت بالاتری دارند .
پس دومین معیار در ارزیابی لباسها ، درجه حفاظت کنندگی لباس است و همین معیار نیز در انتخاب همسر کارایی فراوانی دارد .
آنچه مسلم است زندگی همیشه واجد خوشیها نیست ، مریضی ، تنگناهای اقتصادی و … همچون سرمای زمستانی ، انسان را در معرض سوزش های خود قرار می دهد و در اینجا همسر است که می تواند همچون لباسی گرم به وجود انسان گرمی و صفا ببخشد و در مشکلات و سختی ها یار و محافظ او باشد .
انسان برای راحت تر زندگی کردن نیاز به یک محافظ دارد ، محافظی که مشکلات را برای او آسان کند ،رنجها را کاهش دهد و محیط فرح بخشی را برای انسان ایجاد کند، اما ما همچنانکه انواع لباس با درجات حفاظت مختلف داریم ، انواع همسر با درجات حفاظت متفاوت نیز داریم ، بنابراین انتخاب همسر در واقع انتخاب محافظ نیز هست ، پس باید در انتخاب محافظ خود دقت کنیم ، آیا آنچنان صبور و مقاوم هست که در سردی مشکلات زندگی ، فکر و ذهن آدمی را گرم کند و از وجود خود مایه بگذارد یا اینکه فقط در فکر منافع خویش است . به یک نمونه لباس با درجه حفاظت کنندگی بسیار خوب توجه کنید .
مرا در روز محنت یار باید وگرنه روز شادی یار بسیار
(( زنی 26 ساله هستم ، چهار سال پیش با پسر عمه ام ازدواج کردم ، همسرم مردی خوش اخلاق ، صبور و مهربان است . همیشه با سخنان آرامش بخش ، مرا به آینده امیدوار می کند ، مدتها بود که بعلت بیماری در استراحت مطلق به سر می بردم . شوهر دلبندم در طی این مدت زحمات زیادی برای من کشید و مسئولیت کارهای خانه را بر عهده گرفت ، مبلغ فراوانی هم بابت دکتر و دارو خرج کرد ، اما هیچ گاه از وضع موجود شکوه و شکایت نکرد ، او بهترین مونس و غمخوار من است … )) 2
انسانها وقتی دست به انتخاب همسر می زنند بایستی در نظر بگیرند که از محیط خانواده بتدریج جدا می شوند ، از اینرو مهمترین محافظان را که خانواده است را به سمت پناهگاهی دیگر ترک می کنند ، لذا بایستی در انتخاب این پناهگاه دقت شود و از استحکام آن اطمینان حاصل شود ، خانواده هر چند ممکن است پناهگاه خوبی باشد اما دائمی نیست ، برادران و خواهران هر یک به سراغ زندگی خود می روند ، پدر و مادر نیز همیشه در کنار انسان نیستند ، از اینرو تنها کسانی که می توانند به درد هم بخورند همسران هستند . آنها هستند که بایستی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنند و در این راه یاور و پشتیبان همدیگر باشند .
همه روزهای سال تابستانی نیست که انسان احتیاج به لباس مناسب را جدی نگیرد ، سردی پائیز و زمستان با لباسی تابستانی خطر آفرین و حتی ممکن است کشنده و مهلک باشد ، زندگی نیز تماماً جوانی ، شادابی و شور و نشاط طرفین نیست ، همچنان که با بارش اولین برف و وزش اولین سرما ، انسان قدر لباس مناسب را می فهمد ، با پیدایش اولین مشکلات زندگی ، آن وقت است که انسان نیاز به یک محافظ ، یک دلسوز و یک گرمی بخش زندگی را کاملاً درک می کند .
ملاک (( درجه حفاظت )) لباس یکی از مهمترین خصوصیات لباس است زیرا این ویژگی به سختی قابل تغییر است ، بهمین منوال این خصیصه در افراد به هنگام انتخاب همسر از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که مربوط به خلق و خو می شود و خلق و خوی آدمیان به سختی قابل تغییر است چرا که صفات اخلاقی طی سالها در وجود انسان شکل و جای می گیرند و به راحتی نمی توان آن را تغییر داد . افراد خود بین و خود رای ، کم ظرفیت ، بخیل ، بد خلق و ناسزاگو ، کم حوصله و عصبی مزاج و … به سختی اخلاقشان تغییر می کند و اینها هیچکدام نمی توانند محافظان خوبی برای دیگران باشند .
بخش چهارم / وجه شبه سوم : اندازه لباس
تا به حال با دو معیار مهم در انتخاب لباس ( و به تبع آن در انتخاب همسر ) آشنا شده اید ، این دو معیار بر پایه ضرورت و فلسفه وجودی لباس استوار بود ، اما برای اینکه به تصمیم گیری نهائی نزدیک شوید باز هم لازم است معیارهای بیشتری را بدانید . در اینجا باز یک سوال دیگر مطرح می شود که چه لباسی مناسب شماست ؟
مطمئناً در اینجا خیلی راحت پاسخ می دهید که یک شرط مهم در انتخاب لباس این است که لباس بایستی به اندازه تن انسان باشد .
بله ، درست است ، اما همین معیار خیلی ساده و بدیهی و از طرفی خیلی هم منطقی در انتخاب لباس را جالب است بدانید که خیلی ها در انتخاب همسر رعایت نمی کنند و با رعایت نکردن همین ملاک ساده و بدیهی ، هم خود را دچار مشکلات می کنند و هم دیگران را به رنج و زحمت می اندازند .
هر لباسی فارغ از همه خصوصیات خویش دارای اندازه خاصی است و به قد و هیکل افراد خاصی جور در می آید ، یک لباس هر چقدر هم دارای خصوصیات مثبتی باشد ، چنانچه اندازه فرد خاصی نباشد حداقل برای وی ارزشی ندارد ، بنابراین ما همچنانکه در انتخاب اندازه لباس خیلی دقت می کنیم و اگر کوچکتر یا بزرگتر باشد آنرا انتخاب نمی کنیم در انتخاب همسر نیز بایستی همین دقت را به کار بگیریم ، بایستی به میزان اختلافات فرهنگی ، مذهبی ، اقتصادی و … آنجا که قابل دفع و رفع نیستند کاملاً دقت نمائیم .
حد و مرز خصوصیات هر فرد ، اندازه وجودی وی را تشکیل می دهد ، وضعیت اقتصادی ، سطح تحصیلات ، عادتهای فرهنگی ، نگرش مذهبی ، سطح شعور و آگاهی و … به شخصیت انسان شکلی می دهد که اولاً با دیگران متمایز می شود و ثانیاً با همه افراد نمی تواند دمخور و دمساز باشد ، از اینرو بهترین حالت در ازدواج این است که افراد هم اندازه ، همسنگ و همسان هم باشند .
(( من و شوهرم اصلاً برازنده هم نیستیم ، چون او مثل یک لباس تنگ برای من می ماند و من مثل یک لباس گشاد برای او هستم … ده سال پیش ازدواج کردیم ، هر دو دیپلمه بودیم ، من به او گفتم که می خواهم درس بخوانم ، او هم پذیرفت ، اما وقتی در مرحله اول کنکور قبول شدم ، اجازه نداد در مرحله دوم شرکت کنم ، چند سال بعد در کنکور دانشگاه پیام نور شرکت کردم و قبول شدم ، سعی کردم اصلاً این موضوع را به رخ او نکشم ، حتی اگر جایی سوالی مطرح می شد ، من جواب نمی دادم ، چون شوهرم ناراحت می شد ، به همین دلیل همه تلاشم را می کردم که او از دست من ناراحت نشود .اما احساس می کنم که احساس خوبی ندارد . نمی خواهم بگویم حسودی می کند ، ولی از رفتارش که اینطور پیداست ، یک بار قهر کردم و به تهران آمدم ، او بچه را از من گرفت و به ارومیه آورد ، من هم مجبور شدم برگردم … شوهرم زیر بار نمی رود ، من دلم نمی خواهد که عمرم را در خانه تلف کنم ولی او نمی پذیرد ، حالا هر روز بهانه می گیرد که درس را کنار بگذار ، باور کنید عصبی شده ام ، خیلی گریه می کنم ، تحت نظر پزشک هستم …)) 3
زمانی می گوئیم لباس اندازه است که وقتی پوشیده شد اولاً : قسمتهای لازمه را بپوشاند ، ثانیاً : نه لباس به بدن فشار آورد و نه بدن به لباس ، ثالثاً : آنچنان بزرگ نباشد که جدایی و فاصله زیادی بین بدن و لباس بوجود آید ، همسران نیز همین طور باید باشند ، اگر دیدید همسران همیشه با هم تنش دارند و از هم عیب و ایراد می گیرند و یا از هم خیلی دور هستند ، یکی از دلایل آن می تواند این باشد که آن دو هم اندازه هم نیستند .
پولدار با فقیر ، با سواد با بی سواد ، ترک با کرد ، فارس با لر ، بالا شهری با پائین شهری ، شهری با روستائی ، مومن با غیر مومن و …هم اندازه هم نیستند ، تنها زمانی ازدواج آنها معقول است که آن اختلاف از نظر هر دو طرف ارزش صفر داشته باشد یا اثر بسیار کمی در زندگی آینده شان داشته باشد و به آن اثر کم و ناچیز هم معتقد باشند و پیش بینی همان اثر کم و ناچیز را داشته باشند .
مسئله کفو و هم سنگی نیز در همین گفتار قابل بحث است ، علت اینکه درباره کفو و هم کفوی در اسلام تاکید زیادی شده است بنا به اهمیتی است که این خاصیت در زندگی اتی افراد خواهد داشت ، هر چه شباهتها در یک زندگی بیشتر و موارد اختلاف کمتر باشد ، آن زندگی شیرین تر و بادوام تر است .
اگر گفته شده (( المومنون بعضهم اکفاء بعض )) بیانگر این نکته است که حتی در مسئله ایمان ، تنها بعضی از مومنین کفو بعضی دیگر هستند چرا که علاوه بر داشتن صفت ایمان ، معیارهای دیگری هم لازم است تا افراد کفوو هم سنگ هم شوند .
یکسانی و وجود شباهتهای فراوان در زمینه های مسائل مختلف فکری ، عقیدتی ، مذهبی ، اجتماعی اقتصادی ، خانوادگی و … یک نوع قرابت روحی بین افراد ایجاد می کند و با هم بودن را برای آنها دلپذیرتر می نماید .
می گویند (( آنهایی که با هم دعا می کنند ، با هم زندگی می کنند )) ، این گفته بیانگر این است که وجود خواسته ها و آرمانهای مشترک بین افراد باعث تقرب و دور هم جمع شدن افراد می شود .
هم سنخی و هم بعدی شخصیتهای افراد ، قابلیت درک کردن و درک شدن را در زوجین بسیار افزایش می دهد و این نکته مهمی در پیوند زوجیت است که فرد از لاک فردیت خارج گشته و قابلیت ترکیب و تزویج با دیگری را پیدا کند .
هم کفو و هم سنخ بودن امکان برقراری ارتباط و تعمیق آن را بسیار تسهیل می نماید ، چرا که فرد احساس می کند با دنیای آشنایی در ارتباط است ، رفتارها، علائق و نقطه نظرات دیگری برای او قابل درک و فهم و حتی قابل پیش بینی است و نقطه ابهام خیلی کم مشاهده می شود ، از اینرو یک احساس آرامش و امنیت در وجود وی بواسطه انس گرفتن با دیگری حاصل می شود .
نتیجه گیری : اگر کاری به نسبی یا مطلق بودن اخلاق نداشته باشیم ، یک اصل پذیرفته شده در انتخاب همسراین است که خوبی و بدی افراد ، یک امر نسبی است،یعنی یک فرد برای هم تیپ و هم سنخ خودش خوب است ـ جدای از اینکه خودش آدم خوبی هست یا نه ـ اما همین فرد ، حتی اگر واقعاً آدم خیلی خوبی هم باشد ، وقتی در کنار هم جنس و هم سنخ خود قرار نگیرد یکنوع کراهت روانی به دلیل تفاوت شخصیتها ایجاد شده که بواسطه آن ، طرف مقابلش نمی تواند با او راحت زندگی کند . بنابراین خوب بودن صرفاً ملاک انتخاب نمی تواند باشد بلکه هم سنخ بودن و هم کفو بودن نیز اهمیت زیادی دارد . این اصل در مورد انتخاب یک لباس یک اصل پذیرفته شده است که لباس باید هم اندازه بدن باشد بنابراین اگر لباسی ، اندازه نبود نمی گوئیم لباس بدی است ـ چرا که ممکن است تمام خصوصیات یک لباس خوب را داشته باشد ـ بلکه می توانیم بگوئیم با اینکه لباس خوبی هست اما چون اندازه تو نیست بنابراین به درد تو نمی خورد و برای تو مناسب نیست .
همین نکته در مورد انتخاب همسر ، اهمیت زیادی دارد . هم کفوی ، هم سنخی ، هم سنگی و همسانی یک شرط مهم برای انتخاب و به تبع آن برای یک زندگی خوب داشتن است . خیلی از پسرها و دخترها که ممکن است در جایگاه خود خیلی خوب باشند و ایرادی هم نداشته باشند اما در مقام همسری یکدیگر ممکن است سراپا عیب و ایراد شوند ، بنابراین همچنانکه در انتخاب لباس ، یک نگاهی به قد و قواره خود می کنید و یک نگاهی هم به اندازه لباس می اندازید ، بهنگام تصمیم گیری در مورد انتخاب همسر ، یک نگاهی هم به قد و قواره شخصیت خود ، به خصوصیات آداب و رفتار و فرهنگ و اعتقادات خود ، به کمیت و کیفیت آمال ، آرزوها و برنامه های خود بیندازید وهمچنین یک نگاهی هم به همان خصوصیات در طرف مقابل بیندازید و سپس به این سوال جواب دهید که آیا این دو شخصیت ، در یک حد و اندازه هستند ؟ آیا گروه خونی هر دو یکی است ؟ و آیا هم سنخی و هم کفوی وجود دارد یا خیر .
بخش پنجم / وجه شبه چهارم : نمای ظاهری
هر که نیست ادب ، لایق صحبت نبود
اگر از شما پرسیده شود که لباسها گذشته از تنوع در میزان پوشش و کیفیت جنس و خصوصیت اندازه با چه ویژگی دیگری از هم متفاوت می شوند نظرتان به چه ویژگی لباس جلب می شود ؟ پاسخ به این سوال ما را به ملاک چهارم در انتخاب لباس راهنمائی می کند . با کمی دقت در می یابیم که لباسها دارای طرح ها و مدلهای مختلفی در طراحی ، رنگ آمیزی و دوخت هستند و ترکیب اجزاء لباس با هم ، تفاوت رنگها ، نوع ، مدل و طرح لباس در دوخت ، ویژگی دیگری را برای لباس به وجود می آورد که از آن تحت عنوان نمای ظاهری لباس یاد می شود .
بنابراین لباسها جدای از خصوصیات گفته شده دارای نمای ظاهری هستند و این نمای ظاهری در لباسهای متفاوت ، مختلف است ، و لباسها بسته به طراحی و سبک دوخت و نوع رنگ های آنها دارای نمایی از زیبا تا زشت هستند ـ که البته این ویژگی هم یک امر نسبی است و بسته به سلیقه ها متفاوت است اما گذشته از تفاوت سلیقه ها در زشتی یا زیبائی لباس می توان به یک اشتراک نظری رسید ـ پس ملاک چهارم ما در انتخاب لباس ، توجه به نمای ظاهری لباس است .
یک لباس زیبا حتی فرد بدقواره را نیز زیباتر نشان می دهد و یک لباس زشت به فرد خوش تیپ جلوه زشتی می دهد . از طرفی طرح و مدل لباس و نمای ظاهری لباس تا حدی معرف شخصیت افراد نیز هست ، افرادی که شخصیتهای جا افتاده تر ، منطقی تر و رشد یافته تری دارند معمولاً لباسهای خوش فرم تر و سنگین تری را می پوشند و بالعکس افرادی که سبکسری بیشتری دارند بقول برخی ها لباسهای جلف تری می پوشند . پس بسته به زیبائی و تناسب لباس ، لباسها زشت و زیبا می شوند و به تبع آن صاحب لباس را نیز زشت و زیبا می کنند . همسران نیز نسبت به یکدیگر همینطورند .
اما زشتی و زیبائی همسران چگونه است ، ممکن است در این تشبیه ، توجهتان به نمای ظاهری افراد جلب شود و ملاک را زیبائی یا زشتی افراد فرض کنید ، ما درباره این مطلب جداگانه در جای دیگر مطالبی را خواهیم آورد اما منظور اصلی ما در استنتاج از این تشبیه ، صورت ظاهری افراد نیست ، بلکه جنبه ای از سیرت باطنی افراد است . منظور ما توجه به کیفیت آداب و ادب فردی و اجتماعی افراد در کلام و رفتار است . ادب گفتاری و طمانینه رفتاری ، زیبائی و ملح دل انگیزی به فرد می دهد و سبکسری ، بی ادبی و گستاخی ، باعث زشت نمایی فرد در دیدگان دیگران می شود . کسی که حرفهای نسنجیده بسیار می زند ، کارهای سبک و جاهلانه انجام می دهد ، مودب و متین نیست ، هر چند ممکن است نیت پلید و باطن خبیثی نداشته باشد ، اما گفتار و رفتارش در دیده خردمند ، دلچسب نیست و دیگران به دیده احترام به وی نگاه نمی کنند و ممکن است فرد خصوصیات مثبت زیادی هم داشته باشد ، اما ظاهر نازیبایش در رفتار و گفتار ، همچون شوری یک غذای خوب و مقوی است که آن را از خوردن می اندازد . به یک لباسی که ممکن است جنس و کیفیت خوبی هم داشته باشد اما نمای ظاهری خوبی ندارد ـ و یا بگو زشت است ـ با تامل بیشتری توجه کنید .
زیبائی در لباس ، همچون مودب بودن در گفتار و داشتن حسن رفتار است .
