بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان:
راههای تقویت یادگیری،هوش و خلاقیت در کودکان
دانشکده روانشناسی جهرم
فهرست
حافظه چیست 5
تعریف رشد 5
مهمترین ویژگیهای تجربه گرایی 6
تفاوت یادگیری با تفکر 7
تعریف یادگیری با رویکرد شناختی 7
تجربه گرایی 8
ضرورت یا عدم ضرورت تقویت 9
نظریه ادوین ری گاتری 10
محرک های ناشی از حرکت 11
نقش تمرین بر عملکرد 11
خاموشی و فراموشی 11
مفهوم تقویت و تنبیه 12
مفهوم محرک های نگهدارنده 13
مفهوم قصد 13
نظریه گشتالت 13
بر خلاف نظریه پردازان رفتارگرا ، اعتقاد بر این است که یادگیری تدریجی نیست 14
اختلال 14
عوامل بروز اختلالات یادگیری 15
نظریه های یادگیری 17
عوامل بروز اختلالات یادگیری 17
آموزش فرایندی اختلال یادگیری 19
تعریف اختلال یادگیری 20
طبقه بندی اختلال یادگیری 21
اختلالات حافظه ای 21
وسواس فکری 26
اختلال وسواس فکری – عملی 27
نشانه های وسواس 27
تشریح نوع اختلال 30
علل زمینه ای بروز اختلال 30
عوامل پیشگیری کننده 31
* تعریف اختلال بیش فعالی 32
* مهارت های مقابله با مشکلات رفتاری 33
* انواع رفتارهای نامطلوب 35
پیامد منفی برای رفتارهای نامطلوب 35
تعریف کود کان تیزهوش 36
کودک تیز هوش 38
خصوصیات کودکان تیزهوش 39
افراد تیز هوش را به چهار دسته تقسیم می کنند : 39
سرچشمه های تیزهوشی 41
شناسایی کودکان تیزهوش 41
ویژگیهای تیزهوشان 43
ویژگیهای یادگیری 43
تعریف هوش از نظر علمی 44
ویژگی های عمومی کودکان و دانش آموزان تیزهوش 45
رابطه ی بین هوش و نبوغ 48
شناسایی کودکان با هوش 49
راهکارهایی برای پرورش استعداد اولیه ی کودک 50
راههای بالابردن خلاقیت کودکان 53
حضور در مکان های عمومی 57
مراقب و دخالت بیش از حد ممنوع 58
درخواست همکاری از کودک 58
توسعه تحمل عقاید 58
کم پیشرفتی کودکان سرآمد: 58
خصوصیات معلمان دانش آموز سرآمد از نظر لیندزی 59
ملاحظات ویژه در تعلیم و تربیت کودک پیش دبستانی سرآمد: 60
نتیجه گیری: 60
ضرورت شناسایی استعدادهای درخشان 62
روش تشویق کودکان به رفتارهای خوب 69
اصول تقویت مثبت 69
روش های عملی تربیت کودکان حرف شنو 70
روشهای موثر برای حرف شنوی کودکان 71
لمس اشیا 71
آزادی کودک 71
توجه به حس کنجکاوی 72
سوال پرسیدن های مداوم 72
ویژگی های کودک خلاق 72
بچه ها را از تلویزیون جدا کنید! 79
برای کودکان، اسباب بازی های ساده بخرید 79
برای بچه ها کتاب بخوانید 79
پرورش خلاقیت کودکان 80
آموزش کاردستی کودکان 80
روش تربیت و پرورش کودکان موفق 87
حرف زدن با کودک 88
کتاب خواندن برای کودک 88
تقویت احساسات کودک 88
از نقش هنر در خلاقیت کودکان غافل نشوید 90
آموزش کاردستی کودکان 90
۱٫ بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد. 93
روانشناسی و تربیت کودکان قانون مدار 94
روانشناسی کودکان 95
قانون و انتظارات 96
تعاریف تیز هوش و با استعدادها 96
شناسایی دانش آموزان تیز هوش با استفاده از آزمونها 98
ویژگیهای تیزهوشان از نظر ترمن: 98
سبب شناسی 100
تشویق به داستان سرایی برای تقویت خلاقیت کودکان 106
بازی کودکان 107
آموزش نقاشی کودکان 109
آموزش طراحی به کودکان 109
چه طور فرزندان راستگو تربیت کنیم 109
خصایص جسمانی کودکان تیزهوش 112
آموزش کودکان تیزهوش 112
انتظارات بزرگ ، خواسته های ناعادلانه 114
آزمونهای هوش 114
آزمونهای فردی 114
آزمونهای گروهی هوش 115
منابع 117
حافظه چیست ؟
حافظه عبارتست از ثبت نسبتا پایداری که زیربنای یادگیری است حافظه شامل پردازشهای مختلفی است که در زمان معینی ثبت می شود از نظر رفتار گرایان حافظه همان یادگیری است
از نظر روانشناسان شناختی ، حافظه با یادگیری فرق دارد چون متاثر از عوامل پردازشی است
پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالاست. این کودکان، مستقل تر از سایر بچه ها هم سن خود هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطراف شان نشان می دهند.
البته سن هوش انسان تا پانزده سالگی افزایش پیدا می کند، بنابراین آزمون هوشی افراد پانزده ساله و بالاتر یکسان است.
کودکان تیز هوش کنجکاوترند و مرتب راجع به مسایل مختلف سوال می کنند. یک کودک تیز هوش وقتی در مورد مورچه سوال می کند، از والدین خود توضیح کاملی درباره نحوه ی زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسایل فرو بروند.
کودکان تیز هوش با توجه به این که قدرت فراگیری بالایی دارند، ممکن است با کودکان عادی هم سال خود خیلی احساس هماهنگی نکنند، بنابراین مایلند که با افراد بزرگتر نشست و برخاست کنند. افراد بزرگتر هم آنها را کمتر می پذیرند.
بنابراین، این خطر وجود دارد که کودکان هوشمند تا اندازه یی احساس سرخوردگی و عدم رضایت کرده و منزوی بشوند. اما اینها کاملاً موقتی اند. به این ترتیب که این بچه ها با توجه به هوش بالایی که دارند، به زودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتری با دیگران پیدا کنند.
آنان در مسایلی که از نظر دیگران ساده، بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص کنند و در واقع گفته می شود که دانشمندان و هنرمندان، کودکان با هوشی هستند که توانمندی های دوران کودکی شان یعنی "کنجکاوی" خود را حفظ کرده اند.
کنترل کمال طلبی در کودکان تیز هوش
کودکان تیز هوش دل شان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسایل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته های شان نیز به همان نسبت بیشتر است. آنان به علت هوش بالای شان محدودیت ها را بهتر می پذیرند.
بطور کلی باید گفت، معمولاً والدین دارای فرزند تیز هوش، در کنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. برای تربیت این کودکان باید توجه کرد که آنها به خاطر هوش بالای شان در یک محیط مصنوعی قرار نگیرند.
دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت کودکان، دیدگاه یکپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید، تمامی کودکان باید در جامعه با یکدیگر منسجم شوند. بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه کودکان دارای ضرایب هوشی پایین تر در کنار کودکان عادی تحصیل کنند که البته این شامل کودکان کم بینا و کم شنوا نیز می شود. و همین طور کودکانی که هوش بالاتری دارند بهتر است در کنار کودکان عادی درس بخوانند.
تعریف رشد :
رشد تغییراتی پیوسته و منظم است که در نتیجه گذشت زمان بوجود می آید.
رشد و یادگیری تاثیر متقابل دارند
رشد زمینه یادگیری را فراهم می کند و یادگیری هم منجر به رشد بهتری می شود
یادگیری به تمرین وابسته است در حالیکه در رشد یا تاثیر یادگیری وجود ندارد و یا تاثیر آن کند است.
نقش نظریه در روانشناسی یادگیری :
یک نظریه تعدادی مشاهده را با هم ترکیب می کند
نظریه باعث تولید پژوهش های تازه می شود
نظریه ها به تولید فرضیه های قابل بررسی باید منجر گردد
نظریه یک ابزار است
نظریه های علمی تابع اصل ایجاز است
مهمترین ویژگیهای تجربه گرایی :
حس نگری : تنها ابزار رسیدن به معرفت حواس هستند
کاهش گرایی : تصورهای مرکب قابل تجزیه به تصورهای ساده هستند
تداعی گرایی : معرفت حاصل تداعی است
ماشین گرایی : ذهن همانند ماشین است
آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بیانجامد؟
پاسخ اسکینر : یادگیری عین تغییرات رفتاری است و حتما باید به تغییر قابل مشاهده بیانجامد
چه تغییراتی به یادگیری منتهی می شود؟
تغییراتی که پایدار است
در نتیجه رشد نباشد
در نتیجه عواملی همچون خستگی و اثر دارویی نباشد
در نتیجه تمرین و تجربه باشد
در نتیجه حالات موقتی زودگذر نباشد
آیا یادگیری و عملکرد با هم متفاوتند؟
بله
واژه بالقوه در تعریف یادگیری به همین موضوع اشاره دارد
یادگیری می تواند بالفعل نباشد
اگر بالفعل باشد عملکرد را نشان می دهد
مثلا ممکن است کسی شنا را یاد بگیرد اما تا زمانیکه در استخر قرار نگیرد شنا را نشان نمی دهد ( عملکرد ).
ملاک یادگیری تمرین و تجربه است
هر رفتاری که به مقدار بیشتر تحت تاثیر تمرین و تجربه باشد ارزش بیشتری برای یادگیری دارد
رفتار بازتابی و غریزی یادگیری نیست
رفتارهایی همچون مهاجرت پرندگان ، لانه سازی و … یادگیری به حساب نمی آیند
رشد حرکتی کمتر تحت تاثیر تمرین و تجربه است و در نتیجه یادگیری نیست
تفاوت یادگیری با تفکر
تفکر عبارتست از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت.
تعریف یادگیری با رویکرد شناختی :
در رویکرد رفتاری ملاک یادگیری پاسخ و برونداد است
مبانی فلسفی رویکردهای نظری یادگیری
اصول کسب معرفت در خردگرایی
خرد ، تنها منبع کسب معرفت است
فهم یعنی ادراک معرفت از طریق خرد
رابطه بین تصورات مختلف بر اساس بازنمایی معرفت صورت می گیرد
همه دانش ما ریشه در تجربه حسی ندارد
حقایق بدیهی از طریق حواس آموخته نمی شوند بلکه بطور شهودی درک می شود
اصول کسب معرفت در تجربه گرایی :
منبع معرفت تجربه است
مفاهیم حاصل تاثرات حسی هستند
معرفت از طریق اصول تداعی مجاورت ، مشابهت و تضاد به دست می آید
نظریه های یادگیری و شیوه های معرفت شناسی
تجربه گرایی
نظریه های یادگیری که تحت تاثیر دیدگاه خردگرایی هستند عبارتند از :
روانشناسی گشتالت
نظریه پیاژه
نظریه نوپیاژه ای ها
پردازش اطلاعات
رویکردهای روانشناسی شناختی
به نظریه های فوق نظریه های شناختی یادگیری می گویند
برخی از نظریه ها را براحتی نمی توان در گروه های فوق قرار داد
از جمله این نظریه ها، نظریه تولمن و بندور است
در روانشناسی جدید مرز بین دیدگاه های رفتاری و شناختی به وضوح مشخص نیست
تفاوت بین نظریه های یادگیری در جامع بودن و یا جامع نبودن موضوع مورد مطالعه و دقت در روش است
موضوع های مورد مطالعه در نظریه های یادگیری :
مطالعه اینکه آیا یادگیری حد و مرزی دارد
تمرین چه نقشی در یادگیری دارد
تقویت و تنبیه چه تاثیری بر یادگیری دارد
درک و بینش چه نقشی در یادگیری دارد
آیا یادگیری چیزی به یادگیری چیز دیگر کمک می کند
فراموشی چگونه رخ می دهد
نظریه های یادگیری رفتاری و شناختی در مسایل زیر با یکدیگر اختلاف نظر دارند :
تعامل و تقدم ذهن در برابر بدن
یکپارچگی تجربه ها در برابر مجزا بودن آنها
جبرگرایی در برابر انتخاب فعال
میانجیهای پیرامونی در برابر میانجیهای مرکزی
فراگیری عادت در برابر فراگیری ساختهای شناختی
کوشش و خطا در برابر بینش در مساله گشایی
ضرورت یا عدم ضرورت تقویت
یادگیرنده منفعل در برابر یادگیرنده فعال
انتقال آموزش بواسطه عناصر همانند یا بوسیله اصول آموزی
با توجه به تاکید دیدگاه های رفتاری و شناختی بر موضوعات فوق ، این دیدگاه ها از همدیگر قابل تمیز هستند.
نظریه ادوین ری گاتری
مهمترین مشخصات عمومی نظریه گاتری
به نظریه پاولف و ثرندایک شباهت دارد
صورت عینی روانشناسی تداعی گرای محرک-پاسخ است
از بازتابهای شرطی پاولف استفاده می کند
نظامی است عملی و کاربردی (مانند ثرندایک)
در نحوه تفسیر یادگیری با نظریه های پاولف و ثرندایک متفاوت است
نام نظریه گاتری ، نظریه یادگیری مجاورتی است
گاتری و دیگر نظریه پردازان
گاتری اصل فرعی جا به جایی تداعی ثرندایک را سنگ بنای نظریه خودش قرار داد
گاتری قانون اثر ثرندایک را بطور کلی رد کرد
گاتری تحت تاثیر اصل تاخر واتسون بود
گاتری تحت تاثیر بازتاب های شرطی پاولف بود
از نظر گاتری تنها قانون یادگیری ، مجاورت است
اصلی که مورد تاکید اصول تداعی گرایی است
تنها قانون یادگیری
مجاورت اساس یادگیری است
تر کیبی ازمحرک ها در نخستین همایندی حداکثر تداعی را کسب می کنند
یادگیری یک کوششی است
یادگیری حاصل مجاورت یک الگوی تحریکی و یک پاسخ است
تنها با یک بار همایندی محرک ها و پاسخ یادگیری کامل می شود
محرک های ناشی از حرکت
از نظر گاتری ممکن است بین یک رویداد محیطی یک پاسخ فاصله باشد
این فاصله را محرک های ناشی از حرکت حل می کند
اینگونه محرک ها از حرکات بدن سرچشمه می گیرند
پس از آنکه پاسخی بوسیله یک محرک بیرونی ایجاد گردید آن پاسخ می تواند برای پاسخ بعدی نقش محرک را ایفا کند
در این حالت شرطی شدن بین محرک های ناشی از حرکت و رفتار است
نقش تمرین بر عملکرد
از نظر گاتری تمرین نقشی در یادگیری ندارد
سه مفهوم عمل ، حرکت و مهارت وجود دارد
تمرین عمل را بهبود می بخشد اما تاثیری بر حرکات ندارد
یادگیری حرکات یا انقباض های ساده ماهیچه ایی به صورت همه یا هیچ است
عمل از تعداد زیادی حرکت تشکیل می شود
مهارت از تعداد زیادی عمل تشکیل می شود
خاموشی و فراموشی
از نظر گاتری خاموشی ناشی از بازداری تداعی است
خاموشی حاصل یادگیری پاسخ های متفاوت و ناهمساز است
عامل فراموشی از نظر گاتری تداخل است
فراموشی در یک کوشش و خطا اتفاق می افتد
فراموشی خود یک یادگیری تازه است
یادگیری تازه (بازداری پس گستر) عامل فراموشی است
روش های ترک عادت از نظر گاتری
روش تحمل: ارائه ضعیف محرک تا قدرت فراخوانی پاسخ را نداشته باشد
به روش تحمل روش آستانه ایی نیز می گویند
روش فرسوده سازی یا غرقه سازی: نشانه را آنقدر تکرار کنیم تا خستگی در پاسخ راه یابد
روش شرطی شدن تقابلی یا بازداری تقابلی
در این روش محرک را مواردی ارائه می کنیم که سایر ویژگیهای موقعیت موجب بازداری پاسخ نامطلوب می شود
مفهوم تقویت و تنبیه
تقویت در ایجاد یادگیری تاثیری ندارد
پاداش رفتار را نیرومند نمی سازد بلکه از تداعی تازه جلوگیری می کند
تقویت فقط از یادگیری زدایی جلوگیری می کند
تنبیه از طریق تداعی صورت می گیرد
تنبیه به این دلیل که باعث پاسخ تازه می شود موثر است
تنبیه زمانی موثر است که به رفتار ناهمساز منجر شود
مفهوم محرک های نگهدارنده
عبارت است از هرگونه منبع تحریک که تا انجام نوعی عمل خاص ادامه می یابد
محرک های نگهدارنده ارگانیسم را تا رسیدن به هدف فعال نگه می دارد
گرسنگی تحریک درونی ایجاد می کند که تا غذا خوردن ادامه می یابد
بعد از رسیدن به هدف تحریک درونی حذف می شود
سائق های فیزیولوژیک یک منبع مهم برای محرک های نگهدارنده هستند
مفهوم قصد
پاسخ هایی که به محرک های نگهدارنده شرطی می شوند قصد نام دارد
چون برای مدتی یعنی تا زمان کاهش سایق ادامه می یابد
زنجیره رفتاری وابسته به محرک های نگهدارنده دارای ارتباط درونی است
رفتار ایجاد شده به وسیله محرک های نگهدارنده ممکن است هدفمند و از روی قصد باشد
قصد را می توان با قون مجاورت تبیین کرد
نظریه گشتالت
خاستگاه این نظریه کشور آلمان است
مهمترین رهبران این نظریه ورتهایمر ، کافکا و کهلر هستند
این نظریه در رویکرد خردگرایی قرار دارد
گشتالت به معنای کل ، هیئت و یکپارچه است
موضوع مورد مطالعه در این مکتب ادراک است
یادگیری حاصل قوانین سازمان ادراکی هستند
ادراک در ارتباط با حل مساله مطالعه گردید
آزمایش کهلر و نتایج آن
حل مساله از طریق بینش صورت گرفت
آزمایش و خطا تاثیری در حل مساله نداشته است
بینش یعنی درک ناگهانی به راه حل یک مساله
حیوان مورد آزمایش "می اندیشد"
یادگیری به صورت "تجربه کشف ناگهانی" صورت می گیرد.
تکرار موفقیت آمیز عملی که بدنبال بینش می آید یادگیری بینشی نام دارد
گشتالت و دیگر نظریه پردازان
گشتالتیها با ثرندایک اختلاف نظر دارند
در مکتب گشتالت بر نقش زمینه و سازمان یابی تاکید می شود
آنچه در حافظه انبار می شود چیزی جز رد رویدادهای ادراکی نیست
سهولت و دشواری یادگیری تابع ادراک است
قانون اثر و قوانین تداعی در ایجاد یادگیری نقشی ندارند
بر خلاف نظریه پردازان رفتارگرا ، اعتقاد بر این است که یادگیری تدریجی نیست
اختلال
هر اختلالی که در آن موفقیت تحصیلی فرد با توجه به سن و آموزش و هوش، براساس آزمون های معیار خواندن و نوشتن و محاسبه از آنچه انتظار می رود بسیار کمتر باشد، اختلال یادگیری توصیف می شود.
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه می شوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمی گنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزن شان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت می کنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار می کنند. درخانه نیز یاری های لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار می کنند به خوبی انجام می دهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانش آموزان، می توان آن ها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می شود، اختلال دارند که این اختلال می تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیت های ادراکی، آسیب دیدگی های مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و خوانش پریشی را در بر می گیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیت های دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیت های محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده اند، شامل نمی شود.
ناتوانی های یادگیری با اصطلاح هایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد می کند که به شدت دچار ناتوانی های یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژه ای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوه های آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده می کنند. وظیفهٔ کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز ناتوانی های یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانی های یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانی های یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانی های یادگیری را به فراموشی و بی توجهی می سپاریم بر حسب درک ما از ناتوانی های یادگیری و نگرش اولیه حرفه ای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانی های یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربه گذشته و عمل کنونی به ما ثابت می کند که ناتوانی های یادگیری مفهومی چندرشته ای است و پیوند میان کارشناسان رشته های گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارت های لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارت های اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیری های زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که می تواند به پیچیدگی ناتوانی های یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. – تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگ ها و مزه های مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک موثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک موثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری موثر است.
– تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربه هایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
– تحریک زبانی
زبان به واسطه نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژه ای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدل های درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
– رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانی های یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان می دهد ناتوانی های یادگیری احتمالاً در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانی های یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلال های گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانی های یادگیری می شوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار می دارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه می کنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر می آید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریه های یادگیری
* نظریه های کارکردگرایی
* نظریه های تداعی گرایی
* نظریه های شناختی
* نظریه گشتالت
* نظریه ژان پیاژه
* نظریه های نوروفیزیولوژیک
* نظریه های تکاملی
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز ناتوانی های یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانی های یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانی های یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانی های یادگیری را به فراموشی و بی توجهی می سپاریم بر حسب درک ما از ناتوانی های یادگیری و نگرش اولیه حرفه ای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانی های یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربه گذشته و عمل کنونی به ما ثابت می کند که ناتوانی های یادگیری مفهومی چندرشته ای است و پیوند میان کارشناسان رشته های گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارت های لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامه آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارت های اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیری های زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که می تواند به پیچیدگی ناتوانی های یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. – تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگ ها و مزه های مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک موثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک موثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری موثر است.
– تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربه هایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
– تحریک زبانی
زبان به واسطه نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژه ای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدل های درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
– رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانی های یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان می دهد ناتوانی های یادگیری احتمالاً در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانی های یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلال های گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانی های یادگیری می شوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار می دارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه می کنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر می آید هر گونه نتیجه گیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
آموزش فرایندی اختلال یادگیری
* مقدمه
* مبحث اختلالات یادگیری یکی از مباحث عمده در حوزه روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی می باشد که از دهه های دوم و سوم قرن بیستم در کشورهای پیشرفته جهان مورد توجه بوده و در کشور ما نیز در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. اگر شما در کلاس تدریس کرده باشید، بدون شک گاه گاه دانش آموزانی در کلاس شما بوده اند که با وجود این که تدریس شما برای همه ی کلاس یکسان بوده است، در یک یا چند درس از دیگر شاگردان کلاس عقب می افتادند. آیا این شاگردان عقب مانده ذهنی بودند؟ غالبا عقب ماندگی ذهنی اولین تصوری است که به ذهن بیشتر معلمان در مورد چنین شاگردانی خطور می کند و البته این تصوری بود که متاسفانه در گذشته بر نظام آموزشی ما حاکم بوده است با بررسی ها و تلاش های صاحبنظران، روان شناسان و معلمان دلسوز این کودکان جایگاه خود را یافتند و از برچسب عقب ماندگی و کودن بودن رها شدند.
* شناسایی به موقع و صحیح این دانش آموزان و اجرای برنامه های آموزشی و ترمیمی دقیق و سازمان یافته توسط مربیان و حمایت بی دریغ خانواده های آنان می تواند در مدت زمان مناسبی مشکلات یادگیری آنها را کاهش دهد شناسایی صحیح مستلزم آگاهی و شناخت کافی معلمان از مباحث اختلالات یادگیری، انواع و ارزیابی آن می باشد.
* این مجموعه می تواند در بالا بردن سطح آگاهی آموزگاران عزیز موثر باشد. امیدوارم آموزگاران دلسوز با اظهار نظرهای ارزنده خود ما را در تهیه هر چه بهتر و کامل تر مجموعه های بعدی یاری رسانند.
تعریف اختلال یادگیری
* کودکان مبتلا به اختلال یادگیری گروه نامتخانسی را تشکیل می دهند. یک وجه مشترک که در بین آنها وجود دارد این است که همگی در یادگیری دروس مدرسه دچار اشکال می باشد. با این حساب اختلال یادگیری عبارت واحدی است که برای تعریف در همه انواع متفاوت مسایل یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد.
* اصطلاح کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری ویژه شامل آن عده از کودکان است: که در یک با چند فرایند روانی اساسی در فهم و کاربرد زبان دچار اشکال می باشند. این ناتوانی ممکن است خود را در کارهایی نظیر ناتوانی در گوش دادن، فکر کردن، سخن گفتن، خواندن، نوشتن، هجی کردن نشان دهد.
* اختلالهای یادگیری، تقریبا به طور همیشگی به افت تحصیلی منجر می شود اما این بدان معنا نیست که کودک دچار افت تحصیلی دارای اختلال یادگیری می باشد عوامل متعددی در افت تحصیلی نقش دارند که اختلال یادگیری تنها یکی از آنها می باشد.
* علل افت تحصیلی
* علل برونی علل درونی
* نداشتن فرصتی برای یادگیری عقب ماندگی ذهنی
* وضع بد فرهنگی نقایص حسی
* وضع بد اقتصادی آشفتگی عاطفی جدی
* آموزش غیر کافی ناتوانی های یادگیری
طبقه بندی اختلال یادگیری
* رشدی – درسی ( تحولی )
* اختلال های یادگیری رشدی را می توان انحرافی از رشد طبیعی در عملکرد روانی و یا زبانی تلقی نمود. اغلب این اختلال ها به پردازش اطلاعات مربوطند. یعنی روشی که فرد از طریق آن داده های حسی را دریافت و تعبیر و تفسیر می کند
* 1- اختلالات توجهی
* 2- اختلالات حافظه ای
* 3- اختلالات ادراکی – حرکتی
* 4- اختلالات فکری یا ذهنی
* 5- اختلالات زبانی
* الف) توجه یکی از فرایندهایی است که در نمونه پردازش اطلاعات به عملکرد اجرایی وابسته است برای یادگیری وظیفه ای که در دست داریم " توجه کردن " یک عامل پیش نیاز است این حالت عبارت است از توانایی انتخاب از میان انگیزه های متضاد و متعددی که همیشه ما را در برگرفته اند.
* راس می گوید: توجه انتخابی به ما کمک می کند تا تعداد محرکاتی را که در زمان واحد پردازش می کنیم محدود نمائیم. و اختلال در توجه عبارت است از:
* نتیجه تاخیر رشد در قابلیت استفاده و نگهداری توجه انتخابی
* کودک مبتلا به اختلال توجهی در یک زمان به تعداد زیادی از محرک ها توجه می کند. چنین کودکی همیشه در حال حرکت است حواسش پرت است نمی تواند توجهش را به مدت کافی برای یادگیری متمرکز کند و قادر نیست توجه خود را به طوری هدفدار به چیزی معطوف نماید.
اختلالات حافظه ای
* منظور از اختلال حافظه ای، ناتوانی در به یاد سپردن چیزهایی است که می بینیم یا می شنویم و یا تجربه می کنیم. کودکان مبتلا به دشواری های حافظه ای بصری می توانند در یادگیری خواندن با روشی که بر یادآوری شکل بصری کلمه ها تکیه دارد با اشکال مواجه شوند.
* ادراک بینایی و شنوایی و اختلال های ادارکی – حرکتی
* اولین گام در نمونه پردازش اطلاعات به حساب می آید. کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری که در کار ادارک بینایی با مشکل مواجه می شوند ممکن است نتوانند علایم راهنمایی، فلشهای مشخص کننده جهات، کلمه های نوشته شده و یا سایر علایم بصری را بفهمند. آنها ممکن است قادر نباشند معانی تصویری یا اعداد را درک کرده و به مفاهیم این علایم پی ببرند. یک مثال جالب در این رابطه مربوط به پسر بچه ای بود که با وجود برخورداری از دید کافی قادر به شناسایی همکلاسان خود از طریق بصری نبود او می توانست همکلاسان را از طریق صدای آنها و یا هنگامی که نامشان را اعلام می کردند بشناسد اما قادر نبود بین مردم و اشیایی که می دید و معانی آنها ارتباط برقرار کند.
* کودکان مبتلا به دشواری های ادراک شنوایی ممکن است در فهم و یا تعبیر زبان گفتاری عاجز باشند این کودکان اشیاء را تنها از طریق دیدن و خواندن تشخیص می دهند و نمی توانند موقعی که یک محرک واحد به صورت شفاهی ارائه می شود ( مانند توصیف شفاهی یک شیء و خواندن یک جمله با صدای بلند ) در برابر آن از خود واکنش نشان دهند.
* این ناتوانی در تفسیر کلمات گفتاری یک مشکل جدی است زیرا که مقدار زیادی از یادگیری ها بر سخنرانی و بحث مبتنی می باشند.
* اختلال های عملکرد ذهنی ( فکری )
* برای پردازش اطلاعات ما باید بتوانیم کارهای مختلفی درباره آن انجام دهیم. مثلا باید بتوانیم آنها را به خاطر بسپاریم، طبقه بندی کنیم، مسائلی را حل کنیم، استدلال کنیم، از قضاوت استفاده نماییم، تفکری نقادی داشته باشیم و از آن ارزشیابی کنیم.
* اختلال های زبانی
* اختلال های گفتاری شایع ترین ویژگی اختلال یادگیری در سطح کودکان پیش دبستانی است به طور کلی کودک قادر به صحبت نیست و نمی تواند مانند برادران و خواهران در سن مشابه سخن بگوید. علاوه بر این در برابر دستورالعمل ها و اظهارات شفاهی واکنش مناسب از خود نشان نمی دهد.
* ب) اختلال های یادگیری درسی ( تحصیلی )
* اختلال های یادگیری درسی به شرایطی گفته می شود که به میزان زیاد فرایند یادگیری دروسی مانند: خواندن، هجی کردن، نوشتن، و حساب را دچار مشکل می سازند. این اختلال ها موقعی در مدرسه نمایان می شوند که پیشرفت کودکان در مقایسه با توان بالقوه او در حدی پایین تر باشد.
* ارتباط موجود بین رشد و ناتوانی های یادگیری
* هنگام بررسی ناتوانی های درسی، آزمایش کنندگان همیشه این سوال را از خود به عمل می آورند که چرا این کودک نمی تواند خواندن ( یا هجی کردن، نوشتن، و حساب ) را با روشی که برای همه کودکان به کار می رود یاد بگیرد آزمایش کنندگان پس از طرح چنین سوالی سعی می کنند تا علل و عواملی را که به چنین وضعی انجامیده است چه داخلی و چه خارجی پیدا کنند اگر ناتوانی معلول عواملی نظیر عقب ماندگی ذهنی، یا آشفتگی عاطفی جدی، و یا عوامل طبیعی نباشد، آزمایش کنندگان مساله را در جایی دیگر نظیر سیستم پردازش اطلاعات، نقص توجهی، نقص حافظه ای و یا نقص زبانی جستجو می کنند.
* پژوهش ها نتوانسته اند بین اختلال های یادگیری رشدی و ناتوانی های درسی رابطه دقیقی پیدا کنند. دلیل این ناتوانی این است که مسائل رشد همیشه نمی توانند توانایی یادگیری را مانع شوند. خوشبختانه مردم قابلیت انعطاف دارند. ما قادریم خود را با مسایل متفاوت سازش دهیم یک کودک که دچار نقصی در حافظه بصری است ( یعنی در یادگیری کلمه ها بصورت کل خوانی با اشکال مواجه است ) اما قادر است از طریق گوش و شنوایی مطالب را فراگیرد، شاید بتواند از طریق روش اصواتی خواندن را یاد بگیرد. کودکی که در زمینه درک شنیداری با مشکل مواجه است می تواند نقص خویش را به وسیله یادگیری خواندن با روش دیداری جبران کند. با این حساب، وجود نقص در یک حوزه رشدی لزوما به ناتوانی های درسی نمی انجامد. در موارد بسیار نارسائی های یادگیری رشدی چندگانه ای لازمند تا یک اختلال درسی را به وجود آورند اگر ادراک بینایی و شنوایی هر دو نقص داشته باشند حتی برخورداری از یک هوش سرشار نیز نمی تواند نارسایی را جبران کند.
* میزان شیوع
* تعداد کودکانی که در سن مدرسه دچار اختلال یادگیری می باشند چند نفرند؟ پاسخ دادن به چنین سوالی که کار ساده ای نیست. مشکلی که در این جا وجود دارد مربوط به تعریفی است که از اختلال یادگیری به عمل می آوریم. وقتی که از اصطلاح افت تحصیلی به عنوان یک معیار استفاده می کنیم، رقم مبتلایان بیش از حد بالا می رود به هر حال اعتقاد ما بر آن است که تنها موقعی می توان دانش آموزانی را مبتلا به اختلال یادگیری دانست که آن ها نارسائی های در یادگیری رشدی داشته باشند ( مانند: نقایص موجود در توجه، حافظه، ادراک، تفکر، و زبان ) و این نارسائی ها خود را در افت تحصیلی کودک نشان دهند.
* علل و عوامل ایجاد کننده
* اول: علل
* از نظر آموزشی، علت شناسی یک نارسایی بندرت با درمان آن مرتبط است. مثلا، دانستن این مطلب که علت یک اختلال در یادگیری، آسیب مغزی و یا بد کاری مغزی است، برنامه آموزشی را تغییر نمی دهد. معلمان از یک برنامه منطبق بر رشد کودک استفاده می کنند به این معنی که کار خود را از جایی که کودک در آن قرار دارد شروع می کنند و سپس به او کمک می کنند تا نردبان رشد را پله پله طی کند.
* با وجود این، شناخت علل می تواند ارزشمند باشد. به عنوان مثال، یکی از معلمان به مدت چند ماه مشکل خواندن یک کودک را در یک برنامه توان بخشی مورد درمان قرار داده در حالی که چندی بعد معلوم شد که کودک مبتلا به التهاب گوش میانی می باشد. ( Otitis media ) این بیماری باعث شده بود که او در شنیدن و تشخیص صداها در آغاز کسالت با مشکل مواجه شود. اگر معلم علایم پزشکی این حالت را تشخیص داده بود می توانست کودک را به پزشک ارجاع دهد. با این حساب، برای معلمان کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری مهم است تا برای کمک به تشخیص و درمان یا علل هر اختلال آشنا شوند. علاوه بر این آن ها باید بدانند که در چه زمانی اطلاعات به دست آمده درباره علل کاربرد دارند.
* پژوهشگران سعی کرده اند تا عواملی را که توانایی یادگیری را محدود می نمایند، شناسایی کنند. برخی از شایع ترین این عوامل عبارتند از: بدکاری مغز، ارث و ژنتیک، تغذیه، سایر عوامل محیطی و نیز عوامل شیمایی.
