خانواده در قرآن
کارکرد و جایگاه خانه در قرآن:
واژه ی بیت به معنای خانه ، هفتاد و یک بار با مشتقات آن در صیغه های بیت و جمع آن بیوت در قرآن کریم آمده است . این کلمات در دوازده مورد با مصداق بیت الله، یعنی کعبه (خانه خدا ) ، دو مورد برای بیت عتیق ، دومورد بیت معمور و باقی به معنای خانه همان محیط مخصوص زندگی خانواده ، آمده است .
با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت ، چنین به دست می آید که این مکان مسقف محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش است ، مورد عنایت حق بوده و بر حسب کارایی وجایگاهش درحیات انسانی ، از اهمیت بسزایی برخوردار است . د راینجا به بعضی از این موارد اشاره می شود :
محل تسکین:
اولین کارکرد خانه ، تامین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه ی این محیط برای اعضاست . فضای محدود و امن خانه ، حریمی برای ابراز احساسات بیان اسرار ، ارضای غرایز و تامین نیازهای جسمی و روحی انسان است . این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می دهد و می فرماید :
و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا
خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد.1
واژه سکن به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله ی آن تسکین یابد . انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه ، به محلی برای تسکین آلام روحی ، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی ، استراحت به نحو دلخواه ، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد . اگر خانه تامین کننده این نیازها نباشد ، مسکن نخواهد بود.
محل ذکر و تلاوت آیات الهی:
واذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه
به یاد آورید آنچه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.2
آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است و نکاتی از آن برداشت می شود :
◄ فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود ، ارزشمند است و باید برای به کار گیری در زندگی حفظ شود .
◄ خانواده ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) الگوئی برای همه خانواده ها است ؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند .
◄ هر فرد باید حافظ شئون ، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد .
◄ محیط آرام و مانوس خانه ، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است ؛ اما چنان چه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود ، خداوند آن را رفیع وعظیم می گرداند ، چنانکه خطاب به رسول گرامیش می فرماید :
فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال3
رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است ؛ خانه ای که مسجد خداوند ومحل تسبیح اوباشد،نیز عظیم و رفیع است .
آنچه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبائی (المیزان) استفاده می شود ، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزین شود ، رفعت می یابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج می شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود ، مقامی رفیع تر که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدااست . (طباطبائی ، 1363 ج 15 صص 178 – 179)
محل رابطه ای قدسی:
فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه (نور،61)
مقصود از سلام کردن بر خود ، سلام بر اهل خانه است و اگر در اینجا نفرمود : بر اهل آن سلام کنید ، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند ؛ چون همه انسانند وخدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است. علاوه بر این،همه مومنندوایمان،ایشان را جمع کرده،چون قوی تر از وهم و هر عامل دیگری برای یگانگی است .خداوند می فرماید : بر اهل خانه سلام کنید ؛ از آنجا که سلام بیان تحیتی مبارک از نزد پروردگار است ، عالی ترین ایجاد رابطه میان اعضای خانواده آن است که با تحیت و سلام بر یکدیگر برخورد کنند و یاد خدا میان آنان باشد . این رابطه قدسی اگر درخانه برقرار شود ، به طور قطع به جامعه نیز کشانده خواهد شد .پس حقیقت سلام ، گسترش امنیت و سلامتی در میان انسان هاست .
لزوم حفظ حریم خانه:
از نظر قرآن ، خانه در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد ؛ به قدری که حفظ حریم آن بر همگان توصیه شده است . خداوند متعال می فرماید :
یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا (نور،27)
حصر در آیه مذکور به این معناست که خداوند ورود به خانه ی غیر را بدون اذن و سلام ممنوع می کند . حرمت این حریم را مقدس می دارد و ضرورت حاکمیت یک فرهنگ صحیح و صمیمی را در برخورد با اهل خانه بیان می کند و می آموزد که اهل بیت باید درروابط با یکدیگر ، علاوه بر رعایت همه ی شئون انسانی در برخوردشان ، از راه تکلم که نزدیک ترین و شایع ترین ارتباط است ، نیز این یگانگی را بیان کنند و سلام واژه ای است که این پیام را دارد ؛ علاوه بر آنکه آرزوی سلامت و امنیت از جانب سلام کننده را ابلاغ می کند . از عدی بن ثبات روایت است : زنی انصاریه به نزد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد : من درخانه خویش گاه گاه در شرایطی هستم که نمی خواهم هیچ کس مرا ببیند ، در این حال اگر پدر ، فرزند یا مردی از خویشان من وارد شوند ، چه کنم ؟ در جواب، آیه فوق فرو فرستاده شد .