(( زنی 28 ساله هستم ، در سال 61 ازدواج کردم و الآن صاحب سه دختر هستم ، شوهر خوبی دارم . اما یک عیب بزرگ دارد . او در مقابل دیگران مرا تحقیر می کند و حرفهای بدی می زند . در طول 14 سال زندگی این اخلاق را تحمل کردم ولی او دست از کارش برنداشت ، بطوریکه گاهی از شدت تاثر گریه کرده و مجلسی را که در آن حضور دارم ترک می کنم ، نمی دانم چه کنم ؟ راهنمائیم کنید . )) 4
بنابراین شما که در انتخاب لباس به زیبائی ظاهری آن خیلی توجه می کنید به هنگام انتخاب همسر به زیبائی باطنی آن نیز توجه کاملی کنید ، به کیفیت صحبت کردن و رفتار وی در مواقع مختلف ـ به هنگام شادی ، عصبانیت ، ناراحتی و … توجه کنید و از این موارد تحقیق کنید و از خود بپرسید که آیا وی می تواند برای شما آبرو و شخصیت بیاورد یا مایه آبروریزی و کم شخصیتی شما می شود .
برای انهایی که اینگونه مسائل برایشان اهمیت دارد و ادب گفتاری و حسن رفتاری در دیدگان آنان جایگاه والایی دارد ، توجه به این خصوصیات و مانند آن در هنگام انتخاب همسر ضروری است و گرنه چنانچه خودشان متصف به آداب حمیده باشند ولی گرفتار همسری شوند که چندان تقیدی به آداب و اخلاق اجتماعی ندارد ، همیشه در رنج و عذابند که اتفاقاً این ناهمگونی بیشتر باعث جلب توجه می شود ( همچون فرد خوش اندامی که لباس زشت و بدقواره بپوشد ) .
پس اگر در هنگام صحبت کردن ، مودبانه صحبت می کنید و رفتار مودبانه ای هم از خود دارید و خلاصه اینکه زیبائی در گفتار و رفتار را در خود احساس می کنید به سراغ فردی بروید که همچون شما این خصوصیات را داشته باشد و بی ادبان و گستاخان را برای امثال خودشان بگذارید و مطمئن باشید که آنها نیز بی همسر نمی مانند .
بخش ششم/ وجه شبه پنجم : میزان علاقمندی
(( ملانصرالدین خانه ای ساخت ، دوستانش هر روز برای او معماری می کردند و او هم برای اینکه کسی را نرنجاند هر قسمتی را به سلیقه یکی می ساخت ، بعد از اینکه ساختمان تمام شد ، چیزی در آمد خیلی زشت و ناجور ، یک روز دوستانش را دعوت کرد و نظرشان را درباره خانه پرسید ، هر کس از جایی ایراد گرفت بطوریکه هیچ کجای ساختمان بی عیب نماند . ملا کفت : دعا کنید این خانه خراب شود و پولی هم به دست من برسد تا دیگر به حرف شما گوش ندهم و به سلیقه خودم خانه بسازم )) 6
با چهار ملاک گفته شده تقریباً به انتخاب قطعی نزدیک شده اید و می توانید لباس مناسبی را برای خود انتخاب کنید ، دیگر انبوهی لباسها ، شما را در انتخاب به حیرت نمی اندازد و از آن هزاران نوع لباس ، شاید بیشتر از چند مورد نظرتان را به خود جلب نکند ، اما ممکن است همان چند مورد که تماماً خوش پوش ، خوش جنس ، خوش اندازه و خوش فرم هستند و تنها تفاوتهای جزئی با هم دارند شما را در انتخاب قطعی کمی مردّد و معطل کند . در اینجا ممکن است از خود بپرسد کدامیک برای انتخاب بهتر است .
اگر این سوال را از من بپرسید بخاطر اینکه از یک طرف مسئولیت انتخاب را متوجه خودتان کنم ( چون به انتخاب قطعی خیلی نزدیک شده اید ) و از طرف دیگر به خاطر اینکه شما نیزاز معطلی در انتخاب نجات پیدا کنید به شما خواهم گفت که اگر چهار ملاک قبلی را خوب رعایت کرده باشید و تنها چند گزینه نسبتاً مشابه را در پیش روی خود دارید ، لباسی را انتخاب کنید که با سلیقه تان بیشتر سازگار است و بیشتر از همه خوشتان می آید .
این پاسخ هم راه فراری برای من است و هم راه فراری برای شما ، راه فرار برای من است ، چون انتخاب را بعد از چهار ملاک گفته شده ، موکول به سلیقه و علاقه شما نموده ام و اگر در انتخاب پشیمان شوید ـ که به احتمال 99% پشیمان نمی شوید ـ و به من اعتراض کنید ، خیلی راحت به شما خواهم گفت که : خب یکی دیگر را انتخاب می کردید . اما راه فراری برای شما نیز هست ، چون که با یک ملاک مهم دیگر آشنا شده اید و این ملاک می تواند شما را در انتخاب نهایی کمک کند و از معطلی رهایتان سازد .
اما گذشته از اینکه بخواهم با شما شوخی کنم ، انچه گفتم دقیق ترین و معقول ترین جوابی است که می توان به سوال شما داد . این پاسخ ، پنجمین ملاک ـ و تقریباً آخرین ملاک مهم ـ را در انتخاب لباس در درون خود دارد . ملاک انتخاب بر اساس علاقه .
توجه به سلیقه و علاقه در انتخاب لباس یک امر پذیرفته شده و در عین حال مهم است ، چون بالاخره شما قرار است آن لباس را بپوشید ، پس بیشتر از هر کسی باید از آن لباس خوشتان بیاید و دوستش داشته باشید ، چرا که اگر به لباسی علاقه ای نداشته باشید ، آن لباس هر چقدر هم خوب باشد باز از پوشیدن آن احساس خوشایندی نخواهید داشت .
به همین منوال در انتخاب همسر ، ملاک (( انتخاب بر اساس علاقه ، )) معیار بسیار مهمی در تصمیم گیری است که البته در فصلی دیگر بصورت متقن تر و با دلایل محکمتر درباره آن بحث خواهیم کرد ، اما اجمال آن بدین صورت است که چون شما و نه کس دیگری قرار است یک عمر با همسرتان زندگی کنید ، پس لازم است که نسبت به آن علاقه داشته باشید و از او خوشتان بیاید و بدین جهت لازم است که بهنگام انتخاب ، علاوه بر ملاکهایی که ذکر شد به پسند و علاقه خود رجوع کنید و دریابید که از چه نوع و چه تیپ افرادی بیشتر خوشتان می آید ، به چه سبک زندگی بیشتر علاقه دارید ، دوست دارید همسرتان چه ویژگیهای دیگری داشته باشد و …
چهار ملاک قبل با متوجه نمودن شما به لزوم وجود برخی ویژگیها و خصوصیات خاص در همسر ، شما را در انتخاب کمی دست بسته می کرد . ملاکها بیشتر جنبه عقلائی داشت ، بنابراین لازم بود که فکر و اندیشه را خیلی به کار می انداختید . اما ملاک پنجم ( انتخاب بر اساس علاقه ) کاملاً بر عکس است و اتفاقاً دست شما را در انتخاب خیلی باز می گذارد ، این ملاک به جنبه های احساسی و عاطفی توجه دارد و به شما توصیه می کند که در هنگام انتخاب ببینید دلتان چه می گوید و چه می خواهد . به بیان دیگر پیام چهار ملاک قبل این بود که از روی عقل و دوراندیشی انتخاب کنید اما ملاک پنجم می گوید که عاشقانه انتخاب کنید و بین این دو پیام هیچگونه تفاوتی نیست ، اگر چنانچه ترتیب پیام رعایت شود . چرا که عقل با تعقل خویش گزینه های نامناسب را حذف می کند و گزینه های مناسب را معرفی می کند و قلب با احساس و عاطفه خود ، آن گزینه ای را که با وجود انسان نزدیکتر است را انتخاب می کند .
اما آیا همه در هنگام انتخاب همسر به این ملاک توجه دارند ؟ آیا به علاقه و سلیقه خود رجوع می کنند و آیا علاقهشان عقلائی است یا از روی هوی و هوس ؟ تفاوت برخوردها نسبت به این معیار ، موضوع جالب توجهی است .
اصناف آدمیان در انتخاب همسر بی شباهت به اصناف آدمیان در انتخاب لباس نیست ، گروهی تنها به مد روز نگاه می کنند و مهمترین معیار برایشان همان مد بودن است و آنچنان اهمیتی به جنس و کیفیت و تناسب ان نمی دهند و به محض اینکه مد عوض می شود ، حتی اگر مبلغ زیادی پول خرج کرده باشند دیگر از آن لباس رویگردانند .
افرادی نیز در انتخاب همسر این چنین شیوه ای را در پیش می گیرند و بسته به شرایط مکان و زمان یا مد روز تنها به یک خصلت همسر تکیه می کنند از جمله زیبائی ، ثروت ، شهرت اجتماعی ، مدرک و … و چون اینها مسائل متغیری هستند خیلی زود ممکن است مد جدیدتری به بازار آید ، نتیجتا این افراد چشم به دیگری که مد جدید شده ، دوخته و دل از همسر خویش برمی دارند .
گروهی دیگر در انتخاب لباس تنها به سلیقه دیگران توجه می کنند و باتفاق دیگران برای خرید لباس رفته و یا دیگران بدون حضور اینها برای این قبیل افراد لباسی را انتخاب می کنند و معلوم هم نیست که مطابق پسند اینان باشد یا نباشد ، از اینرو به سلیقه خودشان چندان توجهی نمی کنند و انتخاب را به دیگران واگذار می کنند .
در انتخاب همسر نیز این سبک انتخاب رواج دارد، برخی تمام اختیارشان را به دیگران می دهند و هر آنچه را که دیگران پسند کنند را به اجبار یا به اکراه یا به رضا قبول می کنند و معمولاً پس از چندی این قبیل افراد از کرده خود پشیمان گشته و متوجه اشتباه بزرگ خود می شوند .
اما گروهی هستند که طرز لباس پوشیدنشان همیشه به یک سبک است ، اینان هیچ گاه نه به سلیقه دیگران لباسشان را انتخاب می کنند و نه با آمدن مد جدیدتر دست از لباس خود می کشند و نه با از مد افتادن لباسشان ، دنبال تغییر مد هستند ، اینان همانها هستند که استقامت در اندیشه و استحکام در رفتار دارند .
با یک دیدگاه دیگر ، خریداران لباس 3 دسته هستند ، گروه اول کسانی هستند که به یکباره تصمیم می گیرند که لباسی را انتخاب کنند ، از اینرو به بازار رفته و با یکی دو مغازه ، بالاخره از تعداد لباسهای موجود هر لباسی را که چشمشان گرفت انتخاب می کنند ، گروه دوم کسانی هستند که به دیگران پیشنهاد می کنند لباسی برایشان انتخاب کنند و اینان با توجه به سلیقه دیگران لباسی را انتخاب می کنند .
اما برای هر دو گروه این خطر هست که ممکن است بعد از اینکه لباسشان را انتخاب کردند ، چند مغازه آنطرف تر یا در بدن کسی دیگر ، لباسی را مشاهده کنند که خیلی از لباس خودشان بهتر و زیباتر باشد ، از اینرو تا حد زیادی متاسف و ناراحت می شوند که چرا مثل آن لباس را تهیه نکردند ، نتیجتاً تا حدی نسبت به لباسشان دلسرد و بی علاقه می شوند .
اما گروه سوم قبل از اینکه به بازار روند ، ابتدا فکر می کنند که چگونه لباسی را تهیه کنند ، از اینرو تمام خصوصیات لباسشان را مدنظر می گیرند و قبل از اینکه آن را در بازار ببینند در ذهنشان تصور می کنند ، این گروه وقتی به بازار می روند دنبال این نیستند که همچون گروه اول لباسهای مختلف را ببینند و بالاخره یکی را انتخاب کنند و همچون گروه دوم منتظر پسند و انتخاب دیگران نیز نمی نشینند ، بلکه از اول دنبال لباسی هستند که قبلاً آنرا مدنظر داشته اند ، لذا دائماً از این مغازه به آن مغازه و از این بازار به آن بازارمی روند تا لباسشان را تهیه کنند و وقتی که لباسشان را پسندیدند دیگر هیچ چیزی نظرشان را تغییر نمی دهد و حتی با دیدن لباسهای دیگران نیز نظرشان عوض نمی شود چرا که در حقیقت آنها بجز لباس خودشان ، لباس دیگران را نمی بینند .
انتخاب همسر نیز معمولاً با همین سه شیوه صورت می گیرد ( البته اگر اجبا رو تحمیلی در کار نباشد ) ، گروهی نمی دانند دنبال چه فردی هستند اما بالاخره یکی را انتخاب می کنند ، گروهی دیگر نیز به پسند دیگران راضی شده و زندگی را آغاز می نمایند ، اما احتمال پشیمانی در این نوع انتخابها زیاد است اما گروهی واقعاً می دانند به دنبال چه همسری باشند ، لذا در انتخابشان خیلی دقت می کنند و نتیجتاً خیلی کم پیش می آید که این گروه از انتخابشان پشیمان گردند .
بخش هفتم / عالیترین لباس : لباس التّقوی ذلک خیر ( اعراف /26 ) لباس تقوی نیکوترین جامه است .
(( انّ اکرمکم عندالله اتقیکم )) ( حجرات / 13 )
(( همانا گرامی ترین شما در نزد خداوند ، با تقواترین شماست ))
تابحال با 5 ملاک مهم درباره انتخاب همسر آشنا شده اید . میزان پوشش ، درجه حفاظت ، اندازه ، نما و وجود علاقه ، ملاکهایی بودند که از آنها ذکر شد . لباسی که کامل بپوشاند و محافظت خوبی از بدن نماید ، زیبا و خوش اندازه هم باشد و علاوه بر آن مطابق میل و سلیقه هم باشد ، جایی برای تردید در انتخاب باقی نمی گذارد . اگر این 5 ملاک را به خوبی رعایت کنید به راحتی می توانید یک انتخاب خوبی داشته باشید.
بی توجهی یا کم توجهی به هرکدام از آن ملاکها ممکن است باعث بروز دردسرهایی در زندگی یا دیر حل شدن مشکلات زندگی شود .
بروز اختلاف یا مشاجره در زندگی ممکن است به چند دلیل متاوت صورت گیرد . دلیل اول ممکن است ناشی از مقاوم و مستحکم نبودن جنس لباس باشد ،یعنی زن یا شوهر بدلیل کم صبر و حوصلگی و یا توان کمی که در برابر مشکلات دارند با کوچکترین مسائل ، بگومگوها را شروع می کنند . یا ممکن است زن و شوهر مثل لباس هم اندازه هم نباشند ، یعنی هر کس در کنار دیگری احساس راحتی نمی کند ( وقتی لباسی خیلی تنگ یا خیلی گشاد باشد احساس ناخوشایندی به انسان دست می دهد ) و این عدم راحتی ممکن است ناشی از این حقیقت باشد که آنها بدلیل تفاوتهایی که از لحاظ فکری ، فرهنگی ، اعتقادی ، تربیتی ، اجتماعی ، و اقتصادی و … داشته اند نگاهشان و برخوردشان با مسائل متفاوت است و اگرچه هر کدام ممکن است در فضای فکری و تربیتی خود رفتار درستی داشته باشند اما در فضای مشترک زن و شوهری برآیند برخوردهایشان یکسو و یک جهت نیست لذا منجر به تنش و مشاجره می شود
اما غیر از عدم استحکام لباس یا اندازه نبودن لباس ، آن اختلاف ممکن است ناشی از بدقواره ای یا زشتی لباس باشد ، یعنی زن یا شوهر هر چند ممکن است حق به جانب باشد اما به خوبی و زیبائی منظور خود را بیان نمی کند و موضعگیری عاقلانه ای در دفاع از حق یا رفتار خویش ندارد ، یعنی آداب رفتار کردن و یا حتی مشاجره کردن را بخوبی مراعات نمی کند .
و یا هم ممکن است هیچکدام از دلایل فوق نباشد و فرد از لباسش خوشش نمی آید یعنی چون به همسرش علاقه زیادی ندارد ، با کمترین بهانه ای ، بنای ناسازگاری را می گذارد .
اما همان مشکل وقتی بوجود آمد مدت زمانی لازم است که تا حل و فصل شود ، اما چقدر زمان نیاز هست . این زمان بستگی به عملکرد طرفین دارد .
اگر انسان همسر خوبی داشته باشد با قدرت پوششی که دارد مشکل را از فضای خانه بیرون نمی فرستد و با قدرت حفاظتی که دارد محیط فرح بخش برای حل و فصل آن فراهم می کند و هیچگاه اجازه نمی دهد مشکلات باعث سردی روابط گردد .
اما همان مشکل ممکن است به یکباره سرزبانها بیفتد ، علت چیست که دیگران از مشکلات زوجهای دیگر خبردار می شوند . با توجه به اینکه قضیه در این است که چون لباس واسط بین بدن و نگاههای دیگران است اطلاع دیگران از مسائل و مشکلات توسط خود لباس صورت می گیرد بنابراین چندین دلیل وجود دارد . یکی اینکه ممکن است لباس پاره باشد ( نقص در پوشش ) یعنی آنهایی که نقصشان همچون نقص لباس از قبیل پارگی است آن را برای همه تعریف می کنند یا اینکه ممکن است لباس جنس خیلی نازک و ظریفی داشته باشد . یعنی آنهایی که نقصشان همچون نازکی ( مثلاً توری بودن لباس ) لباس است چیزی را به دیگران نمی گویند اما رفتارشان آن چنان حکایت از قهر و دعوا بین آنها می کند که همه می فهمند آنها با هم مشکل دارند ، یک دلیل دیگر هم وجود دارد و آن زمانی است که ترکیب پارگی لباس با نازکی یا کوتاهی صورت گیرد که وضعیت بغرنجی بوجود می آید ، در این حالت ، همسران دقیقاً جلوی دیگران دعوا می کنند .
بنابراین تصدیق می کنید که هر کدام از آن ملاکها ، تاثیرات و تغییرات مهمی را در زندگی و روابط زوجین دارند بنابراین توصیه می شود که آن 5 ملاک را در انتخاب همسر خیلی رعایت کنید .
در اینجا بحث ما درباره ملاکهای انتخاب لباس ( و به تبع آن 5 ملاک در انتخاب همسر ) به پایان رسید ، اما در اینجا می خواهم از یک نوع لباسی برایتان بگویم که عالیترین نوع لباس است اما هدف از ارائه این مطالب صرفاً آگاهی بخشی است نه توصیه بر اینکه فکر و ذهنتان فقط درگیر این نوع لباس باشد ، چرا که ممکن است هیچ وقت گیرتان نیاید . اما هدف از بیان و توصیف این نوع لباس این است که کمی هوشیارتر باشید که اگر امکان دستیابی به این نوع لباسها برایتان امکان پذیر است حتماً و حتماً آن را رها نکنید و یا اگر احیاناً به این نوع لباسها برخورد کردید چهار دستی آنرا بچسبید و به هیچ وجه ممکن آنرا از دست ندهید ، چرا که ممکن است برخی افراد به این نوع لباسها برخورد کنند اما قدر و قیمت آن را ندانند و به راحتی از کنار آن بگذرند و یا با ایرادگیریهای جزئی و کم اهمیت از آن رد شوند .
از دیدگاه قرآن ، بهترین و عالیترین لباس ، لباس تقوی است ، بنابراین بهترین همسر ، انسان با تقوی است و اگر کسی بتواند همسر متقی اختیار کند واقعاً در این دنیا با تمامی سختی هایش راحت زندگی خواهد کرد .
بحث پیرامون حقیقت تقوا ، مبحث گسترده ای است اما دو جزء مهم تقوی ، عدالت و عفو و گذشت است .
(( اعدلوا هواقرب للتقوی )) ( مائده / 8 )
(( عدالت پیشه کنید که عدالت از هر چیزی به تقوا نزدیکتر است )).
(( و ان تعفوا اقرب للتقوی )) ( بقره / 237 ).
(( و اگر عفو و گذشت کنند به تقوا نزدیکتر است )).
بنابراین برای شناخت میزان تقوی فرد بایستی در میزان عدالت و همچنین میزان عفو و احسان وی دقت نماییم .
گر چه متقیان در هر زمانی اندکند و اغلب هم ناشناخته اند ، اما نسبت این افراد در میان انسانها ، همچون نسبت طلا در میان فلزات است ، بسیار ارزشمندند از اینرو نبایستی قیمت اینان را همچون دیگران به حساب آورد . گر چه ممکن است این افراد از نعم دنیوی کم بهره باشند اما از نعم معنوی فراوانی برخور دارند ، نشستن در کنارشان ، همچون نشستن در طبیعت زیبا ، فرح بخش و لذت آفرین است . لطافت خلق اینها از گل نیز بیشتر است و بوی کلام اینها از مشک خوشبوتر ، چهرهایی بشاش و کلامی موزون دارند ، دل در گرو حضرت حق بسته اند و به یاد او دلهای آرامی دارند.
(( ان الله مع المتقین )):( بقره / 194 )
خداوند با متقیان است .
یعنی وقتی آنها را ببینید به یاد خدا هم می افتید . هرگاه با دیدن کسی به یاد خدا افتادید بدانید همو متقی است .
در کنار آنها نشستن ، به انسان آرامش می دهد ، سختیها را به آسانی تحمل می کنند و به سهولت از مرارتها می گذرند ، وفادار و خوش قولند ، صداقت در گفتار و عدالت در رفتار دارند ، احترام افراد را بسیار نگه می دارند .
بسیار خوش سلیقه در انتخاب کلمات هستند ، بهترین آنها را برمی گزینند و با ملیح ترین وجهی بیان می کنند ، آنها را جز آنجا که حرامی صورت گیرد عبوس و ناراحت نمی توان یافت ، قلبی مهربان و لطیف دارند ، خیرخواه همه هستند ، در آنجام عمل صالح کوتاهی نمی کنند ، پیش از آنکه سلامشان کنی سلامت می کنند ، بسیار با والدین خویش مهربان و صمیمی هستند و احترام آنها را نگه می دارند ، نقطه اتکاء دیگران هستند ، دست گشاده ای دارند و روی گشاده تر ، گرچه با نامحرم بسیار سنگین و از روی حیا رفتار می کنند اما با محرم خویش بسیار خونگرم هستند ، از هر صفت پسندیده ای در اینها می توان یافت ، از رذائل بدورند ، حسادت نمی ورزند و از تکبر مبرا هستند ، غیبت افراد را نمی کنند و زبان به دروغ آلوده نمی سازند ، گفتارشان از روی صلاح است و سکوتشان از بهر فلاح ، باطنشان بسیار زیباتر از ظاهرشان است ، خوش رفیقند ، کمتر مخالفت می کنند و بیشتر مصالحه می کنند ، لیّنند ، منیّتی ندارند ، در کنار آنها انسان ، گذشت زمان را چندان متوجه نمی شود بعد از هر دیداری ، انسان به دیدنشان علاقمندتر می شود ، ساده دل هستند اما ساده لوح نیستند ، آخر بینند نه آخور بین ، حرص و طمعی ندارند ، به کم قناعت می کنند و اگر ثروتی داشته باشند اهل انفاقند ، بخل نمی ورزند ، وقت گذران هم نیستند ، از لهو و لعب بدورند ، نه کار بیهوده ای می کنند ، نه سخن بی فایده ای می گویند و نه وقت به باطل می گذرانند در دلشان غوغایی است ، چشمان روشنی دارند و گوشهای شنوا ، صاحب اراده های قوی و همتهای بلند هستند ، کارهای سخت دیگران ، در نزد اینان آسان است و لذتهای دیگران در نزد اینان شیرینی ندارد ، تنهایی را دوست دارند اما منزوی نیستند ، در جمع ، جسمشان با دیگران اما دلشان در جای دیگر است ، با اینحال همه آنها را خودمانی می دانند و هزار و یک صفت خوب دیگر .
اینها تمامی صفات مطلوب که یک لباس خوب بتواند داشته باشد را جمعاً دارا هستند ، پوششی در بالاترین حد دارند ، نه تنها عیوب همسرشان را می پوشانند بلکه با زیبائی خودشان آنرا برطرف می کنند ، اگر با اینان باشید همه فکر می کنند که شما نقصی ندارید ، حافظان خیلی خوبی هستند ، یاور بسیار رئوفی در سختیها و مرارتها هستند ، با وجود اینان اصلاً انسان معنی سختی زندگی را نمی فهمد ، لباسهای بسیار زیبا هم هستند ، هر کس آنها را با شما می بیند ، مطمئناً به شما تبریک می گوید ، مهمتر از همه خوش اندازه هستند ، یعنی این صفتشان استثنائی است ، تنظیم خودکار دارند ، با بیشتر اندازه ها جور در می آیند و تا زمانی که پای حرام به میان نیاید از آنها مناسب تر برای همراهی و همسری کسی نیست .
اینان نه تنها خودشان نیکو هستند بلکه مصاحبت با آنان ، انسان را نیکو می گرداند ، پس از چندی همنشینی با آنها ، انسان کلی تغییر می کند ، خلقش نیکوتر می شود ، سعه صدرش افزونتر می گردد ، زندگیش شیرین تر می شود ، طاعتش افزونتر می شود ، حسادت و کینه هایش کمتر می شود و خلاصه نقائصش رو به نقصان می گذارد و کمالاتش رو به کمال .
اگر کسی توفیق همسری با آنان را یابد ، باید گفت که همای رحمت بر او فرود آمده لذا نعمتی عظیم به وی عطا شده و شکری کثیر بر وی لازم گشته است .
این قبیل افراد دو خصوصیت مهم دارند یکی اینکه کمیابند و دیگر اینکه ناشناخته اند یعنی در صنف و گروه خاصی جای ندارند ، ممکن است در هر قشری یافت شوند ، از باسواد و بی سواد ، از پولدار و فقیر ، از شهری و روستائی ، از حوزوی و دانشگاهی ، از بازاری و کارمندی و … اما دقیقاً نمی توان گفت که کجا باید آنها را جست اما اگر احیاناً با چنین افرادی برخورد کردید باید فرصت را غنیمت شمرده و مواظب باشید که به هیچ عنوان آنها را از دست ندهید و به بهانه های واهی و سخت گیریهای بیجا ، آن نعمت عظیم را از کف ندهید که مثل اینان کم یافت می شود و در رفتنشان بازگشتی نیست .
اینها اگر مالی به کف نداشته باشند اما خودشان گنجی بزرگ هستند و اگر مدرک بالایی نداشته باشند اما عقل و معرفتشان برتر از هزار مدرک دکترا است و اگر جمالی به صورت نداشته باشند در جمال سیرت کم نظیرند .
اگرآنها را یافتید مبادا بر بختتان لگد زنید ، فریب مال و جمال دیگران را نخورید و از توصیه های مادی گرایانه دیگران برحذر باشید و حتی در صورت ناچاری با همه مخالفت ورزید ـ حتی با پدر و مادر ـ چرا که ارزش آنرا دارند منتهی یادتان باشد که فریب جوفروشان و گندم نمایان را نخورید و از حصول تقوای اینان اطمینان یابید ، سپس با خیال راحت ، تمامی شروط خود را کنار بگذارید و تمامی شرایط اینان را بپذیرید هر چند آنان شرطی جز خیر نمی گذارند ، اگر اینان را یافتید که چه بهتر و اگر ممکن بود نزدیکترین افراد را به این گروه انتخاب کنید ، مطمئناً هر چه همسر شما بیشتر واجد صفات متقیان باشد ، شما لذت بیشتری می برید و بیشتر از زندگیتان خرسند خواهید شد .
پیامبر اکرم صله الله علیه و آله و سلّم :
(( دنیا متاعی بیش نیست بهترین متاع دنیا ، همسر شایسته است .))7
(( دختری غمگین و کم حوصله بودم با وجود داشتن مادر و پدر خوب و مهربان ، هر کس در چشمهایم نگاه می کرد غم تنهایی را به خوبی می دید ، به هیچ کاری ذوق و شوق و اشتیاق نداشتم ، تا اینکه پسر عمویم با دلی سرشار از امید و محبت به خواستگاریم آمد و با من پیوند زناشویی بست ، از آن پس زندگی من ، روشن و گرم شد ، او مردی بسیار مهربان است و من بسیاری از خصایل والای انسانی را از او فرا گرفته ام ، صادقانه بگویم او دارای درک و فهم بالایی است و بدون هیچ گونه منتی به همنوعان خود کمک می کند . او به اعتقادات مذهبی پای بند است و همیشه می گوید : مرد با ایمان و خداشناس کسی است که احکام دینی را به کار بندد و خدا و خلق را از خود خشنود کند . ))8
وقتی همسرتان متقی باشد ، یک دنیا آرامش و آسایش نصیبتان می شود ، از مواهب مادی و معنوی فراوانی برخوردار می شوید و لذتی که از همجواری با وی می برید قابل مقایسه با هیچکدام از لذایذ دنیوی نیست .
تنها نکته مهم در مورد این گونه افراد ، شناخت دقیق آنهاست و تشخیص متقیان واقعی از مدعیان ظاهری است .
پاورقیها
1- مجله خانواده ، شماره 57 ، صفحه56
2- مجله خانواده ، شماره 102، صفحه23
3- مجله خانواده ، شماره 64 ، صفحه54
4- مجله خانواده ، شماره 86 ، صفحه6
5- مجله خانواده ، شماره 177 ، صفحه54
6- طنز و شوخ طبعی ملانصرالدین ، به روایت عمران صلاحی ، صفحه 289
7- بحارالانوار ، جلد 7 ، صفحه 222
8- مجله خانواده ، شماره 104 ، صفحه 23
کتاب:یک انتخاب مناسب {همسر گزینی در 20 گام} ،محمود یزدانی
2