تارا فایل

بررسی کامل حقیقت تـوبه


حقیقت تـوبه
امنیت و آرامش، مصونیّت نفس از رذایل ، حفظ اندیشه از افکار آلوده ، رسیدن به حسنات اخلاقى ، طى مراتب کمال ، همچنین ساختن شخصیت انسان براى انسانیت ، بدست آوردن کمالات معنوى و محقق شدن به حقایق الهیه واتصال به منبع فیص و رسیدن به مقام قرب الهى و ورود به دایره ى محبت الهى و پیدا کردن فضائل انسانى و رسیدن به سعادت اخروى، همه امورى است که براى انسان حاصل نمى شود مگر به ترک گناه.
انسان گنهکار از درک فیوضات و اخذ امور معنویه تا زمانى که از ورطه ى گناه و معصیت خارج نشده است محروم است، پس کسب مجموعه ى خیر در عالم هستى ممکن نیست مگر به ترگ گناه.
انسان آلوده ى به معصیت و گناه، زمینه ى رشد و پرورش استعدادهاى درونى و معنوى و قواى جسمانى و روانى خود را براى رسیدن به کمال مطلوب سد نموده، و مانع حرکت خود به سوى طى مراتب مى شود.
لکن وجود مبارک حضرت حق از باب رحمت به انسان، بابى را براى معصیت کاران جهت جبران مافات گشوده است که با ورود به سرزمین حقایق این حقیقت عرشى، انسان آلوده، غیر از این که تمام آلودگى هاى خود را از
صفحه ى نفس مى زداید، به درجات بالاى معنوى نیز دست پیدا مى کند.
این حقیقت عرشى چیزى نیست جز "توبه" ، توبه آغوش رحمت الهى است.
توبه حقیقتى عرشى و نورانى و سبب اتصال دور افتادگان به اصل و محبوب است.
این مرتبه را مقامات بسیار بالایى است و به مراتب این حقیقت و طى مراحل آن در آیات و روایات به صورتى مبسوط بحث شده است و فهم مطالب این مجموعه از آیات و روایات نیازمند تفسیر و تبیین دقیق و عمیق مستند بر مطالب علمى است.
اندیشمند محقق و عالم متتبع استاد حسین انصاریان در سال 1363 شمسى مباحثى تحقیقى پیرامون موضوع توبه مطرح فرمودند که در آن زمان بسیار مورد استقبال طلاب و دانشجویان و قشر جوان جامعه قرار گرفت و منشا اثرات بسیار بالائى شد.
جناب حجه اسلام حاج سید محمد جواد هاشمى یزدى مدیریت محترم مرکز تحقیقاتى دارالصادقین پیشنهاد تبدیل این مجموعه را به کتاب جهت استفاده بیشتر جامعه از این مجموعه را نمودند.
سخنرانى ها توسط موسسه دارالعرفان پیاده به محضر استاد عرضه شد، ایشان نیز مباحث را با تفسیرى دقیق براساس مبانى علمى بر رشته تحریر در آوردند.
بر اساس پیشنهاد عده اى از محققین محترم، موسسه دارالعرفان ضمن تحقیق مصادر و فهرست نگارى، اقدام به تجدید چاپ این کتاب نمود.
این مجموعه ى تحقیقى با توجه به اینکه برگرفته از قلم عالمانه ى معظم له مى باشد، در مباحث توبه مفید خواهد بود.
امید است براى اهل تحقیق درى براى ورود به مباحث دقیق و عمیق موضوع توبه، و براى امیدواران به رحمت الهى سفره اى پربار از معنویت باشد.
واحد تحقیقات دار العرفان هو التوّاب
مقدمه :
به هنگام شروع جنگ تحمیلى ، که بر اساس اداى تکلیف به فضاى بامعنویت جبهه راه پیدا کردم ، با چهره هاى نورانى ، و انسانهایى ملکوتى ، و فرش نشینانى عرشى آشنا شدم .
تنى چند از آن حق شناسان آگاه از این فقیر خواستند ، در ایّامى که جبهه در آرامش قرار دارد و مسافران راه عشق براى انجام پاره اى از امور به تهران مى آیند ، در جلسه اى جهت مباحثه ى عاشقانه و عارفانه ، بر اساس آیات قرآنیه و مکتب نبویّه و اهل بیت طاهره و عترت مرضیه ، همچون سوته دلان گرد هم آیند تا تذکرى براى دوستان و مایه اى براى میدان رزم علیه دشمنان باشد .
از این پیشنهاد استقبال کردم ، زمان جلسه هفته اى یک بار در شب سه شنبه تعیین شد .
در ابتداى برنامه بیش از بیست نفر نبودیم ، جلسه با نماز جماعتى با حال ، و ذکر چند مساله ى فقهى و بحثى از معارف الهیه ، و ذکر مصیبتى پرشور ، شروع مى یافت و پایان مى گرفت .
به تدریج پاکانى عزیز و عزیزانى پاک ، به وسیله ى همان بیست نفر از تشکیل چنین جلسه اى در خانه ى دوستى با حال و دل سوخته ى اهل بیت خبر شدند و به جمع بیست نفر پیوستند . فضاى جلسه از معنویتى خاص برخوردار بود ،
پرچمى نداشت ، از اسم و رسم دور بود ، بر خلاف تمام جلسات از مدیر و کارگردان و رئیس و مرئوس خبرى در آن نبود ، سراسر عشق و شور بود ، وحدت و یگانگى بود ، یکرنگى و یکپارچگى بود ، براى خدا مى آمدند ، براى خدا مى شنیدند ، براى خدا مى گفتند ، براى خدا مى خواندند و جز حال و مستى چیزى در آن مجلس حس نمى شد .
شمار شرکت کنندگان نزدیک به هزار نفر شد ، من به خاطر آن جلسه اگر در دورترین نقاط ایران بودم شب سه شنبه برمى گشتم ، شرکت کنندگان هم همین برنامه را داشتند ، حتى رزمندگان براى شرکت در آن مجلس عشق از جنوب و غرب کشور ، با مرخصى گرفتن از فرماندهان جنگ سر از پا نمى شناختند .
من فکر مى کردم آن مجلس انس و آن محفل شور ، سالیان متمادى پابرجا باشد ، ولى گروهى از بهترین شرکت کنندگان آن مجلس به فیض شهادت رسیدند و گروهى به دست کفار بعثى اسیر شدند ، تعداد شهیدان و اسیران آن جلسه در حدى بود که طاقت مرا تاب کرد ، دیدن جاى خالى آنان در آن جلسه براى من بسیار مشکل بود . شرکت کنندگان جدید ، مردمى نبودند که جاى خالى آن عزیزان را پر کنند ، با دلى سوخته و اشکى ریزان آن جلسه را ترک کردم ، و نهایتاً جلسه براى همیشه تعطیل شد و تا امروز که این جملات را مى نویسم در آرزوى دیدن افرادى نظیر آن افرادم ، ولى نمونه ى آن را نمى یابم و گمان ندارم مانند آنان را بیابم .
مطالب متنوعى در آن جلسه بحث شد . توبه ، معرفت ، عشق به حق ، قیامت ، عرفان . خوشبختانه تمام آن مباحث به وسیله ى نوار ضبط شد ، پس از سالها قسمتى از نوارهاى مربوط به بحث توبه توسط موسسه ى تحقیقاتى دارالعرفان به دست آمد ، پیشنهاد کردند از نوار پیاده شود و سپس به صورت کتاب در دسترس
همگان قرار گیرد . کتابى که پیش رو دارید یادگار بیش از بیست هفته از آن شب هاى سه شنبه ى باحال است ، شب هایى که یاد آن براى من یادآور خاطره هاى بسیار شیرین و ناگفتنى است . امید است بتوانید به توفیق حق از مباحث این کتاب که در بحث توبه تازه و جدید است بهره ى کافى ببرید .
فقیر : حسین انصاریان
فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلالا طَیِّباً وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ اِیّاهُ تَعْبُدُونَ نحل ( 16 ) : 114
نعمت ها و مسئولیت انسان
خداوند مهربان از راه رحمت و محبت و لطف و عنایت ، انسان را لایق آراسته شدن به نعمت هایى نموده که در پهن دشت هستى ، هیچ یک از موجودات ، حتى فرشتگان مقرب را بدین صورت شایستگى و لیاقت نداده .
نعمت هاى حق بر سر سفره ى حیات انسان به گونه اى است که اگر برابر با دستورات پروردگار به مصرف برسد جسم و جان را رشد مى دهد و سعادت دنیا و آخرت آدمى را تامین مى نماید .
قرآن مجید در رابطه با نعمت ها ، همگان را به دوازده مساله ى بسیار مهم توجه مى دهد :
1 ـ فراوانى و گستردگى نعمت .
2 ـ راه تحصیل نعمت .
3 ـ توجه به نعمت .
4 ـ شکر نعمت .
5 ـ پرهیز از ناسپاسى در کنار نعمت .
6 ـ بى شمار بودن نعمت .
7 ـ قدر شناسان نعمت .
8 ـ زشتى اسراف در نعمت .
9 ـ بخل از خرج کردن نعمت .
10 ـ علل از دست رفتن نعمت .
11 ـ اتمام نعمت .
12 ـ پاداش به جا خرج کردن نعمت .
ملاحظه ى آیات کتاب الهى و توجه به مفاهیم بلند ملکوتى آن آیات ، در جهت این دوازده مساله ضرورى است .
1 ـ فراوانى و گستردگى نعمت
آنچه در آسمانها و زمین است هر یک به صورتى در خدمت انسان است . خورشید ، ماه ، تعدادى از ستارگان ثابت و سیار ، موجودات مریى و نامریى فضا ، همه و همه به اراده ى حضرت حق در مسیر سود رساندن به انسان هستند .
کوهها ، صحراها ، دریاها ، جنگل ها ، روییدنى ها ، باغها ، چشمه ها ، رودها ، حیوانات و انواع مخلوقات زمینى هر کدام به شکلى در راه برپا داشتن خیمه ى حیات انسان در فعالیت مى باشند .
نعمت هاى الهى به طور فراوان و گسترده و کامل و جامع ، انسان را عاشقانه در آغوش گرفته و همچون دایه اى مهربان و دلسوز براى رشد این موجود برتر در کوشش و تکاپویند .
از نعمت هاى آشکار و نهان و ظاهر و باطن ، آنچه مورد نیاز و احتیاج انسان است بر سر سفره ى زندگى نهاده شده و چیزى در این خوان گسترده کم نیست .
قرآن کریم در این زمینه مى فرماید :
اَلَمْ تَرَوْا اَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فی الاَْرْضِ وَاَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً . . . (1)
آیا ندیدى خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است به تسخیر شما آورده ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ لقمان ( 31 ) : 20 .
و نعمت هاى آشکار و نهانش را بر شما گسترده و کامل و افزون نموده است . . . ؟
بازگشت به حق
گنهکاران و قدرت بر توبه
هیچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهکار نزاییده ، و کودک رحم را عاصى و خطاکار به دنیا نیاورده .
کودک در حالى قدم به عرصه گاه حیات مى گذارد که از علم و دانش و تفکر و اندیشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد کاملا بى خبر است .
طفل وقتى وارد فضاى این جهان مى شود ، جز گریه کردن و مکیدن شیر چیزى نمى داند ، آن هم از گریه و مکیدن شیر در لحظات اول در عین اینکه ناله مى زند و شیر مى خورد غافل است . غرایز و احساسات و شهوات او به تدریج وارد میدان فعالیت مى شود ، و آنچه را باید براى برپا کردن خیمه ى حیات تعلیم بگیرد ، از اطرافیان خود و فعل و انفعالات طبیعى یاد مى گیرد .
هم چنانکه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بیماریها قرار مى گیرد ، فکر و روحش ، و نفس و قلبش نیز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد ، بنابراین گناه همچون بیمارى بدن عارضى است نه ذاتى .
بیمارى بدن و جسم او با دارویى که طبیب تجویز مى کند معالجه مى شود ، فکر و روح و نفس بیمارش نیز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذیرد .
گنهکار با عرفان به وضع خویش ، و معرفت به حلال و حرام خدا ، با رجوع به
طبیب روحانى و دستور العمل گرفتن از او ، براى توبه از گناه آماده مى شود ، و با امید و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بیرون مى آید ، و همچون روزى که از مادر متولد شده پاک مى گردد .
گنهکار نمى تواند ادعا کند نمى توانم توبه کنم ، زیرا کسى که قدرت بر گناه دارد ، بدون شک قدرت بر توبه هم دارد .
آرى انسانى که توانایى بر خوردن و آشامیدن ، رفتن و آمدن ، گفتن و شنیدن ، ازدواج و کسب و کار ، ورزش و ریاضت ، مسافرت و معاشرت و زور آزمایى دارد ، و اگر طبیبى به خاطر بیمارى خاصش او را از بسیارى از غذاها و نوشیدنیها پرهیز دهد ، او از ترس ریشه دار شدن بیمارى با کمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشیدنیها خوددارى مى کند ، مى تواند از گناهانى که به آن دچار است بپرهیزد ، و از معصیت هایى که به آن گرفتار است خوددارى نماید .
عذر هیچ گنهکارى در عدم قدرت بر توبه در پیشگاه حضرت حق قابل قبول نیست ، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود ، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند .
گنهکار باید این حقیقت را باور کند که در هر شرایطى ، و در هر موقعیتى قدرت بر ترک گناه را دارد ، و بر اساس آیات قرآن خداوند مهربان و توبه پذیر ، توبه اش را قبول مى کند و گناهانش را گرچه به عدد ریگ بیابان باشد ، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد ، و پرونده ى سیاهش را به سپیدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى کند .
گنهکار باید این معنا را آگاه باشد که اگر به ترک گناه و شستشوى درون و برونش برنخیزد ، و عصیان و خلافش را ادامه بدهد خداوند او را به اشد عذاب دچار مى نماید ، و جریمه و عقوبت سنگینى را بر او بار خواهد کرد .
خداى بزرگ در قرآن مجید بدین گونه خود را معرفى مى کند :
غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ . . . (1) .
خداوند ، بخشنده ى گناه ، و پذیرنده ى توبه ى گنهکار ، و داراى عقابى شدید است .
امام معصوم در دعاى افتتاح بدین صورت خداوند را معرفى مى نماید :
وَاَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ ، وَاَشَدُّ المُعَاقِبِینَ فِى مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ
یقین و باور دارم که تو مهربانترین مهربانانى در جاى عفو و رحمت ، و شدیدترین عقاب کنندگانى در محل عقاب و انتقام .
خداوند مهربان در قرآن مجید به گنهکاران اعلام نموده :
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلَى اَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (2) .
به بندگانم ، آنان که بر خود اسراف کردند بگو از رحمت خدا ناامید نباشید ، خداوند تمام گناهان را مى آمرزد ، همانا او آمرزنده ى مهربان است .
بنابراین با توجه به توبه پذیرى حق و قدرتى که گنهکار بر ترک گناه دارد ، و آیاتى که در قرآن به گنهکار ، مژده ى عفو و رحمت مى دهد ، براى اهل گناه در ترک گناه هیچ عذرى باقى نیست ، به همین خاطر بر گنهکار توبه از گناه واجب فورى و واجب اخلاقى و واجب عقلى است .
گنهکارى که به توبه برنخیزد ، و به جبران گذشته اقدام ننماید ، و درون و برون را از گناه پاک نکند ، چنانکه در دنیا در پیشگاه پاکان و عقل و وجدان و حکمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غافر ( 40 ) : 3 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 53 .
و منطق محکوم است ، در آخرت در پیشگاه حضرت حق به طریق اولى محکوم است . چنین گنهکارى در قیامت با اندوه و حسرت ، و ندامت و پشیمانى فریاد مى زند :
لَوْ اَنَّ لِی کَرَّهً فَاَکُونَ مِنَ المُـحْسِنِینَ (1) .
کاش براى من زمینه ى بازگشتى به دنیا بود تا از نیکوکاران مى شدم !
خداوند در جوابش مى گوید :
بَلَى قَدْ جَاءَتْکَ آیَاتِی فَکَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَکْبَرْتَ وَکُنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ (2) .
آرى ، محققاً آیات من براى دستگیرى و هدایتت به تو رسید ، تو آنها را تکذیب نمودى و راه سرکشى از دستورات من را پیش گرفتى ، و تو از ناسپاسان بودى .
در آن روز است که براى نجات گنهکار ، عوضى به جاى دین و عمل از او قبول نمى کنند ، و بر پیشانى وجود او مهر محکومیت مى زنند .
وَلَوْ اَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الاَْرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَبَدَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ (3) .
اگر اهل ستم تمام آنچه را در زمین است و همانند آن را در اختیار داشته باشند ، هر آینه همه را فدا کنند تا از عذاب سخت قیامت برهند ، ( ولى چنین چیزى نخواهد شد ) و از جانب حق براى آنان برنامه هایى آشکار گردد که گمان نمى بردند .
امیرالمومنین (علیه السلام) در دعاى کمیل ، در اینکه در دنیا و آخرت گنهکار را در عدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ زمر ( 39 ) : 58 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 59 .
3 ـ زمر ( 39 ) : 47 .
توبه هیچ عذرى در پیشگاه حق نیست ، و خدا را نسبت به گنهکار حجت کامل و تمام است مى گوید :
فَلَکَ الحُجَّهُ عَلَىَّ فِى جَمِیعِ ذَلِکَ وَلاَ حُجَّهَ لِى فِیمَا جَرى عَلَىَّ فِیهِ قَضَاءُکَ . . .
تو را بر من در تمام آنچه از خطا و معصیت و گناه و هوا و هوس و متابعت از شیطان گذشته حجت است ، و براى من در آنچه که قضایت بر آن جارى شده هیچ گونه حجتى نیست .
روایتى عجیب در مساله ى حجت حق بر بندگان
عبد الاعلى مولى آل سام مى گوید از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم ، مى فرمودند :
در قیامت زنى زیبا چهره را که به خاطر زیباییش در دنیا دچار فتنه شد به دادگاه الهى مى آورند ، مى گوید : پروردگارا ! مرا زیبا آفریدى تا جایى که به خاطر زیباییم برخورد کردم به آنچه که برخورد کردم ، در آن هنگام حضرت مریم (علیها السلام)را مى آورند و در جواب آن زن گفته مى شود : تو نیکوترى یا مریم ؟ ما مریم را نیکو آفریدیم ولى خود را از فتنه حفظ کرد ! جوانى نیکو صورت را مى آورند که در دنیا محض زیبایى چهره و اندامش دچار فتنه شد ، عرضه مى دارد : خداوندا ! به من چهره ى زیبا دادى تا جایى که دیدم از زنان آنچه را دیدم . در آن وقت یوسف را مى آورند و در پاسخ آن جوان گفته مى شود : تو زیباترى یا یوسف ؟ ما یوسف را زیبا آفریدیم ولى او به خاطر زیباییش دچار فتنه نشد . مبتلا به بلا را مى آورند که به خاطر بلایش و صبر نکردنش گرفتار فتنه شد ، مى گوید : خداوندا ! بلا را بر من سخت گرفتى ، من هم تاب و طاقتم را از دست دادم و دچار فتنه شدم . ایوب (علیه السلام) را مى آورند و به شخص بلا کشیده مى گویند : بلاى تو شدیدتر
بود یا ایوب ؟ او به بلا دچار شد ، ولى گرفتار فتنه نشد(1) !
توبه میراث آدم و حوا
آدم به عنوان خلیفه ى خداوند و نایب حضرت رب العزه آفریده شد ، و پس از اعتدال و استواء بدن ، روح خدایى در او جلوه کرد(2) ، و شایسته ى مقام علم الاسمایى گشت ، و فرشتگان به خاطر عظمت و کرامتش ، به امر حضرت حق در برابر او سجده کردند ، آنگاه به فرمان خداوند همراه با همسرش در بهشت ساکن شد(3) . تمام نعمت هاى بهشت در اختیار او قرار گرفت و استفاده از آن مجموعه براى او و همسرش بلامانع اعلام شد ، جز اینکه از هر دو خواستند به درختى معین نزدیک نشوند ، که با نزدیک شدن به آن درخت از ستمکاران خواهند شد(4) . شیطان که به خاطر سر تافتن از سجده بر آدم ، از حریم حق رانده شده بود و آثار لعنت حق او را زجر مى داد ، و تکبر و خودبینى اش نمى گذاشت به پیشگاه مقدس یار برگردد ، از باب کینه و دشمنى نسبت به آدم و همسرش ، در مقام وسوسه نمودن آنان بر آمد ، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشکار سازد ، و با اطاعت نمودن از او ، مقام کرامت و عظمتشان را از دست بدهند ، و از بهشت عنبر سرشت اخراج شوند ، و روى رحمت و لطف حق از آنان برگردد .
او با این جملات به وسوسه کردن آنان براى خوردن از میوه ى آن درخت اقدام کرد :
اى آدم و حوا ! خداوند شما را از این درخت نهى نکرد جز به این علت که اگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى: 8 / 228، حدیث یاجوج و ماجوج، حدیث 291; بحار الانوار: 12 / 341، باب 10، حدیث 2.
2 ـ کافى : 72 .
3 ـ بقره ( 2 ) : 30 ـ 35 .
4 ـ اعراف ( 7 ) : 19 ( وَیَا آدَمُ اسْکُنْ اَنتَ وَزَوْجُکَ الجَنَّهَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَـا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ ) .
از آن بخورید فرشته مى شوید یا در این باغ سرسبز و خرم ، تا ابد خواهید ماند .
و براى اینکه پاى وسوسه ى خود را در قلب آن دو نفر محکم و ثابت نماید ، براى آنان سوگند خورد که من جز خیر شما را نمى خواهم(1) . وسوسه ى پرجاذبه و قسم شیطان ، حرص آن دو نفر را شعلهور ساخت . حرص ، بین آنان و نهى حق ، حجاب شد . به وسوسه ى او فریب خوردند و مغرور شدند ، و به عرصه ى تاریک نافرمانى از خداوند درافتادند ، و بر مخالفت با خواسته ى حق جرات یافتند ، و باطل در نظرشان زیبا آمد !
از آن درخت خوردند ، اندامشان آشکار شد ، لباس وقار و هیبت و نور و کرامت را از دست دادند ، شروع کردند به قرار دادن برگهاى بهشتى بر یکدیگر تا آنان را در پوشد ، پروردگارشان آنان را مورد خطاب قرار داد که آیا شما را از نزدیک شدن به آن درخت نهى نکردم ؟ و اعلام ننمودم که شیطان براى شما دشمنى است آشکار(2) ؟!
آدم و حوا از بهشت اخراج شدند ، مقام خلافت و علم و مسجود ملائکه بودن ، براى آنان کارى نکرد ، از آن مقامى که به آنان داده شده بود هبوط کردند ، و براى ادامه ى حیات در زمین قرار گرفتند .
دورى از مقام قرب ، از دست دادن همنشینى با فرشتگان ، محروم شدن از بهشت ، بى توجهى به نهى حق و اطاعت از شیطان ، غمى سنگین و اندوهى سخت و حسرتى دردآور بر دوش جانشان گذاشت . از زندان مخوف و محدود خودپسندى ، و خود دیدن که علت محرومیت و ممنوعیت از رحمت و عنایت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 20 ـ 21 ( فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ اِلاَّ اَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ * وَقَاسَمَهُمَا اِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ) .
2 ـ اعراف ( 7 ) : 22 ( فَدَلاَّهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّهِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا اَلَمْ اَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَاَقُل لَکُمَا اِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ) .
محبوب ، و افتادن در دام ماسوى الله است درآمدند ، و به فضاى بیدارى و عشق و علاقه و ایمان به دوست وارد شدند ، فضایى که منافع سرشارى در دنیا ، و سود بى نهایتى در آخرت نصیب انسان مى کند .
چون به این صورت به خود آمدند ، فریاد برداشتند که وقتى در زندان منیت و غفلت از یار افتادیم ، و در تاریکى خودخواهى و حرص و غرور قرار گرفتیم دچار ( ظَلَمْنا اَنْفُسَنا ) شدیم .
این توجه به وضع خویش ، مقدمه ى ورود به عرصه گاه حرّیّت و آزادى و عامل نجات از بند شیطان ، و روى آوردن به جانب حضرت محبوب ، و باعث تواضع و فروتنى در پیشگاه حضرت رب است ، که اگر شیطان هم به همین صورت رفتار مى نمود رجم از حریم نمى شد و به لعنت ابدى گرفتار نمى گشت .
آدم و حوا در فضاى پرقیمت نور اندیشه و تفکر ، و تعقل و توجه ، و بینایى و بیدارى ، که همراه با ندامت و پشیمانى و اشک چشم بود ، آنچنان ادب و خاکسارى نشان دادند که نگفتند : ( اغْفِر لَنا ) : ما را بیامرز ، بلکه عرضه داشتند : ( وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا ) : اگر ما را نبخشى و به عرصه گاه رحمت در نیاورى ، ( لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ (1) : از زیانکاران خواهیم شد .
به دنبال این توجه و بیدارى ، و فروتنى و خاکسارى ، و ندامت و پشیمانى ، و گریه و انابه ، و درآمدن از خودى و خدایى شدن ، ابواب رحمت به روى آنان باز شد ، لطف دوست به دستگیرى از آنان شتافت ، عنایت محبوب به استقبال از آنان آمد :
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَات فَتَابَ عَلَیْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (2) .
آدم از پروردگارش دریافت کلمات نمود ، پس توبه اش پذیرفته شد ، همانا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 23 .
2 ـ بقره ( 2 ) : 37 .
خداوند توبه پذیر و مهربان است .
نور ربوبیت در کلمات تجلى کرد و به جان آدم راه یافت . با پیوستگى این سه حقیقت ، یعنى نور ربوبى و کلمات و جان آدم ، توبه تحقق پیدا کرد ، توبه اى که گذشته را جبران و آینده اى روشن پیش روى تائب قرار داد .
از حضرت باقر (علیه السلام) روایت شده کلمات عبارت بود از :
اَللّهُمَ لاَ الهَ الاَّ انْتَ ، سُبْحَانَکَ وَبِحَمْدِکَ رَبِّ انّى ظَلَمْتُ نَفْسِى ، فَاغْفِر لِى ، اِنَّکَ خَیْرُ الغَافِرِینَ ، اَللّهُمَّ لاَ اِلهَ اِلاَّ انْتَ ، سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ ، رَبِّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسِى ، فَارْحَمْنِى اِنَّکَ خَیْرُ الرّاحِمِینَ ، اَللّهُمَّ لاَ اِلهَ اِلاَّ انْتَ ، سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ ، رَبِّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسِى ، فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ(1) .
و نیز روایت شده : آدم اسماء بزرگ و گرانقدرى را مکتوب بر عرش حق دید ، در رابطه با آنها پرسید ، به او گفته شد : برترین موجودات از نظر منزلت نزد خدایند : محمد ، على ، فاطمه ، حسن و حسین . آدم براى قبول توبه و بالا رفتن درجه و منزلتش ، به حقیقت آن اسماء متوسل شد و از برکت آن حال و قال ، توبه اش را پذیرفتند(2) .
آرى همین که باران الهامات حق براى جلوه ى کلمات ، بر دانه ى عشق و محبت آدم فرو ریخت ، نبات اقرار و اعتراف ظلم به نفس رویید ، و کار آدم از چاه بشرى به دعا و گریه و استغاثه کشید ، درخت اجتباء از سرزمین روحش سرکشید و گل توبه بر آن درخت شکفت :
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى (3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مجمع البیان : 1 / 112 ; بحار الانوار : 11 / 157 ، باب 3 .
2 ـ مجمع البیان : 1 / 113 ; بحار الانوار : 11 / 157 ، باب 3 .
3 ـ طه ( 20 ) : 122 .
سپس پروردگارش او را برگزید ، و توبه اش را پذیرفت ، و بر او لباس هدایت خاص درپوشاند .
گناهان
امام صادق (علیه السلام) در قطعه اى بسیار زیبا و جالب که صورت توبه نامه دارد ، به گناهانى که توبه از آنها واجب فورى و واجب اخلاقى و شرعى است ، بدین صورت اشاره دارند ، گناهانى که اگر جبران نشود و با توبه ى حقیقى از صفحه ى پرونده زدوده نگردد ، موجب عذاب الهى در روز جزا و اختلال در زندگى در عرصه گاه دنیاست : ضایع کردن واجبات خداوند ، و توقف از فرایض و تضییع حق پروردگار از قبیل نماز ، زکات ، روزه ، جهاد ، حج ، عمره ، وضوى کامل ، غسل ، عبادت شب ، کثرت ذکر ، کفاره ى قسم ، استرجاع در مصیبت و روى گرداندن از حقایقى که در به جا آوردنش از واجب و مستحب کوتاهى شده .
ارتکاب گناهان کبیره ، روى آوردن به معاصى ، انجام گناهان ، کسب زشتیها ، برخورد به شهوات ، به عهده گرفتن خطا و خلاصه انجام هر معصیت به عمد و اشتباه ، و در پنهان و آشکار .
ریختن خون به ناحق ، عقوق والدین ، قطع رحم ، فرار از جبهه ، تهمت به پاکدامن ، خوردن مال یتیم به ظلم و ستم ، شهادت دروغ ، کتمان شهادت ، دین فروشى به بهاى اندک ، رباخوارى ، خیانت ، مال حرام ، جادو ، کهانت ، فال بد زدن ، شرک ، ریا ، دزدى ، شرابخوارى ، کم گذاشتن از کیل ، خیانت و ظلم در ترازو دارى ، کینه و دشمنى ، دو رویى ، پیمان شکنى ، افترا زدن ، مکر و حیله ، شکستن تعهد در برابر اهل ذمه ، قسم ، غیبت ، سخن چینى ، بهتان ، عیب جویى و خرده گیرى ، بدگویى ، لقب هاى بد دادن به اشخاص ، آزار همسایه ، ورود به خانه ى مردم بدون اجازه ، فخر فروشى ، کبر ، اصرار بر گناه ، روحیه ى
استکبارى ، راه رفتن به کبر و بزرگ منشى ، ستم در حکم راندن ، ظلم به هنگام خشم ، تعصب ورزیدن ، تقویت ستمکار ، کمک بر گناه و دشمنى ، کمى عدد در اهل و مال و فرزند ، بدگمانى به مردم ، متابعت هوى ، عمل به شهوت ، امر به منکر ، نهى از معروف ، فساد در زمین ، انکار حق ، روى آوردن به ستمگران در غیر حق ، مکر ، خدعه ، بخل ، گفتار به نادانى ، خوردن میته و خون و گوشت خوک ، و آنچه براى غیر خدا ذبح شده ، حسد ، تجاوز ، دعوت به زشتى ، آرزو بردن به آنچه از جانب خدا عنایت شده ، خودپسندى ، منت گذاشتن در بخشش ، ستمگرى ، انکار قرآن ، تحقیر یتیم ، راندن سائل ، شکستن سوگند ، قسم دروغ ، ستم به مردم در اموال و موى و صورت و آبرو ، بد دیدن ، بد شنیدن ، بد گفتن ، بد عمل کردن با دست ، قدم بد برداشتن ، به بدى لمس کردن ، به زشتى حدیث نفس نمودن ، قسم باطل(1) .
ترک آنچه واجب است و آلوده شدن به آنچه حرام است ، در این مقاله ى ملکوتى به وسیله ى امام ششم بیان شده ، و به عنوان گناهانى که توبه از آن ضرورى است به شماره آمده .
آثار سوء گناهان
بر اساس آیات قرآن مجید و معارف اهل بیت ، براى گناهان در دنیا و آخرت آثار سویى است که اگر گنهکار از گناهانش توبه نکند ، بدون تردید گرفتار آن آثار سوء خواهد شد .
بَلَى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَاَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَاُولئِکَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (2) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار : 94 / 328 ، باب 2 .
2 ـ بقره ( 2 ) : 81 .
آرى ، آنان که به تحصیل گناه برخاستند و گناه سراسر وجودشان را پوشاند ، اصحاب آتشند ، و در آن همیشگى و جاودانه خواهند بود .
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالاَْخْسَرِینَ اَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً * اُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْناً (1) .
به مردم بگو : شما را خبر دهم که زیانکارترین مردم چه کسانى هستند ، آنان که تمام کوشش و تلاششان در زندگى دنیا نابود شده ، ولى خیال مى کنند عمل نیک انجام مى دهند .
اینان مردمى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند ، به این خاطر اعمالشان تباه شد ، لذا در قیامت بر آنان میزانى به پا نمى کنیم (میزان براى کسانى برپا مى شود که اعمال قابل سنجیدن داشته باشند ، این آلودگان عاصى و خائنان بى پروا ، چون عمل و سعیشان نابود شده ، میزانى براى آنها برپا نمى شود ) .
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ . . . (2) .
اینان را در دل ، بیمارى نفاق است ، خداوند بر این بیمارى مى افزاید و براى ایشان است عذاب دردناک .
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ . . . (3) .
آنان که در دل ، بیمارى نفاق دارند مشاهده مى کنى به سوى دشمنان خدا ، یهود و نصارى مى شتابند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کهف ( 18 ) : 103 ـ 105 .
2 ـ بقره ( 2 ) : 10 .
3 ـ مائده ( 5 ) : 53 .
وَاَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً اِلَى رِجْسِهِمْ . . . (1) .
و اما آنان که در دل ، بیمارى نفاق دارند آلودگى بر آلودگى اینان اضافه مى شود .
اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْماً اِنَّمَا یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً (2) .
همانا کسانى که اموال ایتام را به ستم مى خورند ، جز این نیست که هم اکنون آتش مى خورند ، و به زودى وارد آتش سوزان مى شوند .
گروهى از محققین بر اساس این آیه ى شریفه و آیات دیگرى که از نظر معنا همانند این آیه هستند ، عقیده دارند جریمه ى گنهکار در روز قیامت همان گناه اوست ، به این معنا که این گناه گنهکار است که در قیامت به صورت عذاب دردناک ظهور مى کند و گنهکار را براى ابد اسیر خود نموده و او را شکنجه مى دهد .
اِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا اَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً اُولئِکَ مَا یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ اِلاَّ النَّارَ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ * اُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَهَ بِالهُدَى وَالْعَذَابَ بِالمَغْفِرَهِ فَمَا اَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (3) .
آنان که آنچه را خداوند از کتاب نازل نموده ، کتمان مى نمایند و آن را در برابر بهاى اندکى مى فروشند ، جز آتش چیزى نمى خورند ، خداوند در قیامت با آنان سخن نمى گوید ، و آنان را تزکیه از گناه و آلودگى نمى نماید ، و براى آنان عذاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ توبه ( 9 ) : 125 .
2 ـ نساء ( 4 ) : 10 .
3 ـ بقره ( 2 ) : 174 ـ 175 .
دردآورى است .
اینان کسانى هستند که گمراهى را با هدایت ، و عذاب را با مغفرت مبادله کرده اند ، و چه اندازه در برابر عذاب خدا طاقت دارند ؟!
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ اَعْمَالُهُمْ کَرَمَاد اشْتَدَّتْ بِهِ الِّریحُ فِی یَوْم عَاصِف لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْء ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (1) .
اعمال مردمى که به پروردگارشان کافر شدند ، به مانند خاکسترى در برابر تندبادى در یک روز طوفانى است ، آنها قدرت ندارند کمترین چیزى از آنچه انجام داده اند به دست آورند ، و این گمراهى دورى است !
از اینگونه آیات استفاده مى شود ، که آثار سوء گناه که خیلى بیش از اینهاست عبارت است از :
همنشینى با آتش در قیامت ، جاودانه بودن در عذاب ، زیان و خسارت در دنیا و آخرت ، نابود شدن همه ى تلاش و کوشش انسان ، حبط اعمال در محشر ، برپا نشدن ترازوى سنجش در قیامت ، اضافه شدن گناه بر اثر عدم توبه ، شتاب به سوى دشمنان خدا ، قطع رابطه ى حق با انسان ، تزکیه نشدن در قیامت ، تبدیل هدایت به گمراهى ، مبادله ى عذاب با مغفرت .
حضرت سجاد (علیه السلام) در روایتى مفصل به آثار سوء گناهان به این صورت اشاره مى فرمایند :
گناهانى که نعمت ها را تغییر مى دهند : تجاوز به حقوق مردم ، کناره گرفتن از عادت خیر ، از بین رفتن نیکى به مردم ، کفران نعمت ، ترک شکر .
گناهانى که موجب ندامت و حسرت است : قتل نفس ، ترک صله ى رحم ، واگذاشتن نماز تا از دست رفتن وقت ، ترک وصیت ، باز نگرداندن حقوق مالى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ابراهیم ( 14 ) : 18 .
مردم ، منع زکات تا رسیدن مرگ و لال شدن زبان .
گناهانى که باعث زوال نعمت است : عصیان عارف به ستم ، تعدى به مردم ، استهزاء افراد ، خوار نمودن انسانها .
گناهانى که نعمت ها را دفع مى کند و نمى گذارد به انسان برسد : اظهار احتیاج ، خواب ثلث اول شب تا از دست رفتن نماز ، خواب صبح تا ضایع شدن نماز ، کوچک شمردن نعمت ، شکایت از حضرت حق .
گناهانى که باعث پرده درى است : شرابخوارى ، قمار بازى ، دلقک بازى ، کار لغو ، شوخى ، گفتن عیوب مردم ، همنشینى با مى خواران .
گناهانى که سبب نزول بلا و حادثه است : نرسیدن به داد اندوهگین ، ترک یارى ستمدیده ، ضایع کردن امر به معروف و نهى از منکر .
گناهانى که موجب پیروزى دشمنان است : ظلم آشکار ، اظهار معاصى ، مباح شمردن حرام ، سرپیچى از خوبان ، اطاعت از بدکاران .
گناهانى که باعث مرگ زودرس است : قطع رحم ، سوگند دروغ ، گفتار کذب ، زنا ، بستن راه مسلمین ، ادعاى امامت به ناحق .
گناهانى که سبب قطع امید است : یاس از رحمت ، ناامیدى شدید از لطف خدا ، تکیه بر غیر حق ، تکذیب وعده ى پروردگار .
گناهانى که موجب تاریکى هواست : سحر و کهانت ، ایمان به تاثیر ستارگان ، تکذیب قدر ، عقوق والدین .
گناهانى که علت برداشته شدن پرده ى حرمت است : وام گرفتن به نیت پس ندادن ، اسراف در خرج ، بخل بر زن و فرزند و ارحام ، بداخلاقى ، کم صبرى ، به کار گرفتن بى حوصلگى ، خود را به تنبلى زدن ، سبک شمردن اهل دین .
گناهانى که مورث رد شدن دعاست : نیت بد ، زشتى باطن ، دورویى با برادران دینى ، باور نداشتن به اجابت دعا ، به تاخیر انداختن نماز تا از بین رفتن وقت ،
ترک تقرب به حق با روى گرداندن از کار خیر و صدقه ، ناسزا گفتن و فحش در کلام .
گناهانى که سبب حبس باران مى شود : ستم قاضیان در احکام ، شهادت ناحق ، کتمان شهادت ، منع زکات و قرض ، سنگدلى نسبت به نیازمندان و تهیدستان ، ستم بر یتیم و نیازمند ، راندن سائل ، و رد کردن تهیدست در شب تار(1) .
امیرالمومنین (علیه السلام) در رابطه با گناهان مى فرمایند :
لَو لَمْ یَتَوَعَّدِ اللهُ عَلى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ اَنْ لاَ یُعْصى شُکْراً لِنِعَمِهِ(2) .
اگر خداوند بر عصیان بندگانش نسبت به خود وعده ى عذاب نداده بود ، هر آینه واجب بود به خاطر شکر نعمتهایش معصیت نشود !
بنابراین بیایید از باب تقدیر و تشکر از نعمتهاى حضرت حق ، که احدى را قدرت شمارش آن نیست ، از هرگونه معصیت و گناهى خوددارى کنیم ، و نسبت به گذشته ى زشت خود ، در مقام عذرخواهى و توبه و ندامت برآییم ، که اینگونه حرکت باعث مغفرت و رحمت ، و غرق شدن در لطف و عنایت حضرت محبوب است .
راه توبه ى واقعى
با توجه به آثار بسیار مهم توبه ، که عبارت از رسیدن به مغفرت و رحمت و رضوان حق است ، و نیز پیدا شدن لیاقت براى ورود به بهشت ، و امان یافتن از عذاب جهنم ، و بیرون شدن از جاده ى گمراهى ، و قرار گرفتن در مسیر هدایت ، و پاک شدن پرونده از سیاهى و ظلمت ، باید گفت : توبه مساله اى است عظیم ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ معانى الاخبار : 270 ، باب معنى الذنوب التى تغیر النعم ، حدیث 2 ; وسائل الشیعه : 16 / 281 ، باب 41 ، حدیث 21556 ; بحار الانوار : 70 / 375 ، باب 138 ، حدیث 12 .
2 ـ نهج البلاغه : 842 ، حکمت 290 ; بحار الانوار : 70 / 364 ، باب 137 ، حدیث 96 .
و برنامه اى است بزرگ ، و حقیقتى است فوق العاده ، و واقعیتى است ملکوتى و عرشى .
توبه به اینکه انسان استغفراللهى بگوید و در باطن اندکى دچار حیا شود ، و در جلوت یا خلوت اشکى بریزد حاصل نمى شود ، زیرا بسیارند مردمى که بدین صورت توبه مى کنند ، ولى پس از اندک مدتى به همان گناهانى که آلوده بودند باز مى گردند !
بازگشتن به گناه ، بالاترین دلیل این معناست که توبه ى حقیقى حاصل نشده ، و بازگشت واقعى تحقق پیدا نکرده .
توبه و بازگشت واقعى ، آنچنان مهم و باعظمت است که قسمت عمده اى از آیات قرآن و معارف الهیه به آن اختصاص یافته است .
توبه ى حقیقى از دیدگاه امام على (علیه السلام)
امام به شخصى که به عنوان توبه جمله ى استغفر اللّه را به زبان جارى کرد ، فرمودند : مادر بر عزایت بگرید ، مى دانى توبه چیست ؟ توبه درجه ى علیّین است ، و آن اسمى است واقع بر شش معنا :
1 ـ پشیمانى بر آنچه که گذشت
2 ـ تصمیم جدى بر بازنگشتن به گناه
3 ـ ادا کردن حقوق مردم به مردم
4 ـ اداى واجبات ضایع شده
5 ـ آب کردن گوشتى که بر گناه به بدن روییده تا جایى که اثرى از آن گوشت بر استخوان نماند ، و گوشت تازه در حال عبادت بین پوست و استخوان بروید .
6 ـ چشاندن رنج طاعت به بدن ، چنانکه لذت معصیت به آن چشانده شد ،
پس از عبور از این شش مرحله بگو : استغفر اللّه(1) .
تائب باید به حقیقت توبه کند ، و عزمش براى ترک گناه جزم باشد ، و نیت بازگشت به گناه از صفحه ى دلش براى همیشه زدوده شود ، و به امید توبه ى دوباره و سه باره و صد باره وارد گناه نگردد ، که این امید بدون شک امیدى شیطانى و حالتى مسخره است ، امام هشتم (علیه السلام) در روایتى مى فرمایند :
مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَلَمْ یَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهْزَاَ بِنَفْسِهِ . . .(2)
کسى که به زبان استغفار کند ولى به قلب پشیمان نباشد ، خود را مسخره کرده !
راستى خنده آور است و بسیار جاى تاسف است که انسان به امید دست یافتن به دوا ، خود را مریض کند ، و چه اندازه باعث خسارت است که آدمى به امید توبه مرتکب جرم و گناه و خطا و معصیت گردد ، و به خود تلقین نماید که همواره درِ توبه باز است ، بنابراین گناه مى کنم و سپس آراسته به توبه مى شوم !
اگر توبه جدى باشد ، اگر توبه از روى حقیقت انجام بگیرد ، اگر توبه با شرایطى که دارد تحقق یابد ، بدون تردید روح تصفیه مى شود ، نفس به پاکى مى رسد ، دل صفا مى گیرد ، و زنگ گناه از همه ى اعضا و جوارح ، و باطن و ظاهر زدوده مى گردد .
توبه نباید حرفه اى باشد ، چرا که گناه ظلمت است و توبه روشنایى ، و رفتو آمد زیاد میان تاریکى و روشنایى دیدگان جان را مختل مى سازد . اگر پس از توبه از یک گناه ، دوباره به گناه باز گردیم ، معلوم مى شود توبه نکرده ایم .
نفس همانند تنوره ى جهنم است ، پر شدنى نیست ، از گناه خسته و سیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه : 878 ، حکمت 417 ; وسائل الشیعه : 16 / 77 ، باب 87 ، حدیث 21028 ; بحار الانوار : 6 / 36 ، باب 20 ، حدیث 59 .
2 ـ کنز الفوائد : 1 / 330 ، فصل حدیث عن الامام الرضا ( ع ) ; بحار الانوار : 75 / 356 ، باب 26 ، حدیث 11 .
نمى شود ، حالت زیاده خواهى او کم نمى گردد ، و همین امور باعث در جا زدن انسان و واماندگیش از حرکت به سوى حق است ، درب این تنوره را باید با توبه بست ، و سرکشى این موجود عجیب را باید با توبه ى واقعى مهار کرد .
توبه انقلاب حال و تحقق تحول در دل و جان است که با این تحول ، رابطه ى انسان با گناه و عوامل آن بسیار ضعیف ، و با حق و حقیقت و علل پاکى و نورانیت فوق العاده قوى مى گردد .
توبه ابتداى حیاتى تازه است ، حیاتى عرشى و ملکوتى ، که در این حیات ، قلب تسلیم خدا ، نفس تسلیم به حسنات ، و درون و برون روى گردان از همه ى آلودگیهاست .
توبه خاموش کردن چراغ هواى نفس ، و قرار گرفتن در هواى حق است .
توبه خاتمه دادن به حکومت شیطان در درون ، و زمینه سازى حکومت حق در باطن است .
براى هر گناهى توبه اى مخصوص است
عده اى از مردم تصور مى کنند اگر به خاطر انواع گناهان خود ، از خداوند عذرخواهى کنند و جمله ى اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَاَتُوبُ اِلَیْه را بر زبان جارى کنند ، و گوشه ى مسجد یا حرمى از حرم هاى اهل بیت زیارتى بخوانند و اشکى بریزند ، توبه حاصل مى شود ; در صورتى که آیات و روایات مربوط به توبه ، این روش را به عنوان توبه قبول ندارند ، اینگونه مردم باید توجه داشته باشند که توبه بر حسب اختلاف گناهان مختلف است ، براى هر گناهى توبه اى خاص مقرر است که اگر انسان توبه ى مخصوص به آن گناه را تحقق ندهد ، پرونده ى او از آن گناه پاک نمى شود و مظلمه ى آن تا قیامت بر عهده ى او باقى مى ماند ، و در آن روز به اسارت عذاب آن گناه دچار خواهد شد .
تمام گناهان را مى توان در سه مرحله خلاصه کرد :
1 ـ گناهانى که به صورت ترک عبادات واجبه و طاعات لازمه صورت گرفته ، مانند : ترک نماز ، روزه ، زکات ، خمس ، جهاد و . . .
2 ـ گناهانى که به صورت تخلف از نواحى حق صورت گرفته و اصطکاکى با حق مردم ندارد ، مانند : شرب خمر ، چشم چرانى ، زنا ، قمار ، لواط ، استمناء ، استماع موسیقى حرام و . . .
3 ـ گناهانى که علاوه بر نافرمانى از اوامر حق ، حقوقى از مردم را ضایع نموده ، مانند : قتل نفس ، سرقت ، ربا ، غصب ، خوردن مال یتیم ، رشوه ، ضربه زدن به بدن یا مال مردم و . . .
توبه از گناهان دسته ى اول ، انجام ترک شده هاست : خواندن نماز ، گرفتن روزه ، رفتن به حج ، پرداخت خمس و زکات تمام دورانى که خمس و زکات به انسان تعلق گرفته .
توبه از گناهان دسته ى دوم ، استغفار و پشیمانى ، و عزم بر ترک جدى نسبت به آن گناهان است ، به صورتى که انقلاب حال انسان باعث شود که اعضا و جوارح از هوس بازگشتن به گناه باز مانند .
توبه از گناهان دسته ى سوم ، رجوع به مردم و پاک شدن از حقوق آنهاست ، به اینکه قاتل خود را در اختیار خانواده ى مقتول بگذارد ، تا او را قصاص کنند ، یا خونبهاى مقتول را از او بگیرند ، یا وى را عفو نمایند ، رباخوار باید تمام رباهاى گرفته شده را به مردم باز گرداند ، غاصب باید اشیاى غصب شده را به صاحبانش پس بدهد ، مال یتیم و رشوه باید به مالکانش باز گردد ، دیه ى ضربه هاى بدنى باید پرداخت شود و خسارتهایى که به اموال مردم زده شده باید جبران گردد . براى تحقق توبه ى واقعى باید از نفوذ سه جاذبه آزاد شد .
پذیرش توبه
گنهکار زمانى که امر حضرت حق را در مساله ى توبه اطاعت کرد ، و به شرایط توبه عمل کرد ، و راهى را که قرآن براى توبه ترسیم نموده پیمود ، بدون تردید خداوند مهربان که وعده ى قبولى توبه به گنهکار داده ، توبه اش را مى پذیرد و نشان قبولى توبه بر پرونده اش ثبت مى کند و وى را از گناه پاک نموده ، ظلمت و تاریکى باطنش را به نور و سپیدى تبدیل مى نماید .
1


تعداد صفحات : 31 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود