ادراک فرا حسی از دیدگاه قرآن
برای توضیح ادراک فراحسی ابتدا بهتر است بر مفهوم احساس و ادراک مروری داشته باشیم. احساس عبارت است از نخستین تجربه ها و یادگیری های آدمی از طریق گیرنده های حسی مختلف . به دیگر سخن انتقال اثر محرک از گیرنده حسی به سیستم اعصاب مرکزی که به صورت عینی قابل پی گیری است احساس نامیده می شود این احساس ارزش شناختی ندارد و به گونه ای منفعل حاصل می گردد و اساس صد در صدفیزیولوژیک دارد .اطلاعاتی که توسط سیستم های حسی به مغز ارسال می شوند جدا جدا و متفاوت از هم هستند ولی آنها در فرآیند پردازش ادراک در مغز یکپارچه شده و با تجربه های گذشته مورد مقایسه قرار می گیرند و بدین ترتیب یک احساس خاص معنی و مفهوم پیدا می کند (دریافت ادراکی) و سپس این ادراک ها برای شناخت جهان بکار می روند.
در قرن اخیر، نوع جدیدی از ادراک مطرح شده است که ذهن بسیاری از اندیشمندان حوزه های مختلف علمی را به خود معطوف کرده است. در این نوع از ادراک، اگر چه همانند ادراک حسی، پدیدهای حسّی و منطبق با فضای مادی رخ مینماید، امّا تفاوت اصلی آن با ادراک حسی در این است که در پدید آمدن آن، هیچ یک از چارچوبهای مادی، از قبیل حواس، دستگاهها و مکانیسمهای طبیعی شناخته شده دخالت ندارند. این نوع از ادراک، در افواه دانشمندان به "ادراک فراحسی" شهرت یافته است که در تعریف آن، میتوان چنین گفت: "کسب اطلاع، آگاهی و شناخت از یک شیء یا رویداد یا واقعه، بدون دخالت حواس عادی بشری و خارج از چارچوبها و مکانیسمهای طبیعی در ادراکات حسی، از قبیل استفاده از زمان، مکان، دستگاههای حسی و ابزارهای فیزیکی". برخی از اندیشمندان، در تعریف ادراک فراحسی چنین گفته اند: "پاسخ به محرّکهای بیرونی، بدون هیچگونه تماس حسّی شناخته شده" (کلانتری, 90)
عالم غیب در مقابل عالم شهود (شادپور, 1399)
غیب به معنای چیز پنهان است و در مقابل شهود قرار دارد که امور محسوس را شامل می شود. برطبق آموزه های دینی، هستی به دو بخش کلی عالَم شهود و عالم غیب تقسیم می شود: منظور از عالم شهود، جهان طبیعت و موجودات مادی است که با حواس پنج گانه قابل مشاهده هستند و منظور از عالم غیب، جهان و موجوداتی است که با حواس پنج گانه درک نمی شوند.علامه طباطبایی در المیزان، وحی و جهان آخرت را از مصادیق غیب دانسته است.
برخی معتقدند که عالم غیب و عالم شهود مانند زمین و آسمان نیستند که وجود مستقل داشته باشند. این دو عالم وجود نسبی دارند؛ یعنی ممکن است برخی از مراتب وجود برای برخی از موجودات قابل مشاهده باشد و برای برخی دیگر پوشیده باشد. در این صورت برای دسته اول عالم شهود و برای دسته دوم عالم غیب است. قرآن یکی از ویژگی های مومنان را ایمان به عالم غیب بیان کرده است.
امکان ارتباط انسان با عالم غیب
برخی از علماء مسلمان بر این باورند که انسان های عادی به علت مادی بودن، سنخیتی با عالَم غیب ندارند و ازاین رو ارتباط با عالم غیب برای آنها ممکن نیست؛ اما جمعی دیگر بر این باورند که انسان ویژگی ها و توانایی های معنوی و روحانی دارد و ازین رو می تواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند. ملاصدرا معتقد است که انسان از قوه عقل برخودار است و هنگامی که در تعقل به کمال برسد، امکان ارتباط با عالم غیب و ملائکه را پیدا می کند و چیزهای غیرمحسوس را نیز می بیند. به عقیده قائلان امکان ارتباط انسان های عادی با عالم غیب ، تفاوت میان انسان های عادی و پیامبران و امامان در این است که آنها از راه های عادی به علم غیب دست پیدا می کنند؛ اما پیامبران و امامان از راه های غیرعادی از عالَم غیب آگاه می شوند.