* دوم: عواملی که بر اختلال های یادگیری اثر دارند
* شرایط جسمی، که می توانند توانایی یادگیری کودک را محدود سازند عبارتند از:
* نقایص بینایی و شنوایی، غلبه طرفی مفرط و جهت یابی فضایی، تصویر جسمانی ضعیف، پر جنبشی و سوء تغذیه.
* عواملی محیطی، به شرایطی گفته می شود که در خانه، جامعه و مدرسه به صورتی نامطلوب بر رشد طبیعی کودک در زمینه های اجتماعی، روانی و درسی تاثیر می گذارند. این عوامل مشتملند بر ضرب و جرح کودک، فشارهای خانوادگی، نقص های آموزشی و عدم تجاربی مفید در مدرسه. علی رغم این که این شرایط بر پیشرفت کودک تاثیری سوء دارند، اما مادام که شرایط محیطی به وجود نقص هایی در توجه، حافظه، و سایر فرایندهای شناختی نیانجامد نمی توان کودک را جزء مبتلایان به اختلال یادگیری به حساب آورد.
* عوامل انگیزش و عاطفی، نیز به اختلال های یادگیری کمک می کنند. کودکی که به هر دلیل قادر به یادگیری نمی باشد، انتظار موفقیت کمتری را از خود دارد. در انجام تکالیف تلاش نمی کند، و از عزت نفس پایینی برخوردار است. چنین نگرش هایی محرکات را کاهش داده و احساسات منفی درباره کارهای مدرسه در کودک به وجود می آورند. این الگوهای شکست به احساس درماندگی اکتسابی منجر می شود. یعنی کودک احساس می کند هیچ چیز نمی تواند از وقوع اتفاقات بد برای او جلوگیری کند.
* شرایط روانی، ( یا اختلال های یادگیری رشدی ) عبارتند از: نقص توجهی، نقص ادراک بینایی و شنوایی، اختلال های ادراکی – حرکتی، نارسایی های شناختی و تاخیر رشد زبانی و یا وجود نقص در آن. این شرایط روانی می توانند در بروز ناتوانایی های درسی عوامل موثری به حساب آیند.
* ملاک های تشخیص
* هنگامی تصمیم گیری درباره این که آیا یک کودک با اختلال یادگیری مواجه است، تصمیم ارزشیاب معمولا بر سه ملاک، تکیه دارد.
* 1- تفاوت بین استعداد های بالقوه کودک در پیشرفت تحصیلی او
* 2- عامل جدا سازی
* 3- ملاک آموزش های ویژه
* 1- ملاک تفاوت
* کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری تفاوت های فردی آشکاری، هم در حوزه های رشدی و هم در حوزه های درسی از خود نشان می دهند. ناتوانایی های یادگیری رشدی ابتدا در سطح پیش دبستانی و ناتوانایی های درسی در سطح مدارس ابتدایی مورد توجه قرار می گیرند.
* کودک مبتلا به اختلال یادگیری رشدی، ممکن است تفاوت های زیادی در توانایی های زبانی اجتماعی، حافظه ای و یا بینایی – حرکتی از خود نشان دهند.
* وجود همین تفاوت بین استعداد و پیشرفت واقعی است که برای شناخت کودک مبتلا به اختلال یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد.
* 2- ملاک جدا سازی
* اغلب تعاریف، کودکانی را که مشکل یادگیریشان را می توان به عواملی نظیری عقب ماندگی ذهنی، نقایص شنوایی و بینایی، آشفتگی عاطفی، یا در اختیار نداشتن فرصتی برای یادگیری توجیه نمود، از گروه مبتلایان به اختلال های یادگیری خارج می سازد. ملاک جدا سازی، بدان معنی نیست که کودکان عقب مانده ذهنی و یا کسانی که دچار نقص بینایی و یا شنوایی می باشند، نمی توانند اختلال یادگیری داشته باشند. منظور این است که این قبیل کودکان به خدمات چندگانه ای نیاز دارند.
* ملاک آموزش های ویژه
* کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری برای رشد خود به آموزش های ویژه ای نیاز دارند. کودکانی که به علت نداشتن فرصتی برای یادگیری از نظر آموزشی عقب مانده اند، می توانند از طریق روش های آموزشی معمولی و متناسب با سطح پیشرفت خود، یاد بگیرند. به عنوان مثال یک کودک نه ساله ای که هرگز به مدرسه نرفته و خواندن و نوشتن را یاد نگرفته، اما از ناتوانایی های شناختی و ادراکی طبیعی برخوردار است علی رغم وجود تفاوت بین استعداد و پیشرفتش به عنوان مبتلا به اختلال یادگیری شناخته نمی شود. چنین کودکی می تواند از طریق روش های آموزشی گام به گام یاد بگیرد و به آموزش های ویژه نیازی ندارد.
* اختلال یادگیری
* اختلال یادگیری یک مانع روانی یا نورولوژیک ( عصبی ) در مقابل زبان شفاهی یا نوشتاری و نیز رفتار ادراکی شناختی و یا حرکتی به حساب می آید. این مانع از طریق تفاوت های موجود بین توانایی های ویژه و میزان پیشرفت از یک طرف و تفاوت های موجود بین توانایی های کشف شده و پیشرفت تحصیلی از طرف دیگر تظاهر می کند.
* این مانع در اصل معلول عواملی نظیر عقب ماندگی ذهنی، نقایص حسی، مسائل عاطفی و یا در اختیار نداشتن فرصت هایی برای یادگیری نمی باشد و این مانع از چنان ماهیت و دامنه ای برخوردار است که کودک نمی تواند به علت آن از طریق روش های تدریس و مطالب درسی که برای اغلب کودکان مناسب است یاد بگیرد اما به آموزشی نیاز دارد تا از طریق آن به سطح استعدادهای بالقوه خود برسد.
* تشخیص
* روش شناسایی و تشخیصی که ما به کار می بریم برای کودکان پیش دبستانی و کودکانی که در سن مدرسه هستند. تا اندازه هایی متفاوت است. کودکان پیش دبستانی از طریق تفاوت های رشدی و یا نکات قدرت و ضعفی که در توانایی های رشدی آنها در اندازه گیری ها مشاهده شده اند تشخیص داده می شوند اما کودکان دبستان را از طریق تفاوت های موجود در بین استعدادهای بالقوه و پیشرفت تحصیلی شان در مدرسه شناسایی می کنند.
* سه نوع روش در تشخیص اختلال های یادگیری با هم در رابطه هستند، شناسایی کرده است.
* تفاوت های میان استعداد و پیشرفت
* در این نوع تفاوت، باید نمراتی را که دانش آموزان در تست های هوش و تست های پیشرفت تحصیلی کسب کرده اند با یکدیگر مقایسه کنیم.
*
* تفاوت های موجود در میان توانایی های شناختی
* منعکس کننده نکات قدرت و ضعف کودک در توانایی های رشدی می باشد. به عنوان مثال یک دانش آموز ممکن است از نظر عملکردهای ذهنی و توانایی های زبانی از مهارت کافی برخوردار بوده اما از نظر ادراک بینایی در سطحی ضعیف قرار داشته باشد.
* تفاوت های موجود در میان حوزه های پیشرفت
* منعکس کننده نکات قدرت و ضعف کودک در مهارت های درسی ویژه است. به عنوان مثال کودک ممکن است در ریاضیات خوب و در خواندن ضعیف باشد این وجوه اختلاف می تواند از تاثیرات متفاوت یک اختلال یادگیری رشدی ویژه بر پیشرفت درسی، نشات بگیرد. به عنوان مثال وجود یک اختلال در زبان احتمالا می تواند بر پیشرفت خواندن بیش از پیشرفت ریاضیات تاثیر باقی گذارد.
* کودکان پیش دبستانی
* این نکته بدیهی است که ما هر چه زودتر کودکان مبتلا به اختلال یادگیری را شناسایی کنیم زودتر خواهیم توانست یک برنامه درمانی را برای کمک به آنها آغاز کنیم نکته مهمتر این است که اگر بتوانیم کودکانی را که در خطر ابتلای به اختلال یادگیری می باشند تشخیص بدهیم ممکن است قادر باشیم از بروز این اختلال جلوگیری نماییم.
* تشخیص ناتوانایی های خواندن در کودکان پیش دبستانی مستقیما به رفتار کودک در انجام وظایف متناسب با سن او مرتبط است. این وظایف اغلب شامل مهارت های آمادگی است که قبل از شروع آموزش باید کودک قادر به انجام آن ها باشد مانند بریدن با قیچی، در دست گرفتن مداد، شریک شدن با همکلاسان در انجام یک کار و غیره. بعضی از کودکان در رشد حرکتی ظریف و درشت عضلات با اشکال مواجه می باشند. برخی دیگر در زبان گفتاری و توانایی های استدلالی ضعف دارند. وجود چنین ضعف هایی در پردازش اطلاعات می تواند در توان یادگیری کودک، توانایی برقراری ارتباط با دیگران و نیز سازگاری اجتماعی و عاطفی او تاثیر منفی داشته باشند.
* شایع ترین، اختلال ها در میان کودکان پیش دبستانی عبارتند از: تاخیر در رشد زبان، دارا بودن مهارت های ادراکی – حرکتی ضعیف و عدم توجه.
* در تشخیص کودکان پیش دبستانی، آزمایش کنندگان بر روش های زیر متکی هستند.
* مشاهدات والدین و معلمان، مقیاس های درجه بندی، تشخیص های بالینی غیر رسمی و تست های ملاک – مرجع.
* ناتوانی های گفتاری
* شایعترین اختلال یادگیری که در سطح کودکان پیش دبستانی مشاهده می شود، ناتوانایی های گفتاری است. برای تشخیص یک ناتوانی گفتاری متخصصان آموزشی و روان شناسی و گامهای گوناگون پیروی می کنند:
* 1- براساس مشاهدات والدین و معلم پیش دبستانی و یا هر دو رفتار گفتاری را تعریف می کنند.
* 2- با مراجعه به سوابق بهداشتی کودک، سعی می کنند تا علل ممکن را از نقطه نظر پزشکی پیدا کنند.
* 3- موقعیت خانوادگی را مورد بررسی قرار می دهند تا ببیند آیا در خانواده عاملی وجود دارد که به بروز ناتوانی کمک می کند.
* 4- آنچه را که کودک می تواند در یک حوزه مخصوص انجام دهد و یا کارهایی را که قادر به انجام آن نمی باشد، مشخص می نمایند.
* به عنوان مثال اگر کودک در اغلب حوزه ها خوب عمل می کند اما قادر به صحبت نمی باشد، گام بعدی این است که دریابیم آیا گفتار را درک می کند. چنان چه کودک گفتار شفاهی را نمی فهمد، گام بعدی می تواند کشف این نکته باشد که آیا توانایی تشخیص بین کلمات، صداهای حروف و صداهای شایع را در محیط دارد.
* منابع
* 1- آموزش و پرورش کودکان استثنایی – ساموئل ای کرک ، جیمز جی گالاکر – ترجمه مجتبی جوادیان
* 2- همایش دکتر تبریزی آمل، 24 و 25 تیر 1385 – 27 و 28 مرداد
وسواس فکری
*
* اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها ، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. برخلاف الگوهای کلیشه ای ، اختلال وسواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواس های فکری ، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد.
وسواس های فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری ، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص با هدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولا توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، اما مبتلایان ، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
نشانه های وسواس
گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال ، مبتلایان به وسواس امکان دارد در وارسی های مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است به صورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان ، خاموش کردن همه وسایل ، قرار دادن کلیدها در مکان خاص و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروب ها اجتناب نمایند.
بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیت های روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص ، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین ، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلال ها ، از قبیل بی اشتهایی عصبی ، پراشتهایی و جنون موکندن (کندن موها ، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال ، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دست ها بعد از مواجه شدن با میکروب ها امری طبیعی است.
آیا هر نوع توجه به پاکیزگی نشانه وسواس است؟
نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور ، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود ، و یا به جای کمک ، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین ، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد.
آنها آن قدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذاخوری و به همراه دوستان شان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
دریافت کمک
اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
اختلال وسواس فکری – عملی
* وسواسهای فکری و وسواسهای عملی چه چیزهایی هستند؟
* نشانه های وسواس
* دریافت کمک
* – وسواسهای فکری و وسواسهای عملی چه چیزهایی هستند؟
* اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. بر خلاف الگوهای کلیشه ای، اختلال و سواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواسهای فکری، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد. وسواسهای فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص باهدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولاً توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، امّا مبتلایان، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
نشانه های وسواس
* گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال، مبتلایان به وسواس امکان دارد در "وارسی های" مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است بصورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان، خاموش کردن همه وسایل، قرار دادن کلیدها در مکان (خاصی) و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروبها اجتناب نمایند. بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیتهای روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلالها، ازقبیل بی اشتهایی عصبی، پر اشتهایی و جنون موکندن (کندن موها، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
* خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دستها بعد از مواجه شدن با میکروبها امری طبیعی است.
* نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود، و یا به جای کمک، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد. آنها آنقدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذا خوری و به همراه دوستانشان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
* دریافت کمک
اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
* مقدمه
اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها ، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. برخلاف الگوهای کلیشه ای ، اختلال وسواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواس های فکری ، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد.
وسواس های فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری ، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص با هدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولا توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، اما مبتلایان ، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
* نشانه های وسواس
* گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال ، مبتلایان به وسواس امکان دارد در وارسی های مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است به صورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان ، خاموش کردن همه وسایل ، قرار دادن کلیدها در مکان خاص و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروب ها اجتناب نمایند.
بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیت های روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص ، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین ، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلال ها ، از قبیل بی اشتهایی عصبی ، پراشتهایی و جنون موکندن (کندن موها ، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال ، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دست ها بعد از مواجه شدن با میکروب ها امری طبیعی است.
* آیا هر نوع توجه به پاکیزگی نشانه وسواس است؟
* نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور ، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود ، و یا به جای کمک ، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین ، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد.
آنها آن قدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذاخوری و به همراه دوستان شان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
* دریافت کمک
* اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
* قبل از پرداختن به مسئله اختلال وسواس فکری – عملی ، یا به عبارت علمی ، اختلال وسواسی – جبری ، توصیف واژه اضطراب که در میان عامه ی مردم به نوعی شناخته شده است ضروری است. ضروری از این نظر که هر چند این واژه از دیرباز برای انسان آشنا بوده ولی مفهوم عمیق تر و علمی آن جهت توصیف بیماری مزبور مهم به نظر می رسد. این واژه نزد عموم به مفاهیمی چون نگرانی ، تشویش ، دلهره ، دستپاچگی و نظایر این اطلاق می شود. اما به واقع این مفهوم عبارت است از یک حالت انگیختگی هیجانی مفرط و غیر قابل کنترل در لحظه وقوع توسط فرد که دارای یک یا چند علامت عمده ی جسمی – روانی است؛ نظیر ، پریدگی رنگ چهره یا سرخ شدن چهره ، احساس گرم شدگی یا سردی در اندام خصوصاً دستها ، تنگی نفس ، لرزش لبها یا دستها ، احساس پیچش در ناحیه شکم ، حالت تهوع و استفراغ ، پرش گوشه چشمها و یا پلکها ، تندی ضربان قلب ، بروز اختلال در ارائه تکلم و علائمی چند از این دست.
* اما آنچه شرح آن بیان شد، علائمی چند است که لزوماً تمامی آنها در حالت اضطراب پدید نمی آید، آنچه لازم است در بروز اضطراب مطرح گردد این است که اضطراب ، خود در حالات عمیق تر ، طولانی مدت تر و گسترده تر تبدیل به شکلها و گونه های مختلفی می شود که اصطلاحاً به آنها طبقه ی اختلال های اضطرابی گفته می شود. به عبارتی اختلال های مختلفی پدید می آیند که ریشه همه ی آنها به طور مشترک بروز همان اضطراب است و یکی از عمده ترین اختلال های اضطرابی ، همان اختلال وسواس جدی است.
تشریح نوع اختلال
* در یک عبارت ساده اختلال وسواسی- جبری عبارت از وجود حداقل یک فکر اضطرابی در شخص است که نهایتاً منجر به بروز یک رفتار جبری در فرد می شود . فکر و رفتار در شخص ، غیر قابل کنترل بوده و شخص ناگزیر از تسلیم شدن در برابر آنهاست . نمونه ی شایع آن ، فکر آلوده بودن دستها در فرد است که وی را وادار می سازد به کـّرات دستهای خود را بشوید. اما این اختلال می تواند شکل خفیف تری نیز داشته باشد و آن هم وجود فکر وسواسی است که کمتر به عمل وسواسی تبدیل می شود.
* در این حالتِ فکر وسواسی یک فکر ، یک عقیده ، یک احساس و یا یک اندیشه، مزاحم و تکرار شونده است. مثلاً شخصی مدام به این مسئله اشتغال ذهنی دارد که ممکن است عملی انجام دهد که منجر به مرگ فرزندش شود یا مدام فکر مرگ مادرش به ذهنش خطور کند. نمونه هایی از افکار وسواسی عبارت اند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن ، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن ، آتش سوزی ، مسموم شدن خود یا مسموم کردن دیگران.
* متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت عملی حاد ظهور پیدا می کند نظیر شستن دست ها ، استحمام مکرر، بررسی ابزار مختلف نظیر شیر گاز ، پنجره ها ، کمدها و گنجه ها ، قفل در و …
علل زمینه ای بروز اختلال
* در تشریح ساده و کلی علل بروز اختلال ، بایستی اشاره نمود که این اختلال ها عمدتاً می تواند ثانوی ، یعنی به دنبال یک اختلال دیگر در فرد مطرح باشند و یا این که به دنبال ، ناراحتی و اختلال دیگری پدید آید که مقصود ، افسردگی است. به عبارتی زمینه آن وجود افسردگی در فرد است که گاهی به دنبال این اختلال حادتر می شود. اما در مجموع ، عوامل رفتاری زیادی در بروز اختلال مطرح هستند که به طور عمده بدانها اشاره می شود:
* 1- عوامل زیست شناسی نظیر عوامل عصبی مغز ( ناقلهای شیمیایی) ، عوامل وراثتی و عوامل هورمونی
* 2- عوامل رفتاری
* 3- عوامل روانی – اجتماعی
* در تشریح کلی عوامل مطرح شده باید گفت که وجود فرد یا افرادی مبتلا به اختلال های خلقی و یا اضطرابی در خانواده ی گروه 1و 2 می تواند زمینه ای برای بروز اختلال در فرزندان باشد ، اما جدای از این بُعد ، یکی از مهمترین عوامل ، وجود عوامل رفتاری است. نقش رفتاری والدین در تربیت اصول رفتاری کودک ، در بروز این اختلال بسیار موثر است. به طور طبیعی والدین در تربیت کودک خود نقش مستقیم تر و عمیق تری بازی می کنند. این نقش در ابعاد افراطی تسلط گرایانه ، اجباری و دستوری و طی تکرارهای مکرر و خصوصاً هنگامی که کودک را ناگزیر از انجام آن می سازند ، می تواند زمینه ساز بروز اختلال ، در فرد گردد.
* برای نمونه در یکی از تحقیقات که درباره ی رفتار کودک ، در سال 1999 ارائه شد ، به الگوهای رفتاری والدین در شکل گیری رفتار وسواسی کودکانی اشاره شد که در آن مُبادی آداب بودن والدین ، توجه به نکات پیش پا افتاده ، تاکید به انجام دقیق اکثر عملکردها، رعایت نظم و انضباط ، اصول بهداشتی ، کنترل روابط ، روابط محدود ، دقت در رعایت شست وشو ، در حد بسیار افراطی مد نظر بوده است .
* اما در عوامل روانی- اجتماعی به مفاهیمی چند از جمله روانکاوی ، یادگیری های اجتماعی و خودارزیابی اشاره می شود. به طور خلاصه از دیدگاه روانکاوی در زمینه ی اختلال به تاکید و تثبیت رفتارهای اولیه در دوران رشد جنسی کودک که اصطلاحاً دوران مقعدی است اشاره شده است . گفته می شود که یک مادر کمال گرا در تاکید و کنترل شدید کودک جهت کنترل مدفوع خود در آن سنین و سپس ارائه تربیت به صورت کمال گرایانه یعنی هر چیزی در حد بسیار دقیق و مطلوب خود ، می تواند شخصیت وسواسی را پدید آورد. چنانچه توجه دادن کودک به رفتارهای وسواسی محیط ، نظیر رعایت اصول اخلاقی در حد بسیار بالا، رعایت اصول ارتباطی ، کنترل نظم و انضباط و سعی او به کامل بودن در حد بسیار ایده آل و عواملی چند از این قبیل که الگوهای محیطی فرد را تشکیل می دهند، شخصیت وی را به سوی بروز عوامل وسواسی سوق می دهد. خودارزیابی نیز به دنبال همین رفتارها ، مبتنی بر این اندیشه می شود که شخص برای پذیرفته شدن بایستی تمامی خصائص مزبور را در حد کمال در خود ایجاد نماید و این تنها عامل پذیرش وی در جمع ، والدین و جامعه است که خودِ این ارزیابی منجر به ایجاد شخصیت وسواسی می گردد.
عوامل پیشگیری کننده
* مهمترین و ساده ترین عمل پیشگیری کننده ، توجه مناسب و معتدل به ایفای نقش تربیتی برای کودک است. این که از ارائه ی عوامل تربیتی و اِعمال فشار شدید جهت شکل دادن آداب و اصول در رفتار کودک خودداری نمود. اما در بزرگسالی پس از بروز افکار وسواسی و یا جبری و حتی وسواسی – جبری آنچه جهت کنترل و رفع این مشکل مهم است در چند بخش کوتاه قابل ذکر است. در ابتدا آنچه مهم است شناسایی ، ارزیابی شدن ؛ مدت افکار وسواسی یا اعمال جبری و یا اختلال وسواسی – جبری است.
* در یک مفهوم کلی اگر هر یک از این حالات در حدی نیست که به فعالیت های فردی و اجتماعی و در مجموع عملکردی فرد آسیبی وارد می کند و فرد به فعالیت های فردی و اجتماعی خود به راحتی ادامه می دهد، این حالت شکل بسیار خفیفی بوده و با فعالیت هایی چند ، قابل مقابله می باشد . گاهی اوقات علت ها لزوماً مستقیماً با فکر یا عمل وسواسی در ارتباط نیستند مثلاً وجود اختلاف بین زن و مرد در مدت های طولانی و بروز نگرانی از طرد شدگی در زن توسط همسرش می تواند او را وادار به رفتارهای وسواسی شدید در نظافت خانه نماید و یا این عمل می تواند در توجه بیش از حد به نظافت کودک و خانواده منجر شود. پس در ابتدا یافتن علت یا علل بروز اضطراب و گام برداشتن در جهت آن می تواند مفید باشد. بیکاری و خالی بودن از فعالیت های فکری و عملی مناسب در زندگی روزمره می تواند فضای مناسبی برای بروز افکار وسواسی باشد. به عبارت کلی باید دید آیا شخص فعالیت های هدفمند کوتاه مدت یا بلندمدت در زندگی روزمره ی خود دارد یا خیر و آیا بدانها می پردازد؟
* پس بی هدفی و غیر فعالی از عوامل زمینه ساز برای بروز افکار وسواسی است . وجود فعالیت های مکرر و تنشهای روزمره ی بسیار و عدم رفع تنشها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی باشد . تنهایی و انزوا ، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج ، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد ، خود به تدریج می تواند اضطراب زا و موجد افکار وسواسی باشد. همین امر به نوعی در خصوص اعمال وسواسی صادق است. یک نکته ی رفتاری این که شخص مبتلا به رفتارهای وسواسی می تواند رفتارهای مزبور را در یک دفترچه ی کوچک یادداشت و عمل به آن را نیز یادداشت نماید . مثلاً کسی که در وارسی قفل در وسواس دارد می تواند هنگام خروج از در بلافاصله قفل کردن آن را یادداشت نماید و هنگامی که در مسیر حرکت خود فکر وسواسی به سراغ وی می آید ، به یادداشت خود مراجعه کند . این عمل باعث می شود نگرانی وی مرتفع و عمل وسواسی کنترل گردد.
* اما هنگامی که هیچ یک از این توصیه ها کارساز نیست و فکر یا عمل وسواسی کماکان وجود داشته و روز به روز نیز شدت می یابد و یا در فرم خفیف تر در همان حالت باقی می ماند ، در این صورت لزوم رجوع به متخصصین روان شناسی و مشاوره با آنها در زمینه مشکل مورد نظر مطرح می گردد. در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد.
* تعریف اختلال بیش فعالی
یکی از اختلالات دوران کودکی است که دارای 18 نشانه است. اگر کودکی 6 نشانه از 18 تا را داشته باشد به عنوان کودک بیش فعال شناخته می شود. بعضی از علائم باید قبل از 7 سالگی آغاز شده باشند. این اختلال سه دسته نشانه دارد:
* 1- بی توجهی یا نقص تمرکز
* 2- بیش فعالی
* 3-تکانشگری(بی مهابا بودن)
*
* علت بیماری: علت آن بیشتر به نقص در تکامل سیستم اعصاب مربوط می باشد. توارث و ژنتیک در این بیماری 80-70./. نقش دارند.
* سیر: بهبودی در صورت وقوع بین 14-12 سال رخ می دهد و بهبودی قبل از12 سال نادر است. در 40 تا 60 در صد علایم تا بزرگسالی ادامه می یابد.
* اختلالات همراه: اختلال وسواس اجباری، اختلال تیک، اختلال خلقی، اختلال یادگیری، اختلال افسردگی و اضطراب.
* درمانها: 1- تجویز دارو،2- آموزش والدین، 3- آموزش معلمان، 4- فراهم کردن کلاسهای مخصوص.
* تجویز دارو: ریتالین داروی اصلی است. سایر داروها عبارتند از: رسپیریدون، اتوماکستین، دگزامین.
* آموزش مدیریت فرزند پروری به والدین
*
*
*
* رابطه والد- کودک: ایجاد انگیزه در والدین برای افزایش تعاملات مثبت و برقراری فضای صمیمیت و احترام
* مهارت های مقابله با مشکلات رفتاری:
* -توجه کردن
* -پاداش دادن
* -نادیده گرفتن
* -دستور دادن
* -استفاده درست از محروم سازی موقت
تغییر و اصلاح رفتار
*
* قدم اول:تعریف رفتار
* -رفتار ساده باشد نه پیچیده
* -رفتار واضح باشد نه مبهم
* -رفتار مثبت باشد نه منفی
* قدم دوم: افزایش رفتار مثبت است که شامل:توجه به رفتار مثبت و تشویق رفتار مثبت است.
*
* تشویق رفتار مثبت:
* 1- تشویق های اجتماعی که شامل پاداش های کلامی، فیزیکی و فعالیتی می باشند.
* 2- پاداش های غیر اجتماعی که شامل اشیاء دلخواه مانند خریدن اسباب بازی است.
* 3- برنامه ریزی برای فعالیت های خوشایند و مراقبت از خود
* ایجاد رفتارهای مثبت از طریق آموزش جدول رفتاری(جدول ستاره)
* مراحل:
* -تعیین رفتارهای مثبت
* -درجه بندی میزان وقوع رفتار
* – تهیه لیست جوایز
* -تعیین تعداد ستاره هایی که معادل گرفتن جایزه است
* -رسم جدول و توضیح قانون جدول
*
* انواع رفتارهای نامطلوب
*
*
*
*
* 1- رفتارهای خطرناک
* 2- رفتارهای آسیب زا
* 3- رفتارهایی که تهدیدی برای حقوق دیگران هستند.
* 4- رفتارهای توجه طلبی
* نادیده گرفتن:
* هیچ تماس فیزیکی
* هیچ تماس یا ارتباط کلامی
* هیچ تماس چشمی
* دستور دادن:
* 1- دستورات امری باشد.
* 2- به صورت سوالی مطرح نشود.
* 3- دستورات به صورت واضح بیان شوند.
* 4- زنجیره ای نباشند.
* 5- هنگام دستور دادن بحث های فلسفی و استفاده از احساسات صورت نگیرد.
* 6- متناسب با توانایی کودک باشند.
* 7- پیامد داشته باشند.
پیامد منفی برای رفتارهای نامطلوب
انواع پیامدهای منفی:
* 1- پیامد طبیعی
* 2- پیامد قراردادی
* 3- محرومیت(جریمه)
* 4- زمان سکوت
* بطور کلی نظریه ای یادگیری به دو دسته تقسیم می شوند:
* نظریه شرطی
* نظریه های شناختی
*
* الف: نظریه شرطی: (رفتارگرایانه) در این نگرش یادگیری عبارت است از ایجاد و تقویت رابطه بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی ـ روانی انسان.
*
* ب: نظریه شناختی: یادگیری ناشی از شناخت ادراک و بصیرت است از دیدگاه شناختی یادگیری جدید با ساختهای قبلی او تلفیق می شود یادگیری برای انسان یک فرایند دائمی است انسان دائماً محیط را جستجو می کند و روابط علتی ـ معلولی بین پدیده ها را کشف کرده و می شناسد.
*
* تفاوت بین این دو نظریه: 1- میانجیهای پیرامونی در مقابل میانجیهای مرکزی، در نظریه های شرطی پاسخ بصورت حرکت واکنش محیطی عضلانی و مانند آن است ولی در نظریه شناختی فرآیندهای مرکزی نظری، از قبیل خاطره ها، انتظارات و… عامل ایجاد در رفتار هدف جویانه است. در نظریه شناختی یادگیری نتیجه کسب ساختمانهای شناختی است ولی در شرطی نتیجه عادت است.
تعریف کود کان تیزهوش
کودکان تیزهوش یاپرتوان برخلاف سایر کودکان استثنایى ممکن است در تمام دوران زندگى خود شناخته نشوندو کسى به نبوغ ذاتى آنان پى نبرد. بسیارى از انواع کودکان استثنایى به سهولت حتى ازطرف افراد عادى مشخص مى شوند . یک کودک نابینا یا عقب مانده ذهنى به زودى از روزهاوماه هاى اول زندگى، توسط اطرافیان تشخیص داده مى شود و از همان موقع اطرافیان درصدد چاره جویى یا لااقل مراجعه به پزشک، مدرسه و مربى متخصص برمى آیند. ولى کودک تیزهوش چون علامت مشخصى ندارد و از طرفى کمتر کسى با روحیه و رفتار او آشنایى داردممکن است سال ها و حتى تا پایان زندگى شناخته نشود. نبوغ نباید الزاماً در تمامرشته ها وموضوعات در کودکى ظاهر گردد. چه بسا کودک تیزهوشى که در برخى از رشته هااز استعدادى شگرف برخوردار است در بعضى از دروس یا مطالب در حدى عادى و متوسط رشدنماید. لذا نباید تصور کرد که کودکى تیزهوش است که در تمامى جهات مستعد و پرتوانباشد. به طور کلى مى توان گفت نخستین شرط تیزهوشى داشتن هوش بهرى (IQ) حدود بیش از ۱۳۰است و در جوار این بهره هوشى ممتاز، قدرت خلاقه، توانایى در استدلال و ابتکاردر کار رانیز باید در نظر گرفت. زودرسى استعداد و علاقه به رقابت با کودکان بزرگترنیز از جمله مشخصاتى است که نزدکودکان تیزهوش دیده مى شود و اصولاً اینگونه کودکانو نوجوانان به جاىبازى با همسالان، بازى و مباحثه با همفکران را ترجیح مى دهند وبه همین سبب اکثراً در گروه سنى بزرگترها جایى براى خود باز مى کنند
بررسى عده اى از متخصصان از جمله کالاهان (Callahan)نشان دهنده آن است که تیزهوشى در بین پسران بیش از دختران است و به عقیده وى در یک گروه سنى عده مذکران باهوش ازمونث ها بیشتر است. ولى آیا به واقع تیزهوشى با جنسیت رابطه اى دارد یا نه نیاز به بررسى هاى بیشترى دارد و هنوز به ثبوت نرسیده است. چندین پژوهش از جمله تحقیق ترمن(Terman) حاکى از آن است که تیزهوشى در برخى جوامع و در مورد برخى ازگروه هاىاجتماعى ممکن است بیش از گروه هاى دیگر باشد و دنباله تحقیقات وى و مارتین نشان دهنده آن است که کودکان تیزهوش از نظر سلامت، و به خصوص جنب وجوش و داشتن انرژىبر کودکان هم سن وسال عادى خود برترى دارند. هیچ یک از این تحقیقات را نمى توان به عنوان اصلى ثابت یا واقعیتى تغییرناپذیر پذیرفت و ممکن است بررسى تحقیق در آینده جز آنچه ابراز شده است را ثابت نماید.
کودکان تیز هوش چه کسانی هستند ؟ آیا آن دسته از افرادی هستند که خلاقیت دارند و رهبران نسل آینده خواهند بود ؟
از نظر تعریف به کودکی تیز هوش گفته می شود که با کمک فکر و استدلا و استفاده از فرآیندهای ذهنی عالی بتواند قضاوت صحیح بکند و دارای استعداد خاص در کارهای خلاقه باشد. کودکان تیزهوش و با استعداد کسانی هستند که برطبق تشخیص افراد صلاحیتدار و اهل فن به دلیل استعدادهای برجسته خود قادر به عملکردهای عالی هستند. فردی گفته می شود که با ابتکار و توانایی خود بتواند از عهده ی کارهای ابداعی و اختراعی و برنامه ریزی های مهم که افراد دیگر از انجام آن عاجزند برآید و نظریات و کشفیات وی از لحاظ کیفی و کمّی قابل ارزش و خارق العاده باشدمنابع انسانی میهن ما به هیچ وجه محدودتر از منابع غنی طبیعی آن نیست.
ما درکشوری زندگی می کنیم که برای رسیدن به استقلال و پیشرفت همه جانبه در زمینه های فردی و اجتماعی ، علمی و فرهنگی به شخصیتهای رشد یافته و به دلهای بیدار و مغزهای اندیشمند و دستهای ماهر و توانا نیازمند است. چنین شخصیتها و مغزها و دلها و دستهایی باید تربیت شوند ، برای چنین منظوری ضروری است که متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسی و سایر دست اندر کاران آموزش و پرورش آنچه در توان دارند به کار گیرند و لزوم تعلیم و تربیت منابع انسانی کشورمان و بویژه کودکان تیزهوش و با استعداد را تبیین کنند و اشاعه دهند.
به طور کلی استعداد بیش از حد، کنجکاوی، وسواس و علاقه ی شدید به کارهای ابتکاری از خصوصیات افراد نابغه به حساب می آید همه ی ما می توانیم در ذهن خود فرد یا افرادی را که هوش بالایی دارند مجسم کنیم. ما تحت تاثیر دانش و مهارت های آنها قرار می گیریم و گاه متعجب می شویم که آنها چگونه می توانند با صرف کوشش بسیار کمی مطالب زیادی را یاد بگیرند. گاهی اوقات فکر می کنیم این هوش از کجا آمده است؟ آیا این هوش فقط ناشی از عوامل ژنتیکی است و یا والدین و معلمان این دانش آموزان برای شکوفایی هوش آنها تلاش کرده اند؟ آیا افراد دیگری در جامعه وجود دارند که از هوش بالایی برخوردار باشند ولی به دلایل زیادی هوش آنها کشف نشده و یا افزایش پیدا نکرده است؟
آنچه اهمیت دارد این است که معلمان باید با توجه به توانایی های دانش آموزان، کیفیت آموزش خود را بالاتر ببرند و راه هایی برای رشد توانایی ها و خلاقیت دانش آموزان فراهم کنند. زیرا بسیاری از این افراد در آینده دانشمندان، هنرمندان و اقتصاددانان جامعه خواهند شد. دانش آموزان تیزهوش به تنهایی نمی توانند توانایی های بالقوه ی خود را ظاهر کنند و هوش آنها به شکل ماده ی اولیه ای است که باید شکل بگیرد. در این مبحث تلاش می کنیم تا این افراد را بهتر کشف کنیم و بهترین شیوه ها را برای تحول آنها برگزینیم.
از دیدگاه سنتی تیز هوشی مبتنی بر هوش کاملی است که بوسیله یک تست هوشی وانفرادی اندازه گیری می شود.از تستهایی که معمولاً برای سنجش هوش بکار می رود ، می توان از آزمون هوشی استنفورد- بینه و آزمون هوشی تجدید نظر شده و کسلر که مخصوص کودکان ساخته شده است ، نام برد. از نظر سنتی ، کودکان تیز هوش شناخته می شدند که نمره آنها در آزمون استنفورد وکسلر از سطح بخصوصی بالاتر باشد یکی از تعاریفی که از تیز هوشی به عمل آمده و منحصراً بر مبنای هوشی صورت گرفته است ، تعریفی است که بوسیله لوئی ترمن و همکارانش در مطالعه کلاسیک خود ارائه داده اند .این تعریف که بر اساس بهره هوشی تحت عنوان مطالعات ژنتیک درباره تیز هوشی منتشر شده است. این تعریف در تحقیقات و برنامه های زیادی که مخصوص تیز هوشان اجرا شده است مورد استفاده قرار گرفته است اما در سالهای اخیر نارضایی گسترده ای در برابر کاربرد بهره هوشی بعنوان تنها عامل تعیین کننده در تعریف تیز هوشان به وجود آمده است.دلایلی که برای این نارضایی عنوان شده است ، عبارت است از :شناخت محدودیتهایی که در آزمونهای بهره هوشی وجود دارد ، مفهوم سازی مجدد از ماهیت هوش و تحقیقات و تفکرات جدیدی که درباره کیفیت وچگونگی هوش ارائه شده است.
کودک تیز هوش
کودکان تیزهوش یا پرتوان برخلاف سایر کودکان استثنایى ممکن است در تمام دوران زندگى خود شناخته نشوندو کسى به نبوغ ذاتى آنان پى نبرد.
یک کودک تیزهوش موجودى است که عوامل ارثى و محیطى او را به صورت فردى پیچیده، استثنایى و باهوش تر از افراد عادى درآورده است.
کودکان تیزهوش نیازمندند که با کودکانی که از لحاظ سنی و توانایی با آنها مشابه اند، دوست شوند. بزرگترین مساله برای کودکان تیزهوش بخصوص در سال های اولیه دبستان ممکن است این باشد که آنها نسبت به سن شان بیش از حد می دانند و همین امر سبب می شود که توسط همسالان خود تحت فشار قرار بگیرند که هوش و کنجکاوی خود را بروز ندهند.
ودر این تحقیق سعی شده است تمام جنبه های کودکان تیز هوش مورد برسی قرار گیرد .امید است با وجود امکانات کم وکتب کم مطالب گردآوری شده مفید ومورد استفاده قرار گیرد.
خصوصیات کودکان تیزهوش
یک کودک تیزهوش موجودى است که عوامل ارثى و محیطى او را به صورت فردىپیچیده، استثنایى و باهوش تر از افراد عادى درآورده است.
گرچه تمامى این افراداز بهره هوشى بالایى برخوردارند، لکن داراى خواسته ها، نیازها، علایق و خصوصیات متفاوتى مى باشند که مانع شناخت الگوى واحدى از رفتار و خصایص آنهاست. اما این امردلیل آن نخواهد بود که آنها داراى خصوصیات و وجوه مشترکى نباشند و نتوان آنها را در یک طبقه قرار داد
اسمیت و ریس تیزهوشی را اینگونه تعریف کردهاند " فردی با قوای ذهنی عالی ، نیروی خلاقیت و دارای انگیزه های خاص و با ارزش که کودک را کاملاً از همسالان متمایز می کند و او توانایی این را دارد که سهم وارزش قابل قبولی در اجتماع خود داشته باشد. "
در تقسیم بندی وکسلر به کودکانی که هوشبهر از 130 به بالا داشتند کودکان تیزهوش یا طبقه بندی تیز هوشها پر استعداد می گفتند که 2.2% افراد را تشکیل می دهند.
افراد تیز هوش را به چهار دسته تقسیم می کنند :
1- تیز هوشهای خلاق :
علاوه بر هوش سرشار ، برتری این افرا د برای خلق و ایجاد مسائل هنری وابداع از همان ابتدا مشخص است . عقیده بر این است که برای توفیق در ایجاد آثار هنری باید مراحل مختلفی طی شود و عبور از این مراحل لازمه دست یافتن و خلق هنر است . مراحل به شرح زیر است :
الف – مرحله تهیه و آمادگی
ب- مرحله پنهانی یا نهفتگی
ج- جرقه فکری
د- مرور تکرار
2- تیز هوشهای درس خوان
این کودکان به مفاهیم مجرد توجه بیشتری دارند و بهتر ، سریعتر و بیشتر از دیگران مطالب کتاب را یاد می گیرند و تعداد کتابهایی که خوانده اند به مراتب زیاد است .
از لحاظ نگارش نیز این افراد برتری دارند و تعداد نوشته ها و رونویسیها زیاد است.
مسلماً اعضای خانواده و تهیه وسایل تحصیل در پیشرفت این کودکان نقش مهمی دارد زیرا از یک طرف باعث به کار انداختن قدرت و استعدادهای کودک می شود واز طرف دیگر برنامه ها طوری تنظیم می شود که کودک احساس خستگی نکند.
3- تیز هوشهای حرفه ای یا مکانیک
در این کودکان یادگیری اعداد بهتر است . چون عدد یک مفهوم مجرد است این افراد علاقه زیادی به ساختن اشیاء ، کارهای دستی ، ریاضیات ، اندازه گیری دارند و اشکال هندسی را تمیز و زودتر از موقع خود یاد می گیرند. این کودکان ممکن است به تعلیمات کلاسیک رغبت زیادی نداشته باشند وبه مسائل فنی ، عینی و واقعی بیشتر از مسائل ذهنی علاقه مند باشند. به علاوه در کارهای حرفه ای پیشرفت خارق العاده دارند.
4- تیزهوشهای کم پیشرفت
این کودکان با وجود هوش زیادی که با آزمونهای مخصوص مشخص می شود در یادگیری موفق نیستند وبه قول معروف فرد علیه خود قیام می کند ودر واقع هوش او به کار گرفته نمی شود. نکته جالب اینکه آموزگاران اکثراً گزارش می دهند که این افراد قدرت درک ، نبوغ و بصیرت کافی دارند ولی نمی دانند چرا نتیجه امتحاناتشان خوب نیست . بعضی عقیده دارن چون کودک با هوش به سرعت درسها را یاد می گیرد لذا مانند دیگران تمرین نمی کند. گاهی اوقات علت بی علاقه گی به درس ناشی از مسائل خانوادگی است . گاهی ضایعات مختصر مغزی و دیسلکسیا که باعث اشکال در خواندن و نوشتن می شود موجب بی دقتی و اختلال در یادگیری می گردد و یا آنکه معلولیت جسمانی به علت محدودیتهای حرکتی و مسائل روانی مانع پیشرفت صحیح فرد می گردد. طبق آمار ویترومیکر دو درصد افراد معلول تیز هوش هستند که در شناسایی آنها غفلت می شود.
سرچشمه های تیزهوشی
کاوش به منظور یافتن سرچشمه های تیز هوشی بسیار جالب است . آیا مهمترین عامل در تیزهوشی وراثت است ؟ آیا محیط است ؟ آیا هر دو به یک اندازه مهم هستند؟ اگر محیط موثر است آن کدام است ؟ در چه سنی ؟
تردیدی نیست که استعداد دست کم تا حدودی موروثی است. مربیان آنقدر به تغییرات محیطی اهمیت می دهند که اغلب از تاثیر وراثت غافل می مانند یا آن را ناچیز می پندارند. حتی اگر بدانیم که کودکی دارای والدین بسیار باهوش و محیطی غنی است، باز هم این اطلاعات کافی نیست تا بگوئیم کدام خصوصیات و چه ترکیبی از آنها را باید عامل نتایج مطلوب یا تیزهوشی دانست.
یک نگرش که به عنوان راهی برای تفکیک و دسته بندی عوامل گوناگون تا حدودی مورد توجه قرار گرفته عبارتست از مقایسه بین نتیج حاصله در مورد دو قلوهای همسان با عملکرد دوقلوهای همزاد . اگر وراثت مهم باشد، درآن صورت می توانیم انتظار داشته باشیم که عملکردهای دو قلوهای همسان به یکدیگر شباهت بیشتری داشته باشند تا دو قلوهای همزاد.
اخیراً نیکلاس با تحقیقاتی که روی دو قلوها انجام داد به این نتیجه رسید که تقریباً 70 درصد از کل عملکرد دانش آموز را می توان به وراثت نسبت داد . در عین حال زمینه های زیادی باقی می ماند که مربی باید روی آنها کار کند . ولی او نباید فرض را براین بگیرد که هر کودک در ابتدا به مثابه لوحه سفیدی است که عملکردش صرفاً بر پایه تاثیرات محیطی تعیین می شود. پدیده دیگری گرایش به این اعتقاد است که کودکان اول خانواده از خواهران وبرادران بعدی با استعدادترند و زودتر زبان باز می کنند زودتر به راه می افتند و برای خواندن آمادگی پیدا می کنند . شاید یک علت احتمالی برای این تفاوت آن باشد که رفتار تربیتی والدین با فرزندان اول با رفتار آنان با سایر فرزندان تفاوت می کند ، به فرزندان اول بیشتر توجه می شود و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند .
شناسایی کودکان تیزهوش
شناسایی کودکان تیزهوش مدتها موضوع مورد توجه و مورد بحث محافل آموزشی بوده است . هر شخص نسبتاً هوشمند می تواند تشخیص دهد که چه کودکانی تیزهوش هستند. بسیاری از کودکان برخوردار از قوه ادراک عالی را از طریق مشاهده به آسانی نمی توان پیدا کرد ، بلکه کشف این کودکان مستلزم توجه خاص معلمان ، مدیران و روان شناسان است.
نظامهای تحصیلی برای شناسایی و تعیین کودکان تیزهوش چند تدبیر نسبتاً تثبیت شده را به کار گرفته اند . در زیر شیوه های عمده به کاررفته و توصیه شده در برنامه ایلی نویز را بیان می کنیم.
مشاهده و شناسایی توسط معلم
نمره های آزمون موفقیت تحصیلی گروهی
نمره های آزمون هوش گروهی و فردی
موفقیتهای تحصیلی گذشته
نمره های آزمون خلاقیت
هر چند شیونه مشاهده و انتخاب توسط معلم بیش از تدبیرهای دیگر به کار رفته است ولی کارشناسان به دلایل آشکار اقتصادی ، روش آزمونهای فردی هوش و موفقیتهای تحصیلی گذشته را ترجیح داده اند. اغلب مطالعاتی که این مساله را با دقت بررسی کرده اند دریافته اند که معلمان از شناسایی بسیاری از کودکان تیزهوش که توسط یک آزمون دقیق طراحی شده کشف می شوند غافل می مانند، و بالعکس ، بسیاری از معلمان ممکن است تحت تاثیر کودکان وظیفه شناس و پرکار قرار گیرند ودر ارزیابی خود بیش از اندازه به آنها اهمیت دهند.
دردو دهه اول قرن جاری شناسایی و معرفی کودکان تیزهوش با گزینش معلم انجام گرفته است و هنوز هم در بسیاری از مناطق روستایی این تنها روش شناسایی کودکان مذکور است . در چنین وضعیتی تعریف واقعی کودکان تیزهوش به این صورت در می آید : " کودکانی که عملکرد تحصیلی آنها بسیار خوب است ، خیلی بهتر از همکلاسیهایشان " این تعریف خاص چه اشکالی دارد؟ بسیاری از کودکانی که در استدلال و مفهوم سازی از استعداد بالایی برخوردارند در امر تحصیل عملکرد خوبی ندارند. بنابراین چنین تعریفی این دسته از کودکان را در بر نمی گیرد .
آلبرت اینشتن ، توماس ادیسون و وینستون چرچیل سه نمونه کلاسیکی هستند که با روش شناسایی توسط معلم نمی توان آنها را تیزهوش نامیده قضاوت معلم به عنوان مهمترین روش رفته رفته جای خود را به آزمونهای استاندارد سنجش توانایی ذهنی داده است. اگر آزمونهای هوش عملاً همه مواردی را که به نظر ما در تیز هوشی مهم است سنجید ، ما همچنین تعدادی از جوانان تیزهوش را از دست خواهیم داد.
ویژگیهای تیزهوشان
ویژگیهای یادگیری
نسبت به سنش از گنجینه ی لغات پیشرفته ای برخوردار است : اصطلاحات را به صورت معنی دار به کار می برد؛ رفتار کلامی اورا می توان با اصطلاحات " غنای " بیانی ، مهارت و روانی وسلامت توصیف کرد.
مشاهده کننده زیرک و با هوشی است ؛ معمولاً از یک داستان ، فیلم و چیزهایی نظیر آن بیش از دیگران مطلب درک می کند یا آنها را " بیشتر می بیند " به میل خودش بسیار کتاب می خواند . معمولاً کتابهای بزرگسالان را ترجیح می دهد از موضوعهای دشوار روگردان نیست؛ احتمالاً زندگینامه بزرگان به قلم خودشان و یا دیگران . دائرهالمعارفها و اطلسهای جغرافیایی را ترجیح می دهد. از آزمودن تجارب جدید لذت می برد، از کشفیات جدید علمی یا سایر زمینه ها خوشحالی نشان می دهد . از دامنه ی توجه وسیعی برخوردار است. قابلیت تمرکز شدیدی دارد، رشته تفکرش به آسانی گسسته نمی شود ؛ نسبت به گذر زمان تمایل به عدم آگاهی دارد. در تکالیف مدرسه نمرات بالا کسب می کند ، از برتری در تحصیل لذت می برد . در ریاضیات استعداد استثنایی بروز می دهد. با سرعت و کارآیی فرا می گیرد، به آسانی و اغلب بدون تلاش زیاد یاد می گیرد.
1- ویژگیهای انگیزشی
از کارهای عادی روزمره خسته می شود. در راه رسیدن به کمال جد و جهد می کند. از خود انتقاد می کند . بادگی از سرعت کار و محصول کار خود راضی نمی شود.
تواناییهای خود را ارزیابی می کند و معمولاً این کار را به نحو صحیح انجام می دهد به درستی و نادرستی و خوب و بد بسیار اهمیت می دهد . اغلب رویدادها ، مردم و اشیاء را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد . در زمینه شخصی با توانایی فوق العاده ای عمل می کند . دامنه ی علایق او بسیار گسترده است ؛ علاقه ی شدیدی در یک زمینه خاص دارد، سرگرمیهای غیر معمول دارد ؛ علایق و سرگرمیهایش را با شدت و توجّهی غیر عادی پیگیری می کند . نسبت به زیبایی عکس العمل نشان می دهد . از شنیدن و خواندن و نوشتن شعر لذت می برد کارها را برنامه ریزی و ساماندهی می کند. در حل مسائل آینده نگر است قبل از انجام هر عملی می اندیشد روشهای تحقیق عملی را در کار اعمال می کند.
2- ویژگیهای خلاقیت
کنجکاو و جستجوگر است ؛ سوالات هیجان انگیز بسیاری مطرح می کند در اشیاء و موقعیتها ، بدقت کنکاش می کند. در موقعیتهایی که ممکن است از نظر دیگران خنده دار نباشد ظرافت و شوخ طبعی زیرکانه ای از خود نشان می دهد. به تفریحات فکری ، خیالپردازی و تصورات و پندارها علاقه زیادی نشان می دهد. ایده ها و مضامین فکری را دستکاری می کند. اغلب اوقات به تطبیق دادن ، اصلاح کردن و به تحرک واداشتن نهادها هدفها و نظامها علاقه نشان می دهد . دارای خلاقیت و قوه تصور است داستانهای تخیلی می گوید ، راه حلهای زیادی برای مسائل ایجاد می کند، ارتباطات و وابستگیهای غیرعادی را درک می کند. آثاری سرشار از طراوت و شادابی و بدعت به وجود می آورد. مسائل را با روشهای ابتکاری حل می کند. به پیچیدگی علاقه مند است. ایده های پیچیده تر را ترجیح می دهد قادر به تفکر نشانه ای است ، با علائم و نشانه ها از قبیل کلمات و اعداد براحتی کار می کند . راه حلهای متفاوتی برای مسائل می جوید ، با محیطها ، تجارب جدید سازگار می شود. در تفکر روشن ومنطقی است . استدلال ، تعمیم ، استنتاج و استنباط را انجام می دهد.
3- ویژگیهای مربوط به رهبری
یک رهبر است ، روی سایرین نفوذ دارد ، رهبری ر ا در شرایط مختلف می پذیرد . نسبت به انجام فعالیتهای ارزشمند ، ابتکار نشان می دهد، فعالیتها را هدایت می کند. مصمّم به نظر می رسد ، برنامه ریزی و سازماندهی را دوست دارد. تمایل به غلبه بر دشواریها دارد. در مقابل کودکان همسالان خود وهمچنین با بزرگسالان اعتماد به نفس دارد، به آسانی خود را با موقعیتهای تازه سازش وتطبیق می دهد. در افکار و اعمال خود قابلیت انعطاف دارد و هنگامی که در برنامه معمول تغییری حاصل شود ناراحت نمی شود. هنگامی که کسان دیگر در اطراف او باشند مایل است آنان را تحت نفوذ و تسلط خود درآورد، فعالیتی را که در آن سهیم است به تدریج اداره می کند. قابل اعتماد است ، می توان به او اتکا کرد، مسئول است. از یک حس قوی عدالت اجتماعی برخوردار است، به رفاه سایرین علاقه مند است در رابطه با حقوق دیگران فعالانه علاقه نشان می دهد و دارای روحیه تعاون است ، با سایرین بخوبی کار می کند ، از مناقشه و مجادله دوری می کند ، سازگار بوده و توافق با اوآسان است .
تعریف هوش از نظر علمی
بیشتر صاحب نظران در تعریف هوش می گویند:" توانایی در مسایل و انطباق آن با شرایط تغییر یابنده ی محیطی". افراد باهوش کسانی هستند که می توانند مسایل و مشکلات جاری را به راحتی حل و فصل کنند و خود را با محیط به گونه یی انطباق دهند که کارها را به خوبی پیش ببرند.
حدود نود درصد مردم جامعه دارای ضریب هوشی بین 90 تا 110 هستند که به آن "هوش طبیعی" گفته می شود.
به هوش بین هفتاد تا نود درصد نیز "هوش مرزی" می گویند؛ یعنی مرز بین هوش طبیعی و عقب ماندگی ذهنی، پایین تر از آن نیز "عقب ماندگی ذهنی" است که درجه های خفیف، متوسط و شدید دارد.
افراد دارای هوش مرزی می توانند دوره ی ابتدایی را در مدارس عادی با سختی سپری کنند، اما گذر آنها از دوره ی ابتدایی به دوره ی متوسط کار دشواری است.
کودکان دارای عقب ماندگی خفیف ذهنی که دارای هوش بهر بین 50 تا 70 هستند، می توانند در مدارس استثنایی دوران ابتدایی را با زحمت پشت سر بگذارند، اما بیشتر از آن قادر به پیشرفت نیستند. البته به تعداد افراد دارای هوش مرزی و عقب مانده ی ذهنی، افراد باهوش، هوشمند و نابغه هم هستند، یعنی کسانی که ضریب هوشی شان بین 110تا 120 است.
افراد با هوش کسانی هستند که ضریب هوشی شان از حد عادی مقداری بالاتر است. هوش بهر بین 120 تا 130 را "سرآمد" و از 130 به بالا را "باهوش" می گویند.
ویژگی های عمومی کودکان و دانش آموزان تیزهوش
مطالعات انجام شده پیرامون ویژگی های عمومی کودکان تیزهوش حاکی از آن است که خصیصه های رفتاری زیر عموماً در نزد کودکان تیزهوش قابل ملاحظه است .البته باید توجه داشت که تمامی این ویژگی ها در گروه کودکان تیزهوش مشاهده می شود ، اما ممکن است همه ویژگی ها نزد تک تک کودکان تیزهوش دیده نشود .
به عبارت دیگر برخی از ویژگی هایی که بدان اشاره می کنیم در نزد عده ای از کودکان بسادگی مشهود نباشد .
با توجه به توضیحات فوق در اینجا اهم ویژگی های کودکان و دانش آموزان تیزهوش را بیان می کنیم :
1- برخورداری از بهره هوشی بالاتر از متوسط کودکان تیزهوش از نظر بهره هوشی به طور قابل ملاحظه ای یا معنی داری بالاتر از همسالان خود قرار دارند . به همین دلیل کودکان تیزهوش عموماً زودتر از همسالان خود قادر می شوند راه بروند ، حرف بزنند ، یاد بگیرند ، بخوانند و بنویسند و …
2 – برجستگی خاص در یادگیری مطالب کوکان تیزهوش خیلی سریه یاد می گیرند ، از قدرت ادراک بسیار خوبی برخوردارند و برخلاف کودکان عقب مانده ذهنی ، به جای اینکه موضوعی را مرحله به مرحله بیاموزند ، با سرعت قابل توجهی مساله مورد نظر را درک می کنند . به عبارت دیگر مطالب را سریعتر از دیگران می آموزند و مسائل ارائه شده را با سرعت حل می کنند .
3 – حافظه قوی کودکان تیزهوش از قدرت فوق العاده حافظه بهره مند هستند . این کودکان مطالب یا موضوعاتی را که مورد توجهشان قرار می گیرد با سرعت و دقت خارق العاده ای به ذهن می سپارند .
4 – پرانرژی بودن کودکان تیزهوش از انرژی فوق العاده ای برخوردار هستند و غالباً نسبت به سایر کودکان و والدینشان نیاز کمتری به خواب دارند .
5 – قدرت تخیل این کودکان از تخیلات بسیار روشنی برخوردارند و ممکن است همبازیهای متعدد خیالی داشته باشند .
6 – کنجکاوی بچه های تیزهوش فوق العاده کنجکاو هستند و دوست دارند مرتباً پرسشهایفراوان و پیچیده ای را مطرح کنند .
7 – ارائه پاسخهای پیچیده وقتی که از کودکان تیزهوش سئوالی می شود ، غالباً پاسخهای پیچیده ای را مطرح می کنند و توضیحات آنان درباره جزئیات یک مساله حاکی از درک عمیق ایشان از موضوعات گوناگون است .
8 – درک سریع روابط بین عناصر و پدیده های مختلف کودکان تیزهوش درمقایسه باسایر کودکان ، خیلی سریع روابط بین اجزاء یا عناصر مختلف یک موضوع یا پدیده را تشخیص می دهند و حتی روابطی را که بعضاً دیگران متوجه آنها نیستند ، بخوبی در می یابند .
9 – سازماندهی تازه از اطلاعات دریافتی یکی دیگر از ویژگی های جالب توجه کودکان تیزهوش ، قدرت آنان در سازماندهی اطلاعات دریافتی به شیوه ای بدیع و جدید است . این کودکان با بهره گیری از اطلاعات موجود چشم اندازهای جدیدی را خلق می کنند و غالباً راه حلهای متعددی را برای یک مساله ارائه میدهند
10 – گستردگی خزانه لغات از دیگر ویژگی های برجسته کودکات تیزهوش برخورداری آنها از خزانه لغات و واژگان متنوع است .
11 – سلاست کلامی غالباً کودکان تیزهوش نسبت به همسالان خود ازقدرت ، سلاست و روانی کلامی فوق العاده ای برخوردارند .
12 – خوش خلقی اکثر کودکان تیزهوش از خلق و خوی خوش بهره مند بوده ، از نظردیگرانافرادی فوق العاده هستند .
در اینجا ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که مشاهده این صفت نزد کودکان تیزهوش منوط برآن است که آنها فرصت یا فرصت های لازم را برای ظهور استعدادهای خود در محیط خانواده داشته باشند . بدیهی است هرگونه تهدید ، تنبیه و یا تحقیر و سرزنش این کودکان می تواند خلق بالقوه نیکوی آنها را به تند خویی و بی قراری و یا احیاناً پرخاشگری و کمرویی مبدل سازد .
13 – گستردگی دامنه علایق کودکان تیزهوش نسبت به بسیاری از چیزها از خود علاقه نشان می دهند . گستردگی و تنوع دامنه علایق آنها فوق العاده مشهود است .migna.irبه عبارت دیگر دوست دارند بسیاری از چیزها و امور مختلف را تجربه کنند .
14 – گستردگی دامنه توجه کودکان و دانش آموزان تیزهوش از دامنه توجه بیشتری برخوردارند و در زمینه های مورد علاقه خود پشتکارو پایداری فوق العاده چشمگیری نشان می دهند .
15 – قدرت تفکر انتزاعی این کودکان نسبت به همسالان خود از قدرت تفکر انتزاعی بیشتری بهره مندند و همواره " به جای آنچه که هست " در اندیشه " آنچه که می تواند باشد " هستند .
16 – حساسیت فوق العاده همان طوری که پیشتر اشاره شد کودکان تیزهوش در عین اینکه نسبت به دیگران بسیار مهربان و با شفقت هسند ، از حساسیت فوق العاده نیز برخوردارند .
17 – کمال جویی غالباً کودکان و دانش آموزان تیزهوش افرادکمال جو هستند . لذا بعضاً دیده می شود که وقتی کارها مطابق میل و بر وفق مرادشان پیش نمی رود ، زود آزرده و ناراحت می شوند .
18 – علاقه مندی نسبت به بزرگسالان از آنجا که کودکان تیزهوش نسبت به خودشان ( سن تقویمی ) از رشد و بلوغ بیشتری برخوردارند ، ممکن است در بسیاری از مواقع تمایل جدی داشته باشند که با بچه های بزرگتر یا افراد بزرگسال در ارتباط بوده ، با آنان معاشرت داشته باشند .
19 – قدرت رهبری و یا تمایل به نظارت ازجمله ویژگی های رفتاری قابل توجه در کودکان تیزهوش که از نظر اجتماعی فوق العاده حائز اهمیت است ، تمایل آنان به رهبری گروه است ، چه در زمانی که خود فعالانه در انجام کاری شرکت دارند و چه هنگامی که در کناری ایستاده ، بر فعالیتهای دیگران نظارت می کنند .
به عبارت دیگر غالباً زمانی که کودکان تیزهوش به دلایلی ترجیح می دهند تنها باشند و یا به تنهایی مشغول انجام کاری باشند ، مایلند که قبل از پیوستن به گروه مورد نظر ، رفتار اعضای آن را بدقت مورد مشاهده و ارزیابی قرار دهند . لذا هر دو ویژگی ، یعنی مشارکت و رهبری گروه و یا تنها مشغول بودن و مشاهده رفتار اعضای گروه از ارزش برابری برخوردار است .
رابطه ی بین هوش و نبوغ
برای تعریف واژه تیزهوش یا نخبه اتفاق نظر اندکی وجود دارد. تیزهوشی به صورت هوش عمومی بالا، استعداد در حوزه تحصیلی خاص و تعامل بین توانایی و خلاقیت بالا تعریف شده است.
کودکان تیزهوش در بسیاری موارد شناخته نمی شوند. برای داشتن نبوغ، درجه ی حداقلی از هوش بالا ضروری است و آن درجه ی 130 است، اما نه به این مفهوم که همه ی افراد "باهوش" نابغه اند. ممکن است فردی با هوش بهر 160، نابغه نباشد.
بالاترین هوش بهری که در بین افراد نابغه و نام آور جهان حدس زده شده است، بالاتر از 180 است و آن متعلق به شاعر، نویسنده و طبیعیدان آلمانی به نام "یوهان ولفگانگ گوته" است.
"لئونادو داوینچی" نیز هوش بهری در حدود 140 داشته که البته نابغه نیز به شمار می رفته است.
در بین هنرمندان ایرانی بر اساس ارزیابی های انجام شده، هوش بهر حافظ و سعدی نیز بیش از 140 تخمین زده شده است.در واقع هوش افراد بطور مستقیم از حدود چهار سالگی به بعد قابل سنجش است.
در سنین پیش از مدرسه کارشناسان معمولا استفاده از خزانه لغات وسیع، مهارت کلامی و به کار بردن جملات کامل، علاقه در مشاهده دقیق و کنجکاوانه، علاقه مندی به کتاب، توجه به ساعت ها و تقویم ها در سنین کم، تمرکز روی موضوعاتی خاص، مهارت فوق العاده در نقاشی، توجه و کشف رابطه علت و معلولی، رشد توانایی خواندن در سنین کودکی، توانایی رهبری جمع همسن و سال، مهارت های حرکتی و… را از صفات بارز تیزهوشی می دانند که البته شدت این معیارها با توجه به محل زندگی افراد متفاوت است.
یک متخصص با انجام پرسش ها و کارهای عملی در می یابد که کودک، متناسب با گروه سنی خودش یادگیری و کارایی فکری دارد یا نه. اگر سن عقلی و سن تقویمی
برای داشتن نبوغ، درجه ی حداقلی از هوش بالا ضروری است و آن درجه ی 130 است، اما نه به این مفهوم که همه ی افراد "باهوش" نابغه اند. ممکن است فردی با هوش بهر 160، نابغه نباشد.
یکی باشد، در این صورت هوش بهر طبیعی است.
فرمول خاصی برای این کار وجود دارد:
هوش بهر= 100× (سن تقویمی تقسیم بر سن عقلی)
به این ترتیب کودک شش ساله یی که قادر به انجام کارهای یک کودک هشت ساله است، بر اساس فرمول بالا دارای سن عقلی هشت ساله است و هوش بهرش در رده ی افرد باهوش قرار می گیرد: 125=100 تقسیم بر 8) بعضی از محققان می گویند، داشتن هوش بالا برای فرد مطلقاً به این معنی نیست که او در جامعه از موفقیت برخوردار باشد.
آنان معتقدند که همراه با ضریب هوشی و "هوش بهر" که به آن "آی کیو" گفته می شود، بهره عاطفی- "آی کیو" نیز باید در نظر گرفته شود.
منظور آنان این است که یک کودک یا یک فرد بزرگسال قادر باشد در برابر دشواری ها مقاومت کند و با صبوری بتواند منافع آینده ی خودش را به منافع کوتاه مدت برتری بدهد.
به عقیده ی محققان، کسانی که از چنین ویژگی هایی برخوردارند، در جامعه و در زندگی موفق ترند، هر چند ممکن است در کارهای عملی پیشرفت زیادی نداشته باشند.
شناسایی کودکان با هوش
پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالاست. این کودکان، مستقل تر از سایر بچه ها هم سن خود هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطراف شان نشان می دهند.
البته سن هوش انسان تا پانزده سالگی افزایش پیدا می کند، بنابراین آزمون هوشی افراد پانزده ساله و بالاتر یکسان است.
کودکان تیز هوش کنجکاوترند و مرتب راجع به مسایل مختلف سوال می کنند. یک کودک تیز هوش وقتی در مورد مورچه سوال می کند، از والدین خود توضیح کاملی درباره نحوه ی زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسایل فرو بروند.
کودکان تیز هوش با توجه به این که قدرت فراگیری بالایی دارند، ممکن است با کودکان عادی هم سال خود خیلی احساس هماهنگی نکنند، بنابراین مایلند که با افراد بزرگتر نشست و برخاست کنند. افراد بزرگتر هم آنها را کمتر می پذیرند.
بنابراین، این خطر وجود دارد که کودکان هوشمند تا اندازه یی احساس سرخوردگی و عدم رضایت کرده و منزوی بشوند. اما اینها کاملاً موقتی اند. به این ترتیب که این بچه ها با توجه به هوش بالایی که دارند، به زودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتری با دیگران پیدا کنند.
آنان در مسایلی که از نظر دیگران ساده، بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص کنند و در واقع گفته می شود که دانشمندان و هنرمندان، کودکان با هوشی هستند که توانمندی های دوران کودکی شان یعنی "کنجکاوی" خود را حفظ کرده اند.
کنترل کمال طلبی در کودکان تیز هوش
کودکان تیز هوش دل شان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسایل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته های شان نیز به همان نسبت بیشتر است. آنان به علت هوش بالای شان محدودیت ها را بهتر می پذیرند.
بطور کلی باید گفت، معمولاً والدین دارای فرزند تیز هوش، در کنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. برای تربیت این کودکان باید توجه کرد که آنها به خاطر هوش بالای شان در یک محیط مصنوعی قرار نگیرند.
دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت کودکان، دیدگاه یکپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید، تمامی کودکان باید در جامعه با یکدیگر منسجم شوند. بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه کودکان دارای ضرایب هوشی پایین تر در کنار کودکان عادی تحصیل کنند که البته این شامل کودکان کم بینا و کم شنوا نیز می شود. و همین طور کودکانی که هوش بالاتری دارند بهتر است در کنار کودکان عادی درس بخوانند.
دیدگاه جداسازی کودکان مدت هاست که از نظر علمی، اخلاقی و انسانی مردود شناخته شده است. در واقع ما حق نداریم با آنان شبیه به ابزار رفتار کنیم و بگوییم که اینها به علت داشتن هوش بالاتر مستحق تربیت بهتری هستند تا در آینده از تربیت آنان بهره ی بیشتری ببریم.
راهکارهایی برای پرورش استعداد اولیه ی کودک
مغز انسان در اثر محرک های محیطی رشد می کند، بنابراین هر چقدر که پدر و مادر محیط غنی تر از جهت آموزش و پرورش برای فرزندشان به وجود بیاورند، کودک احتمال رشد هوشی بیشتری خواهد داشت. برای نمونه با او حرف بزنند، به سوالات او پاسخ دهند، برایش کتاب بخوانند، او را به گردش ببرند و جانوران مختلف را به او نشان بدهند، از کودک بخواهند که با آنها صحبت کند و… موسیقی کلاسیک نیز تاثیر زیادی در رشد هوشی افراد دارد.
خلاقیت به کودک کمک می کند تا آسان تر مشکلات را حل و با ذهن بازتری از چالش ها عبور کند. به همین منظور، بسیار مهم است میزان خلاقیت های فرزند خود را افزایش دهید تا در آینده زندگی راحت تر و موفق تری داشته باشد.
برای این منظور ما 8 راهکار مناسب را برایتان یادآوری کرده ایم تا به کمک آنها خلاقیت و ابتکار را در ذهن فرزند خود پرورش دهید.
یکی از ضروری ترین کارها برای رشد فکر و هوش و خلاقیت کودک، کتاب است. شما با خواندن کتاب برای فرزند خود می توانید تخیل و تصورپردازی های ذهنی او را پرورش دهید. برای این منظور بهتر است کتاب هایی انتخاب کنید که بزرگ هستند و تصاویر رنگی بسیاری در خود دارند. نوشته های کتاب برای کودکان دو تا سه ساله اهمیتی ندارد و همه حواس آنها به تصاویر کتاب است. هنگام خواندن کتاب یک طرح کلی در ذهن خود برای موضوع داستان در نظر بگیرید و با صداهای متفاوت برای شخصیت های مختلف، داستان را برای فرزند خود بخوانید.
برای جلب توجه بیشتر کودکان داستان های خود را برای او تعریف کنید. از شخصیت های واقعی در اطراف او و فضای خانه خود برای تصویرسازی و شخصیت های داستان بهره بگیرید. هرچه فضا و شخصیت ها آشناتر باشند، کودک توجه بیشتری به داستان نشان خواهد داد. به این ترتیب، ذهن کودک سعی می کند داستان را تصویرسازی کند و به این بازی و سرگرمی خوب، هم زمان خلاقیت ذهنی فرزند را نیز پرورش می دهید.
وسایل موسیقی از جمله اسباب بازی هایی هستند که در افزایش خلاقیت در ذهن کودکان نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. هنگامی که کودک با سازهای اسباب بازی خود صدا تولید می کند، آواز می خواند و شاد است، در واقع در حال بروز استعدادهای ذاتی خود است. شما با تحسین و تشویق او می توانید این ابتکارات را در ذهن او پرورش دهید.
برای اینکه ذهن کودک باز باشد و بتواند خیال پردازی کند، باید تا حد امکان استفاده از وسایل الکترونیک را کاهش دهید. شاید وقتی موبایل خود را دست او می دهید، سرگم باشد و دیگر سروصدا و شیطنت نکند اما با این کار موجب کاهش خلاقیت ذهنی فرزندتان می شود. یا تماشای تلویزیون و برنامه های تلویزیونی وقت او را پر می کنند و اجازه نمی دهند فرزند دلبندتان خیال پردازی کند. بارها و بارها این مساله را یادآور شده ایم که کودکان زیر دو سال نباید پای تلویزیون بنشینند. کودک باید حداکثر 30 دقیقه اجازه تماشای تلویزیون را داشته باشد. بیش از این، قوه تخیل و خلاقیت های او کمرنگ می شود.
نمایش و ایفای نقش های مختلف به کودک کمک می کند تا خود را جای شخصیت های مختلف قرار دهد. برای موفقیت در این مسیر باید قدرت خلاقه و قوه تخیل قوی داشته باشد. برای این منظور شما باید به تخیل او کمک کنید و برایش امکانات و فضای مناسب را تهیه کنید. به طور مثال، اگر دوست دارد نقش معلم را ایفا کند، برایش مثلا عینک و خودکار و دفتر تهیه کنید تا نقشش را بازی کند. لازم نیست وسایل گران خریداری کنید، با ساده ترین وسایل موجود نیز می توان به رشد قوه تخیل کودک کمک کرد.
برای برخی والدین قبول کردن و کنار آمدن با برخی عادت های عجیب کودک بسیار دشوار به نظر می رسد. به طور مثال، دخترک شما دوست دارد برای بازی در کوچه دامن کوتاه خود را بپوشد. این از نظر شما به هیچ عنوان درست و قابل قبول نیست. اما این را بدانید که کودک این وسواس را درک نمی کند. بنابراین پیش از اینکه با فرزند خود وارد بحث بشوید که هر مکانی لباس مخصوص خود را دارد، به این فکر کنید آیا اشکالی پیش می آید مثلا با دامن چین دارش کوچه برود؟ اگر نه. خب، اجازه دهید هر آنچه راحت است و دوست دارد را بپوشد.
در مراحل رشد کودک بسیار طبیعی و نرمال است که دوستان های خیالی داشته باشد. این دوستان از قوه تخیل بسیار قوی در کودکان نشان دارد. این کودکان اصولا رفتار اجتماعی بهتر و هراس اجتماعی کمتری دارند. در همین راستا، می توانید هنگامی که فرزند شما در حال بازی با دوستان خیالی خود است در جمع آنها حضور داشته باشید و تا زمانی که رفتار بد یا اشتباهی از فرزند سر نزده است، او را همراهی کنید. .
اینکه برای بازی و سرگرمی های کودک محدودیت تعیین کند، بد نیست. به طور مثال، اگر کودک دوست دارد نقش دزددریایی را بازی کند و اطراف خانه بگردد، اشکالی ندارد اما باید بداند مثلا هنگام شام باید به دنیای واقعی بازگردد و سرمیز بنشیند و غذایش را میل کند. باید بداند در کنار تخیل، دنیای واقعی نیز هست که باید همیشه در ذهن خود داشته باشد.
خانواده یکی از عوامل بسیار مهم در رشد و پرورش خلاقیت کودکان محسوب می گردد که نقش مهمی در شکوفایی خلاقیت های کودکان دارد. از آنجا که کودک حساسترین مراحل رشد خلاقیت را در محیط خانه سپری می کند، محیط مناسب خانوادگی، شیوه و نگرش های صحیح فرزندپروری در رشد و شکوفایی خلاقیت سهم مهمی ایفا می کند.
برای ایجاد سوالات تازه در ذهن کودکتان، او را راهنمایی کنید. آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند. معلم باید هنگام جواب دادن به سوالات کودک، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله، خیر، هرگز و امثال آن دوری کند. این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سوالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.
والدین و مربیان، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود، به بحث و گفتگو بگذارند .
به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید. کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده، روابط و مفاهیم را درک می کنند. لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی و جایگزینی آنها نباشند. تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .
محیط خانه را به صورتی درآورید که در آن فعالیت، بازی و خنده به مقدار زیادی وجود داشته باشد. شما و کودکانتان سعی کنید کارها را به روش های جدید و جالب انجام دهید. با تشویق و تایید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینه های مساعد و تدارک بازی های دلخواه او، قدرت تخیل و خلاقیت کودک را تقویت کنید. خیال پردازیهای کودکان را سرزنش نکنید زیرا خلاقیت او را محدود می سازید.
راههای بالابردن خلاقیت کودکان
۱-اجازه اشتباه کردن بدهید:
کارول داوک، پژوهشگر استفورد و نویسنده:"طرز تفکر،روانشناسی جدید موفقیت" بیان می کند که بچه هایی که از شکست می ترسند، به احتمال کمتری به صورت خلاقانه فکر می کنند.اگر فرزند شما وقتی که اشتباهی می کند ناامید می شود، سعی کنید به او چنین چیزی بگویید:"ما چطور می توانیم نتیجه را تغییر دهیم؟" یا "تو چطور می توانی دوباره آن را انجام دهی؟".من دوست دارم همانطور این امر را شکست رو به جلو بنامیم و به اشتباهات به عنوان فرصت مناسبی برای رشد بجای شکست نگاه کرد، به این قضییه بپردازم.
۲-کثیف کاری کنید:
بسیاری از ما یک فضای تمیز را دوست داریم و وقتی شرایط از دستمان خارج می شود و الودگی به بار می اید احساس ضعف می کنیم. با این حال، وقتی که بچه ها در حال انجام فعالیت خلاقانه هستند، کثیفی و آلودگی به سرعت می تواند زیاد شود. دفعه بعدی که کودکتان می خواهد نقاشی کند یا می خواهد یک کیسه از گلوله های پنبه ای را درتمام زمین پخش کند، اتاقی را برای انجام این کارها او فراهم کنید (و یا مکانی دربیرون برای او فراهم کنید). شما ممکن است بشدت مخالف کثیفی باشید، اما مزایای خلاقیت از این ناراحتی موقت بیشتر است.
۳-تلاش را تحسین کنید:
ما همه درمورد اینکه پاداش چطور می تواند مانع تفکر مستقل یک کودک شود، زیاد شنیده ایم. در کتاب کوهن: "مجازات شدن توسط پادشاهان نوشته شده: با اعطای ستاره های طلا، طرح های تشویقی، تمجید و ستایش، وامثال اینها مشکل به بار می آید به طوری که پاداش ها، منجر به افزایش انگیزه مردم برای کسب پاداش های بیشتر می شود"(آنچه که مردم به خاطرش کار درستی انجام میدهند پاداش است و نه تحول درونی خودشان
مشکل پاداش این است که می تواند یک کودک را از جستجوی انگیزه داخلی خود محروم کند. البته این بدان معنی نیست که همه ی پاداش ها بد هستند، اما دفعه ی بعدی که شما برای پاداش دادن وسوسه شدید، سعی کنید چیز معقولی بگوید، مثل: "من میبینم که تو داری کفش هایت را خودت می پوشی" یا "تو واقعا به سختی در حال حل کردن این مسئله ریاصی هستی".
پاداش های کلامی بهترین انگیزه را ایجاد می کنند.
۴-ذهنی باز و روشن داشته باشید:
به فرزندانتان حق انتخاب بدهید، تا برای رسیدن به تفکر مستقل تشویق شوند. شما ممکن است عادت نداشته باشید که یک وعده غذایی شام را به عنوان صبحانه بخورید، اما اگر فرزند شما بگوید که می خواهد قبل از رفتن به مدرسه ماکارانی بخورد، شرایط را برای او فراهم کنید. اگر او می خواهد در آشپزخانه کمک کند، سعی کنید آشپزخانه خود را به شکل یک آزمایشگاه علمی دربیاورید و به او امکان دسترسی آزاد به تعداد انگشت شماری از وسایل آشپزخانه را بدهید.
۵-الگوی خلاقیت ارائه بدهید:
خروجی خلاقیت شما چیست؟ دوست دارید انرژی خلاقتان را کجا صرف کنید؟ پخت و پز، آواز خواندن، باغبانی، نقاشی، رقص؟ کودکانی که والدین خود را مشغول و فعال در زمینه ی فعالیت های خلاقانه می بینند، به احتمال بیشتری خودشان هم پذیرای این خلاقیت ها می شوند. هنگام انجام فعالیت های خلاقانه خود، به این فکر کنید که چه چیزی شما را در کودکیتان خوشحال می کرد، و حدود نیم ساعت زمان برای انجام آن خلاقیت با کودکتان صرف کنید. چه احساسای داشتید؟ می توانید تلاش کنید فردا دوباره ان را انجام دهید؟ و روز بعد؟
۶-یک قدم به عقب برگردید:
این ممکن است با ۵مورد قبلی متناقض به نظر برسد، اما مهم است که به یاد داشته باشید که همه ی اینها در رسیدن به تعادل موثرهستند. اگر یک بچه احساس کند که دوست دارد به طور مداوم تحت نظر باشد، به احتمال کمتری خطر پذیری می کند، و این امر خلاقیت او را کاهش می دهد. اگر شما استقلال را تشویق کنید،شاهد شکوفایی تخیل فرزندتان خواهید بود. دفعه بعدی که کودک شما مشغول انجام یک بازی آرام و ساکت، نقاشی کردن و یا درگیر نوشتن است، از اینکه بلند شود و به دنبال شما بیاید با گفتن این جمله" داری چه چیزی می کشی؟" جلوگیری کنید. این تنها باعث خواهد شد که او را از وابستگی به خود خارج کنید. در عوض،برای خودتان یک فنجان قهوه درست کنید و از لحظاتتان لذت ببرید.
۷-زمان های جداگانه ای را برای خلاقیت در نظر بگیرید:
این امر ممکن است سخت باشد،مخصوصا برای پدر مادرهای شاغل،اما بچه ها نیازمند زمانهای بدون مرزی برای تصور، ساخت، آزمایش و اکتشاف هستند. این زمان می تواند نیم ساعت بعد از شام، زمان نقاشی در بستر قبل از خواندن کتاب، یا انجام یک ساعت بازی تخیلی آخر هر هفته باشد. به برنامه تان نگاه کنید و مطمئن شوید که این زمان های جداگانه برای این امر اختصاص یافته اند.
۸-به اصول اولیه برگردید:
اسباب بازی های آنچنانی که بوق و چراغ دارند شارژی هستند و یا باتری می خورند جالب هستند، و قطعا جای خود را دارند. اما آنها تفکرات خلاقانه ای که به وسیله ساخت و ساز با چوپ، لوله، آجر، عروسک، لوازم اداری، شن، ماسه و آب ایجاد می شود را تقویت نمی کنند. زمانی را صرف تماشای بازی کوکتان کنید، و به سرعت فهرستی از اسباب بازی ها بگیرید. آنها اغلب با اسباب بازی هایشان چه بازی هایی انجام می دهند؟ چه اشیایی آنها را به سمت بازی های تخیلی می کشاند؟ آیا یک اسباب بازی بسته و محدود (مثل،اسباب بازی هایی با دکمه هایی که یک یا دو کاربرد دارند) می تواند جای یک اسباب بازی آزاد که می توان با آن اشکال زیادی ساخت (مثل بلوک هایی که بازی آزاد را تشویق می کنند) بگیرد؟
۹-زمان تماشای تلوزیون را به حداقل برسانید:
این امر می تواند برای بعضی از خانواده ها سخت باشد که، زمان تماشای تلوزیون را به کلی حذف کنند، اما ما همه می توانیم تلاش کنیم که زمان کمتری را در مقابل تلوزیون بگذرانیم. زمانی که صرف فیلم های تلوزیونی یا کارتن ها می شود، می تواند صرف نقاشی، ساختن شهر با بلوک ها، و یا ساختن یک کیک با خمیر بازی شود. شما برای کاهش زمان تماشای تلوزیون چه کاری می توانید انجام دهید؟
۱۰-شما چه ایده های دیگری برای بالا بردن خلاقیت کودکان دارید؟
روش های زیادی برای تشویق خلاقیت یک کودک وجود دارد، و ما دوست داریم ایده های شما والدین مخصوصا مادرهای گرامی را در اختیار داشته باشیم، در زیر این مقاله ایده های خود را با ما و دیگر والدین در میان بگذارید:
خلاقیت یک ویژگی هیجان انگیز است. افراد به رگه هایی از خلاقیت که در کارها و تصمیم گیری ها از خود نشان داده اند می بالند و آن را برای دیگران تعریف می کنند. به طور معمول نیز خلاقیت دیگران در هر حوزه ای مطلوب تلقی و نزد همگان با تحسین و استقبال مواجه می شود.
همه می دانند زندگی امروزی ما به یمن خلاقیت هایی که در مسیر پیشرفت علم و تکنولوژی و ساخت وسایل رفاهی نوین به کار گرفته شده دلپذیر و راحت تر از گذشتگان است و این شرایط را مدیون ایده های خلاقانه مخترعان و پیگیری و ممارست دانشمندان هستیم
خلاقیت برخلاف نبوغ یک ویژگی اکتسابی است و باز هم برخلاف نوابغ که گاه زندگی متلاطم و ناخوشایندی داشته اند افراد خلاق اغلب موفقند، به دلیل قدرت ابتکارشان در برابر مشکلات تسلیم نمی شوند و زندگی سالم تری دارند، از نظر مادی پیشرفت می کنند و در مجموع از زندگی دلخواه و رشک برانگیز برخوردارند. پس از اکتسابی بودن نکته مهم درباره خلاقیت شرایط و سن شکل گیری زمینه های آن در آدمی است. معروف است که کودکان و دانشمندان در یک ویژگی مشترکند: کنجکاوی و سوال کردن ناشی از آن
یافتن والدینی که دلشان نخواهد فرزندی خلاق یا حتی نابغه داشته باشند دشوار است، اما والدینی که برای پرورش خلاقیت در ذهن و رفتار فرزندشان کاری بکنند و برنامه داشته باشند هم کمیابند. بنا به علم روان شناسی خلاقیت در کودکی شکل می گیرد و ابداعات و اختراعات در بزرگسالی. در حقیقت نتیجه بازگشت و انعکاس آمیخته با عقل و تدبر از روحیه کنجکاوی کودکانه است.نقش والدین در پرورش خلاقیت کودکان و زمینه سازی برای موفقیت های آینده فرزندان انکارناپذیر است و همواره بر آن تاکید می شود. در ادامه توصیه های روان شناسان برای ایجاد و تقویت خلاقیت در کودکان برای والدین را آورده ایم که بالطبع باید در حد امکان و مناسب با شرایط سنی فرزند به کار گرفته شود.
درباره توانایی کودک قضاوت نکنید
3 تا 12 سالگی زمان شکل گیری و رشد خلاقیت در کودک معرفی می شود، اما اگر فرزندی بزرگ تر دارید از خود سلب مسوولیت نکنید. درباره هیچ کودکی هم قضاوت نکنید. ممکن است والدین پیش خود فکر کنند از کودکشان نابغه و مخترع درنمی آید! و به حداقل ها دلخوش باشند. چنین طرز فکری با اکتسابی بودن خلاقیت در تضاد است. خلاقیت ها نیازمند تمرین در شیوه های آزادانه تفکر، آزمایش روش های مختلف حل مساله، ارائه ایده های نو، پیگیری آنها و… هستند و نکته اصلی، بیدار شدن روحیه خلاقیت در کودک است. هر فردی این استعداد را دارد که در حد خود خلاقیتش را پرورش دهد و در زندگی به کار گیرد. فراموش نکنیم مخترع بزرگی همچون ادیسون به دلیل پیگیری خستگی ناپذیر ایده هایش معروف شد و البته در کودکی هم با اخراج از مدرسه نزد مادرش تحصیل کرد و پایه ذهنی و روحی اختراعات خلاقانه و تاثیرگذار در وی شکل گرفت.
خلاقیت را با نبوغ اشتباه نگیرید
برخی افراد نابغه به دنیا می آیند یا آمده اند و تعدادشان هم کم است، اما افراد خلاق بسیار بیشترند. برخی خلاقیت ها نیز به دلیل تاثیرگذاری یا شگفت انگیزی به نبوغ تعبیر می شوند. با این حال قرار نیست والدین با پرورش خلاقیت های کودک از وی یک مخترع یا نابغه بسازند. کاربرد خلاقیت هموار کردن مسیر پیروزی و بهروزی در زندگی آینده وی است و این که فرزند توانایی مواجهه با مشکلات و تنگناها را بیابد. قرار است وی با قدرت خلاقیت و روحیه نواندیشی زندگی سالمی در پیش گیرد و به سعادت برسد. خلاقیت برای موفقیت است نه شگفتی آفرینی.
ارزش اسباب بازی ها را نادیده نگیرید
اهمیت اسباب بازی ها بویژه پیش از 7 سالگی که کودک در محیط مدرسه با مناسبات رسمی و اجتماعی دنیای بیرون مواجه می شود در شکل دهی به شخصیت و روحیات وی بسیار بیشتر است. بسیاری از والدین بنا به عرف فرهنگی جامعه توپ و تفنگی را اسباب بازی اصلی پسربچه ها و عروسک را اسباب بازی دخترها می دانند و خرید برای کودک نیز بر همین اساس صورت می گیرد.
برخی پسر بچه ها کلکسیونی از اسلحه دارند و برخی دختربچه ها نیز جز عروسک با اسباب بازی دیگری سر و کار ندارند. تنوع اسباب بازی های کودک معمولا قربانی تک بعدی نگری والدین می شود و معلوم است در این میان از بازی های پرورش فکری و تقویت خلاقیت هم خبری نیست. البته طی سال های اخیر نهضتی برای اطلاع رسانی و گسترش ابتیاع اسباب بازی های فکری آغاز شده ولی حرکت لاک پشتی دارد و به کندی پیش می رود، به طوری که بنا به تجربه از سرعت رشد سنی نسل ها عقب می افتد.
حضور در مکان های عمومی
از مکان های جدید دیدن کنید همراه با کودک به نمایشگاهها و موزه های مختلف و طبیعت زیبا بروید، اجازه دهید او از نزدیک مکان های گوناگون را شناسایی کند .
مراقب و دخالت بیش از حد ممنوع
از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید. یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند. مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .
درخواست همکاری از کودک
از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند. برای او اسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .
توسعه تحمل عقاید
تحمل عقاید تازه را توسعه دهید . مربیان باید عقاید تازه افراد خلاق را حمایت و بچه ها را تشویق به این عمل کنند .
کم پیشرفتی کودکان سرآمد:
کم پیشرفتی کودکان سرآمد وبا استعداد می تواند ناشی از هر عواملی که منجر به کم پیشرفتی در هر گروهی میشود ، مثل تعارض های هیجانی یا محیط فقیر خانوادگی باشد. یکی از علل رایج ، برنامه تحصیلی نامناسب است.کار مدرسه مبارزه طلبانه نیست بلکه خسته کننده است ، چرا که دانش آموز سرآمد در واقع بسیاری از مطالب را می داند وکم پیشرفت های سرآمد اغلب یا تصویر از خود منفی ونگرش های منفی نسبت به مدرسه زندگی می کنند. (دلیل ، 1982 وایت مور 1980) .
وقتی دانش آموزی نگرش های منفی در مورد خود ومدرسه پیدا می کند هرگونه توانایی ویژه ممکن است نادیده گرفته شود.
وایت مور (1986) اظهار می دارد که نبود انگیزش معمولاً ناشی از عدم انطباق بین خصوصیات انگیزش دانش آموز وفرصتهایی است که در کلاس درس تدارک دیده می شود.
وایت مور رویکردی به مسئله کم پیشرفتی پیشنهاد می کند که با توانائیهایی پیشرفته استدلال دانش آموز سرآمد همساز است:
1. معلم باید مسئله رابه طور منظم و از طریق مشاهده کارکرد دانش آموزان و رفتار او در موفقیتهای گوناگون مورد مطالعه قرار داد.
2. معلم باید آن مشاهده را با دانش آموزان در میان نهد. علل فرضی مشکل را خاطر نشان سازد.
3. معلم باید تلاش کند تا حسی از مشارکت بین دانش آموزان و والد یا معلمانی که درگیر برنامه ، ایجاد کند.
کم پیشرفتی را نباید با عدم باروری اشتباه کرد. اتلاف در قابلیت تولید ضرورتاً نشانگر آن نیست که دانش آموز کم پیشرفت است. از کودکان سرآمد نباید انتظار داشت مدام چیز برجسته ای غیر واقعی است ومی تواند غیر انسانی باشد.
خصوصیات معلمان دانش آموز سرآمد از نظر لیندزی
لیندزی(1980) به خصوصیات شخصی حرفه ای و آموزشی متعددی برای کسانی که با دانش آموزان سر آمد کار می کنند بشرح زیر اشاره کرده است:
1. خود را بفهمد ، پپذیرد ، احترام بگذارد ، اعتماد داشته باشد و خود را دوست بدارد.
2. نسبت به دیگران حساس ، حمایت کننده وبا اعتماد است.
3. بسیار باهوش واز لحاظ فرهنگی وادبی علاقه مند است.
4. انعطاف دارد وایده های نو را می پذیرد.
5. خواهان یادگیری است ، نیاز و شوق به پیشرفت بسیار دارد.
6. بینشی و ادراکی است.
7. نسبت به برتری وتفوق وبرتری ، متعهد است.
8. بیشتر دموکرات است تا خودکامه
9. بیشتر نوآورد و آزمایشگر است تا همنوا
10. از حل مسئله استفاده می کند.به نتیجه گیریهای نامعلوم نمی رسد.
11. به دنبال درگیر کردن دیگران در اکتشافات است.
12. برنامه های خودی وقابل انعطاف تدوین می کند.
13. پس خوراند تدارک می بیند ، فرایندهای عالیتر ذهنی را تحریک می کند.
14. به خلاقیت و تحمل احترام می گذارد.
زنرولی (1980) می گوید که در بین دارندگان، دارندگان صفات ، صفات در امریکایی کاملند و باید امیدوار بود که همه معلمان حائز این صفات باشند ، با وجود این می توان فرض کرد که معلمان باید از لحاظ خلاقیت ، هوش وانرژی وتعهد به کار فراتر و برتر از دانش آموزان خود باشند.در نتیجه ، معلم کودکان سرآمد نیز باید بالاتر از میانگین همه معلمان در بسیاری از این صفات باشند.
(گالاگر ، 1985 ، کانز ، 1983)
ملاحظات ویژه در تعلیم و تربیت کودک پیش دبستانی سرآمد:
1. شناسایی زود هنگام توانائیهای استثنائی
2. نمره آزمون هوش کودکان که چندان با ثبات نیست چون آنها طی گذشت زمان تغییر بسیار می کنند پس بدون دیگر اطلاعات ، نمی توانند نشانگرهای خوبی برای حتی سرآمدی بالقوه باشند.
3. کودکان سرآمد در خصوصیات شناختی نه از لحاظ کیفی بلکه از لحاظ کمی با دیگران متفاوتند. رابینسون (1977) یعنی ذوب آنها سریعتر و در سطحی پیشرفته تر کار می کند. پس آنها نیازمند آزادی برای مطالعه با کودکان مسن تر از خود در حیطه ی خاصی هستند که در آن با توانائیهایشان به مبارزه طلبیده شوند.
4. کودکان سرآمد نیازمند امکان رفع قواعد فهمیدنی معمول به گونه ای هستند که بتواند در برخی سریعتر برنامه درسی معمول را طی کنند.
5. از لحاظ هیجانی ، ممکن است در برخی بهنجار ومعمولی رشد کنند وبزرگسالان ممکن است توقعات غیر واقع گرایانه ای را در مورد مهارتهای اجتماعی وهیجان آنان داشته باشند.پس باید محیط تربیتی مناسب برای آنها فراهم کرد وبه آنان مهارتهای مورد لزوم برای شایستگی اجتماعی را آموخت .
نتیجه گیری:
مسئله محوری درتعلیم وتربیت نوجوانان سرآمد مسئله ، شتاب ، شتاب شناسی در مقابل غنی سازی است.هواداران غنی سازی احساس می کنند دانش آموزان سرآمد نیازمند تماس اجتماعی مستمر با همسالان خودند. دانش آموزان سرآمد باید از همان برنامه درسی همسالان خود بهره مند شوند وعناوین مطالعه در سطحی عمیق تر باشد.
هواداران شتاب بخشی احساس می کنند که تنها راه تدارک یک تعلیم وتربیت مناسب برای افراد سر آمد آن است که به این افراد اجازه دهیم با افراد مسنتر کار کنند.از آنجا که توانائیهای شناختی دانش آموزان سرآمد فراتر از توانائیهای همسالانشان می باشد پس باید در برخی شتاب آلوده تر برنامه های درسی را به اتمام برسانند.
شتاب بخشی ممکن است برای دانش آموزانی مناسب تر باشد که در حیطه هایی از مطالعه پیش رس اند که مستلزم استدلالهایی است که منوط به تجربه اجتماعی نیست.
برای دانش آموزانی که پیشرسی آنها در حیطه هایی است که متضمن مهارتهای کلامی ، استدلال اجتماعی مثل ادبیات ، می باشند طرح برنامه غنی سازی جایگزین مناسبی برای شتاب بخشی به شمار می رود.
واژه باهوش، در نزد اشخاص مختلف، همراه با معانی و مفاهیم گوناگونی است. در واقع هیچ اتفاق نظر کاملی در تعریف کودک تیزهوش وجود ندارد و این بیشتر به خاطر تنوع استعدادها و جنبه های مختلف هوش انسان می باشد.
اولین شرطی که برای تیزهوشی در نظر گرفته شده است، هوشبهر بیش از 130 است. در کنار چنین هوشبهری، آفرینندگی و توانایی فرد در استدلال و همچنین ابتکار او در انجام کارها را باید مدنظر داشت. پیشرسی استعداد و تمایل به رقابت با کودکان بزرگتر از خود، نیز از جمله شاخص هایی است که در کودکان تیزهوش دیده می شود.
در تعریف کودک تیزهوش باید به این نکته مهم اشاره کرد که، کودک تیزهوش اول، یک کودک است و بعد کودکی تیزهوش. تیزهوشی، جوانب متعددی داشته و تحت شرایط و مقتضیات معین، جلوه های مشخصی از آن نمودار می گردد. بین کودکان تیزهوش تفاوت های مشهودی در زمینه های مختلف وجود دارد. به طوری که یک کودک ممکن است در یکسری از کارها برجسته بوده و کودک دیگری در کارهای کاملا متفاوتی؛ در حالی که هر دو کودک، سرآمد هستند اما در زمینه های مختلف.
گروهی از صاحبنظران، اصطلاح سرآمد را به گروهی اطلاق می کنند که قدرت فوق العاده ای در جنبه های وسیع و مختلف توانایی های ذهنی، داشته باشند. یعنی برتری کودک در یکی دو زمینه را به معنی تیزهوشی نمی دانند و معتقدند تیزهوش، کسی است که تقریبا از نظر تمام جنبه های پیشرفت و نیز کسب مهارت ها از سن خود جلوتر است؛ چنین کودکی از هر لحاظ پیشرفته تر از کودکان دیگر است.در حالی که گروهی دیگر را عقیده بر آن است که تیزهوش، کسی است که فقط در یکی از جنبه های ذهنی، شایستگی فوق العاده ای داشته باشد.
برخی از دانشمندان، تیزهوشی را در بالا بودن بهره هوشی(IQ) و یا در قدرت تفکر انتزاعی و درک معانی و بعضی دیگر آن را در سرعت و سهولت در یادگیری موسیقی، هنر و خلاقیت می دانند. وقتی ما برای توصیف تیزهوشی، اعمال برجسته و مفید را وارد می کنیم، مطلب کمی پیچیده و مبهم می شود. چون کودکان تیزهوشی هم وجود دارند که اعمالشان نشان دهنده تیزهوشی شان نیست و نمی توانند قدرتی را که دارند به علل روانی، عدم انگیزه ها و یا انگیزه های نادرست و دیگر عوامل محیطی نشان دهند و همچنین کودکان تیزهوشی داریم که استعدادشان را در کارهایی که پذیرفته نیست، به کار می برند ولی همه آنها هوشبهرشان یکی است و هوش فوق العاده دارند.[5] بنابراین می توان معیارهای سرآمدی را این گونه بیان کرد:
· هوشبهر بیش از 130
· پیشرسی استعداد و برتری نسبت به همسالان
· آفرینندگی و ابتکار در انجام کارها
· تفکر انتزاعی و خلاقیت
· سرعت و سهولت در یادگیری موسیقی و هنر
تمایل به رقابت با کودکان بزرگتر.
ضرورت شناسایی استعدادهای درخشان
جامعه، باید توانایی ها و استعدادهای بالقوه کودکان را شناسایی کرده و شرایطی به وجود آورد که تحت راهنمایی، هدایت و ارشاد معلمان و مسئولان ذی ربط تا جایی که ممکن است، استعدادها، ظرفیت ها و توانایی های همه کودکان در کمترین مدت و بیشترین مقدار که "مناسب حال" فردفرد کودکان باشد، پرورش داده شوند. بر این اساس، کودکان تیزهوش هم در زمره بچه های دیگر قرار می گیرند و باید مناسب حال خودشان به آنها توجه شود. مطمئنا برنامه مناسب حال آنان، چیزی برتر از برنامه هایی است که دانش آموزان دیگر نیاز دارند.
کودکان تیزهوش باید شناسایی شوند و در مدارس جداگانه و با شیوه های متفاوت از کودکان عادی آموزش ببینند. زیرا شواهد زیادی وجود دارد که بعضی از کودکان تیزهوش به دلیل عدم هماهنگی با کل وضع موجود مدارس عادی و عدم تناسب آنان با وضع تحصیلی کودکان دیگر و نیز عدم انگیزه کافی، ترک تحصیل می کنند و بعضی از آنها هم سرانجام به انحراف کشانده می شوند. اکثر مدل های توسعه شناختی به تاثیر و اهمیت حضور کودک در محیط هماوردی(چالشی) برای رشد هوش، تاکید می کنند. طبق نظریه پیاژه، فرد تجارب جدید را با ساختارهای درونی موجود مطابقت می دهد و زمانی که بین مدل درونی موجود از واقعیات و تجارب جدید با مدل درونی قبلی اختلاف وجود داشته باشد، ساختارهای درونی برای در نظر گرفتن و رعایت تجارب جدید تغییر پیدا می کنند(همانندسازی) و زمانی که این دو با هم سازگار باشند(عدم مطابقت وجود نداشته باشد) همسازی رخ می دهد.
بدین ترتیب، رشد شناختی زمانی رخ می دهد که محیط، حاوی چیزهای جدیدی باشد که کودک با آن مواجه می شود. علاوه بر این، انگیزه، گرایش و طرز تلقی کودکان در امر یادگیری، در داخل گروه ها نسبت به همدیگر تاثیر گذاشته و موجب می شود که همجواری کودکان عقب مانده، عادی و تیزهوش برای کودکان عادی و عقب مانده سودمند باشد و به زیان کودکان تیزهوش تمام شود. در حالی که اگر همین کودکان تیزهوش در گروه های همگن تحصیل کنند، بازده بیشتری خواهند داشت.
ناشناخته ماندن کودک تیزهوش و اینکه نتواند به ظرفیت بالقوه خود صورت عملی ببخشد، برای همه جامعه غم انگیز است. نوابغ و تیزهوشان، ذخایر و مواهب اجتماعی هستند که در رشد و تعالی فرهنگ و تمدن ملت ها نقش اساسی داشته اند. جهان به کودکان باهوش و بالیاقت نیاز دارد، کسانی که در طول زندگی می درخشند و می توانند قابلیت های بالقوه خود را با سعی و تلاش در تمام زمینه ها به کار گیرند و در هر گوشه ای از این دنیای پهناور، اگر فقط فرصت رشد و پرورش صحیح را داشته باشند، خود را نشان دهند. چنین برآورد گردیده که نصف کودکانی که با ساختمان هوشی عالی به دنیا می آیند، به علت فقدان محیط های مساعد اولیه برای آموزش لازم، به رشد هوشی ممکن و فعلیت استعدادهای موروثی خود نمی رسند. در حالی که ایجاد امکانات و تسهیلات ویژه برای شکوفایی و پرورش استعدادها از ضروریات جامعه آزاد و مطلوب می باشد.
بعضی ها با مشاهده یکی دو مورد از موفقیت کودکان تیزهوش در شرایط نامساعد زندگی خانوادگی، تصور می کنند که کودکان تیزهوش در هر شرایطی گلیم خود را به خوبی از آب بیرون خواهند کشید. این ادعا گرچه در مورد بعضی از کودکان تیزهوش می تواند صادق باشد، اما در مورد همه آنها صدق پیدا نمی کند.
در واقع توانایی ها و استعدادهای ویژه همواره خودبه خود و به تنهایی(بدون انگیزه مناسب) چندان موجب شکوفایی نمی شوند. تحقیقات ثابت می کند که نه تنها عدم شرایط مناسب موجب احساس ناامنی و تشویش بعضی از کودکان تیزهوش می شود، بلکه آنها را به عقب افتادگی، ضعف در تمرکز حواس، گوشه گیری، پرخاشگری و حتی عدم فعالیت و انفعال افراطی سوق می دهد.
تعریف تیزهوش
کودکان تیز هوش چه کسانی هستند ؟ آیا آن دسته از افرادی هستند که خلاقیت دارند و رهبران نسل آینده خواهند بود ؟
از نظر تعریف به کودکی تیز هوش گفته می شود که با کمک فکر و استدلا و استفاده از فرآیندهای ذهنی عالی بتواند قضاوت صحیح بکند و دارای استعداد خاص در کارهای خلاقه باشد. کودکان تیزهوش و با استعداد کسانی هستند که برطبق تشخیص افراد صلاحیتدار و اهل فن به دلیل استعدادهای برجسته خود قادر به عملکردهای عالی هستند.
اسمیت و ریس تیزهوشی را اینگونه تعریف کردهاند " فردی با قوای ذهنی عالی ، نیروی خلاقیت و دارای انگیزه های خاص و با ارزش که کودک را کاملاً از همسالان متمایز می کند و او توانایی این را دارد که سهم وارزش قابل قبولی در اجتماع خود داشته باشد
در تقسیم بندی وکسلر به کودکانی که هوشبهر از ۱۳۰ به بالا داشتند کودکان تیزهوش یا طبقه بندی تیز هوشها پر استعداد می گفتند که ۲٫۲% افراد را تشکیل می دهند.
افراد تیز هوش را به چهار دسته تقسیم می کنند :
۱- تیز هوشهای خلاق :
علاوه بر هوش سرشار ، برتری این افرا د برای خلق و ایجاد مسائل هنری وابداع از همان ابتدا مشخص است . عقیده بر این است که برای توفیق در ایجاد آثار هنری باید مراحل مختلفی طی شود و عبور از این مراحل لازمه دست یافتن و خلق هنر است . مراحل به شرح زیر است :
الف – مرحله تهیه و آمادگی
ب- مرحله پنهانی یا نهفتگی
ج- جرقه فکری
د- مرور تکرار
۲- تیز هوشهای درس خوان
این کودکان به مفاهیم مجرد توجه بیشتری دارند و بهتر ، سریعتر و بیشتر از دیگران مطالب کتاب را یاد می گیرند و تعداد کتابهایی که خوانده اند به مراتب زیاد است .
از لحاظ نگارش نیز این افراد برتری دارند و تعداد نوشته ها و رونویسیها زیاد است.
مسلماً اعضای خانواده و تهیه وسایل تحصیل در پیشرفت این کودکان نقش مهمی دارد زیرا از یک طرف باعث به کار انداختن قدرت و استعدادهای کودک می شود واز طرف دیگر برنامه ها طوری تنظیم می شود که کودک احساس خستگی نکند.
۳- تیز هوشهای حرفه ای یا مکانیک
در این کودکان یادگیری اعداد بهتر است . چون عدد یک مفهوم مجرد است این افراد علاقه زیادی به ساختن اشیاء ، کارهای دستی ، ریاضیات ، اندازه گیری دارند و اشکال هندسی را تمیز و زودتر از موقع خود یاد می گیرند. این کودکان ممکن است به تعلیمات کلاسیک رغبت زیادی نداشته باشند وبه مسائل فنی ، عینی و واقعی بیشتر از مسائل ذهنی علاقه مند باشند. به علاوه در کارهای حرفه ای پیشرفت خارق العاده دارند.
۴- تیزهوشهای کم پیشرفت
این کودکان با وجود هوش زیادی که با آزمونهای مخصوص مشخص می شود در یادگیری موفق نیستند وبه قول معروف فرد علیه خود قیام می کند ودر واقع هوش او به کار گرفته نمی شود. نکته جالب اینکه آموزگاران اکثراً گزارش می دهند که این افراد قدرت درک ، نبوغ و بصیرت کافی دارند ولی نمی دانند چرا نتیجه امتحاناتشان خوب نیست . بعضی عقیده دارن چون کودک با هوش به سرعت درسها را یاد می گیرد لذا مانند دیگران تمرین نمی کند. گاهی اوقات علت بی علاقه گی به درس ناشی از مسائل خانوادگی است . گاهی ضایعات مختصر
مغزی و دیسلکسیا که باعث اشکال در خواندن و نوشتن می شود موجب بی دقتی و اختلال در یادگیری می گردد و یا آنکه معلولیت جسمانی به علت محدودیتهای حرکتی و مسائل روانی مانع پیشرفت صحیح فرد می گردد. طبق آمار ویترومیکر دو درصد افراد معلول تیز هوش هستند که در شناسایی آنها غفلت می شود.
سرچشمه های تیزهوشی
کاوش به منظور یافتن سرچشمه های تیز هوشی بسیار جالب است . آیا مهمترین عامل در تیزهوشی وراثت است ؟ آیا محیط است ؟ آیا هر دو به یک اندازه مهم هستند؟ اگر محیط موثر است آن کدام است ؟ در چه سنی ؟
تردیدی نیست که استعداد دست کم تا حدودی موروثی است. مربیان آنقدر به تغییرات محیطی اهمیت می دهند که اغلب از تاثیر وراثت غافل می مانند یا آن را ناچیز می پندارند. حتی اگر بدانیم که کودکی دارای والدین بسیار باهوش و محیطی غنی است، باز هم این اطلاعات کافی نیست تا بگوئیم کدام خصوصیات و چه ترکیبی از آنها را باید عامل نتایج مطلوب یا تیزهوشی دانست.
یک نگرش که به عنوان راهی برای تفکیک و دسته بندی عوامل گوناگون تا حدودی مورد توجه قرار گرفته عبارتست از مقایسه بین نتیج حاصله در مورد دو قلوهای همسان با عملکرد دوقلوهای همزاد . اگر وراثت مهم باشد، درآن صورت می توانیم انتظار داشته باشیم که عملکردهای دو قلوهای همسان به یکدیگر شباهت بیشتری داشته باشند تا دو قلوهای همزاد.
اخیراً نیکلاس با تحقیقاتی که روی دو قلوها انجام داد به این نتیجه رسید که تقریباً ۷۰ درصد از کل عملکرد دانش آموز را می توان به وراثت نسبت داد . در عین حال زمینه های زیادی
باقی می ماند که مربی باید روی آنها کار کند . ولی او نباید فرض را براین بگیرد که هر کودک در ابتدا به مثابه لوحه سفیدی است که عملکردش صرفاً بر پایه تاثیرات محیطی تعیین می شود. پدیده دیگری گرایش به این اعتقاد است که کودکان اول خانواده از خواهران وبرادران بعدی با استعدادترند و زودتر زبان باز می کنند زودتر به راه می افتند و برای خواندن آمادگی پیدا می کنند . شاید یک علت احتمالی برای این تفاوت آن باشد که رفتار تربیتی والدین با فرزندان اول با رفتار آنان با سایر فرزندان تفاوت می کند ، به فرزندان اول بیشتر توجه می شود و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند .
شناسایی کودکان تیزهوش
شناسایی کودکان تیزهوش مدتها موضوع مورد توجه و مورد بحث محافل آموزشی بوده است . هر شخص نسبتاً هوشمند می تواند تشخیص دهد که چه کودکانی تیزهوش هستند. بسیاری از کودکان برخوردار از قوه ادراک عالی را از طریق مشاهده به آسانی نمی توان پیدا کرد ، بلکه کشف این کودکان مستلزم توجه خاص معلمان ، مدیران و روان شناسان است.
نظامهای تحصیلی برای شناسایی و تعیین کودکان تیزهوش چند تدبیر نسبتاً تثبیت شده را به کار گرفته اند . در زیر شیوه های عمده به کاررفته و توصیه شده در برنامه ایلی نویز را بیان می کنیم.
مشاهده و شناسایی توسط معلم
نمره های آزمون موفقیت تحصیلی گروهی
نمره های آزمون هوش گروهی و فردی
موفقیتهای تحصیلی گذشته
نمره های آزمون خلاقیت
هر چند شیونه مشاهده و انتخاب توسط معلم بیش از تدبیرهای دیگر به کار رفته است ولی کارشناسان به دلایل آشکار اقتصادی ، روش آزمونهای فردی هوش و موفقیتهای تحصیلی گذشته را ترجیح داده اند. اغلب مطالعاتی که این مساله را با دقت بررسی کرده اند دریافته اند که معلمان از شناسایی بسیاری از کودکان تیزهوش که توسط یک آزمون دقیق طراحی شده کشف می شوند غافل می مانند، و بالعکس ، بسیاری از معلمان ممکن است تحت تاثیر کودکان وظیفه شناس و پرکار قرار گیرند ودر ارزیابی خود بیش از اندازه به آنها اهمیت دهند.
دردو دهه اول قرن جاری شناسایی و معرفی کودکان تیزهوش با گزینش معلم انجام گرفته است و هنوز هم در بسیاری از مناطق روستایی این تنها روش شناسایی کودکان مذکور است . در چنین وضعیتی تعریف واقعی کودکان تیزهوش به این صورت در می آید : " کودکانی که عملکرد تحصیلی آنها بسیار خوب است ، خیلی بهتر از همکلاسیهایشان " این تعریف خاص چه اشکالی دارد؟ بسیاری از کودکانی که در استدلال و مفهوم سازی از استعداد بالایی برخوردارند در امر تحصیل عملکرد خوبی ندارند. بنابراین چنین تعریفی این دسته از کودکان را در بر نمی گیرد .
آلبرت اینشتن ، توماس ادیسون و وینستون چرچیل سه نمونه کلاسیکی هستند که با روش شناسایی توسط معلم نمی توان آنها را تیزهوش نامیده قضاوت معلم به عنوان مهمترین روش رفته رفته جای خود را به آزمونهای استاندارد سنجش توانایی ذهنی داده است. اگر آزمونهای هوش عملاً همه مواردی را که به نظر ما در تیز هوشی مهم است سنجید ، ما همچنین تعدادی از جوانان تیزهوش را از دست خواهیم داد.
ویژگیهای تیزهوشان
ویژگیهای یادگیری
نسبت به سنش از گنجینه ی لغات پیشرفته ای برخوردار است : اصطلاحات را به صورت معنی دار به کار می برد؛ رفتار کلامی اورا می توان با اصطلاحات " غنای " بیانی ، مهارت و روانی وسلامت توصیف کرد.
مشاهده کننده زیرک و با هوشی است ؛ معمولاً از یک داستان ، فیلم و چیزهایی نظیر آن بیش از دیگران مطلب درک می کند یا آنها را " بیشتر می بیند " به میل خودش بسیار کتاب می خواند . معمولاً کتابهای بزرگسالان را ترجیح می دهد از موضوعهای دشوار روگردان نیست؛ احتمالاً زندگینامه بزرگان به قلم خودشان و یا دیگران . دائرهالمعارفها و اطلسهای جغرافیایی را ترجیح می دهد. از آزمودن تجارب جدید لذت می برد، از کشفیات جدید علمی یا سایر زمینه ها خوشحالی نشان می دهد . از دامنه ی توجه وسیعی برخوردار است. قابلیت تمرکز شدیدی دارد، رشته تفکرش به آسانی گسسته نمی شود ؛ نسبت به گذر زمان تمایل به عدم آگاهی دارد. در تکالیف مدرسه نمرات بالا کسب می کند ، از برتری در تحصیل لذت می برد . در ریاضیات استعداد استثنایی بروز می دهد. با سرعت و کارآیی فرا می گیرد، به آسانی و اغلب بدون تلاش زیاد یاد می گیرد.
۱- ویژگیهای انگیزشی
از کارهای عادی روزمره خسته می شود. در راه رسیدن به کمال جد و جهد می کند. از خود انتقاد می کند . بادگی از سرعت کار و محصول کار خود راضی نمی شود.
تواناییهای خود را ارزیابی می کند و معمولاً این کار را به نحو صحیح انجام می دهد به درستی و نادرستی و خوب و بد بسیار اهمیت می دهد . اغلب رویدادها ، مردم و اشیاء را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد . در زمینه شخصی با توانایی فوق العاده ای عمل می کند . دامنه ی علایق او بسیار گسترده است ؛ علاقه ی شدیدی در یک زمینه خاص دارد،
سرگرمیهای غیر معمول دارد ؛ علایق و سرگرمیهایش را با شدت و توجّهی غیر عادی پیگیری می کند . نسبت به زیبایی عکس العمل نشان می دهد . از شنیدن و خواندن و نوشتن شعر لذت می برد کارها را برنامه ریزی و ساماندهی می کند. در حل مسائل آینده نگر است قبل از انجام هر عملی می اندیشد روشهای تحقیق عملی را در کار اعمال می کند.
۲- ویژگیهای خلاقیت
کنجکاو و جستجوگر است ؛ سوالات هیجان انگیز بسیاری مطرح می کند در اشیاء و موقعیتها ، بدقت کنکاش می کند. در موقعیتهایی که ممکن است از نظر دیگران خنده دار نباشد ظرافت و شوخ طبعی زیرکانه ای از خود نشان می دهد. به تفریحات فکری ، خیالپردازی و تصورات و پندارها علاقه زیادی نشان می دهد. ایده ها و مضامین فکری را دستکاری می کند. اغلب اوقات به تطبیق دادن ، اصلاح کردن و به تحرک واداشتن نهادها هدفها و نظامها علاقه نشان می دهد . دارای خلاقیت و قوه تصور است داستانهای تخیلی می گوید ،
راه حلهای زیادی برای مسائل ایجاد می کند، ارتباطات و وابستگیهای غیرعادی را درک می کند. آثاری سرشار از طراوت و شادابی و بدعت به وجود می آورد. مسائل را با روشهای ابتکاری حل می کند. به پیچیدگی علاقه مند است. ایده های پیچیده تر را ترجیح می دهد قادر به تفکر نشانه ای است ، با علائم و نشانه ها از قبیل کلمات و اعداد براحتی کار می کند . راه حلهای متفاوتی برای مسائل می جوید ، با محیطها ، تجارب جدید سازگار می شود. در تفکر روشن ومنطقی است . استدلال ، تعمیم ، استنتاج و استنباط را انجام می دهد.
۳- ویژگیهای مربوط به رهبری
یک رهبر است ، روی سایرین نفوذ دارد ، رهبری ر ا در شرایط مختلف می پذیرد . نسبت به انجام فعالیتهای ارزشمند ، ابتکار نشان می دهد، فعالیتها را هدایت می کند. مصمّم به نظر می رسد ، برنامه ریزی و سازماندهی را دوست دارد. تمایل به غلبه بر دشواریها دارد. در مقابل کودکان همسالان خود وهمچنین با بزرگسالان اعتماد به نفس دارد، به آسانی خود را با موقعیتهای تازه سازش وتطبیق می دهد. در افکار و اعمال خود قابلیت انعطاف دارد و هنگامی که در برنامه معمول تغییری حاصل شود ناراحت نمی شود. هنگامی که کسان دیگر در اطراف او باشند مایل است آنان را تحت نفوذ و تسلط خود درآورد، فعالیتی را که در آن سهیم است به تدریج اداره می کند.
روش تشویق کودکان به رفتارهای خوب
اینکه چه طور می توان فرزندان را به انجام و تکرار رفتارهای خوب علاقه مند کرد و رفتارهای شایسته را در آن ها به صورت عادت در آورد، سوالی است که ذهن اغلب والدین را به خود مشغول می کند.
گاه دیده می شود که فرزند شما از عهده انجام کاری برمی آید اما آن کار را به دفعات لازم انجام نمی دهد. مثلا سلام کردن را یاد گرفته است اما به ندرت به افراد بزرگتر از خود سلام می کند یا می تواند تکالیفش را انجام دهد اما در این کار سستی نشان می دهد. در این گونه موارد با استفاده از روشهای افزایش رفتار می توان رفتار دلخواه را در او افزایش داد.
روش تقویت مثبت تقریبا همان روش متداول پاداش است که همه با آن آشنا هستند و غالبا آن را مورد استفاده قرار می دهند. با این حال بین پاداش و تقویت مثبت اندک تفاوتی وجود دارد که روان شناسان را بر آن داشته است تا به جای پاداش از اصطلاح دقیق تر تقویت مثبت استفاده کنند.
در پاداش دادن افراد هدف ما بطور عمده قدردانی و سپاسگذاری از اعمال گذشته آنهاست و گرچه پاداش یک رفتار معمولا به تکرار آن می انجامد هدف ما از پاداش دادن رفتار ضرورتا تکرار آن رفتار در آینده نیست.
اما در تقویت مثبت هدف الزاما تکرار رفتار است یعنی اگر پس از تقویت یک رفتار احتمال وقوع آن رفتار در شرایط همسان آتی افزایش نیابد گفته می شود که تقویت صورت نگرفته است. تقویت مثبت بهترین و موثرترین روش افزایش رفتار است . فرایندی که در آن ارائه تقویت کننده مثبت بعد از رفتار منجر به نیرومند شدن آن رفتار می شود. وقتی والدی تصمیم می گیرد هر وقت فرزندش سلام کند با لبخند زدن به هنگام جواب دادن به سلام او رفتار سلام کردن آنها را تقویت کند در واقع از تقویت مثبت استفاده می کند.
اصول تقویت مثبت
اصل اول : از تقویت کننده مناسب استفاده کنید. تقویت کننده های مختلف بر افراد مختلف تاثیرات متفاوتی دارند. همچنین تاثیر یک تقویت کننده واحد بر یک فرد معین در شرایط مختلف متفاوت است. بنابراین لازم است در استفاده از تقویت کننده ها در شرایط گوناگون و با افراد مختلف این نکته به خوبی مورد توجه قرار گیرد.
اصل دوم : فوریت تقویت یک عامل مهم است. تقویت فوری اثر بخشی بیشتری از تقویت همراه با تاخیر دارد و گاه تقویتی که با تاخیر انجام شده هیچ فایده ای ندارد.
اصل سوم : مقدار تقویتمثبت؛ اصل مهمی در نتیجه بخشی آن است. کودکان اگر ببینند والدین همیشه و در هر مورد با دلیل و بی دلیل همه را مورد تشویق و تمجید قرار می دهند. رفتار تقویت کننده اثر تقویتی اش را از دست می دهد بنابراین لازم است مقدار و میزان مناسب تقویت رعایت گردد.
اصل چهارم : توصیه می کند که از موقعیتها و تقویت کننده های تازه تر استفاده شود. افراد موقعیتهای جدید یادگیری و انجام فعالیتهای تازه را به موقعیتها و فعالیتهای تکراری ترجیح می دهند.
روش تقویت منفی برای افزایش رفتارهای مطلوب
تقویت منفی نیز سبب افزایش رفتار می شود. تفاوت این روش با تقویت مثبت در آن است که در تقویت مثبت ارائه یک تقویت کننده مثبت مثل یک جایزه ، یک آفرین و … رفتار مطلوب را نیرومند می سازد. در حالی که در تقویت منفی حذف یک عامل منفی یا فرار از آن منجر به نیرومندی رفتار می شود. نام دیگر تقویت کننده منفی محرک آزارنده است زیرا حضور آن در موقعیت موجب آزار فرد می شود و لذا حذف آن از موقعیت یا به تعویق افتادن آن سبب تقویت رفتاری از فرد می شود که به حذف یا به تعویق افتادن آن منجر شده است.
تقویت منفی مانند تقویت مثبت از پدیده های معمولی زندگی روزانه است. کودکی که تازه راه رفتن را آموخته است اگر هنگام راه رفتن قدم اشتباهی بردارد زمین خواهد خورد و بخصوص عضوی از بدنش درد خواهد گرفت و بعد برای احتراز از زمین خوردن خواهد کوشید تا از انجام حرکت غلط جلوگیری به عمل آورد.
روش های عملی تربیت کودکان حرف شنو
در مواجهه با کودکان لجباز و حرف گوش نکن، به جای عصبانی شدن و از کوره در فتن ! ، از راهکارها و روش های عملی تربیت بچه که در این نوشته آمده است، استفاده کنید .
همه ی ما می خواهیم فرزندانمان حرف شنو باشند .
وقتی فریاد می زنیم که بایست ! نرو وسط خیابان ؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند .
یا اگر به او می گوییم که برو مسواک بزن ، یا بخواب ، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد .
روشهای موثر برای حرف شنوی کودکان
روشهای موثر برای حرف شنوی کودکان
خیلی اوقات ، وادار کردن بچه ها به این که رفتار شایسته ای داشته باشند مشکل است . روش " هر چه می گویم همان است " که بیشتر والدین به آن متوسل می شوند ، معمولاً بی فایده است .
خوشبختانه روش هایی برای اداره رفتار بچه ها وجود دارد که بدون برخورد ، بدون اشک و قهر ، فریاد ، کتک کاری ، یا توهین ِ زبانی است . در این مبحث سعی کرده ایم اصولی را ارائه دهیم که عمل به آنها به شما و فرزندتان کمک می کند تا به هدف مطلوب برسید . شروع واقعی این گونه تربیت ، از سال های آغاز کودکی است .
به خاطر داشته باشید که در سنین پیش دبستانی ، بچه ها کارهای عادی روزمره و مهارت نظم و انضباط را که لازمه ی زندگی است ، به راحتی یاد می گیرند . برای تسلیم کردن کودکان روشی کلی وجود دارد که در همه ی شرایط ، مفید است . آن را یاد بگیرید و بعد در زمینه های مختلف امتحان کنید .
۱ – برخورد مثبت داشته باشید
لمس اشیا
اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس کند زیرا مشاهده شیء به تنهایی کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند. کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند. مشاهده همراه با لمس اشیا، آنها را در بازی های خیالی، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد. به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس کند. خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند .
آزادی کودک
زمینه رشد خلاقیت در خانه زمانی فراهم می شود که به کودکانتان آزادی زیادی بدهید و به آنها به عنوان یک فرد احترام بگذارید، از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزشهای اخلاقی و نه قوانین خاص تاکید کنید.
توجه به حس کنجکاوی
حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید. برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست. سوال، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند، اگر چه احتیاج، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سوال و جواب، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفت و گو به بار آورد .
کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید. زمانی که با او بیرون می روید، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .
سوال پرسیدن های مداوم
در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سوال کنید. کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید: به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد. به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید.
چگونگی آزمایش منظم عقاید را یاد بدهیم. یکی از هدفهای کاملا پذیرفته شده تربیتی این است که به بچه ها آزمون واقعیتها را آموزش دهیم تا تصویر واقعی از دنیایی که در آن زندگی می کنند بدست آورند .
ویژگی های کودک خلاق
اغلب اوقات اگر کمی وقت و حوصله کنیم متوجه وجود خلاقیت در بچه ها می شویم. بهترین زمان برای اطلاع از خلاقیت کودکان، تماشای آنها به هنگام بازی است. خلاقیت عامل مهم بازی است. کودک را در حالی که آزادانه و فارغ البال با مواد و اسباب بازیهایش سرگرم بازی است تماشا کنید. کودکان خلاق اغلب برای هر یک از وسایل بازی خود موارد استفاده متفاوتی پیدا می کنند و قبل از اینکه از وسیله ای به سراغ وسیله دیگر بروند از آن به انواع مختلف استفاده می نمایند.
کودک خلاق اغلب از منابع خود به انواع و اشکال مختلف و گاه حیرت انگیز استفاده می کند.ممکن است یک جعبه خالی برای کودک خلاق ارزشی به مراتب بیش از بهترین و پیچیده ترین اسباب بازیها داشته باشد. کودکان خلاق می توانند با توجه به موقعیت و مکان خاص بازی را تغییر دهند، بازیهای جدید ابداع کنند، مقررات خاصی وضع کنند، رهبری بازی را در دست گرفته و با سازمان بندی منسجم په به صورت فردی و چه به صورت گروهی بازی کنند.
بازی این گونه افراد از تنوع و گوناگونی آکنده بوده و می توانند با توجه به علایق خود و بازی کنان هدفهای بازی را اعمال کنند. در مقابل کودکانی که از خلاقیت بی بهره بوده و یا خلاقیت کمی دارند در بازی ها نقش پیرو را به عهده گرفته، خود را ملزم به رعایت کامل مقررات بازی می دانند، تخطی از قوانین را جایز نشمرده و بازی را بیشتر به عنوان وظیفه و کار تلقی می کنند تا وسیله ای برای رشد، بنابراین سهم آنها از لذت بازی کمتر از کودکان خلاق است.
کودکان خلاق اغلب با آب و تاب حرف می زنند. ذکر جزییات یک ماجرا و به تفضیل سخن گفتن می تواند نشانه قدرت خیال و تصور زیاد باشد.
– شور و نشاط و مشغولیت های شدید جسمانی دارند.
– با دقت به اشیا و پیرامون خود می نگرند.
– اشتیاق به صحبت کردن درباره کشفیات با دیگران دارند.
میزان خلاقیت های فرزند خود را افزایش دهید
خلاقیت ، شکل کنترل شده یا محدود شده ای از تخیل است . خلاقیت ها ی افراد نه تنها برایزیبایی ظاهری ، بلکه به خاطر نتایج نهایی که در بر دارد به کار برده میشود . این نتیجه نهایی معمولاً شکلی به خود می گیرد که دیگران نیز می توانند آن را ببینند . خلاقیتممکن است خلق یک نقاشی ، یک لباس ، یک قطعه کوچک موسیقی یا پختن یک غذای جدید باشد به واسطه خلاقیت ، شخص می تواند به پیشرفتهای انسانی خود بیافزاید ، همچنین افرادی که دارای قوه تخیل زیادی هستند نسبت به کسانی که فاقد خلاقیت هستند ، معمولاً به پیشرفتهای بیشتری در زندگی نائل می شوند . خلاقیت حتی در سنین کودکی نیز خود را نشان می دهد.
خلاقیت حتی در سن کودکی نیز خود را نشان می دهد . اغلب خانواده ها شاید با این نوع پدیده ها در رفتار ،کردار و گفتار کودکان خود مواجه شوند . برخی از آنان یا بی توجه هستند و یا کم توجه ؛ با این حال آن دسته از والدین که به کوچکترین رفتارهای کودکان خود توجه دارند ، می توانند با به کارگیری توصیه های 12 گانه پرورش خلاقیت ، کودکان خود را به مرحله خود شکوفایی سوق دهند ،البته به کار گیری این روش آنچنان هم ساده نیست . داشتن صبر و حوصله از یک سو و نکته سنجی دررفتار کودکان می تواند آینده درخشانی را برای کودک شما رقم بزند .
* برای ایجاد سوالات تازه در ذهن کودکتان ، او را راهنمایی کنید . آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند . معلم باید هنگام جواب دادن به سوالات کودک ، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله،خیر،هرگز و امثال آن دوری کند . این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سوالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.
* حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید . برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست . سوال ، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند ، اگر چه احتیاج ، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سوال و جواب ، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفتگو به بار آورد .
* والدین و مربیان ، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک ، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود ، به بحث و گفتگو بگذارند .
* به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید . کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده ، روابط و مفاهیم را درک می کنند . لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی وجایگزینی آنها نباشند ، تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید ، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .
* از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید . یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند . مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان ، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .
* از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند ؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل ، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند . برای اواسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .
همچنین بخوانید : خواص سیاه دانه و درمان 1000 درد با "سیاه دانه"
* اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس نماید ، زیرا مشاهده شیء به تنهای کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند ، کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند . مشاهده همراه با لمس اشیا ، آنها را در بازی های خیالی ، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد . به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس نمایند. خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند .
* برای کودکان همیشه یک مارک خاص آدامس ، بستنی یا چیزهای مورد علاقه را نخرید. کودکان را تشویق کنید در خرید خوراکی و پوشاک ، مدل های مختلفی را امتحان کنند و از خرید کالاهای تکراری و یکسان اجتناب کنید .
* کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید . زمانی که با او بیرون می روید ، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .
* در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سوال کنید . کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید ، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید:به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد . به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید .
* از مکان های جدید دیدن کنید همراه با کودک به نمایشگاهها و موزه های مختلف و طبیعت زیبا بروید ، اجازه دهید او از نزدیک مکان های گوناگون را شناسایی کند .
* به اتاق او کاغذ های سفید بچسبانید . حدود یک متر از اتاق کودکتان را از سطح زمین به طرف بالا به طور سراسری و افقی کاغذ سفید بچسبانید و به او بگویید هر طور که دوست دارد روی آنها نقاشی و طراحی کند . در تزیین اتاق او از سلیقه اش استفاده نمایید . به او یاد دهید که هر چند روز یک بار محل وسایلش را در اتاق تغییر دهد تا به این وسیله زمینه خلاقیت در او پرورش یابد
روشهای ایجاد خلاقیت در کودکان
همه ما دوست داریم فرزندی خوش ذوق، خلاق و باهوش داشته باشیم. همه پدر و مادرها دوست دارند در مورد تربیت و زندگی فرزندانشان دغدغه های کمتری داشته باشند. ما فکر می کنیم شما هم این گونه هستید و چنین طرز فکری دارید، اگر پاسخ تان مثبت است به یاد داشته باشید برای رسیدن به چنین هدفی باید از همان ماه های نخست تولد فرزندتان به این موضوعات توجه کنید. پیش از فرزندتان این شما هستید که باید آماده باشید. آماده برای تربیت خلاقیت، هوش و استعداد او. درست است که هوش و استعداد تا حد زیادی خدادادی است، اما خانواده در تربیت و شکوفایی آن نقشی اساسی دارد.
در همین جا باید به این نکته هم اشاره کنیم که خلاقیت با هوش و استعداد متفاوت است. همه افراد باهوش الزاما خلاق نیستند. افراد خلاق، پیرامون خود را نوع دیگری می بینند. آنها برای حل مسائل به راه های همیشگی و همگانی رجوع نمی کنند و دیدشان به همه آنچه دور و بر ماست با بقیه تفاوت دارد. به همین دلایل و چون این افراد راه های جدید و بدیع برای مشکلات شان پیدا می کنند، از زندگی بیشتر لذت می برند و شادتر از بقیه هستند.
پس اگر فرزند شما چنین روحیه ای دارد، سرزنشش نکنید. نگویید تو با بقیه فرق داری. از دستش عصبانی نشوید و به جای همه این کارها تلاش کنید تا آنجا که می توانید خلاقیت او را پرورش دهید. تا یادم نرفته تاکید کنم از این که بچه بگوید حوصله اش سر رفته نباید ناراحت شوید. اتفاقا این لحظه همان بزنگاهی است که شما می توانید او را با کارهای جالب سرگرم کنید و خلاقیتش را پرورش دهید.
مدت هاست دیگر بچه ها با خاک و گل بازی نمی کنند. اگر حیاط مناسبی دارید یا پارکی نزدیکی خانه تان قرار دارد، به شما توصیه می کنیم فرزندتان را از این بازی های لذتبخش محروم نکنید. با او همراه شوید و اجازه دهید حسابی خاک بازی کند. این نوع بازی و ساختن برخی سازه ها و اشیا با گل به خلاقیت او بسیار کمک می کند.
کاردستی بسازید
اگر پارکی در دسترس نیست ناامید نشوید. با استفاده از چند وسیله کهنه و از کار افتاده یا خمیرهای بازی هم می توانید بچه ها را سرگرم و به افزایش قدرت خلاقیت آنها کمک کنید. البته به شرطی که بچه ها را آزاد بگذارید تا قدری ریخت و پاش هم بکنند. می توانید با آنها مسابقه ساختن کاردستی های مختلف بدهید و ده ها کار دیگر که می توان در خانه انجام داد.
بچه ها را منفعل بار نیاورید
مشکل بزرگ خانواده های دوران ما و به تبع آنها بچه ها، تماشای بیش از حد تلویزیون است. حالا دیگر به طور معمول از عصر تا موقعی که آخرین نفر در خانه به خواب رود، تلویزیون روشن است. بچه ها هم (بویژه در فصل تعطیل مدارس) جلوی این جعبه جادویی لم می دهند و مشغول تماشا می شوند. به همین دلیل لازم است ساعات تماشا را محدود کنید و به جای آن اسباب بازی های ساده و مناسب سن بچه ها را در اختیارشان قرار دهید. تاکید بر این که اسباب بازی ساده باشد به این دلیل است که بچه باید از بازی با آن لذت ببرد. نکته دیگر هم این که اسباب بازی های گران قیمت الزاما بهتر نیستند و در اغلب آنها (مانند یک آدم آهنی) بچه نقش بسیار کمی در بازی دارد و بیشتر تماشاچی است.
