تارا فایل

تعریف شوخ طبعی


تعریف شوخ طبعی:
به نظر می رسد شوخ طبعی احساسی باشد که با گرایشهای روان شناختی خاصی از قبیل احساس سلامت و شادی روان، صرف نظر از نوع جنسیت رابطه داشته باشد. فوجیتا و همکاران (1996)، در پی یافته های تحقیقی خود اشاره می کنند که آنچه شادی موفقیت فعلی را تعیین می کند بیشتر وقایع اخیر زندگی است تا وقایع دور، به عبارت دیگر اتفاقات، حوادث و فرصتهای شادی بخش در زندگی هم برای مردان و هم برای زنان می تواند به یک اندازه در احساس شوخ طبعی آنها موثر باشد (مولوی و قرایی، 1382).
در تعریف مشخص تری که از شوخ طبعی آمده شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد می شود که فردی موضوعی ناهمخوان غیر منتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد. یا اینکه برای برخی افراد به دلایل

دیگری اتفاقی می افتد و مردم می خندند (آرگایل و همکاران‏، به نقل از کلانتری، 1383).

سبکهای شوخ طبعی:
شامل چهار سبک هستند:
1- سبک ارتقاءدهنده خود: شوخی هایی که با آنها شخص خود را بزرگ می کند بدون اینکه موجب آزار دیگران شود.
2- سبک پیونددهنده: شوخی هایی که باعث استحکام رابطه فردی می شوند.
3- سبک پرخاشگرانه: شوخی هایی که ضمن بالا بودن روحیه فرد موجب تحقیر دیگری می شوند.
4- سبک متناقض یا ضرر به خود: شوخی هایی که در آن فرد به قیمت متضرر شدن خود موجب تقویت روابط می شود (حیدری، 1382).

"شوخی در حیوانات"
نکته مورد توجه این است که یک منشا غریزی درباره شوخی وجود دارد که نقش عوامل زیستی را تایید می کند. گربه ها، سگها و بسیاری دیگر از حیوانات به ویژه کوچکترها بازی می کنند و این کار معمولاً فعالیتی اجتماعی است. باور عمومی این است که این کار برای تمرین مهارتهایی از قبیل مبارزه است که بعداً اهمیت خواهد داشت. بازی اغلب با علائم اجتماعی همراه است، مانند "بازی چهره" در شمپانزه که نشانگر تعقیب یا حمله ای خطرناک نیست. معهذا، این رفتار فقط در میمونها که تماس زیادی با انسانها دارند و علائم تکلمی که برخی مواقع شباهت زیادی با شوخی دارد را می توان در آنها مشاهده کرد. واشو1 از علامتی برای "خنده" برای دعوا کردن، تعقیب کردن و دالی2 استفاده کرد. او یک بار مسواک را به عنوان شانه به کار برد.
کوکو3 نیز لطیفه هایی را درست کرد، او به جای گذاشتن انگشت روی دهان، انگشتش را روی گوشش گذاشت و با این روش نشانه ای از نوشیدن را نشان داد.
او دوست داشت آزمایشگر را با دادن یک سری علائم بخنداند. او حالت انسانها را نگاه می کرد و به طور آشکاری منتظر وقوع یک پاسخ مثبت بود مک کی، 1979، به نقل از آرگایل، 1990).
شمپانزه های جوان نیز همدیگر را می خنداندند (وان هوف و همکاران 1972).

آیا حیوانات می خندند؟ وان هوف (1972) حالتهای چهره نخستی های4 مختلف غیر انسان را مورد مطالعه قرار داد و نتیجه گرفت که دو منشا احتمالی برای تبسم و خنده وجود دارد. او تصور می کرد که تبسم از چهره دهان بسته آرام5 و شکلک و خنده از چهره دهان باز و آرام6 ایجاد می شود که بعداً آن را به عنوان بازی چهره7 نامگذاری کرد. چهره دهان باز با تنفس سریع همراه می شود که ممکن است باعث خنده ای مشابه خنده در انسانها شود. زمینه اجتماعی این دو حالت چهره کاملاً متفاوت است. چهره دهان بسته به عنوان علامتی برای تسلی و تسکین مورد استفاده قرار می گیرد و اغلب بعد از پرخاشگری سایر حیوانات انجام می شود و چهره دهان باز به عنوان علامتی برای بازی مورد استفاده قرار می گیرد که دوستان را هدف خود قرار می دهد و عملی متقابل است. معهذا، معنی چهره با دهان بسته از نخستیهای رده پایین تکامل پیدا کرده است. در انواع پست ترین حالت نوعی تسلی خاطر و تسلیم پذیری محسوب می شود. اگرچه این حالت ممکن است به نوعی رفتار وابستگی و چسبندگی8 منجر شود. معهذا چهره دهان بسته در شمپانزه ها رفتار بسیار دوستانه تلقی می شود و این حالت مشابه انسانها است، برای ما تبسم و خنده با هم کاملاً مرتبط و قابل تبدیل به یکدیگر هستند.

"شوخی و خنده در کودکان"
در این قسمت نکات مورد توجه عبارتند از اینکه: شوخی در کودکان در ابتدا چگونه شروع می شود، چه شکلی به خود می گیرد، چگونه رشد می کند و چه عواملی بر رشد آن تاثیر می گذارند. کودکان خیلی زود تبسم می کنند، در هفته های اول تولد، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صداست. آنها در 4 ماهگی می خندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی، بازیهای دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک می باشد. به نظر می رسد که ناهمخوانی9 باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد می شود، این کار در شرایطی امکان پذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد. البته چنانچه علائم بازی ارائه شود، در غیر این صورت رویدادهای ناهمخوان می توانند تهدید کننده باشند.
از حدود 18 ماهگی به بعد کودکان به بازیهای تخیلی می پردازند، آنها مبالغه گویی ها10، لاف زنی ها11 و ناهمخوانی ها را شروع می کنند. بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.
هر چه کودکان بزرگتر می شوند، لطیفه های خنده دار بحث برانگیزی را پیدا کرده و بعد از 6 الی 7 سالگی می توانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله "تفکر عملیات عینی"12 پیاژه13 می رسند. کودکان به این دلیل لطیفه ها را خنده دارتر می یابند که مجبورند خودشان آنها را تجزیه و تحلیل کنند، این مساله به معنی درک مفهوم ضمنی لطیفه است که با احتمال بیشتری در شرایط شوخی نیز آنرا مشاهده می کنیم. (روت بارت14، 1976، شولتر15، 1976 به نقل از کلانتری. 1383) تا سن 7 سالگی کودکان مو ارد ذیل را نمی توانند درک کنند:
"چرا پیرمرد پاورچین از کنار تختخوابش گذشت؟"
"زیرا نمی خواست بالشهایی که خوابیده بودند از خواب بیدار شوند".
در این سن آنها همچنین می توانند لطیفه های ناهمخوان را درک کنند. به عنوان مثال: اتل چاق در پیشخوان غذا نشسته و یک کیک میوه کامل سفارش می دهد. پیش خدمت می پرسد "آیا کیک را به 4 یا 8 قسمت تقسیم بکنم؟ اتل گفت "چهار قسمت" زیرا "من در حال رژیم هستم". (مک گی، 1971 به نقل از کلانتری، 1383).
از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد. در سن 3 سالگی میلی قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت می کند تا آنها را بخنداند. به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل می دهد، فوت16 و چاپمن17 (1979) نشان دادند که کودک 7 ساله در حضور دیگران بیشتر می خندید، خصوصا وقتی که کودکان دیگر نیز به همان لطیفه می خندیدند و خنده شدت می یافت چنانچه آنها در کنار هم نشسته و همدیگر را نگاه می کردند و مشارکت در خنده نشانه ای از صمیمیت بود. کودکان 8 تا 10 ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا می کنند و از لطیفه ها بر اساس معانی دو گانه آنها لذت می برند.
بسیاری از شوخیها بر اساس ناهمخوانی آنها و بدون توجه به مبنای انگیزشی بودن آنها توضیح داده شد. اغلب شوخیهای بزرگسالان دارای محتوای جنسی، پرخاشگرانه و خصمانه هستند. اولین لطیفه ها درباره اینگونه موضوعات درباره دستشویی هستند و در مرحله مقعدی فروید می باشند، به خاطر اینکه این مسائل از نظر والدین تابو18 محسوب می شوند. خندیدن را می توان به عنوان تخلیه هیجانی محسوب کرد. در دبستان این نوع لطیفه ها به تفاوتهای جنسی معطوف می شود که نوع دیگری از تابو می باشد.
پرخاشگری و یا قلدری تلقی می شود. اینگونه لطیفه ها ممکن است برای آنهایی که تعریف می کنند خنده دار باشد، اما برای فردی که مورد تمسخر قرار می گیرد، ناراحت کننده است. مثلاً شوخی درباره چاقی فرد، اسکامبلر19 (1998) نشان داد که بین 8 تا 11 سالگی پاسخ شوخی گونه به تمسخر بسیار موثر و پاسخ خصمانه به آن بسیار اندک بود. معهذا، ماهیت تمسخر با سن تغییر می کند و بازیگوشی، مهربانی و خوشرویی و تمسخر در نوجوانان گزارش شده است (وارم20، 1997 به نقل از کلانتری، 1383). همانطوری که بعداً خواهیم دید، تمسخر می تواند در بزرگسالان مثبت و در واقع عاطفی باشد.
مهارت اجتماعی شوخی کردن از کجا ناشی می شود؟ مک گی21 (1979) مطالعه ای طولی را گزارش می کند که در آن کودکان شوخ ارتباط نزدیکی تا سن 3 سالگی با مادران خود داشتند و موقعی که بعد از سه سالگی ارتباط عاطفی مادران کاهش می یابد، این تفکر شکل می گیرد که شوخی می تواند در مقابله با مشکلات و موقعیتهای استرس را نقش حمایتی داشته باشد. در سن 6 سالگی تفاوت جنسی مشهود است، پسرها لطیفه های بیشتری را تعریف می کنند و تمسخر در آنها نسبت به دخترها بیشتر است.