ادراکات فرا حسی را ادراکات ناشی از حس ششم نیز می دانند. حس ششم یا ادراکِ حسی خارج از چهار چوبِ حواس عبارت است از دیدن اشیاء یا حوادث دوری که خارج از محدوده حس باصره قرار دارند و همچنین تله پاتی که عبارت از درک کردن افکار ذهنی فرد دیگری بدون گفتگو با شخص می باشد و یا احساس شنوایی که عبارت از شنیدن صدا یا سخنی از مکان دور که خارج از محدوده حس سامعه است.این نوع ادراکِ فوق حسی را؛ همه مردم ندارند، و تنها در مورد بعضی از افراد که از استعداد ویژهای برخوردار هستند، امکان پذیر است (نجاتی, 1368).
دنیای خارج از اسلام عنوان می کند این حس ششم بر اثر ریاضت و چشم پوشی از خواسته ها از قوه به فعلیت می رسد؛ از این رو مشاهده می شود که در کشوری مانند هندوستان مرتاض ها در هوای گرم در میان آفتاب روش های مختلفی برای زنده کردن حس ششم ایجاد کرده اند. سخنران حرم مطهر رضوی ابراز کرد: اسلام این نوع ریاضت را ممنوع کرده است، چله نشینی، از جامعه کنار کشیدن، غار نشینی و امثال این در اسلام ممنوع است؛ اسلام ریاضت معنوی خاص خودش را دارد. حجت الاسلام رضوی نسب با اشاره به روایتی از امام رضا(ع) که از رسول خدا(ص) نقل کرده اند، گفت کسی که چهل شبانه روز خودش را برای خدا خالص قرار دهد، چشمه های حکمتی که خدا در نهاد او قرار داده است، از قلبش بر زبانش جاری می شود، پرده ها کنار می روند و سخنی می گوید که از بیان انسان عادی خارج است؛ به عبارتی اگر انسان گفتار، رفتار، اعمال، خوراک و نیّتش برای خدا باشد به مرحله ای می رسد که عملی انجام می دهد و سخنی را می گوید که دیگران نمی توانند. (نسب, 1393)
انواع ادراک فراحسی
مهمترین انواع ادراک فراحسی بدین قرار است: الف: اندیشه خوانی؛ عبارت است از انتقال فکر از شخصی به شخص دیگر، بدون وساطت هر نوع وسیله ی ارتباط حسی شناخته شده. ب: غیب بینی؛ عبارت است از ادراک اشیاء یا رویدادهایی که حواس شناخته شده را تحریک نمی کنند. برخی نیز غیب بینی را به "دیدن از ورای مانع" تعریف کرده اند روشن بینی و راز بینی، نامهای دیگری است که برای این پدیده به کار میرود. ج: پیشگویی؛ عبارت است از ادراک رویدادی در آینده که فعلاً از طریق هیچ فرآیند استنتاجی شناخته شده، قابل پیش بینی نیست. برخی نیز این پدیده را اینگونه تعریف کرده اند: "درک برخی وقایع آینده که ممکن است یک عمل، یک اندیشه، یا یک هیجان باشد". از این پدیده، به پیش آگاهی و غیب گویی نیز تعبیر میشود. بر پدیدههای بالا، "جنبش فراروانی" نیز افزوده شده است. "جنبش فرا روانی" عبارت است از "اثرگذاری بر رویدادهای فیزیکی، از طریق ذهن و بدون دخالت نیروهای فیزیکی شناخته شده". میتوان این پدیده را اینگونه نیز تعریف کرد: "جا به جا کردن یا تسخیر و تصرّف در اشیاء، با تمرکز فکر و نیروی روانی، بدون دخالت دست، قوا و ابزار فیزیکی.از این پدیده، به دورجنبانی روانی نیز تعبیر میشود. برخی از نویسندگان، دو پدیدهی "الهام" و "رویای صادقه" را نیز به دلیل مشابهت زیاد با ادراکات فراحسی، برآنها افزودهاند. با عنایت به مباحثی که پیش از این گذشت، به روشنی میتوان بر این نکته واقف شد که در سیر تاریخی مباحث گستردهی فیلسوفان در باب ادراک و انواع آن، هیچ سخن صریحی در خصوص ادراکات فراحسی و انواع آن دیده نمیشود. (کلانتری, 90)
پیشگویی و تفاوت آن با پیش بینی (پورمحیطی, 1397)
پیشگویی غیر از پیش بینی است. پیش بینی بر اساس استناد به امور طبیعی، عادی، علل و عواملی است که انسان بر اساس آن از آمدن باران یا خشکسالی یا ترسالی خبر می دهد؛ اما پیشگویی گفتن آینده است که مستند به علل و امور طبیعی نیست. پیشگویی می تواند مستند به اموری غیر عادی و غیر طبیعی باشد که از آینده ای حق خبر می دهد، مانند اخبار آینده که از سوی پیامبران و اولیای معصوم الهی(ع) بیان می شود؛ زیرا آنان به منبعی متصل هستند که اخبار ام الکتاب و لوح محفوظ را در اختیار دارد و مالک آن است؛ البته برخی از افراد هستند که توانایی پیشگویی دارند؛ زیرا با کسانی از جنیان ارتباط می یابند که همانند اولیای الهی انسانی، از اولیاءالله هستند و توانایی و دانایی در سطحی از پیشگویی را دارا هستند؛ اما بیشتر کسانی که با جنیان ارتباط دارند با جنیان کافری است که سارق بوده و استراق سمع می کنند؛ در حالی که فرشتگان با شهاب ثاقب آنان را از محیط اطلاعاتی دور می سازند تا از اخبار آینده آگاه نشده و پیشگویی نداشته باشند؛ این گونه است که این دزدان اطلاعات و اخبار، به دو سبب کفر و سرقت ناقص، اگر اطلاعاتی را در اختیار انسان ها قرار می دهند، آمیخته ای از حق و باطل و راست و دروغ است.
براساس دیدگاه قرآن، استراق اخبار آسمانى از سوى شیاطین و انتقال آن به کاهنان زمینی و انسانی امری بوده که در گذشته بیشتر اتفاق می افتادو پس از ظهور پیامبر(ص) به شدت کاهش یافته است. قبل از بعثت پیامبر(ص)، شیاطین، اخبار آسمانى را شنود مى کردند و به کاهنان زمینى انتقال مى دادند
نظر اسلام راجع به پیشگویی
از نظر آموزه های اسلام و حکم فقه اسلامی، کهانت به معنای تسخیر جن و ارتباط با آنان برای پیشگویی، اقدامی حرام و هر گونه درآمدی از آن به عنوان مکاسب محرم تلقی می شود و نمی توان از چنین راهی امرار معاش کرد و به کسب درآمد پرداخت. بنابراین، کسانی که به کهانت اقدام می کنند یا از طریق کاهن بر آن هستند تا پیشگویی داشته باشند و از اخبار غیب آگاه شوند، کاری حرام مرتکب می شوند. کسی که به کهانت اقدام می کند، از دین اسلام خارج شده است؛ زیرا پیامبر گرامى اسلام، حضرت محمد بن عبداللَّه(ص) فرمودند کسى که کهانت و پیشگویى کند و یا نزد پیشگو برود، از آیین اسلام برائت و بیزارى جسته است.
از نظر اسلام نه تنها کهانت باطل و حرام است، بلکه کسانی که نزد آنان می روند تا از اخبار غیبی و پیشگویی های آنان مطلع شوند، آنان نیز گناهی بزرگ مرتکب می شوند. از همین رو امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اسلام(ص) فرمودند: کسى که به سراغ جادوگر، یا پیشگو، یا آدم هاى دروغگویى که از آینده خبر مى دهند، برود و گفتار آنها را تصدیق کند، نسبت به کتاب قرآن کفر ورزیده است.
بر اساس این روایات و روح احکام اسلامی می توان دریافت که نه تنها کهانت حرام و گناه است، بلکه هر عملی که در راستای پیشگویی نه پیش بینی انجام می شود مانند استفاده از رمل و اسطرلاب و حساب اعداد و دیگر علوم غریبه یا هیپنوتیزم و خواب مغناطیسى، تا از اخبار آینده آگاه شود، حرام و گناه است.
البتّه هیپنوتیزم براى درمان بیماری ها اشکالى ندارد. مثل اینکه بیماران مبتلا به افسردگى، یا کسانى که حساسیّت فوق العادهاى دارند، یا احساس شدید گناه مى نمایند را با هیپنوتیزم درمان کنند، این کار اشکالى ندارد. حتّى گاه برخى از بیماران را به هنگام جرّاحى هیپنوتیزم کرده، و از داروى بىحسّى استفاده نمى نمایند، این کار نیز اشکالى ندارد. امّا اگر کسى را خواب کنند تا اطّلاعاتى از او بگیرند و اسرار و اخبار پنهانى مردم را کشف کنند، کار حرامى است. نتیجه اینکه اصل کهانت از نظر شریعت مقدّس اسلام از گناهان شمرده شده و خداوند به مسلمان اجازه پیشگویى نداده است.
تعریف سحر (کوئست, 1394):
در تفسیر نمونه، ج1، ص: 382، آمده است: امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههاى خود را عملى مىساختند : 1. استفاده از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیایى اجسام، همانطور که در داستان ساحران زمان موسى ع آمده که آنها با استفاده از خواص فیزیکى و شیمیایى مانند جیوه و ترکیبات آن توانستند چیزهایى به شکل مار بسازند و به حرکت در آوردند .
البته استفاده از خواص فیزیکى و شیمیایى اجسام هرگز ممنوع نیست، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده کرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فریب مردم ناآگاه استفاده شود، و به راههاى غلطى سوق داده شوند یکى از مصادیق سحر محسوب خواهد شد 2. استفاده از خواب مغناطیسى، هیپنوتیزم، و مانیهتیزم، و تلهپاتى، (انتقال افکار از فاصله دور) .
اتهام کهانت به پیامبران (پورمحیطی, 1397)
در طول تاریخ پیامبران به کهانت متهم شده اند؛ زیرا به سبب ارتباط با خدا از اخبار غیبی اطلاع می یافتند که بسیار مفید و سازنده برای انسان است. عبارت تمامی دشمنان پیامبران عبارتی چون ساحر و مجنون است: بدین سان بر کسانى که پیش از آنها بودند هیچ پیامبرى نیامد، جز اینکه گفتند: ساحر یا جن زده اى است.
* حضرت سلیمان:
از آنجا که برخی از پیامبران از جمله حضرت سلیمان نبی(ع) از لشکر جنیان حتی شیاطین آنان بهره می برد، اتهام نسبت به ایشان بیشتر از هر پیامبر دیگری است. حضرت سلیمان(ع) برای انواع کارهای خویش از جنیان از جمله شیاطین استفاده می کرد که شامل کارهای غواصی و آهنگری و بنایی و مانند آنها بوده است. یکی از جنیان به نام عفریت نیز بر آن شد تا تخت بلقیس ملکه سبا را از یمن به فلسطین و بیت المقدس بیاورد.
* پیامبر اکرم:
همین ارتباط موجب شد تا چنین اتهامی به ایشان زده شود. به پیامبر(ص) هم اتهام زده شد که قرآن را از جنیان گرفته است ولکن خدا موکّداً می گوید: ما قرآن را بر تو فرستادیم، قرآن نه از قبیل سحر است و نه از قبیل کهانت، بلکه از نزد پروردگار تو فرود آمده است.
همچنین خداوند در آیه 29 طور، کاهن نبودن پیامبر(ص) را به "بنعمه ربّک" مقیّد کرد، خواست تا بر خصوص آن جناب منّت بگذارد و بگوید که تو نعمت خاصّى دارى و آن نعمت نمی گذارد در معرض کهانت باشى.
* حضرت یوسف:
برخی بر این باور بودند که حضرت یوسف(ع) برای تاویل و تعبیر رویا، از کهانت بهره می برد اما خداوند آن را نفی کرده و ایشان را از کهانت در این زمینه مبرا و منزه می داند(یوسف، آیه 37)؛ بر این اساس که سخن یوسف(ع) در آیه که می فرماید: "ممّا علّمنى ربّى" از آن جهت بود که خواست بگوید: من شما را از وحى و علم خبر می دهم، نه از نجوم و کهانت.
چند مثال از حس ششم و ادراک فراحسی در قرآن و حدیث و روایات:
در ایه 94 تا 96 سوره یوسف اشاره می کند به اینکه زمانی که کاروانیان پیراهن یوسف(ع) را از مصر خارج کردند یعقوب (ع) در کنعان گفت: من بوی پیراهن یوسف را احساس می کنم.ر شاید مراد از"بوی یوسف" خبر تازه ای از یوسف باشد. این مسئله امروزه در دنیای علم،به "تله پاتی"یعنی انتقال فکر از نقاط دور دست،مشهور شده و به عنوان یک مسئله مسلم علمی درآمده است. یعنی کسانی که پیوند نزدیکی با هم دارند و یا دارای قدرت روحی خاص هستند، همین که مسئله ای در گوشه ای از جهان برای شخصی پیش آید او نیز در گوشه ای دیگر از جهان آن را درمی یابد.
شخصی از امام باقر علیه السلام سوال کرد:گاهی بدون جهت قلبم را غم فرا می گیرد،به نوعی که اطرافیان می فهمند. امام فرمود:مسلمانان در آفرینش از یک حقیقت و طینت هستند، همین که حادثه ی تلخی برای یکی از آنان اتفاق بیافتد،دیگری در سرزمین و منطقه ای دیگر غمناک می شود. اگر استشمام بوی یوسف را مربوط به قوای شامّه بدانیم،باید به عنوان یک امر خارق العاده و معجزه پذیرفت که یعقوب بویی را از دور استشمام می کند. (قرائتی)
در داستان ملکه سبا و حضرت سلیمان نیز دیدیم <<(سلیمان) گفت، ای بزرگان! کدامیک از شما توانائی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید؟! (اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت، من آنرا پیش از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد! و هنگامی که (سلیمان) آنرا نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟>> در این داستان از نیرویی فرا حسی استفاده شده و جسمی از جایی دیگر بدون استفاده از حواس مادی جا بجا شده است. (فقه)
بطور کل می توان دید واژه های همچون بصیرت، حکمت، لب، عقل، تدبر و عرفان از جمله واژه هایی است که مربوط به امور فراحسی در قرآن آمده است. "پس گفتیم پاره ای از اعضای آن (گاو ذبح شده) را به او (بدن مقتول) بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) اینگونه خداوند مردگان را زنده می کن و نشانه های توحید و قدرت را به شما نشان می دهد شاید بیندیشید" پس خداوند به افرادی که ادراکات فراحسی را اسطوره ی باطل می دانند چنین اعلام می دارد که در باب این مسائل تعقل و تفکر نمایند. از واژه بصیر در آیه 78 نحل بعنوان معبری یاد شده که باید انسان را به کمک عقل به امور فراحسی رهنمون سازد (خاکبازان, 1393)
منابع
1. پورمحیطی, م. (1397). کهانت و پیشگویی از نظر قرآن. تهران: کیهان.
2. خاکبازان, ن. (1393). ادراک فراحسی از دیدگاه اسلام و روان شناسی. معرفت, 115-130.
3. شادپور. (1399), فروردین.عالم غیب. دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت، ویکی شیعه
4. https://fa.wikishia.net/index.php
5. فقه, و. (n.d.). تخت بلقیس. مرکز فرهنگ و معارف قرآن, p. 285.
6. قرائتی, م. (n.d.). تفسیر نور. پایگاه جامع قرآن کریم.
7. کلانتری, ا. (90). ادراکات فراحسی و قرآن. دانشگاه الزهرا.
8. کوئست, ا. (1394, 01 27). دیدگاه اسلام نسبت به تله پاتی. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2258
9. نجاتی, م. ع. (1368). قرآن و روانشناسی. آستان قدس رضوی.
10. نسب, س. م. (1393), آذر 22). بصیرت حس ششم انسان است. ( مشهد