دردوره گوتیک معماری و فضای عمومی
در تمامی دوره گوتیک در قرون میانه، زمانی که معماری در فرانسه و انگلیس با بنا ساختن کلیساهای اعظم غول پیکر با فضای داخلی فوق العاده که نمایانگر یکی از نقاط اوج نبوغ معماری اروپایی است، تحت غلبه اجرای معماری در عظیم ترین مقیاسهای تاریخ غرب بود، معماری ایتالیایی امری بی اهمیت و نسبتاً کوچک محسوب می شد. هرچند معماری گوتیک در ایتالیا وجود داشت اما به نظر می رسد وسعت میدان دید، نبوغ و ابهت معماری دولتشهرها از آن فراتر رفت. دوره رنسانس توسعه یک معماری جدید را از قرن پانزدهم تا قرن شانزدهم تجربه کرد که اولین نمونه معماری مدرن بود. زمانی که ما به ساختمانهای دوره رنسانس نگاه می کنیم در نظرمان آشنا هستند تقریباً چنان که گویا آنها یکصد سال پیش ساخته شده اند. زبان معماری که بوسیله معماران رنسانس ایتالیا ابداع شد تبدیل به زبان معماری غالب دنیای جدید شد که تنها با ظهور معماری مدرن در قرن بیستم کنار گذاشته شد
معماران دوره رنسانس معماری خود را تا حدودی در نتیجه علاقه احیا شده خود نسبت به ویرانه های روم و یونان، از طریق بازیابی متون کلاسیک درباره معماری و به خصوص ده کتاب نویسنده رومی، ویتروویوس که درباره معماری نگاشته شده بود اخذ کردند. آنان همچنین اشکال جدید و زبان دیداری جدیدی ابداع کردند که از دوره کلاسیک منشعب نشده بود. بتدریج معماران، اومانیستها و نقاشان دوره رنسانس (معماری در رنسانس به عنوان یک هنر کامل و فراگیر تلقی می شد) اندیشه ای جدید درباره فضای عمومی ابداع کرد که در آن جامعه احساس افتخار و ارجمندی کند و جامعه در مقیاسی که تمام شهر را در بر می گیرد تنظیم و ترتیب یابد
در دوره رنسانس معماری به عنوان هنر عالی در نظر گرفته می شد. نظریه پردازان بر این باور بودند که طراحی معماری مانند همه هنرها از تجربه انسانی بر می خیزد اما معماری همچنین نمایانگر عالیترین دستاوردهای هنری ممکن برای بشریت بود. اما معماری چنان که امروز تلقی می شود یک حرفه تخصصی تلقی نمی شد. طراحی معماری بوسیله معماران حرفه ای، نقاشان، مجسمه سازان (از قبیل میشل آنجلو)، اومانیستها، بنایان و افراد آماتور ساده با صرف زمان و هزینه بسیار انجام می شد
هنر طبق چیزی که در نهایت از کتابهای ویتروویوس درباره معماری اخذ شده بود مبتنی بر هفت اصل بود. مهمترین اصل در این میان تقارن بود و این به آن معنا بود که بخشهای مختلف بایستی از نظر هندسی متعادل باشند. در اولین نمونه های معماری رنسانس نوعی شیدایی برای نظم و تقارن وجود دارد. علاوه بر این بخشهای مختلف یک کلیت معماری باید مطابق و هماهنگ با یکدیگر باشند که در نظریه معماری به این موضوع حالت و مزاج بنا گفته می شد. با این حال با توسعه معماری، طراحان شروع به طغیان علیه سخت گیریهای نظریه ویتروویوسی کردند. در دهه 1530 به خصوص در کارهای میشل آنجلو، معماران شروع به رفتاری دیوانه وار درباره عدم تقارن و استفاده از مخلوطی به شدت نامنظم از عناصر معماری کردند. این شیوه طغیانگر معماری با نام معماری صاحب سبک و براساس پدیده ای مشابه در نقاشی رنسانس نامگذاری شد
برونلسکی
به طور معمول ابداع شیوه منحصر به فرد ایتالیایی در معماری رنسانس به فیلیپو برونلسکی (1377-1466) نسبت داده می شود. او همچنین ابداعگر اصول زاویه دید خطی در طراحی و نقاشی شمرده شده است. در سال 1419 او ماموریت یافت گنبد کلیسای اعظم فلورانس را که بنای آن در سال 1296 آغاز شده بود بسازد. در سال 1419 ساختمان همچنان ناتمام باقی مانده بود زیرا هیچ کس به درستی درباره چگونگی ساخت گنبد نمی توانست تصمیم گیری کند. برونلسکی مشکل را با ابداع نوع جدیدی از گنبد حل کرد. گنبد برونلسکی به جای حالت نیمکره ای، هرمی و مرتفع بود. گنبد هشت وجه داشت و برونلسکی در خارج گنبد در مرز وجه های مجاور قوسهایی سفید رنگ ساخت تا توجه را به این هشت وجه جلب کند. این اولین گنبدی بود که از زمان دوره کلاسیک تا آن زمان ساخته شده بود که به طور عمده کارکردی خارج ساختمانی به جای کارکردی داخل ساختمانی داشت. در معماری قرون وسطی، گنبدها به نحوی طراحی می شدند تا از داخل مجموعه بنا قابل دید باشند. با این حال گنبد برونلسکی از تمامی فلورانس قابل مشاهده بود و در حقیقت هنوز امروز هم بر منظره هوایی شهر تسلط دارد. در اینجا چندین ابتکار مطرح است: طراحی با هشت وجه توجه را به بخشهای هندسی و تقارن آن جلب می کند و به این ترتیب شاید گنبد برونلسکی بهترین نمونه از اصل تقارن در معماری رنسانس باشد. این تقارن چیزی بود که ویتروویوس، معمار کلاسیک آن را عالیترین فضیلت یک معماری تلقی می کرد. این گنبد همچنین با توجه کردن به فضای عمومی، همچنان که یک پدیده معماری داخلی است یک پدیده معماری خارجی نیز محسوب می شود و به عنوان مرکز ثقل دیداری در زندگی شهری فلورانس عمل می کند
قرن پانزدهم
قرن پانزدهم شاهد افزایش قابل توجه طرحهای معماری نه تنها در ثروتمندترین شهرها از قبیل فلورانس بلکه در سراسر ایتالیا بود. اصول ویتروویوسی تقارن و نظم تقریباً در تمامی طرحها به کار گرفته می شد. علاوه بر این ابداع برونلسکی درباره زاویه دید، که یک روش و ابزار نگارگری بود، شیوه ساختن بنا را بوسیله معماران ایتالیایی تغییر داد. معماری رنسانس قرن پانزدهم در غلبه سطوح مسطح و خطوط مشخص و قدرتمند بود و بر این اصول معماری تاکید می کرد
اقسام ساختمانها در حال افزایش بود. علاوه بر ساختمانهای معمول قرون وسطی از قبیل کلیساها، کلیساهای کوچک و بیمارستانها، طراحان رنسان دو نوع جدید از ساختمان را خلق کردند: ویلا و پالازو. ویلا خانه ای اعیان نشین در ییلاقات خارج از شهر بود که شهروندان ثروتمند و قدرتمند مانند خاندان دمدیسی در آن زندگی می کردند. معماران رنسانس شکل اولیه مزارع استحکام بندی شده اشرافی را در قالب ویلا تبدیل به خانه هایی با فضاهای وسیع، راحت و دلپذیر ساختند. ویلا با پالازو یا خانه شهری نسبت داشت. اینها خانه هایی بودند که افراد ثروتمند و قدرتمند زمانی که از شهر بازدید می کردند در آن سکونت داشتند. در قرن سیزدهم این گونه پالازوها ساختمانهایی کم اهمیت و باریک بودند که طبقه اول آنها به عنوان مغازه به اجاره داده می شد. قرن پانزدهم شاهد ظهور پالازوهای بزرگ، وسیع و درخوری بود که تمامی طبقات به فضاهای زندگی اختصاص داده شده بود. باز هم معماران به جنبه های بیرونی این پالازوها علاقه مند بودند. آنها ساختمانهایی هم خصوصی و هم عمومی بودند. از جنبه عمومی و براساس ظواهر خارج آنها، این ساختمانها بیانگر ثروت و قدرت صاحبان خود بودند
در کنار برونلسکی، مهمترین معمار این دوره لئون باتیستا آلبرتی بود که همچنین یک نظریه پرداز مهم سیاسی و اومانیست مدنی بود. او بیشتر به خاطر آثارش درباره معماری شناخته شده است. او در این کتابها نظریه ای درباره طراحی شهری و فضای عمومی ترسیم می کند. شهر آرمانی او آکنده از ساختمانهای مجزا و باشکوهی هستند که همگی به طور کامل در تعادل با یکدیگر هستند. در حالی که برونلسکی ابداعگر زبان معماری رنسانس تلقی می شود، آلبرتی عموماً به عنوان کامل کننده آن از نظر تقارن و حالت ساختاری شمرده می شود
معماری صاحب سبک
همچون نقاشی و مجسمه سازی، علاقه به معماری و طراحی آن منجر به نوعی از معماری شد که در آن اصول و روشهای طراحی تبدیل به زبان غالب بناها و ساختمانها شد. معماری صاحب سبک، که به نحو نزدیکی با هنر صاحب سبک معاصر بود، به خصوص از طریق ناهمخوانی و پریشانی دیداری توجه را به طراحی هر کدام از عناصر جلب می کند. اولین استاد شیوه صاحب سبک در معماری، میشل آنجلو بوناروتی بود که معماریش با ابزارهای اغتشاش آمیز و متضاد پر شده است. به عنوان نمونه در کتابخانه لونتین او ستونها را به جای این که در محل خود و در برابر دیوار ها قرار دهد در داخل تورفتیگهایی از دیوارها تعبیه کرد. این ستونها چنان که باید این گونه باشد تا کف ادامه پیدا نمی کنند، بلکه چندین پا بالاتر از کف متوقف می شوند
به این ترتیب معماری صاحب سبک اصول ویتروویوسی تطابق و تقارن را واژگونه می سازد. در ساختمانهای صاحب سبک تنشی بین نظم و بی نظمی و بین کارایی و بلااستفادگی وجود دارد. اینها همه در جهت جلب توجه به این حقیقت است که معماری نوعی تدبیر، اثر هنری و مصنوعی می باشد. در اینجا ما ریشه های معماری پست مدرن را با تاکیدی که بر عدم تناسب و عدم کارایی دارد می بینیم. با این حال فعالان صاحب سبک هیچ گاه به طور کامل ویتروویوس را رها نکردند. ساختمانهای صاحب سبک هنوز هم تا حدود زیادی متناسب و با طراحی منسجمی هستند. این ساختمانها هرچند یک سطح متقارن متین را نمایش نمی دهند اما توجه ما را به استفاده از عناصر مختلف معماری جلب می کنند
سنت پیترز و واتیکان
آن اثر معماری که رنسانس ایتالیایی را با تمام معنای خودش ارائه می کند سنت پیترز و واتیکان در رم می باشد. ژولیوس دوم مصمم بود که سنت پیترز را پاره پاره کند و آن را با کلیسا و قصری جاظیگزین کند که در خور عظمت او و بیانگر قدرت سیاسی ایالتهای پاپ باشد. او می خواست سنت پیترز بزرگترین کلیسای جهان باشد تا با فروتنی کامل شایسته مقام مقدس او باشد و علاقه مند بود آرامگاه او موقعیتی غالب در در این کلیسای بزرگ اشغال کند. اولین معماری که روی این پروژه عظیم کار کرد دوناتو برامانته بود. برامانته واتیکان را در مقیاسهای عظیم و به شکل امروزی آن طراحی کرد و نقشه هایی برای یک کلیسای بزرگ صلیبی شکل ترسیم نمود تا این که درگذشت. این مدموریت سپس به رافائل، نقاش و معمار سپرده شد که معماری را تحت نظر برامانته آموخته بود. با این حال رافائل هیچ گاه در این پروژه اقدام درخوری نداشت و کلیسای عظیم مرکزی که مورد نظر برامانته بود تبدیل به یک کلیسای متداول شد؛ هرچند نقشه های رافائل هیچ گاه عملی نشد. این ماموریت سپس به آنتونیو سانگالو و سپس به میشل آنجلو منتقل شد
معماری ایران در دوره سلجوقیان
سلجوقیان ترکان غز بودند که برای تصرف زمینهای حاصلخیز از ماوراء النهر به کشور
ایران آمدند و بزودی با فتوحات خود توانستند علاوه بر ایران آسیای صغیر را نیز به
تصرف در آورند. بدین ترتیب در آغاز قرن پنجم سلسله ی ترکان سلجوقی تاسیس شد. بعد از
حکومت طغرل نوبت به حکمرانی آلب ارسلان رسید. بعد از مدتی حکومت به دست ملکشاه
سلجوقی افتاد و سرانجام در دوره ی حکومت سلطان سنجر سلجوقی حکومت این سلسله رو به
ضعف نهاد و بعد از مدتی به دست سلسله ی دیگری به نام خوارزمشاهیان منقرض شد.
از وقایع مهم سیاسی این دوره ، قیام فراگیر اسماعیلیان بود که حدود دویست سال ،
تقریباً بیشتر قلمرو جهان اسلام و آسیا را فرا گرفت. رئیس این فرقه حسن صباح، ضمن
جمع آوری تعداد زیادی از طرفداران خود گذرگاههای صعب العبور را به عنوان پایگاهی
برای توسعهی قدرت و قیام خود انتخاب کرد. مراکز سیاسی این فرقه بیشتر در کوههای
البرز از قزوین تا دامغان گسترده بود. مرکز حکومتی آنان به نام آشیان عقاب یا قلعه
الموت معروف است. اسماعیلیان معتقد بودند که اسماعیل پسر جعفر بن محمد (ع) از احفاد
حسین بن علی (ع) همان مهدی موعود است. گر چه اسماعیلیان در بیشتر کشورهای اسلامی
حتی سوریه و مصر پیروان بسیار داشتند، ولی سرانجام به دست هلاکوخان مغول از بین
رفتند.
از نظر توسعه ی هنرها به ویژه معماری ، عهد سلجوقیان یکی از دوره های درخشان هنری
است. همچنین عده ای از محققان بر این عقیده اند که در این دوره صنایع گوناگون به
شیوه ی گذشته ادامه و گسترش یافت. معماری عهد سلجوقیان از استحکام و زیبایی خاصی
برخوردار است. گرچه حدود یک هزار سال از آن دوره می گذرد ولی بناهای باقیمانده از
ان دوران نشان دهنده ی مهارت و استادی هنرمندان و استادکاران و آگاهی آنان از شیوه
های مختلف معماری است. شکوفایی هنرها در این دوره همچنین مدیون آرامش و ثبات
سیاسی قلمرو سلجوقیان است که در آن هنرمندان توانستند آثار متعددی به وجود آورند.
همچنین وجود وزیری دانشمند چون خواجه نظام الملک در دستگاه حکومتی سلجوقیان باعث
رونق صنایع و فنون شد. وی مدارس زیادی در شهرهای بغداد، نیشابور، مرو، ری و جرجان
تاسیس کرد و تقریباً از همین زمان بود که مدارس از مساجد جدا می شدند. مدارسی که در
زمان صدارت خواجه نظام الملک به وجود آمد. اغلب چهار ایوانی است. دوره ی سلجوقیان
از نظر ادبی نیر اهمیت خاصی دارد، شاعران بزرگی چون ناصر خسرو ، خیام و خاقانی به
این دوره تعلق دارند.
حکومت سلجوقیان جای خود را به حکومت خوارزمشاهیان داد. خوارزمشاهیان در آغاز قرن
ششم هجری به ایران آمدند و ممالک خراسان و کرمان و ایالت جبال را تصرف کردند. از
حکمرانان این سلسله سلطان محمد خوارزمشاه است که تصمیم به فتح بغداد و انقراض
حکومت خلفا گرفت ولی حملات بی امان مغول نه تنها مهلت اجرای این نقشه را به او نداد
بلکه در مدت کوتاهی به حکومت آنان پایان داد.
با گذشت 600 سال از آغاز اسلام تا پایان عصر سلجوقیان تحولات مهمی در جهان اسلام رخ
داد. کشور ایران نیز در این فاصله یعنی تا آغاز قرن هفتم هجری از نظر سیاسی ،
اقتصادی و مذهبی دستخوش تحولات و دگرگونهایی شد که بی شک در گسترش هنرها به
ویژه معماری تاثیری به سزا داشت.
در این ادوار ، به ویژه در عهد سلجوقیان و خوارزمشاهیان معماری اعتبار خاصی داشت
نقشه ی بناها اغلب چهار ایوانی و تزیینات مهم آنان آجر کاری و گچبری بود. همچنین
ایجاد بناهای گوناگون مانند مساجد، مدارس، آرامگاهها و کاروانسراها توسعه پیدا کرد.
ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از محققان ویژگیهای معماری دوره ی
خوارزمشاهیان را ادامه عصر سلجوقی دانسته، اختصاصات هنری این دوره را با عصر
سلجوقی و گاهی هم با دوره ی ایلخانی همانند می دانند.
بررسی سالهای اخیر نشان داده است که دوره خوارزمشاهی از نظر هنرهایی مانند
فلزکاری، سفالگری، کاشیکاری و گچبری و ویژگیهای معماری، سبک جداگانه ای داشته که
با ویژگیهای عصر سلجوقی و ایلخانی متفاوت بوده است.
در اوایل قرن هفتم هجری (سال 617 هجری) به علت اشتباهات سیاسی حکمرانان
خوارزمشاهی سپاهیان چنگیز خان مغول به سرزمین ایران هجوم آوردند. مغولان پس از فتح
سمرقند و بخارا به خوارزم و خراسان و دیگر بلاد آباد و پر جمعیت روی آورده و شهرهای
معرفوی چون نیشابور، و بخارا به خوارزم و خراسان و دیگر بلاد آباد و پر جمعیت روی
آوردهو شهرهای معروفی چون نیشابور، ری ، گرگان ، مرو ، هرات و بلخ را با خاک
یکسان کردند.
گر چه یکی از شاهان خوارزمشاهی به نام سلطان جلال الدین مدت ده سال با مغولان پیکار
کرد، ولی از این جنگ و جدالها سودی نبرد و سرانجام به سال 628 هجری در کردستان
کشته شد و این سلسله منقرض گشت.
باز نشر مطالب منتشر شده در وبلاگ معماری هنر ایده در سایتهای اینترنتی ممنوع است
مگر به صورت لینک به صحفه ی مربوط در وبلاگ معماری هنر ایده وبدون انتشار اصل
مطلب تمامی حقوق وبلاگ معماری هنر ایده متعلق به نویسنده ی وبلاگ می باشد.
در سال 653 هجری هجوم دیگری از سوی مغولان به دست هلاکو یکی از نوه های چنگیز
آغاز
شد هلاکو نیز مانند اجدا خود به ویرانی شهرها پرداخت و از طرفی به قیام دویست ساله
اسماعیلیان در قلعه الموت پایان داد.
بعد از آنکه مغولان شهرهای آباد را ویران کردند، مجبور شدند برای بقا و ایجاد حکومت
جدید پاره اندیشی کنند و ممالک مفتوحه را سروسامانی بدهند. آنها به زودی دریافتند
که برای ادامه حکومت به عناصر و عوامل داخلی نیازمندند. از این رو حکومت آنان که به
سلسله ایخانی معروف است با صدارت دانشمندان ایرانی چون خواجه نصیرالدین طوسی آغاز
شد. وی در توسعه فرهنگ ایران در دوره ی ایلخانی نقش اساسی داشت.
به این ترتیب تجدید فرهنگ ایران اسلامی آغاز شد و هلاکو در ایران ساکن و موسس سلسله
ایلخانی شد و نسبت به توسعه ی علوم اظهار علاقه کرد. از جمله اقدامات او تاسیس رصد
خانه ای در مراغه با کمک خواجه نصرالدین طوسی بود.
بعد از هلاکو ، حکومت به دست آباقا پسر هلاکو و بعد به او لجایتو، ارغون و غازان
رسید. در این دوره روابط ایخانیان با ممالک خارج روبه توسعه نهاد و به تدریج توسعه
ی هنرها به ویژه معماری وارد مرحله جدیدی شد. ایجاد بناهایی چون سلطانیه، مسجد جامع
ورامین، فرومد ، مسجد ملک و پامنار کرمان و مقابری چون گنبد سرخ، گنبد علویان ، برج
علاء الدین ورامین نشان دهنده ی توسعه ی معماری در این دوره است. با آغاز حکومت
ابوسعید انحطاط سلسله ی ایلخانی آغاز شد و حکومتهای محلی مانند سربداران، جلایریان
و مظفریان در نقاط مختلف ایران تاسیس گردید.
معماری دوره ی ایلخانی با اندک تفاوتی ادامه ی معماری دوران قبل از خود یعنی
سلجوقیان است . استادکاران و معماران دوره ی ایلخانی نقشه چهار ایوانی را برای
ایجاد ناهایی چون مدارس، مساجد، کاروانسراها و … به کار بردند. نوع و شکل گنبدها
به شیوه ی سلجوقی ادامه یافت. در این دوره ایوانها مرتفع و کم عرض و دیوارهای بناغء
باریکتر شد.
بیشتر بناهایی که در دوره ی ایلخانی ساخته شد به دست معماران و هنرمندان محلی بود.
گاهی نیز شاهان ایلخانی با صدور احکام و فرامین خواستار ایجاد بناهای مهم و باشکوه
می شدند. (مانند غازانیه و سلطانیه)
هنرمندان و معماران در جوامع کوچکتر با امکانات و شیوه های محلی در شرایط مختلف
اقدام به ساختن ابنیه ی مذهبی و غیر مذهبی می کردند. چون هر منطقه ذوق و سلیقه به
خصوصی در معماری داشت، سبکها و اسلوبهای ویژه ای به وجود آمد که از آن میان سبک
معماری آذربایجان و یزد قابل توجه است. به طور کلی از نظر مصالح ساختمانی و شکل،
بین بناهایی که در شهرهای آذربایجان ساخته شده شباهتی وجود دارد که در بناهای نقاط
دیگر ایران کمتر دیده می شود. معماری این دوره شاهد تحولات ویژه ای است . تزییناتی
چون گچبری، کاشیکاری و آجرکاری، با مهارتی خاص زینت بخش بناها شدند. گچبری این
دوره بر دوره های متقدم و متاخر برتری کامل داشته است. محراب مسجد جامع اصفهان ،
مسجد جامع ارومیه، اشترجان و دیگر بناهای نشان دهنده ی اوج روند و شکوفایی این هنر
تزیینی است.
آرامشی نسبی دوره ی ایخانیان دیری نپایید. در 783 هجری تیمور به ایران حمله کرد و
بار دیگر قتل و غارت، شهرهای آباد و پر جمعیت ایران را فرا گرفت. تیمور در طول
زندگی خود سرزمینهای وسیعی را ، از چین تا مصر و از دهلی تا استانبول و مسکو،
پایمال اسب سپاهیان خود ساخت.
پس از در گذشت تیمور، شاهرخ در 807 هجری به حکومت رسید و پس از وی به ترتیب
الغ بیکف ابو سعید و سلطان حسین میرزا به حکومت رسیدند. در دوره ی شاهرخ مجدداً
آرامش به ایران بازگشت و ابداع آثار هنری، مانند معمناری بار دیگر شکوفا شد. در پایان
عهد تیموری سلسله های جداگانه ای مانند آق قو یونلو و قراقویونلو در ایران به وجود
آمدند و هنوز پنجاه سال از ظهور تیمور نگذشته بود که ولایات ایران، بجز خراسان، از
دست تیموریان خارج شد.
تیمور پس از فتوحات خود شهر سمرقند را به پایتختی انتخاب کرد و برای آبادانی پایتخت
خویش، معماران و هنرمندان را به سمرقند دعوت کرد. این هنرمندان به ایجاد بناهای
متعدد اقدام کردند و سرانجام در قرن نهم، سمرقند مرکز ابداعات هنرهای اسلامی شد.
هنرمند بزرگ قوام الدین شیرازی، معمار معروف قرن نهم هجری، در ایجاد بناهای عام
المنفعه سهم خاصی دارد.
تیموریان نیز مانند ایلخانیان به ایجاد بناهای مذهبی و غیر مذهبی علاقه نشان دادند
و از نظر طرح و شیوه ی معماری از نقشه ها و طرحهای متداول آن زمان بهره بردند. از
نظر تزیینات بنا این دوره از ادوار مهم اسلامی است. شیوه ی تزیین با کاشی معرق در
عهد تیموری حکایت از آن دارد که هنرمندان این دوره در شیوه ی تزیینی به حد اعلای
مهارت دست یافته بودند، به طوری که در کمتر دوره ای این چنین تزیین کاشیکاری مشاهده
شده است. مساجدی مانند گوهر شاد مشهد، کبود تبریز، مدرسه ی خرگرد خراسان، مسجد
جامع تیمور در سمرقند و همچنین بناهای ساخته شده در بخارا و هرات، نشان دهنده
برجستگی هنر کاشیکاری و کاربرد آن در بناهای مذهبی است.
برگرفته از کتاب :تاریخ هنر ومعماری ایران در دوره ی اسلامی نوشته : محمد یوسف کیانی
18