چکیده:
از آنجا که بعد از رسول خدا (ص) از جمع ائمه معصومین (ع) تنها حضرت علی (ع) موفق به تشکیل حکومت اسلامی شده است لذا این حکومت نمونه و سرمشق خوب برای همه عدالت خواهان و مدعیان حکومت دینی است تا با اقتدا به آن امام همام بتوانند حداقل در راه آن حضرت هر چند اندک حرکت کنند چرا که ایشان خود فرموده اند " که عمل کردن مانند من ممکن نیست " اما حرکت در مسیر ایشان آرزوی است که بر دل هر عدالت خواهی نقش بسته است لذا در این مقاله تلاش شده است با بهره برداری اندک از آیات کریم قرآن و با اتکای بیشتر بر فرمایشات مولا و اشاره کوتاهی به اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامی شامل :
1 – جمع آوری مالیات های کشور
2 – جهاد و مبارزه پیگیر با کلیه دشمنان ( ائم از داخلی و خارجی )
3 – تنظیم برنامه و اقدام جدی برای ایجاد جامعه صالح
4 – تنظیم برنامه و اقدام برای عمران و آبادانی شهرها
اشاره برای رسیدن به این اهداف به مشخصات افرادی که باید این مهم را به انجام برسانند شامل 9 صفت از جمله: پروا پیشه بودن در برابر خداوند، مقدم داشتن اطاعت خداوند برهرطاعتی، تسلط برهوای نفس و پیروی از اوامر خداوند که در قرآن آمده است. پیروی کند آنچه را که خداوند در کتابش قرآن به آن امر کرده است. بر هوای نفس مسلط باشد و …. بیان شده است و سپس وظایف والیان در برابر مردم شامل :
خطوط اصلی وظایف از جمله : قلب خود را برای مردم سرشار از رحمت کند .در مورد ایشان ، دوستی و لطف داشته باشد و ….
و سپس وظایف والیان در قبال عیوب مردم از جمله: عدم تلاش برای کشف عیوب و رازهای مردم که پنهان است، دورکردن کینه دشمنی نسبت به مردم از قلب خود، و …. در ادامه درخصوص شناخت طبقات اجتماع شامل:
لشکریان ، امیران و نویسندگان ، قاضیان ، کارمندان ، مالیات دهندگان ، بازرگانان ، طبقه محروم و سپس وظایف والی نسبت به هر یک از طبقات ذکر شده و مشخصات و صفات هر یک از طبقات به طور مشروح ارائه شده ست و سپس به وظایفی که والی شخصاً عهده دار آنهاست به همراه مواردی که لازم است والی مستقیماً نظارت کند و در پایان این بخش وظایف فردی و اجتماعی والی ارائه شده است در بخش دوم با استفاده از قرآن مجید معیارهای گزینش مدیران و فرماندهان در قرآن مجید شامل ایمان به هدف ، علم و قدرت ، امانت داری و درستکاری ، صداقت و راستی ، وراثت صالحه ، سعه صدر ، دلسوزی و عشق به کار ، تجربه و آزمودگی ، شجاعت و قاطعیت عدالت و دادگری ، پایگاه مردمی ، پای بند بودن به اصول و ضوابط و انتها ویژگیهای پنجگانه فرمانده بزرگ اسلام حضرت ختمی مرتبت پیامبر اکرم ( ص) که درآیه 128 سوره توبه آمده است ارائه شده و در پایان نتیجه گیری مبنی بر اینکه مهمترین عامل و موثرترین عامل کارگزاران نظام می باشند زیرا احکام الهی فاقد نقص و عیب بوده لذا در صورت اجر سعادت بشری تامین خواهد شد، لیکن اجرا کنندگان این احکام هستند که می توانند در اجرای آن اگر از شرایط لازم برخوردار باشند موفق شده و در غیر اینصورت باید شاهد رخت بر بستن عدالت و برقراری ظلم و تبعیض در جامعه بود . زیرا بی عدالتی نتیجه ای جز دوری مردم از نظام و عدم موفقیت نظام اسلامی چیزی به همراه نخواهد داشت با این تفاوت که عدم موفقیت نظام را در این مرحله دیگر به کارگزاران نسبت نداده بلکه ریشه عدم موفقیت ( را با توجه به تبلیغات فعل حاکم بر جهان ) را در ناکارآمدی نظام اسلامی خواهند داشت. ضمناً کلید واژه های این بحث شامل :
والیان ـ صفات ـ وظایف اهداف ـ فرماندهان ـ مدیران می باشد.
مقدمه :
یکی از چالشهای اصلی فرا روی ادیان، موضوع کار آمدی آن دین در عصر حاضر است.
امروزه شیوه متخذه در سطح جهان مخصوصاً جوامع غیر اسلامی و آن دسته از جوامعی که اسلام را نیز در قالب برداشت های مسیحی پروتستان در آورده و نقش فردی برای دین قائل شده اند اکثراً معتقدند دین قادر به ارائه الگوی مناسب برای اداره جامعه نیست لیکن در مقابل اسلام مدعی است با بیان کردن دستورات اسلام جوامع به تعالی رسیده و قادرند زمینه رشد و کمال انسانها را در عین بهره برداری از رفاه و آسایش فراهم نمایند اما برای پیاده کردن این دستورات نیاز به مجریانی است که بتواند این احکام را بخوبی پیاده کنند در غیر اینصور ت مشکلات جوامع دیگر بروز خواهد کرد که در این راستا بهترین راهنما کُتب آسمانی و دستورات حیات بخش پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) می باشد که دراین خصوص فرمایشات مولا امیرالمومنین در انتخاب کارگزاران و بیان صفات و ویژگیهای آنها به تفکیک اقشار و متناسب با مسئولیتها می تواند راهنمای مناسبی برای کارگزاران نظام اسلامی باشد و چنانچه در انتخاب افراد ملاکهای مربوطه رعایت نشود و روابط بر ضوابط مطروحه حاکم شود دیگر نمی توان انتظار داشت افرادی که شایسته انجام کاری نیستند از عهده آن کارها به نحو شایسته برآیند و در نتیجه متاسفانه شاهد ناکارآمدی نظام به جای ناکارآمدی کارگزاران حاکم خواهد شد لذا به دلیل اهمیت این موضع که به کلیت و تمامیت هر نظامی بر می گردد و مخصوصاً در زمان فعلی که تلاش دشمن بر تبلیغ ناکارآمدی نظام های اسلامی است پرداختن به این موضع می تواند مشکلات ریشه ای فراروی نظام را دفع کند .
بیانات مولا امیرالمومنین در همه زمینه ها هادی و کارگشاست اما با استفاده تخصصی از آن در موارد مختلف می توان این فرمایشات را در جامعه کنونی کاربردی کرده و با خارج کردن آنها از حالت توصیه ، سفارش وصیت بعنوان دستورالعمل زندگی و قانون اجرایی جامعه تبدیل کرد و با استعانت از این فرمایشات مانع از پیروزی دشمن در این نبرد تبلیغاتی شد .
تاکنون نویسندگان زیادی به تفسیر فرمایشات مولا پرداخته و جزوات و مقالات فراوانی مخصوصاً درباره عهدنامه مالک اشتر به رشته تحریر درآمده است اما کمتر مقاله ای اقدام به تفکیک موضوعات و ارائه آن به عنوان فرامینی که هم اکنون لازم الاجرا است پرداخته لذا این تحقیق در تلاش است با تفکیک مطالب ذیل به طور مشروح به آن بپردازد .
1- صفات و مشخصات والیان در نظام اسلامی چه می باشد .
2- ملاکهای گزینش والیان ، فرماندهان و مدیران در نظام اسلامی چیست .
3- وظایف کلی والیان در برابر مردم و متقابلاً وظایف مردم در برابر والیان چیست .
4- وظایف والی نسبت به طبقات مختلف اجتماع چه می باشد؟
بخش اول :
کلیات بخش
الف : توضیح واژه های کلیدی
صفات ، منظور از صفات : ویژگیهای که هر فرد برای احراز شغل باید داشته باشد این ویژگیها به گونه ای است که ممکن است فرد از ویژگیهایی زیادی برخوردار باشد و انسان خوبی بوده اما نداشتن یک صفت خاص می تواند دلیل عدم صراحت فرد برای احراز آن شغل خاص باشد بعنوان مثال شجاعت برای فرماندهان عالی ارتش و یا امانت داری و صداقت برای عناصر اطلاعاتی
والیان : منظور تمامی مسئولینی که از طرف حاکم مسئولیتی به آنها واگذار شده و خوب و بد اعمال آنها به رهبر منتسب می شود .
وظایف : آن دسته از کارهای که پس از انتصاب فرد به مسئولیتی بر عهده او گذارده شده و برای انجام آن اختیاراتی نیز به او داده می شود اگر مسئولی به کارهای متعددی به پردازد اما آنچه به او محول شده انجام ندهد در اصل وظیفه خود را انجام نداده اگر چه در سایر بخشها مفید و موثر باشد.
اهداف : نتیجه و عافیتی که برای انجام اعمال در نظر گرفته شده است ، اهداف مسیر حرکت و سرانجام کار را مشخص می کند در اینجا با بیان هدف منظور تعیین مسیر نیز مد نظر است و فقط رسیدن به هدف بدون در نظر گرفتن نوع وسیله ای که در راه رسیدن به آن استفاده شده منظور نیست .
ب : اختصارات
خ : خطبه
ح : کلمات قصار و حکمت های امام علیه السلام است
دعا ؛ اشاره به دعاهای حضرت
ک : اشاره به " و من کلام له علیه اسلام "
ر : نامه ها که به عنوان " کتب و رسائل " ضبط شده است
وص : وصیتنامه با عبارت " و من وصیّه له علیه السلام است ."
فصل دوم
معرفی نهج البلاغه فیض الاسلام
اگر اعجاز قرآن را در حاصل جمع دو جنبه " محدویت ظرفیت کلمات " و " عمق محتوی و وسعت معانی با ابعاد نامتناهی " بدانیم بی شک کلام امیرالمومنین علی علیه السلام مقام نخست را پس از کلام وحی بخود اختصاص خواهد داد .
در کلام امام (ع ) عمیق ترین و گسترده ترین مفاهیم حیاتی انسان در ابعاد وسیعی در قالبهای محدود لفظی گنجانیده شده و معانی نامحدودی در زمینه ناشناخته ترین مسائل انسانی با کوتاهترین و کمترین کلمات و الفاظ بیان شده است و با نگاه دیگر کلام امام قالب لفظی موجود شخصیت نامتناهی اوست؛ اندیشه نامتناهی و صفات و کمالات فوق بشری و ابعاد روح بزرگ و منبسط علی (ع) وقتی دریک تصویر لفظی و کلامی منعکس شود به شک عالی ترین جلوه اعجاز متجلی خواهد شد بالاخص اگر به این نکته نیز توجه شود که کلام امیرالمومنین (ع) در خطبه ها و کلمات قصار در حقیقت تطبیق آیات و مقاصد وحی بر زوایا و اعماق زندگی بشر و حوادث تاریخ گذشته و حال و آینده انسانی است و سخنان علی ( ع ) چندی جز گسترش فروغ وحی و تابش نور قرآن بر ایده ها و آمالی که در زندگی او جامه عمل می پوشد و روشنگری موضع حوادث تاریخ از نظر وحی و اسلام نیست .
این ویژگی را در ارتباط پیچیده گفتار امام با حوادث ربع اول نخستین قرن تاریخ اسلام باید جستجو کرد آنگاه که امت همزمان با از دست دادن پیامبر (ص) از مسیر صحیحی که وحی مقرر کره بود خارج می شود و جامعه اسلامی بجای اینکه تصویر زنده خواسته وحی باشد منعکس کننده زشت ترین امیال پست بشری و تصادم منحط ترین خواسته های شیطانی می گردد کلام امام چون مشعل فروزان فرا راه آغاز و انجام مسیر این خواسته ها و تصادمها تا اعماق تاریخ را روشن می کند و برای همه نسلها هدف و مسیر صحیح را از مقاصد شوم و راههای پلیدی متمایز می سازد و در حقیقت با این شاهکار با عجاز وحی تجلی دیگری می بخشد.
اسلوب دلنشین و حماسه آفرین کلام امام و سبک شیوا و شورانگیز بیان آن حضرت (ع) حاوی امتیاز بزرگ دیگری است که همراه جاذبه معنوی آن دلهای دوست و دشمن را شیفته خود کرده و آنرا جاوید و در مقامی برتر پس از کلام خالق قرار داده است .
از همان روز نخست شیفتگان حقیقت به شنیدین و ضبط و ثبت سخنان امام همت گماردند و تعداد زیادی از بزرگان محدثین و مورخین در نقل کلام امام اهتمام وافر از خود نشان دادند از جمله نصربن مزاحم و ابوالمنذر ابن هشام ابن محمد ابن سائب کلبی ، ابولحسن علی بن الحین مسعودی، عبدالله عبدالواحد تیمیعی و رشید الدینی محمد معروف به وطواط و … و سرانجام ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی معروف به سید رضی از جمله کسانی بودند که در نقل کلام امام شهرت بیشتری یافته اند.
در میان کتب و رسائلی که در این زمینه تالیف شده کتاب نهج البلاغه بخاطر مقام و الای عملی و ادبی مولف عالیقدر آن ، و همچنین به جهت حسن انتخابی که در گردآوری خطب و رسائل و وصایا و کلمات قصار در آن بعمل آمده بیش از دیگر کتب شهرت یافته است سید رضی ( ره ) در مقدمه نهج البلاغه که در حقیقت فصل اول از کتاب نفس خصائص الائمه اوست می باشد می گوید . این کتاب منتخبی از کلام مولا امیرالمومنین علیه السلام در زمینه های مختلف است که قسمتی از خطبه ها و نامه ها و مواعظ و آداب آن حضرت را در بر می گیرد من می دانم که این کتاب محتوی شگفتیهای بلاغت و فصاحت و زیبائیهای زبان عرب و ستارگان درخشان سخنان دینی و دنیوی خواهد بود آنچنانکه در هیچ کتابی و مجموعه ای به چنین جامع الاطرافی، سخنی پیدا نتوان کرد .
بسیاری از متفکرین و علمای اسلام در مقام شرح نهج البلاغه بر آمده و کتب مبسوطی در این زمینه برشته تحریر درآورده اند و نخستین شرح در زمان خود سیر رضی بنام اعلام نهج البلاغه نوشته شده و بجز علمای شیعه دانشمندان بنامی چون امام بیهقی و امام فخر رازی و ابن ابی الحدید شروحی تالیف نموده اند علامه این در جلد چهارم کتاب الغدیر هشتاد و یک شرح برای نهج البلاغه یاد کرده است.
بخش دوم :
فرامین و دستوراتی که بنده خدا، علی امیرمومنان، درعهد و پیمانش با مالک پسرحارث درمیان می گذارد هنگامی که ولایت مصر را بدو می سپارد.
فصل اول : اساسی ترین اهداف و وظایف حکومت اسلامی
1 – جمع آوری مالیات های کشور .
2 – جهاد و مبارزه پیگیر با کلیه دشمنان ( اعم از داخلی و خارجی ) .
3 – تنظیم برنامه و اقدام جدی برای ایجاد جامعه صالح .
4 – تنظیم برنامه و اقدام برای عمران و آبادانی شهرها.
خ 3 سوگند بخدائی که هسته را شکافت و انسان را آفرید که اگر آنان ( بیعت کنندگان) به سوی من نمی شتافتند و برای بیعت کردن با من یکدیگر را یاری نمی کردند تا حجت بر من تمام گردد و پیمان خدا با دانشوران و دانایان نبود که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده راضی باشند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر دوش آن می انداختم و پایان مزرعه خلافت را با کاسه نخستین آن آب می دادم آنگاه شما می دیدید که این دنیای شما در نظر من از عطسه بزی خوارتر و ناچیزتر است .
خ 33 عبدالله بن عباس که خدای از او خشنود باد گفته است : روزی در " ذی قار " بر امیر مومنان علی ( ع ) وارد شدم و حضرتش مشغول تعمیر کفش خویش بود ، چون چشمش به من افتاد ، فرمود : این کفش کهنه چند ارزش دارد ؟ گفتم : هیچ ارزشی ندارد . فرمود ، بخدا سوگند این کفش را بیش از حکومت بر شما دوست دارم ، جز این که می خواهم حقی را برقرار کنم یا باطلی را براندازم .
ک 131 ( امام علیه السلام به یاران سست رای و بی اراده خویش فرمود ) : هیهات ، چه دور است این آرزو که من بتوانم به دستیاری شما عدالت پنهان را آشکار کنم یا آن حقیقتی را که کج منحرف کرده اند راست گردانم ! بار خدایا ، تو نیک می دانی که آنچه تاکنون از ما سرزده است بخاطر تسلط بر مردم و یا بدست آوردن مال و منال دنیا نبوده است . بلکه همواره می کوشیدم تا آثار دین راستینت را باز گردانیم و صلح و آرامش را در مزر و بوم تو برقرار کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امنیت و آسایش بسر برند و حدود و احکام تو که در آنها سهل انگاری شده است دوباره پابر جا و احیا شود . خداوندا من نخستین کسی هستم که بر حق رسیده و به آن گوش فرا داده و آنرا پذیرفته ام و هیچکس جز رسول خدا ( ص ) بر من در نماز پیشی نگرفته است .
خ 167 از خدای بزرگ در مورد بندگان و او بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئولیت و ( از همه چیز ) حتی از خانه ها و حیوانات بازخواست خواهید شد .
فصل دوم : صفات و مشخصات والیان
1- امر می کند او را که :
الف . در برابر خدا پروا پیشه باشد .
ب . اطاعت خدا را مقدم بر هر اطلاعتی قرار دهد.
ج . پیروی کند آنچه را که خدا در کتابش ، قرآن ، به آن امر کرده است ، اعم از واجبات و سنن الهی . زیرا هیچ کس سعادتمند و پیروز نخواهد شد مگر به پیروی از اوامر که در قرآن آمده است ، و هیچ کس شقاوتمند و نگون بخت نمی شود مگر آنگاه که نسبت به آن اوامر انکار ورزد و بی اعتنائی کند .
د . و باید یا دست و قلب و زبان ، خدا را نصرت و یاری دهد.
زیرا خداوند متعهد شده که یاری کند هر کس را که او را یاری دهد ، و عزت و ارجمندی بخشد هر کس را که به او ارج نهد .
هـ . و امر می کند او را که هوی ها و شهوات نفسانی خود را در هم کوبد و آنها را بشکند .
و . و آنگاه که نفس او طریق طغیان در پیش گیرد ، باید عنان آن را در کف گیرد ؛ چون " چون نفس انسانی بسیار امر کننده به پلیدی و انحراف است ، مگر اینکه خداوند عزوجل رحم و عنایت نماید " .
2- ای مالک ، آگاه باشد که تو را به سوی دیاری روانه می کنم که قبل از او حاکمان بسیار ، چه عادل و چه ظالم ، در آن دیار حکومت کرده اند و مردم ، تو را آنگونه در نظر می آورند که تو امور و مسائل زمامداران قبل از خود را مورد مطالعه قرار می دهی، و سرانجام درباره تو همان مطالبی را خواهند گفت که تو درباره آن زمامداران بگویی . براستی که بندگان صالح را به آنچه که خدواند بر زبان بندگان خود در مورد آنان جاری می سازد می توان شناخت .
3- باید محبوب ترین اندوخته ها و گرانبهاترین ذخایر نزد تو ، اندوختن عمل صالح باشد .
4- بر هوای نفس خود مسلط باش .
5- در مورد آنچه که تو را حلال نیست بر نفس خود بخل بورز و به آن سخت گیر ؛ چون بخل ورزیدن به نفس و سخت گیری درباره آن ، انصاف و عدالت در مورد نفس است ، خواه نفس انسانی آن را دوست بدارد و خواه نسبت به آن نارضایتی و کراهت داشته باشد .
فصل سوم : وظایف کلی والیان در برابر مردم
خطوط اصلی وظایف :
قلب خود را برای مردم سرشار از رحمت کن .
نسبت به آنان در قلبت عطوفت و محبت ایجاد نما .
برای آنان مانند حیوان درنده و وحشی مباش که خوردن و چپاولشان را غنیمت شماری ، زیرا مردم دو صنف و گروهند :
الف . یا مسلمانند و برادر دینی تو محسوب می شوند .
ب . و یا همچون تو انسانند و با تو درخلقت یکسان .
این مردم (چون انسانند) در معرض لغزش قرار دارند و یا سستی عارض آنان می گردد و عمداً یا سهواً از آنان خطاهائی سر می زند . پس در این موقع ، با عفو و اغماض خویش از آنان درگذر و به همان میزان آنان را عفو کن که دوست داری خداوند تو را مورد لطف و عفو خود قرار دهد .
زیرا تو والی و بالادست آنان هستی – و ولی امر و امام تو مافوق تو است و خداوند نیز مافوق ولی امر و امام تو می باشد – و خداوند کار آنان را به تو سپرده است که قیام به مصالح آنان کنی و کارشان را اصلاح نمائی ، و تو را به وسیله ایشان مورد آزمایش و امتحان قرار داده است .
مبادا به جنگ و مبارزه با خداوند متعادل برخیزی ! هرگز چنین مکن ، که تاب انتقام الهی را نداری و از رحمت و عفو الهی نیز بی نیاز نیستی .
هیچ گاه از عفو و بخششی که در مورد خلافکاران اعمال کرده ای پشیمان مباش .
بر کیفر و عقوبتی که نسبت به خطاکاران روا داشته ای بر خود مبال و بدان خرسند مباش.
نسبت به کاری که راه گریز از آن داری ، با عجله به سوی انجامش مشتاب .
مگو من فرمانده ام و فرمان می دهم ، پس باید فرمانم اطلاعات شود و اجرا گردد . زیرا این خوی و خُلق ، قلب انسان را تباه و فاسد می سازد و در دین و ایمان او خلل و سستی وارد می کند و حکومت را در معرض آشوب قرار می دهد .
آن زمان که از ملاحظه قدرت و نیروی حکومت خویش تکبر و غروری به تو دست داد، خود را متوجه قدرت لایزال الهی کن و بدان بنگر که فوق قدرت توست و همه نیروی تو از قدرت اوست و قدرت تو در مقابل نیروی عظیم الهی هیچ است . چنین توجهی تو را به خود می آورد و کبر و خوبینی ات را در هم می شکند و طغیانگری را از تو دور می کند و عقلت را که به سبب تکبر و خودبینی از تو پنهان شده به سویت باز می گرداند .
مبادا با خداوند متعال ، در عظمت و قدرت ، روی در روی قرار بگیری ! از این عمل بپرهیز ، که به خداوند متعال هر جبار گردن کشی را ذلیل و هر متکبر خودخواهی را پست و خوار می گرداند .
الف . شخص خودت ،
ب . خاندان و نزدیکانت ،
ج . و آن دسته از مردم که مورد علاقه و توجه تو هستند ، همگی موظف به رعایت عدل و انصاف در این مواردند :
1 – در مورد خدا ( یعنی در انجام اوامر و ترک نواهی او ) .
2 – نسبت به عموم مردم .
اگر این عدالت و انصاف را رعایت و اجراء نکنی ، حتماً ستم روا داشته ای ؛ و کسی که به بندگان خدا ستم کند ، خداوند از طرف بندگانش داشمن او خواهد بود و خداوند با کسی که چنین کند از راه جنگ و مبارزه درآید و تمام دلائل و براهین او را باطل خواهد کرد و ( چنان کسی ) تا زمانی که دست از این اعمال برندارد و یا توبه نکند با خداوند در حال جنگ به سر می برد .
هیچ عاملی در زایل ساختن نعمات الهی و تعجیل در انتقام خدا و تبدیل نعمت به عذاب ، موثرتر از بیداگری و اقامه ظلم یست . زیرا خدا شنواترین شنوایان نسبت به ناله و فریاد ستمدیدگان است و اوست که همیشه در کمین ستمکاران است .
باید از میان همه امور کاری را بیشتر دوست داشته باشی که چنین شرائطی را داشته باشد:
الف . معتدل ترین کاری که حق باشد .
ب . عدلی که عمومیت داشته باشد و شامل همه چیز و همه کس گردد .
ج . و خشنودی و رضایت عموم مردم در آن ( جلب و ) گنجانیده شده باشد .
27 – زیرا خشم اکثریت مردم ، رضایت و خشنودی خواص را در هم می کوبد ، ولی خشنودی و رضایت عموم مردم ، خشم خواص معدود را در خود حل می کند .
ر 19 ] امام ( ع ) به یکی از کارگزاران خویش نوشت [ : اما بعد ، دهقانان قلمرو تو از درشتخویی و سنگدلی و تحقیر و ستم تو بر آنان شکایت کرده اند و چون به حال آنان نظر کردم دیدم آن شایستگی را ندارند که به تو نزدیک شوند زیرا آنان مشرکند اما شایسته تبعید و ستم نیز نیستند زیرا پیمان بسته و به پناه مسلمان در آمده اند پس در برابر آنان جامه ای به پوش که تار و پودش از نرمی و درشتی باشد و تندی و مهر را در هم آمیز و نزدیکی و نزدیک گردانیدن آنان را به خویش با دور کردن و راندن آنان از خود با هم بکاربند .و ان شاء الله .
