تارا فایل

پاورپوینت حقیقت مرگ


حقیقت مرگ

سوالات مربوطه:
حقیقت مرگ چیست؟

آیا مرگ پایان زندگى است، یا انسان بعد از مرگ به حیات خود ادامه مى دهد؟

چگونه ارتباط روح با بدن قطع مى شود؟

ادامه مطلب
آیا خواب از سنخ مرگ است؟

آیا مرگ انسان ها و انتقال به جهان دیگر با همین جان دادن ظاهرى (ایست قلبى و…) محقّق مى شود یا پدیده ى دیگرى است؟

آیا مرگ به عنوان یک قانون کلّى بر همه ى موجودات مادى حاکم است؟

حقیقت مرگ چیست؟
جواب: معناى لغوى مرگ عبارت است از «مردن»، «فناشدن» و «زوال حیات»، اما در حقیقت، ماهیت و مفهوم مرگ نیستى و زوال حیات نیست، بلکه انتقال است، آن هم انتقال از حیاتى (دنیا) به حیات دیگر (آخرت). در حقیقت مرگ براى انسان سرآغاز حیاتى نو است. همان گونه که انتقال انسان از «جنین» به «عالم دنیا» تولّد و حیات جدیدى براى او محسوب مى شود، انتقال او از حیات دنیا به آخرت نیز تولدى دیگر و سرآغاز حیات جدیدى است.[1]

ازاین ملک روزى که دل بر کنم  سراپرده در ملک دیگر زنم  پس این مملکت را نباشد زوال  ز ملکى به ملکى بود انتقال

احادیث
امام حسن (ع)_نیز درپاسخ به پرسش _: بزرگترین شادی است که به مومنان میرسد؛ زیرا از سرای رنج و بدبخــتی به نعمت جاویدان منتــقل می شوند و بزرگترین هلاکتی است که بر کافران در می رسد؛ زیرا از بهـــشتیان (ناز و نعمت و قیام ) به سوی آتشی برده میـــشوند که از مــیان نمی رود و به پایان نمیرسد .

امام حســین (ع)در پاسخ به پرسش مرگ به اصحاب خود:صــبور باشید ,ای بزرگ زادگان , زیرا مرگ جز پلی که شما را از رنج و بدبختی به سوی بهشت های پهناور و نعمت جاویــدان عبور می دهد , نیست .کدام یک از شما خوش ندارد که از زندانی به قصری برده شود ؟

احادیث:
امام رضا (ع)_در هنگام عیادت از مردی از اصـــحاب خود _:حالت چگونه است ؟عرض کرد :بعد از (رفتن )شما ,مرگ را دیدم _منــــظو رش درد و رنجی بود که از شدت بیماریـــش می کشید _حضرت فرمود: آن را چگونه دیدی؟عرض کرد :ســــخت و دردناک .فرمود:تو مرگ را ندیده ای،بلکه هشـــداردهنده مرگ و چیزی را دیـــــده ای که پاره ای احوال آن را به تو می شناساند… .
امام سجاد (ع)در پاسخ به پرسش مرگ چیست ؟_: برای مومن چون بر کندن جامه هایی چرکین و شپشی از تن است و از هم گسســتن کند و زنجیرهای گرانبها و جایگزین کردن فاخر ترین و خوشبو ترین جامه ها و راهوار ترین مرکب ها و امن ترین منزل ها .و برای کافر به منزله برکندن جامه های فاخر از تن و منتقل شدن از منزل هایی امن و جایگزین کردن آنهابه کثیف ترین و خشن ترین جامه هاو وحشتناک ترین منزل هاو بزرگترین عذاب است.

آیات مرگ مومن
(الذین تــتوفاهم الملائـــکه طیبیـــن یقولون ســلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعلمون) (همان کسانی که فرشتگان جانشان را _در حالی که پاکند _می ستانند(و به آنان)می گویند:درود بر شما باد،به (پاداش)آن چه انجام می دادید،به بهشت درآیید.) (یا ایتها النفس المطمئنه .ارجعی الی ربک راضیه مرضیه .فادخلی فی عبادی . و ادخلی جنتی). (ای نفس آرام یافته ،خشنود و خدا پسندبه سوی پروردگار باز گردو در میان بندگان من در آی و در بهشت من داخل شو.)

(الا ان اولیاالله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.الذین آمنوا و کانوا یتقون.لهم البشری فی الحیاه الدنیا و فی الاخـــــره لا تبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم). (آگاه باشید که بردوستان خدانه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند . همانانکه ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند.درزندگی دنیا و در آخرت مژده برای آنان است.وعده هـــــای خدا را تبدیلی نیست.این همان کامیابی بزرگ است

احادیث
_پیامبر خدا (ص): هنگام جان دادن مومن ,ملک الموت در برابر او ,مانند بنده ذلیل در برابر خواجه ,است .او و یارانش می ایستند و به وی نزدیک نمی شوند ,تا این اینکه سلامش گوید و نوید بهشت به او دهد. امام صادق (ع):مومن بیرون رفتن از دنیا را حس نمی کند و این سخن خدای متعال است که می فرماید( آیا ای نفس آرام یافته…). این حالت برای کسی است که پارسا باشد و با برادرانش همدردی و به آنها رسیدگی کند . امام صادق (ع):درباره آیه (برایشان بشارت است در زندگی دنیا )_:در هنگام مردن ,محمد و علی (ع)او را به بهشت بشارت می دهند .

ادامه مطلب
امام علی (ع):مرگ ,مایه آسودگی نیک بختان است . پیامبر خدا (ص):مرگ ,برای هر مسلمانی کفاره است . امام علی (ع):بهترین ارمغان برای مومن ,مرگ است . امام علی (ع):وه که چه ســودمند است مرگ برای کسی که ایمان و تقوا را شعار دلش کرده است .

آیات مرگ کافران
(الذین تتوفاهم الملائکه ظالمی انفسهم فالقواالسلم ما کنا من سوبلی ان الله علیم بما کنتم تعلمون ) (فکیف اذا توفتهم الملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم ). (همانان که فرشتگان جانشان را می گیرند در حالی که بر خود ستــــــمکار بوده اند.پس, از در تسلیم در می آیند (و می گویند: ) ما هیـــــچ کار بدی نمی کردیم.آری خدا به آنچه می کردید داناست .) (پس ,چگونه (تاب می آورند )وقتی که فرشتگان (عذاب )جانشــــــان را می ستانند و بر چهره و پشت آنها تازیانه مینوازند ؟)

احادیث مرگ کافران
پیامبر خدا (ص):و اگر با دوســتان ما دشمن باشد و با دشمنان ما دوست و القاب مخالفان مارا بر خود نهد ,پس آن گاه که ملک الموت برای ستاندن جانشان بیاید ,خدای عز و جل اربابان آن نابکار را که به جای خداوند آنان را به خداوندی گرفته بود ,در حالی که به انواع عذاب مبتلایند در برابراو مجسم گرداندبه طوری که همین که آنهارا ببیند هلاک شود .و از گرمای عذاب آنها که تاب تحملش را ندارد پیوسته به او رسد .پس ای ملک الموت به او گوید :ای نابکار کافر ,دوســـتان خدا را به دشمنان او واگذاشتی امروز آنان کمترین کار ی نمی توانـــــند برایت انجام دهند و هیچ راه گریــزی نداری. پس,چنان عذابی به اورسد که کــمترین آن در میان ساکنان دنیا تقســـــیم شود , همگی آنهارا نابود سازد . امام علی (ع):مرگ برای کسی که بنده شــــهوت و اســـیر هوس هایـــش باشد ,مایه راحتی است ؛زیرا هر چه زندگیش به درازا کشد ,گناهانش فزونی می گیرد و جنایاتش بر خودبزرگتر می شود .

توفی
قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ اِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ"1
کافران می گفتند: آیا وقتی مردیم و در روی زمین پراکنده و گم شدیم آیا دوباره زنده می شویم. پیامبرا در جواب آنان بگو: فرشته مرگ که بر این کارتان گمارده شده ،همه ی وجود شما را می گیرد و چیزی از حقیقت شما روی زمین پراکنده و گم نخواهد شد.

وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاء ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ.6
همانا شما تک تک برای حساب نزد ما باز خواهید آمد، آن گونه که نخست شما را آفریدیم و آنچه از مال و جاه به شما دادیم همه را پشت سر خواهید افکند و بین شما و آنها جدایی خواهد افتاد و همه، نابود خواهند گشت.

آیا مرگ پایان زندگى است، یا انسان بعد از مرگ به حیات خود ادامه مى دهد؟
با توجه به پاسخ و پرسش قبلى روشن مى شود که انسان با مرگ از بین نمى رود، بلکه حیاتى نو را آغاز مى کند.
اگر مرگ را به معناى تعطیل شدن تحریکات قواى ادراکى و حسّى بدانیم، مرگ چیزى جز «فقدان» نخواهد بود؛ چرا که با مرگ تمام اندام و اعضاى بدنِ آدمى از جنبش و حرکت بازمى ایستد و دیگر قدرتى براى حرکت دادن دست و پا و چشم و… براى او نمى ماند و این چیزى جز عدم و فنا نخواهد بود؛ پس موت و مرگ از این مَنظر، امرى عدمى است و پایان حیات انسان محسوب مى شود.

امّا مى توان از مَنظرى دیگر به مرگ نگریست و آن نه مرگ بدن، بلکه انتقال آدمى (روح و نفس او) به جهان دیگر است که در این صورت مرگ امرى وجودى خواهد بود؛ چرا که آدمى به حیات خود در جهان دیگرى ادامه مى دهد، البته با خصوصیاتى متفاوت با جهان مادى.
لذا قرآن کریم فرشتگانى را براى مرگ انسان مامور مى کند تا این امر وجودى را تحقق ببخشند. همان گونه که فرشتگانى مامور رساندن وحى به پیامبران اند، فرشتگانى هم مامور قبض روح انسان هستند. در حقیقت فرشتگان کارگزاران پروردگارند. در یک مرحله حیات را به انسان مى دهند که امرى است وجودى و در مرحله ى دیگر ممات و مرگ را براى انسان رقم مى زنند که باز هم امرى است وجودى؛ چون مرگى که توسط فرشتگان محقق مى شود انتقالى بیش نیست.[3]

چگونه ارتباط روح با بدن قطع مى شود؟
: نظریات مختلفى از دیدگاه هاى مادى و الهى درباره ى رابطه ى روح و بدن ارائه شده است. مادیوّن معتقدند که روح در تمام حالات تابع مادّه است. چنانچه تا آدمى جوان و با طراوت است روح او هم صحیح و جوان خواهد بود و اگر بدنش فرسوده و پیر شود روحش نیز به ضعف مى گراید. روح از نظر آنان اثر مخصوص انسجام اجزاى مادّى بدن و نتیجه ى فعل و انفعال اجزاى آن در یکدیگر است؛ به عبارت دیگر، روح چیزى نیست جز ترکیب سلسله اعصاب با مواد خاکسترى مغز، یعنى با ترکیب این اجزا، ادراکى به نام روح تجلّى مى یابد.
همان گونه که از کبد، صفرا و از غدد فکّى، بزاق ترشح مى شود، از انسجام اجزاى بدن و ارتباط آنها با یکدیگر نیز شعور و ادراک، شادى، غم، حبّ و بغض و… تجلّى مى نماید.[4]

از نظرگاه مادّى ها با مردن و از کار افتادن اعضا و جوارح آدمى، روح او هم از کار مى افتد و از بین مى رود؛ چون روح انسان چیزى جز ارتباط بعضى اجزاى بدن با بعضى دیگر نیست و با از کار افتادن تمام اعضاى بدن روح او هم از کار خواهد افتاد و به طور کلى انسان معدوم خواهد شد.
از نظر الهیّون، روح، امرى مجرد است و تعلّق خاصّى به بدن دارد. از نظر اسلام روح و بدن دو واقعیّت مخالف هم اند. بدن خواصّ حیاتى خود را با مرگ از دست مى دهد، لکن روح به حیات خود ادامه مى دهد. در حقیقت این بدن است که در حیات، تابع روح است و تا موقعى که روح به بدن تعلق دارد بدن از حیات برخوردار است و به محض قطع علقه ى بین روح و بدن، بدن از کار مى افتد.

باید توجه داشت که هیچوقت انسان، روح مجرد نخواهد بود، بلکه در هر نشئه اى بدنى به همراه دارد. در حقیقت انسان همیشه ترکیبى از روح و بدن است. البته در دنیا ترکیبى از روح و بدن مادّى است، ولى در برزخ و قیامت، بدن او بدنى مناسب با همان نشئات و عوالم خواهد بود.
البته چنین نیست که انسان داراى دو حقیقت اصیل باشد یکى روح و دیگرى بدن؛ بلکه انسان یک حقیقت بیش نیست و آن هم حقیقت روح است وبدن تابع این حقیقت و فرع این اصل است.
پس وقتى مرگ فرا مى رسد اصل، یعنى روح، بدن را رها مى کند و تعلّق و عُلقه ى خود را از بدن مى گیرد، آن گاه بدن به عنوان یک شىء بى روح کم کم فرسوده مى شود و از بین مى رود.[5]

آیا مرگ انسان ها و انتقال به جهان دیگر با همین جان دادن ظاهرى (ایست قلبى و…) محقّق مى شود یا پدیده ى دیگرى است؟
مرگ طبیعى که در پزشکى اعلام مى شود با مرگ حقیقى فرق دارد. آنچه در علم پزشکى مرگ نامیده مى شود، «ازکارافتادن قلب» و «از حرکت افتادن جریان خون در بدن» است؛ و این ممکن است براى بعضى به سرعت صورت پذیرد. چه بسیار گنهکاران و کافرانى که قلبشان سریع تر از دیگران از کار افتاده است؛ امّا حقیقت مرگ و سختى جان دادن امر دیگرى است. مرگ حقیقى انتقال انسان از دنیا به برزخ است و این براى کافران و گنهکاران به راحتى صورت نمى پذیرد

آیا مرگ به عنوان یک قانون کلّى بر همه ى موجودات مادى حاکم است؟
: در علم فیزیک، اصلى به نام اصل دوم ترمودینامیک مطرح است که تا حدودى بر ختم جهان و فانى شدن آن دلالت دارد. در این اصل چنین آمده است:
جهان از نظم و ترتیب، رو به بى نظمى و انهدام مى رود و روزى فرامى رسد که حرارت تمام اجسام با یکدیگر مساوى و برابر مى گردد، درست شبیه ظروف به هم پیوسته ى مایعات که به هنگام تفاوت سطوح داراى حرکت و جنبش اند؛ اما آن گاه که سطوح آنها برابر شد، تمام آنها به سکون و آرامى مى گرایند. در حقیقت انتروپى (پیرى) عبارت است از نسبت نیروى غیرقابل استفاده به نیروى قابل استفاده. از این جهت، پیوسته رو به پیرى و یک نواختى مى رود و روزى خواهد آمد که حالت بى تفاوتى بر سراسر عالم حکومت مى کند و جهان از ادامه ى حیات بازمانده و نظام آفرینش فرو خواهد ریخت.[15]

این اصل با آیاتى که مربوط به مقدمات قیامت است هماهنگى دارد.
از دیدگاه قرآن، نظام عالم اجل معینى دارد و پس از سپرى شدن آن، عمر جهان نیز سپرى مى گردد و مرحله ى نوینى از آفرینش آغاز مى گردد.[16]
پروردگار عالم مى فرماید:
(ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَ اَجَل مُسَمًّى)؛[17] ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست، مگر به حق و (براى) وقت معینى نیافریدیم… .
علامه طباطبایى(رحمه الله) در ذیل آیه ى شریفه مى فرماید:
معناى آیه این است که ما عالم مشهود را با همه ى اجزاى آن، چه آسمانى و چه زمینى، نیافریدیم مگر به حق؛ یعنى داراى غایت و هدفى ثابت و نیز داراى اجلى معین که وجودش از آن تجاوز نمى کند و چون داراى اجلى معین است قهراً در هنگام فرارسیدن آن اجل، فانى مى شود و همین فانى شدنش هم هدف و غایتى ثابت دارد؛ پس بعد از این عالم، عالمى دیگر است که عبارت است از عالم بقا و معاد موعود.[18]

تا این جا سخن درباره ى مرگ و فناى مجموعه ى جهان مادّى و فروریختن نظام آفرینش بود که هم از بررسى هاى علمى و هم از آیات شریفه ى قرآن به خوبى استفاده مى شد؛ امّا درباره ى کلیّت قانون مرگ براى انسان و استثناناپذیرى آن، آیات فراوانى به چشم مى خورد که از صراحت ویژه اى برخوردارند، به گونه اى که این امر از امور قطعى و یقینى قرآن کریم محسوب مى شود و هیچ گروه یا طایفه اى در این امر اختلافى ندارد.[19] آیاتى از این قبیل:
(کُلُّ نَفْس ذائِقَهُ الْمَوْتِ)[20]؛ هر کسى مرگ را خواهد چشید.
(وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ اَ فَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ)؛[21]پیش از تو براى هیچ انسانى جاودانگى قرار ندادیم؛ پس آیا در صورتى که تو مُردى ایشان جاودان خواهند بود؟!
از مجموعه ى مطالب گفته شده نتیجه مى گیریم که مرگ به عنوان قانونى عمومى بر تمام جهان و موجودات آن، از جمله انسان حاکم است و استثنایى هم در کار نیست؛ البته کیفیت و چگونگى مرگ فرق مى کند؛ مرگ انسان به مفارقت روح از بدن، ولى مرگ عالم و فانى شدن آن به منتهى شدن آن به قیامت است.[22]

تهیه کننده:عرفانه صادق نیای فرد


تعداد صفحات : 25 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود