بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان:
جامعه شناسی شهری
سال 97
فهرست
مقدمه 4
جامعه شناسان 4
امنیت شهر 5
اختصاصات شهر 6
تاریخچه پیدایش زمین 7
وجه تمایز سکونت گاه شهری از نظر گوردون چایلد 8
اولین تشکل شهری 9
رفتارهای گروهی وجمعی 15
ساختار شهرها 16
آرمانشهر 16
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی ابن خلدون 17
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی امیل دورکیم 17
شهر و ده از دیدگاه فرانسیسکو خولیائو 18
دیدگاه چارلز کولی 18
تاریخچه پیدایش کلان شهر 19
سلطه عقلانیت و حسابگری در شهرها 20
دلزدگی و یکنواختی 20
احتیاط ، محافظه کاری در کلان شهرک 20
کلان شهر ، مرکز تحول فرهنگ مدرن 21
عدم تجانس و ناهمگونی شهرها 21
تراکم و آلودگی محیط 21
تاخر فرهنگی و عدم هماهنگی انسان و ماشین 21
عقیده ماکس وبر در مورد جامعه شناسی شهری 22
متغیرهای مورد نظر وبر 22
بزرگی 22
بعد اقتصادی 23
بازار 23
تولید و مصرف 23
کشاورزی 23
مفهوم سیاست و مدیریت 23
قلعه ، دیوار ، اردوگاه نظامی 24
مفاهیم مرتبط با جامعه شناسی شهری 24
موضوعات و مفاهیم مورد مطالعه در جامعه شناسی شهری 25
ریشه های تاریخی و مبانی نظری جامعه شناسی شهری 26
. مکتب شیکاگو در بوته نقد: 30
جامعه شناسی شهری جدید ـ اقتصاد سیاسی شهری 30
نقد دیدگاه اقتصاد سیاسی شهری 31
تلفیق دیدگاه ها در جامعه شناسی شهری جدید 31
دیدگاه های نظری کلاسیک 32
تعریف شهر 45
تعریف جامعه شناسی شهری 46
حوزههای جامعه شناسی شهری 47
نظریه های جامعه شناسی شهری 48
ماکس وبر (تحلیل تاریخی تطبیقی) 49
تونیس 50
جورج زیمل 51
نظریه پردازان مکتب شیکاگو 55
لوئیس ویرث 56
ابو نصر فارابی 58
شهرنشینی به منزله روش زندگی 63
مکتب شیکاگو در بوته نقد: 64
منابع 66
مقدمه
جامعه شناسی شهری یکی از زیر شاخه های جامعه شناسی است که به مطالعه زندگی و تعاملات انسان در مناطق شهری می پردازد. جامعه شناسی شهری پس از مشاهده و مطالعه مجموعه ای از داده ها همچون فرایندها، تغییرات و مشکلات به طرح قوانین و برنامه های گوناگون برای آن ها می شود. در واقع جامعه شناسی شهری مطالعه جامع شناسانه شهرها و نقش آن ها در توسعه و پیشرفت جوامع است. به مانند دیگر شاخه های جامعه شناسی جامعه شناسی شهری نیز از پردازش و تحلیل آماری، مشاهده، نظریه، مصاحبه و دیگر روش ها جهت مطالعه طیف گسترده ای از موضوعات از جمله مهاجرت، روند جمعیتی اقتصاد، فقر و ارتباط بین نژاد و اقتصاد بهره می جوید.
اثبات گرایی پاداثبات گرایی کارکردگرایی ساختاری نظریه کشمکش طیف میانه ریاضیاتی نظریه انتقادی جامعه پذیری ساختارگرایی کنش گرایی روش های پژوهش اجتماعی کمی کیفی تاریخی محاسباتی مردم نگاری تحلیل شبکه های اجتماعی موضوع ها زیرشاخه ها طبقه اجتماعی قشربندی کج رفتاری جمعیت شناسی تحرک اجتماعی دگرگونی اجتماعی جنبش اجتماعی شبکه اجتماعی جرم شناسی نظریه سازمانی توسعه فرهنگ آموزش اقتصادی محیط زیست خانواده جنسیت بهداشت صنعتی اینترنت معرفت حقوق ادبیات پزشکی نظامی سیاسی نژادی و قومی دین شهری روستایی علم امنیت روان شناسی اجتماعی تکنولوژی
جامعه شناسان
آگوست کنت امیل دورکیم هربرت اسپنسر الکسی دو توکویل جورج هربرت مید کارل مارکس کارل مانهایم ماکس وبر گئورگ زیمل ویلفردو پارتو گئورگ لوکاچ تالکوت پارسونز رابرت مرتون تئودور آدورنو نوربرت الیاس والتر بنیامین ماکس هورکهایمر یورگن هابرماس رمون آرون پیر بوردیو میشل فوکو ژان بودریار ژرژ گورویچ چارلز رایت میلز امانوئل والرشتاین آنتونی گیدنز
پایه های جامعه شناسی شهری مدرن از کارهای جامعه شناسانی همچون کارل مارکس، فردیناند تونیز،امیل دورکیم،ماکس وبر و گئورگ زیمل که به مطالعه و نظریه پردازی درباره فرایندهای اجتماعی و فرهنگی شهرنشینی و اثرات آن بر روی ازخودبیگانگی ،شکل گیری طبقات و تولید یا نابودی هویت فردی و جمعی پرداخته اند سرچشمه گرفته است.
امنیت شهر
امنیت شهر در مفهوم تضمین آسودگی و آرامش شهر و تمام شهروندان، دارای دوایر و لایه های متعددی است که حداقل سه نیاز امنیتی عمده یعنی امنیت وجودی (Existential Security)، امنیت رفاهی (Welfare Security) و امنیت معنابخش (Signifying Security) را در برمی گیرد، که این نیازها با سازوکارهای امنیتی مخصوص به خویش تامین می شوند. چنانکه امنیت وجودی در سایه مقابله با مجرمین به کمک ابزارهای زور و قدرت تحقق می گیرد که در مکاتب پوزیتیویستی مطرح است. امنیت رفاهی مورد بحث سازه انگاران، در بستر فراهم سازی امکانات و تسهیلات زندگی، درصدد پیشگیری از آسیب ها برآمده و آسایش را برای شهروندان به ارمغان می آورد. امنیت معنابخش که پُست پوزیتیویست ها از آن سخن گفته اند، با حمایت و مراقبت از شهروندان به تولید و بازسازی سرمایه های انسانی پرداخته و آزاد زیستی را تحقق می بخشد
برای اینکه تعریف روشن تری از مهیت و دامنه جامعه شناسی شهری به دست دهیم می توانیم بگوییم، تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی موضوع جامعه شناسی شهری است. بنابراین جامعه شناسی شهری ، کلیه مسائل اجتماعی جامعه شهر نشین را دربر خواهد گرفت. یکی از واقعتهای اساسی ، رابطه از تحت جامعه با سایر واقعیتهای اجتماعی است، مانند رابطه تراکم جمعیت و سازمانها و شیوه تفکر و زندگی اجتماعی.
بدون اینکه بخواهیم کلیه جنبه های جامعه شناسی شهری را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، منظور این است که اهمیت و ماهیت ملاحظات جامعه شناسی بر مسائل شهری روشن شود و برخی اطلاعات مربوط به اجتماع شهرها که اختصاصا معنای خاصی در بر دارد و نیز روشهای بررسی مسائل شهری را مورد مطالعه قرار گیرد. در عمل ، امروز شهرسازان ، معماران و مهندسان تاسیسات شهری بیش از پیش به میزان قابل توجهی از ره آورد جامعه شناسی شهری استفاده می کنند و مفهوم شهر سازی و شهرنشینی را منحصر به جنبه معماری آن نمی دانند.
بنابراین لازم است زبان مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد تا به درستی نظرات یکدیگر را درک کنند و در بهبود زندگی اجتماع شهرنشینی از آن استفاده کنند. اما برای اینکه به درستی بدانیم جامعه شناسی شهری چیست و مشتمل بر چه مباحثی است بهتر است قبلا به عنوان یاد آوری جامعه شناسی را بطور کلی تعریف بکنیم. پس جامعه شناسی ، مطالعه علمی واقعیتهای اجتماعی است که از سه جنبه ریخت شناسی ساختاری و فرهنگی و روانی مورد بحث و مطالعه قرار گیرد.
اختصاصات شهر
اگر از جنبه مادی و خارجی را مورد نظر قرار دهیم، شهر بدوا انبوهی از افراد انسانی و فضایی را که در آن سکونت گزیده اند شامل می شود. در اینجا نظم جاری مربوط به مسائل زیر در خور توجه است. جمعیت شهری (از نظر تعداد ، تراکم ، ترکیب و ساختمان و تحول) ، طرز پراکندگی و قرار گرفتن جمعیت در فضای شهر اصول تمایز بین قسمتهای مختلف فضای شهر و تاثیرات آن بر زندگی اجتماعی افراد و گروههایی که در آن زندگی می کنند. از جهت دیگر ، شهر عبارتست از یک سازمان اجتماعی پیچیده است. یعنی ، شهر تنها از تجمع افراد تشکیل نمی شود بلکه مشتمل بر گروههای مختلفی ، مانند خانواده ، طبقات اجتماعی ، کارگاهها و کارخانه ها ، گروههای نژادی ، انجمن های مختلف و غیره است.
می توان سخن از یک نوع "روحیه شهری" یا "فرهنگ شهرنشینی" به میان آورد که با خوصیات اجتماعات غیر مشابه فرق دارد. به عبارت دیگر ، سبک زندگی و شیوه فکر کردن و بروز احساسات و عواطف که بر حسب جوامع و منطق مختلفی که شهر جزئی از آن است متفاوت و بر حسب تارخ و خوصیات شهرها متغیر است، ویژگیهایی به زندگی شهرنشینی بخشیده است که خاص اجتماع مورد نظر یعنی شهر است. مثلا استقلال افراد در مقابل سنن و آداب ، در شهرها افزایش می یابد و پذیرش افکار جدید ، مدپرستی ، خلاقیت ، نوآوری و تسامح فزونی می گیرد. نکته دیگر اینکه ، شهر را نباید واحد مستقل و مجزا از جامعه دانست، یعنی نمی توان آن را از واحدهای دیگر وابسته به آن جداگانه مورد مطالعه قرار داد. زیرا:
اولا شهر با منطقه ای که در آن واقع شده است ارتباط کامل دارد. یعنی از یکسو خوصیات منطقه در شهر تاثیر می گذارد و از وی دیگر شهر به تدریج کم و بیش خوصیات شهری خود را به منطقه ای که خود جز آن است انتقال می دهد و در حقیقت منطقه و شهر عکس العمل های متقابلی در برابر یکدیگر دارند.
دوم آنکه ، شهر با یک کشور و کل اجتماعی که جزئی از آن است پیوند و وابستگی دارد، زیرا ساخت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کشور در شهر منعکس می شود. سوم آنکه ، شهر با نوع تمدن نظام اجتماعی که ملت و کشور را فرا گرفته است ارتباط کامل دارد.
اگر با این سوال شروع کنیم که شهر چیست؟ بدون شک باید به تاریخ پیدایش شهر نیز توجه کنیم، زیرا تعریف شهر بدون توجه به این که شهر در چه زمان و مکانی پدید آمده است میسر نخواهد بود. موجب جالب توجه این است که شهرها نسبت به تاریخ زندگی بشر عمر کوتاهی درند. اولین شهرهای جهان در5500 سال پیش پدید آمد. این دور زمانی شامل تمام تاریخ نوشته شوده بشر می شود، چون ثبت وقایع با پیدایش شهر
توام بوده است. اما در عین حال نسبت به عمر بشر در کره زمین که چیزی در حدود نیم میلیون سال و تاریخ پیدایش هموسپینس (Homosapiens) که حدود 40000 سال است، دوره ای نسبتا کوتاه می باشد. در هر حال برای یافتن منشا پیدایش شهر ناچار هستیم که به تاریخ آثار باستانی رجوع کنیم. ابزار باقی مانده و ابنیه تاریخی تا حدودی کمک می کنند. باد کوشش کنیم تا در این آثار تصویری از فرهنگ انسانهای اولیه و تصویر آنها زمان و مکان پیدا کنیم.
تاریخچه پیدایش زمین
اولین شهرهای جهان برمبنای نظر کوردن چیلد در بین النهرین حدود 300سال قبل از میلاد مسیح پدید آمدند و شهرهایی را بوجود آوردند که بین 12000 تا 24000 نفر سکنه داشتند. بعضی ازجامعه شناسان شهر مانند راسیزمن اظهار می دارند که علت پدید آمدن شهر را نمی دانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است پس از این که انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور می کند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار می گیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا می کنند، یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیده تری را به دست می آورد.
در هر صورت برای پیدایش شهر انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقا عبور کند و وابستگی انسان به طبیعت بطور نسبتی کمتر شده ، وابستگی اجتماعی او بیشتر می شود.
همان طور که قبلا ذکر شد اولین شهرهای جهان حدود 3500 قبل از میلاد مسیح در بین النهرین در دره های حاصلخیز دجله و فرات بوجود می آیند. شهرهایی مانند کیش ، "اور" ، "لاگاش" ، "بابل" ، آشور ، سومر و نینوا. آنگاه در مصر باستان حدود 3100 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند "تبس" و "ممفیس" در کنار رودخانه نیل شکل می گیرند و در حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند "موهنجودارو" و "هاراپا" در کنار رودخانه سند بوجود می آیند. در حدود 1500 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی در دره زرد ساخته می شوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به 300 تا 400 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردند. در نیم کره غربی در قاره آمریکا بین 300 سال قبل از میلاد مسیح تا 300 سال بعد از میلاد در تمدن ما یا شهرهایی بوجود می آیند که به دلایل نامعلوم از بین می روند.
وجه تمایز سکونت گاه شهری از نظر گوردون چایلد
پیدایش تمایز متحصصین تمام وقت مانند روسا ، روحانیون ، نویسندگان و کارکنان حمل و نقل. این متخصصین خدمات خود را در مقابل مواد غذایی که کشاورزان تولید می کردند ارائه می دادند. در شهرهای باستانی جذب بین النهرین روحانیون غذا ، مسکن و پوشش خود را از طریق خراج تامین می کردند. این خراج یا نوعی مالیات توسط مدیران معابد از کشاوران و روستائیان تامین می شد. شهرهای اولیه جمعیت کمی را در خود جای می دادند چون تکنولوژی کشاورزی هنوز نمی توانست تولید مازاد زیادی داشته باشد . عده کمی از تولید مواد غذایی رها شده بودند.
خصلت دیگری که چایلد به آن اشاره می کند تراکم بیشتر جمعیت در مناطق شهری است که نسبت به جمعیت دهات نوسنگی به مراتب بیشتر است. چون افراد شهرنشین برای تولید مواد غذایی به زمین های وسیع نیاز ندارند. جمعیت شهرهای سومر در حدود 7000 تا 20000 نفر بوده است و اروک جمعیتی در حدود 50000 نفر داشته است و مساحت آن در حدود 1100 ایکر بوده است.
منوط به شکل جالب توجهی در شهرهای اولیه توسط هنرمندان که تخصصی کار می کردند خلق شده است، پیدایش خط و مفهوم اعداد در اولین شهرهای جهان پدید می آید. در ابتدا کارکرد اصلی خط و اعداد ثبت میزان مواد غذایی ذخیره شده ، احشام یا نقل و انتقال زمین بوده است. بناها عظیم و با شکوه که نمایشگر تولید مازاد جامعه بودند در شهرها ساخته می شوند.
اشکال ابتدایی ریاضیات و نجوم توسط بخشی از جمعیت که با سواد بوده اند بوجود می آید. محاسبه زمان با استفاده نجوم شکل می گیرد و حتی سومری ها از این طریق زمان آبیاری مزارع خود را تعیین می کردند. معابد سومری با معماری جالب توجه آن ، بدون دانش ریاضی نمی توانسته ساخته شود.
تجارت خارجی به علت وجود تولید مازاد پدید می آید و حتی در شهرهای اولیه هم وجود داشته و با اهمیت بوده است، که نمایشگر وابستگی متقابل جوامع به یکدیگر ، فراتر از روابط محلی می باشد. مثلا چوب و سنگ در سومر کمیاب بوده و اغلب از طریق تجارت تامین می شده است.
جامعه ای با ساخت طبقاتی در اثر توزیع نا برابر منابع و فعالیت های تخصصی پدید می آید. برگزیدگان کارکردهای مهمی را در جامعه عهده دار بودند، اغلب دینی ، سیاسی و نظامی. شیوه زندگی آنها تفاوت آشکاری با روستائیان کشاورز داشت. جواهرات ، اشیا خانگی ، آلات موسیقی و دیگر اشیایی که در مقبره های سلطنتی اور کشف شده نمایشگر سطح بالای زیباشناسی و تکنیکی این فرهنگ است، و نیز نمایشگر زندگی مرفه برگزیدگان است.
اولین تشکل شهری
اولین شهرهای جهان دیوار نداشتند. بنایی که شاید بتوان آن را دژ یا قلعه گفت محل سکونت حاکم یا پادشاه بود که معمولا نوعی معبد هم در کنار آن دیده می شود. این حاکم اولیه مقم روحانی نیز داشته است. در این حاکم اولیه شکلی از قدرت معنوی و مقدس در کنار نیروی بدنی قوی با یکدیگر آمیخته شده بود؛ کسی که می توانست بر محدودیت های طبیعی غلبه کند. بنابراین در اولین شهرهای جهان نخستین شکل حکومت و سیاست نیز در غالب یک چنین شخصیتی ظاهر می شود. دژ اولیه به تدریج مجلل تر می شود، بطوری نمایشگر قدرت سمبولیک حاکم است و در اطراف این مجموعه دژ و معبد دیواری کشیده می شود و شهرها در اطراف این هسته اصلی ساخته می شوند.
اولین شهرهای جهان در مناطقی ساخته می شوند که نه تنها از حاصلحخیز و پر آب هستند بلکه از نظر جغرافیایی حاصلخیز و پرآب هستند بلکه از نظر تردد و حمل نقل نیز در موقعیت خوبی قرار دارند. شهر برخلاف روستا متشکل از اقوام گوناگون است؛ مکانی است که تبادل فرهنگی گوناگون ممکن می گردد و یکپارچگی ذهنی ضعیف می شود. و به تدریج شخصیت های متفاوت در شهر شکل می گیرند. برخورد فرهنگها نقش عمده ای در توسعه و پیشرفت تکنولوژی و دانش و توسعه تمدن بشر داشته است.
جامعه شناسی مطالعه قوانین و فرایندهای اجتماعی است که مردم را نه تنها به عنوان افراد و اشخاص بلکه به عنوان اعضاء انجمنها ،گروهها و نهادهای اجتماعی شناسانده و مورد بررسی قرار می دهد .جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی گروهها و جوامع انسانی است.مطالعه ای هیجان انگیز و مجذوب کننده که موضوع اصلی آن رفتار خود ما به عنوان موجودات اجتماعی است .دامنه جامعه شناسی بینهایت وسیع است و از تحلیل برخوردهای گذرا بین افراد در خیابان تا بررسی فرایندهای اجتماعی جهانی را در بر می گیرد.
انسانها بیشتر عمرشان را در گروهها زندگی می کنند؛آنها به عنوان اعضای خانواده ، ساکنان یک محله یا شهر، اعضای یک گروه خاص اجتماعی یا اقتصادی و یا مذهبی و قومی نیز به عنوان شهروندان یک ملت با یکدیگر رابطه دارند. انسانها حتی اگر خودشان هم آگاه نباشند که اعضای یک گرو هند ، باز به شیوه هایی فکر و عمل می کنند که دست کم بخشی ازآنها را عضویت در گروه تعیین می کند. نوع لباسی که آدمها می پوشند، نوع خوراک و نحوه خوردن آنها، عقاید و ارزشهایشان و رسومی که رعایت می کنند، همگی تحت تاثیر عضویت آنان در گروههای گوناگون می باشند.
جامعه شناسی را می توان به عنوان بررسی علمی زندگی گروهی انسانها تعریف کرد.جامعه شناسان در واقع می کوشند تا آنجا که ممکن است این نکته را به دقت و به گونه ای عینی توصیف و تبیین کنند که انسانها چرا و چگونه در گروهها با یکدیگر رابطه دارند.
یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است. این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد. همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند، کمک می کنند.
سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش و واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی، برایمان فراهم می آورد.
تاریخچه
جامعه شناسی جوان ترین رشته علوم اجتماعی است. واژه جامعه شناسی را در سال 1838 اگوست کنتفرانسوی در کتاب فلسفه اثباتی اش بدعت گذاشت .کنت را عموما بنیانگذار جامعه شناسی می دانند. او معتقد بود که علم جامعه شناسی باید بر پایه مشاهده منتظم و طبقه بندی استوار گردد.
هربرت اسپنسر انگلیسی در سال 1876 نظریه تکامل اجتماعی را تحول بخشید که پس از پذیرش و رد اولیه ، اکنون بصورت تعدیل شده دوباره پذیرفته شده است. اسپنسر نظریه تکاملی داروین را در مورد جوامع بشری به کار بسته بود. او معتقد بود که جوامع انسانی، از طریق یک تکامل تدریجی، از ابتدایی به صنعتی تکامل می یابند. او در نوشته هایش یادآور شده بود که این جریان یک فراگرد تکاملی طبیعی استکه انسانها نباید در آن دخالت کنند.
لستر وارد آمریکایی کتاب جامعه شناسی پویا را در سال 1883 منتشر کرد. او در این کتاب از پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی با هدایت جامعه شناسان ، هواداری کرد.
امیل دورکیم در 1895 کتاب قواعد روش جامعه شناسی را منتشر کرد و در آن ، روشی را که در بررسی ماندگارش از خودکشی در گروههای گوناگون به عمل آورده بود، به روشنی شرح داد. دورکیم یکی از پیش گامان تحول جامعه شناسی است. او سخت بر این باور بود که جوامع بشری با باور داشتها و ارزشهای مشترک اعضایشان انسجام می یابند.
ماکس وِبِر (1920-1864)معتقد بود که روشهای علوم طبیعی را نمی توان درباره مسائل مورد بررسی در علوم اجتماعی بکار بست. وبر استدلال می کرد که چون دانشمندان اجتماعی جهان اجتماعی محیط زندگی خودشان را بررسی می کنند، همیشه قدری برداشت ذهنی در بررسیهایشان دخالت دارد. او معتقد بود که جامعه شناسان باید فارغ از ارزشهایشان کار کنند و هرگز نباید اجازه دهند که تمایلات شخصی شان در پژوهشها و نتیجه گیریهایشان دخالت کنند.
درس جامعه شناسی در دهه 1890 در بسیاری از دانشگاهها ارائه شد. در 1895، مجله آمریکایی جامعه شناسی انتشارش را آغاز کرد و در 1905 انجمن جامعه شناسی آمریکا بنیان گذاشته شد.
جامعه شناسی یکی از رشته های علوم اجتماعی است که زندگی اجتماعی را در جوامع تطور یافته با روش علمی مورد مطالعه قرار می دهد, اما باید متذکر شد که زندگی اجتماعی موضوع بحث کلیه علوم اجتماعی است که هر کدام به جنبه خاصی از حیات اجتماعی توجه دارند, مثلاً علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی است که جنبه مادی زندگی انسان و خصوصاً مسائل مربوط به تولید کالا, جریان ,توزیع ,مبادله و مصرف را مطالعه می کند. علم حقوق به وضع قوانین و چگونگی اجرای آن در جامعه می پردازد و قوانین حاکم بر روابط افراد جامعه را مورد پژوهش قرار می دهد. علم سیاست درباره انواع حکومت مطالعه می کند . روانشناسی اجتماعی خصوصیات روانی فرد را در جامعه مورد بررسی قرار می دهد و از روابط فرد و جامعه و روابط افراد با یکدیگر و تاثیرات متقابل آنها سخن می گوید.
مردم شناسی دانشی است که به مطالعه وتحقیق در فرهنگ بویژه فرهنگ مردم ابتدائی در جوامع تحول نیافته می پردازد. علم جمعیت خصوصیات جمعیتی و ترکیب های سنتی و جنسی و توزیع و تراکم و حرکات جمعیت را مورد بررسی قرار می دهد.
بنابراین باید تفاوت جامعه شناسی را با دیگر علوم اجتماعی معلوم کرد و موضوع آنرا مشخص ساخت . قبل از هر چیز باید بگوئیم که تعریف جامعه شناسی بصورتی که همه خصوصیات آن در قالب عبارتی محدود بیان شود امری دشوار بنظر می رسد ,زیرا جامعه شناسی علمی است جوان که با سرعت رو به تکامل می رود. بهمین دلیل است که جامعه شناسان بر حسب تمایلات علمی و طرز فکر و روش خاص خود تعاریف گوناگونی از این دانش بدست داده اند.
اگوست کنت فرانسوی نخستین کسی است جامعه شناسی را بعنوان علم مستقلی اعلام کرد و آنرا در طبقه بندی علوم جای داد. کنت بکار بردن تجربه را در شناسایی جامعه تجویز کرد و بدین ترتیب پایه جامعه شناسی علمی را بنا نهادو از همین روست که بعنوان پدر جامعه شناسی معروف گردید.
بنظر این دانشمند جامعه شناسی علمی است که پدیده های اجتماعی را با روش علمی مورد بررسی قرار می دهد, یعنی بجای خیال پردازی و فلسفه بافی درباره امور اجتماعی باید بروش علمی یعنی همان علوم طبیعی که مبتنی بر مشاهده , آزمایش و تجربه است توسل جست.
اگوست کنت تمدن بشر را زائیده ترقی فکر او می داندو معتقد بود در همه علوم این پیشرفت شده است جز در علم اجتماعی جامعه شناسی باید این خلاء را پر کند . او به این دانش نخست نام فیزیک اجتماعی را اطلاق کرد زیرا عقیده داشت که باید با روش علمی که علوم طبیعی معمول است به کار شناختن جامعه پرداخت .
امیل دورکیم یکی دیگر پیشقدمان جامعه شناسی است که در ارائه جامعه شناسی به مثابه علمی مستقل همانند علوم تجربی اصرار زیاد داشته است . وی عقیده دارد که امر اجتماعی را جز با امر اجتماعی دیگر نمی توان تبیین نمود و با کاربرد افکار فلسفی در جامعه شناسی بشدت مخالف است . بنظر دورکیم امور اجتماعی را باید مانند اشیاء تلقی نمود زیرا بهمین نسبت این امور عینیت داشته و ملموس می باشند.
در تعریف جامعه شناسی وی می گوید : جامعه شناسی علم به نهادهای اجتماعی است.
هر یک از جامعه شناسان تعریف خاصی برای جامعه شناسی ارائه داده اند. ژرژ گوریچ جامعه شناسی معاصر فرانسوی در مقاله ای تحت عنوان موضوع و روش جامعه شناسی پس از اینکه بسیاری از این تعاریف را در می کند سرانجام خود تعریفی بدین مضمون ارائه می دهد که : جامعه شناسی علمی را که پدیده های اجتماعی را در همه سطوح و با در نظر گرفتن تحولات آنها , و نیز گروههای کوچک و جوامع بزرگ را از نظر سیرتکوینی و اضملال آنها مورد مطالعه قرار می دهد.
ساموئل کنیگ جامعه شناسی را علم مطالعه رفتار و کردار آدمی در گروه از یک طرف و چگونگی مناسبات متقابل افراد از طرف دیگر می داند. در تعاریف مذکور هر چند که اشتراک در مفهوم وجود دارد ولی تفاوت هایی هم از لحاظ هدف ونقطه نظرهای اصلی مشاهده می شود.
بخصوص در میان دو دسته از جامعه شناسان امریکائی و اروپائی , جامعه شناسان اروپایی در تعریف از جامعه شناسی بیشتر به ساخت و ترکیب جامعه و قالب های کلی آن اهمیت می دهند در حالیکه برای جامعه امریکایی آنچه که بیشتر از هر چیز اهمیت دارد روابط افراد و کنش های گروهی است . در کشورهای سوسیالیستی جامه شناسی رنگ و محتوی متفاوتی دارد. در این کشورهای جامعه شناسی متاثر از ایدئولوژی مارکسیستی است . و به هیات کلی جامعه نظر داردو در صدد پیش بینی تحولات آن در آینده است. در حالیکه جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد.
بطور کلی می توان از تعاریف فوق تعریفی کوتاه و در عین حال جامع بقرار زیر ارائه نمود:
"جامعه شناسی یکی از رشته های علوم اجتماعی است که پدیده های اجتماعی را در جوامعه تطور یافته (تحول یافته) با روش علمی مورد مطالعه وبررسی قرار می دهد."
بر اساس تعریف فوق پدیده های اجتماعی بطور کلی شامل تمام امور وپدیده هایی می گردد که دارای ویژگی جمعی بوده واجزاء و عناصر مختلف تشکیل دهنده جامعه انسانی محسوب می گردند این امور را می توان در سه دسته امور مربوط به مرفولوژی اجتماعی (ریخت شناسی اجتماعی),امور مربوط به ساخت درونی جامعه (فیزیولوژی اجتماعی) و امور مربوط به رفتارهای گروهی و جمعی(شامل هیجانات و جریانات اجتماعی)جای داد . موضوع جامعه شناسی پدیده اجتماعی است که از زندگی اجتماعی نشات می گیرند زیرا در جامعه بوجود می آیند. موجودیت مستقل دارند و تغییر و تحول می یابند و همچنانکه پدیده های زیستی با طبیعی موضوع علوم متفاوتی است. پدیده های اجتماعی هم موضوع علوم اجتماعی است. بنابراین هریک از این علوم جنبه های خاصی از پدیده های اجتماعی را مورد مطالعه قرار می دهند.
در زبان جامعه شناسی , پدیده اجتماعی به هر واقعیت اجتماعی اطلاق می شود که برای همه آشکار بوده ,عینی وملموس باشد. این اصطلاح شامل سازمان ها ,موسسات, نهادها و جلوه های گوناگون حیات اجتماعی چون هنر, ادبیات , آداب و رسوم , سنت ها, آموزش و پرورش , جریانها و پدیده های بیشمار دیگری می گردد که هر فرد آنها را در خارج از خود می یابد.
درباره ماهیت پدیده ها و امور اجتماعی میان جامعه شناسان اختلاف نظر وجود دارد. برخی جامعه شناسان که پیرو مکتب روانشناسی هستند پدیده های اجتماعی را از نوع پدیده های روانی و فردی می دانند و معتقدند که امور اجتماعی را می توان با نفسانیات تحلیل و تبیین کرد . بنا به اعتقاد آنان جامعه از افراد تشکیل می شود و برای شناخت آن باید اجزاء تشکیل دهنده آن را بشناسیم و اگر نفسانیات افراد را شناختیم جامعه را نیز شناخته ایم و احوال و اخلاق و صفات فردی مبین امور و احوال اجتماعی می باشد. این بینش درباره ماهیت امور اجتماعی درست نیست. زیرا اولاً افراد با کنش های متقابل خود پدیده هایی را بوجود می آورند که به تنهایی قادر به ایجاد آنها نیستند. ثانیاً کافی نیست که افراد شناخته شوند تا امور اجتماعی را بتوان تبیین کرد زیرا نفسانیات افراد در جامعه بصورت دیگری در می آیند.
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی از کسانی است که بیش از همه به بحث درباره ماهیت امور اجتماعی, خصوصیات , روش مشاهده و بررسی آن پرداخته است . دورکیم به خاطر آنکه امور اجتماعی را استقلال موضوعی بخشد و علمی بودن آن را محقق گرداند عقیده دارد که پدیده اجتماعی را باید مانند اشیاء بررسی کرد و در اثبات این نظر در کتاب قواعد روش جامعه شناسی فصلی را به قواعد مشاهده امور اجتماعی اختصاص داد و پس از اینکه روش معمول در سایر علوم و سوابق امر در جامعه شناسی اشاره می کند , وعقیده دارد که پدیده های اجتماعی را نیز باید مانند پدیده های مادی مطالعه کرد و آنها در حکم اشیاء تصور کرد .
پایه گذاران علم جامعه شناسی , کسانی که در توسعه این علم کوشش کرده اند با توجه به این نکته که پدیده های اجتماعی دارای خصوصیات واحدی نیستند و میان آنها تفاوت هایی موجود است این امور را به انواع مختلف تقسیم کرده اند. بعقیده اگوست کنت امور اجتماعی به دو دسته تقسیم می شوند. امور سکونی وامور حرکتی یعنی از نظر او امور جامعه از دو صورت خارج نیست . یکی اموری که در زمان معینی قرار دارند یعنی در حالت سکون و ثبات و دیگر امور در جریان و تحرک در طول زمان , اگر امور اجتماعی را در یک زمان و مکان در یک جامعه و یا در جامعه های مختلف مطالعه کنیم به امور سکونی اجتماعی پرداخته ایم و اگر امور را در طول تاریخ بررسی نماییم با امور حرکتی (دینامیک) سرو کار داریم.
امور اجتماعی را در ارتباط با ماهیت و ویژگیهای کلی می توان به انواع زیر تقسیم نمود:
مورفولوژی اجتماعی: شامل اموری است که به ساخت و ترکیب مادی جامعه مربوط می شود, مثل وضع سکونت محل سکونت ,موقع طبیعی و جغرافیایی ,نقشه محل ونحوه ساختمانها و اماکن ,وضع خانه سازی پراکندگی و تراکم جمعیت و بطور کلی آنچه که مربوط به شکل خارجی جامعه با شکل شناسی می شود را شامل می شود.
فیزیولوژی اجتماعی:از نظر دورکیم فیزیولوژی اجتماعی شامل پدیده هایی می گردد که اجزاء و عناصر اصلی ساخت جامعه را تشکیل می دهند و بنابراین نهادها, سازمانهای اجتماعی و فرهنگی, سازمانهای اقتصادی ,سازمانهای سیاسی مثل خانواده , دولت ,شبکه تولید و مصرف و احزاب را در بر می گیرد.
رفتارهای گروهی وجمعی
هیجانات اجتماعی: هیجانات اجتماعی از کم دوامترین و کم ثبات ترین پدیده های اجتماعی محسوب گردیده و عموماً زودگذر می باشند ولی چون جمعی بودن ,عینی بودن و ملموس و در نتیجه غیر قابل تردید بودن که از مشخصه های پدیده های اجتماعی است در آنها نیز وجود دارد, بنابراین پدیده ها را نیز که گاه بدون هدف قبلی و صرفاً مبتنی بر احساسات و هیجانات ناگهانی شکل می گیرند و گاه نیز از پیش اندیشیده و بر اساس هدفهای معینی ظاهر می شوند, در ردیف پدیده های مورد مطالعه جامعه شناسیمحسوب می نمایند.
طی دهه های اخیر از سوی اندیشمندان علوم جغرافیا، جامعه شناسی،اقتصاد، جمعیت شناسی و برخی علوم دیگر، تعاریف متعددی از شهر ارائه شده است و جامعه شناسان از جمله انگلس و مارکس شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره می دانند که تقسیم کار اجتماعی نیز در آنجا صورت گرفته است. جغرافی دانان ، شهر را منظره ای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاهها و بناهایی می دانند که زندگی شهری را امکان پذیر می سازد.
مورخان شهر را با توجه به قدمت آن تعریف می کنند و از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق می شود که معیشت غالب ساکنان آن بر پایه کشاورزی نباشد. جمعیت شناسان نیز تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهری بودن آن نقطه می دانند. بر این اساس ملاک تشخیص شهر در کشور فرانسه 2000 نفر ساکن است که مشابه ملاک جمعیتی در آلمان ،جمهوری چک وترکیه است . در ایالات متحده و مکزیک 500/2 نفر، درهلند و یونان 000/5 نفر و در ایرلند 500/1 نفر مشخص کننده شهری و یا روستایی بودن یک نقطه است.
در کشور ما ، جایی که به طور رسمی شهر شناخته شده است، طی سرشماریهای 1335 الی 1375 متفاوت بوده است. در سرشماری سال 1335 ، شهر به جایی اطلاق شده که جمعیت آن معادل 000/5 نفر بوده است. در سرشماری سالهای 1345 و 1355 شهر به جایی اطلاق شده که 000/5 نفر جمعیت داشته باشد، علاوه بر این کلیه مراکز شهرستانها (بدون در نظر گرفتن جمعیت آنها) شهر محسوب شده اند.
در سرشماری سال 1365 دارا بودن جمعیت 000/5 نفر از تعریف حذف شده است و شهر به جایی اطلاق شده است که در زمان سرشماری دارای شهرداری باشد (سالنامه آماری 1365). این تغییر با توجه به تعریف شهر در قانون جدید تقسیمات کشوری ایجاد شد که در آن کلیه نقاط دارای شهرداری در زمان تصویبقانون را شهر دانسته و ایجاد شهرداری در نقطه ای دیگر را در آینده موکول به داشتن حداقل 000/10 نفر جمعیت نموده است.
در سرشماری سال 1375 نیز این تعریف، یعنی دارا بودن شهرداری، ملاک تفکیک شهر از روستا شده است.
ساختار شهرها
معمولاً شهرها از چهار نوع فضای اصلی پوشیده شده اند و در واقع کل سطح زمین موجود در شهرها به این فضاها اختصاص یافته است، که عبارتند از :
فضاهای مسکونی، فضاهای سواره و پیاده، فضاهای سبز و اماکن ورزشی و سایر فضاهای خدماتی که به ترتیب و به طور معمول حدود آنها در تراکمهای متوسط شهری، 50، 25، 15، 10 درصد سطح زمین میباشد.
آرمانشهر
یکی از آرزوهای دیرینه بشر، دستیابی به آن نوع شیوه زیست بوده است که زندگی او را با بهروزی و کامیابی قرین سازد. اندیشه آرمانشهری آن بخشی از اندیشه است که در طول تاریخ راههای تحقق این آرزو را بررسی کرده است.
در تاریخ اندیشه سیاسی و فلسفه غربی، افلاطون بنیانگذار این اندیشه بود. در دوران رنسانس، سرتامس مور انگلیسی، اندیشه آرمانشهری را در مسیر جدیدی قرار داد و پس از مور نیز اندیشمندان غربی، این اندیشه را پروراندند و از آن به عنوان معیاری برای سنجش نظامهای سیاسی و اجتماعی بهره بردند.
در ایران اندیشه آرمانشهری از روزگاران قدیم به صورت اساطیری آغاز شد و در دوران اسلامی در عرصه های دین، حکمت و ادب خودنمایی کردنگاه اجمالی
تفاوت موجود میان جامعه های انسانی از دیرباز مورد توجه بسیاری از متفکران و جامعه شناسان قرار داشته است. و گروهی از دانشمندان علوم اجتماعی با در نظر گرفتن جنبه های مختلف زندگی اجتماعی ، تقسیم بندیهایی از جامعه های انسانی به عمل آورده اند و برای هر کدام ویژگیهایی ذکر کرده اند که با دیگری تفاوت دارد.
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی ابن خلدون
ابن خلدون فیلسوف ، جامعه شناس اسلامی قرن هشتم هجری قمری جامعه های انسانی را به دو نوع بادیه نشین و شهرنشبن تقسیم می کند و تفاوت میان آنها را درارتباط با عوامل اقتصادی روشن می سازد. مفهوم همبستگی در حدود پنج قرن پیش تر بوسیله ابن خلدون تحت عنوان عصبیت بیان شده است. عصبیت به معنی همیاری ، همبستگی ، همگرایی ، یاریگری. ابن خلدون می گوید عصبیت در جوامع بدوی نیرومندتر از جوامع شهری است در چندین جا تائید می کند که عصبیت دینی بالاترین ، مهمترین و نیرومندترین عصبیت هاست و جوامعی که پیرامون یک انگیزه الهی گرد آمده اند، دارای عصبیت فراوانی هستند.
اما آنچه ابن خلدون درباره دو جامعه بادیه نشینان و شهرنشینان مطرح می کند میزان و شدت عصبیت است، این پدیده در میان مردم بادیه نشین بسیار شدید است، به تدریج که اجتماعات بادیه تطور پیدا می کند به شهر تبدیل می شود، عصبیتها هم روبه ضعف می گذارد و با ضعیف ترشدن عصبیت ها ، جامعه قادر به حفظ موجودیت خود نمی باشد و بر اثر هجوم گروهی که عصبیت بیشتری دارند شکست می خورد و زوال می یابد و این بیان فلسفی طلوع و زوال شهرها و تمدنها از دیدگاه ابن خلدون است.
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسی امیل دورکیم
بنابر نظریه امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی ، جامعه ها براساس نوع انسجام ، همگرایی و همبستگی افراد با یگدیگر به دو گونه تقسیم می شود. گونه اول جامعه مبتنی برهمبستگی مکانیکی است که افراد آن در حکم اجزای یک ماشین هستند، انتظام اجتماعی در این جامعه بیشتر بر تشابه و همانندی افراد استوار است و افراد ازلحاظ حرفه و شغل ، طرز تفکر ، ادراک و رفتار با یکدیگر کم و بیش مشابهت دارند و همگی تحت نظام واحدی قرار می گیرند و از مقررات و قوانین و سنتهای یکسانی پیروی می کنند.
گونه دوم مبتنی بر همبستگی ارگانیک یا همبستگی اندامی یا عضوی است که روابط افراد بر اساس عدم تشابه و نا همانندی قرار دارد. این جامعه مانند ارگانیسم انسان دارای اعضای متعددی است که هر کدام کار خاصی انجام می دهند ولی در عین حال میان آنها ارتباط متقابل برقرار است. یعنی هم با یکدیگر و هم با کل ارگانیسم جامعه در ارتباط متقابل هستند. در این نوع جامعه تقسیم کار و تخصص و حرفه های گوناگون وجود دارد و افراد از نظر شغل ، عقیده و ذوق و سلیقه با هم فرق می کنند و آنچه باعث پیوستگی و ارتباط متقابل میان آدمها می شود، تجانس و همانندی و پیروی از قانون سنتی واحدی نیست، بلکه افراد براساس نیازهای متقابلشان با هم ارتباط پیدا می کنند و به آن آگاهی دارند.
آنچه که دورکیم در این زمینه مطرح می کند تغییراتی است که با پیدایی شهرنشینی و تطوراجتماعی در این پدیده بوجود می آید. به عقیده او همگرایی Solidarite در جامعه بادیه به علت ساختار اجتماعی ویژه آن ازنوع همگرایی خود به خودی و ماشینی است که نا آگاهانه صورت می گیرد، مانند اجزاء و پیچ مهره های ماشین که در کنار هم قرار دارند و بطور خود به خود موجب حرکت ماشین می شود. ولی در جامعه شهری این امر به صورت منطقی حساب شده و آگاهانه در می آید که دورکیم آن را همگرایی اندامی یا ارگانیک نام می گذارد، یعنی افراد مانند اندام هایی هستند که هر کدام کاری انجام می دهند و با هم ارتباط دارند که نتیجه کارکرد و ارتباط میان آنها همان ادامه حیات ارگانیسم است.
شهر و ده از دیدگاه فرانسیسکو خولیائو
او می نویسد: هر یک از ما در ذات خود دهقانیم ، خواه در نیویورک زندگی کنیم یا در پاریس ، یا لندن و هرگز به روستا نرفته باشیم، با نگاهی از پنجره یک آپارتمانو دیدن تک درختی بر زمینه یکنواخت شهر با طرح زمخت آسمان خراش ها ، به ناگهان اندوهی در درون خود حس می کنیم،درخت خاطره اجداد ماراکه دهقان بوده اند به ما باز می آورد و تماشای آن روح مارا احساسی از تبعید می کند، زیرا ما خواه ثروتمند و در جستجوی ثروت بیشتر با فقیر و نادار و در تلاش زندگی بهتر ، همه از روستا آمده ایم.
یک درخت ، میان سیمان و بتون می تواند بطور ناگهانی خاطره ای از مزارعی را که در گوشه نامعلومی از بستر زمان پشت سر نهاده ایم در ما بیدار می کند. می توانیم کودکی ، عشق و شادی را فراموش کنیم … اما زمین راحتی اگر دیگر زیر پای ما نباشد و در سایه درختی ننشسته باشیم همواره به یاد خواهیم داشت زمین نیرومندتر از خون ماست، در آن جریان می یابد و سیرابش می کند. زمین خود زندگی است، به همین سبب مشاهده یک درخت ، آرزوی زمینی را که از دست داده ایم در ما بر می انگیزد.
دیدگاه چارلز کولی
او ازلحاظ روابط اجتماعی معتقد به دو نوع جامعه است :
نوع اول ، جامعه مبتنی بر روابط نخستین که در آن روابط افراد نزدیک ، صمیمانه و چهره به چهره و عاطفی است. نوع دوم ، جامعه مبتنی بر روابط دومین که میان افراد روابط خشک ، رسمی و حساب شده برقرار است. هر چند ممکن است این نوع روابط در شهر و روستا به نسبتهای متفاوتی وجود داشته باشد ولی بطور کلی در جامعه روستایی روابط افراد بیشتر از نوع روابط نخستین است. در یک روستای سنتی افراد معمولا در میان هم زاده می شوند، در کنار هم زیست می کنند و روابط آنها بر اساس شناخت متقابل قرار دارد. هر یک از افراد روستایی فرد دیگر جامعه خود را با تمام وجوه و ابعاد شخصیت او می شناسد و می داند فلان شخص که فردی از افراد جامعه اش است، دارای چه خصوصیت اخلاقی است، به چه خانواده ای تعلق دارد و از لحاظ اقتصادی در چه سطحی قرار دارد و دارای چه موقعیتی است.
دیگر افراد خانواده او چه کسانی هستند چه خصوصیات و چه منزلت و پایگاهی در جامعه دارند. روابط صمیمانه و نزدیک در اجتماع کوچک ده برای مردم مطلوب و خوشایند است. وی می نویسد : اهالی دهکده های اطراف … شهر … پس از رسیدن به مرحله توانگری و ثروت به شهر منتقل شده و در آن سکونت گزیده و رفته رفته به رفاه زندگی و تجمل خواهی شهرنشینی متمایل گشته اند. این پدیده اجتماعی در عین حال روشنگر آنست که شهرنشینان بطور عمده خاستگاه اجتماعی روستایی دارند. دید کلی
موضوع قابل ذکر این است که تکنولوژی مدرن و تحولات اجتماعی باعث گسترش زندگی شهری می شود، بطوری که با مکانیزه شدن کشاورزی و کاهش استفاده از نیروی کار انسانی در تولید کشاورزی وضعیت جدیدی فراهم می آید. یعنی در جهان صنعتی پدیده روستا از بین رفته است و کارخانه های کشاورزی جانشین شیوه تولید روستایی شده اند که بر آنها هم برای فعالیت خود وابسته به تکنولوژی ، اطلاعات و ابزری هستند که از "مادر شهر" می آید. بیشتر جامعه شناسان شهری بر این اعتقادند که آینده زندگی بشر زندگی در منطقه های شهری است.
تاریخچه پیدایش کلان شهر
گاتمن سالها پیش اصطلاح "کلان شهر" را برای رجوع به تحولی جدید در شمال شرقی آمریکا بکار می برد. او معتقد است که شمال شرق آمریکا شاهد یک توسعه عجیب است؛ مجموعه به هم پیوسته ای از "مادر شهرها" حومه ها و مناطق وابسته به آنها ، از جنوب نیوهمشایز تا شمال ویرجینیا ، از ساحل اتلانتیک تا کوههای آپالاچی گسترش می یابد. این مجموعه متشکل از شهرهای بزرگی مثل بوستن ، نیویورک ، واشنگتن ، فیلادلفیا و بالتیمور می شود که از طریق خطوط زمینی ، آبی و هوایی به هم مربوط اند. این جدیدترین شکل سکونت شهری است که در قرن بیستم پدید می آید و تمایز شهر و روستا از بین می رود.
خصلت پیچیده کلان شهرها
بنیاد شناختی فرد نوع کلان شهری در شدت یافتن تحریکات عصبی نهفته است که خود ناشی از تغییر سریع و بدون وقفه محرکهای بیرونی و درونی است. کلان شهر از آدمی به منزله موجودی تمیز گذار ، آگاهی به مراتب بیشتری را طلب می کند تا زندگی روستایی. در روستا آهنگ حرکت زندگی و تصاویر ذهنی حسی آشناتر و موزون تر است. حیات انسان در کلان شهر خصلت پیچیده ای پیدا می کند. او با مفر خود واکنش نشان می دهد نه با عواطف و احساسات خود.
سلطه عقلانیت و حسابگری در شهرها
سلطه عقل و حسابگری در شهر به رغم احساس و عواطف رشد می کند و در همه جا ریشه می دواند. بدین سان کلان شهر همواره جایگاه اقتصاد پولی بوده و تمرکز مبادله اقتصادی و رونق تجارت ، اصالت فردی را کنار زده نسبت به آن بی اعتنا می شود. "پول فقط با آنچه مشترک بین همه است سر و کار دارد و طالب ارزش مبادله است و تمام کیفیت فردی به سوال "چقدر فرو می کاهد" و تمام روابط عاطفی افراد را که بر فردیت استوار است از او سلب می کند و تنها کمیت و عدد و دستاورهای عینی سنجش پذیر مورد توجه است. بنابراین فرد با همه کسانی که مجبور است با آنها روابط اجتماعی داشته باشد حسابگرانه برخورد می کند و چنین برخوردی با انواع روابط اجتماعی خودمانی و صمیمی که در روستا رواج دارد مغایر است.
دلزدگی و یکنواختی
دلزدگی انسان به صورت و در رمینه ای خاکستری ظاهر می شود و هیچ شی بر دیگری رجحان ندارد و این حالت بازتاب دقیق ذهنی اقتصاد پولی است که کاملا درونی شده است.
احتیاط ، محافظه کاری در کلان شهرک
احتیاط و محافظه کاری سرپوشی برای یکی دیگر از پدیده های ذهنی انسان کلان شهری است. احتیاط به فرد نوعی آزادی را عطا می کند که نمونه مشابه آن تحت شرایط دیگر مشاهده نشده است. به دلیل آنکه وحدت گروه در کلان شهر است می شود، فرد آزادی حرکتی به دست می آورد و دارای فردیت ویژه ای می شود که تقسیم کار پیشرفته ضرورت و فرصت بروز آن را فراهم می سازد. بنابراین فرد کلان شهری از یک سو خود را آزاد حس می کند و از طرفی بسیار "محتاط" می شود، زیرا خود را تنها تنهاتر و گمشده تر از هر جای دیگر حس می کند.
کلان شهر ، مرکز تحول فرهنگ مدرن
بالاخره کلان شهرها مرکز تحول فرهنگ مدرن و سلطه "روح عینی" بر "روح ذهنی" است یعنی همه چیز در زبان دفن و حقوق و تولید و هنر و اشیا محیط خانگی و ماشینی تجسم یافته است و آن را با پیشرفت فرهنگی فرد ناهماهنگ ساخته است. به عبارت دیگری تناسبی دهشتناکی بین پیشرفتهای فنی و پیشرفت فرهنگ فردی ملاحظه می شود. از یک سو زندگی برای شخص بی نهایت ساده و آسان می شود و از طرفی جریان زندگی ماشینی او را با خود می برد و زندگیش بیشتر از محتواهای غیر شخصی آکنده می شود و فرد در جستجوی هویت و یکتایی خویش است که کمتر آن را به دست می آورد.
عدم تجانس و ناهمگونی شهرها
عدم تجانس و ناهمگونی شهرها به دلیل هجوم مهاجرین و مردمانی با ریشه های قومی و فرهنگی و نژادی مختلف و با سطح زندگی متفاوت ، موجب بروز ناهماهنگی و تضاد در درون شهرها می شود و زندگی را در عین تنوع دشوارتر می سازد و تسامح بیشتری را طلب می کند. در چنین وضعیتی "آنومی" یا بی هنجاری در شهرها توسعه می یابد و به تضعیف "انسجام مکانیکی" و رشد زندگی تضعیفی و غیر شخصی کمک می کند. همین امر موجب توسعه قشربندی و انشقاق گروهها و فاصله اجتماعی می شود و نابرابریها و تضادها را افزایش می دهد و به دنبال خود آسیبهایی مختلف اجتماعی در شهرها گسترش می یابد.
تراکم و آلودگی محیط
رشد شهرهای عظیم و مادر شهرها مشکلات جدی و زیادی به همراه داشته است که عمده ترین آنها ، تراکم وسایط حمل و نقل ، آلودگی هوا و آب ، تراکم زباله و چرکزادهای ناشی از سوخت نفت و بنزین که راه حل آن به آسانی میسر نیست. همچنین گفته می شود که مادر شهر نوین پیوندهای خانوادگی و همسایگی را که در شهرهای کوچک وجود دارد برهم می زند و بی هنجاریبه وجود می آورد.
تاخر فرهنگی و عدم هماهنگی انسان و ماشین
در شهرهای توسعه نیافته ، هر چند تنهایی و عزلت و عدم صمیمیتها که در کل شهرها کشورهای صنعتی ملاحظه می شود به آن شدت بروز و ظهور نکرده اما شهر در این کشورها ویژگیهای خاص خود را دارد که مهمترین آن در "تاخر فرهنگی" و عدم هماهنگی انسان با ماشین خلاصه می شود. حرکات نامناسب و کج و معوج وسایل نقلیه و عدم رعایت مقررات رانندگی در کنار عبور غیر محتاطانه و بی رویه پیاده ها از وسط خیابان و حرکت تند و نامناسب و زیگزاگ موتورسیکلتها از پیاده روها از وسط اتومبیلها عابرین نشان می دهد که هر چند ظواهر زندگی شهری در این کشورها تغییر کرده اما هنوز فرهنگ شهرنشین در رفتار و اذهان شهرنشینان جایگزین نشده است. مارک اثری تحت عنوان شهر ندارد اما در آثار او بحث درباه زندگی انسان در شهر بسیاردیده می شود. مارکس و انگلس توسعه سرمایه داری و تاثیر آن در شهر منچشتر را مد نظر داشتند و از آن خشنود نبودند اما در عین حال بر این اعتقاد بودند که شهری شدن جدید گامی در جهت انقلاب است، زیرا شهر مکانی است که کارگران به شکل توده های عظیم در آن متمرکز می شوند و امکان پیدایش روابط اجتماعی جدیدی فراهم می آید؛ جایی که طبقه کارگر می تواند سازمان یابد و به آگاهی دست پیدا کند.
در عین حال مارکس معتقد بود که پیوندهای سنتی اجتماع با پیدایش جامعه شهری سودمندگرا از بین می رود، اما جوامع کوچک روستایی با پیدایش جامعه شهری سودمند گرا از بین می رود، اما جوامع کوچک روستایی دچار حالت رکود هستند و تغییرات در آنها کمتر واقع می شود. در این شرایط انسان تسلیم شرایط بیرونی است در حالی که می تواند در شرایط برتری نسبت به طبیعت قرار گیرد و انسان به عنوان یک موجود عقلانی در شهر شکل می گیرد. کارگران باید از محیط بسته روستایی نجات پیدا کنند تا وارد مرحله دیگری از زندگی اجتماعی شوند.
عقیده ماکس وبر در مورد جامعه شناسی شهری
وبر در کتاب معروفش تحت عنوان شهر با مطرح کردن متغیرهای گوناگون کوشش می کند تا یک نمونه آرمانی از شهر بسازد و همانند آثار دیگرش علاقه مند است که مقایسه ای میان شهرهای اروپایی و آسیایی با در نظر گرفتن خصایص انتزاعی که از واقعیتهای تاریخی استخراج می کند انجام دهد.
متغیرهای مورد نظر وبر
بزرگی
شهر مکان تجمع سکونتگاههای زیادی است که به شکل متراکم در یک مکان محدود واقع شده اند، بطوری که خانه ها دیوار به دیوار کنار هم قرار دارند. تعداد افراد آن قدر زیاد است که آشنایی رویاروی ممکن نیست. او اشاره می کند که این متغیر به خودی خود نمی تواند یک معیار قابل قبول باشد تا بوسیله آن شهر را از دیگر مکانها جدا کنیم. زیرا در این صورت تنها مکانهای بزرگ شهر به حساب می آیند، در حالی که شهرهای باستانی که دارای خصایص شهر بوده اند، مثلا آتن ، چندان بزرگ نبوده. علاوه بر این در روسیه دهاتی دیده می شود که از هزاران نفر تشکیل شده و از شهرهای باستنانی بزرگتر است. اما خصایص شهر را ندارد.
بعد اقتصادی
شهر مکانی است که اعضای آن تنها به امور تجاری و بازرگانی اشتغال داشته باشند. اما چون دهاتی در آسیا و روسیه دیده شده که خانواده ها به کار تجارت اشتغال داشته اند یا به عبارت دیگر دهات تجاری در جهان وجود داشته ، این ملاک هم کافی نیست.
بازار
اگر شهر را مکانی در نظر بگیریم که ساکنین آن میزان قابل توجهی از نیازهای خود را از طریق بازار تهیه می کنند باز هم می توان دید که وجود بازار منحصر به شهر نیست. زیرا در قلعه های فئودال هم بازار وجود داشته ، و در مواردی بازرگان و افزار میزان نزدیک قلعه فئودال به فعالیت مشغول بوده اند. شاید بعضی از شهرهای جهان ابتدا از یک چنین ترکیبی بوجو آمده باشند.
تولید و مصرف
بعضی از شهرها تنها مصرف کننده هستند و از این نظر وابسته به قدرت خرید پادشاه ، دربار و مالکین اماکن شهری می باشند و مواردی هم شهرها تولید کننده هستند، مثلا محل تجمع افزارمندان و یا در شهرهای مدرن مکان تولید ، کارخانه ها می باشند. بیشتر شهرها ترکیبی از تولید و مصرف هستند.
کشاورزی
در حالی که مفهوم مدرن شهر شامل مکانی می شود که ساکنینی آن نیازهای مصرفی خود را از نظر مواد غذایی از خارج از شهر تامین کنند، اما شهرهای ما قبل صنعتی و شهرهای باستانی این چنین نبوده اند و کشاورزی در آنها دیده می شده است.
مفهوم سیاست و مدیریت
شهر مکانی است که در آن شکلی از نظام سیاسی و مدیریتی و قانون وجود داشته باشد. یا شهر مکانی است که دارای سیاست اقتصادی باشد. از نظر وبر وجود شکلی از نظام سیاسی و حقوق اجتماعی سیاسی که شهروندان نیز در آن دخالت داشته باشند از جمله وجوه تمایز مهم شهر محسوب می شود.
قلعه ، دیوار ، اردوگاه نظامی
شهرهای کهن اغلب دارای قلعه و دیوار بوده اند. اما این خصلت جهانی نیست بطوری که شهرهای یونانی و اسپارتی دیوار نداشتند، اما شهرهای چین همه دارای دیوار بودند. در عین حال دهاتی هم هستند که قلعه و دیوار دارند. شهر به عنوان مجموعه ای از قلعه و بازار در آغاز پیدایش شهر نشینی اغلب دیده شده است. در بسیاری از موارد زمانی که قلعه یا دژ یا مکان حکومت دارد و گاه نظامی وجود داشته باشد افزارمندان هم ممکن است برای رفع نیازهای دژ در اطراف آن جمع شوند و بعد بازار هم به وجود آید و به تدریج این مکان مبدل به شهر شود. جامعه شناسی شهری در اصطلاح کلی به معنی مطالعه جامعه شناختی شهرها، زندگی شهری یا شهرگرایی است. جامعه شناسی شهری درباره برخورد و تماس زندگی شهری در اعمال اجتماعی، روابط اجتماعی، نهادهای اجتماعی و هر نوع ساخت اجتماعی که بر پایه اشکال شهری زندگی متکی باشد، بحث می کند. جامعه شناسی شهری مطالعه ویژه ای است از تاثیر انسان بر محیط طبیعی و ایجاد محیط های مصنوعی که عمده ترین آن ها شهرها می باشد
مفاهیم مرتبط با جامعه شناسی شهری
1ـ شهر (Urban)؛ شهر به محلی اطلاق می شود که علاوه بر داشتن تراکم و تمرکز جمیعت، نیروی کار آن درگیر فعالیت کشاورزی نیست و اقتصادش مبتنی بر تجارت، تولید صنعتی و ارائه خدمات است. همچنین شهر دارای فرهنگ خاص خود -در مقابل فرهنگ روستا- است.
2ـ شهرنشینی (Urbanization)؛ شهرنشینی یعنی تغییر در نسبت جمعیت ساکن در مناطق شهری و فرایند انتقال جمعیت به شهرها، که به صورت درصدی از کل جمیعت کشور، که در شهرها ساکن هستند گزارش شده و آغاز و پایانی دارد.
3ـ شهرگرایی (Urbanism)؛ مفهوم عامی است که شامل جوانب مختلف شیوه زندگی شهری (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) می شود. به عبارتی شهرگرایی یعنی جنبه های روان شناسی اجتماعی زندگی شهری، الگوهای شخصیت شهری و انطباق رفتاری در شهر.
4ـ مطالعات شهری (Urban Studies)؛ مفهومی عام و دربرگیرنده است و در واقع حوزه چند رشته ای است که مورخان، جامعه شناسان، جغرافی دانان، روان شناسان اجتماعی، اقتصاددانان سیاسی، مردم شناسان، معماران و برنامه ریزان شهری هر یک در آن نقش دارند.
موضوعات و مفاهیم مورد مطالعه در جامعه شناسی شهری
قلمرو جامعه شناسی شهری وسیع و متنوع است، از معماری شهرها گرفته تا راه بندان های خیابانی، تجربه زندگی شهری، رفتار انبوه مردم و جماعات، مسکن، برنامه ریزی و مانند اینها. تجربه زندگی شهری چنان جامع و محیط به نظر می رسد که تشخیص آنچه ممکن است از حوزه جامعه شناسی شهری خارج باشد، مشکل به نظر می رسد. با این حال جامعه شناسی شهری حول تعدادی مفاهیم و محورهای ثابت می چرخد و انواع موضوعات و مفاهیمی که در چارچوب جامعه شناسی شهری بررسی می شود شامل موارد زیر است:
1ـ چرا زندگی در شهر مدرن خوشایند یا دوست داشتنی است؟، آیا تجربه شهری واحد است یا همگانی؟ ویژگی های تعیین کننده ای مانند ناشناختگی و گمنامی، در میان جمعیتی بزرگ به شکل دیگری بودن، عدم قطعیت و قابل پیش بینی نبودن وقایع در محیط های شهری پیچیده و احساس خطر ناشی از شهرها همواره مورد تامل بوده است.
2ـ آیا مکان ها از هم متمایزند یا خیر؟ و به فرض اینکه محله ها در تصور مردم هویت و ویژگی های خود را دارند، چه چیزی سبب دلبستگی به شهرها یا محیط های اطراف آن می شود؟
3ـ زندگی شهری چگونه از ویژگی های ساختار اجتماعی محلی، مانند موقعیت طبقاتی، جنسیت، گروه های قومی و وضعیت مسکن تاثیر می پذیرد؟
4ـ پیوندهای اجتماعی غیررسمی چگونه شکل می گیرد و محیط و زمینه اجتماعی خارجی تا چه حد روابط عاطفی با خویشاوندان، همسایگان، دوستان و بستگان را تعیین می کند؟
5ـ تبیین تاریخ شهرنشینی و تمرکز و اسکان جمعیت در شهرهای کوچک، شهرهای بزرگ و شبکه های اقماری شهرها (منظومه های شهری).
6ـ ابعاد اساسی ساختار فضایی شهرها کدام است؟ و آیا نظام های فضایی شهری متفاوت، شیوه های متفاوتی از تعامل و کنش متقابل را موجب می شود؟
7ـ ماهیت مسائل شهری، مانند ازدحام، آلودگی، فقر، ولگردی و بزهکاری و خشونت خیابانی چیست و راه های رفع این مسائل کدام است؟
8ـ چگونه امور سیاسی شهری اداره می شود، چه عواملی در مشارکت سیاسی تاثیرگذار است و سازمان های متفاوت دولت محلی چه اثری در زندگی روزمره دارد؟
ریشه های تاریخی و مبانی نظری جامعه شناسی شهری
از روزگاران کهن تا به امروز صاحب نظران بزرگ اجتماعی، فلاسفه، جامعه شناسان و شهرسازان، شهر و نظام شهرنشینی را از دیدگاه های خاص خود مورد توجه قرار داده و نظریه های مختلفی در مورد آن ارائه داده اند.[5] از بعد تاریخی می توان سه دوره را در شکل گیری نظریه پردازی جامعه شناسی شهری مورد تفکیک قرار داد:
الف) دوره قبل از شکل گیری جامعه شناسی کلاسیک غربی؛ در این میان می توان به اندیشمندانی چون افلاطون، ارسطو و ابن خلدون اشاره کرد:
نظریه شهر آرمانی یا اتوپیای افلاطون و ارسطو، مبنی بر تصور خوش بینانه نسبت به امکان ایجاد شهرهایی است که از هر جهت نظام یافته و زیر نظارت دقیق دولت یا سازمان های خاص دینی یا سیاسی و حقوقی قرار داشته باشد یا به وسیله فلاسفه و حکما یا ایدئولوگ ها اداره شود
ابن خلدون شهر و شهرنشینی را یکی از گونه های تکامل بشر دانسته و درباره تاثیر آن بر خلقیات افراد در مقابل روحیات افراد بادیه نشین به بحث پرداخته، لکن در مجموع نگاه خوش بینانه ای به پدیده شهرنشینی ندارد. وی همچنین مطالب مفصلی در مورد بنای شهرها، اصول شهرسازی، اشکال مشارکت مردم در ساختن شهرها و … را بیان داشته است.
ب) دوره ظهور جامعه شناسی کلاسیک؛ به نظر جورج ریتزر، یکی از دلایل پیدایش رشته جامعه شناسی، پدیده شهری شدن و شهرنشینی فزاینده در اروپا بوده است. بسیاری از مباحث جامعه شناسی شهری، مبتنی بر آراء نظریه پردازان اروپایی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 بوده است. مهم ترین آن ها عبارت اند از چهار متفکر آلمانی، مارکس، زیمل، تونیس و وبر و متفکر فرانسوی دورکیم. همگی این اندیشمندان به دنبال تحلیل تغییرات ناشی از صنعتی شدن و شهرنشینی بودند که جامعه کوچک سنتی و روستایی اروپایی را متحول کرده بودند.http://pajoohe.net/25513/index.php?Page=definition&UID=27092 – _ftn9
1ـ امیل دورکیم (1917-1858): جوامع مبتنی بر شباهت و باورها و نمادهای مشترک دارای همبستگی مکانیکی اند؛ ولی در جوامع شهری جدید شاهد همبستگی ارگانیکی هستیم زیرا در شهر به سبب تقسیم کار پیچیده همه اعضا به یکدیگر وابسته هستند. نتیجه نهایی جامعه دارای همبستگی ارگانیکی پیشرفت و ترقی اجتماعی است.
2ـ فردیناند تونیس (1936-1855): تونیس با خلق دو مفهوم گمین شافت و گزل شافت به بررسی جوامع در حال گذار غرب پرداخته است. گمین شافت نوعی زندگی عمیق و پرمعنا و مبتنی بر منزلت است و معرف آن روستا است. اما گزل شافت زندگی سطحی و گذرا و مبتنی بر قرارداد است. تونیس به زندگی شهری عصر مدرن خوش بین نبود.
3ـ کارل مارکس (1883-1818): مارکس برخلاف همکارش انگلس توجه چندانی به مساله شهرنشینی نداشت؛ اما هر دو شهرها را قلمروی می دیدند که در آن فرایندهای در هم تنیده انباشت سرمایه و ستیز طبقاتی تمرکز می یابند و قلمرو شهری برای بروز آگاهی طبقاتی محیطی مساعد و ضروری به حساب می آید. در اندیشه این دو شهر نه به مثابه یک علت، بلکه به مثابه یک شرط و زمینه دارای اهمیت است. شهرها باعث می شوند تا طبقه کارگر تمرکز یافته و آنتی تز رو به رشد کارگر و سرمایه دار به طور روز افزون نمایان تر گردد. به عبارت دیگر در شهر پرولتاریا به مثابه طبقه ای انقلابی به بالاترین حد آگاهی و رفتار خود نایل می آید.
4ـ ماکس وبر (1920-1864): وبر در اثر معروف خود، "شهر در گذر زمان"، شهر را از دیدگاه استقلال سیاسی و زمینه های پیدایش جامعه مدنی در غرب مطرح می کند. او با ساختن یک نمونه آرمانی به مقایسه شهر اروپایی با آسیایی می پردازد و می خواهد نشان دهد که شهر غربی دارای ویژگی خاصی است که آن را از شهر در دیگر نقاط جهان متمایز می سازد.
5ـ جورج زیمل (1918-1858): زیمل بیشتر به بعد روان شناسی اجتماعی انسان شهری توجه داشته است. عقلانی شدن شیوه زندگی شهری دو بعد دارد. بعد اول مربوط به بخش محاسبه و کمی بودن می شود که پول ابزار اصلی آن است. حاصل این گرایش در کنار دلزدگی ناشی از تنوع و تعدد محرک های شهری، بیگانگی انسان شهری است. بعد دیگر مربوط به آزادی و رهایی انسان از قیود جامعه کوچک و سنتی برمی گردد که در این مرحله اندیشه امکان رشد بیشتری خواهد داشت.
ج) ظهور جامعه شناسی شهری: جامعه شناسی شهر و شهرنشینی با مکتب بوم شناختی یا مکتب شیکاگو پا به عرصه وجود نهاد. مکتب شیکاگو در جهان علوم اجتماعی بیش از هر حوزه با دو نام جامعه شناسی شهری و نظریه کنش متقابل شناخته می شود که اهمیت اولی بیش از حوزه دوم است.
مکتب شیکاگو در پایه گذاری جامعه شناسی شهری نقش بسیار مهمی داشت. رشد سریع شهرها و پیامدهای آن از مهم ترین عوامل موثر بر تحلیل های جامعه شناختی زندگی شهری در قرن بیستم بود، نخستین مطالعات عمده جامعه شناسی درباره شهرهای مدرن از شیکاگو و توسط رابرت پارک آغاز شده؛ شهری که هم از نظر نرخ توسعه و هم از نظر نابرابرهای بسیار فاحش، نمونه بی نظیری محسوب می شد.
دو مفهوم از مفاهیمی که در مکتب شیکاگو پرورانده شد شایسته توجه خاصی است. یکی موسوم به رهیافت بوم شناختی (Ecological Approach) بر تحلیل شهری است و دیگری تعریف "شهرنشینی به منزله روش زندگی" که توسط لوئیس ورث ارائه شد:
. بوم شناسی شهری: بوم شناسی (Ecology) شاخه ای از زیست شناسی است که زندگی گیاهان و جانوران را در زمینه محیط رشد یا بوم آن ها مطالعه می کند بوم شناسی انسانی علمی است که انسان را در زمینه محیط زندگی او مورد تحقیق قرار می دهد و بنابراین به اجتماعات انسانی نظر دارد.[17] رابرت پارک و همفکرانش از بوم شناسی علوم طبیعی استفاده کرده اند تا از آن طریق چگونگی استقرار جمعیت انسانی و نهادهای اجتماعی را در فضای شهری تبیین کنند. هدف محیط شناسی انسانی کشف اصول و قوانینی است که باعث پیدایش الگوهای خاص جابه جایی جمعیت و قرار گرفتن آن ها در فضاها و مکان های خاص می شود. در اوایل قرن بیستم علاقه به استفاده از نظریات داروین در مورد مسائل اجتماعی رواج داشت. پارک علاقه مند بود تا جامعه شناسی را از قید فلسفه خلاص کند و آن را به علم نزدیک سازد و مدل بیولوژیکی را بهترین وسیله برای نزدیک شدن به علم می دانست.
نظریه های زیادی در مکتب شیکاگو برای توصیف الگوی استفاده از زمین و توزیع جمعیت در درون شهرها پیشنهاد شده است اما چهار نظریه مهم در زمینه مدل های رشد شهری که همگی معتقدند چگونگی استفاده از زمین در شهر تصادفی نیست بلکه مبتنی بر الگوی قابل پیش بینی است، عبارت اند از:
1ـ نظریه مناطق متحدالمرکز: به نظر ارنست برجس، شکل فیزیکی شهر به صورت دوایر متحد المرکزی است که ابتدا مرکز تجاری در حلقه مرکزی، سپس منطقه انتقالی، منطقه مسکونی کارگران، منطقه خانه های مسکونی مطلوب و در آخر منطقه افراد سفر کننده است که ورای محدوده شهر است.
برجس بر آن است که تحلیل مشکلات شهری از جمله انحرافات اجتماعی و بزهکاری جوانان را باید از خلال تبلورهای فضایی آن ها انجام داد.
2ـ نظریه قطاعی: به نظر هومر هُیت، الگوی رشد فیزیکی شهرها به صورت قطاع است نه دوایر متحدالمرکز. محله های جدید در امتداد بزرگراه ها و محورهای ارتباطی شکل می گیرند نه به صورت حلقه های جدید در بیرون شهر.
3ـ نظریه هسته ای: بر اساس این مدل (از هریس و اولمان)، در شهر فرایندهایی وجود دارند که نه در یک هسته، بلکه در چند هسته رشد کرده، شکل می گیرد.
4ـ نظریه مناطق متحدالمرکز معکوس: برعکس نظریه دوایر متحدالمرکز که مخصوص شهرهای کشورهای پیشرفته است، بران (Brunn) و همکارانش اعتقاد دارند که در کشورهای کمتر توسعه یافته، شهرها یا کارکرد اداری-سیاسی دارند یا مذهبی. نواحی مرکزی محل زندگی طبقه نخبه است و فقرا در پیرامون شهر زندگی می کنند.
در مورد هر چهار نظریه باید گفت که شاید بتوان در یک شهر خاص، تلفیقی از این مدل ها را دید ضمن اینکه در شهرهای غیرغربی به خصوص شهرهای سوسیالیستی، کاربرد این مدل ها محدود است.
. شهرنشینی به منزله روش زندگی:
فرضیه ورث درباره شهرنشینی به مثابه روش زندگی، به تمایزهای درونی شهرها چندان توجهی ندارد و بیشتر به ماهیت شهرنشینی به منزله شکلی از موجودیت اجتماعی علاقمند است. در شهرها شمار انبوهی از مردم بدون اینکه یکدیگر را بشناسند در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اکثر تماس میان ساکنان شهر محدود، زودگذر و فقط وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگری است نه اینکه ذاتا روابط و مناسبات ارضاء کننده ای باشد. تراکم و غلظت زندگی اجتماعی در شهرها به شکل گیری محله هایی می انجامد که ویژگی های جداگانه ای دارند و بعضی از آن ها ممکن است خصوصیات اجتماعات کوچک را داشته باشند.
شهر به مثابه موزاییک یا مجموعه ای از جهان اجتماعی متفاوتی می باشد که هر قسمت آن توسط گروه یا قشری با ارزش های خاص خود اشغال گردیده است ویژگی های عمده شهر بر اساس نظر ورث عبارت اند از: اندازه جمعیت، تراکم جمعیت و عدم تجانس. ورث در تعریف خود از شهر معتقد است که شهر جایگاه نسبتاً بزرگ، متراکم و دائمی سکونت افرادی است که به لحاظ اجتماعی فرهنگی ناهمگون اند. البته به نظرات ورث انتقادات زیادی مخصوصا از سوی گیدنز وارد شده است.
. مکتب شیکاگو در بوته نقد:
در دهه های 1940 و 1950 انتقادات نظری و تجربی زیادی بر رهیافت زیست محیطی مکتب شیکاگو وارد شد که برخی از آن ها بدین شرح است:
1ـ مکتب شیکاگو فاقد جهت گیری نظری روشن است؛
2ـ نظریات پارک و همکاران او در مکتب شیکاگو بسیار جبرگرایانه است؛
3- این نظریه بیش از حد زیست شناختی است؛
4- برخلاف ادعای برجس، مدل شهری وی قابل تعمیم به هر شهری نیست.
5- منتقدان، رقابت بی حد و حصر و جابه جایی جمعیت را زیر سوال می برند، زیرا تحقیقات نشان داده است که این عوامل در همه شهرها و همه زمان ها تاثیرگذار نیستند.
6- به طور کلی اعضای مکتب شیکاگو نسبت به زندگی شهری، نظری منفی داشتند و معتقد بودند که شهر روابط سنتی را به هم ریخته و پیامد های منفی فراوانی پدید آورده است، البته این نوع نگاه تحقیرآمیز به شهر مورد انتقاد فراوانی قرار گرفت.
جامعه شناسی شهری جدید ـ اقتصاد سیاسی شهری
در اوایل دهه 1970 در مقابل بوم شناسی شهری دیدگاه نظری جدیدی به نام اقتصاد سیاسی پدیدار شد. پیدایش این دیدگاه تا حدودی به دلیل وجود نقاط ضعف در مدل بوم شناسی شهری و نیز وجود شرایط خاص اجتماعی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 بود. یعنی دوره ای که در آمریکا و اروپا آشوب بود و در نتیجه دیدگاه انتقادی نسبت به جامعه پدیدار شد. در این دوران این فرضیه سنتی که جغرافیا و فن آوری عامل اصلی تعیین کننده شکل زندگی شهری اند مورد نقد قرار گرفت. نظریه های جدیدتر درباره شهرنشینی بر این نکته پافشاری کرده اند که شهرنشینی فرایند مستقل و خودمختاری نیست بلکه باید در ارتباط با الگوهای عمده تغییر سیاسی و اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دو تن از برجسته ترین صاحبان این نظریه ها، دیوید هاروی و مانوئل کاستلز هستند.
الف) دیوید هاروی: وی بر آن است که شهر در نهایت حاصل نوعی نابرابری در توزیع در امدهاست. شهرها در تحول خود گرایشی ناگزیر به سوی ایجاد خشونت و تعارض درون خود دارند. این تعارض در آن واحد هم به دلیل نابرابری میان اقشار اجتماعی به وجود می آید و هم به دلیل نابرابری میان مناطق مختلف زیستی در اثر توسعه و توزیع نابرابر ثروت در آن ها. راه چاره به عقیده هاروی تنها در ایجاد عدالت اجتماعی در شهرها از طریق تبیین و اجرای برنامه های توسعه ای و توزیع عقلانی و منطقی ثروت است. تحلیل هاروی نشان می دهد که نمی توان محیط فیزیکی یا ساختمان شده را صرفاً حاصل یک عصر محسوب کرد بلکه به طور دقیق تر نتیجه تلاش گروه های خاص اجتماعی برای سلطه فرهنگی و قدرت سیاسی و اجتماعی است. محیط فیزیکی میدانی برای رقابت و مبارزه است.
ب) مانوئل کاستلز: وی همچون هاروی بر این نکته تاکید می کند که شکل فضایی و مکانی یک جامعه پیوند تنگاتنگی با مکانیسم های کلی توسعه آن جامعه دارد و محیط های شهری مظهر تجلیات نمادین و فضایی نیروهای اجتماعی وسیع تری هستند. کاستلز برخلاف جامعه شناسان مکتب شیکاگو شهر را جایگاه مشخص (مستقل) و جداگانه ای نمی داند، بلکه آن را بخش تفکیک ناپذیر فرایندهای هدف جمعی تلقی می کند که به نوبه خود جزء جنبه های ذاتی سرمایه داری صنعتی اند. هم هاروی و هم کاستلز هر دو تاکید دارند که شهرها محیط هایی سراپا مصنوعی اند که به دست مردم بر ساخته می شوند.
نقد دیدگاه اقتصاد سیاسی شهری
از تحلیل طرفداران اقتصاد سیاسی در مورد شهر، حداقل سه نوع انتقاد به عمل آمده است.
1ـ ارائه یک تحلیل جبرگرایانه انتقادی از تغییرات اجتماعی؛
2ـ اینکه اقتصاد سیاسی چیزی جز مارکسیسم ارتدوکسی نیست؛
3ـ تاثیر دیدگاه اقتصاد سیاسی برای آینده جامعه شناسی چه خواهد بود؟
از دیگر انتقادات عبارت است از: جبرگرایی اقتصادی، بی توجهی به تنوع فرهنگی به عنوان یک متغیر تاثیرگذار، تحلیل تمام تضادهای اجتماعی بر اساس طبقه اجتماعی و بی توجهی به سایر عوامل موثر بر تضاد اجتماعی (نژاد یا جنسیت) و همچنین ارائه تصویری منفعل از آدمی به طوری که قادر به تغییر در محیط خود نیست.
تلفیق دیدگاه ها در جامعه شناسی شهری جدید
برخی از صاحب نظران مانند فلاناگان (Flanagan)، مجموعه بینش ها و مکاتب جامعه شناسی شهری را در دو گروه اصلی زیر عنوان فرهنگ گراها و ساخت گراها جای می دهند و به لحاظ جامعه شناسی تعدد مکاتب را نمی پذیرند. به نظر وی، فرهنگ گرایان شهر را به عنوان متغیر مستقل انگاشته و به تاثیرات آن روی رفتار و تجربیات مردم می پردازند. بر عکس، ساختارگرایان در جستجوی تاثیر متقابل بین نیروهای سیاسی و اقتصادی و سازمان فضایی متحول حوزه شهری اند و عمدتا به ساخت شهری علاقمندند.
امروزه بسیاری از محققان تمایل دارند که به تلفیق دو رهیافت فرهنگ گرا و ساختارگرا بپردازند؛ زیرا هر دو رهیافت در تبیین واقعیت های روزمره دارای توانایی خاصی اند
در مطلب زیر به نظریات گوناگونی که در دو قرن اخیر درباره شهر در حوزه علوم اجتماعی ارائه شده، اشاره می شود و این نظریات در قالب های طرح واره(شماتیک) در اختیار خوانندگانی که مایل به برخورداری از سنتزهای کوتاه از آنها باشند قرار می گیرد.
دیدگاه های نظری کلاسیک
– کارل مارکس
– فردریک انگلس
– فردیناند تونس
– امیل دورکیم
– ماکس وبر
کارل مارکس و فردریک انگلس- جامعه شناختی کلان
– مردم در جوامع سنتیِ ماقبل صنعتی تیره ای و قبیله ای بودند.
– تکامل اجتماعی انسان تا زمانی که سرمایه داری به سوسیالیسم تبدیل شود، کامل نیست.
– تاکید بر اقتصاد و مشکلات ناشی از نابرابری و جنگ.
فردیناند تونس (1936-1855) آلمانی(منفی نگر)- جامعه شناختی کلان
– به ساختار اجتماعی شهر توجه کرد.
– دو اصل بنیادین سازمان دهنده ی اجتماع انسانی یا دو نوع متضاد از زندگی اجتماعی انسان را تعریف و تشریح کرد. یک گونه شناسی همراه با زنجیره ای از گونه خالص سکونتگاه انسانی:
1 – جماعت(Gemeinschaft): سرزمین روستایی مشخص؛ مردم در روستاها وحدتی ضروری در هدف دارند. برای مصالح مشترک کار می کنند. توسط پیوندهای خانوداگی و همسایگی متحد شده اند. زمین به طور همگانی توسط ساکنان به عمل می آید. زندگی اجتماعی با زندگی مشترک صمیمانه، منحصر بفرد و شخصی مشخص می شود. اعضا با سنت ها و زبان مشترک به هم پیوند داده می شوند. خوب و بد مشترک شناخته شده، دوستان و دشمنان مشترک؛ حس ما بودن و مالکیت؛ مهربانی و مروت.
2- جامعه (Gesellschaft): شهر بزرگ مشخص؛ زندگی شهری یک تجمع مکانیکی است که با تفرقه، شیوع فرد گرایی و خود خواهی شناخته می شود. مفهوم وجود از گروه به فرد تغییر می کند. منطقی؛ حسابگرانه؛ هر شخص تنها با نقش منحصر بفرد خود و خدماتی که ارائه می کند درک می شود. با ساختارهای مصنوعی تجمعات انسانی که ظاهرا شبیه به جماعت(Gemeinschaft) است سر و کار دارد، تا آنجا که افراد در آن با یکدیگر به طور مسالمت آمیز زندگی می کنند. در حالیکه در جماعت (Gemeinschaft) مردم با وجود همه شاخصه های جداگانه یکی شده اند، در جامعه (Gesellschaft) مردم بر خلاف تمام شاخصه های واحد از یکدیگر جدا هستند.
– سه نوع رابطه در جماعت وجود دارد. خویشاوندی، دوستی و همسایگی یا محلی
1.1 رابطه خویشاوندی بر اساس خانواده است. قوی ترین ارتباط میان مادر و بچه است، سپس زن و شوهر و پس از آن خواهر و برادر. این رابطه همچنین میان پدر و فرزند وجود دارد اما کمتر از رابطه غریزی میان مادر و فرزند است. با این حال رابطه میان پدر و فرزند جلوه ای از اعتبار جامعه است.
1.2 روابط خویشاوندی در جماعت محلی گسترش پیدا کرده و متفاوت میشود؛ این امر بر پایه یک زیستگاه مشترک شکل می گیرد.
1.3 همچنین روابط دوستی یا روابط اجتماعی ذهنی وجود دارد که مستلزم داشتن یک جماعت مشترک ذهنی است.
– او از تضعیف نمودن تار و پود زندگی اجتماعی واهمه داشت.
امیل دورکیم (1917-1858) فرانسوی (مثبت اندیش) – جامعه شناختی کلان
– به ساختار اجتماعی شهر توجه کرد.
– همبستگی اجتماعی- پیوند میان تمام افراد در یک جامعه.
– مدل گونه های نظم اجتماعی متضاد را توسعه داد: هر دو گونه طبیعی هستند.
1- همسبتگی مکانیکی: به پیوندهای اجتماعی اشاره دارد که بر اساس همانندی ها ساخته شده اند و بیشتر به باورها، رسوم، تشریفات، ریشه ها و نماد بستگی دارند؛ مردم در اصول کلی یکسان هستند و بنابراین تقریبا به صورت خودکار وحدت می یابند. خودکفایی؛ انسجام اجتماعی بر اساس همانندی ها و شباهت ها میان افراد یک جامعه؛ در میان جوامع ماقبل تاریخ و ماقبل کشاورزی عمومیت داشته و همچنانکه مدرنیته افزایش یافته غلبه ی کمتری پیدا کرده است.
2- همبستگی ارگانیک: نظم اجتماعی بر اساس تفاوت های اجتماعی؛ تقسیم بندی پیچیده ی نیروی کار زمانی که مردم مختلف در مشاغل مختلف بسیاری تخصص می یابند؛ آزادی و انتخاب بیشتر برای ساکنان شهر علی رغم فقدان هویت شناخته شده؛ بیگانگی؛ تضاد آرا و درگیری؛ یکپارچگی سنتی تضعیف شده، اما شکلی جدید از انسجام اجتماعی را بر مبنای استقلال دو طرف بنا نهاد؛ آزاد؛ انسجام اجتماعی بر اساس وابستگی که افراد در جوامع پیشرفته به هم دارند. این همبستگی همزمان با افزایش تقسیم نیروی کار در میان جوامع صنعتی متداول است؛ اگرچه افراد وظایف مختلفی را انجام می دهند و اغلب ارزش ها و علاقیات مختلفی دارند ولی نظم و بقای جامعه به اعتماد آنها به یکدیگر برای انجام وظایف خاصشان بستگی دارد.
گئورگ زیمل (1918-1858) آلمانی (منفی نگر) – جامعه شناختی خرد
– به اهمیت تجارب شهری توجه کرد، برای مثال تصمیم گرفت بر شهرنشینی بیش از شهرگرایی متمرکز شود. "کلانشهر و زندگی ذهنی" مقاله ای است که دیدگاه وی در رابطه با زندگی در شهر را شرح داده و بیشتر بر روانشناسی اجتماعی متمرکز است.
– ویژگی منحصر بفرد شهر مدرن تشدید محرک عصبی است که ساکنان شهر باید با آن کنار بیایند. از زندگی روستایی که ریتم زندگی و تصاویر حسی آرام تر، عادی و متعادل است تا شهر که تحت بمباران مداوم مناظر، صداها و بوها قرار دارد.
– فرد یاد میگیرد که تبعیض قائل شود؛ منطقی و حسابگر شود؛ رویکرد بی تفاوتی را- مبنی بر اینکه امور حقیقی و آشنا هستند- گسترش دهد؛ یک اندوخته ی اجتماعی؛ کناره گیری؛ به جای قلب با سر پاسخ دهد. اهمیت نداده و خود را دخالت ندهد.
– شهرنشینانِ بسیار هماهنگ با زمان.
– عقلانیت بیان شده در تقسیم بندی پیشرفته اقتصادیِ کار؛ استفاده از پول به دلیل نیاز به مفهومی جهانی برای ارز.
– آزادی اذعان شده؛ اولویت یافتن مسایل کم اهمیت امور روزانه؛ سطح جدیدی از توسعه شخصی و روحی، اما حس بیگانگی میتواند آن را پس بزند.
– برای حفظ حس فردیت و اینکه احساس نشود که انسان مانند چرخ دنده ای در یک ماشین است، کار متفاوتی انجام بده و یا اینکه ایستادگی کن.
فاصله اجتماعی
– نویسنده این ایده که ما از او مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس (Bogardus Social Distance Scale) (1) را در دست داریم.(اِمری بوگاردوس(Emery Bogardus) – دانشگاه شیکاگو)
– یک تفسیر پیچیده کنش های اجتماعی مانند اَشکال فاصله به دو صورت:
1- فرم هندسی (اقلیدسی) و 2- احساس دگرگونی و یا
1- فضایی و 2- نمادین
-1اقلیدسی (2) و 2- مصور
1- فیزیکی و 2- نمادین
فلسفه پول
– تبادل اقتصادی نوعی کنش اجتماعی است.
– زمانی که معاملات پولی جای اشکال اولیه تبادل کالا را گرفت، تغییرات مهمی در نوع کنش های میان بازیگران اجتماعی رخ داد.
– پول ابزاری است تا به وسیله آن ضرب و تقسیم دقیق شود، پول اندازه گیری دقیق معادل ها را میسر می سازد.
– پول امری غیر شخصی است، اما اشیاء مورد مبادله این طور نبوده و نیستند.
– پول محاسبات منطقی را در امور انسان تشویق می کند، خصوصیات منطقی در جامعه مدرن را افزایش می دهد.
– پول پیوندهای شخصی را با روابط غیر شخصی، که به هدف خاصی محدود است، جایگزین میکند.
– محاسبات انتزاعی حوزه های زندگی اجتماعی را مورد هجوم خود قرار می دهد، برای مثال روابط خویشاوندی یا حیطه ستایش زیبایی ها.
– تغییر از کیفیات به ارزیابی های کمی.
– پول آزادی شخصی را افزایش و تفاوت های اجتماعی را پرورش می دهد.
– پول در دنیای مدرن استاندارد ارزش و وسیله ی مبادله است.
– برتر از شاخصه های اقتصادی، پول روح مدرن عقلانیت را نماد پردازی و مجسم میکند.
– پول یک مکانیسم عمده برای تغییر میان جامعه و اجتماع است.
نگرش بی تفاوتی
– عدم ظرفیت برای واکنش به تاثیرات به دلیل اشباع.
– تقویت شده توسط اقتصاد پول: پول-یک تعیین کننده متداولِ تمامی ارزش ها بدون توجه به وجود فردی آنها.
– احتیاط، بی تفاوتی، بی علاقگی- اَشکال محافظت روانشناختی- بخش هایی از شیوه زندگی کلانشهری می شود.
– ابعاد مثبت زندگی کلانشهری: احتیاط و کناره گیری آزادی فردی را شکل می دهد.
– اضداد زندگی شهری: عینی سازی به فردگرایی و اصالت ذهن بیشتر منجر می شود.
– (مهمترین ویژگی کلانشهر) گسترش عملکردی ورای مرزهای فیزیکی- زندگی یک شخص با محدودیت های جسمی و حوزه فعالیت های بلاواسطه ی وی پایان نمی یابد.
ماکس وبر (1864-1920) آلمان-جامعه شناختی کلان
– به ساختار اجتماعی شهر توجه نمود.
– مشخصات بوم شناختی-دموگرافیک (آماری): شهر نسبتا یک سکونتگاه بسته و متراکم بود.
– بررسی و پیمایش شهرهای گوناگون جهان را- برخلاف نظریه پردازان پیشین که تنها بر شهرهای اروپا متمرکز بودند- به عهده گرفت.
– جامعه شهری را یک گونه ی ایده آل توصیف کرد که مستلزم موارد زیر است:
1- روابط تجاری، بازرگانی مانند بازار.
2- قانون و دادگاه مستقل.
3- استقلال نسبی سیاسی.
4- خودکفایی نظامی و خود پدافندی.
5- اَشکال انجمن ها یا مشارکت اجتماعی که افراد توسط آن ها در روابط و سازمان های اجتماعی درگیر می شوند.
وی اشاره نمود که به جای اینکه شهر خود علت تمایز کیفیات زندگی شهری باشد، شهرها به فرایند های بزرگتری مانند جهت گیری های اقتصادی و سیاسی مرتبط هستند. یعنی شرایط فرهنگی و تاریخی گوناگون باعث پیدایش انواع مختلف شهر می شود، مانند مارکس و انگلس که استدلال میکنند شرایط انسانی شهرها نتیجه ی ساختار اقتصادی است.
دیدگاه های نظریه ای معاصر
دانشگاه شیکاگو: دانشگاه شیکاگو خاستگاه جامعه شناسی شهری در ایالات متحده است. محیط شهری پیرامون دانشگاه آزمایشگاه جالبی برای دانشجویانی چون رابرت پارک و ارنست برگس پدید آورد که به مطالعه شهر بپردازند.
– رابرت پارک
– لوییس ویرث
– ارنست برگس
– هومر هویت
– هریس و اولمن
بوم شناختی شهری
– از آن جایی ایده ابداعی بوم شناختی انسانی (Human Ecology) مدعی است که شهر و زندگی در شهر حاصل رقابت در محیط طبیعی است- بدین معنی که محیط طبیعی یک نیروی ابزاری در تعیین مشخصات شهر است- به عنوان یک دیدگاه تلاش میکند فرایند ها/ایده های بیولوژیکی را برای جامعه جهانی بکار برد.
– شهر را به عنوان یک ارگانیسم اجتماعی با بخش های متمایز-که این بخش ها با یک فرایند درونی ونه بی نظمی و هرج و مرج به هم پیوند خورده اند- باور نمود.
– شهر به علاوه یک سازمان کالبدی یک سازمان اخلاقی نیز هست که بر داوری های سنجشی اشاره می نماید.
– بر شکل کالبدی شهر و تطابق انسان با شرایط بوم شناختی زندگی شهری متمرکز شد.
فرضیه های ثابت شده نظری
– تاثیر علوم طبیعی استدلال میکند که شباهتی میان دنیای ارگانیک (طبیعی) و دنیای اجتماعی وجود دارد به این مفهوم که قوانین طبیعی می توانند با جامعه تطابق یابند. گونه ای از داروینیسم اجتماعی.
– بافت زندگی- تمامی اعضا به هم وابسته هستند، نوعی وابستگی متقابل میان گونه هایی که در یک محیط مشترک قرار دارند وجود دارد، که به نظر می رسد یک کشمکش داروینی برای موجودیت است. (تنظیم تعداد ارگانیسم های زنده ، کنترل توزیع و حفظ تعادل محیط جایی صورت می پذیرد که بازماندگان کشمکش موقعیتی را در محیط فیزیکی و در میان تقسیم بندی موجود کار میان گونه ها پیدا کنن
همزیستی در مقابل سازمان اجتماعی
همزیستی: وابستگی متقابل در میان دو یا تعداد بیشتری از گونه ها.
فرایند هایی که رشد و توسعه جامعه گیاهی و حیوانی را مشخص میکنند، در جوامع انسانی به کار بسته شد.
جامعه (گیاهی، حیوانی، انسانی): در واحد های فردی تعریف شده که در کشمکش و تعارض در سکونتگاه خود در گیرند، این جوامع به پیچیده ترین شیوه سازماندهی شده و بهم وابسته هستند.
ویژگی های ضروری یک جامعه
1. جمعیتی که بر اساس منطقه (زمین) سازماندهی شده اند.
2. کم و بیش به صورت کامل در خاکی که بر آن سکونت دارد ریشه دوانده است.
3. واحدهای فردی آن در رابطه ی وابستگی دو طرفه زندگی می کنند، که بیشتر همزیستی است تا همبستگی اجتماعی.
جامعه انسانی (شهر) در دوسطح سازماندهی شده است:
1. حیاتی یا همزیستی (زیر ساخت): برخاسته از رقابت؛ ساختار شهر از رقابت ساکنان برای منابع کمیاب ناشی شده است، این باور وجود دارد که شهرها به محیط های وابسته به همزیگری شباهت داشتند.
2. فرهنگ ( روبنا): برخاسته از ارتباط و وفاق جمعی؛ شیوه ی زندگی در شهر که پاسخی انطباقی به سازمان شهری بوده و ناشی از سطوح حیاتی (زیستی) است. در شهرِ فرهنگی این شیوی زندگی با همکاری میان بازیگران آن حفظ شده است.
یک جامعه وابسته به همزیگری بر بنیاد رقابت و یک جامعه فرهنگی بر اساس ارتباط و وفاق جمعی است.
شهر دارای اجزای زیاد بوده که شامل نواحی طبیعی به شکل های گوناگون است:
– ناحیه محصور قومی
– نواحی فعالیت های وابسته (تجارت، خرید، تولید، نواحی مسکونی و غیره
– گروه بندی در آمدی (محله های متوسط، گتوها و غیره
– نواحی کالبدی جدا از هم (رودها، فرودگاه ها، راه های آهن و غیره
محرک ها و فرایند های جامعه انسانی
جامعه انسانی محصول ارتباط متقابل چهار شاخصه به منظور حفظ تعادل اجتماعی و زیستی است.
1. جمعیت
2. فرهنگ مادی یعنی توسعه فنی
3. فرهنگ غیر مادی یعنی آداب و رسوم و باورها
4. منابع طبیعی سکونتگاه
جوامع انسانی با رقابت و وفاق جمعی مشخص می شوند:
– از افراد وابسته به یکدیگر تشکیل شده است که برای غلبه اقتصادی و منطقه ای رقابت کرده و برای سکونتگاه زیست محیطی، همکاریِ رقابتی همراه با وابستگی اقتصادی ناشی از آن دارند
– در همان زمان وجود جامعه در حالیکه درگیر فعالیت های بهم پیوسته ی مشترک است، سطح مشخصی از انسجام، وفاق جمعی و اهداف مشترک را تضمین میکند.
رقابت: مکانیزم جامعه برای کنترل جمعیت و حفظ تعادل میان گونه های رقابتی به غلبه، تهاجم و موفقیت و همچنین اصول بوم شناختی رشد می بخشد.
برتری: ناشی از کشمکش میان گونه های مختلف است.
تهاجم: معرفی گونه ای جدید تعادل پیشین را بر هم خواهد زد، جایی که از این پس در یک فرایند وراثت تلاش برای برتری وجود خواهد داشت.
وراثت: مراحل گوناگون یا توالی منظم تغییرات در یک جامعه زیستی در روند رشد خود سپری می شوند. برای مثال جانشینی منطقه ای توسط گروه های مهاجر.
هرم اجتماعی: یک نظم اجتماعی که به صورت سطوح یک سلسله مرتب درک می شود.
1- بوم شناختی-پایه
2- اقتصادی
3- سیاسی
4- اخلاقی – راس
در حالی که جوامع انسانی یک نظم بوم شناختی یا همزیستی کاملا مشابه با جوامع غیر انسانی را به نمایش می گذارند، در یک نظم اجتماعی یا اخلاقی-که در جوامع غیر انسانی قرینه ای ندارد-نیز شرکت می جویند. پارک نظم بوم شناختی را برای درک بهتر نظم اخلاقی انسان مطالعه کرد.
تفاوت های موجود میان اکولوژی و بوم شناسی انسانی
– انسان ها به محیط کالبدی- که تا حد زیادی محصول تقسیم جهانی کار و سیستم تبادل است- به طور بی واسطه وابسته نیستند.
– انسان ها با استفاده از اختراعات و وسایل تکنولوژیکی دارای ظرفیت زیادی برای تغییر محیط کالبدی هستند؛ و
– انسان ها برخاسته از بنیاد جامعه حیاتی هستند که این جامعه نهادی است که ریشه در آداب و رسوم دارد.
محدودیت های بوم شناسی شهری
– تمرکز بر رقابت اقتصادی برای زمین
– ساده سازی و تعمیم بیش از حد
– شاخصه های دیگری مانند قوانین دولتی، احساسات، گرایشات فرهنگی در نظر گرفته نشده است.
لوییس ویرث(1952-1897) دانشگاه شیکاگو-جامعه شناختی خرد
– اولین نظریه شهری را در ایالات متحده گسترش داد، جامعه شناسی شهریِ پیشین ضرورتا شامل مطالعات توصیفی بود.
– بر شهرنشینی-شیوه زندگی شهری- بیش از ساختار آن تمرکز کرد.
– تعریف شهر این بود که پدیده ای بزرگ و متراکم، با سکونتگاهی دائمی و مردمی و از نظر اجتماعی و فرهنگی ناهمگن است، بنابراین شهرنشینی عملکردی از تراکم جمعیت، اندازه و ناهمگنی است.
1- اندازه جمعیت: تنوع زیادی را خلق می کند، زیرا گرد هم آمدن تعداد زیادی از مردم تفاوت های بالقوه میانشان را افزایش می دهد و با مهاجرت گروه های گوناگون به شهر نیاز برای کنترل رسمی ساختارها را ایجاد میکند، مثلا سیستم های قانونی. افزایش تقسیم بندی های پیچیده ی بیشتری از تخصص، کار را حمایت می کند. روابط انسانی را بر پایه ی مصالح (منافع) خاص سازماندهی میکند "به مفهوم بخش بندی اجتماعی"؛ جایی که روابط ثانویه مقدم است، ذاتا پیوندهای شهری روابط ابزاری(سودمندی ها) هستند؛ امکان بهم ریختن و تجزیه را ایجاد می کند.
2- تراکم جمعیت: آثار جمعیت زیاد بر روی زندگی شهری را تشدید می کند؛ کیفیت جدایی گزینی را آشکار می سازد، مثلا نیروهای اقتصادی و فرایندهای اجتماعی همسایگی هایی مجزا را-که به سادگی قابل تشخیص هستند-ایجاد می کنند، "تخصص زیست محیطی"؛ از میان رفتن حساسیت به ابعاد خصوصی دیگران را، به جای گرایش به کلیشه بودن (رفتار قالبی داشتن) و دسته بندی تقویت میکند؛ سبب بردباری بیشتر در مواجه با تفاوت ها می شود، اما در همان زمان محصوریت فیزیکی فواصل اجتماعی را افزایش می دهد؛ امکان دارد که رفتار ضد اجتماعی را افزایش دهد.
3- ناهمگنی جمعیت: همراه با کنش اجتماعی میان گونه های شخصیتی سبب ازمیان رفتن استحکام مرزهای قبیله ای و ساختار پیچیده طبقاتی می شود، بنابراین تحرک اجتماعی را افزایش می دهد؛ با تحرک اجتماعی تمایل به داشتن تحرک فیزیکی پیدا می کند؛ با تمرکز مردم گوناگون منجر به زوال شخصیتی بیشتر می شود.
ارنست برگس " نظریه منطقه متحد المرکز
– شهرهای در دوایر متحد المرکزی به سمت بیرون رشد و توسعه می یابند، به مفهوم فرایند برون زای مداومی از تهاجم/توالی.
– اشتغال، صنعت، سرگرمی، ادارات مدیریتی و غیره در مرکز شهر در منطقه تجاری (CBD) مرکزی جایدهی شدند.
– احساس شد که توسعه منطقه از فرایندهای رقابتی ناشی شده است، یعنی رقابت برای بهترین مکان در شهر
– مناطق:
1- مرکز تجاری
2- منطقه گذار
3- شهروندان طبقه شاغل
4- شهروندان طبقه متوسط
5- منطقه رفت و آمد
نظریه بخشی هومر هویت
– شهر نه در دوایر متحد المرکز، بلکه به صورت بخشی توسعه می یابد.
– هر بخش با فعالیت های اقتصادی متفاوت مشخص می شود.
– کل شهر می تواند به عنوان یک دایره و محلات گوناگون به مثابه بخش هایی که از مرکز ساختار تشعشع یافته اند، فرض شود. این شاخصه ها یا اصول توسعه نواحی مسکونی را جهت می بخشد.
1- نواحی مسکونیِ درجه عالی گرایش دارند که نزدیک خرده فروشی و مراکز اداری قرار گیرند.
2- نواحی مسکونی درجه عالی تمایل دارند از نقطه ی شروع یاد شده آغاز شده و در خطوط شناخته شده سفر یا به سوی دفاتر مراکز خرده فروشی موجود امتداد یابند.
3- نواحی با نرخ اجاره ی بالا تمایل دارند به سمت ناحیه هایی رشد یابند که دارای فضای باز وَرای شهر بوده و دور از بخش های محصور شده توسط مرزهای طبیعی و مصنوعی باشند.
4- نواحی مسکونی گرانتر گرایش دارند به سوی خانه ی رهبران جامعه توسعه یابند.
5- حرکت ساختمان های اداری؛ بانکها و فروشگاه ها تمایل دارند تا واحد های همسایگی مسکونی گران تر را به همان جهت کلی بکشاند.
6- محلات با نرخ اجاره بالا به رشد در همان جهت برای مدت زمانی طولانی ادامه می دهند.
7- نواحی آپارتمانی مجلل با نرخ اجاره بالا تمایل دارند که به تدریج در بخش های مسکونی قدیمی تر، در نزدیک مرکز تجاری ظاهر شوند. (اصالت بخشی، خانه های اشتراکی مرکز شهر و اطاق های زیر شیروانی با اجاره بالا
8- توسعه گرانِ املاک و مستغلات ممکن است که جهت رشد نواحی مسکونی درجه ی بالا را منحرف کنند، اما آن ها نمی توانند به راحتی یک ناحیه را پیش از زمان خود یا در یک جهت دیگر توسعه دهند.
نظریه چند هسته ای هریس و اولمن (1945، مرحله پیشرفته تری از شهرنشینی
– شهرها دارای یک مرکز واحد نیستند، بلکه مراکز کوچک بسیاری دارند.
– فعالیت های مشابه در مناطق مشترک واقع شده و خُرد شهرهایی درون شهر بزرگتر تشکیل می دهند.
– توزیع مسکن از گونه و ارزش معین در طول محورهای ارتباطی.
– توپوگرافی: زمین بلند تر، مسکن بهتر (گرانتر
– تاثیر زمین مجاور بر کیفیت مسکن.
– نواحی/فعالیت های معین گرایش دارند در جایی استقرار یابند که بیشترین تعداد باشند: کارا، مطلوب و از نظر مالی امکان پذیر.
پژوهش های معاصرتر نشان داد که:
– میزان بردباری (سطح تحمل یکدیگر) در شهر بیشتر به سطح تحصیلات، رفاه و تفاوت های منطقه ای در ایالات متحده بستگی دارد.
– بی نامی و حریم برای ساکنان شهر مهم است، نگرشی را تشویق می کند که میگوید زندگی کن و بگذار زندگی کنند.
– با وجود شهرهایی که گزینه هایی از انواع روابط تشویق می کنند، پیوند های بسیاری بی نام بودن را نسخ می کند، برای مثال پیوند های قومی، خویشاوندی، سکونت، شیوه زندگی، دیگر علایق مشترک.
– پیشرفت های که اتصال های شهری را بر می انگیزد مانند تلفن، ایمیل.
– گسترش انجمن های داوطلبانه ناحیه هایی را برای نهادینه نمودن روابط اولیه شهرنشینان فراهم کرده است.
– نیازهای درک شده ی مردم برای فضا یک رفتار اکتسابی است نه یک اصل بیولوژیکی.
– آسیب شناسی شهری علل محتمل دیگری دارد، مانند فقر، بیکاری و تبعیض نژادی.
– انسان توانایی فوق العاده ای برای انطباق دارد.
– رابطه ی میان فشار و آسیب شناسی ذهنی و جسمی زیاد به ماهیت فشار وابسته نیست، بلکه به درک افراد از آن بستگی دارد.
– میان رفتار عمومی و زندگی شخصی ساکنان شهر تفاوت وجود دارد.
دیدگاه های نظریه ای معاصر دیگر- از نظریه تضاد تا اقتصاد سیاسی
– اقتصاد سیاسی
– ریشه های کار مارکس و انگلس
– اصطلاح اقتصاد سیاسی به فعل و انفعالات نیروهای سیاسی و اقتصادی شهر اشاره میکند.
– مشاهده می شود که نیروهای سیاسی و اقتصادی اصولی هستند که بر فعالیت های زمینه های شهری نیرو وارد میکنند.
– به کارهای هنری لوفور، دیوید گوردون، مایکل استورپر و دیوید والکر، مانوئل کسلز، دیوید هاروی و آلن اسکات مراجعه کنید.
ایده ی مرکزی اقتصاد سیاسی بر نظریات جامعه شناختی شهر مبتنی است:
1- تعارض اجتماعی میان گروه هایی که از لحاظ منافع یا موقعیت اجتماعی در رقابت بسر می برند یک فرایند اجتماعی فراگیر است.
2- سرمایه داری مانند یک سیستم مهم قدرت بر توسعه جوامع شهری-صنعتی مدرن تسلط دارد.
3- جوامع شهری یا کلانشهری اکنون به طور فزاینده ای توسط سیستم گسترده ی اقتصاد جهانیِ در حال ظهور، کنترل شده و شکل داده می شود.
4- تلاش برای نهادینه نمون روابط اتفاقی میان روند کلی اقتصاد کلان باگروهی از مشکلات اجتماعی شهری، در سطحی از جامعه شناختی خردِ جامعه محلی یا همسایگی شهری.
فرضیات(جو فیگان-Joe Feagan)
1- شهرها در سیستم سلسله مراتبی جهانی قرار گرفته اند و پیوند های جهانی میان شهرها کمک می کند که ساختار سیستم جهانی تعریف شود.
2- سیستم جهانی یکی از سرمایه داری های رقابتی است.
3- سرمایه به آسانی در گردش است، مکان شهرها ثابت است.
4- مسایل سیاسی و دولت.
5- مردم و چرخه ها بر حسب زمان و مکان ها مختلف اند، و این تفاوت ها مهم هستند.
دیوید هاروی
– تمرکز بر تجمع و گردش سرمایه.
– محیط شهری ساخته تخریب و دوباره سازی می شود تا گردش موثرتر سرمایه را اجازه دهد.
– تولید و تجمع بیش از اندازه کالاهای سود آور سبب توسعه شهری می شود.
– ساخت خانه های فردی حومه ای.
– واکنش بازار به تجمع بیش از حد سرمایه مازاد.
– یک راه برای نگهداشت ثبات اجتماعی توسط تامین نیاز ها برای خانه ی شخصی (فردی
آلن اسکات
– نظم و ساختار شهر توسط نیازهای تولید صنعتی معین می شود.
– روند تولید به نسبت گردش سرمایه مهمترین فرایند بود.
– فروپاشی عمودی- بخش هایی از فرایند تولید که به دلیل استفاده از "منابع بیرونی" بنگاه را بیشتر به امری مدیریتی تبدیل می کنند.
ماشین رشد
– سرمایه گذاران املاک و مستغلات نخستین بازیگران توسعه ی یک محیط شهری هستند اما بانکداران، توسعه گران و مقامات شرکت های بزرگ نیز در آن نقش دارند.
– شهر ها ماشین های رشد هستند – رشد و توسعه/تغییر برای خوب بودن یک شهر ضروری است.
– رشد ایدئولوژی ماشینی سبب شد که حکومت محلی شهر را نه به عنوان مکانی که مردم زندگی کرده کار میکنند و دارای روابط اجتماعی هستند، بلکه تنها به عنوان مکانی که لازم است در آن یک فضای خوب تجاری ایجاد نمود، ببینند.
– افزایش ارزش املاک تجاری پیش از ارزش های محلی، نیازهای همسایگی یا یک شهر قابل زندگی رخ
می دهد.
شکل گیری شهر و ورود صنایع مدرن موجب بالا رفتن انتظارات انسان و مهاجرت بیرویه او به شهر گردید. اما بعد از آنکه انسانها بسوی شهر هجوم آوردند، باعث انبساط شهرها و در پی آن پیدایش انواع مسایل اجتماعی (انحرافات، ناهنجاریها) در شهرها شد.
اگر امروزه زاغه نشینی، بیکاری، کم بود آب آشامیدنی، نبود مدرسه، بهداشت، امنیت و سیستم فاضلاب و مشکلات اجتماعی همچون بزهکاری، از هم پاشیدن خانواده، جرم و جنایت و تعداد ولگردانی خیابانی در شهر بویژه شهرهای بزرگ رو به افزایش است بر میگردد به اوضاع و شرایط حاکم در شهرها.
پدید آمدن شهرها است که باعث فروپاشی زندگی اجتماعی گمن شافتی و شکل گیری حیات ارگانیکی و گزل شافتی گردید.
از همگسختگی زندگی سنتی و تبدیل شدن آن به زندگی مدرن تمام شون زندگی بشر را از رژیم غذائی گرفته تا الگوی معماری، از خانواده تا نهاد سیاست، از آموزش و پر ورش تا نظام اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار داده است.
با توجه به مشکلات ذکر شده مطالعه شهر، درعصر کنونی صاحبان قدرت و اندیشمندان همه قرون و اعصار را واداشته است تا بر جنبههای مختلف جسم و روح شهر درنگ کنند که در این میان سهمی دانشمندان علوم اجتماعی از همه بیشتر است؛ زیرا گسترش و پیامدهای آن، موجب شد که مسئله "شهر" یکی از مسایل جامعه شناسی قرار گیرد.
از آنجایکه موضوع جامعه شناسی شهری، بسیار گسترده و متنوع است هر دانشمندی تلاش کرده است یک زوایهی از شهر را از منظرهای متفاوتی بررسی نمایند.
برخی از آنها به بهبود زندگی شهری و برخی به توصیف شکل و ساختار شهری پرداختهاند؛ برخی نیز تاریخ رشد شهرها را مطرح کردهاند و برخی نیز به تحلیل رفتار انسانها در شهر پرداختاند.
در جامعه شناسی شهری نه فقط پدیدههایی که در شهر اتفاق میافتد، بلکه پدیدههای که مر بوط به شهر هستند(خواه در شهر روی دهند و خواه خارج از آن) مورد مطالعه قرار میگیرند. گاهی اوقات لازم است که از فضای شهری بیرون رفت تا بتوان به ریشه بسیاری از پدیدهها دست یافت.
بنا بر این با توجه به مشکلاتی که در شهر شکل میگیرد سوال این است که چه مکاتب و نظریههای در مورد شهر وجود دارد و هرکدام از یک مکاتب به چه مسائل و حوزه های از شهر پرداختهاند؟
تعریف شهر
یکی از بحثهای کلاسیک در جامعه شناسی شهری، تلاش برای تعریف مفهوم شهر و تعیین شاخص جهت تمایز میان شهر و سایر نقاط مسکونی مانند روستا، عشایر، مجتمع صنعتی، نظامی و خوابگاهی است.
رشتههای مختلف بر اساس ملاکهای خاص خود، تعاریف خاصی را برای شهر بر شمردهاند.
در جغرافیا بر تراکم جمعیت و مصنوعات، در جامعه شناسی بر پیچیدگی مناسبات اجتماعی وگمنامی و در معماری و شهر سازی بر تفاوتهای کالبدی و ریخت شناسی تاکید دارند.
به تعبیر دیگر شهر گاهی اوقات بر اساس فرهنگ شهری(تعریف فرهنگی)، گاهی بر اساس کارکرد اداری(تعریف سیاسی)، گاهی بر اساس افراد شاغل در بخش غیر کشاورزی(شاخص اقتصادی) و گاهی بر اساس تعداد جمعیت(شاخص جمعیتی شناختی) تعریف میشود.
شهر (Urban)؛ شهر به محلی اطلاق می شود که علاوه بر داشتن تراکم و تمرکز جمیعت، نیروی کار آن درگیر فعالیت کشاورزی نیست و اقتصادش مبتنی بر تجارت، تولید صنعتی و ارائه خدمات است. همچنین شهر دارای فرهنگ خاص خود -در مقابل فرهنگ روستا- است.
2ـ شهر یک منطقهی جغرافیایی است که در آن ساختار سیاسی، مدیریتی به مرحله رسیده است که میتواند نظام تولید، توزیع و مبادلهای را پدید آورد که حاصل آن؛ 1- نظام طبقاتی، 2- سیستم سیاسی، که امکان تسلط یک طبقه را فراهم میکند، 3- نظامی را برای سرمایه گذاری بخصوص در زمینه تکنولوژی و فرهنگ پدید میآورد، و4- نظامی را برای مبادله یا جوامع دیگر دارد.
متغیرهای که باعث گردیده تعاریف مختلف از شهر صورت گیرد:
الف- اندازه: بر این اساس کشورهای مختلف معیارهای گوناگونی را جهت تمیز نقاط شهری از سایر نواحی به کار میگیرند. این در آمریکا 2500 و در یونان 100000 نفر و در مصر 110000 میباشد.
ب- انبوهی(تراکم) جمعیت: در این معیار تعداد جمعیت به عرصه سکونتی بر اساس کلیو متر مربع یا هکتار تقسیم میشود که خود بر دو نوع است تراکم حسابی و زیستی.
ج- نوع معیشت و اشتغال ساکنین آن: بر این مبنا جای که شغل اکثر آن غیر کشاورزی(صنعت، خدمات و…) باشد شهر تعریف میشود.
د- گمنامی: در این مبنا شهر جای تعریف میشود که ساکنین آن همدیگر را نشناسند
ویژگیهای جامعه شهری
دانشمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسی شهری ویژگیهای را برای جامعه شهری جهت تفکیک شهر از روستا بر شمرده اند که به تعدای از آنها اشاره میگردد.
1- وسعت جامعه، 2- با لابودن میزان تراکم جمعیت، 3- عدم تجانس ساکنین بخصوص از نظر تقسیم کار و اختلاف نقشها، 4- روابط غیر شخصی و رسمی افراد بر اساس خانوادهای هستهای، 5- آمادگی برای پذیرش تجربیات متفاوت و جدید، 6- عقل گرایی و رفتار بر اساس ملاکهای منطقی و سود جویانه، 7- انعطاف بیشتر در مقابل سنتها، 8- امکان گسترش نو آوریها و تحمل بیشتر در مقابل رفتار انحرافی، 9- تخصص در فعالیتهای اساسی.
تعریف جامعه شناسی شهری
تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی را جامعه شناسی شهری میگویند. به تعبیر دیگر بررسی و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت، موضوع جامعه شناسی شهری است.
جامعه شناسی شهری در اصطلاح کلی به معنی مطالعه جامعه شناختی شهرها، زندگی شهری یا شهرگرایی است جامعه شناسی شهری درباره برخورد و تماس زندگی شهری در اعمال اجتماعی، روابط اجتماعی، نهادهای اجتماعی و هر نوع ساخت اجتماعی که بر پایه اشکال شهری زندگی متکی باشد، بحث می کند. جامعه شناسی شهری مطالعه ویژه ای است از تاثیر انسان بر محیط طبیعی و ایجاد محیط های مصنوعی که عمده ترین آن ها شهرها می باشد.
حوزههای جامعه شناسی شهری
جامعه شناسی شهری کلیه مسایل اجتماعی جامعه شهر نشینی را در بر میگیرد و مسایل مانند: بهبود زندگی شهری، شکل و ساختار شهر، تحلیل رفتار انسان در شهر، بررسی ماهیت مشکلاتی زندگی شهری، مهاجرت و متغییرهای زندگی شهری را مورد مطالعه قرار میدهد. به عبارت دیگر جامعه شناسی شهری به مطالع آن نوع پدیدههای اجتماعی میپردازد که ناشی از وجود شهر هستند و یا شهر در آنها تغییراتی پدید آورده است؛ مانند: تجربیات افراد، رفتار آنان، یا ظهور سازمانهای اجتماعی جدید(اتحادیهها، احزاب سیاسی یا خرده فرهنگهای مختلف) بدیهی است که شهر متغیر جامعه شناختی مهمی است؛ یعنی شهر بر نحوه احساس و رفتار مردم تاثیر دارد. اما پرسش این است که آیا شهر متغییر مستقلی است یا صرفا یک متغیر واسطه است؟
فلنگن معتقد است در این مورد دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه فرهنگ گرا در مقابل دیدگاه ساختارگرا. دیدگاه فرهنگ گرا بر میگردد به نظریه دورکیم، تونیس و ورت که بعدا مفصل اشاره میشود و خلاصه اش این است که معتقدند شهر منجر به پیدایش شیوه خاصی از زندگی میشود و به آن شهر گرایی میگوید. به عبارت دیگر شهر واحد
مستقل است که کنش اجتماعی را به وجود میآورد.
در مقابل فرهنگیها ساختارگراها قرار دارد و میگویند: شهر محصول روابط سیاسی و اقتصادی است. مسئله اصلی درشهر هم توسعه نیافتگی است که به روابط ساختاری موجود در شهر بر میگردد؛ زیرا معتقد است که بازار جهانی فرصتها و منابع را عادلانه توزیع نمیکند؛ کشورهای فقیر گروگان کشورهای ثروتمندند. بنا بر این تحلیل ساختاری شهر را فقط متغیر میانجی میداند نه عامل بنیادین.
بزرگی مانند: کارل مارکس، ماکس وبر و امیل دورکیم یافت؛ زیرا هرسه دانشمند از یک جهت در عصری زندگی میکردند که، انقلاب صنعتی رخ دنموده و تحول بنیادین در نوع زندگی، منبع در آمد و نحوه زندگی انسانها شکل گرفته است.
از جهت دیگر مهاجرت بی رویهی روستائیان به شهر مسایل و مشکلاتی جدیدی را نیز در شهر فراهم کرده بودند. علاوه بر موارد بالا، تغییر در نوع نگاه و آسیبها و مسایل جدید در شهر نیز باعث شد این سه متفکر به تحلیل ویژگیهای عمده جوامع جدیدصنعتی بیپردازند به شکل که مسایل جوامع صنعتی قرن نوزدهم مشغله ذهنی این سه متفکر واقع شودبه تعبیر دیگر جامعه شناسی شهری تلاشی بود برای فهم اینکه چگونه میتوان در جهان مدرن به نظم دست یافت.
جالب اینکه جامعه شناسی شهری در قرن بیستم به شدت معطوف به مطالعه زندگی شهری و مسایل و مشکلات آن نظیر بیکاری و شورش اجتماعی بود. فاصله زمانی دهه 1910-1930 دوران طلایی جامعه شناسی شهری به حساب میآمد.
نظریه های جامعه شناسی شهری
الف – نظریه پردازان کلاسیک جامعه شناسی شهری
مهمترین متفکرین اجتماعی کلاسیک شهری عبارتاند از: کارل مارکس، ماکس وبر، فردیناند تونیس، جورج زیمل و امیل دورکیم، در اروپا و نیز رابرت پارک و لوئیس ورت در آمریکا. متفکران معاصر مسایل شهری عبارتاند از: کوین لینچ، جین جیکبز، مانوئل کاستلز، دیوید هاروی، کلود فیشر، هربرت گانس، و هانری لوفور.
کارل مارکس
یکی از مهمترین نظریه پر دازان اروپایی، کارل مارکس آلمانی است. او گرچه در آلمان متولد شد، بخش عمده زندگی خود را در لندن در دوران صنعتی شدن سپری کرد. زندگی او در لندن باعث شد به این نتیجه برسد که ساختار اقتصادی زیر بنای جامعه است. ساختار اقتصادی جامعه تعیین کننده فرایندهای اجتماعی، سیاسی و معنوی است. نظام اقتصادی تعیین کننده شکل نهاد اجتماعی(نهاد خانواده، مذهب و نظام سیاسی) به حساب میآید.
اگر در جامعه تغییرات اجتماعی به وجود میآید ناشی از تضاد بین دو گروه سرمایه داران-(که فرایند تولید اقتصاد را کنترل میکند) و پرولتاریا(که تامین کننده نیروی کاری است) میباشد.
مارکس گرچه در آثارش توجه چندانی به مسئله شهر نشان نداده اما مانند همکارش وانگلس معتقدند شهر محیط مناسب و ضروری برای بروز آگاهی طبقاتی به حساب میآید. هردو میگویند با وجود شهر است که ادمیان آزادی مییابند و میتوانند به عنوان شهروند صاحب نقش سیاسی شوند؛ شهر یعنی انتقال از توحش به تمدن.
شهر است که زمینه را برای شکوفایی پرولتاریا به منزله یک طبقه سازمان یافته در مقابل بورژوازی فراهم میکند .
به تعبیری به شهر به عنوان علت توجه ندارند، بلکه به عنوان یک شرط و زمینه اهمیت میدادند.یعنی اثری مستقل برای شهر قایل نبودند.
به نظر مارکس شهر مکان برای انقلاب کارگران علیه سرمایه دارن است و در روابط بین شهر است که کمونیسم عملی و تئوریکی شکل میگیرد.
ماکس وبر (تحلیل تاریخی تطبیقی)
وبر معتقد است اگر نظریهی مبتنی بر مشاهده شهر در یک نقطه از جهان و در یک زمان باشد ارزش محدودی دارد و به همین جهت نظریه اش را کلان مطرح کرد.
وبر در جامعه شناسی شان به شدت پیرو جامعه شناسی تاریخی تطبیقی بود و این امر باعث شد به مقایسهی شهرهای شرقی، رومی و بررسی شهرهای خاورمیانه چین و هند بیپردازد.
وبر در مورد شهر اثری معروفی به نام"شهر" دارد که متغییرهای گوناگونی را برای شکل گیری شهرهای آرمانی مورد توجه قرار میدهد، موقعی که شهر را تعریف میکند در تعریف شهر عناصر ا قتصادی و سازمانهای سیاسی را مهمتر ا اندازه جمعیت میداند.
به اعتقاد وبر یک اجتماع کامل شهری زمانی شکل میگیرد که در آنجا روا بط تجاری-
بازرگانی و جود داشته باشد به علاوه باید ویژگیهای بدین قرار داشته باشد.1) وجود استحکامات نظامی، 2) وجود بازار، 3) وجود دادگاه و وجود قوانین نسبتا مستقل، 4) وجود شکل از انجمنها، 5) وجو حد اقلی از استقلال سیاسی. به نظر وبر اگر یک اجتماع از این ویژگیها برخوردار بود میتوان آن را اجتماع شهری کامل دانست. وبر معتقد است شهر میتواند نقش و رها بخشی در حیات بشر داشته باشد ایشان شهر آرمانی خود را با استفاده از روش شناسی آرمانی یعنی مشاهده، ویژگیهای تاریخی شهرها بنا کرد و ساخت.
وبر به دنبال توصیف شهرها نبود، بلکه میخواست برای شهر مدل سازی کند و بهترین ویژگی در مدل وبر هم حاکمیت روابط تجاری و بازرگانی است. شهر بازار است اما نه هرنوع بازاری؛ زیرا بازار میبایست دارای تنوع مهارتها باشد.
به نظر وبر شهر قرن بیستم رو به افول است؛ زیرا عقلانیت قرن بیستم اساس فرهنگی و معنوی شهر را از بین برده و شهر تجلی سازمان دیوان سالاری جامعه صنعتی شده است، ایشان شهرهای قرون وسطایی را شهرهای شهرهای واقعی و محل رشد فرهنگ و و یاد گیری میدانست و شهرهای صنعتی را فقط محل تجمع انسانها میدانست.
مبنای مدل شهری وبر شهرهای قرون وسطی میباشد نه شهر های صنعتی.
بنا بر این به نظر وبر شهر مکانی است که در آن شکلی از نظام سیاسی و مدیریتی و قانون وجو داشته باشد. یا شهر مکانی است که دارای سیاست اقتصادی باشد. از نظر وبر وجود شکلی از نظام سیاسی و حقوق اجتماعی سیاسی که شهروندان نیز در آن دخالت داشته باشند از جمله وجوه تمایز مهم شهر محسوب میشود. با توجه به این مبنی معتقد است چین و هند جز شهر به حساب نمیآید؛ زیرا در آسیا و این دوشهر ا داره امور شهر به دست شهروندان دیده نشده، حتی در مواردی روستاها و روستاییان در اداره امور خود نقش فعالتری داشتهاند. شهر در چین و هند مکان سکونت پادشاه و مدیریت و حکومت سلطنتی است. اصناف و بازرگانان و کاستها در کنار سازمانهای حرفهای وجود دارند، اما همانند اصناف اروپایی از استقلال برخودار نیستند و اعمال اجتماعی که حاصل فعالیت شهر وندان باشد در آسیا دیده نمیشود.
تونیس
ایشان جزء جامعه شناسان آلمان به حساب میآید معتقد است که شهر معرف گزل شافت و محل تجارت، صنعت، علم و فرهنگ است؛ یعنی ایشان به تقابل دو نوع زندگی اجتماعی گمن شافت یا اجتماع که ویژگی اجتماعات کوچک است و گزل شافت یا جامعه که ویژگی شهر بزرگ است پرداخت. به خاطر این ایده و تفکر که داشت شاهکاری بزرگ را انجام داد و مطالعات شان را با این سوال آغاز کرد که چه فرقی بین شیوه قدیم و جدید زندگی ما انسانها وجود دارد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال میان دو نوع زندگی ا جتماعی گزل شافت و گمن شافت مقایسه انجام داد و اعلام داشت که زندگی روستایی شبیه به ارگانیسم زنده است که مردم دارای هدف مشترکی بوده و پیوندهای شدید بین آنان وجود دارد اما در شهر زندگی به صورت یک تجمع میکانیکی مملو از فرد گرایی، خود پرستی و حتی خصومت است. گمن شافت نوع زندگی عمیق و پر معنی است و لی گزل شافت نوع زندگی سطحی است.
در گمن شافت، روابط مبتنی بر منزلت است؛ اما در گزل شافت، روابط مبتنی بر قرار داد است. در گمن شافت، کنترل اجتماعی افراد بر اساس تعلق آنان به گروه است، ولی درگزل شافت چون فرد بریده از قید وبند های گروه است، کنترل اجتماعی به وسیله یک عامل بیرونی صورت میگیرد؛ یعنی به وسیله قوانینی و مجازات یا قرار داد.
به اعتقاد تونیس، ویژگیهای گمن شافت عبارت است از وجود سنتهای مشترک، روابط صمیمی، وجود دشمن و دوست مشترک و احساس خودی. مهمترین نهادهای اجتماعی عبارتنداز: خانواده، نظام خویشاوندی، نظام همسایگی و دوستان.
ویژگیهای گزل شافت عبارت است از: انتقال معنای زندگی از گروه به فرد، عقلانی و حسابگری مردم و به فکر منافع خود بودن و روابط بدون عواطف بشری، سطحی و حسابگرانه در بین افراد، است. مهترین انگیزه در کنش انسانها جستجوی منافع فردی است. در این سازمان اجتماعی، انسجام اجتماعی از طریق اقتدار و قانونی صورت میگیرد.
نظرات تونیس نقطه شروع جامعه شناسی شهری بود. او جزء اولین افرادی بود که متوجه شد طندگی شهری خاص است و ارزش مطالعه کردن را دارد، به علاوه استفاده
تونیس از روش تقابل الگوی شد که جامعه شناسان شهری بعدی از او تبعیت کردند.
در قرن نوزدهم، وقوع تغییرات سریع از جمله رشد شهر سبب شد که فیلسوفان اجتماعی به طرح این ایده بپردازند که چگونه نظم اجتماعی جدید متفاوت از گذشته خواهد بود.
بنا براین تونیس جامعه شهری را شکننده آسیب پذیر و تصنعی میدانست. میگوید اگر در شهر روابط هم وجود دارد بر اساس منافع فردی است. تونیس مانند بسیاری از جامعه شناسان اولیه به شدت در مورد عصر مدرن بد بین بود.
جورج زیمل
زیمل یکی دیگر از جامعه شناسان آلمان از تاریخ 1858-1918 بود، در زمان حیات زندگی حاشیهای در محافل دانشگاهی داشت و در آخر عمر به عنوان استاد دانشگاه، د ر دانشگاه استراسبورگ منصوب شد. ازجمله دانشجویان مهم ایشان در دانشگاه جورج لوکاس، کارل مانهایم و رابرت پارک بودند.
زیمل در مقاله به عنوان کلان شهر و حیات ذهنی به تحلیل روانی انسان در شهر مدرن و ویژگی از خود بیگانه کننده محیط شهری میپردازد. به تعبیر کوزر، هدف زیمل ساخت و پرداخت هندسه زندگی اجتماعی بوده است.
زیمل در مقاله معروفش به این موضوع پرداخت که زندگی شهری چه اثاری دارد و چگونه بر نحوه تفکر انسان اثر میگذارد به تعبیر دیگر تجربه زندگی در شهر چه تاثیر بر نحوه تفکر رفتار مردم دارد. به نظر ایشان در شهر نوعی نگرش دلزدگی پدیدار میشود که، ناشی از محاسبه زمان و رشد اقتصادی پولی است.
زیمل بیشتر رهیافت روانشناختی به شهر داشت و در مقالهاش به این موضوع پرداخت که چگونه شهر نشینی از خود بیگانگی و انزوای ذهنی انسانها را افزایش میدهد؛ زیرا در شهر وجود محرک های فراوان سبب افزایش فشار روانی مردم میشود. در شهر سیستم عصبی مردم دائما تحریک میشود و به همین جهت ساکنان شهر به سختی میتوانند شخصیت منسجم ویک پارچه داشته باشند . به علاوه در شهر دائما نطاق ارجاع تغییر میکند، در نتیجه افراد میکوشند که از طریق گمنامی و پیچیدگی رفتار خود در مقابل این شرایط از خود دفاع کنند. آدمی مجبور است در شهر بی تاوت شود تا بتوانند از روح و روان خود در مقابل تحریکات بیش از حد محافظت کند.
به نظر زیمل شهر تاثیرات روی انسان میگذارد که به تعدادی از آنها اشاره میشود.
1.4. تحریکات عصبی ناشی از تغییر سریع محرکهای بیرونی،
2.4. نیاز به اتکا به عقل و عقل گرایی، دقت و وقت شناسی،
3.4. شی وارگی انسانها به دلیل اقتصاد پولی و عقلانیت حاکم بر زندگی شهری،
4.4. احساس تنهایی، انزوا و از خود بیگانگی و
5.4. تعلقات جزئی و خاص و بر خوردهای احتیاط آمیز،
6.4. ارزش زدایی از هنر و دیگر وجوه فرهنگ انسانی
زیمل معتقد است که ویژگی مهم شهر، وجود ساعت دیواری و مچی در تمام شهر است، به او اگر تمام ساعتها از کار بیفتد حتی برای یک ساعت زندگی اقتصادی و ار تباطات آن به مدت طولانی دچار مختل میشود و این موضوع را نشانه عقلانیت میداند. اعتقاد دارد که جلوه دیگر عقلانیت شهر در تقسیم کار اقتصادی آن متجلی است. به نظر زیمل وجود بازار در شهر، افراد را وادار به روابط مبتنی بر محاسبه میکند و تنش میکند. ایشان این سوال مطرح میکند که انسان میتواند به هرکس که در خیابان دچار مشکل شده کمک کند، جواب زیمل منفی است، به نظر او، فرد شهری برای انطباق با زندگی شهری دلزدگی وبی تفاوتی یا خویشتن داری اجتماعی و عدم تعلق را در خود به وجود میآورد، با ازراف خود واقع بینانه بر خورد میکند، در هرکاری دخالت نمیکند و به هرچیز اهمیت نمیدهد به دین ترتیب زیمل معتقد است که زندگی در شهر مستلزم نوع بی تفاوتی است که گاهی اوقات حتی به خصومت نیز منجر میشود.
به نظر زیمل اگر بخواهیم رفتار مردم را در شهر تحلیل کنیم باید دو ویژگی را در نظر داشته باشیم.
الف- وجود اجتماعی بسیار شلوغ که باعث میشود فرد از آنچه در اطرافش میگذرد، غافل باشد؛ این ویژگی را جهت عقلانی شدن برای ساکنان شهر ضروری میداند.
ب- تقلیل انگیزه انسانها نسبت به مسئله قیمت و هزینه.
بنا براین این زیمل شهر را نوع نیل به آزادی انسان و عبور از زندگی گمن شافت به گزل شافت میداند و معتقد است زندگی شهری و محرکهای آن فشار روانی زیادی بر انسان وارد میکند به شکل که باعث دلزدگی و فردیت انسان میگردد و دیگر احساس همدردی با سایر اقشار جامعه ندارد.
5.امیل دروکیم
دورکیم از کسانی بود که انقلاب شهری قرن نوزدهم را از نزدیگ مشاهده کرد و به همین جهت مدل ایده تقابل همبستگی میکانیکی و ارگانیکی را مطرح نمود که همبستگی میکانیکی همان گمن شافت و ارگانیکی همان گزل شافت است.
در همبستگی میکانیکی پیوندهای اجتماعی مبتنی بر شباهت، باورهای مشترک و سمبلهای مشترک و از نوع میکانیکی است؛ زیرا در این مورد مردم در همه جنبههای مهم شبیه به هم هستند و هرکسی تقریبا خود کفاست و برای بر آوردن نیازهای خود چندان به دیگران وابسته نسیتند، در اینجا تقسیم کار و تخصصی شدن اندکی وجود دارد و باورهای مذهبی قوی حاکم است، اعضای جامعه دارایی تجربیات یکسان و همسانیاند؛ به همین جهت جامعه بسیار منسجم است، مذهب بر کل زندگی اجتماعی حاکم استه پایههای همبستگی میکانیکی زمانی سست میشود که بین مردم تفاوت در ایدهها وتجربیات پدیدار شود. در مقابل همبستگی ارگانیکی، نشان دهنده نظم اجتماعی مبتنی بر تفاوتهای فردی است، این همبستگی در جای ظاهر میشود که تقسیم کار پیچیده وجود دارد و هرکس در کار خاصی تخصص دارد، همانند ارگانهای بدن انسان، در اینجا نیز مردم برای بر طرف کردن نیازهای متنوع خود به دیگران وابستهاند، به عنوان مثال نانوا به مغازه دار و بر عکس.
به اعتقاد دورکیم رشد و تراکم جمعیت که حاصل جامعه ارگانیکی است نیاز به تقسیم کار را پدید میآورد، شهر عرصه اصلی این فرایند است. به نظر او در شهر شاهد همبستگی ارگانیکی هستیم؛ زیرا به سبب وجود یک تقسیم کار پیچیده هریگ از اعضا جامعه به دیگری وابسته است و این وابستگی هریگ از اجزاء به کل عامل اصلی اتحاد اعضاء است. و نتیجه نهای جامعه دارای همبستگی ارگانیکی، پیشرفت و ترقی اجتماعی است و میگوید: احساس بی معنای که بوسیله تقسیم کار که بر اثر صنعتی شدن در جامعه شکل میگیرد موقتی است و بزودی از بین میرود. اگر این همبستگی به حد بلوغ برسد عدالت اجتماعی و برابری فرصتها در جامعه حاکم میشود.
به اعتقاد دورکیم و تونیس در جامعه روستایی نظم اخلاقی حاکم است اما در جامعه شهری نظم ابزاری حاکم است. دورکیم طرفدار شهر و از آن به عنوان مرحله پیشرفت شرایط بشری یاد میکند بر خلاف تونیس که زندگی شهری را مبتنی بر سود جویی میدانست.
وجود دارد؛ زیرا تونیس گمن شافت را انسانی و گزل شافت را ظالمانه میدانست. بر خلاف دورکیم که چنین نظری نداشت؛ او زندگی در شهر را مملو از پتانسیل توسعه میدانست. زیمل معتقد بود که تغییرات روانی- اجتماعی محصول خود کلان شهر است اما به نظر وبر هر شهری محصول شرایط تاریخی و فرهنگی خاصی است و شرایط زندگی انسانها در شهر را بر میگرداند به ساختار اقتصادی حاکم در شهر و هر نظام اقتصادی شهر خاصی را به وجود میآورد.
ب- مکتب شیکاگو(بوم شناسی شهری)
این مکتب در اوایل قرن بیستم با پارادایم بوم شناسی(محیط زیست و اکولوژی) شهری آغاز به کار کرد و به بررسی مورفولوژی و ریخت شناسی(شکل ظاهری، ساختار بیرونی) شهر پرداخت. جامعه شناسی شهری در آمریکا با این مکتب آغاز میشود، که کوشش کرد تحقیقات تجربی را با نظریه بیامیزد. این مکتب از مدل بوم شناسی علوم طبیعی برای شناخت شهر استفاده میکنند تا از آن طریق چگونگی استقرار جمعیت انسانی و نهادهای اجتماعی را در فضای شهر تبیین کنند.
قبل از اینکه نظریات صاحب نظران این مکتب را بیان نمایم لازم است مفهوم بوم شناسی در دوحوزه انسان و شهر روشن گردد؛ زیرا فهم بهتر مفهوم بوم شناسی شهر مشروط به شناخت بوم شناسی انسانی است. بوم شناسی انسانی عبارت است از مطالعه روابط بین مردم و محیط زیست، ایده اساسی این است که شهر محیط فزیکی است که بر رفتار انسانها و روابط بین آنها تاثیر دارد، اما مفهوم بوم شناسی شهری معنای محدودتری دارد و عبارت است از مطالعه نحوه توزیع جمعیت و روابط بین جمعیت و خدمات، صنایع و فضای باز در محیط شهر به عبارت دیگر، بوم شناسی مطالعه روابط بین موجودات زنده گوناگون در یک محیط است.
محققان پیشگام در زمینه بوم شناسی شهری، جامعه شناسان نظیر پارک، برجس، ورث و سایر اعضای مکتب شیکاگو است.
نظریه پردازان مکتب شیکاگو
رابرت پارک
یکی از پایه کذاران جامعه شناسی شهری در امریکا رابرت پارک بود که ایشان را پایه گذار بوم شناسی میداند، او در سال 1916 پس از ورود به دانشگاه شیکاگو مقاله تحت عنوان"شهر، پیشنهادی برای تحقیق در باره رفتار انسان در محیط شهری" نوشت. دو موضوع در آثار پارک تاثیری زیادی بر مکتب شیکاگو داشت، اول آنکه پارک به ساختار در حال تکامل شهر(شکل فزیکی شهر) علاقه مند بود که سر انجام به ظهور حوزهای بنام بوم شناسی شهری منجر شد. دوم اینکه، پارک به الگویهای مختلف سازگاری انسان در شهر با شیوه زندگی شهر نیشنان علاقهمند بود، او از دانشجویان خود میخواست که به خیابان بروند و شیوه رفتار، احساس و تفکر ساکنان شهر مدرن را به طور مستقیم مطالعه کنند. پارک معتقد بود که جمعیت فضای شهر را به یک سری ناحیههای طبیعی تقسیم میکند. او در این زمینه تحت تاثیر علوم طبیعی بود، بنا براین معتقد بود که سازمان فضای شهر از یک نظام طبیعی پیروی میکند و میتوان قوانین طبیعی را از علوم طبیعی اخذ کنیم و از طریق آن، توزیع جمعیت در شهر و نحوه استفاده از زمین در شهر را پیش بینی کنیم. پارک بدنبال آن بود که بدست آورد چگونه تغییرات روی داده در ساختار فزیکی و فضای شهر، رفتار اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد. و چه تغییرات در شهر در حال وقوع است و این تغییرات چه اثری بر نهادهای اجتماعی مانند خانواده دارند، به نظر او بخش اعظم تغییرات فرهنگی جامعه با تغییرات فضای شهر در ارتباط است.
پارک معتقد بود که زندگی شهری آشوب و بی نظمی نیست، بلکه دارای نظم و گروه بندی است و تمام اجزای شهر مانند کارگران صنعتی، مشاوران املاک، کار مندان، هنرمندان، مهاجران، بیکاران و ولگردها و روسپیان باهم پیوند دارند.
به عقیده پارک شهر علاوه بر اینکه سازمان فزیکی است، سازمان اخلاقی نیز هست.
1.تصور پارک در مورد شهر
تصور ایشان از شهر دارای سه جنبه است – مانند وبر پارک معتقد بود که شهر مدرن دارای ساختار تجاری است و علت وجودی آن بازار است، همانند دورکیم وبر ومارکس پارک نیز عقیده داشت که شهر مدرن دارایی تقسیم کار پیچیده است و همانند تونیس معتقد بود که سلطه با زار منجر به فر سایش تدریجی زندگی سنتی میشود.- دوم اینکه به اعتقاد پارک ویژگی دیگر شهر مدرن وجود ساختارهای اجتماعی رسمی مانند دیوان سالاریهای بزرگ، پلیس و دادگاه است، و این نوع ساختار رسمی به تدریج جایگزین شیوههای غیر رسمی میشود. – سومین جنبه متصور پا رک تاثیر پذیری از زیمل است که بر جنبه روانی تاکید دارد و معتقد است زندگی شهری انسانها را عقلانی و حسابگر میسازند.دیگر کمتر احساسی عاطفی خواهند بود هر کس به دنبال منفعت خود است.- چهارم پارک معتقد بود که در شهر مسایل و مشکلات مختلفی پدید میآید. در محیطهای کوچک فقط انسانهای متعارف موفق میشوند و لی انسانهای دارای نبوغ و استعداد فرا وان یا انسانهای نا متعارف زمینه زیادی برای رشد ندارند هم انسان منحرف و هم نابغهها در شهر دارای فر صتاند و لی محیطهای کوچک چنین نیست.
2.تحلیل پارک از فضای شهرزا
پارک معتقد است میان تقسیم کار و تقسیم فضایی درشهر تناسب وجود دارد؛ به عنوان مثال نوع کار در مناطق مختلف متناسب است با محلههای تجاری، محلههای مسکونی، حا شیهها منطقه صنایع سبک، و کارگاهها، منطقه صنایع سنگین و کار خانجات، حلبی آبادها، زاغهها و محلههای مهاجرنشین. هر منطقهای دارای قواعد اخلاقی خاص خود است که منطبق با علائق و سلائق افراد استو بدین ترتیب، به نظر پارک، در شهر نوعی فرایند جدا سازی وجود دارد که شهر را به موزائیک دنیاهای کوچک تبدیل میکند. دنیاهایی که همدیگر را لمس میکنند، ولی درهم ادغام نمیشوند. به نظر پارک در شهر نیز تنازع بقا وجود دارد؛ بدین ترتیب که انسانها برای بدست آوردن مابع کمیاب مثل غذا، مسکن، پوشاک و زمین با یکدیگر رقابت میکنند. این رقابت باعث میشود در شهر"ناحیههای طبیعی" پدید آید؛ مثل محلههای مختلف. از نظر او رقابت در شهر فقط برای اهداف اقتصادی نیست، بلکه بر سر کسب قدرت نیز صورت میگیرد.
به نظر پارک در زندگی اجتماعی علاوه بر فرایند زیست محیطی سه رهیافت دیگر مانند جغرافیا، اقتصاد و فرهنگ نیز موثرند.
لوئیس ویرث
ویرث(1897-1952) ازشاگردان پارک بود او در سال 1938مقالهی تحت عنوان شهری شدن به مثابه یک شیوه زندگی نوشت. مقاله اش را زیر نظر پارک کامل کرد و در این مقاله کوشید فرهنگ شهری را به صورت فضایی تعریف و بدین ترتیب وجه تمایز شهر و روستا را مشخص کند. لوئیس با استفاده از نظریه زیمل مدعی شد که شهر نوعی خاص از شیوه زندگی به نام شهرگرایی را به وجود میآورد. این شهر گرایی را میتوان در نوع لباس پوشیدن، نحوه سخن گفتن، نحوه اندیشیدن، نوع فعالیت، مکان زندگی و نوع روابط اجتماعی در شهر مشاهده کرد. میتوان گفت که مهمترین نقش ویرث در جامعه شناسی، ارائه تعریفی جامعه شناختی از زندگی شهری است. از نظر ویرث شهر سکونتگاهی است بزرگ، پر تراکم و دائمی، و دارای جمعیتی است که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نا متجانس است. او معتقد بود که سه عامل علی در شکل دهی به زندگی فرهنگی در شهر موثرند: حجم، تراکم، و ناهمگونی و از این سه به عنوان سه معیار تعیین کننده شهر گرایی یاد میکند این سه مفهوم خصایص اصلی شهر در نظر گرفته میشوند. دو مفهوم اول بوم شناختی هستند و مقهوم سوم جامعه شناختی است.
بزرگی یک جامعه باعث افزایش تنوع در جمعیت میشود هرچه جمعیت بزرگتر باشد جداییها فضایی بر مبنای نژاد، قوم ومنزلت بیشتر خواهد شد. جدایی فضایی در شهر باعث سست شدن پیوند همسایگی و احساساتی میشود که جوامع کوچک از آن برخوردارند. ضعیف شدن این پیوندها باعث تقویت رقابت و ضرورت حضور نظارت رسمی میگردد. بزرگی یک جامعه باعث محدود شدن روابط اجتماعی و عدم شناخت کامل افراد در جامعه میگردد و زمینه میشود کنش متقابل ابزاری و اهدافی شود و هرکس بر اساس اهدافی که دارد از خود کنش نشان دهد.. زندگی و کار در کنار جمعیت بزرگ که هیچ نوع پیوندی احساسی و عاطفی ندارند بجز به حس رقابت و استثمار متقابل میشود.
پیامد تراکم هم عبارت است از تخصصی شدن مشاغل و پیچیدگی ساخت اجتماعی به نسبت تخصص مشاغل، یعنی هرچه مشاغل تخصصی گردد ساخت اجتماعی پیچیدهتر میگردد. تراکم بر مسائل روانی – اجتماعی نیز اثر دارد. مردم شهر دائما در معرض تقابلهای شدیدند مانند فقی و غنی. به نظر ویرث، ساکنان شهر دارای باورهای کلیشهای و تفکر مطلق هستند و در فهم خود به شدت وابسته به نمادهای قابل رویت، مثل لباس، اتومبیل، و خیابانهای پرزرق و برق هستند.
ناهمگونی جمعیت بر اثر بزرگی و تراکم جمعیت پدید میآید. ناهمگونی جمعیت هم
بر میگردد به طبقات مختلف جمعیت و گونههای شغلی در شهرویرث معتقد است این ناهمگونی پیامدهای مختلف دارد.
بروز تعامل اجتماعی بین انواع شخصیتهای مختلف در محیط شهری مرز بندیهای نظام کاستی را از بین میبرد و ساختار طبقاتی را پچیده میکند.
تحرک اجتماعی اغلب توام با تحرک فزیکی است. ساکنان شهر اغلی در حال جا بهجایی و کوچاند؛ این امر مانع تثبیت پیوندهای قومی بین همسایگان میشود.
تاکید بر پول جای تمام روابط انسانی را میگیرد و به تعبیر زیمل شهر به شبکه پولی تبدیل میشود. به اعتقاد ویرث شهر و شهر گرایی به لحاظ اقتصادی نتایج مثبتی دارد، اما به لحاظ اجتماعی نتایج آن منفی است، ویرث برخی از ویژگیهای شهر گرایی را بدین شرح میداند:
ابو نصر فارابی
ابو نصر محمدبن او زلغ ابن طرخان مشهور به فارابی د رسال 257 هجری مصادف با 870 میلادی در شهر فاراب متولد شد.
در شرح زندگی فارابی مطلبی که نشان دهنده ی جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی او باشد در کتابها وجود ندارد جز آنکه در حدود 40 سالگی وارد بغداد مدینه الاسلام شده و علوم نحو و ادبیات عرب را خدمت استاد ابن سراج و دانش منطق را در محضر متخصص فن مزبور ابوبشر متی ابن یونس فرا گرفت.
فارابی بیشتر تالیفات خود را در بغد
جامعه شناسی شهری در اصطلاح کلی به معنی مطالعه جامعه شناختی شهرها، زندگی شهری یا شهرگرایی است.[1]جامعه شناسی شهری درباره برخورد و تماس زندگی شهری در اعمال اجتماعی، روابط اجتماعی، نهادهای اجتماعی و هر نوع ساخت اجتماعی که بر پایه اشکال شهری زندگی متکی باشد، بحث می کند. جامعه شناسی شهری مطالعه ویژه ای است از تاثیر انسان بر محیط طبیعی و ایجاد محیط های مصنوعی که عمده ترین آن ها شهرها می باشد.
مفاهیم مرتبط با جامعه شناسی شهری
1ـ شهر (Urban)؛ شهر به محلی اطلاق می شود که علاوه بر داشتن تراکم و تمرکز جمیعت، نیروی کار آن درگیر فعالیت کشاورزی نیست و اقتصادش مبتنی بر تجارت، تولید صنعتی و ارائه خدمات است. همچنین شهر دارای فرهنگ خاص خود -در مقابل فرهنگ روستا- است.
2ـ شهرنشینی (Urbanization)؛ شهرنشینی یعنی تغییر در نسبت جمعیت ساکن در مناطق شهری و فرایند انتقال جمعیت به شهرها، که به صورت درصدی از کل جمیعت کشور، که در شهرها ساکن هستند گزارش شده و آغاز و پایانی دارد.
3ـ شهرگرایی (Urbanism)؛ مفهوم عامی است که شامل جوانب مختلف شیوه زندگی شهری (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) می شود. به عبارتی شهرگرایی یعنی جنبه های روان شناسی اجتماعی زندگی شهری، الگوهای شخصیت شهری و انطباق رفتاری در شهر.
4ـ مطالعات شهری (Urban Studies)؛ مفهومی عام و دربرگیرنده است و در واقع حوزه چند رشته ای است که مورخان، جامعه شناسان، جغرافی دانان، روان شناسان اجتماعی، اقتصاددانان سیاسی، مردم شناسان، معماران و برنامه ریزان شهری هر یک در آن نقش دارند.
موضوعات و مفاهیم مورد مطالعه در جامعه شناسی شهری
قلمرو جامعه شناسی شهری وسیع و متنوع است، از معماری شهرها گرفته تا راه بندان های خیابانی، تجربه زندگی شهری، رفتار انبوه مردم و جماعات، مسکن، برنامه ریزی و مانند اینها. تجربه زندگی شهری چنان جامع و محیط به نظر می رسد که تشخیص آنچه ممکن است از حوزه جامعه شناسی شهری خارج باشد، مشکل به نظر می رسد. با این حال جامعه شناسی شهری حول تعدادی مفاهیم و محورهای ثابت می چرخد و انواع موضوعات و مفاهیمی که در چارچوب جامعه شناسی شهری بررسی می شود شامل موارد زیر است:
1ـ چرا زندگی در شهر مدرن خوشایند یا دوست داشتنی است؟، آیا تجربه شهری واحد است یا همگانی؟ ویژگی های تعیین کننده ای مانند ناشناختگی و گمنامی، در میان جمعیتی بزرگ به شکل دیگری بودن، عدم قطعیت و قابل پیش بینی نبودن وقایع در محیط های شهری پیچیده و احساس خطر ناشی از شهرها همواره مورد تامل بوده است.
2ـ آیا مکان ها از هم متمایزند یا خیر؟ و به فرض اینکه محله ها در تصور مردم هویت و ویژگی های خود را دارند، چه چیزی سبب دلبستگی به شهرها یا محیط های اطراف آن می شود؟
3ـ زندگی شهری چگونه از ویژگی های ساختار اجتماعی محلی، مانند موقعیت طبقاتی، جنسیت، گروه های قومی و وضعیت مسکن تاثیر می پذیرد؟
4ـ پیوندهای اجتماعی غیررسمی چگونه شکل می گیرد و محیط و زمینه اجتماعی خارجی تا چه حد روابط عاطفی با خویشاوندان، همسایگان، دوستان و بستگان را تعیین می کند؟
5ـ تبیین تاریخ شهرنشینی و تمرکز و اسکان جمعیت در شهرهای کوچک، شهرهای بزرگ و شبکه های اقماری شهرها (منظومه های شهری).
6ـ ابعاد اساسی ساختار فضایی شهرها کدام است؟ و آیا نظام های فضایی شهری متفاوت، شیوه های متفاوتی از تعامل و کنش متقابل را موجب می شود؟
7ـ ماهیت مسائل شهری، مانند ازدحام، آلودگی، فقر، ولگردی و بزهکاری و خشونت خیابانی چیست و راه های رفع این مسائل کدام است؟
8ـ چگونه امور سیاسی شهری اداره می شود، چه عواملی در مشارکت سیاسی تاثیرگذار است و سازمان های متفاوت دولت محلی چه اثری در زندگی روزمره دارد؟
ریشه های تاریخی و مبانی نظری جامعه شناسی شهری
از روزگاران کهن تا به امروز صاحب نظران بزرگ اجتماعی، فلاسفه، جامعه شناسان و شهرسازان، شهر و نظام شهرنشینی را از دیدگاه های خاص خود مورد توجه قرار داده و نظریه های مختلفی در مورد آن ارائه داده اند. از بعد تاریخی می توان سه دوره را در شکل گیری نظریه پردازی جامعه شناسی شهری مورد تفکیک قرار داد:
الف) دوره قبل از شکل گیری جامعه شناسی کلاسیک غربی؛ در این میان می توان به اندیشمندانی چون افلاطون، ارسطو و ابن خلدون اشاره کرد:
نظریه شهر آرمانی یا اتوپیای افلاطون و ارسطو، مبنی بر تصور خوش بینانه نسبت به امکان ایجاد شهرهایی است که از هر جهت نظام یافته و زیر نظارت دقیق دولت یا سازمان های خاص دینی یا سیاسی و حقوقی قرار داشته باشد یا به وسیله فلاسفه و حکما یا ایدئولوگ ها اداره شود.
ابن خلدون شهر و شهرنشینی را یکی از گونه های تکامل بشر دانسته و درباره تاثیر آن بر خلقیات افراد در مقابل روحیات افراد بادیه نشین به بحث پرداخته، لکن در مجموع نگاه خوش بینانه ای به پدیده شهرنشینی ندارد. وی همچنین مطالب مفصلی در مورد بنای شهرها، اصول شهرسازی، اشکال مشارکت مردم در ساختن شهرها و … را بیان داشته است.
ب) دوره ظهور جامعه شناسی کلاسیک؛ به نظر جورج ریتزر، یکی از دلایل پیدایش رشته جامعه شناسی، پدیده شهری شدن و شهرنشینی فزاینده در اروپا بوده است. بسیاری از مباحث جامعه شناسی شهری، مبتنی بر آراء نظریه پردازان اروپایی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 بوده است. مهم ترین آن ها عبارت اند از چهار متفکر آلمانی، مارکس، زیمل، تونیس و وبر و متفکر فرانسوی دورکیم. همگی این اندیشمندان به دنبال تحلیل تغییرات ناشی از صنعتی شدن و شهرنشینی بودند که جامعه کوچک سنتی و روستایی اروپایی را متحول کرده بودند.[9]
1ـ امیل دورکیم (1917-1858): جوامع مبتنی بر شباهت و باورها و نمادهای مشترک دارای همبستگی مکانیکی اند؛ ولی در جوامع شهری جدید شاهد همبستگی ارگانیکی هستیم زیرا در شهر به سبب تقسیم کار پیچیده همه اعضا به یکدیگر وابسته هستند. نتیجه نهایی جامعه دارای همبستگی ارگانیکی پیشرفت و ترقی اجتماعی است.
2ـ فردیناند تونیس (1936-1855): تونیس با خلق دو مفهوم گمین شافت و گزل شافت به بررسی جوامع در حال گذار غرب پرداخته است. گمین شافت نوعی زندگی عمیق و پرمعنا و مبتنی بر منزلت است و معرف آن روستا است. اما گزل شافت زندگی سطحی و گذرا و مبتنی بر قرارداد است. تونیس به زندگی شهری عصر مدرن خوش بین
3ـ کارل مارکس (1883-1818): مارکس برخلاف همکارش انگلس توجه چندانی به مساله شهرنشینی نداشت؛ اما هر دو شهرها را قلمروی می دیدند که در آن فرایندهای در هم تنیده انباشت سرمایه و ستیز طبقاتی تمرکز می یابند و قلمرو شهری برای بروز آگاهی طبقاتی محیطی مساعد و ضروری به حساب می آید. در اندیشه این دو شهر نه به مثابه یک علت، بلکه به مثابه یک شرط و زمینه دارای اهمیت است. شهرها باعث می شوند تا طبقه کارگر تمرکز یافته و آنتی تز رو به رشد کارگر و سرمایه دار به طور روز افزون نمایان تر گردد. به عبارت دیگر در شهر پرولتاریا به مثابه طبقه ای انقلابی به بالاترین حد آگاهی و رفتار خود نایل می آید
4ـ ماکس وبر (1920-1864): وبر در اثر معروف خود، "شهر در گذر زمان"، شهر را از دیدگاه استقلال سیاسی و زمینه های پیدایش جامعه مدنی در غرب مطرح می کند. او با ساختن یک نمونه آرمانی به مقایسه شهر اروپایی با آسیایی می پردازد و می خواهد نشان دهد که شهر غربی دارای ویژگی خاصی است که آن را از شهر در دیگر نقاط جهان متمایز می سازد.
5ـ جورج زیمل (1918-1858): زیمل بیشتر به بعد روان شناسی اجتماعی انسان شهری توجه داشته است. عقلانی شدن شیوه زندگی شهری دو بعد دارد. بعد اول مربوط به بخش محاسبه و کمی بودن می شود که پول ابزار اصلی آن است. حاصل این گرایش در کنار دلزدگی ناشی از تنوع و تعدد محرک های شهری، بیگانگی انسان شهری است. بعد دیگر مربوط به آزادی و رهایی انسان از قیود جامعه کوچک و سنتی برمی گردد که در این مرحله اندیشه امکان رشد بیشتری خواهد داشت.
ج) ظهور جامعه شناسی شهری: جامعه شناسی شهر و شهرنشینی با مکتب بوم شناختی یا مکتب شیکاگو پا به عرصه وجود نهاد. مکتب شیکاگو در جهان علوم اجتماعی بیش از هر حوزه با دو نام جامعه شناسی شهری و نظریه کنش متقابل شناخته می شود که اهمیت اولی بیش از حوزه دوم است.
مکتب شیکاگو در پایه گذاری جامعه شناسی شهری نقش بسیار مهمی داشت.[14] رشد سریع شهرها و پیامدهای آن از مهم ترین عوامل موثر بر تحلیل های جامعه شناختی زندگی شهری در قرن بیستم بود، نخستین مطالعات عمده جامعه شناسی درباره شهرهای مدرن از شیکاگو و توسط رابرت پارک آغاز شده؛ شهری که هم از نظر نرخ توسعه و هم از نظر نابرابرهای بسیار فاحش، نمونه بی نظیری محسوب می شد.
دو مفهوم از مفاهیمی که در مکتب شیکاگو پرورانده شد شایسته توجه خاصی است. یکی موسوم به رهیافت بوم شناختی (Ecological Approach) بر تحلیل شهی است و دیگری تعریف "شهرنشینی به منزله روش زندگی" که توسط لوئیس ورث ارائه شد:
. بوم شناسی شهری: بوم شناسی (Ecology) شاخه ای از زیست شناسی است که زندگی گیاهان و جانوران را در زمینه محیط رشد یا بوم آن ها مطالعه می کند بوم شناسی انسانی علمی است که انسان را در زمینه محیط زندگی او مورد تحقیق قرار می دهد و بنابراین به اجتماعات انسانی نظر دارد رابرت پارک و همفکرانش از بوم شناسی علوم طبیعی استفاده کرده اند تا از آن طریق چگونگی استقرار جمعیت انسانی و نهادهای اجتماعی را در فضای شهری تبیین کنند. هدف محیط شناسی انسانی کشف اصول و قوانینی است که باعث پیدایش الگوهای خاص جابه جایی جمعیت و قرار گرفتن آن ها در فضاها و مکان های خاص می شود. در اوایل قرن بیستم علاقه به استفاده از نظریات داروین در مورد مسائل اجتماعی رواج داشت. پارک علاقه مند بود تا جامعه شناسی را از قید فلسفه خلاص کند و آن را به علم نزدیک سازد و مدل بیولوژیکی را بهترین وسیله برای نزدیک شدن به علم می دانست
نظریه های زیادی در مکتب شیکاگو برای توصیف الگوی استفاده از زمین و توزیع جمعیت در درون شهرها پیشنهاد شده است اما چهار نظریه مهم در زمینه مدل های رشد شهری که همگی معتقدند چگونگی استفاده از زمین در شهر تصادفی نیست بلکه مبتنی بر الگوی قابل پیش بینی است، عبارت اند از:
1ـ نظریه مناطق متحدالمرکز: به نظر ارنست برجس، شکل فیزیکی شهر به صورت دوایر متحد المرکزی است که ابتدا مرکز تجاری در حلقه مرکزی، سپس منطقه انتقالی، منطقه مسکونی کارگران، منطقه خانه های مسکونی مطلوب و در آخر منطقه افراد سفر کننده است که ورای محدوده شهر است.
برجس بر آن است که تحلیل مشکلات شهری از جمله انحرافات اجتماعی و بزهکاری جوانان را باید از خلال تبلورهای فضایی آن ها انجام داد.
2ـ نظریه قطاعی: به نظر هومر هُیت، الگوی رشد فیزیکی شهرها به صورت قطاع است نه دوایر متحدالمرکز. محله های جدید در امتداد بزرگراه ها و محورهای ارتباطی شکل می گیرند نه به صورت حلقه های جدید در بیرون شهر.
3ـ نظریه هسته ای: بر اساس این مدل (از هریس و اولمان)، در شهر فرایندهایی وجود دارند که نه در یک هسته، بلکه در چند هسته رشد کرده، شکل می گیرد.
4ـ نظریه مناطق متحدالمرکز معکوس: برعکس نظریه دوایر متحدالمرکز که مخصوص شهرهای کشورهای پیشرفته است، بران (Brunn) و همکارانش اعتقاد دارند که در کشورهای کمتر توسعه یافته، شهرها یا کارکرد اداری-سیاسی دارند یا مذهبی. نواحی مرکزی محل زندگی طبقه نخبه است و فقرا در پیرامون شهر زندگی می کنند.
در مورد هر چهار نظریه باید گفت که شاید بتوان در یک شهر خاص، تلفیقی از این مدل ها را دید ضمن اینکه در شهرهای غیرغربی به خصوص شهرهای سوسیالیستی، کاربرد این مدل ها محدود است
شهرنشینی به منزله روش زندگی
فرضیه ورث درباره شهرنشینی به مثابه روش زندگی، به تمایزهای درونی شهرها چندان توجهی ندارد و بیشتر به ماهیت شهرنشینی به منزله شکلی از موجودیت اجتماعی علاقمند است. در شهرها شمار انبوهی از مردم بدون اینکه یکدیگر را بشناسند در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اکثر تماس میان ساکنان شهر محدود، زودگذر و فقط وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگری است نه اینکه ذاتا روابط و مناسبات ارضاء کننده ای باشد. تراکم و غلظت زندگی اجتماعی در شهرها به شکل گیری محله هایی می انجامد که ویژگی های جداگانه ای دارند و بعضی از آن ها ممکن است خصوصیات اجتماعات کوچک را داشته باشند.
شهر به مثابه موزاییک یا مجموعه ای از جهان اجتماعی متفاوتی می باشد که هر قسمت آن توسط گروه یا قشری با ارزش های خاص خود اشغال گردیده است ویژگی های عمده شهر بر اساس نظر ورث عبارت اند از: اندازه جمعیت، تراکم جمعیت و عدم تجانس.[21] ورث در تعریف خود از شهر معتقد است که شهر جایگاه نسبتاً بزرگ، متراکم و دائمی سکونت افرادی است که به لحاظ اجتماعی فرهنگی ناهمگون اند. البته به نظرات ورث انتقادات زیادی مخصوصا از سوی گیدنز وارد شده است.
مکتب شیکاگو در بوته نقد:
در دهه های 1940 و 1950 انتقادات نظری و تجربی زیادی بر رهیافت زیست محیطی مکتب شیکاگو وارد شد که برخی از آن ها بدین شرح است:
1ـ مکتب شیکاگو فاقد جهت گیری نظری روشن است؛
2ـ نظریات پارک و همکاران او در مکتب شیکاگو بسیار جبرگرایانه است؛
3- این نظریه بیش از حد زیست شناختی است؛
4- برخلاف ادعای برجس، مدل شهری وی قابل تعمیم به هر شهری نیست.
5- منتقدان، رقابت بی حد و حصر و جابه جایی جمعیت را زیر سوال می برند، زیرا تحقیقات نشان داده است که این عوامل در همه شهرها و همه زمان ها تاثیرگذار نیستند.
6- به طور کلی اعضای مکتب شیکاگو نسبت به زندگی شهری، نظری منفی داشتند و معتقد بودند که شهر روابط سنتی را به هم ریخته و پیامد های منفی فراوانی پدید آورده است، البته این نوع نگاه تحقیرآمیز به شهر مورد انتقاد فراوانی قرار گرفت.
جامعه شناسی شهری جدید ـ اقتصاد سیاسی شهری
در اوایل دهه 1970 در مقابل بوم شناسی شهری دیدگاه نظری جدیدی به نام اقتصاد سیاسی پدیدار شد. پیدایش این دیدگاه تا حدودی به دلیل وجود نقاط ضعف در مدل بوم شناسی شهری و نیز وجود شرایط خاص اجتماعی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 بود. یعنی دوره ای که در آمریکا و اروپا آشوب بود و در نتیجه دیدگاه انتقادی نسبت به جامعه پدیدار شد. در این دوران این فرضیه سنتی که جغرافیا و فن آوری عامل اصلی تعیین کننده شکل زندگی شهری اند مورد نقد قرار گرفتنظریه های جدیدتر درباره شهرنشینی بر این نکته پافشاری کرده اند که شهرنشینی فرایند مستقل و خودمختاری نیست بلکه باید در ارتباط با الگوهای عمده تغییر سیاسی و اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دو تن از برجسته ترین صاحبان این نظریه ها، دیوید هاروی و مانوئل کاستلز هستند.
الف) دیوید هاروی: وی بر آن است که شهر در نهایت حاصل نوعی نابرابری در توزیع در آمدهاست. شهرها در تحول خود گرایشی ناگزیر به سوی ایجاد خشونت و تعارض درون خود دارند. این تعارض در آن واحد هم به دلیل نابرابری میان اقشار اجتماعی به وجود می آید و هم به دلیل نابرابری میان مناطق مختلف زیستی در اثر توسعه و توزیع نابرابر ثروت در آن ها. راه چاره به عقیده هاروی تنها در ایجاد عدالت اجتماعی در شهرها از طریق تبیین و اجرای برنامه های توسعه ای و توزیع عقلانی و منطقی ثروت است. تحلیل هاروی نشان می دهد که نمی توان محیط فیزیکی یا ساختمان شده را صرفاً حاصل یک عصر محسوب کرد بلکه به طور دقیق تر نتیجه تلاش گروه های خاص اجتماعی برای سلطه فرهنگی و قدرت سیاسی و اجتماعی است. محیط فیزیکی میدانی برای رقابت و مبارزه است.
ب) مانوئل کاستلز: وی همچون هاروی بر این نکته تاکید می کند که شکل فضایی و مکانی یک جامعه پیوند تنگاتنگی با مکانیسم های کلی توسعه آن جامعه دارد و محیط های شهری مظهر تجلیات نمادین و فضایی نیروهای اجتماعی وسیع تری هستند. کاستلز برخلاف جامعه شناسان مکتب شیکاگو شهر را جایگاه مشخص (مستقل) و جداگانه ای نمی داند، بلکه آن را بخش تفکیک ناپذیر فرایندهای هدف جمعی تلقی می کند که به نوبه خود جزء جنبه های ذاتی سرمایه داری صنعتی اند. هم هاروی و هم کاستلز هر دو تاکید دارند که شهرها محیط هایی سراپا مصنوعی اند که به دست مردم بر ساخته می شوند.
نقد دیدگاه اقتصاد سیاسی شهری
از تحلیل طرفداران اقتصاد سیاسی در مورد شهر، حداقل سه نوع انتقاد به عمل آمده است.
1ـ ارائه یک تحلیل جبرگرایانه انتقادی از تغییرات اجتماعی؛
2ـ اینکه اقتصاد سیاسی چیزی جز مارکسیسم ارتدوکسی نیست؛
3ـ تاثیر دیدگاه اقتصاد سیاسی برای آینده جامعه شناسی چه خواهد بود؟
از دیگر انتقادات عبارت است از: جبرگرایی اقتصادی، بی توجهی به تنوع فرهنگی به عنوان یک متغیر تاثیرگذار، تحلیل تمام تضادهای اجتماعی بر اساس طبقه اجتماعی و بی توجهی به سایر عوامل موثر بر تضاد اجتماعی (نژاد یا جنسیت) و همچنین ارائه تصویری منفعل از آدمی به طوری که قادر به تغییر در محیط خود نیست.
تلفیق دیدگاه ها در جامعه شناسی شهری جدید
برخی از صاحب نظران مانند فلاناگان (Flanagan)، مجموعه بینش ها و مکاتب جامعه شناسی شهری را در دو گروه اصلی زیر عنوان فرهنگ گراها و ساخت گراها جای می دهند و به لحاظ جامعه شناسی تعدد مکاتب را نمی پذیرن به نظر وی، فرهنگ گرایان شهر را به عنوان متغیر مستقل انگاشته و به تاثیرات آن روی رفتار و تجربیات مردم می پردازند. بر عکس، ساختارگرایان در جستجوی تاثیر متقابل بین نیروهای سیاسی و اقتصادی و سازمان فضایی متحول حوزه شهری اند و عمدتا به ساخت شهری علاقمندند.
امروزه بسیاری از محققان تمایل دارند که به تلفیق دو رهیافت فرهنگ گرا و ساختارگرا بپردازند؛ زیرا هر دو رهیافت در تبیین واقعیت های روزمره دارای توانایی خاصی اند.
منابع
نویدنیا، منیژه، اولویت امنیتی شهروندان در مناطق مختلف شهر تهران، تهران: فصلنامه جغرافیای انسانی، سال دوم، شماره دو، بهار 1389
[1]. گولد، جولیوس و کولب، ویلیام؛ فرهنگ علوم اجتماعی، محمدجواد زاهدی مازندرانی، تهران، مازیار، 1376، ص204.
[2]. نقدی، اسدالله؛ درآمدی بر جامعه شناسی شهری، انسان و شهر، تهران، فن آوران، 1382، چاپ اول، ص29.
[3]. شارع پور، محمود؛ جامعه شناسی شهری، تهران، سمت، 1389، چاپ دوم، ص26-9.
[4]. ساوج، مایک و وارد، آلن؛ جامعه شناسی شهری، ابوالقاسم پوررضا، تهران، سمت، 1387، چاپ ششم، ص6-4.
[5]. توسلی، غلامعباس؛ جامعه شناسی شهری، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1385، چاپ هفتم، ص63.
[6]. همان، ص96.
[7]. نقدی، اسدالله؛ پیشین، ص46.
[8]. همان، ص4.
[9]. شارع پور، محمود؛ پیشین، ص109.
[10]. همان، ص117-111.
[11]. افروغ، عماد؛ فضا و نابرابری اجتماعی، ارایه الگویی برای جدایی گزینی فضایی و پیامدهای آن، تهران، انتشارات دانشگاه تربیت مدرس، 1377، ص88.
[12]. ممتاز، فریده؛ جامعه شناسی شهر، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1379، چاپ اول، ص145-144.
[13]. نقدی، اسدالله؛ پیشین، ص57.
[14]. ساوج، مایک و وارد، آلن؛ پیشین، ص13.
[15]. گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی، حسن چاوشیان، تهران، نی، 1386، ص829.
[16]. همان.
[17]. اگبرن، ویلیام و نیمکوف، مایر؛ زمینه جامعه شناسی، امیرحسین آریانپور، تهران، نگاه، 1380، چاپ سیزهم، ص263.
[18]. ممتاز، فریده؛ پیشین، ص124.
[19]. شارع پور، محمود؛ پیشین، ص153-143.
[20]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص832.
[21]. نقدی، اسدالله؛ پیشین، ص63.
[22]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص89.
[23]. شارع پور، محمود؛ پیشین، ص165-163.
[24]. همان، ص171.
[25]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص835.
[26]. فکوهی، ناصر؛ انسان شناسی شهری، تهران، نی، 1383، ص219.
[27]. ساوج، مایک و وارد، آلن؛ پیشین، ص175.
[28]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص837-836.
[29]. شارع پور، محمود؛ پیشین، ص188-187.
[30]. توسلی، غلام عباس؛ پیشین، ص92.
[31]. افروغ، عماد؛ پیشین، ص151.
[32]. شارع پور، محمود؛ پیشین، ص191.
جامعه شناسی شهری
1