بیداری اسلامی در
جهان عرب، ایران و شبه قاره هند
دکتر علی اکبر ولایتی
1. روش «جریان شناسی»:
کتاب سیر اندیشه سیاسی عرب: حمید عنایت؛
کتاب گرایشهای سیاسی در جهان عرب: نوشته مجید خدوری؛
2. روش «مقوله شناسی»: مقوله های مهم جامعه و سیاست شناسی در نظر گرفته شده است-.
کنتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر: حمید عنایت؛
3. روش «متفکر شناسی»:
کتاب تفکر عرب: آلبرت حورانی؛
زعماء الاصلاح فی عصر الحدیث: احمد امین؛
منابع مطالعه اندیشه سیاسی معاصر عرب
اندیشه سیاسی به طورمعطوف به دوره بحران است.
اندیشه عرب به طور خاصی مصداق این عبارت است، زیرا در دوران معاصر بحرانهای پی در پی نقش اساسی در شکل گیری اندیشه های عرب و دگرگونی آن داشته است.
بیداری اسلامی در جهان عرب
نجیب عیسی: «بحران فرهنگ و روشنفکری در جهان عرب، بخشی از یک بحران فراگیر و کهن است» که آن را بحران «توسعه» می نامند.
عربها چون ایرانیان، از هنگامی که با دولتهای اروپایی آشنا شدند، به عمق عقب ماندگی خود و توسعه و پیشرفت اروپاییها پی بردند.
پاسخهای گوناگونی به این معضل داده شده است که یکی از آنها بازگشت به اسلام به مثابه دین و تمدن است.
بیداری اسلامی در جهان عرب
در واقع، جنبش بیداری اسلامی در جهان عرب پایداری در برابر مخاطراتی بودد که موجودیت آنها به خطر انداخته بود و با اتکا به اصول و مبانی اسلامی انجام شد و اصلاح دینی را به منظور برانگیختن روح ایستادگی در وجود امّت اسلامی در برابر سلطه غرب و نیز ضعف و فساد داخلی برگزید.
بیداری اسلامی در جهان عرب
بر اساس نوع پاسخهای داده شده آنها در چهار دسته قرار می گیرند.
این تقسیم بندی پاسخهایی است که اندیشمندان عرب در درون گفتمان اسلامی مطرح کرده اندو نتیجتاً ناسیونالیسم، سوسیالیسم و ایدئولوژیهایی از این دست را پوشش نمی دهد.
بیداری اسلامی در جهان عرب
1. تمدن گرایان – عرب گرایان
2. تمدن گرایان – اسلام گرایان
3. اسلام گرایان سنتی
4. اصول گرایان اسلامی
طهطاوی و خیر الدین تونسی از اندیشمندان برجسته گرایش اول؛
سید جمال الدین اسد آبادی و تا حدودی محمد عبده از متفکران گرایش دوم؛
رشید رضا از سخن گویان اصلی گرایش سوم؛
سید قطب و اخوان المسلمین از فعالان گرایش چهارم؛
بیداری اسلامی در جهان عرب
معمولاً در بررسی اندیشه های سیاسی عرب میان گرایشهای گوناگون و متکثر بالا تفاوتی نمی گذارند.
زید مهم ترین ساز و کار گفتمان دینی معاصر را ایدئولوژی باوری آن می داند که میان اعتدال و تندروی و نیز میان فقیهان و واعظان جمع می کند و همه را در یک صف قرار می دهد.
وی اعتراف به سلطه مطلق سلف و سنت را از ویژگیهای جنبشهای اسلامی اعم از تندرو و میانه رو می داند.
سید قطب از کسانی بود که از تاویل اجتماعی دین به سوی ایدئولوژی حاکمیت الهی که انسان را نفی می کرد و واقعیت اجتماعی را در اشکال خشکی محصور می کرد، گرایش یافت.
بیداری اسلامی در جهان عرب
از دیدگاه نصر حامد ابوزید گروههای میانه رو و تندرو عرب همسو هستند.
او می گوید: «حقیقت این است که فرق میان این دو گرایش در درجه است نه نوع، تشابه میان این دو شکل از گفتمان دینی در اعتماد هر دو بر عناصر اساسی ثابت در ساختار گفتمان دینی است».
تحول در گرایشهای مذکور مفهوم «شکست» را به ذهن متبادر می کند، با وجود اینکه تحولات سیاسی و اجتماعی در تحول فکری از گرایشی به گرایش دیگر موثر بوده است، ولی باید گفت که علت اصلی این تحولات، شکست اندیشه پیشین در برآوردن انتظارات موجود است که زمینه را برای ظهور اندیشه جدید فراهم می کند.
رضوان السید این فرایند را سیر «قهقرایی» اندیشه عرب می نامد.
بیداری اسلامی در جهان عرب
هر چه بدین سو می آییم گرایشهای اسلامی اصول گرا می شود، بر دیگر جریانهای فکری غالب شده و آنها را به حاشیه می راند و جهت گیری ضد غربی آن تشدید می شود و ویژگی مبارزه جویانه آن آشکارتر می شود و از دولتهای حاکم بر جوامع اسلامی فاصله می گیرد و اندیشه های سَلَفیه در آنها قوت گرفته و از حرکتی فکری به جنبشی توده ای و سیاسی تبدیل می شود.
بیداری اسلامی در جهان عرب
نحله «تمدن گرا – عرب گرا» بیشتر به اخذ تمدن اروپایی گرایش دارد، اما در همان حال آنان دغدغه عظمت جوامع اسلامی را دارند و راه آن را جذب علم، صنعت، مدنیّت و نهادهای اروپایی می دانند.
در این گونه اندیشه ها برتری اروپاییان به صورت فرض قطعی پذیرفته می شود.
طهطاوی: «تمدن اروپایی عمدتاً بر پایه چیزهایی است که اروپا از اسلام اخذ کرده بود».
وطنی که طهطاوی از آن نام می برد مصر است، نه آنچه امروز نزد عربها «وطن عربی» نام دارد و همه سرزمینهای عرب زبان را در بر می گیرد.
گرایش تمدن گرا – عرب گرا
1. اصالت و برتری تمدن غرب را می پذیرد و مسلمانان را برخوردار از این توانایی می داند که در کسب فنّاوری و تمدن غربی موفق عمل کنند، زیرا علم غربی را همان علوم اسلامی می پندارد.
مسلمانان را به در آویختن با اروپا و تعامل با تمدن اروپایی و پیروی کردن از آنان و اخذ دستاوردهای آنان، در مواردی که با شریعت و دین مغایرتی ندارد، دعوت می کند ولی از موضع قدرت به اروپاییان نگاه می کند.
ویژگیهای گرایش تمدن گرا – عرب گرا
2. این گرایش در تعامل با دولت است و هر دو نماینده برجسته این گرایش، از مقامهای دولتی بوده اند و اخذ تمدن و نهادها و فنّاوری غربی را وظیفه دولت به شمار می آورنذ تا موجب ترقی مسلمانان شود.
به همین دلیل اصولاً حرکت آنان یک جنبش توده ای سیاسی نیست و ملت مخاطب اول آنان نیست.
ویژگیهای گرایش تمدن گرا – عرب گرا
3. روش و منش آنان اصلاحگرست و به دنبال اصلاح نهادهای سیاسی – اجتماعی جوامع خود با استفاده از تجربیات و نهادهای اروپایی هستند.
بر این اساس، این گرایش نه تنها مخالفتی را در میان حکومت موجب نمی شود، بلکه به سبب تعاملات مستقیم با دولت با آن در ارتباط است و طبعاً به همین دلیل هم، حرکتی سیاسی بر ضد نظامهای حاکم به شمار نمی آید تا واکنش منفی دولت زمانه خود را برانگیزد.
ویژگیهای گرایش تمدن گرا – عرب گرا
4. این گروه اصولاً به احتمال تضاد اسلام و تمدن اروپایی نمی اندیشند، زیرا آنان به جِدّ باور دارند که اساساً تمدن اروپایی برگرفته از اسلام و علوم اروپایی ترجمه علوم اسلامی پیشین است و هیچ منعی در اخذ این تمدن وجود ندارد.
بنابراین، هدف آنان «تعیین معیاری بود که در اخذ تمدن از اروپا – در بهره برداری از دانش اروپا – به کار آید» و «از نظر آنان تنها بهسازی نهادهای غیر دینی ضرورت داشت».
ویژگیهای گرایش تمدن گرا – عرب گرا
5. آنان اندیشه پان اسلامی ندارند و این وجه افتراق آنان با جنبشهای پیشین و اندیشه های نوگرایانه پس از آنان است.
نگرش آنان کاملاً محدود است و حتی هنگامی که از وطن عربی سخن می گویند، مرادشان همه ممالک عرب زبان نیست، بلکه دقیقاً منظور مشخصی دارند که برای نمونه برای طهطاوی وطن عربی همان مصر است.
ویژگیهای گرایش تمدن گرا – عرب گرا
نسل دوم از منادیان بیداری اسلامی را می توان «تمدن گرا – اسلام گرا» نامید و چهره بارز آن سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ محمد عبده است.
روح اصلی اصلاحگری سید جمال در جهان اسلام «تجدد» است.
کانون اندیشه سید جمال «ترقّی» و «زوال» است.
جنبش اصلاحی که سید جمال الدین آن را آغاز کرده بود، جنبشی عقل گرا و خواهان استفاده از شیوه های جدید نوسازی و پیشرفت و علم و صنعت و خواهان برپایی نظامهای سیاسی مبتنی بر آزادی و دموکراسی در قالب حکومتهای پارلمانی و مشروطه و پادشاهیهای مقید و محدود بود، البته اگر امکان برپایی نظام جمهوری نبود.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
سید جمال بر خلاف عرب گرایان تمدن گرا، بر دو فرض اساسی تاکید می کرد:
1- نقش ناگزیر دین در زندگی ملتها، به ویژه ملتهایی که جامعه آنها بر پایه دین قرار دارد.
2- نیاز به نهادهای جدید و مهارتهای فنی برای برآوردن خواستهای زندگی جدید.
دو هدف اصلی سید جمال، یعنی وحدت اسلامی و مبارزه با سلطه غرب، از نقاط تمایز اندیشه وی از گرایش «تمدن گرا – عرب گرا» بود.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
وی در عین حال که آشکارا مسلمانان را به ایستادگی در برابر سلطه اروپا بر سرزمینهای اسلامی تحریک می کرد، با تاکید بر اقتباس از دستاوردهای علمی و صنعتی غرب، تقلید از غرب را رد می کرد.
به همین سبب هم از روند موجود در جوامع اسلامی انتقاد می کرد.
اگر چه در اندیشه های نوگرایانه سید جمال بر بحث تجدد بیش از هویت تاکید می شود، دغدغه های هویّتی هم در اندیشه های وی با تاکید جدی همراه است که از مبارزه او با سلطه اروپا و نیز در پرهیز دادن از تقلید صِرف از اروپا کاملاً مشهود است.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
اندیشه های سید جمال در نخستین گام از اندیشه های اصلاحی اولیه، که نگرشی کاملاً مثبت به اندیشه های و نهادهای غربی داشت، فاصله گرفت و این فاصله گیری در اندیشه های شیخ محمد عبده شدیدتر شد.
می توان تفاوت سید جمال با محمد عبده را به فاصله یک انقلابی (سید جمال) با یک اصلاحگر (عبده) تشبیه کرد.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
شیخ محمد عبده از سید جمال در گرایش تمدنی بسیار فاصله گرفته و به رشید رضا، اندیشمند پس از خود، نزدیک تر می شود.
وی ضمن تاکید بر اینکه اصلاحات غیر دینی (اصلاحات اجتماعی و سیاسی) باید پا به پای اصلاحات دینی (اصلاحات معنوی و اخلاقی) پیش رود، اصل اخذ تمدن را پذیرفت.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
1- تاکید بر اصالت عقل و علم
2- توانایی اسلام در تمدن سازی و افزایش اقتدار مسلمانان
3- یگانگی و اتحاد اسلامی
4- مبارزه با سلطه اروپا
محورهای اصلی گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
سید جمال و عبده در تلاش اصلاحگرانه خود به دنبال:
– فهمیدن و توجیه عقلانی علت زوال مسلمانان؛
– یافتن علل برتری غرب و پیشرفت آنها؛
– درک مناسبات قدرت بین مسلمانان و اروپاییان؛
– کوشش برای قرار دادن مسلمانان در جایگاه برتری از قدرت؛
– راههای ایجاد اتحاد و یگانگی میان مسلمانان و
– تاکید بر تعلق همه مسلمانان به یک دین؛ بودند.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
هشام شرابی: این گرایش کوشید تا نه با نشان دادن بی تناسبی اندیشه ها و نهادهای اروپا، بلکه از راه اثبات اینکه اسلام اندیشه ها و نهادهای بهتری دارد، با اروپا بستیزد.
این ایدئولوژی کوشید با به کار گرفتن اندیشه های اروپایی پوشیده در جامعه اسلامی، تجاوز ایدئولوژیک اروپا را دفع کند.
]با این حال[، اصلاح طلبی اسلامی بیشترین تاثیر را بر آگاهی سیاسی عرب گذاشت.
گرایش تمدن گرا – اسلام گرا
اندیشه نوگرای اسلامی با رشید رضا وارد مرحله ای نوین شد که می توان آن را «اسلام گرایی سنتی» نامید.
این گرایش به طور اساسی از دو گرایش پیشین فاصله گرفت و به جنبش سَلَفیه بسیار نزدیک شد و به همین دلیل می توان آن را بازگشت به اسلام سنتی دانست.
اگر تمدن گرایان اسلام گرا احیای اسلام را در احیای علمی، جذب تفکر نوین و استفاده از دستاوردهای فنی اروپایی در جوامع اسلامی می دانستند، اسلام گرایان سنتی و اندیشمند برجسته آن رشید رضا، که ادامه دهندگان سَلَفیه هستند، احیاگری اسلامی را در بازگشت به «بزرگان اسلام» (سلف صالح) می دانستند.
گرایش اسلام گرایی سنتی
هراریر دکمجیان، سید جمال، عبده و رشید رضا را در درون گرایش سَلَفیه بررسی می کند، در حالی که این برداشت خطایی آشکار است.
حمید عنایت نیز داوری عجیبی درباره رشید رضا دارد و در این باره می نویسد: در نوشته های او ]رشید رضا[ چیزی نمی یابیم که پیش از او سید جمال و عبده نگفته باشند.
تنها نکته ای که عقاید او را از تجدد خواهان دیگر متمایز می کند اصرار اوست بر سر اصلاح خلافت سنی و اعاده آن به شکلی که در صدر اسلام معمول بود.
گرایش اسلام گرایی سنتی
مجید خدوّری به درستی رشید رضا را در چارچوب گرایشهای سنت گرا مورد مطالعه قرار می دهد که با رنگ و لعاب نوگرایی پوشش داده شده است.
خدوری، رشید رضا را شاگرد عبده می داند، اما شاگردی که میراث فکری استاد را تفکر لیبرالی کوته بینانه ای تلقی می کرد که امتیازهای بی جا به نوگرایی داده است و این تفاوت مهم میان «اسلام گرایان تمدن گرا» و «اسلام گرایی سنتی» است.
رشید رضا، اندیشه هایی درباره دولت اسلامی یا حکومت اسلامی چونان بدیلی برای خلافت عثمانی مطرح کرد، در حالی که در طرح سید جمال بحثی از «حکومت اسلامی» به عنوان نظامی جامع صورت نگرفته است.
گرایش اسلام گرایی سنتی
رشید رضا به دنبال ارائه نظریه ای منسجم از حکومت اسلامی است.
تفاوت نگرش به قانون در آرای رشید رضا و سید جمال بسیار است.
اگر افرادی چون سید جمال قانون و حکومت مشروطه را از دیدگاه شرط معقول زندگی اجتماعی منظم درک می کردند، سنت گرایان طرفدار حکومت اسلامی، غالباً مایل بودند آن را همچون صحنه آزمایشی برای سنجش تمامیت فرهنگی و اخلاقی امت اسلامی، ببینند.
گرایش اسلام گرایی سنتی
خدوّری در این باره می نویسد: « تلقی او از قانون تفاوت مهمی بین او و سنت گرایان پیشین ایجاد می کرد.
او میان شریعت و فقه فرق می گذاشت و معتقد بود شریعت ابدی است و نمی تواند تغییر یابد، اما فقه (حقوق) بر حسب تغییر شرایط اجتماعی لزوماً باید مورد تجدید نظر قرار گیرد».
اندیشه سیاسی سنت گرای رشید رضا، به جای تاکید بر حکومت قانون، آزادی و مشروطه که در اندیشه های نوگرایانه طهطاوی و سید جمال بر آن پافشاری می شد، به دنبال بازسازی نظام اسلامی بود که به آن عناصری از آرمان گرایی صدر اسلام که به پیشداوریهای دنیوی و نژادی و فرقه ای آلوده نشده بود، افزوده می شد.
گرایش اسلام گرایی سنتی
امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت با یک قانون اساسی تنظیم شده است که در اصول کلی خود از قرآن، حدیث و تجربه خلفای راشدین سرمشق گرفته که با اصل اجتهاد به منابعی پویا بدل می شوند.
رشید رضا نقطه عطفی در تحول اندیشه سیاسی – اسلامی معاصر عرب است، زیرا نمایانگر دوره ای است که مرحله اصلاحگرایی التقاطی به پایان می رسد و مرحله بنیادگرایی درگیر با نگرش سنت گرایانه آغاز می شود.
گرایش اسلام گرایی سنتی
در اندیشه رشید رضا، علت اساسی افول مسلمانان، غفلت از معنای راستین اسلام است، او همچنین تقصیر زوال را به گردن فرمانروایان انداخت که در کوشش برای حفظ انقیاد اتباعشان به روش استبدادی متوسل شده و از معنای راستین اسلام غفلت ورزیدند.
آلبرت حورانی می نویسد: «ضرورت ایجاد یک نظام قانونی که در دوران جدید مردم بتوانند اطاعت کنند، نظامی که به معنای واقعی قانونی و اسلامی باشد، محور اندیشه رشید رضاست».
گرایش اسلام گرایی سنتی
رضوان السید: «رشید رضا از گروه اصلاحگرانی بود که در نیمه دهه 1920 از تفکرات سَلَفیه جانب داری می کرد.
اندیشه های سَلَفیه را نخست ابن تیمیه بنیاد نهاد، سپس محمد بن عبدالوهاب بدان پرداخت و سپس در توجه به سنت و مراجعه به آن در اجتهادات فقهی خود، دچار اغراق گردید».
رویکرد اسلام گرایی سنتی نسبت به غرب، مانند وهابیت، چنان بود که گویی اساساً از غرب غافل است و توجه چندانی به آن نمی کند.
رشید رضا معتقد است که غرب برای گذراندن مراحل پیشرفت، اصول اسلامی را به کار گرفت، حال آنکه خود مسلمانان این اصول را رها کردند.
گرایش اسلام گرایی سنتی
اگر چه رشید رضا در رهیافت سنت گرایی خود چندان به غرب نپرداخته است، ولی از خط فکری وی روشن است که نسبت به غرب رویکردی ستیزه جویانه دارد، و از آن خوش بینیهای موجود در گرایش «تمدن گرا – عرب گرا» اثری به چشم نمی خورد.
رشید رضا غرب و به ویژه بریتانیا را تهدید جدّی علیه مسلمانان می داند.
وی می نویسد: «نگران عربها هستم نه از سوی بلشویکها، نه از ترکها، بلکه از بریتانیا.
می ترسم که بریتانیا، پیش از آنکه عربها فرصت رفع ضعف مفرطشان را داشته باشند، آنها را با یورشی خرد کننده از هم بپاشد».
گرایش اسلام گرایی سنتی
حسن حنفی کارنامه رشید رضا را این گونه خلاصه می کند: « رشید رضا پس از آنکه عمری را در اصلاحگری و نواندیشی و ترقی خواهی گذرانده بود، خود را از تاثیر پیشگامانی چون طهطاوی و سید جمال و نیز عبده رها ساخت و به دامن محمد بن عبدالوهاب پناه برد که او را ابن قیّم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل می رسانید.
وی به جای میل به شیوه های مدنیت نو و همگامی با تحولات زمانه، فروبستگی و هجوم به غرب را ترجیح داد.
گرایش اسلام گرایی سنتی
ژاک برک در تحلیلی از اصول گرایی اسلامی ناتوانی کشورهای اسلامی را در ارائه مدلهای مناسب با عصر تکنیک و تمدن در سده بیستم، زمینه ساز افراطی شدن آن می داند.
وی مهم ترین دلیل درونی را توقف اجتهاد و سرکوب حرکتهای اصلاحی به نام مبارزه با بدعت می داند.
حمید عنایت نیز میان (تندروی) اخوان المسلمین و شکست عربها از اسرائیل در جنگهای پس از 1954 و به ویژه 1967 ارتباط برقرار می کند.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
تصور اخوان المسلمین از دولت اسلامی، صورت موکدتری از برداشت رشید رضا است، ولی تمایز واقعی اش با آن، این است که در قالب جنبشی مسلحانه و پیکارجو عرض اندام می کند.
حسن البنّا، بنیادگذار اخوان المسلمین، درباره اصلاحگران اسلامی چنین نظر می دهد: «اسد آبادی فقط یک فریاد هشدار برای مشکلات است و شیخ محمد عبده فقط یک معلم و فیلسوف و رشید رضا فقط یک تاریخ نویس و وقایع نگار است، در حالی که اخوان المسلمین به معنای جهاد، تلاش و کار است و فقط یک پیام نیست».
از باورهای اساسی اخوان المسلمین «قدرت تفوق ناپذیر اسلام برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمین» است؛ که در واقع، جوهر اصول گرایی اسلام گرایی است.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
کسانی چن سید قطب و محمد غزالی نمایندگان برجسته فکری اخوان المسلمین بودند.
از نظر سید قطب، تنها «حاکمیت قانونی و مشروع در یک جامعه خوب (اسلامی) حاکمیت خداوند است.
رژیم تنها می تواند به نام خداوند، آن هم با اجرای قوانین الهی، به اعمال حاکمیت بپردازد».
اصل حاکمیت الهی تنها تضمین موجود در برابر قدرت بی حد و حصر حکمران است.
فقط حکومتی عادلانه است که نشان الهی داشته باشد.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
سید قطب با استفاده از دو عبارت «جامعه اسلامی» و «جامعه جاهلی»، اندیشه خود را در قالب نوعی ثنویت معرفی کرد.
نخستین وظیفه ما ایجاد تحول در جامعه م تغییر دادن واقعیت جاهلی از راس تا پایه است … برای آغاز کار باید از دست جامعه جاهلی خلاص شویم، ارزشها و ایدئولوژی آن را رها کنیم.
نباید ارزشها و ایدئولوژی خود را برای نزدیک تر کردن آنها به جامعه، حتی ذره ای تضعیف کنیم.
روشها و راه ما با آن فرق دارد و حتی اگر تنها یک گام به طرف آن برداریم عقایدمان از بین خواهد رفت و نابود خواهیم شد.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
سید قطب همه جوامع موجود را جاهلی می داند و جوامع اروپایی را اوج جاهلیت مدرن تلقی می کند و اینجاست که تفاوت اساسی و تعیین کننده اندیشه وی با پیشگامان اسلام گرایی، که برتری و پیشرفت تمدن اروپایی را پذیرفته بودند، نمایان می شود.
بابی سعید اصول گرایی اسلامی را مرکز زدایی ار غرب تلقی می کند که بر اساس آن، ذهنیت تدافعی که در نخستین گرایشهای بیداری اسلامی شکل گرفته بود، فرو می پاشد.
وی، امام خمینی را برجسته ترین اندیشمندی می داند که موجب فروپاشی این ذهنیت شد.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
از دید بابی سعید، اسلام گرایی با امام خمینی اوج گرفت و دیگر جنبشهای اسلامی در سراسر جهان تحت تاثیر پیروزی ایشان در برپایی جمهوری اسلامی توانا شد.
تفکر و طرح امام خمینی در واقع، تلفیقی از هویّت و توسعه بود.
امام خمینی همان گونه که به دنبال احیای هویّت اسلامی بود، مقوله توسعه را نیز در گفتمان خود جای داده بود؛ توسعه ای که در چارچوب هویّت اسلامی تعریف می شد و اروپا محوری مدرنیته را زیر سوال می برد.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
موضوعی که بیشتر صاحب نظران در وقوع انقلاب اسلامی بر آن تاکید می کنند، توانایی بالای گفتمان اسلام گرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود و [بر این اساس] وقوع انقلاب ایران، بیانگر استقرار و تثبیت یک ذهنیت سیاسی اسلامی بود.
ویژگی اصلی این ذهنیت اسلامی، نگرش ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی در جهان اسلام بود.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
اسلام گرایی امام خمینی بیانگر جنبشی هویّت گرایانه در برابر امپریالیسم غربی و توسعه گرایانه در جهان اسلام، بر خلاف روایت غربی بود که آشکارا از همه گرایشهای اسلام گرایی پیشین متمایز می شد.
امام خمینی بر سیاق پوزش طلبان یافته های معرفت شناختی دیگران را از آن خود نمی دانست و بر طریق اختلاط گرایان تلاش خود را مصروف درانداختن گفتمانی پیوندی (بین اسلام و مدرنیته غرب) نمی کرد.
جنبه هویّتی حرکت امام خمینی چنان بود که به تعبیر زُبیداس، امام خمینی چنان سخن می گفت که گویی غرب و اندیشه غربی وجود ندارد.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
نظریه سیاسی امام خمینی منحصراً در قالب و شکل اسلامی مطرح می شد و همین امر جایگاه و ویژگی ممتازی در جنبش اسلام گرایی در جهان اسلام به او می دهد.
در این زمینه، بیشتر صاحب نظران غربی هم آوا هستند که امام خمینی نقش محوری در اسلام گرایی در جهان معاصر داشته است.
برای نمونه اسپوزیتو، امام خمینی را یک چهره محوری در جهان اسلامی معاصر معرفی می کند.
گرایش اسلام گرایی اصول گرا
1. برخی از گروههای اسلامی در جهان عرب آشکارا هراسی از مخالفت با دولتهای حاکم در آن کشورهای ندارند، بلکه خواهان استقرار حکومت اسلامی در کشورشان شده اند.
در این میان حتی برخی از گروهها در اساسنامه خود به این خواسته اشاره کرده اند.
مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق از آن شمار است.
برخی گروهها نیز در بیانیه های خود این خواسته را مطرح کرده اند که از آن شمار می توان حزب الدعوه را نام برد.
تاثیر گذاری انقلاب اسلامی
2. برخی دیگر از گروههای اسلامی، مانند جمعیت ارشاد اسلامی مصر، با طرح لزوم اجرای شریعت اسلامی یا مانند الیسار الاسلامی مصر با ترجمه کتاب حکومت اسلامی امام خمینی، یا همچون جبهه نجات اسلامی الجزایر با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها راه حل علاقه مندی خود را برای برپا کردن حکومت اسلامی به شیوه ایران اعلام کرده اند.
آیت ا… شهید محمد باقر صدر مهم پیش از آغاز جنگ عراق با ایران می کوشید رژیم عراق را سرنگون کند و حکومتی اسلامی برپا کند.
تاثیر گذاری انقلاب اسلامی
3. برخی دیگر از حرکات هم خود را از دایره ملی گرایی خارج کرده و خواهان برپایی نظام اسلامی بر پایه امت واحد مسلمان از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس شده اند، مانند رابطه الدعوه الاسلامیه در الجزایر، و یا اینکه بر اساس اصل ولایت فقیه و قبول آن، از رهبری انقلاب اسلامی ایران پیروی می کنند.
این گروهها دو دسته اند:
– دسته ای از لحاظ عقیدتی و مذهبی خود را پیرو رهبری انقلاب اسلامی ایران می دانند
– دسته ای هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مذهبی از رهبری انقلاب اسلامی پیروی می کنند.
تاثیر گذاری انقلاب اسلامی
یکی از جنبشهایی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی شکل گرفت، جنبش جهاد اسلامی فلسطین بود.
این وضعیت در جنبش حزب اﷲ لبنان هم آشکارا مشهود است که انقلابی اسلامی تاثیری عظیم بر جهت گیری فکری و سیاسی آنان گذاشت.
تاثیر گذاری انقلاب اسلامی
طلال عتریسی معتقد است که: جنبه دینی-اسلامی مقاومت از زمان تجاوز اسرائیل به لبنان در 1982 نقش بسیار مهمی در رویارویی با نیروهای اشغالگر، خواه در سطح مردمی، خواه در سطح نیروهای مقاومت داشته است.
مقاومت لبنان، که بُعد دینی آن ویژگی بارز آن در تمایز دیگر گروهها به شمار می آید، توانسته است اسرائیل را در صحنه هایی شکست دهد.
تاثیر گذاری انقلاب اسلامی
بیداری اسلامی در ایران
تاریخ معاصر ایران
دو سده اخیر، به لحاظ تغییرات و تحـولات فزاینده در عرصه های گوناگون سیــاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی از اعصار مهم تاریخ ایران به شمار می رود.
این دوره که به تاریـــخ معــــاصر ایــران شهرت یافته، با آغاز حکـــومت سلــسلـــه قاجاریه در ایران شروع می شود.
بیداری اسلامی در ایران
شکست ایران در رویارویی با قدرتهای بزرگ، به ویژه روسیه و انگلیس، به تدریــج دگــرگــونی مهمی ، نخـــــست درساختــار سیــــاسی رســــمی وسپس ساختار غیر رسمی جامعه پدید آورد.
بیداری اسلامی در ایران
این دگرگونی عبــارت بود از لزوم اصلاحــات، نخست در بخشهای نظـامی و صنـعتی و سپس در دیگر بخشها، به ویژه سیــاسی و همچنین پدیدار شدن جنبش بیداری اسلامی برای حفظ اساس اسلام و اساس دین در مقابله با استبداد داخلی و به کار بستن قاعده «نفی سبیل» در رویارویی با استعمارگران خارجی.
بیداری اسلامی در ایران
پس از پایه گذاری مکتب اصولی و تالیفات فراوان که به منزله فراهم آوردن مقدمات نظری این مکتب و بیداری اسلامی بود، به تدریج نوبت به مرحله عمل رسید . عالمان شیعه دراین عصر با پدیده ای به نام استعمار خارجی روبه رو شدند و با تکیه بر قاعــده فقهی «نفی سبیل» در برابر سلــطه گران خارجی موضع گرفتند .
بیداری اسلامی در ایران
این قاعـده براساس آیــه شریفه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» است که سلطه کافران بر مسلمانان را نفی می کند .
در تفکر نوین انقلابی شیعه ، تفسیرهای «دعوت کننده به آرامـش» و «انفعــال» و «تسلیـم» کنار نهاده شد و روحیه انقلاب ،مبارزه و ستیز جـــای آن را گرفت .
بیداری اسلامی در ایران
واکنش سریع علـــمای شیــعه نشـان می دهد که گرایش عالمان مکتب اصولی به احیــــای روحـــیه بیداری اسلامی ولزوم دخالت آنها درسیاست، روز به روز در حال گسترش بوده است.
سیاست مذهبی فتحعلی شاه ، دست کم تا پیش از جنگهای دوره دوم ایران و روس، درجلب و حمایت از روحانیان و دعوت آنها برای ایفای نقش در جامعه نیز به پررنگ شدن حضور این گروه انجامید.
بیداری اسلامی در ایران
از پایان جنگــهای ایران و روس در 1243ق تا نهضت تحــریم تنبــاکو، فکــر احیــا شده وبــیداری اسلامی، در ظاهر، دچار رکود و کندی شد.
با این همه، تلــقی ایرانیــان شـــیعه، از مفاهیم و آموزه های فرهنگ شیعه، همچنان درحال دگرگونی بود.
نمـــونه بــرجســـته آن، مخـــالفت روز افــــزون بزرگ ترین روحانی آن زمان ، یعنی سید محمدباقر شفتی دراصفهان با حکومت محمدشاه بود.
بیداری اسلامی در ایران
علت دیگر تکاپوهای مکتب اجتهادی در این دوره، واکنش مخالفان درونی و بیرونی آن بود. این واکنشها در قالب ترویج صوفی گری، بابی گری، شیخی گری و اخباری گری نمایا ن شد.
در پشت صحنه این جریانها، تحریکها، زمینه سازیها و دست پنهان استعمار، به ویژه استعمار انگلیس نیز در کار بوده است.
مانع دیگری که در برابر روند رو به رشد مکتب اجتهادی پدیدار شد، طرح اندیشه ها و باورهای الحادی و ضددینی و سکولار و گسترش فراماسونری بود.
بیداری اسلامی در ایران
گرچه در زمان صدارت ملا عباس ایروانی، ملقب به حاجی میرزا آقاسی، به امور صوفیان رجحان داده شد و محمد شاه قاجار نیز بر آن گردن نهاد، اما در زمان صدارت میرزا تقی خان فراهانی، ملقب به امیر کبیر، عناصر درویش مسلک از حوزه های وابسته به حکومت و سلطنت طرد شدند و با سنتهای بدعت آمیز و خرافه پرستی مقابله شد. او رسم بست نشینی را برانداخت و از پذیرش وساطتها و سفارشهای نیروهای متنفذ مذهبی، مانند میرزا ابوالقاسم امام جمعه خودداری کرد.
بیداری اسلامی در ایران
درمجموع ، سیاست مذهبی امیر کبیر، با وجود محدود کردن نقش روحانیان، به بیداری اسلام کمک کرد.
او با برتری بخشیدن به «آگاهی» و عقلانی کردن امور در عرصه های دینی و روز آمد کردن آن و همچنین مبارزه با وهــم اندیشی و خـــرافه پرستی، کاســــتن از نقش روحــانیان درباری و کاهش اختیــارات امـام جمعه ها، نظــام العلماها و سلطــان الذاکرینها، با روند تدریجی بیداری اسلامی همراهی کرد.
بیداری اسلامی در ایران
در دوره صدرات میرزاحسین خان سپهسالار نیز، جایگاه نهاد دینی تضعیف شد.
اصلاحات غرب گرایانه وی و اعطای امتیازات به خارجیان، اعتراض ومخالفت روحانیان را برانگیخت.
یکی از روشهای سپهسالار برای اصلاحات ، ترغیب ناصرالدین شاه برای سفر به فرنگستان و نشان دادن پیشرفتهای غرب بود.
بیداری اسلامی در ایران
یکی از پدیده های عصر مرجعیت دراین زمان ظهور شیخ مرتضی انصاری است که فصل جدیدی در اندیشه علمای اصولی گشود.
اواز شاگردان مجتهدانی، چون سید محمدباقر شفتی و شیخ جعفر نجفی، مشهور به صاحب جواهر بود که از علمای اصولی بودند. تا زمان شیخ مرتضی انصاری نهاد مرجعیت مرکزیت واحد و رویه ای متحد نداشت واین امر به تضعیف گاه وبیگاه نهاد دینی منجرمی شد.
بیداری اسلامی در ایران
ناصــرالــدین شــاه قاجــار در جریان سفر سوم خود در 1306ق به فرنگ، امتیاز انحصاری تجارت، توتون و تنباکو را در داخل و خارج به یک شرکت انگلیسی به نام رژی واگذارکرد.
این امتیاز که در سال 1308ق/1890م به امضا رسید از آنجا که منافع هزاران کشاورز، کارگرو بازرگان ایرانی و کنترل بخش مهمی از اقتصاد ایران را به بیگانه واگذار می کرد، از زیان بارترین امتیازها بود .
بیداری اسلامی در ایران
نقش احیا گرانه و بیدار گرانه نهضت تنباکو بیش از دیگر جریانهای سیاسی و مذهبی پیش از خود بوده است.
این اهمیت به دلایل گوناگون، مانند گستره جغرافیایی وسیع، وحدت در حرکت، نفوذ مرجعیت شیعه، غیاب روشنفکران و اصلاح طلبان در جریان نهضت و گسترش شبکه اطلاع رسانی درمیان نهاد مذهبی و پیروزی یک جریان سیاسی-مذهبی براستبداد داخلی و استعمار خارجی بود.
بیداری اسلامی در ایران
در عصر ناصری، شاهد حرکت بیدارگرانه دیگری نیز هستیم که سید جمال الدین اسد آبادی آن را رهبری کرد.
سید جمال در راستای بیداری اسلامی و اتحــاد مسلمین بالغ بر صد نامه به علمای شیعه جهان نوشت و دویست نامه هم دریافت کرد . سید با میرزا حسن شیرازی، مرجع تقلید مقیم نجف، نیز با نامه نگاری در ارتباط بود و وی را در جریان اوضاع ایران قرار می داد.
بیداری اسلامی در ایران
سید جمال به برخی از زبانهای زنده جهان تسلط داشت و از آن، به عنوان ابزاری برای تبلیغ اندیشه های خود در جوامع استفاده می کرد. مهم ترین اندیشه بیدارگرانه وی، اندیشه اتحاد اسلامی بود.
او تردیدی نداشت که نیرو مندترین رابطه میان مسلمانان، رابطه و پیوند دینی است. ازمهم ترین کارهای وی هــویت بخشیدن به جوامع اسلامی ومسلمانان بود.
بیداری اسلامی در ایران
شعار وی «بازگشت به اسلام» و «بازگشت به قرآن» یا «احیای سنت سلف صالح» به قصد ایجاد هویت نوین برای مسلمانان بود. او علت عقب ماندگی مسلمانان را تفرقه و تعصب ودور شدن از اسلام اصیل صدر اسلام می دانست. بدین سبب قرآن را معتبر ترین سند شناخت و حقیقت دین و عامل ومحور وحدت می دانست.
وی در عروه الوثقی نوشت: «من آرزو دارم کــه سلطــان همه مسلمانان قــرآن باشد ومرکز وحدت آن، ایمان».
بیداری اسلامی در ایران
یکی از ابزارهای بیدارگرانه و آگاهی بخش در جریان نهضت مشروطه خواهی، نگارش و انتشار رساله هایی در موافقت یا مخالفت با مشروطیت بوده است.
این رساله ها به کوشش روحانیان و علمای مکتب اصولی تهیه شده و هدف آن روشنگری مردم به ابعاد مشروطیت و تبیین انطباق یا تباین آن با احکام اسلامی است.
بیداری اسلامی در ایران
نهضت جنگل ، به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی، ازشوال 1333 تا ربیع الثانی 1340، در شرایطی شکل گرفت که جــای جــای سرزمــین ایــران آماده قیامهای آزاد یبخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود .
بیداری اسلامی در ایران
میرزا کوچک خان پس از ایجاد ارتباط با تشکیلات اتحاد اسلام در تهرا ن و بحث و مناظره با آنها، با این هدف که «آن گاه که دولتی نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند». مصمم به سازماندهی نهضتی برای دست یابی به آن هدف شد.
بیداری اسلامی در ایران
از صحنه های دیگری که علمای شیعه دست به واکنش زدند و در برابر آن موضع گرفتند ونظرهایی ارائه کردند، طرح جمهوری خواهی رضاخان بود.
این طرح در 1303ش هنگامی مطرح شد که حاکمیت سلسله قاجار کاملا از اعتبار افتاده بود ودر همسایگی ایران، در کشورترکیه نظام جمهوری اعلام شده بود.
بیداری اسلامی در ایران
طرح این موضوع و به ویژه متا ثر بودن آن از ترکیه، دل نگرانی روحانیت را برانگیخت، زیرا اعلام جمهوریت را با برنامه های ضد اسلامی آتاتورک در ارتباط می دانستند .
رضا خان در این زمان، نخست وزیر بود. اودر صدد تغییر حکومت قاجاریه بوده واحتمالا، می خواست مقــام ریاســت جمهوری را مادام العمر به خود اختصاص دهد، اما مخالفت علما با جمهوریت، منجر شد که این فکر را کنار بگذارد.
بیداری اسلامی در ایران
از 1327، مسئله فلسطــین نیز وارد حـــوزه بیــدارگری اسلامی در ایران شد. برای رسیدن به هدفهای مذکور در چهار محور مبارزه با بی دینی، تشکلها، انجمنها، گروهها و احزاب سیاسی-مذهبی نیز به وجود آمدند .
درکــنار فعالیتهای یاد شده، دو محــــور ســنتی فعــالیت روحانیان مکتب اجتهادی، یعنی مبارزه علیه اســتبداد و استعمار نیز دنبال شد.
بیداری اسلامی در ایران
یکی از بارزترین صحنه های پیروزی جنبش بیداری اسلامی، درنهضت ملی شدن صنعت نفت به نمایش گذاشته شد.
این نهضت مهم ترین حرکت ضد استعماری دهه 1320 به شمار می رود. در جریان ملی شدن صنعت نفت، دو گرایش فکری ملی ومذهبی به هم رسیدند و از اقدامات متحدانه خود در دفاع از حقوق مردم نتیجه درخشانی گرفتند.
بیداری اسلامی در ایران
دهــــه های 1340 و 1350 به لحـــاظ ســیاســی، اقتصادی، اجتماعی و رشد فزاینده بـیداری اســلامی و احیای تفکر دینی، جایگاهی ویژه در تاریخ معاصر ایران و شکــل گیری زمیـــنه های پـــیرزی انقـــلاب اسلامی دارد.
بیداری اسلامی در ایران
دراین دودهه، جــریانی اصیل درشکل ومحتوای حقیقی آن در عرصه تفکرنوین مذهبی پدید آمد که رهبر واقعی و بلا منازع آن امام خمینی بود. ایشان هم در حوزه مبانی نظری و هم در قلمرو علمی بااحیا گران پیشین تفاوت اساسی داشت .
جــریانهای فکر ی دیگری که به اســلام سیــاسی واســتقرار حکومت دینی به جای پادشاهی سکولارمعتقد بودند، آن جریان اصیل وریشه دار را تقویت کردند .
بیداری اسلامی در شبه قاره هنــــــــد
بیداری اسلامی در شبه قاره هند
به دنبال انحطاط وزوال تدریجی امپراتوری گورکانیان و در پی آن ناآرامیهای داخلی به ویژه قیام «ماراتــا» و سیکها درمناطق گوناگون هند، قدرتهای استــعماری آن دوران مانند بریتانیا، فرانسه، هلند و پرتغال فرصت پیدا کردند، در راستای مطامع سیاسی و اقتصادی خود این سرزمین را از جنبه های گوناگون مورد تاخت وتاز قرار دهند .
بیداری اسلامی در شبه قاره هند
دراین میان، دولت بریتانیا قــدرت استــعماری توانمند تری بود و توانــست بر دیـگر رقــیبان خود پیشی بگیرد و حتی از طریق «کمپانی هند شرقی» قدرتهای رقیب رااز صحنه بیرون کند.
بیداری اسلامی در شبه قاره هند
ورود استعمارگران به هند وتسلط تدریجی آنها بر مناطق گوناگون این سرزمین از سوی مسلمانان واکنشهای گوناگون برانگیخت.
به جز شماری اندک که به خدمت کمپانی هنـــد شرقی درآمدند و مورد عنایت استعمار گران قرار گرفتند، بیشتر طبقات مسلمانان هند با وجود از دست رفتن اقتدار سیاسی خود، سلطه استعماری بریتانیا را نپذیرفتند و راه مبارزه با استعمارگران را با شیوه های گوناگون برگزیدند.
بیداری اسلامی در شبه قاره هند
با جنگ آزادی (1857) روش مبارزاتی از نظامی به آموزشی وسپــس سیــاسی تغییر جــهت داد و سرانجام به خروج استعمارگران ازهند در 1947 و تجزیه این سرزمین به دوکشور هند و پاکستان انجامید.
بیداری اسلامی در شبه قاره هند
در یک تقسیم بندی کلی، جنبشهای مسلمانان شبه قاره را می توان در سه مقطع بررسی کرد :
الف) جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ب ) جنبشهای مسلمانان از 1857 تا 1947
ج ) جنبشهای مسلمانان پس از 1947 تاکنون (هند و پاکستان)
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
پس ازافول قدرت سیاسی گورکانیان ونفوذ تــدریجی استعمارگران انگلیسی درهند، دو نوع حرکت درمیان مسلمانان مشاهده می شود:
از یک سو طبقه حاکم و امیران مسلمان در برخی مناطق هند کوشیدند تا در برابر نفوذ استعماری بریتانیا ایستادگی کنند.
از سوی دیگر جنبشهای مذهبی که عمدتا" متاثر از افکار و اندیشه های شاه ولی الله بودند، کوشیدند تا از راه دگرگونی فکری مسلمانان و حتی ازراه نظــامی ، شکوه از دست رفته اسلام را در هند احیا کنند.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
الف) حرکتهای طبقات حاکم مسلمانان
1. سراج الدوله (1170ق/1757م)
2. حیدر علی (82-1761م)
3. تیپو سلطان (1799-1782م)
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ب) جنبشهای مذهبی مسلمانا ن هند
جنبشهای مذهبی مسلـــمانان هنــــــد علیه استعمار انگلیس، به صورت جریانهای احیاگر و اصلاح طلب مذهبی ظاهر شد.
سرسلسله این جریانها شاه ولی الله دهلوی بود که هم زمان با فروپاشی امپراتوری گورکانیان تلاشهای اصلاحگرایانه خود راآغاز کرد .
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ب) جنبشهای مذهبی مسلمانا ن هند
جنبش شاه ولی الله به وسیله پسران و پیروانش ادامه پیدا کرد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: شـــاه عبــدالعــزیز، ســـید احــمد بریـلوی (شهید) و شـاه اسماعیل. افزون بر آن، در بنگال نیز حاجی شریعت الله و تیتومیر جنبشهایی به وجود آوردند که در تاریخ مبارزات مسلمانان هند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ج ) احیای دینی در بنگال
بنگال نیز یکی از مراکز مهم احیای دینی در هند بود. دراین منطقه عمدتا دو حرکت صورت گرفت و بر افکار مذهبی-سیاسی مردم این منطقه تاثیر اساسی گذاشت. این دو حرکت عبارت بود از: جنبش فرایضی حاجی شریعت الله و جنبش طریقه محمدیه تیتومیر.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ج ) احیای دینی در بنگال
جنبش فرایضی: درمجموع می توان گفت این جنبش اعتراضی بر علیه نظام استعماری بریتانیا و کوشش در راستای از بین بردن انحطاط مذهبی مسلمانان، به ویژه در بنگال، بود و در عین حال حرکتی بود برای مبارزه با بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی.
اگر چه این جنبش سرانجام شکست خورد و به اهداف نهایی خود نرسید، اما توانست زمینه را برای بیداری مسلمانا ن بنگال فراهم کند.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ج ) احیای دینی در بنگال
تیتو میر و جنبش طریقه محمدیه: سید میر نثار علی، معروف به تیتومیر ( 1247-1196ق/1831-1782م) نیز یکی از اصلاح طلبان برجسته بنگال غربی بود که در این منطقه جنبش «طریقه محمدیه» را به راه انداخت.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
ج ) احیای دینی در بنگال
تیتو میر و جنبش طریقه محمدیه:
او معتقد بود که باورهای اصیل اسلامی باید به گونه ای زنده شود که از فرهنگ محلی، به ویژه هندویی، متاثر نباشد. اوبااین تصور در بنگال از برتری قرآن و سنت سخن می گفت و آیینها و مراسم صوفیگری را شدیدا محکوم می کرد. برخی شواهد نشان می دهد که تیتومیر باجنبش مجاهدین سید احمد بریلوی در ارتباط بود.
جنبشهای مسلمانان پیش از 1857
گرچه مسلمانان دراین جنبشها پیروزی خاصی به دست نیاوردند اما توانستند هویت مذهبی خود را در هند از مرگ حتمی نجات دهند و برای مبارزات آتی همکیشان خود دراین سرزمین زمینه های لازم را فراهم آورند . در سال 1857، با شورش بزرگ سپاهیان مسلمانان هند آخرین کوشش خود را به عمل آوردند تا شکوه از دست رفته خود را باز یابند.
جنبشهای مسلمانان شبه قاره از 1857 تا 1947
با اینکه در قیام 1857 مسلمانان و هندوها هر دوهمراه بودند، اما انگلیسیها، مسلمانان هند را مسئول اصلی شورش دانستند و در نتیجه روابط انگلیسیها با مسلمانان هند آشکارا به سردی گرایید ومسلمانان از فعالیت در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محرو م شدند.
جنبشهای مسلمانان شبه قاره از 1857 تا 1947
در بـرابـر حـــوادث 1857 مسلمــانان هنـــد نیز واکنشهای گوناگونی از خود نشان دادند که وجه مشترک آنها دست کشیدن مسلمانان از مبــارزات نظامی و فعالیتهای سیاسی بود و رهبران مسلمان رستگاری مسلمانان هند را در آموزش و پرورش آنان دیدند.
جنبشهای مسلمانان شبه قاره از 1857 تا 1947
الف) جنبشهای مذهبی مسلمانان در واکنش به خیزش 1857:
سر سید احمد خان و جنبش علیگر
جنبش دیوبند
ندوه العلماء
حرکتهای پراکنده: فرنگی محل، جنبش احمد رضا خان بریلوی، انجمن حمایت اسلام
جنبشهای مسلمانان شبه قاره از 1857 تا 1947
ب) جنبشهای سیاسی مسلمانان
1. تاسیس حزب کنگره
2. تشکیل مسلم لیگ
جنبشهای مسلمانان شبه قاره از 1857 تا 1947
ج ) سیاسی شدن جریانهای مذهبی مسلمانان
جنبش خلافت (24-1919): ابوالکلام آزاد
جنبشهای مسلمانان شبه قاره پس از 1947
الف) جریان دیوبندی
ب) جریان بریلوی
ج) جریان اهل حدیث
د) جریان شیعیان
ه) جماعت اسلامی
و) تبلیغی جماعت
از توجّه شما متشکّرم