"شوخی و مغز"
شوخی به عملکرد بخشهای خاصی از مغز بستگی دارد. شامی22 و استوس23 (1999) 21 بیمار مصدوم مغزی و تعدادی افراد سالم را مورد مطالعه قرار دادند، بیماران اگر ضایعه ای در بخشی از ناحیه قدامی لب راست پیشانی داشتند، شوخی را درک نمی کردند، این ناحیه بخشی از مغز است که اطلاعات دریافتی را یکپارچه کرده و تفسیر می کند و خودآگاهی24 در آن قرار دارد. داروهای خاصی نیز بر شوخی تاثیر می گذارند. فیتزجرالد25 و همکاران (1999) نشان دادند اولانزاپین26 که حاوی سروتونین27 و دوپامین28 است، از خندیدن افراطی در بیماری اسکینروفرنی29 جلوگیری می کند. خنده نیز مانند سایر ابزارهای چهره ای بخشی به لب های پیشانی و بخشی دیگر به نواحی مرکزی بستگی دارد. (کلانتری، 1383).

"تکامل شوخی و خنده"
میمونها از نوعی شوخی و خنده برخوردارند که با آن چیزی که در انسانها می بینیم به نوعی شباهت دارد و با توجه به اینکه کودکان کوچکتر نیز از شوخی لذت می برند و مرکز شوخی در بخش معینی از مغز قرار دارد، این احتمال را مطرح می سازد که شوخی مبنای فطری دارد. بنابراین، با توجه به نقش عوامل زیستی در شوخی، به نظر می رسد که بایستی از برخی مزایای تکاملی برخوردار باشند. اگر اینگونه باشد این مزیتها کدامند؟
به نظر می رسد شوخی و خنده از بازی های اجتماعی مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت می کنند از شوخی لذت می برند. مک گی (1979) فکر می کرد که میمونها در صورتی شوخی را درک می کنند که برخی مهارتهای زبانی30 را کسب کرده باشند، چرا که در این صورت آنها می توانند برخی نمادها31 را دستکاری کنند، ویژگی اصلی شوخی در انسانها ناهمخوانی آن است و که لطیفه های ناهمخوان کلامی تا سنین 6 تا 7 سالگی درک نمی شوند. از سوی دیگر تعدادی شوخی در سنین ابتدایی کودکی وجود دارد که به عنوان یک بازی خیالی ناهمخوانی تلقی می شوند. اساساً شوخی یک پدیده اجتماعی است و خواهیم دید که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می شود. البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. مهمترین ناهمخوانی که حل می شود به تفاوتهای اجتماعی مربوط است، بین پدر و مادر و فرزند، مرد و زن، مافوق و زیردست. حل این ناهمخوانی زمانی اتفاق می افتد که آنها در حال شوخی کردن هستند، بنابراین منبعی از لذت است نه تعارض. (کلانتری، 1383).

"روانشناختی شوخی"
مدل پایه:
اغلب روان شناسانی که شوخی را مطالعه کرده اند نتیجه گرفته اند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال می کند تا همخوانی آنها است و برای افرادی که تمایل به شوخ طبعی دارند ضرورت دارد.
ممکن است ناهمخوانی، بین چیزی که انتظار داریم به طور طبیعی اتفاق افتد و چیزی که عملا روی می دهد قرار داشته باشد. نوشیدن شیر تسوط مادر از شیشه شیر کودک، برای کودک لذت بخش است. دادن وسایلی به آزمودنی برای تخمین وزن آنها تعیین وسایلی که از بقیه آنها سبکتر یا سنگین تر است کار لذت بخشی است. در لطیفه های کلامی تفسیر ثانوی از رویدادها پیشنهاد می شود. ناهمخوانی می تواند با غیر منطقی بودن موضوع رابطه داشته باشد به لطیفه ای که در آن شخص می خواست کیک او به 4 قسمت تقسیم شود نه 8 قسمت، در حالی که رژیم داشت. (کلانتری، 1383).
بسیاری از روان شناسان تایید کرده اند که مولفه "انگیزش" ثانوی نیز ضرورت دارد. وایر32 و کولینز33 (1992) آنرا به عنوان بخش ثانوی مطرح کرده اند که موجب تنزل رویداد غیر منتظره یا بخشی از داستان، یا اهمیت و ارزش افراد توصیف شده می گردد. معهذا، هر دو تفسیر هنوز در ذهن باقی می ماند و ناهمخوانی ایجاد می کند. (کلانتری، 1383).
نوعی از شوخی را مشاهده می کنیم که در آن ناهمخوانی با وضعیت یا فردی که تنزل یافته است ترکیب می شود. لطیفه های اخلاقی بر مبنای حماقت فرضی و غیره، چه تعداد از آنها لازم است تا یک لامپ روشنایی را عوض کنند مثالهای دقیقی هستند. اینگونه شوخی، برتری جویانانه34، احتمالاً عزت نفس افراد درون گروه را در برابر افراد بیرون گروه افزایش می دهد. نمایشهای خنده دار لورل35 و هاردی36 نوعی از ناهمخوانی است، یا مثلاً وقتی کوبیدن قطعات چوب به سر فرد مقابل صدمه ای به او نمی زند نوعی ناهمخوانی است. (وایر و کولینز، 1992، به نقل از کلانتری، 1383).
تعدادی از لطیفه ها درباره مسائل جنسی است و با مدل به خوبی تطبیق می کند. برای مثال "بازدید شما از اردوی برهنگان چطور بود؟" "خوب، سه روز اولش بسیار سخت بود" و "آیا لباس زنانه دیدید؟" "نه، اجازه دیدن لباس به ما ندادند". هر دو لطیفه بر مبنای معانی دو گانه کلامی ساده قرار داشتند. در این گونه لطیفه ها قسمت ثانوی آن بی ادبانه و کمتر قابل مشاهده است. پیرزنی دو تا میمون دست آموز داشت، وقتی میمونها مردند آنها را با تاکسی برد تا پوستشان را با کاه پر کنند، او گفت "لطفاً پوست این دو میمون خانگی را با کاه پر کنید" "حتماً مادام، آیا دوست دارید آنها از جایی بالا بروند؟" "نه متشکرم، دم دست باشند بهتر است".
نظریه فروید درباره شوخی (1960-1905) لطیفه های جنسی را به گونه ای متفاوت تبیین می کند. او نشان می دهد که این گونه شوخی مغزی37 برای واپس زنی امیال38 پرخاشگرانه و جنسی را یک شکل نمادی فراهم می کند. آزمایشهایی که بر روی انگیزه انجام شده نشان می دهد که لطیفه ها و سایر اشکال نمادی فراهم می کند. آزمایشهایی که بر روی انگیزه انجام شده نشان می دهد که لطیفه ها و سایر اشکال تخیل موقعی شادی بخش تر هستند که سائق ها برانگیخته شود را قید و بندها با مصرف الکل کاهش یابد (کلارک39 و سن سی بار40، 1995، به نقل از کلانتری، 1383). این رویکرد گاهی به عنوان "پالایش41" شناخته شده است. اما بایستی توجه شود که پالایش بستگی زیادی به ناهمخوانی دارد.
همچنین فروید فکر می کرد که ابزار پرخاشگری در شوخی با ایجاد مفری نماید بر انگیزه پرخاشگری عمل می کند. این تببین را در نظریه برتری مشاهده ای42 به میزان قابل توجهی مشاهده می کنیم. شوخی و نمایشهای خنده دار را نیز می توان بر اساس پرخاشگری نمادی تفسیر نمود، اگرچه این شوخیها را بهتر است در دو ردیف شوخیهای خنده دار و بی معنی43 طبقه بندی کرد. بالاخره فروید بر شوخی مقعدی44 تاکید دارد، که در شوخی کودکان مشاهده می کنیم (وایر و کالینز، 1992، به نقل از کلانتری 1383).
برای خنداندن مردم دو عنصر اساسی وجود دارد، ناهمخوانی و انگیزه، با ناهمخوانی صرف ممکن است یک لطیفه برای مردم سرگرم کننده باشد و تبسم کنند، اما برای خنداندن افراد انگیزه نیز لازم است (مک گی، 1979، کلانتری 1383).
ناهمخوانی به اضافه نظریه برتری با کوچک نمای، بسیاری از اشکال شوخی را می پوشاند، اما همه انواع آن را پوشش نمی دهد. یکی دیگر از روشهای بررسی شوخی این است که بگوییم رفتاری بازی گونه در برابر رفتارهای جدی است. این تبیین با بازیهای کودکان منطبق است از قبیل بازیهای غلغلک دادن45، دالی و دنبال هم دویدن46، تخیل بی معنی و مضحک که در آن از مبالغه و تقلید استفاده می شود. این مساله با برخی از شوخی های بزرگسالان نیز منطبق است، از قبیل شوخی بی معنی که در آن با کلمات بازی می شود، سایر شوخی ها نوعی بازی با افکار است. این مساله با جنبه های اجتماعی شوخی منطبق است. بازی اساساً یک فعالیت اجتماعی است. (کلانتری، 1383).
"تفاوتهای فردی در شوخی"
راچ47 همکارانش مقیاسی را برای سنجش حس شوخی ایجاد کردند که به آزمون "3WD" معروف است. آنها چگونگی حس شادی یا تنفر افراد از لطیفه ها و کارتونها از نوع متفاوت، ناهمخوانی، بی معنی بودن و جنسی را مورد ارزیابی قرار می دهند (راچ، 1998، کلانتری، 1383). در مطالعات طولی در چند کشور اروپایی، همبستگی هایی بین شخصیت و درک شوخی پیدا کردند. برونگرایی در اغلب اوقات و نه همیشه با آزمون (3WD) همبستگی داشت و افراد برونگرا لطیفه های جنسی را بیشتر دوست داشتند.
در یک مطالعه نشان داد که برونگراها بیشتر می خندند (راچ، 1998). در مطالعه ای بر روی 446 دانشجویی آمریکایی، بل48 و همکاران (1986) نشان دادند که استفاده از شوخی با خود ابرازی49 و خودنگری50 قابل پیش بینی هستند و هر دوی آنها به عنوان شاخصهای مهارتهای اجتماعی مطرح هستند. افراد احساسی لطیفه ها را خنده دارتر درک می کنند و بیشتر می خندند. این نتایج در مطالعه بر روی دانشجویان آلمانی مشاهده گردید (دکرز51 و راچ، 1992، به نقل از کلانتری و همکاران).
نگرشهای محافظه کارانه و خشک با نمره های کلی شوخی خصوصاً با لذت بردن از لطیفه های همخوان رابطه دارند، اما آنهایی که نمره بالایی در این بعد بدست می آورند لطیفه های بی معنی را دوست ندارند، البته به خاطر اینکه درک نمی کنند. افراد متعصب52 لطیفه های جنسی را دوست دارند، افراد آزاداندیش53 لطیفه های بی معنی دار را ترجیح می دهند.
این یافته ها نشان می دهد که بیش از یک نوع شوخی وجود دارد و هر کدام جذابیت خاصی برای گروههای مختلف مردم دارند بعد اجتماعی شوخی با برونگرایی و جویندگان احساس همبستگی دارد و بین اقدام به شوخی و مهارتهای اجتماعی رابطه وجود دارد.
بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت می برند و از این طریق تنش های خود را تخلیه می کنند (کلانتری، 1383).
کوپر54 و مارتین55 (1998) مقیاس کاملی با عنوان پرسشنامه موقعیتی پاسخ به شوخی56 بکار برده اند. نتایج مطالعات مختلف نشان داده، آنهایی که نمره های بالایی در برونگرای و عت نفس دارند، نمره های پایینی در روان نژندی و افسردگی دارند، این مولفین مقیاس دیگری با عنوان تحمل شوخی57 طراحی کرده اند که همبستگی مشابهی داشته و پیش بینی58 مناسبی برای مقابله با استرس می باشد (مارتین، 1996، کلانتری 1383).

"جنبه های اجتماعی شوخی"
نظریه های کلاسیک شوخی، جنبه های اجتماعی شوخی را مورد بررسی قرار می دهد. در این نظریه ها درک این مساله دشوار است که چرا شوخی تاثیر جمعی داشته و استرس را کاهش می دهد. دشوار است بدانیم که چرا ناهمخوانی، برتری جوی، بیانی نمادی جنسی و پرخاشگری موجب برخی از مزایای تکاملی و شدی می شود. معهذا جنبه اجتماعی شوخی تمامی این مسائل را روشن می سازد. همانطور که قبلاً ذکر کردیم کودکان 2 یا 3 ساله می خواهند در شوخی مشارکت کنند و سعی می کنند همدیگر و یا والدین خود را بخندانند چاپمن و فوت (1976) نشان دادند که شوخی در کودکان 7 ساله مسری59 است: آنها موقعی که در شوخی مشارکت می کردند، بیشتر می خندیدید، موقعی که آنها به دوستشانشان علاوه داشته و کنار هم می نشستند و به هم دیگر نگاه می کردند، بیشتر می خندیدند. این مطالعات نشان دادند که خندیدن علامتی برای صمیمیت اجتماعی است، مانند تبسم، نگاه کردن و مجاوست60. خندیدن نوعی پاداش است و موجب می شود که فرد مورد علاقه دیگران بوده و به عنوان عضوی از گروه پذیرفته شود. معهذا، خندیدن عملی برای یک علامت جایگزین نیست آنطوری که از نظریه صمیمیت آرگایل و دین61 انتظار می رفت (1965)، بلکه این علائم با هم عمل می کنند تا افزایش جمعیت را نشان دهند. لورنز62 (1963) معتقد بود که "خندیدن احساس قوی یکسانی در شرکت کنندگان ایجاد می کند و پرخاشگری را به افراد بیرون از گروه منتقل می کند." خندیدن، مانند بازی چهره شمپانزه یک علامت اجتماعی است و نشانگر بازی و عدم پرخاشگری است. (کلانتری، 1383).
همچنین، شوخی افراد جوان را مجذوب یکدیگر می کند. لوندی63 و همکاران (1998) نشان دادند شوخی موجب تصویری جذاب از فرد می شود. شواهد نشان می دهد که این اتفاق به این دلیل روی می دهد که شوخی بخش تاریک فرد را می پوشاند و او را فردی شایسته جلوه گر می سازد. شوخی هیجانی مشترک قوی و مثبت ایجاد می کند و همین مساله منبعی قوی از پیوستگی اجتماعی64 است. بنابراین فردی که در گروه شوخی می کند باعث می شود همبستگی اجتماعی در کل گروه افزایش یابد. همچنین شوخی تنشها در درون گروه حل می کند، این کار به دلیل هیجان مشترک و هم به خاطر نوعی خوش طینتی می باشد و در عین حال روش غیر مستقیمی بر مقابله با موضوعات تابو و تعارضات درون گروهی می باشد (امرسون65، 1969 به نقل از کلانتری، 1383). چنانچه شوخی درباره افراد بیرون گروه و مربوط به برتری درون گروه باشد همبستگی گروهی را افزایش می دهد. به همین دلیل است که شوخی های قومی در بین اقلیتهایی مانند یهودیان امریکایی و سیاه پوستان، روحیه آنها را بهبود می بخشد 0مارتینو66، 1973 به نقل از کلانتری، 1383).
ارتباطهایی که از طریق لطیفه گویی شکل می گیرد مثال دیگری از جنبه اجتماعی شوخی است. رادکلیف – براوان67 1940 شوخی را به ع وان سنتی پذیرفته شده در ارتباط بین افراد توصیف می کند و معتقد است در برخی موارد لازم است به فرد اجازه داده شود با لودگی دیگران را شاد کند، در این شرایط فرد مورد نظر که با او شوخی می کنند نباید حالت دفاعی به خود بگیرد. او نشان داد که ارتباطهای از طریق لطیفه گویی در جوامع کم سواد آفریقا و آسیا کاملاً شایع است. ارتباطهای از طریق لطیفه گویی معمولاً درباره خویشاوندان معینی از قبیل خویشاوندان سببی، پدربزرگها – مادربزرگها و فرد مورد نظر برای ازدواج می باشد. این گونه لطیفه گویی معمولاً اهانت، تمسخر، متلک، شوخی خرکی68، هرزگی ها و شوخی های کثیف69 را در بر می گیرد. رادکلیف – براوان و پیروان او خاطر نشان می کنند و تعیین این ارتباطها این است که ابزار بی ضرر پرخاشگری را ممکن ساخته و وحدت و یکپارچگی در گروه را حفظ می کنند. اما تعارض در علائق باقی می ماند. ارتباطهایی به عنوان بخشی از ساختار اجتماعی جوامع کم سواد موجب همنوایی در گروه می شود. ممکن است نوع دیگری از ارتباط از طریق لطیفه گویی بین افراد وجود داشته باشد، که با هم دیگر مشابه هستند. اشکال رایج شوخی در جامعه صنعتی، در برخی فرهنگهای فرعی70 و در محیط های کار مثالهایی از ارتباطها از طریق لطیفه گویی می باشند، اگرچه این لطیفه ها از نوع فردی و اختیاری می باشند. برای مثال، در موقعیتهای مدیریتی و نظارتی استفاده از شوخی رایج است، یعنی زمانی که پیشنهادات انتقادی برای رعایت انضباط توسط یک زیردست مطرح است، این نوع شوخی بعداً شرح داده خواهد شد.
تمسخر معمولاً در بین کودکان شایع است و جنبه کاملاً پرخاشگرانه دارد. اما در بزرگسالان تمسخر معمولاً مثبت است. کلنز71 و همکاران (1998) تعداد زیادی از اینگونه لطیفه ها را در انجمن اخوت آمریکائیها ارائه دادند که به عنوان روشی مطلوب از شوخی در مقابله با خشونت بود که به عاطفه مثبت و تبسم های داچن منجر می شد. (به عنوان مثال، تبسم های حقیقی، با چشمهای تنگ و چروک در گوشه های چشم)، خصوصاً موقعی که توسط افرادی همسان مورد تمسخر قرار می گرفتند. تمسخر یکی از راههای اصلی لاس زدن72 است، کلنز و همکاران نشان دادند که زوجهای رویایی73 تمسخر به افزایش لاس زدن و عاطفه مثبت می انجامد. آرگایل و هندرسون (1985) نشان دادند که این کار یک قاعده وسیعاً مورد توافق در رابطه دوستانه است که مردم بایستی دوستان خود را مورد تمسخر قرار دهند.
آیا ناهمخوانی با این کنش های اجتماعی شوخی تناسب دارد؟ این مساله تا حدی شوخی را به عنوان یک منبع پیوستگی و کاهش تنش های بین فردی مطرح می سازد. برخی دیگر از ناهمخوانی ها در اغلب موقعیتهای اجتماعی قابل مشاهده است که به تفاوتهایی در موقعیت، جنس و غیره در بین مردم مربوط است. شوخی بر این تفاوتها تاثیر می گذارد، آنها را خنثی می کند و بی ضرر می سازد. نوشیدنی شیر از شیشه کودک پذیرفته شد و موجب خنده بین دو نفر در شرایط مختلف می شود.

"شوخی و مقابله با استرس":
شوخی در مقابله با استرس نیز نقش مراقبتی ایفا می کند و موجب کاهش تهدید و آسیب استرس می شود. مارتین و لفکورت (1983) مقیاس مقابله ای شوخی برای مقابله با استرس را ابداع کردند. آنهایی که نمرات بالاتری در این مقیاس داشند در مشاهده فیلمهای استرس زا ناراحتی کمتری را نشان می دادند و در مطالعه بعدی آنهایی که نمره های شوخی بالاتری داشتند، در پاسخ به استرس فرو کرده دست در آب سرد، فشار خون شان کاهش یافت (لفکورت74و همکاران 1997).
کوپر و همکاران (1992) تاثیر رویدادهای واقعی زندگی بر روی عواطف مثبت و منفی را مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان داد افرادی که زیاد می خندیدند افزایی در عاطفه منفی آنها مشاهده نشد و مردانی که در مقابله با رویدادهای استرس زای زندگی می خندیدند این کار باعث افزایش عاطفه مثبت آنها می شد. یافته ها نشان داد افراد حس عمیق شوخ طبعی، بعد از رویدادهای منفی زندگی به طور قابل ملاحظه ای خلق بهتری نشان می دهند.
اینگونه فرض می شود که شوخی موجب می شود که فرد جنبه مثبت رویدادها را در نظر بگیرد، شوخی باعث می شود که فرد توانایی پیدا کند، رویدادها را از جهتی دیگر ببیند، خصوصاً از جهت شوخی و خنده، لذا از میزان استرس کاسته می شود. لایو بیرمیرسکی75 اوتوکر76 (1998) نشان دادند که افراد شاد رویدادهای نامطلوب زندگی را بر خلاف افراد غمگین بسیار مثبت می نگرند، اینگونه نگاه کردن هم در رویدادهای عملی و هم رویدادهای فرضی یکسان است.
نوجوانی برای بسیاری دوره ای استرس زا محسوب می شود. پلانچرل77 وبلوگنینی78 (1995) در مطالعه ای 1276 نوجوان 13 ساله را بررسی کردند و نشان دادند آنهایی که شوخی می کنند افسردگی و اضطراب کمتری دارند و در سالهای بعدی زندگی یعنی 16 سالگی خواب بهتری داشته اند. یکی از استرس زاترین رویدادها، داغدیدگی79 است که موضوعی خنده دار نیست معهذا، الکانتنرو پونانو80 (1997) تاثیر داغدیدگی را در رابطه با خنده داچن در یک مصاحبه استاندارد مطالعه کردند. آنهایی که زیاد می خندیدند کمتر خشمگین و اندوهگین بودند و عاطفه مثبت بیشتر و عاطفه منفی کمتری داشتند و ارتباطهای اجتماعی بهتری نیز داشتند و دوسوگرایی81 کمتری نسبت به متوفی82 داشتند. این مولفین مقیاس گسستگی را در اندازه گیری هیجانهای خود کار و کلامی مورد استفاده قرار دادند و نشان دادند آنهایی که می خندیدند اندوه کمتری تجربه کردند و آنهایی که ارتباطهای خود را افزایش دادند، گسستگی بیشتری را در هیجانهای خودکار و کلامی نشان دادند که آنها را قادر ساخت هیجانهای مثبت را بیش از هیجانهای منفی تجربه کنند.
شوخی. تنش ها و ناکامیهای محیط کار را در کارگران منعکس می کند، این شوخی ها برخی مواقع کثیف و از نوع شوخی های نامعقول است، اما شوخی کردن می تواند گاهی فواید قابل توجهی برای آنها داشته باشد. روی83 (1959) فعالیتهای گروهی کوچکی از کارگران را که در یک کار خسته کننده درگیر بودند شرح داد. در یک زمان معین در روز یکی از مردان باید موزیکی دیگر از مردان باید را می دزدید و می خورد، این کار به عنوان "زمان موز"84 معروف شد، موقع دیگری یکی از مردان باید پنجره را باز می کرده و ضمن ایجاد جریان هوا سر و صدا کند. هر ساعت کاری ابلهانه85 اتفاق می افتاد، یکی از مردان گفت "اگر این کار برای شوخی نباشد باید از جلوی چشم دور شوید". از فواید اینگونه شوخی ها عبارتند از: 1- افزایش خشنودی شغلی، 2- بهبود ارتباطهای اجتماعی و 3- همکاری و تولید بیشتر (آرگایل، 1989، به نقل از کلانتری، 1383).
جامعه شناسان نشان داده اند که محتوای شوخی چگونه می تواند در مقابله با استرس های اجتماعی کمک کند، و چگونه شوخی ها به ویژگیهای نظام اجتماعی مرتبط می شوند. دالگاس86 (1968) معتقد بود که لطیفه ها در ساختارهای اجتماعی و در چالش با آنها به وجود می آیند و بیاین نما دید از فشارهای درونی است. برای مثال، ارتباطهای از طریق لطیفه گویی در مقابله با خصومت با مادران و خویشاوندان سببی، در جوامع نفشی موثر بوده است. همچنین لطیفه های قومی در مقابله با خصومتهای بین نژادها و گروههای ملی کمک می کند. موسسات شغلی نیز ضمن تولید استرس، اشکالی از شوخی را که با استرسهای ناشی از کار رابطه دارند ایجاد می کنند.
مولکی87 (1988) تاکید بیشتری به مساله استرس دارد و دو روش جدی و شوخ زا در برخورد با استرس پیشنهاد می کند. روش جدی فرض می کند که در دنیای امروز تنها یک نقطه نظر وجود دارد که نظریه سلسله مراتبی88 است. در برخورد با مشکلات زندگی روش شوخی بر خلاف روش جدی بودن، لذت بردن از تضادها و ناهمخوانی ها را مطرح می کند. معهذا، روش شوخی نمی تواند روش جدی را تخریب کند، چرا که روش شوخی اجازه می دهد که تنش ها به صورت نمادین بیان شوند. این همان کاری است که دلقکها و سایر کمدین ها انجام می دهند.
شوخی های کارکنان رده پایین کارخانه89 استرسهای اجتماعی را به شیوه ای مناسب منعکس می کنند. کالینسون90 (1988) نشان داد که محتوای اینگونه شوخی ها درباره مقاومت در برابر تحت کنترل بودن و کار خسته کننده است و ارزشهای مشترک مردانگی91 در طبقه کارگر را حفظ می کند، و انحرافاتی که موجب کاهش ارزش آنها می گردد را کنترل می کند. هولداوی92 (1983) شوخی های پلیسی را ارائه می کند. برای مثال، این شوخی ها تضاد بین قوانین رسمی در رسیدگی به متهمین را با نظریه پلیس در برخورد با آنها بیان می کند، چگونگی برخورد عملی برای برخورد با متهمین را مطرح می سازد و همچنین داستانهایی را درباره سرقت اتومبیل و رویدادهایی را که اعضاء درباره آنها اتفاق نظر دارند ارائه می کند (کلانتری، 1383).

دلقک ها، کمدین ها و آدمهای شوخ:
در سرتاسر تاریخ دلقکها و کمدین ها را می توان پیدا کرد. اولین موردکوتوله ها93 و یا کودن ها94 بودند که به عنوان سپربلایی95 برای سرگرم کردن مردم بودند. بعدها دلقکها با کاخهای سلطنتی و خانواده های پادشاهی ارتباط پیدا کردند. همانطوری که شکسپیر96 شرح می دهد، آنها اجازه داشتند به دیگران اهانت کنند، متلک بگویند و لطیفه هایی را به صورت نمایشی اجرا کنند، اگرچه در صورت افراط در کار خود با مشکل مواجه می شدند. کتابهای لطیفه زیادی وجود داشت که تعداد زیادی لطیفه در آنها نوشته شده بود. لطیفه های جنسی، مقعدی و تاثیر منفی آنها بر افرادی که در خارج از گروه باشند حالت مسخره کردن آنها را در پی داشت.
همچنین، شوخی کردن آنها به تفاوتهای موجود و سایر منابع تنش در جامعه مربوط بود و به کاهش تنشها کمک می کرد. به خاطر فشارهای مذهبی، تعداد دلقکهای سلطنتی در سال 1500 میلادی کاهش پیدا کرد، اگرچه کشیش ها و شاهزاده ها قبلاً در خنداندن مردم نقش داشتند (برمو97 و رودین برگ98، 1997، به نقل از کلانتری و همکاران، 1383).
در روسیه برخی شاعران یا پیشگویانی بودند که مانند پادشاهان مرتبه ربانی و حکومتی داشتند در یونان و روم دلقکها هنرمندان حرفه ای بودند که در جشنها شرکت می کردند و بعضی مواقع با بندبازها، تردستها و دختران رقاصه رقابت می کردند.
در روسیه برخی شاعران یا پیشگویانی بودند که مانند پادشاهان مرتبه ربانی و حکومتی داشتند. در یونان و روم دلقکها هنرمندان حرفه ای بودند که در جشنها شرکت می کردند و بعضی مواقع با بندبازها، تردستها و دختران رقاصه رقابت می کردند.
پولیو99 و اجرلی100 (1976) مطالعاتی را در مورد کمدین های آمریکایی ارائه کردند. از آزمودنی ها خواسته شده بود 5 صفت را برای توصیف هر کمدین ارائه کنند. یکی از یافته ها، فراوانی غیر قابل انتظار درباره صفاتی مثل چاقی، زشتی، دست و پا چلفتی بودن، خرفتی، عجیب و غریب بودن، استخوانی بودن و بد شکلی را نشان می داد به طور آشکار نقش کمدین بسیار منفی است. آنها کمدین ها را یهودی، سیاه، پوست، ایرلندی یا ایتالیایی توصیف کردند. در واقع بسیاری از کمدین های امریکایی، از این اقوام بودند و در شوخی های خود از آن استفاده می کردند.
همانطور که قبلاً گفتیم کودکانی که زیاد شوخی می کنند، دوره ای از طرد را در اوایل زندگی تجربه کرده اند. مصاحبه با کمدین ها نیز نشان داد که برخی از آنها از خانواده های نامطلوب برخاسته اند و از شوخی به عنوان تسکین آلام خود استفاده می کنند. نتایج نشان داد کودکانی که در شوخی کردن فعال بودند، افرادی با جرئت و از نظر جسمی و کلامی پرخاشگر بودند.
مشاهدات نشان می دهند افرادی که حساس خوبی از شوخی دارند، افرادی بسیار برونگرا هستند، مهارتهای اجتماعی خوبی دارند و شادتر از دیگرانند، کمدین ها بایستی مهارتهای بالایی در شوخی داشته باشند. اما در حال حاضر مشخص شده که بسیاری از آنها سابقه ویزیت در بیمارستانهای روانی به علت ابتلاء به افسردگی و سایر مشکلات روانی داشتند تبیین این مساله نامعلوم است، به نظر می رسد که کمدین ها خلق بسیار متغیری دارند و ممکن است مبتلا به اختلال شیدایی – افسردگی باشند و فقط زمانی می توانند بسیار شاد باشند که خلق بالایی داشته باشند. زمانی که خلقهای مثبت قوی به افرادی القاء می شود، بسیار خلاق می شوند. به عنوان مثال می توانند به ارتباطهای بسیار دور فکر کنند، آن چیزی که برای شکل دادن شوخی نیاز است.
مطالعات مدرن کمدین ها مربوط به شوهای تلویزیونی101 هستند، مخصوصاً کمدین های موقعیتی که در آن شوخی در موقعیتی به وسیله شخصیتهای کمدی به وجود می آید، گروه دیگر اهالی از این برنامه ها درباره مقابله با تنشهای اجتماعی از قبیل ارتباطات نژادی، طبقه اجتماعی، سالمندان و خشنودی شغلی می باشند.

شوخی های قومی:
لطیفه های کلاسیکی وجود دارند که بر اشکال متنوعی از پندارهای قالبی گروههای مختلف تاثیر می گذارند مانند: "چند مرد ایرلندی لازم است تا یک لامپ روشن را عوض کنند؟" "چند نفر روان شناس.؟" پاسخ: "یک نفر، اما لامپ بایستی بخواهد تا تعویض شود". شاید این لطیفه با یک محتوای ساده روان شناسان را شاد کند. لطیفه های قومی زیادی وجود دارند که بر باورهای قومی متکی هستند، اسکاتلندیهای خسیس، فرانسوی عاشق پیشه و ایرلندی های گیج و غیره.
یکی از مهمترین نقش شوخی ها تاثیری است که بر سایر گروههای اجتماعی می گذارند، خصوصاً گروههای قومی دیگر، مانند سیاه پوستان و یهودیان و سایر گروههای قومی از قبیل ایرلندیها و لهستانی ها. بسیاری از این شوخی ها از گروه "برتری جویی" است و نسبتهای از گیجی را به افراد بیرون گروه نسبت می دهد. شوخی به وجود پندارهای قالبی درباره گیجی، خسیس بودن و غیره بستگی دارد. در شوخی گروهی به مبالغه گو بی احمقانه درباره کیفیت موضوع مورد نظر تاکید می شود. در این شوخی ها از اصل ناهمخوانی استفاده می شود. مثلاً به لطیفه زیر در مورد ایرلندیها توجه کنید: اورلی به خاطر سرقت نظامی تحت محاکمه بوده هیئت منصفه او را تبرئه کرد: "گناهکار نیست". "تعجب" اورلی گفت "یعنی می توانم پورا نگهدارم؟".
توجه داشته باشید وقتی که می گوییم گروه دیگر گیج و کم تحمل است خود به خود خنده دار نیست. اما افزودن ناهمخوانی آن را خنده دار می کند.
لافاو102 و همکاران (1976) مطالعاتی انجام دادند که در آنها محتوای لطیفه ها متنوع بود. آنها می خواستند بدانند کدام یک خنده دارتر است. در تعدادی از آزمایشات لطیفه های خنده دارتر بودند که برای فرد حداقل گروه و یا کسی که گروه نسبت به او شناخت دشت، ارزش قائل می شد، و یا گاهی آنها گروههایی را تحقیر می کردند که تعلقی به آنها نداشته یا آشنایی با آنها نداشتند. زبلمن103 و کانتور104 (1979) این آزمایشها را گسترش دادند و اظهار کردند که شوخی زمانی بسیار خنده دارتر خواهد بود که گرایش منفی نسبت به عامل تحقیر وجودداشته باشد، حتی اگر نگرش مثبت نیز نسبت به منبع شوخی وجود داشته باشد نتیجه بهتر خواهد بود. این نظریه ها می توانند در رفتار بین گروهی موثر باشند. در "نظریه هویت اجتماعی"105 "تبعیض" در برابر افراد بیرون گروه بخشی از خود بندار درون گروهی را تقویت می کند و عزت نفس را افزایش می دهد (براوان106، 1995). آزمودنیهایی که از آنها خواسته شده بود لطیفه های غیر تحقیر کنند، را درباره مهاجرین جدید حفظ کنند نگرشهای بسیار منفی تری نسبت به بر گروهی که لطیفه های غیر تحقیرآمیز حفظ کرده بودند پیدا کردند (مایو107 و همکاران، 1997، به نقل از کلانتری و همکاران، 1383).
برخی از شوخی های قومی مستقیماً درباره افراد اقلیت جامعه است، از قبیل سیاه پوستان در ایالات متحده آمریکا. این مساله احتمالاً بیش از بررسی قومی را مدنظر دارد. محتوای لطیفه ها درباره سیاه پوستان عمدتاً بر این چند از قالبی استوار است که سیاه پوستان تنبل، گیج، احمق و از نظر جنسی فعال هستند. استفاده از این لطیفه ها احتمالاً روش غیر مستقیمی در بیان نگرشهای خصومت آمیز است، همچنین می تواند با دیدگاه فروید درباره بیان نمادین پرخاشگری ارتباط داشته باشد.
برخی شوخی های قومی توسط اعضای گروه اقلیت ابداع می شوند، به عنوان مثال، یهودیان برای یهودیان لطیفه می سازند. این عقیده کاملاً پذیرفته شده که اینگونه شوخی ها همبستگی اجتماعی بین گروه اقلیت را افزایش می دهد. میدلتون108 (1959) نشان داد که سیاه پوستان آمریکایی لطیفه های چند سیاه پوست را به همان اندازه سفیدپوستان خنده دار می دانند.
اگرچه آنها لطیفه های مربوط به سفیدپوستان را خنده دارتر از سیاه پوستان می دانند. معهذا، همان طوری که قبلاً مشاهده کردیم لطیفه ها معمولاً در درون گروه تاثیر منفی ندارند. شوخی های دانشجویان سیاه پوست آمریکایی از دوره برده داری به این طرف ایجاد شده که این کار روشی برای تغییر یک موقعیت غیر قابل تحمل به موقعیت نسبتاً بهتر و روشی برای بروز خشم و خصومت به صورت علنی بود (گلدمن109، 1960، به نقل از کلانتری، 1383).
به علاوه، باعث کاهش تنش ها و مجوزی برای ابراز پرخاشگری بود و به نظر می رسد برخی از این شوخی ها انتقاد از جامعه و بیان ارتقاء عزت نفس سیاه پوستان بود (بوسکین110، 1969، به نقل از کلانتری، 1383).
با وجود این، اینگونه شوخی ها از شوخی از قبیل ناهمخوانی خالی نبود. آپت111 (1985) داستان نیز را ارائه می کند.
پلیس یکی از ایستگاههای جنوبی انگلیسی در رستوران اداری کنار "نگرو" سیاه پوست شسته بوده که مادامی که غذایش تمام نشد کاملاً نگرو را نادیده گرفته بود. سپس گفتگو را آغاز کرده، لاراستوس، شما همیشه آیا خداوند خود را فراموش می کردند). سپس نگرو به عنوان همان افتخاری و محقق آکسفورد سخنانی ارائه کرد. موقعی که و نشست به طوری کنایه آمیزی به افسر گفت: "بلی، استرس، باید هم آب هندوانه اش را فراموشی کند".
بوریس112 و همکاران (1997) نشان دادند که ولذیها113 لطیفه های جندولزی را دوست ندارند و آنها لطیفه های ضد انگلیسی را ترجیح می دهند، به شرطی که خصومت زیادی را متوجه گروه مقابل نکند. لطیفه هایی که بیانگر پیش داوریهای نژادی و غیره است، اینگونه لطیفه ها به صورت گسترده ای وجود دارند، اما از نظر سیاسی درست نیست گمان نمی کنم کسی به اینگونه لطیفه ها بخندد. شوخی در مورد یهودیان که اولین بار توسط خود یهودیان ساخته شد برخی ویژگیهای خاص دارد. این لطیفه ها عمدتاً به وضعیت اجتماعی، مالی و آداب غذا خوردن مربوط است، و اغلب از ناهمخوانی شدید و تناقض منطقی برخوردار است، به عنوان مثال:
یک پیرمرد یهودی در بستر مرگ مذهبش را به کاتولیک تغییر داد. موقعی که دوستانش مخالفت کردند گفت "بهتر است که یکی از آنها بمیرد تا یکی از ماها". یکی دیگر از اشکال احتمالی شوخی های یهودیان "تنفر از خود"114 است.
اگر این مسئله واقعیت داشته باشد به خاطر پذیرش پند و اندرزهای قالبی منفی است که از جوامع غیر یهودی منتقل شده است و به ابهام در مورد موفقیت یهودیان مربوط می شود.
برخی از آنها آرزو می کنند به خاطر هزینه هایی که متقبل می شوند یهودی بودند.
(روزنبرگ115 و شاپیر116، 1958، به نقل از کلانتری 1383) البته باید توجه شود که برخی از شوخی های مربوط به یهودیان ناشی از استرسهایی است که تحمل می کنند و همین مساله باعث شده که تعداد بسیار زیادی از کمدین ها یهودی باشند.
در طول جنگ خلیج فارس گزارش می شود که اسرائیلها اعصاب خود را با حذ بردن از شوخی ها و کنترل اضطراب از طریق متفاوت نگاه کردن به مسائل، ابراز پرخاشگری، پیوستگی اجتماعی محکم و شوخی جلوه دادن مسائل تسکین می دادند. ( نوو117، 1994، به نقل از کلانتری، 1383 ).

"شوخی و مهارتهای اجتماعی"
افرادی که مهارتهای بهتری دارند شادتر هستند، زیرا آنها از ارتباط اجتماعی بهتری برخوردار هستند. در اینجا به این سوال را مطرح می کنیم : شوخی از چه طریقی می توانند در مهارتهای اجتماعی دخالت داشته باشد؟

"ایجاد ارتباطهای اجتماعی"
لازمه همه مهارتهای اجتماعی ایجاد ارتباط با یک یا چند نفر و حفظ این رابطه ها است. در اغلب موارد تفاوتهایی در جنس، سن، وضعیت اجتماعی، شغل، نگرش و غیره وجود دارند و باعث می شوند دیدگاهها و علائق مختلف نیز وجود داشته باشند.
همانطور که مولکی ( 1988 ) نشان داده بیش از یک دیدگاه و بیش از یک روش در نگریستن به مسائل وجود دارد. و از این نقطه نظر شوخی امری مفرخ است. شوخی موجب تخلیه تنش ناشی از تعارضات، نگرش و دیدگاهها می شود.
گراهام118 ( 1995 ) از دو نفر خواست به مدت 30 دقیقه با هم صحبت کنند، احساس قوی از شوخی سبب شد که فاصله اجتماعی بین آنها کاهش یابد.
رفتار شوخ طبعانه از قبیل لطیفه گویی دیگران را علاقه مند می کند تا منبع لطیفه را بیشتر دوست داشته باشند (متر119 و همکاران، 197، به نقل از کلانتری و همکاران از، 1383 )
پس نباید تعجب کرد که تمایل به لطیفه گویی از قواعد دوستی است ( آرگابل و هندرسون120، 1985، به نقل از کلانتری و همکاران، 1383 ) معذا، چنانچه شوهران او شوخی برای مقابله با رویه ادهای استرس زای همسر استفاده کنند از ازدواج احتمال کمی دارد که پایدار بماند در صورتی که از این کار اجتناب شود ممکن است مشکل حل شود کوهان121، پراد بوری122 19973، به نقل از کلانتری 1383 )، تاثیر شوخی بیش از مطالب فوق است که اشاره شد. شوخی خلق را در ارتباط با روشهای متنوع تنظیم می کند وکلان123 و همکاران.1977، به نقل از کلانتری، 1383 ) در صورتی که اینگونه استنباط شود که آنها عملی را که افشا کرده اند مرتکب شده اند، مردم می توانند بطور محتاطانه ای خود افشاگری124 کنند، همچنین می توانند به صورت زیرگانهای اطلاعاتی را از دیگران کسب کنند، یا باعث خود افشاگری دیگران شوند حتی اگر تردید وجود داشته باشد که افراد متظاهری هستند (داویس125 و فارینا126، 1970، به نقل از کلانتری 1383).
علائق جنسی می تواند با گفتن لطیفه های جنسی افزایش یابد. داویس و فارینا (1970) نشان دادند که مردان جوان فکر می کردند لطیفه های جنسی وقتی که خنده دارتر است که در مورد یک زن جذاب گفته شوند. خنده می تواند باعث رابطه جنسی شود. گرامر127 (1990)
نشان داد که مردان جوان، علائق جنسی خود را با خنده و ترکیبی از ژستهای بدی ابراز می کنند.

رهبری و شوخی
رهبران در حالی که رابطه خوبی با زیر دستان خود دارند، بتوانند رفتار آنها را کنترل و هدایت کنند این کار از طریق مهارتهای اجتماعی از قبیل مشورت، متقاعد سازی همراه با شوخ طبعی امکان پذیراست. همانطور که قبلاٌ اشاره کردیم شوخی می تواند تنش های ناشی از تفاوت در توانایی و موفقیت را کنترل می کند. همچنین زیردستان نامنظم و تنبل را مهار کند، مهارت اجتماعی هوشمندانه ای می تواند در این زمینه ها ساز باشد( مارتینو128، 1972، به نقل از کلانتری 1383 ).
گروههای رسمی ارتش اینگونه حرف می زند : "سریح و بسیار هم سریح کنار هم بایستید". در این گونه ارتباطها خصومت عهده در کنار شوخ طبعی مثبت قرار می گیرند. دکر129 و روتوند130 و (1999) نشان دادند که خشنودی شغلی در صورتی بیشتر است که مدیر حس خوبی از شوخی کردن داشته باشد، به ویژه اگر مدیر خانم باشد.

روان پزشکان و روان درمان گران:
شوخی در کاهش تنش، افرایش عاطفه مثبت و همبستگی گروهی موثر است. اما فواید آن بیش از موارد ذکر شده است.
شوخی به بیمار کمک می کند که فرد مشکلات را به صورت خنده دار درک کرد. و روش کم خطر توجه به مشکلات را یاد می گیرد. درمانگر می تواند این رویکرد را بعنوان سوال بکار گیرد ( بلاچ131 و همکاران، 1983، به نقل از کلانتری و همکاران 1383 ). پیشنهاد شده است که روانپزشکان باید در زمینه تضادی از شوخی آموزش ببینند. ( ساپر132، 1990، به نقل از کلانتری 1383). شوخی در پزشکی برای کاهش اضطراب مورد استفاده قرار می گیرد. (دیوپر133، 1998، به نقل از کلانتری همکاران 1383)..

سخنرانی در اجتماعات :
شوخی اغلب در سخنرانیها، برای آموزش یا متقاعد ساختن افراد مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی شوخی مورد استفاده قرار گرفته، سخنرانی بیشتر مورد توجه بوده، مطالب ارائه علائق بیشتری را برانگیخته و شنونده از نظر خلقی در شرایط مطلوب تری قرار گرفته است. استادایی که در تدریس از شوخی استفاده می کنند بیشتر مورد علاقه دانشجویان هستند.
آونر134 و همکاران نشان دادند که استفاده از انواع متنوع شوخی ها مورد پندعامه مردم است. تحقیق دیگری نشان داده است که اگر گوینده پیام را دوست داشته باشد و شنونده خلق مطلوبی داشته باشند، تغییر نگرش بیشتری اتفاق می افتد. (پتی135 و وگتر136، 1998 به نقل از کلانتری و همکاران 1383 ) این کار از طریق شوخی امکان پذیر است. برخی مطالعات درباره متقاعد سازی و آموزش، این مسا له را تایید کرده اند، اما نتایج منفی نیز بدست آمده است شوخی و طنز مناسب، در مشاغل، مطلوب است اما طعنه و چاپلوسی هرگز ( گرانر137، 1976، به نقل از ( کلانتری و همکاران، 1383). ظاهراً شوخی کردن به ویژه توانایی شروع کردن آن در برخی مهارتهای اجتماعی مفید است. آیا می توان آن را یاد گرفت ؟ نود و همکاران ( 1998 ) برنامه 20 ساعته ای را برای انجام آن به کار بردند، از سرمشق دهی138، تقویت و سایر روشها استفاده کردند و نتایج مثبتی بدست آوردند، اما اثر آن سوی 101معلم زن اسرائلیی در حد متوسط بود.
نتیجه گیری:
شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است. شوخی تا اندازه های غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستیهای غیر انسان وجود دارد و کودکان کم سن و سال از شوخی و شروع کردن آن لذت می برند.
شوخی توسط بخش معینی از مغز کنترل می شود. اگر برای شوخی مزیت زیستی قائل شویم، می تواند در افزایش پیوستگی اجتماعی نقش مهمی داشته باشد.
بسیاری از شوخی ها بر ناهمخوانی که معمولاً ترکیبی از برتری مشاهده ای، جنسی یا پرخاشگری است استوارند. کلید اصلی اغلب شوخی ها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل می شود و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است، مثلاً؛ گستاخی و بی پروائی بخش دوم بیشتر از قسمت اول است.
خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیری علمی روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایع ترین و موثرترین روشهای القاء خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادی بخش، رویدادهای استرس زا را کم خطر می سازد. شوخی همچنین کمک می کند تا به استرسهای اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی می شود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنشها شود. ارتباط از طریق لطیفه گویی، با تعارضات فامیلی مقابله می کند. شوخی قومی تعارضات نژادها را بیان می کند. دلقکها و کمدین ها، به استرسهای اجتماعی حساس هستند. نوع مدرن مشابهی نیز در برخی شوهای تلویزیونی مطرح شده اند.
شوخی یک پدیده اجتماعی است. منبعی از پیوستگی اجتماعی و بخشی از مهارتهای اجتماعی است که مردم را قادر می سازد که تنش ملی خود را تخلیه کنند و همبستگی را افزایش دهند. شوخی در عین حال پاداشهای اجتماعی را ایجاد می کند. استفاده از روش هوشمندانه ارتباط های کلامی موجب نظم در زیردستان و حفظ ارتباط مثبت می شود.
رابطه بین احساس شوخ طبعی و سن مورد تایید قرار گرفته است. این یافته ها با یافته های مک گی، راچ و هل (1990)، تورسون و پاول (1993)، لوئیس و نایوت (1995)، آرجیل و همکاران (1995) که بین احساس شوخ طبعی و سن رابطه معنی داری را گزارش نمودند، همخواین دارد. از نگاه تحولی رشد شوخ طبعی بعد از نوجوانی شروع شده و تا حدود بعد از 60 سالگی ادامه می یابد. جنبه های مثبت احساس شوخ طبعی (با مزه بودن) از همان اول رشد شوخ طبعی جلوه های خود را در زندگی جوانان و نوجوانان نشان می دهد. انرژی و نیروی نوجوانی که خود برآیندی از سلامت جسمی و روانی آنهاست در احساس شوخ طبعی و نگرشهای غیر جدی آنها نسبت به دنیای اطراف نمایان می باشد. از طرفی با افزایش سن، انتظار افزایش جدیت که به نوعی در تقابل با شوخ طبعی قرار دارد امر معقول و منطقی است (مولوی و قرائی، 1382).
تبیین دیگری که بر این رابطه می توان ارائه نمود این است که با افزایش سن، میزان خویشتنداری افراد افزایش می یابد و بدین ترتیب حتی در شرایطی که تمایل به شوخ طبعی بالا وجود دارد این خویشتنداری مانعی جهت بروز آشکار آن خواهد شد.
همانگونه که تحقیقات وودگیت (1998)، بر روی نوجوانان 13 تا 16 ساله که در بیمارستان بستری بودند نشان داده است با به مخاطره افتادن سلامت جسمی میزان شوخ طبعی و حسن بذله گویی کاهش می یابد. این یافته را تبیین قبلی مبنی بر رابطه میان انرژی و سلامت جسمی ور وانی نوجوانان با شوخ طبعی که در واقع خود تاییدی بر تاثیر سن بر شوخ طبعی است، همخوان است (مولوی و قرائی، 1382).
شوخ طبعی با وضعیت اقتصادی مورد تایید قرار گرفت. یافته این پژوهش با یافته های دنیر (1984)، مبنی بر عدم تفاوت میان احساس شادی و شوخ طبعی ثروتمندان و غیر ثروتمندان همسویی ندارد. ولی با پژوهش دینر و همکاران (1993) مبنی بر رابطه قوی بین سطح درامد و میزان شادی و شوخ طبعی همسویی دارد. یافته های آنکوس کمپیل و همکاران (1378)، نشان داد که عواملی مانند: سن، اشتغال، تحصیلات و نظایر آن روی هم رفته فقط 10 درصد تفاوتهای موجود در احساس شادی و شوخ طبعی را تبیین می نماید (مولوی و قرایی، 1382).
در مورد بهداشت روانی دو تعریف مورد توجه قرار می گیرد:
در تعریف اول: منظور از بهداشت روانی عبارت از رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی است که در زمینه کاستن بیماریهای روانی در یک اجتماع فعالیت می نماید و بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل موثری که در بروز آنها نقش دارند، در قلمروی کارایی علم می باشد. شناخت طرز ایجاد اختلالات روانی قدم اول برنامه ریزی برای اقدامات پیشگیری به حساب می آید. پس از شناخت علتهای به وجود آورنده اختلالات روانی، وظیفه دست اندرکاران این رشته، مطالعه راههای از بین بردن علتهای مزبور و یا غلبه بر آنها می باشد (حسینی، 1379).
با توجه به اینکه در بروز اختلالات روانی مجموعه عوامل زیستی – روانی – اجتماعی دخالت دارند، روشهای پیشگیری از این اختلالات نیز چند بعدی هستند و باید در ابعاد زیستی – روانی – اجتماعی مورد توجه قرار گیرند.
در تعریف دوم: بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی کمک نماید. زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، نسبت به دستیابی آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد (حسینی، 1379).
بهداشت روانی با مفهوم پیشگیری از بیماریهای روانی:
بهداشت روانی در یکی از تعاریف خود با مفهوم پیشگیری از بیماریهای روانی مورد استفاده قرار می گیرد. کاپلان (kaplan) روشهای پیشگیری از بیماریهای روانی را به طور کلی به سه دسته تقسیم می نماید:
1- روشهای پیشگیری اولیه
2- روشهای پیشگیری ثانویه
3- روشهای پیشگیری نوع سوم

روشهای پیشگیری اولیه:
روش پیشگیری اولیه به منظور کاهش تظاهرات هیجانی در جامعه از طریق مبارزه با عوامل استرس زا و حالاتی که بالقوه به عوارض روانی منجر می گردد انجام می شود. (حسینی 1379)
در این مورد نقش فعالیت گروههای اجتماعی، مدرسه، روحانیون، پزشکان، مسئولان امور بهداشتی، دولت و مهمتر از همه خانواده و افراد مهم دیگری که در زندگی او نقش دارند باید به حساب آیند. در حقیقت پیشگیری اولیه موضوع جدیدی است که به روان پزشکی اضافه شده است و تنها با فعالیت گروههای وابسته به مرحله عمل در می آید (حسینی 1379).
روشهای پیشگیری اولیه در تمام مراحل زندگی قابل اجرا می باشند. این روشها از مراقبتهای زن باردار شروع به صورت مراقبت از کودک در محیط خانواده و مدرسه در سنین اولیه کودکی ادامه می یابند. در دوران بارداری این روشها به صورت جلوگیری از تولد کودکان نارس، جلوگیری از بیماریهای مادر که ممکن است تولید ضایعات مغزی در کودک نمایند، و جلوگیری از اختلالات روانی در مادر از طریق مشاوره فوری روان پزشکی در صورت بروز عوامل استرس زا انجام می گیرد. (حسینی، 1379)
آلبی علت پیدایش تعداد زیادی از اختلالات روانی واکنشی و اختلالات شخصیت را ناشی از عوامل محیطی تلقی می نماید و اعلام می دارد: "این مطلب بطور فزاینده ای شناخته شده است که اختلالات واکنشی، اعتیادات دارویی، الکلیسم، انحرافات جنسی و رفتارهای ضد اجتماعی، انعکاس سبک زندگی اجتماع می باشند و تغییر در این موارد، مانند هر چیز دیگری که در کاهش قابل توجه شیوع آنها موثر است دارای اهمیت می باشد". (حسینی، 1379)
آموزش اساسی ترین روش پیشگیری اولیه:
آموزش را باید اساسی ترین روش پیشگیری اولیه دانست و به این منظور متخصصان بهداشت روانی با همکاری سایر گروهها مانند افرادی که در خدمات عمومی کار می کنند و حتی داوطلبان غیر حرفه ای، به منظور گسترش اطلاعات بهداشت روانی باید همکاری نمایند. از طرف دیگر شرکت در فعالیتهای پیشگیری اولیه موجب ایجاد محبت و گسترش آموزش در این عده خواهد شد. در پیشبرد و تسریع فعالیتهای پیشگیری نیز موثر خواهد افتاد. این فعالیتها به طور غیر مستقیم به پیشگیری درجه دو و درجه سه نیز کمک خواهد نمود.

روشهای پیشگیری ثانویه:
پیشگیری ثانویه139 به برنامه هایی اطلاق می گردد که به وسیله جلوگیری از ادامه و بدتر شدن اختلالات خفیف و متوسط روانی از میزان بیماریهای روانی می کاهند. این روش به صورت زود تشخیص دادن و درمان فوری این علایم به کار می رود. در این حال بیماریها زود کشف می گردند و با روشهای آسانتر و کم خرجتر مداوا می شوند و پیش آگهی بهتری نیز دارند.

روشهای پیشگیری درجه سوم:
پیشگیری درجه سوم140 به برنامه هایی گفته می شود که به منظور کاهش عوارض زودرس و دیررس در بیماریهای روانی به کار می روند. منظور از این برنامه ها، باز گردانیدن کل نقش اجتماعی فرد در کوتاهترین فاصله می باشد. این روشها بیشتر تحت عنوان نوتوانی141 نامگذاری می شوند.

بهداشت روانی با مفهوم سلامت و تکامل روانی:
در این برداشت منظور از بهداشت روانی، نبودن بیماری نیست بلکه منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی می باشد. 142
در کتاب تطابق و بهداشت روانی به لزوم ایجاد تکامل در طبیعت انسان به منظور دستیابی به یک زندگی ساده و سالم تاکید می نماید و معتقد است که باید سعی نماییم تا ظرفیت او را برای ارتباطات اجتماعی بالا ببریم. نامبرده اضافه می نماید: "در هزار سال گذشته میزان ارضای انسان از نظر علمی و از نظر زیبایی شناسی به حدی رسیده که طبیعت او را نسبت به آنچه در قرون وسطی بود متفاوت ساخته است ولی هنوز این شروع کار است. این مقدار از تکامل در جنبه های روابط بین فردی به سختی شروع شده است. روان شناسی جدید که روان کاوی نیز جزء آن است مطالب زیادی در مورد کشمکشهای روانی و جنبه های انهدامی بشر به ما آموخته ولی در مورد آموزش جنبه تکاملی و احساسات مثبت پیش نرفته است.
اگر ما نتوانیم دستاوردهای فوری در مورد کنترل کشمکشهای روانی خود ایجاد کنیم، بشریت هیچ آینده ای نخواهد داشت. اگر چنین دستاوردی ایجاد شود، تکامل آینده توام علم و تمایلات زیبایی شناسی که با افزایش تکامل ظرفیت نسبت به روابط بین فردی همراه خواهد بود، آینده نوین انسان را خیالی و غیر عملی جلوه نخواهد داد، بلکه خود مقدمه ای برای بروز امکانات تکاملی خواهد بود" (حسینی 1379).

اصول بهداشت روانی:
اصول اساسی بهداشت روانی عبارت است از:
1- احترام فرد به شخصیت خود و دیگران.
2- شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر.
3- دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است.
4- آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست.
5- شناسایی نیازها و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می شود. (شاملو 1382)

اهداف روان شناسی بهداشت:
ماتارازو (Matarazo) هدف کلی روان شناسی بهداشت را شناخت عوامل آسیب زا بر بهداشت می داند. به نظر او شناخت عوامل بیماری زا، عوامل موثر بر مصونیت از بیماریها و همچنین تعامل بین این عوامل به منظور ایجاد اصلاح و توصیف اهداف روان شناسی بهداشت می باشند. ماتارازو تاکید می کند فرآیندهای تغییر رفتار، وقتی به فوریت اتفاق می افتد که اهداف آن به طور عینی و دقیق تعریف و مشخص شده باشد. بر این اساس ماتارازو (1983) اهداف روان شناسی بهداشت را در سه سطح پیش برد اهداف، حفاظت بهداشتی143 و خدمات پیش گیری برای تندرستی مطرح می کند. این سه سطح با اهداف زیر مشخص شده اند:
الف) پیشبرد بهداشت:
1- بررسی استعمال دخانیات و ارتباط آن با تندرستی.
2- پیش گیری از مصرف الکل.
3- بررسی تغذیه و ارتباط آن با تندرستی.
4- بررسی در زمینه چاقی و فعالیتهای جسمانی.
5- کنترل فشارهای روانی و رفتارهای خشن.
ب) حفاظت بهداشتی:
1- کنترل تولید مواد سمیی.
2- حفاظت و سلامت شغلی.
3- پیش گیری از تصادفهای رانندگی و کنترل صدمه ناشی از آن.
4- بهداشت دهان و دندان.
5- مراقبت و کنترل بیماریهای عفونی.
ج) خدمات پیشگیری برای تندرستی:
1- کنترل فشار خون.
2- برنامه ریزی خانواده.
3- حاملگی و بهداشت نوزاد.
4- ایمن سازی.
به این ترتیب انگیزه های اقتصادی و بهداشتی برای نیل به این هدفها ایجاد شده اند که خود نشان دهنده خدمات روان شناسی بهداشت در پرتو توجه به وظایف این رشته است. (کافی – موسوی، 1378).

تاریخچه بهداشت روانی:
تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع کرد همراه بوده است. یافته های باستان شناسی حاکی است که انواعی از بیماریهای روانی احتمالاً در عصر نیز شناخته شده بوده اند.
اسکلت هایی از آن دوران باقی است که نشان می دهد سعی کرده اند با برداشتن قطعه از جمجمه فشار مغزی را رفع نمایند. (کاستلو144، 1992، ترجمه پورافکاری 1373).
بقراط معتقد بود که اختلال مغزی علت اختلال روانی است او بر فیزیکی بودن درمان استفاده از روش و آب تنی، رژیم های غذایی مخصوص و داروها تاکید نمود.
در قرون وسطی با از هم پاشیدن تمدن یونانی رومی، یادگیری و پیشرفت علمی در اروپا متحمل قهقرایی وخیمی شد. خرافات و شیطانی پرستی کهنه جان گرفت و تفکر وابسته به علوم الهی در مقابل روح گرایی145 نسبت به مساله بیماری روانی کاری از پیش نبرد. جن گیری146 (بیرون راندن روح پلید) الزامی تلقی می شد، همچنین سحر و افسون نیز مکملی جانبی برای طب شناخته شده و انجام منطقی ترین روشها باید با ایراد ورود سحرآمیز همراه می گردد. (کاستلو، 1992، ترجمه پورافکاری، 1373)
در نیمه اول قرن بیستم نهضت بهداشت روانی در سراسر دنیای غرب گسترش یافت و انواعی از نهادهای ملی و بین المللی برای کمک به ایجاد امکانات بهتر برای بیمار روانی پدید آمد.
و بدین ترتیب نگرش جدید کمک به بیماران روانی در فعالیتهای سازمانهایی نظیر سازمان بهداشت جهانی، یونسکو و فدراسیون جهانی بهداشت روانی، همچنین نهادهای بیشمار ملی، محلی و خصوصی منعکس گردید. (کاستلو، 1992، ترجمه پورافکاری 1373).

"سبک شوخ طبعی با سلامت روان ارتباط دارد:"
نویسندگان این مقاله ساخت و اعتباریابی پرسشنامه سبکهای شوخ طبعی (HSQ) 147 را توضیح می دهند. سبکهایی که این پرسشنامه اندازه می گیرد عبارتند از: سبک ارتقاء دهنده خود148 (شوخی هایی که با آنها شخص خود را بزرگ می کند بدون اینکه موجب آزار دیگران شود)، سبک پیوند دهنده149 (شوخی هایی که باعث استحکام رابطه فرد می شوند)، سبک پرخاشگرانه150 (شوخی هایی که ضمن بالا بردن روحیه فرد موجب تحقیر دیگری می شوند) و سبک متناقض یا به ضرر خود151 (شوخی هایی که در آن فرد به قیمت متضرر شدن خود موجب تقویت روابط می شود) HSQ کامل تر از پرسشنامه های قبلی در زمینه شوخ طبعی است زیرا علاوه بر سبکهای مفید و سالم شوخی (ارتقا دهنده خود و پیوند دهنده) سبکهای شوخ طبعی زیان بخش (سبکهای پرخاشگرانه و متناقض) را نیز ارزیابی می کند. (حیدری، 1382)
نویسندگان دریافتند که هر دو سبک پرخاشگرانه و متناقض با تمایلات روان رنجوری152 و فعالیت های مخرب (که پیش از این فعالیت آسیب رساننده به سلامت بدنی و روابط نامیده می شد) دارای همبستگی مثبت و با مورد پذیرش بودن، درستکاری و صمیمیت داری همبستگی منفی هستند. به علاوه شوخی های پرخاشگرانه با پرخاشگری و خصومت همراه است. سبک شوخ طبعی متناقض دارای همبستگی مثبت با افسردگی، اضطراب، خصومت، پرخاشگری و خلق پایین و بر عکس دارای همبستگی منفی با عزت نفس، سلامت روانی، صمیمیت و رضایت از حمایت اجتماعی است. (حیدری، 1382)
در مقابل سبکهای شوخی ارتقاء دهنده خود و پیونددهنده، با تمایل شوخی کردن با دیگران، بذله گویی، گفتن داستانهای مفرح و خنداندن و سرگرم کردن دیگران ارتباط مثبت دارد. علاوه بر اینها شوخ طبعی پیونددهنده با برونگرایی، صداقت، سرزندگی، عزت نفس، سلامت روانی، صمیمیت اجتماعی و همدلی همبستگی مثبت دارد و با افسردگی، اضطراب، جدی بودن و خلق پایین همبستگی منفی دارد. سبک ارتقاء دهنده خود (توسط کسانی به کار می رود که نگاهی شوخ طبعانه به زندگی دارند و از شوخی به عنوان یک ابزار مقابله153 و تنظیم کننده خلق استفده می کنند) با برون گرایی، صداقت، سرزندگی، عزت نفس، خوش بینی، سلامت روانی، پویایی و رضایت از حمایت اجتماعی همبستگی مثبت و با تمایلات روان رنجوری، افسردگی و اضطراب همبستگی منفی دارد. به طور خلاصه این پژوهشگران یافتند که سبکهای شوخ طبعی ممکن است سلامت روان را ارتقاء دهند یا به خطر اندازند. شایسته است که در جلسات درمانی، متخصصان بالینی توجه بیشتری به شوخی های مراجعان خود داشته باشند. (حیدری، 1382)
شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد می شود که فردی موضوعی ناهمخوان، غیر منتظره، و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد. یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق می افتد و مردم می خندند.
خنده دار بودن مسائل، نوع خاصی از شادی است، لذا خنده در شادی حائز اهمیت است. شوخی ویژگی بسیار رایج در زندگی است: شوخی حدود 18 بار در روز اتفاق می افتد و غالباً پاسخی خودجوش به موقعیتها در حضور دیگران است. (مارتین154 و کوپر155، 1999) (آرگایل، به نقل از کلانتری 1383)
شوخی از اهمیت خاصی برخوردار است، به خاطر اینکه خلق مردم را بهبود می بخشد، یا اینکه شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و می تواند تاثیر عمیقی بر شادی داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است. اکنون بخش عمده ای از برنامه های رادیو و تلویزیون، به خنداندن مردم اختصاص یافته است، به طوری که به نظر می رسد، میل گسترده ای به شاد بودن وجود دارد، یا اینکه میزان تمایل به داشتن خلق مثبت زیاد است. روزنامه ها به طور وسیعی از شوخی استفاده می کنند و برنامه سازان تلویزیونی مجبور هستند در برنامه های خود از سرگرمی و برنامه های شاد استفاده کنند. (آرگایل156، 1996 به نقل از کلانتری 1383)
جنبه های مختلفی از شوخی وجود دارند که بایستی در ایجاد و استفاده از آن برای مقابله با مشکلات مورد توجه قرار گیرند، اغلب شوخیها با برخی از آزمونها اندازه گیری شده اند. (فریت157 و همکاران، 1998 به نقل از کلانتری 1383) در تمامی آنها پذیرش یک "احساس خوب از شوخی158" مورد توجه است. این احساس اغلب نیاز به دل و دماغ دارد. انواع مختلفی از لطیفه ها وجود دارند، اما توافقی در طبقه بندی آنها وجود ندارد. برای مثال: لطیفه های اخلاقی، لطیفه های جنسی، مسخره کردن159، لطیفه های بی مزه، طنز، ایهام160 و سایر لطیفه های کلامی.
برخی از مطالعات رابطه روشنی بین شوخی و شادی بدست آورده اند، افراد شاد بیشتر می خندند و احساس بهتری از شوخی دارند. راچ161 و کارل162 (1998)، در مطالعه ای 263 امریکایی و 151 آلمانی بزرگسال را بررسی کردند و بین پرسشنامه شادی163 و مقیاس احساس شوخی راچ164 همبستگی بسیار بالایی بدست آورردند (80% و بیشتر). این آزمون اندازه می گیرد که مردم چقدر موضوعات و چیزها را خنده دار احساس می کنند. سایر مقیاسهای مربوط به شوخی نیز همبستگی آنها با سلامتی165 و همچنین توانایی شروع شوخی را نشان داده اند (فریت و همکاران، 1998 به نقل از کلانتری 1383).
برونگراها و سایر افرادی که مهارتهای اجتماعی مطلوبی دارند، زیاد می خندند و مسائل خنده دار را درک می کنند. همبستگی قوی بین برونگرایی و شادی وجود دارد این مساله مسلم است که برونگراها بیشتر می خندند و در بخشی از مقیاسهای برونگرایی در مورد خنده نمره های بیشتری کسب می کنند. برونگراها و سایر افراد دارای مهارتهای مطلوب اجتماعی افرادی شاد هستند. نتیجه می گیریم که این مساله به خاطر ارتباطهای اجتماعی شادی بخش آنها است. در حال حاضر شاهدیم که ارتباطات نزدیک به طور وسیعی با شوخی تقویت می شوند، و برونگراها احساس بهتری از شوخیها دارند.
از شوخی می توان برای القاء خصلتهای مثبت استفاده کرد. این کار اغلب در آزمایشگاهها و با استفاده از قسمتهایی از فیلمهای کمدی توسط پیتر سلارز، جان کلیزو غیره انجام شده است.
شکی وجود ندارد که این فیلمها خلقهای مثبت ایجاد کرده و با تماشای آنها معمولاً خلقهای مثبت تقویت می شوند. هوستون و همکاران (1998) نشان دادند که خنده در افراد سالمند شور و شعف ایجاد می کند و سطح اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد. (آرگایل به نقل از کلانتری، 1383).
1-
2-
3-
4- primates
5- silent bared teeth face
6- relaxed open – mounthface
7- bonding
8- bonding
9- incangruity
10- exaggerations
11- absurdities
12- concrete operational thinking
13- piage
14- Rothbart
15- Schultz
16- foot
17- chapman
18- taboo
19- scambler
20- warm
21- McGhee
22- shammi
23- stuss
24- self-awareness
25- Fitzg erald
26- olanzapine
27- serotonin
28- dopamine
29- schizophrenia
30- Language skills
31- symbols
32- wayer
33- collins
34- superiarity
35- Laurel
36- Hardey
37- outlet
38- urges
39- clark
40- sensibar
41- catharsis
42- ahal humour
43- tickling
44- chasing
45- exageration
46- mimicry
47- Ruch
48- Bell
49- asseitiveness
50- self-mouitoving
51- Deckers
52- Hough-minded
53- Liberal-minded
54- Kuiper
55- Martin
56- Situational humor ksponse question naire
57- copin
58- predictor
59- Contagious
60- proximity
61- Dean
62- Lurenz
63- Lundy
64- group cohesion
65- Emerson
66- Martineau
67- Radcliffe-Brown
68- horseplay
69- obscenities
70- sub-cultures
71- keltner
72- fraterinty
73- romantive couples
74- Lefcourt
75- Lyobirmirsky
76- Tucker
77- Plancherel
78- Bologhini
79- bereavement
80- Bonanno
81- ambivalence
82- departed
83- Roy
84- bababatime
85- fatuous
86- Douglas
87- Mulkay
88- hierarchical
89- shoop-floor
90- collinson
91- masculinity
92- Holdaway
93- dwarfs
94- mental defectives
95- scapegoat
96- shakespeare
97- Bremmer
98- Redenburg
99- Pollio
100- Edgerly
101- stereotyoes
102- Lafave
103- zillman
104- cantor
105- social identity
106- Brown
107- maio
108- middelton
109- Goldman
110- Boskin
111- Apte
112- Bourhis
113- welsh
114- self-hatd
115- Rosenberg
116- shapiro
117- Nevo
118- Graham
119- Mettee
120- Menderson
121- cohan
122- Bradbury
123- Kane
124- self-diclosure
125- Davis
126- Farina
127- Grammer
128- Martineau
129- Decker
130- Rotondo
131- Bloch
132- Saper
133- Dupre
134- Avner
135- petty
136- wegener
137- Gruner
138- modelling
139- secondary prevention
140- Tertiary prerenion
141- Rehabilitation
142- murphy
143- Mualth pretection
144- Kastelo
145- Pritistic
146- Exorcism
147- Humor Style Questionnaire (HSQ)
148- Self-ennhancing style
149- affiliative style
150- aggressive style
151- self-defeating style
152- neuroticism
153- coping
154- Martin
155- Kuiper
156- Argyle
157- Freiheit
158- good sense of humour
159- teasing
160- pun
161- ruch
162- carrell
163- cheerful hessinventory
164- Ruch, sense of humour
165- well-being
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

1


تعداد صفحات : حجم فایل:165 کیلوبایت | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود