مقدمه:
تجربه بسیاری از کشورها نشان می دهد که رویکرد سنتی آموزشی نتوانسته با تحولات سریع علمی و پژوهشی جهان امروز همگام شده و دانش آموزان را برای حل مسائل روزمره زندگی آماده سازد. این عدم موفقیت به این دلیل است که جوامع به سرعت در حال تغییرند و زمینه های مطالعاتی و مشاغل جدیدی پا به عرصه وجود می گذارند. بنابراین، در صورتی که تنها ذهن دانش آموزان را از اطلاعات و حقایق انباشته نماییم، بعد از مدت کوتاهی این اطلاعات کهنه و قدیمی شده و دیگر نیاز دانش آموخته را در مواجه با مسائل کار و زندگی تامین نخواهد کرد. برای زندگی و کار در دنیای آینده، باید به دانش آموزان آموخت که چگونه یاد بگیرند.
از طرفی، در دنیای امروز تاکید روی تولید دانش است. تولید دانش توسط کسانی می تواند انجام شود که در آموزش عمومی مدارس و همچنین در دانشگاهها این توان را بدست آورده باشند. لازمه این توان، پرورش خلاقیت و تفکر در دانش آموزان و مستلزم انجام تحقیقات و ارائه یافته ها و نظریه های جدید در مسائل مختلف آموزش و پرورش است. استفاده از تجارب کشورهای دیگر که از سیستم انتقال صرف دانش اطلاعات گذر کرده و به یک نظام جدید دست یافته اند می تواند بسیار آموزنده باشد.
اهداف پژوهش:
اهداف اساسی پژوهش، بررسی کاستی نظام آموزشی فعلی در ایران است که حول دو محور زیر صورت می گیرد:
· بررسی چگونگی تاکید بر فرایند آموزش(Process)، به جای محصول نهائی(Product)، با توجه به چگونگی تدریس و ارزشیابی
● بررسی چگونگی ادغام تجارب واقعی زندگی در موقعیت های آموزشی، یا چگونگی نزدیک نمودن مدرسه به جامعه؛
روش تحقیق:
روش تحقیق کیفی است. جمع آوری اطلاعات از طریق بررسی مدارک و شواهد، منابع و اسناد کتابخانه ای، اطلاعات شبکه های کامپیوتری و مصاحبه های عمیق با والدین و دانش آموزان فراهم شده است.
نمونه آماری: تعداد 200 نفر از دانش آموزان و والدین آنها بطور تصادفی از لیست اساتید واجد شرایط که از سال 1370 به بعد به ایران برگشته اند از 3 شهر بزرگ تهران، شیراز و اصفهان انتخاب شده اند. تعداد 143 نفر از 200 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات با کد گذاری، استخراج مقوله ها و سازماندهی آنها صورت گرفت.
جدول شماره 1: مقایسه رویکردهای سنتی آموزشی و رویکردهای جدید آموزشی
روشهای سنتی
روشهای جدید
· تاکید بر فرایند یادگیری
·1 معلم محور (تاکید بر هدفهای درس)
·2 آموزش به روش عرضه ای یا سخنرانی
·3 نیاز به آمادگی کمتر معلم برای حضور در کلاس
·4 انتقال دانش بدون ارتباط با مسائل روزمره زندگی
5 توزیع و انتقال دانش* یکسان و بدون توجه به تفاوتهای فردی به کلیه دانش آموزان
● ثابت و تغییر ناپذیر
6 ارائه قطعات کوچکی* از آموزش به صورت موضوعات منفرد
·7 کتاب درسی نقطه تمرکز آموزش
· تاکید بر کارهای فردی، ایجاد روحیه رقابت جویی، و حس برتری جویی در دانش آموزان
·8 معلم بعنوان توزیع کننده دانش
· تاکید بر دانش اظهاری یا دانش چیست ها! و انتقال پاره ای اطلاعات گزینش شده
·9 گروه بندی متجانس دانش آموزان بر اساس قابلیتها
·10 زمان محدود با توجه به حجم زیاد کتابهای درسی
·11 نبود ارتباط بین درسهای مختلف
·12 تکالیف زیاد،· جدا از هم و قابل اندازه گیری
·13 ارزشیابی از دانش،· حقایق و مهارتهای مجزا و منفصل
·14 وجود منشا بیرونی و یا خارجی مانند نمره و… برای تحکیم یادگیری
· تاکید بر فرآورده
·1 دانش آموز محور (تاکید بر کشفیات خود دانش آموز)
·2 آموزش به روش اکتشافی
·3 نیاز مداوم معلم به مطالعه و تحقیق
·4 ساخت دانش جدید بر اساس نیازها و علائق و در ارتباط با مسائل واقعی زندگی
·5 در نظر گرفتن تفاوتهای فردی در ارائه مطالب درسی
·6 انعطاف پذیر و پویا
·7 ارائه قطعات گسترده و وسیعی از آموزش مبتنی بر فعالیتهای اصیل و کارهای بین رشته ای
·8 کتاب درسی بعنوان چارچوب و مرجع معلم
·9 ایجاد تعامل در آموزش،· تاکید بر کارهای گروهی،· و تشویق روحیه همکاری و تعاون
·10 معلم به عنوان تسهیل کننده آموزش
·11 تاکید بر دانش استنباطی یا دانش چگونه و چرا؟!
·12 گروه بندی دانش آموزان در گروههای غیر متجانس
·13 اختصاص زمان بیشتر برای تحقیق و تفحص،· حجم کم ولی عمیق مطالب درسی
·14 وجود ارتباط بین درسهای مختلف
·15 تکالیف درسی کم،· فهمیدنی و کاربردی
·16 ارزشیابی بر مبنای عملکرد
·17 وجود منشا درونی برای تحکیم یادگیری (کسب رضایت درونی فراگیر در نتیجه فهمیدن و درک)
همانطور که در جدول شماره یک ملاحظه می شود، اهم این تفاوتها را می توان در روشهای تدریس، ارتباط دروس با زندگی واقعی دانش آموزان، کتابهای درسی، تکالیف درسی، برنامه درسی و نحوه ارزشیابی ملاحظه کرد. به علت گستردگی و حجم مطالب، در این مقاله تنها به دو مقوله 1- توجه به فرایند یادگیری به جای تاکید بر فرآورده و نقش معلم در این فرایند به عنوان تسهیل کننده نه انتقال دهنده صرف دانش و 2- نحوه ادغام دروس با تجارب واقعی زندگی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
1- توجه به فرایند یادگیری
از مهمترین محاسن این روش یعنی قرار دادن دانش آموزان و فراگیران در فرآیند یادگیری، کسب یادگیری های جانبی است که در طی این فرآیند کسب می گردد. در این فرایند، یادگیری آن نیست که از طریق کتاب و بوسیله معلم در کلاس حاصل می شود بلکه یادگیری شامل طیف وسیعی از مهارتهای مختلف است. یکی از مهارتهای جانبی که در این روش توسط دانش آموزان کسب می شود، مهارتهای تحقیقاتی است. جستجوی اطلاعات، جمع بندی مطالب، تنظیم و نوشتن مطالب جدید جزء مهارتهای پژوهشی کسب شده است. مهمترین نتایج بدست آمده، ایجاد حس استقلال و اعتماد به نفسی است که از همان ابتدای کار حاصل می شود.
به گفته یکی از مسئولان تعلیم و تربیت، در نظام آموزشی ما باید، به جای سعی در جلوگیری از اشتباه، تمایل به اشتباه کردن و تصحیح آن توسط دانش آموزان داشته باشیم.
در این حالت، معلمان فرصتهایی را در برنامه در نظر می گیرند تا دانش آموزان فکر کنند و نسبت به نتایجی که با تجاربشان همخوانی ندارد انتقاد نمایند. در اینگونه فضاها، معلم استدلال را روی پدیده و بر عقاید و افکار متمرکز می کند نه روی افراد و اینکه عقیده مال چه کسی است.
بطور خلاصه، یکی از روشهای جدید آموزشی تاکید بر فرآیند است. در این روش به جای انتقال یافته های علمی به دانش آموزان، آنها را در فرآیند یادگیری قرار می دهند. بدین منظور، مدارس و معلمان سعی می کنند که شرایط و فضایی را در آموزش ایجاد نمایند که خود دانش آموز به تحقیق و تفحص پیرامون مطالب بپردازد. در این صورت، دانش آموز با استفاده از منابع گوناگون سعی دارد تا فرضیاتی را پیرامون مسائل ساخته و همان مراحلی را که دانشمندان برای اثبات فرضیات خود طی می نمایند را بگذرانند. پیاده کردن این روش گرچه به کسب مهارتهای گوناگون جانبی می انجامد ولی به امکانات زیادی نیز نیاز دارد. تاکید بر فرآیند آموزشی، یک دیدگاه کلی در نظام آموزشی است. تاکید بر فرآیند آموزشی با روشهای گوناگون پرورش خلاقیت همراه است. بعضی از روشهای پرورش خلاقیت در قسمت های بعد مورد بررسی قرار می گیرد…
2- ادغام آموزش با زندگی واقعی دانش آموز
از آنجا که یکی از اهداف نظامهای آموزشی ، فراهم نمودن زمینه رشد دانش آموزان در کلیه زمینه ها است، بایستی سعی شود تا نگرشها و یا عاداتی از تفکر را در دانش آموزان توسعه داد که برای آنها به عنوان یک شهروند مسئول، در جامعه پیچیده امروزی لازم است. از این رو،باید در سه سال اول ابتدایی کمتر روی مهارتهای شناختی دانش آموزان کار کرد و بیشتر به مهارتهای اجتماعی پرداخت. مهارتهای اجتماعی عبارتند از: مهارت های مشارکتی، مهارت های ارتباطی، مهارتهای تحقیق( جمع آوری اطلاعات، سازماندهی، تفسیر داده ها) و مهارتهای تفکر(فرضیه سازی، مقایسه، ارائه راه حلهای گوناگون و انتخاب بدیل ها). در این برنامه ها به دانش آموزان تفهیم می شود که آنها در قبال خانواده، مدرسه، جامعه و کشورشان مسئولیتهایی به عهده دارند. بهداشت محیط زیست، حفظ و نگهداری آن، رعایت قوانین و مقررات و پای بند بودن به وظایف دینی و اخلاقی، و رعایت نظم و انضباط از جمله مسئولیت های آنها است. از طرفی، معلمان بایستی سعی کنند تا به شیوه های مختلف، مهارتهای میان فردی را در دانش آموزان پرورش دهند. این روحیات شامل داشتن افکار مثبت، انعطاف پذیری، شکیبایی، توجه به نظرات دیگران وتفهیم آنان، کار در گروه، همکاری، زندگی در یک جامعه جهانی، احترام و مسئولیت برای محیط زندگی، ارزش گذاری به قوانین و رعایت نطم و انضباط می باشد.
ابعاد مختلف ادغام آموزش با زندگی واقعی در زیر بخشهای زیر خلاصه می گردد.
2-1 استفاده از پروژه های تحقیقاتی در ارتباط با مسائل جامعه
یکی از مواردی که مورد نظر و توجه اکثر مصاحبه شوندگان بود مسئله آماده سازی بچه ها برای رویدادهای آینده و جلب همکاری آنها با مسولین جامعه در آینده است. بدین ترتیب در برنامه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور باید نقش آموزش و پرورش مشخص و اهداف و محتوای درسی با توجه به این برنامه ها طراحی و برنامه ریزی گردد. به معلمان هم بایستی آموزشهای لازم در مورد نحوه اجرای این برنامه ها داده شود.
2-2 یادگیری مشارکتی
یادگیری مشارکتی مزایای زیادی دارد. برای مثال لزگولد و دیگران (1992)(Lesgold & etal.) معتقدند که در فرایند کار مشارکتی، دانش آموزان تجربه مذاکره کردن (جرو بحث کردن و به توافق رسیدن ) در مورد کارشان و همچنین معانی لغات مورد استفاده را یاد می گیرند. کارهای مشارکتی مزایای دیگری نظیر ایجاد انگیزه و فعال شدن دانش آموز را بهمراه دارد. بعلاوه اگر مشکلی برای یکی از دانش آموزان پیش بیاید یکی دیگرکار را به جلو می برد. یکی دیگر از مزایای کار گروهی اینستکه هر دانش آموز بعنوان یک منتقد خارجی عمل کرده و کار یکدیگر را نقد و اصلاح می کنند. آنها در این مرحله ، نقد افکار خود را هم فرا گرفته و به تفکر منطقی دست می یابند. در طول زمان، دانش آموزان با نقد کارهای دیگران می توانند کار خودشان را هم نقد کنند. از طرفی، وقتی دانش آموزان عقاید خود را در کلاس مطرح می کنند ترس آنها از صحبت کردن کمتر می شود. سرانجام، عقاید روی تابلو نوشته می شود. به مخالفان اجازه داده می شود تا نظرشان و سوالات خود را مطرح نمایند. معلم با ایجاد چنین محیط حمایتی به دانش آموزان اجازه می دهد تا احساسات خود را بشناسند و آنها را بیان نمایند.
در کارهای مشارکتی وظایف طوری بین افراد تقسیم میشود که با خصوصیات و تفاوتهای فردیشان همخوان و سازگار باشد. دانش آموزان با سطوح مختلف توانایی با همدیگر کار می کنند و نقشهای متفاوتی را متناسب مهارتهایشان بعهده میگیرند. لذا، تدریس گروههای نامتجانس از دانش آموزان که از لحاظ سنی، تخصص ، مهارت و سطوح توانایی با هم تفاوت دارند ممکن می شود. در چنین گروههایی، تشریح درس برای همکلاسی که آن درس را نفهمیده از نظر آموزشی می تواند با ارزش باشد.
در این مدل یادگیری، معلم میتواند نقش تسهیل کننده و یک همشاگردی را بعهده بگیرد تا یک انتقال دهنده دانش و یا رئیس پروژه. معلمین مسئول ایجاد گروههای تحقیق و ایجاد ساختاری هستند که گروهها بتوانند در آن به راحتی کار کنند. هنگامی که کار شروع می شود معلم کنترل مسیر آموزش را به سبک کلاسهای سنتی رها می کند. به جای آن، دانش آموزان در یاد دادن و تدریس نقش معلم را به عهده می گیرند. آنها چیزهایی را که آموخته اند به یکدیگر منتقل می کنند که برای بچه ها داشتن چنین احساسی بسیار مهم است. ,,در این روش آنها به دیدگاههای افراد دیگر توجه کرده وسعی می کنند مسائل را از دید دیگران هم مورد توجه قرار دهند" (داگان و پل 1996، ص 159)(Duggan and Pole).
در اینگونه فعالیتها، معلم همواره جنبه های مثبت فعالیت را مد نظر قرار داده و سعی در تقویت آنها دارد. او با به معرض نمایش گذاشتن کارهای دانش آموزان در کلاس درس و یا در راهروی مدرسه احساس رضایت را در آنها بوجود می آورد. نصب کار دانش آموزان روی دیوارهای کلاس و مدرسه احساسی از غرور و شادمانی را در آنها ایجاد کرده ضمنا" به دانش آموز فرصت مقایسه کار خود با دیگران را می دهد.
3-2 استفاده از امکانات جامعه برای نزدیک کردن آموزش به زندگی واقعی
مدرسه و معلمان باید به بهترین نحو از منابع موجود در جامعه برای آموزش دانش آموزان استفاده کنند. بطوریکه، درهر رشته از افراد متخصص برای آشنایی دانش آموزان با مشاغل مختلف دعوت شده تا دانش آموزان ضمن آگاهی از وجود این مشاغل در جامعه علاقه خود را بسنجند و در آینده بتوانند شغل دلخواه خود را انتخاب نمایند.
برای این منظور می توان از پدر و مادر بچه هایی که دارای تخصص هستند، دعوت کرد تا در امر آموزش مطالب درسی کمک کنند. برای مثال، اگر یکی از والدین بچه ها دندانپزشک باشد، می توان از او دعوت کرد تا در مورد بهداشت دهان و دندان با بچه ها صحبت کند.
نکته بسیار مهم این که، آموزش نباید مقطعی باشد، بلکه موارد مهم، نظیر موارد بهداشتی یا انضباطی بارها و بارها به صورتهای گوناگون تکرار می شوند. عمده ترین روشهای بکار گرفته شده برای آموزش موارد بهداشتی عبارتند از: 1- دعوت از متخصصان بهداشت، 2- بازدید از کارخانجات مواد غذایی و سایر موسسات بهداشتی درمانی، 3- استفاده از مواد سمعی و بصری نظیر نمایش فیلم، استفاده از برنامه های کامپیوتری و غیره، 4 – اجرای نمایش توسط موسسات بهداشتی و 5- توزیع مواد بهداشتی.
بحث و نتیجه گیری
بطور کلی، استفاده معلم از راهبردهای آموزشی در قالب پروژه های طراحی محور، تحقیق محور و فعالیت محور، کلاسهای درسی را با کلاسهای سنتی متفاوت نموده است. یکی از ویژگیهای ثابت کلاسهای درس طراحی و ساخت یک محصول یا چیز جدید است. همه روزه به دانش آموزان مقدار زیادی کارهای تصوری، تخیلی و اکتشافی توام با تجربه و آزمایش داده می شود. دلایل زیادی برای علاقه به یادگیری طراحی محور وجود دارد:
● شرکت فعالانه دانش آموزان در یادگیری: فعالیتهای طراحی محور دانش آموزان را به طور فعالانه در یادگیری درگیر می کند و به دانش آموزان احساس کنترل و مسئولیت بیشتری را در فرایند یادگیری می دهد.
● تشویق تفکر، تعمق و بحث: فعالیتهای طراحی محور، تعمق، تفکر و بحث را تشویق می کند. در این کلاسها، کارهای هنری و دستی طراحی شده توسط دانش آموزان می توانند سررشته ای باشند تا دانش آموزان در مورد آن بحث و تفکر کنند.
● امکان ارائه راه حلهای گوناگون برای حل مسئله: فعالیتهای طراحی محور، علم کثرت گرایانه را تشویق می کند و از تقسیم جوابها به دو دسته صحیح و غلط که در اکثر فعالیتهای مدارس به طور چشمگیری وجود دارد جلوگیری کرده و به جای آن امکان ارائه چندین راهبرد و راه حل را ممکن می سازد.
● شکستن مرزها بین دروس مختلف: فعالیتهای طراحی محور، غالبا" بین رشته ایست و مرزهای بین دروس مختلف را در مدارس می شکند. برای مثال: برای طراحی یک پارک در محل زندگی، دانش آموزان لازمست از مطالب علمی که در سایر دروس یاد گرفته اند استفاده کنند مثلا"، در کجای پارک قسمت اسباب بازی باشد و برای زیبایی از چه گلها و درختانی استفاده کنند (استفاده از هنر و علوم) فاصله درختان چقدر باشد (ریاضی و علوم)، سرویسهای بهداشتی وهمچنین نصب سطلهای زباله (بهداشت محیط) و …
● فعالیتهای طراحی محور، ارتباط قوی تری با فعالیتهای دنیای واقعی دارد.
احساس پیشرفت تحصیلی و موفقیت یکی از مشخصه های این گونه کلاسها است. در این کلاسها، با وجود انتظارات زیاد معلم از دانش آموزان، اطمینان حاصل می گردد که دانش آموزان توان و قابلیت برآورده کردن انتظارات مورد نظر را دارند. به منظور جرات بخشیدن به دانش آموزان، کار آنها دائماً از طرف معلمین مورد تشویق قرار می گیرد. بدین ترتیب که، هر وقت قطعاتی از کار انجام می شود دانش آموزان از طرف معلم و سایر دانش آموزان مورد تشویق قرار می گیرند. احساس رضایت دانش آموزان از چهره وهمچنین از شوق و ذوق آنها برای ادامه کار مشخص می گردد. به گفته یکی از دانش آموزان کار، کار، کار… نتیجه محیط و جو بوجود آمده در کلاسهای درس است. البته ایجاد چنین جوی بیش از هر چیز بستگی به اخلاق و رفتار معلم دارد. در این کلاسها، معمولاً گرمی رفتار در نگاه معلم و لبخندهای او موج می زند.
از طریق ساخت هنرمندانه محیط جدید یادگیری، معلم دانش آموز را سرشار از عشق به یادگیری می کند. درگیر شدن عمیق شخص در فرایند یادگیری، و ایجاد انگیزه درونی قوی از نتایج ایجاد چنین جوی در یادگیری است.
پیشنهادات
بطور کلی، برای اینکه روش فرآیند مدار، در مدارس کشور ما پیاده گردد، علاوه بر وجود امکانات نظیر کتابخانه و آزمایشگاه مجهز، به وجود معلمانی کارآزموده نیاز است. معلمان و مربیان باید از بین کسانی انتخاب شوند که خودشان از طریق روشهای فرآیند مدار در دانشگاهها و سایر موسسات آموزشی، آموزش دیده باشند و با این روشها به طور کامل آشنا باشند. معلمان باید کسانی باشند که به امر آموزش و یادگیری علاقه داشته و صاحب تالیفات و تحقیقاتی باشند. بنابراین، یک عامل مهم گزینش معلم است.
● گزینش اصلح ترین و مستعدترین افراد برای شغل معلمی بویژه برای مقطع ابتدایی و برگزاری امتحانات متعدد برای گزینش این افراد(علاوه بر معیار سواد و داشتن اطلاعات به روز و کافی، از نظر اخلاقی هم باید سرآمد باشند)؛
● اختصاص بیشترین بودجه و امکانات ممکن به آموزش ابتدایی؛
● برگزارنمودن دوره های آموزشی قبل و ضمن خدمت برای معلمین تازه کار؛
● شناساندن اهمیت و ارزش حرفه معلمی در جامعه؛
● فراهم نمودن زمینه همکاری بیشتر جامعه و مدرسه؛
● استفاده از امکانات بالقوه جامعه برای حل معضلات آموزشی؛
● جلب همکاری هر چه بیشتر انجمنهای اولیاء و مربیان؛
● برگزاری دوره های آموزشی برای خانواده ها برای کمک به فرزندان در حل مسائل آموزشی؛
● احداث کتابخانه های تخصصی شامل مجلات آموزشی و تربیتی ایران و سایر کشورها، پایان نامه ها و تحقیقات انجام شده، فیلمها و سایر مواد آموزشی؛
● فراهم نمودن مقدمات دسترسی معلمان به امکانات اینترنتی و دستیابی راحت به اطلاعات برای به روز شدن.
همگام با اجرای موارد مذکور، به معلمان توصیه می شود تا برای تقویت و پرورش روحیه خلاقیت در دانش آموزان اقدامات زیر را انجام دهند:
● دانش آموزان را با اندیشه های متناقض به واکنش واداشته و به آنان تکالیف چالش انگیز بدهید که پاسخ مشخص و روشنی نداشته باشد؛
● توان انتقاد سازنده کردن را در دانش آموزان تقویت کنید نه صرفا انتقاد کردن و ایراد گرفتن را؛
● یادگیری خود انگیخته را تشویق کنید. هنر معلم این است که دانش آموزان او بتوانند به تدریج روی پای خود بایستند، مستقل بیندیشند و تصمیم بگیرند.
● برای رسیدن به عقاید گوناگون، منابع گوناگون در دسترس آنها قرار دهید.
● کسب دانش در رشته های گوناگون را تشویق کنید.
● دانش آموزان را به جستجوگری تشویق کرده و به این اصل اعتقاد داشته باشند که واقعیت چیزی است که باید در جستجوی آن بود، نه چیزی که خود آشکار است. معلم باید به عنوان یاوری جستجوگر و نسبتاً ورزیده به همراه دانش آموز در پی کشف حقایق باشد.
● خلاقیت مستلزم کنجکاوی و تمایل به دانستن و تجربه امور تازه یا ناشناخته است. بنابراین، باید به کنجکاوی دانش آموزان بها داده شود.
● اندیشه ها و اظهارات خلاق کودکان باید تشویق شود و زمینه ظهور آن فراهم گردد.
● برای ظهور خلاقیت، شرایط محیطی باید به گونه ای باشد که اشتباه کردن، تجربه کردن و ریسک کردن در آن مجاز باشد.
● محیط مناسب یادگیری از نظر عوامل فیزیکی، عقلانی، عاطفی و روانی فراهم گردد.
● دانش آموز به داشتن و ابراز عقاید و نظریه های نوتشویق شود.
● ارزشیابی صرفاً به ارزیابی از محفوظات محدود نشود؛
● برای اصلاح آموزش، ارزشیابی کیفی در نظر گرفته شود؛
● خود ارزشیابی توسط دانش آموز با اهمیت تلقی گردد؛
منابع و ماخذ
1- آقازاده، محرم. (1377). تاکتیکها و فنون آموزشی. تهران: ققنوس.
2- اسبورن، الکس. اس. (1368). پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت. ترجمه حسن قاسم زاده. تهران: نیلوفر.
3- اسمیت، فیلیپ و هولفیش،گوردن. (1371). تفکر منطقی در روش تعلیم و تربیت. ترجمه دکتر علی شریعتمداری. تهران: سازمان سمت. ص201.
4- اسکات، جی. و همکاران. (1377). یادگیری مشارکتی. مترجمان: محمد امینی و منصور مرعشی. تهران: انتشارات مدرسه.
5- زمانی، بی بی عشرت (1379). معلم، مدرسه و بهبود روشها. مجموعه مقالات ارائه سمینار معلم، جامعه و مسئولین. اردیبهشت. اصفهان.
6- مهر محمدی، محمود.(1374). بررسی ارتباط میان ترییت فرهنگی، الگوهای تدریس و خلاقیت. پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت، دوره جدید، 4.
7- نصر اصفهانی، احمد رضا. (1371). عوامل موثر در بهبود کیفیت تدریس. فصلنامه تعلیم و تربیت، سال هشتم
8- Barnes, R. (1999). Positive teaching, Positive learning. Rutledge: London.
9-Braddy, S. (1998). Personal and social education in the infants school: A practical approach, in Lang, P. (ed.) Thinking about personal and social education in the primary school. Oxford: Blackwell
10-Dean, J. (1999). Improving the primary school. Rutledge: London.
11-Duggan, C. & Pole, C.J. (1996) . Reshaping education in the 1990s: perspectives on primary schooling. Falmer Press. London.
12-McGuiness, J. (1988). Let's start from the very beginning: Primary teachers. PSE. Oxford: Blackwell.
13-Polland, A. (1994) Teaching and learning in the primary schools. Rutledge, London
14-Resnic, L. (1987). Education and learning to think. Washington, DC: The National Academy Press.
15-Tattum, D. P. (1988). Social education in interaction. Oxford: Blackwell.
16-Taverner, D. (1990). Reading within and beyond the classroom, Buckingham: Open University Press.
17-Whitakers, P. (1988). A speculative consideration of primary education and the future. Oxford: Blackwell.
18- Wilson, et al. (1990). Introduction to moral education. London: Penguin