ر 27 ] امام ( ع ) به محمد بن ابوبکر مرقوم فرمود [ : با مردم مصر فروتن باش و با آنان گشاده روئی کن و دیدار خویش را برای آنان آسان ساز و همه را با یک چشم بنگر و یکسان توجه کن تا قدرتمندان گمان نکنند که بخاطر آنان بر مردم ستم رو می داری و ناتوانان از عدل و داد تو نسبت به خویش ناامید نشوند .
ر 46 [امام (ع ) به یکی از کارگران خوبش نوشت]: اما بعد تو از کسانی هستی که من برای بر پا نگهداشتن دین از آنان یاری می جویم و گردنکشی گناهکاران را به نیروی آنان درهم می شکنم و زبان کوچک ( مرز ) ترسناک راه دشمن را به یاری آنان فرو می بندم . پس در هر کاری که در نظرت بزرگ جلوه کند از خدای برزگ یاری جوی و سختی و درشتی را با اندکی نرمی و خوشخویی در هم آمیز و هر جا که رفق و مدارا شایسته تر است ، مدارا کن و آنجا که جز سختی گره از کار نمی گشاید به سختی و درشتی پردازد . و بالهای (مهر و محبت) خویش را در مردم فرود آور و با آنان گشاده روی باشد و پهلوی خویش را به آنان نرم گردان و در نظر کردن به گوشه چشم و یا به رویاروئی و در اشاره کردن و دورد گفتن به آنان ، یکسان باش تا قدرتمندان در ستم کردن تو (به نفع خویش) طمع نکنند و فرودستان از عدل و داد تو نومید نشوند. والسلام .
5 [امام علیه السلام به کارگزاران خویش در آذربایجان نوشت]: کاری که در دست تست چون طعمه ای نیست که وسیله عیش و نوش تو باشد بلکه امانتی است بر گردن تو . و تو از سوی کسی که فرا دست تست نگهبان آن امانت هستی و نباید که در کار مردم با میل خویش رفتار کنی یا به کار بزرگی اقدام کنی که به آن فرمان نیافته ای .
و در دست توست از اموال الله و تو از خزانه داران آن هستی تا اینکه اموال را به ما تسلیم کنی و ان شاء الله من هم به فرماندهی برای تو نیستم .
بخش دوم
خواص و مشخصات ایشان و وظایف والی در ارتباط با آنان
1- خواص دارای این صفات و مشخصات هستند :
الف . در هنگام صلح و امنیت ، بارگران خود را بر دوش زمامدار انداخته و از هر کس و هر گروه ، گران بارترند .
ب . در گرفتاری ها و بلاها از همه کمتر به یاری زمامداران می شتابند .
ج . نسبت به عدالت و انصاف ، بی رغبت تر از همه هستند.
د . در خواهش های خود از هه مصرتر می باشند .
هـ . در برابر نعمت و بخشش ها ، ناسپاس تر از همه هستند .
و . در عذر پذیری سخت گیرند و کمتر عذر می پذیرند .
ز . در سختی های روزگار ناشکیباترند و تحمل و صبر آنان بسیار اندک است .
2- توده مردم که اکثریت امت را تشکیل می دهند :
الف . بنیان های استوار و ستون های محکم برای دین و مکتب هستند .
ب . رمز اساسی وحدت مسلمین ، همین توده مسلمانان می باشند .
ج . و نیروی همیشه حاضر در مقابله با دشمنان هستند پس …
پس جهت اصلی خود را متوجه این توده عظیم کن و میل و گرایش خود را به سوی این گروه قرار ده .
وظایف والیان در قبال عیوب مردم :
آن افرادی را که از مردم پیش تو زیاد عیب جوئی می کنند از خود دور کن. همچنین این افراد باید نزد تو از منفورترین افراد باشند. زیرا در مردم معایبی است که بر زمامداران واجب تر از دیگران است که آن عیوب را بپوشانند .
در کشف عیوب و رازهای مردم که بر تو پنهان است کوشش مکن .
وظیفه اصلی تو ، زدودن آن عیوبی است که برایت روشن و کشف شده است و آنچه که پنهان است حکم و داوری آن با خدا است .
تا می توانی معایب و اسرار مردم را بپوشان ، باشد که خداوند هم آنچه را که تو می خواهی ( از عیوب تو پیش دیگران پوشیده باشد ) از مردم بپوشاند .
کینه و دشمنی نسبت به مردم را از قلبت بیرون کن .
عوامل و اسباب هر نوع انتقام و دشمنی را از ریشه قطع کن .
39 – آنچه را که حقیقت و درستی آن بر تو روشن نیست نادیده بگیر .
40 – در تایید و تصدیق سخن چینان عجله مکن ، اگر چه این گروه دسیسه گروه خائن در لباس دوستان ناصلح و شفیق درآیند.
فصل چهارم : وزرا و مشاوران حکومت
41 – این گونه افراد را ، مشاور خود قرار مده و با آنان مشورت مکن :
الف . بخیل .
ب . ترسو و بزدل .
ج . حریص .
زیرا :
1 – فرد بخیل تو را از احسان باز می دارد و از فقر و تهی دستی می ترساند .
2 – فرد ترسو و بزدل ، با ترسی که در تو ایجاد می کند ، تو را در تصمیم گیری و اجرای امور ضعیف و سست می گرداند.
3 – فرد حریض ، از شدت حرصی که در تو ایجاد می کند ، باعث ستمگری تو می شود و آن حرص و ستم را برایت نیکو جلوه می دهد .
بخل و ترس و حرص ، غرائز و خصلت هایی هستند که همگی آنها ریشه اصلی سوءظن به خداوند متعال اند .
42 – بدترین وزیران تو کسانی هستند که در حکومت اشرار قبل از تو منصب وزارت داشته و در گناهان و جرائم آنان شریک بوده اند .
43 – مبادا از این افراد که در دولت جنایتکاران و اشرار ، جزو آنان و شریک جرائم آنان بوده اند ، صاحب سر و محرم راز تو باشند . زیرا این گونه افراد :
الف . همکار و یار مجرمان و گناهکاران بوده اند .
ب . از بردران و همراهان ستمگران محسوب می شوند .
44 – تو می دانی بجای این وزیران ، کسانی را که از هر لحاظ بهتر از این افراد هستند انتخاب کنی ، کسانی که :
الف . مدیریت و نفوذ آنها را دارا هستند.
ب . علاوه بر آن دییت و نفوذ ، این گروه از گناه و جرم و وبالی که آنها در گردن دارند پاک و منزهند .
ج. همچنین هیچ ستمگریش معاونت نکرده اند و هیچ گناهکار و مجرمی را در ارتکاب گناه و جرائم کمک ننموده اند .
45 – این گونه اشخاص را که برای وزارت انتخاب کنی :
الف . بدون هیچ تحمیلی بر دولت ، سبک بال زندگی می کنند .
ب . بهترین یار و همکارت باشند .
ج . نسبت به تو بسیار مهربان و با عطوفت هستند .
د . با بیگانه و غیر از تو کمتر انس و الفت می گیرند.
46 – این افراد را جزو نزدیکترین افراد به خود قرار بده و آنها را برای مجالس سی و علتی خود برگزین .
47 – گزیده ترین افراد از وزراء ، پیش تو کسی باشد که :
الف . سخن حقی را که بر انسان ناگوار و تلخ می آید بیشتر به تو تذکر دهد .
ب . و اگر زمانی خواستی از روی هوی و هوس مرتکب عملی شوی که خداوند متعال آن گونه اعمال را برای اولیاء و دوستان خود شایسته نمی داند ، نسبت به تو رغبت و مساعدت کمتری نشان دهد .
48 – باید به این افراد ، نزدیک و ملحق شوی :
الف . افرادی که اهل تقوی و ورع هستند.
ب . اهل صداقت و راستگویی اند.
49 – از افرادی که با تو همکاری می کنند بخوا که درصد چاپلوسی و تملق تو بر نیایند و تو را نسبت به کاری که انجام نداده ای ، بیهوده نستایند ؛ چون زیاده روی در تمجید ، منشاء خودبینی و کبر می شود و ایجاد غرور و تکبر می کند .
خ 153- هر کس تنها به رای خویش تکیه کند هلاک شود ، و هر کس با دیگران مشورت کند در فهم و خرد ایشان شرکت جسته است .
خ 313- عبدالله بن عباس در محضر امام به مطلبی اشارت کرد که با رای حضورش موافق نبود ، امام (ع ) فرمود : تو باید به مطلب اشاره کنی و من در آن نیک بیندیشم و اگر با رای تو موافق نباشم تو باید از من اطاعت کنی.
خ 207- [امام ( ع ) به یاران خویش فرمود]: پس از گفتن حق یا مشورت بعدل خودداری نکنید زیرا من در نفس خویش برتر از آن نیستم که خطا نکنم و از آن در کار خویش ایمن نیستم مگر آنکه خدای بزرگ را از خطا و اشتباه باز دارد که او به آن از من مالکتر و تواناتر است . همانا من و شما بندگان بی اختیار خدائی هستیم که جز او پروردگاری نیست و او به چیزی که خود ما در آن اختیاری نداریم مالک و صاحب اختیار است . ما را از (جهل و نادانی ) که در آن بودیم به سوی ( علم و معرفت ) که مصلحت ما بود بیرون آورد و گمراهی ما را به هدایت تبدیل فرمود و به ما پس از کوری باطن بصیرت معنوی بخشید .
ح 98- [در آخر الزمان]: حکومت و فرمانروائی با مشورت زنان و حکمرانی کودکان و تدبیر خواجگان صورت پذیرد.
ح 51- هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست .
ح 202- مشورت کردن عین هدایت است .
ر 31 [امام ( ع ) در وصیه امام حسن (ع) فرمود]: از مشاوره زنان بپرهیز که رای و اندیشه آنان ناقص و تصمیمشان سست و ناپایدار است .
فصل پنجم : حقوق ملت
اصول کلی :
نباید نیکوکاران و زشت کاران در پیش تو یکسان باشند ، که در این صورت :
الف . نیکوکاران نسبت به کارهای شایسته دلسرد و بی رغبت می شوند .
ب . و بدکاران نسبت به جرائم و زشتی های خود جری و تشویق می گردند .
هر یک از این دو گروه (بدکاران و نیکوکاران) را، به تناسب اعمال و کرداری که انجام داده اند ، به جزای آنچه که انجام داده اند. برسان .
بهترین عوامل اثبات حسن ظن زمامدار نسبت به مردم عبارتند از :
الف . احسان به قاطبه مردم .
ب . برداشتن سنگینی هزینه ها و مخارج زندگی از دوش مردم و سبک نمودن آن .
ج . وارد نکردن مردم به کاری که از عهده آن بر نمی آیند .
در این زمینه باید روشی را در پیش گیری که مردم احساس کنند نسبت به آنان واقعاً حس ظن داری. اگر چنین احساسی کردند ، در این موقع است که حسن ظن ، بسیاری از رنج ها و مشکلات و گرفتاری ها و از میان بر می دارد.
به کسی حسن ظن داشته باش که از بوته امتحان بخوبی بیرون آمده باشد .
و به کسی سوءظن داشته باش که از بوته آزمایش بد بیرون آمده باشد .
روش و سنن صالحان و بزرگان آن قوم و ملت را که در میان ایشان به جا مانده است و مردم نیز به وسیله آن سنت ها امورشان را اصلاح می کنند ، هرگز نقض مکن .
مبادا روشی را از پیش خود وضع کنی که ناقض سنت و روش صالح گذشتگان آن مردم باشد که در این صورت اجر و ثواب سنن شایسته برای کسانی خواهد بود که آنها را وضع کرده اند و گناه و وبال نقض آنها به گردن تو خواهد افتاد .
نسبت به اعمال و کارهایی که موجب تثبیت صلح و امنیت آرامش می شود و همچنین در اموری که موجب قوام مردم می باشد ، در تمام این موارد ، با دانشمندان و عقلاء و حکمای قوم ، بسیار و پیوسته مذاکره و مشاوه کن .
شناخت طبقات جامعه : 1
مردم از چند طبقه و گروه تشکیل می شوند . قوام و ثبات و سامان مردم ، منوط به همبستگی همه طبقات و گروه ها به هم است و هیچ طبقه و گروهی از طبقه و گروه دیگر بی نیاز و مستغنی نیست :
الف . لشکریان خدا (ارتشیان) .
ب . دبیران و نویسندگان (وزیران و مشاوران عالی رتبه) .
ج . قاضیان عدالت .
د . کارمندان و کارگزاران عدالت و اهل مدارا با ملت .
هـ . مالیات هندگان :
1 – اقلیت های مذهبی که جزیه می پردازند .
2 – مسلمانان که مالیات های اسلامی می پردازند.
و . بازرگانان و صنعتگران .
ز . طبقه و گروه محروم جامعه .
خداوند متعادل برای هر یک از این طبقات و گروه ها ، طبق آنچه که در قرآن و سنت پیامبرش معین نموده ، حدودی قرار داده و سهم آنان را مشخص کرده است ؛ و این مقررات و پیمان ها نزد ما محفوظ می باشد.
اهداف و ماموریت های ارتش اسلامی :
ارتش طبق فرمان خدا :
الف . برای کشور و ملت ، به منزله دژهای محکم در برابر دشمنان هستند .
ب . باعث عزت و سرافرازی رهبرانند .
ج . موجب عظمت و عزت دین محسوب می شوند .
د . مامور تامین آرامش و امنیت کشور و ملت هستند .
نیاز طبقات جامعه به یکدیگر :
ملت بدون چنن ارتشی نمی تواند به حیات خود ادامه دهد . قوام ارتش نیز به بودجه ای است که خداوند آن را در بیت المال مشخص کرده است که بوسیله آن بودجه مردم می توانند با فراهم کردن قدرت کافی به جهاد با دشمنان بشتابند و همچنین از آن بودجه ، زندگی خود را اصلاح و بقیه نیازمندی های خود را تهیه کنند.
پایداری و ادامه حیات ملت و ارتش ، بستگی به گروه سوم دارد که قاضیان عدالت و کارمندان دولت و دبیران نامیده می شوند . زیرا قاضیان عدالت ، عهده دار تنظیم روابط حقوقی اجتماعی و همچنین مشغول حل و فصل اختلافات و دعاوی می باشند ؛ و کارمندان مسئول تامین منافع مردمند ؛ و دبیران و نویسندگان نیز – که مورد اعتماد هستند – کلیه مسائل عمومی مملکت یا مسائل سری از زیر دست آنان می گذارد.
قوام و حیات کلیه طبقات مردم ، بستگی به وجود بازرگانان و صنعتگران دارد که :
الف . مسئول فراهم کرن کلیه وسائل زندگی مردم و تهیه نیازمندی های آنان هستند .
ب .با پشتکار و ادامه تجارت خود ، مایه رونق بازار و کسب و کار می شوند .
ج . متکفل کارهایی هستند که از دیگران ساخته نیست و فقط به وسیله ایشان میسر می باشد.
سپس طبقه محروم جامعه مطرح است که باید به حق و شایسته :
الف . به کلیه افراد آن طبقه یاری و مساعدت نمود .
ب . مخارج و نیازمندیهای زندگی آنان را تهیه کرد .
وظایف والی در ادای حقوق طبقات جامعه :
همه طبقات مردم در پناه خدا و در سعه رحمت او هستند و بر عهده زمامدار است که حق هر یک از آنان را به قدر آنچه که زندگیشان تامین گردد ادا کند .
زمامداران هیچگاه از عهده این امور مهم که خداوند متعال بر دوش آنان گذاشته است بدرستی بیرون نمی آیند مگر :
الف . به اهتمام و کوششی سخت و پیگیر در احقاق همه طبقات مردم.
ب . استعانت از وجود لایزال الهی و تکیه بر نیروی او .
ج . صبر و تحمل بر تمام کارها و ادای حقوق ، چه سنگین و چه سبک و چه دشوار و چه آسان .
فصل ششم – ارتش اسلامی و انتخاب فرماندهان
انتخاب فرماندهان ارتش :
از میان ارتشیان ، کسی را برای فرماندهی انتخاب کن که دارای چنین صفاتی باشد:
لف . مطیع تر و همیارتر از همه نسبت به اجرای اوامر و نواهی خداوند متعال و پیامبر اسلام و ولی امر و امام امت باشد .
ب . پاکدامن تر و پارساتر از همه باشد.
ج . خردمندتر و بردبارتر از همه باشد .
د . بر نفس خود مسلط باشد و زود خشمگین نشود .
هـ . عذرخواهان را زودتر پذیرا شود.
و . نسبت به طبقه محروم و ضعفای جامعه، رحیم تر از همه باشد .
ز . نسبت به زورمندان و اقویای جامعه ، سختگیر باشد و از آنان کناره بگیرد.
ح . از کسانی باشد که در کشاکش شداید و مصایب ، از کوره در نرود و سختی ها را پذیرا باشد .
ط . ضعیف النفس نباشد که از شدت ضعف ، شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند .
سپس با کسانی همنشین شو و رابطه نزدیک برقرار کن که :
الف – از اصالت و شرافت حسب برخوردار باشند.
ب – از خانواده های صالح و خوشنام باشند .
ج. دارای سوابق نیکو و درخشان باشند .
د . شجاع و سحلشور باشند .
هـ . مردم دار و اهل سخاوت و مروت باشند .
مجموعه این صفات در کسانی جمع است که سرچشمه کرامت و شاخسار بزرگواری و مجموعه فضائل و اهل معروف هستند.
وظایف والی نسبت به ارتش و فرماندهان :
به ارتش و فرماندهان آن ، چنان رسیدگی و مهربانی کن که پدر و مادر خانواده به فرزندان خود مهربانی و رسیدگی می کنند.
در توان بخشیدن و قدرت دادن به آنان از هیچ چیز دریغ مورز و آنچه که موجب نیرو دادن به آنان می شود در پیش چشم تو مشکل و بزرگ نیاید .
همیشه متوجه آنان باش و از حالشان آگاه شو و نسبت به آنان لطف و محبت داشته باش و این کار را کوچک مشمار ، اگر چه کم و کوچک باشد . زیرا اینگونه رفتارها و آگاهی از حال آنها و الطاف کوچک و بزرگ تو ، باعث می شود که ارتشیان نسبت به تو کمال خیرخواهی و همکاری را داشته باشند و همچنین موجب حسن ظن آنان می شود.
مبادا به اتکاء اینکه کارهای بزرگی را برای آنان انجام داده ای از کارهای کوچک غفلت کنی ؛ زیرا آنان نسبت به کارهای کوچک و بزرگ و انجام آنها بطور یکسان نیازمندند. و هر کدام از این قبیل کارها ، اعم از کوچک و بزرگ را باید در موقع و مکان خودش انجام دهی و در انجام آنها کوشا باشی .
مشخصات عالی ترین فرماندهان ارتش :
از میان همه فرماندهان (که قبلاً صفات آنها آمد) کسی را باید جزو برگزیده ترین افراد انتخاب کنی و او را نزدیکترین فرد به خود قرار بدهی که (علاوه بر صفات قبلی، دارای این صفات نیز باشد):
الف . در شیوه زندگی همسطح و هم درد همه ارتشیان باشد .
ب . با برنامه ریزی کامل ، آنچنان به زندگی و نیازمندی های ارتش رسیدگی کند که آنان از همه چیز مستغنی گردند و زمانی که رو در روی دشمنان قرار بگیرند نسبت به وضع خانواده و فرزندان خود از نظر مادی و معنوی برایشان جای هیچگونه نگرانی نباشد و هیچ هم و غمی جز جهاد با دشمنان و سرکوبی آنها در خاطر نپرورانند ؛ خلاصه با فکری آسوده از هر جهت ، روانه میدان جهاد و سرکوبی دشمنان شوند .
هر چه مهربانی و عطوفت (تو، ای والی) نسبت به ارتشیان بیشترباشد ، مسلماً دل های آنان نیز نسبت به تو مهربان تر خواهد بود .
فصل هفتم : وظایف متقابل والی و مردم
بهترین و برترین کارها که باعث آرامش خاطر والیان است :
الف . برقراری و تداوم عدالت در همه کارها و در سراسر حکومت اوست .
ب . آشکار نمودن محبت واقعی از جانب مردم به والیان است .
زمانی این محبت از طرف مردم نسبت به والیان ابراز می شود که دل های آنان از هر نوع کینه و نفرت سالم و پاک باشد .
زمانی خیرخواهی و همکاری مردم بطور صحیح آشکار می گردد که :
الف . اقشار مردم به تمام کارها و برنامه های زندگی والیان احاطه داشته باشند .
ب . حکومت والیان بر دوششان کمتر سنگینی کند .
ج . از حکومت دولت به تنگ نیامده باشند که برای سرنگونی آن روزشماری کنند.
بنابراین وظیفه داری که:
الف . امیدهای مردم را برآوری و آنان را مایوس نکنی .
ب . مشوق مردم باشی و از آنان به نیکوئی و شایستگی یاد کنی .
ج . از اعمال آنان که در انجام کارهای بزرگ متحمل رنج های بسیار شده اند به خوبی یاد کن .
زیرا اگر از اعمال و افعال شایسته بسیار یاد کنی و به خوبی از آنها تجلیل به عمل آوری.
الف . دلیران را نسبت به انجام کارشان شجاع تر نموده ای .
ب . و آنان که به عللی انزوا اختیار کرده اند ، به سبب تقدیری که تو از ایشان نموده ای، ترغیب می شوند و به جنبش می افتند و به یاری خدا وارد میدان عمل می شوند .
قدر هر کس را ، نسبت به امتحان و آزمایشی که داده است ، به همان اندازه ، به خوبی ادا کن .
خدمت و دسترنج دیگران را به حساب دیگری مگذار.
در ادای پاداش کسی که کاری را انجام داده است .ذره ای کوتاهی مکن .
بزرگی و شرافت هیچ کس نباید باعث شود که کار کوچک او را بزرگ شماری و برجسته جلوه دهی .
و همچنین نباید ضعف کسی باعث شود که زحمت و مشقت بزرگ او را به جهت ضعف او کوچک جلوه دهی.
فصل هشتم : مرجع اصلی حل اختلافات
در مسائل و امور ، هر گاه مشکل و اختلافی پیش آمد که حل آن سخت و مسائل آن مشکوک و مشتبه بود ، آن را به خدا و رسول خدا ارجاع کن ؛ زیرا خداوند متعادل ، قومی را که به آن لطف دارد چنین ارشاد فرموده است :
ای کسانی که ایمان آورده اید اطلاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا و ولی امر از خودتان را از ، پس چنانچه در مسئله ای میانتان اختلاف و نزاعی افتاد آن را به خدا و رسول خدا ارجاع کنید.
اما مراجعه به خدا ، یعنی اخذ دستور حل اختلاف از قرآن مجید که در آیات محکمه وارد شده است .
و اما ارجاع به رسول خدا ، یعنی رجوع و عمل به سنت های رسول خدا که متفقٌ علیه می باشد.
ک 125 (امام علیه السلام پس از شنیدن موضوع خشمگین فرمود) : ما مردان را حاکم قرار ندادیم بلکه قرآن را حکم کردیم . این قرآن خطی است نوشته شده میان و جلد که بزبان سخن نمی گوید و ترجمان و مفسری می خواهد و این مردانند که از آن سخن می گویند و چون آنان (شامیان) از ما خواستند که قرآن را میان خودمان حکم قرار دهیم (ما نیز پذیرفتیم و) کسانی نبودیم که از کتاب خدای سبحان روی بر تابین که خداوند پاک می فرماید : "اگر در چیزی اختلاف و نزاع داشتید به خدا و پیامبر رجوع کنید."
پس برای مراجعه به خدا باید به کتاب او رجوع کنیم و برای مراجعه به پیامبر خدا باید از روش و سنت او پیروی کنیم و اگر کتاب خدا حکم قرار داده شود ما شایسته ترین مردم به آن هستیم و اگر سنت پیامبر حکم شود ما سزاوارترین آنها به سنت و هستیم .
فصل نهم : قاضیان عدالت
نحوه تعیین و صفات قاضیات :
برای قضاوت و داوری میان مردم کسی را انتخاب کن که :
الف . از نظر تو بهترین و برترین افراد باشد .
ب . انبوه مشکلات و کارها او را به تنگ نیاورد ( پر حوصله باشد ) .
ج . پافشاری طرفین (اختلاف) در احقاق حق خودشان او را به خشم واندارد .
د . اگر به اشتباه افتاد و دانست که خطا کرده است ، از بازگشت به حق و اعتراف به اشتباه خود سر باز نزند .
هـ . گرفتار طمع و مطامع شوم نفسانی نباشد .
و . در قضاوت و صدور حکم، اطلاع کافی داشته باشد و به فهم و اطلاعات سطحی اکتفا نکند .
ز . نسبت به مسائل و امور مشتبه و مبهم محتاط تر بوده ، در کشف موضوعات از دیگران تامل بیشتر داشته باشد .
ح . از هر کس در پی بردن به واقعیات قضایا مصرتر بوده ، دنبال براهین و دلایل قطعی باشد .
ط . از مراجعه طرفین دعوا به او ، کمتر از هر کس احساس خستگی و ناراحتی کند .
ه . و از هر کس در کشف مسائل و حقایق صبورتر باشد .
ک . پس از رسیدن به قطعیت و حقانیت قضاوت ، در صدور حکم دارای قاطعـیت باشد.
ل . از افرادی باشد که تملق و چاپلوسی در او اثر نگذارد .
م . مکر و حیله و فریب و خدعه او را به هر سو نکشاند .
(توجه داشته باش در حسن انتخاب ، که) این گونه افراد بسیار کمیابند.
وظایف والی نسبت به قاضیان :
زمانی که این گونه افراد شایسته و صالح را به مسند قضاوت نشاندی ، در نحوه قضاوت و داوری های آنان بسیار رسیدگی کن .
آنچنان حقوق مکفی به آنان بپرداز و نسبت به آنان بذل مال کن که تمام نیازمندیهایشان برطرف شود و از کلیه مردم بی نیاز باشند .
قدر و منزلت اینان را در نزد خود آنچنان بالا ببر که کسی را یارای طمع در مقام آنان نباشد ؛ آنچنان که اطمینان حاصل کنی هیچ مقام و هیچ کسی نمی تواند با دسیسه و سخت چینی ، دخالتی در کارهای آنان داشته باشد .
خوب و آگاهانه در این مسائل و مطالبی که گفته شد نظر کن ، نظری بس ژرف و عمیق. زیرا این دین ، اسیر و ملعبه دست اشرار بوده ، کارهایی را به اسم دین انجام داده اند ، ولی در واقع به هوس ها و شهوات خود عمل کرده اند ، و دین خدا را و سیله قرار داده اند تا به امیال پست دنیوی خود برسند.
ک 17 [امام ( ع ) این سخنان را درباره کسی فرمود که در میان مردم حکومت می کند ولی شایسته آن نیست]: مبغوض ترین آفریدگار نزد خدای دو مردند نخست مردی که خدای بزرگ او را به خود واگذاشته است ، پس از راه راست منحرف گردیده و به سخنان فریبنده نوظهور دل بسته و همواره راه ضلالت و گمراه می پوید این چنین کسی سبب فتنه و فاسد است که به سخنان او و اعمال او فریفته شده و از راه راست روان پیش از خود پیروی نمی کند و به گمراهی می رود و گمراه کننده پیروان خویش در زندگی و مرگ خویش است بار گناهان دیگران را بدوش می کشد و پیوسته در گرو گناهکاران خویش است . و دوم مردی که منبع نادانی است که مردم نادان را گمراه می کند و در نیرنگهای فتنه و فساد ناآگاهانه دست و پا می زنند . و در راه صلح و آشتی میان مردم ، نابیناست (و راه اصلاح آن را نمی داند) بیخبران او را دانا می نامند ولی نادانی بیش نیست ، شب را به صبح می رساند در حالیکه در فکر زیاد کردن چیزی است که کم بودن آن بهتر است . تا اینکه به آرزویش رسیده و از آب گندیده و متعفن سیراب شده و خود را از مطالب بیهوده و مهمل انباشته است . میان مردم به داوری نشسته و به آنچه بر دیگران مشتبه است خود را دانا می داند و اگر باو مشکلی عرضه شود در پاسخ آن مشتی سخنان یاوه و بیهوده آماده می کند و بر درستی جواب خویش یقین دارد . او در آمیختن شبهات همچون تنیدن تار عنکبوت است (که پایه استواری ندارد و با اندک نسیم و تار و پود آن درهم می ریزد) نمی داند آیا داوری او درست است یا نادرست ؟ اگر درست داوری کند می ترسد که مبادا خطا کرده باشد و اگر خطا کرده است امید دارد که درست از آب درآید . او سخت نادان است و در نادانیها بسیار خطاکار ، و چشمش ضعیف و کم سو است (در تیرگیهای جهل و نادانی وامانده است و نمی داند بکجا رود) و غالباً سوار شترانی است که پیش پای خود را نمی دانند (در مسائل مشکل حیران و سرگردان مانده است) از بن نادان است و جواب قاطعی ندارد. سنتها و روایات را نفهمیده و محل استعمال آنها را نمی داند و آنها را هر کجا خواست بکار می برد)، بخدا سوگند مایه دار و توانا نیست و در پاسخ دادن پرسشی که از او می شود و بآنچه (از امور دین ودنیای مردم) به او واگذاشته اند شایستگی ندارد ، و آنچه را که او انکار کرده است تصور نمی کند دیگری آنرا درست بداند و باور نمی کند که برتر از اندیشه و گفتار او دیگری را دانشی باشد و چون چیزی را نداند نادانی خود را پنهان کرده و آشکار نمی سازد ، و بخاطر داوریهای ناروایی که کرده خونهای بنا حق ریخته شده و به زبان حال فریاد می کنند و میراثها را از دست ستم او فریاد و فغان سر داده اند ، من از گروهی که با جهل و نادانی زیسته و بر ضلالت و گمراهی می میرند و بخدای بزرگ شکوه می کنم ، هیچ کالایی فاسدتر و بی ارزش تر از کتاب خدا چون آنرا به درستی خوانده و تغییر و تبدیلی در آن ندهند ، در میان آنان نیست ، و هیچ متاعی رایج تر و گرانبها تر از آن هر گاه تغییر و تحریف در آن داده شود در میان آنان وجود ندارد . نزد آنان چیزی زشت تر از کار نیکو و نیکوتر ازکار زشت نتوان یافت .
ک 18 امام در این سخنان اهل رای را نکوهش می کند و حکم همه امور را منوط به کتاب خدا می داند مشکلی را نزد داوری می برید و در مورد آن با رای خویش حکم می کند آنگاه همان مشکل را نزد داور دیگری می برید و برخلاف حکم نخستین رای می دهد آنگاه آن دو با حکمهای دو گانه خویش به نزد پیشوایی که هر دو او را به داوری پذیرفته گرد می آیند و او رای هر دو را صحیح می داند در حالی که خدای آنها یکی و پیغمبرشان یکی و کتابشان یکی است . آیا خدای سبحان چنین اختلافی را تجویز فرموده است یا آنها را از آن باز داشته اند آنان خدای را نافرمانی نموده اند ، یا خدای سبحان دین ناقص فرستاده ، و برای اتمامش از آنها یاری جسته است؟ یا آنان شریک او هستند و داوری می کنند و خداوند باید از حکم آنان راضی باشد؟ یا خداوند پاک دین کاملی فرستاده است و پیامبرش (ص) در تبلیغ و ادای آن کوتاهی کرده است . در حالی که خداوند سبحان می فرماید : "ما از هیچ چیز در این کتاب فروگذار نکرده ایم" . براستی در این کتاب نموداری از هر چیز است و یادآور شده است که قسمتی از این کتاب قسمتی دیگر را تصدیق می کند (در هیچ مورد تناقضی در این کتاب وجود ندارد) خداوند سبحان می فرماید "اگر این قرآن از سوی کس دیگری جز خدای بزرگ آمده بود در آن اختلاف بیشماری می یافتند.
ک 67 [امام ( ع ) به "قثم ابن عباس" فرماندار مکه نوشت]: در هر بامداد و شامگاهی با آنان بنشین و اگر کسی حکمی در مورد چیزی از تو پرسید ، او را پاسخ ده ، نادان را آگاه ساز و با دانا گفتگو کن و در میان تو مردم سفیری جز زبانت . و پرده ای جز چهره ات نباشد و هیچ حاجتمندی را از ملاقات و دیدار خویش باز مداد زیرا اگر حاجتمندی را از ملاقات و دیدار خویش باز مدار زیرا اگر حاجت او در ابتدای کار در پیشگاه تو برآورده نشود ، به خاطر روا کردن آن در آخر کار ستایش نخواهی شد .
ر 76 [از سفارشات امام علی (ع) است به "عبدالله ابن عباس" هنگامی که او را به فرمانداری بصره منسوب نمود]: در برخورد خویش و مجلس خود و حکم خویشتن با مردم گشاده روی باشد و از خشم و غضب بپرهیز که خشم سبک مغزی است و از انگیزه های شیطان است و بدان هرکاری که ترا به خداوند نزدیک کند از آتش دوزخ دور می دارد و آنچه ترا از خداوند دور دارد به آتش نزدیک گرداند .
ح 221 قضاوتی که حدس و گمان پشتوانه آنست از روی عدل و داد نیست .
ح 290 امام علی فرمود هر کس در دشمنی اندازه نگاه ندارد گناهکار است و هر کس در دفع خصومت کوتاهی کند ستمکار و هر کس که خصومت ورزد در پرهیزگاری و تقوی ناتوان است .
فصل دهم : کارمندان و کارگزاران دولت 2
طریقه انتخاب و صفات کارمندان و کارگزاران دولت :
1- در امور و کارهای کارمندان و عمال خود دقت کن و در تعیین کارگزاران خود چنین کن :
الف . قبل از اینکه آنان را به کاری بگماری ، مورد آزمایش و امتحان قرارشان بده .
ب . به جهت تمایل شخصی ، کسی را به کاری منصوب مکن .
ج . خودسرانه و بدون مشورت و یا استبداد رای ، آنان را به کار مگمار . زیرا این گونه انتخاب و منصوب نمودن ، یعنی از روی تمایل شخصی و بدون مشورت و آزمایش ، خود ، ستمگری و خیانت است .
2- برای انتخاب کارمندان و کارگزاران دولت ، این گونه افراد را انتخاب کن :
الف . افرادی که اهل تجربه هستند و در کشاکش کارها ساخته و پرداخته شده اند .
ب . دارای صیانت نفس و اهل شرم و حیا و عفت هستند .
ج . از خاندان های پاکدامن و صالح باشند .
د . سابقه و حسن سابقه آنان در اسلام ، بیش از دیگران باشد .
زیرا این افراد ، با این صفات شایسته :
(1) از نظر فضایل اخلاقی ، در درجه اعلای کرامت نفس قرار دارند .
(2) علاقمند به صیانت نفس و پاکی روح خویشند .
(3) مدیر و مدبر و دور اندیش اند و در کارها عمیق هستند .
وظیفه والی نسبت به کارمندان و کارگزاران :
معاش و احتیاجات آنان را به طور کامل برآور ، زیرا رسیدگی کامل به حال کارمندان ، موجب تقویت آنان و پشتوانه پاکی و صیانت و اصلاح نفوسشان و سبب بی نیازی آنان است ؛ لذا امین می گردند . از دستبرد به بین المال و خیانت به اموالی که در اختیارشان و یا زیر نفوذشان می باشد قطع امید می کنند . همین تامین کامل نیازمندی آنان ، بهترین حجت و دلیل توست (زمانی که خیانت کنند) ، زیرا که تو تمام نیازمندی های آنان را تامین کرده بودی و آنان بدون هیچ عذر و بهانه ای در اموال مسلمین خیانت کردند ، با اینکه محتاج و نیازمند به آن اموال نبودند.
فصل یازدهم : بازرسی و بازرسان کشور
1- برای رسیدگی به امور مملکت و کلیه کارگزاران ، کسانی را برای بازرسی مخفی انتخاب کن که :
الف . مردانی امین و اهل راستی و صداقت باشند که گزارش ها و اخبار را بدون خدشه و دروغ به تو گزارش کنند .
ب . و نسبت به تو وفادار باشند .
2- بطور پنهان این بازرسان صالح را بفرست ؛ زیرا مراقبت ها و بازرسی های مخفی در کارهای مملکت موجب خواهد شد که کارمندان و کارگزاران دولت به امانتداری و عدم خیانت تشویق شوند ، و همچنین باعث نرمش و عطوفت عمال دلت با مردم می گردد و لذا کار مردم را به سرعت به جریان می اندازند.
3- در مورد یاران نزدیک خود هشیار و بیدار باشد . اگر کسی از آنان دست به خیانت زد و گزارش های بازرسان مخفی تو نیز آن خیانت ها را تائید کرد ، برای اثبات خیانت آنان ، گزارش های بازرسان کافی است . حال بدون فوت وقت :
الف . حد خیانتی را که کرده است و بر او جاری ساز .
ب . او را به کیفر عملش برسان .
ج . او را به خاک مذلت و خواری بنشان .
د . داغ خیانت را آشکارا بر او بزن .
هـ . قلاده و حلقه ننگ را به گردنش بیفکن .
ر 45 حضرتش این نامه را به "عثمان بن حنیف انصاری" کارگزار خویش در بصره مرقوم فرموده است ، مولا ( ع ) را خبر داده بودند که او را به مهمانی گروهی از مردم بصره دعوت کرده اند و او نیز بدانجا رفته است :
اما بعد ، ای پسر حنیف ، به من خبر داده اند که مردی از جوانان بصر ترا به مهمانی عروسی فرا خوانده است و تو با شتاب بدانجا رفته ای و خورشهای رنگارنگ گوارا در برابرت نهاده و کاسه های بزرگ را به سویت آورده اند . من چنین نمی پنداشتم که تو دعوت مردمی را بپذیری که نیازمندان را می رانند و توانگران را می خواند . پس نیک بنگر که بر این سفره چه می خوایی؟ آنچه بر تو مشتبه است و نمی دانی که حلال است یا حرام از دهان بیرون افکن ، و از آنچه به پاکی راههای فراهم آوردن آن یقین داری به ضرورت تناول کن …..
ح 27 هان ، آگاه باشید که من شب و روز در نهان و آشکار شما را به جنگ با این قوم ( معاویه و پیروانش ) فرا خواندم و به شما گفتم : پیش از آنکه آنان به جنگ شما برخیزند شما به جنگ آنان روید . بخدا سوگند با هیچ قومی در قلمرو سرزمین خودشان جنگ نشده است جز آنکه آنان شکست خورده اند وخوار و ذلیل گشت اند . اما شما چندان کار را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار و زبون ساختید تا اینکه از هر سوی شما را تاراج کردند و دیارتان را تصرف نموند . این "برادر غامد" است که سپاهیان او به شهر "انبار" یورش آورده و "حسان بن حسان بکری" را کشته و لشگریان شما را از حوالی آنجا بدور رانده است . به من خبر داده اند که مردی از لشگر او به خانه زنی مسلمان و زنی کافر و ذمی وارد شده وخلخال و دستنبد و گردن بندها و گوشواره های او را بیرون کرده است . و آن زن جز گریه و زاری و فریاد دادخواهی و رحمت طلبی چاره ای نداشته است .آنگاه دشمنان متجاوز با غنایم بسیار به پایگاه خویش بازگشته اند در حالیکه حتی یک تن از آنان زخمی بر نداشته و از هیچ یک قطره خونی بر زمین نریخته است .و حال اگر مسلمانی پس از شنیدن این واقعه از غم و اندوه بسیار بمیرد براو ملامتی نیست بلکه بنظر من شایسته است که چنین باشد .
ر 61 حضرتش این نامه را به " کمیل بن زیاده نخعی " که کارگزار او در شهر "هیت" بوده است مرقوم فرموده است و او را به خاطر عدم جلوگیری از سپاهیان دشمن که به تاراج سرزمین او رفته بودند ، سرزنش می کند :
اما بعد. اگر کسی کاری را که به عده او گذاشته شده است ضایع گذارده و برای انجام دادن کاری که وظیفه دیگرانست رنج برد ، نشانه آشکار بر ناتوانی او و پریشانی اندیشه اوست که کار او را به تباهی می کشاند . تاخت و تاز تو بر اهل " قرقیسا " و فروگذاشتن مرزهائی که ترا والی آنجا کرده ایم درحالی که هیچکس در آنجا نیست تا نگهبانی آنجا کند و سپاه دشمن را از قلمرو آن براند فکری پریشان و تدبیری مشوش است . انگار تو برای دشمنانت که به غارت دوستانت آمده اند پلی شده ی . نه شانه ای استوار داری (که بار گران بردارد) و نه هیبت دیدار (که از تو بترسند) ، نه کسی هستی که رخنه دشمن بربندی و نه استواری و توانائی این را داری که و را شکست بدهی و نه کسی هستی که نیاز مردم دیار خویش را برآوری و با از پشتشان برداری و نه کسی هستی که برای فرمانده خود کاری انجام دهی و مراد او را برآوری .
ر 40 حضرتش این نامه را به یکی از کارگزاران خویش مرقوم فرموده است :
امّا بعد ، گزارش کار ترا بمن آورده اند ، اگر چنانچه گفته اند کرده باشی ، همانا که خدای خویش را به خشم آورده ای و از فرمان رهبر خویش سرپیچی نموده ای و در امانتداری کارت به رسوائی کشیده است .
به من گزارش داده اند که با ظلم و ستم زمینها را بی برگ و بار ساخته ای و آنچه در قلمرو حکومتت بوده است بزور گرفته ای و چندانکه توانسته ای خورده ای .
اینکه حساب خویش را فرا پیش من بفرست و نیک بدان که حسابرسی خداوند از حسابخواهی مردمان بسی دشوارتر است. والسلام .
ر 43/43 حضرتش این نامه را به "مصقله بین هبیره شیبانی" که کارگزار او در "اردشیر خُرّه" بوده است مرقوم فرمود :
گزارش امری از توبه من رسیده است که اگر چنانچه گفته اندکرده باشی هر آینه خدای خویش را به خشم آورده ای و رهبر خویش را نافرمانی کردای . تو اموالی را که از آن همه مسلمین است و آنها را به نیروی نیزه ها و اسبان خویش فراهم آورده اند و خونهایشان بر سر آنها ریخته شده است در میان اعراب خویشاوند خویش که ترا برگزیده اند تقسیم کرده ای . سوگند به خدائی که دانه را می شکافد و انسانرا می آفریند که اگر این سخن راست باشد نزد من خود را خوار مایه کرده ای و از مقدار خود کاسته ای ، پس حق پروردگارت را سبک مگیر و دنیای خویش را با ویران کردن دینت آبادان مساز و گرنه از گروهی خواهی بود که از حیث کردار زیانکارترین مردمانند .
آگاه باشد که حق همه مسلمانی که نزد ما هستند در سهمی که از بیت المال دارند یکسان است . همه نزد من به سرچشمه وارد می شوند و همه سیراب بیرون می آیند (حقوق همه نزد من یکسان است و همگان از حقوق خویش بهره مندند ) .
فصل دوازدهم : مالیات ، بیت المال و مالیات دهندگان
1- در مورد مالیات به گونه ای اقدام و رفتار کن که به مصلحت مالیات دهندگان باشد ، چون حسن برنامه در مورد مالیات و مالیات دهندگان ، به نفع و مصلحت تمامی طبقات مردم و کارهای مملکت خواهد بود .
2- وضع و حال کارهای دیگران رو به بهبود و صلاح نمی رود اگر وضع و حال مالیات دهندگان شایسته و بایسته نباشد ؛ زیرا همه افراد مردم نان خور و زیر چتر حمایت و وابسته به مالیات و مالیات دهندگان هستند.
3- توجه تو نسبت به عمران و آبادانی مملکت بیش از توجه به گرفتن و جمع آوری مالیات باشد ؛ زیرا مالیات به دست نمی آید مگر به عمران و آباد بودن مملکت .
4- حکومتی که در صدد گرفتن و جمع آوری مالیات باشد ، بدون اینکه عمران و آبادانی در مملکت برقرار شده باشد :
الف . مملکت را به ورشکستگی و نابودی سوق خودهد داد .
ب . و مردم را دچار هلاکت می گرداند .
ج . و در نتیجه ، حکومت ، ثبات خود را از دست می دهد و رو به سقوط حتمی می گذارد .
5- اگر مالیات دهندگان ( اعم از کلیه اصناف و طبقات مختلف جامعه ) شکایت کردند :
الف . از سنگینی و زیادی مالیات ها ،
ب . یا از علل موجهی که به سبب آنها نمی توانند مالیات خود را بپرازند ،
ج . یا از خشکسالی و بی آبی و نیامدن باران های سالانه ،
د . و یا از امراض گوناگونی که باعث از بین رفتن محصولات گشته است ،
پس وظیفه تو این است که :
آنقدر به آنان در پرداخت مالیات تخفیف بدهی تا اینکه کارهایشان رو به اصلاح و بهبودی برود . مبادا این تخفیف دادن ، برایت سنگین و گران تلقی شود ، زیرا :
الف . این تخفیف و اغماض ، خود ذخیره ای است که بعد از اینکه موانع رفع شد و مملکت رو به آبادانی و عمران رفت ، باز به خزائن مالیات بر می گردد .
ب . همچنین سبب آراستگی و پاکی حکومت تو می شود .
ج . بعلاوه مورد حمایت و ستایش مردم قرار می گیری .
د . و به سبب عدالتی که در میان اعمال کرده ای خوشحال و سرفراز خواهی بود ؛ و می توانی نسبت به این مردم اعتماد و اطمینان پیدا کنی به جهت :
(1) رفاه و آسایشی که نزد آنان اندوخته ای و اعتماد آنان را در حمایت از حکومت جلب کرده ای .
(2) و عدالتی که در میان مردم برقرار کرده ای .
(3) و مهر و محبتی که به آنان مبذول داشته ای .
(4) و علاوه بر اینها ، چه بسا کارها و مشکلاتی پیش آید که انجام آن را به خود مردم واگذار کنی و آنان نیز با طیب خاطر و اطمینان کامل آنها با بپذیرند .
در این حالت که مردم در آسایش و رفاه و در عمران و آبادانی و زیر چتر حمایت عدالت و محبت حکومت به سر می برند ، قادر به تحمل درمشکل هستند .
توجه داشته باش که بی هیچ شک ، ویرانی مملکت از فقر و فاقه ملت است و فقر و تنگدستی ملت نیز ناشی از ثروت اندوزی زمامداران است ، که خود ، از این خصلت های زمامداران سرچشمه می گیرد :
الف . از هم و غم آنان در ثروت اندوزی برای روزی که از حکومت عزل می شوند.
ب . سوء ظن نسبت به بی ثباتی سلطه وحکومت خود .
ج . از عبرت نگرفتن و غفلت ایشان از عواقب شوم جباران و ستمگران .
طریقه گرفتن بیت المال
ر 25 امام (ع) این سفارشنامه را به متصدی دریافت زکات مرقوم فرموده است :
سید شریف رضی می گوید : جمله هائی از این نامه در اینجا آوره می شود تا مردم بدانند که آن بزرگوار ستون حق را بر پا می داشت و نمونه ای عدل و راستی را در کارهای کوچک و بزرگ و پنهان و آشکار هویدا می کرد :
با پرهیزگاری و ترس از خدای یگانه بی همتا (برای گرفتن زکات) روانه شو ، و هرگز مسلمانی را مترسان و بی رضایت او بر ( ملک و زمین ) او پا مگذار و بیشتر از حقی که خداوند در دارائی او قرار داده است از او مگیر ، پس چون به قبیله ای رسیدی بدون اینکه به خانه آنان وارد شوی بر سر آب آنها فرود آی آنگاه با آرامش و وقار به سوی آنان رو و میان آنان بایست . و بر آنها سلام کن و در تحیت و دورد برایشان کوتاهی مورز ، پس از آن به آنان بگوی :
"ای بندگان خدا ، مرا دوست و خلیفه خداوند به سوی شما فرستاده است تا حق او را که در اموال شماست بستانم ، آیا خدا را در اموال شما حق هست که آنرا به خلیفه او بپردازید؟" آنگاه چون گوینده ای گفت: نیست، به سوی او مرو و اگر گوینده ای گفت : هست ، به همراهی او حرکت کن بدون آنکه او را بترسانی یا بیم دهی یا بر او سخت گرفته او را به دشواری واداری ، پس آنچه از طلا و نقره می دهد بگیر و اگر گاو و گوسفند و شتر داشته باشد بدون اجازه او نزد آنها مرو زیرا بیشتر آنان مال اوست و چون نزد چهار پایان رسیدی همچون کسی که به صاحب آنها تسلط دارد و بر او سخت می گیرد بر آنها نگاه مکن و هیچ چهار پائی را مران و مترسان و صاحبش را به رنج در می فکن .
و هر مال را به دو قسمت کن و صاحب آنرا مختار گردان ( تا هر کدام را می خواهد بردارد و چون یکی (از آندو) را برداشت در آنچه اختیار کرده سخن مگوی و آن باقی مانده را نیز دو بخش گردان و باز اختیار او را ده (تا هر کدام را می خواهد برگزیند) و چون یکی (از آندو) را بداشت در آنچه برگزیده متعرض او مشو ، و بدینگونه پیوسته تقسیم کن تا آن مقدار بماند که حق خدای بزرگ (زکات) در مال اوست و اینگونه حق خداوند را از او بستان . و اگر درخواست فسخ و بهم زدن تقسیم را کرد ، آنرا فسخ کن و دوباره دو قسمت را درهم آمیز و آنچه قبلاً بجای آورده بودی دوباره انجام ده تا حق خدای را از مال او بستانی . و شتر از کار افتاده پیر و معیوب را (ای بابت زکات ) مگیر و پس از اخذ زکات آن اموال را به کسی بسپار که به دین او اطمینان کامل داشته باشی که نسبت به اموال مسلیمن امانت دار است و آنها را به زمامدار آنان می رساند تا رهبر اسلام آن اموال را در میان اینان پخش نماید . و نگهبانی آنها را به عهده کسی واگذار که درستکار و مهربان باشد تا درشتی نکرده و آنها را به سختی نراند و خسته نکند . آنگاه آنچه در نزد تو گرد آمد است زود نزد ما فرست تا آنرا در جائیکه خدا بزرگ فرمان داده است صرف کنیم. و چون آن چهارپایان را به امین خویش سپردی به او سفارش کن که میان شتر و بچه شیر خواره اش جدائی نیفکند و شیرش را بسیار ندوشد که به بچه اش زیان رساند و با سواری آنرا خسته و وامانده نسازد و در دوشیدن و سواری در میان آن چهارپایان به عدالت رفتار کند و آسایش خسته را فراهم ساخته و در راندن شترانی که پاهایشان ساییده و یا از راه وامانده اند آهستگی به خرج دهد . و آنها را به آبگیرهائی که شتران می گردند فرود آورد و از مسیر های پر گیاه به راههای خشک و خالی نراند و هر چند گاه یک بار به آنان استراحت دهد و در رهگذرهائی که پر آب و گیاهند درنگ و تامل روا دارد و آنانرا مهلت دهد تا آنگاه که به اذن خدای بزرگ آنانرا فربه و سالم و ناخسته و سختی نکشیده به ما رساند تا ما نیز آنها را طبق دستور کتاب خدا و سنت پیامبر او ( ص ) تقسیم نمائیم. پس اگر اینها که گفتم عمل کنی ، پاداش تو بسیار شایان برای هدایت و رستگاریت بسیار زیبنده است . ان شاء الله .
ر 51 امام (ع) این نامه را به کارگزاران خراجگیر خود مرقوم فرموده است :
از بنده خدا ، علی امیرمومنان به ماموران اخذ مالیات ، پس از ستایش خداوند و درود بر رسول گرامی او اگر کسی از آنچه به سوی باز می گردد (حساب و رسیدگی روز قیامت) نترسید برای خود چیزی که او را ( از عذاب و کیفر ) نگاهدارد از پیش نمی فرستد. و بدانید که کاری که بر عهده شماست آسان و اندک است ولی پاداش آن بسیار . و اگر ستم و زیاده روی را که خدای بزرگ مردم را از آن نهی فرموده است کیفر هولناکی در پی نبود ، همانا پاداش خودداری از آن چندان بزرگ است که در ترک خواستن آن بهانه ای نمانده است . بنابراین با مردمان به انصاف رفتار کنید و در مقابله نیازهایشان بردبار باشید زیرا شما خزانه داران مردم و وکیلان امت و نمایندگان رهبر جماعتید . بر هیچکس بخاطر نیازی که دارد خشم نگیرید و او را از مطلوبش منع نکیند و هنگام باج گرفتن از مردم ، حاضر هستند و لباس تابستانی و چهار پایانیکه با آن کار می کنند و بندگان خدمتکار آنان را در معرض فروش در بیاورید و بخاطر یک در هم هرگز کسی را تا زیانه نزنید و به اموال هیچ یک از نمازگزاران و هم پیمانان ذمی دست دراز نکنید مگراسب یا سلاحی داشته باشند که با آن بر مسلمانان بتازند که در این صورت روا نیست اینچنین اسب و سلاحی را مسلمانان در دست دشمنان اسلام باقی گذارند تا با آنها بر مسلمین پیروزی و غلبه یابند ، و نصیحت را از یکدیگر دریغ مدارید .
و از نیکوئی بر سپاهیان و از یاری به توده مردم و از نیرو دادن به دین خدای بزرگ خودداری نکنید و در راه حق بر آنچه لازم است بجای آورید زیرا خدای سبحان از ما و شما خواسته است که در برابر احسان و نیکوئی او با کوشش خود او را سپاس گزاریم و به منتهی درجه توانائی خوی او را یاری کنیم و نیروئی جز به یاری خداوند بلند قدر بزرگوار نیست .
ح 468 امام ( ع ) زیاد بن ابیه را در کشور ایران جانشین عبدالله بن عباس کرد و در ضمن سخنانی مفصل او را از افزون گرفتن خراج منع فرمود و به او گفت : عدالت و دادگری را به کاربند و از سخت گیری ناروا و روی آوردن به ظلم و بیداد بپرهیز زیرا سختگیری بیش از حد و ناروا باعث می شود که مردم از وطن خویش بگریزند و روی آوردن به ظلم و بیداد سبب می شود که خونها ریخته شود .
حفظ و نگهداری بیت المال
ک 15 و از سخنان آن حضرت است که بر او درود باد .
در باره زمینهایی که عثمان بخشیده بود و حضرتش به مسلمنان بازگردانید . بخدا سوگند که اگر بخشیده های عثمان را باز یابم اگر چه با آن زنانی را شوهر داده یا کنیزانی خریده باشند به صاحبانش بازگردانم زیرا عدالت را گسترشی بیکرانه و نیرویی بی نهایت است و کسیکه عدل و داد بر او تنگ آید جور و ستم بر او تنگتر است .
ر 5 امام (ع) به اشعث بن قیس کارگزار آذربایجان نوشت :
کاری که در دست تست وسیله خوردن و نوشخواری تو نیست بلکه برگردن تو حلقه امانتی است و باید از سوی کسیکه فرا دست تست نگهبان آن امانت باشی . و ترا نرسد که در کار مردم به دلخواه خویش رفتار کنی یا به کار بزرگی که فرمان نیافته ای اقدام نمایی . آن مالیکه در دست تست از آن خدای عزوجل است و تو از خزانه داران اویی تا آنکه آنرا به من تسلیم کنی . امید که من بدترین فرماندهان تو نبوده باشم . والسلام .
موارد مصرف بیت المال
ر 26 : امام (ع) این نامه را به یکی از کارگزارانش که او را برای گردآوردی زکات فرستاده است مرقوم می فرماید ( پیشوای اسلام ) به متصدی اخذ زکات فرمان می دهد که در کارهای پنهان و اعمال نهانی خویش از خدای بزرگ بترسد .
آنجا که غیر از خدا گواهی و جزا و نگهبانی نیست و نیز به او فرمان می دهد که در ظاهر فرمانی از فرمانهای خدای را بجای نیاورد که در باطن جز آن بکند و کسی که نهان و آشکار و گفتار و کردارش یکی باشد امانت خدای بزرگ را ادا کرده و بندگی او را از روی اخلاص بجای آورده است و او را فرمان می دهد که مردمان را نرنجاند و به آنان دروغ نگوید و پرخاش نکند با آنان بدانگونه برخورد نکند که دست و پای خویش را گم کنند یا از روی سرکشی و فرمانروایی با آنان درشتی نکند و از آنان روی برنگرداند زیرا همه این مردمان در دین برادر و برای اثبات حقوق صاحبان حق یار و یاورند.
و ترا در این زکات بهره ای ثابت و حقی معین است و نیازمندان و ناتوانان با تو در آن شریکند همانگونه که ما حق تو را کامل می پردازیم تو نیز حقوق آنان را تمام بپرداز و اگر چنین نکنی در روز رستاخیز دشمن تو از همه مردم بیشتر خواهد شد و بدا به حال کسیکه دشمن او در پیشگاه خداوند درویشان و تهی دستان و در یوزه گان و بینوایان رانده شده و وامدارانی که جز در راه معاصی وام گرفته و رهگذاران درمانده دور از خانمان باشند ! و آنکس که امانت داری را سهل و آسان پندارد و در مزرعه خیانت چرا کند و جان و دینش را از خیانت پاک نگرداند ، در این جهان خواری و رسوایی را برخود روا داشته ودر آن جهان خوارتر و رسواتر است و بزرگترین خیانت با امت و زشترین نابکاری، نابکاری پیشوایان و رهبران است .
ر 67 اما (ع) این نامه را به قثم بن عباس که از سوی آن بزرگوار حکمران مکه بود ، مرقوم فرموده است : و بر آنها از مال خدا ( بیت المال ) نزد تو گرد می آید رسیدگی کن و آنرا به افراد عیالمند و گرسنگان نزد خویش ده و سعی کن که آنرا براستی به نیازمندان و درویشان برسانی و زیادی آنرا نزد ما فرست تا آنرا در میان کسانی که نزد ما هستند تقسیم نمائیم .
تقسیم عادلانه بیت المال
ک 126 : این سخنان را زمانی ایراد فرموده که حضرتش را مورد عتاب قرار دادند که چرا به همه مردم از بیت المال یکسان سهم می دهد : آیا می گوید که با جور و ستم بر کسانیکه مرا به رهبری برگزیده اند پیروزی را بدست آورم بخدای بزرگ سوگند تا زمانیکه شب و روز پشت سر هم می آیند و در آسمان ستاره ای قصد ستاره دیگر می کند این کار را نخواهیم کرد اگر بیت المال از آن من بود آن را بطور مساوی میان مردم تقسیم می کردم پس اکنون که بیت المال از آن خدای بزرگ است چگونه اینکار را نکنم بدانید که دادن مال به غیر مستحق تبذیر و اسراف است و اگر چه اینکار عطا کننده در دنیا بلند مرتبه می کند اما در آخرت مقام او را پایین می آورد و در میان مردم او را بزرگ می کند وی در پیشگاه حق او را خوار و سبک مایه جلوه می دهد و هیچ کس مالش را بیجا صرف نکرد و به نامستحق نداد مگر اینکه خدای بزرگ او را از سپاسگزاری آنان محرم ساخت و آنان کس دیگری را دوست داشتند پس اگر روزی پایش بلغزد و به یاری آنان محتاج شود آنان بدترین دوست و ملامت کننده ترین یار او هستند.
ک 232 : عبدالله بن زمعه که از شیعیان حضرتش بود در زمان خلافتش نزد آن حضرت آمد و درخواست مالی از او کرد حضرت فرمود: این مال نه از آن من است نه از آن تو ، بلکه غنیمتی است از آن مسلمانان که با شمشیرهایشان بدست آورده اند و اگر تو در جنگ همراه آنان بوده ای سهمی چون سهم آنان می بری وگرنه آنچه دستچین آنهاست برای دهان دیگری نخواهد بود.
ک 215 بخدا سوگند که اگر شب را بر روی خار سعدان (گیاهی است خادار) بیدار بگذرانم و مرا در زنجیرها ببندند و به هر جا بکشند نزد من دوست داشتنی تر از آن است که خدا و رسول (ص) را در روز قیامت دیدار کنم در حالیکه بر بعضی از بندگان ستم روا داشته باشم و یا چیزی از مال دنیا را غضب کرده باشم و چگونه بر کسی ستم کنم آن هم بخاطر نفسی که با شتاب بسوی کهنگی و پوسیدگی پیش می رود و مدتی طولانی در زیر خاک مدفون می گردد .
بخدا سوگند برادرم عقیل را در فقر و پریشانی سختی دیدم که از من تقاضای یک من از گندمهای بیت المال شما را داشت و کودکانش را دیدم که از پریشانی موهایشان غبار آورد و رنگهایشان تیره و تار شده بود . گویی که رخسارشان را نیل سیاه کرده بودند . و عقیل درخواست خود را تاکید و سخنش را تکرار می کرد و من به گفته او گوش فرا می دادم و او گمان می کرد که دین خود را به او فروخته و از روش خویش دست بر می دارم . پس آهن پاره ای را در آتش گداخته و به بدنش نزدیک ساختم تا با آن عبرت گیرد آنگاه از درد و سوز آن همچون بیماران ناله و شیون سرداده نزدیک بود که از حرارت آن قالب تهی کند پس به او گفتم که ای عقیل زنان ماتم زده در ماتم تو ناله سر دهند : آیا از تکه آهنی که انسانی آنرا از سر شوخی سرخ کرده است چنین فریاد و فغان سر می دهی و مرا به طرف آتشی که خداوند جبار آنرا از سر خشم برافروخته است می کشانی !تو از این رنج ناله می کنی و من چگونه از آتش دوزخ ننالم ؛
و عجیب تر از این قصه کسی است که شبانگهای ظرفی سر پوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ نزد من آورد اما این حلو را دوست نداشتم و از آن بیزا بودم گویی آن را با آب دهان یا استفراغ ماری سرشته و عجین کرده بودند پس به آورنده ان گفتم : این هدیه است ، زکاه ، یا صدقه ؟ و میدانی که کار زکاه و صدقه بر ما اهل بیت حرام است گفت نه این است و نه آن ، اما هدیه ای است گفتم زنان فرزند مرده بر تو بگریند ! آیا از طریق حق وارد شده ای که مرا فریب دهی، تو یا کم خردی یا دیوانه ای یا هذیان می گویی سوگند بخدا که اگر آسمانهای هفتگانه را به آنچه در زیر آنهاست بمن بدهند تا بوسیله گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی خدا را بجای آورم هرگز چنین نکنم و بدانید که این دنیای شما در نظر من از برگ جویده شده ای که در دهان ملخی باشد خوارتر و بی ارزشتر است علی را با نعمتی که از دست رفتنی است و با لذتی که فانی شدنی است چه کار ! من از غفلت عقل و از زشتی لغزش در راه حق خدا پناه می برم و تنها از او یاری می جویم .
خیانت در بیت المال
ر 20 این نامه را امام (ع) به زیاد ابن ابیه که در بصره جانشین عبدالله بن عباس کارگزار امام بود مرقوم فرموده است و عبدالله بن عباس در آن موقع از جانب حضرتش در بصره و نواحی اهواز و فارس و کرمان و غیره سمت کارگزاری داشت .بخدای بزرگ سوگند ، سوگندی که از سر راستی و صدق است که اگر آگاه گردم که در کار مردم مسلمان به کم و بیش خیانتی ورزیده ای چنان برتو سخت می گیرم که اندک مال و گران پشت و از فقر و نداری ذلیل و خوار گردی . والسلام .
ر 21 امام علیه الاسلام این نامه را نیز به زیاد بن ابیه مرقوم فرموده است : پس اسراف مکن و میانه روی کن و امروز بفکر فردا باش و مال به اندازه نیاز نگاهدارد زیادی آن را برای روز نیاز پیش فرست آیا امیدواری که خدای بزرگ به تو پاداش فروتنان را بدهد در حالیکه تو در پیشگاهش از گردنکشان باشی و در حالی که در ناز و نعمت غوطه وری و درماندگان و بیوه زنان را از آن بهره ای نمی دهی ثواب صدقه دهندگان را بگیری و بدانکه آدمی به خاطر چیزی که پیشاپیش فرستاده است پاداش می یابد و در سرابی که از پیش ساخته است فرود می آید . والسلام
ر 40 [امام ( ع ) به یکی از کارگزاران خویش نوشت]: پس از ستایش خداوند و درود بر رسول گرامی ا و، کار تو را به من گزارش دادند که اگر چنانکه گفته اند عمل کرده باشی البته خدای خویش را به خشم آورده و از فرمان خویش سر باز زده ای و در امانت کارت برسوایی کشیده است به من گزارش دادند که با جور و ستم زمینها را بی برگ و بار ساخته ای و آنچه تحت حکومت بوده است گرفته ای . و آنچه را که توانسته ای خورده ای . اکنون حساب خویش را نزد من بفرست و بدان که حسابرسی خدای بزرگ از حسابخواهی مردمان دشوار است . والسلام .
ر 41 [امام (ع) به یکی از کارگزاران خویش مرقوم فرمود]: پس از ستایش خدای بزرگ و درود بر رسول گرامی او ، من ترا در امانت خویش شریک گردانیدم و ترا چون پیراهن خویش محرم راز خود کردم و هیچ یک از خویشاوندان را در همکاری و یاری و امانت داری در اموال مردم از تو درستکارتر نمی شناختم اما همین که دیدی روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته و دشمن بر او خشم آورده و اموال مردم در معرض تباهی است و این امت سرگشته و پراکنده و بدون یار و یاور مانده است از پسر عمم خویش روی بر تافتی و همراه گروهی که از او جدا شدند از او جدا گشتی و با خیانت کنندگان در کار او خیانت کردی پس آنگاه دست از یاری پسر عمویت کشیدی و امانت او را ادا نکردی و چنین بنظر می آید که تو در تلاش خویش خدا را در نظر نداشتی و ترا دلیل روشنی از سوی پروردگار نبود ، گویا تاکنون با این ملت نیرنگ می باخته ای تا بر مال و منالشان دستیابی و بر آن بوده ای تا از راه فریب دارائیشان را به یغما بری . پس آنگاه که در خیانت به امت توانا شدی بی درنگ از کمین برجستی و حمله نمودی و چندان که توانستی اموال اینان را که برای بیوه زنان و یتیمان اندوخته بودند . همچون گرگ چالاکی که بزغاله خسته و وامانده ای را می رباید ، از چنگشان در ربودی و آنها را شادمانه سوی حجاز بردی بی آنکه از گناه ربودن آنها پروا کنی و آن کار را گناه دانی ، غیر ترا پدر مباد (تف بر تو) که انگار میراث پدری و مادری خویش را نزد خانواده ات آورده ای .
سبحان الله ، آیا به روز رستاخیز ایمان نداری یا از موشکافی در حساب و بازرسی آخرت نمی ترسی ؟ ای آنکه نزد ما از خردمندان به شمار بودی ، چگونه آشامیدن و خوردن را برخود گوارا می دانی ؟ در حالیکه نیک می دانی به حرام می خوری و به حرام می آشامی . چگونه از اموال یتیمان و بی چیزان و مومنان و مجاهدان راه حق که خدای برگ این اموال را برای آنان قرار داده و بوسیله آنها این شهرها را نگاهداشته است کنیزکان خریده و زنان را به نکاح خویش در می آوری ! پس از خدای بزرگ بترس و اموال مردم را به خودشان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو مسلط سازد ترا سخت کیفر دهم و از کیفر تو به این کارها که برشمردم نزد خدای معذورم و همانا ترا با شمشیری زنم که هیچکس را با آن نزده ام مگر آنکه در آتش دوزخ فرو افناده است ! به خدای بزرگ سوگند که اگر حسن و حسین ( علیهماالسلام ) این که تو کردی کرده بودند تا حق مردم را از آنان باز نمی گرفتم و ستم و ناروایی که از ظلم آنان رفته بود حیران نمی کردم آرام نداشتم نه با ایشان بر سر مهر بودم و نه از اینان خواهشی می پذیرفتم. به خدای جهانیان سوگند اگر آنچه از اموال مردم را که به حلال گرفته باشی به من واگذاری تا میراث کسان خویش سازم مرا شادمان نکند . پس اندکی آهسته بران (و در صرف مال تندی مکن ) و چنین پندار که به پایان زندگی رسیدگی وزیر خاک پنهان گشته ای و کردار تو در جائی برایت عرضه شده است که در آنجا ستمکار با غم و اندوه می خروشد و آنکس که حقوق مردم را تباه ساخته است ، آرزوی بازگشت به دنیا را دارد در حالیکه " آن وقت هنگام گریز و رهائی نیست " .
ح 263 روایت شده است که به حضرتش عرض شد که دو مرد از بیت المال دزدی کرده اند ، یک بنده ای است که از مال بیت المال خریداری شده و دیگری غلامی است از آن شخصی . امام ( ع ) فرمود :
آن بنده که خود از بیت المال مسلمانان است کیفری نمی بیند زیرا قسمتی از بیت المال قسمت دیگری را خورده است اما آن دیگری در خود کیفری شدید است و فرمان داد تا دست او را قطع کنند .
فصل سیزدهم : دبیران و نویسندگان امور دولتی و کشوری ( وزیران و مشاوران عالی رتبه ) 3
1- برترین و بهترین اشخاص را برای نویسندگی و دبیری انتخاب کن و نوشتن نامه های محرمانه و نوشتن مسائل مهم را به شخصی واگذار کن که :
الف . بیش از هر کس واجد اخلاق صالح باشد .
ب . کسی باشد که مقام و شخصیتی که به او می دهی سرکشش نیازد و باعث نشود که در حضور بزرگان نسبت به تو گستاخی و با تو اظهار مخالفت کند .
ج . و کسی نباشد که با اهمال و غفلت ، باعث نرسیدن نامه کارگزاران و فرماندارانت به تو گردد .
د . و نه شخص غافلی که در پاسخگویی از طرف تو و یا در مواردی که چیزی را برایت باید بگیرد و یا اینکه از طرف تو چیزی را می خواهد بدها ، سستی و اهمال ورزد.
ه . و کسی که در بستن عقد و قراردادهایی که به سود توست سستی نورزد .
و . و در باز کردن گره قراردادهایی که به زیان و ضرر تو بسته شده است ، عاجز نباشد .
ز . فردی وظیفه شناس باشد و وظایف خود را در مسائل و امور تشخیص بدهد . زیرا فردی که نبست به قدر و منزلت و وظایف خود جاهل و غافل باشد ، حتماً نسبت به کارهای دیگران و غیر خود جاهلتر و غافلتر است .
2- در انتخاب این افراد به نفس خود و حسن ظن خود اطمینان مکن ، چون افراد برای جلب نظر و شناساندن خود به زمامداران ، تظاهر به حسن سلوک و خدمتگزاری می کنند ، اما در پس این ظاهر سازی ها و خوش خدمتی های زودگذر ، هیچ گونه همکاری و اخلاص و درستی در کارشان وجود ندارد. لذا برای انتخاب آنان ، این افراد را نسبت به کارهایی که برای مردمان صالح انجام داده ند امتحان کن و در میان آنان به کسانی اعتماد و اطمینان کن که :
الف . در میان ملت درستکارتر بوده باشند .
ب . و در امانتداری نیز حسن شهرت داشته باشند.
این کار تو دلیل برخیز اندیشی و فرمانبری تو نسبت به پرودگار خود و نسبت به کسی که این حکومت را به تو سپرده است می باشد.
3- بر ای هر کار ، یکی از شایسته ترین نویسندگان ودبیران را انتخاب کن و او را در راس آن کار قرار ده که دارای این صفات باشد :
الف . مغلوب عظمت کار و زیادی مسائل نشود.
ب . کثرت کارها او را پریشان و متشنج نکند .
4- اگر در میان دبیران و نویسندگان تو عیب و ناپسندی وجود داشته باشد و تو آن را نادیده بگیری ، خودت مسول مستقیم عواقب آن خواهی بود .
مجریان امور اقتصادی :
1- در مورد بازرگانان و صنعتگران به همه سفارش کن که در حق آنان راه خیر و حق را برگزینند ، چه نسبت به آنان که در شهرها مقیم هستند و چه در مورد آنان که برای تجارت و صنعت بین شهر ها در رفت و آمدند و چه کسانی که با نیروی باز و به کار و تولید مشغولند .
2- این گروه و صنف بازرگان و صنعتگر :
الف . اساس و بنیان منافع ملت هستند .
ب . عامل به کار گرفتن ابزار ، و تولید کننده می باشند و مالاً سبب ایجاد رفاه و آسایش ملت محسوب می شوند. این طبقه از مردم ، کسانی هستند که برای منافع ملت و تولید کالا ، دست به سفرهای طولانی بر روی زمین یا در میان دریاها و یا دشت ها و کوهستان ها می زنند و به نقاطی سفر می کنند که برای دیگران مقدور نیست و کسی به آنجا که آنان می روند کاری ندارد و به آن نقاط رفت و آمد نمی کند، و یا به نقاطی رفته و به کارهایی دست می زنند که دیگران جرات آن را ندارند .
این گروه از مردم انسانهایی صلح جو هستند که در مورد ایشان جای هیچ گونه نگرانی از فتنه و آشوب و شورش نیست .
3- نسبت به کارهای اینان رسیدگی و نظارت و سرپرستی کن ، اعم از آن دسته ای که در نزدیک تو زندگی می کنند و یا اینکه در اکناف و اطراف مملکت تو پراکنده اند .
نظارت مستقیم دولت بر حسن جریان اقتصاد کشور :
1- در عین رسیدگی و سفارشی که نسبت به این دسته از مردم کردم ، توجه داشته باشد که بعضی از این گروه ، بد حساب و بخیل اند و دست به احتکار ارزاق عمومی و کالاهای مورد استفاده و احتیاج مردم می زنند و در نرخ گذاری اجناس ، به دلخواه خود نرخ ها را تعیین می کنند ، و این کار سخت به ضرر و زیان مردم تمام می شود و اینگونه رفتار در امور تجارت و صنعت ، خود عیبی بزرگ برای والیان است .
2- از احتکار ارزاق عمومی و مایحتاج مردم جلوگیری کن ، چون رسول خدا (ص) از احتکار ما یحتاج مردم منع کرده است .
3- داد ستد و کلیه معاملات باید:
الف . براساس گذشت و مروت باشد .
ب . بر طبق موازین عدالت انجام گیرد .
ج . نرخی که تعیین می شود منصفانه باشد ، بطوریکه که نه به فروشنده و نه به خریدار بی عدالتی و اجحاف گردد .
4- اگر کسی بعد از نهی و ممنوعیت احتکار ارزاق عمومی و مایحتاج مردم ، دست به احتکار زد او را نسبت به احتکاری که کرده است به مجازات و عقوبتی رسوا و خوار کننده برسان ، اما بطوری که از حد عدالت خارج نشوی .
محرومان جامعه :
1- در مورد طبقه محروم جامعه واقعاً به یاد خدا باش و خدا را در این مورد شاهد و ناظر خود بدان محرومان جامعه آنانی هستندکه هیچ چاره ای ندارند ، از :
الف . مساکین ( کسانی که درآمد آنان کفاف مخارجشان را نمی کند ) .
ب . افراد محتاج و نیازمند.
ج . آنانکه دچار سختی و شدت شده اند .
د . کسانی که قادر به کار کردن نبوده و زمین گیر شده اند.
2- در میان این طبقه محروم ، کسانی هستند که بیچارگی و فقر خود را بازگو می کنند عده ای دیگر اظهار فقر و درماندگی نمی کنند اما احتیاج مبرم به انفاق و رسیدگی دارند.
بنابراین ، برای خدا ، حقوقی را که خداوند متعال در مورد این طبقه برعهده تو نهاده است رعایت کن .
وظایف والی نسبت به محرومان :
1- برای تامین نیازهای این طبقه :
الف . از بیت المال ، سهمی را مخصوص این گروه معین کن .
ب . بخشی از منافعی را که از سرزمین های دیگر که در تصرف دولت اسلامی است و در هر شهری به دست می آید و یا هست ، برای این طبقه قرار بده .
2- باید بطور عادلانه و مساوی سهم همه افراد محروم تامین گردد ، چه آنان که در نزدیکترین نقاط به تو زندگی می کنند و چه آنان که در دورترین نقاط کشور به سر می برند ؛ رعایت حقوق حقه همه به عهده توست .
3- مبادا قدرت و نعمتی که از آن برخوداری ، تو را به طغیان وادارد و مشغول کند و بدین سبب از حال این طبقه غافل شوی ! چون در مورد غفلت از این طبقه ، هیچ عذری از تو پذیرفته نیست ؛ و نیز هیچ عذری در مورد اینکه به علت کارهای زیاد و مهم ، حقوق جزئی آنان را فراموش کنی از تو پذیرفته نیست .
4- هیچ گاه کوشش در رفاه حال و تامین نیازمندی های این طبقه را فراموش مکن و بواسطه تکبر و غرور ، از این طبقه ، روی برمگردان .
5- باید سرپرستی و رسیدگی به کارهای کسانی را که دسترسی به تو ندارند و دیگران نیز نسبت به آنان با چشم حقارت و پستی می نگرند و آنان را خوار و بی چیز قلمداد می کند ، به عهده بگیری .
6- برای رسیدگی به حال و کار این طبقه ، از یاران بسیار امین و مورد وثوق خود که اهل خشیت خدا و همچین متواضع اند استفاده کن تا گزارش احوال و گرفتاری های آنان را برایت بازگو کنند .
7- چنان با جدیت در رعایت و رسیدگی به حقوق این طبقه رفتار کن تا گزارش احوال و گرفتاریهای آنان را برایت بازگو کنند .
8- چنان با جدیت در رعایت و رسیدگی به حقوق این طبقه رفتار کن که زمانی که خدا را ملاقات می کنی (اگر خدای ناکرده غفلتی در این موارد کرده باشی و یا نتوانسته باشی بطور کامل به آنان رسیدگی کنی) عذر پذیرفتنی در مورد ایشان را داشته باشی .
9- در میان کلیه طبقات و اقشار ، این طبقه محروم و مسکین ، از هر قشر و طبقه ای به عدالت انصاف محتاجتر و نیازمندتر هستند .
10- همیشه نسبت به ادا حقوق این طبقه ( که شاید کوتاهی شود ) نزد خود شرمنده باش و از درگاه خداوند متعال نسبت به اداء حقوق آنان عذر بخواه .
11- بر عهده توست رسیدگی و انجام امور این دسته از محرومان :
الف . یتیمان و بی سرپرستان .
ب . سالخوردگانی که هیچ کاری از آنان ساخته نیست و عزت نفسشان نیز اجازه درخواست کمک از دیگران را به آنان نمی دهد .
125 – اداء حقوق و رسیدگی و انجام کارهای طبقه محروم جامعه برای زمامداران سخت سنگین است ـ و راستی که حق و حقیقت همه اش سنگین است ـ ولی خداوند متعادل اداء حقوق و رعایت حق را برای کسانی که دارای این صفات باشند آسان و سبک می کند :
الف . آنان که خواهان سرانجامی نیکو هستند .
ب . آنان که دارای صبر و تحمل می باشند .
ج . و آنان که نسبت به وعده های الهی اطمینان و اعتماد کامل دارند.
ر 31 ستم کردن بر ناتوان بدترنی ستم است .
ر 26 [امام ( ع ) به یکی از کارگزاران خویش نوشت]: و ترا در این زکات بهره ای ثابت و حقی معین است و نیازمندان و ناتوانان با تو در آن شریکند ، همانگونه که ما حق ترا کامل می پردازیم تو نیز حقوق آنان را تمام بپرداز و اگر چنین نکنی در روز رستاخیز دشمن تو از همه مردم بیشتر خواهد شد .
و بدا به حال کسی که دشمن او در پیشگاه خداوند و درویشان و تهی دستان و در یوزه گان و بینوایان رانده شده و وامدارانی که جز در راه معاصی وام گرفته و رهگذاران درمانده دور از خانمان باشند ! و آنکس که امانت داری را سهل و آسان پندارد و در مزرعه خیانت چرا کند و جان و دینش را از خیانت پاک نگرداند ، در این جهان خواری و رسوائی را بر خود روا داشته و در آن جهان خوارتر و رسواتر است و بزرگترین خیانت و نادرستی خیانت با امت و زشتترین نابکاری، نابکاری پیشوایان و رهبران است . والسلام .
ر 27 [امام (ع) به محمد ابن ابی بکر مرقوم فرمود]:
بال خویش را بر (مصریان فروخوابان (با آنان فروتنی کن) و پهلویت را برایشان همواردار ( با همه نیکو رفتار باشد ) و گشاده روئی کن ، ملاقات خویش را به آنان سهل و آسان گردان و همه را به یک چشم بنگر تا قدرتمندان به این فکر نیفتند که خاطر بزرگ از اعمال کوچک و بزرگ و کارهای آشکار و پنهان از همه شما باز می پرسد آنگاه اگر شما را عذاب کند بیش از آن ستمکار بوده اید و اگر ببخشاید بیش از آن بخشند و بزرگوار است .
ر 46 [امام ( ع ) به یکی از کارگزاران نوشت]: بال خویش را بر مردم فرود آورد و با آنان فروتنی کن ) و با آنان گشاده روئی کن و پهلویت را بر آنان هم وارد ( و با همه به نیکوئی رفتار کن ) و میان آنان در نگریستن به گوشه چشم و یا به رویاروئی و در اشاره کردن و درود گفتنی یکسان باشد تا قدرتمندان در ستم کردن تو بر مردم به سود خویش طمع نکنند و ناتوانان از عدل و داد تو نومید نشوند .
ص47 [امام (ع) در بستر شهادت فرمودند]: خدا را ، خدا را در مورد یتیمان ، مبادا که برای دهنهای نوبت قرار دهید (گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند) و آنانرا در نزد خویش تباه کنید (و در اثر عدم رسیدگی از میان بروند) .
فصل شانزدهم : دادرسی مستقیم مردم در مقابل والی
1- قسمتی از وقت خود را برای رسیدگی به دادخواهی مردم قرار بده و شنیدن و رسیدگی به دادخواهی مردم را شخصاً عهده دار باش .
2- محلی را که برای دادخواهی و رسیدگی به آنان قرار می دهی باید مجلس عمومی و در ملاء عام باشد و تو نیز شخصاً در آن مجلس عام شرک کن و برای خداوند متعال کمال فروتنی و تواضع را انجام ده .
3- در آن روز دستور صادر کن به :
الف . لشکریان و ارتشیان ،
ب . نزدیکان و همکارانت ،
که از محافظان شخصی تو و افرادی که برای نظم و مقرارات هستند ، به هیچ وجه در آن مکان حضور نداشته باشند و از آنجا دور شوند و حق امر و نهی یی نسبت به مردم که برای دادخواهی آمده اند نداشته باشند ؛ تا اینکه سخنگویان دسته های مختلف مردم بتوانند سخنان خود را بدون هیچ ترس و واهمه ای بیان کنند و بدون هیچ لکنت زبانی شخصاً مسائل و مشکلات خود را با تو در میان بگذارند .
من از رسول خدا بطور مکرر و در هر مکان و زمانی بسیار شنیدم که فرمود :
امتی که در میان آنها حق ضعیفان از زورمندان بدون هیچ ترس و معطلی گرفته نشود ، هرگز آن امت ( از لوث انحراف و فساد و ظلم ) پاک نخواهد شد .
4- تندخوئی و نارسائی گفتار و یا لکنت زبان افرادی را که برای رفع مشکلات خود با تو صحبت می کنند باید تحمل کنی .
5- و تو نیز باید از این گونه رفتار ها بپرهیزی :
الف . بدخلقی و بی حوصله شدن و به تنگ آمدن.
ب . تکبر و خودپسندی .
تا اینکه خداوند بواسطه تحمل این شداید و رعایت این گونه مسائل ، رحمت همه جانبه خود را به تو عطا فرماید و تو را مستحق ثواب و پاداش اطاعات خود گرداند .
6- آنچه که به مردم بخشش می کنی ، بدون هیچ تعللی و بدون هیچ منتی ، عطا کن.
7- و اگر چنانچه برایت عطا کردن چیزی مقدر نیست و یا نمی توانی خواسته های آنان را برآوری ،با کمال لطف و مهربانی از آنان عذر و پوزش بخواه .
ر 67 [امام ( ع ) این نامه را به فثم بن عباس ، کارگزار خویش در مکه مرقوم فرموده است]:
پس از سپاس خداوند و درود بر رسول او، برای مردم حج را به پایدار روزهای خدا را به یاد آنها بیار در هر صبح و عصر با مردم بنشین و اگر کسی (در مورد چیزی ) از تو فتوی خواست ، فتوی خویش را به او بازگو .
نادان را آگاه ساز و با دانا گفتگو کن و باید ترا به سوی مردم پیغام رسانی جز زبانت (هر چه می خواهی ، خود به مردم بگوی ) و دربانی جز روایت نباشد و هیچ حاجتمندی را از ملاقات و دیدار خویش بازمدار که اگر آن حاجت در ابتدای ورود از درگاه تو بازگردانیده شود (و روانگرد) در پایان کاراز برآوردن آن ستایش نخواهی شد .
فصل هفدهم : وظایفی که والی شخصاً عهده دار آنهاست
1- مسائل و کارهائی که در میان همه کارها شخصاً باید بدانها رسیدگی کنی به این قرار است .
الف . جواب دان به نامه هایی که کارگزاران دولت نوشته اند و دیگران از جواب دادن به آن عاجز هستند .
ب . کارهایی که نزدیکان و همکارانت، به علت سختی و یا مسامحه ، به تاخیر انداخته اند در همان روزی که تو بدانها اطلاع پیدا می کنی ، برای رفع مشکلات آن کارها فوراً فرمان صادر کن .
2- در هر روز ، کار همان روز را انجام ده ، چون از برای هر روزی کار مخصوصی است که به آن روز اختصاص دارد.
3- گر چه همه اوقات و ایام ، تا زمانیکه انسان در آن موقع با نیت پاک و صالح در خدمت آسایش و صلاح مردم گام بر می دارد ، برای خداست ، ولی برای خلوت و عبادت با خدایت بهترین و با عظمت ترین مواقع را انتخاب کن .
4- قسمتی از اوقات شب و روز را برای اقامه فرایض و واجبات الهی به حق تعالی اختصاص ده . و همچنین به آن چیزهایی که موجب تقرب و نزدیکی به خدا می گردد ، انجام همه آنها را کامل و بدون نقص و دور از هر تظاهر و ریائی به پایان رسان ؛ اگر چه در این راه متحمل رنج و زحمتی شوی ، ولی آن شدائد را تحمل کن .
5- اگر با مردم نماز را به جماعت ادا می کنی :
الف . طوری نماز بگذار که موجب نفرت و آزار مردم نگردد .
ب . و همچنین طوری نباشد که موجب تباهی . فساد نماز گردد .
چون در میان افرادی که به تو اقتداء نموده اند کسانی بیمار و یا مبتلا به علل دیگری می باشند که تحمل ( افراط و تفریط تو را در نماز جماعت ) ندارند و یا اینکه دارای مشاغل زیادی هستند .
من از رسول خدا ( ص ) ، زمانی که مرا به سوی یمن فرستاد ، سوال کردم چگونه با مردم نماز جماعت بگزارم ؟
حضرت فرمود :
با مردم نمازی بگزار مانند نماز ضعیفترین آنها ؛ و نسبت به مومنان رحیم مهربان باش .
فصل هجدهم : نظارت مستقیم والی و زمامدار بر مسائل جاری مملکت
1- مبادا غیبت تو در میان مردم زیاد شود ! چون پنهان شدن زمامداران از مردم خود :
الف . نوعی فشار و ظلم و ستم به مردم است .
ب . و از کمی اطلاع و یا ناآگاهی زمامدار نسبت به امور جاری مملکت حکایت می کند.
2- چنانچه زمامداران در میان مردم نباشند و پرده ای میان آنان و مردم کشیده باشد :
الف . باعث بی اطلاعتی والیان از مسائل جاری مملکت می گردد.
ب . کارهای بزرگ و با اهمیت ، پیش زمامدار ، کوچک و بی اهمیت جلوه می کند .
ج . کارهای کوچک و کم اهمیت ، نزد والیان ، بزرگ و پر اهمیت تلقی می گردد .
د . خوبی ها ، زشت ، و زشتی ها ، خوب در نظرش می آید.
هـ . حق و باطل در هم مخلوط می شود و مآلاً شناخت هر یک از آنها غیر ممکن می گردد.
3- زمامداران ، خود ، بشرند ( و در معرض خطر ) و آنچه را که از مسائل جاری از آنان دور نگهدارند و از ایشان بپوشانند ، آنان هم نسبت به آنها شناختی پیدا نمی کنند . برای حق ، علاماتی ظاهر نیست که بتوان به راحتی و دورادور ، حقیقت را از غیرحقیقت و راستی را از دروغ تشخیص داد .
4- (چون زمامداران بشرند و در معرض خطر ، لذا ) تو از دو حال خارج نیستی :
الف . یا شخصی هستی که به بذل و بخشش خو کرده ای و بدان عادت داری ، آنهم در راه حق وعدالت ؛ در این صورت چرا نسبت به پرداخت حقوق حقه مردم ، در پس حجاب قرار می گیری و بدون پرده و مانع ، حق را به صاحبش نمی رسانی ؟
ب . و یا اینکه گرفتار صفت بخل هستی ؛ که در این صورت نیز مردم ، خواهی نخواهی، به اخلاقت پی خواهند برد و از تو در هر صورت (چه در پس پرده و چه در عیان) مایوس خواهد شد و قطع امید می کنند .
ج . پس در میان مردم باشد . زیرا اکثر کارها و نیازمندی های مردم که به تو ارجاع می شود و یا برایت می گویند ، هیچ هزینه و خرجی برایت در بر ندارد و تو را به مشکلی نخواهد انداخت ، چون یا شکایت از ظلم و ستمی است که دچار آن شده اند و رفع آن را می خواهند و یا اینکه پیشنهاد عدالت و انصاف بیشتری است که در قراردادها از تو خواهانند .
فصل نوزدهم : والی وخاندان و نزدیکان او
1- برای زمانداران ، اشخاصی هستند چون خواص و یا محرمان راز ، در میان خواص ، کسانی هستند که به فکر خود و جمع آوری منافع خود هستند و بلند پرواز و متکبرند ؛ این گونه افراد ، بد برخورد و بد حسابند ، در هر صورت ، تو باید دست ستمگری اینان را از کلیه کارها قطع کنی و ریشه فساد آنان را از بیخ و بن برکنی .
2- مبادا با اطرافیان و یا به نزدیکان خود زمینی را که بی صاحب و یا جزو بیت المال است بدهی و در اختیار آنها بگذاری !
3- مبادا کسانی از خواص و یا نزدیکانت نسبت به قدرتی که دارای به طمع افتند و از تو بخواهند که کشتزار و مرتعی را به آنان واگذاری و آنان نیز با تکیه بر قدرت تو سوءاستفاده کرده و به زمین و کشتزار دیگران را سد نمایند ، و یا کاری را که باید بطور اشتراک با دیگران انجام دهند و هر دو در سود و زیان آن شریک باشند ، در آن کارها اجحاف و تحمیل کنند .در این صورت ، خوشی و سود این گونه گناهان و تجاوزها از آن کسانی است که بواسطه تکیه بر قدرت تو ستم کرده اند ، ولی رنج و مشقت و ورز و بال آن گناهان و تجاوزها در دنیا و آخرت به گردن تو خواهد بود .
4- پایبند و مقید به حق باشد و حق را نسبت به ( افراد ) دور و نزدیک ، در تمام امور جاری کن .
5- در به کار بستن و جاری ساختن حق ، حسابگر و دقیق و صابر باشد ؛ اگر چه در به کار بستن حق و جاری کرن آن و در حسابرسی و دقت ، به نزدیکان و یاران خاص تو ( مساله ای ناراحت کننده ) برسد ، ولی توجه به آن مسائـل مکن و حق را جاری کن.
6- زمانی که اجرای حق و عدالت برایت گران و سنگین آمد ، بنگر به عاقبت آن ؛ زیرا سرانجام اداء و جاری کردن حق و عدالت ، در دنیا و آخرت ، بسیار نیکو خواهد بود.
فصل بیستم : وظیفه والی در قبال اتهاماتی که به او نسبت می دهند
1- زمانی که مردم گمان کردند که تو نسبت به آنان ستمی روا داشته ای ، وظیفه داری دلایل و براهین و عذر خود را نسبت به کاری که موجب سوء ظن مردم و ایراد اتهام به تو شده است ، بطور آشکار و بدون ابهام ، برای عموم بازگو کنی ، بطوری که با بیان صریح براهین تو ، سوءظن وموارد اتهام از طرف مردم برطرف شود ؛ زیرا این کار تو :
الف . باعث تعلیم و تقویت نفس خودت به عدالت خواهد بود.
ب . و نسبت به مردم نیز نهایت ملاطفت و مهربانی را کرده ای .
ج . و مردم را نیز متوجه قدم نهادن در راه مستقیم و توجه به حق نموده ای .
فصل بیست و یکم : قراردادها و پیمانهای صلح
خطوط اصلی پیمانها :
1- صلحی را که دشمن به تو پیشنهاد می کند و در آن رضا و خواسته خداوند متعال نهفته است ، رد مکن و بپذیر ؛ زیرا این صلح :
الف . مایه رفاه و آسایش ارتش تو خواهد بود .
ب . و تو را از دردسرها و مشکلاتی که بوجود آمده راحت می کند .
ج . موجب امنیت مملکت تو خواهد بود .
2- اما هشیار باش و سخت مراقب ، هشیار و مراقب دشمن ؛ زیرا پس از اینکه پیمان صلح را با دشمن امضاء کردی و چه بسا او بوسیله صلح می خواهد تو را غافلگیر کند . پس در امضاء و قبول صلح :
الف . دور اندیشی و هشیاری را از دست مده .
ب . خوش بینی و حسن ظن را کنار بگذار .
پیمانهای صلح :
1- اگر بین تو و دشمنت پیمانی بسته شد و یا اینکه به او امان دادی :
الف . به پیمان و عهدی که بسته ای ، سخت وفادار باش و به آن عمل کن .
ب . امانی را که در آن پیمان گنجانده شده است ، حفظ کن .
ج . نسبت به کلیه تعهداتی که در پیمان قید شده است ، خودت حافظ و رعایت کننده آنها باش . زیرا علی رغم همه تفرقه ها و تشتت ها و نبودن عقائد و آراء یکسان ، هیچیک از فرائض الهی به عظمت وفای به عهد نمی باشد و در هیچ مورد جز وفای به عهد ، همگی مردم اتفاق نظر ندارند ؛ حتی مشترکین – اگر چه هم عقیده و هم مسلک ما نیستند – نسبت به آن پایبند هستند ، چون به سبب تجربه های تلخ و در رعایت نکردن و شکستن عهدها ، به این نتیجه رسیده اند که باید به عهدی که بسته ای متعهد و وفادار باشی.
3- هیچگاه درپیمانی که بسته ای نیرنگ و فریب بکار مبر.
4- به دشمن خود خدعه و فریب را مدار ، زیرا هیچکس نسبت به پروردگارش گستاخ و جری نمی شود مگر جاهل و نادانی که شقی و نگون بخت است . چون خداوند بوسیله عهد و پیمان خود سایه امنیت و رحمتش را بر سر همه کس گسترانده است تا بندگانش بتوانند با طیب خاطر و در امنیت و راحتی ، رندگی خود را ادامه دهند و این راحتی و امنیت موجب منافع همه بندگانش باشد .
5- در امر صلح :
الف . فساد مفسده ای به پا مکن .
ب . خیانت روا مدار .
ج . هیچ حیله و دغلکاری راه مده .
6- در پیمان صلحی که آن را با دشمنت منعقد می کنی :
الف . از به کار بردن جملات مبهم و چند پهلو بپرهیز .
ب . از جملاتی که بتوان با آنها توجیه ها و تفسیرهای دلخواه کرد و یا تاویلهای نامربوط نمود نیز بر حذر باش .
7- زمانی که پیمان صلح را منعقد نمودی و آن را تایید و امضاء کردی ، هیچگاه خود را تسلیم سخنان چند پهلو و کنایه آمیز و مبهم مکن .
8- مبادا مشکلات و شداید ناشی از صلح ، خداوند متعال تو را ملزم به اجراء آن کرده است ، تحت فشار قرارت دهد و بخواهی به ناحق آن را فسخ کنی ! هیچگاه این کار را مکن ، زیرا صبر کردن بر مشکلاتی که در زمان صلح بر دوش توست ، امید گشایش آن و عاقبت نیکوی آن بهتر از دغل و فریبی است که از عاقبت شوم آن و از دچار شدن به رنجها و مشقت های آن می ترسی .
علاوه بر آن ، در این مورد نیز ( اگر بی جهت پیمان را نقض کنی ) مورد بازخواست خداوند متعال قرار خواهی گرفت که از آن هیچ خلاصی نداری و از سوء عاقبت به آن هم نمی توانی ، نه در دنیا و نه در آخرت ، بگریزی .
فصل بیست و دوم : خطوط اصلی وظایف فردی و اجتماعی والی
1- بر حذر باش از خونریزی های ناحق و سفاکی ، چون هیچ گناه و ظلمی مانند سفاکی و خونریزی ناحق :
الف . به انتقام الهی نزدیکتر نیست .
ب . و هیچ جرمی بزرگتر از آن نمی باشد .
ج . و سریعتر از هر ظلم و گناهی ، کلیه نعمات الهی را از میان می برد .
د . و زودتر از هر عاملی ، ثبات حکومت را از بین می برد و سقوط دولت را نزدیک می کند .
هـ . و خداوند متعال ، اولین دادگاهی که در روز قیامت به پا می کند و بین بندگان خود در آن دادگاه حکم و داوری خواهد نمود ، در مورد خونریزی ناحق می باشد .
2- هیچ وقت پایه های حکومت خود را به ریختن خون های ناحق و حرام محکم و استوار مکن ؛ زیرا این گونه اعمال که به خیال تو حکومت را از سقوط نجات می دهد ، بالعکس آن را ضعیف تر و سست تر می کند و بلکه رو به سقوط و زوال می کشد و خود موجب انتقال سریع قدرت می گردد .
3- در مورد قتل عمد ، به هیچ وجه ، نه عذری در دادگاه خداوند متعال پذیرفته است و نه هیچ عذری نزد من پذیرفته خواهد بود ؛ چون تنها راه در قتل عمد این است که کسی که این نفر را کشته باید خود او کشته شود .
4- اما اگر در مورد قتل ، دچار خطا شدی ( مثلاً خواستی حدی را جاری کنی یا تازیانه بزنی و در زدن افراط کردی و کسی کشته شد ، و یا اینکه شمشیرت به خطا رفت ، و یا قصد کشتن کسی را نداشتنی اما در تادیب با کوفتن مشت و یا بالاتر از آن که احتمال مرگ دارد کسی کشته شد ) ، در این صورت ، حتماً باید دیه مقتول را به صاحبان خون بپردازی و مبادا تکبر و غرور حکومت و قدرت تو باعث شود که دیه قتل خطایی را نپردازی .
5- بر حذر باشد از گرفتار شدن به عجب و خودپسندی و فخر فروشی ، و یا اینکه به این گونه صفات اعتماد و اطمینان کنی .
6- بپرهیز از اینکه دوست داشته باشی تعریف و تملق تو را بگویند ؛ چون دوست داشتن تملق و ستایش از بهترین فرصت ها و پراعتمادترین وسایل شیطان برای پایمال کردن نتیجه هر کار نیکو و صالی است .
7- بر حذر باشد از اینکه نسبت به احسان و عطایی که به مردم کرده ای بر آنان منت بگذاری .
8- و یا کار خود را از آنچه هست بیشتر جلوه دهی ، آنهم برای فخر فروشی .
9- بر حذر باش از اینکه به مردم و عده ای بدهی و بعد خلاف آن را عمل کنی ؛ چون :
الف . منت نهادن ، احسان و عطا را باطل می کند و همه را از بین می برد .
ب . فخر فروشی نسبت به کثرت خدمت ها و کارها ، نور حق را در انسان محو و نابود می کند .
ج . خلف وعده به مردم باعث خشم و سخط الهی و نیز عامل اصلی خشم مردم می شود.
خداوند متعادل می فرماید :
بزرگترین جهت خشم و غضب نزد خداوند ، آن گفتاریست که گفته می شود اما بدان عمل نمی شود .
10- بپرهیز از عجله کردن در کلیه کارهایی که زمان و شرایط انجام آنها فراهم نشده است .
11- بر حذر باش از سستی و ضعف در کارهایی که امکان انجام آنها فرا رسیده است.
12- بر حذر باش از لجاجت و پافشاری بی جهت در اموری که مشروعیت و شایستگی آنها روشن نیست .
13- بپرهیز از ضعف و اهمال در اموری که جهت درستی و مصلحت آنها روشن است .
14- قرار بده هر چیزی را در جای خود .
15- و انجام بده هر کاری را در زمان خودش .
16- بپرهیز از اینکه مردم در چیزی بطور مساوی سهم ببرند و تو بیشتر از آنها به خود اختصاص دهی و در این مورد تبعیض قائل شوی .
17- بر حذر باش از مسائل و نیازمندی هایی که مردم نسبت به آنها اهتمام دارند و تو خودت را به غفلت و جهالت بزنی ؛ در صورتی که از آن آگاهند و بر همه روشن است و سرانجام پرده ها بالا خواهد رفت و مسائل برایت روشن خواهد شد و در آن هنگام حق دیگران را از تو خواهند گرفت و داد مظلومان را از تو می ستانند .
18- به هنگام خشم ، آتش خشم خود را فرو نشان و از خشونت خود بکاه و قدرت و سطوت خود را کنترل کن .
19- تیزی سخنان خود را از مردم دور نگهدار .
20- از این گونه اعمال ناپسند و زشت ، با عجله نکردن و به تاخیز انداختن حمله بپذیر، تا اینکه آتش خشم تو خاموش شود و زمام اختیار خود را به دست گیری . و هرگز نمی توانی چنین استوار باشی و عنان نفس بر کف گیری و در مقابل خشم خود استقامت کنی ، مگر اینکه همه هم و غم و کوشش خود را در زنده کردن یاد معاد و بازگشت به محضر و بسوی خدا معطوف گردانی .
21- وظیفه دارای این مسائل را که پیش از تو رخ داده است به یاد آوری :
الف . آنچه که در حکومت های عادل و عدالت پرور گذشته است .
ب . سنت های نیکو و آثار روشن پیامبر عزیز اسلام .
ج . و از فرایض و واجباتی که در کتاب خدا ذکر شده است . تا به روش هایی که ما به آنها اشاره کردیم و برایت روشن شد اقتداء و عمل کنی .
22- آنچه را که در این عهدنامه برایت بیان کردم ، در انجام آنها سخت مجاهده کن و من به وسیله بازگویی این عهد نامه ، حجت خود را بر تو تمام کردم تا اینکه جای هیچ گونه عذر و بهانه ای که در هنگام هجوم امیال و شهوات بر تو غلبه می کند ، نباشد .
فصل بیست و سوم : دعا و طلب عدالت و شهادت
از خداوند متعادل مسئلت دارم که به سعه رحمت و عظمت و قدرت خود ، همه نیازمندی های ما را برطرف کند .
من و تو را توفیق عنایت کند بر آنچه که رضای او در آن است و همچنین عذرهای روشن ما را ، چه در نزد خود و چه آنها که در نزد خلق می گوییم ، پذیرا باشد . و با یاد نیکی که بندگان خدا از ما می کنند و با آثار پسندیده و صالحی که از ما در شهرها باقی می ماند ، نعمت خود را بر ما تمام کند و کرامت و عزت دو چندان به ما عطا فرماید .
خدواند عاقبت و سرنوشت من و تو رابه " سعادت " و " شهادت " پایان بخشد ؟، که بازگشت همگی ما به سوی اوست .
سلام بر رسول خدا ؛ درود بر او و بر خاندان پاک و مطهر او ، درودی بس بلند و وافر.
والسلام
بخش سوم :
فصل اول : معیارهای گزینش قرآنی
در اینجا قبلی از هر چیز به سراغ معیارهائی که در قرآن مجید برای گزینش فرمانده یا مدیر یا کارکنان آمده می رویم تا الگوئی باشد برای بحثهای آینده ما .
در سه سوره قرآن مجید ( بقره ، یوسف و قصص ) به سه گونه معیار برای سه گونه پذیرش مسولیت اشاره شده است .
1 – در سوره بقره در داستان " طالوت و " جالوت " و انتخاب طالوت به عنوان فرماندهی بنی اسرائیل به وسیله پیامبر آن زمان اشموئیل برای پیکار یا جالوت که سلطان جبار آن زمان بود روی دو ویژگی مهم یعنی گستردگی علم و جسم تکیه شده است آنجا که می فرماید :
ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم والله یوتی ملکه من یشاء والله واسع علیهم .
(خداوند او را بر شما برگزیده و به او توانائی جسمانی و علمی بخشیده و خداوند حکومت را به هر کسی بخواهد (شایسته ببیند می بخشد و خداوند توانا و دانا است) (بقره – 247)
روشن است که قدرت جسمانی و فکری دو شرط اساسی برای پیکار با دشمن سر سخت است .
2 – در سوره یوسف به هنگامی که پیشنهاد سرپرستی خزانه داری مصر از سوی یوسف مطرح شد او روی امانت و آگاهی خویش تکیه کرده و می گوید :
اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم .
(مرا سرپرست خزائن این سرزمین کن که من حافظ و امینم) 4
قابل توجه اینکه در معیارهای قرآنی در هر مورد روی صفاتی متناسب با همان پست و مقام تکیه شده است .
در مورد فرماندهان روی عنوان " زاده بسطه فی العلم و الجسم "
در مورد کارکنان روی عنوان " القوی الامین " .
و در مورد حافظان مدیریت و بیت المال روی عنوان " حفیظ علیم " .
و با توجه به اینکه مدیریت و فرماندهی به خاطر برنامه های پیچیده عصر ما نسبت به گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده ، ناچار برای گزینش مدیرها و فرماندهان باید یک سلسله اصول کلی مشترک را در نظر گرفت که در قرآن به آن اشاره شده ، و یک سلسله شرائط ویژه که متناسب با همان بخش مدیریت و فرماندهی است که باید به آن افزوده شود .
ناگفته پیداست که برای مدیریت امور مالی بیش از هر چیز " امانت " و " علم و آگاهی " لازم است .
3 – در داستان موسی و شعیب به هنگامی که یکی از دختران شعیب پیشنهاد انتخاب موسی را برای سرپرستی اموال خانواده شعیب و چوپانی گوسفندان می دهد روی "قوت" و " امانت " او تکیه می کند و می گوید :
یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین .
" پدر ! او را استخدام کن زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی کسی است که هم " نیرومند " باشد و هم " امین " و پاک ( و این جوان این هر دو صفت را به خوبی دارا است .5
این معیارها به طور سر بسته و فشرده در سوره های مختف قرآنی آمده است.
فصل دوم: چهارده ویژگی عمده مدیران و فرماندهان
1 – ایمان به هدف
قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که ما در چهار چوبه یک نظام مکتبی بحث می کنیم و طبعاً " ایمان به هدف " در اینجا مفهوم ایمان به مکتب و مبانی مکتبی را دارد، یک مدیر و فرمانده مکتبی نه تنها نمی تواند در برابر آن مکتب بی تفاوت باشد ، بله باید ایمان عمیقش به تعلیمات آن مکتب انگیزه اصلی او را در انجام وظائفش تشکیل دهد.
در اینجا مسئله از شکل سلسه مراتب، و احساس مسئولیت در برابر مقام فوق، بیرون می آید ، و شکل " خودجوشی " را به خود می گیرد.
قابل توجه اینکه قرآن مجید درباره پیامبر اسلام (ص) می گوید: آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون: "پیامبر (ص) (قبل از هر کس) به چیزی که از سوی خدا بر او نازل شده ایمان آورده، و مومنان (یشگام) نیز ایمان آورده اند. 6
ایمان رسول خدا (ص) به "ما انزل اله" از تمام تلاشها و کوششها و در تمام زندگانیش آشکار بود.
در هیچ یک از تواریخ دیده نشده که پیامبر (ص) در جائی از میدان جهاد فرار کرده باشد، حتی در میدان احد که اوضاع به منتها درجه وخامت رسید، و گروه زیادی از لشکر جز خاصان – یا طبق روایتی جز علی (ص) از میدان کنار رفتند، پیامبر (ص) چون کوه پابر جا ایستاده و با اینکه جراحات پیشانی و شکستگی دندان او را به شدت آزار می داد، و در برابر دشمن تنها مانده بود، دست از استقامت و پایمردی بر نداشت و سرانجام دیگران را به ادامه مبارزه و بازگشت به میدان دعوت کرد.
جالب اینکه در نهج البلاغه به خصوص روی این نکته تکیه شده که به هنگام آرایش صفوف در میدان جنگ ، پیامبر ( ص ) از همه لشکر به دشمن نزدیکتر بود :
کنا اذا از احمر الباس اتقینا برسول الله فلم یکن احد منا اقرب الی العدومنه :
"هنگامی که آتش جنگ شعله ور می شد، ما به پیامبر (ص)پناه می بردیم : و او از همه به دشمن نزدیکتر بود" ! 7
مورخان اعم از تاریخ نویسان مسلمان و غیر مسلمان از ایستادگی عجیب حضرت محمد (ص) در برابر حوادث مشکل و انبوه مصائبی که برای او در مسیر دعوتش رخ می داد ستایش کرده و اعتراف دارند که این ایثار و فداکاری نشانه ایمان عمیق او به مکتبش بوده است.
ایمان پیامبر (ص) به هدف و رسالتش تا آن پایه بود که گاه از عدم پذیرش مردم آنچنان متاثر می شد که می خواست جان عزیزش را از دست بدهد ، قرآن مجید در مقام دلداری او می گوید :
لعلک باخع نفسک علی آثار هم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا:
گوی می خواهی از فرط غصه و شدت تاثر هلاک شوی ، از اینکه آنها به این قرآن ایمان نمی آورند "! 8
در احادیث اسلامی آمده است که پیامبر (ص) بقدری عبادت کرد که پاهای مبارکش متورم شد تا آنجا که قرآن بر او نازل گشت و چنین گفت :
"ما انزلنا علیک القرآن لتشقی"
"ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که اینگونه خود را به زحمت افکنی" ! 9
اینها همه نشان می دهد که این مدیر و فرمانده بزرگ عالم بشریت تا چه حد به مکتبش ایمان دشت ، ایمانی که در تمام اعمالش پرتو افکن بود و در عمق جانش نفوذ کرده ، و به تمام اعمالش جهت می داد ، همین ایمان عمیق بود که به دعوت او جاذبه مخصوصی می داد .
کوتاه سخن اینکه ایمان به هدف برای یک مدیر و فرمانده در هر تشکیلات نخستین و مهمترین شرط موفقیت او است ، و اصول عشق به کار و تلاش و کوشش توام با دلسوزی بدون چنین ایمانی صورت نخواهد گرفت .
و البته در نظامهای مکتبی ایمان به هدف مساوی است با ایمان به مکتب .
2 و 3 – " علم " و " قدرت "
این دو چنانکه می دانیم در قرآن مجید صریحاً آمده است ، و به عنوان دو ارزش مهم در مساله گزینش فرمانده روی آن تکیه می کند ، چنانکه قبلاً بطور اجمال در ماجرای "طالوت " و " جالوت " به آن اشاره کردیم .
ماجرا چنین بود که بنی اسرائیل گرفتار سلطان جبار مستبد و خود کامه ای بنام "جالوت" شده بودند ، و در زیر فشار این نظام ستمگر دست و پا می زدند .
برای یافتن راه نجات از پیامبرشان "اشموئیل" کمک خواستند ، و تقاضا کردند که فرماندهی شایسته برای آنان بر گزیند ، تا صفوف آنها را متحد سازد ، و با طاغوت عصر خود به مبارزه برخیزند ، " اشموئیل " جوان نیرومند و بیدار دل وآگاهی را بنام "طالوت" برای این هدف مهم برگزید ، او یک روستائی زاده بود ، از نظر مادی فقیر ، و از نظر نسب از یک خانواده گمنام !
هنگامی که سردمداران بنی اسرائیل از این گزینش ، سخت در تعجب فرو رفتند و گفتند : چگونه ممکن است " طالوت حاکم و فرمانده ما باشد ؟ در حالیکه ما از او شایسته تر به حکومتیم ، و او از نظر مادی تهیدست است " .
" قالو انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال " 10
چرا از قبائل معروف ، و بزرگزادگان بنی اسرائیل و ثروتمندان مشهور یکی را انتخاب نکردی ؟! شایسته تر از طالوت بسیارند !
اشموئیل در یک پاسخ کوتاه معیار گزینش او را چنین بیان کرد.
ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العم و الجسم :
" این یک گزینش الهی است ، خداوند او را بر شما برگزیده و برعلم و قدرت جسمانی او افزوده .11
اشاره به اینکه علم و قدرت اکتسابی او با امدادهای الهی افزایش یافته و در او موهبت و اکتساب به هم آمیخته است .
این پاسخ محکم ناآگاهان بنی اسرائیل را بیدار کرد و به آنها نشان داد که در معیارهای گزینش فرمانده ، سخت در اشتباهند ، شخصیت نیاکان ، شهر و قبیله، ثروت و امکانات مادی ، هرگز رمز پیروزی در میدان نبرد نیست و در مساله گزینش فرمانده یا مدیر نمی تواند نقش اصلی داشته باشد ، مهم " علم " و " قدرت " یا " دانائی " و " توانـائی " است.
البته ذکر این نکته لازم است که منظور از آگاهی و علم در اینجا آن نوع علم و آگاهی است که با گردش کار مدیر و فرمانده پیوند دارد ، و در حوزه ماموریت او اثر می گذارد.
بسیار است تشکیلاتی که مدیران آنها به خاطر حاکمیت روابط شخصی و خصوصی این دو ضابطه سرنوشت ساز را به دست فراموشی سپرده ، و از هم متلاشی شده اند .
مدیر نا آگاه یا ناتوان تشکیلات خود را به ورشکستگی و سقوط می کشاند و چنین فرماندهی در میدان نبرد نیز سرنوشتی جز شکست ندارد .
اما صادق (ص) در این زمینه چنین می فرماید :
العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق لاتزیده سرعه السیر عن الطریق الابعداً .
" کسی که بدون بصیرت و آگاهی کاری را انجام می دهد همانند کسی است که از بیراهه سیر می کند که هر قدر سریعتر می رود از مقصد دورتر می شود " 12
و در همین زمینه پیامبر اکرم ( ص ) می فرماید :
من استعمل عاملا عن المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنته نبیه ، فقد خان الله و رسوله ، و جمیع المسلیمین :
" هر کس از میان مسلمانان فرمانداری را برگزیند در حالی که می داند دیگری نسبت به او اولویت دارد و به قرآن و سنت آگاهتر است ، خیانت به خدا و رسول او و جمیع مسلمانان کرده است " 13
به راستی این حدیث که هم ناظر به بعد مکتبی و تعهد و هم بعد تخصصی و آگاهی است پشت را می لرزاند و به همگان هشدار می دهد که در همه جا اصل لیافت و آگاهی و اولویتها را دقیقاً مراعات کنند .
این نیز روشن است که بخشی از این دو امتیاز ذاتی است و بخش مهمی از طریق اکتساب فراهم می گردد مخصوصاً از طریق تجربه و سابقه کار و باید مدیران و فرماندهان را از این دو جنبه پرورش داد .
4 – امانت و درستکاری
در معیارهای اسلامی این شرط به ضمیمه قدرت برای همه کارکنان و کارمندان قید شده است ، و مدیر و فرمانده به حکم اینکه از رده های بالای کارکنان و کارمندان هستند نه تنها نمی توانند از آن فرمان مستثنا باشند بلکه باید هر دو را در حد عالی دارا باشند .
این معنی به صورت خاصی در سرگذشت " موسی " و شعیب " در قرآن مطرح شده است .
هنگامی که موسی به دنبال مبارزه سختی و با طاغوتیان زمانش ناچار به ترک مصر شد و به سرزمین مدینه در شام هجرت کرد ، دست تقدیر الهی او را با خانواده شعیب پیامبر بزرگ و پیرو روشن ضمیر ، مربوط ساخت ، یکی از دختران " شعیب " به پدرش پیشنهاد کرد که " موسی " را برای چوپانی گوسفندان و اداره امور اقتصادی خانواده برگزیند ، او که پرورش یافته خاندان وحی بود در پیشنهاد مستدل خود روی دو اصل "قوت " و " امانت " تکیه کرد که قرآن آن را بالحن موافق بازگو کرده است .
با ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین 14
" پدرم او را استخدام کن چرا که بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی کسی است که همچون این جوان " قوی " و " امین " باشد .
بدون شک " قوت " در اینجا تنها به معنی نیروی جسمانی و زور بازو نیست بلکه هر گونه توانائی در مدیریت را ، به تناسب کار ، شامل می شود ، و به اصطلاح آیه دارای اطلاق است و اشکال مختلف قوت و قدرت در دایره شمول این اطلاق قرار گرفته .
بنابراین هر کسی عهده دار کار می شود باید آنچنان توانا باشد که بر آن کار مسلط گردد ، نه اینکه کار بر او مسلط شود .
" امانت " نیز منحصر به امین بودن در حفظ اموال نیست هر پست و مقامی نیز مصداقی از مفهوم وسیع " امانت " است ، و اسرار هر تشکیلات نیز امانت آن تشکیلات که باید در حفظ آن کوشید .
قابل توجه اینکه یکی از یاران پیغمبر ( ص ) خدمتش عرض کرد :
الاتستعملنی : " آیا یکی از پستهای مهم را به من واگذار نمی کنی " ؟ !
پیامبر ( ص ) دست بر شانه او زد و فرمود :
انک ضعیف ، و انها امانه ( و الامانه ثقیله ) و انها یوم القیامه خزی و ندامه ، الامن اخذها بحقها وادی الذی علیه فیها ! :
" ضعیف هستی ، و این پستها امانت است ( و امانت الهی سنگین است ) و روز قیامت مایه رسوائی و پشیمانی می گردد ، مگر کسی که آن را به حق بگیرد ، وظیفه خود را درباره آن ادا کند " ! 15
تغبیر به امانت درباره پستهای مهم سیاسی و مدیریتها در کلام معروف علی( ع ) نیز آمده که در نامه ای به فرماندار آذربایجان نوشت :
و ان عمللک لیس لک بطعمه ولکنه فی عنقک امانه 16
" پست و مقامی که به دست تو افتاده شکاری در چنگال تو نیست ، بلکه امانتی که بر گردنت سنگینی می کند " !
همین معنی به تعبیر دیگری در کلام همان امام ( ع ) آمده است :
ایها الناس این احق الناس بهذا الامر اقواهم و اعملهم بامرالله 17
" از همه مردم سزاوارتر به حکومت کسی است که از همه " تواناتر " و " آگاهتر به او امر الهی باشد " .
و در مورد خیانت در این امانت بزرگ در نامه ای به یکی از فرماندارانش می فرماید :
ان من اعظم الخیانه خیانه الامه ، و عظم الغش علی اهل المصرغش الامام : 18
" بالاترین خیانت ، خیانت به امت است ، و بزرگترین تقلب و نیرنگ نسبت به مردم تقلب نسبت به امام مسلمین است " .
فرماندهان و مدیران باید از چنان قدرت و امانتی برخوردار باشند که از یکسو برنامه های کار خود را با قاطعیت پیش برند و هم از سوی دیگر اسرار و اموال آن تشکیلات را حفظ و پاسداری کنند .
مدیر خائن از دریچه چشم رسول خدا ( ص ) چنان است که در حدیث زیر منعکس شده .
من استعملنا منکم علی عمل فکتمنا مخیطا فما فوقه کان غلولا یاتی به یوم القیامه 19
اگر فردی را در پستی گماردیم و او یک نخ یا بالاتر از آن را از ما پنهان کند او خائن است ، و مالی را که خیانت کرده غلی در گردن او در قیامت خواهد بود " .
باز در قرآن مجید در سوره یوسف روی دو معیار " آگاهی " و " امانت " به شکل دیگری تکیه شده است ( تحت عنوان " حفیظ " و " علیم " بودن ) .
هنگامی که عزیز مصر از " یوسف " دعوت کرد که در کشور مصر عهده دار پست مهمی شود ( تا مردم را در سالهای قحطی شدید که انتظار آن می رفت از خطرات حفظ کند ) یوسف گفت :
اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم :
" مرا سرپرست خزائن کشور کن با دلیل اینکه هم امانت دارم و هم آگاهم " .
با توجه به گستردگی مفهوم امانت در منابع اسلامی بدون شک هر مقام و پست که به مدیر و فرماندهی سپرده می شود از مهمترین امانات الهی و اجتماعی است .
این حدیث را شنیده ایم که در تفسیر آیه 58 سوره نساء :
این الله یامر کم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل
از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده است که فرمودند : منظور این است که ، " ادوت الولایه الی اهلها " " حکومت را به اهلش بسپارید " . 20
و در این زمینه احادیث زیاد دیگری نیز نقل شده که امانت را به معنی " امامت " و رهبری خلق تفسیر می کند .
بدون شک منظور از این تفسیرها محدود ساختن مفهوم آیه نیست بلکه هدف بیان مصداق روش آن است ، و به هر حال نشان می دهد که امانت منحصر به " مسائل مالی " آنچنانکه گاه توده مردم را آن می فهمند نیست ، بلکه مهمتر از آن ، پستهای مهم و مخصولاً مقام رهبری حکومت است .
و جالب اینکه بلافاصله بعد از آن می فرماید :
و اذا حکمتم بین الناس ان حکموا بالعدل :
" هنگامی که در میان مردم حکومت کردید با عدالت حکومت کنید " و این بیانگر ارتباطی است که در میان این دو وجود دارد .
امانت از نظر اسلام حتی مفهومی از این گسترده تر دارد ، و تمام مسئولیتها و تکالیف را شامل می شود ، چنانکه در آیه امانت می خوانیم :
انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان بجملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا
" ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم ، آنها از حمل این امانت ابا کردند و از آن هراس داشتند ، اما انسان این بار را بر دوش کشید ! او بسیار ظالم و نادان بود " ( چرا که قدر این مقام بزرگ را ندانست و بر خود ستم کرد ) .21
به این ترتیب چگونه ممکن است کسی که از امانت او مطمئن نیستم به مدیریت بر گزینیم خواه در یک امر اقتصادی باشد ، یا فرهنگی یا سیاسی همچنین در مورد فرماندهی که عملا جان گروهی را در اختیار دارد .
ذکر این نکته نیز لازم است که نباید تصور کنیم که تنها با نصب بازرسان و ماموران اطلاعاتی می توان مراقب اعمال مدیران و فرماندهان بود ( هر چند وچود چنین دستگاه هائی در جای خود لازم است ) زیرا اولا تشکیلات بازرسی معمولا سر از دور و تسلسل درآورد ، چرا که بازرسان نیز انسانهائی هستند همچون مدیران و فرماندهان ، برای جلوگیری از خیانت یا تبانی آنها با خطا کاران چه باید کرد ؟ آیا بازرسان دیگری لازم است ؟!
ثانیاً هرگز نمی توان به تعداد مدیران و فرماندهان تعیین بازرس کرد .
بنابراین راه صحیح این است که اطمینان به صحت عمل آنها از طریق ویژگیهای عقیدتی و اخلاقی و فرهنگی که بر مدیران و فرماندهان حاکم است حاصل گردد ، و این تنها راه مطمئن و قابل اعتماد برای پیشگیری از تخلفات است .
5 – صداقت و راستی
با توجه به اینکه مهمترین سرمایه یک مدیر و فرمانده در برنامه های اجرائی همبستگی او با افراد زیر نظر او ، و وجود اعتماد متقابل در میان آنها است . و با توجه به اینکه ضامن حفظ این همبستگی و اعتماد متقابل صداقت در گفتار و عمل است نقش این موضع در امر مدیریت آشکار می شود .
گاه یک" سخن " یا " عمل " خالی از صداقت کافی است که میان مدیر و فرمانده و کسانی که تحت مدیریت و فرماندهی قرار دارند جدائی بیفکند . به همین دلیل مدیر و فرمانده حتی از کارهای که او را متهم به ترک صداقت می کند هر چند واقعیتی نداشته باشد باید بپرهیزد با بتواند سرمایه عظیم اعتماد عمومی را حفظ کند .
در تعلیمات اسلام به قدری روی دو مساله " صداقت " و " امانت " تکیه و تاکید شده که درباه کمتر موضوعی دیده می شود و این به خاطر نقش حیاتی این دو در زندگی اجتماعی بشر است .
برای پی بردن به نقطه نظرهای اسلام در این زمینه ذکر سه حدیث زیر کافی به نظر می رسد :
1 – پیغمبر اکرم ( ص ) فرمود :
لانتظروا الی کثره صلاتهم و صومهم و کثره الحج و المعروف ، و طنطنهم باللیل ، ولکن انظروا الی صدق الحدیص و اداء الامانه :
" برای آزمایش مردم نگاه به زیادی نماز و روزه آنها و کثرت حج و نیکی کردن آنها به مردم ، و سر و صدای در عبادات شبانه نکنید ، ولی نگاه به راستگوئی و امانت آنها کنید"!22
همانطور که ملاحظه می کنید با تمام اهمیتی که عبادات دارد آن را به تنهائی دلیل بر شخصیت و ارزش والای افراد نمی شمرد ، بلکه روی مساله صداقت و امانت تاکید و پافشاری می فرماید .
2 – اما صادق ( ع ) فرمود :
ان الله لم یبعث نبیاً قط الا بصدق الحدیث و اداء الامانه الی البر و الفاجر :
" خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه " راستگوئی " و " ادای امانت به نیکوکار و بدکار " در برنامه تعلیمات او بود .23
به این ترتیب این دو اصل از اصول اساسی دعوت انبیاء و همه مذاهب آسمانی بوده است .
3 – در حدیث دیگر از بعضی از یاران آن حضرت ( ع ) می خوانیم که :
ماودعناقط الااوصانا بخصلتین : بصدق الحدیث و اداء الامانه الی البر والفاجر :
" امام ( ع ) هرگز از ما خداحافظی نکرد مگر اینکه دو موضوع را سفارش فرمود : "صداقت " و " اداء امانت " به نیکوکار و بدکار " ! 24
جائی که رعایت این دو اصل برای عموم مردم ضروری است در مورد مدیران و فرماندهان از اهمیت و اولویت ویژه ای برخوردار خواهد بود .
6 – حسن سابقه
این شرط مهم را که امروز از سوی همه مجامع و محافل جهانی و موسسات مختلف به رسمیت شناخته شده امیر مومنان علی ( ع ) در چهارده قرن پیش با صراحت تمام در فرمان تاریخی " مالک اشتر " بیان فرموده است ، آنجا که " مالک " را مخاطب ساخته می گوید :
ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیراً ، و من شرکهم فی الاثام ، فلایکونن لک بطانه ، فانهم اعوان الاثمه ، و اخوان الظلمه وانت واحد منهم خیر الخلف ممن له مثل آرائهم و نفهم ، و لیس علیه مثل آصارهم ، و اوزارهم ، و آثامهم …. اولئک اخفف علیک مونه و احسن للک معونه :
" بدترین وزرای تو کسانی هستند که برای اشرار قبل از تو وزیر بوده اند ، کسی که با آن گنهکاران در کارهایشان شرکت داشته ، نباید صاحب اسرار تو باشد ، آنها همکاران گنهکاران و برادران ستمکارانند ، در حالی که تو می توانی جانشینان خوبی برای آنها بیابی ، از کسانی که از نظر فکر و نفوذ کمتر از آنان نیستند ، اما بار گناهان آنها را به دوش نمی کشند ….. هزینه این افراد بر تو سبکتر ، و همکاریشان با تو بهتر است "25
و برای شناختن سوابق افرادباید به بازتاب شخصیت آنها در افکار عمومی جامعه مراجعه کرد ، البته ممکن است افکار عمومی در قضاوت خود درباره کسی احیاناً گرفتار اشتباه شود ولی غالباً معیار خوبی برای شناخته افراد می تواند باشد .
لذا در همان " فرمان " در عبارت دیگری می خوانیم :
انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده :
" بدان افراد شایسته را از طریق آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاری می سازد می توان شناخت " 26
البته انکار نمی توان کرد که دگرگونی در حالات افراد و تغییر مسیر زندگی آنها امکان پذیر است و داستانهای " بشر حافی " و " فضیل بن عیاض " و " حر ابن یزید ریاحی " را غالباً شنیده ایم .
ولی این تحول و دگرگونی تنها در اقلیتی از افراد منحرف واقع می شود که باید با دقت و هوشیاری به آن پاسخ مثبت داد ولی این امر در اکثریت منحرفان با سابقه تحقق نمی یابد.
به همین دلیل همیشه باید در گزینش مدیران سوابق آنها را در نظر گرفت همان گونه که خود آنها باید سوابق افراد زیر دست خود را در نظر بگیرند .
این نکته نیز لازم به یادآوری است که انقلاب و دگرگونی و تغییر حالات افراد در سنین پائین بیشتر از سنین بالا رخ می دهد ، افراد جوان هم زودتر آلوده می شوند ، و هم زودتر پاک ، ولی بازگشت افراد مسن بعد از هسته بندی شخصیتشان از مسیر خودکار بسیار دشواری است .
7 – وراثت صالحه
بدون شک یکی از ابعاد شخصیت انسان را مسائل ناشی از وراثت تشکیل می دهد تا آنجا که بعضی شخصیت آدمی را در سه بعد " وراثت " و " محیط " و " تعلیم و تربیت " خلاصه کرده ، و آن را " مثلث شخصیت " نام نهاده اند .
البته ما ابعاد و عوامل سازنده شخصیت را اینچنین محدود نمی دانیم و مسائل فراوان دیگری وجود دارد که در ترکیب بندی شخصیت انسانی موثر است که اینجا جای شرح آن نیست ولی به هر حال تاثیر " وراثت " را در شخصیت به عنوان یک عامل مهم نمی توان انکار کرد .
در قرآن مجید و روایات و زیارات ، اشارات زیادی به این معنی دیده می شود در سوره نوح می خوانیم : این پیامبر بزرگ هنگامی که تقاضای عذاب برای مشرکان می کند ، تقاضای خود را با این دلیل مقرون می سازد :
انک ان تذرهم بضلوا عبادک ، و لایلدوا الافاجرا کفاراً :
" اگر آنها را به حال خود رها سازی بندگانت را گمراه کرده ، و جز فرزندانی فاجر و فاسد از آنها متولد نمی شود " ! 27
در زیارت معروف امام حسین (ع ) می خوانیم :
اشهدانک کنت نوراً فی الاصلاب الشامخه ، و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها :
" من گواهی می دهم که تو نوری بودی در پشت پدران و الامقام و رحم مادران پاکدامن ، هرگز آلودگیهای دوران جاهلیت نور پاک تو را آلوده نساخت " 28
در سخنان تاریخی خود امام حسین ( ع ) که در مقابل امیر مدینه بنام " ولید " آن مزدور ننگین بنی امیه ، بیان کرد چنین آمده است :
انا اهل بیت النبوه ، و معندن الرساله ، و مختلف الملائکه ….
" ما خاندان نبوتیم ، و معدن رسالت ، و محل رفت و آمد فرشتگان ، ….. و مثل منی که در چنین خاندانی پرورش یافته ام با مثل یزید فاسق و قاتل و شارب الخمر بیعت نخواهد کرد " 29
این معنی را با وضوح بیشتر در فرمان مالک اشتر می خوانیم : آنگاه که درباره شرائط "فرماندهان " سخن می گوید .
می فرماید :
ثم الصق بذوی المروءات و الاساب و اهل البیوتات الصالحه و السوابق الحسنه :
( سپس به سراغ کسانی برو که از خانواده های اصیل ، نجیب ، با شخصیت مومن ، صالح و خوش سابقه اند ) 30
حتی در روایات اسلامی طرز تغذیه مادر و شیر او را در تشکیل هسته بندی شخصیت کودک موثر شمرده شده است .
به هر حال تا آنجا که ممکن است باید مدیران و فرماندهان را از خانواده هائی برگزید که از وراثت صالحه ای بهرمندند .
8 – سعه صدر
( مدیریت ) مانند ( فرماندهی ) کار پیچیده ای است ، و می دانیم هر قدر کاری پیچیده تر باشد مشکلات آن افزونتر ، و آفاتش بیشتر است ، به همین دلیل مدیران و فرماندهان، باید دارای اعصابی قوی ، حوصله زیاد ، و ظرفیت کافی در رویاروئی با مشکلات باشند.
حدیث معروف " آله الرئاسه سعه الصدر " (وسیله ریاست سعه صدر و گشادگی فکر است ) را غالباً شنیده ایم . 31
نکته قابل توجه اینکه : در بسیاری از روایات اسلامی " علم " و " حلم " در کنار هم به عنوان دو عامل موفقیت و پیروزی بیان شده ، و " حلم " چیزی جز "ظرفیت و سعه صد ر" نیست .
در حدیثی از پیغمبر اکرم ( ص ) می خوانیم : " ما جمع شی ء افضل من حلم الی علم " : ( هرگز دو چیز در کنار هم فرار نگرفته که بهتر از " حلم " در کنار " عـلم " بوده باشد)32
و در حدیثی از امام صادق ( ع ) آمده است : " کفی بالحلم ناصرا " : ( حلم برای یاوری انسان کافی است )
اهمیت این صفت ویژه را ـ مانند هر صفت دیگر – از نقطه مقابل آن می توان شناخت ، نقطه مقابل سعه صدر و حلم همان (تنگ نظری ) دستپاچگی سختگیری ) و ( کینه توزی ) است که اثرات فوق العاده منفی آنها در امر مدیریت و فرماندهی برای احدی پوشیده نیست .
ظرفیت وسعه صدر پیامبر ( ص ) و امامان معصوم به راستی برای همه دست اندرکاران مدیریت و فرماندهی یک سرمشق بزرگ است .
هنگامی که پیامبر ( ص ) در میدان احد سخت مجروح شده و از پیشانی و دندان مبارکش خون می ریزد مالکیت اعصاب خود را از دست نداده و برای امت نادان دعای هدایت می کند و می فرماید " الهم اهد قومی فانهم لایعلمون " این سعه صدر به راستی عجیب است .
جانشین والامقام او امیر مومنان علی (ع ) نیز هنگامی که شریعه فرات 33 را در میدان (صفین از چنگال متجاوزان ( بنی امیه ) درآورد دستور داد آب را برای همه آزاد بگذارند، و هرگز راضی نشد پیشنهاد بعضی از حاضران را دائر به بستن آب به روی لشگر معاویه – همان کاری که آنها در حال سلطه بر شریعه فرات کرده بودند – تکرار کند .
این بلند نظریها وسعه صدر و ظرفیت وجودی برای پیشبرد کار مدیر و فرمانده چنان موثر است که میتواند دشمنان سنگدل را به دوستان صمیمی مبدل سازد .
فاذا الذی بینکو بینه عداوه کانه ولی حمیم 34
9 – دلسوزی و عشق به کار
هیچکس نمی تواند مدیر و یا فرمانده خوبی باشد مگر اینکه به کار خود عشق بورزد .
آنها که برنامه های خود را به عنوان یک " مسولیت اداری " یا " نجات از اعتراض مردم " و " توبیخ مافوق " انجام می دهند به دایه ای می مانند که در برابر گرفتن مزد ، مسولیت " تغذیه " یا " تربیت کودکی " را بر عهده گرفته ، ولی آنها به کار خود عشق می ورزند همچون مادرند !
و می دانیم هزاران دایه همچون یک مادر نخواهد بود ، چرا که این را دلسوزد و آن را دامان ، و گاه حتی دامانش هم نمی سوزد !
و درست یک از مهمترین تفاوتهای مدیریت غربی و اسلامی همین است.
به تعبیری دیگر ، باید پیش از آنکه انگیزه در افراد تحت تاثیر مدیریت ایجاد شود در خود مدیران و فرماندهان ایجاد انیگزه نمود ، و می دانیم قویترین و موثرترین انگیزه ها " عشق " است ، عشق و شوقی که از ایمان مکتبی سرچشمه می گیرد از همه برتر و عمیق تر و سازنده تر است .
چرا ارتش " پانصد هزار " نفری " شاهان ساسانی " با آن همه ساز و برگ و تجهیزات جنگی ، و سلاح مدرین آن روز ، و تجربیات فراوانی که در جنگهای بزرگ آن زمان آموخته بودند ، نتوانست در برابر ارتش " پنجاه هزار " نفری اسلام با ضعف تاکتیکهای جنگی ، و سلاحهای عقب افتاده ، مقاومت کند و به زودی در هم شکست و لشگر اسلام پیروز شد ؟!
آیا دلیلی جز این داشت که فرماندهان و سربازان این ارتش کوچک انگیزه ای داشتند که با انگیزه فرماندهان آن ارتش بزرگ زمین تا آسمان فرق داشت .
اینها به کار خود عشق می ورزیدند ، و برای آن به عنوان یک ارزش و الا اهمیت قائل بودند ، ولی نظام ارزشی حاکم بر افکار افسران شاهان ساسانی و سربازان آنها بسیار پیش پا افتاده بود ، گروهی را به اجبار به میدانهای جنگ می کشاندند ، و گروهی را با تطمیع سیم و زر .
راه دور نرویم در دنیای امروز نیز مساله همینگونه است ، ارتش نیم میلیون نفری آمریکا، با مدرن ترین و پیشرفته ترین سلاحها و فرماندهان تحصیل کره و با تجربه ، از یک ارتش کوچک و ظاهراً عقب افتاده ویتنامی شکست می خورد ، آن هم چه شکست رسوائی ؟
چرا ؟
زیرا دسته دوم به هدف خود عشق می ورزید در حالی که دسته اول حداکثر به عنوان یک مسئولیت اداری و شغل کار می کردند .
در اوصاف پنجگانه ای که قرآن در آیه 128 سوره توبه برای پیامبر اسلام ( ع ) ذکر می کند ، یکی از صفات ویژه این رهبر بزرگ، این مدیر و فرمانده بی نظیر را " عشق به هدایت مردم " می شمرد و از آن تعبیر به " حریص علیکم " می کند که تعبیری است بسیار رسا و گویا و یقیناً اگر آن عشق سوزان به امر هدایت خلق نبود آن همه ناملایمات را با آغوش باز استقبال و تحمل نمی کرد.
شاید تعبیر به " اب " ( پدر ) در مورد پیامبر (ص) و علی ( ع ) در آنجا که می فرماید :
انا و علی ابوا هذه الامه ( 5 ) " من و علی دو پدر این امت هستیم " نیز اشاره به همین مطلب است که رابطه ما با این امت را بطه ی عاطفی پدرانه است پدری که برای نجات و پیشرفت فرزندش دل می سوزاند و به او عشق می ورزد.
10 – تجربه و آزمودگی
مسلماً هیچ مدیر و فرماندهی در آغاز کارش تجربه خاصی در ب خصوص آن پست ندارد ، ولی کارهای قبلی او در پستها و مناصب دیگر می تواند زمینه ساز برای پست و منصب فعلی او باشد ، و منظور از تجربه و سابقه کار نیز همین است زیرا مسائل مربوط به " مدیریت " و " فرماندهی " بیش از آنچه جنبه علمی و آموزشی دارد دارای جنبه عملی و تجربی است ، یک فرد ممکن است حداکثر استعداد را برای مدیریت و فرماندهی داشته باشد ، و بالاترین دانشکده های مدیریت و فرماندهی را نیز بگذراند مسلماً چنین کسی نمی تواند به عنوان یک مدیری یا فرمانده قوی و مطمئن عهده دار پستهای حساس شود ، چرا که قسمتهای مهم این برنامه را باید با آزمایش و تجربه و کار فرا گرفت .
در اینجا حدیث مشهور جالبی داریم که می فرماید : " هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه قبلاً یکدور شبانی را گذرانده بود " !
( ما بعث الله نبیا الاوقد رعی اغنم )
در حقیقت پیامبران بزرگ ضمن ادای رسالت خویش گاه با افراد نادان سر و کار پیدا می کنند ، باید یک دوران تجربی چوپانی را به بینند ، تا برای نجات این انسانها از چنگال گرگان درس عملی و تجربی بیاموزند .
مجداً تاکید می کنیم ممکن است ضرورتهای ناشی از کمبودهای کادر متعهد بعد از انقلاب عظیم اسلامی ایجاب کند که در مدت کوتاهی این اصل کنار گذاشته شود ، ولی بدون شک باشد در اولین فرصت ممکن باید به این اصل باز گردیم ، " و تجربه و سابقه کار " را به عنوان یک " ارزش " در مساله مدیریت و فرماندهی پذیرا شویم .
11 – شجاعت و قاطعیت
گر چه ویژگیهای مهمی که مدیر و فرمانده و ارزشهای لازم برای آنها منحصر به آنچه در اینجا آورده ایم نیست ولی می توان گفت آنچه تا حال بیان شده عمده ترین اوصافی است که بدون آن لباس مدیریت و فرماندهی بر قامت کسی زیبا و رسا نیست و شجاعت آخرین ویژگی در این سلسله و از یک نظر اولین خصلت لازم برای احراز این مقام است .
زیرا مدیران و فرماندهان وظائفی دارند که انجام صحیح آنها بدون بهره گیری از این وصف ممکن نیست :
1 – در مرحله تصمیم گیری اگر آنها ضعیف وجبان باشند قادر بر یک تصمیم صحیح نخواهند بود .
2 – در مقابله با حوادث غیر منتظره اگر روح شهامت در وجود آنان نباشد چنان دستپاچه می شوند که راههای ساده چاره جوئی را نیز فراموش می کنند .
3 – آنها به هنگام ارتکاب اشتباهات اگر از شجاعت لازم برخوردار نباشند هرگز اعتراف به خطای خویش نکرده و در صدد جبران بر نمی آیند .
4 – در کارهای مهم که نیاز به اعتماد به نفس دارد بدون شجاعت این مساله حاصل نخواهد شد .
5 – در برابر وسوسه های شیاطین انس و جن و هوای نفس که پیوسته می کوشند انسان را به انحراف ، و سازش با اهل باطل بکشانند ، تنها برخورد شجاعانه حل مشکل می کند 6 – در مقابل موانع مختلفی که بر سر راه مدیران و فرماندهان پیدا می شود جز با استمداد از روح شهامت کاری ساخته نیست .
7 – یکی از شرائط پیروزی بر مشکل کوچک شمردن مشکلات است که آن نیز در پرتو روح شهامت امکان پذیر است .
8 – قبول مسئولیتهای سنگین با دور نمای مبهم و تاریکی که در آغاز کار دارد جز برای افراد شجاع ممکن نیست .
9 – نترسیدن از قدرتهای اهریمنی که خواه ناخواه انسان در مبارزات اجتماعی با آنها درگیر می شود شرط غلبه بر آنها است و این برای افراد ضعیف و جبان ممکن نیست .
خلاصه اینکه مدیران و فرماندهان در هر گام به این صفت نیاز دارند و افرادی که آگاه و پر تجربه و با سابقه و امین و درستکارند اما فاقد شهامت لازم می باشند هرگز نمی توانند مدیر و فرمانده خوبی باشند .
امر مومنان علی ( ع ) در کلمات قصارش می فرماید " العجز آفه و الصبر شجاعه " عجر و ناتوانی آفـتی است ( برای اداره هر کار ) و استقامت و شکیبائی نوعی شجاعت است".35
و در اوصاف فرمانده نمونه در فرمان مالک اشتر مخصوصاً روی مساله " شجاعت " به عنوان یک خصلت خانوادگی آنها تاکید و تکیه می کند و می فرماید ، " ثم اهل النجده و الشجاعه والسخاء و السماحه " حتی چنانکه قبلا اشاره کردیم این ویژگی باید در " مشاوران " نیز وجود داشته باشد . هرگز نباید مدیران و فرماندهان مشاوران خود را از میان افراد ترسو وجبان انتخاب کنند که از قاطعیت آنها می کاهند و در تصمیم گیریها خلل وارد می کنند .
فرمود : " لا تدخلن مشورتک … جبانا یضعفک عن المور " . " آدمهای ترسو را در مشورت داخل نکن که تو را در انجام کارها ناتوان می سازد " 36
یک از مهمترین اوصاف انبیاء شجاعت آنها بوده است که نمونه ای از آن را در داستان ابراهیم خلیل ( ع ) قهرمان بت شکن در قرآن مجید می خواهیم ، و بیش از آن درباره شخص پیامبر (ص ) است که در سخت ترین حالات خوف انگیز مانند کوهی استوار در برابر همه توطئه ها می ایستاد .
مخصوصاً اگر مدیری یا فرماندهی بخواهد برنامه های انقلابی اجرا کند برنامه هائی که با وضع موجود جامعه هماهنگ نیست ، و همچون شنا کردن برخلاف مسیر آب است بدون داشتن این صفت امکان پذیر نخواهد بود .
12 – عدالت و دادگری
از مهمترین اوصافی که در هر فرمانده و مدیر نهایت لزوم را دارد " پیراستگی از هر گونه تبعیض و ظلم " است .
البته عدالت در مفهوم گسترده اسلامیش از دادگری فراتر است ، و به معنی ترک گناهان کبیره ، و عدم اصرار بر صغائر آمده ، یا به تعبیر دقیقتر آن حالت خدا ترسی باطنی است که به صورت یک ملکه و خصلت در آمده و او را از انجام گناه باز می دارد . و سدی میان انسان و گناه می کشد.
فرق " عدالت " با " عصمت " این است که در مورد معصوم ارتکاب گناه عادتاً "غیرممکن " است ، ولی در مورد شخص عادل ( مشکل ) می باشد ، یعنی حالتی از درون در برابر تمایلات نفسانی سدی ایجاد می کند ، اگر آن تمایلات شدید باشد ممکن است همچون سیلابی شدید این سد را بشکند ، یا از روی آن عبور کند ، ولی به هر حال این سیلاب آزاد نیست و همیشه با سدی رو به رو می باشد و این بهترین مثال است که می توان برای ترسیم ملکه عدالت زد .
هر گاه بعد از شکسته شده این سد ، بلافاصله با توبه خودسازی و ترمیم شود عدالت تجدید می گردد ، و گرنه این ( ملکه) از میان رفته و جای خود را به نافرمانی و فسق می سپارد.
جالب اینکه در دستورات اسلام وجود این ملکه برای کارهائی کم اهمیت که از مساله مدیریت و فرماندهی شرط شمرده شده مانند عدالت در مورد شهود ، یا در مورد امام جماعت ، بنابراین مسلم است که در پستهای کلیدی باید مرحله والائی از تقوی شرط باشد .
به هر حال قرآن مجید با صراحت همه مسلمانان را مخاطب قرار داده ، و دعوت به (اقامه کامل عدل ) می کند :
" یا ایها الذین آمنوا کونو اقوامین بالقسط شهداءلله و لو علی انفسکم او الوالدین والاقربین " :
ای کسانی که ایمان آورده اید پیوسته و به طور کامل قیام به عدالت کنید و برای خدا شهادت دهید هر چند به زیان شما یا پدر و مادر و نزدیکان باشد "37
به این ترتیب هر نوع ملاحظه کاری را در زمینه اجرای اصول عدالت حتی در مورد نزدیکترین نزدیکان ممنوع می شمارد .
مساله عدالت بقدری مهم است که امیر مومنان علی ( ع ) آن را به عنوان هدف اصلی حکومتش معرف می کند ، آنجا که می گوید:
الهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منامنافسه فی سلطان ولاالتماس شیء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیآمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک :
" خدایا تو می دانی آنچه از ما در گرفتن زمام حکومت به دست واقع شد به خاطر رغبت در امر حکومت و سلطنت نبود ، و نه برای به دست آوردن متاع دنیا هدف این بود که تعالیم دینت را زنده کنیم ، و بلاد تو را اصلاح نمائیم ، تا بندگان مظلوم تو احساس امنیت کنند ، و حدود و قوانین تو را بر پا سازیم " 38
پیغمبر گرامی اسلام ( ص ) به تمام ولات و امر او فرماندهان شدیداً هشدار می دهد و می فرماید :
ایما وال ولی الامر من بعدی اقیم علی حد الصراط و نشرت الملائکه صحیفته فان کان عادلا انجاه الله بعدله و ان کان جائراً انتفض به الصراط حتی تتزایل مفاصله ثم یهوی الی النار :
" هر کس بعد از من ولایت و منصبی را بپذیرد ، روز قیامت او را در کنار صراط نگه می دارند ، و فرشتگان نامه اعمال او را می گشایند ، اگر عادل بوده خدا او را به برکت عدالتش نجات می دهد ، و اگر جائر و ظالم بوده صراط آنچنان فشاری بر او وارد می کند که تمام مفاصلش از هم جدا می شود سپس در آتش سرنگون می گردد " !
13 – پایگاه مردمی
مهمترین پشتوانه کار مدیران و فرماندهان در پیشبرد اهداف بزرگ خود حمایتهای مردمی و علاقه قلبی مردم به آنها است ، و این پشتوانه در صورتی محفوظ می ماند که رابطه خود را با مردم از طرق مختلف مخصوصاً از طریق تماس مستقیم حفظ کنند .
به همین دلیل پیغمبر اکرم ( ص ) و امیر مومنان علی ( ع ) در دوران حکومتشان همیشه و در هر حال در دسترس مردم بودند ، و اگر گاهی شرائط ایجاب می کرد که تمام وقت با آنها نباشند ساعتی را برای این ملاقات و رابطه مستقیم قرار می دادند.
در خانه آنها باز و بدون حاجب و دربان بود هر کس می توانست مشکلش را مستقیماً با آنها در میان بگذارد.
البته شرائط کنونی با شرائط آن زمان تفاوتهائی دارد ، ولی این به آن معنی نست که مدیر و فرمانده رابطه خود رابه کلی از مردم قطع کند و اخبار تنها از طریق مشاوران و ماموران اطلاعاتی که هم جائز الخطا هستند و هم امکان اعمال نظر شخصی درباره همه آنها همیشه وجود دارد به آنها برسد .
به هر حال این ارتباط مستقیم هم محبت او را در دلها زیاد می کند ، و هم افکار عمومی را برای کمک به پیشبرد اهداف برای او بسیج می نماید و هم اطلاعات واقعی دست اول را در اختیار او می گذارد .
قران مجید می گوید :
هنگامی که ابراهیم به سرزمین مکه آمد و همسر و فرزندش را در آن منطقه خشک و سوزان ساکن ساخت چند دعا در حق آنها نمود که هر کدام دارای اهمیت ویژه ای است ، او به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد :
ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عندبیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه فاجل افئده من الناس تهی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون :
" پروردگارا ! من بعضی از فرزندانم را در این سرزمین بی آب و علق نزد خانه مقدس تو ساکن نمودم ، تا نماز را بر پا دارند ، پس تو دلهای مردم را متوجه آنها ساز . و از ثمرات به آنها روزی ده ، تا تو را شکر بگذارند " 39
در اینجا نخستین تقاضای ابراهیم این است که قلوب مردم متوجه فرزندانش شود تا بواند از این خانه امن الهی پاسداری کنند ، نماز را در آنجا اقامه کنند ، یعنی هم خود نماز را بجا آورند ، و هم دیگران را به انجام این عبادت بزرگ وا دارند.
اصولا هیچ تکیه گاهی برای زمامداران ، مدیر و فرماندهان مهمتر از تکیه گاه مردمی نیست که اگر باشد کارها به سهولت و سرعت پیش می رود اگر نباشد تلاشها کم اثر و بیهوده است .
طریق به دست آوردن این پایگاه علاوه بر آنچه در بالا گفته شد دلسوزی و صداقت و خیر خواهی برای مردم است .
قرآن مجید می گوید :
ان الذین آمنوا و عملو الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا :
" کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دادند خداوند محبت آنها را در قلوب مردم ای می دهد " 40
کوتاه سخن اینکه پشتوانه مردمی و حمایت توده های جمعیت مخلص ، کیمیای عجیبی در مساله زمامداری و مدیریت و فرماندهی است ، و راه به دست آوردن این کیمیا آن است که انسان برای آنها خدمت و دلسوزی کند ، صداقت به خرج دهد ، و رابطه همیشگی داشته باشد .
14 – پای بند بودن به اصول و ضوابط
این اصل را به عنوان یکی از مهمترین شرائط و ویژگیهای مدیر و فرمانده می توان ذکر کرد ، و هم ضد آن ( مقدم داشتن روابط بر ضوابط ) را به عنوان یکی از مهمترین آفات مدیریت می توان شمرد .
درست است که تقلید به " ضوابط " و بی اعتنایی به حاکمیت " روابط " مشکلات فراوانی دارد و مخصوصاً در جوامعی که همیشه روابط بر آن حاکم بوده است ، و ضوابط همیشه در برابر آن قربانی شده ، ولی اگر مشکلات آن در کوتاه مدت پذیرفته شود اثر آن در دراز مدت بسیار مثبت و چشمگیر است .
اصولاً سازمان و تشکیلاتی که " ضابطه بر آن حاکم نباشد " شایسته نام سازمان و تشکیلات نیست ! و نه کسی که در راس آن است شایسته نام مدیری و فرمانده !
منابع و تواریخ اسلام مملو است از اسناد زنده ای که نشان می دهد پیشوایان اسلام برای حفظ ضوابط تا چه اندازه رابطه ها را زیر پا می گذاشتند.
داستان " عقیل و حدید محماه " را همه شنیده ایم که مطابق آنچه در نهج البلاغه ثبت است " عقیل " نزد برادرش امر مومنان علی ( ع ) رسید و تقاضای امتیاز مختصری بر دیگران در اموال بیت المال داشت ، ( شاید در حدود یک من گندم در هر روز ! ) .
ولی علی ( ع ) برای حفظ اصول نه تنها دست رد بر سینه او زد ، بلکه چنان درسی به او داد که تاریخ هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.
" اتئن من حدیده احماها انسان للعبه و تجرنی الی نارسجرها جبارها لغضبه " ؟!41
آیا در تمام دنیا کسی را سراغ دارید که در رآس حکومت نیرومند و پهناوری با بیت المال بسیار گسترده ای باشد ، و در برابر تقاضای کوچکی از برادرش این چنین برای حفظ ضوابط پافشاری کند ؟!
داستان زنی به نام فاطمه از یک قبیله معروف حجاز در عصر پیامبر ( قبیله بین مخزوم ) که دزدی کرده بود و قبیله نیرومندش سخت پافشاری بر عدم اجرای حد داشتند در تاریخ اسلام معروف است که پیامبر (ص ) بی اعتنا به این رابطه دستور اجرای حد را در مورد او صادر فرمود سپس افزود : " امتهای پیشین به خاصر این نابود شدند که وقتی فرد ضعیفی مرتکب خطائی می شد او را مجازات می کردند و اما اگر یکی از اشراف آ"ها دست به سرقت می زد او را از کیفر معاف می داشتند ، به خدا سوگند که اگر فرزند خودم مرتکب چنین گناهی شده بود او را معاف نمی کردم " . 42
و نیز داستان معروف گردن بند را که یکی از دختران علی ( ع ) از خازن بیت المال به عنوان عاریه گرفته بود ، و مساله نزد علی ( ع ) روشن شد خازن بیت المال را سخت نکوهش کرد و دخترش را با عبادت تندی از تکرار این کار بر حذر داشت .
در کتاب حدود و دیات آمده که " ام سلمه " همسر پیامبر اسلام ( ص ) کنیزی داشت که دست به دزدی زده بود هنگامی که او را دستگیر کرده نزد پیامبر ( ص ) آوردند ، " ام سلمه " درباره او شفاعت کرد ، پیامبر (ص ) فرمود .
یا ام سلمه ! هذا حد من حدود الله لا یضیع :
" این حدی از حدود الهی است هرگز نمی توان از اجرای آن ( به خاطر روابط ) صرف نظر کرد ، سپس دستور داد او را مجازات کردند. 43
ولی همان گونه که اشاره کردیم اجرای این اصل از مشکل ترین کارهای مدیران و فرماندهان است ، و با خشونت و سختگیری و خشکی نیز هرگز عملی نیست ، و گاه عکس العملهای نامطلوب فراوانی دارد.
بلکه قبل از هر چیز یک آموزش مستمر فرهنگی برای این کار لازم است تا همه مردم تدریجاً به آن عادت کنند ، هیچکس اجرای قانون را مخالف مراتب دوستی و رفاقت و روابط خویشاوندی نداند ، و کسی انتظار نداشته باشد که به خاطر روابط نزدیک با مدیران و رهبران ، باید ضوابط الهی به خاطر آنها زیر پا گذارده شود .
ویژگیهای دیگر
البته ویژگیهای مدیر و فرمانده منحصر به آنچه گفته شد نیست هر چند آنچه گفته شد جنبه های اصولی و اساسی دارد ، مسائل زیاد دیگری نیز وجود دارد که هر کدام دارای نقش موثری در مساله مدیریت یا فرماندهی است ، که از جمله صفات و ویژگیهای زیر را می توان نام برد .
1 – " خلوص نیت " – بدون شک این صفت اثر عمیقی در پیشبرد اهداف یک مدیر و فرمانده اسلامی دارد ، تا آنجا که " قرآن مجید شرط پیروزی را دو چیز می شمرد ": "جهاد و کوشش " و " خلوص نیت " می فرماید: " والذین جاهدوا فینالنهدینهم سبلنا " 44
آری رمز پیروزی تلاش است و خلوص .
2 – " توکل " که مجموعه ای است از مساله تکیه بر خداوند و اعتماد به نفس
3 – " صبر واستقامت و شکیبائی و پایمردی " .
4 – " عفو گذشت " .
5 – " همت و بلندنظری " .
6 – " ابتکار " .
7 – " نظم و انظباط " .
8 – " پشتکار " .
9 – " آمادگی برای پذیرش انتقاد " .
10 – " محبت و صمیمیت " .
11 – " آینده نگری " .
12 – " رازداری " .
13 – " تواضع و فروتنی " .
14 – " روح مشاورت و احترام به افکار دیگران " .
فصل سوم : ویژگیهای پنجگانه فرمانده بزرگ اسلام
پیغمبر اکرم ( ص ) در قرآن مجید
از مسائلی که دوست و دشمن درباره پیغمبر اکرم ( ص ) پذیرفته اند مدیریت شایسته و فرماندهی فوق العاده آن حضرت (ص) می باشد.
هر کس در هر چیز تردید کند در این دو معنی تردید نخواهد کرد که او هم مدیر لایقی بود و هم فرمانده فوق العاده ای .
دلیل آن هم " پیروزی سریع پیامبر ( ص ) برانبوه دشمنان درکوتاه ترین مدت و با کمترین ضایعات است در مهمترین جنگهای اسلام پیامبر شخصاً فرماندهی سپاه را بر عهده داشت ، و این جنگها به نام " غزوه " از دیگر جنگهای اسلامی مشخص می شود و از حساسیت و اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است .
نه تنها مورخان اسلامی که مورخان غیر مسلمان که تاریخ اسلام را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند مدیریت و فرماندهی پیامبر را بسیار ستوده و روش او را در جنگ از بهترین روشها معرفی کرده اند .
به همین دلیل هیچ مدیر و فرمانده مسلمانی نمی تواند خود را از مطالعه حالات پیغمبر اکرم ( ص ) مخصوصاً بخشهای مربوط به غزوات بی نیاز ببیند .
همچنین بررسی برنامه های موثر امیرمومنان علی ( ع ) چه در مبارزاتی که همراه پیامبر بعنوان یک افسر نیرومند با دشمنان داشت و چه جنگهائی که شخصا فرماندهی لشکر را در عصر پیامبر ( ع ) بر عهده داشت ، و چه در پیکارهای او در سه جنگ معروف با "ناکثین " و قاسطین " و " مارقین " ( پیمان شکنان جنگ جمل ، جباران شام ، و خوارج نهروان ) بعد از پیامبر رهبری نمود .
همه آن غزوات و این جنگها مملو از نکات مهم مربوط به مدیریت و فرماندهی مکتبی و اسلامی است که می تواند در همه زمینه ها الهام بخش باشد .
قرآن مجید در مورد شخص پیامبر ( ص ) پنج صفت را به عنوان دلائل شایستگی او برای این پست و مقام بیان کرده است :
لقد جائکم رسول من انفسک انفسکم
عزیر علیه ماعنتم
حریص علیکم
بالمومنین روف رحیم
از سوی خدا پیامبری به سراغ شما آمد که از خود شما است ( جوشیده از میان توده های شما )
کسی که ناراحتیهای شما بر او ناگوار و سنگین است
و برای هدایت و نجات شما سخت کوشا است
و نسبت به مومنان " مهربان " و " رحیم " است .
به این ترتیب : جوشیده بودن از میان توده های جمعیت ومردم مستضعف ، دل سوزی فوق العاده علاقه شدید به سامان بخشیدن به کار مردمی که تحت رهبری او هستند ، و بالاخره مهر و محبت فوق العاده ، از ویژگیهای مهم این پیامبر ( ص ) و از خصوصیات رهبری و مدیریت او ، و هم از عواملی پیروزی سریع و عمیق او بود .
طبق این بیان هیچ مدیر و فرمانده اسلامی نمی تواند از این صفات پنج گانه خالی باشد .
1 – او باید از میان همان مردم برخیزد که رهبری آنها را بر عهده دارد تا دردها و نیازها و مشکلات آنها را به خوبی درک کند .
اینکه می بینیم بسیاری از مدیریتها به ناکامی می کشد یک دلیلش همین است که بافت وجود مدیر و فرمانده ، با بافت وجود کسانی که تحت مدیریت و فرماندهی او هستند به کلی متفاوت است ، لذا درست یکدیگر را درک نمی کنند ، و آن پیوند و همبستگی که میان ( پیشوا ) و ( پیرو ) ، و ( فرمانده ) و ( تحت فرماندی ) لازم است در میان آنها حاصل نمی شود .
2 – دلسوز بودن یکی دیگر از شرائط لازم مدیریت است آنها که تنها با مقررات اداری و ضوابط وقوانین کار می کنند و تمام همشان این است که فقط وظائف اداری را انجام دهند و حاضر نیستند قدمی از آن فراتر بگذارند قطعاً مدیران و فرماندهانی ناموفقند ، در این آیه از ویژگیهای پیغمبر اکرم ( ص ) این را می شمرد که ناراحتیهای شما بر او سخت گران است ، و از رنجهای شما رنج می برد .
3 – عشق و علاقه به کار خود که در آیه فوق از آن تعبیر به " حریص علیکم " شده است ، و اشاره به عشق شدید و علاقه فوق العاده پیامبر (ص ) نسبت به هدایت مردم است ، و نیز از شرائط اساسی مدیریت و فرماندهی محسوب می شود .
مدیری که" عاشق " کار خود نیست ، هرگز کار چشمگیری انجام نحواهد داد ، و "فرماندهی " که به برنامه خود عشق نمی ورزد هرگز پیروزی بزرگی به دست نخواهد آورد ، و از اینجا روشن می شود که مساله مدیریت بیش از آنچه جنبه های ظاهری دارد نیازمند به ریشه های معنوی است که شخص " مدیر " و " فرمانده " را برای کار خود بسازد و آماده کند .
4 و 5 – مدیر باید نسبت به نفرات تحت اداره خود هم " روف " باشد ، و هم " رحیم ".
در اینکه میان " روف " و " رحیم " چه تفاوتی است ؟ بعضی از علمای لغت گفته اند "رافت " مرتبه بالاتری از " رحمت " است 45 به این ترتیب در رهبران و مدیران و فرماندهان مرتبه والای محبت و رحمت لازم است نه فقط یک مرحله ساده و عادی .
و بعضی از مفسران معتقدند که " رحمت " در مقابل " خطا کاران " است و " رافت " در مورد افرادی که نیاز به کمک دارند ، و به تعبیر دیگر یکی جنبه مثبت دارد ، دیگری جنبه منفی ، و طبق این تفسیر مدیر باید نسبت به تمام افراد حتی خطا کاران مهربان باشد ، و هم نیازهای آنها را در نظر بگیرد.
نتیجه گیری :
با عنایت به مطالب ارائه شده می توان چنین نتیجه گرفت که در یک نظام الهی خصوصاً نظام شیعی مورد نظر آقا امیرالمومنین ( ع ) مهمترین عامل و موثر ترین عامل ، کارگزاران آن نظام می باشند .
زیرا احکام الهی فاقد عیب و نقص و از آنجا که بر اساس فطرت انسانها و از منبع فیض الهی است اجرای آن سعادت و کمال بشری را به همراه دارد اما چگونگی اجرای آن توسط کارگزاران حائز اهمیت است .
و نکته دوم اینکه توانایی اجرای هر عملی، برخورداری از خصوصیات خاصی را طلب می کند که انطباق خصوصیات بر مسئولیت و فرد انتخاب شده از نکات کلیدی و حساس موضوع می باشد و نکته سوم در نظر گرفتن ملاکها یاد شده برای انتخاب وعدم دخالت سایر مسائل از جمله روابط خانوادگی ، قومی ، دوستیها ، وابستگی ها ، تطمیع و تهدیدها و …. می باشد زیرا چنانچه این مسائل در انتخاب دخیل بشود قطعاً اصول اعلام شود در نظر گرفته نخواهد شد و انتخاب اصلاح صورت نخواهد گرفت. جنبه دیگر موضوع : مردمی هستند که در اجرای فرامین این حاکم جامع الشرایط باید نهایت تلاش را بکار ببرند زیرا اگر همه شرایط بالا نیز در شخص جمع شود همانگونه آقا امیرالمومنین حائز جمیع شرایط بود ولی مردم از فهم صحیح برخوردار نبوده و یا گرفتار هوای نفسانی باشند قطعاً نتیجه مطلوب عاید نخواهد شد لذا در دورانهای مختلف نقص در یکی از 2 عامل کارگزاران یا مردم، جامعه اسلامی را از پیشرفت و ترقی باز داشته است در زمان فعلی که بنا به فرمایش حضرت امام رحمته الله علیه: از مردم عصر رسول ا… ( ص ) بهتر هستند و مردم نیز به حق ثابت کرده اند که به خوبی در اجرای احکام اسلامی و پیروی از فرامین مسئولینی که از شرایط مناسب برخورد باشند کوتاهی نکرده و در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی نیز با خون خود این خوبی را ثابت کردند لذا رشد و تعالی جامعه اسلامی امروزه بسته به ضلع سوم یعنی مسئولین است که لازمه ی آن انتخاب اصلح کارگزاران با در نظر گرفتن ملاکهای گزینش که این ملاکها نیز در قرآن و توسط معصومین علیه السلام مخصولاً حضرت علی ( ع ) به خوبی بیان شده و نقش مهمی در موفقیت نظام خواهد داشت و عدم توجه به این موضوع نتیجه آن رخت بربستن عدالت و برقراری ظلم و تبعیض در جامعه و در نتیجه دوری مردم از نظام و از دست رفتن حمایت مردمی و سرانجام عدم موفقیت نظام اسلامی که متاسفانه بخلاف گذشته دشمنان در این مرحله عدم موفقیت نظام را ناکارآمدی نظام اسلامی برای اداره جامعه تبلیغ می کنند که ضرر این موضوع دو چندان خواهند بود والسلام:
فهرست منابع :
1 – مکارم شیرازی ، مدیریت و فرماندهی در اسلام ، اشارات هدف
2 – فیض الاسلام نهج البلاغه
1 به جهت رفع بعضی توهمات در این مورد که منظور اما م( ع ) از " طبقه " چه بوده است ، تذکر نکته زیر ضروری به نظر می رسد :
اساساً تعبیر " طبقه " در عهدنامه امام ، نه به عنوان صفت ذاتی یک گروه ، بلکه به معنای مسئولیت و یا وظیفه گروههای مختلف جامعه به کار رفته است ، آن هم بر اساس موازین اسامی ، لذا امام ( ع ) ، از " ارتش " و " قضات " نیز تعبیر به طبقه کرده است ، حال آنکه در فرهنگ مارکسیم ، اینها به هیچ وجه طبقه نیستند ، بلکه بازوی طبقه فئودال یا سرمایدار محسوب می شوند .
به علاوه ، طبقاتی که امام ( ع ) از آنها نام می برد ، نه تنها هیچ گونه " تضاد " ی با هم ندارند ، بلکه در همبستگی کامل با یکدیگر بوده و به تعبیر دیگر مکمل هم می باشند .
به طور خلاصه ، آنچه که حضرت امیر( ع ) درباره طبقات جامعه و تعریف آنها و شرح وظایف دولت در قبال آنها بیان داشته است ، این نتیجه به دست می آید که منظور امام ( ع ) چیزی جز بیان یک واقعیت طبیعی اجتماعی نیست . یعنی نمی توان گفت که همه افراد جامعه باید قاضی باشند ، یا همه ارتشی شوند ، و یا بازرگان و صنعتگرو فس علی هذا ، بنا به نیاز جامعه هر کس به حسب استعداد خود و با اختیار کامل ، وظیفه و شغلی را عهده دار شده ، حوائج سایران را برآورده می کند.
2 منظور از " عمال " ، که ترجمه به کارمندان و یا کارگزاران شده ، از تعریف و شرح وظایفی که امام ( ع ) برای این گروه آورده است فهمیده می شود . منظور حضرت ، کلیه کسانی هستند که ماموران دولتی محسوب می شوند ، مخصوصاً مامورانی که وظایف خطیری ( همچون استانداری ، فرمانداری و دیگر پست های حساس ) از طرف دولت اسلامی به آنان محول می گردد .
3 در متن عربی ، مسئولیتی که در این فصل گفته شده ، عنوان " کتاب " یعنی " کاتبان " آمده که در قدیم به نام " دبیران و نویسندگان " مشهود بوده است . این ابی الحدید می گوید منظور از کاتبان در اینجا همان وزیران هستند که در دولتها مشغول انجام وظیفه می باشند .
یک احتمال آن است که منظور از " دبیران " و " کاتبان " در این فصل ، با توجه به موضوعات ذکر شده و شرح وظایف و مسوولیت هایی که به آنان محول شده است ، افرادی در پست مخصوصی نباشند ، و یا ممکن است باشند اما بنا به عللی ، دولت آنان را به کارهائی می گمارد که مثلاً قراردهای اقتصادی و یا سیاسی منعقد کنند و یا با گروهها و شخصیتهای مختلف داخلی و خارجی مذاکره نمایند . چون این افراد از طرف شخص زمامدار و یا بالاترین مقام مملکتی به ماموریت فرستاده می شوند ، بعنوان نماینده تام الاختیار محسوب می گردند و این اشخاص باید دارای آن صفات و خصوصیاتی بشند که امام متذکر می شود تا بتوانند از عهده این کار سنگین و خطیر به خوبی برآیند .
احتمال دیگر اینکه ، افرادی که در کنار پست های حساس کشوری هستند و مامور تنظیم و یا نوشتن مطالب و تدوین قراردادها و پیمانها و امثال این کارها ، اعم از سری و یرسری ، می باشند ولی بعنوان وزیر و یا مقام دیگر خوانده نمی شوند ، اینها را امیرالمومنین به نام کاتب و یا دبیر خطاب می نمایند.
از شرح وظایف این گروه هم ، همین دو احتمال فهمیده می شود.
4 سوره یوسف 55
5 قصص – 26 .
6 بقره 285 .
7 " نهج البلاغه " کلمات قصار شماره 9
8 کهف 6
9 طه 2
10 بقره 247 .
11 بقره 247 .
12 کافی جلد 1 صفحه 34 .
13 سنن بیهقی جلد 10 ص 11 .
14 سوره قصص آیه 26 .
15 صحیح مسلم ج 2 ص 124 .
16 نهج البلاغه نامه شماره 5 .
17 نهج البلاغه خطبه 172 .
18 نهج البلاغه نامه شماره 26 .
19 صحیح مسلم ج 2 ص 127 .
20 " تفسیر برهان " جلد 1 ص 380 حدیث 10 .
21 احزاب – 72
22 " سفینه البحار " جلد 1 ماده "امن " صفحه 41 .
23 " سفینه البحار " جلد 1 ماده "امن " صفحه 41 .
24 همان مدرک
25 نهج البلاغه نامه 53 .
26 همان مدرک .
27 سوره نوح آیه 27 .
28 زیارت وارث .
29 " مقتل الحسین " عبدالرزاق مقرم .
30 نهج البلاغه فرمان 53 .
31 کلمات قصار نهج البلاغه .
32سفینه الحار ماده حلم .
33 " شریعه " به معنی آبراه است ، زیرا در کنار نهرهای بزرگ که سطح آب از زمینهای مجاور بسیار پائین است بدون آبراه نمی توان به آب دست یافت .
34 فصلت 34 .
35 کلمات قصار جمله 4 .
36 نهج البلاغه – فمران 53 .
37 نساء – 235 .
38 نهج البلاغه خطبه 131 .
39 ابراهیم – 37 .
40 مریم – 96 .
41 نهج البلاغه – نامه عثمان بن حنیف .
42 شرح این ماجرا در کتاب عدالت و قضاء در اسلام صفحه 247 آمده آنچه در بالا آمد خلاصه ای از آن بود.
43 وسائل الشیعه جلد 18 الحدود و التعزیرات صفحه 332 .
44 عنکبوت – 69 .
45 لسان العرب ماده رافت .
—————
————————————————————
—————
————————————————————
122