تستانسوا یعنی تستاذنوا گفته شده است که استیناس طلب انس است و به این معنی است که در هیچ خانه ای که ملک شما نیست وارد نشوید تا مطمئن شوید فردی در آن است و آنگاه اجازه بخواهید . ابن عباس گفت : در این آیه تقدیم و تاخر است ؛ یعنی حتی تسلموا و تستاذنوا ، یعنی حتی تقولوا السلام علیکم ، ادخل ؛ سلام مستحب است و استیذان واجب (رک . میبدی ، : 1357 ج 6 ، ص 509) در آیه 28 از سوره ی میارکه ی نور نیز ، ورود به هر خانه ای مشروط به اجازه یافتن از سوی صاحب خانه شده است . فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلو ها حتی یوذن لکم (نور ، 28 ) اگر درخانه کسی را نیافتید ، تا اجازه دریافت نکرده اید ، واردنشوید
علاوه بر این حکم عمومی ، در آیه 53 از سوره احزاب نیز ورود به خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدون اذن منع شده است :
یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم
ای ایمان آورندگان به خانه پیامبرواردنشوید مگر آنکه به شما اجازه دهد.
ضرورت و اهمیّت تشکیل خانواده
اگر لازم باشد که انسان، براى رسیدن به کمال از یک نردبان چند پله اى صعود کند، به طور حتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است.
در محیط خانواده اى که براساس معیارهاى اسلامى تشکیل شده باشد، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تامین مى گردد و در صفا و صمیمیت و همفکرى و همدردى و هماهنگى آن، زنگارهاى پریشانى و خستگى هاى عصبى و جسمى زدوده مى شود و دو انسان مى توانند با تعاون و تعاضد و یکى شدن، نیرومند تر و مستحکم تر شوند.
انسان نیاز دارد که خود را از تهاجم شهوات و آلودگى ها و هرزگى ها حفظ کند و براى رفع نیاز جنسى به انحراف و فساد کشانده نشود و عمرى را با پاکدامنى و عفت سپرى سازد.
زن و مرد طورى آفریده شده اند که باید در حوزه جذب و انجذاب یکدیگر قرار گیرند و عمیقاً مجذوب یکدیگر شوند و تمام عمر را در کنار هم بگذرانند و هیچ عاملى نتواند آنها را از یکدیگر جدا گرداند.
سعادت زن و مرد، در این است که از سنت هاى آفرینش خارج نشوند و تحت تاثیر جذبه هاى سطحى و زودگذر قرار نگیرند و در پى آن گونه جاذبه اى باشند که تمام وجود آنها را به یکدیگر پیوند دهد و آنها را در اعماق جان و دل، متحد سازد.
زن و مرد، طالب این هستند که با مشاهده ثمره وجود خویش، خود را بر مسند پر افتخار مادرى و پدرى بنگرند و مسوولیت تربیت انسان هایى صالح و ارزشمند را بر عهده گیرند و از این رهگذر، به وجود خویشتن، امتداد بخشند.
فرزند، جلوه وحدت پدر و مادر است. زن و مرد باید بدانند که با ازدواج، داراى روح واحدى شده اند در دو پیکر! درست است که ژن هاى والدین، بعضى به صورت (بارز) اثر خود را بیشتر نشان مى دهند و بعضى به صورت (مکتوم) اثر خود را کمتر، ولى به هر حال، فرزند، آمیزه اى است که پاره تن هر دوى آنهاست و زمینه هاى وجودى آنها را در خود ذخیره دارد و از هیچ یک جدا نیست.
سیّد رضى که یکى از علما و ادباى بزرگ و گردآورنده سخنان مولا در نهج البلاغه است، در سنین کودکى یتیم شد، اما مادر، چنان در تعلیم و تربیت او و برادرِ بزرگوارش سید مرتضى همت گماشت که هر دو سرآمد علماى عصر خود شدند و به همین جهت در رثاى وى گفت:.
اگر همه مادرها مانند تو نیکوکار بودند، کودکان از وجود پدر، بى نیاز مى شدند.(1).
حضرت سید الشهدا(ع) که امام و رهبر مسلمین و براى همه انسانها الگوست، از پدیده طبیعىِ دلبستگىِ خانوادگى که نشانى از کمال انسانیت و انسانیت کامل است، این گونه سخن مى گوید:.
سوگند که من خانه اى را دوست دارم که دخترم سکینه و همسرم رباب در آن باشند آنها را دوست مى دارم و مال خود را به خاطر آنها بذل مى کنم و کسى را نرسد که مرا عتاب و ملامت کند.
همه اینها از نیازمندى هاى انسان است و بدون تردید، اگر این نیازمندى ها برآورده نشود، انسان، سعادتمند نمى شود.
اگر کسى براساس معیارهاى اسلامى، این نیازهاى خود را رفع کند، در راه رسیدن به کمال، گام عمده و مهمى برداشته است. بدون رفع این نیازها، دیندارى نیز مشکل است.
بى شک، انسان کامل کسى است که خود را زیر پوشش دین خدا قرار دهد و در ترک و فعل خویش، تابع دستورات دین باشد؛ یعنى ترک کند آنچه را دین نخواسته و انجام دهد آنچه را دین خواسته است.
پیامبر گرامى اسلامْ با توجه به اهمیت نقش خانواده در دیندارى انسان فرمود:.
مَنْ تَزوَّجَ احْرَزَ نِصْفَ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فىِ النِصْفِ الباقى؛
هر کس ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است، باید در مورد نصف باقى، تقواىِ الهى پیشه کند.
دختران و پسران جوانى که مى خواهند پاک بمانند و از راه و رسم دیندارى خارج نشوند، سعى مى کنند با گریز از تشریفات و بهانه هاى پوچ و براساس معیارهاى اسلامى، بنیان خانواده را – که بنیانى است محکم و غیرقابل انهدام – به وجود آورند.
رهبر عالى قدر اسلامْ فرمود:.
ما بُنِىَ بِناء فِى الاسْلامِ احَبُّ الى اللّهِ تَعالى مِنَ التَزْویجِ؛
در اسلام هیچ بنیانى پیش خدا محبوب تر از بنیان ازدواج نیست.ازدواج بنیان محبت و عشق است و اگر تابع معیارهاى اسلامى باشد، هرگز سست و متلاشى نمى شود. به گفته شاعر:.
خلل پذیر بود هر بنا که مى بینی.
مگر بناى محبت که خالى از خلل است.
عزب بودن، براى انسان یک نقص و ازدواج یک کمال است. مگر جز این است که به واسطه ازدواج بسیارى از جنبه هاى انسانى متجلى مى شود و دیندارى آسان مى گردد مگر نه این است که زناشویى – از نظر اسلام – در پیشگاه خدا محبوب ترین کارهاست پس چگونه زناشویى کمال و عزوبت نقص نیست!.
از دیدگاه پیامبر گرامى اسلام، بدترین مردگان، آنانى هستند که با عزوبت بمیرند و بیشتر آنانى که گرفتار کیفر دوزخ مى شوند، آنانى هستند که با عزوبت (بدون ازدواج) در این دنیا زیسته اند. (بالعکس) دو رکعت نماز افرادى که ازدواج کرده اند از نماز و روزه یک شبانه روز آنهایى که با عزوبت زندگى مى کنند، بهتر است.
پیامبر عالى قدر اسلام به کثرت افراد امت خویش مباهات مى کند و از پیروان خود مى خواهد که ازدواج کنند و فرزندانى از خود به جاى گذارند. فرزند، تنها براى دنیاى انسان مفید نیست، بلکه در آخرت هم مفید است. تا آن جا که:.
جنین سقط شده، خشمگینانه بر در بهشت توقف مى کند و مى گوید: تا پدر و مادرم وارد نشوند، وارد نمى شوم.
تنها چیزى که به عنوان مانع بزرگ ازدواج، بر سر راه جوانان قرار دارد، نداشتن پول و درآمد است و بسیارند که در برابر این مانع، از بستن پیمان همسرى خوددارى مى کنند، ولى آلوده به گناه نیز نمى شوند؛ اما افرادى هم هستند که نه تنها از آن فضیلت بزرگ محروم مى شوند، بلکه آلوده به رذایل هم مى گردند.
در این جا باید توجه داشته باشیم که بسیارند جوانانى که به خاطر بالا بودن سطح توقعشان، قادر به ازدواج نیستند، اینها اگر از تشریفات و توقعات زاید و غیر لازم چشم بپوشند، هیچ گونه مانعى بر سر راهشان نیست و مى توانند هر چه زودتر، تشکیل خانواده دهند و خود را از خطرات و مهالک تجرد و عزوبت برهانند و از مزایاى فراوان زندگى خانوادگى برخوردار گردند.
اما آن جا که واقعاً مانع وجود دارد و به عللى جوان قادر به ازدواج نیست، وظیفه دارد که پاکدامنى خود را حفظ کند و به هیچ وجه دنبال آلودگى و هرزگى نرود.
در شرایط کنونى مسائلى در جامعه مطرح است که موجب تاخیر ازدواج مى شوند: جوان باید درس بخواند و در یکى از رشته هاى فنى و علمى به درجه تخصص برسد. باید دو سالى از عمر خود را در ارتش بگذراند تا هم با فنون نظامى آشنا شود و هم در دفاع از میهن خود سهمى داشته باشد.
اینها همه مانع ازدواجند، اگر جوان، ازدواج خود را به تاخیر بیندازد، براى این که بتواند به این اهداف و مقاصد خود دست بیابد و براى خدمت به اجتماع آماده تر شود، کارى است ارزنده و پسندیده.
براى دخترها نیز درس خواندن و آماده شدن براى خدمات اجتماعى امرى ضرورى و لازم است. جامعه، براى تعلیم و تربیت و طبابت و پرستارى و بسیارى از کارهاى دیگر به وجود آنها نیاز مبرم دارد.
براى سالم ماندن محیط تحصیلى دخترها بهترین راه این است که کادر آموزشى و ادارى مدارس را خود خانم ها تشکیل بدهند و از اختلاط پسر و دختر نیز جلوگیرى شود.
در دانشگاه ها نیز اگر امکان داشته باشد که چنین برنامه اى پیاده شود، بسیار بهتر و مناسبتر است؛ اما واضح است که در شرایط کنونى چنین امکانى نیست و بنابراین، با رعایت قوانین اسلامى در مورد حجاب و پوشش زن، راهى جز اختلاط وجود ندارد. این را هم باید توجه داشته باشیم که: در دانشگاه، دختران و پسران از رشد فکرى و آگاهى بیشترى برخوردارند و حتى براى آنها امکان بیشترى براى ازدواج هست و بنابراین، خطر آلودگى، کمتر وجود دارد.
مسلماً در دنیاى قدیم، این گونه مسائل وجود نداشته و به همین جهت، جوانان مى توانستند از همان آغاز بلوغ، ازدواج کنند؛ به علت این که: علم و صنعت، پیشرفت زیادى نکرده بود و هر انسانى با گذشتن مدت کوتاهى، با کارى که باید در جامعه انجام دهد، آشنا مى شد و رسماً مسوولیتى را بر عهده مى گرفت؛ اما در دنیاى کنونى به واسطه پیشرفت علم و صنعت و توسعه آنها، هر انسانى براى آماده شدن، وقت زیادى لازم دارد.
در دنیاى قدیم، دوره آمادگى کوتاه و دوره پذیرش مسوولیت؛ طولانى بود و در دنیاى امروز، دوره آمادگى طولانى و دوره پذیرش مسوولیت، کوتاه است و حتى قسمتى از عمر نیز باید به عنوان دوره بازنشستگى بگذرد.
همین طول دوره آمادگى است که: باعث تاخیر ازدواج شده و اکثر جوانانى که مى خواهند براى یک تخصص یا یک نیمه تخصص، خود را آماده کنند، باید مدتى از دوران پرشر و شور جوانى را به تجرد بگذرانند.
قرآن کریم با اینها سخنى دارد. اینها اگر بتوانند، باید ازدواج کنند و اگر نتوانند، باید راه عفاف و پاکدامنى پیش گیرند:.
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛
آنان که قادر به ازدواج نیستند، باید عفاف و پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند، از فضل خود، آنها را بى نیاز گرداند.
پاک بودن محیط اجتماع از آلودگى ها و هرزگى ها، براى پاک ماندن و عفاف این گونه جوانان، بسیار موثر است.
اگر زنان از جلوه گرى بپرهیزند و در راه عفاف و پوشش، استقامت به خرج دهند، به این گونه جوانانى که به خاطر گذراندن دوران آمادگى ناگزیرند ازدواج خود را به تاخیر اندازند، کمک فراوانى مى کنند.
این گونه جوانان نیز باید از نگاه هاى مکرر و طولانى به جنس مخالف بپرهیزند و حتى با روزه گرفتن و سرگرم شدن به ورزش و مطالعه و فعالیت هاى مثبت اجتماعى، خود را از وساوس شیطانى و تخیلات شهوانى، محافظت نمایند.
بدون تردید، خداوند نیز آنان را کمک مى کند و هر چه زودتر اسباب بى نیازى شان را فراهم مى سازد.
شهوت از خوردن بود کم کن زخور
یا نکاحى کن گریزان شو زشر.
چون بخوردى مى کشد سوى حرم
دخل را خرجى بباید لاجرم.
پس نکاح آمد چو لاحول ولا
تا که دیوت نفکند اندر بلا.
چون حریص خوردنى زن خواه زود
ورنه آمد گربه و دنبه ربود.
اما جامعه و پدران و مادران نیز در مورد این گونه جوانان وظایفى دارند؛ آنان مى توانند با چشم پوشى از تشریفات و گرایش به سوى سادگى، براى فرزندان خود وسایل ازدواج را فراهم سازند. جامعه نیز باید در صدد فراهم کردن امکانات برآید و نگذارد جوانانى به واسطه فشار عزوبت، گرفتار مفاسد و مهالک شوند.
باید بانک هایى باشند که به جوانانى که دوران تحصیلات دانشگاهى را مى گذرانند، وام ازدواج بدهند و باید موسسات خیریه اى باشند که جوانان را براى تشکیل خانواده، ارشاد و کمک کنند.
ما اگر طالب محیط پاک و بى آلایش هستیم و اگر مى خواهیم جوانانمان به هرزگى و آلودگى کشانده نشوند، باید از جمیع جهات، امکانات خود را در این راه به کار اندازیم و از هیچ گونه سرمایه گذارى مادى و معنوى، خوددارى نکنیم؛ قرآن کریم نیز ما را به این کار تشویق کرده است:.
وَانْکِحُوا الایِامى مِنْکُمْ وَالصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَامائِکُمْ انْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِع عَلیم؛
به افراد مجرد وغلامان و کنیزانى که براى ازدواج شایستگى دارند همسر بدهید، اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بى نیاز مى سازد و خداوند گشایش دهنده و داناست.
امام صادق(ع) فرمود:.
مَنْ زَوَّجَ اعزباً کانَ مِمّنْ یَنْظرُ اللّهُ الیهِ یَومَ القیامهِ.
کسى که مجردى را همسر بدهد، از کسانى است که خداوند در روز قیامت به نظر لطف به آنها مى نگرد.
امیرالمومنین(ع) فرمود:.
افْضَلُ الشفاعاتِ انْ تشفَعَ بینَ اثْنَیْنِ فِى نِکاحٍ حتّى یجمَعَ اللّهُ بینَهُما.
بهترین وساطت ها این است که انسان میان دو کس در راه ازدواج، وساطت نماید تا خداوند میان آنها جمع کند.
اگر انسان داراى طرز تفکر توحیدى باشد و قبول کند که خداوند، مسبب الاسباب است و همه چیز به دست اوست، به توصیه هایى که در قرآن و روایات درباره ازدواج و همسر دادن به افراد مجرد شده است، اهمیت مى دهد و بهانه هایى از قبیل: کمى امکانات و مشکلات ازدواج را کم اهمیت تلقى مى کند و با امید و اتکاى به خداوند، در این راه قدم بر مى دارد.
پیامبر خدا مى فرمود:.
مَنْ سرَّه ُانْ یلقَى اللّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فلیلقَهُ بزوجهٍ، وَمنْ ترکَ التَزویج مَخافَه العیلهِ فَقدْ اساءَ الظنَّ باللّهِ عزّوجلّ.
کسى که دوست مى دارد خدا را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج کند و کسى که از ترس عائله، از ازدواج خوددارى مى کند، به خداوند متعال بدگمان است.
در نهاد انسان بعضى از نیروها و استعدادها موجود است که تنها در موارد نیاز و ضرورت به کار مى افتد و مى تواند به وسیله آنها بر بسیارى از مشکلات و دشوارى ها غلبه کند؛ وانگهى، یک زن و شوهرى که ازدواج آنها براساس معیارهاى صحیح انجام گرفته است دو یار و دو مددکار یکدیگر و دو همفکرند و مى توانند با همفکرى و کمک هم، بر مشکلات اقتصادى غلبه کنند و زندگى مشترک را با خوشبختى ادامه دهند.
اگر انسان متکى و امیدوار به خدا باشد، یقین مى کند که همان خداوند مهربان در تنگناها و گرفتارى ها او را یارى و هدایت مى کند تا به کشف استعدادها و امکانات توفیق یابد و در نبرد زندگى، فاتح و پیروز گردد.
آنهایى که ازدواج را همچون قله اى بلند مى نمایانند که تنها قهرمان هاى برجسته مى توانند به تسخیر آن توفیق یابند، بزرگ ترین صدمه را به عفاف و اخلاق سالم اجتماع وارد مى سازند و اجراى سنت مقدس ازدواج را به تاخیر مى اندازند و جامعه را به فساد مى کشانند و ارزش زن را هم پایین مى آورند، در حالى که اسلام کوشیده است ارزش زن را بالا ببرد. امام صادق(ع) فرمود:
اکْثَرُ الخَیْرِ فِى النِساءِ؛
بیشترین خیر در زنان است.
هر اندازه قداست ازدواج را در نظر مردم بالا ببریم و سعى کنیم جوانان را با معیارهاى اسلامى آشنا گردانیم، ارزش دارد؛ اما اگر ازدواج را در نظر جوانان، همچون گردنه اى صعب العبور یاغیر قابل عبور جلوه دهیم و به طور مرتب بر نیروى گریز از آن بیفزاییم، باید در انتظار عواقب اجتماعى آن نیز باشیم.
در جامعه اى که گریز از زناشویى شدید باشد، پیوسته بر مراکز فحشا و فساد افزوده مى شود و حتى خانواده ها نیز در معرض متلاشى شدن هستند. در نتیجه، فرزندان هم از تربیت صحیح، برخوردار نخواهند شد.
بسیار واضح است که همه این امور، مانند حلقه هاى یک زنجیر، به هم ارتباط دارند و هیچ کدام جداى از دیگرى نمى تواند باشد.
قداست ازدواج، بالا رفتن ارزش زن در جامعه، تربیت صحیح فرزندان، دوام و استحکام خانواده ها، به کار افتادن استعدادها و نیروهایى که به درد خلاقیت و رفع مشکلات مادى و اقتصادى مى خورند، از بین رفتن فساد و فحشا، کامگیرى صحیح و کامل زوجین در محیط با صفاى خانواده از یکدیگر، امیدوارى به الطاف خداوندى و خوش بینى و…، همه حلقه هاى یک رشته اند.
اسلام، جامعه اى مى پسندند که همه امور فوق، در آن عینیت و تحقق یافته باشد؛ به همین جهت، فلسفه زناشویى را به بهترین وجه، براى پیروان خود طرح مى کند و معیارهاى اساسى را ارایه مى دهد و به آن قداستى والا مى بخشد و ضرورت و اهمیت اجراى چنین برنامه مقدسى را از همه شیفتگان مکتب خویش مى خواهد.
بدیهى است، چنین جامعه اى خود مشوق ازدواج است و برنامه ها را طورى تنظیم مى کند و قوانین را آن چنان تدوین و اعمال مى کند که جوانان، هم بتوانند ترقى کنند و هم پاک و معصوم بمانند و با اشتیاق فراوان به استقبال ازدواج بشتابند.
14