تارا فایل

تحقیق ازدواج و طلاق از دیدگاه روانشناسی




بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

ازدواج و طلاق از دیدگاه روانشناسی

فهرست
مقدمه 4
اشتغال 4
نظام وظیفه 5
مسکن 5
توقعات 6
عوامل اجتماعى ـ فرهنگى ـ اقتصادى موثر در سن ازدواج 6
استقلال روانى اجتماعى و اقتصادى جوانان 6
عدم تضمین براى زندگى آینده 7
شهرنشینى 8
نتیجه 9
ادامه تحصیلات 13
سختگیرى در انتخاب و گزینش 13
تاثیر تجربه هاى تلخ و شکستهاى اطرفیان 13
تذکر و یادآورى 14
معناى رشد 17
تفاوتهاى سنى دختر و پسر در ازدواج 20
طبقه بندى عوامل 23
نقص جسمى 23
بارورى 23
عوامل روانى 24
تاثیرپذیرى جوانان 25
اهداف ازدواج 26
انتخاب همسر 26
ارتباط و آشنایى 27
تاثیر عوامل فرهنگ سنتى و غربى 28
نقش سواد 29
نقش اعتقادات مذهبى خانواده ها 29
تنظیم خانواده 30
ابعاد مختلف طلاق: 32
مراحل انتخاب همسر 33
چهار مرحله برای انتخاب همسر: 33
مشاوره پیش از ازدواج 33
مشاوره قبل از ازدواج 4 حالت دارد: 34
فرایند مشاوره قبل از ازدواج 34
سوالات خواستگاری 35
خانواده برای تو چقدر مهم دارد؟ 36
دوستی های قبل از ازدواج 39
آسیب های دوستی قبل ازدواج 40
وابستگی 40
افت تحصیلی یا رکود علمی 40
اضطراب، تشویش و احساس نگرانی 40
فقدان شناخت درست و واقع بینانه 40
ایجاد جو بدبینی در زندگی مشترک 41
ایجاد مشکلات روحی 41
آسیب های اقتصادی 41
در خطر بودن آبرو 41
منابع 41

مقدمه
ازجمله عوامل موثر بر سن ازدواج تغییر اهداف ازدواج مى باشد. در گذشته فرد به هنگام ازدواج بیشتر پایبند ملاحظات اقتصادى و اجتماعى بود ولى امروزه, علیرغم توجه روزافزون به اینگونه موارد, بیشتر طالب همسرى است که با او هماهنگى فکرى و روحى داشته باشد و از نظر امور ذهنى و معنوى با وى همسانى داشته باشد. این مساله در انتخاب همسر اثر گذاشته و انتخاب را مشکلتر و درنتیجه سن ازدواج را عقب تر مى برد.
انتخاب همسر
از طرف دیگر مساله انتخاب همسر و تضاد بین طرز فکر و اندیشه دو نسل ایجاد مشکل کرده و بر سن ازدواج اثر گذاشته است. انتخاب همسر به طریقه سنتى و توسط پدر و مادر ازجمله مشکلاتى است که جوانان در راه ازدواج خود از آن یاد مى کنند. در گذشته خانواده ها فکر مى کردند که جوانان براى همسرگزینى صلاحیت لازم را ندارند و بیشتر تابع احساسات اند و به همین جهت حق انتخاب همسر براى فرزندانشان را از آن خود مى دانستند. اکنون عوامل مختلف ازجمله رشد فکرى و معنوى جوانان به آنها استقلال فکرى و قدرت تصمیمگیرى داده است به نحوى که تدریجا حق همسرگزینى را که زمانى برعهده پدر و مادرشان بود خود به عهده گرفته اند.
امروزه دیگر انتخاب همسر مانند گذشته به آسانى انجام نمى گیرد. مرد و زن هردو مایلند که همسرى رفیق زندگى و موافق ذوق خود برگزینند(22) که از همه نظر با او همسویى داشته باشند. امروزه جوانان به مرور در جریان مرحله اول (همسریابى) فعالتر مى شوند. و به هنگام اتخاذ تصمیم نهایى که مستلزم ارزیابى و داورى است. کار والدین و بزرگترها آغاز مى شود. اما باید گفت سیر قهقرایى قدرت پدر و مادر هرگز به معناى آن نیست که آنها دیگر براى تحمیل خواست خود بر فرزندان کوششى معمول نمى دارند. به نظر کارلسون(23) تصویب و تایید ازدواج فرزندان توسط پدر و مادر, رضایت فرزندان از زندگى خود را تحت تاثیر مثبت قرار مى دهد. فرزندان اغلب مایلند انتخاب آنها همراه با تصویب والدینشان باشد
در مورد دختران مساله به صورت دیگرى است و به زعم آنان محدوده انتخاب براى آنها یکجانبه مى باشد. با وجود آنکه در اسلام خواستگارى دختر از پسر بلامانع است ولى نه تنها فرهنگ ما این موضوع را نمى پذیرد بلکه در سراسر جهان زنان پذیرفته اند که بگویند فلانى مرا خواستگارى کرده است. یعنى زن مى پذیرد که اگر وى به خواستگارى مردى برود علامت این است که حاضر به اعتراف به نقص خود شده است تا در کنار مردى آن را کامل کند درصورتى که شخصیت جلب مرد و حفظ نسل زن در برابر شخصیت تفوق طلبى مرد به معناى این است که زن را نقصى در این مساله نبوده و مى تواند یکجا موقر بماند و جلب کند و چون جلب کرد نسل داشته باشد. اما احساس تفوق طلبى نقص است و باید یکى را براى اثبات فائق بودن خواستگارى کرد(25). لذا دختران و خانواده هاى آنها اقدامى در این جهت به عمل نمىآورند و قدم پیش نمى گذارند به همین جهت دختران یکى از مشکلات ازدواج خود را نیافتن همسر ایدهآل مى نامند.
توجه به مسائل طبقاتى ازجمله عواملى است که در راه انتخاب همسر همواره موثر بوده و بر مشکلات موجود بر سر راه ازدواج جوانان مى افزاید. موقعیت طبقه اى جوانان عامل مهمى در انتخاب همسر است زیرا هر طبقه با خلق و خوى و آداب و عادات ویژه خود دنیاى خاصى را تشکیل مى دهد درنتیجه سازگارى بیشتر است. و والر(26) در گفتارى به نام زناشویى هاى درون گروهى تاکید مى کند که: ((مهمترین واقعه در امر همسرگزینى, گرایش آن به سوى وصلتهاى اجتماعا همسان است.)) و این بدان معناست که ما خواهان ازدواج در طبقه خویشیم.
امروزه مشکل اساسى در امر ازدواج براى اغلب طالبان آن بخصوص مردان به علت نوع خاص وظایف آنان که تامین مخارج زندگى است, مساله فقر و امکانات مادى است. غم تامین معاش و هزینه زندگى از مهم ترین نگرانى هاى جوانان در امر ازدواج مى باشد. جوانان اظهار مى دارند که ازدواج امرى فطرى است که اگر پیش نیازهاى آن فراهم باشد مشکلى به نام ازدواج نخواهیم داشت. امید به آینده از پیش نیازهاى ازدواج مى باشد و اگر امید به آینده با عواملى مانند مشکلات اقتصادى و اجتماعى تضعیف شود ازدواج هم مشکل مى شود(2). باتوجه به شرایط موجود اقتصادى که هزینه زندگى به شدت افزایش یافته, جوانانى که از درآمد کافى براى ادامه حداقل زندگى برخوردار نیستند کمتر به خود جرات مى دهند تن به ازدواج بدهند. همانطورى که قبلا هم ذکر شد بسیارى از جوانان به دلیل وجود چشم و هم چشمیهاى نادرست و آداب و سننى که هزینه هاى سنگین را موجب مى گردد, حتى مقدمات ازدواج را هم نمى توانند فراهم کنند. درنتیجه از فکر ازدواج نیز هراسانند و همین امر بر سن ازدواج آنها اثر مى گذارد.
اشتغال
بین سن ازدواج و شغل, هم در مورد زنان و هم در مورد مردان همبستگى مثبتى وجود دارد(3). یعنى با بالارفتن تخصص و امکانات شغلى سن ازدواج نیز بالا مى رود. وارد شدن زنان به بازار کار باعث دگرگونیهاى مختلف گردید که مى توان تغییر بعضى ملاکهاى تعیین کننده سن ازدواج و افزایش سن زنان در هنگام ازدواج را ازجمله آنها دانست(4). استقلال مادى و معنوى آنها, یکى از شاخصهاى تعیین سن ازدواج شده است.
بر مبناى داده هاى مربوط به سرشمارى سال 65 کشور, در جمعیت مردان شاغل, عمومیت ازدواج بیشتر از جمعیت زنان شاغل بوده است و به همین صورت زنان شاغل هرگز ازدواج نکرده (31/8درصد) نسبت قابل ملاحظه اى را در مقایسه با مردان ازدواج نکرده (20/4درصد) به خود اختصاص داده اند(5). ملاحظه مى شود که در بین زنان شاغل سن ازدواج نیز بالاتر است. زیرا از امکانات مادى و تخصصى بیشترى برخوردارند و براى کسب تخصص و بدست آوردن امکانات بهتر حرفه اى و همسر مناسب تر, بیشتر از زنان غیر شاغل درنگ مى کنند. دلیل دیگرى که مى توان ذکر کرد و مربوط به مردان مى شود این است که اغلب ترجیح مى دهند با زنان کم سن تر از خود ازدواج کنند و از ازدواج با زنان هم سن و سال خود پرهیز مى کنند.
بنا به دلایل متعددى که مربوط به وضعیت کشور مى باشد مانند: هزینه هاى زیاد, ایجاد اشتغال در بخشهاى صنعت و حتى کشاورزى, اختصاص یافتن بیش از سى درصد نیروى کار به بخش خدمات که محتاج به اندوخته اقتصادى است, عدم تناسب بین نیازهاى تخصصى جامعه با هجوم گسترده نوجوانان به آموزشهاى مقدماتى این تخصصها, عدم تناسب بین آموزش دبیرستانى و آموزش دانشگاهى به لحاظ کمى, طولانى شدن دوران آموزش حرفه اى و… امروزه جوانان دیرتر به بلوغ اقتصادى مى رسند(6). بلوغ اقتصادى بدون داشتن شغل مناسب امکان پذیر نیست و در جامعه کنونى ما به دلیل وجود تعارضهاى ساختارى در سیستم اجتماعىـ فرهنگى و به بیان دیگر تعارض در ارزشها از یک سو و تعارض در اهداف و وسایل از سوى دیگر, شرایط به گونه اى است که جوانان همه شغلها را نمى پذیرند و یا نمى توانند بپذیرند و فقط تعداد محدودى شغل است که همه طالب آن هستند و به علت نوع خاص وظایف و نقشهاى مردان در زندگى خانوادگى که وظیفه تامین مخارج و هزینه زندگى بر عهده مردان است نیافتن و یا نداشتن شغل مناسب براى پسران موجب تاخیر در بلوغ اقتصادى, در نتیجه تاخیر در سن ازدواج آنها و به تبع آن تاخیر در سن ازدواج دختران مى گردد.
نظام وظیفه
عامل دیگرى که در رابطه با سن ازدواج مى توان نام برد, خدمت نظام وظیفه براى پسران است که جهت رسیدن به بلوغ اجتماعى و حتى اقتصادى ملزم به گذراندن این دوره هستند, زیرا اولا جوانانى که تحصیلات دانشگاهى دارند قبل از گذراندن این دوره نمى توانند مدرک خود را دریافت کنند و دوم اینکه پسران براى یافتن هر شغلى و یا هرگونه کسب و کار باید خدمت سربازى را انجام داده باشند و برگه پایان خدمت یا معافیت ارائه دهند, در غیر این صورت نمى توانند شغل مناسبى دست و پا کنند و چنانچه قبلا بحث شد نداشتن شغل مناسب یکى از موانع عمده اقتصادى در راه ازدواج محسوب مى شود. معمولا خانواده دختران ترجیح مى دهند که خواستگار دخترشان قبل از ازدواج این دوره را گذرانده باشد تا دخترشان در طى این مدت بلاتکلیف و سرگردان نماند. با توجه به این عوامل و طولانى بودن مدت انجام خدمت نظام وظیفه ازدواج جوانان به تاخیر مى افتد.
مسکن
از مسائل مهم مادى که در سن ازدواج اثر مى گذارد مساله مسکن است. کمبود مسکن و گرانى اجاره بها مشکل اساسى اکثر افراد جامعه است. خصوصا کسانى که در ابتداى راه تشکیل زندگى مشترک هستند. زیرا خانواده جدید, نومکان است و جدا از بطن خانواده بزرگ سنتى به سر مى برد. در گذشته دختر و پسر که ازدواج مى کردند به خانه داماد منتقل شدند و از حمایت خانواده پدر سالار برخوردار بودند ولى امروزه وضع اقتصادى و تضاد بین عقاید نسلها ایجاب مى کند که زوج تازه, زندگى جداگانه اى ترتیب دهد. مساله مسکن که در گذشته مشکلى به شمار نمى رفت امروزه سدى فراراه زندگى زناشویى گذاشته است و در شهرهاى بزرگ صنعتى به قدرى حاد شده است که بعضى اوقات پسر و دختر جوان سالها به حالت نامزدى باقى مى مانند زیرا منزل خالى براى شروع زندگى دونفرى نمى یابند(7) و یا اینکه باتوجه به کمبود و گرانى مسکن تا مدتها به فکر ازدواج نمى افتند.
توقعات
توسعه اقتصادى جامعه عامل دیگرى است که باعث شده توقعات جوانان سیر صعودى بپیماید و بر سن ازدواج آنان اثر بگذارد(8). دامنه احتیاجات مردم با ظهور و گسترش جامعه مصرفى زیاد شده است و احتیاجات کاذب توقعات فراوان به وجود آورده است. هرچه میزان توقعات بالاتر مى رود, ازدواج دیرتر صورت مى پذیرد. توقعات بالا و یا احیانا توقعهاى بیجا و نادرست از قبیل اینکه همسر آینده باید داراى خانه شخصى و اتومبیل و وسایل رفاهى و غیره باشد یا صاحب فلان پست و عنوان و تحصیلات عالى و یا فلان قیافه باشد, موجب کاهش ازدواج بموقع جوانان مى گردد. همه این توقعات که از طرف جوانان یا خانواده ها عنوان مى گردند درصورتى که در سطح معمول و منطبق با واقعیتها نباشند مى توانند موجبات تاخیر در سن ازدواج جوانان را فراهم آورند. در مورد دختران, ردکردن خواستگاران به همین دلایل و انتظارات بیش از حد و آرمان گرایى غیر معقول موجب مى شود که فرصتهاى گرانبهایى را از دست بدهند. باتوجه به اینکه هرقدر بر سنین عمر افزوده مى شود به همان نسبت و شاید بیش از آن, از تعداد خواستگاران کاسته مى شود و درنتیجه سن ازدواج بالاتر مى رود. بنابراین افزایش مصرف زدگى و توجه به تجملات و توقعات بالا مانع بزرگى در راه ازدواج جوانان شده است خصوصا آنجا که پاى چشم و هم چشمى هم به میان مىآید و کار را دشوارتر مى کند.
عوامل اجتماعى ـ فرهنگى ـ اقتصادى موثر در سن ازدواج
استقلال روانى اجتماعى و اقتصادى جوانان
در گذشته چون خانواده گسترده بود مى توانست فرزندان را حتى پس از ازدواج نیز در آغوش خود بپذیرد و آنها را در کنار پدر و مادر جاى دهد و همه آنها را در زیر چتر حمایت خود گیرد. ولى اکنون, تغییر و تحولات حاصله در شهرها, وضع اقتصادى و تضاد بین عقاید نسلها, جمع خانوادگى را پراکنده کرده و با کاهش ابعاد خانواده به علل مختلف اقتصادى و فرهنگى, خانواده فرزندان ازدواج کرده خود را تحت حمایت خویش نمى گیرد و وظیفه تامین معاش را به عهده خود آنان مى گذارد. ضرورت کار در محلى دور از خانه پدرى, میل به استقلال و آزادى, اختلاف سلیقه و نگرش با پدر و مادر, تفاوت نحوه زندگى, تعارضى که در بین نسلها به وجود آمده و تفاهم آنها را در معرض تهدید جدى قرار داده و مسائلى از این دست, زندگى زن و شوهر را در درون خانواده گسترده پدر و مادرى دشوار کرده است. خانواده تازه تشکیل شده نمى خواهد شیوه زندگى خود را تابع طرز زندگى پدر و مادر ـ که با آن به کلى متفاوت است ـ نماید. در زندگى عادى, در تفریحات, در معاشرت حتى در نحوه لباس پوشیدن و آرایش و نوع غذا, بین دو نسل اختلاف سلیقه, فاحش است. درحالى که در گذشته در این موارد تفاوت فاحشى وجود نداشت(9).این شرایط ویژه موجب مى شود که زوجین هر روز در برابر مسائل زندگى خود ناچار به تصمیم گیرى باشند و متکى به خود و در چنین شرایطى افزایش مسوولیت فردى, غم تامین معاش و نگرانى جوان از چگونگى اداره خانواده از عواملى به شمار مى روند که عمومیت ازدواج را کاهش داده و لزوما بر سن ازدواج اثر مى گذارند.
عدم تضمین براى زندگى آینده
مساله دیگر در مورد ازدواج که منجر به تاخیر سن ازدواج مى گردد, مساله عدم تضمین کافى براى زندگى آینده است چه از نظر روحى و روانى و چه از نظر اجتماعى و اقتصادى. همین امر منجر به بروز عوامل دیگرى مى شود که به نوبه خود در سن ازدواج اثر مى گذارد. این مسائل بیشتر از جانب دختران و خانواده هاى آنان عنوان مى گردد. بدین ترتیب که دختران یکى از دلایل سختگیرى خود را عدم امنیت اجتماعى آینده عنوان مى کنند و اظهار مى دارند وقتى در جامعه اى فساد اخلاق بین جوانان رایج باشد و افراد اعتماد و اطمینان به شریک آینده زندگى را از دست بدهند پیداست که کمتر به دنبال ازدواج خواهند رفت. اگر بنا باشد جوان مجرد, زندگى را با فردى شروع کند که میل به فساد دارد, دیگر ازدواج براى او آرامش بخش نیست
همین طور شیوع بى بندوبارى نزد غرب زدگان و بى اعتنایى آنها نسبت به تعهدات زندگى زناشویى, سبب شد که بعضى خانواده هاى ایرانى, به انگیزه تثبیت آتیه دخترشان, مهریه هاى سنگین پیشنهاد کنند(11). این اطمینان براى یک دختر وجود ندارد که پس از ازدواج و سپرى شدن دوران طراوت و شادابى جوانى, همسرش زن دیگرى اختیار نکند و او در جامعه با فرزندان سرگردان نماند(12). بنا به همین دلایل و همین طور به دلیل اینکه در گذشته زن استقلال اجتماعى و اقتصادى نداشته و درنتیجه از طلاق بیمناک بوده, کم کم بعضى از اقشار اجتماعى براى اینکه حادثه طلاق دخترشان به حیثیت اجتماعى آنها لطمه نزند, مهریه هاى سنگین تقاضا کردند که هم مانعى در راه اقدام مرد به طلاق باشد و هم اینکه پشتوانه اى براى زندگى مستقل اقتصادى زن در صورت طلاق باشد(13). این اندیشه به مرور در جامعه جاى خود را باز کرد. افزایش مهریه به تبع خود سبب پیدایش عواملى شد که به نوبه خود بر مشکلات ازدواج افزوده و موجب گردید که بیشتر جوانان که تازه به راه زندگى فعال افتاده اند به فکر تشکیل خانواده نیفتند و درنتیجه سن ازدواج آنان بالا برود.
بنابر نظر کلودلوى اشتروس(14) که معتقد است اساسى ترین قاعده حیات اجتماعى تبادل است(15) و برپایه مبادله اى بودن روابط و همین طور بر مبناى اینکه مقدار مهریه با موقعیت اجتماعى و اقتصادى زن مناسبت دارد, سنگین شدن مهریه, موجب سنگین شدن جهیزیه نیز مى گردد و چون مقدار جهیزیه تقریبا نسبت ثابتى با مقدار نقدینگى (شیربها) که مرد مى پردازد دارد, درنتیجه موجب افزایش نقدینه (شیربها) نیز مى گردد. افزایش مقدار مهریه و نقدینه که مرد مى پردازد و سنگین شدن جهیزیه براى زن اقتضا دارد که کلیه مخارج عقد و عروسى متناسب با آنها بوده و هماهنگى در کلیه موارد وجود داشته باشد. لذا کلیه هدایا و لباس عروسى و خرید قبل از عروسى و محل برگزارى جشن و نوع پذیرایى و تعداد مدعوین نیز تحت تاثیر این هماهنگى قرار مى گیرد و نسبت به افزایش مهریه و نقدینه و جهیزیه کلیه مخارج بالا مى رود. جهیزیه سنگین اقتضا دارد که محل مسکونى زوجین نیز متناسب با جهیزیه باشد درنتیجه مخارج مسکن نیز بالا مى رود و همین طور هزینه هاى ماهانه زوج جوان. بنابراین افزایش مهریه موجب مى شود که مشکل اقتصادى بزرگى در سر راه ازدواج به وجود آید که به عنوان عامل اقتصادى مهمى بر سن ازدواج جوانان اثر مى گذارد زیرا جوان با وجود هرگونه صلاحیت, براى تهیه این مخارج گزاف باید براى مدت نامعلومى از ازدواج سرباز زده و در انتظار فراهم شدن این امکانات باشد.
شهرنشینى
شهرنشینى و آداب و رسوم خاص جوامع صنعتى و شهرى (شهرهاى بزرگ) بر سن ازدواج اثر مى گذارد. معمولا سن ازدواج در بین جوانان شهر و روستا به دلیل ویژگیهاى خاص جوامع شهرى و روستایى متفاوت بوده و در روستاها پایین تر است. در روستاها معمولا جوانان به شکل سنتى و با ادامه کار پدر (کسب و کار و کشاورزى) خیلى زود شغلى دست و پا مى کنند و فاصله زیادى بین بلوغ جنسى و بلوغ اقتصادى آنها به وجود نمىآید. ولى در شهرها در اثر تمدن صنعتى, بین بلوغ جنسى و رشد اقتصادى جوانان فاصله افتاده است(16). همین امر از جمله عواملى شده که موجب تاخیر سن ازدواج گردیده است.
همچنین ویژگیهاى خاص جوامع شهرى مانند: دسترسى به تفریحات بسیار متنوع و سرگرمیهاى گوناگون, برخوردارى از امکانات رفاهى, آموزشى و امکانات دیگرى که بخصوص در شهرها در اختیار افراد قرار دارد و نیز نوع فرهنگ حاکم بر مناطق شهرى که با فرهنگ حاکم بر مناطق روستایى متفاوت است, بر سن ازدواج اثرگذار هستند.
در همین رابطه مهاجرت بعضى روستاییان به شهرها, بخصوص درمیان جوانان که تحت تاثیر عوامل مختلف, مخصوصا عدم امکان اشتغال در روستاها, صورت مى پذیرد بر سن ازدواج اثر مى گذارد. به دلیل اینکه اولا این گونه افراد در شهرها با تنگدستى در محله هاى فقیرنشین زیست مى کنند و نمى توانند شغل مناسبى دست و پا کنند, یا به مشاغل کاذب روى مىآورند و یا اینکه به کارهایى مى پردازند که درآمد کافى جهت تامین مخارج زندگى ندارد. علاوه بر آن مساله مسکن هم بر مشکلاتشان مى افزاید زیرا تا زمانى که در روستا باشند از لحاظ مسکن چندان تحت فشار قرار نمى گیرند ولى در شهرها اینطور نیست, بنابراین تحت تاثیر فشارهاى شدید اقتصادى قرار مى گیرند و دوم اینکه بر اثر شهرنشینى طرز تفکر و رفتار آنها نیز تغییر مى کند و ارزشهایشان دچار دگرگونى و تعارض مى گردد. به این ترتیب, مساله مهاجرت برخى از جوانان روستایى به شهرها علاوه بر اینکه بر سن ازدواج خود آنها اثر مى گذارد بلکه با افزایش شهرنشینى مشکلات بیشترى براى ساکنان شهرها نیز به بار مىآید و به تبع آن بر مشکلات ازدواج جوانان افزوده شده و بر سن ازدواج آنها اثر مى گذارد.
نتیجه
چنانچه برترراند راسل مى نویسد: در دنیاى امروز, ضرورتها و مشکلات اجتماعى, اقتصادى, برخلاف تدبیر و میل ما ازدواج جوانان را به تاخیر افکنده است; به همین جهت جوانان امروزى مدتى طولانى را در فاصله میان بلوغ و ازدواج که بخشى بسیار حساس و دوران نمو جنسى و طغیان غریزه و صعوبت مقاومت در برابر هوا و هوس و ظاهر فریبنده زندگى است, ناگزیرند به هر صورت بگذرانند. ما نمى بایست این بخش حساس را از حساب عمر و یا نظام اجتماعى بشرى ساقط کنیم و اگر ما بخواهیم حسابى براى این بخش طولانى و حساس عمر باز نکنیم و فکرى در این باره ننماییم, نتیجه آن شیوع فساد و بى اعتنایى نسبت به بهداشت نسل, اخلاق و اصول در میان مردان و زنان اجتماع خواهد بود
اکنون این فاصله در جامعه ما با توجه به عواملى که برشمردیم و اغلب در جهت افزایش سن ازدواج مى باشد روز به روز بیشتر مى شود بطورى که شاخص حداکثر سن ازدواج براى دختران در فاصله سالهاى 65 تا 69 از 16سالگى به 19سالگى رسیده است(18) و ممکن است این روند به همین صورت ادامه پیدا کند. هرچند وجود بعضى عوامل اجتناب ناپذیر است ولى بیشتر آنها را مى توان از بین برد و یا کاهش داد. نسبت به فاصله اى که ایجاد شده نباید بى تفاوت بود. جوانان در این فاصله چه باید بکنند؟ چه کسى به فکر آنها است؟ چه راهى در پیش روى دارند؟ ازدواج موقت که یک راه حل قابل توجه است در فرهنگ کشور ما به گونه اى درست توجیه نشد و تثبیت نیافته است. پس باید فاصله را کم کرد و مشکلات را از بین برد. طبق گفته ویل دورانت اگر راهى پیدا شود که ازدواج در سالهاى طبیعى انجام گیرد فحشا و امراض خطرناک و تنهایى بى ثمر و عزلت ناپسند و انحرافات که زندگى معاصر را لکه دار کرده است تا نصف تقلیل خواهد یافت(19).
مردان و زنانى که بنا به دلایلى نتوانند ازدواج کنند و یا فاصله بین بلوغ جنسى و اقتصادى ـ اجتماعى آنها بنا به دلائلى که برشمردیم زیاد شود به ناچار در مورد غریزه جنسى, یکى از دو راه را در پیش مى گیرند: افراد عفیف (گروه اول) تمایل طبیعى خود را پس زده و غریزه را سرکوب مى نمایند که احتمالا نتیجه اى جز ابتلا به عوارض نامطلوب نخواهد داشت. به عنوان نمونه اگر بخواهیم از عوارض نامطلوب جسمى نام ببریم مى توانیم از تحقیقات دکتر ژان پاول عضو انجمن تحقیقات سرطان مرکز پزشکى ملکه الیزابت بیرمنگام استفاده کنیم. طبق این تحقیقات نتیجه جالبى به دست آمده است و نشان مى دهد زنان میانسال مجرد نسبت به زنان همسن خود که شوهر دارند در دهه 1960 ـ 1970 (1339 ـ 1349) بیشتر مبتلا به سرطان کولون شده اند(20). گروه دوم, راه انحراف و اعمال منافى عفت را دنبال مى کنند. به طورى که آمار نشان مى دهد در سال 63 در حدود 36هزار مورد جرایم قتل و ضرب و جرح در شعب شهربانى به ثبت رسیده است که بسیارى از این موارد در اثر تخلفات جنسى حاد عارض شده است و در همان سال طبق آمار شهربانى جمهورى اسلامى ایران, بیش از 3060 مورد جرایم جنسى تنها در مراکز تابعه این ارگان انتظامى به ثبت رسیده است. از این تعداد 770 مورد مربوط به دختران و پسران زیر 18سال و حدود 1800 مورد مربوط به دختران و پسران 19 تا 20ساله است و باز برطبق همین آمار, طى شش ماه, 1800 پرونده مربوط به متهمین منافى عفت که محکومیت آنان مادون حد بوده است به دادسراى مبارزه با منکرات ارجاع شده است. بیشترین پرونده هاى منافى عفت مربوط به روابط نامشروع دختران و پسران جوان مجرد است(21). هیچ جاى تردید نیست این آمار مربوط به مواردى است که به صورت علنى بوده و انحرافهاى پنهانى کمتر از اینها نیست که آمارش بنا به دلایلى که بیشتر جنبه حفظ آبرو دارد در هیچ کجا ثبت نمى شود.
علاوه بر این مواردى که ذکر شد از نظر روانشناسان عدم پاسخگویى صحیح به احتیاجات دوران نوجوانى و جوانى, موجب نابسامانى روحى در سرنوشت آینده افراد خواهد شد. اگر ما نتوانیم به نیازهاى طبیعى و فطرى جوانان پاسخ صحیح دهیم, دیگران اقدام مى کنند و به روشهاى غلط خلا موجود را پر مى کنند چون جوانان نیز طالب آن هستند که از طرق مختلف در جهت رفع نیازهاى خود اقدام نمایند. به هر حال هیچ یک از نیازها بدون پاسخ نخواهد ماند اما هرچه حلقه فشار بر این احتیاجات تنگ تر شود پاسخها به همان مقدار از هنجارها فاصله مى گیرند(22). علاوه بر این به اعتقاد آگاهان و صاحب نظران مسایل اجتماعى, گروه سنى نوجوان و جوان, آسیب پذیرترین گروه هاى سنى مى باشند که بیشترین آمار مربوط به تخلفات و انحرافات را در اکثر کشورها, به خود اختصاص مى دهند و بیشترین جرایم را جوانانى مرتکب مى شوند که جذب جامعه نشده و یا نقش اجتماعى خاصى به عهده آن واگذار نشده باشد. در جامعه اى که مساله ازدواج در آن با مشکل روبه رو مى شود, یعنى جوانان به دلایل مختلف که برشمردیم قادر به ازدواج نباشند و از آن روىگردان شوند, این چنین جامعه اى زمینه هاى مستعد و مساعدى براى فساد خواهد داشت و همینطور زمینه مساعدى جهت پذیرش جنبه هاى پوچ و مبتذل فرهنگ غرب. هرگاه جوانان ما در زمینه هاى مختلف اقتصادى, فرهنگى و اجتماعى و دیگر موارد مورد کم توجهى قرار گیرند دامنه هاى گرایش آنان به سوى فرهنگ غرب گسترده تر مى شود. وقتى نیازهاى فطرى جوان تامین نگردد این خلا روزنه ورود فرهنگ و اندیشه غرب خواهد شد. جوانى که در معرض فشارهاى طبیعى و نیازهاى تامین نشده قرار مى گیرد زودتر طعمه هجوم فرهنگ غرب مى شود. سرگردانى, بلاتکلیفى, شک ها, تردیدها, سوالهاى پاسخ داده نشده, غرایز سرکوب شده همه دست به دست هم مى دهند و منجر به بى سروسامانى فکرى و درونى جوان مى شوند. در این حالت جوان آماده است که هرگونه سیستم فکرى, حتى غیر واقعى و مبتذل ترین نوع آن را که پانکیسم, هیپیسم, نیهیلیسم باشد به راحتى قبول کند و از آن دفاع نماید چه برسد به مکتبهایى دیگر که برخى, ظاهرى موجه و علمى نیز به خود داده اند
در اینجا دیگر صحبت از تهاجم فرهنگ غرب معنایى ندارد. وقتى ما نسبت به آینده فرزندان خود بى اعتنا هستیم و درواقع آنها را به حال خود رها کرده ایم و جز پرداختن به جنبه هاى ظاهرى امر, کارى صورت نداده ایم چگونه مى توانیم انتظار داشته باشیم که جوانان به سوى فرهنگ پرجاذبه و ظاهر فریب غرب جذب نگردند. جوان را باید از درون تجهیز کرد تا خودش, خودش را کنترل کند نه فقط از طریق کنترل وسایل اطراف و اعمال فشار, که در این صورت هر تغییرى جنبه ظاهرى دارد و اثر منفى آن بیشتر از جنبه هاى مثبت مى باشد.
خوب مى دانیم که هدف استکبار, بیشتر, جوانها و راه نفوذ آنها هم جوانان هستند. آیا ما راههاى نفوذ را بسته ایم؟ آیا جوانان خود را مجهز کرده ایم؟ آیا به آنها هدف داده ایم؟ آیا نیازهاى آنها را تامین کرده ایم؟ جوانان ما حتى در راه رفع ساده ترین و طبیعى ترین نیاز خود بلاتکلیف هستند.
جوانان باید ارضا شوند و باید آنان را در مقابل مسائلى مانند شهوت, غرور و غیره باور کنیم. وقتى جوان احساس کرد در جامعه اش مورد اعتنا نیست خودبه خود منحرف مى شود(24). دیگر نیازى به تهاجم نیست. هرچه ما به جوانان بیشتر بها دهیم یقینا آنها را در مقابل بسیارى از تهاجمات فرهنگى مصون ساخته ایم. سخن را با گفتارى از آرنولد توین بى مورخ به اتمام مى رسانیم: هر فرهنگى در مقابل هجوم زاده مى شود, زندگى مى کند و مى میرد. تمدنهاى ابتدایى در مقابل هجوم طبیعت قرار داشته اند و پاسخ بشر در مقابل آنها ایجاد تمدنهاى اولیه بوده است. ولى هجومهاى بعدى, انسانى بوده و بشر مى بایست پاسخهاى تازه ترى بیابد و اگر فرهنگى, پاسخهاى کهنه به هجوم جدید بدهد ارزشهایش به مخاطره مى افتد. ما فقط به فرهنگ دفاع کردن مى پردازیم و عموما نفى و طرد مى کنیم و الگوهایى که به جوانانمان معرفى مى کنیم بیشتر جنبه غیر عملى و اسطوره اى دارند
یکى از موضوعاتى که کم و بیش در جامعه و در باره امر ازدواج مطرح مى باشد, مساله گریز از ازدواج و تاخیر در آن و بالتبع بالا رفتن سن ازدواج است. حتى گاه مشاهده مى شود که افرادى داراى حساسیتهاى افراطى خاصى هستند و یا به دلایل گوناگون پس از گذشت سالها از سنین جوانى همچنان در حال تجرد به سر مى برند. براى ریشه یابى این موضوع و در پاسخ به این سوال ناچاریم در دو بخش بحث کنیم:
بخش اول: علت گریز پسران و دختران مجرد از ازدواج.
بخش دوم: علت گریز از ازدواج مجدد در مورد زنان بیوه.
بخش اول
اگر چه تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده با سرشت آدمى عجین است, اما عواملى این تمایل را سرکوب و یا موجب تاخیر آن مى شوند. در یک بررسى کوتاه به چند علت مى توان اشاره کرد:
فقر و تهیدستى
بهانه ادامه تحصیلات
سختگیرى در انتخاب و گزینش
تاثیر تجربه هاى تلخ و شکستهاى اطرافیان
فقر و تنگدستى
هر جوانى طبعا میل دارد که ازدواج کند, اما بسیارى از جوانان بخاطر مخارج سنگین عقد و عروسى و تهیه لوازم زندگى و مسکن, از ازدواج بموقع خوددارى کرده و بهترین اوقات جوانى را در حال تجرد به سر مى برند.
گرچه فقر و تهیدستى امرى دردناک است و مى تواند از ازدواج بموقع جلوگیرى کند, لکن همه افراد در این امر یکسان نیستند. بعضى افراد واقعا فقیرند و یا توانایى انجام هر کارى را ندارند و درآمدشان ناچیز است. طبعا نمى توان از اینگونه افراد توقع داشت که حتما در اولین فرصت ازدواج کنند. اما به چنین پسران و دخترانى توصیه مى شود که با حفظ عفت, تقوا و حجاب و کور کردن زمینه هاى نفوذ شیطان در ذهن خود, از خدا بخواهند تا مقدمات ازدواج آنها را فراهم کند و با تکیه بر همت و نیروى خود بکوشند که نیازهاى خود را بقدر کفاف خود تامین کند. مبناى زندگى بر سادگى و قناعت بگذارند تا تشکیل خانواده آسان تر شود و اگر انسان با اراده و زحمتکش باشد خداوند وعده داده است که پس از ازدواج, آنها را از فضل خود توانگر و بى نیاز خواهد ساخت و به خاطر فقر نباید ازدواج را بى جهت به تعویق انداخت. اما چنین نیست که همه افرادى که دیر ازدواج مى کنند, واقعا قدرت بر ازدواج و تمکن مالى نداشته باشند, بلکه توقعات و بلندپروازیهاى بى جا و برخى تجملات دست و پا گیر, ازدواج را این چنین دشوار کرده است.
جوان فکر مى کند براى ازدواج باید منزل شخصى و مستقل داشته باشد و بعد از ازدواج, خودش و خانواده اش در کمال رفاه و آسایش زندگى کنند و چون در آغاز جوانى از چنین امکاناتى برخوردار نیست, تاخیر ازدواج را ترجیح مى دهد.
قناعت و ساده زیستن و بموقع ازدواج کردن, هیچ گونه عوارض بدى ندارد, در صورتى که تاخیر ازدواج غالبا از آثار سو جسمانى و روانى و حتى دینى و اخلاقى خالى نیست و عواقب ناگوارى به دنبال خواهد داشت.
همان گونه که انسان به هنگام گرسنگى, هر غذایى را که پیدا کرد, مى خورد و هیچ گاه به بهانه عدم وجود میز و سفره کامل, از غذا خوردن امتناع نمى کند, ازدواج نیز یک نیاز طبیعى است که به موقع و به دور از تشریفات زاید, باید تامین گردد.
ادامه تحصیلات
جوانانى که به بهانه ادامه تحصیلات, تن به ازدواج نمى دهند, تحت فشارهاى غریزه جنسى و روحى قرار مى گیرند و فشار جنسى واقعیتى است که به این بهانه ها نمى توان آن را خاموش ساخت; اگر از طریق مشروع – ولو موقت – ارضا نشد, بیم آن مى رود که از طریق غیر مجاز خود را آشکار سازد و جوان را به مفاسد اخلاقى, عصبانیت, سرکشى و بیماریهاى جسمى و روحى مبتلا سازد.
دختر و پسرى که خواهان ادامه تحصیل هستند, مى توانند با هم توافق کنند در پى ازدواج زندگى را ساده بگیرند و تا پایان تحصیلات نیز از بچه دار شدن خوددارى نمایند. تا از این طریق خود را از خطر آلودگى به گناه حفظ کنند و در صورت نیاز قطعا این روش بهتر از آن ناآرامیهاى روحى و معاشرتهاى آمیخته به گناه و انحراف است.
براى این منظور باید کار فرهنگى کرد. انتظار مى رود که مسوولان کشور و دانشگاهها با تامین نیازهاى اقتصادى و مسکن و نیز پدران و مادران با حذف توقعات بى جا و بعضى آداب و رسوم غلط, جوانان را در این مهم یارى دهند.
سختگیرى در انتخاب و گزینش
بعضى جوانان براى همسران آینده خود معیارهایى را تراشیده و ملاکهایى را ردیف مى کنند که یا اصلا به آنها نخواهند رسید و یا اینکه با تاخیر بیش از حد به آن نایل خواهند شد.
اینگونه افراد بر فرض اینکه به مرادشان برسند, به جهت بلندپروازیهاى بى مورد خود, باز راضى و قانع نخواهند شد.
براى فرار از این وسواس, مناسب است هر جوان فقط به دو شرط ((دیندارى)) و ((اخلاق)) همسرش بیندیشد و در مورد شرایط دیگر که نقش اساسى در صفاى زندگى ندارند, پافشارى نکند.
تاثیر تجربه هاى تلخ و شکستهاى اطرفیان
در یک تقسیم بندى ابتدایى مى توان خصوصیات اخلاقى والدین را به صورتهاى زیر ترسیم کرد:
اول: پدر, تندخو و مستبدمادر, مهربان و آرام
دوم: پدر, مهربان و آرام مادر, تندخو و خشن
سوم: پدر, تندخو و خشن مادر, تندخو و خشن
چهارم: پدر, مهربان و آرام مادر, مهربان و آرام
در خانواده نوع اول دختر ممکن است خود را با مادر منطبق کند و از نظر رفتار مادرى مشکلى نداشته باشد; ولى به خاطر مشاهده بدخلقى پدر, تصویر نادرستى از مردان پیدا مى کند و همه مردان را مانند پدر خود مى پندارد و در انتخاب همسر و زندگى بعدى خود دچار مشکل و وسواس خواهد شد و به آسانى به هر خواستگارى جواب مثبت نخواهد داد.
در خانواده نوع دوم, پسر با مشاهده رفتار ناصحیح مادر, همه زنان و دختران را مانند مادر خود مى پندارد. مادرى که به امور داخل خانه بى اهمیت است و نسبت به تربیت فرزندان کوتاهى مى کند و با شوهرش تندخو و خشن است, سبب مى شود تا پسرش در گزینش همسر وسواس به خرج دهد.
در خانواده نوع سوم, هم پسر و هم دختر که در کانون پر از نزاع و مشاجره بزرگ شده اند و برخوردهاى تند پدر و مادر را مشاهده کرده اند, قادر به انتخاب همسر در موقع لازم نخواهند بود, چون صفاى زندگى و مهر و محبت را لمس نکرده اند و اگرچه نیاز به همسر آنها را تحت فشار قرار داده است, اما شیوه برخورد والدین با یکدیگر, آنها را گرفتار دلهره و اضطراب کرده و موجب تاخیر در ازدواجشان مى شود. علاوه بر اینها, دختران و پسران فرارى از خانه, بیشتر محصول این نوع خانواده ها و نتیجه این گونه برخوردها و تربیتهاى خانوادگى هستند.
از طرف دیگر مشاهده مى شود بعضى دختران و پسران ازدواجشان ـ به هر علتى ـ ناموفق است. طلاق و یا مشاجره دائمى آنها, خواهران و برادرانشان را وادار مى کند تا با کندى و تاخیر تن به ازدواج دهند. آنها نگران آینده خود هستند و از اینکه همسر آینده سازگار است یا ناسازگار, خوش نام است یا بدنام, متدین است یا بى دین, اطمینان ندارند و همیشه زندگى پرمخاطره و پرمخمصه خواهر یا برادر شکست خورده خود را به ذهن مىآورند و مى گویند: ((او که ازدواج کرد چه نفعى برد؟)) غافل از اینکه مشکل زندگى او شاید در زندگى آنها نباشد و آنان بتوانند مانع بروز چنین مشکلاتى شوند.
ویل دورانت درباره اوضاع غرب مى نویسد:
((تاخیر ازدواج, شهرهاى ما را پر از مردان و زنانى کرده است که تنوع در تحریکات شهوانى را بر وظایف پدرى و مادرى و خانه دارى ترجیح مى دهند. مشتریان کلوپهاى شبانه غالبا از این دسته اند… . منشا تغییرات اخلاقى ما همان تاخیر ازدواج در اجتماعات کنونى است. اما اگر بخواهیم محل مشخصى را نیز ذکر کنیم, پدران و مادران, بیشتر از فرزندان در این باره گناهکارند.))
تذکر و یادآورى
هماهنگى بین دختر و اولیا او در امر ازدواج یکى از رموز موفقیت زندگى آینده اوست. اگر پدر و مادر در مورد ملاکهاى ضرورى در یک همسر, با دخترشان تفاهم و توافق کنند, راحت تر مى توانند به زندگى او سر و سامان دهند. دخترى که آمادگى ازدواج پیدا کرده طبعا در ذهن خود ملاکهایى را براى همسر آینده اش ترسیم مى کند; چه خوب است که پدر و مادر بطور مستقیم یا غیر مستقیم نظر فرزند خود را بدانند و به عنوان مثال اگر یکى از دختران همسایه یا فامیل در ازدواج شکست خورده و یا خواستگارانى برایش آمده و جواب رد داده است, مادر از او بپرسد که مگر یک شوهر خوب, باید چه شرایطى داشته باشد؟ چرا و به چه علت؟ و در صورت لزوم, او را هدایت و راهنمایى نمایند و ویژگیهایى را که مایه انس و الفت بین زن و شوهر مى شود, به او یادآورى کنند و در مقابل, خواسته هاى معقول او را هم بپذیرند.
آیا این درست است که پدر و مادر به دختر خود اجازه هیچ گونه اظهار نظر ندهند و او را وادار کنند تا موردى را که خودشان پسندیده اند, بپذیرد؟ آیا آنها مى توانند بدون رضایت و خواست دختر, بین او و داماد دلخواهشان, صفا و محبت ایجاد کنند؟ دخترى که در خلوت خانه, توان اظهار علاقه به این همسر را ندارد, چگونه مى تواند به وظایف همسرى خود عمل نماید؟ تعداد زیادى از ازدواجهایى که به طلاق کشیده مى شوند, ناشى از همان ناهماهنگى والدین و دختر است که او را در موقعیتى قرار داده اند که هیچ رغبتى به ازدواج خود نداشته است.
همانطور که مى دانیم بسیارى از زنان جوان و غیر جوان, شوهران خود را در اثر شهادت, فوت و یا طلاق از دست داده اند و در تنهایى و بى پناهى به سر مى برند. اینان, در بسیارى موارد احساس ناامنى روحى و خلا عاطفى دارند. نیاز مادى و مسائل اقتصادى همچون کابوسى در جلوى چشم برخى از آنها رفت و آمد مى کند. اینها انسانند و انسان داراى غریزه جنسى است که باید تامین شود. در مورد اینگونه زنان چه باید کرد؟ نیازهاى مادى و اقتصادى برخى آنان را چگونه باید تامین کرد؟ آیا باید مورد بى مهرى جامعه و اطرافیان باشند و یا اینکه باید برایشان چاره اى اندیشید؟ قبل از ورود به چون و چراى قضیه مناسب است به نامه خانمى توجه فرمایید:
((خانم جوانى هستم که دو فرزند دارم. شوهرم چند سال پیش در یک حادثه رانندگى فوت شده است. بعد از فوت همسرم به خاطر تربیت و رسیدگى به بچه هایم مى خواستم اصلا ازدواج نکنم تا اینکه اخیرا مردى به خواستگاریم آمده. وقتى از من جواب منفى شنید و دلیلم را براى او گفتم, گفت: حاضر است فرزندانم را به فرزندى خود قبول کند. او گفت: مى خواهم سرپرستى کودکان بى پدرى را برعهده بگیرم و در تعلیم و تربیت آنها کمک کنم… با شنیدن حرفهاى او حالا چندان مخالف ازدواج با او نیستم اما افکارم مانع ازدواجم مى شود… فکر مى کنم مردم سرزنشم خواهند کرد و براى من زشت است که دوباره ازدواج کنم. فکر مى کنم شوهرم ناراحت مى شود, چون واقعا شوهر بامحبتى بود… فکر مى کنم که پدر بزرگ و مادر بزرگ بچه هایم از من گله مند مى شوند که چرا بعد از پسرشان شخص دیگرى را به شوهرى پذیرفته ام و دیگر با من رفت و آمد نمى کنند…
اما از طرفى دیگر به داشتن شوهر بامحبتى که مرا درک کند, احساس نیاز مى کنم و مى ترسم که بدون شوهر به انحراف بیفتم… علاوه بر این مى بینم که دختر و پسرم هر کدام بزرگ مى شوند و ازدواج مى کنند و براى خود تشکیل زندگى مى دهند; آن وقت من مى مانم و پیرى و تنهایى و بى پناهى…))
با دقت در نامه این خواهر تیزبین, واقع بین و دوراندیش درمى یابیم که این, مشکل بسیارى از زنانى است که شوهر خود را به شکلى از دست داده اند. با تامل در زندگى و افکار اینگونه افراد مى توان دریافت که علت گریز آنها از ازدواج مجدد چند چیز است:
1 – ناراحت شدن روح شوهر از دست رفته.
2 – گلایه فامیل شوهر و حرف مردم.
3 – سرنوشت فرزندان.
آنچه مسلم است این است که روایاتى که تشویق به ازدواج کرده و از ترک آن مذمت مى کند, شامل این گروه از زنان نیز مى شود, زیرا اینها علاوه بر دارابودن غریزه جنسى, وجودى عاطفى داشته و نیازمند محبت و پشتوانه مى باشند. زن بخاطر نیاز روحى و اقتصادى خود, ناچار از داشتن پناهگاهى است و نیاز به آرامش روحى ـ ولو موقت ـ امرى غیر قابل اجتناب است.
چه بسا زنان ثروتمند و شوهر از دست داده اى باشند که بخاطر نیاز روحى و جنسى خود به گناه و انحراف افتاده و حیثیت خود و جامعه را لکه دار کرده اند. بنابراین موانع فوق و پندارهاى موهوم نمى توانند سبب ترک ازدواج براى این گروه از زنان و کور کردن یک نیاز روحى باشد; چون هر چه سن بالا رود, اگرچه نیاز جنسى افت مى کند, اما نیاز روحى افزایش مى یابد.
از اینکه بعضى مى گویند اگر ازدواج کنیم روح شوهرمان ناراحت مى شود, سخت در اشتباهند. چون عقد ازدواج آنها با همسرشان, پیمانى بود که با فوت او, گسسته شد و اکنون از نظر شرعى تعهدى در این خصوص بین آنها نیست و ثانیا اگر او در زمان حیاتش همسرش را دوست مى داشت و به آسایش و آرامش او همت داشت, بطور قطع بعد از فوتش هم به آرامش او مى اندیشد و از ازدواجى که مایه انس و راحتى وى شود, خشنود خواهد شد, همان گونه که از انحراف و فسادش دلگیر و ناراحت خواهد شد.
مانع دیگر گلایه و نارضایتى فامیل شوهر است. در حالى که بطور قطع سلامت روحى و اخلاقى زن, خواست آنان است. پدر و مادر بصیر و عاقل آن زمان که پسر خود را از دست مى دهند, باید به همسرش توصیه کنند که بعد از پایان عده اش اگر مورد مناسبى را پیدا کرد, حتما ازدواج کند و خود را از تنهایى نجات دهد. اگر دختر خودشان همسرش را از دست مى داد آیا حاضر بودند که مانع ازدواج او شوند؟
از طرف دیگر سرزنش مردم بى منطق و ناآشناى با اسلام و بى خبر از نیاز روحى یک زن همسر از دست داده, قابل اعتنا نیست. رضایت خدا و آرامش انسان بر همه چیز مقدم است.
فرزندانى که خود بزرگ شده و احیانا تشکیل خانواده داده اند. باید بدانند که جمله ((نمى توانیم کسى را جاى پدر یا مادر خود ببینیم)) جمله اى است احساسى و دور از تعقل و اندیشه.
بلوغ, یک پدیده طبیعى است که زمان آن در همه کس و همه جا یکسان نیست. از مطالعه حالات انسانها در نقاط مختلف جهان, این حقیقت به دست مىآید که معمولا دختران و پسرانى که در نقاط گرمسیر زندگى مى کنند و با شرایط رشد و نمو آن مناطق پرورش مى یابند, زودتر از جوانانى که در نقاط سردسیر زندگى مى کنند به حد بلوغ مى رسند.
مطالعه تاریخ زندگى اعراب در عربستان که یک منطقه گرم و سوزان مى باشد مى تواند شاهدى بر این واقعیت باشد.
البته براى استقلال در امر ازدواج, تنها رسیدن به سن بلوغ جنسى کافى نیست, بلکه علاوه بر آن, دختر و پسر باید ((رشید)) باشند, یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند تا اراده آنان در امر ازدواج, یک رکن اساسى به شمار آید.
معناى رشد
انسان همانند سایر موجودات زنده, پیوسته در حال تغییر است و این تغییر طبیعى و همگانى به صورت افزایش در قد, وزن و پیدایش عادتها و مهارتها و بطور کلى تغییر در رفتار در جنبه هاى اجتماعى, اقتصادى و عاطفى, به تدریج ظاهر مى شود و این همان چیزى است که در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى گیرد.
رشد, توانایى و قدرت فکرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمینى(ره) ((رشد)) را اینگونه معنا کرده اند:
رشد عبارت است از دقت و زیرکى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف کردن آن در مواردى که عقلا به کار مى برند
با این بیان مى توان رشد در دختران را اینگونه معنا کرد:
توان در اداره زندگى و تربیت فرزند و قبول مسوولیت مادرى و حسن روابط اجتماعى
بنابر این ممکن است کودکى به سن بلوغ رسیده باشد و نسبت به تکالیف عبادى مثل نماز و روزه, مسوول باشد, ولى توان انجام فعالیتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در این صورت چنین فردى ((بالغ)) هست ولى رشید نیست.
سن آماده شدن یک دختر براى ازدواج, بستگى به درک عقلى و بلوغ روانى او دارد; امکان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى کمتر قوه درک و مسوولیت پذیرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره کند و فرزندان خوبى تربیت کند اما, یک زن سى ساله از اداره خانه و درک مسوولیت بازماند. پس آنچه که در ازدواج مطرح است, آمادگى دختر و پسر است, خواه به سن قانونى!! رسیده باشند یا نرسیده باشند.
در قانون مدنى سابق, سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعیین کرده بودند و ازدواج پسران و دختران, قبل از این سن ـ مگر در موارد استثنایى ـ ممنوع بود.
عدم توجه به اوضاع جغرافیایى و منطقه اى, عادات و عرفیات و تحول وضع جوانان در دنیاى امروز, مشکلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى که روابط دختر و پسر آسانتر شده و با تغذیه بهتر و آموزش جدید و استفاده بیشتر و گسترده تر از وسایل ارتباط جمعى, نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فکرى و بلوغ جنسى مى رسند, بالا بردن سن ازدواج, به دشوارى قابل توجیه است.
((زمانى که در بریتانیا حداقل سن ازدواج پسر را بیست و یک سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزیرى را هیجده سال تصویب کرده بودند, مردم آن کشور اعتراض کردند که آیا مردى که مى تواند در سن هیجده سالگى نخست وزیر شود و مملکتى را اداره کند, براى ازدواج کردن باید سه سال صبر کند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند که بیشتر به شوخى شباهت دارد; آنها گفته بودند: ((گاهى اداره یک زن از اداره یک کشور مشکل تر است.
از طرف دیگر بالا بردن سن ازدواج و محدود کردن دختران و پسران جوان که گرفتار غریزه سرکش نیاز جنسى خود هستند, عاملى براى آلوده شدن آنها و شیوع فساد و فحشا در جامعه است. پسرى که قبل از هیجده یا بیست سالگى از دیدگاه قانون مجاز به تشکیل خانواده نباشد و دخترى که تحت فشار روحى و احساسى قرار گرفته و نتواند آزادانه ازدواج مشروع کند, باید منتظر پیامدهاى منفى و نامطلوب جنسى, روانى و اجتماعى آن بود.
خلاصه اینکه سن مناسب ازدواج, بلوغ جسمى و رشد فکرى است که اسلام حد بلوغ جسمى را بیان کرده ولى حد رشد فکرى را معین نکرده بلکه تشخیص آن را در اختیار خود دختر و پسر و اولیاى آنها قرار داده است.
طرفداران بالا بردن سن ازدواج مى گویند:
1 ـ پسران و دختران قبل از هیجده و پانزده سالگى صلاحیت تشکیل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسوولیتهاى سنگین خانوادگى را ندارند.
2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
3 ـ زنانى که از خانه شوهر فرار کرده و از آن متنفر مى شوند, اکثرا زنانى هستند که در سن کمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.
در پاسخ باید گفت: درست است که ازدواجهاى بى موقع و زودرس, یعنى ازدواجهایى که توام با رشد کافى جسمى و فکرى نبوده و با آمادگى کامل براى زناشویى صورت نگرفته باشد, چه بسا موجب خیانت, بى مهرى, اختلافات خانوادگى و انواع جرمها شود; ولى دختر و پسرى که رشد و آمادگى کافى پیدا کرده و از نظر جسمى و روحى آمادگى کامل براى زناشویى دارند, هیچ دلیلى نمى تواند مجوز بالا بردن سن ازدواج آنها باشد.
همین مساله نادرست بودن ازدواج زودرس و بروز بى مهرى و بى علاقگى در کلامى از امام(ع) مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. مردى به امام صادق(ع) یا امام موسى کاظم(ع) عرض کرد: ((ما فرزندان خود را در خردسالى همسر مى دهیم.)) حضرت فرمود: ((اگر در خردسالى ازدواج کنند به آسانى الفت نمى گیرند.))
سن مناسب ازدواج دختران در تعبیر رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) مى فرماید:
دختران باکره مانند میوه هاى روى درختانند اگر بموقع چیده نشوند, اشعه آفتاب آنها را فاسد مى کند و وزش باد آنها را پراکنده مى سازد; همچنین دختران وقتى به حد بلوغ رسیدند و مانند زنان, در خویشتن تمایل جنسى احساس کردند, دارویى جز ازدواج ندارند و اگر همسر نگیرند, از فساد ایمن نیستند, چرا که بشرند و بشر از خطا و لغزش مصون نیست.
در این حدیث, حضرت(ص) تشبیه بسیار لطیف و دقیقى فرموده است. همانطور که میوه نه در زمانى که کال و نارس است, باید چیده شود و نه زمانى که بپوسد و فاسد شود, دخترى که نتواند شوهر را درک کند و از وظایف همسردارى عاجز باشد و نتواند قبول مسوولیت کند, میوه کال و نارسى است که هنوز باید روى درخت (خانه پدر) بماند تا گذشت زمان او را رسیده و شیرین کند و باز اگر دخترى نشاط و طراوت جوانى را از دست بدهد و ازدواج نکند, در حقیقت همان میوه روى درخت مانده اى است که هر چه بیشتر بماند بر افسردگى و پژمردگیش افزوده مى شود.
((هفده ساله بودم. کاردانى, هنرمندى و مدیریت من زبانزد همه بود. پس از برگشتن از مدرسه و انجام تکالیف خود به کمک مادرم مى شتافتم … نزدیک به پایان دوره متوسطه بودم که خواستگارانى به منزل ما رفت و آمد مى کردند, اما همه آنها با یک پاسخ روبرو مى شدند: ((نه, دختر ما هنوز کم سن است, ما آمادگى نداریم و …)) چند سالى همینطور گذشت تا اینکه برادرم شهید شد, شهادت او آنچنان پدر و مادرم را داغدار کرد که از آینده من غافل شدند. سن من بالا رفته و اضطراب و افسردگیهایم افزایش یافته است, آینده ام نامعلوم است; اکنون که 27 سال دارم, کمتر کسى به خواستگاریم مىآید, احساس مى کنم که نیاز به پشتوانه روحى و همسرى دارم که به او محبت کنم و از او محبت ببینم … از شما مى خواهم به پدران و مادران سفارش کنید تا نیازهاى روحى ـ روانى فرزندانشان را دریابند و از سختگیریها و پندارهاى نادرست پرهیز کنند
تفاوتهاى سنى دختر و پسر در ازدواج
آیا بین تفاوت سنى زن و شوهر و موفقیت آنها در امور زندگى و زناشویى ارتباطى وجود دارد؟
از آنجا که زمان بلوغ دختر و پسر متفاوت است, رسیدن به سن آمادگى براى ازدواج نیز در آنها همزمان نخواهد بود. به علاوه چون پایان تمایل جنسى زن زودتر از مرد فرا مى رسد, به نظر مى رسد که با تفاوت سنى 5 تا 6 سال بین زن و مرد, مى توان مطمئن بود که سن یائسگى زن تا حدودى با فروکش کردن تمایلات جنسى مرد مصادف مى شود و ضریب موفقیت این زن و شوهر در امر همسردارى و حاکم کردن روح فداکارى و صفا بیشتر خواهد بود.
اگر تفاوت سنى زن و مرد زیاد باشد و سن مرد خیلى بیشتر از سن زن باشد, ممکن است با همسر خود همچون دخترش رفتار کند و همسر جوان هم چه بسا شوهرش را به جاى پدر خود بگیرد و در نتیجه رابطه بین آنها دوستانه و مودتآمیز نباشد. نقطه مقابل اینکه اگر سن زن خیلى بیشتر از مرد باشد, شاید در برخورد با همسر جوانتر از خودش, بیشتر نقش مادر یا پرستار را ایفا کند نه نقش یک همسر را و در هر دو صورت ناآشنایى و عدم پختگى یکى از آنها ممکن است دیگرى را بى حوصله کند و بى تفاوتى یکى مى تواند خشم و دلزدگى دیگرى را برانگیزد; زیرا بین این زن و شوهر, توازن و تعادل روحى و جنسى ضعیف است و قادر به درک نیازهاى یکدیگر نیستند.
عوامل موثر بر سن ازدواج)) عنوان تحقیقى است که خانم فاطمه برهانى به انجام رسانده است. این تحقیق که در دو قسمت تقدیم خوانندگان محترم خواهد شد آن دسته از عوامل جسمى ـ روانى, اجتماعى- فرهنگى, اجتماعى- اقتصادى و نیز اجتماعى- فرهنگى- اقتصادى که در ازدواج از نظر شرایط سنى تاثیر مى گذارد را مورد بررسى قرار مى دهد. آنچه در این قسمت مى خوانید شامل دو بخش نخست مى گردد. دو محور بعدى و نیز منابع تحقیق را در قسمت بعد خواهیم آورد. ان شا الله. لازم به یادآورى است این مقاله توسط مرکز پژوهشهاى بنیادى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تهیه شده است و در اختیار مجله قرار گرفته است.
ازدواج یکى از اساسى ترین و در عین حال حساسترین مراحل زندگى انسان به شمار مى رود. انسان بنابر سرشت و ماهیت وجودى خویش و وابستگى به غیر در پاسخ به نیازهاى درونى و بیرونى خود همواره از فردگرایى گریزان بوده است. حتى انسان بدوى نیز بى نیاز از زندگى مشترک(خانوادگى و گروهى) نبود. ازدواج اصلى ترین و عالى ترین نمود این پاسخ است و مظهرى از قانون گروه گرایى اوست.(1)
از دیدگاه جامعه شناسى, ازدواج یک قرارداد اجتماعى و ضامن بقاى نسل انسان است و آرامش و امنیت در یک جامعه, نتیجه ازدواج سالم و محیط آرام بخش خانواده است. از دید روانشناسى ازدواج یکى از بالاترین ترکیبات روانى را در بر دارد. از نظر پزشکى, بیشترین ضایعات انسانى و بیماریها, متوجه افراد مجرد است و سهم ازدواج در کاهش آن حائز اهمیت است. از نظر علماى اخلاق, ازدواج مى تواند از اشاعه فساد و فحشا و رفتارهاى ناپسندى که مى تواند پیامد مستقیم عنان گسیختگى غرایز جنسى باشد جلوگیرى کند و یکى از پایه هاى حفظ سلامت جامعه است. از دیدگاه اسلام, ازدواج ضمن دارا بودن همه ویژگیهاى لازم در حفظ روابط خانوادگى و اجتماعى و بقا نسل و جلوگیرى از انحرافهاى مختلف, عبادت به شمار مىآید و راهى است که به کمال انسان منتهى مى شود. ازدواج در اصلاح کجرویهاى اجتماعى, تضمین بهداشت روانى, کاهش زشت رفتاریهاى اخلاقى, نقش تعیین کننده و بس مهمى دارد.(2) در مورد ضرورت امر ازدواج و اهمیت آن هیچ جاى تردیدى نیست, در اسلام به مساله ازدواج خیلى اهمیت داده شده و براى آن مقررات خاصى تعیین شده است. ازدواج از نظر اسلام وسیله اى است که زن و شوهر در سایه آن با کمال آسایش و اطمینان به حقوق خود, در کنار یکدیگر زندگى مى کنند(3) و در دین سفارش اکید به این امر شده, بطورى که در میزان الحکمه آمده است: ((هنگامى که بنده اى ازدواج کرد نصف دینش کامل مى شود پس باید در نگهدارى نصف دیگرش تقواى خدا را پیشه کند. و همین طور, ((بنایى در اسلام محبوبتر و عزیزتر در نزد خداوند عزوجل از تزویج نیست.
از نقطه نظر اجتماعى بدون تردید ازدواج واجد ارزش است و از آن جمله آداب اجتماعى است که در تمام جوامع بشرى آن طور که تاریخ نشان مى دهد تا به امروز متداول بوده و این خود دلیلى بر اینکه یک سنت فطرى است مى باشد
آلن ژیرار(5) در اثرش ((گزینش همسر در فرانسه معاصر)) مى نویسد: ((در بین تمامى مراسم, آداب و حوادث اساسى حیات انسانى, ازدواج از اهمیتى بسزا برخوردار است: هم از نظرگاه فرد, هم از دیدگاه زیستى و هم از منظر اجتماعى, هیچ نهادىنیست که همانند آن جهانى و از نظر عنایت ثابت و پایدار باشد. از این رو هیچ نهادى همانند آن تحت تاثیر دگرگونیهاى اجتماعى قرار نمى گیرد.
قطع رشته حیات یا ایجاد سد و مانع در قبال پیدایش حیات و متوقف ساختن سیر و جریان آن در هر مرحله اى که باشد برخلاف اصول حیاتى و قراردادهاى اجتماعى است که شرایع نیز آن را مذموم شمرده و مرتکب را بزهکار دانسته اند. تجرد و ترک ازدواج عملا سیر طبیعى حیات را در مراحل اولیه و استفاده از مواهب خلقت را به ناصوابى ممنوع مى دارد. ازدواج مسوولیتها و وظایف خطیرى را بر زن و مرد تحمیل مى کند که تکفل این مسوولیتها مستلزم فعالیتهاى ذهنى بیشتر است و طبعا با استفاده از این فعالیتهاى ذهنى, قواى روانى و عقلانى تقویت و در پرتو نیرو و رشد حاصله, استفاده بیشترى در امور حیاتى شده است. مرد یا زن مجرد را انگیزه اى براى استفاده از چنین نیروى ذهنى و روانى نیست.
با وجود اینکه امروزه همزیستیهاى آزاد زن و مرد در کشورهاى صنعتى رو به ازدیاد است ولى همچنان ازدواج به علت تاکیدى که عرف و سنت و دین و قوانین رسمى بر آن دارند مبناى اکثر قریب به اتفاق همزیستیهاست بخصوص اگر میل به فرزند آوردن وجود داشته باشد. به طور قطع مى توان گفت, هیچ جامعه اى نمى تواند در برابر ازدواج – یا پدیده اى که توزیع ژن را در آن تحت تاثیر قرار مى دهد, و از دیدگاهى بقاى نسل و تطور کمى و کیفى آن بدان مربوط است بى توجه ماند.
با توجه به تمامى تعاریفى که ذکر شد و با عنایت به اینکه ازدواج پدیده اى است اجتماعى و کاملا همه جایى و عمومى و داراى اهمیت بسیار و با وجود ضرورت قطعى آن, در هیچ کجا تاکیدى در خصوص سن ازدواج به عمل نیامده, جز در دین و قانون که حدنصابى وجود دارد ولى عملا سنین ازدواج بسیار متفاوت مى باشد. درست است که سن ازدواج به طور طبیعى به یک سرى عوامل بستگى دارد, ولى این عوامل در جامعه ما تحت تاثیر تغییرات و تحولات و شرایط اجتماعى و اقتصادى و تغییر و تحول در ارزشها و هنجارها, به یکباره بسیار زیاد مى شوند و انجام این وظیفه خطیر را دچار اشکال ساخته, گاه به صورت معماى لاینحلى درآورده و ازدواج به موقع جوانان را به تاخیر انداخته یا اصولا منتفى مى کنند. باید توجه داشت براى هر انسان, مخصوصا زن, سالهاى خاصى موعد گزینش همسر به شمار مىآید چنانچه این سالها سپرى شوند, به همان نسبت نیز شانس زوجیت از دست مى رود و چه بسیار دچار ((تجرد قطعى)) گردد.
مى دانیم براى اینکه ازدواج صورت پذیرد جوانان (خصوصا پسران) باید به بلوغ اقتصادى و اجتماعى برسند تا بتوانند ازدواج کنند. با نگاهى به آمار میانگین سن ازدواج دختران, مشاهده مى شود که, در سالهاى اخیر این میانگین به تدریج افزایش یافته است. این واقعیت نشان مى دهد که امروزه جوانان دیرتر به بلوغ اقتصادى و اجتماعى مى رسند و فاصله میان بلوغ جنسى عاطفى و بلوغ اقتصادى و اجتماعى آنها روز به روز بیشتر مى شود. و در این فاصله جوانان بلاتکلیف و سرگردان هستند. توجه به این نکته و از بین بردن موانعى که فاصله را افزایش مى دهند از ضروریات است. زیرا در این دوره بلاتکلیفى جوان و به تبع آن جامعه در معرض خطر قرار دارد و به نظر مى رسد نادیده گرفتن عوارض جسمى و روحى و روانى این تاخیر اصلا به صلاح جامعه اسلامى نباشد.
در اینجا سعى داریم تا جایى که امکان دارد عوامل متعددى را که به نوعى بر سن ازدواج اثر مى گذارند و موجب افزایش فاصله و تزلزل در سن ازدواج جوانان مى گردند برشمرده و نشان دهیم.در این رابطه باید به این نکته توجه داشت که قشر جوان, قشر بزرگى از جامعه است که با اقشار دیگر در رابطه مى باشد و به عبارت دیگر چگونگى وضع آنها با چگونگى وضع دیگر افراد اجتماع رابطه مستقیم دارد و همینطور توجه به اینکه ما نمى توانیم به عامل سن در ازدواج به دید یک ضرورت مجرد و جدا از شخصیت فردى و امکانات اجتماعى و اقتصادى نگاه کنیم.
طبقه بندى عوامل
عوامل موثر بر سن ازدواج ارتباط نزدیکى با یکدیگر دارند و تداخل بین آنها اجتناب ناپذیر است ولى با وجود این در اینجا سعى مى کنیم عوامل مختلف را به 4 دسته طبقه بندى کنیم که عبارتند از:
1 ـ عوامل جسمى و روانى
2 ـ عوامل اجتماعى, فرهنگى
3 ـ عوامل اجتماعى ـ اقتصادى
4 ـ عوامل اجتماعى ـ اقتصادى ـ فرهنگى که هرکدام از این عوامل به نحوى بر سن ازدواج اثر مى گذارند و عمدتا موجب افزایش آن مى گردند.
الف: عوامل جسمى و روانى موثر در سن ازدواج
نقص جسمى
ازجمله عواملى که در سن ازدواج جوانان موثر است و موجب نوسان این متغیر مى گردد ویژگیهاى جسمى جوان است. در بعضى موارد وجود نقص جسمى یا معلولیتهاى مختلف مانعى در راه ازدواج جوانان است که حتى گاهى منجر به تجرد قطعى مى شود و یا در بعضى موارد موجب تاخیر در سن ازدواج مى گردد.
بارورى
سن مناسب براى داشتن فرزند نیز ازجمله عوامل عمده در تعیین زمان ازدواج مى باشد. مى دانیم که سن ازدواج از لحاظ بیولوژیک به ویژه تاثیرى که بر شرایط زایمان مادر و وضع بدن نوزاد مى گذارد مساله بسیار حساس و دقیقى است(10). مادران معمولا از 15 تا 44 سالگى قدرت بارورى دارند(11), ولى صاحبنظران فاصله سنى مشخصى مثلا 23 تا 28 سالگى را بهترین سن براى بارورى زن مى دانند. غالبا مشاهده مى شود که سنین خیلى پایین یا خیلى بالا عوارض نامطلوبى چه از نظر جسمى و روحى براى مادر و چه از نظر اجتماعى براى والدین به بار مىآورد.
عوامل روانى
وجود مشکلات روحى و روانى بسیار باعث مى شود که جوان نتواند به راحتى تصمیم به ازدواج بگیرد. تحقیقات نشان مى دهد, اکثر افرادى که حتى شرایط ازدواج برایشان فراهم است بر اثر اضطراب و ترسى که ناخودآگاه در وجود آنها نهفته است از ازدواج سرباز زده و بیشتر به نکات منفى و مساله شکست در ازدواج فکر مى کنند(12). جوان از عدم موفقیت در ازدواج مى ترسد. او نمى داند که انتخاب او صحیح بوده یا نه و با چه کسى مى خواهد یک عمر زندگى کند, آیا قادر به درک یکدیگر خواهند بود؟ آیا در آینده مشکلى با همسر خود نخواهد داشت؟ آیا خانواده ها با هم سازگارى و هم سوئى خواهند داشت؟ آیا در تربیت فرزندان دچار مشکلى نخواهند شد؟ تمامى این عوامل موجب مى شود که یک نوع ترس از ازدواج در بعضى افراد که شخصیت ویژه اى دارند به وجود آید که بیشتر در اثر عدم آگاهى و شناخت است.
ازجمله عوامل روانى دیگر که در رابطه, با سن ازدواج مى توان ذکر نمود افسردگى و تمایل به عزلت طلبى و گوشه گیرى است(13). افراد افسرده و عزلت طلب از دیدگاه روانشناسى از تیپ درونگرا هستند و از هرگونه معاشرت و مصاحبت و تماس و ارتباط با دیگران هراس داشته و پرهیز مى کنند که البته مى توان با درمان مناسب این حالت را از بین برد.
ب: عوامل اجتماعى, فرهنگى موثر در
سن ازدواج
آموزش و آگاهى
عامل دیگرى که در سن ازدواج موثر است, عدم آگاهى و آموزش لازم است, چه در مورد خانواده ها و چه در مورد خود جوانان.
ناآگاهى والدین از ضرورت ازدواج به موقع فرزندان ازجمله عواملى است که بعضا باعث بروز پاره اى بى تفاوتیها(14) مى گردد که بیشتر در خانواده هاى محروم و کم سواد دیده مى شود, و یا مانع تراشیهاى بى موردى را موجب مى شود که عملا بر مشکلات ازدواج جوانان مى افزاید. اکثر جوانان در این نکته متفق القول هستند که خانواده ها به طور جدى و از طریق تعلیم و آموزش از ازدواج صحبتى به میان نمىآورند و فقط با گوشزد کردن ازدواجهاى ناموفق و یا به رخ کشیدن ازدواجهاى موفق در باب مساله گهگاه سخنرانى مى کنند(15). پدران و مادران که عموما در اینگونه موارد آموزش ندیده اند طبعا نمى توانند راهنماى فرزندانشان باشند. هیچ یک از رسانه ها, برنامه هاى توجیهى در رابطه با ازدواج به موقع جوانان و نارسایى هاى موجود به علت تاخیر در ازدواج و حتى سختگیریهاى بى مورد خانواده ها و یا تشویق جوانان در مورد فوق ندارند. جوانان آموزش نمى بینند. پیش از ازدواج مسائل براى آنها شکافته نمى شود. در برنامه هاى درسى مطالب مناسبى براى تشریح زندگى خانوادگى گنجانده نمى شود و در سالهاى دبیرستان واقعیات زندگى را به جوانان آموزش نمى دهند تا در همان سالهاى جوانى آگاهیهاى لازم را کسب کنند و متوجه باشند که با کدام شخصیت بهتر مى توانند بیامیزند و کدام بعد منفى طرف مقابل را نمى توانند تحمل کنند تا بدین طریق بتوان از آرمانى سازى ازدواج جلوگیرى کرد
اکثر جوانان اظهار مى دارند که تنها مسائل مادى مورد توجه آنها نیست بلکه باید به مسائل روحى آنان نیز توجه شود. جوان چون خود را نمى شناسد و آموزشى به او داده نشده است لذا نمى داند چه مى خواهد. معیارهاى او معیارهایى است که از طرف جامعه یا خانواده به او القا شده است.
با توجه به اینکه ضرورت ازدواج به موقع براى جوانان و خانواده ها تشریح نشده و با توجه به عواقب این امر عدم آگاهى و آموزش لازم در اینگونه موارد از جمله عوامل موثرى است که در سن ازدواج جوانان اثر گذاشته و عمدتا موجب تاخیر آن مى گردند.
تاثیرپذیرى جوانان
از طرف دیگر تردیدى نیست که تجربه جوان از زندگى والدین و روابط زناشویى اقوام و اطرافیان, در نگرش او به مساله ازدواج موثر بوده و هرگونه بدبینى, در اقدام جوان به ازدواج(17), تاثیر خواهد داشت.درنتیجه در سن ازدواج موثر بوده و احتمالا موجب افزایش آن مى گردد. برگس وکوترل(18) ادعا مى کنند که سعادت پدر و مادر در زندگى زناشویى خود, بر سرنوشت ازدواج فرزندان آنها تاثیر مى گذارد. به عقیده کارلسون(19), ((خرسندى فرزندان در زندگى زناشویى وابسته به خرسندى والدین آنها از زندگى خویش است
مشاهده خانواده هایى که در حیات زناشویى موفقیت نداشته و پیوسته در مشاجرات و اختلافات بسر مى برند و از سوءاتفاق تعداد آنها کم هم نیست به منزله یک تهدید جدى براى جوانان محسوب مى شود. آنها مایل نیستند فراقت خاطر و آسایش خود را از دست بدهند. این دسته از جوانان ناملایمات تجرد را بر گرفتاریها و مشاجرات خانواده هاى متاهل ترجیح مى دهند(21). بنابراین تجارب تلخ از زندگى ناموفق والدین یا اطرافیان موجب روگردانى جوان از امر ازدواج مى شود.
اهداف ازدواج
ازجمله عوامل موثر بر سن ازدواج تغییر اهداف ازدواج مى باشد. در گذشته فرد به هنگام ازدواج بیشتر پایبند ملاحظات اقتصادى و اجتماعى بود ولى امروزه, علیرغم توجه روزافزون به اینگونه موارد, بیشتر طالب همسرى است که با او هماهنگى فکرى و روحى داشته باشد و از نظر امور ذهنى و معنوى با وى همسانى داشته باشد. این مساله در انتخاب همسر اثر گذاشته و انتخاب را مشکلتر و درنتیجه سن ازدواج را عقب تر مى برد.
انتخاب همسر
از طرف دیگر مساله انتخاب همسر و تضاد بین طرز فکر و اندیشه دو نسل ایجاد مشکل کرده و بر سن ازدواج اثر گذاشته است. انتخاب همسر به طریقه سنتى و توسط پدر و مادر ازجمله مشکلاتى است که جوانان در راه ازدواج خود از آن یاد مى کنند. در گذشته خانواده ها فکر مى کردند که جوانان براى همسرگزینى صلاحیت لازم را ندارند و بیشتر تابع احساسات اند و به همین جهت حق انتخاب همسر براى فرزندانشان را از آن خود مى دانستند. اکنون عوامل مختلف ازجمله رشد فکرى و معنوى جوانان به آنها استقلال فکرى و قدرت تصمیمگیرى داده است به نحوى که تدریجا حق همسرگزینى را که زمانى برعهده پدر و مادرشان بود خود به عهده گرفته اند.
امروزه دیگر انتخاب همسر مانند گذشته به آسانى انجام نمى گیرد. مرد و زن هردو مایلند که همسرى رفیق زندگى و موافق ذوق خود برگزینند(22) که از همه نظر با او همسویى داشته باشند. امروزه جوانان به مرور در جریان مرحله اول (همسریابى) فعالتر مى شوند. و به هنگام اتخاذ تصمیم نهایى که مستلزم ارزیابى و داورى است. کار والدین و بزرگترها آغاز مى شود. اما باید گفت سیر قهقرایى قدرت پدر و مادر هرگز به معناى آن نیست که آنها دیگر براى تحمیل خواست خود بر فرزندان کوششى معمول نمى دارند. به نظر کارلسون(23) تصویب و تایید ازدواج فرزندان توسط پدر و مادر, رضایت فرزندان از زندگى خود را تحت تاثیر مثبت قرار مى دهد. فرزندان اغلب مایلند انتخاب آنها همراه با تصویب والدینشان باشد
در مورد دختران مساله به صورت دیگرى است و به زعم آنان محدوده انتخاب براى آنها یکجانبه مى باشد. با وجود آنکه در اسلام خواستگارى دختر از پسر بلامانع است ولى نه تنها فرهنگ ما این موضوع را نمى پذیرد بلکه در سراسر جهان زنان پذیرفته اند که بگویند فلانى مرا خواستگارى کرده است. یعنى زن مى پذیرد که اگر وى به خواستگارى مردى برود علامت این است که حاضر به اعتراف به نقص خود شده است تا در کنار مردى آن را کامل کند درصورتى که شخصیت جلب مرد و حفظ نسل زن در برابر شخصیت تفوق طلبى مرد به معناى این است که زن را نقصى در این مساله نبوده و مى تواند یکجا موقر بماند و جلب کند و چون جلب کرد نسل داشته باشد. اما احساس تفوق طلبى نقص است و باید یکى را براى اثبات فائق بودن خواستگارى کرد(25). لذا دختران و خانواده هاى آنها اقدامى در این جهت به عمل نمىآورند و قدم پیش نمى گذارند به همین جهت دختران یکى از مشکلات ازدواج خود را نیافتن همسر ایدهآل مى نامند.
توجه به مسائل طبقاتى ازجمله عواملى است که در راه انتخاب همسر همواره موثر بوده و بر مشکلات موجود بر سر راه ازدواج جوانان مى افزاید. موقعیت طبقه اى جوانان عامل مهمى در انتخاب همسر است زیرا هر طبقه با خلق و خوى و آداب و عادات ویژه خود دنیاى خاصى را تشکیل مى دهد درنتیجه سازگارى بیشتر است. و والر(26) در گفتارى به نام زناشویى هاى درون گروهى تاکید مى کند که: ((مهمترین واقعه در امر همسرگزینى, گرایش آن به سوى وصلتهاى اجتماعا همسان است.)) و این بدان معناست که ما خواهان ازدواج در طبقه خویشیم.
درگذشته مسایل سنتى به حدى دست و پاگیر بود که ازدواج دو جوان ایرانى, در حقیقت ازدواج دو خانواده و گاهى دو قوم, یا قبیله بوده است و هرگونه رابطه اى بین زوج بر روابط خانواده یا قبایل طرفین اثر مستقیم داشته است(28). اکنون نیز توجه به موقعیت ممتاز خانوادگى و هم شان و هم سطح بودن و توجه به میزان و نقش منزلت نزد کسانى که داراى منزلت اجتماعى والاترى هستند و نیز آنهایى که در پایگاه پایین ترى قرار دارند, از اهمیت زیادى برخوردار است و همین امر آنها را مشکل پسند کرده و گاهى موجب مى شود خانواده اى از ازدواج جوان خود فقط بنا به همین دلایل جلوگیرى کرده و مانع ازدواج او بشوند.
ارتباط و آشنایى
با وجود اینکه جوانان انتخاب همسر را حق خود مى دانند, اما شرایط لازم براى امکان آشنایى و برقرارى ارتباط سالم و مشروع در بین جوانان بسیار کم و تقریبا صفر است. معمولا شرایط اجتماعى, تحصیلى و جغرافیایى هر یک به گونه اى گزینش همسر را تحت تاثیر قرار مى دهند. بدین سان انسانها بى هیچ منع قانونى خواه ناخواه همسر از بین کسانى برمى گزینند که امکان برخورد با او را در فضایى جغرافیایى بیابند و با توجه به این اصل که شناخت طرف مقابل با چند دیدار میسر نیست در جریان نخستین دیدارها (که به منظور شناخت متقابل صورت مى گیرد) هر یک از داوطلبان ازدواج به نوعى دستخوش هیجان مى شوند و به تبع آن تصنع رفتار در حدى وسیع خواهند داشت(29) و یا اینکه به سرعت مسائل عاطفى مطرح مى شود و موضوع آشنایى و شناخت و معارفه خودبه خود منتفى مى گردد. در چنین شرایطى به نظر مى رسد اگر ازدواجى هم صورت بگیرد فاقد بعد ذهنى و روانى است و از نظر سلیقه و علایق فردى, تطابق کافى بین زوجین وجود نداشته باشد.
تاثیر عوامل فرهنگ سنتى و غربى
مشکل دیگر ازدواج که موثر در سن ازدواج مى باشد مسایل فرهنگى است. البته بیشتر این مشکلات ریشه در مسایل اجتماعى دارند و معدودى نیز خاص منطقه و یا قوم یا خانواده هاى مشخصى است
از نیم قرن پیش تاریخ شاهد تغییرى ژرف در احوال خانواده ایرانى و ناظر شکسته شدن قالبهاى کهن آن شده است. در طى قرنهاى طولانى زناشویى تابع مقررات سخت مذهبى و پیرو سنن دیرین بود و در محیطى مبنى بر عرف و عادت به وقوع مى پیوست. تماس با تمدن صنعتى غرب, وجود وسایل ارتباط جمعى, گسترش شهرنشینى و تغییرات عمیقى که در زندگى عادى ایرانیان رخ داد همه امور را دگرگون کرد. در جامعه امروز تضادهایى فاحش در فرهنگ مردم دیده مى شود. از سویى مقررات و عرف و عادات مذهبى و قانونى قدیم برجا هستند و جماعتى خصوصا نسلهاى مسن تر به آنها پایبند مى باشند و از سوى دیگر نسل تازه اى ظهور مى کند که تحت تاثیر عواملى که برشمردیم به ارزشها و اصول دیگرى معتقد است و به اقتضاى ضروریات و تحول و تغییر اقتصادى و اجتماعى عصر حاضر, ناگزیر است که سنن کهنه را بشکند و دور بیفکند و در محیطى بیگانه نسبت به عرف و عادت, زندگى تازه اى بنا کند. در اثر این تفاوت نوعى اختلاف و کشکمش نهانى میان دو نسل مشاهده مى شود. نسلى به فرهنگ و سنن قدیم دل بسته و نسلى تحت تاثیر عوامل فرهنگى خارجى است(31). این دگرگونیهاى فرهنگى علاوه بر مشکلات و سدهاى گوناگونى که بر سر راه ازدواج جوانان بوجود آورده است, موجب شده که, بسیارى از آداب و رسوم و سنن ارزشمند اسلامى ـ ایرانى ازدواج نیز به دست فراموشى سپرده شود و این سنت گرانبها, در میان برخى قشرهاى جامعه حال و هوایى تازه پیدا کند. از آن جمله, آداب و رسوم نوبنیاد بعضى خانواده ها, تقلیدهاى کورکورانه و تهیه جهیزیه هاى سنگین و تجملى و چشم هم چشمى در این خصوص که چون سد بزرگى بر سر راه ازدواج جوانانى که قلبا خواستار ازدواج و تشکیل خانواده هستند قرار گرفته است.
از طرفى دیگر, بعضى مسایل خرافى و نادرست و برخى مسایل سنتى غلط و رسوم دست و پاگیر قومى یا خانوادگى نیز وجود دارد که باید به شیوه هاى تبلیغى از بین برود. تردیدى نیست که یکى از مسایل و مشکلات مهم ازدواج جوانان فرهنگ خانواده هاست. یک خانواده علیرغم اینکه سعادت فرزندش را مى خواهد و حسن نظر دارد, اما عملا موانع بزرگى بر سر راه ازدواج او ایجاد مى کند. به عنوان مثال مى توان از رسم اولویت ازدواج با خویشان نام برد که در برخى فرهنگها مرسوم است و موجب محدودیت انتخاب جوانان مى گردد و همین طور اعتقاد بعضى خانواده ها در مورد ازدواج فرزندان به ترتیب سن مى باشد که موجب مى گردد جوانان بسیارى از فرصتهاى مناسب و مغتنم را از دست بدهندوبر سن ازدواج آنها اثر گذاشته و موجب تاخیر آن مى گردد.
نقش سواد
در سرشمارى سال 65 براى نخستین بار رابطه متغیر سواد با ازدواج مورد بررسى قرار گرفت(32). بر این اساس, نتایج به دست آمده به روشنى گویاىاین واقعیت است که سواد و ازدواج با یکدیگر همبستگى معکوس دارند. تحصیل ازجمله معیارهایى ست که هرچه سطح آن بالاتر رود بطور محسوس سن ازدواج نیز بالا مى رود(33). احتمال ازدواج در جمعیت بى سواد بطور آشکارى بیش از جمعیت باسواد است. از سوى دیگر نسبت جمعیت هرگز ازدواج نکرده در میان باسوادان بیش از بى سوادان است(34).
دلایل تاخیر را مى توان اینگونه بیان کرد که, افزایش سطح سواد نیاز به زمان بیشترى دارد که خود موجب تاخیر سن ازدواج مى گردد. در سالهاى پیش یک فرد تحصیلات خود را در هجده و بیست سالگى خاتمه مى داد و در آغاز جوانى و اوایل بلوغ براى ازدواج آماده بود. بسیار اندک بودند کسانى که تا سى و چهل سالگى تحصیلات خود را در رشته هاى علمى و تخصصى ادامه دهند و بالنتیجه براى ازدواج آمادگى نداشته باشند. اما در عصر حاضر جوانانى که مایل به ادامه تحصیل هستند تازه بعد از بیست سالگى وارد رشته هاى تخصصى علمى و صنعتى مى شوند و تا مدتها نمى توانند ازدواج کنند. یکى دیگر از دلایل دیر ازدواج کردن افراد تحصیل کرده را در مشکل پسندى این گروه باید جستجو کرد که مساله انتخاب آنها را با مشکل روبه رو مى کند. زیرا بیشتر ازدواجها امروزه برمبناى همگنى و همسانى افراد است و به نظر مى رسد که تحصیل نیز همه جا به عنوان معیارى در گزینش همسر مطرح باشد و گرایش انسانها به گزینش همسرى مشابه از نظر تحصیلى به چشم مى خورد, چون شخصیت تحصیلى به معناى تشابه دیدگاه نیز هست. بنابراین افراد تحصیل کرده تمایل به گزینش همسرى دارند که از نظر تحصیلى با آنها همسانى داشته باشند و این امر در سن ازدواج آنها اثر مى گذارد. علاوه بر این موارد, بلاتکلیفى در مورد امکان ادامه تحصیلات عالى و سالها پشت سد کنکور ماندن و علاقه به ادامه تحصیلات از مهمترین عوامل بازدارنده جوانان در پاسخ به نیاز طبیعى و غریزى ازدواج مى باشد
تحصیل, خود متغیر مستقلى نیست و سطح آن بستگى به عوامل متعددى دارد از جمله: شغل, درآمد, تحصیلات پدر و غیره که علاوه بر اثر مستقیمى که بر سن ازدواج مى گذارند بطور غیرمستقیم نیز تاثیر گذارند. بدین ترتیب که سواد و شغل و درآمد و آگاهى و حتى اعتقادات افراد نیز احتمالا موثر است که هر یک از این عوامل بطور جداگانه بر سن ازدواج اثر مى گذارند
نقش اعتقادات مذهبى خانواده ها
از طرفى دیگر شدت و ضعف اعتقادات مذهبى در خانواده ها در تعیین سن ازدواج نقش عمده اى دارد. خصوصا در مورد دختران, زیرا از نظر دین اسلام زود ازدواج کردن یکى از شایسته ترین کارهاست و هر پدرى موظف است که هرچه زودتر دخترش را زودتر دهد. طبق تحقیقاتى که انجام گرفته است همبستگى بین سن ازدواج و معتقدات مذهبى پدر مثبت و تقریبا شدید است و میانگین سن ازدواج با ضعف اعتقادات بالا مى رود
تعالیم اسلام و الگوهایى که در دین وجود دارد و رواج ارزشهاى اسلامى در نگرش افراد نسبت به مقوله ازدواج موثر بوده و عوامل مختلف را تحت الشعاع خود قرار مى دهد. چنانچه مى بینیم در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى در کنار آداب و رسوم معمول ازدواج, توجه به ارزشهاى اسلامى در امر همسرگزینى بیشتر شد و سن ازدواج به سرعت کاهش یافت([ .(38با توجه به اینکه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سن ازدواج بسیار بالا بود, بطورى که براى دخترها 18 تا 25 سال و پسرها 25 تا 33 سال و شاید هم بالاتر مطرح بود که این خود مشکلاتى دربر داشت]. ولى در سالهاى بعد البته تاثیر عوامل مختلف میانگین سن ازدواج بتدریج افزایش یافت. چنانکه در فاصله سالهاى 65 تا 69 از 87 / 18 به 05 / 20 سال رسیده است البته براى دختران, و امکان دارد این روند در آینده نیز تداوم یابد.
تضادهایى که در جامعه وجود دارد در این امر بى تاثیر نبوده و بر مشکلات جوانان مى افزاید و موجب سردرگمى و انزواى آنها مى گردد. نحوه برخورد با مسایل در دانشگاهها و جامعه متفاوت است. در دانشگاهها با مسایل برخورد تحلیلى و منطقى مى شود ولى وقتى به جامعه عام مى رسد تضادهایى بین اصول اساسى و عملى مشاهده مى گردد که موجب انزوا و سردرگمى جوانان مى گردد. الگوهایى که در مدارس عنوان مى شوند و الگوهایى که خانواده ها فراروى جوانان مى گذارند بعضا یکسان نیست. قالبهایى که جامعه روحانى تقدیم جوانان مى کند با قالبهاى جمهورى اسلامى در مواردى تطابق ندارد و جوان دچار تعارض مى شود. عدم هماهنگى بین برنامه ریزیهاى دولت و خانواده ها وجود دارد. همچنین تضاد بین الگوهایى که دولت مى دهد با الگوهایى که خانواده ها ارائه مى کنند و تضاد افکار در بین خانواده ها که تاثیر عمیقى بر افکار جوانان دارد, موجب بلاتکلیفى آنها مى گردد. علاوه بر اینها تضاد بین جامعه سنتى و صنعتى و تضاد بین ارزشهاى پذیرفته شده و آنچه بدان عمل مى شود بوضوح مشاهده مى گردد و این امر موجب دگرگونى ارزشها و بلاتکلیفى جوانان گردیده و بر مسایل مختلف ازجمله ازدواج تاثیر مى گذارد. اکنون نظام اجتماعى کارکرد حفظ الگوى خود را از دست داده به عبارت دیگر, الگوها در انتقال صحیح و کامل ارزشها و هنجارها به اعضاى جامعه ناموفق بوده اند و نظام ارزشى دست خورده و مردم در بعضى موارد دچار تعارض در ارزشها شده اند. در چنین شرایطى سردرگمى در امور تحصیلى و شغلى و دیگر امور اجتماعى در امر ازدواج جوانان اثر گذاشته و سن ازدواج آنها را به عقب مى برد.
تنظیم خانواده
هرگاه سیاستهاى کنترل جمعیت در کشور اتخاذ و اعمال مى شود تبلیغ در مورد مسایل جمعیتى بر سن ازدواج اثر مى گذارد. چون برنامه هاى تنظیم خانواده براى آگاهى مردم کافى نیست و آموزش لازم به منظور جلوگیرى از زاد و ولد به مردم ارائه نمى شود. معمولا سیاست دولت در این گونه موارد با تشویق جوانان به امر ازدواج مغایرت داشته و موجب افزایش سن ازدواج مى گردد(40). بطورى که آمار نشان مى دهد زنانى که تا سن 25 سالگى ازدواج نکرده اند, عملا تعداد فرزندانشان کمتر از زنانى خواهد بود که در سنین پایین تر (19 ـ 13) ازدواج کرده اند(41). ملاحظه مى شود که گاهى اوقات برنامه ریزى دولت در کشورهاى در حال توسعه که بطور اصولى و کامل اجرا نمى شود, بر سن ازدواج اثر گذاشته و ایجاد مشکل مى کند.ادامه دارد.

زندگی مجموعه ای از افتادن ها و برخاستن ها، لذت ها و تلخی ها، خواب ها و بیداری های هدفدار است، این که تصور کنیم همه امور باید موافق میل و خواسته ما تحقق پذیرد، تصوری اشتباه است.
اصولاً خانواده ای را نمی توان سراغ گرفت که در آن به هیچ وجه اختلاف فکر و سلیقه وجود نداشته باشد، هر انسانی ذوق و سلیقه ای مخصوص به خود دارد. اما برای دستیابی به آرامش باید این ذوق و سلیقه را به هم نزدیک کرد، زیرا انسان ها تنها در سایه توافق ها می توانند در کنار هم زندگی کنند نه اختلاف ها. از سوی دیگر، در زندگی مشترک بی اعتنایی به پیمان زندگی، خودخواهی ها و تنگ نظری ها، بی حوصلگی و بی توجهی به سرنوشت یکدیگر، اختلاف در سلیقه ها، تنوع جویی ها، عدم رعایت وظایف فرد است که طلاق را می آفریند و این پایان مشکلات نیست، بلکه شروع نابودی است و مشکلات جدید را به وجود می آورد.
در تحقیقی که توسط جی هبر (1990) صورت گرفت مشخص گردید ازدواج هایی که به طلاق منجر شده اند، کم شدن اعتماد به نفس اعضای خانواده را به وجود می آورد. چنین کمبودی می تواند ماهیتی اجتماعی، روانی یا جسمی باشد. کاهش اعتماد به نفس درنتیجه طلاق منشا مهم اختلالات اعضای خانواده در حین و بعد از طلاق می باشد.
در این تحقیق همچنین مشخص شد نه تنها طلاق سطح اعتماد اعضای خانواده را کاهش می دهد، بلکه باعث می گردد یکی از ازدواج ها یا هر دو به طور قابل ملاحظه ای احساس پوچی کنند. این تحقیق مدلی را نشان می دهد که در آن افراد از هم جدا شده به علت کاهش اعتماد محتاج همیاری و کمک هستند. گذشته از این طلاق پدیده ای است که بر تمامی جوانب جمعیت یک جامعه اثر می گذارد، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر می نهد، خانواده را از هم می پاشد.
از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت نیز اثر می گذارد، زیرا موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاً فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعه اند. بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضای خانواده، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده می باشد.
ابعاد مختلف طلاق:
طلاق عاطفی: زن و شوهر عواطف خود را از یکدیگر دریغ می کنند، زیرا اعتمادشان به یکدیگر و جذابیتشان برای هم به پایان رسیده است.
طلاق اقتصادی: وقتی خانواده ای از هم می پاشد، تصفیه اقتصادی یعنی تقسیم اموال و دارایی آنها در دو سهم ضرورت پیدا می کند.
طلاق قانونی: در دادگاه پایان رسمی ازدواج و همراه آن شرایط اجازه ازدواج مجدد برای طرفین اعلام می گردد.
طلاق توافقی والدین: تصمیماتی که درباره حضانت فرزندان، دیدار بعدی آنان، مسئولیت های هریک از والدین از نظر مالی و تربیت کودکان و غیره اتخاذ می گردد.
طلاق اجتماعی: تغییراتی است که در رابطه با دوستان و آشنایان اتفاق می افتد، به این معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پیدا می کنند، هریک به گونه ای واکنش نشان می دهند.
طلاق روانی: وقتی ازدواجی از هم پاشیده می شود، احساس همدلی از بین می رود و مفهوم خود تغییر می کند. در اینجا طرفین باید درک کنند که دیگر هیچ کدام یک پیوند را تشکیل نمی دهد، زیرا هریک خود را تنها می بیند و این تنهایی برای هریک از آنان یک آسیب است.

مراحل انتخاب همسر

قبل از شناخت فرد مقابل، لازم است تمام ملاک ها و معیارهای انتخاب همسر را بدانید ،مراحل انتخاب همسر است. پس از این مرحله وارد مرحله شناخت طرف مقابل و راه های آن با توجه به ملاک های لازم می شوید. آنچه درزیر می آید راه های شناخت فرد مقابل و خانواده اش است. این مراحل باید یکی پس از دیگری اجرا گردد و در کلیه موارد با توجه به قوانین عرفی، شرعی و اخلاقی و به قصد یافتن تناسب ها و سنخیت ها، برای تشکیل مقدس ترین پیوند و نهاد می باشد.
چهار مرحله برای انتخاب همسر:
مرحله اول:بررسی معیارهای ظاهری غیرقابل پرسش،مانند زیبایی های ظاهری(این امر نسبی است)
نکته:هیچ معیاری نباید به خاطر معیاری دیگر فدا شود و ظاهر برای همه افراد اهمیت دارد.
مرحله دوم:بررسی معیارهای غیر ظاهری و قابل پرسش مثل:تحصیلات-مذهب-سطح فرهنگی خانواده-(اطلاعات بیوگرافی
مرحله سوم:شناخت متقابل:هدف،شناخت لایه های پنهانی شخصیت است و براساس زمان و تجربه و تعاملات استاندارد دوره آشنایی (3الی6 ماه)برای کسانی که شخصیت وابسته دارند و یا در فرهنگ های بسته تری هستند.در این مرحله خانواده باید در جریان باشد اما ارتباط زیادی نداشته باشد(کنترل از راه دور)
مرحله چهارم:بررسی معیارهای حقیقی خوشبختی.شروع مشاوره ازدواج در این مرحله است.
مشاوره پیش از ازدواج

هدف اصلی مشاوره قبل از ازدواج، کمک به افراد برای انتخاب زوج مناسب است؛ این مرحله مهمترین مرحله مشاوره ازدواج است زیرا جنبه پیشگیری دارد و در صورت هدایت صحیح، موجب تامین بهداشت روانی خانواده می شود
اهمیت مشاوره پیش از ازدواج زمانی مشخص می شود که به این نکته توجه داشته باشیم که انسانها از یکدیگر شناخت کافی ندارند بنابراین به منظور دستیابی به این شناخت برای ازدواج به کمک مشاور نیاز داریم.
مشاوره قبل از ازدواج 4 حالت دارد:
1.ازدواج نه تنها بلامانع است بلکه مورد تاکید هم است.
2.ازدواج شما بلامانع است به شرط اینکه مهارت های بین فردی را آموزش ببینید
3.ازدواج شما بلامانع است به شرط درمان مناسب
4.بهتر است ازدواج نکنید(با استدلال
فرایند مشاوره قبل از ازدواج
جلسه اول مشترک.
گام اول:
برقراری اتحاد درمانی، آشنایی مختصر با دختر و پسر، اجازه از طرفین برای نحوه خطاب کردن آنها، تاکید بر مسئولیت پذیری، تاکید بر محرمانه بودن اطلاعات، پاسخ به سوالات یا ابهامات احتمالی
گام دوم:
بررسی ویژگی های جمعیت شناختی دختر و پسر در مسائل خانوادگی، اجتماعی، اقتصاد خانواده و فرهنگی، سن، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، ساختار خانواده، ویژگی های منفی پدر و مادر، نحوه تصمیم گیری در خانواده
گام سوم:
انسان سالم ترکیب 6 عشق را باید به طور متوازن داشته باشد (6 سبک تمایل به عشق) و اگر این توازن نباشد فرد دچار مشکل میشود و حکایت از اختلال دارد.
در معیارهای ازدواج باید هر 6 نگرش وجود داشته باشد:
جذابیت جنسی
عشق عارفانه، گذشت، فداکاری و نوع دوستی
کشش پرآشوب
حساب و کتاب و سود و زیان
عشق و صمیمیت
شوخی و تفریح
گام چهارم:
بررسی میزان انطباق بین معیارهای ذهنی با انتخاب هایش.
گام پنجم:
بیرون کشیدن موارد عدم انطباق و بررسی نحوه مواجهه با آن موارد
گام ششم:
بررسی تاریخچه آشنایی (مدت زمان آشنایی، میزان و زمان اطلاع خانواده، نحوه آشنایی، میزان نزدیکی عاطفی و جنسی
سوالات خواستگاری

امر ازدواج و انتخاب همسر برای نسل جوان از اهمیت بالایی برخوردار است. موفقیت یا عدم موفقیت در این امر مقدس و درعین حال حساس، تعیین کننده سرنوشت جوانان است و سلامت جسم و روان و پیشرفت های مادی و معنوی آنان در عرصه های اجتماعی، ارتباطی تنگاتنگ با درستی یا نادرستی انتخاب همسر و پایداری یا ناپایداری ازدواج دارد، و سوالات خواستگاری آغاز این راه مقدس است.
بهتر است جلسه خواستگاری برای صحبت مستقیم دختر و پسر وقتی اتفاق افتد که تحقیقات لازم درباره دختر و خانواده اش از منابع تحقیق ( همسایه ها، دوستان و آشنایان، رجوع به محل تحصیل و …) توسط خانواده پسر و همچنین تحقیقات لازم درباره پسر، توسط خانواده دختر صورت گیرد و پس از آن اگر رضایت طرفین در این مرحله تایید شد، برای تکمیل شناخت، دختر و پسر شروع به صحبت میکنند؛ کاری که بسیاری از خانواده ها آن را انجام می دهند.حال اگر از این مرحله گذشتید و توافقات اولیه صورت گرفت، به جلسه رسمی خواستگاری می رسیم که در آن جا دختر و پسر برای شناخت بیشتر از همدیگر سوال میپرسند.
پاسخ به پرسش های زیر در جلسه خواستگاری می تواند به شما کمک کند آینده خودتان را در زندگی خانوادگی با طرف مقابل ببینید.
خانواده برای تو چقدر مهم دارد؟
احساساتت درباره شیوه ای که والدینت تو را بزرگ کرده اند چیست؟
والدینت اهل کجا هستند و کجا بزرگ شدند؟ درباره ریشه های فرهنگی و ملیتی آنها چه می دانی؟
چه سنت هایی در خانواده شما اهمیت داشته اند؟ دوست داری فرزندانت هم این سنت ها را ادامه بدهند؟
روابط تو با برادرها و خواهرهایت چگونه است؟ نزدیکترین عضو خانواده به تو کیست؟
بزرگترین نزاعی که با خانواده خود داشتی چه بوده است؟ آیا این مسئله کاملا حل شده است؟
چند وقت یک بار خانواده ات را می بینی؟ فکر می کنی همین مقدار کافی است؟
آیا در زمان کودکی تو والدین ات با هم درگیری و نزاعی شدیدی پیدا کردند؟ چه احساسی نسبت به آن وضعیت داشتی؟
نسبت به حفظ روابط خانوادگی با اقوام احساس تعهد می کنی؟ به نظر تو کار درستی است که با بخشی از اعضای فامیل قطع رابطه کنیم؟
در بین اقوام ات چه کسی برای تو فرد محبوبی است؟ چه چیزی او را تا این حد ویژه کرده است؟
در مدت آشنایی چه رفتارهایی از طرف خانواده من باعث ناراحتی تو شده است؟ فکر می کنی می توانیم موضوع را حل کنیم؟
معمولاً از شهرهای دیگر مهمان برای شما می آید؟ اگر به خانه ما آمدند دوست داری چقدر آنجا بمانند؟
نسبت به عضوی از اعضای خانواده خود حسادت می کنی؟ چرا؟
اگر بچه دار بشیم مایلی چند وقت یک بار پدربزرگ و مادربزرگ خود را ببیند؟ درباره اینکه بچه ها وقت زیادی را با پدربزرگ و مادربزرگ یا سایر بستگان بگذرانند، نگرانی خاصی داری؟
اگر از کسی ناراحت شدید چه میکنید؟چگونه میپسندید؟
اگر کسی از شما ناراحت باشد چه میکنید؟
اگر کسی از شما انتقادی کند چه رفتاری میکنید؟
شما دستور میدهید یا خواهش میکنید؟چگونه میپسندید؟
از دیگران انتقاد میکنید؟
سوالات خواستگاری درباره ویژگی های شخصی و احساسات
ویژگی های شخصیتی آدم ها در واقع هسته و قلب وجود آنهاست. ممکن است هر شخصی بتواند نظر خود را درباره اقتصاد یا سیاست عوض کند اما به سختی ممکن است بتواند عکس العمل خود را نسبت به پدیده ها و اتفاق ها، حتی در زمان طولانی مدت تغییر دهد. طرح پرسش های زیر در جلسه خواستگاری به دختر و پسر کمک می کند همدیگر را بهتر بشناسند. حتی اگر به پرسش های زیر در مورد خودشان جواب دهند درک و شناخت عمیق تر نسبت به خود پیدا می کنند.
1. چه چیزهایی را در شخصیت من دوست داری؟
2. در زندگی خود کسی را الگو قرار داده ای، کسی که دوست داشته باشی همه کارهایت دقیقاً مثل او باشد؟
3. به نظر تو چه چیزی به ما ارزش زنده بودن می دهد؟
4. آیا تو فردی هستی که خود را با تغییرات هماهنگ می کند؟ ممکن است در مورد این موضوع یک مثال بزنی؟ برای مثال به تغییر مهمی که در زمینه شغلی یا خانوادگی ات رخ داده اشاره کن.
5. به طور کلی کدام یک از این ویژگی ها درباره تو صدق می کند؛ بدبین، خوش بین، یا واقع گرا؟
6. فکر می کنی بهترین مزیت مرد بودن/ زن بودن چیست؟
7. آیا معمولاً تصمیم های خود را قبل از ابراز یا اجرا، تحلیل و بررسی می کنی یا بدون اینکه زیاد به آنها فکر کنی، تصمیم هایت را اجرا می کنی؟
8. در ابراز احساسات راحت هستی؟ چه احساسی رو به سختی ابراز می کنی؟ چه احساسی رو در خودت به سختی کنترل می کنی؟
9. وقتی در یک وضعیت بحرانی گرفتار می شوی خودت و شرایط را چگونه مدیریت می کنی؟
10. چه چیز باعث می شود احساس امنیت و آرامش کنی؟ آیا چیزی هست که دائماً درباره آن نگران باشی؟
11. فکر می کنی بزرگترین عیب تو چیست؟ برای رفع آن چه کاری باید بکنی؟
12. آدم قابل اعتمادی هستی؟ چه ویژگی هایی باعث می شود قابل اطمینان باشی؟
13. در چه حوزه هایی از زندگی احساس استقلال یا وابستگی می کنی؟
14. چه چیزهایی می توانند تو را عصبانی کنند؟ معمولاً در زمان عصبانیت چه واکنش هایی از خودت نشان می دهی؟ تا حالا واکنش فیزیکی هم داشته ای؟
15. اگر همسرت کار اشتباهی انجام دهد، چه عکس العملی نشان می دهی؟ یا حاضری او را ببخشی؟
16. از چه چیزی خیلی می ترسی؟ آیا این ترس تا به حال باعث شده نتوانی کاری را که می خواهی انجام دهی؟
17. آیا تا به حال در زندگی خود نقطه عطفی داشته ای؟
18. صبح ها که از خواب بیدار می شوی سرحال هستی یا بداخلاق و بی حوصله؟ در حالت دوم چقدر طول می کشد تا سرحال شوی؟
19. از اینکه توی جمع صحبت کنی، چه احساسی داری؟ آیا دچار اضطراب می شوی یا به راحتی حرفت را به پایان می بری؟
20. تا حالا عزیزی را از دست داده ای؟ چطور با مرگ او کنار آمدی؟
21. در طول روز بهتر کار می کنی یا شب ها راحت تری؟
22. وقتی غمگینی، چه واکنش ها و حرف هایی از سوی دیگران تو را آرام می کند؟
23. آیا آدمی هستی که برای انجام کارهای خود برنامه ریزی می کند؟ برای چند سال آینده زندگی خود برنامه ریزی کرده ای؟
24. آیا دوست داری که همسرت در انجام کارها و برنامه هایی که داری به تو کمک کند یا با کمک او مخالفت می کنی؟
25. وقتی مریض هستی و احساس ضعف می کنی دوست داری تنها باشی، ترجیح می دهی کسی کنارت باشد یا دوست داری یکی دائم از تو مراقبت کند؟
26. شرکت در چه نوع فعالیت های اجتماعی را دوست داری؟ با حضور در گروه های کوچک راحت تری یا در جمع های بزرگ؟
27. ترجیح می دهی در گروه، یک رئیس و سردسته باشی یا حضورت کمرنگ باشد؟
28. آیا از در آغوش گرفتن مردم خوشحال می شوی؟ آیا دوست داری دیگران تو را در آغوش بگیرند یا از لمس بقیه احساس خوبی نداری؟
29. معمولاً از دیگران درخواست کمک یا حمایت می کنی یا ترجیح می دهی همه کارها را خودت انجام دهی؟
30. چقدر مقید به امورات مذهبی هستید؟
31. تاریخ های مهم مثل تولد و سالگرد ازدواج را در تقویم ات یادداشت می کنی؟ معمولاً تاریخ ها یادت می مانند؟
32. به چه نوع از موسیقی علاقندی؟ خوانندده خاصی یا گروه خاصی؟
33. تا حالا تنهایی زندگی کرده ای؟ از تنهایی لذت می بری؟ چقدر می توانی تنها بودن را تحمل کنی؟
34. تا حالا شده حس کنی به حمایت عاطفی نیاز داری؟ چه زمانی بوده است؟
35. آیا اغلب احساس می کنی که خیلی وقت تلف می کنی و در انجام کارها تنبل هستی؟ آرزو می کنی که کاش این طور نبود؟
36. آیا آدم وقت شناسی هستی و یا معمولاً دیر سر قرار حاضر می شوی؟
دوستی های قبل از ازدواج
آمارها همگی از پایان ناخوش دوستی های دختر و پسر خبر می دهند؛ معمولا دختران با هزاران احساس و آرزو و امید با پسری دوست می شوند و با خود می اندیشند که این فرد مرا خوشبخت خواهد کرد یا می پندارند پسری که به آن ها ابراز علاقه کرده است همان فرد ایده آل و رویایی آرزوهای آن هاست؛ غافل از این که در بیشتر پسران انگیزه دوستی و ارتباطبا دختر، حس کنجکاوی، رقابت جویی، فخرفروشی در میان دوستان، ارضای شهوت های جنسی و خوش گذرانی می باشد. حتی اگر پسری هم از روی صداقت با دختری دوست شود، معلوم نیست ایا ویژگی های اخلاقی و دینی و خانوادگی مناسبی داشته باشد یا نه.
یکی از انگیزه های ارتباط پسران و دختران جوان قبل از ازدواج، ایجاد فرصتی برای شناخت بیشتر از یکدیگر می باشد. آنها با خود می اندیشند که این دوستی فرصت خوبی برای شناخت کامل فرد مقابل و در نتیجه موفقیت در ازدواج و زندگی آینده شان است در صورتی که در اکثر موارد در کنار این ویژگی های به ظاهر خوب مشکلات عدیده ای برای افراد درگیر در آن به خصوص برای دختر و پسر پدید می آورد که در ذیر به بررسی بعضی از آنها می پردازیم.
آسیب های دوستی قبل ازدواج
وابستگی
نیاز به محبت کردن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود می رسد. از این رو افراد در این دوران سریع عاشق می شوند. پس از مدتی علاقه ابتدایی بین دو نفر شدت می گیرد و کم کم دو طرف به هم وابسته می شوند. این وابستگی در بسیاری از موارد، آفت بزرگی برای زندگی آن می باشد. برای نمونه به علت وابستگی شدید آن ها در تمام اوقات شبانه روز در فکر فرد مقابل می باشند.
افت تحصیلی یا رکود علمی
تحصیل دانش، نیازمند تمرکز فکری و روحی می باشد. اما در این گونه روابط، دختر و پسر به دلیل وابستگی بسیار به یکدیگر پیوسته در فکر هم بوده و به دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی شان توجه می کنند که این خود بزرگ ترین مانع در راه رشد و ترقی علمی آن می باشد.
اضطراب، تشویش و احساس نگرانی
معمولاً در این دوستی ها وجود افکاری چون احساس گناه، ترس از والدین و تلاش برای پنهان نگه داشتن این رابطه، خیال ازدواج، نگرانی از تهدید به فاش کردن رابطه توسط یکی از طرفین، ترس از دست دادن فرد مقابل و… باعث به وجود آمدن برخی تعارضات درونی و اضطراب های مستمر در فرد می شود.
فقدان شناخت درست و واقع بینانه
در اینگونه روابط دختر و پسر تلاش می کنند به گونه ای رفتار کنند که از نظر دیگری قابل تحسین باشند. در واقع افراد برای خوب نشان دادن خود در نظر دیگری به رفتارهای تصنعی روی می آورند. حال اگر این رابطه به ازدواج بیانجامد، دختر و پسر بدون هیچ شناخت دقیق و درستی از یکدیگر وارد زندگی مشترک می شوند. از سوی دیگر به علت وابستگی بیش از حد به یکدیگر نه تنها عیوب فرد مقابل را نمی بینند بلکه او را فردی سرشار از نیکی ها، خوبی ها، زیبایی ها و … تصور می کنند. امام علی (علیه السلام) می‏فرمایند:"حبّ الشّیء یعمی و یصمّ، (میزان الحکمه،ج2، ص208، ح3066.) دوست داشتن چیزی، انسان را کور و کر می کند."
تصمیم گیری نادرست برای ازدواج
در این حالت افراد به شناخت درستی از یکدیگر نمیرسند و تصمیم به ازدواج می گیرند. در حالی که این نوع انتخاب‏ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف و به دلیل نبود شناخت عمیق و واقع‏بینانه صورت می گیرد، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار می‏کند.
ایجاد جو بدبینی در زندگی مشترک
در صورتی که این رابطه به ازدواج هم بیانجامد، ممکن است در آینده هر یک از طرفین دچار نوعی شک و تردید نسبت به فرد مقابل شوند و فکر کنند، این فرد که وقتی به راحتی با من رابطه برقرار کرده، از کجا معلوم با اینکه همسر من هست با دیگری نیز ارتباط برقرار نکند. بر همین اساس بسیاری از این ازدواج ها که به ازدواج های خیابانی موسوم است، از پایه متزلزل اند چرا که دختر و پسر هر دو نسبت به هم بدبین می باشند.
ایجاد مشکلات روحی
در صورتی که این دوستی ها به ازدواج ختم نشوند که در موارد بسیاری هم به دلیل تغییر شرایط طرفین یا مخالفت خانواده ها چنین می شود، آثار روحی منفی بسیاری به ویژه بر دختر خواهد داشت که احساس سرخوردگی و شکست روحی، افسردگی، نفرت از جنس مخالف و ازدواج گریزی و در مورد دختران از دست دادن بسیاری از خواستگاران برخی از این آثار می باشد.
آسیب های اقتصادی
گاهی روابط دختر و پسر سبب زیان های مالی یا برای خود آنها یا برای خانواده ها می شود. برای مثال خرید هدایای گران قیمت برای یکدیگر، اخاذی یکی از طرفین از دیگری و…
در خطر بودن آبرو
در این راستا بسیار ممکن است که به علت رفت و آمد پسر و دختر، تعرض به حریم شخصی او و… آبروی آنها و حتی اعضای خانواده هایشان به خصوص دختر خانم (در صورتی که این رابطه به ازدواج منتهی نشود) به خطر بیفتد.گاه حتی این امر خانواده ها را مجبور به تغییر محل سکونتشان می کند.
منابع
1 ـ (بالى لاشک, ابوالقاسم), عوامل اجتماعى, اقتصادى موثر در تعیین سن ازدواج زنان کارمند, رساله لیسانس, دانشگاه تهران, دانشکده علوم اجتماعى و تعاون سال 37ـ36.
2 ـ (بهنام, جمشید), بررسى امر ازدواج در مرحله انتقالى جامعه ایرانى, سمینار علوم اجتماعى, دانشگاه تهران موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى دانشکده ادبیات 54ـ53.
3 ـ (پاک نژاد, سیدرضا), ازدواج مکتب انسان سازى, جلد 1 و 2 و 3, انتشارات یاسر,700ص.
4 ـ (پاک نژاد پناهى, فاطمه), ازدواج و بررسى آن در جامعه اسلامى, دوره لیسانس, دانشگاه تهران, دانشکده علوم اجتماعى و تعاون, 54 ـ 53.
5 ـ (پوریوسفى, حمید), سن ازدواج در ایران, دانشگاه تهران, دانشکده علوم اجتماعى و تعاون 55.
6 ـ (تقوى, سیدرضا), اسلام و سرمایه جوانى, جوانان امروز, ش 1040, 31 فروردین66.
7 ـ (جهانفر, مجید), مشکلات و مسائل بهداشتى و اجتماعى جوانان, علم و زندگى 7 سال 7, ش5, مرداد 65.
8 ـ (خاتمى, محمد), اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ به طلاب درباره ((تهاجم فرهنگى)) عصر جدید, شماره 1, سال اول, نیمه اول, آذر70.
9 ـ (خاورى, اعظم), تحلیل الگوى سنى ازدواج براساس نتایج طرح نمونه گیرى زاد و ولد جمعیت, فصلنامه علمى پژوهشى سازمان ثبت احوال کشور, ش دو, پاییز 71.
10 ـ (خورشیدوند, ابوالقاسم), ازدواج جوانان, مساله اى که حل آن یارى مسوولان را مى طلبد, اطلاعات, 7 آذر 71.
11 ـ (خلیقى, حسین), ازدواج و جوانان, رسالت, 8 مرداد 66.
12 ـ (خلیقى, حسین), ازدواج و جوانان, رسالت, 22 مرداد 66.
13 ـ (خلیقى, حسین), ازدواج و جوانان, رسالت, 29 مرداد 66.
14 ـ (رزازى, مجید), جوان, نیاز به الگو دارد, اما کدام الگو و چگونه؟ گزارش به بهانه گردهمایى بررسى مسائل جوانان, کیهان, 27 آذر69.
15 ـ (زمانى, مصطفى), درد و درمان جوانان, اطلاعات, 8 دى 66.
16 ـ (ساروخانى, باقر), مقدمه اى بر جامعه شناسى خانواده, سروش, چاپ اول,1370.
17 ـ (سهراب, عنایت الله), ازدواج در آستانه علم, جلد 1 و 2, تایید اصفهان,1349.
18 ـ (صدیق اورعى, غلامرضا), بررسى مسائل اجتماعى ایران, تهران, انتشارات خوشه, 70.
19 ـ (عبداللهى, رضا), نظام اسلامى و مسائل و مشکلات نسل نو, اطلاعات, 10آذر 66.
20 ـ (علامه طباطبائى), ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلام, گردآورنده, حسن موجودى, انتشارات موجودى, 1364.
21 ـ (علیایى زند, شهین), آیا براى ازدواج, سن مناسبى وجود دارد؟ زن روز, ش 1183, 19 شهریور 67.
22 ـ (علیایى زند, شهین), وقتى که زندگى زناشویى را دیر آغاز مى کنیم, زن روز, ش 1181, 5 شهریور 67.
23 ـ (محمدى, مجید), مشکلات نسل جوان را بشناسید, سروش سال 8, ش 1347, 11 مرداد 65.
24 ـ (میرسلیمى, محمود ـ رزازى, مجید), به بهانه گردهمایى بررسى مسائل جوانان ـ (1) جوانان با دغدغه ها و دلمشغولى ها … کیهان, 19 خرداد 69.
25 ـ (میرسلیمى, محمود ـ رزازى, مجید), به بهانه گردهمایى بررسى مسائل جوانان ـ (2) جوانان, رویاروى دو مساله عمده; ازدواج, اقتصاد. کیهان, 20 خرداد 69.
26 ـ (میرسلیمى, محمود ـ رزازى, مجید), به بهانه گردهمایى بررسى مسائل جوانان ـ (3) اشتغال, گمشده جوانان, کیهان, 21 خرداد 69.
27-ازدواج حکم الهى است, مگر مى شود از آن تخلف کرد؟ رسالت, 24 اردیبهشت 66.
28 ـ ازدواج موجب پیدایش ارزشها ـ تحلیل گزارش ازدواج در نگاه مردم و صاحبنظران, رسالت, 10 اردیبهشت 66.
29ـ ازدواج موقت یکى از راههاى مهار بى بندوبارى و فساد, کیهان, 25شهریور70.
30ـ اگر ما به نیازهاى جوانانمان نرسیم دیگران پا به میدان مى گذارند, کیهان, 26خرداد 69.
31 ـ آمار ازدواج و طلاق در ایرن و جهان, ابرار, اول خرداد 70.
32 ـ بى ارزشى تجرد را چگونه به ارزش ازدواج مبدل کنیم, تحلیل گزارشى از چگونگى ازدواج سالم در نگاه مردم و صاحبنظران, رسالت, 17اردیبهشت 66.
33 ـ پیام رئیس جمهورى به مجمع بررسى مسایل جوانان و نوجوانان در انقلاب اسلامى, جوانان امروز, ش 1048, 25 خرداد 66.
34 ـ تصویرى از واقعیتهاى ازدواج و طلاق در ایران, بررسى ازدواج و طلاق در 15 سال اخیر (62 ـ 48) گروه گزارش آدینه, ش 11, 15 اردیبهشت 66.
35 ـ تهاجم فرهنگى و جوانان, دیدگاهها, ابرار, 25 شهریور 70.
36 ـ سمینار جوان و ازدواج, گزارش جلسه افتتاحیه سمینار عصر جدید, ش 1, سال اول, آذر 70.
37 ـ لزوم اذن پدر براى ازدواج دختر, نگرانى خانواده ها را از قانون ازدواج موقت برطرف مى کند. (ازدواج موقت و دیدگاهها), قسمت سوم, کیهان, 28 شهریور 70.
38 ـ لزوم شناسایى مشکلات و پاسخگویى به نیازهاى جوانان, کیهان, 21شهریور 70.
39 ـ مرورى بر مسایل و مشکلات جوانان در راه ازدواج ـ (1) گزارش, اطلاعات, 24 آذر 66.
40 ـ مرورى بر مسایل و مشکلات جوانان در راه ازدواج ـ (2) گزارش, اطلاعات, 25 آذر 66.
41 ـ مرورى بر مسایل و مشکلات جوانان در راه ازدواج ـ (3) گزارش, اطلاعات, 26 آذر 66.

ازدواج و طلاق از دیدگاه روانشناسی

45


تعداد صفحات : 45 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود