مقاله:
تاثیر جدایی والدین در اختلالات یادگیری کودکان
فهرست:
تعریف اختلال یادگیری
علل بروز اختلالات یادگیری
انواع اختلالات یادگیری
رابطه طلاق و اضطراب در کودکان
اختلال سلوک
ملاکهایی برای تشخیص اختلال سلوک
علل اختلال سلوک
درمان اختلال سلوک
تحقیقات انجام شده در اختلال سلوک:
اختلالات یادگیری و تاثیر طلاق بر آن
انواع ناتوانی های یادگیری
عوامل بروز اختلالات یادگیری
تشخیص
مراحل درمان
منابع:
www.roshd.com
www.hambastegi.com
www.newsir.com
تعریف اختلال یادگیری
اختلال در یک یا چند فرآیند روانی پایه به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می شود و می تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن ، صحبت کردن ، خواندن ، نوشتن ، حجمی کردن یا انجام محاسبه های ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیب دیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز ، ریس لکسی یا نارسا خوانی و آفازیای رشدی را در بر می گیرد. از سوی دیگر ، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولا بواسطه معلولیتهای دیداری ، شنیداری یا حرکتی همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده اند را شامل نمی شود.
علل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز اختلالت یادگیری نسبتا مهم است. با این حال در پژوهشهای مختلف تاثیر عوامل زیر در بروز این اختلالات مورد تائید بوده اند. هر چند همواره تاثیر متقابل عوامل مورد نظر بوده است.
عوامل فیزیولوژیک موثر در بروز اختلالات یادگیری
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.
عوامل موثر در بروز اختلالات یادگیری
شواهدی در دست است که نشان می دهد اختلالات یادگیری احتمالا در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود. مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها به گونه ای حاکی از نشانه های عمل ژنتیکی است. واکر ، "کول" و "ولف" به الگوهای خانوادگی پی برده اند که با اختلالات یادگیری پیوند دارند.
عوامل بیوشیمیایی موثر در بروز اختلالات یادگیری
گفته شده است که اختلالات گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالت یادگیری می شوند. برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آنها نام برده شده است عبارتند از: هایپوگلیسمی ، عدم توازن استیل کولی نستروز و کم کاری تروئید.
عوامل پیش هنگام و قبل از تولد در بروز اختلالات یادگیری
اختلالات یادگیری برخی کودکان می تواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد ، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.
از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:
· عدم تناسب نوع خون مادر با جنین
· اختلالات در ترشحات داخلی مادر
· قرار گرفتن در برابر اشعه
· استفاده از دارو
از عوامل هنگام تولد می تواند به مواردی چون:
· کم وزنی هنگام تولد
· آسیب وارده بر سر
· آمدن جفت پیش از نوزاد
· تولد با پا ، اشاره کرد.
از عوامل بعد از تولد عبارتند از:
· مسمومیت سرب
· نارساییهای تغذیه ای
· محرومیتهای محیطی و …
عوامل آموزشی موثر در بروز اختلالات یادگیری
به عقیده برخی متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می تواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید. به نظر می رسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز تحت آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته اند.
انواع اختلالات یادگیری
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از زمینه های زیر دچار مشکل باشند: اختلال در زبان گفتاری ، اختلال در زبان نوشتاری ، اختلال خواندن و اختلال در حساب. به عبارتی ممکن است کودکی در همه زمینه های فوق به جز یک زمینه عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شود و به این ترتیب همپوشیهای مختلفی در زمینه های یاد شده ممکن است اتفاق بیافتد.
درمان اختلالات یادگیری
هر چند اختلالات یادگیری اصولا مساله ای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری تلاشها در این زمینه آشکار از فرضیه نقص جزئی در مغز سود می جویند و بدین ترتیب می کوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را برطرف کنند. از جمله شیوه های درمانی رایج بر این اساس می توان به درمان رایج بر نگرشهای "ادراکی" – "حرکتی" اشاره کرد.در این شیوه تلاش می شود تا موقعیتهایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد. استفاده از روروک ، بازیهایی برای آموزش حرکت ، تمرینات روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری ، حل معما در این شیوه کاربرد دارد.از روشهای درمانی دیگر می توان به روش "دیداری" – "حرکتی فراستیگ" و شیوه های رفتاری اشاره کرد. برخی از متخصصان حرفه پزشکی نیز معتقدند باید به این دسته کودکان دست کم به طور آزمایشی دارو تجویز کرد. با این حال درباره تاثیرات دارو درمانی روی دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مطالعات انجام شده بسیار اندک است. "مگا ویتامین درمانی" اولین بار توسط کوت برای درمان این اختلالات پیشنهاد شد که به استفاده از ویتامینها تا حداکثر یک هزار برابر میزان مورد نیاز بدن گفته می شود.از سوی دیگر در نظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گفته است مثلا استفاده از اتاق مرجع یا کلاسهای ویژه. با این حال مساله جای دهی مبتلایان به اختلالات یادگیری در کلاسهای مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.
رابطه طلاق و اضطراب در کودکان
افسردگی و اضطراب علت عمده مراجعه بزرگسالان به متخصصان بهداشت روانی به شمار می رود. اما در مورد کودکان طلاق اینطور نیست. اکثریت مسائل کودکی که موجب ارجاع آنها به متخصصین بهداشت روانی و روانشناس می شود، به مشکلات رفتارهای کنترل نشده بیرونی مربوط می شود. یکی از این مشکلات رفتاری ، مساله است به نام اختلال سلوک ، که از لحاظ روان شناسی فردی و اجتماعی بسیار حایز اهمیت بوده که عمدتاً در پی جدایی والدین رخ می دهد و باید مورد توجه ویژه قرار گیرد.
اختلال سلوک
اختلال سلوک ، عبارت است از رفتاری که حقوق اساسی دیگران و هنجارهای اجتماعی متناسب با سن را نقض می کند، پرخاشگری ، ویرانی و تخریب اموال ، سرقت و تقلب ، دروغگویی و… در میان کودکان مبتلا به اختلال سلوک مشاهده می شود. این اختلال در میان پسران طلاق ، رایج تر است و در سطح جهانی دیده می شود. این مشکل اختصاص به موقعیت ندارد. بلکه مشکلات سلوک در مدرسه ، در خانه ، در جامعه و با همسالان مشاهده می شود باالاخص کودکانی که والدینشان از یکدیگر جدا شده اند.
ملاکهایی برای تشخیص اختلال سلوک
* پرخاشگری نسبت به انسانها و حیوانات
* غالبا دیگران را مورد زورگویی ، تهدید یا ارعاب قرار می دهد.
* غالبا نزاع را شروع می کند.
* از لحاظ جسمی به دیگران بی رحمی کرده است.
* در حضور قربانی دزدی کرده است
* تخریب اموال
* آتش افروزی عمدی با نیت آسیب رسانی جدی
* ورود به زور به خانه ، ساختمان یا ماشین دیگران
* دروغگویی برای بدست آوردن کالا ، منافع یا اجتماب از انجام وظایف
* نقض جدی قوانین و مقررات
* تا دیر وقت در خارج از خانه به سر بردن ، علی رغم منع از سوی والدین
علل اختلال سلوک
نمی توان یک عامل را به تنهایی در ایجاد این اختلال موثر دانست، بلکه مجموعه ای از علل باعث ایجاد این مشکل رفتاری در فرد می شوند از جمله مهمترین این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:
پردازش شناختی
عواملی که بیشترین ارتباط را با خطر ابتلا به اختلال سلوک ندارند ، عبارتند از: خصوصیات کودک ، والدین کودک و الگوهای تعامل بین کودک و والدین گروهی از محققین دریافته اند که با توجه به مشکلات تحصیلی و هوشی می توان تا حدی اختلال سلوک را پیش بینی کرد. خصوصیات دیگری که عوامل خطر احتمالی هستند عبارتند از: ویژگیهای شناختی و زیستی. کودکان پرخاشگر سوگیری اسنادی خصمانه دارند و در مواجه با موقعیت مبهم ، مایلند انگیزه های منفی را به دیگران نسبت دهند. این تحریفها ، می توانند مقابله به مثل و تلافی جویی را در کودکان پرخاشگر تسریع کنند.
عوامل وراثتی
تعیین سهم عوامل ژنتیک یا ارثی مستلزم داده های طولی ، در مورد موارد متعدد دوقلوهای یک تخمکی و دو تخمکی است که باهم یا جدا از هم ، پرورش یافته اند. در جواب این سوال که اگر والدین ضد اجتماعی باشند، آیا بیشتر احتمال دارد که فرزندان آنها مبتلا به اختلال سلوک شوند؟ نتایج نشان دادند که زمینه زیست شناختی ، برای رفتار اجتماعی ، پیش بینی کننده اختلال سلوک و پرخاشگری نوجوانان بود. بررسیها نشان داده ، هیچ الگوی پایداری از تاثیر ژنتیک بر روی پرخاشگری گزارش نشده است ، در حالی که سهم ارث ، در رفتار ضد اجتماعی به وضوح تایید شده است. و نیز بر اساس مطالعات انجام شده تا به امروز ، اختلال سلوک ممکن است دارای یک جز ارثی باشد.
نقش خانواده
خانواده ، زمینه اولیه و عمده اجتماعی شدن است و یافته های پژوهشی بسیار ، از این ایده که خانواده عوامل عمده ، در ایجاد اختلال سلوک است ، حمایت کرده اند. چهار الگو در خانواده های کودکان مبتلا به اختلال سلوک رواج دارد: انحراف والدین ، قهر و طرد والدین ، فقدان انضباط یا نظارت بر کودکان و تعارض والدین و طلاق والدین کودکان مبتلا به اختلال سلوک ، غالبا خودشان منحرف هستند و ناسازگاری ، خشم و گاهی رفتار جنائی ظاهر می سازند.تعارض زناشوئی آشکار ، می تواند در بروز رفتارهای مقابله ای در کودکان موثر باشد و بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال سلوک ، پدر یا مادری دارند که دچار اختلال سلوک هستند. الگوهای افراطی تر ، نظیر رفتار جنائی و الکسیم بویژه در پدر ، طلاق،کودک را به طرز خاصی در معرض خطر اختلال سلوک قرار می دهد.
سیر اختلال سلوک
در الگوهای رفتار ضد اجتماعی و پرخاشگری ، برخی قوائین مبنی بر انتقال بین نسلی وجود دارد. در واقع شاید مشکل سازترین خصوصیت اختلال سلوک ، ثبات آن در طول زمان است. شروع زودرس اختلال سلوک در کودک ، با پرخاشگری بعدی ، رفتار ضد اجتماعی و دیگر مشکلات بزرگسالی را رابطه دارد. گر چه عوامل بسیاری ، رابطه مشکلات سلوک کودکان و رفتار اجتماعی بزرگسالان را متاثر می سازند. وجود اختلال سلوک در کودکی ، اطلاعات پیش بینی کننده برای انواع وسیعی از مشکلات سازگاری بعدی از منجمله فعالیتهای ضد اجتماعی ، سوء مصرف الکل و مواد است. شناسایی مکانزیمهایی که این مسیرها را توجیه می کنند، چالش عمده ای در این حوزه است.
درمان اختلال سلوک
تعارض خانوادگی و مهارتهای ضعیف والدین ، مشخصه روابط خانوادگی کودکان مبتلا به اختلال سلوک است. خود کودکان نیز مشکلات شناختی و رفتاری ظاهر می سازند. این ویژگیها حاکی از چند رویکرد احتمالی در درمان این کودکان است. و بررسیهای اخیر ، حاکی از آن بوده است که درمان برای کودکان که در حال ظاهر ساختن اختلالات سلوک هستند می تواند سودمند باشد. آموزش والدین رویکرد دیگری است که غالبا برای مطالعه و کاربرد درمانی برای این اختلال بکار رفته است. در درمان خانوادگی عمل گرا ، مهارتهای کنترل کودکان مستقیما به والدین آموخته می شود. این درمانها هدفشان معطوف به از بین بردن تعاملات خانوادگی قهر آمیز همراه با رفتار ضد اجتماعی است.از طریق جزوات آموزشی راهنمای کتبی ، تمرین با درمانگر و تکالیف خانگی ، والدین ، تشخیص رفتار مشکل ساز ، مشاهده و ثبت فراوانی رفتار ، پاداش دادن موثر رفتار صحیح و متوقف ساختن پاداش دادن به رفتار نامطلوب را فر می گیرند. موفقیت درمانی هنگامی بیشتر است که کودکان مشکل ساز ، به موقع شناسایی شوند. همچنین درمان در مورد خانواده هایی که کمتر تحت فشار روانی قرار دارند و وضوع اجتماعی – اقتصادی بهتری دارند، موفق تر بوده است. یک رویکرد درمانی دیگر ، متمرکز و معطوف به پردازش شناختی کودک است.
تحقیقات انجام شده در اختلال سلوک:
تحقیقات پژوهشگران خارجی:
1- تحقیقی در مورد رابطه بین حوادث اولیه زندگی و ابعاد اختلالات رفتاری اجتماعی شده " "socializedونارسی اجتماعی"under socialized" روی 40 پسر زندانی با میانگین سنی 16.3 .مادران آنها انجام شده است .مادران پرسشنامه ای در مورد وقایع زندگی کودک پرسشنامه ای در مورد وقایع زندگی کودک وپرسشنامه ای مربوط به رشد فرزندان خود پر کردند. آزمودنیهای نوجوان نیز مقیاسی در ارتباط با روابط نوجوان را تکمیل کردند.نوجوانان نارس نسبت به نوجوانان اجتماعی شده مبتلا تعداد بسیار زیادتری حوادث استرس زای زندگی را در طول 4 سال محنت زندگی خود تجربه کرده بودند.تحیل های بعدی نشان داد که حوادث استرس زندگی در فاصله 4-2 سالگی مهمترین عامل پیش بینی قرار گرفتن شخص در گروه افراد واجد نارس اجتماعی میباشد.
2- والش وبیرو پتی(1980)به منظور تعیین تاثیر ترکیب جامعه ستیزی ،کنش هوشی پایین ومحرومیت از محبت"love depriviation" بر روی بزهکاریهای خطرناک"vidlent delinquency" بزهکار نوجوان پسر آمریکایی را در یک دوره 40 ساله مورد مطالعه قرار دادند.آزمودنی ها در 4 گروه به شرح زیر تقسیم شده بودند:
الف)غیر جامعه ستیز با کنش هوشی بالا
ب)غیر جامعه ستیز با هوش پایین
ج)جامعه ستیز باکنش هوشی بالا
د)جامعه ستیز باکنش هوشی پایین
آزمودنی های جامعه ستیزی که کنش هوشی پایین داشتند(گروه د)به طور معناداری خطرناکتر از 3 گروه دیگر بودند.محرومیت از محبت شدید داشتند ،کنش هوشی پایین داشتند وجامعه ستیز بودندو خطرناک ترین بزهکاران قلمداد میشوند.
3 -سمتز (1984)خصوصیات جمعیتی یک گروه"287"نفر در محدوده سنی7تا9سالگی از متخلفین نوجوان را بااستفاده از اطلاعات ثبت شده یکی از دادگاههای نوجوانان در یک دوره 3 ساله بررسی نمود.نتایج نشان دادند که اکثر متخلفین مذکر بودند،غیر سفید پوست بودند،وبا مادر خود به عنوانتنها والد زندگی میکردند(فقدان پدر)بعضی از آزمودنیهاآمادگی واستعدادتکرار جرم را داشتند.ارتباط متقابل طرد شدن از سوی والدین و اختلال سلوک در 244نوجوان سنین13 تا17 ساله مورد آزمایش قرار گرفت.روی آزمودنی ها مجموعه ای از تست ها ی ارزیابی جمعیتی ،موقعیت خانوادگی،رابطه با همسالان،بهزیستی روانشناختی ،رفتار ضد اجتماعی واستعمال دارو و الکل انجام شد مجموعه ای آزمونها یک سال بعد مجدا بر روی آزمودنی ها اجرا شد نتایج بدست آمده اطلاعات موجود در مورد اهمیت رابطه والدین کودک در سبب شناسی انحراف نوجوانان را تقویت کرد.further تحلیل تاثیرات متقابل نشان دادند که یکی از عوامل برجسته اختلال سلوک از طرد شدن از سوی والدین ناشی میشود.
4-شر(1984)با ارایه نظریه ها وپیشینه ی مطالعاتی که موید مرتبط بودن اند از خانواده ها با اختلال سلوک است این مساله رامورد بحث قرار داد .هنگامیکه سایر متغیرها همانند درآمد ،جنایتکاری والدین،سازش خانواده،کنترل شده باشند،رابطه بین اعضا خانواده و اختلال سلوک مشاهده میشودخانواده های با اندازه بزرگ نوعا با منظومه ای از موقعیتهای نامطلوب خانوادگی مانند کمرنگ بودن نقش الگوها،فقر فعالیتهای کودکانه ورقابت کودکان با یکدیگر برای تخصیص دادن منابع فیزیکی و روانشناختی همراه است.
5- تامورا (1984)به منظور بررسی ابعاد شخصیت ونوع بزهکاری تحقیقی را بر روی 40 نفر مبتلا به اختلال سلوک در هر یک از گروه های دهگا نه زیر انجام داد:
1-زور گویی در مدرسه (پسران)
2- زور گویی اقتصادی (پسران)
3- پسران عضو دسته موتورسیکلت سوارها
4- سرقت از مغازه ها تحت عنوان مشترک پسران…
5-ارتکاب سایر انواع سرقت پسران
6-پسر ودختر
7- بزهکاران جنسی پسر ودختر
8-دختران زور گو
9-سرقت های دختران
10-خودفروشی دختران
همه آزمودنی ها ژاپنی و میانگین سنی پسران 15.7 ودختران 15.3بود.آزمودنیهایی که در انواع شخصیت خود هایتگر طبقه بندی شده بودند نسبت به آنهایی که به عنوان خود محدود کننده ارزیابی شده بودند.سابقه بازداشتهای قبلی بیشتری داشتند،به گروه های به هم پیوسته تری تعلق داشتندو بزهکاری آنها شدید تر بود.گروه های 6و7و10 آزمودنی هایی خود نمایشگروگروه 4آزمودنی های خود محدود کننده را جذب خود کرده بودند.آزمودنی هایی که به گروه های 1و2و3 تعلق داشتندخود انگاره مثبتی را آزمودنی های گروه های 5و7و9و10خود انگاره ای منفی را نشان میدادند.به نظر میرسیدکه تضعیف خودانگاره با درجه انطباق یافتن فرد با مدرسه ونوع جرم مرتکب شده در ارتباط است.استعمال مواد مخدر و خود فروشی تاثیر منفی قابل ملاحظه ای در خود انگاره آزمودنی ها داشت،ولی تخلفات زورگویانه چنین نبود.ارزشهای کلاسیک بزهکارانی که سن بیشتری داشتند،دیده میشد وبا گروههای3و6و8و9و10در ارتباط بود.اساس نقصان دربین آزمودنی های کم سن تر دیده میشد وبا گروه های1و5 در ارتباط بود.
6-بلاسک،بردین،هنلگرو مان 1989 در امریکا،واکنش های فرد ،روابط خانوادگی و روابط با همسالان 60 پسر نوجوان بزهکار را که به 4 گروه جورنر جمعیتی تقسیم شده بودند به جرایم جنسی جرایم ضرب و جرح جرایم خشونت بار غیر بزهکار به عنوان گروه کنترل مورد تحقیق قرار دادند.اطلاعات لازم از طریق نوجوانان مادران و معلمان آنها با استفاده ازپرسشنامه های خودسنجی و مقیاسهای درجه بندی جمع آوری شد.نتایج نشان دادند که بزهکارانی که مرتکب ضرب وجرح شده بودنداین خصوصیات را داشتند.روابط خانوادگی انعطاف ناپذیر و انسجام خانوادگی کم،سطح بالای پرخاشگری در روابط با همسالان مادران آنها اضطراب یا ناراحتی های بین فردی کمی را گزارش داده بودند،در مقابل بزهکارانی که مرتکب جرایم جنسی شده بودند مادران آنها درجات بالایی از نشانه ها ی نوروتیک را گزارش داده بودند وروابط با همسالان این گروه از بزهکاران نشان دهنده سطح نسبتا پایین پیوندهای هیجانی بود.
7-در سال 1984توسط فیلیپ .پی .کلومن تحقیقی بر روی 11 پسر بزهکار سیاه پوست که در سنین 12 تا 18 سالگی قرار داشتندو خانواده های آنها ترتیب داد سعی کرد ارتباط بین تغییر ارزشهای اجتماعی و عوامل محیط اجتماعی که در طول دوران رشد بر این خانواده ها تاثیرات جامعی داشتند رامورد پیگیری و کاوش قرار دهدنکته برجسته ای که در این تحقیق بدان دست یافت این بود که مهاجرت اخیر این خانواده ها از روستاهای جنوب به شهر های شمال تغییر مهمی در شبکه های اجتماعی خانواده ها ایجاد کرده بود .بین نظر های والدین وفرزندان تفاوتهای فاحشی وجود دارد
8-تحیقیقی را خانم بو. آنسون پس از جنگ جهانی دوم درباره 240 نفر جانیان محکوم به اعمال شاقه در زندان مرکزی مولوز بعمل آورد و معلوم شد که 40% آنها متعلق به خانواده های فاسد بوده اند .الکلیسم – بیماری های دماغی – هروی و غیره.
9-تحقیقاتی را مرکز "وکرسون"انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اندکه در میان تبهکاران 72.6 درصد از فرزندان ارشد،22.8 درصد از آخرین فرزندان بوده اند.
10- تحقیقی را "پی ناتل"درسال1954 در مورد نوع ترتیب تولد مردان بزهکار انجام داد و به این نتیجه رسید :
23.3% فرزندان دوم ،22%کوچکترین فرزند،19.3%فرزندان ارشد بوده اند.
11-تحقیقی را "خان بو آسون در مورد نوع رتیب تولد مبتلایان به اختلال سلوک انجام داد و به این نتیجه رسید که 24.5 %فرزند ارشد،23.75$%کوچکترین فرزند،14.6%فرزند دوم،12%یگانه فرزند بودند.
12-تحقیقی را "گالی" انجام داد وبه این نتیجه رسید که زنان بزهکار 25.5%،فرزندان ارشد20.3%کوچکترین فرزند،16.3%دومین فرزند بوده اند.همچنین درباره مردانی که با داشتن سابقه محکومیت دست به سرقت زده بودنداین نتایج را بدست آورد:از یگانه فرزند خانواده11.6%از فرزندان ارشد خانواده 21.68 %،کوچکترین فرزند خانواده ها 7.76%از دومین فرزند خانواده ها 19.77،سوین فرزند خانواده ها 13.9 %از چهارمین فرزند خانواده ها 10.03 %،از پنجمین فرزند به بعد13.64 بوده اند.
13- تحقیق دیگری را در هین زمینه پی ناتل (1944)در فرانسه انجام داد به نتایج زیر دست یافت:بچه های نامشروع 13 %مرگ پدر ومادر 1%،مرگ یکی از والدین18%،طلاق6%،جدایی 12%،تعاون عمومی5%،بازداشت پدر 2%.
14-در بررسی که "اکلوک ها "به کمک 20 تن از دانشیاران(1950)در مدت 10 سال در منطقه کارگری بوستون برروی 500نوجوان بزهکار انجام دادند وبیان کردند در اجداد این نوجوانان در خانواده ها در میگساری 46.8%وتبهکاری 54.8% در خانواده پدر میگساری 23%و تبه کاری 44.8 %و در پدران میگساری 26.8%و تبه کاری 66.2 وجودداشته است.
15-تحقیقی را بنجامین لاهی و فرینک پلی. جی برروی یک نمونه 177 نفری کودکانبین13-7 ساله انجام دادند وارتباطی را بین اختلال سلوک وتعامل چنین جنبه خانوادگی مثل جدایی پدر ومادر ،ناسازگاری والدین،(والدین دارای اختلال شخصیتی ضداجتماعی و والدین سواستفاده کننده ی جنسی – مادی)یافتند.
اختلالات یادگیری و تاثیر طلاق بر آن
اختلالات یادگیری امروزه یکی از مشکلات رایج دانش آموزان است که علاوه بر هزینه های مادی آن چه برای دولت و چه برای خانواده ها باعث مشکلات روحی و روانی برای دانش آموزان می شود. اگر بر روی اختلالات یادگیری اثر مثبتی بگذاریم هم هزینه های مادی و هم نگرانی های خانواده ها را کاهش داده ایم. بیش از ربع قرن است که مشاهده می شود رفتارهای ضداجتماعی با نارسائی در خواندن هم بستگی دارد.
جامعه تحقیق : دانش آموزان پسر دبستانهای ابتدائی و مدارس راهنمائی شهر تهران.
یافته ها : بین اختلال در خواندن واختلال سلوک رابطه معناداری وجود دارد. بین اختلال در نوشتن و اختلال سلوک رابطه معناداری وجود دارد. بین اختلال در ریاضیات و اختلال سلوک رابطه معناداری وجود دارد.
نتیجه : درصورتی که بتوانیم اختلالات یادگیری را کاهش دهیم احتمالاً اختلال سلوک هم کاهش پیدا می کند و بالعکس.
هدف از این مطالعه بررسی وضعیت سلامت روان دانش آموزان دوره های ابتدائی،راهنمائی ودبیرستانی تحت پوشش کمیته امداد امام شهرری در سال تحصیلی 74-75 است.به همین منظوراز مجموع 1920 دانش آموز تحت پوشش ،500 دانش آموز بطور تصادفی سیستماتیک انتخاب گردیدند که از این تعداد 183 نفر مربوط به دوره ابتدائی 187 نفر دوره راهنمائی و 130نفر دانش آموز دبیرستانی بودند.اطلاعات در مورد وضعیت سلامت روان دانش آموزان 13-7سال بر اساس آزمون راتر والدین و دانش آموزان 18-14 سال با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ "GHQ-28" بدست آمد.
نتایج بررسی نشان داد که در مجموع 28/8 درصد نمونه مورد مطالعه دچار اختلال روانی بودند که به ترتیب 29،25/7،33/1دصد دانش آموزان دوره های ابتدائی ،راهنمائی و دبیرستانی مورد مطالعه را شامل می گردید .
شایعترین علامت مثبت مطرح در دانش آموزان دوره ابتدائی و راهنمائی بیقراری و دل گرفتگی و غمگینیبه ترتیب با 47/7،43/1درصد و دانش آموزان دبیرستانی دلهره و دلشوره با 65/8درصد بوده است. یافته ها ی این بررسی همچنین نشان داد که در دوره های ابتدائی و راهنمائی اختلال عاطفی در دختران از پسران و اختلال سلوک در پسران بیش از دختران بوده است.
بطور کلی در دانش آموزان دوره های ابتدائی و راهنمائی مورد مطالعه میزان شیوع اختلالات روانیدر دانش آموزان دختر بیش از پسر،دانش آموزان شهرری بیش از روستائی و دانش آموزان 13-12 سال بیش از دیگر گروههای سنی بوده است.
در مورد دانش آموزان دبیرستانی به جز اختلال در عملکرد اجتماعی که در پسران بیش ازدختران بود در سایر زمینه ها (افسردگی ،اضطراب و اختلال روان تنی )این اختلالات دردختران بیش از پسران وجود داشته ولی از نظر آماری این تفاوت ها معنی دار نبوده است. به منظور تعیین نقش مشکلات اقتصادی اجتماعی در ایجاد اختلالات روانی،مقایسه نتایج آزمون سلامت عمومی دانش آموزان دبیرستانی تحت پوشش با 130 پرسشنامه دیگر از دانش آموزان دبیرستانی که تحت پوشش کمیته امداد قرار نداشتند نشان دهنده این است که میزان اختلالات روانی در دانش آموزان دبیرستانی تحت پوشش با 33/1درصد بیش از دانش آموزان غیر تحت پوشش با 27/9درصد بوده وتفاوت موجود بین آنها از نقطه نظر ابتلاءبه اختلالات روانی معنی دار بوده است.
اختلالات سلوکی گروهی از اختلالات رفتاری می باشند که در آنها حقوق اساسی با موازین و اصول اجتماعی متناسب با سن زیر پا گذاشته می شود.ابعاد اختلالات سلوک بالاتر ازشیطنت و شوخی های معمولی کودکان و نوجوانان می باشد.نمونه ها و شواهد این اختلالاتسرقت اموال دیگران دروغگویی و آتش افروزی بالاتر از حدودی است که به طور اتفاقی توسط اکثر کودکان به عمل می آید و نیز شقاوت فیزیکی نسبت به حیوانات و استفاده از اسلحه ضمن دعوا و فرار از مدرسه و امثالهم می باشند.
در بررسی هایی که بر روی 43 مورد ازبیماران مراجعه کننده به مرکز روانپزشکی شهید اسماعیلی (دانشگاه علوم پزشکی ایران)صورت گرفت کلیه این 43 مورد از میان بیماران برگزیده شدند که ملاکهای تشخیص لازم جهت اختلال سلوک را کاملاً دارا بودند.در این بررسی که به روش رتروسپکتیو صورت گرفت 15 متغیر در مورد بیماران مد نظر قرار گرفت که عمدتاً شامل سن و جنس و رتبه فرزندی و سطح تحصیلات والدین و گروه طبقه بندی اجتماعی و سوابق طبی و منجمله روانپزشکی افراد خانواده و نیز نوع درمانهای بکار رفته بود. نتایج یافته ها حاکی از آن بود که شایعترین علائم ارجاعی شامل پرخاشگری و دزدی و دروغگویی بوده و شایعترین گروه سنی 10-14 ساله بوده است.
از لحاظ شیوع جنسی در بررسی ما نیز اختلال در پسران شایع تر از دختران نشان داده شد که نسبت آن تقریباً 4/1 بوده است.از لحاظ وسعت بیماری شیوع بیماری در خانواده های 5 نفر بیشتر بوده و از لحاظ رتبه فرزندی شیوع اختلال در فرزند دوم بالاتر بوده است.از لحاظ سطح تحصیلات والدین بی سواد تا سطح تحصیلات ابتدائی شایعترین میزان را حائز بوده و از لحاظ سطح اقتصادی این اختلال در گروههای اجتماعی متوسط پائین بیشتر دیده شده است. بیشترین تاثیر درمان در گروهی بوده است که رفتار درمانی به همراه دارو درمانی در مورد ایشان اجرا گردیده است.
اختلالات سلوکی یک گروه از اختلالات رفتاری می باشند که بابروز در زمان کودکی مولد مشکلات عمده ای در زندگی طفل می گردند.رفتار ناپسند این کودکان علاوه بر تولید علاوه بر تولید مسائل جدی در زندگی آنان موجب نگرش منفی دیگران بر آنان می گردد.طفلی که دست بسرقت و آتش افروزی زده و مکرراً از مدرسه فرار می نماید و یا بنحوی دروغ می گوید مسلماً نمی تواند محبوب معلمین و دوستان خود باشد وپدر و مادری که مکرراً از سوی مدیر و ناظم به مدرسه احظار می گردند در اکثر موارد چاره کار را تنبیه افراطی وی تصور می نمایند در حالیکه اینگونه موجهه سیکل معیوب برقرار شده را تشدید می نماید.
.درمان:
برنامه های درمانی در کاهش نشانه ها ی آشکار اختلال سلوک و موثرتر از نشانه های پنهان هستند.برنامه های درمانی چندوجهی که از اتمام منابع قابل وصول خانواده وجامعه استفاده میکنند احتمالا در کنترل رفتار افراد مبتلا بهترین نتایج را در بر دارند. هیچ روش درمانی برای تمام رفتارهایی که دراختلال سلوک نقش دارند موثر تلقی نمیشود ولی انواعی از درمانها ممکن است در کنترل نشانه ها وتسهیل رفتارهای مناسب اجتماعی مفید واقع میشوند.ساختار محیطی همراه با مقررات هماهنگ ونتایج قابل انتظار میتواند انواعی از رفتارهای مشکل ساز را کنترل کند.در برخی موارد این ساختار باید به زندگی خانوادگی نیز تعمیم داده شود.به طوری که والدین از فنون رفتاری آگاه شده و در استفاده از آنها برای پرورش رفتارهای مناسب ورزیده شوند.در خانواده هایی که در آنها آسیب روانی یا استرس های محیطی مانع از دستیابی والدین به این فنون میشوندپیش از انجام چنین اقدامی باید پدر ومادر از نظر روانی ارزیابی ودرمان شوند.وقتی خانواده خشن و آشفته است ممکن است لازم شود کودک از خانواده بیرون آورده شود تا از محیطی سازمان یافته و با ثبات بهره مند گردد.در محیط های مدرسه نیز میتوان از فنون رفتاری برای تشویق رفتارهای قابل قبول اجتماعی نسبت به همسالان وممانعت از رخدادهای ضد اجتماعی پنهان استفاده کرد.
از روان درمانی معطوف به ارتقا مهارتهای حل مسئله نیز میتوان استفاده کرد زیرا، کودکان مبتلا به اختلال سلوک ممکن است الگوی دیرپایی از واکنش های غیر انطباقی به موفقیتهای روزمره داشته باشند.سن شروع در درمان مهم است زیرا هرچه رفتار غیر انطباقی بیشتر ادامه یابد مقاوم تر میگردد. از درمان دارویی میتوان به عنوان درمان کمکی نشانه هایی که غالبا در اختلال سلوک نقش دارند استفاده کرد .پرخاشگری انفجاری آشکار نسبت به چند دارو پاسخ مثبت میدهد.داروهای آنتی سایکوتیک وعمدتا هالوپریدول پرخاشگری و رفتارهای تهاجمی راکه ممکن است در اختلالات گوناگون وجود داشته باشد کاهش میدهد.در حال حاضر داروهای آنتی سایکوتیک جدیدتر نظیر ریسپریدون واولانزاپین جای هالوپریدول را گرفته اند زیرا احتمال بروز علایم خارج هرمی با این داروها کمتر است.لیتیوم(Eskalith) نیز دردرمان پرخاشگری در زمینه اختلالات دو قطبی یا خارج از آن میتواند مفید باشد .برخی از کارآزمایی ها حاکی از آن است که کاربامازپین(Tegretol) ممکن است به کنترل پرخاشگری کمک کند ولی مطالعه دوسویه کوری که اخیرا با کنترل دارو نما انجام شد نشان داد که که ربامازپین در کاهش پرخاشگری مزیتی نسبت به دارو نما ندارد.آزمایش مقدماتی دیگری که اخیرا انجام شده است نشان داد که کلونیدین ممکن است موجب کاهش پرخاشگری شود .مهارکننده های اختصاصی باز جذب سروتونین نظیر فلوئوکستین، سرترالین، پاروکستین و سیتالوپرام به منظور تخفیف تکانشگری تحریک پذیری وبی ثباتی خلق که اغلب در اختلال سلوک دیده میشود،بکار رفته اند.اختلال سلوک غالبا همزمان با اختلال نقص توجه _بیش فعالی،اختلالات یادگیری وبا گذشت زمان اختلالات خلق و اختلالات وابسته به مواد دیده میشود.بنابراین باید ضمن درمان اختلال سلوک ،اختلالات همراه آن را نیز درمان کرد.( دکتر سادوک-بنیامین جیمز _دکتر سادوک-ویرجینیا)(خلاصه روانپزشکی کاپلان وسادوک)
اختلالات یادگیری
مدتها طولانی دانش آموزانی را که در یادگیری یک یا چند درس مشکلات جدی داشتند با اصطلاحات معلول ادراکی ، آسیب دیده مغزی و آسیب دیده عصبی معرفی می کردند . با توجه به یافته های جدید در مورد یادگیری ، در سال 1963 جمعی از متخصصین اصطلاح ، ناتوانیهای یادگیری را جایگزین اصطلاحات قبل کردند از آنجا که واژه ناتوانی اصطلاحات دیگری مثل ناتوانی جسمی یا ناتوانی ذهنی را تداعی می کند ، یعنی ناتوانیهای که تبدیل به توانایی کامل نمی شوند ، اصطلاحی مایوس کننده می نماید و به نظر می رسد اگر اصطلاح اختلالات در یادگیری و ( یا به نظر نگارندگان مشکلات یادگیری ) به کار گرفته شود، مناسب تر باشد . ( تبریزی 1380 ص 9 ) .
به بسیاری از اینگونه دانش آموزان متاسفانه برچسب کودن ، کم ذهن ،عقب مانده و امثال آن زده می شود که هیچکدام صحیح نیستند و با قاطعیتمی توان گفت که اگر این مشکلات به موقع و به جا تشخیص داده شوند قابل درمان است ؛ افرادی چون آلبرت انشتین نابغه ریاضی ، توماس ادیسون مخترع و مبتکر و نابغه آمریکایی اگوست رودین مجسمه ساز بزرگ فرانسه ، لئوناردو داوینچی و بتهون همگی دچار اختلالات یادگیری بودند.
از سال 1373 از سوی وزارت آموزش و پرورش مراکز آموزشی و توانبخشی دانش آموزان دچار مشکلات ویژه یادگیری ایجاد گشت و در آن اینگونه دانش آموزان در کنار تحصیل در مدارس عادی برای رفع مشکلات خاص یادگیری از خدمات ویژه پاره وقت بهره مند می شوند . در استان مازندران نیز مرکز مشکلات ویژه یادگیری فعالیت خود را از سال 1373 آغاز کرده و در حال حاضر فعالیت هایی را در جهت حل مشکلات این گونه دانش آموزان انجام می دهد . در سال جاری مراکز مشکلات ویژه یادگیری در استان افزایش پیدا کرده ، اما به نظر می رسد در کنار افزایش مراکز نیاز است نگرش معلمان مدارس عادی نیز به تبع آن نسبت به این مقوله توسعه یابد .
تعاریف اختلالات یادگیری :
از دهه ی 1960 کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری توجه مطالعات روانی و آموزشی بوده اند و در واقع شاخه جدیدی است که به آموزش و پرورش ویژه افزوده شد . هر چند که ناتوانی های یادگیری یک قلمرو نسبتا جدیدی است لکن رشد مفهوم آن ظاهرا سریع بوده به طوریکه از طریق آمیختگی پیشه های متعدد به صورت یک پیشه گسترده میان رشته ای جلوه گر شده است . در کوشش های مکرری که برای تعیین جمعیت کودکان ناتوان در یادگیری به عمل آورده ابعاد مختلف مساله مورد توجه قرار گرفته است و هر گروهی بر اساس دیدگاه خود و با شیوه متفاوتی مساله را بررسی و تعریفی از آن به دست داده است .در سال 1968 یک تعریف به وسیله کمیته مشورت ملی در مورد کودکان ناتوان در گزارش سالیانه آنها به کنگره به عمل آمد " کودکان ناتوان در یادگیری در یک یا چند فراگرد اساسی روانی در ارتباط با فهمیدن یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی ناتوانی نشان می دهند تظاهرات این ناتوانی ممکن است به صورت اختلال در گوش دادن ، فکر کردن ، سخن گفتن ، خواندن ، نوشتن هجی کردن یا حساب باشد .
این اختلالات را نتیجه شرایطی دانسته اند که شامل نقائص ادراکی ، ضایعه مغزی ، اختلال جزیی در کارکرد مغز ، نارساخوانی ، اختلال گویایی و غیره است ناتوانی یادگیری این کودکان از نوع مشکلاتی نیست که بدایتا مربوط به بینایی ، شنوایی ، یا نقائص حرکتی ، عقب ماندگی ذهنی پریشانی عاطفی و یا کمبود امکانات محیطی باشد . ناتوانی یادگیری در اندام ظاهری کودک آشکار نیست کودک مبتلا به این وضع می تواند دارای بدنی قدرتمند ، چشمانی قوی ، گوشهای تیز و هوش بهنجار باشد ، در عین حال ، چنین کودکی در عملکرد ناتوان است . نارسایی او به همان اندازه واقعی است که ناتوانی پای فلج .
چه کسانی دارای اختلالات یادگیری هستند ؟
افراد مبتلا به ناتوانی های یادگیری در تمام سطوح و در تمام پایه های کلاسی از آمادگی تا دانشگاه وجود دارند امتیاز آن عده از کودکانی که در سطوح دبستانی درس می خوانند اصولا این است که تاکید و علاقه به شناسایی و درمان این گونه کودکان در این دوره بیشتر است بنابراین در آینده از شمار مبتلایان به این ناتوانی در سطوح بالاتر آموزشی کاسته خواهد شد
انواع ناتوانی های یادگیری :
تشابه اولیه کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ، عدم قدرت آنها در یادگیری است اختلاف میان این کودکان تنها زمانی خود را نشان می دهد که انواع ناتوانی هایی که به آن مبتلایند طبقه بندی شود .
چه عواملی باعث بروز اختلالات یادگیری هستند ؟
ثابت شده است که علل بروز ناتوانی های یادگیری نسبتا مبهم است برخی از مشکلات کنونی درباره ی مفهوم ناتوانی های یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشاره ی دقیق به علل بروز ناتوانی های یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مساله علل بروز ناتوانی های یادگیری را به فراموشی و بی توجهی می سپاریم بر حسب درک ما از ناتوانی های یادگیری و نگرش اولیه حرفه ای ما ( پزشکی ، روان شناسی ، تعلیم و تربیتی ) نسبت به ناتوانی های یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطه ی علّی دشواری بپردازیم . اما تجربه ی گذشته و عمل کنونی به ما ثابت می کند که ناتوانی های یادگیری مفهومی چند رشته ای است و ارتباط بین متخصصان رشته های مختلف در این امر باید برقرار باشد .
الف) عوامل آموزشی
1- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
2- عدم فراگیری معلم از مهارت های لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
3- توقعات فوق العاده بالا یا فوق العاده پایین معلمان
4- برنامه ریزی و طرح برنامه ی آموزشی ضعیف
5- عدم فعالیتهای برانگیزنده
6- تدریس عملی ناصحیح
7- عدم آموزش مهارت های اجتماعی ، یادگیری و حرکتی و جسمی و
عدم پرداختن به یادگیری های زبان شفاهی
8- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که می تواند به پیچیدگی ناتوانی های یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد که از جمله مهم ترین آنان جدایی والدین از یکدیگر است. .
– تغذیه بهداشت سلامتی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگ ها و مزه های مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک موثر است .سرماخوردگی مزمن ، مشکلات تنفسی ، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک موثر است .سقوط ، آسیب دیدگی مغزی ، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری موثر است .
– تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربه هایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد .
– تحریک زبانی
زبان به واسطه ی نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژه ای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدل های درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد .
– رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب ، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی ، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد .
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک ، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند .
د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانی های یادگیری آسیب دیدگی مغزی ، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است .
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان می دهد ناتوانی های یادگیری احتمالا در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانی های یادگیری نقش دارد .
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلال های گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانی های یادگیری می شوند مثل هایپوگلیسمی ، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش ، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر ، دهریش ، جانسکی ، لانگ فود … اظهار می دارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه می کنند .
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر می آید هر گونه نتیجه گیری درباره ی حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد .
سبب شناسی بیش از هر موضوع دیگر به موضوع پیش گیری تکیه دارد .
مراحل درمان مشکلات یادگیری
با انجام آزمونهای تشخیص معلوم می شود که کودک در کلام زمینه مواجه با شکست و در چه سطوحی متوقف گردیده است و حدود یادگیری او تعیین می گردد و اینکه مشکل یادگیری او به کدامیک از مسائل ادراک ، حافظه ، زبان ، و … مربوط می شود . سپس یک طرح آموزشی انفرادی (IEP) بر اساس زمینه های قدرت و ضعف کودک تهیه و تنظیم می شود
فعالیت های لازم در زمینه تحصیلی :
عبارتند از مشکلات خواندن ، نوشتن ، بیان شفاهی ( هجی کردن ) و ریاضیات . مربی برای رفع مشکلات فوق ابتدا فعالیت هایی که در زمینه ی تحولی ذکر شد را بررسی کرده نقاط ضعف تحولی او را پیدا می کند و برنامه ی درمانی خود را از فعالیت های تحولی آغاز می نماید سپس ضعفهای آموزشی که ممکن است دانش آموز داشته باشد را با استفاده از روشها و الگوهای تدریس مناسب رفع می نماید .
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوششان کمابیش عادی است، به خوبی صحبت می کنند، مانند سایر کودکان بازی می کنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند، در خانه نیز خود یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار می کنند به خوبی انجام می دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن وقتی به مدرسه می روند و می خواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی می شوند. بیش از یک قرن است که متخصان علوم تربیتی و روان شناسی و گفتار درمانی در پی تشخیص و درمان مشکلات این قبیل کودکان بوده اند.
8