چکیده :
خانواده های عادی از قابلیت برقراری و حفظ ثبات در خانواده یا نظم بخشی درونی خانواده – که در اصطلاح علمی به آن هوموستازی گفته می شود – برخوردار هستند. اما زمانی که پای اعتیاد به دورن خانواده باز می شود، آنها دیگر نمی توانند مثل گذشته مسائل خود را سر و سامان دهند و در نتیجه نحوه برخورد آنها با مسائل و مشکلات عاطفی به شدت تغییر می کند. خانواده به عنوان یک نهاد، معمولاً تلاش می کند تا در درون خود تعادل و توازن ایجاد کند، اما در خانواده ای که یکی از اعضای آن معتاد است، این توازن و تعادل برهم می خورد. فرد معتاد به خاطر مسائل و مشکلاتی که هم برای خود و هم برای اعضای خانواده اش ایجاد می کند، باعث می شود تا زندگی همه اعضای خانواده حالت غیر عادی پیدا کند. اعضای خانواده معتاد تلاش می کنند تا واقعیت زندگیشان را از خودشان، از فرزندانشان و از بستگان و اطرافیانشان مخفی نگه دارند. با آشفته شدن و بهم ریختن نظم زندگی خانوادگی، اعتماد و باور اعضای خانواده از بین می رود و آنها دیگر نمی توانند پیش بینی کنند که با چه حوادث و رویدادهایی روبرو خواهند شد. در این خانواده ها به حرف ها و وعده های هیچکس نمی توان اعتماد کرد و کسانی که اعضای خانواده برای برخورداری از ثبات و آرامش باید به آنها تکیه کنند، رفتاری در پیش می گیرند که ارزش و اعتباری ندارد. در چنین خانواده هائی دانش آموزان و بزرگسالان نمی دانند که به چه کسی می توانند اعتماد کنند. با پیشرفت و شدیدتری شدن بیماری اعتیاد، اعضای خانواده فرد معتاد نیز الگوهای رفتاری خاصی در پیش می گیرند و همین رفتارها به تدریج باعث آشفتگی و ناکارآمدی بیشتر می شود. در این گونه خانواده ها معمولاً دانش آموزان به حال خود رها شده و مجبور می شوند تا خودشان گلیم خود را از آب بیرون بکشند و مشکلاتشان را حل کنند. در چنین خانواده ای هر کس که بخواهد به طور علنی با بیماری اعتیاد مقابله و مبارزه کند به عنوان خائن محسوب می شود. اینجانب زهره شارخی در اقدام پژوهی حاضر سعی دارم آرامش خاطر یکی از دانش آموزان پایه سوم را به نام هستی که از مشکل اعتیاد پدر و در شرف طلاق بودن والدین برخوردار است شکوفا ساخته و استرس و اضطراب را در او کاهش دهم؟
مقدمه:
•زندگی کردن در خانواده هایی که با مشکل اعتیاد روبرو هستند اغلب بسیار دشواراست و به همین علت در خانواده های آسیب دیده از اعتیاد، افراد با انواع مشکلات عاطفی، روحی، روانی و اختلال های رفتاری روبرو می شوند. بیماری اعتیاد، اعضای خانواده فرد معتادرا تحت فشارهای عصبی غیر عادی قرار می دهد. بر اثر اقدامات و رفتارهای ترسناک و غیر منتظره – که از ویژگی های زندگی با یک فرد معتاد است – روند معمولی زندگی در این خانواده ها مختل می شود. آنچه که در باره خانواده معتادان گفته می شود با آنچه که حقیقتا آنها به چشم خود می بینید و تجربه می کنند متفاوت بوده و با نگاهی دقیق تر متوجه می شویم که درون زندگی خانواده معتاد با بیرون آن تفاوت بسیار دارد. فرد معتاد یا اعضای خانواده او برای حفظ شالوده و بنیان خانواده ای که به تدریج در حال از هم پاشیده شدن است، ممکن است مسائل را وارونه جلوه دهند، صحنه سازی کنند و یا حتی وجود اعتیاد و مشکلات ناشی از آن در خانواده خود را انکار کنند. همه ابعاد زندگی خانوادگی بر اثر مبتلا شدن یک یا چند عضو خانواده به بیماری اعتیاد با مشکل روبرو شده و اعضای خانواده به تدریج کنترل اوضاع را از دست می دهند. بر اثر انکار کردن مصائب و مشکلات ناشی از اعتیاد، مسائل جزئی و پیش پا افتاده مهم جلوه می کنند و مسائل مهم و جدی کم اهمیت و ناچیز شمرده می شوند و بدین ترتیب کنترل مشکلات از دست اعضای خانواده خارج می شود.
•حضور در محیط آشفته و خطرناکی که زندگی خانواده معتادان را دربر گرفته است، باعث می شود تا احساس نیاز و وابستگی دانش آموزان به والدین خود؛ با ترس و نگرانی همراه باشددانش آموزان خانواده های معتاد در دوران جوانی ممکن است با هیجانات و احساسات شدید روحی روانی روبرو شده و به علت عدم برخورداری از حمایت و تربیت مناسب خانوادگی نتوانند این مسائل و مشکلات روانی را درک و آنها را حل و فصل کنند؛ در نتیجه معمولا نوجوانی که در یک خانواده معتاد پرورش یافته است رفتارهای تدافعی شدیدی از جمله: نادیده گرفتن احساسات خود، انکار وجود مشکلات، مقصر دانستن دیگران، توجیه کردن و منطقی جلوه دادن مشکلات، روشنفکر نمائی، کنترل شدید، انزوا طلبی و گوشه گیری، ظاهر سازی یا خوددرمانی با هدف کنترل آشفتگی درونی را در پیش می گیرد
رسیدن به اهداف آموزشی که مدارس به عنوان هدف اساسی خود به آنها توجه دارند مستلزم تأمین بهداشت روانی دانش آموزان است. تحقیقات متعدد نشان می دهند که سلامت روانی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی آنها ارتباط دارد و دانش آموزانی که به نحوی از مشکلات روانی یا از نبود بهداشت روانی مناسب رنج می برند، اغلب با افت تحصیلی مواجه هستند. بنابراین ضروری به نظر می رسد جهت تأمین شرایط مناسب برای نیل به اهداف آموزشی، تربیتی و تضمین سلامت افراد جامعه در سنین مختلف، عوامل بازدارنده آن را مورد بررسی قرار داد.
کلمه ی استرس را به شیوه های مختلف استفاده می کنند بعضی از استرس برای مراجعه به خواسته ها و فشارهایی استفاده می کنند که شخص با آنها روبه روست و گرفتگی و تنش را واکنش مشخصی در برابر آن موقعیت می دانند. برخی دیگر استرس را سطحی از حالات منفی که شخص با آن روبه روست می دانند و دستهٔ سوم معتقدند اگر تقاضا از شخص بیش از توان او باشد. شخص دچار استرس می شود.عوامل فردی و شخصیتی دانش آموز مانند اضطراب عمومی، پایین بودن سطح عزت نفس، هوش ارزیابی شناختی، عدم آمادگی، عدم توجه و تمرکز، روش های مطالعه نادرست و انتظارات سطح بالا.عوامل آموزشگاهی و اجتماعی مانند انتظارات معلمان، رقابت سیستم آموزشی حاکم بر مدارس، نوع درس، موقعیت مراقبان امتحان و مدرک گرایی.
عوامل خانوادگی چون شیوه تربیتی والدین، انتظارات سطح بالای آنها، جو عاطفی حاکم برخانواده، ویژگی های شخصیتی والدین و طبقه اقتصادی اجتماعی.
بیان مسئله :
استرس خیلی زود و از دوران مدرسه شروع می شود . استرس بازی را به رقابت در ورزش و کوشش برای برتری و دوستی را به روابط اجتماعی تبدیل می کند .
به گفته یکی از کارشناسان دانش آموزان در وضعیتی قرار می گیرند که باید مرتباً پیشرفت کنند و آنها احساس می کنند که از هیچ حمایتی برخوردار نیستند . دانش آموزان در محیطی قرار گرفته اند که آنها را بخاطر خودشان نمی خواهند بلکه آنها را برای موفقیت هایشان دوست دارند همه این عوامل استرس را می سازند .
در تمام تئوریهای اصلی یادگیری استرس وجود دارد اما اگر استرس با تکامل تداخل داشته باشد این یک مشکل است . گاهی با استرس خیلی زیاد اطفال کارآئی خود را از دست می دهند .
این یک مسیر باریک و ظریفی است که والدین باید تعادل را در آن حفظ کند از طرفی هر دانش آموز نیاز به محدودیتها و راهنمائی های متناسب با سن خود را دارد . و از طرف دیگر اغلب والدین مانع طی شدن روند طبیعی یادگیری می شوند . یک متخصص تکامل دانش آموزان می گوید : برای اینکه دانش آموزان وظایف خود را انجام دهند نیاز نیست آنها را تحت فشار قرار دهیم ولی همچنین می گوید : بازسازی انگیزه درونی دانش آموزان مهمترین نکته می باشد . بجای دادن پاداش نقدی برای نمرات عالی به آنها بگوئیم که به آنها افتخار می کنیم . انجام وظایف برای جایزه مهمترین چیزی نیست که باید یاد بگیرند .
این عمل آنها را طوری بار می آورد که در آینده فقط برای پول کار کنند و همیشه از شغل خود ناراضی باشند . این مسئله عادلانه نیست که پدر و مارد بیش از آنچیزی که خود انجام می داده اند از دانش آموزان خود بخواهند همچنین والدین اغلب فقط به موقعیت فرزندان خود می اندیشند و تحمل هیچ چیز بجز عالی بودن را ندارند . ما بعنوان اولیاء مدرسه و والدین باید به خود یادآوری کنیم که معمولاً همه افراد همیشه در سطح عالی نیستند و ما نیز اینطور نبوده ایم . اگر دانش آموزی بعلت استرس دچار عدم تحمل شود خانواده باید مشکل دانش آموز را با یک روانپزشک یا روانشناس در میان بگذارند .
اهمیت موضوع :
اعتیاد اعضای خانواده به سیگار، مواد مخدر و… بر روی کودکان تاثیر می گذارد. اگرچه تمام خانواده از اعتیاد یک فرد در خانواده رنج می برند، ولی تاثیر منفی آن بر روی کودکان بیش از سایرین است. این کودکان با هرج و مرج و شرایط غیر قابل پیش بینی در خانه روبه رو هستند و همین امر منجر به مشکلات زیادی در زندگی فعلی و آینده آنها می شود. بسیاری از پژوهشگران معتقدند کودکانی که پدر و مادر آنها معتاد هستند، معمولاً در معرض مشکلات زیر قرار دارند:
زندگی یک فرد معتاد با یک زندگی عادی خیلی فرق دارد. کودکان در این خانواده ها شاهد خشونت خانگی، سوء استفاده جسمی و جنسی، افسردگی، بیماری های روانی، طلاق و… خواهند بود و احتمال تمایل به انجام این نوع رفتارها نیز در آنها بیشتر است و در معرض شدید ابتلا به اضطراب، افسردگی و یا حتی خودکشی قرار دارند. در اکثر مواقع این سوءرفتار آنها به خارج از محیط خانه نیز منتقل می شود و آنها با همسالان خود به سختی ارتباط برقرار می کنند و معمولاً به افرادی خجالتی و غیر اجتماعی تبدیل می شوند.
گاهی اوقات وقتی که وضعیت خیلی بد باشد، پدر و مادر کمتر به نیازهای اساسی کودک خود توجه می کنند و آنها مجبور می شوند مدرسه را رها و بدون هیچ گونه ساختاری زندگی کنند. گاه به بزرگسالانی کوچک تبدیل می شوندکه حتی مجبورند مسوولیت یک خانواده و یا خواهر و برادرهای کوچک تر خود را نیز به عهده بگیرند.
گاهی اوقات هنگامی که والدین بر سر کودک خود فریاد می زنند، او خود را گناهکار و به دلیل تمام اتفاقاتی که در خانه رخ می دهد، مقصر می داند. این احساس گناه نیز در آینده روی رفتارهای او تاثیر می گذارد.
در اکثر مواقع حتی زمانی که فقط یکی از والدین معتاد است، پدر یا مادر قادر به ارائه خدمات و یا توجه به کودک خود نخواهند بود، چرا که تمام تمرکز آنها روی مشکلات خودشان است. این نادیده گرفتن کودک ممکن است او را به افسردگی و یا سایر مشکلات روانی دچار کند.
کودکان در این خانواده ها به طور مداوم شاهد مجادله والدین خود با یکدیگر هستند و خود نیز در معرض سوءاستفاده جسمی و یا روانی قرار می گیرند و این شرایط در نهایت می تواند به بیماری جسمی و روحی کودک منجر شود.
در خانواده هایی که یکی از والدین مواد مخدر مصرف می کنند؛ کودکان باید همیشه آرام باشند تا والدین خود را عصبانی نکنند؛ به همین دلیل افرادی ترسو و با اعتماد به نفس پایین هستند و از هر چیزی و هر فردی می ترسند.
از آنجا که کودکان پدر و مادرهای معتاد معمولاً سعی می کنند سکوت کنند و والدین خود را راضی نگه دارند، در آینده نیز سعی می کنند تمامی اطرافیان خود را راضی نگه دارند و به هیچ فردی "نه" نمی گویند؛ به ویژه به افرادی که در موضع قدرت قرار دارند؛ به این ترتیب هویت واقعی خود را از دست می دهند. این کودکان در ایجاد هر نوع روابط دائمی دچار اضطراب و ترس می شوند و گاه در ازدواج های خود نیز رفتاری غیر منتظره خواهند داشت؛ زیرا به خاطر از دست دادن این رابطه نیز می ترسند. این افراد اغلب احساس محکومیت می کنند و حتی زمانی که اوضاع روبه راه است، به دلیل احساس محکوم بودن باز هم احساس خطر می کنند. کودکان در این خانواده ها یاد می گیرند که دروغ بگویند، خیانت کنند، حتی گاه دست به دزدی بزنند و جرم های دیگری مرتکب شوند. پدر و مادرها باید بدانند که کودکان برای رشد و شکوفایی به یک خانه امن نیاز دارند. اگر اعتیاد دارید، هرگز نباید آن را نادیده بگیرید و در قدم اول آن را بپذیرید و این عادت زشت خود را ترک کنید. بعد از اینکه از شر این عادت بد خود خلاص شدید نیز فوراً روی فرزندان خود و سلامت آنها تمرکز کنید. رفتار کودکان اغلب مخفیانه شکل می گیرد و کمتر ممکن است رفتار پرخاشگرانه ای از آنها ببینید. خود شما این موضوع را جدی بگیرید و از آنجا که کودک تان شرایط سختی را سپری کرده است، حتی بدون وجود هیچ نشانه بیماری روحی در مورد او با یک روانشناس یا روانپزشک مشورت و محبت خود را به او زیاد کنید تا در جریان طبیعی زندگی قرار بگیرد.
از آنجایی که کودکان پدر و مادرهای معتاد همواره در معرض مواد مخدر و… قرار دارند، بنابر احتمال اینکه کودک خود نیز تصمیم بگیرد آن را امتحان کند، بسیار زیاد است و احتمال اعتیاد او در آینده به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.
از آنجا که این کودکان بسیار خجالتی هستند و کمتر با دوستان خود ارتباط برقرار می کنند و معمولاً زندگی آنها مخفیانه است نمی توانند به هیچ فردی اعتماد کنند و این عدم اعتماد در روابط آینده و زندگی آنها نیز تاثیر منفی می گذارد.
توصیف وضع موجود:
اینجانب ….. آموزشگاه …. شهرستان …. مدت …. سال است که در آموزش و پرورش مشغول خدمت می باشم.در یکی از کلاسهای …. دانش آموزی به نام هستی دارم که وقتی می خواهد با من و یا همکارانم صحبت کند، مخصوصاً هنگام پرسش و پاسخ مطالب درسی هول و دستپاچه و دچار اضطراب و استرس می گردد طوری که دچار لکنت زبان و (مِن و مِن کردن) می شود و دستانش شروع به لرزیدن می کند و نمی تواند به خوبی صحبت کند و درس را جواب دهد و باعث افت تحصیلی او شده است. این وضعیت موجب نگرانی و ناراحتی من شده است. با خود فکر کردم که چرا هستی این حالت را دارد و مشکل او چیست، در صورتی که معلم سخت گیری نیستم و نمی توانم بگویم که بچه ها از من می ترسند.
این موضوع مرا براین داشت که بتوانم مسئله هستی را به شکل مطلوب حل نمایم.
گرد آوری شواهد 1
۱ـ مشاهده ی رفتار هستی:
در جلساتی که با او و معلمش داشتم سعی کردم به نوعی حالت رفتاری هستی را با خودم و دوستان و همشاگردیهایش زیرنظر بگیرم.
همچنین در زنگهای تفریح، خودم او را در حیاط آموزشگاه زیرنظر گرفتم و مورد خاصی از استرس، بین او و دانش آموزان دیده نشد.
۲ ــ مصاحبه با هستی:
از او پرسیدم: که چرا موقع پاسخگویی به سوالات معلم هول و دستپاچه می شوی؟
هستی: خانم من خیلی اضطراب دارم.
چرا؟
هستی: نمی دانم.
چطور خودت نمی دونی، مگر می شود؟
هستی: سکوت می کند.
وقتی معلم از تو درس می پرسد چرا اینقدر هول می شوی؟ مگر درس را بلد نیستی؟
هستی: چرا خانم، ولی نمی دونم چرا هول می شم؟
معلم شما وقتی از شما درس می پرسد، بد رفتاری می کند که تو هول می شی؟
هستی: نه خانم.
هستی جان، معلم وقت کافی به تو می ده تا به سوالات جواب بدی؟
هستی: بله خانم.
یعنی برای جواب دادن وقت کم نمیاری؟
هستی: نه خانم.
پس دلیل خاصی برای هول شدن نداری، مگر این که درس را خیلی خوب بلد نباشی.
هستی: بعضی وقتها هم ممکنه که خیلی درس را خوب بلد نباشم.
۳ ـ مصاحبه با همکاران:
پس از مصاحبه با معلمش از او سوال کردم که آیا هستی سر کلاس شما وقتی که پای تخته می آید هول و دستپاچه می شود؟
معلم : بله
می شه بگین چه وضعیتی پیدا می کنه؟
معلم: وقتی که پای تخته می آد هول می شه و مثل بچه ای که اصلاً درس بلد نیست و نمی تونه تمرین حل کنه با خودش شروع به حرف زدن می کنه و دستاش می لرزه. به نظرم خیلی اضطراب داره.
می دونین چرا اضطراب داره؟
معلم:: نه، واقعیتش تا حالا نفهمیدم چرا اضطراب داره.
من: مادرش رو خواستین؟
معلم:: بله، با مادرش صحبت کردم و از او پرسیدم آیا هستی مشکل خاصی داره یا نه؟
مادرش چه جوابی داد؟
معلم: گفت در خانواده مشکلات زیادی داریم و من و پدرش در حال طلاق گرفتن و جدا شدن از هم هستیم. ضمنا پدرش از بیماری اعتیاد رنج می برد.
3 ـ مصاحبه با معاون مدرسه:
می شه بگین آیا هستی توی حیاط مدرسه یا سر صف چه حالتی داره؟ ناراحته؟ عصبانیه؟ مضطربه؟ و …..؟
معاون: این دانش آموز کمی کم روست و سعی می کنه وقتی که ما رو می بینه از ما دور بشه.
آیا تا به حال با هستی صحبت کردین؟
معاون: بله، دفعهٔ اولی که او را صدا زدم و اسمش رو پرسیدم و چند سوال دیگه ازش کردم هول شد و مضطرب و با لکنت زبان جواب داد. منم دلم سوخت و فرستادمش رفت.
تا زمانی که با او برخوردی نداریم و حرفی نمی زنیم مشکلی نیست. اما همین که پایش به دفتر مدرسه برسه اضطراب و استرس وجودش را فرا می گیرد، طوری که دلمان می سوزد زود می فرستیمش بیرون، از وقتی که من و همکاران معاون فهمیدیم که او اینگونه اضطراب دارد با او مهربانتر برخورد می کنیم تا دچار استرس نشود
۵ ـ مصاحبه با مادر دانش آموز:
مادر هستی را طی نامه ای به مدرسه دعوت کردم از او در خصوص اضطراب هستی سوال کردم و پرسیدم آیا او در خانه دچار اضطراب می شه؟
مادرش گفت: بله
ببخشید آیا توی خانوادهٔ شما مشکلی وجود داره از نظر ارتباط با هستی؟
مادر: بله من و پدرش مشکلات زیادی با هم داریم و او همیشه شاهد مشاجره های ما با همدیگر بوده است.
مادر پرسید: ببخشید آیا هستی تو مدرسه مشکلی داره؟
سر کلاس هستی موقع درس جواب دادن اضطراب زیادی داره و باعث می شه که نتونه خیلی خوب درس رو جواب بده.
خوب خانم لطف کنید هر وقت همکاران ما شما را دعوت کردند تشریف بیارید مدرسه تا به کمک هم بتونیم این مسئله رو حل کنیم.
مامان هستی: چَشم خانم. هر زمانی که خواستید در خدمت هستم.
متشکرم از همکاری شما.
دلایل استرس و اضطراب
۱ــ استرس محیط:
استرس زاهای محیطی نسبت به محیط های استرس زا دارای وجوه معین تر و بررسی شده تری هستند. احساس استرس در یک محیط بسیار وابسته به شکل ادراک فرد از محیط است.
ادراک، فرایندی است که طی آن فرد اطلاعات را از محیط پیرامون، توسط حواس خود دریافت کرده و پس از آن به وسیلهٔ مغز تجزیه و تحلیل و ارزیابی می کند. سه عامل تاثیرگذار بر ادراک نقش بسیار مهمی دارند: الف) وضع روحی انسان ب) خلق و خوی شخصی ج) عوامل موروثی و زمینه اجتماعی و روانی. این تفاوتها باعث می شود که افراد تجربه هایی متفاوت از ادراک یک فضا را داشته باشند، ادراکات محیطی ممکن است متفاوت از یکدیگر باشند. عوامل استرس زای محیطی، عواملی هستند که معمولاً به علت تهدیدآمیز بودن، ایجاد واکنش عاطفی منفی می کنند. شدت این واکنش در افراد مختلف متفاوت است. ادراک محیط نقش زیادی در ایجاد احساس استرس دارد.
۲ــ بهداشت روانی معلم:
حالت روانی معلم بر چگونگی برداشت آنها از موقعیتشان و این که آیا استرس بوجود خواهد آمد، تاثیر مهمی دارد. مثبت بودن و احساس سلامت روان می تواند در جلوگیری از بروز استرس بسیار موثر باشد. سه عامل زیر در سلامت روانی افراد مهم هستند.
الف) شخصیت متعادل
ب) نگرش مثبت برای حل مشکلات
ج) توانمندی خود
۳ــ اصرار خانواده برای کسب نمرهی بیشتر،
تعادل ذهنی دانش آموز را برهم می زند. استاد برنامه ریزی درسی و تکنولوژی آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی، خانواده ها و رفتار آنان را از دیگر عوامل مهم در اضطراب دانش آموزان عنوان کرد و افزود: پافشاری خانواده برای کسب نمره ای بیشتر از توان دانش آموزان، تعادل ذهنی افراد را بر هم می زند. اضطراب به هیچ وجه فقط به نوجوانان و بیماران عصبی اختصاص ندارد. بلکه یک مشکل جهانی و همگانی است اما از آنجا که بلوغ سن اضطراب و نگرانی است و از آن بابت که طوفان زندگی در اوج است نوجوانان دچار فشارهای روحی و هیجانات گوناگون می شوند و چون می کوشند آن آرمانهای عالی و انسانی جامعه را پیدا کنند چنانچه چنین امری واقع نشود اضطرابشان بسیار می شود و جالب آن است که گاه شخص مضطرب نمی تواند علت افسردگی خویش را بیابد و آن را برزبان آورد.
راه حلهای پیشنهادی
در مورد رفع یا کاهش اضطراب در نوجوانان راهها و اقدامات متعددی وجود دارد که مربیان و معلمان آگاه می توانند بوسیله ی آنها در کمک به نوجوانان اقدام کنند. ضوابطی که در این مسئله باید مورد نظر باشد بدین شرح است:
۱ــ شناخت منشاء:
نخستین قدمی که در این راه باید برداشته شود کشف عامل یا عواملی است که نوجوانان را مضطرب ساخته است. مادام که منشاء آن شناخته نشود امکان درمان نیست. البته شناخت همهٔ آنها امکان پذیر نیست، ولی شناسایی بعضی عوامل می تواند از شدت یافتن و گسترش اضطراب، به خوبی جلوگیری نماید.
۲ــ واداشتن به بیان:
با ملاطفت و مهر می توان افراد مضطرب را واداشت که هرچه دارند بگویند "بیان کنند که چه دردی دارند" مشکل آنان چیست؟ زیرا بیان درد تا حدود زیادی مشکل گشای آن است. برای اینگونه جوانان می توان برنامهٔ صحیح مشاوره و راهنمایی گذشت و مفیدترین راه مقابله با اضطراب را برایشان گفت.
۳ــ واداشتن به اشتغال:
بیکاری به هر میزان افزایش یابد برای مضطرب، خطرآفرین تر است باید او را دائماً مشغول داشت کارهای مفید را به آنان واگذار نموده و فکر و جسم آنان را به تلاش بیشتر تشویق نمود، دادن مسئولیت های آموزشگاهی گام مهمی در جهت حل مشکل می باشد.
۴ــ واداشتن به معاشرت:
در کنار او باشید، با او حرف بزنید و امکان معاشرت به او بدهید تا امکان اصلاح نوجوان زیاد شود بگذارید. او در میان جمع باشد، حرف بزند، داستان بگوید، شرح حال خود را مطرح نماید و شما هم او را با بیانات خود سرگرم نمائید.
۵ــ تقویت روحیه:
بسیاری از اینان که دچار نگرانی و ترس از مسئله ای هستند وحشت از این دارند که مبادا رسوا شوند و از این امر نگرانند که مبادا در خلال امر شکست بخورند، به آنها روحیه بدهید و تقویتشان کنید که یکی از راههای درمان است.
۶ــ استراحت و خواب کافی: بگذارید در اثر کار، نوجوان خسته شود و بهتر بتواند بخوابد هر چه خواب او بیشتر باشد آرامش و آسایش او زیادتر است.
۷ــ ابراز عاطفه: به او به مهر و محبت بنشینید، عاطفه به او نشان دهید، تفهیم کنید که قصد کمک به او را دارید و می خواهید زندگی او شیرین باشد. این امر در ایجاد زمینه برای آرامش او موثر است.
۸ــ نزدیک کردن به خدا: رابطهٔ نوجوان را با خدا بیشتر کنید او را به عبادت و به دعا سرگرم کنید و از آشفتگی و افسردگی خود با خدا سخن بگوید و از او کمک بخواهد و به او متوسل شود. (قمی فر سال ۱۳۸۳ ص ۱۳۷).
ترسی از عدم موفقیت در امتحانات، کوتاهی در انجام تکالیف و مورد سرزنش و تحقیر معلمان قرار گرفتن که به آنها ترسهای آموزشگاهی گفته می شود. (خدایاری فرد سال ۱۳۷۱ ص ۷۰).
هنگامی که بچه ها پیوسته تحت فشار پدر و مادر و آموزگارانشان قرار می گیرند تا به بهترین نتایج دست یابند، چنانچه برخورداری آنان از عشق و محبت و رضایت خود و دیگران تنها به موفقیت ایشان در انجام امور شخصی یا تحصیلی بستگی داشته باشد، برخی از آنان به درون فکنی چنین موقعیتهایی می پردازند و شیوه ی زندگی خود را بر این اساس پس می ریزند (ورا پیفر سال ۱۳۸۰ ص ۲۹).
یک پیشنهاد نهایی برای کسانی که در حین امتحانات دچار اضطراب می شوند این است که یاد بگیرند چگونه خودشان را از انواع افکار زیر که می تواند مانع از تفکر خلاقانه شود بازدارند:
من خیلی خوب پیش نمی روم
معلم من درباره ی من چه فکری خواهد کرد
سایر شاگردان بهتر از من پیش می روند (کریس ال کلانیک سال ۱۳۸۲ ص ۲۷۰)
۱ــ باتوجه به اطلاعات جمع آوری شده و این که طبق نظر معلم هستی و طبق صحبتهای مادر هستی به نظر می رسد اضطراب بیش از اندازهٔ این دانش آموز علیرغم تلاش وی برای پاسخگویی بهتر به دروس و به تبع آن کسب نمرهٔ بالا، عدم تسلط و اشراف نسبت به دروس است یعنی علت اصلی بلد نبودن مطالب درسی بطور کامل، در کلاس موجب استرس زیاد او شده است که می توان با تکرار و تمرین بیشتر در دروس از اضطراب و استرس هستی به مقدار زیادی، کاست.
۲ــ همکاران از دانش آموزان قوی در جهت بالا بردن سطح آموزش هستی استفاده نمایند تا او از نظر درسی قوی شود و اضطراب کمتری داشته باشد در واقع از شیوهٔ همیار استفاده شود.
۳ــ به نظر من پرسش و پاسخ درسی، از این دانش آموز را تا مدتی به دانش آموزان قوی محول نمایند تا استرس او از معلم بتدریج کم و کمتر شود.
۴ــ در هنگام پاسخگویی به سوالات وقتی هستی دچار اضطراب و لکنت می شود به دانش آموزان دیگر اجازهٔ پاسخگویی داده نشود تا با طیب خاطر و تمرکز بیشتر بتواند پاسخگوی مطالب درسی معلم باشد، و همچنین زمان پاسخگویی را محدود نکنند تا استرس او کاهش پیدا کند.
اجرای راه حل:
۱ــ در خصوص مسلط نبودن به درس و بلد نبودن کامل درس به معلمش گفته شد که در منزل در بعضی از دروس که پایه ضعیفتری دارد هستی را ملزم به تمرین بیشتر زیر نظر مادرش بنمایند. چون وقتی تسلط کافی باشد اضطراب ایشان کمتر می شود.
۲ــ معلمش برای کمک به پیشرفت هستی در دروس مختلف از دانش آموزان قوی استفاده نمودند و شواهد امر، اینطور نشان می داد که نتیجهٔ مطلوبی از این کار گرفته اند.
۳ــ همچنین پرسش های درسی همیشه فقط توسط معلم صورت نمی گیرد بلکه از دانش آموزی که همیاری هستی را به عهده دارد استفاده می شود تا اضطراب کمتری به او وارد شود و اینکار نتیجهٔ خوبی به همراه داشته است.
۴ــ هنگام پرسش از هستی توسط معلم، دانش آموزان دیگر، حق پاسخگویی به سوالات را ندارند و زمان کافی برای پاسخ به سوالات به وی داده می شود تا هستی کمتر دچار اضطراب و لکنت گردد.
۵ــ معلمان از این که هستی وضعیت بهتری پیدا کرده او را تشویق می کنند و همین امر باعث اضطراب کمتر و موفقیت بیشتر تحصیلی وی شده است.
6-با پدر و مادرش در باره این موضوع صحبت گردید و آنها قول دادند جلو فرزندشان از در گیری های لفظی بپرهیزند
7-پدر و مادرش را چند جلسه به مشاور خانواده معرفی نمودیم. و ارتباط آنها خیلی بهتر از گذشته شد.
8-با همکاری تعدادی از بهبود یافتگان از اعتیاد پدرش به کمپ ترک اعتیاد معرفی گردید و مشکل سوء مصرف موادش برطرف شد.
گردآوری شواهد 2
الف) پس از اجرای مرحله اول راه حل، معلم هستی را ملزم به انجام تمرین در منزل زیرنظر مادر نمودند و هستی هم با نظارت مادرش تمرینهای بیشتری در خانه انجام می داد و وقتی به کلاس می آمد می توانست تا حدودی به درس پاسخ دهد. و هنگامی که از نتیجهٔ حاصل از این کار خواسته شد، آنها از این وضعیت راضی بودند
ب) هر روز همیار هستی با او در زنگ تفریح کار می کرده و پرسش انجام می داده و نتیجه را به معلم مربوطه می داده و شواهد امر حاکی از این است که نتیجهٔ مطلوبی از این کار گرفته اند.
ج) وقتی هستی برای پاسخگویی کنار معلم قرار می گیرد، معلم به بچه ها گوشزد می کند که کسی دستش را بلند نکند چون هستی درس را بلد است و زمان کافی به او می دهد و معلم از روند پیشرفت هستی راضی بودند.
د) همکاران از این که هستی وضعیت بهتری پیدا کرده او را تشویق می کنند و همین امر باعث رضایتمندی او و اضطراب کمتر و موفقیت تحصیلی بیشتری شده است.
تاثیر آسیب ها بر دانش آموزان
* ضربات روحی و روانی می تواند هم جسم و هم روح انسان را تحت تاثیر قرار دهد. اضطراب شدید می تواند قسمتی از سیستم عصبی مغز انسان که احساسات و هیجانات را کنترل می کند ( سیستم لیمبیک ) را مختل کند. از آنجا که سیسم لیمبیک وظایف بسیار مهمی چون کنترل و تنظیم حالات روحی و روانی، اشتها و خواب انسان را بر عهده دارد در صورت مختل شدن فعالیت آن، رفتار و خلق و خوی اعضای خانواده معتاد نیز به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. بر هم خوردن تعادل درونی و روانی انسان می تواند به ایجاد ترس، خشم و غم و اندوه منجر شود. عدم توانایی در کنترل حالات روانی ممکن است به بروز اضطراب و افسردگی مزمن یا انواع مختلف اعتیادهای مواد مصرفی (اعتیاد به الکل، اعتیاد به مواد مخدر) و یا اعتیادهای رفتاری (اعتیاد به سکس، اعتیاد به قمار، اعتیاد به غذا، هم وابستگی) منجر شود.
* وارد آمدن ضربه های روحی و روانی در دوران دانش آموزی گاها بر رشد فکری و عقلی دانش آموز نیز تاثیرات مخربی می گذارد که عوارض آن تا مدت ها در وجود او باقی می مانند. اگرچه محیط پیرامون ما تا حدودی در شکل گیری جسم و روح ما نقش دارد، اما تربیت و محیط خانواده نقش اصلی را در شکل گیری شخصیت انسان بازی می کنند. کوچکترین رفتار و برخورد والدین با یکدیگر یا کسانی که مسئولیت سرپرستی دانش آموز را بر عهده دارند، در شکل گیری شخصیت و خلق و خوی دانش آموز و رشد فکری و جسمی او تاثیر می گذارد. در حقیقت رویدادها و تجربیات دوران دانش آموزی از چنان قدرت و نفوذی برخوردار هستند که در تمامی طول عمر، ما را به حال خود رها نمی کنند و رفتار و کردار ما را تحت تاثیر قرار می دهند. در واقع محیطی که ما در آن زندگی می کنیم سیستم لیمبیک و وضعیت روحی و روانی ما را شکل می دهد. امیگدال یعنی آن قسمت از مغز انسان که واکنش های مربوط به درگیری، فرار، و بی حرکت ماندن را بر عهده دارد در ابتدای تولد شکل گرفته و کاملاً فعال می باشد. به این ترتیب کاملا منطقی است که یک نوزاد، کاملاً به درد و رنجی که به او وارد می شود واکنش نشان می دهد. بخش هیپوکمپوس مغز که وظیفه ارزیابی و تجزیه تحلیل رفتارها را بر عهده دارد و تشخیص می دهد که آیا خطری انسان را تهدید می کند یا نه، تا پیش از چهار یا پنج سالگی به طور کامل فعال نمی شود. علاوه بر این، قسمت کورتکس پریفرانتال، تا قبل از رسیدن کودک به سن یازده سالگی یا اندکی بیشتر کامل نمی شود. به این ترتیب هنگامی که کودکی دچار ترس می شود، به هیچ وجه درک نمی کند که چه حادثه ای در اطراف وی رخ داده است. دانش آموزان از توانائی لازم برای درک و شناخت عاملی که باعث ترس می شود و میزان خطری که آنها را تهدید می کند محروم هستند. به همین دلیل آنها برای کمک به برقراری آرامش خود، به یک عامل بیرونی نیاز دارند و این عامل در بیشتر مواقع والدین دانش آموز هستند. حتی یک حیوان دست آموز خانگی یا یک خردسال بزرگتر دیگر نیز می تواند برای به دست آوردن آرامش به کودکی که دچار ترس و نگرانی شده است کمک کند. اگر کودکی که دچار ترس و وحشت شده است از حمایت اطرافیانش برای به دست آوردن آرامش محروم باشد، ذهن وی با یک مشکل جدی روبرو می شود؛ چرا که درک و فهم او به اندازه کافی برای درک مسائل و رویدادهائی که در اطرافش می گذرد رشد نکرده است. این گونه رخدادها در ذهن و حافظه کودک غیر قابل درک و هضم بوده و لذا اثرات مانداگاری در ذهن وی می گذارند.
* سیستم های عصبی ما انسان ها حالت کاملا مستقل ندارند، بلکه با سیستم های عصبی کسانی که در اطراف ما قرار دارند نیز در ارتباط هستند و همین ارتباط به ما کمک می کند تا جسم و روان خود را کنترل کرده و تحت نظم و قاعده درآوریم. کودکان به ارتباط بی وقفه عاطفی و احساسی با والدین خود نیاز دارند تا شخصیت آنها برای انتخاب راه و مسیر مورد نظرشان رشد کرده و تکامل یابد . به بیان دیگر تنها از طریق روابط موثر و موفقیت آمیز است که ما می توانیم از استقلال فکری لازم برخوردار شویم. در شرایطی که یکی از والدین معتاد است و و الگوی خوبی برای ایجاد توازن و تعادل در رفتار سایر اعضای خانواده محسوب نمی شود ،کودکان در فراگیری مهارت های زندگی با مشکل روبرو می شوند. در چنین خانواده هایی، کودکان از هر آنچه که در اطرافشان می گذرد تاثیر می پذیرند. حوادثی که در اطراف کودکان و درمحیط خانواده آنان رخ می دهد نه تنها در روح و روان آنها تاثیر می گذارد، بلکه سیستم عصبی آنها را نیز تحت تاثیر قرار داده و در اغلب موارد به ایجاد مشکلات روحی و روانی و اختلالات دوران پس از ضربه های روحی منجر می شود.
ویژگی های فرزندان والدین معتاد
توانائی فرار از خطرات فرضی یا واقعی از جمله عواملی است که به دلیل اختلال های دوران پس از آسیب های روحی و روانی بروز می کند. کودکانی که توسط والدین معتاد پرورش یافته اند نمی توانند به راحتی از خطرات و حوادث هولناک فرار کند و در این شرایط هیچ ابزاری نیز برای دفاع از خود در اختیار ندارند و در ضمن نمی توانند درک کنند که چرا با آنها بدرفتاری می شود. به همین علت این گونه کودکان در دوران بزرگسالی نیز نمی توانند خود را با اوضاع و احوال و محیط اطرافشان هماهنگ و سازگار کنند چون در دوران کودکی والدین آنها معتاد بوده و مهارت های زندگی را به آنها آموزش نداده اند.
زمانی که این اشخاص بزرگ می شوند ممکن است ویژگی ها و خصوصیت زیر در آنها به وجود بیاید:
۱. درماندگی: این گونه افراد در دانش آموزی همواره تلاش کرده اند که والدینشان را راضی کنند تا شاید رفتارهای بهتری از خود نشان بدهند. از آنجایی که به علت وجود بیماری اعتیاد، اغلب این تلاش ها بی نتیجه بوده و با شکست مواجه شده اند، این دانش آموزان در بزرگسالی خود نیز در برابر ناملایمات زندگی احساس درماندگی و بیچارگی می نمایند. تسلیم شدن آنان در برابر بیماری اعتیاد، در دوران دانش آموزی، باعث می شود تا آنها همواره در برابر مشکلات زندگی به راحتی تسلیم شوند.
۲. افسردگی: احساس غم و اندوه درونی و احساساتی که فرصت بروز یافتن و نشان داده شدن پیدا نکرده اند، دنیای درونی انسان را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد نوعی سیستم دفاعی در برابر اضطراب منجر می شوند. خشم، عصبانیت و اندوهی که امکان بروز دادن و برطرف ساختن آنها وجود ندارد سبب می شود تا دانش آموزان اعتیاد به علت پرورش یافتن در کنار والدین معتاد احساسات واقعی خود را نشان ندهند و غم و غصه های خود را به درون خود ریخته و به انزوا و افسردگی دچار شوند.
۳. اضطراب: این افراد در کودکی از اضطراب و نگرانی شدید رنج برده اند و در زندگی هرگز از اعتماد به نفس و تعادل روحی و روانی کافی برخوردار نبوده اند. به دلیل اینکه رفتار پدر یا مادر معتاد آنها هر لحظه در حال تغییر بوده است، آنها از یک زندگی متعادل و قابل اطمینان محروم بوده اند. بر اثر اضطراب و نگرانی های بی وقفه و بیش از اندازه، آسایش این افراد بر هم خورده و همواره در نگرانی و اضطراب از وقوع اتفاقات ناگوار به سر می برند.
۴. سرکوب احساسات: در افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند به عنوان یک راه حل دفاعی نوعی سردی در بروز احساسات و درخود فرو رفتن به وجود می آید. زندگی کردن در کنار والدین معتاد موجب می شود تا دانش آموزان در دروان بزرگسالی رفتاری غیر قابل پیش بینی از خود بروز دهند و احتمال معتاد شدن آنها به مواد مخدر به علت عذاب و مشکلاتی که در دوران دانش آموزی متحمل شده اند بیشتر شود. این گونه افراد معمولاً در برابر مشکلات زندگی واکنشی از خود نشان نداده و احساسات واقعی خود را پنهان می کنند.
۵. استدلال غیر منطقی: دانش آموزان اعتیاد به علت بزرگ شدن در یک خانواده معتاد، درک درست و صحیحی از اتفاقاتی که در اطراف آنها افتاده است نداشته اند. به همین علت در دوران بزرگسالی نیز کنار آمدن با وقایع و رویدادها زندگی برای آنها سخت و دشوار است چراکه هیچ ابزاری برای کنار آمدن با مشکلات به صورت منطقی در اختیار نداشته اند.
۶. عدم اعتماد در ارتباطات: فرزندان خانواده های معتاد پس از رسیدن به سن بلوغ نیز بر اثر اختلال های شدید در دوران کودکی و رابطه متکی بر وابستگی شدید و شرایط غیر عادی زندگی، نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و همیشه تصور می کنند که دیگران می خواهند به آنها صدمه بزنند. آسیب های روانی، احساسات سرکوب شده و گوشه گیری همراه با ترس در دوران دانش آموزی باعث می شود تا این گونه دانش آموزان در دوران بلوغ همان رفتار دوران دانش آموزی را تکرار کرده و به علت گوشه گیری و انزوا، خود را از توجه و محبت دیگران محروم نمایند.
۷. بدگمانی: افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برند و از آن می ترسند که مبادا اتفاق ناگواری رخ دهد. به همین علت دلیل آن ها همواره با ترس و نگرانی رفتار و سخنان دیگران را زیر نظر دارند تا در صورت بروز خطر بتوانند خود را نجات دهند.
۸. وابستگی های ناسالم: این اشخاص به دلیل این که در دانش آموزی از داشتن رابطه متعادل با پدر و مادرشان محروم بوده اند و هیچ وقت مورد حمایت قرار نگرفته اند تا شخصیت محکم و استواری داشته باشند در بزرگسالی نیز نمی توانند رابطه سالمی با دیگران برقرارکنند. آنها در بعضی از مواقع نقش یک قربانی را بازی می کنند که همیشه محتاج تائید شدن توسط دیگران است. آنها با دیگران به دعوا و مشاجره می پردازند و نمی توانند با همنوعان خود روابطی معقول و سالم داشته باشند.
٩. طرز فکر افراطی: در مغز فرزندان بالغ والدین معتاد سیستم لیمبیک آسیب دیده است و در نتیجه آن ها در زمینه های مختلف از جمله فکر کردن و بروز دادن احساسات خود دچار مشکل می شوند. این گونه افراد در زندگی به نشان دادن رفتارهای افراطی گرایش دارند و همه چیز را به صورت صفر و یک یا سیاه و سفید می بینند و نمی توانند دیدگاه متعادلی نسبت به زندگی داشته باشند.
١٠. بی ثباتی احساسی: افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند، چون در دانش آموزی همیشه با عصبانیت و پرخاش بی دلیل والدینشان روبرو بوده اند دعوا و مشاجره را از آنها یاد می گیرند، و یا به افرادی زود رنجی تبدیل می شوند که به هیچ رفتار ناخوشایندی علیه خود واکنش نشان نمی دهند. این گونه رفتارها نشان می دهد که آنها در دوران دانش آموزی آسیب های روحی و روانی جدی متحمل شده اند.
١١. رفتارهای خطرناک: دانش آموزانی که در خانواده های معتاد پرورش یافته اند در بزرگسالی رفتارهای ناهنجاری چون رانندگی با سرعت بیش از اندازه، رفتارهای جنسی مخاطره آمیز، ولخرجی، زد و خورد، یا رفتارهای دیگری که زندگی فرد را به خطر می اندازد از خود نشان می دهند. این گونه رفتار ها بیانگر آسیب های درونی است که فرد از آنها رنج می برد.
١٢. عدم ارتباط عاطفی: جوانی که در یک خانواده معتاد بزرگ شده است نمی تواند بین مسائل و اتفاقات رابطه منطقی برقرار کند و همیشه حالتی آشفته و بهم ریخته دارد. همین آشفتگی درونی باعث می شود تا در زمینه های مختلف از عشق و دوستی گرفته تا خشم و نفرت رفتارهای افراطی و شدیدی از خود نشان دهد.
١٣. احساس گناه: زمانی که دانش آموزان خانواده های معتاد بزرگ می شوند، از اینکه برای نجات خود، والدینشان را ترک کرده و خانه را رها کرده اند به نوعی احساس گناه می کنند.
١٤. مکانیزم های دفاعی: دوری کردن از دیگر اعضای خانواده، انکار کردن، سرکوب احساسات ، کوچک جلوه دادن مسائل، منطقی نبودن، وانمود کردن، و ایجاد شخصیتی نفوذ ناپذیر از جمله مکانیزم های دفاعی فرزندانی است که پدر یا مادر آنها معتاد بوده اند.
١٥. تکرار نمایش زندگی: از آنجا که فرزندان بالغ خانواده های معتاد هرگز قادر نیستند تا مشکلات دوران دانش آموزی خود را حل کنند، برای حل کردن برخی از مشکلاتی که در زندگی خود با آنها روبرو می شوند نیز به طور غیر ارادی همان الگوهایی را انتخاب می کنند که والدین معتادشان انتخاب کرده بودند و همان راهی را در پیش می گیرندکه پدر یا مادر معتادشان در پیش گرفته بودند.
١٦. مشکلات ارتباطی: ناتوانی در تعادل و توازن رفتاری، تمایل به فعالیت شدید یا بی تحرکی، رفیق بازی افراطی یا گوشه گیری، داشتن اخلاق تند یا آرام، ناتوانی در اعتماد به دیگران یا اعتماد بیش از حد، ناتوانی از درک دوستی و محبت ابراز شده از سوی دیگران و یا محبت بیش از اندازه به دیگران همگی از جمله مشکلاتی هستند که این افراد در ارتباط با سایرین به آنها دچار می شوند.
١٧. مستعد به اعتیاد: زندگی کردن در کنار والدین معتاد باعث می شود تا فرزندان خانواده های معتاد خودشان نیز گرایش بیشتری به اعتیاد داشته باشند، چون برای کنار آمدن با زندگی آشفته و ناهنجاری ها خانوادگی، تنها متوسل شدن به اعتیاد را یاد گرفته اند.
نتیجه گیری
اگر ما به دانش آموزانی که اضطراب دارند و نمی توانند به خوبی از پس برنامه های درسی خویش برآیند به شیوه های ذکر شده در اقدام پژوهی مانند: تمرینات بیشتر زیرنظر والدین، دادن زمان کافی به دانش آموزان هنگام پاسخگویی و تمرین حل کردن وهمینطور استفاده از توان دانش آموزان قوی در یاددهی و پرسش و پاسخ و همچنین در صورت پیشرفت درسی ترغیب و تشویق ایشان صورت بگیرد، خیلی از مشکلات اینگونه دانش آموزان مخصوصاً اضطراب و استرس ایشان کم خواهد شد یا رفته رفته روند بهبودی حاصل می گردد و این امر باعث رشد همه جانبه در خود فرد و دیگر دانش آموزان خواهد شد.
پیشنهادات
۱ــ مدیران، معاونان، مربیان و معلمان مدارس با سعهً صدر بیشتری با این گونه دانش آموزان برخورد نمایند.
۲ــ برای کاهش هر چه بیشتر مشکل دانش آموزان در هر مقطع مخصوصاً در ابتدایی و راهنمایی از وجود کارشناسان و مشاوران استفاده گردد زیرا مشاور با ایجاد روابط عاطفی پایدار خواهد توانست بچه ها و نوجوانان را جهت ورود به مقاطع مختلف آماده و شیوهٔ برخورد با مسائل و مشکلات عاطفی و آموزشی را به آنها بیامو
منابع و مآخذ:
۱- وراپیفر، اصول کنترل استرس، ترجمه دکتر آرین ابوک، انتشارات نسل نواندیش تهران چاپ دوم سال ۱۳۸ گرد آورنده زهرا عبدی آموزش وپرورش تهرا ن منطقه ۱۲
2ــ خدایاری فرد محمد، مسائل نوجوانان و جوانان، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، تهران چاپ اول سال ۱۳۷۱
۳ــ ساده ئی علی، ۴۰ تجربهٔ تربیتی، انتشارات شلاک تهران چاپ اول سال ۱۳۹۰
۴ــ قمی فر محمد، روشهای هدایت رفتاری نوجوانان و جوانان انتشارات محیا تهران چاپ اول سال ۱۳۸۳
۵ــ کریس ال کلانیک، مقابله با مشکلات زندگی، ترجمه عزیزه افخم ابراهیمی ــ انتشارات علوم پزشکی ایران تهران نوبت اول سال ۱۳۸۲
باسمه تعالی
جمهوری اسلامی ایران
اداره کل آموزش و پرورش استان ….
اداره آموزش و پرورش شهرستان ….
عنوان اقدام پژوهی :
چگونه توانستم استرس و اضطراب را در دانش آموزم هستی که از اعتیاد پدر و مشاجرات والدین سرچشمه گرفته بود برطرف ساخته و سلامت روان را در او شکوفا سازم؟
نام و نام خانوادگی مولف اول/مجری اصلی :
پست سازمانی :
رشته تحصیلی :
آخرین مدرک تحصیلی :
دوره تحصیلی :
سمت فعلی : شماره پرسنلی :
25