تشویق فراموش نشود
یادتان باشد همه ما درصدی خلاقیت داریم و مهم آن است که همان را پرورش دهیم. پس انتظار نداشته باشید کودک شما در تمام زمینه ها بهترین باشد. کاری که شما باید انجام دهید آن است که پیشرفت های عادی کودک تان را ببینید و او را برای انجام آنها تشویق کنید. تشویق لفظی و کارهایی مانند نصب نقاشی های کودک روی دیوار یا یخچال خانه از این دست موارد است.
به او مسئولیت بدهید
یادتان باشد متناسب با سن فرزندتان کار هایی را در خانه به او محول کنید. این شیوه در او احساس خوبی ایجاد خواهد کرد. دادن مسئولیت و خواستن از او، به فرزند شما می آموزد برای حل مسائل زندگی اش فکر کند و راه حلی بیابد.
کتاب خواندن یادتان نرود
همیشه به خاطر داشته باشید خواندن کتاب یکی از بهترین شیوه ها برای پرورش خلاقیت بچه هاست. برایش کتاب بخوانید و پیش از پایان یافتن کتاب از او بخواهید پایان داستان را تعریف کند. پس از خواندن کتاب هم می توانید با کمک هم داستان را به صورت نمایشی اجرا کنید.
همه این کارها خلاقیت کودک شما را تقویت خواهد کرد. نکته مهم آن است که برنامه هایی از این دست باید به صورت مداوم استمرار داشته باشد تا اثری ماندگار بر جای گذارد.
بچه ها را درست تربیت کنیم
سال های نسبتا دور، مادرها کمتر به فکر مسائل و مشکلات روحی بچه ها بودند. پدرها که جای خود را داشت؛ اغلب آنها به دلیل مشکلات مالی خانواده و مسائل اقتصادی شهر و کشورشان دغدغه های خاصی داشتند که اصلا فرصتی برای به فکر بچه ها بودن به آنها نمی داد.
با تغییر دیدگاه ها طی سال های متمادی، شاهد دگرگونی نگاه خانواده نسبت به بچه ها بودیم. دگرگونی هایی که نتایجش در نقاط مختلف، متفاوت و گاهی متناقض بود.این روش در قرن بیست و یکم نیز ادامه یافت به طوری که سال های اخیر شاهد رفتارهایی از سوی والدین نسبت به بچه ها هستیم که به همان اندازه بی تفاوتی سال های دور خطرناک تر است. البته برخیمحققان اثرات سوء روش اخیر پدر و مادرها را بدتر از رفتارهای قدیم می دانند.
امروزه در بعضی خانه ها شاهد رفتار افراط گونه والدین و بویژه مادرها هستیم. مادرهایی که گویا از صبح تا شب وظیفه ای جز مراقبت از فرزندشان ندارند.این شیوه غلط از نوع بیدار کردن بچه (یا بچه ها) آغاز می شود و تا هنگام خواب آنها ادامه دارد. وقتی بچه با خواهش و تمنای مادر دست و رویش را می شوید و صبحانه اش روی میز آماده و چیده شده است. اگر گاهی اشتهایی برای خوردن نباشد، مادر است که لقمه می گیرد و فنجان شیر یا چای را به سوی دهان بچه می برد. پس از این مراسم صبحانه خوردن، نوبت به پوشیدن لباس ها می رسد و باز هم خواهش و تمنای مادر!
بچه بدخلقی می کند و خودش را روی تخت می اندازد، ولی مادر دست بردار نیست. بچه کارش را می کند و مادر روش خود را ادامه می دهد. این کار تا گرفتن دست او و بردنش به آن طرف خیابان، ایستادن تا آمدن اتوبوس مدرسه، خوراندن به زور ناهار و… ادامه دارد. دادن آب میوه و قرص های ویتامین و مشاوره با پزشک و روان شناس و… هم جای خود را دارد.
چنین شیوه هایی نه تنها به سود بچه های امروزی نیست که جوامع مختلف را با خطر ظهور و بروز نسل جوان بی برنامه، بی تحرک و فاقد مسئولیت و خلاقیت مواجه می کند.محققان بر این باورند که پدرها و مادرها باید پیش و بیش از هر چیز، خلاقیت، استقلال و آمادگی رویارویی با مشکلات زندگی را به فرزندان شان بیاموزند. تربیت بچه هایی که دیگر قادر نیستند غذای خود را هم گرم کنند یا لباس شان را هیچ وقت اتو نمی زنند هم به زیان خودشان است و هم به ضرر خانواده و جامعه.
والدین باید بیاموزند چگونه حس خلاقیت، خودباوری و… را در فرزندانشان تقویت کنند. بچه ها قبل از هر سیستم آموزش رسمی، در خانه و کنار خانواده رشد می کنند و اگر در این محیط برای زندگی جمعی آماده نشوند، هنگام مواجهه با دنیای خارج از خانه دچار مشکلات متعدد خواهند شد.
شاید به جرات بتوان گفت "امروز مهم ترین نقش پدر و مادر، آماده کردن بچه ها برای زندگی در جامعه و آموختن شیوه های صحیح مواجهه با مسائل جهان امروز به آنهاست."
همه والدین دوست دارند فرزندان خلاق و خوش فکری پرورش دهند.
پرورش خلاقیت کودکان در دنیای امروزی نقش مهمی در آینده آن ها خواهد داشت، انسان های خلاق راه حل های جدید برای مشکلاتشان پیدا می کنند به همین دلیل شاد تر هستند و در زندگی موفق ترند. اما سوال این است که چگونه خلاقیت را پرورش دهیم؟
خلاقیت نیز مانند هوش انواع مختلفی دارد و هر یک از روشهای پرورش خلاقیت کودکان به تقویت یک یا چند بخش از خلاقیت کمک می کند.
خلاقیت در مجسمه سازی ، نقاشی و هنر های بصری به فرم و رنگ مربوط می شود در حالیکه ، خلاقیت در داستان نویسی به استفاده از کلمات و واژه ها بر می گردد. همچنین خلاقیت در مهندسی به استفاده های جدید از اشیای موجود و اختراعات نو مربوط می شود.
در این نوشته چند روش آسان از راه های پرورش خلاقیت در کودکان که برای کودکان در رده سنی مهد کودک، پیش دبستانی و دانش آموزان دوره ابتدایی مناسب است، آمده است:
بچه ها را از تلویزیون جدا کنید!
به جای نگاه کردن تلویزیون ، وقت کودک را با فعالیتهای مفرح دیگر پر کنید. تماشای زیاد تلویزیون، ازآن جا که فعالیتی است که کودک در آن منفعل است ، نقش منفی در پرورش خلاقیت کودکان وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
برای کودکان، اسباب بازی های ساده بخرید
اسباب بازی هر چه ساده تر باشد، کودک در استفاده از آن نقش بیشتری بازی می کند. برای درک این موضوع نوع بازی که یک بچه با لگو می کند را با بازی کردن با ماشین کنترلی مقایسه کنید.
در لگو بازی ، کودک ساعتها به ساختن چیزی نو مشغول می شود. به همین دلیل اسباب بازی های ساختنی مانند لگو، نقش مهمی در تقویت و پرورش خلاقیت کودکان در تمام رده های سنی از دو سالگی و دوره مهد کودک تا دوره دبستان و دانش آموزان دارد.
در حالیکه در بازی با ماشین کنترلی، کودک بیشتر تماشا گر است و کمتر نقش بازی می کند.
برای بچه ها کتاب بخوانید
برای بچه ها کتاب بخوانید و از آن ها بخواهید پایان دیگری برای داستان بگویند. یا مثلا به کودک بگویید اگر به جای فلان نقش داستان بودی چه کار می کردی؟
بعد از او بخواهید که نقش مورد نظر را بازی کند.
از سر رفتن حوصله بچه ها استقبال کنید!
سعی نکنید تمام وقت بچه ها را با فعالیتهای از پیش تعیین شده و فوق برنامه پر کنید. اجازه بدهید بچه ها بیکار شوند و حوصله شان سر برود. این زمان بهترین موقع برای علاقه مند کردن بچه ها به کارهای هیجان انگیز هنری مانند کاردستی، نقاشی، سفال و خمیر بازی است.
به کودکان اجازه بدهید قدری کثیف کاری کنند!
نقش هنر در خلاقیت کودکان ، مهم است و فعالیتهای هنری برای کودکان نیازمند ریخت و پاش است.
هر چند نظم و نظافت مسئله مهمی است، لیکن تاکید بیش اندازه بر نظم و ترتیب به گونه ای که محدودیت های زیادی برای بچه ها ایجاد کند، یکی از عوامل از بین رفتن خلاقیت است.
در زمان و مکان معینی به کودک اجاز بدهید فعالیتهایی را که با کثیف کاری همراه هستند، انجام دهد و ازایجاد شرایط نظم آهنین در منزل و خانواده بپرهیزید.
به عنوان مثال نقاشی با رنگ انگشتی در حمام، ، فعالیتی لذت بخش برای کودک خواهد بود که در عین حال به پرورش خلاقیت در نقاشی کودک کمک خواهد کرد. به همین ترتیب نقاشی با کف دست و کف پای کودک و یا استفاده از انواع مهر میوه و سبزی، در پرورش و تقویت خلاقیت درنقاشی بچه ها مفید خواهد بود.
پرورش خلاقیت کودکان
از نقش هنر در خلاقیت کودکان غافل نشوید
کارهای هنری بچه ها را از ساختن کارهای سفال گرفته تا نقاشی کودکان را تشویق کنید. خمیر بازی و سفال گری برای کودکان مهد کودک و دبستانی، در پرورش قوه تخیل و خلاقیت آن ها نقش موثری دارد.
یکی از بهترین راه های پرورش کودکان خلاق در رده سنی مهد کودک، پیش دبستان و یا برای دانش آموزان ابتدایی و دبستانی درست کردن کاردستی است.
برای دیدن ده ها ایده جدید برای کاردستی کودکان رو ی لینک زیر کلیک نمایید:
آموزش کاردستی کودکان
درست کردن کاردستی، ضمن تقویت مهارت دستان کودک، به پرورش قوه تخیل و خلاقیت بچه ها کمک می کند. یکی از بهترین انواع کاردستی برای پرورش خلاقیت کودکان ، کاردستی با دور ریختنی هاست. در کاردستی با مواد دور ریز، کودک استفاده های نا معمول از اشیای دور و برش را یاد می گیرد.
انواع کاردستی با دور ریختنی ها را ببینید.
می توان گفت ، با درست کردن کاردستی، شما مخترعان آینده را پرورش می دهید.
این مطلب توسط دوست خوب کودک سیتی، مامان ارشیا تهیه شده و برای ما ارسال شده است. از طرف تیم کودک سیتی از ایشان قدر دانی می کنیم.
اهدا شده به وب سایت کودک سیتی
یکی از تفاوتهای مهم کودکان خلاق با دیگر کودکان بر خورداری از عزت نفس و داشتن اعتماد به نفس بالا است. دلیل این نکته هم واضح است، خلاقیت نیاز به بستری پرواننده توام با ایجاد حس اعتماد و داشتن شجاعت در ابراز ایده های نو دارد و کودکانی که از عزت نفس کافی برخوردار نیستند و در محیط انضباط خشک و آهنین و بدون تشویق و ملاطفت بزرگ می شوند همیشه ترسی نهفته از اینکه مورد پذیرش قرار نگیرند و یا احیانا تنبیه شوند دارند که مانع بزرگی در مقابل خلاقیت کودکان و البته بزرگسالان است.
توصیه های این نوشته برای پرورش خلاقیت کودکان در خانواده، تقویت خلاقیت دانش آموزان در مدرسه و حتی متناسبا برای موضوع خلاقیت در بزرگسالی کاربرد دارد.
توصیه اول:
برای بچه ها وقت بگذارید، با آن ها بازی کنید، برای کودکان کتاب بخوانید و با آن ها کاردستی درست کنید.
توصیه دوم :
به حرفهای بچه ها گوش دهید ولی ادای گوش دادن را در نیاورید. حتی اگر لازم باشد کار خود را متوقف کنید و به سخنان کودک توجه کنید، طوریکه او متوجه شود نظرات و ایده هایش برای شما مهم است و جرات ابراز نظر پیدا کند.
توصیه سوم:
کودک را به خاطر ناتوانی در انجام امور سرزنش نکنید. کودکان تا سنین ۷ سالگی برای کارهای روزمره نیاز به کمک دارند و قادر به انجام امور بدون عیب و نقص نیستند.
برای اینکه توقعات مناسبی از فرزندتان داشته باشید، مراحل رشد کودک را مطالعه کنید.
توصیه چهارم:
همیشه به دنبال فرصتی برای تشویق کودک و تقویت اعتماد به نفسش بگردید. کودکانی که تشویق می شوند احساس تعلق و امنیت بیشتری دارند و جرات ابراز ایده های نو وخلاقیت را پیدا می کنند.
توصیه پنجم:
هرگز کودکتان را با دیگران مقایسه مثبت یا منفی نکنید. بهتر است از کودکی به او بیاموزید خداوند انسان ها را با توانمندی های متفاوتی خلق کرده و همه قابل احترام هستند. احساس حقارت و غرور هر دو مخرب و ناشایسته هستند و مقایسه کودک با اطرافیان یکی از این دو حس را در کودک تقویت خواهد کرد.
توصیه آخر:
تعداد باید و نباید ها و الگوهای آهنین و بدون انعطاف را برای کودک حداقل کنید. کودکانی که در فضای امر و نهی دائمی بزرگ می شوند یاد می گیرند برای اینکه مورد پذیرش و تشویق قرار گیرند فقط از الگوهای از پیش تعیین شده تابعیت کنند و در چنین شرایطی نمی توان انتظار بروز ایده های نو و خلاقیت را داشت.
امیوداریم با شناخت عوامل و روشهای تقویت و پرورش خلاقیت کودکان و شناخت موانع پرورش کودکان خلاق، بتوانید به پرورش کودکان خلاق و نوآور و بزرگسالان موفق آینده کمک کنید.
به نظر می رسد بعضی از بچه ها با اعتماد به نفس بیشتری متولد می شوند و عده ای هم کمتر به توانایی های خودشان اعتماد دارند،
اما مطمئن باشید شما به عنوان پدر و مادر کودک می توانید کارهای زیادی برای او انجام دهید تا بتواند بهتر و موفق تر از قبل عمل کند بنابراین ناامید نباشید و فکر نکنید همه چیز به ذات و خصوصیات ژنتیکی کودک وابسته است، شما هم نقش بسیار مهمی در ایجاد و حفظ سلامت روحی و عاطفی کودک دارید.
در ضمن، فراموش نکنید کودکی که به خودش بیشتر اعتماد دارد، در مقابل مشکلات هم انعطاف پذیرتر بوده و بهتر واکنش نشان می دهد.
پس ابتدا نیازهای اولیه کودک را برایش فراهم کنید (سرپناه، غذا و لباس)؛ شاید این نیازها بسیار ساده و پیش پاافتاده به نظر برسد، اما باید تامین شود تا بتوان به نیازهای روحی کودک فکر کرد؛ البته بی شک این مرحله بسیار سخت تر از تامین نیازهای فیزیکی است.
شیوه های متفاوتی برای تربیت کودکان وجود دارد، ولی اغلب متخصصان می گویند رعایت دستورالعمل های زیر برای پرورش کودک و تامین نیازهای روحی او، مناسب و البته ضروری است:
۱ـ در مورد مراحل رشد کودک اطلاعات کافی کسب کنید؛ اگر بدانید کودک شما در چه مرحله ای قرار دارد، توقع بیش از حد از او ندارید یا کارهایش را عجیب و غیرمعمول نمی دانید.
۲ـ فرزندتان را تشویق کنید احساساتش را بیان کند؛ البته شما هم باید به احساسات و طرز فکر او احترام بگذارید. برای او توضیح دهید که همه افراد درجاتی از درد، اندوه، غصه، عصبانیت و استرس را تجربه می کنند، ولی باید علل ایجاد این احساسات را شناخته و به بهترین شکل با آنها مقابله کنند.
۳ـ همیشه حواستان باشد حتی زمانی که با کودک موافق نیستید، باز هم باید با لحنی آرام صحبت کنید و اجازه دهید او با شما بحث و مشورت کند.
۴ـ به صحبت های فرزندتان گوش دهید و سعی کنید برای پاسخ دادن، از کلمات و جمله هایی استفاده کنید که کودک براحتی مفهومشان را درک می کند. یادتان باشد باید او را تشویق کنید تا سوالاتش را براحتی بپرسد و در فضایی آرام در مورد آنها صحبت کند. خودتان هم باید با او روراست باشید و نشان دهید دوست دارید با کودک درباره این موضوع حرف بزنید.
۵ـ بیشتر به مهارت های حل مساله ای که خودتان از آنها استفاده می کنید، دقت کرده و ببینید می توانید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید یا نه؟ بنابراین چنانچه قادر نیستید احساسات کودک را کنترل کنید یا تغییر دهید، بهتر است از فردی متخصص کمک بگیرید.
۶ـ از استعدادها و توانایی های کودک حمایت کنید و محدودیت هایش را بپذیرید. سپس باید براساس همین توانایی ها، اهداف را تعیین کنید و از کودک بخواهید در مسیر صحیح حرکت کند. هیچ وقت نباید فرزندتان را با سایر بچه ها مقایسه کنید.
۷ـ کودک را مستقل بار بیاورید و اجازه دهید خودش با فراز و نشیب های زندگی کنار بیاید. طوری رفتار کنید که او باور کند خودش می تواند تمام مشکلات را از سر راه بردارد.
۸ـ یادتان باشد نظم و انضباط نباید وسیله ای برای تنبیه کودک باشد، بلکه باید شیوه ای باشد برای آموزش.
۹ـ کودک را بدون قید و شرط دوست داشته باشید و عشق و محبت خود را به او نشان دهید. در ضمن ارزش صبر، فداکاری، بخشش و معذرت خواهی کردن را نیز برای او توضیح دهید.
۱۰ـ هیچ وقت از فرزندتان انتظار نداشته باشید کامل و بی عیب و نقص باشد؛ پدر و مادر بودن وظیفه دشواری است که باید بدرستی از عهده آن بربیایید
شادمانی ویژگی ارزشمندی است که توسعه و گسترش آن در شخصیت انسان از دوران کودکی شروع می شود. ده روش ساده برای تربیت کودکان شاد را که برای کودکان از حدود سن دو ساله تا بزرگتر می توانید به کار ببرید، در ادامه بخوانید:
۱- به کودکتان عشق بورزید :
اولین راز پرورش کودکی شاد تمجید از اوست . عشق مطلق والدین مهمترین عامل در شادی کودکان است. وقتی کودکان بزرگ می شوند دانستن اینکه علایق ، عقاید ، خصوصیات و استعداد هایشان با ارزش تلقی می شود پایه گذار شادی سالهای بعدی زندگی شان خواهد بود . البته پذیرش کودک به معنای چشم پوشی همیشگی از خطاهایش نیست .
یاد بگیرید که عملکرد کودک را نقد کنید نه شخصیت او را . همچنین آنچه را که از کودک می خواهید به او بگویید نه آنچه را که نمی خواهید.
۲- نه، من نمی توانم را به بله، من می توانم تبدیل کنید :
وقتی کودک شما بداند که به او اطمینان دارید و باورش کرده اید احساس می کند که دست یافتن به همه چیز برایش امکان پذیر است . افکار کودک نسبت به خود بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین والدین باید افکار مثبت به کودکان خود القا کنند .
وقتی که در مدرسه ابتدائی ، معلم پسر مک بلدسو نویسنده کتاب پروش فرزند با متانت به او گفت که هیچ استعدادی برای بازی فوتبال نداری ، وی به پسر سرزنش شده اش گفت که هرگز اجازه ندهد کسی به اهداف و رویاهایش راه پیدا کند . امروز پسر او بازیکنی حرفه ای در یکی از تیم های مطرح کشور است . القائات فکری مثبت بلدسون در ذهن پسرش زندگی او را متحول کرد.
۳- مقررات منصفانه وضع کنید و به آنها پایبند باشید :
کودکان کم سن سال با احساس امنیت ، شاد می شوند . فرض کنید که در بالای آبشار مرتفعی ایستاده اید درصورتی از ایستادن در آنجا لذت خواهید برد که حفاظی در برابرتان باشد ، در غیر این صورت دچار اضطراب و خواهید شد . کودکان هم اینگونه اند .
وقتی که چارچوب محکمی برای رفتارهایش وجود داشته باشد ، آنها پیشرفت می کنند . در حقیقت کودکان در جستجوی ساختارند .
۴- ابعاد مثبت را برجسته کنید :
به کودک خود بفهمانید که هیچ مشکلی وجود ندارد ، که به اتفاق هم نتوانیدآن را حل کنید . همچنین به او بیاموزید که خوشبین باشد.
اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فکر کنید و بگذارید او افکار شما را بشنود (وای نه باورم نمی شود که این اتفاق افتاده ، اما درستش می کنم ، چیز مهمی نیست
یادگیری خوشبینی مهم است زیرا کودک مشتاق و آرزومند به احتمال زیاد بزرگسالی شاد خواهد شد . افراد ناراضی و ناخشنود بر حوادث منفی زندگی متمرکز می شوند ، درحالی که افراد شاد به وقایعی می اندیشند که چشم انداز بهتری از آینده به آنها می دهد .
۵- حلقه شادی کودکتان را کامل کنید :
والدین در پی معلمان و مربیانی هستند که بتوانند حلقه شادی کودکانشان را کامل کنند . به کودکتان کمک کنید ارتباطات دوستانه اش را حفظ کند و گسترش دهد . داشتن ارتباطات قوی و مهارت برقراری آن از شروط اصلی شاد زیستن در آینده است .
۶- کودکان را به تحریک بیشتر وادارید :
کودکان امروز سنگین وزن ترند و این برای سلامت و شادابی آنها مضر است . کودکان چاق ، در مقایسه با سایر کودکان ، اعتماد به نفس کمتری دارند و افسرده ترند . اگر کودکان سرگرمیهای پر تحرک خارج از خانه را جانشین فعالیت های کم تحرک خانگی کنند و به جای غذاهای آماده ای که فاقد ارزش غذایی است ، غذاهای سالم و طبیعی بخورند ، از فوائد شاد زیستن بهره خواهد برد . کودکی که خوب غذا می خورد و ورزش می کند مغزش موادی شیمیایی به نام اندروفین ترشح می کند که به او احساس شادی می بخشد . با فراهم کردن میان وعده های طبیعی از جمله میوه های تازه فصلی ، پرهیز از قرار دادن تنقلات در دسترس کودکان و جانشین کردن غذاهای سالم خانگی به سلامت کودک خود کمک کنید . کودکتان را به انجام دادن ورزش و سرگرمیهای خارج از منزل تشویق کنید . بازی با سایر کودکان قدرت خلاقیت خلاقیت کودکتان را تقویت می کند و مهارت های اجتماعی را به او می آموزد .
۷- شادی را در جعبه یادگاری ها ذخیره کنید:
اشیای مورد علاقه کودکتان ، عکس ها، کارت پستال ها ، یادگاری ها ، کاردستی هایی را که یاد آورد خاطرات شاد برای کودک هستند داخل جعبه ای قرار دهید . هرگاه کودکتان بیمار است یا غمگین و لبخندی ساده نیاز دارد ، آنها را از جعبه بیرون آورید و به او نشان دهید .
۸- لحظات جادویی ارتباط را بیابید :
اخیراً مطالعه ای بر روی ۲۰۰۰ کودک ۵ تا ۱۷ ساله انجام شده است . از آنان پرسیده شد که خواهان چه چیزی هستند که با پول نمی شود خرید . همه آنها در پاسخ گفته بودند که خواهان والدین و توجه آنها هستند .
کودکان ما می خواهند که به آنها فکر کنیم ، برنامه هایی ترتیب دهید که همه اعضای خانواده بتوانند در آن شرکت کنند و لذت ببرند. مثل کوهنوردی، پیاده روی….
کودکان را در فعالیت های روزمره تان مانند انجام دادن کارهای خانه ، خرید و آبیاری باغچه شریک کنید.
. ۹- ژن تلاش دوباره را به کودک خود منتقل کنید :
کودک شما همه فکر و ذهن این است شاگرد اول کلاس شود ، ولی در این رقابت همکلاسش برنده شده است . یک راز اصلی شاد زیستن برخورداری از قدرت پشت سر گذاشتن مشکلات است .
سعی نکنید کودک خود را ا زهمه ناراحتی ها دور نگه دارید . به او کمک کنید بیاموزد چگونه با آنها مواجهه شود .
اگر شکست درسی یا غیر درسی اورا نا امید کرده ، کمک کنید تا هرچه سریع تر به وضعیت عادی خود برگردد . تشویق کنید تا احساسات خود را در قالب نوشته یا نقاشی بیان کند. شما الگوی کودکتان هستید . مطمئن شوید که الگوی مناسبی در مقابل اوست و روحیه خود را در هیچ شرایطی نبازید .
۱۰-دراو شگفتی ایجاد کنید :
هنگامی که کودک با چیزی بزرگتر از خودش مواجه می شود ، خواه پدیده ای فیزیکی باشد یا معنوی ، احساس رضایت خاطر می کند .
با کودکان درباره عقاید خود خداوند و مقدسات دینی صحبت کنید لازم نیست که او همه جزئیات را درک کند . با او در جنگل قدم بزنید ، به ستارگان خیره شوید و احساس مراقبت و توجه در کودکان را پرورش دهید .
شما والدین پیشرو می توانید از همین امروز برخی از ایده های بالا را عملا برای تربیت فرزندان شاد به کار ببرید و شادهد رشد عاطفی و روانی کودکتان باشید.
روش تربیت و پرورش کودکان موفق
لازم نیست کارشناس مسایل کودک باشید تا کودک موفق تربیت کنید. برای اینکه کودک از همان ابتدای کودکی موفقیت را تجربه کند والدین باید به او: عشق و توجه بدهند و نیازهای کودک را بشناسند و در جهت برطرف کردن آنها تلاش کنند. برای اینکه کودک شما نیز با استعداد و سالم رشد کند، ۶ مورد زیر را رعایت کنید.
۱٫ نشان دادن عشق و علاقه
کودکان به عشق نیاز دارند. حمایت احساسی شما به کودک به او احساس امنیت برای کشف دنیا را می دهد. تحقیقات نشان داده اند توجه و عشق والدین در سال های اولیه زندگی کودک در رشد فکری، روحی و فیزیکی او تاثیر بسیاری دارد. عشق باعث رشد مغز کودک می شود.
اما چگونه باید عشق خود را نشان داد؟ بغل کردن، بوسیدن، لبخند، گوش کردن، شجاعت دادن و بازی کردن با کودک همه نشانه های علاقه به کودک هستند که می توانید انجام دهید. هنگامی که گریه می کند – مخصوصا زیر شش ماه – سریع به او رسیدگی کنید.
هنگامی که کودک غمگین یا خیلی شاد است، با توجه زیاد می توانید رابطه احساسی عمیقی با او برقرار کنید.
۲٫ رسیدگی به نیازهای اولیه کودک
کودک با انرژی و سالم یادگیری بهتری نیز دارد و شما می توانید این هدف را با برطرف کردن نیازهای اولیه او محقق کنید. سعی کنید در فواصل زمانی معینی چک آپ کاملی از سلامت جسمی و سیستم ایمنی او داشته باشید. اگر در دوره های مشخص شده و به وقت واکسن و آمپول های کودک تزریق شوند، در واقع سلامت او را تضمین کرده ایم.
خواب نیز برای رشد و موفقیت کودک بسیار مهم است. هنگام خواب وقتی پلک ها سریع به هم می خورند، مغز کودک در حال رشد در زمینه یادگیری، حرکت و فکر کردن است.
از سینه شیر خوردن کودک نیز در شش ماه نخست همه نیازهای جسمی او را برآورده می کند. کودکانی که از شیر مادر تغذیه می کنند، کمتر دچار آلرژی، اسهال، مشکلات تنفسی و عفونت گوش می شوند. همچنین، شیر مادر موجب افزایش ضریب هوشی کودک نیز می شود.
حرف زدن با کودک
تحقیقات نشان داده است کودکانی که والدین آنها از همان ابتدا زیاد با آنها صحبت کرده اند، سریع تر مهارت های کلامی را فراخواهند گرفت. این کار را می توانید از همان دوران جنینی آغاز کنید. پس از به دنیا آمدن کودک، هنگام تعویض پوشک، غذادادن یا حمام کردن با او صحبت کنید. سعی کنید از کلمات ساده و مختص خود کودک استفاده کنید تا درک بهتری داشته باشد و موقع صحبت کردن نیز به او نگاه کنید. مثلا همه کارهایی که برای او انجام می دهید را برای او توضیح دهید.
کتاب خواندن برای کودک
هنگام مطالعه مجله یا کتاب، آن را با صدای بلند بخوانید تا کودک نیز بشنود. به این ترتیب دایره لغت او و مهارت های کلامی او افزایش پیدا می کند و می توانید باعث برانگیخته شدن قوه تخیل او بشوید. در خلال کتاب خواندن می توانید کودک را در آغوش بگیرید و به او احساس امنیت و عشق نیز بدهید.
نوزادان از شنیدن صدای موسیقی نیز لذت می برند و می توانید موسیقی دلخواهش را برایش زمزمه کنید.
تقویت احساسات کودک
برای اینکه کودک در مورد انسان ها، مکان ها و مسایل مختلف آگاهی کسب کند باید در معرض آنها باشد. هر نوع تعامل جدیدی اطلاعات جدیدی نیز به دانسته های کودک اضافه می کند. تحققات ثابت کرده اند، کودکانی که در محیط های مملو از امکانات و انسان ها رشد می کنند و با مسایلی روبه رو هستند که مستقیما به حواس پنجگانه آنها مرتبط است، مغز فعال تر و انگیزه های بیشتری دارند.
البته قرار نیست کودک را به طور ۲۴ ساعته تحت اتفاق های مختلف قرار دهید تا حواسش رشد کنند. به طور مثال، کودکان تا زیر دو سال نباید تلویزیون نگاه کنند.
وقتی کودک از بازی لذت می برد، برای او اسباب بازی های متنوع با شکل، بافت، رنگ، صدا و وزن های مختلف تهیه کنید. برای او آواز بخوانید. همین بازی های ساده و تعاملی می توانند به رشد مغز و افزایش ضریب هوشی کودک کمک بسیاری کنند.
همچنین باید به کودک فضای لازم برای پرسه زدن و راه رفتن هم بدهید. این کار برای رشد ماهیچه های کودک مفید است. برای این منظور باید خانه را از وسایل خطرناک خالی و فضا را برای چهاردست و پا کردن او مهیا کنید.
مراقب خود باشید
وقتی خود والدین سالم و خوشحال باشند، فرزندان آنها نیز سالم و خوشحال خواهند بود. سعی کنید در زمان های خالی ورزش کنید؛ حتی اگر این ورزش یک پیاده روی ساده باشد. می توانید کودک را سوار کالسکه کنید و با هم بیرون بروید. به اندازه کافی استراحت داشته باشید.
اگر از انجام کارهای خانه و بچه داری به طور همزمان خسته شده اید آن را با همسر خود تقسیم کنید. اگر تنها هستید می توانید از دوستان یا خانواده کمک بگیرید.
حتما هر چند وقت یکبار به خود مرخصی بدهید و تنها باشید. تنها بودن می تواند کمک کند تا انرژی دوباره کسب کنید. حتی لازم است با یک دوست در مورد مشکلات خود درددل کنید.
برخی از خانم ها پس از زایمان دچار افسردگی می شوند و این حالت تا هفته ها یا شاید ماه ها در آنها باقی می ماند. این حالت به هیچ وجه خوب نیست اما قابل درمان است
روانشناسی و تربیت کودکان
همه والدین دوست دارند فرزندان خلاق و خوش فکری پرورش دهند.
پرورش خلاقیت کودکان در دنیای امروزی نقش مهمی در آینده آن ها خواهد داشت، انسان های خلاق راه حل های جدید برای مشکلاتشان پیدا می کنند به همین دلیل شاد تر هستند و در زندگی موفق ترند. اما سوال این است که چگونه خلاقیت را پرورش دهیم؟
خلاقیت نیز مانند هوش انواع مختلفی دارد و هر یک از روشهای پرورش خلاقیت کودکان به تقویت یک یا چند بخش از خلاقیت کمک می کند.
خلاقیت در مجسمه سازی ، نقاشی و هنر های بصری به فرم و رنگ مربوط می شود در حالیکه ، خلاقیت در داستان نویسی به استفاده از کلمات و واژه ها بر می گردد. همچنین خلاقیت در مهندسی به استفاده های جدید از اشیای موجود و اختراعات نو مربوط می شود.
در این نوشته چند روش آسان از راه های پرورش خلاقیت در کودکان که برای کودکان در رده سنی مهد کودک، پیش دبستانی و دانش آموزان دوره ابتدایی مناسب است، آمده است:
بچه ها را از تلویزیون جدا کنید!
به جای نگاه کردن تلویزیون ، وقت کودک را با فعالیتهای مفرح دیگر پر کنید. تماشای زیاد تلویزیون، ازآن جا که فعالیتی است که کودک در آن منفعل است ، نقش منفی در پرورش خلاقیت کودکان وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
در لگو بازی ، کودک ساعتها به ساختن چیزی نو مشغول می شود. به همین دلیل اسباب بازی های ساختنی مانند لگو، نقش مهمی در تقویت و پرورش خلاقیت کودکان در تمام رده های سنی از دو سالگی و دوره مهد کودک تا دوره دبستان و دانش آموزان دارد.
در حالیکه در بازی با ماشین کنترلی، کودک بیشتر تماشا گر است و کمتر نقش بازی می کند.
از نقش هنر در خلاقیت کودکان غافل نشوید
کارهای هنری بچه ها را از ساختن کارهای سفال گرفته تا نقاشی کودکان را تشویق کنید. خمیر بازی و سفال گری برای کودکان مهد کودک و دبستانی، در پرورش قوه تخیل و خلاقیت آن ها نقش موثری دارد.
یکی از بهترین راه های پرورش کودکان خلاق در رده سنی مهد کودک، پیش دبستان و یا برای دانش آموزان ابتدایی و دبستانی درست کردن کاردستی است.
برای دیدن ده ها ایده جدید برای کاردستی کودکان رو ی لینک زیر کلیک نمایید:
آموزش کاردستی کودکان
درست کردن کاردستی، ضمن تقویت مهارت دستان کودک، به پرورش قوه تخیل و خلاقیت بچه ها کمک می کند. یکی از بهترین انواع کاردستی برای پرورش خلاقیت کودکان ، کاردستی با دور ریختنی هاست. در کاردستی با مواد دور ریز، کودک استفاده های نا معمول از اشیای دور و برش را یاد می گیرد.
انواع کاردستی با دور ریختنی ها را ببینید.
می توان گفت ، با درست کردن کاردستی، شما مخترعان آینده را پرورش می دهید.
این مطلب توسط دوست خوب کودک سیتی، مامان ارشیا تهیه شده و برای ما ارسال شده است. از طرف تیم کودک سیتی از ایشان قدر دانی می کنیم.
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به دلایل مختلف والدین نمی توانند، نمی خواهند یا شاید می ترسند که به کودکان خود ادب و نظم یاد بدهند. در نتیجه بسیاری از کودکان امروزی نه تنها بی ادب، مخرب و حرف گوش نکن می شوند، بلکه دچار اضافه وزن هم می شوند.
یکی از مهمترین وظایف پدر و مادر این است که به فرزندانشان احترام – به فرهنگ، والدین، بزرگترهایشان – بیاموزند. موضوع این است که آنها چطور باید در فرهنگ امروزی احترام گذاشتن را به بچه ها یاد بدهند؟
۱٫ ثابت قدم باشید.
حرفتان را عوض نکنید. سست و ضعیف نباشید. اگر فرزندتان فکر کند که بعد از ۱۰ بار صدا کردن، می تواند بیاید و جوابتان را بدهد، هر دفعه باید ۱۰ بار صدایش کنید تا بیاید.
۲٫ مرزگذاری کنید.
یک تحقیق در مدرسه ای انجام شد که بدین قرار بود: وقتی زنگ تفریح زده می شد بچه ها به حیاط می ریختند و اطراف حیاط بازی می کردند و می خندیدند و بعد از زنگ تفریح به کلاس برمی گشتند. فردای آن روز حصارهای اطراف حیاط برداشته شد. تغییری که ایجاد شد چشمگیر بود. چون بچه ها به مرکز حیاط آمده و با اضطراب و ناامنی و نه مثل همیشه در حیاط بازی می کردند. روز بعد که حصارها دوباره سر جایشان گذاشته شدند، دوباره بچه ها با شادی و امنیت بازی می کردند.
بچه ها ذاتاً نمی خواهند در دنیایی بدون مرز زندگی کنند. آنها دوست دارند والدینشان برایشان محدودیت و مرز بگذارند، از آنها محافظت کنند، به آنها غذا بدهند و بزرگشان کنند.
۳. در داخل مرزهای مناسب، بگذارید بچه ها کارشان را بکنند.
زیاد به آنها گیر ندهید. اغلب والدین دوست دارند که بچه هایشان ورژن کوچکی از خودشان باشند. چنین توقعاتی معمولاً به ناامیدی ختم می شوند.
۴٫ رفتارهای مثبت را تشویق کنید.
دنبال کارهای خوب بچه باشید و او را تحسین کنید. در هر فرصتی کارهای خوب او را تشویق کنید و از او تعریف کنید.
۵٫ شورش را بیشتر از اشتباهات سرزنش کنید.
درست است که بعضی وقت ها اشتباهات مکرر باید عواقب منفی داشته باشند، ولی در کل این رفتار بچه است که از همه مهمتر است و باید درست شکل بگیرد.
۶٫ هرگز نگذارید بچه یکی از والدین را به جان دیگری بیندازد.
اگر مادر بچه به کاری نه بگوید و بچه بداند که پدرش اجازه آن کار را می دهد، حتماً انجامش خواهد داد و در خانه ناپایداری و هرج و مرج ایجاد می شود. باید به بچه ها یاد داد که پدر و مادر هر دو قدرتی مساوی دارند و اگر یکی از آنها نه بگوید جواب قطعاً نه است. این قضیه در موقعیت های طلاق سخت تر می شود، ولی بخاطر بچه ها والدین باید اختلافات را کنار بگذارند و با هم هماهنگ باشند.
۷٫ رفتاری که از بچه انتظار دارید را خودتان هم انجام دهید.
بچه رفتارهای والدین شان را الگو قرار می دهند. اگر ببینند که شما دروغ می گویید، تقلب می کنید، فحش می دهید، دزدی می کنید یا حتی انتخاب های نادرستی در مورد سلامتی و سبک زندگی تان دارید، فکر می کنند که اشکالی ندارد آنها هم همان کار را بکنند. اگر شما و همسرتان دعواهایتان را با داد زدن حل کنید، آنها هم همین کار را خواهند کرد. شما باید آخرین و تنها الگوی بچه هایتان باشید.
مطالب متنوع روانشناسی و تربیت کودک را از این جا بخوانید.
هیچ پدر و مادری دوست ندارد فرزندش دروغگو باشد، ولی خیلی اوقات والدین به دلیل ندانستن اصول تربیت و روانشناسی کودکان ناخواسته باعث دروغگویی فرزندشان می شوند.
درغگویی میان کودکان ۴ تا ۵ سال همیشه رواج دارد اما می توان با قرار دادن کودکان در محیط خانواده راستگویی را به کودک آموخت
احمد میهنی روانشناس گفت: دروغگویی از نظر معنوی به معنای کتمان واقعیت است، در واقع فرد دروغگو از طریق شنونده را گمراه می سازد و خود را بیشتر نجات می دهد و بدینوسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند
وی افزود: یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است، معمولا دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان ۴ تا ۵ ساله است که از لحاظ اخلاقی با مشکل روبرو می شوند
دروغگویی یعنی اینکه شخص به قصد گول زدن دیگران خلاف واقعه را بیان می کند
وی اذعان داشت: گاهی والدین فرزندان خود را به دلیل انجام بعضی رفتارها مورد سرزنش قرار می دهند، اما توجه نمی کنند که خود آنها در ایجاد عادات و رفتارهای نامناسب فرزندانشان نقش موثری دارند
وی اظهار داشت: یکی از مهمترین عوامل پرورش راستگویی در کودکان محیط خانواده است معمولا این نوع از کودکان در این خانواده ها طبعا به راه درستی می روند و راستگو بار می آیند
با مهربانی و ملایمت صحبت کردن با فرزندان، هرگز کودک را با نام دروغگو صدا نزنید باعث دروغگویی کودک نشوید، مفهوم حقیقت را به کودک شناساندن از راه های راستگو شدن کودکان است
برای افزایش اطلاعات خود در مورد مسائل تربیتی کودکان به مقالات بخش روانشناسی کودکان
روانشناسی کودکان در تربیت فرزندان مستقل و توانا
کودک بودن گاهی اوقات بسیار ناامیدکننده می شود، به همین دلیل در اینجا از نحوه تقویت اعتماد به نفس صحبت کرده ایم. کودکان و بچه های پیش دبستانی می بینند که خواهر و برادرهای بزرگتر و والدین آنها هر کاری را به راحتی انجام می دهند و این شاید آنها را ناامید کند.
با در نظر گرفتن این مطلب که اعتماد به نفس از توانایی و مهارت در چیزی می آید، چند راه برای قویتر کردن فرزندانتان معرفی می کنیم که از طریق آنها می توانید حس ناامیدی و ناراحتی کودک از ناتوانی در انجام بعضی کارها را از بین ببرید.
۱٫ بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد.
گاهی پدر و مادر برایشان راحت نیست که دخالت نکنند و هنگامی که کودک در تلاش است کاری انجام دهد زود به کمک او می شتابند. گاهی از این که فرزندتان در انجام کاری وقت زیادی تلف می کند و نمی تواند فوراً آن را انجام دهد خسته می شوید. ولی باید اجازه دهید او این تجربه ها را پشت سر بگذارد و با کمک کردن به او در واقع به نفع او کاری نکرده اید. باید بگذارید او شانس یادگیری درس هایی در خصوص این کارها را داشته باشد و به او فرصت بدهید تا ببیند خودش چه کار می تواند بکند. این به او قدرت می دهد.
۲٫ بگذارید تقلا کند.
پدر و مادرها دوست دارند موفقیت فرزندانشان را ببینند و اغلب برایشان سخت است که ببینند کودک در حال تقلا است. ولی باید در مقابل این وسوسه مقاومت کنید و به او کمک نکنید و بگذارید تلاشش را بکند. به او فرصت بدهید تا با مشکلات روبرو شود و آنها را خودش حل و فصل کند. به این فکر کنید که وقتی کودک به تلاش و چالش با مشکلات ادامه می دهد درس مهمی می گیرد و یاد می گیرد که نباید تسلیم شود و باید ناامیدی و ناراحتی را تحمل کند تا به هدفش برسد.
البته هیچکس نمی خواهد که فرزندش ناراحتش شود و این ناراحتی به او فشار بیاورد، ولی کمی ناامیدی هم باعث می شود که کودک مقاومت بیشتری داشته باشد. وقتی دیدید که لازم است مداخله کنید و به او کمک کنید، سعی کنید خودتان کاملاً کنترل را در دست نگیرید و فقط کمی راهنمایی اش کنید، مثلاً اگر در حال بازی با پازل است، کمک شما نباید حل کردن کامل پازل باشد، بلکه فقط باید او را راهنمایی کنید. وقتی برای موفقیت در هر کاری به فرزندتان کمک می کنید، در شرایط سخت و دشوار او احساس ناتوانی خواهد کرد.
۳٫ از او کمک بخواهید.
برای بچه های ۲ تا ۴ ساله هیچ چیز مانند کمک خواستن از آنها، حس خوبی به آنها نمی دهد. به او بگویید: "میای به مامان کمک کنی؟ من نمی تونم این کارو انجام بدم." به او کاری را بسپارید که واقعاً بتواند انجام دهد، مثلاً بگذارید دستمال سفره ها را روی میز بچیند.
۴٫ برایش نقش بازی کنید.
مثلاً تظاهر کنید که در کاری مهارت ندارید و نمی توانید آن را انجام دهید و از او بخواهید که به شما کمک کند. مثلاً اگر پازل بازی می کنید، به او بگوئید که نمی دانید قطعات پازل باید کجا قرار گیرند و بگذارید که او مداخله کند و به بزرگسالی که ظاهراً پازل بلد نیست کمک کند. این به او کمک می کند که بفهمد می تواند کارهایی را انجام دهد که بزرگترها از انجام آن عاجزند.
بچه ها نه تنها می توانند مسئولیت پذیر باشند، بلکه این برای آنها بسیار مفید است. با این کارها می توانید باعث شوید که کودک حس کند یکی از اعضای مفید خانواده است و توانایی های او مهم هستند. این موجب کاهش ناامیدی کودک و افزایش مهارت و اعتماد به نفس او می شود.
روانشناسی و تربیت کودکان قانون مدار
بسیاری از والدین فقط محبت بی قید و شرط بدون گذاشتن خط قرمز و محدودیت را در خانه اعمال می کنند و در طول زمان از نارضایتی دایمی فرزند خود تعجب می کنند. در صورتی که علت این نارضایتی دایمی رفتارهای خود آن هاست.
شاید تا به حال اندیشیده اید که چرا بچه های ما قانون گریزند؟
به محض این که امری به حالت قانون در خانه درمی آید، اولین احساسی که به همه دست می دهد، دافعه نسبت به آن است و طبیعی است که کودکان هم نسبت به آن دافعه داشته باشند. نکته این جاست که آموزش و اجرای قانون از اوایل دوران کودکی آغاز می شود و چنانچه این آموزش دیر شروع شود، در آینده جا انداختن آن بسیار دشوار خواهد بود.
سن آموزش قانون
بر اساس اصول روانشناسی کودک ، بهترین سن برای آموزش مهارت های اصلی زندگی سنین ۳ تا ۸ سالگی است و اگر یک سری آموزش ها را در این فاصله سنی به کودک دهیم می توانیم مطمئن باشیم که زندگی فردی اجتماعی سالمی در پیش خواهد داشت.
همچنین بهترین سن برای آموزش احترام به قانون در کودکی، ۵ تا ۷ سالگی است و کودک در این سنین است که می تواند معنای قانون را با اعمال صحیح آن در خانه دریابد.
در حال حاضر بسیاری از والدین از رفتارهای فرزند خود شکایت می کنند در این شکایت ها چند وجه مشترک بین والدین و فرزندان وجود دارد. در چنین شرایطی است که مشاور می تواند به خوبی متوجه اشتباهات در طرز فکر والدین و شیوه تربیتی آن ها شود. در واقع والدین دچار مشکلات شناختی نسبت به فرزندان خود و شیوه تربیتی اعمال شده در خانه شده اند و تصور می کنند این بچه ها هستند که باید تغییر کنند اما مدت زمانی نمی گذرد که درمی یابند بسیاری از مشکلات آن ها در نتیجه بی توجهی به وضع قوانین مناسب در خانه و نبود آموزش مناسب و به هنگام در دوران کودکی رخ داده است.
روانشناسی کودکان
بسیاری از والدین فقط محبت بی قید و شرط بدون گذاشتن خط قرمز و محدودیت را در خانه اعمال می کنند و در طول زمان از نارضایتی دایمی فرزند خود تعجب می کنند. در صورتی که علت این نارضایتی دایمی رفتارهای خود آن هاست. بنابراین نکته ای که باید مدنظر قرار داد، این است که آموزش مهارت های فرزندپروری از مهارت های اساسی است که در تربیت نسل جدید نقش مهم و موثری ایفا می کند و هرقدر بیشتر به این مهم توجه کنیم، در آینده افراد قانون مدارتر و سالم تری به جامعه تحویل خواهیم داد.از سوی دیگر برای بسیاری از والدین شناخت درمانی برای ریشه یابی و حل تعارضات تربیتی در خانواده و کنار گذاشتن شیوه های تربیتی پراشتباه، اقدامی اساسی است تا اشتباهات آن ها اصلاح شود.
قانون و انتظارات
هر والدی انتظاراتی از فرزند خود دارد. بنابراین والدین باید متناسب با انتظاراتی که از فرزند خود دارند، قانون وضع کنند.
درس خواندن، لجبازی نکردن، کمک کردن به دیگران، به موقع به منزل آمدن جزو رفتارهای مثبت است. بنابراین والدین باید با ارائه مشوق هایی تلاش کنند، رفتارهای مثبت فرزند خود را تشویق و در مقابل رفتارهای نادرست موضع گیری و اعمال قانون کنند.
نکته این جاست که بر اساس اصول روانشناسی کودکان ، اگر آموزش عمل به قانون در سن طلایی رشد یعنی در ۳ تا ۸ سالگی داده شود، بیشترین بهره وری را در آینده برای والدین خواهد داشت. آموزش عمل به قانون و اجرای صحیح آن در دوران کودکی میسر است زیرا در دوران نوجوانی والدین می توانند با او وارد معامله شوند و از او بخواهند به قانون عمل کند.نه فقط سن آموزش قانون بلکه نحوه اجرای آن هم در میزان تاثیرگذاری آن نقش دارد، بنابراین افراط و تفریط در اعمال قانون در خانواده ها بسیار شایع است و واقعیت این است که حفظ تعادل در این زمینه کار بسیار دشواری است. اما انجام آن ضروری است.
سخت گیری بیش از حد در اجرای قانون ممکن است باعث اضطراب، نگرانی و گرایش کودک به ناخن جویدن، مکیدن انگشت و کارهایی از این قبیل شود.
کودک وقتی بزرگ تر می شود به قلدری و گردن کلفتی رو می آورد تا زیر بار قانون نرود.
تعاریف تیز هوش و با استعدادها
تعاریف تیز هوش و با استعدادها :نخستین نکته ای که در زمینه شناسایی این افراد باید به خاطر داشت این است که در این مورد آنان هیچ تعریف مطلق وکاملی که مورد قبول همگان باشد ، وجود ندارد.دلیل اصلی این مطلب نیز وجود تفاوتهای فردی میان آنان است ، بدین معنی که تمام تیز هوشها به یک نسبت تیز هوش نیستند و نیز تمام افراد با استعداد فقط در یک رشته مستعد نمی باشد بلکه درجه های مختلف هوش وگوناگونی استعداد در میان آنان به خوبی قابل مشاهده است. به علاوه هر فرهنگی نیز با توجه به ارزشها و نگرشها و سبک زندگی تیز هوشی و استعداد را به گونه ای متفاوت تعیین می کند . بدین جهت ، تعریف تیز هوشی می تواند مسائلی درباره ارزشها ، سبک زندگی و فرهنگ جامعه ای خاص را مشخص می کند برا ی مثال فردی که در یک جامعه ابتدایی تیز هوش شناخته می شود ممکن است با شخصی که در یک جامعه پیشرفته از لحاظ تکنولوژی با استعداد محسوب می شوند ، تفاوت چشمگیری داشته باشد.
یونان باستان به خطیب خود افتخار می کرد.در حالی که رم برای مهندس و سربازش ارزش بسیار قائل بود. تعاریف اولیه درباره تیزهوشی ، بیشتر بر بهره هوشی تاکید داشت ، به ویژه برای آن بهره هوشی ای که با آزمونهای استاندارد شده مانند استنفورد – بینه تعیین می شد.در این تعاریف کودکانی که بهره هوشی بالاتر از 130 تا 140 یا هر عدد توافق شده دیگر بودند در این گروه قرار می گرفتند. در طول دو دهه اخیر کوششهایی در جهت حیطه اطلاق و توسعه ابعاد مفهوم تیز هوشی انجام شده است.مارلند (1972) تیز هوشی را چنین تعریف می کند ، تیز هوش وبا استعداد کسانی هستند که به تشخیص متخصصان روان شناس و روان سنج دارای توانائیهای برجسته اند وقادر به انجام امور در سطح عالی می باشند.این کودکان به برنامه های آموزشی و پرورشی ویژه ای نیازمندند که بتواند بهتر و بیشتر از برنامه های عادی ، توانمندیهای بالقوه آنان را بشناسند وبرای فعلیت بخشیدن به آنها درجه رشد و شکوفایی شخصی و ایفای نقش موثر در جامعه طراحی شده باشد . او عقیده دارد که این گونه کودکان دارای تواناییهای فوق العاده دریک یا چند زمینه از شش زمینه زیر هستند:
1. توانایی هوش کامل
2. استعداد درسی ویژه
3. توانایی فکری آفریننده ابتکاری و مولد
4. توانایی رهبری
5. ذوق و استعداد هنری
6. توانایی حرکتی فوق العاده
عدم توافق روی تعریف واحدی از تیز هوشی ناشی از اختلاف عقیده در مورد سوالات زیر می باشد:
1. کودکان سر آمد به چه شکلی برترند؟
2. برتر بودن superiority چگونه اندازه گیری میشود؟
3. تا چه حد یک کودک باید برتر باشد تا سرآمد تلقی شود.
4. چه کسانی باید گروه مقایسه را تشکیل شود.
شناسایی دانش آموزان تیز هوش با استفاده از آزمونها
آزمونهای گوناگونی که برای شناسایی دانش آموزان تیز هوش وبا استعداد بکار می رود عبارتند از :
الف ـ آزمونهای انفرادی هوش:
این نوع آزمونهای هوش کلی را اندازه می گیرد و به صورت انفرادی و توسط متخصص اجرا می شوند ، برخی از این آزمونها مانند آزمون هوش و کسلر ، استنفورد – بینه ولایتر از شهرت بیشتری برخوردارند.
ب – آزمونهای گروهی هوش:
با اینگونه آزمونها نیز هوش کلی را اندازه می گیرند ولی اجرای آنها به صورت گروهی است ونتایج توسط متخصص تعبیر و تفسیر می شود ، مانند آزمون هوش ریون.
ج – آزمونهای پیشرفتهای تحصیلی:
به وسیله آزمونهای پیشرفت تحصیلی ، میزان معلومات درسی دانش آموزان وچیرگی آنها در زمینه ها ی مختلف ، ابتدا ریاضیات، خواندن ، فیزیک و غیر سنجیده می شود این آزمونها نیز به صورت گروهی اجرا می شود.
د – آزمونهای آفرینندگی یا خلاقیت:
این نوع آزمونها به صورت فردی یا گروهی اجرا میشوند و با آنها نیروی ابتکار نوآوری و خلاقیت فرد ، توسط متخصص سنجیده می شود مانند خلاقیت تورنس.
ویژگیهای تیزهوشان از نظر ترمن:
با توجه به خلاصه تحقیقات دکتر ترمن و سایر پژوهشها در این زمینه به شرح پاره ای از ویژگیهای تیز هوشان می پردازیم.
1. وضعیت اقتصادی و طبقه اجتماعی
به طور کلی دانش آموز تیز هوش با استعداد در هر طبقه اجتماعی ، نژاد ومذهب وجود دارند. اما پژوهشهای مختلف نشان داده است که در خانواده های مرفه که وضع اقتصادی مناسبی دارند نسبت دانش آموزان تیز هوش و با استعداد بیشتر از سایر طبقات اجتماعی است.
2. مشخصات بدنی
شواهد و مدارک نشان می دهد که رشد بدنی کودکان ودانش آموزان تیز هوش و با استعداد به طور متوسط بیشتر از کودکان و دانش آموزان معمولی است.این گروه از نظر قد ، بلندتر و از نظر وزن سبک تر از حد متوسط اند.مطالعات پزشکی نشان می دهد که تیز هوشان در مقایسه با کودکان عادی کمتر مریض می شوند ونیز میزان نقص حسی ، پوسیدگی دندان ، ضعف عمومی ، سوء تغذیه و … در آنان کمتر از میزانی است که در تاریخچه پزشکی کودکان ، در مدارس دولتی ایالت کالیفرنیا گزارش شده است.این کودکان همچنین از زیبائی وجذابیت بیشتری برخوردارند.
3. سازگاری اجتماعی
پژوهشگران نشان داده اند که دانش آموزان تیز هوش و با استعداد اکثراً رابطه ای خوب ومثبت با اطرافیان و اجتماع خود برقرار می کنند .اینگونه دانش آموزان بیشتر به عنوان رهبران کلاس ومدرسه انتخاب میشوند ودر فعالیتهای خارج از کلاس مانند شرکت در رویدادهای فرهنگی ، ورزشهای گوناگون ، امور فوق برنامه و کارهای ابتکاری بیشتر از همکلاسان خود فعالیت می کنند .البته باید در نظر داشت که استثنا همیشه وجود دارد.
4. وضعیت تحصیلی و فعالیتهای خارج از کلاس درس
کودکان تیز هوش ، معمولاً خواندن را پیش از مدرسه رفتن یاد می گیرند ، بیشتر دانش آموزان تیز هوش ، از نظر درسی دو یا سه سال جلوتر از همکلاسان خود هستند.برخی از آنان در یک درس به خصوص مانند ریاضیات ، ادبیات و غیره بسیار برجسته اند.کودکانی که هوش متوسط دارند فقط به جمع آوری اشیاء می پردازند ، حال آنکه کودکان تیز هوش هم اشیاء را جمع آوری می کنند و هم آنها را طبقه بندی می نمایند. تحقیقات دکتر ترمن نشان می دهد که 90 درصد مردان تیزهوش و 86 درصد از زنان تیز هوش به تحصیلات عالی دانشگاه می پردازند که این آمار 8 برابر جمعیت عادی است که در ایالت کالیفرنیا وارد دانشگاه می شوند.
5. ویژگی های شخصیتی
نتایج آزمونهای روانی و نیز مشاهدات معلم وپدر ومادر تائید کننده آن است که دانش آموزان تیز هوش وبا استعداد از نظر خصوصیات رفتاری وهنجارهای اجتماعی بالاتر از حد متوسط قرار دارند.این دانش آموزان کمتر از همسن وسالهای خود مرتکب کارهای خلاف می شوند.کمتر دیگران را فریب می دهند وقتی در شرایط دشوار و با تحمل فشار کوشش می کنند صداقت و تعهد خود را حفظ کنند این گروه از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند و بهتر از دیگران از افکار واعمال خود استفاده می کنند.
دکتر ترمن ترکیبی از هفت زیر آزمون ومقیاس شخصیت را در مورد کودکان نیز هوش اجرا کرد.نتایج نشان داد که 86 درصد از پسران و84 درصد از دختران تیز هوش در تمام مقیاسها ، از میانگین افراد بهتر عمل کرده اند. آنان کمتر غلو می کردند وکمتر در اندیشه فریب دیگران بودند ودر آزمون ثبات عاطفی نیز نمره ای بالاتر از میانگین به دست آوردند.
گزارش تحقیقی ترمن (1947) نشان می دهد که تقریباً 80 درصد از افراد تیز هوش "سازگاری رضایت بخش" حدود 15 درصد "ناسازگاری خفیف" و5 درصد ناسازگاری شدید داشته اند ومیزان بزهکاری در میان افراد تیز هوش بسیار کمتر از جمعیت عادی بود.دکتر ترمن نتیجه گرفت که سازگاری وانطباق عاطفی برتر که در کودکی وجود داشت در بزرگسالی نیز دوام یافته است.
سبب شناسی
پژوهش هایی که دال بر مشارکت ژنتیک در سرآمدی است ، توسط نیکولز (1965) ارائه شده است. او به مطالعه 1507 زوج هم شکم یکسانی پرداخت که آزمونهای احراز صلاحیت برای اخذ بورس شایستگی ملی را گذرانده بودند. همبستگی ها بین نمره های هم شکمان یک تخمی (monozigotic) ودو تخمی (Dizygotic) در زیر آزمونهای مختلف مورد مقایسه قرار گرفت.همبستگی ها برای هم شکمان یکسان بیش از همبستگی ها برای هم شکمان غیر یکسان بود.نتایج بروشنی از نقش عامل ژنتیک در هوش یا سرآمدی حمایت می کرد.
عوامل بیولوژیک که از جمله عوامل ژنتیک محسوب نمی شوند نیز ممکن است در تعیین هوش مشارکت داشته باشد.
سوء تغذیه malnutrition شدید در دوره نوزادی وکودکی ونیز آسیب های عصب شناختی در هر سنی ، می تواند به عقب ماندگی ذهنی منجر گردد.
فیش و همکارانش (1976) دریافتند که وضع واندازه سر اولین نشاگر بیولوژیک هوش برقرار است.شاخص های کارکرد حرکتی وداده های عصب شناختی حاصله از درون نوزادی ، کودکان از لحاظ هوشی برتر را متمایز نمی سازد. ویلرمن وفیدلر (1974)
هنوز معلوم نیست که خصوصیات جسمی برتر (وضع سر بلندی قد و وزن) کودکان به لحاظ هوشی برتر ، مبین اثرات محیط اجتماعی وفیزیکی برتر است یا یک اثر ژنتیک که تنها زمانی آشکار می شود که کودک به یک سالگی رسیده باشد ویا ترکیبی از اثرات محیطی یا فیزیکی موجب آن می گردد.
مطالعات کلاسیک ترمن ، نشان دادند که کودکان سرآمد در خصوصیاتی چون قد ، وزن ، جذابیت و سلامتی در بزرگسالی از کودکان متوسط برترند. با وجود این ، روشن نیست که آیا این خصوصیات جسمی ناشی از محیط های معمولاً برتری است که برای سر آمدن مهیاست و یا ناشی از عامل دیگری است که مسئول هوش برتر است (کورنل ، 1986 : گالاگر ، 1966)
به طور خلاصه ، عوامل ژنتیک آشکارا در تعیین سر آمدی مشارکت دارند.تاثیرات محیطی به تنهایی نمی تواند مسئول این واقعیت باشند که برخی افراد بسیار فراتر از میانگین جمعیت عمل کنند.آنچه ارثی است ، گزیده ای از ژنهاست که همراه با تجربه ، محدودیتهای هوش ودیگر توانائیها را مشخص می کند
(زیگلرو فاربر ، 1985)
ایجاد هم دردی با کودکان سر آمد مشکل است ، وکسب حمایت عمومی برای تعلیم وتربیتی که پاسخگوی نیاز آنان باشد نیز غیر ممکن است (تانن بوم ، 1979 ، 1986).
با وجود این ، اخیراً علاقه ملی به تعلیم وتربیت دانش آموزان سر آمد افزایش است.قانون گذاری فدرال حمایت از کودکان سر آمد را در دستور کار خود قرار داده ، وبسیاری از ایالات بودجه خود را برای کودکان سرآمد افز ایش داده اند
(انجمن مربوط به کودکان سرآمد ، 1984 ، میچل ، 1986)
با این همه ، کودکان ونوجوانان سرآمد هنوز کم بهره ترین جمعیت در مدارس کشورند.
معارضان تعلیم وتربیت ویژه برای دانش آموزان سرآمد مدعی اند که جدا سازی دانش آموزان سر آمد برای (آموزش) اختصاص منابع برای تعلیم وتربیت آنها که به واقع سرترند ، غیر انسانی است. و این خطر وجود دارد که وقتی تنها کودکان مستعد برای برنامه های ویژه انتخاب می شوند ، برخی از کودکان از قلم بیفتد.
(بیر ، 1980 ، مه یزر و ریول ، 1981 ، سابون – شوین ، 1984)
مع هذا ، جداسازی در برنامه های ویژه ، اختصاص منابع تربیتی وانتخابی بودن از جمله اقوامهایی هستند که مشتاقانه از سوی جامعه (آن گاه که افراد با استعداد به عنوان ورزشکار پرورش می یابند) دنبال می شود.
معارضه تنها هنگامی رشد می کند که استعدادها تحصیلی یا هنری است.
به رفتار مناسب فرزند خود توجه کنید و در همان لحظه از آن تعریف کنید . سپس از او درخواست نمایید ( یا او را راهنمایی کنید ) تا فعالیت بعدی را انجام دهد . در این روش برای هر کاری که کودک درست انجام می دهد امتیازی قائل شوید ، به نوعی که گویی جادویی در کار است ، او به طور باور نکردنی ، درخواست های بعدی را اجابت می کند. به طور مثال به او بگویید :
– آفرین که یک لیوان شیر خوردی . حالا بیا کمی تخم مرغ بخور .
– خیلی خوب مسواک زدی . حالا بیا لباس خوابت را بپوش .
۲ – برای کنترل او به نرمی رفتار کنید
هر گاه ازکودک خود خواهشی دارید ، به سمت او بروید و به نرمی او را لمس کنید . به طوری که حضور شما تقریباً موافقت کودکتان را ضمانت کند . اکنون درست در جایی هستید که فرمان شما به یک عمل تبدیل می شود .
شما می خواهید فرزندتان میز را بچیند ، اگر با فریاد از او بخواهید که از آن طرف خانه بیاید و میز را بچیند ، حتماً موثر نخواهد بود ؛ بهتر است نزد او بروید و آنچه که می خواهید به او بگویید ، سپس با او به آشپزخانه بروید .
هنگامی که خواهر و برادر مشغول نزاع و درگیری هستند ، نباید با داد و بیداد دعوا را متوقف کنید . به جای آن ، به طرف آنها بروید و صحبت کنید . خیلی اوقات همین آرامش شما برای ساکت کردن بچه ها کافی است .
اگر می خواهید موافقت کودک خود را جلب کنید کمتر از " نه موکد " استفاده کنید و حتی المقدور از حبس کردن او در اتاقش خودداری نمایید .
۳ – فرزند خود را دوباره راهنمایی کنید
فرزند خود را به سمت رفتار پسندیده هدایت کنید . اگر او به چیزی دست می زند که نباید دست بزند ، به او بفهمانید که دقیقاً چه چیزهایی را می تواند لمس کند یا بردارد . اگر او روی مبل بالا و پایین می پرد ، به جای اینکه او را سرزنش کنید ، جایی را که می تواند جست و خیز کند به او نشان دهید .
۴ – اشیاء مخرب را از دسترس کودک دور کنید .
اگر فرزندتان روی دیوار رنگ آمیزی می کند ، مداد رنگی را از دسترسش دور کنید و برایش توضیح دهید که چطور می تواند از مداد رنگی به درستی استفاده کند .
۵ – عزت نفس کودکان را از بین نبرید .
اگر فرزند خردسالتان روی میز ایستاده و می خواهید او را پایین بیاورید ، به او بگویید " اجازه نداری روی میز بایستی ، خودت پایین می آیی یا من کمکت کنم ؟ " در این صورت شما به نوعی ناتوانی های او را مهار می کنید و اعتماد به نفس از شما به فرزندتان انتقال می یابد .
۶ – فرزند خود را برای حضور در جمع آماده کنید
اگر فرزند شما در حضور دیگران بد رفتاری کند ، باعث خجالت شما می شود و افرادی که شاهد خرابکاری او هستند رنجیده می شوند . در این زمان اگر به او بگویید " ساکت بنشین " ، معمولاً رفتارش بهبود نمی یابد .
قبل از هر وضع جدیدی همچون سوار شدن به هواپیما یا حضور در جشن تولد ، موقعیت را برای او شرح دهید و انتظارات واقعی خود را بیان کنید . به طور مثال بگویید :
وقتی سوار هواپیما می شویم ، در آنجا صندلی مخصوص خودت را داری و باید کمربندت را ببندی . می توانی کتاب بخوانی ، چیزی بخوری یا با اسباب بازی کوچکی بازی کنی .
وقتی فردا به جشن تولد می رویم ، از تو انتظار دارم شلوغ نکنی و هنگامی که دوستت کادوهایش را باز می کند ، بنشینی و تماشا کنی .
۷ – به کودک کمک کنید که کمی جلوتر را ببیند .
بچه ها در هر موقعیتی که قرار دارند ، رویدادهای بعدی را نمی بینند و فقط در لحظه زندگی می کنند . برای همین ، هنگام گــذر از مرحله ای دیگر ، دچار مشکل می شوند . بنا براین بهتر است هنگامی که می خواهید او را از جایی که دوست دارد به جای دیگری ببرید ، ابتدا پنج دقیقه قبل او را مطلع کنید که تا چند لحظه دیگر باید اینجا را ترک کنید . اگر بی خبر دست او را بگیرید و به جای دیگری ببرید باعث آزار او می شوید .
۸ – از جایی که برای او مشکل ساز است دور شوید
اگر هر بار با کودکتان به سوپر مارکت رفتید و با مشکلاتی روبرو شدید ، زمانی به آنجا بروید که کسی از او نگهداری می کند . بهتر است مدت یک ماه به او فرصت دهید و او را همراه خود به خرید نبرید ، این مدت ، زمان مناسبی است که این چرخه ی منفی بشکند و به شما و فرزندتان اجازه دهد که روال عادی پیدا کنید .
۹ – کودکتان را به جای دیگری ببرید
اگر در رستوران هستید و او بهانه گیری می کند ، کودکتان را بردارید و از آنجا خارج شوید . اغلب بیرون رفتن و انتقال او به جایی دیگر ، باعث آرامش او می شود .
کارهای روزمره را به طور منظم انجام دهید . لباس پوشیدن ، مسواک زدن ، باز کردن در ، تمیز کردن اسباب بازیها ، رفتن به رختخواب ، همه ی اینها مجموعه ای هستند که رویدادهای مهم روزانه محسوب می شوند. شما می خواهید فرزندتان هر یک را با موفقیت پشت سر بگذارد و در گذر از هر مرحله ، رفتار مناسبی داشته باشد . اما ممکن است رفتارهای منفی مثل فریاد زدن نیز به سرعت در روال عادی روزمره جای بگیرد .
۱۰ – در هر مرحله او را راهنمایی کنید
دقت کنید که هر یک از مراحل رشد کودکتان در کارهای روزمره پنهان شده است . او به تدریج می تواند کفشهایش را بپوشد و یا به حمام برود . شما نخست باید او را از لحاظ فیزیکی ( در هر مرحله انجام امور روزانه ) راهنمایی کنید و بعد فقط نظاره گر باشید .
مثلاً به او بگویید : " من نمی توانم لباست را دربیاورم ؛ اما تو را تماشا می کنم که چطور این کار را می کنی ."
۱۱ – گاهی بعضی امور را به کودک یادآوری کنید
بچه ها به راحتی ممکن است چیزی را فراموش کنند . این وظیفه شماست که بعضی موارد را به آنها تذکر دهید . مثلاً اگر کودک شما فراموش کرد به دستشویی برود . باید با مهربانی به او بگویید " وقت دستشویی" رفتن است . یک کلمه ی یاد آوری برای او بسیار مفید خواهد بود .
۱۲ – هنگام فرمان دادن به کودک ، از دستورات واضح و روشن استفاده کنید
به جای اینکه بگویید " اتاقت را مرتب کن " بهتر است به مورد مشخصی اشاره کنید . یعنی بگویید کتاب ها را در قفسه آبی ، و اسباب بازی ها را در قفسه پایینی بگذار. هر قدر فرمان های شما واضحتر باشد پذیرفتن آنها برای کودک آسانتراست .
۱۳ – علت انجام هر کاری را برای کودک توضیح دهید
۱ ) همانطور که شما و فرزندتان در حال مسواک زدن هستید ، برای آگاهی او توضیح دهید که چه کار می کنید و چرا . مثلاً بگویید : " ببین من خمیر دندان را به تمام دندانم می رسانم . می خواهم همه ی جوجوهایی که آنجا زندگی می کنند را در بیاورم . حالا با آب ، دهانم را می شویم ، غرغره می کنم و بعد آب دهانم را بیرون می ریزم . بیا با هم این طوری مسواک بزنیم ".
کودکان در خلق وضعیت ها و شرایط جدید است. با تشویق کودکان به گفتن و نوشتن داستان، کودک به ایفای نقش در موقعیت های مختلف می پردازد، و تفکرات، نگرانی ها و وقایع روزانه را به نوعی در داستان هایی که خلق می کند، منعکس می کند.
نویسندگی یکی از کارهای خلاقانه است که شما می توانید توانایی کودکان در نویسندگی و داستان سرایی را از زمان کودکی پرورش دهید.
برای اینکه عملا به نویسندگان کوچک کمک کرده باشید تا تخیلات و تفکرات خود را بیان کنند، برای شما مجموعه ای از کتابهای داستانی با تصویر، دارای خط زمینه و بدون نوشته آماده کرده ایم که در اختیار کودکان قرار دهید و از آن ها بخواهید داستان تصویر داخل کتاب را بگویند.
برای کودکان کوچک تر در سنین مهد کودک و پیش دبستانی که توانایی نوشتن ندارند، پدر و مادر ها یا آموزگاران و مربیان خلاقیت،می توانند قصه های بچه ها را بنویسند. برای کودکان دوره دبستان و ابتدائی، از این کتابها می توانید برای پرورش خلاقیت و تقویت توانایی نوشتن و داستان سرایی کودکان استفاده کنید.
مطمئن باشید این فعالیت یکی از بهترین و آسان ترین راه برای نفوذ به دنیای کودکانه بچه ها خواهد بود و در تشخیص بسیاری از مشکلات کودکان و کمک به حل و فصل آن ها مفید خواهد بود.
از تکه پارچه های بلا استفاده و دور ریختنی، برای پروش خلاقیت هنری کودکان استفاده کنید! در ادامه ایده های برای کاردستی با پارچه آمده است.
برای درست کردن این کاردستی ها، از روش تکه چسبانی یا کلاژ / کولاژ استفاده شده است. تکه چسبانی یا کولاژ یکی از راه های خوب برای پرورش خلاقیت کودکان و تقویت قدرت تجسم آنان است.
می توانید تکه های مقوا ، کاغذ، بریده های روزنامه و مجلات، فوم و یا تکه های پارچه را در اختیار کودک قرار دهید و بخواهید طرح های مختلف را با آن ها بسازد و یا از ابتدا طرح از پیش تعیین شده ای – مثل طرح این نوشته – را در نظر بگیرید.
تشویق به داستان سرایی برای تقویت خلاقیت کودکان
مسئله افت تحصیلی کودکان در فصل تابستان موضوعی است که گریبانگیر والدین و آموزگاران است. هر سال با شروع سال تحصیلی مادر و پدر ها با موضوع افت مهارت ها و دانسته های بچه ها می شوند و به خصوص بچه های کلاس اول و دوم ابتدایی اغلب دچار فراموش کردن خواندن و نوشتن فارسی که یک سال تمام برای ان زحمت کشیده اند می شوند.
البته نیازی نیست که بچه ها را در فصل تابستان با فرستادن به کلاس های تابستانی خسته و فرسوده کنید .کافی است برنامه ای منظم و هفتگی برای مطالعه و تمرین نوشتن بچه ها بگذارید .
در این جا پیشنهاد ویژه ای برای شما والدین علاقه مند داریم که برای بچه ها هم جذاب خواهد بود و در عین تمرین نوشتن، مهارت نویسندگی و خلاقیت کودکان را پرورش می دهد:
تصویر انیمیشنی زیر را به کودک نشان دهید و از او بخواهید در مورد این تصویر با استفاده از قوه خلاقیت و تخیل خودش یک داستان کوتاه چند خطی بنویسد.
برای بچه های مهد کودکی و کوچکتر از ۷ سال می توانید از کودک بخواهید داستان را بگوید و شما برایش بنویسید.
شما می توانید از طریق فرم تماس با ما ؛ این داستان را با ذکر نام و سن فرزندتان برای ما بفرستید تا با نام خودش در کودک سیتی منتشر شود.
بازی کودکان با سایه ها برای پرورش خلاقیت در کودکی
برای پرورش خلاقیت کودکان در سنین مهد کودک، این بازی خلاق را که ترکیبی از بازی با سایه ها و نقاشی است ، امتحان کنید.
در یک روز آفتابی اشیا مختلفی را انتخاب کنید و پایین آن ها یک برگ مقوای سفید پهن کنید.
به کودک یک ماژیک یا مداد شمعی / پاستل روغنی بدهید و بخواهید دور سایه ها را نقاشی کنید.
بازی کودکان
بازی نقاشی از سایه ها را داخل اتاق و کلاس درس هم می توانید انجام دهید .
برای تولید سایه از یک چراغ مطالعه پرنور استفاده کنید و برای واضح تر شدن حاشیه سایه ها، چراغ اتاق را خاموش کرده و پرده ها را بکشید.
مطمئن باشید از نظر بچه ها، این بازی خلاق و کشیدن نقاشی با این روش بسیار هیجان انگیز و جالب خواهد بود!
برای تمرین نوشتن، مهارت نویسندگی و پرورش خلاقیت کودکان تصویرزیر را به کودک نشان دهید و از او بخواهید در مورد این تصویر با استفاده از قوه خلاقیت خودش یک داستان کوتاه بنویسد.
برای بچه های مهد کودکی و کوچکتر از ۷ سال می توانید از کودک بخواهید داستان را بگوید و شما برایش بنویسید.
0 فعالیتهای هنری کودکان هر چند گاهی اوقات از طرف برخی والدین و حتی اولیای مدرسه جدی گرفته نمی شود، فعالیتهی مهم در توسعه مهارت ها و پرورش کودک است. اگر شما هم هنوز به نقاشی کشیدن به عنوان فعالیتنی نه چندان پر اهمیت نگاه می کنید، توصیه می کنیم حتما این نوشته را تا انتها بخوانید.
فایده کشیدن نقاشی :
۱- نقاشی به هماهنگی چشم ها و دست های کودک کمک می کند
۲- نقاشی کشیدن کودکان ، راهی عالی برای تقویت ماهیچه های کوچک دستان بچه هاست که در سنین مدرسه و از اول ابتدایی در مهارت نوشتن کودکان نقش مهمی دارد.
۳- در نقاشی کشیدن؛ هم نیم کرده چپ مغز که محل فعالیتهای تحلیلی و منطقی است و هم نیم کرده راست که محل فعالیتهای خلاقانه و احساسی است ، فعالیت می کند.
هماهنگی و فعالیت دو نیم کرده، اهمیت زیادی در قدرت حل مسائل پیچیده دارد که نقش مهمی در موفقیتهای افراد بازی می کند.
۴- نقاشی کردن کودکان به آن ها اجازه تفکر خلاق ، تصمیم گیری و حل مسئله را در محیطی امن فراهم می کند.
۵- نقاشی کشیدن برای بچه ها فرصتهای زیادی برای آموزش و یادگیری فراهم می کند که یادگیری رنگ ها و اشکال هندسی ، بیان ایده ها ، ترکیب رنگها و آزمایش آن ها از آن جمله است.
۶- نقاشی کردن کودکان، فرصتی برای تمرین خلاقیت باز است ، در نقاشی فقط یک راه درست وجود ندارد و برای بیان ایده های و استفاده از خلاقیت آزادیم!
۷- نقاشی کشیدن راهی خوب برای کسب آرامش است و به رها شدن از استرس و به کاهش تنشها در گذر از دوران و موقعیت های سخت زندگی کمک می کند.
۸- نقاشی کردن می تواند به تنهایی و یا به صورت فعالیت گروهی در کلاس انجام شود
و آخر از همه!
۹- نقاشی کشیدن کودکان فرصتی برای والدین فراهم می کند تا به کارهای دیگر رسیدگی کنند و فقط نظارت کلی بر اوضاع داشته باشند!
و اما اگر می خواهید همین حالا دست به کار شوید و با فرزند یا شاگردان کلاس نقاشی کنید، از ایده های آموزشنقاشی کودکانه ما دیدن کنید.
آموزش نقاشی خلاقانه کودکان با کف دست
آموزش نقاشی کودکان
آموزش طراحی به کودکان
نقاشی آهو با حروف الفبا و اعداد برای کودکان پیش دبستانی
چه طور فرزندان راستگو تربیت کنیم؟
هیچ پدر و مادری دوست ندارد فرزندش دروغگو باشد، ولی خیلی اوقات والدین به دلیل ندانستن اصول تربیت و روانشناسی کودکان ناخواسته باعث دروغگویی فرزندشان می شوند.
درغگویی میان کودکان ۴ تا ۵ سال همیشه رواج دارد اما می توان با قرار دادن کودکان در محیط خانواده راستگویی را به کودک آموخت
احمد میهنی روانشناس گفت: دروغگویی از نظر معنوی به معنای کتمان واقعیت است، در واقع فرد دروغگو از طریق شنونده را گمراه می سازد و خود را بیشتر نجات می دهد و بدینوسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند
وی افزود: یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است، معمولا دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان ۴ تا ۵ ساله است که از لحاظ اخلاقی با مشکل روبرو می شوند
دروغگویی یعنی اینکه شخص به قصد گول زدن دیگران خلاف واقعه را بیان می کند
وی اذعان داشت: گاهی والدین فرزندان خود را به دلیل انجام بعضی رفتارها مورد سرزنش قرار می دهند، اما توجه نمی کنند که خود آنها در ایجاد عادات و رفتارهای نامناسب فرزندانشان نقش موثری دارند
وی اظهار داشت: یکی از مهمترین عوامل پرورش راستگویی در کودکان محیط خانواده است معمولا این نوع از کودکان در این خانواده ها طبعا به راه درستی می روند و راستگو بار می آیند
با مهربانی و ملایمت صحبت کردن با فرزندان، هرگز کودک را با نام دروغگو صدا نزنید باعث دروغگویی کودک نشوید، مفهوم حقیقت را به کودک شناساندن از راه های راستگو شدن کودکان است
برای پرورش خلاقیت کودکان و در عین حال شرکت در مسابقه داستان نویسی کودکان ۵ تا ۱۲ ساله، به همراه کودک به انیمشن کوتاه زیر نگاه کنید و از کودک بخواهید با کمک قوه تخیل و خیال پردازی خودش، داستان این تصویر را بنویسد.
برای بچه های مهد کودکی و کوچکتر از ۷ سال می توانید از کودک بخواهید داستان را بگوید و شما برایش بنویسید.
بسیاری ازکودکان بعد از مرحله حسی- حرکتی ( سن ۲یا ۳سالگی ) سعی می کنند آموخته های خود و آن چه در تخیل دارند را به شکل عملی انجام دهند. کودک در این سن انجام هر حرکت، ایراد صدا و … را برای خود نوعی خلاقیت و اکتشاف می شمارد.
والدین آگاه این میل کودک را سرکوب نمی کنند و حتی جهت می دهند، میلی که مقدمه ورود به دنیای اختراع و ابداع است، آن ها با توجه به گرایش های خلاقانه کودک، زمینه را برایش فراهم می کنند.
برای مثال قسمت های پایین دیوار اتاق کودک را با مقوا و کاغذ می پوشانند تا او آزادانه و به هر شکل که دوست داشته باشد آن را خط خطی یا نقاشی کند.
خط خطی کردن در برخی کودکان نماد خشم فرو خورده و نهفته محسوب می شود و با انجام این عمل نوعی تخلیه هیجانی برای کودک حاصل می شود؛ از طرف دیگر با این عمل، بیشتر کودکان در پی کشف دنیای پیرامونی خود هستند و دوست دارند تخیلات ذهنی خود را در عمل نشان دهند، حال اگر این تمایل کودک با مانعی مواجه نشود، پس از مدتی باعث می شود کودک علاقه اش را به این کار از دست بدهد و اصطلاحا از آن سیر شود.
والدین باید شکل فعالیت های خلاقانه کودک را تغییر دهند، این که کودکی حرکت کند، بهتر از تحرک نکردن و سکون است، حال اگر کودکی تمایل به فعالیت های ترسیمی داشته باشد، باید برایش این زمینه را با انواع وسایل رنگ آمیزی و نقاشی فراهم کرد.
استفاده از وایت برد و ماژیک ( با نظارت و کنترل والدین ) و رنگ های انگشتی بهترین جایگزین به حساب می آید، چرا که ترسیم به صورت راحت تر و بدون فشار انجام می شود و کودک حاصل کار خود را بلافاصله دریافت می کند و از خشم او کاسته می شود و با آرامش بیشتری فعالیت های خلاقانه خود را انجام می دهد.
خلاقیت مستلزم رفتن به جاییست که تاکنون هیچ کس دیگری به آن وارد نشده است. شما باید شهر امن و راحت خود را ترک کنید و برای کسب بینش و بصیرت به بیابان بروید. آنچه که شما کشف می کنید خارق العاده خواهد بود: شما در واقع خودتان را کشف می کنید"-آلن آلدا-
آیا شما به اینکه فرزندتان به بالاترین درجه خلاقیتش برسد علاقه مندید؟مسیر رسیدن به تفکرخلاقانه مسیر مستقیمی نیست،اما نشانه هایی و جود دارد که می تواند به ما در پیمودن راهمان کمک کند.
اجازه بدهید کودک در جمع بازی کند
تمایل به انزوا در کودک هیچ وقت علامت خوبی نیست. با این حال برخی والدین کودکشان را به اشکال و دلایل مختلف از گروه همسالان دور نگه می دارند. برای مثال به خیال این که فرزندشان فحش یاد نگیرد نمی گذارند وی در کوچه یا پارکینگ منزل با سایر بچه ها بازی کند، در حالی که کودک باید بیاموزد که دشنام دادن عملی زشت است و این کار را نکند و تلاشی برای این که گوشش با دشنام ها آشنا نشود طرحی از پیش شکست خورده است. بازی در جمع، مهارت های ارتباطی کودک را تقویت می کند و او را با تضاد آرا، نقش مشاوره در انجام کارها و… آشنا می سازد. گاهی انجام بازی های فیزیکی ساده در میان گروه همسالان بیش از پرداختن به بازی های فکری انفرادی تفکر، ابتکار و خلاقیت کودک را بر می انگیزد. بنا به آموزه های مدیریت ژاپنی خلاقیت محصول کار گروهی است.
علاقه کودک به بازی های مجازی را کنترل کنید
منع کودکان از پرداختن به بازی های مجازی در کنسول های بازی و رایانه ها توصیه ای معقول است، اما عملی نیست. بر این اساس تنها چاره کار کنترل نحوه و میزان بازی مجازی توسط کودک است. ممکن است عده ای خلاقیت و تخیلی را که در ساخت و اجرای بازی های مجازی به کار رفته عاملی برای افزایش خلاقیت کودک بدانند در حالی که کاملا برعکس است و این نوع بازی ها در حقیقت خلاقیت کودک را کور می کنند. پرخاشگری، انزواطلبی، کاهش ارتباطات عاطفی و دوستی، تیک های عصبی، گرفتگی عضلانی، در خودماندگی ذهنی، سوءتغذیه، کم تحرکی و… تنها گوشه ای از مضرات پرداختن مداوم و طولانی مدت کودکان به بازی های مجازی هستند.
خلاقیت کودک را تحریک کنید
نشان دادن آثار هنری، تصاویر خلاقانه، سرگرمی های بصری و… به همراه تشویق و یاری کودک در انجام بازی های فکری و جالب، خلاقیت وی را تحریک می کند. هر کسی برای خلاق بودن لازم است که درک درستی از آن داشته باشد.
همان طور که نمی توان دانشمندی را یافت که درک درستی از علم حداقل در رشته تخصصی خودش نداشته باشد. عدم شناخت خلاقیت، مرز میان یک تصمیم نادرست و شاید ابلهانه با یک تصمیم خلاقانه را از بین می برد. قدم اول در شناخت خلاقیت نیز مشاهده و درک آن است
خصایص جسمانی کودکان تیزهوش
ترمن خصایص جسمانی کودکان پر استعداد یا تیزهوش را در یک کلام خلاصه می کند . همه آنها از حد متومسط برتر هستند. بنابراین ترمن با این پیشداوری شایع ، که بنا را بر این می گذارد که کودکی که در یک ماده درسی قوی است خصایص جسمانی ضعیفی دارد. مخالف است ( لکن نباید انتقادی را که پیشتر ذکر شد وبه وضعیت بهداشتی بهتر طبقه مرفه برمی گردد فراموش کرد.) وزن کودکان پر استعداد از حد متوسط بیشتر است . کودکان پراستعداد یک ماه زودتر از کودکان طبیعی راه می افتند و سه ماه ونیم زودتر از آنها شروع به سخن گفتن می کنند . بلوغشان نیز زودرس است. به نظر مارتینسون کودکان پراستعداد از کودکان طبیعی زودتر دندان در می آورند و راه می افتند. کودکان پر استعداد از کودکان طبیعی کمتر می خوابند.
بنابر مطالعات ترمن این کودکان بلند قامت تر و پر انرژی تر و سالم ترند. و از لحاظ ذهنی برتر هستند. اما این برتری در هنگام تولد یا نخستین سال بعد از تولد قابل ردگیری نیست.
آموزش کودکان تیزهوش
همانطوریکه اجتماع تمایل به آموزش ویژه برای کودکان عقب مانده را نشان می دهد برای کودکان تیزهوش که احتیاج به آموزش ویژه دارند زیادعلاقه ایی نشان نداده اند و بسیار مشکل و یا غیر ممکن خواهد بود که بتوان مطابق احتیاج این گونه کودکان آموزش خاصی را ترتیب داده و حتی بودجه ای برای آموزش مخصوص این نوع کودکان در نظر گرفت. ازآنجائیکه بر تعداد این افراد اضافه شده لذا تمام دست اندرکاران آموزش و پرورش تاکید زیادی در روشهای خاص آموزش برای ایندسته از کودکان را دارند.
آموزش این کودکان دارای سه خصیصه زیر است :
1- طرح برنامه تحصیلی مطابق با پیشرفت و درک عالی کودک
2- برنامه آموزشی شامل بر روشهای یادگیری بخصوص شامل برنامه تحصیلی در موارد بخصوص که لازمه اینگونه شاگردان است.
3- برقراری و تهیه تسهیلات مناسب برای تعدادی از اینگونه شاگردان جهت آموزش های لازم.
خصوصیات فوق که توسط فوکس و واشنگتون با پافشاری پیشنهاد شده است . در حقیقت اثر گزارش سیدنی مارلند بوده که باعث برنامه ریزی برای این نوع کودکان به دو طریق زیر شده است :
1- روش گسترش برنامه های کلاسیک و گزاردن دروس و موارد اضافی بدون اینکه شاگرد را به کلاسهای بالاتری ببرند.
2- روش تسریع و جابه جا کردن شاگردان به کلاسهای بالاتر روش تسریع و فرستادن این شاگردان به کلاس بالاتر روش قابل قبول همگانی نیست . بعضی مشکلات جسمانی و عاطفی را که ممکن است با کودکان بزرگتر رخ دهد ناچیز شمرده و توصیه می کنند با مطالعاتی که دارند از این روش نتایج مثبت گرفته بخصوص اگر کودک دارا ی هوشبهر خیلی بالا باشد : توصیه شده است مطالعات دروس اضافی ، کلاسهای بالاتر و حتی گزاردن کلاسهای تقویتی تابستانی ارتباط با شاگردان بزرگتر کم کم باعث عادت کودک به مسائل دشوارتر می شود. آموزگاران این قبیل کودکان بایستی مسئله را درک کنند و قبول داشته باشند. انعطاف پذیری و حمایت خاص از کودک بنماید . بهتر است اینگونه کودکان را قبل از شروع دوران مدرسه تشخی داد و با برقرار کردن برنامه های مخصوص یادگیری ، تفریحی ، علمی و بازیهای مخصوص نیروهای خلاقه آنها را تقویت کرده و کودک را علاقه مند به تحصیل و یادگیری بیشتر کرد. توجه شود این کودکان از نظر کیفیت یاد گیری با دیگران فرقی ندارند ولی از نظر کمیت فرق دارند و یادگیری مانند سایر کودکان است ولی خیلی سریع انجام می شود.
اگر تیزهوشی یا استعداد را شناسایی نکنیم چه خواهد شد.
یک بررسی انجام شده بوسیله بریجمن نشان داد که عده زیادی از کودکان تیزهوش که واجد شرایط برای کار دانشگاهی هستند یا به دانشگاه نمی روند یا اگر می روند تحصیلات خود را کامل نمی کنند . بسیاری از نوجوانان درخشان به علت تنفر و نارضایتی کامل . مدرسه را ترک می کنند . کودکان مستعد اغلب در می یابند که مدارس رسمی تسهیلات ضروری برای کمک به تامین نیازهای تواناییهای خاص آنها را ایجاد نمی کند.
درطی سالهای اولیه، تیزهوشی شناخته نشده می تواند خود را از راههای زیادی نشان دهد : از جمله : بی توجهی ، ناآرامی ، رفتار شرورانه ، تقلّای مفرط ، بیماری خیالی و یا حتی سر پیچی کامل از رفتن به مدرسه را می توان بر شمرد. همچنانکه کودکان بزرگتر می شوند ، ممکن است مبارزه جو شده ، در رفتار اولیه خود اصرار بورزند . یا اینکه ممکن است با درک بی پناهی خود در مقابل نیروهای قویتر تسلیم شوند و به یک فرد سازگار و مطیع تبدیل شده و توانائیهای خود را پنهان سازند . بچه ها در محیطهایی که درآنها به توانایی ذهنی ارزش داده نمی شود سعی خواهند کرد دانش خود را مخفی نموده و " رعایت آداب بنمایند "
نتایج هم برای کودک و هم برای جامعه غم انگیز است . تنهایی و سرخوردگی جنبه های غمناک یک زندگی ارضا نشده خواهد بود. در همین حال جامعه یک ذهن بالقوه خلاق را که می توانست درحل یک مسئله مهم آنرا یاری نماید ، از دست داده است.
انتظارات بزرگ ، خواسته های ناعادلانه
تیزهوشی کودک آنقدر ما را تحت تاثیر قرار می دهد که ما گمان می کنیم که باید در تمام اوقات و درهمه جنبه های زندگی انتظار عملکرد فوق العاده ای را از او داشته باشیم . تیزهوشان از فشار بی حد ناشی از انتظارات والدین ، معلمین ، همسالان و سایرین رنج می برند. صرفاً به دلیل تیزهوش بودن ، از آنها انتظار می رود که عملکرد سطح بالایی را دائماً داشته باشند . کودکان تیزهوش درست مانند سایر کودکان در معرض تغییرات رفتاری هستند. آنها معمولاً در زمینه های تخصصی خودشان بهتر از اغلب کودکان عمل می کنند ولی در عین حال آنها دارای روزهای خوب و بد و نیز درجات مهارت متفاوت حتی در بهترین دروس خود خواهند بود.
والدین باید یاد بگیرند که عملکرد کودک خود را بپذیرند و این موضوع را روشن سازند که کودک صرفنظر از عملکردش مورد علاقه واحترام است . اگر کودکان فقط در صورت به خانه آوردن ستاره های طلایی و نمرات بالا مورد تحسین و تایید قرار گیرند. این احساس در آنها بوجود می آید که تنها چیزی که اهمیت دارد قدرت ذهنی آنها است . که انصافاً آنها را می رنجاند.
آزمونهای هوش
دو نوع آزمون هوش وجود دارد ، آنهایی که براساس " فردی " سازماندهی می شوند و آنهایی که برای " گروهها " مورد استفاده قرار می گیرند.
از آنجا که آزمونهای گروهی می توانند تا حدود سی مورد تفاوت با آزمونهای کاملتر فردی ، داشته باشند لذا باید فقط برای مقاصد گزینشی بکار رفته ، توسط آزمون فردی دنبال شوند .
آزمونهای فردی
دو مورد از مشهورترین آزمونهای فردی : استنفورد- بینه (S-B ) و مقیاسهای وکسلر (WPPSI,WAIS,WISC ) هستند . استنفورد – بینه فقط یک نمره IQ ارائه می دهد ، در حالیکه مقیاسهای وکسلر نمره ای که مرکب از نمرات شفاهی و عملکرد است ارائه می دهد . مزایا و معایبی درباره هر دو آزمون وجود دارد ولی آنها اطلاعات مفیدی را درباره توانایی ذهنی کودک و ظرفیت او برای عملکرد تحصیلی ارائه می دهند.
هر دو آزمون باید توسط کارشناسان واجد شرایط سازماندهی شوند . استنفورد – بینه می تواند برای کودکان خردسال دوساله و بزرگتر مورد استفاده قرار گیرد . حال آنکه مقیاسهای وکسلر برای کودکان چهار یا پنج ساله و بزرگتر به کار می رود . هر دو
آزمون می تواند تا سن شانزده سالگی به کار رود. تصمیم اینکه کدام آزمون باید استفاده شود ، بهتر است که به یک آزمونگر خبره واگزار شود.
برای کودکان تیزهوش ، نمرات IQ که از آزمونها بدست می آید مستقیماً قابل مقایسه نیستند . کودکان با کلیه زمینه ها دراستنفورد – بینه نمراتی بالاتر از مقیاسهای وکسلر کسب می کنند و لذا به این علت در تفسیر نتایج باید تعدیلاتی انجام گیرد . آزمونهای فردی هوش ، باید بوسیله اشخاص واجد شرایط دارای آموزش ویژه در استفاده از آزمونها و ترجیحاً دارای تجربه در کار با کودکان تیزهوش سازماندهی شوند .
آزمونهای گروهی هوش
این آزمونها به این علت آزمونهای گروهی هوش نامیده شده اند که نیازی به سازماندهی نفر به نفر ندارند ، آنها معمولاً می توانند برای تمام کلاسها یکبار یا در سطوح پایین تر، برای گروههای کوچکی از کودکان به کار روند . آنها دارای نمره دهی عینی هستند که در نتیجه آنها را از قضاوت شخصی مبرّا می سازد .
بسیاری از آزمونهای گروهی مورد استفاده دارای تاریخچه تکامل و کاربرد درازی هستند . آنها عمدتاً تحت معیارهای بالای آزمون سازی با به کارگیری تحقیق بسیار زیاد و تحلیل جزء به جزء به علاوه شرکت تعداد زیادی از محصلین به نمایندگی از جوامع و نژادهای گوناگون تکامل یافته اند . آنها ابزارهای خوبی برای غربال کردن گروههای بزرگ دانش آموزان هستند . به شرطی که عملیات تکمیلی ، هرگونه تفاوت بین مشاهده و دانش را درباره محصل و نمره آزمون مورد بررسی قرار دهد .
تعریف و شناسایی یک گروه فرعی ویژه از کودکان ،مانند کودکان تیزهوش ، موضوع ساده ای نیست . چنین تعریفی بستگی به فرهنگی دارد که آن گروه فرعی را بوجود می آورد. بنابراین تیزهوشی آن ابعادی را منعکس می کند که فرهنگ برای آنها ارزش قائل است . ضمن آنکه ارزشهای جامعه تغییر می کند ، نظریه های مربوط به ماهیت برتری نیز دستخوش تغییرهای ظریف و دقیق می شود.
اهمیتی ندارد که تعریف تیزهوشی تا چه حد استادانه و همه جانبه باشد . بلکه تعیین کننده و مشخص کننده واقعی تیزهوشی در شرایط مدرسه همانا ابزارشناسی خاصی است که در عمل به کار می رود . آزمون هوشی استاندارد علی رغم انتقادهای اخیر هنوز در این شناسایی جایگاه عمده را دارا است . ما مقدار زیادی از معلومات خود را در مورد کودکان تیزهوش مدیون مطالعات ترمن هستیم . ترمن و همکارانش سعی کردند در حد امکان سیمای کاملی از هر کودکی بدست آورند به طوریکه بتوانند کودکان تیزهوش را آن چنانکه واقعاً هستند توصیف کنند .
افراد با هوش کسانی هستند که ضریب هوشی شان از حد عادی مقداری بالاتر است. هوش بهر بین 120 تا 130 را "سرآمد" و از 130 به بالا را "باهوش" می گویند.
کودکان تیز هوش از جمله نعمت هایی هستند که در جامعه ما متولد می شوند، رشد می کنند و نقش مهمی در توسعه ی کشور دارند. برای آشنایی بیشتر با ویژگی های این کودکان و نحوه ی تربیت آنها، خواندن مطالب زیر می تواند سودمند باشد.
در اینجا به بعضی از ویژگی هایی که در غالب کودکان تیزهوش در سنین قبل از مدرسه قابل مشاهده است و می تواند برای پدران و مادران تا حدودی ملاک ارزیابی قرار بگیرد به شرح زیر اشاره می شود :
1 – استفاده از خزانه لغات وسیع و بکارگیری صحیح کلمات در سنین کودکی .
2 – مهارت زبان و بکاربردن جملات کامل و توانایی ساختن و گفتن داستان در سنین کم .
3 – علاقه در مشاهده دقیق و کنجکاوانه و زیرکانه و به خاطر سپردن مشاهدات و اطلاعات و موضوعات مورد مشاهده .
4 – علاقه مندی به کتاب و اطلس ها و دایرهالمعارف و مجلات مختلف و …
5 – توجه و علاقه به ساعت ها و تقویم ها در سنین کم .
6 -توانایی تمرکز فکری روی موضوع خاصی به مدت طولانی تر از دیگر همسالان خود .
7 – علاقه و توانایی و مهارت فوق العاده در نقاشی ، موسیقی و دیگر کارهای هنری .
8 – توجه و کشف رابطه علت و معلولی در سنین کودکی .
9 – رشد توانایی خواندن در سنین کودکی ( قبل از مدرسه )
10 – رشد و توسعه علایق متنوع .
منابع
شعبانی، حسن، مهارت های آموزشی و پرورشی (روش ها و فنون تدریس)، سازمان سمت، ۱۳۷۱.
* هیلگارد، ارنست روپیکوت. زمینه روان شناسی. ترجمه حسن رفیعی. چاپ سوم. تهران: ارجمند، ۱۳۶۲. ۴۴۸.
* هرگنهان، السون. نظریه های یادگیری. ترجمه علی اکبر سیف. ویرایش ششم. چاپ ششم. تهران: نشر دوران، ۱۳۸۲. ۱۷-۱۸. شابک ۹۶۴-۶۲۲۱-۶۴-۵.
روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی،دکتر بهروز میلانی فر
رشد معلم/شماره1/مهرماه1391/ویزه نامه ضمن خدمت فرهنگیان
آموزش کودکان تیزهوش جمیز گالاگر مترجمان : مجید مهدی زاده – احمد رضوانی
روانشناسی کودکان استثنایی دکتر پرویز شریفی درآمدی
کودک سیتی ، منبعbartarinha.ir
www.parentmap.com
daneshnameh.roshd.ir
seemorgh.com
khorasannews.com
* اچ ایلوارد، الیزابت – ار براون، فرانک ترجمه برادری، رضا، تشخیص و ساماندهی ناتوانی های یادگیری، ناشر، سازمان آموزش و پرورش استثنایی، چاپ اول، زمستان ۷۷.
* تبریزی، مصطفی، درمان اختلالات خواندن، انتشارات گفتمان خلاق، چاپ اروین، چاپ اول ۱۳۸۰.
* دلاکاتو، کارل، ترجمه سرحدی زاده، فاطمه، اختلال خواندن، چاپخانه پرتو، تهران چاپ اول ۱۳۶۸.
* فریار، اکبر، رخشان، فریدون، ناتوانی های یادگیری.
* کرک، ساموئل، چالفانت، جیمز ترجمه: رونقی، سیمین، خانجانی، زینب، وثوقی رهبری، مهین، ناشر: سازمان آ. پ استثنایی، چاپ اول زمستان ۷۷.
راههای تقویت یادگیری،هوش و خلاقیت در کودکان
1