تارا فایل

تعلیم و تربیت دوره قاجار




موضوع:
"نهاد تعلیم وتربیت ومدارس جدید در دوره ی قاجار"

نام استاد:

تهیه کنندگان:

مقدمه :
در جامعه امروز آموزش و پرورش ،تنها وسیله ی دسترسی به تکنیک قوی تر وتوسعه وپیشرفت بیشتر است.رقابت دامنه داری که برای استفاده از تکنیک های جدید و پیشرفت بیشتر است. .رقابت دامنه داری که برای استفاده از تکنیک های جدید وتامین شرایط بهتر اجتماعی وبین الملل مختلف جهان وجود دارد،انگیزه ی تلاش و کوشش گسترده ایست که برای انجام نظام جامع تر وسود بخش ترآموزشی به کاربرده می شود،دگرگونی های روزمره وسریع زندگی انسان نیز،به تربیت وکسب آمادگی برای پذیرش تحول در ابعاد گوناگون حیات انسانی را به خوبی توجیه میکنند،دگر گونی هایی که گریز ناپذیرند وتنها تعلیم وتربیت صحیح ،مقابله ی متعادل ومطلوب با آنها را امکان پذیر می سازد.

آموزش در دوره ی قاجار و پیش از آن، که طولانی ترین دوره ی نظام آموزشی در ایران به شمار می رود، به شکل آموزش در مکتب خانه و تحت نظر آموزش یافتگان حوزه های علمیه بوده است. در اهمیت و ضرورت بررسی وضع آموزش در مکتب خانه های دوره ی قاجار، لازم به یادآوری است که یکی از علت های گرایش به گسترش مدارس جدید، وضع آموزشی مکتب خانه ها و پیامدهای آموزشی آن ها بوده است که پیوسته مورد انتقاد قرار می گرفت. بنابراین، آگاهی از کیفیت آموزشی مکتب خانه ها و به طور کلی وضع آموزش و پرورش، پیش از آغاز مدارس جدید، ما را یاری خواهد کرد تا در بررسی عوامل گسترش مدارس جدید، واقع بینانه به داوری بنشینیم و به دور از تعصبات عقیدتی و سیاسی به بررسی حسن ها و عیب های آن بپردازیم، تا خود زمینه ای باشد برای تبیین و تحلیل اوضاع نظام آموزشی در دوران بعد از مکتب خانه ها.

نهاد تعلیم و تربیت و آموزش در عصر قاجار

نهاد تعلیم و تربیت و آموزش در عصر قاجار چگونه و تحت نظر چه نهادی بود.؟
تعلیم و تربیت در عصر قاجار را در دو مقطع باید بررسی کرد :
1.در مقطعی که هنوز تعلیم و تربیت به صورت سنّتی و در مکتب خانه ها بر پا بود .
2. مقطعی که مدارسی جدید در پی تحولّات اجتماعی و فکری و آموزشی تاسیس شدند حال به بررسی کوتاهی از هر دو مقطع می پردازیم.

1. مکتبخانه ها:
تعلیم و تربیت در ایران، پیشینه ای بس کهن دارد، از دوران باستان گرفته تا دوران اسلامی با تفاوت های کمی و کیفی ـ به تدریج و ـ پیوسته به همراه دگرگونی های اجتماعی راه پرفراز و نشیبی را بسوی تکامل پیموده است.
نخستین جایگاه آموزشی در اسلام مساجد بودند. مسجد نه تنها جای عبادت بلکه مجمع نومسلمانانی بود که برای حلّ و فصل مسائل مختلف در آن مکان مقدس حاضر شدند، در دوره قاجار علاوه برمساجد بیشتر مکتب خانه ها در سرگذرها، دکانها، خانه های شخصی آخوندها و غیره برپا می شد.

تاریخچه ی مکتب خانه ها:

"این نهاد آموزشی، از سده ی دوم هجری به بعد شکل گرفت و در هر شهری نه تنها چند مکتب خانه وجود داشت، بلکه کم تر ده و روستایی، خالی از این مرکز تعلیمی بود. در سرزمین های ایرانی نشین، پس از آموختن خط و زبان عربی و وارد کردن واژه های عربی در زبان کهن پهلوی و پدید آمدن زبان فارسی جدید و نگارش حرف های پهلوی به خط عربی، مکتب خانه ها به وجود آمدند. ایرانیان، طی یک قرن، از سال 31 قمری تا استقرار حکومت عباسیان به سال 132 قمری، ضمن حفظ بسیاری از سنت های ملی خود و زبان فارسی میانه (پهلوی) اندک اندک با اسلام آشنا شدند و با خط جدید (عربی) و زبان تحول یافته (فارسی جدید) خود تکالیف نویی را عهده دار گردیدند که ریشه ی آن در مکتب خانه ها نهاده شد و نسل های جدید، از پنج و شش سالگی در این نهاد (مکتب، کُتٌاب، مکتب خانه) نخستین آموزش های خود را دریافت می کردند. مکتب خانه ها، که با آموزش قرآن شکل گرفته بودند، از آن پس باخواندن کتب و نگارش، نقشی آموزشی یافتند.
"این مراکز، به دلائل مذهبی، بیرون مساجد قرار داشتند، اما فاصله ی چندانی از آن ها نداشتند و گاه به صورت ضمیمه در کنار مدرسه های بزرگ بودند. مکتب خانه ها به سبب گستردگی و توسعه ی روستاها و شهرها و محله های گوناگون، کوچک و بزرگ بودند. درباره ی مکتب خانه ی مشهور ابوالقاسم بلخی (105 ق) نوشته اند که: سه هزار دانش آموز در آن به تعلیم مشغول بوده اند. گاه صاحبان قدرت و مکنت و بزرگان خلافت در خانه ها و قصرهای خود، با در نظر گرفتن زاویه ای، به آموزش و پرورش کودکان، مکتب خانه ای برپا می کردند و مودبان (معلمان و مربیان) با نام و نشان را بر این تکلیف می گماشتند که پاره ای از آنان در تاریخ نامور شده اند"
اما متاسفانه این روند تعلیم و تعلم در متکب خانه ها رو به کاهش می گذاشت، به طوری که ویژگی های مکتب خانه های دوره ی قبل از قاجار را نمی توان به دیگر دوره های تاریخی ایران گسترش داد، به همین سبب بوده که اندیشه گران تربیتی و روشن گران اجتماعی، در انتقاد از تعلیم و تربیت در دوره ی قاجار، پیوسته به عظمت و شکوفایی علم و دانش در دوران های گذشته ی ایران اشاره کرده و دستگاه پرفساد و کهنه پرست قاجار را عامل اصلی عقب ماندگی فرهنگی دانسته و سخت بر آن تاخته اند..

مفهوم مکتب خانه

در دوره ی اسلامی، مکتب به مفهوم های گوناگون به کار رفته است، اما مفاهیم آموزش و اندیشه وجه مشترک همه ی آن ها بوده است. در بیش تر فرهنگ های فارسی و برای مثال، در لغت نامه ی دهخدا، برای مکتب این معانی آمده است: جای کتاب خواندن، جایی که در آن نوشتن می آموزند، دفترخانه، جایی که در آن کودکان را تعلیم می کنند و نوشتن و جز آن می آموزانند و … .
منظور ما از مکتب خانه در این تحقیق، مکانی است که در آن آموزش ابتدایی سنتی با نظام ویژه ای انجام می گرفت. در دوره ی قاجار، واژه ی مکتب فقط به مکان آموزشی سنتی، یا قدیمی گفته نمی شد. بلکه برخی از نویسندگان و گویندگان آن را به معنی مدرسه ی جدید نیز به کار برده اند. از این نمونه است مدرسه ای به سبک جدید که میرزا حسن رشدیه به نام مکتب آن را گشود، ولی منظور از مکتب خانه در این تحقیق، تنها مکان های آموزشی ابتدایی پیش از تاسیس مدارس جدید است که توسط دانش آموختگان حوزه های علمیه اداره می شد

انواع مکتب خانه
از لحاظ جنسی مکتب خانه ها سه شکل داشتند:
مختلط: در این نوع، دختران و پسران با هم به تحصیل و سوادآموزی می پرداختند و بیش تر مکتب داران این مکتب خانه ها زن بودند، هر چند که گاه مردان نیز، در مکتب خانه های مختلط به تعلیم می پرداخته اند، یا از مردانی که خوش خط بودند به عنوان "مشاق" هفته ای یکی – دو روز، دعوت می کرده اند، تا آموزش خط بدهند. پسران در این مکتب خانه ها، تا سن کمی تعلیم می یافتند.
پسرانه: نوع دیگری از مکتب خانه هاست که در آغاز، فقط پسران در آن درس می آموختند، یا پسرانی که به سن بالا می رسیدند و دیگر در مکتب خانه های مختلط جای شان نبود، به آن جا می رفتند. شمار این مکتب خانه ها فزون تر از دیگر انواع بود.
دخترانه: مکتب خانه هایی است که ویژه ی دختران بود..
مکتب خانه های دوره قاجار را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
مکتب آخوند باجی ها. 1
مکتب خانه های عمومی. 2
مکتب خانه های خصوصی.3

۱. مکتب آخوند باجیها:

"آخوند باجی" یا "میرزا باجی" یا "ملا باجی" یا "خان باجی" و یا "شاه باجی" به خانم معلمی می گفتند که دانش مختصری داشت و بیشتر در زمینه های دینی بود. وظیفه آنان آموزش کودکان چهار تا هفت ساله بود. برخی از اینان واقعاً "عالمه" بودند. امّا برخی دیگر که بیشترین این افراد را تشکیل می دادند، سواد و آگاهی های در حد آموزش خواندن قرآن داشتند.
هدف از تعلیم در این مکتبخانه ها آشنایی مختصر با سوره های کوتاه قرآن و اخلاقیّات و شرعیّات و الفباء بود. در این مکتب خانه ها نوشتن آموخته نمی شد و همه چیز شفاهی بود..

. 2.مکتب خانه های عمومی:
مکتب خانه ها، در دوره قاجار در اکثر شهرها و در برخی از روستاها دایر بود. این مکتب خانه ها در حقیقت، مقطع پس از مکتب خانه های آخوندباجیها بود. ولی لزومی نداشت که حتماً کسانی که وارد مکتب خانه می شوند نخست دورهی آخوند باجیها را گذرانده باشند.
تاسیس این مکتب خانه ها تابع هیچ گونه محدودیت یا به اصطلاح قانون و مقررات ویژه ای نبود. هر کس با هر میزان دانشی که داشت می توانست، مکتبی دایر و مکتبداری کند.
ورود به این مکتب خانه ها، نیز شرایط خاصی نداشت، هر کسی و در هر سطحی می توانست وارد مکتب خانه، شود در این مکتب خانه ها مراحل تحصیل در حقیقت به سه دوره تقسیم می شد.
1.اگر کودک، فرزند تاجر و یا بازاری بود، هدف از تحصیل او این بود که قرآن یاد بگیرد و با خط و انشا آشنایی پیدا کند و خود را برای نوشتن محاسبات آماده کند تا بعداً از آن بهره گیرد.
2.هر گاه کودک از گروه فرودستان و محرومان جامعه بود، پدر وی علاقه مند بود فرزندش قرآن را ختم کند و یا دست کم بتواند سوره های مخصوص و بیشتر سوره های کوچک و ساده را یاد بگیرد.
3.کسانی که می خواستند به مراحل عالیتری از تحصیل برسند (که البته تعداد این افراد چندان زیاد نبود) مراحل اول را پشت سر گذاشته و در پی مراحل تحصیلات بالاتری بودند، اینان فرزندان امراء ، مستوفیان، دیوانیان، علمای متنفذ یا افرادی بودند که می خواستند روحانی و یا مجتهد شوند. این افراد وارد مدرسه ها و یا حوزه های عالمان و دانشمندان عصر خود می شدند که مطالب درسی آنجا، با درسهای مکتب خانه ها، متفاوت بود و یا برای ادامه تحصیل در خارج و یا داخل کشور پیش استادان بنام می رفتند.
3. مکتب خانه های خصوصی:
کودکان اعیان و اشراف و روحانیون درجه اول به مکتب نمی رفتند. زیرا معلم سرخانه داشتند. که آن هم به دو صورت بود:
۱. هر روز در ساعت معینی در خانه های آنان حاضر می شدند و به آموزش آنها می پرداختند.
۲. یا اینکه در بیرونی منزل آنان مسکن می گزیدند و در آن محل هم آموزش می دادند و هم زندگی می کردند.

مکتب خانه ها گرچه از قرنها پیش از دوره قاجاریه فعالیت داشتند. اما آنچه در این دوره، به نام مکتب یا مکتب خانه عمل می کرد مورد انتقاد بسیاری از صاحب نظران و فرهنگ دوستان و آزادیخواهان قرار گرفت و به دنبال همین انتقادها بود که فکر ایجاد مدارس جدید در اذهان برخی از روشنفکران و فرهنگ پژوهان جوانه زد.
علاوه بر منتقدان داخلی، سیاحان و خارجیان نیز که به بهانه هایی گوناگون وارد ایران می شدند، در سفرنامه هایشان به وضع تعلیم و تربیت دوره قاجار اشاره هایی کرده اند و از این به بعد بود که مدارس جدید آرام آرام پا گرفت و گسترش یافت.

2.مدارس جدید:
از اواسط سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۵۰ ـ ۱۲۱۲ هـ . ق) به بعد بود که آشنایی ایرانیان با تمدن و فرهنگ اروپایی گسترش یافت و آمد وشد با اروپائیان و کشورهای همسایه بیشتر شد. مسافران، بازرگانان، ماموران حکومتی که به هندوستان و یا کشورهای اروپایی می رفتند به انتقال، پاره ای از اصول تمدن جدید اروپایی به ایران، پرداختند که یکی از اصول تمدن جدید آن تاسیس مدارس به شیوه ی غرب بود که در آنها علوم گوناگونی تدریس می شد و دارای نظام و قوانین خاصی بودند.
برای مثال: در زمان عباس میرزا نائب السلطنه (۱۲۴۹ ـ ۱۲۰۳ هـ . ق) که خود فردی روشنفکر و هوادار تمدن و فرهنگ نو بود، نخستین گروه دانشجویان ایرانی به اروپا اعزام، شدند و نخستین روزنامه در ایران تاسیس شد و کتابهایی از آثار مولفان فرانسوی، انگلیسی و روسی به فارسی ترجمه شد و نیز هیئت هایی به کشورهای اروپایی اعزام گردید این هیئت ها پس از بازگشت، مشاهدات خود را به آگاهی دولت ایران می رساندند. یکی از مشاهدات این هیئت ها مدارس جدید در روسیه بود که در تمام شهرهای آن تاسیس شده بود
ازعوامل موثر برای روی آوردن دولت قاجار به ایجاد مدارس جدید می توان به مواردی زیر اشاره کرد:
1.اعزام محصّل به خارج:
از این راه بود که دولت قاجار به صورت رسمی، مظاهری از تمدن جدید اروپا را پذیرفته و در فکر ایجاد مدارس به سبک جدید در ایران افتاد، نخستین مدرسه جدید ایران یعنی دارالفنون در این دوره توسط معلمان اروپائی و ایرانیان فرنگ دیده آغاز به کار کرد که موسس اصلی آن صدراعظم بزرگ عهد ناصری امیر کبیر بود.
در این مدرسه علومی چون: شیمی، طب، حساب و هندسه، فنون نظامی، ریاضیات، معدن شناسی، زبان فرانسه، آلمانی و غیره تدریس می شد.

2.روزنامه ها و گسترش مدارس جدید:
در روزگار قاجار روزنامه ها سهم بسزایی در بیداری اجتماعی و گسترش مدارس جدید داشتند. از همان آغاز پیدایش روزنامه، یعنی از سال ۱۲۵۳ ق : ۱۸۳۷ م،که نخستین روزنامه را میرزا صالح شیرازی در ایران انتشار داد، اغلب روزنامه نگاران برای آگاه سازی و گسترش اندیشه و فرهنگ نو در میان مردم پیوسته تلاش کردند.
روزنامه های عهد قاجار، در عرصه های گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به روشنگری می پرداختند و بسیاری از آنها ضمن بحث درباره موضوعات مختلف، از لزوم و ضرورت تاسیس مدارس جدید و اهمیت و تاثیر آن در پیشرفت اجتماعی، سخن گفته و از دستاوردهای کشورهای پیشرفته شاهد می آوردند تا انگیزه ای برای آگاهی و بیداری مردم باشد.
در برخی موارد روزنامه ها، در مدارس چاپ و توزیع می شد و بیشتر نویسندگان یا مدیران و صاحبان جراید خود مدیر یا معلم و یا ناظم مدرسه بودند.
نقش روزنامه ها در گسترش مدارس جدید پر واضح بود و چه بسا پا را فراتر از آن هم می نهادند.

دارالفنون، آغازی بر تعلیم و تربیت جدید در ایران
اندیشه ی تاسیس دارالفنون و یا به تعبیری نخستین مدرسه به طرز نوین در ایران، از جمله افکار عالیه ی اسطوره ی اصلاحات دولتی در ایران یعنی امیر کبیر است. البته قبل از این مدرسه، مدارسی به شیوه ی جدید توسط امریکایی ها و فرانسوی ها در ایران ایجاد شده بود. اما این مدارس که از طرف کشیشان مسیحی اداره می شد. گسترش زیادی در کشور نیافت
مدتی پیش از تاسیس دارالفنون و از زمانی که دربار ایران متوجه نیاز خود به علوم و فنون جدید غرب شد. تعدادی از جوانان ایرانی را برای آموزش این علوم به غرب فرستاد. که از آن جمله می توان به فرستادن چند نفر برای تعلیم نقاشی توسط شاه عباس صفوی اشاره کرد. و این البته به جز حضور عده ای از صنعتگران و دانشمندان غربی در ایران و استفاده ی ایرانیان از دانش آنان بوده است.
اعزام محصل به اروپا در زمان قاجاریه نیز ادامه یافت. عباس میرزا در سال ۱۲۲۶ ه . ق. دو نفر را برای تحصیل علوم نقاشی و طب به همراه سر هارفورد جونز به انگلستان فرستاد. در سال ۱۲۳۰ ه . ق. دومین دسته از محصلین ایرانی که ۵ نفر بودند، برای تحصیل علم طب، مهندسی، توپخانه، زبان خارجی و بالاخره قفل و کلید سازی عازم انگلستان شدند. میرزا صالح شیرازی منتشر کننده ی اولین روزنامه در ایران نیز یکی از این ۵ نفر بوده است. البته جز این ۷ نفر، افراد دیگری نیز از سوی عباس میرزا برای تحصیل به نقاطی چون: روسیه، فرانسه فرستاده شدند..
مدرسه ی دارالفنون، در ماه ربیع الاول سال ۱۲۶۸ ه . ق. ۱۳ روز پیش از قتل امیر کبیر بطور رسمی افتتاح شد. معلمین این مدرسه از اتریش و ایتالیا، و مترجمین آنان اغلب از محصلین اعزامی دوره های قبل به اروپا بودند. محصلین مدرسه در تمام مدت سال بجز ماههای رمضان، محرم، صفر و نیز مدتی در فصل تابستان، صبح و عصر مشغول تحصیل بودند و دولت ضمن پرداخت مخارج مدرسه، حقوقی نیز به خود محصلین می پرداخت. در سال سه مرتبه از آنان امتحان به عمل می آمد و محصلین کوشا تشویق و آنانی که کاهلی کرده بودند تنبیه می شدند. مدت تحصیل در این مدرسه در ابتدا ۷ سال بود. ولی بعدها به ۴ سال تقلیل یافت و به علت کمبود معلم تا فارغ التحصیل شدن گروه قبل، محصلان جدیدی به صورت گروهی پذیرفته نمی شدند. در پایان تحصیل نیز از محصلین امتحان نهایی به عمل می آمده که این امتحان برای محصلین دوره ی اول یک ماه ادامه داشته است.
تحصیل در مدرسه ی دارالفنون جنبه ی عملی نیز داشته است و به عنوان مثال محصلین رشته ی طب در کنار تحصیل این علم به صورت نظری، در عیادت های استاد از بیماران همراه وی بوده و در مریضخانه نیز به صورت عملی آموزش می دیدند و اولین آموزش عملی محصلین، درآوردن سنگ مثانه توسط اساتید و در حضور آنان بوده است. و یا محصلین برای انجام کار عملی در درس هندسه نقشه ی شهر تهران را تهیه کرده و ارتفاع کوه دماوند را تعیین کردند. برای آموزش عملی محصلین و نیز استفاده ی مدرسه، تاسیساتی از قبیل: آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی،کارخانه های شمع سازی، بلورسازی، کاغذگری، ریسمان ریسی، و نیز چاپخانه ی مخصوص در کنار مدرسه ایجاد شده بود، که محصلین جزوات درسی خود را در آنجا چاپ می کرده اند.

عدم موفقیت دارالفنون و علل آن:
تاسیس دارالفنون به عکس عزمی که در ایجاد آن وجود داشت نتوانست در دراز مدت تاثیر چندانی در وضعیت علمی کشور ایجاد کند. از علل این ناکامی را می توان بطور خلاصه به موارد زیر اشاره کرد:
1.استفاده نکردن از دانش آموختگان این مدرسه در رشته های تخصصی خود:
به عنوان مثال عبدالرسول خان اصفهانی که بهترین دانش آموز ریاضی مدرسه بود، به حکومت یک شهر رسید. و به میرزا محمود منجم باشی که چند سال در رصد خانه ی پاریس کارکرد. شغلی در تلگرافخانه داده شد.
2.وحشت شاه از سیاسی شدن مدرسه:
گفته شده که چون میرزا ملکم خان در مدرسه به تلقین فکر فراماسونی و جمهوری خواهی پرداخت. ناصرالدین شاه بشدت به وحشت افتاده و بعد از آن از رسیدگی جدی به مدرسه خودداری می کرد. بی توجهی شاه و دربار به مدرسه کار را به جایی رسانده بود که حتی گاه ملیجک شاه آن مکان را برای بازی و شیطنت انتخاب کرده و باعث تعطیلی آموزش در آن می شد.
3.استفاده از معلمین روسی و انگلیسی در مدرسه:
با اینکه امیر کبیر قصد داشت که معلمین از اتباع دولتهایی باشند که علایق استعماری در ایران ندارند. اما پس از چندی پای معلمینی از کشورهای استعمارگر در مدرسه باز شد و آنان سعی و تلاشی برای آموزش واقعی دانش آموزان نمی کردند
.
4.تحولات سیاسی، اجتماعی در ایران و بطور مشخص انقلاب مشروطیت، باعث توجه دربار قاجار به مشکلات خود شد و رسیدگی به دارالفنون مانند قبل صورت نگرفت.

مدارس جدید پس از دارالفنون:
۱) در سال ۱۲۷۵ ه . ق. در تبریز مدرسه ای نظامی به سبک دارالفنون تاسیس شد. که معلمین آن اغلب از فارغ التحصیلان دارالفنون بودند. اما کار این مدرسه پیشرفتی نداشت.
۲) مشیرالدوله در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، مدرسه ای به نام مشیریه برای تدریس زبانهای خارجه و جغرافیا تاسیس نمود.
۳) در سال ۱۳۰۰ ه . ق. مدرسه ای نظامی در اصفهان به نام مدرسه ی همایونی دایر شد. معلمین این مدرسه نیز برخی از فارغ التحصیلان دارالفنون و نیز چند معلم خارجی بودند.

میرزا حسن رشدیه و نقش او در گسترش مدارس جدید:
مدارسی که پیشتر از آنها یاد شد. بیشتر متعلق به اعیان و اشراف بود و کمتر کسی از طبقات پایین جامعه می توانست از آنها استفاده کند. اما میرزا حسن رشدیه مدرسه را برای فرزندان مردم عوام ایجاد کرد.
میرزا حسن رشدیه فرزند یکی از مجتهدین تبریز به نام آخوند ملا مهدی بود. که در جوانی برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شدو اما با کسب اجازه از پدر، برای آموختن علوم جدید به اسلامبول و از آنجا به مصر و سپس به بیروت رفت و مدت سه سال در دارالمعلمین آنجا که از سوی فرانسویان اداره می شد، به تحصیل پرداخت. و پس از آن برای ترویج معارف جدید به ایران بازگشت. وی ابتدا اولین مدرسه ی ایرانی را در ایروان تاسیس کرد. این مدرسه رشدیه نام گرفت. چرا که اختصاص به تعلیمات ابتدایی داشت و در عثمانی مدرسه ی ابتدایی را رشدیه می نامیدند. این مدرسه از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گرفت. ناصرالدین شاه در بازگشت از سفر سوم خود به فرنگ در ایروان از این مدرسه بازدید کرد و ظاهراً برای انتقال آن به تبریز اظهار تمایل کرد. میرزا حسن مدرسه ی خود در ایروان را تعطیل کرد. اما در ابتدا اجازه تاسیس مدرسه در تبریز به او داده نشد. تا اینکه در سال ۱۳۰۶ ه . ق. با کسب اجازه از شاه مدرسه ی ابتدایی را در محله ی ششکلان تبریز تاسیس کرد. اما این مدرسه به علت مخالفت پیشنماز محل و نهی او از کمک مردم به مدرسه و اجاره دادن مکان به آن بسته شد. و رشدیه به مشهد گریخت. وی در مشهد نیز به فکر تاسیس مدرسه بود. اما در آنجا نیز موفق نشد.
میرزا حسن رشدیه چهار بار در تبریز اقدام به تاسیس مدرسه نمود. و هر بار با تهدید و مخالفت عده ای از قشریون مجبور به تعطیل مدرسه و ترک تبریز شد. تا اینکه مورد حمایت مظفرالدین میرزای ولیعهد قرار گرفت.
پس از به صدارت رسیدن امین الدوله، وی رشدیه را به تهران فرا خواند. رشدیه در تهران مدرسه ی آبرومندی تاسیس کرد و با کمک دولت حقوقی برای اعضای مدرسه و نیز نهار برای دانش آموزان ترتیب داد. اما این وضع نیز طولی نکشید و ابتدا با اختلافی که او با اعضای انجمن امنای مدرسه ی رشدیه پیدا کرد، ضعفی در کار وی پیدا شد. و سپس با عزل امین الدوله از صدارت، حقوق رشدیه قطع شد و اولیای دانش آموزان نیز از ترس مخالفین، از فرستادن فرزندانشان به مدرسه خودداری کردند. و بالاخره مدرسه تعطیل و رشدیه به آستانه ی مقدسه ی قم پناهند شد. مدتی بعد مظفرالدین شاه رشدیه را به تهران فراخواند و به امین السلطان دستور داد که از او حمایت کند. ولی صدراعظم پنهانی به فرمان شاه بی اعتنایی کرده و حتی دستور تبعید رشدیه را صادر کرد. اما بالاخره مجبور شد که با وی همراهی کند. رشدیه در صدارت عین الدوله نیز مدتی به کلات تبعید شد.
درباره ی میرزا حسن رشدیه اقوال مختلفی نقل شده است. عده ای سعی و تلاش مداوم او در تاسیس مدارس جدید را می ستایند و عده ای نیز همچون مخبرالسلطنه هدایت، رشدیه را بی سواد و کارش را موجب زحمت دانسته اند. و نیز سید احمد طباطبایی برادر سید محمد طباطبایی از رهبران مشروطه زن رشدیه را به بابی گری متهم می کند.
و بالاخره زندگی پر فراز و نشیب مردی که برای گسترش آموزش در کشور در تمام طول زندگی خود دست از تلاش و کوشش برنداشت، در روز ۱۹ آذر ۱۳۲۳ ش. در قم به پایان رسید. اما نهالی را که او کاشته بود. روز به روز رشد و نمو بیشتری یافت. و مدارسی به سبک جدید در گوشه و کنار ایران یکی پس از دیگری تاسیس شد. که از جمله ی آنان می توان به مدارس: شرف، مظفریه، افتتاحیه، علمیه، سادات، ابتدائیه، دانش، ادب، کمال، لقمانیه و… اشاره کرد.

نتیجه گیری:
با ایجاد و گسترش مدارس نوین، پای دختران به مدرسه باز شد. در نظام سنتی نیز، شماری از دختران می توانستند چند سال به مکتب یا به مدارس علمیه بروند. اما در نظام جدید تربیتی محدودیتی برای این امر وجود نداشت و رفته رفته، دست کم به صورت نظری، راه علم آموزی به روی نیمی از مردم کشور باز شد.
نتیجه ی مستقیم آموزش و پرورش جدید، بر خلاف محدودیت دامنه ی آن، دگرگونی افکار از راه ایجاد تردید نسبت به علوم سنتی و اصول دانش متقدم بود. این تردید که هم تحصیل کرده ای بازگشته از خارج و هم تحصیل کرده های دارالفنون و مدارس دیگر در آن سهم درخوری داشتند، رفته رفته به میان مردم راه پیدا کرد و به اصطلاح امروز بخش خصوصی را به عرصه ی تعلیم و تعلم کشاند.
از پیامدهای مثبت رواج آموزش و پرورش نوین، ترویج نسبی بهداشت و روش های پیشگیری از ابتلا به امراض و تاسیس بیمارستان نظامی و عمومی برای نخستین بار در تاریخ کشور را می توان نام برد
سرانجام باید از نقش روحانیت در این قضیه نام برد. به دیگر سخن، با آن که تا قبل از پیدایی تعلیم و تربیت نوین، آموزش و پرورش در اختیار روحانیت بود و علی القاعده می بایست طلاب و علمای علوم دینی آموزش و پرورش جدید را رقیب خود بدانند؛ اما به گواه تاریخ، بیشتر عکس آن رفتار کرده و حتی شماری از آنان به راه اندازی و بنیان گذاری مدرسه های نوین همت گماشته اند.
احمد کسروی، ضمن تمجید از کارهای سید جمال الدین اسدآبادی در جهت گسترش تعلیم و تربیت جدید، از ملایان موافق مدارس جدید در کشور نام می برد و بویژه از شیخ هادی نجم آبادی و سید محمد طباطبایی، بانی دبستان اسلام به نیکی یاد می کند.
افزون بر اینها، علما به نسبت اطلاعات و بینش خود، به عنوان بانی مدرسه، مدیر مدرسه، معلم مدرسه و مانند آن تلاش هایی در مدارس نوین داشته اند و مهم تر این که با شرکت در مراسمی نظیر روز اول یا آخر سال تحصیلی، یا جشن هایی که در مدارس برپا می شد، نظام جدید آموزش و پرورش را تایید می کرده اند. عبدالله مستوفی از حضور علماء در مدرسه ی علوم سیاسی نام می برد.
وی در جای دیگری می افزاید که پس از ایجاد مدارس در تهران، نه فقط اکابر معمولی از آن استقبال می کردند، بلکه حتی تاجرهای بازاری و آخوندهای مدارس قدیمه هم به این مدارس می رفتند و از سوالات قبل و بعد از درس آن ها پیدا بود که با ذی نفعی به این مجالس می آیند و واقعاً تشنه ی این معلومات اند.

منابع:
در تهیه ی این مطلب از منابع زیر استفاده شده است:
۱- جلد اول کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، از دکتر محبوبی اردکانی. از این کتاب استفاده بسیاری شده است.
۲- ایران در دوره ی سلطنت قاجار، از علی اصغر شمیم.
۳- جلد دوم تاریخ معاصر ایران، از پیتر آوری با ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی.
4- تاریخ بیداری ایرانیان، از ناظم الاسلام کرمانی
1


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود