تارا فایل

بررسی روش تفسیری احسن الحدیث


مقدمه
سنت الهی در همه زمان ها ، بر آن بوده که هر پیامبری را به زبان قومش مبعوث کند . لذا زبان قرآن ، همان زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی زبان عربی است که مردم هم ، به همان زبان با یکدیگر سخن می گفته اند . خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مفسر قرآن معرفی کرد . اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله که زبانشان عربی بود ، قرآن را می فهمیدند ، چرا که قرآن به زبان آنها نازل شده بود . اما با وجود این هم زبانی ، اختلاف نظرهای بسیاری داشتند که پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مرور ظهور پیدا کرد . گاهی نیز اصحاب به برخی معانی دست نمی یافتند و به خود پیامبر صلی الله علیه و آله که اولین مفسر بود ، رجوع می کردند و پس از او نیز به اصحاب برجسته ای چون حضرت علی علیه السلام ، ابن عباس ، ابن مسعود و . . . مراجعه می کردند به همین دلیل ، از همان زمان به پیدایش ‹‹ علم تفسیر ›› منجر شد . از این رو علم تفسیر قرآن یکی از مهم ترین علومی است که دچار تحولات گوناگون شده است . تا جایی که پس از خود تفسیر ، مفسرین به بررسی مبانی و روش های تفسیری ، مفسرین پرداخته اند ، زیرا در میان مباحث علوم قرآنی ، بحث از روش های تفسیری جایگاه خاصی به خود اختصاص داده است و پیدایش شیوه های مختلف تفسیری و به کار گیری مبانی گوناگون در تفسیر قرآن کریم ، زمینه طرح این بحث ضروری را در علوم قرآنی به وجود آورده است . با توجه به اهمیت موضوع روش های مفسران و جایگاه ویژه ای که در میان مباحث علوم قرآنی به خود اختصاص داده است ، در این رساله به تبیین روش تفسیری ‹‹ تفسیر احسن الحدیث › از مولف معاصر ‹‹ سید علی اکبر قریشی ›› پرداخته ایم . با مراجعه ای که به پایگاه های اطلاع رسانی و منابع مختلف شد ، در مورد این تفسیر کار جدی صورت نگرفته است . تنها در برخی از کتاب ها و مجله حوزه به معرفی این تفسیر پرداخته شده است و به عنوان نمونه به مواردی از آن اشاره می شود :
المفسرون و حیاتهم و منهجهم محمد علی ایازی ، نگاهی به قرآن قریشی ، سیر تطور تفاسیر شیعه محمد علی ایازی ، دانشنامه قرآن بهاء الدین خرمشاهی ، آشنایی با قرآن پژوهان ایران حسن پیری . روش تحقیق در این پژوهش به شیوه کتابخانه ای است و در قم بیشترین بهره را از کتابخانه تخصصی مرکز فرهنگ و معارف قرآن بردم اما با کمال تاسف و با این همه اهمیت ، تلاش های در خور توجهی در جهت معرفی و بازشناسی این روشها به چشم نمی خورد . این تفسیر گران سنگ را به هدف تبیین مبانی ، روش و گرایش های تفسیری مفسر ، و نیز بررسی مباحث علوم قرآنی آن برگزیدیم . امید است خداوند منان ، این بنده حقیر را مورد هدایت و رحمت قرار دهد .

و الله المستعان

فصل اول :

‹‹ کلیات ››
بخش اول
1- 1- 1- زندگی نامه
سید علی اکبر ، اینجانب سید علی اکبر قریشی فرزند مرحوم سید محمد قریشی در 14 شعبان 1347 ق . در شهر بناب از شهرهای آذربایجان شرقی متولد شدم . دروس ابتدایی را در مدارس ملی آن روز خواندم و دروس حوزوی را در نزد مرحوم پدرم و مدرسه علمیه آن شهر شروع نمودم . حدود سال 1324 ش . برای تکمیل تحصیل به حوزه قم مشرف شدم و از اساتید بزرگواری امثال آیت الله بروجردی ، آیت الله سلطانی ،آیت الله مجاهدی ، آیت الله سید حسین قاضی و دیگران استفاده کردم. 1
حدود سال 1332 از قم به ارومیه منتقل شده و در آنجا اقامت کردم . یکی از پیشامدهای بسیار مفید آن بود که در ارومیه با چند نفر از روحانیون که آنها نیز از حوزه قم برگشته بودند بحث تفسیر قرآن و روایات را شروع کردیم که تقریبا بیشتر از ده سال ادامه داشت2. از سال 1342 که امام سلام الله علیه قیام خود را شروع فرمود ، ما هم به پیروی از آن رهبر بزرگ مبارزه با طاغوت را شروع کردیم . در آن مدت به دفعات از منبر محروم شدم . حتی یک دفعه یک سال تمام طول کشید . در سال 1357 به مدت یک سال به بافت کرمان تبعید شدم . ولی بعد از چند ماه تبعید شکسته شد ، به ارومیه برگشتیم . تا 21 بهمن 57 رسید که انقلاب پیروز شد و در سال 1358 برای نوشتن قانون اساسی به عنوان خبرگان قانون اساسی انتخاب شده و به تهران رفتم ، سه ماه تنظیم قانون اساسی طول کشید . در سال 1361 برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب شدم و در سال 1369 بار دوم به عضویت مجلس خبرگان در آمدم و اکنون به صورت یک روحانی آزاد مشغول تبلیغ و هدایت و ارشاد مسلمانان و مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ارومیه می باشم و در سال 1374 در سومین نمایشگاه قرآن کریم به عنوان خادم قرآن معرفی شدم . و در زمینه وعظ و خطا به دارای بیانات گرم و سخنان ناقد و در عرصه تالیف قلم شیوا و توانایی دارم و حدود 30 اثر در زمینه علوم اسلامی ، تاریخ اسلام و قرآن پژوهی به رشته تحریر در آورده ام 1 .
1- 1- 2- اساتید
از محضر اساتید فراوانی بهره برده ام به گفته خود وی ، ایشان بحث بدیع ، از کتاب مطول و شرح لمعه در خدمت حجت الله محمد تقی زرگر و وسائل ، را نزد مرحوم آیت الله شهید صدوقی بحث بیع و خیارات ، را از مکاسب ، نزد سید محمد باقر سلطانی طباطبایی و مقداری هم از محضر مرحوم آقا سید حسین قاضی فرا گرفت که ایشان عضو هیئت منتحنه بود که از طرف مرحوم آیت الله بروجردی انتخاب شده بود و در مدرسه فیضیه ، از طلاب امتحان می گرفتند قرار گرفت و مدتی نیز درس خارج مرحوم آیت الله بروجردی ، رفتم که اواخر عمر ایشان شرکت کرد .
1- 1- 3- آثار قرآن پژوهی قریشی
آثار قرآن پژوهی قریشی عبارتند از : تفسیر احسن الحدیث ، قاموس قرآن و نگاهی به قرآن که اکنون به توضیح هر یک از این آثار می پردازیم :
1 . تفسیر احسن الحدیث
کتابی است ساده و روان با جهت گیری هدایتی و تربیتی که مخاطب آن توده مردم می باشد و نگارش آن در سطح قرار گرفته تا قرآن در سطح عموم مردم مورد فهم قرار گیرد و مردم با آگاهی از تعالیم انسان ساز قرآن به سوی عمل گام پیش نهند این تفسیر کل قرآن را به ترتیب از سوره حمد تا ناس را در بر دارد . 2
2 . قاموس قرآن
این کتاب به شرح واژه ها و لغات قرآن کریم پرداخته و در نوع خود از بهترین آثار در لغت پژوهی الفاظ قرآن است . مولف آن را در سال 1349 ش شروع و در سال 1354 به اتمام رسانده است .
قاموس قرآن در واقع دایره المعارفی است برای قرآن مجید که تمام کلمات قرآن را به ترتیب الفباء توضیح داده و به اقوال لغت شناسان و روایات معصومین (ع) توجه نموده و بیش از ده بار به چاپ رسیده است . قرآن کریم با حذف مکررات و مشتقات حدود 1860 کلمه است ، در این کتاب هم کلمات فوق یکی یکی بررسی شده ، آیات آنها و مقداری از روایات و اقوال دانشمندان در تفسیر آیات بیان شده است . مثلا شما اگر کلمه وحی را در نظر بگیرید خواهید دید که درباره ‹‹ وحی ›› چند صفحه سخن گفته : وحی انبیاء ، وحی برای بشر ، وحی موجودات زنده و وحی موجودات مادی … ذکر شده است . و تالیف این کتاب حدود 5 سال طول کشیده است . 1
3- نگاهی به قرآن
مولف در این کتاب به بررسی پاره ای از مباحث علوم قرآنی پرداخته و در آن اطلاعات سودمندی درباره قرآن شناسی ارائه داده است و در این کتاب از قبیل واژه قرآن به چه معناست ؟ قرآن چند آیه دارد ؟ سوره های مکی و مدنی قرآن کدامند ؟ در این کتاب 7 موضوع از موضوعات قرآنی نظیر وحی در قرآن ، تثلیث در قرآن ، محکمات و متشابهات سحر و معجزه ، خلقت در شش روز ، حروف مقطعه و نظایر آن توضیح داده شده است . برخی مباحث آن جنبه کلامی دارد مثل بحث پیرامون بلاء ، مراد از امامت چیست ؟ شبهه اکل و ماکول و برخی جنبه علمی دارد مثل زنبور عسل ، هدهد ، و مورچگان و برخی جواب شبهات آیات مشکل است مثل بحث پیرامون آیه لیس بظلام للعبید لاخوف علیهم و لا هم یحزنون و برخی دیگر درباره اعلام و کلمات و حقایق و معارف دیگر قرآنی است 2 .
1- 1- 4- معرفی دیگر آثار قریشی
1 . الاخلاق و الآداب
این کتاب عربی است . حدود هزار روایت و آیه در ضمن صد و ده فصل جمع شده است روایاتی که جنبه حکایتی و اخلاقی دارند انتخاب شده است .

2 . المعجم المفهرس لا لفاظ الصحیفه الکاملیه
استاد درباره این کتاب گوید : روزی یکی از دوستانم ، جناب آقای محمد امین رضوی گفت : صحیفه سجادیه ، کتابی است که چندان به آن توجه نمی شود . شایسته است معجمی برای صحیفه بنویسیم ، که دسترسی به مطالب آن آسانتر باشد . ایشان مرا به نوشتن معجم، تشویق کردند.
این کتاب 5 سال طول کشید . و این کار در سه مرحله داشت : یکبار از اول تا به آخر نوشته شد و بعد تنظیم شد در نوبت سوم ، در دفتر مخصوصی و به ترتیب خاص ، پاکنویس شد.
3 . خاندان وحی در زندگانی چهارده معصوم علیه السلام
در این کتاب از هر یک از معصومین علیه السلام چهار فصل و نادر آمده است که مجموعا 196 نادره ها ، را تشکیل می دهد . در این نادره ها بیشتر ، آن حکایتی آمده است که صحیح و در منابع اولیه وجود دارد .
4 . سیری در اسلام
5 . معاد و علم از نظر قرآن
6 . سیری در عالم برزخ
7 . اعلام نهج البلاغه
8 . مفردات نهج البلاغه شرح لغات نهج البلاغه
9 . شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام
10 . مرد مافوق انسان امام حسین علیه السلام
11 . انفاق در مهدی موعود ( عج )

بخش دوم
1- 2- 1- منابع تفسیری ‹‹ احسن الحدیث ››
معرفی منابع هر تفسیر نه تنها در شناخت روش هر مفسر دارای اهمیت است ، بلکه این منابع ، بیانگر بینش مفسر و محتوای علمی تفسیر می باشد . بیان این مساله میزان تاثیر پذیری مفسر از مفسران قبلی را روشن و میزان وابستگی و تقلید یا استقلال مفسر از دیگر مفسران را آشکار می سازد وی علاوه بر تفاسیر در این تفسیر از کتاب حدیثی ، لغت و کتاب های دیگر نیز استفاده کرده است . منابع در این تفسیر بر دو نوع است : یکی کتب تفسیری و دیگری کتب غیر تفسیری از آنجایی که کتب تفسیری از اهمیت خاصی برخوردار است لذا در آغاز مهمترین منابع تفسیری را ذکر می نماییم و در مورد کتابهای غیر تفسیری تنها به ذکر آنها اکتفا می نماییم .
1- 2- 1-1- منابع تفسیری ‹‹ تفسیر احسن الحدیث ›› از این قرار است :
1 . مجمع البیان
این کتاب بعد از تفسیر تبیان شیخ طوسی از بزرگترین و گرانبهاترین کتب تفسیر اثنی عشری به شمار می رود . نویسنده این کتاب ابو علی فضل بن حسن ملقب به طبرسی مشهدی رضوی می باشد . قریشی در موارد متعددی به این تفسیر استناد نموده است :
الف . قریشی در بیان معنای تعداد زیادی از لغات قرآنی از گفتار طبرسی در مجمع البیان استفاده کرده است در مورد کلمه ( رد ء ا ) در آیه :
‹‹ واخی هارون هو ا فصح مِنی لساناً فارسِلهُ مَعِی رٍدءاً یصدقنی انی اخافُ ان یکًذبون ›› قصص : 34 .
گفتار طبرسی را نقل کرده که می گوید : وقتی که گفته می شود فلانی ( ردء ) فلانی است معنایش این است که یاور پشتیبان اوست 1 .
ب . از موارد استناد قریشی به مجمع البیان می توان بعضی موارد اعراب و حرکات را نام برد که در روشن شدن معانی آیات ، نقش بسزایی دارد . در تفسیر آیه : ‹‹ ذلکم و انَ اللهَ موهِنُ کید الکافرین ›› گفتار طبرسی را نقل می کند که می فرماید : ( ذلکم ) و ( انَ الله ) هر دو محلای مرفوغند و تقدیر آیه چنین است : ( الامر ذلکم ) امر این است و الامر انَ الله موهن و آن امر این است که خدا سست کننده نیرنگ کافران است و در آیه ‹‹ ذلکم فذقوه و انَ للکافرین عذاب النار ›› نیز همین تقدیر است و اینکه بعضی گفته اند کلمه ذلکم ( مبتدا ) و کلمه ( فذقوه ) خبر است صحیح نیست برای اینکه ما بعد فاء هیچ وقت خبر برای مبتدا واقع نمی شود .
ج . قریشی تعداد زیادی از روایات را که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیه السلام را از مجمع البیان نقل نموده که در توضیح معانی آیات مفید است از آن جمله در ذیل آیه اهٌم خیرُ ام فومُ تُبَع دخان : 37 . سهل بن ساعد از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمودند قوم تبع را ناسزا نگوئید چون اسلام اختیار کردند . و در معنای حفده در آیه ‹‹ و جَعَلَ لکم من ازواجکم بنین و حفده ›› نحل : 72 . روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمودند حفده فرزندان فرزندان می باشند . 1
2 . تفسیر المیزان
المیزان فی تفسیر القرآن تالیف سید محمد حسین طباطبایی متوفی 1402 ه 1981 م .
این تفسیر شریف که تاکنون بارها به چاپ رسیده است در موارد بسیار آرای دیگر مفسران را در موضوعات مختلف مورد ارزیابی قرار داده و تعدادی را تایید و برخی را رد نموده است و از نظر بعضی علت نامگذاری این تفسیر به ‹‹ المیزان ›› نیز همین امر بوده است 2 . این تفسیر ارزشمند حاوی امتیازات زیادی است از جمله اینکه شامل دو روش تربیتی و موضوعی قرآن می باشد و به وحدت موضوعی سور قرآن براساس هدف آن توجه داشته و برای توضیح و تشریح آیات ، آنها را به مقاطع معینی براساس سیاق واحد تقسیم نموده و معتقد است که یک وحدت کلی بر قرآن حاکم می باشد که در تمام آیات و سورش ساری و جاری است 3 .
این تفسیر یکی از مهمترین تفاسیر شیعه به شمار می آید و از مزایای آن بحث های کامل و وسیع در تفسیر برخی آیات است که مفسر بر بسیاری از کتب تفسیری و حدیثی و تاریخی و لغوی و دیگر منابع تکیه کرده و بر این نظر است که تنها راه درک مفاهیم قرآنی این است که قرآن را با خود قرآن تفسیر نماییم سپس به پیامبر و عترت و اهل بیت علیه السلام رجوع کنیم . 1
شایان ذکر است که علامه در بیان لغت و اعراب و صور بلاغی آیات به اندازه ای که به کشف مقصود منتهی گردد اکتفا نموده و برای تایید صحت و مطالب عنوان شده مباحث عقلی و علمی و فلسفی و اجتماعی و تاریخی را در قسمت ‹‹ بیانات ›› به صورت مفصل آورده است که در واقع توضیح بیشتر و تایید معنایی است که علامه آن را برگزیده است2 این تفسیر یکی از مهمترین منابع احسن الحدیث به شمار می آید به گونه ای متفاوت مورد استفاده مفسر بوده است .
‹‹ و یسئلونک عن الروح قل الُروحُ من امر ربی . . . ›› آیه 85 : اسراء .
علامه در مورد مفهوم این آیه توضیحاتی دارد که خلاصه چنین است . واژه روح در لغت به معنای مبدا حیات و ضمیر مذکر و مونث هر دو به آن باز می گردد و شاید به دلیل جواز استعمال برای هر دو جنس، آن باشد که به طور مجازی می توان آن را برای موردی اطلاق کرد که به وسیله آنها آثار نیک و مطلوب ظاهر می شود ، در این آیه مورد نظر گروهی روح را به وحی تفسیر کرده اند ‹‹ اوحینا الیک روحا من امرنا ›› آیه 52: شوری .
و علت نامگذاری وحی و قرآن به روح این بوده که نفوس مرده را حیات می بخشد . ایشان به استناد به آیاتی که جبرئیل را آورنده قرآن معرفی نموده یا وحی را روح الامین و حامل قرآن نامیده و روح القدس را که غیر از ملائکه است به جای جبرئیل که خود از ملائکه است دانسته نتیجه گرفته اند که جبرئیل روح القدس را بر قلب پیامبر نازل می کند و این روح حامل قرآن است . به نظر علامه منظور از روح در آیه ‹‹ و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی . . . ›› . روح مطلق یا مقید نیست مصداق خاصی را مدنظر ندارد ، بلکه سئوال از حقیقت روح است که این حقیقت در همه مصادیق وجود دارد . ایشان می فرماید که کلمه من از حقیقت جنس را معنا می کند و می فهماند که روح از جنس و سنخ امر است و امر خدا همان کلمه ‹‹ کن ›› است و آن کلمه ای ایجادی است و آن فعل خاص خداست که اسباب گویند و تدریج در آن دخیل نیست و آن وجودی است بالاتر از زمان و ظرف مکان و نشئت ماده و روح به حسب وجود از سنخ امر از ملکوت است . 1 قریشی در رابطه با روح می فرماید : مراد از روح روحی است که در بدن است و در بسیاری از آیات آمده که روح جبرئیل و فرشته وحی است قل نزله روح القدس من ربک بالحق 102 نحل .
قریشی در رابطه با آیه 12 تا 14 مومنون ثم انشاناه خلقا آخر می فرماید که به استناد آیات قرآنی ادله مادی بودن روح را بیان می کند . بدین ترتیب که خداوند در سوره مومنون بعد از بیان مراتب پنج گانه خلقت انسان کلمه انشاناه بر این معنی دلالت دارد که بعد از کامل شدن بدن آن را به صورت خلقی دیگر ایجاد کردیم پس روح برخاسته از بدن است اگرچه ماده نیست ولی مادی است . این کلمه فقط درباره انسان آمده است که با دمیدن روح مخلوق دیگری غیر از مخلوق اول می شود سپس نظر علامه را چنین بیان می کند براساس ‹‹ الامرُ الخلقُ و الامر ›› آیه 8 اعراف : 54 . امر را در مقابل خلق و قرار دادن کلمه کن را به امر در ایجاد مجردات بدون تجرد و خلق را به ایجاد مالیات با تدرج2

3 . تفسیر المنار ( تفسیر القرآن العظیم )
این تفسیر تالیف محمد رشد رضا ، متونی 1354 ه . ق . 1935 م .
این تفسیر مجموعه دروسی است که رشید رضا از استادش شیخ محمد عبده اخذ کرده در ابتدای قرآن تا آیه 53 سوره یوسف را شامل می شود . محمد عبده در این تفسیر ، روش تربیتی را ترسیم نموده مسلمانان را به کار گیری عقل و تفکر دعوت می کند ، به مسائلی چون علاج عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی توجه نموده و نظر مخالف نظر جمهور اهل سنت را در بر دارد و به گفته ذهبی راه معتزلی ها را در پیش گرفته اما به طور کلی به اقوال مفسران دیگر تقیدی ندارد و مبهمات قرآن را با آنچه در تورات و انجیل ذکر شده توضیح داده است .1
نظر عبده در رابطه با فرشتگان و شیاطین این است نیروهای فعال و موجود در عالم طبیعت و در جهت صلاح یا فساد حیات هستند آنها مانند انسان موجوداتی مستقل با اعضا و جوارح باشند را قبول ندارد و نظر او برخلاف نظری است که اهل ظاهر از ظواهر آیات و احادیث می فهمند به اعتقاد رشید رضا جن دیده نمی شود هر کس که ادعای رویت جن را بکند ناشی از خطای حس و ادراک مدعی می داند و به نظر او حدیث صحیحی هم در این خصوص نیامده و هر کس که ادعا کند جن را دیده است ، ادعایش وهم و خیالی بیش نیست و حقیقت خارجی ندارد . ، رشید رضا بعد از اظهار این نظر حدیثی از ابو هریره می آورد در مورد اینکه کسی خرمای صدقه را دزدید و پیامبر خبر داد که سارق جزو شیاطین است و احادیث دیگری هم از دیگران نقل شده که دلالت بر این دارد که انسان جن را می بیند. رشید رضا بعد از نقل این احادیث می گوید حق این است که در بین همه این احادیث صحیحی وجود ندارد2 .

قریشی در رابطه با جن می فرماید که ما باید به وجود جن معتقد باشیم چرا که قرآن و رسول خدا و امامان از وجود آن خبر داده اند . او معتقد است جن به مانند انسان بر روی زمین مورد تکلیف قرار گرفته جن ما را می بیند و ما آن را نمی بینیم و جن می تواند مانند ملائکه هم می تواند به شکل انسان باشد و فرق اساسی میان آن دو فقط در دیده شدن و دیده نشدن می باشد . 1
‹‹ اَلَم تَرَ الی الذین . . . . . مُوتُو اثُمَ افیهُم . . . ›› 243 : بقره .
شیخ محمد عبده سعی می کند مرگ و حیات مردم را توجیه کند می گوید : ‹‹ به آنها گفت بمیرید نه اینکه واقعا آنها را بمیراند ، بلکه منظور این است که دشمن بر سر آنها مسلط کرد ، نیرو ، قوت و استقلال آنها را فرا گرفت و جمعیت آنها را پراکنده ساخت و باقیماندگان در زیر دست دشمن ، ضعیف و ناتوان گردیدند . سپس خداوند آنها را زنده کرد ، یعنی استقلال ، قوت و شوکت آنها بازگشت نمود و این یک نوع تادیب برای آنها بود ، تا خود را پاک سازند و نتیجه اخلاق سوء خود را بدانند این است معنای مرگ و حیات امتها 2 . قریشی می گوید : منشا این تاویل ظاهرا ترس از افکار زمان یا عدم تحلیل علمی چیزهایی از قبیل اژده ها شدن عصا ، شکافتن دریا ، نسوختن ابراهیم علیه السلام در آتش ، عاجزیم اما این ها از قدرت خدا که زمام علل و عوامل طبیعت در دست او است بعید نمی باشد ، خدا در مقابل نظامات خلقت دست بسته نیست بهتر است ظواهر اینگونه آیات را در نظر بگیریم و از افکار مردم نترسیم و آنگاه آنها را نمونه ای از رجعت و قیامت بدانیم تا مفاهیم اسلامی به ذهن های مردم مانوستر باشد . پس ‹‹ فقال لهم الله موتو اثم احیاهم ›› ظهور این جمله در مرگ و زنده شده و لفظ موتوا حاکی از اراده خداست یعنی خدا خواست بمیرند پس مردند 3 .

4 . تفسیر کشاف
ابوالقاسم محمد بن عمر خوارزمی معروف جار الله زمخشری در سال 467 دیده به جهان گشود و در سال 538 دیده از جهان فرو بست . او در اندیشه و اعتقاد ، معتزلی بود و آشکارا آن را بر ملا می ساخت و تفسیرش را نیز بر مسلک اعتذال بنیان نهاد 1 .
تفسیر کشاف تفسیری است ارزشمند که زیبایی و جمال قرآن را جلوه گر ساخته و در روشنگری و کشف بلاغت و سحر بیان آن ، بی نظیر است زیرا مولف آن در زبان عربی چیره دست بوده است ، بر لغت و اشعار و نیز علوم بلاغت و بیان و نحو و اعراب تسلطی کامل داشته است ، نگاه زمخشری در دلالت آیات کریمه قرآن نگاهی است ادبی و دقیق و فهم او از معانی آیات نیز فهمی است . ژرف و عمیق که از هیچ مکتب کلامی خاص تاثیر نپذیرفته است . 2
به عنوان نمونه در تفسیر آیه : ‹‹ وجوهُ یومئذ ناضرَهُ الی ربها ناظِرهُ ›› می گوید ‹‹ وجه›› عبارت است از جمله وجود شیء ‹‹ ناضره ›› از ریشه ‹‹ نضره ›› به معنای شادابی و درخشندگی او برخورد با نعمت ، الی ربها ناظره یعنی تنها به خدایشان می نگرند نه به غیر او و این، به جهت تقدیم مفعول است ، چنانکه در این آیات الی ربک یومئذ المستقر ، الی ربک یومئذ المساق الی الله تصیر الامور الی الله المصیر . . . پیداست که ایشان به چیزهایی می نگرد که از شمار بیرون است و در جمعی که تمام خلق در آن گرد آمده اند، در آن روز مومنان نظاره گرند ، زیرا ایشان پناه یافتگانی هستند که نه ترسی بر آنان چیره است و نه اندوهی ، در نتیجه ، اختصاص یافتن نگاه آنها به سوی پروردگارشان مورد نظر می باشد و محال است که آنها بتوانند خدا را ببینند . 3
قریشی ذیل تفسیر این آیه می فرماید با در نظر گرفتن ‹‹ وجوهُ یومئذ ناضره الی ربها ناظره › › در مقابل وجوهُ یومئذ باسره قرار گرفته چنین می شود که وجوهی در امروز که قیامت به پا می شود زیبا و خرم است و مسرت و بشاشت درونی از چهره نمایان است و مراد به نظر کردن به خدای تعالی نظر کردن حسی با چشم سرانجام می شود نیست چون برهان قاطع قائم است بر محال بودن دیدن خدای تعالی ، بلکه مراد قلبی و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است همانطور که براهین عقلی هم همین را می گوید و اخبار رسیده از اهل بیت علیه السلام بر همین امر دلالت دارد 1 .
‹‹ فاذا فَرَغتَ فَا نَصب ›› آیه 7 : الم نشرح .
نصب بر وزن عقل : رنج داده . رنج دیدن و در این آیه فعل امر است یعنی تلاش کن و خودت را به زحمت انداز به معنی نصب کن . زمخشری می گوید : از جمله بدعتها اینکه بعضی از رافضی ها ( شیعه ) لفظ ( فا نصب ) را به کسر صاد خوانده و گفته اند یعنی علی بن ابیطالب را برای امامت نصب کن : اگر این ادعا برای رافضی صحیح باشد ، ناصبی هم می تواند آن را با کسر بخواند و گوید : معنایش آن است که : ناصبی بودن و دشمن داشتن علی بن ابیطالب را رسمی کن .
و جآءَ رَبُکَ و الملکُ صَفا صَفا
زمخشری گوید منظور از آمدن خدا ، آمدن فرمان خدا است ‹‹ والامر یومئذ لله › › انفطار: 19 .
به عبارت دیگر منظور از آمدن خدا آن است ، که وعده های خدا چنان عملی می شود و چنان تحقق پیدا می کند که تمام حجابات و ابهامها از آنها برطرف می شود . علی هذا نسبت ‹‹ آمدن ›› به خدا مجاز عقلی است . آمدن ملائکه هم برای اجراء فرمان خداست در جای دیگر آمده است ‹‹ یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا ›› فرقان : 25 صفا صفا حال است به معنی ‹‹ مصطفین ›› زمخشری در تفسیر آن گوید :
‹‹ فیصطفون صفا بعد صفا ›› . علاوه بر تفاسیری که ذکر شد ، منابع تفسیری دیگری نیز مورد استفاده مفسر بوده است که چون در مقایسه با تفاسیر پیشین کمتر مورد استفاده قرار گرفته تنها به ذکر اسامی آنها اکتفا می شود .
1 . تفسیر البرهان : بحرانی ، سید هاشم بن سلیمان ، 1107 ه . ق .
2 . تفسیر صافی : فیض کاشانی ، مولی محسن ، 1091 ه .
3 . تفسیر کبیر ، رازی ، فخر الدین محمد بن عمر بن حسین بن حسن بن علی ، 606 ه . ق
4 . تفسیر قمی ، القمی ، علی بن ابراهیم بن هشام ، م 307 ه 919 م .
5 . تفسیر عیاش ، عیاش سمرقندی ، محمد بن مسعود بن عیاش .
6 . تفسیر خازن ، بغدادی ، علاء الدین علی بن محمد بن ابراهیم ، 725 ه .
7 . تفسیر آلاء الرحمن ، بلاغی نجفی ، محمد جواد بلاغی ، 1282 م .
8 . تفسیر الدر المنثور ، سیوطی ، جلال الدین عبد الرحمن ، 1404 ه . ق .
1- 2- 1- 2- منابع حدیثی و روایی
قریشی در تفسیر خود اضافه بر کتب تفسیری که از آن نام بردیم :
روایات بسیار دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام نقل کرده و از آنها استفاده نموده است . ما تنها به ذکر این منابع اکتفا می کنیم بدون آنکه همانند منابع تفسیری به توضیح تفصیلی آنها بپردازیم . این منابع عبارتند از :
1 . بحار الانوار : مجلسی ، محمد باقر بن محمد تقی بن مقصود علی اصفهانی ، م 1111 ه.ق .
2 . نهج البلاغه : امام علی بن ابیطالب علیه السلام .
3 . الکافی : کلینی بغدادی ، محمد بن یعقوب ، م 328 ه . ق .
4 . علل الشرایع : الصدوق ، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ، م 381 ه . ق .
5 . عیون اخبار الرضا : الصدوق ، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ، م 381 ه . ق .
6 . الخصال : الصدوق ، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ، م 381 ه . ق .
7 . التوحید : الصدوق ، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ، م 381 ه . ق .
8 . سفینه البحار : قمی ، عباس ، م 1319 ه . ق .
1- 2- 1- 3- منابع لغوی
قریشی علاوه بر تفسیر مجمع البیان از برخی از منابع لغوی نیز در تفسیر خود استفاده نموده است که عبارتند از :
1 . صحاح
2 . قاموس قرآن
3 . مفردات فی غریب القرآن
4 . النهایه

1- 2- 2- توصیف مختصری از تفسیر احسن الحدیث
تفسیر احسن الحدیث در 12 جلد به زبان فارسی تنظیم گردیده و جامع کل سوره قرآن می باشند . برخلاف بیشتر تفاسیر برای توضیح مفاهیم و معانی قرآن به تکرار حرف ها و نظریات گذشتگان روی نیاورده و با بهره جستن از دو سبک تفسیر قرآن به قرآن و قرآن با سنت نگارش این تفسیر را به انجام رسانده است اما شایسته ترین روش تفسیری را همان روش تفسیر قرآن به قرآن می داند و شیوه های دیگر را در تفسیر این کتاب وحیانی را جایز نمی شمارد . اما از آنجایی که روش مفسر در تفسیر از جایگاه ویژه ای برخوردار است در این مجال خطوط کلی روش ایشان را در تفسیر یادآور می شویم گرچه شرح روش اصلی تفسیری در بخش های آتی خواهد آمد .
1-2-3- نگاهی کلی به شیوه تفسیری احسن الحدیث
روش این تفسیر در ترتیب مباحث آن است که در آغاز آیاتی را که مطلب آن با یکدیگر مرتبط است بر می گزیند ، سپس ترجمه فارسی آن را می آورد و آنگاه کلمه هایی که نیاز به شرح و تبیین دارند ذکر می کند. و پس از این، مطالب لازم تفسیری را زیر عنوان ‹‹شرح ›› می آورد . این تفسیر همانند بسیاری از تفاسیر ، مقدمه در علوم قرآنی دارد که در حقیقت جز مبادی تفسیر و آشنایی کلی با قرآن می باشد . مانند توضیح درباره کلمه قرآن، نزول دفعی و تدریجی و برخی دیگر از موضوعات شیوه مفسر در فهم آیات ، تفسیر قرآن به قرآن است ، تفسیر قرآن با بیان معصومان یعنی روایات اهل بیت عصمت و بهره گیری از واژگان عرب در فهم قرآن می باشد .
در تفسیر سعی شده مطالب تفاسیر دیگر تکرار نشود و اقوال و آراء دیگران که در غالب تفاسیر مطول آمده ، روی هم انباشته نشود و ذهن خواننده را از معنی مورد نظر مولف دور ندارد و در نقل روایات به قدر ضرورت اکتفا شده از آنچه مایه سرگردانی خواننده است پرهیز گردیده است .

فصل دوم

مبانی ، روش و گرایش های تفسیری احسن الحدیث

بخش اول : مبانی تفسیری
مبانی تفسیری به آن دسته از پیش فرضها و باورهای اعتقادی یا علمی گفته می شود که مفسر با پذیرش و مبنا قرار دادن آنها به تفسیر قرآن می پردازد . 1
برخی از صاحب نظران مبانی تفسیر را به دو دسته ، مبانی صدوری تفسیر قرآن و مبانی دلالی تفسیر قرآن تقسیم کرده اند مبانی صدوری به آن گروه از مبانی گفته می شود که صدور قرآن موجود را به تمام و مکان از ناحیه ذات اقدس حق تعالی به اثبات می رساند و مبانی دلالی ، به آن دسته از مبانی اطلاق می شود که فرآیند فهم مراد خداوند از متن را سامان می دهند . مواردی نظیر قابل فهم بودن قرآن ، زبان مفاهمه در قرآن ، اختصاصی بودن یا عمومی فهم قرآن ، استقلال دلالی قرآن ، لایه ها و سطح ها معانی در قرآن ، نسبیت و یا عده نسبیت برداشت هایی از قرآن و عصری بودن فهم قرآن از مهمترین این مباحث است . 2
2- 1- مبانی تفسیری احسن الحدیث
قبل از بررسی مبانی تفسیری قریشی ضروری به نظر می رسد دیدگاه ایشان راجع به اصطلاح ‹‹ تفسیر ›› و ‹‹ تاویل ›› و مباحث پیرامون آن روشن شود و همچنان که لازم است هر مفسری قبل از شروع به تفسیر دیدگاه خود را در مورد این دو واژه از نظر تعریف آنها حوزه عملکرد هر یک فرق بین آنها و غیره . . . روشن سازد . از این جهت در این قسمت دیدگاه مفسر احسن الحدیث مورد ارزیابی قرار گرفته است .
الف . تفسیر
1 . معنای لغوی تفسیر
تفسیر از ماده ‹‹ فسر ›› است آن کشف چیز پوشیده و پنهان می باشد . 3 و بر بیان و ایضاح دلالت می کند 4. برخی گفته اند که باب تفعیل از ‹‹ فسر ›› بر تکثیر دلالت دارد 5.
وعده ای تفسیر را مشتق از ‹‹ سفر ›› دانسته اند که کشف چیزی پوشیده و پنهان است و به اعیان اختصاص دارد 1. می توان گفت که دو واژه ‹‹ فسر ›› و ‹‹ سفر ›› از نظر لفظ و معنا به هم نزدیکند اولی برای آشکار کردن معنای معقول و سفر برای آشکار کردن اشیاء به جهت قابل رویت شدن آنهاست بنابراین تفسیر کشف مراد مبهم لفظ است 2 و به بیان همراه با تفصیل اطلاق می شود و برخی آن را مختص مفردات و الفاظ غریب و آنچه اختصاص به تاویل دارد دانسته اند . 3
نتیجه آنکه اصل واحد در این ماده شرح همراه با توضیح است و از نظر لغوی در مورد کلامی که نوعی اجمال یا ابهام دارد به کار می رود . قریشی به معنی لغوی تفسیر پرداخته و فرموده است ‹‹ تفسیر ›› را مشتق از ‹‹ سفر ›› دانسته و به معنای کشف و آشکار کردن چیزی که پوشیده است می باشد . 4
2 . معنای اصطلاحی تفسیر
در قرآن واژه تفسیر یک بار در آیه 33 ‹‹ الفرقان ›› به کار رفته است .
و لا یاتونکَ بمثلِ الا جئناکَ بالحق و اَحسَنَ تفسیرا که معنای میان و تفصیل می باشد و در میان مسلمانان این واژه در مورد شرح متون دینی به ویژه آیات قرآن به کار می رود و از آن تعاریف مختلفی ارایه شده که برخی از آنها ذکر می گردد . علامه طباطبایی رحمه الله در تعریف آن می گوید:
تفسیر بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدلول های آن است . 5
آیت اله خوئی رحمه الله معنای تفسیر را بیان مراد خداوند در قرآن می داند که در آن تکیه بر ظن و استحسان و چیزی که حجیت آن از طریق عقل یا شرع ثابت نشده جایز نمی باشد و این به دلیل نهی از پیروی ظن می باشد 6 .

‹‹ زرکشی ›› در تعریف تفسیر می گوید :
تفسیر علمی است که به وسیله آن کتاب خدا بر پیامبرش نازل شده فهمیده و معانی آن بیان می شود و احکام و حکمش استخراج می گردد و از علم لغت و نحو و صرف و بیان و اصول و فقه و قرائات کمک می گیرد و به شناخت اسباب نزول و ناسخ و منسوخ احتیاج دارد . 1
از این تعاریف به دست می آید : که تفسیر توضیح مراد کلام خدا در مواردی که معنا به نوعی پنهان می باشد و یا به صورت مجمل بیان شده ، و فقط به الفاظ اختصاص ندارد . به علومی نظیر معانی ، بیان ، لغت ، صرف و نحو ، قرائات ، اسباب نزول ، ناسخ و منسوخ و . . . . احتیاج دارد .
آقای قریشی می گوید : تفسیر در واقع توضیح مراد کلام خداوند است و پرده برداری از معانی پنهان و مقاصد نهایی کلام است 2 .
3 . ضرورت تفسیر
قرآن بزرگترین معجزه تاریخ است و متناسب با نیازهای جامعه بر معاصران پیامبر به زبان خود آنها براساس حوادث و وقایع گوناگون نازل شد و ضرورت شناخت آن به این جهت است که باید راهنما و هدایت گر انسانها در امور زندگی باشد چرا که خود قرآن خویشتن را نور ، هدایت و بیانگر هر چیز می داند . تا مردم با آگاهی و تامل و جستجو راه سعادت و تکامل را بیابند و از آن پند گیرند گرچه آیات وحی برای مردم خصوصا مردم عصر نزول قابل فهم بوده ، اما وجود اموری نمایانگر نیازمندی قرآن به تفسیر است 3 .
قریشی نیز از بیان ضرورت تفسیر قرآن غافل نبوده و در آیه :
‹‹ و انَزلنا الیکَ الذِکرَ لتبَینِ للناس ما نٌزَلَ الیهم ›› 44 : نحل .
فرموده : قرآن به زبان مردم نازل شده و کتابی مبین و آشکار است و به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دستور داده شده تا قرآن را شرح و توضیح دهد زیرا فهمیدن ظاهر معانی غیر از تفسیر است
و همچنین در ذیل آیه : ‹‹ افلایتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها ›› . می گوید باید در مواعظ و احکام قرآن تدبر کرد و به فهم آن نایل آمد چرا که قرآن برای عموم نازل شده و پیامبر نیز تاکید فراوانی بر علم و عمل به قرآن داشتند و به کسانی در قرآن تدبر نمی کنند مشمول ‹‹ ام علی قلوب اقفالها ›› 1 می داند . باید که قرآن را بفهمند و از آراء خود چیزی به آن نیفزایند ، بلکه باید از دانایان که در علم پیشرفت کرده اند و احاطه پیدا کرده اند بپرسند و این ضرورت تفسیر قرآن را می رساند .
4 . تفسیر به رای
مقصود از تفسیر به رای ، تفسیر آیات براساس استحسان ، قیاس ، مرحجات ظنی و میل درونی و براساس پیروی از هوای نفس است که در آن ، اصول عقلی و تدبر بکار نرفته است 2 .
آقای خوئی معتقد است : شاید معنای تفسیر به رای این باشد که فرد به طور مستقل و بدون مراجعه به کلمات ائمه در موردی نظر دهد ، در حالی که معلوم است که ائمه عدل و همتای قرآن هستند و در موقع تمسک به قرآن مراجعه به آنان واجب است . بنابراین اگر انسان به عموم یا اطلاقی که در قرآن وارد شده ، بدون تحقیق و بررسی از تخصیص یا تقیید موجود در بیانات ائمه عمل کند ، البته تفسیر به رای است .
علامه طباطبایی می نویسد : آن چیزی که در روایات تفسیر به رای نهی شده همان استقلال در تفسیر قرآن و اعتماد مفسر بر خودش است . بدون اینکه به غیر خودش مراجعه کند و لازم این مطالب آن است که از دیگران در مورد تفسیر قرآن کمک جوید و در پایان نتیجه می گیرد که در تفسیر قرآن باید از خود قرآن تمسک جست . در جای دیگر هم می فرماید : مقصود از منع تفسیر به رای از طریق و روش است نه منع از نتیجه کشف شده پس باید در تفسیر و فهم قرآن روش انتخاب کرد که غیر از روش معمولی برای فهم و تفسیر کلمات مردم است . 3
قریشی در تفسیر احسن الحدیث ذیل آیه : ‹‹ قل انما حرم ربی الفواحش . . . ما لم ینزل سلطانا و ان تقولوا علی الله مالا تعلمون ›› 33 : اعراف .
تفسیر به رای را معنا کرده اند و گفته اند که تفسیر به رای نسبت چیزی بر خدا دادن بدون علم به آن است که از جانب خود چیزی را حلال یا حرام خوانده به خدا نسبت دهیم . از امام صادق (ع) نقل شده : از دو چیز بپرهیزید یکی اینکه با رای خود فتوی بدهی و به آنچه نمی دانی ایمان بیاوری .
قریشی در تفسیر آیات به قرآن و روایت استناد می کند و تفسیر قرآن را جز به آنها جایز نمی داند 1 . همچنین از قول طبرسی ذکر می کند که تدبر به معنای نظر کردن در عواقب امور است و این سرانجام را همان عاقبت امور یا تاویل می داند . از این رو در اینجا به بررسی معنای تاویل و نظر مفسر درباره آنها می پردازیم .
ب . تاویل
1 . معنای لغوی و اصطلاحی تاویل
تاویل از ریشه ‹‹ اول ›› به معنای رجوع یا بازگشت است 2. زبیدی در تاج العروس می گوید : اوله الیه تاویلا رَجَعهُ 3 ابن فارس نیز گفته اول دارای دو اصل است :
1 . ابتدای امر که واژه ‹‹ اول ›› به معنای ‹‹ ابتدا ›› از این فصل است .
2 . انتهای امر ، تاویل کلام به معنای عاقبت و سرانجام کلام 4
راغب در مفردات می گوید : تاویل برگرداندن شیء به غایتی است که از آن اراده شده است ، چه قول باشد و چه فعل 5 برخی نیز تاویل را از ‹‹ اول ›› به معنای بازگشت می دانند و از ریشه ‹‹ ایاله ›› به معنای سیاست 6.
با توجه به آنکه هر اصطلاحی در حوزه خود معتبر است تا مفاهیم با یکدیگر خلط نگردد می توان گفت : تاویل نزد قدما به معنای تفسیر ، باطنی است و مقصود از آنها معنای باطنی معنای رمزی و اشاره ای که باید از طریق سیر و سلوک ، ریاضت نفس و کشف و شهود به دست آید و اصطلاح کلامی و اصولی لفظ بر معنای مرجوح می باشد 1.
استاد قریشی نظر خویش را راجع به تاویل گفته است : تاویل از ریشه ‹‹ اول ›› یعنی رجوع و آل الیه ای رجع برگشتن و برگشت دادن ، تاویل قرآن یعنی واقع شدن خبرهای آن در خارج است . 2
2 . کاربرد و معانی تاویل در آیات قرآن
واژه تاویل در مجموع 17 بار در قرآن به کار رفته و به سه معنی آمده است :
1 . تاویل متشابه :
سخن خدا در آیه 7 آل عمران مصداق متشابه قولی و در آیات 78 و 82 سوره کهف مصداق متشابه فعلی است .
2 . تعبیر رُویا :
تاویل در آیات 6 ، 21 ، 36 ، 37 ، 44 ، 45 ، 100 ، 101 سوره یوسف به این معناست .
3 . فرجام و عاقبت کار :
آنچه در نهایت امر به آن منتهی می شود تاویل در آیه 35 اسراء به این معنا آمده است .
3. آیات تاویل و نظر مفسر احسن الحدیث
در این بخش به بررسی معنای تاویل در برخی از آیات قرآن در تفسیر احسن الحدیث می پردازیم :
الف ) ‹‹ هو الذی انزل علیک الکتاب مِنهُ آیاتُ محکماتُ هُنَ اُمُ الکتاب و اُخَرُ متشابهات فاما الَذینَ فی قلوبهم زیغٌ فیتبعَون ما تشابه مِنهُ ابتغاءَ الفتنهِ و ابتغاءَ تاویله و ماَ یعلَمُ تاویله الا اللهُ و الراسخِوُنَ فی العلم یقُولُون آمنا کٌلٌ من عند ربَنا و ما یَذکُرُ الا اُولُوا الالباب ›› 70 : آل عمران .
یعنی : ‹‹ خدا آن است که برتو این کتاب را نازل کرده است . بعضی از آن آیات محکمات هستند و آنها اساس کتاب می باشند و قسمتی دیگر متشابه می باشند . اما آنهایی که در قلوبشان انحراف هست ، از متشابه پیروی می کنند برای طلب فتنه و برای دانستن تاویل آن وحال آنکه تاویل متشابه را جز خداکسی نمی داند . اما آنهایی که در دانش ثابت و استوار ، می گویند : به متشابه ایمان می آوریم . همه قرآن اعم از محکم و متشابه از طرف خداست . از این سخن جز عاقلان پند نگیرند ›› .
ضمیر تاویله در هر دو مورد به ما تشابه برمی گردد . جمله و ‹‹ یَعلَمُ الا الله ›› صریح در اینکه تاویل متشابه را فقط خدا می داند ، آنها که می گویند : می توانیم با برگشت دادن متشابهات به محکمات متشابهات را بدانیم برخلاف آیه سخن گفته اند تاویل در این آیه به معنی توجیه و تبین متشابه آمده است . 1
ب ) ‹‹ اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیرٌ و احسن تاویلا›› اسراء: 35 .
‹‹ هنگامی که با پیمانه ، ( وزن ) می سنجید حق پیمانه را ادا کنید و با ترازوی درست وزن کنید این برای شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است تاویل دراین آیه به معنای نتیجه و عاقبت کار است ›› . 2
ج ) ‹‹ و کذلک یجتبیک رٌبکَ و تُعلَمُکَ من تاویل الاحادیث . . . ›› 6 : یوسف .
‹‹ این چنین است پروردگار تو را برمی گزیند از تعبیرخواب ها به تو می آموزد مراد از تاویل برگشت دادن است یعنی خدا تو را تعلیم می دهدکه بتوانی خبرها را به وقوع خارجی آنها برگشت دهی چنانکه یوسف خواب پادشاه مصر وخواب آن دونفر زندانی را به وقوع خارجی آنها برگردانید و جواب گفته همانطور هم واقع گردید مراد از تاویل در این آیه وقوع خارجی آیات متشابه است .›› 3

د ) ‹‹ یا ابت هذا تاویل رُویای من قبل یوسف . ›› 100 : یوسف .
‹‹ یوسف گفت ای پدر این بود تعبیر خوابی که از پیش دیده مراد از تاویل دراین آیه مصداق خارجی خبراست چراکه یوسف را درخواب دید یازده ستاره و آفتاب و ماه بر او سجده می کنند پس از سالها که درمصر به حکومت رسید پدر ومادر و برادرانش به مصر آمدند و در پیش او خضوع کردند . 1
چ ) ‹‹ قال هکذا فراقً بینی و بینک سانبئک بتاویل ما لم تستطع علیه صبرا ›› کهف :78 .
‹‹ و . . . ذلک تاویل ما لم تستطع صبرا ›› کهف : 82 .
‹‹ اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده اما به زودی از آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبرکنی به تو خبر می دهم و این بود ازکارهایی که نتوانستی در برابر آن شکیبایی به خرج دهی مراد از تاویل ‹‹ قال هکذا فراقً . . . ›› کهف : 78 . ‹‹ حقیقت و باطن و علت امر است در این آیه ‹‹ ذلک تاویل ما لم . . . ›› 82 : کهف . مراد از تاویل سبب و علت عمل آمده است در داستان موسی آمده که مردم عالم کشتی را سوراخ کرد طفل را کشت دیوار یتیمان را مرمت کردن موسی به هرسه عمل که علت آنها را نمی دانست ، اعتراض نمود ، مرد عالم پس از بیان علل کارهای خود فرمود ‹‹ ذلک تاویل ما لم . . .››2
4 . تفاوت تفسیر و تاویل
دیدگاه های متفاوتی درباره تفسیر و تاویل بیان شده است :
1 . ترادف :
در نظر غالب متقدمان مانند ابن جریر طبری تاویل با تفسیر مترادف است و تفاوتی میان این دو نیست . 3 سیوطی نیز از ابو عبیده نقل کرده که تفسیر و تاویل به یک معنا و همان هستند . 4

2 . تباین :
در نظر گروهی از متقدمان و متاخران بین تفسیر و تاویل تفاوت وجود دارد و هر یک مربوط به حوزه ای خاص است . ابوالفتح رازی معتقد است : تفسیر مربوط به کشف معانی آیات محکم است و تاویل مربوط به بیان معانی آیات متشابه 1 علامه طباطبایی هم می فرماید : تاویل قرآن حقیقت واقعی است که مستند تمام بیانات قرآنی اعم از حکم ، موعظه ، یا حکمت است و تاویل قرآن مربوط به امور خارجی و عینی است نه از سنخ الفاظ از این جهت تاویل اختصاصی به آیات متشابه ندارد ، بلکه تمامی آیات را فرا می گیرد برخلاف تفسیر که مربوط به معانی مراد الفاظ است . 2
3 . عام و خاص
گروهی معتقدند که بین تفسیر و تاویل رابطه عام و خاص مطلق هستند به این معنا که تفسیر را عام و تاویل را خاص می دانستند . راغب اصفهانی می گوید : تفسیر اعم از تاویل است که مربوط به الفاظ و معانی است ولی تاویل اختصاص به معانی دارد همچنان که تفسیر مربوط به کتب الهیه و غیر الهیه است ولی تاویل مربوط به کتب الهیه است3 .
4 . خاص و عام
برخی تاویل را عام و تفسیر را خاص دانسته اند نزد اکثر متاخرین تفسیر غیر از تاویل است تاویل درباره آیات هم به معنای رفع ابهام و هم دفع شبهه در حالی که تفسیر را اختصاص به رفع ابهام از کلام و برداشتن اجمال در الفاظ و معانی دارد . 4
تفاوت تفسیر و تاویل از نظر استاد قریشی
ایشان در این زمینه اظهار داشته که تاویل به معنی مفهوم قرآن باز می گردد ، رجوع به مآخذ یا نتیجه آن ، و تاویل در قرآن جز به این دو معنا نیامده است ، از منظر وی تاویل اختصاص به معنی دارد و تفسیر شامل لفظ و معنی می گردد ، بنابراین ایشان تفسیر را عام تراز تاویل می داند .
2- 1- مبانی تفسیر احسن الحدیث
مقدمه
همان گونه که گذشت منظور از مبانی تفسیری ، همان باورهای اعتقادی و علمی مفسر در تفسیر است که با مبنا قرار دادن آنها به تفسیر قرآن می پردازد .
در مجموع با توجه به بررسی هایی که روی این تفسیر انجام شده می توان مهمترین مبانی آن را این عناوین بر شمرد :
1 . حجیت ظواهر قرآن .
2 . بواطن قرآن .
3 . وحیانی بودن الفاظ قرآن .
با توجه به آنکه دو دسته کلی برای مبانی بیان کردیم ، می توان گفت : حجیت ظواهر قرآن و بواطن قرآن به مبانی دلالی مربوط است . و وحیانی بودن الفاظ قرآن مربوط به مبانی صدوری است که اینک به شرح هر یک می پردازیم :

2-1-1- حجیت ظواهر قرآن
مقدمه
در ارتباط با تفسیر قرآن این موضوع همواره مطرح است که آیا ظاهر قرآن برای غیر معصومین از حجیت و اعتبار برخوردار است ؟ یا اینکه برای فهم قرآن ویژه معصومین (ع) بوده و ظاهر آن برای غیر معصومین حجت نبوده و آنان باید برای فهم مراد خداوند به کلام معصومان استناد نمایند ؟ به عبارت دیگر آیا اگر فرد آگاه به زبان عربی فصیح با تامل و غور در آیات مطالبی را از ظواهر آیات دریابد ، دریافت او اعتبار دارد ؟
2-1-1-1- دیدگاهها و موضع گیری ها در برابر حجیت ظواهر قرآن
عده ای ظواهر قرآن را حجت می دانند و برای این اعتقاد خویش دلایلی ذکر کرده اند که به اختصار می آید :
1 . هدف از فرو فرستادن قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله این بوده که مردم معانی آن را بفهمند و در آیاتش تدبر کنند تا اعمال خویش را براساس اوامر و نواحی آن انجام دهند پس خداوند برای فهماندن مقاصد خویش روش خاصی اختراع ننموده ، بلکه با همان شیوه متداول با مردم سخن گفته ، پس ظاهر قرآن معتبر است و آیاتی که خداوند متعال در آن مردم را تدبر و تفکر درباره قرآن دعوت می نماید نیز موید این مطلب است .
2 . اگر اعراب معانی قرآن را درک نمی کردند به مبارزه طلبی با آن دعوت نمی شوند .
3 . حدیث ثقلین گویای این مطالب است که رهایی انسانها از گمراهی در گرو تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) است ، که اگر ظاهر قرآن حجت نبود و در تمام موارد نیاز به توضیح داشت به عنوان پیشوا و رهنمای مردم برای رسیدن به سعادت معرفی نمی شد .
4 . بسیاری از احادیث وارده از معصومان علیه السلام بیانگر این مسئله هستند که اگر روایتی با قرآن مخالف بود ، باید به دیوار زده شود و یا مانند زیور آلات پوشالی است و یا باطل می باشد ، لازمه چنین امری ، حجیت ظواهر قرآن است ، زیرا در غیر این صورت برای مردم امکان تشخیص معارض بودن روایت ، با قرآن وجود نداشت چرا که تشخیص موارد متضاد با قرآن به عهده مردم گذاشته شده است .
5 . مورد دیگری که می توان از طریق آن به حجیت ظواهر قرآن پی برد این است که معصومان با استناد به ظاهر قرآن در موارد متعددی به استدلال پرداخته اند از جمله روایت معروفی که از امام صادق در ارتباط با مسح سر در وضو ذکر شده و آن حضرت مکان "باء" در " بروسکم " را به معنی بعضی دانسته اند .
اما گروهی مخالف حجیت ظواهر قرآنند و دلایل خویش را چنین ذکر می کنند :
1 . تحلیل قرآن براساس ظاهرش از مصادیق تفسیر به رای است و در روایات متعددی از طریق اهل سنت و شیعه تفسیر به رای امری مذموم تلقی شده است .
2 . چون روایات زیادی راجع به تفسیر قرآن را از اهل بیت علیه السلام ، داریم پس باید برخی درک قرآن به این روایات رجوع نماییم نه آنکه ظاهر قرآن ملاک قرار گیرد .
3 . قرآن مشتمل بر معانی عالی است و مطالب عمیق و اهداف متعالی است که فهم محدود بشر امکان دستیابی به آنها را ندارد پس با تمسک به ظواهر نمی توان به این امور دست یافت .
4 . برخی از امور کلی قرآن به واسطه مواردی مقید شده اند و نیز ممکن است بخشی از آیات آن دارای باطنی باشد پس در این صورت فرد آگاه به زبان عربی فصیح نمی تواند از روی ظواهر به مراد اصلی خداوند برسد .
5 . خداوند در کتاب خویش انسانها را از پیروی و عمل براساس متشابهات بر حذر داشته و آنجا که استناد به ظاهر قرآن از مصادیق پیروی از متشابهات محسوب می گردد در این صورت حجیت ظواهر قرآن از درجه اعتبار ساقط می شود .
6 . تحریف قرآن که موجب کاهش حجم آن گردیده باعث سقوط حجیت ظواهر قرآن می شود چون امکان دارد قرائن ظواهر که مشتمل بر مفاهیم دیگری بوده حذف شده باشد البته در پاسخ به مخالفان می توان گفت که :
اولا تفسیر به رای به معنای پرده برداشتن از روی واقعیت هاست و شامل استناد به قرآن نمی شود و روایات یاد شده به طور اصولی با این موضوع ارتباطی ندارد و اگر هم تفسیر به رای محسوب گردد باید گفت که تفسیر به رای آن است که فرد براساس دیدگاه شخصی خویش و بدون مراجعه به اهل بیت علیه السلام و بدون توجه به عام و خاص و مطلق و مقید و قرینه هایی که توسط امامان علیه السلام نقل شود ظاهر قرآن را حجت تلقی کند و به تاویل امور متشابه در قرآن بپردازد و بدیهی است که این موضوع با استناد به ظواهر قرآن فرق می کند ضمن آنکه در کنار روایات ناهیه از تفسیر به رای روایات زیادی نیز داریم که به طور صریح حجیت ظواهر قرآن را مورد تاکید قرار داده اند .
ثانیا : مراجعه به روایات اهل بیت علیه السلام هیچ منافاتی با حجت داشتن ظواهر قرآن ندارد و اگرچه دسته ای از مفاهیم و علوم قرآنی فقط نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام قرار دارند اما این بدان معنا نیست که مردم دیگر چیزی از قرآن نمی فهمند .
ثالثا : بی شک قرآن در بردارنده علوم مختلف ، معانی بلند و اهداف بسیار است و دانش آن در اختیار پیامبر صلی الله علیه وآله نهاده شده ولی معانی بلند آن مانع از آن نیست که مردم بتوانند به ظاهر قرآن تمسک جویند .
رابعا : وجود مواردی از قبیل عام و خاص ، مطلق و مقید و معانی باطنی در قرآن که سبب می شود گاهی حکم برخلاف ظاهر الفاظ صادر گردد با حجیت داشتن سایر آیات قرآن که مشمول این موارد نیستند منافاتی دارد .
خامسا : بسیاری از آیات قرآن که به طور آشکار هدف و مفهوم خاصی را دنبال می کنند جزء متشابهات نیستند و اگر ادعا شود که لفظ متشابه شامل ظواهر قرآن نیز می شود نمی تواند ملاک قرار گرد چون قرآن با صراحت به این مطلب اشاره ننموده است .
سادسا : ادعای تحریف در مورد قرآن کریم کاملا بی اساس و مردود می باشد .
2- 1- 1- 2- احسن الحدیث و حجیت ظواهر قرآن
مفسر احسن الحدیث معتقد است ظاهر قرآن حجت می باشد ممکن است برخی دچار این پندار باشند که به ظاهر آیات قرآن نمی شود تمسک جست ولی این ادعا با فرمان تدبر در آیات و تشویق بر تعمق در آن ناسازگار است . " افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب امثالها" 24 : محمد .
و این آیه دلیل است بر بطلان قول آنانکه گفته اند قرآن را جز با روایت و نقل تفسیر نتوان کرد 1 . قرآن بیانی است برای مردم و تبیان هر چیزی است پس ظاهر قرآن حجت است و خود خداوند در قرآن تمسک کنندگان به قرآن را مدح می کند و در آیه " و الذین تمسکون بالکتاب اقاموا الصلوه انا لا نضیع اَجرا الٌمصلحین " 170 : اعراف .
اشاره کرده و فرموده در وهله اول به صلوه از میان سایر احکام اشاره کرده زیرا نماز همچون روحی است در هیکل همه ادیان آسمانی و پس چنگ زدن به کتاب الهی که قوانین و نظامات طبیعت را بیان می کند و ارتباط با خدا انسان را اصلاح گر جامعه می کند پاداش اصلاح گران را تباه می کند و فقط کسی مصلح است که به کتاب خدا چنگ بزند به وسیله نماز با خدا ارتباط داشته باشد و
در وهله دوم همه پاداش واجد کسانی را که به کتاب خدا تمسک پیدا کرده اند و نماز خوانده است را بیان می کند .1
قریشی در آیه " . . . . . . . قال عذابی اصیب به من یشاء و رحمتی وَسَعت کٌل شی ء " نظرات مختلفی را ذکر می کند و در مورد عبادت " رحمتی وسَعت کل شیء . . . . . ." 156 : اعراف . می گوید عده ای معتقدند که مراد توبه است آنگاه به یک رحمت مخصوص اشاره شد که آن رحمت اکتسابی و رحمت مشروط است که فقط به اهل تقوی و مومنان می رسد و بعضی بیان کرده اند این رحمت و روزی به کافران داده شود ولی اینها به عذاب گرفتار شده اند و خود علت آن بوده اند و از رحمت خدا به دور بوده اند ولی پس از بیان آراء مختلف آیه را به ظاهر باقی گذاشته و معتقد است یعنی رحمت خدا عام است و همه موجودات را فرا می گیرد . 2
2- 1- 2- بواطن قرآن و نظر مفسر
مقصود از بطن آیه مفهوم گسترده و دامنه داری است که در پس پرده ظهر یعنی ( ظاهر که در بند خصوصیات مورد نزول است ) نهفته است که تحت شرایطی این مفهوم وسیع بایستی از بطن آیه استخراج شود که به همین استخراج کلی تاویل گفته می شود .
بطن آیه را از آن جهت تاویل گویند که ظاهر مقید آن را به مفهومی گسترده و آزاد ارجاع می دهد 3 .
پیامبر اکرم فرمود : " فعلیکم بالقرآن ظاهر انیق و باطنه عمیق " 4 . از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است " ان القرآن ظاهرا و باطنا " 5 قریشی از جمله مفسرینی است که براساس روایات وارده معتقد به ظهر و بطن برای قرآن است .
" مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان . . . " 19 تا 22 : الرحمن .
قریشی معتقد است مرج البحرین یعنی دو دریای شور و شیرین خلق کرده است که این دو با هم مخلوط نمی شود و این دو دریا مروارید و مرجان صید می شود . مفسر بعد از بیان معنای ظاهر آیه روایاتی درباره بطن آیه بیان می کند و از قول سفیان شوری نقل می کند مراد از بحرین علی و فاطمه علیه السلام است و مراد از لولو مرجان حسن و حسین علیه السلام هستند ، و سعید بن جبیر نقل کرده است مراد از بینهما برزخ محمد است . قریشی می گوید ما می دانیم که قرآن دارای بطونی است و یک آیه ممکن است چندین معنی یا دهها معنی داشته باشد . آنچه در روایات آمده ، از بطون قرآن می باشد که منافاتی با ظاهر قرآن ندارد 1 " و النجم اذا هوی " نجم : 1 . در این آیه قریشی معتقد است که مراد از نجم در معنای ظاهری آن مطلق ستاره است که برای غروب در افق سقوط می کند بعضی نجم را در این آیه ستاره ثریا گفته اند قرآن ، نیز شهاب گفته است ولی قریشی در باطن آیه سخنی از امام جعفر صادق علیه السلام آورده است که فرمود " والنجم اذا هوی " حضرت محمد هنگامی که پایین آمد از آسمان هفتم در شب معراج ، مراد از النجم را حضرت محمد دانسته است . 2
" هو الَاوَلٌ و الاخِرٌو الظاهِرٌ و الباطِنٌ . . . " 3 : حدید .
در این آیه " وصف از بی همتایی خدا و موقعیت او در جهان و در حد ذات پاکش بیان شده است ، یکی چهار وصف اول ، دیگری احاطه علمی به کل شی ء . وقتی که خدا بر هر چیز مفروض ، قادر است ، پس بر هر چیز از هر جهت محیط است هر چه اول فرض شود خدا بیش از اوست ، پس خدا اول است هر چه ظاهر فرض شود خدا از او ظاهرتر است .زیرا خدا از فوق بر او محیط است ، پس خدا ظاهر است نه آن شیء مفروض ، و هر چه باطن فرض شود خدا باطن تر از آنست ، چون خدا از آن طرفش بر آن محیط است خدا باطن است نه آن شیء مفروض ، قریشی گوید : چون خدا واجب الوجودش نامتناهی و از هر جهت مطلق است قید و شرطی در آن نیست ، چنین وجودی هم اول است ، هم آخر ، هم ظاهر و هم باطن ، این چنین وجود فقط یک مصداق دارد که هیچ حدیثی دیگر را از او سلب نمی کند و از آن خداست . ناگفته نماند : این اولویت و آخریت و ظهور و بطون ، زمانی و مکانی نیست زیرا زمان و مکان زاییده حرکت موجودات مادی است ، خدا مافوق ماده است خدا مخلوقات را در لا زمان و لا مکان آفریده است 1 . در نهج البلاغه فرموده : " کل ظاهر غیره غیر باطن و کل باطن غیره غیر ظاهر " .
2- 1- 3- وحیانی بودن الفاظ قرآن
عقیده تمام مسلمانان بر این است که قرآن وحی خداست و الفاظ آن هم از جانب خداست که به وسیله جبرئیل بر پیامبر نازل شده است . مدت این وحی بیست و سه سال به طول انجامید در طی این زمان به پیامبر ماموریت داده شد که پیام الهی را به مردم ابلاغ کند و آیات را بر مردم بخواند و پیامبر اکرم نیز بی آنکه کوچکترین دخل و تصرفی در آیات کند این رسالت خود را انجام داده است اما برخی احتمال داده اند که الفاظ و تنظیم عبارات قرآنی وحیانی نیست ، بلکه معانی آن بر قلب پیامبر القا شده و آن حضرت خود آن را در قالب الفاظ آورده است . قریشی از جمله کسانی است که معتقد به وحیانی بودن و الفاظ قرآن است وی در مورد آیه " سنقرئک فلاتنسی " 6 : اعلی از مجمع البیان از ابن عباس نقل کرده : چون جبرئیل وحی می آورد ، حضرت از ترس آنکه از یادش فراموش شود آن را می خواند ، گاهی می شد که جبرئیل به آخر وحی نرسیده بود آن حضرت شروع به اول آن می کرد تا اینکه این آیه نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله بر حفظ آیه مطمئن ساخت . وی همچنین در آیه
" وٌ نیسٌرکٌ لِلیٌسری " آیه 8 اعلی آورده است . مراد آیه عنایت دوم از خداست نسبت به آن حضرت و آن اینکه : خدا او را موفق خواهد فرمود که با طریقه آسان و طریقه فطرت ، مردم را هدایت کند 2 .

بخش دوم
2-2- روش تفسیری احسن الحدیث
مقدمه
هر علمی دارای سه رکن عمده است : " موضوع " ، " هدف " ، و " روش " . در این میان روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است . در اینکه مفسران از روش های گوناگونی در تفسیر قرآن بهره
جسته اند تردیدی نیست ، نکته ای که هست اینکه در تقسیم بندی روش های تفسیری گاهی بین روش مفسر و گرایش های مذهبی و سلیقه های شخصی او خلط شده است . به نظر می رسد روش تفسیری امری است فراگیر که مفسر آن را در همه ی آیات قرآن به کار می گیرد و اختلاف در آن ، باعث اختلاف در کل تفسیر می شود و آن چیزی جز منابع و مستندات تفسیر نیست .1
در واقع می توان گفت کسی که روش ماثور را برای تفسیر خود بر می گزیند ، تنها با تکیه بر روایات پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه به تفسیر آیات می پردازد ، و کسی که روش او قرآن به قرآن است ، روش غالب در تفسیر او ، استناد به آیات دیگر جهت تفسیر فهم آیه ای می باشد در حالی که قریشی در احسن الحدیث از یک منبع استفاده نکرده است و بلکه از برخی از منابع تفسیری به طور همزمان بهره برده است . ولی به طور کلی می توان گفت : مهمترین و برجسته ترین مستند تفسیری وی قرآن است ، گرچه این منبع مهمترین مستند تفسیری وی است اما نقش سایر منابع را نیز نمی توان انکار کرد مهمترین مستندات تفسیری قریشی در احسن الحدیث بدین شرح است :
1 . قرآن
2 . روایات
3 . قواعد ادبی- زبانی
که توضیح هر یک به طور مستقل می آید :
2- 2- 1- استنادات به قرآن
قرآن نخستین و مهمترین منبع تفسیر است و در آیات قرآن و روایات هم بر آن تاکید شده
پیشوایان دین ، در تفسیر قرآن از خود قرآن استفاده کرده اند و این امر بیانگر سابقه طولانی بهره گیری از این منبع گرانبهاست1.
مبنا در روش تفسیری قرآن به قرآن استغنای قرآن از غیر خود می باشد و طرفداران آن مدعیند که هر نوع ابهام و اجمال ابتدایی که در نظر ابتدایی نسبت به پاره ای از آیات قرآن مشاهده می شود ، معلول عدم توجه به سایر آیات مشابه بوده ، با مراجعه و تدبر در مجموع آیاتی که موضوع آنها با موضوع آیات مورد نظر یکسان و یا نزدیک به آنها است ، برطرف خواهد شد . از این رو تفسیر آیات و فهم مقاصد قرآن ، نیازی به سنت و روایات تفسیری نیست و هر مفسری می تواند بدون آنکه خود را به امری جز قرآن مقید نماید معانی و مقاصد هر آیه را با تدبر در آن و آیات متشابه آن استنباط کند . 2
به عنوان نمونه وقتی که از پیامبر صلی الله علیه و آله از آیه شریفه " و لم یَلبسوا ایمانٌهم بِظٌلم" انعام : 82 . از امیر المومنین صلوات الله علیه نقل شده : این تتمه قول ابراهیم علیه السلام است ، مراد از " ظلم " شرک است " ان الشرک لظلم عظیم " لقمان : 13 . یعنی ایمنی از عذاب ، مال کسانی است که به خدا ایمان آورده و ایمان خویش را با شرک مختلط نکرده اند3.
" وَ لِسٌلیْمنَ الریحَ عاصفَه تجری باٌَمْرِهِ اِلی الاًرْض التی بارکنا فیها و کٌنا
بکٌلَ شی ء عالمین " انبیاء : 81 . این آیه می گوید : باد را برای سلیمان مسخر کردیم ،
باد را در اختیار او و مطیع او بود و به فرمان او به طرف سرزمین فلسطین می ورزید نظیر این است
آیه " فسخرنا لَهٌ الریح تجری بامره رخاء حیثٌ اصاب " ص : 36 . که می گوید : باد به هر کجا که سلیمان اراده می کرد می وزید و در جای دیگر آمده " و سلیمان الریح غدوها
شهر و رواحها شهر . . . " سباء : 12 . که باد به دستور سلیمان در قبل از ظهر و بعد
از آن ، به اندازه یک ماه راه می رفت . خدا به سلیمان اراده بسیار قوی و نیرومند داده بود که
اراده خویش را بر باد تحمیل می کرد باد تغییر مسیر می داد و در جهتی که سلیمان می خواست
می وزید ، چنانکه وزیر سلیمان آصف بن برخیا چنان اراده قوی داشت که با آن ، تخت ملکه سباء را از فاصله دور در یک چشم به هم زدن پیش سلیمان آورده ، این یکی از صفات خداست که به سلیمان داده بود ، خدا با اراده کار می کند نه با ابزار . 1
باید گفت : استفاده از آیه های قرآن در تفسیر ، شکل های مختلفی دارد که از یک دیدگاه به دو نوع تقسیم می شود ، در تقسیم بندی صوری ، گاه یک آیه مفسر آیه دیگر قرار می گیرد و گاه برای فهم یک آیه ، نیازمند توجه به مجموعه ای از آیات هستید ، چنان که گاه با کنار هم گذاردن دو یا چند آیه با هم ، نکته ای که به تنهایی از تک تک آیات به دست نمی آمد ، به دست خواهد آمد . 2
منبع بودن قرآن ، به صورت محتوایی نیز شکل های مختلفی دارد ، در اینجا به بررسی مختصری درباره این نمونه ها ، در دو قسمت : " استفاده از آیات و بخش های قبل و بعد آیه مورد بررسی " و " آیات جدا از آیه مورد بررسی " تحت عنوان سیاق و سیاق مشابه ، می پردازیم .
الف . سیاق
سیاق : نوعی ویژگی برای واژگان یا عبارت و یا یک سخن است که بر اثر همراه بودن و آنها با کلمه ها و جمله های دیگر به وجود می آید به عنوان مثال جمله " اذهبَ الی البحر هنگامی که همراه با جمله و استَمِع حدیَثهٌ باهتمام " گفته می شود ، دارای ویژگی و خصوصیتی است که اگر به تنهایی گفته شود ، فاقد آن است به همین دلیل ، هرگاه جمله اول همراه با جمله دوم باشد ، گویای آن است که " به نزد مرد دانشمند برو " ، و وقتی تنها باشد معنای ظاهر آن و این است که " به سوی دریا برو " 3 .
پس اگر خواسته باشیم با دقت تمام به معنی لفظ برسیم . می بایستی به پیش و پس آن مراجعه کنیم تا معلوم شود که چه معنایی از این کلمه با آنها مناسبت دارد مثلا اگر بخواهیم معنی کلمه قصد را در آیه ذیل کشف کنیم: و" علی الله قَصدٌ السَبیلِ و منِها جآئر و لَو شآءَ لهدئکٌم اجمعین" نحل: 9. از مقارن میان قصد و جائر و هدایته به معنی قصد می رسیم چه در مقابل جائر به معنی ستمگر
است ، پس قصد به معنی دادگر خواهد بود بنابر آنچه از خود مفسران نقل نمودیم ایشان نیز به سیاق قرآن توجه فراوان داشته و در تفسیر آیات از آن کمک گرفته است که به نمونه هایی استناد صاحب تفسیر احسن الحدیث به سیاق اشاره می کنیم .
الف . فی بیوت اٌذن اللهٌ ان تٌرفَعَ و یذکَرَ فیها اسمه یٌسَبح لَهٌ فیها بالغدو و الاصال . 36 : نور .
قریشی در ذیل این آیه اقوال فراوانی درباره این آورده است که منظور از " فی بیوت " در آیه چیست ؟ عده ای گفته اند : بیوت النبی صلی الله علیه و آله مراد است . عده ای نیز گفته اند : هنگام نزول آیه ابوبکر برخاست و گفت : ای رسول الله این بیت هم از آنان است . بیت علی و فاطمه ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : از بهترین آنهاست .
قریشی در پایان ذکر اقوال گفته است : بهترین سخن و به صواب نزدیکتر این است که مراد از آن مساجد است ، به خاطر اینکه سیاق آیه دلالت می کند بر اینکه آنها بیوتی هستند که برای نماز و عبادت ساخته شده اند 1 .
در تفسیر آیه " و قال رجلٌ مومن " 28 : مومن . به بیان سیاق قرآنی می پردازد و می گوید : سیاق قرآنی در اینجا معطوف بدان می شود که جنبه ای از مبارزه ای درونی را که در صفوف طاغوت می گذرد نشان دهد ، آنجا که موضع گیری رسالتی قاطع مومن آن فرعون نسبت بدان نظام فاسد نمایان می شود و همچنان که محتوای پناه بودن به خدا را منعکس می کند و نشان می دهد که چگونه پروردگار ما با ذخیره کردن مرادی از این قبیل به پیغمبران خود یاری می رساند . 2
ب . سیاق مشابه
مراد استفاده از آیاتی در تفسیر آیات دیگر است اینک نمونه هایی از آن را می آوریم :
1- 2- " حافظوا علی الصَلواتِ و الصَلوه الوٌسطی و قٌومٌوا لِله قانتین " بقره : 238 .
صلوه وسطی در تفسیر امامان علیه السلام نماز ظهر است در وسائل الشیعه پنج روایت در این زمینه نقل کرده و در روایت ششم از علی علیه السلام نقل نموده که : صلوه وسطی در روز جمعه ، نماز جمعه و در سایر ایام نماز ظهر است و در روایت محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السلام است که صلوه وسطی نماز متوسط در روز و آن ظهر است موید سخن امامان علیه السلام آن است که این تعبیر در نماز ظهر درست است و در نمازهای دیگر نه ، زیرا هر یک از آنها را در نظر بگیریم دو نماز در دو طرف و یکی در وسط خواهد بود .
مراد از صلوه وسطی نماز ظهر است و علت توصیه مخصوص نماز ظهر برای آن است که در وقت کثرت مشغله لازم است امر دنیا و آخرت را جدی گرفت و هر کار را در وقتش انجام داد که همه اینها دلالت بر فضل آن دارد مانند سخن خداوند که فرموده : " من کان عدوا لِله و ملائکه و رسله و جبرئیل و مکائیل " که مراد اینها هم ملائکه هستند مراد از امت وسطا در این آیه " و کذلک جعلنا کم اٌمه وسطا " 143 : بقره . شما بهترین امت متوسط و معتدل هستید نه مانند یهود و مشرکان و سرمشق ترین نمونه برای دیگران هستید1
2- 2- " من کان یٌریٌد العزه فلله العزهٌ جمیعا . . . " 10 : فاطر .
هر کس سربلندی می خواهد ، سربلندی یکسره از آن خداست . در بیان این آیه مفسر محترم بیان
می کند که علم عزت نزد خداست و همه عزت برای اوست و علت این سخن این است که کفار بت ها را عبادت می کردند و عزت را از آنان طلب می کردند همچنان که خداوند فرموده است :
" الذینَ یتخذٌونَ الکافرینَ اولیاء َ مِن دٌون المومنین ایبتَغٌونَ عنِدَهٌم العَزِهَ فانَ العزه لِله جمیعا" نساء :139.
و همچنین می فرماید : " و اتخذوا من دٌونِ اللهِ آلهه لیکونوا لَهٌم عزِا " مریم : 81 .
و خدا سخنان آنان را در کرده است و فرموده کسی که بخواهد بداند عزت حقیقی برای چه کسی است ، پس آیه بیان می کند که عزت برای خداوند است. 2
2-2-2- استناد به روایات
پس از تفسیر قرآن به قرآن ، دومین منبع تفسیری آیات الهی ، سنت و حدیث معصوم ، اعم از پیامبر و یا ائمه معصومین می باشد ، زیرا آنها نیز ، رسالت تبیین و تفسیر آیات را داشته اند و لذا حجم وسیعی از تفاسیر آیات در زمینه های مختلف ، مربوط به روایات معصومین علیهم السلام است .
در واقع دسته بندی روایت تفسیری ، در موقعیت های گوناگونی که این روایات صادر شده اند ، قابل بررسی است . معصومین گاهی در پاسخ به پرسش به تبیین و تشریح معنای آیه پرداخته اند و گاه مصداق آیه و باطن آن را بیان کرده اند . از این رو باید اقسام مختلف روایت های تفسیری را به دقت شناخت تا به هنگام تفسیر و فهم آیه لغزشی رخ ندهد . در این بخش به بیان برخی از اقسام روایات تفسیری و نمونه های چند از آن می پردازیم .
1. روایات مورد استفاده در مصداق آیه
الف: و اْنَزَل اللهٌ سَکینَه علی رسٌولِه و علی المومنین و الزمَهٌم کلمه التقوی . . .
فتح : 26 .
قریشی در ذیل " کلمه التقوی " . روایاتی را که بیانگر مصادیق این عبارت هستند را آورده است . در المیزان فرموده : به نظر جمهور مفسران مراد " کلمه التقوی " کلمه توحید یعنی " لا اِله الا الله " است . طبرسی هم مراد از آن را " لا اِله الا الله " دانسته یعنی خداوند آن را ملازم مومنان کرد که از آنها منفک نشود ، برخی معنای آن را ثبات بر عهد ، و وفای به عهد نیز گفته اند .
بعید نیست مراد روح ایمان باشد که امر به تقوی می کند در علل الشرایع از رسول خدا نقل شده فرمود : " لا اِله الا الله و هی کلمه التقوی مثقل لله بها الموازین یوم القیامه " از معمر از ابن شهاب زهری نیز آورده است که کلمه التقوی : بسم الله الرحمن الرحیم است1 .
ب . " و الذی جاء بالصِّدَّقَ صَدَقَ بِهِ اولئک هٌمٌ المتقون " 33 : زمر.
قریشی در ذیل این آیه مصادیق " جاء بالصدق " و " صدق به " را در غالب روایات آورده است . امام علی علیه السلام فرموده است : " و الذی جاء بالصدق " و رسول الله و " صدق به " ابوبکر است . ابن عباس : " والذی جاء بالصدق " رسول الله و " صدق به " رسول الله است که قرآن را به خلق ابلاغ کرد در مجمع البیان فرمود : قیل الذی جاء بالصدق محمد و صدق به علی به ابیطالب است1.
2 . روایات مورد استفاده در استنباط حکم فقهی آیه
الف ) . . . و لله علی الناس حجٌ البیت من استطاع الیه سبیلا . . . " آل عمران : 97 .
مفسر در ذیل آیه بیان می کند که حج ، از جمله عبادات است که بر اعیان واجب است. این آیه از آیاتی است که در آن به تارک عمل کافر گفته شده ، در روایات آمده که هر کس بدون عذر حج را ترک کند یا یهودی بمیرد یا نصرانی از امام صادق صلوات الله علیه نقل شده : " هر که بدون عمل حج از دین برود در حالی که نه احتیاج مانع از حج بوده ، نه مرض و نه حکومت ، یا یهودی می میرد یا نصرانی .2
ب . و انکِحوا الایمی منکم و الصالحین من عبادکم و . . . " 32 : نور
بی همسران خود و غلامان و کنیزان و درستکاران را همسر دهید به دنبال نهی از نگاه کردن به نامحرم و بیان محارم در این آیه دستور می دهد که زنان بی شوهر را شوهر و مردان بی زن را و نیز از غلامان و کنیزان خود هر که شایستگی و آمادگی این کار را داشته باشد در حقش ازدواج را عملی کنید ، در کافی از رسول خدا نقل شده : هر که از ترس فقر ازدواج نکند به خدا سوء ظن برده است . 3
3 . روایات مورد استناد در تاویل آیه
الف . " والنجم اذا هوی نجم " : 1 . سوگند به ستاره وقتی که فرود آید .
قریشی گفته است مراد " النجم " ظاهرا مطلق ستاره است که برای غروب در افق سقوط می کند و بعضی نجم را در این آیه ، ستاره ثریا ، قرآن ، نیز شهاب گفته اند : ولی به آنها نمی شود اعتماد کرد . در تاویل آیه قریشی سخنی از امام صادق علیه السلام آورده است که فرمود : " والنجم اذا هوی " یعنی حضرت محمد هنگامی که پایین آمد از آسمان هفتم در شب معراج4 .
ب . " مرج البَحْرینَ یَلتقیان بَینهٌما بَرزخٌ لا یبغیان . . . یخرج منِهما الٌلولٌو و المرجان " 19 تا 22 : رحمن
مفسر معتقد است " مرج البحرین " یعنی دو دریای شور و شیرین خلق کرده است و بین آنها حائلی است و این از قدرت و حکمت خداوند است ، که این دو به هم مخلوط نمی شوند و از این دریاها لولو و مرجان خارج می شود . مفسر ، پس از بیان ظاهری آیه ، روایاتی درباره بطن آیات بیان می کند:" عن ابن عباس فی قوله " مرج البحرین یلتقیان " قال : علی و فاطمه علیهما السلام و " برزخ " را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و لولو و مرجان " به حسن و حسین است . امین الاسلام طبرسی آن را در مجمع البیان از سلمان فارسی و سعید بن جبیر و سفیان ثوری نقل کرده است 1.
4 . روایات مورد استفاده در تفصیل و تبیین آیه
الف . " . . . فلا یسرف فی القتل . . . اسراء 33 " .
پس نباید در قتل زیاده روی کند قریشی بیان می کند اسراف از قتل چیست یعنی دوری از قتل نفی کلمه این آیه این است که اگر کسی بی گناه کشته شود و حق دارد که قاتل را قصاص بکند ولی حق ندارد ، اسراف کند و فقط می تواند به جای یک نفر ، یک نفر را بکشد ، ولی به نظر می رسد که مراد این آیه باشد که کسی جز قاتل نباید کشته شود و قصاص گردد در کافی از امام کاظم علیه السلام نقل شده که به حضرت گفتند : این اسراف چیست ؟ فرمود : خدا نهی کرده که غیر از قاتل را بکشد یا قاتل را مثله ( تکه ) پاره کند2 .
ب . " سبحان الذی اسری لعبده لیلاً . . . " اسراء : 1 .
در تفسیر سبحان الله گفته شد " براء الله من السوء " یعنی دوری خدا از پلیدی است و بعضی گفته اند در تفسیر الاسبحان الله سئوال کردم . فرمود : " نزیه الله عن کل سوء " یعنی منزه بودن خدا از هر بوی است . قریشی متضمن هر دو معنا برای سبحان الله می باشد3.

2- 2- 3 – " قواعد ادبی- زبانی "
مقصود از علم ادبی آن دسته از علومی است که در ارتباط با فهم و تفسیر قرآن کارآیی دارد مانند صرف ، نحو ، فقه اللغه ، بیان و علومی مانند علم بدیع که از زیبایی های لفظی نه محتوایی و معنایی سخن می گویند از قلمرو و علوم ادبی مورد نیاز مفسر خارج هستند1
2- 2- 3- 1- علم لغت
نخستین علم از علوم ادبی که مفسرین برای فهم و تحقیق در الفاظ قرآن ضروری دانسته اند ، علم لغت است . در تعریف علم لغت گفته اند که آن عبارت است از : شناخت و ساخت مفردات و یا علمی که او مفاد جوهر مفردات و شکل های خاص آنکه با وضع شخصی یا کلی برای معانی وضع شده اند ، بحث می کند . 2
در واقع فهم و تفسیر آیات قرآن ، در گرو کشف و آگاهی از مفاد استعمالی واژه ها و کاربردهای حقیقی و مجازی و استعاری آن در زمان نزول است ، تا پس از روشن شدن آنها با توجه به قراین پیوسته و ناپیوسته ، بتوان به تعیین معنا و یا مصداق مورد نظر خداوند نایل آید . 3این شیوه یعنی روش لغوی در تفسیر قرآن زمانی به صورت یک روش تفسیری مستقل در آمده بود پیروان این روش با استفاده از زبان عربی به فهم معانی آیات روی آورده و معتقد بودند که قرآن علاوه بر آنکه متن دینی است جنبه ادبی معجزه آسا نیز دارد . از این رو در فهم قرآن از روش لغوی آن استمداد جسته و از آنچه که دلالت لغوی ندارد و از ترکیب ادبی اعجاز آمیز قرآن نمی توان معانی آن را استنباط کرد دوری جستند . 4
در تفسیر احس الحدیث نیز به لغات توجه شده است و مفسر به بررسی و بیان معانی آنها می پردازد .
در این آیه " فَاَخَذَهٌ اللهٌ نکالَ الاخره والاولی " به بررسی کلمه نکال می پردازد گفته اند : نکال از نکل و اصل معنی آن منع می باشد . نکل به معنی زنجیر است و جمع آن انکال می باشد."انَ لَدَینآ انکالا و جحیما " 12 : مزمل . نزد ما زنجیرها و آتش بزرگی هست . ظاهرا زنجیر را از آن نکل گویند که زنجیر شده را از حرکت منع می کند زیرا انکل چنانکه در صحاح گفته به معنی میخ لجام نیز آمده است . نکال : عقوبتی است که در آن عبرت وارهاب دیگران باشد و در اصل به معنی منع می باشد زیرا از نکل ( زنجیر ) ماخوذ است . عقوبت را از آن نکال گویند که دیگران را از ارتکاب آن منع می کند .
در آیه " ثم ارجِعِ البَصَرَ کرتین یَنقَلبَ الیک البَصَر خاسئا و هْوَ حسیر " ملک : 4 .
کلمه خاسی ء را از نظر لغوی بررسی می نماید وی در این باره می نویسد خاسیء به معنای طرد شدن و طرد کردن . لازم و متعدی آمده است گوید : " خَسَا الکلب فخسَاَ " یعنی سگ را طرد و دور کردم پس دور شد خاسئین را رانده شده و دور شدگان گفته اند . یعنی به آنها گفتیم ، بوزینگان مطرود شوید . ناگفته نماند در این ماده یعنی حقارت و خواری نیز ملحوظ است خَسَا را خسته معنی کرده اند و شاید منظور آن است که چشم دور مانده و زبون شده است یعنی : دوباره نظر را به گردان چشم دور مانده از هدف تو باز گردد و وامانده باشد . 1
" . . . لا عِلمَ لنا الا ما عَلَمتنا انَکَ العلیم الحکیم " 32 : بقره .
قریشی ذیل این آیه به بررسی واژه " حکیم " پرداخته است و می گوید : حکیم به معانی محکم است . حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند . این کلمه همان منع از فساد و منع برای اصلاح است و آن در تمام موارد صادق است . قضاوت و داوری که یکی از معنای آن است در حقیقت منع از فساد و برای اصلاح است . 2
2- 2- 3- 2- علم صرف و نحو
صرف در اصطلاح عبارت است از علمی که از تغییر و تبدیل کلمه به صورت های مختلف جهت دستیابی به معانی مورد نظر بحث می کند .
به هنگام تفسیر آیه و یافتن معنای الفاظ علاوه بر معانی ماده واژه ها ، آشنایی با ساخت کلمات نیز امر ضروری است ، روشن است که نیاز به این علم در تفسیر بدان جهت است که نیاز به این علم در تفسیر بدان جهت است که مفسر را در شناخت انواع ساخت های واژگان و معانی هر یک یاری می دهد .1
علم نحو عبارت است علم به قواعدی است که به وسیله آن ، حالت های کلمات عرب . از جهت اعراب و بناء ، به هنگام ترکیب شناخته می شود همان گونه که دانستن علم لغت و صرف در تفسیر ، برای پی بردن به ماده و ساخت کلمات و فهم معانی آن ضروری می نماید ، آگاهی از علم نحو نیز برای پی بردن به ساخت های ترکیبی کلمات و دریافت معانی صحیح آنها در آیات قرآن ضرورت دارد و فهم آیات قرآن بدون آگاهی از قواعد این علم میسر نیست . در تفسیر احسن الحدیث از این علوم برای استنباط معانی آیات استفاده شده است اما بسیار محدود می باشد .
الف . در تفسیر آیه " . . . وامسحوا بٌروسِکٌمْ و ارْجَلکم . . . " مائده : 6 .
برای استنباط حکم فقهی آن به کمک همین علم آن را استخراج می نماید و می نویسد : یعنی جزئی از سرتان مراد باء در بروسکم دلالت بر جزئی از سر دارد . لفظ " ارجٌلَکم " عطف است به محل
" رٌوسکم " که مفعول " امسحوا " و منصوب است ، یعنی : مسح کنید سرها و پاهایتان را " . در نقل مجمع البیان و کشاف دیگران به کسر لام خوانده اند که عطف است بر بروسکم و اینکه بعض آن را عطف بروجوهکم کرده و شستن پاها را واجب دانسته اند در کمال بی اطلاعی است زیرا بعد از آمدن فعل " و امسحوا " دیگر بر مفعول فاغسلوا عطف نمی شود پس بلاغت قرآن حکم می کند کلمه رجلَ منصوب خوانده شود تا محل برو سکم عطف داده شود نه به لفظ آن یا فعل امسحوا را که در سیاق جمله آمده است مقدر فرض کنیم و بگوییم ارجلکم مفعول است برای فعل مقدر امسحوا اگر در قرآن آمده بود امسحوا با رجلکم ما باید می پرسیدیم چه چیز با سرمان مسح کنیم زیرا ارجل به عنوان وسیله مسح می یابیم . 2

ب . " وَ یجعٌلونَ لِلهِ البناتِ سٌبحانَهٌ و لَهٌمْ ما یشتهونَ " 57 : نحل .
قریشی در ذیل آیه به وجود " ما " و معانی که در هر وجه از آن حاصل می شود پرداخته است . وی بیان می کند که " ما " در اینجا دو وجه اعراب دارد :
یکی اینکه مرفوع است بنابر مبتدا بودن و معنای کلام این گونه می شود : قرار می دهند برای خدا و فقدان و برای خودشان و پسران .
و دیگر اینکه منصوب است به خاطر عطف بر " بنات " و تقدیر سخن این می شود که قرار می دهند برای خدا دختران را و قرار می دهند برای خودشان پسرانی را که می خواهند 1 .
" . . . اوفوا بعهدی اوف به بعهدکم و ایای فارهبون " 40 : بقره .
" و ایای فارهبون " تقدیم " ایای " مفید حصر است یعنی فقط از سخط و از عذاب من بترسید گویی دانشمندان یهود را ترس از آن بوده که در صورت تصدیق قرآن ، اعتبار و ثروتشان از بین برود . ایای مفعول مقدم شده بر فعل و فاعل که این مثال مانند ایاک نعبد و ایاک نستعین است که مفعول بر فعل مقدم شده است . فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم . 2

بخش سوم :

گرایش تفسیری تفسیر احسن الحدیث

مراد از گرایش تفسیری ، صبغه ها و لون های مختلف تفسیر قرآن است که گاهی با تمایلات ذهنی و روانی مفسر ارتباط مستقیم دارد مهمترین عامل پدید آورده آن جهت گیری های عصری مفسران است که خود معمول سه عامل است ، این عوامل عبارتند از :
1 . دانش هایی که مفّسر در آن تخصص دارد .
2 . روحیات و ذوقیات مفّسر .
3 . دغدغه های مفّسر نسبت به مسایل مختلف بیرونی .
بنابراین ، می توان گفت : مراد از گرایش تفسیری ، سمت و سوهایی است که ذهن و روان مفسر در تعامل با شرایط و مسایل عصر خود ، به آنها تمایل دارد . 1
پس تفاسیر در عین دارا بودن نقاط مشترک ممکن است براساس جهت گیری خاص خود از هم متفاوت باشند به عنوان مثال : مهمترین دغدغه فکری یک مفسر تربیت معنوی افراد جامعه است در حالی که مفسر دیگری مبارزه با حکومت جور و ایجاد یک اجتماع اسلامی براساس علامت همراه با حکومت دینی به صورت گسترده مطرح می کند که در این صورت هر چند منابع تفسیری نزد دو مفسر یکسان باشد تفاسیر آنها اوصاف خاص خود را دارا است . او مبانی چون کلامی ، اخلاقی ، تربیتی ، هدایتی ، ارشادی ، تاریخی ، روحانی ، اجتماعی ، سیاسی و غیره . . . 2.
قریشی نیز در تفسیر خود گرایشاتی داشته است که در تفسیر وی نمود دارد . پر رنگ ترین گرایش وی، گرایش هدایتی تربیتی است و در کنار این گرایش ، گرایش علمی و اجتماعی نیز در آن مشاهده می شود .
2- 3- 1- گرایش هدایتی- تربیتی
یکی از صبغه های تفسیر قرآن ، تفسیر هدایتی و تربیتی است . مفسر از آغاز به دنبال پرده برداری و کشف معانی و نشان دادن پیام و توضیح نقطه های مشکل قرآن است و در کار خود هدف دار است . دنبال آن است که با توضیح مفاهیم قرآن و رسالت نبوی را تشریح کند . یکی از چهره های بارز و درخشان تفسیر در طول تاریخ که به این دانش زیبایی و جذابیت خاصی بخشیده تفسیرهای تربیتی و
هدایتی قرآن است . صاحبان این گرایش تنها به دنبال این هدف نیستند که واژه ها را معنا کنند و لغات مشکل را توضیح دهند و بگویند این آیه در کجا نازل شده و برای چه نازل شده است . اینها را ممکن است بگویند اما انگیزه و هدف دیگری را دنبال می کنند . این مفسران می خواهند نشان دهند که از این آیه چه باید نتیجه گیری کنند و پیام و دعوت قرآن چیست و خوانندگان به دنبال چه چیزی باید باشند ، زیرا قرآن کتاب هدایت ، شفا و نور است پس باید مقصدش در آیه روشن گردد . حتی در مباحث اعتقادی ، قصه های تاریخی و احکام عملی به دنبال نتیجه گیری و استخراج پیام قرآن
بوده اند.1
2- 3- 1- 2- بررسی نمونه هایی از گرایش هدایتی و تربیتی در تفسیر احسن الحدیث
قریشی در ذیل آیات 45 تا 49 انفال با عنوان عوامل پیروزی رهنمودهای تربیتی این آیات را مطرح می نماید و چنین می نویسد : خدای تعالی مومنان را پیروز می سازد ولی این پیروزی نصیب کسی است که عوامل پیروزی را چه پنهان و چه آشکارا در وجود خویش داشته باشد . در این مبحث به ذکر عوامل پیروزی که خداوند ما را بدان وصیت کرده است می پردازیم :
اولا ثبات و تصمیم قوی به پایداری .
ثانیا بسیار یاد کردن خدا .
ثالثا اطاعت کامل از خدا و رسول (ص) .
رابعا دوری گزیدن از اختلافات زیرا سبب سستی و ناتوانی دل می شود .
خامسا استقامت ، شکیبایی و تحمل سختی ها . پس عوامل شکست را چنین بر می شمارد:
اولا: بیرون آمدن از جنگ از روی غرور و تظاهر باشد .
ثانیا : اعتماد کردن بر شیطان
ثالثا : خود را فریب بدهند . 1
در آیه " و لا تٌفسدِوا فی الارض بَعدَ اصلاحِها " اعراف : 85
به بررسی مساله اسراف می پردازد و خواننده را از اینگونه از اسراف منع می نماید وقتی که تو در نعمت های خدا اسراف می کنی ، به همان اندازه مواد را نابود می سازی و نسوج بدنت را تباه و خراب می کنی و به همان اندازه طبیعت را نابود می نمایی و مراد از اصلاح زمین ، اصلاح آن به وسیله خدا با ایجاد نظم او هدایت انسان است یعنی پس از آنکه خدا زمین را با ایجاد نظم و آفریدن و مسائل و هدایت انسان ها اصلاح کرده ، در آن با ایجاد خفقان ، دزدی ، هتک ناموس ، قتل نفوس و مانند آن به وجود نیاورید آنگاه فرمود :
" ذلکم خیر لکم ان کنتم مومنین " مراد از ایمان تسلیم عمل است ، اگر تسلیم شده و عمل کنید به نفع شماست . 2
در پایان بحث به آیه ای اشاره می کنیم که مفسر آن را به گونه ای هدایتی- تربیتی تفسیر نموده است . " یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت " بقره : 40 . معنی آیه یعنی ای پسران بنی اسرائیل به یاد آورید نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم و آن نعمت راهیابی و هدایتی است که طبعا ما را به سایر نعمت های زندگی می رساند ولی نعمت هدایت و دیگر نعمت ها ، جز با تمسک به هدایت و نسبت به آن وفادار ماندن باقی نمی ماند . از همین رو پروردگار ما به بین اسرائیل گفت " اوفوا بعهدی اوف بعهدکم " یعنی به هدایت و راهیابی چنگ بزنید تا دیگر نعمت های خود را بر شما ارزانی بدارم . ولی آدمی گاه از نعمت هدایت بر اثر ترس از اینکه در صورت تصدیق قرآن اعتبار و ثروتشان از بین برود چشم می پوشند و منصرف می شوند ولی نمی دانند که دور شدن از هدایت آنها را به دشواری ها

و سختی های بزرگتر از آنها که مایه ترس او بوده است می رساند .1
2- 3- 2- مراد از گرایش علمی در تفسیر و شروط آن
ذهبی مراد از تفسیر علمی را تفسیری دانسته که در آن اصطلاحات علمی بر عبارات قرآن کریم حاکم می گردد و تلاش می شود تا علوم مختلف و نظریه های فلسفی از آن استخراج گردد . 2
در یک معنای عام می توان تفسیر علمی را چنین معنا تعریف کرد . تفسیری که مفسر آن را معتقد است و قرآن کریم در بردارنده تمام یا برخی از علوم یا فریضه ها می باشد درصدد تطبیق آیات قرآن بر کشفیات علمی جدید و قدیم است . یکی از گرایش های تفسیر تفسیر علمی است زیرا در قرآن موارد بسیاری از خلقت زمین و آسمان ، شمس و قمر ، مشرق و مغرب ، بروج و نجوم ، شب و روز ، ابر و باران ، انسان و حیوان و دهها مسئله مربوط به آفرینش جهان هستی سخن گفته شده و در جاهای مختلف از چگونگی خلقت انسان بر آفرینش و خصوصیات روحی و روانی او یاد گردیده است . 3
اما مفسری که قصد دارد وارد این حیطه شود باید نکاتی را مدنظر قرار دهد از جمله :
1 . تفسیر این نوع آیات باید مطابق با نظم قرآن باشد .
2 . مفسر بتواند نظرات علمی که به عقیده او توسط قرآن مطرح شده را اثبات نماید یعنی تفسیر علمی باید به وسیله علوم تجربی قطعی صورت پذیرد .
3 . مضمون آیات قرآن را اصل قرار دهد و نظریه علمی را بر آیات قرآن تحمیل ننماید .
4 . به معنای لغوی که می خواهد به وسیله آنها اشارات علمی را توضیح دهد پای بند باشد .
5 . نظریات که ارایه می دهد مخالف با اصول شرعی نباشد .
6 . تناسب و تالیف و ارتباط و وحدت موضوعی آیات را دچار اختلاف ننماید .

2- 3- 2- 1- بررسی نمونه هایی از گرایش علمی در تفسیر قرآن
( احسن الحدیث )
قبل از شروع بحث ذکر این نکته شایسته است که مولف تفسیر احسن الحدیث قبل از نگارش تفسیر احسن الحدیث تالیفی را در زمینه ی علمی ارائه نموده که عبارتند از :
معاد از نظر قرآن و علم می باشد و این نکته نشان می دهد که وی به داده های علمی توجه تام داشته است .
در آیه ی " و هو الذی مدَ الارض و جعل فیها رواسی و انهارا و من کٌل الثمراتِ جَعَلَ فیها زوجَینِ اثنینِ یغشی اللَیل النهار اِنَ فی ذلک لایات لقوم یتفکرون " آیه 3 : رعد .
قریشی در تفسیر خود اشاره می کند به سخن طنطاوی در تفسیر جواهر در ذیل جمله ی "من کل الثمرات جَعَلَ فیها زوجَین اثنین " .
گفته است که خداوند در زمین از هر صنفی از میوه ها زوج قرار داده ، یعنی دو تا ، یکی نر و یکی ماده که ازدواج آنها در گلهایشان صورت می گیرد ، علم جدید هم این معنا را کشف کرده ، و ثابت کرده که هر درخت و زراعتی میوه و دانه نمی بندد مگر اینکه نر و ماده ی آن با هم در آمیزند ، چیزی که هست گاهی عضو نر با ماده خود و درخت و بوته ماده هست ، مانند بیشتر درختان و گاهی عضو نر در یک درخت است و عضو ماده در درختی دیگر ، مانند درخت خرما . آن دسته از عضو نر و ماده هر دو در یک بوته هستند نگاهی هر دو در یک گل قرار دارند ، و گاهی در دو گل ، اولی مانند بوته ی پنبه ، که عضو نر با عضو ماده ی آن در یک گل ، قرار دارند و دومی مانند بوته ی کدو قریشی هم معتقد است که مراد از " زوجین " انواع مخالف هم هست مانند ترش و شیرین ، خشک و تر ، تابستانی و زمستانی و این زوجین در خود میوه هاست نه در غنچه ی آنها . 1
ذیل آیه 5 سوره ی زمر :
" خَلَق السَمواتِ و الارضَ بالحق یٌکور اللیل علی النَهار و یکور النهار علی اللیل و سَخَرَ الشمسَ و القَمَرَ کٌلٌ یجری لاجل مسمی الا هو العزیز الغفار " :
توضیحاتی دارد که به اختصار می آید . " تکویر " و پیچیدن چیزی به حرکت در آوردن و ضمیمه نمودن بعضی به بعضی دیگر است ، مانند پیچیدن عمامه . شب و روز به صورت منظم در حرکتند و کره زمین به دو افق شب و روز تقسیم می شود که به هم متصلند و این چیزی است که از لحاظ علمی ثابت گشته ، به طوری که در تمام اوقات و زمان ها نصف دیگر آن شب است و برحسب فصول و ایام سال در تبادل و تناقضند چنان که فرمود :
" یولج اللَیلَ فی النهار و یولِج النَهارَ فی اللیل " حج : آیه 61 .
و آن دو به سرعت به هم متصل می شوند : " یغشی اللَیلَ فی النهار یطلبه حثیثا " اعراف : آیه 54 .
پس اگر زمین کروی نبود تا شب و روز بر هم پیچیده شدند همیشه یا فقط روز بود یا فقط شب ، و نیز اگر دوران زمین نبود " ایلاج " فرو رفتن هر یک در دیگری محال بود .
بنابراین چرخش شب از یک طرف و چرخش روز از طرف دیگر مقتضی دوران زمین کروی است زیرا اگر مسطح بود این چرخش متقابل ، به گونه ای که امکان جابجایی این دو وجود داشته باشد ممکن نبود . 1
" و جعلنا من الماء کل شیء " آیه 30 : انبیاء .
مراد این است که آب دخالت تامی در هستی موجودات زنده دارد ، همچنانکه در آیه 45 نور . همین مضمون را آورده است اما مسئله مورد نظر آیه شریفه ، یعنی ارتباط زندگی با آب ، مسئله ای است که در مباحث علمیه به خوبی روشن شده و به اثبات رسیده است2.
2- 3- 3- گرایش اجتماعی
گرایش اجتماعی یکی از پر رونق ترین گرایش های تفسیری است این گرایش با حرکت " سید جمال الدین اسد آبادی " که به تعالیم قرآن نگاهی شکل گرفت و شاگرد او محمد عبده به عنوان پیشوای این نهضت تفسیری معرفی شده است و در پی او مفسرانی چون رشید رضا ، مصطفی مراغی ، سید قطب ، محمد جواد مغنیه ، محمد تقی مدرسی ، محمد حسین طباطبایی ، ناصر مکارم شیرازی ، محمد صادقی و . . . مهمترین کتب تفسیری با این رویکرد را در عضو حاضر به نگارش در آوردند . 1
یکی از شاخه های تفسیر اجتهادی ، تفسیر اجتماعی است . تفسیری که به اندیشه های اجتماعی قرآن عنایت خاصی دارد و از منظر مسائل اجتماعی به مسائل انسان ، هدایت و ارائه پیام قرآن می پردازد و سعادت فرد را از سعادت جامعه جدا نمی بیند . بی گمان یکی از خصیصه های مهم قرآن نگرش به زندگی اجتماعی انسان است . این نگرش را می توان در ابعاد گوناگون آیات ملاحظه کرد و نمونه های آن را در دستورات عملی قرآن کریم دید . 2
یکی از ویژگی های اینگونه تفاسیر پیروی نکردن از شیوه تفسیری سلف است که تنها متکی به روایات و آیات و لغت می باشد این گرایش براساس یافته هایی از قرآن به مباحث مورد نیاز جامعه خود پرداخته تا مشکلات اجتماعی عصر خود را حل کند یا این را به شکل جدیدی متناسب با زمان مطرح نماید . 3
از دیگر ویژگی های تفاسیر اجتماعی که در این تفسیر مشاهده می شود : توجه به مشکلات مسلمانان در عصر خویش و تطبیق آیات قرآن بر زندگی عصر خویش ، توجه خاص به آموزه های تربیتی و ارشادی قرآن ، توجه اندک به گرایش های فلسفی ، مذهبی و سنت های ادبی و فقهی و تلاش برای اینکه عقاید را از قرآن بگیرد ، نه اینکه قرآن را تابع عقاید نماید ، دوری از روایات اسرائیلیات ، آیات و روایات جعلی و خرافی و ضعیف ، استفاده از بیانی ساده و شیوا ، توجه به آیات با روحیه ای اجتماع گرایانه نه از زاویه فردی و توجه به آیاتی که مسائل اجتماعی را مطرح می نمایند ، به صورت واضح نمایان است . ویژگی مهم این تفسیر یکی ایجاد پیوند و حکم میان آیات قرآن و واقعیت موجود و اوضاع فرهنگی و اجتماعی و سیاسی امت اسلامی معاصر است و دیگری تاکید مکرر بر مسئولیت انسان در برابر اعمال خویش و دعوت بر پذیرش مسئولیت وی است 4 .

2- 3- 3- 1- گرایش اجتماعی در تفسیر احسن الحدیث
تفسیر احسن الحدیث به عنوان بک تفسیر تحلیلی تربیتی- اجتماعی معرفی شده که در آن به شدت از اسرائیلیات و احادیث موضوعه و ضعیف پرهیز شده است .
تفسیر احسن الحدیث جزو تفاسیری است که از ویژگی تفاسیر اجتماعی برخوردار است و مفسر ذیل آیات متعدد به صورت مفصل یا در لابه لای مباحث ، به مسائل گوناگون اجتماعی نظر داشته است . از جمله مباحثی که در این زمینه در تفسیر " احسن الحدیث " مطرح گشته به شرح زیر می باشد .
صبر ، ارتباط با دیگران و تقوا 1 ، شروط تجارت و سایر معاملات 2 ، لزوم جهاد در راه خدا 3 ، مسئولیت های علمای دینی 4، وحدت امم 5 ، مسئولیت متقابل و ادیان و ملت ها 6 ما برای نمونه به چند مورد از مسائل اجتماعی که مفسر به آن پرداخته است را مورد بررسی قرار می دهیم . " المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه " آیه 71 : توبه .
مسئله امر به معروف از فروعات است یعنی ولایت امر و مسئول در کار یکدیگر بودن و اقتضا می کند که همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند ، و اقامه نماز که بهترین رابطه با خدا و دادن زکات که بهترین رابطه انسان و جامعه و اطاعت از خدا و رسول از آثار ایمان است ، نتیجه آنکه چنین مردمان به زودی مورد رحمت خدا واقع می شوند و خدا در انجام این وعده تواناست و این علت و معلول از آثار حکمت خداست و جامعه ای که اکثریت قاطع آن این اوصاف را دارد ، مورد رحمت خدا و جامعه مترقی است . مردان و زنان در چنین جامعه ای هر یک موضوعیت دارند ، به هر حال آیه صریح است در اینکه مومنان اعم از مرد و زن در پاکسازی جامعه اسلامی و ایجاد محیط توحیدی به یکدیگر ولایت دارند .1
" و الذین استجابو الربهم و اقاموا الصلوه و امر هم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون " آیه 38 : شوری .
در اینجا مراد از اقامه نماز آن است که جامعه خویش را جامعه نماز کرده اند و جمله "وامرهم شوری بینهم " حاکی از موضوعیت مشورت در اسلام است و در کارهای اجتماعی لازم است و عده ای از صاحب نظر ابعاد آن را بررسی کند آنگاه ببیند که کدام عمل به صلاح است و جمله " و شاورهٌم فی الامر و فاذا عزمت فتوکل علی الله " آیه آل عمران : 159 .
این جمله " فاذا عزمت " نشان می دهد که سرپرست بعد از اظهار نظر مشاوران تصمیم می گیرد اگر هم نخواست عمل نمی کنند . از رسول خدا نقل شده : " قال مامن رجل یشاور عهدا الا هدی الی الرشد " در روایات و تاریخ معلوم می شود : رسول خدا و امیر المومنین با یاران خویش مشورت کرده و آنها را به مشاوره می خوانده اند ، آن حضرت در جریان " احد " با یاران خویش مشورت کرد و رای اکثریت را پذیرفت با آنکه بر خلاف نظر خویش بود . 2
آزادی فردی و اجتماعی یکی از مباحثی است که قریشی به آن می پردازد به عنوان مثال وی حج را به عنوان روزهای آزادی معرفی می کند و پس از تقسیم آن در سه قسمت سمبل های آزادی ، آزادی میان هرج و مرج و تحرک و معنی آزادی در تفسیر جَعَلَ الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد " آیه 97 : مائده
مناسک حج که در این آیه از آن نام برده شده است حرمت صید کردن در حج است . قرآن کریم ، بخشی از احکامی را که به تنظیم زندگی اجتماعی ارتباط دارد و شماری از محرمات را که باعث انهدام اجتماع هستند یعنی حرمت شراب و قمار و حرمت صید کردن در حج را در این آیات بیان داشته است.
قریشی مناسک حج را از رمزهای حریت انسان می داند و از آن به عنوان سمبل های آزادی نام می برد که خداوند آنها را قوام کار مردم یعنی تنظیم امور زندگی آنها ساخته است زیرا حریت اساس تنظیم حیات اجتماعی است . 1
قریشی در بحث نظم اجتماعی به دیدگاه قریشی درباره فلسفه قصاص اکتفا می کنیم ، وی در شرح " و لکٌم فی القصاص حیوه " آیه: 179 بقره . می فرماید : این آیه دلیل تشریع قصاص است و درک اصالت آن به عاقلان واگذار شده که ضرورت قصاص را در حیات جامعه فقط عاقلان می توانند احساس کنند ، لفظ " فی القصاص حیوه " از دو جهت قابل توجه است : یکی از جهت معنی که می گوید : حیات افراد جامعه در وجود قصاص است آن وقت حیات افراد تضمین می شود که قاتلان و آدمکشان بدانند در صورت قتل نفس ، به حکم قصاص ، خودشان نیز کشته خواهند شد ، دوم از جهت لفظ عرب ها در اصالت قصاص می گفتند : " القتل انفی للقتل " یعنی : آدمکشی را قصاص از همه بهتر ریشه کن می کند 2 .

علوم قرآنی در تفسیر احسن الحدیث
یکی از مباحث موثر در روش تفسیری هر مفسری نوع نگرش او به مباحث علوم قرآنی است . از این رو به اختصار به نگرش مولف و نوع نگاه وی به مباحث علوم می پردازیم . قرآن معتبرترین منبع معارف اسلام و معجزه جاودان رسول گرامی است ؛ تنها کتاب آسمانی است که از تحریف مصون ماند و بشر از آوردن حتی سوره ای کوچک همانند آن عاجز است .
بحث درباره قرآن و شناخت مسایل مختلف آن از همان دوره های نخستین پیدایش اسلام مطرح بوده و همواره در طول تاریخ ، بزرگان و دانش پژوهان در این زمینه به بحث و بررسی پرداخته و آثار گرانبهایی از خود به یادگار نهاده اند و این مطالعات ، پیوسته ادامه دارد .
از همان صدر اسلام اهتمام رسول گرامی (صلی اله علیه و آله) ، صحابه گرانقدر و امامان اهل بیت علیه السلام و یارانشان بیش از هر چیز به قرآن و علوم مربوط به آن معطوف گشت ، زیرا قرآن تنها و آخرین نماینده هدایت بشر به سوی و سعادت بود .
از جمله مباحث علوم قرآنی می توان از وحی : حروف مقطعه قرآن، اعجاز ، تحریف نا پذیری محکم و متشابه ، اسباب نزول ، ناسخ و منسوخ ، علم قرائات و جمع قرآن و … نام برد ما از میان این موضوعات ، مباحثی را که مفسر احسن الحدیث بیشتر به آن نظر داشته و در مقدمه تفسیر شریف خویش نیز آنها را مطرح نموده مورد بررسی قرار خواهیم داد .
3-1- حروف مقطعه در قرآن
حروف مقطعه قرآن همیشه جزء کلمات اسرار آمیز قرآن محسوب می شده ، و مفسران برای آن تفسیرهای متعددی ذکرکرده اند جالب اینکه در هیچ یک از تواریخ ندیده ایم که عرب جاهلی ومشرکان وجود حروف مقطعه را درآغاز بسیاری از سوره های قرآن بر پیغمبر خرده بگیرند ، و آن را وسیله برای استهزاء و سخریه قرار دهند ، و این خود می رساندکه گویا آنها نیز از اسرار وجود حروف مقطعه کاملا بی خبر نبوده اند ، این حروف اشاره به این است که این کتاب آسمانی با آن عظمت و اهمیتی که تمام سخنوران عرب و غیر عرب را متحیر ساخته ، و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است ، از نمونه همین حروفی است که در اختیار همگان قراردارد درعین اینکه قرآن از همان حروف ‹‹الف باء ›› و کلمات معمولی ترکیب یافته تا به قدری کلمات آن موزون است و معانی بزرگی را در بردارد، که در اعماق دل وجان انسان نفوذ می کند ، روح را مملو از اعجاب و تحسین می سازد و افکار وعقول را در برابر خود وادار به تعظیم می نماید ، جمله بندی های مرتب وکلمات آن در بلندترین پایه قرارگرفته و معانی بلند را در قالب زیباترین الفاظ می ریزد ،که همانند و نظیر ندارد . فصاحت و بلاغت قرآن برکسی پوشیده نیست ، این گفته صرف ادعاء نمی باشد زیرا آفریدگار جهان همان کسی که این کتاب را بر پیامبر نازل کرده همه انسانها را دعوت به مقابله به مثل نموده است و از آنها خواسته که همانند آن ، یا لااقل یک سوره مثل آن را ، بیاورند ، او دعوت نموده است که عموم جهانیان ( جن و انس ) یا همکاری و هم فکری اگر می توانند مانند آن را بیاورند اما همه عاجز و ناتوان ماندند ، و این نشان می دهدکه مولود فکرآدمی نیست همچنین خداوند از حروف الفبا کلمات معمولی ، مطالب و معانی بلند را در قالب الفاظ زیبا وکلمات موزون ریخته و اسلوب خاصی در آن به کار برده که همه انگشت حیرت به دندان گرفته اند ، آری همین

حروف دراختیار انسانها نیز هست ولی توانایی ندارندکه ترکیب ها و جمله بندی های بسان قرآن ابداع کنند . 1
3-1-1- تفسیرهای مختلف راجع به حروف مقطعه در قرآن
1- حروف مقطعه برای خاموش ساختن کفار وجلب توجه مردم به محتوای قرآن بوده ، زیرا مشرکان و لجوج مخصوصا به یکدیگر توصیه کرده بودند هنگامی که پیامبر قرآن می خواندکسی گوش به آن فرا ندهد ، و با ایجاد سروصدا و غوغا نگذارند صدای پیامبر صلی ا. . . علیه و آله به گوش مردم برسد ، لذا خداوند درآغاز بسیاری از سوره های قرآن (29 سوره ) حروف مقطعه را که مطلب نوظهوری بوده و جلب توجه می کرده ، قرار داده است .
علامه طباطبایی ( رضوان تعالی علیه ) می گوید : هنگامی که سوره هایی را که با ‹حروف مقطعه › آغاز می شود مورد دقت قرار می دهیم می بینیم سوره هائی که با یک نوع حروف مقطعه آغاز می شود و مطالب مشترکی دارند ، فی المثل سوره هائی که با ‹‹حم ›› شروع می شود بلافاصله بعد از آن جمله ‹‹ تنزیل الکتاب من الله ›› یا چیزی که به معنی آن است قرارگرفته ، و سوره هائی که با نام ‹‹ الر ›› شروع می شود بعد از آن تلک آیات الکتاب و یا شبیه آن است و سوره هائی که با ‹‹ الِم ›› آغاز می گردد به دنبال آن ‹‹ ذلک الکتاب لاریب فیه ›› یا مفهوم آن است از اینجا می توان حدس زدکه میان حروف مقطعه ، محتوای این سوره ها ارتباط خاصی است ، تا آنجا که مثلا سوره اعراف که با المص شروع شده مضمون و محتوایش جامع میان مضمون سوره های الم و سوره (ص) است البته این ارتباط ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد ، وافهام عادی به آن راه نیابد . 1
2- این سوره ها از قرآن کریم که حروف مقطعه بر سرآنها آمده خالی از ارتباط در میان و مضامین آنها با آن حروف نیست ، پس حروفی که مشترک میان چند سوره است کشف می کند از اینکه مضامین آنها نیز مشترک است . موید این معنا مناسبت و هم جنسی این است که میان این سوره و سوره ‹‹ ص ›› به چشم می خورد ، چون آن سوره نیز داستان انبیاء را آورده پس سوره هایی که حروف مقطعه مشترک دارند مطالبشان نیز مشترک است ، مانند مورد بحث سوره مریم بایس که در هر دو حرف ‹‹ یاء ›› وجود دارد و باز مانند این سوره ( کهعیص ) سوره مریم با سوره شوری که در هر دو حرف ‹‹ ع ›› وجود دارد . 1
3- یکی دیگر از تفسیرهائی که دراین زمینه جلب توجه می کند این است که ممکن است یکی از اهداف این حروف ، جلب توجه شنوندگان ، و دعوت آنها به سکوت و استماع بوده باشد ، زیرا ذکر این حروف در آغاز سخن ، مطالب عجیب و نو ظهوری در نظر عرب بود ، و حس کنجکاوی او را برمی انگیخت ، در نتیجه به دنبال آن نیزگوش فرا می داد و اتفاقا غالب سوره هایی که با حروف مقطعه شروع می شود سوره هائی است که در مکه نازل شده است و می دانیم در آنجا مسلمانان در اقلیت بودند و دشمنان لجوج سر سخت ، حتی حاضر نبودند ، به سخنان پیامبرخیلی گوش فرا دهند سهل است گاهی آنچنان سروصدا و غوغا به راه می انداختند ، که صدای پیامبر درمیان آنها کم می شد، که در بعضی از آیات قرآن اشاره به این مطلب شده است و نیز دربعضی از روایات که از طرق اهلبیت آمده می خوانیم که این حروف رموز و اشاراتی است به نامهای خداوند مثلا ‹‹ المص ›› در سوره

مورد بحث اشاره اناالله المقتدر الصادق می باشد . یعنی ‹‹ من خداوند توانای راستگو هستم ›› و به این ترتیب هریک ازحروف چهارگانه شکل اختصاری یکی از نامهای خدا است ذکراین نکته لازم است که این تفسیرهای مختلف برای ‹‹ حروف مقطعه ›› هیچ گونه منافاتی با یکدیگر ندارند، و ممکن است در آن واحد تمام این تفسیرها به عنوان بطون مختلف قرآن ، اراده شود .
نتیجه می گیریم که قرآن مجید در طی 23 سال بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده حساب بسیار دقیق و منظمی دارد و هریک از حروف الفبا با مجموع حروف هر سوره دارای یک نسبت ریاضی کاملا دقیق است که حفظ ونگهداری چنین نسبتی برای بشر بدون استفاده از مغزهای الکترونیکی امکانپذیر نیست .
3-1-2- دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع حروف مقطعه در قرآن .
قریشی می گوید : درباره حروف مقطعه که در اوائل سوره ها واقع شده اقوال گوناگونی هست که از ائمه معصومین علیه السلام روایت شده که آنها از متشابهانند فقط خدا از آن آگاه است به قولی آنها نام سوره های هستندکه در اوائل آنها آمده اند . در قول دیگر: آنها اشاره به صفات خدا هستند ، مثلا ‹‹ الم ›› اشاره ایست به ‹‹ انا الله اعلم ›› به قولی : آنها نامهای قرآنند ، در قول دیگر آمده : آنها نام های خدایندکه مورد قسم واقع شده اند ، در مجمع البیان در این زمینه ده قول نقل شده و در قول دهم آمده : مراد از آنها این است که ای مردم قرآن از همین حروف ترکیب شده که شما پیوسته آنها را به کار می برید ، اگر می گوئید قرآن از جانب خداوند نیست ، شما هم با این حروف نظیر آن را بسازید .
قریشی در تفسیر خود اشاره به نظریه دکتررشادمصری کرده که خلاصه نظر ایشان آن است که میان این حروف و حروف همه سوره های قرآن رابطه ای است . مثلا حرف ‹‹ن›› را درنظرمی گیریم و آن را با سائرحروف سوره بقره مقایسه می کنیم و به این نتیجه می رسیم که نسبت این حرف به

1. همان

سائرحروف آن یک درصد است ، آنگاه همین حساب را با سوره آل عمران ، نساء ، مائده و . . . تا 114 سوره انجام می دهیم نتیجه می گیریم که این نسبت در سوره ‹‹ ن و القلم ›› که این حرف را دراول آن واقع شده از همه بیشتر است آن وقت این حساب را با حرف ‹‹ ص ›› و حرف ‹‹ ق ›› و دو حرف ‹‹ حم ›› و سه حرف ‹‹ الم ›› تکرار می کنیم و می بینیم که درصد این حروف درآن سوره ها از سوره های دیگر بیشتر است ، فکرکنیدکه این عمل ،کار آسانی است از مجموع 114 سوره های قرآن 114 گانه قرآن فقط در 29 سوره حروف مقطعه آمده است و آنها درست نصف حروف 28 گانه الفبای عربی را تشکیل می دهند . بدین ترتیب : 1 ، ح ، ر، س، ص، ط، ع، ق،ک، ل، م ، ن ، ه ، ی مثلا دکتر رشاد نسبت حروف ‹‹ ق ›› به سائرحروف سوره قیامت ( 907 /3 ) درصد است ونسبت آن به سائر حروف سوره و الشمس ( 906 /3 ) است . تفاوت این دو سوره چنانکه ملاحظه می شود فقط یک هزارم درصد است ، آن وقت نسبت حرف ‹‹ ق ›› را با حروف هریک از سوره های 114 گانه استخراج کرده در آخر متوجه شده که نسبت این حرف ‹‹ ق ›› به سائرحروف سوره ‹‹ ق و القرآن المجید که این حرف در آغاز آن واقع شده از نسبت آن به تمام حروف سوره های 114 گانه بیشتر است . همچنین حرف ‹‹ ن›› که در آغاز ‹‹ ن و القلم ›› آمده نسبتش به سائرحروف این سوره از نسبت آن به حروف هریک از سوره های 114گانه بیشتراست . چهارحرف ‹‹المص ›› که درآغاز سوره اعراف آمده نسبت آنها به سائرحروف این سوره ، بیشتر از نسبت آنها به حروف سائر سوره های 114 گانه است . دکتر رشاد می گوید : ضمن محاسبه که روی سوره ( مریم ) و ( زمر) می کردم دیدم نسبت ( درصد) مجموع حروف (ک ، ه ، ی ، ع ، ص ) در هر دو سوره مساوی است با اینکه باید در سوره مریم بیشتر باشدکه لفظ ‹‹ کهیعص ›› فقط در آغاز سوره مریم آمده است ، اما همین که نسبت گیری را از رقم سوم اعشار بالا بردم روشن شدکه نسبت مجموع این حروف در سوره مریم یک ده هزارم ( 0001/ 0 ) بیش از سوره های زمراست ، این تفاوت های جزئی راستی عجیب و حیرت آور است که انسانی بتواند مراقب تعداد هریک از حروف سخنان خود در طول 23 سال باشد و درعین حال آزادانه مطالب خود را بدون کمترین تکلفی بیان کند اینها همه نشان می دهدکه نه تنها سوره ها و آیات قرآن ، بلکه حروف قرآن نیز روی حساب و نظام خاصی است که فقط خداوند ، قادر برحفظ آن می باشد با سخنانی که آورده شد می توان نتیجه گرفت که تمام مضامین آنها حساب شده و ازنظرلفظ ومعنی ومحتوا در عالی ترین صورت ممکن است ، بلکه ازنظرنسبت ریاضی و عددی حروف ، چنان دقیق ریاضی دارد می فهمیم که کلام او از علم بی پایان پروردگار سرچشمه گرفته است . این حساب جز به اعجاز خدائی ممکن و عمل نیست ، این است اهمیت این حروف ، حروف مقطعه قرآن به قرار زیراست : الم ( شش بار ) ، المص ، الر ( پنج بار ) ،کهعیص ، طه ، طسم ، طس ، الم ، الم ، الم ، یس ، ص ، حم ( شش بار ) ، حمسعق ، ق ، ن . این حروف به ترتیب در اوائل سوره های بقره ؛ آل عمران ، اعراف ، یونس ، هود ، یوسف ، رعد، ابراهیم ، حجر، مریم ، طه ، شعراء ، نمل ، قصص ، عنکبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، یس، ص ، مومن ، حم سجده ، شوری ، زخرف ، ق و قلم واقع شده اند . 1
3- 2- اعجاز قرآن
گرچه آغاز پیدایش ، بحث اعجاز به طور دقیق ، روشن نیست اما اعجاز قرآن از نخستین مباحث آن می باشد . قرآن کریم نیز در بحث معجزه بودن خود ، از تعبیر " اعجاز " استفاده ننموده است و همواره از معجزات انبیا با تعبیر " آیه و بینه " یاد نموده است . از این روی اصطلاح معجزه در قرآن بعدها رواج یافته است . در قرآن نه تنها کلمه معجزه ، در مورد آن به کار نرفته است ، حتی از تعبیر " خارق العاده " هم استفاده نشده و این اصطلاح از سخنان دانشمندان اسلامی نشات گرفته است . 2

3- 2- 1- اعجاز در لغت و اصطلاح
اصل " عجز " در لغت بازماندن از چیزی و از دست دادن آن است و " اعجاز " احساس ناتوانی در دیگری و ناتوان ساختن طرف مقابل است .1
و در اصطلاح معجزه عبارت است از اینکه مدعی مقام الهی عملی را به عنوان گواه بر صدق ادعایش بیاورد که از حدود قوانین طبیعی بیرون بوده و دیگران از آوردن مانند آن عاجز باشند .2
معنی اعجاز آن است که بشر از آوردن نظیر آن عاجز است قرآن از اول نزول پیوسته این مطالب را یادآوری کرده و گوید بشر از آوردن نظیر من عاجز است و اگر ناتوان نیست یک سوره مانند مرا بیاورد و این حریف طلبی قرآن و آن زبونی اهل سخن و خاصه معنی عرب دلیل بارز اعجاز آن است .3 قریشی پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی معجزه در تفسیر احسن الحدیث بحثی نکرده است .
3- 2- 2- بررسی آیات تحدی در تفسیر احسن الحدیث
قرآن در چند مرحله ، تحدی و هم آورد خواستن خود را مطرح کرده :
1 . نخست به طور مطلق سخنی همانند قرآن بیاورند :
" ام یقولون تقوله بل لا یٌومنٌونَ . فلیاتوا بحدیث مِثِله ان کانوا صادقین " طور :33- 34
2 . به اندازه ده سوره را مطرح نموده هر چند کوچک باشند :
" ام یَقٌولٌونَ افتَراهٌ قٌل فاتوا بعشرِ سور مِثِلهِ مفتریات و ادعٌوا مَنِ استَطَعتٌم مِن دٌونِ اللهِ ان کٌنتٌم صادِقینَ " هود : 13 .
در اینجا صحبت از آوردن سوره بوده است و جمله انما اٌنزِلَ بعلم الله روشن می کند که خدا علم قرآن سازی را به بشر نداده است .
3 . آنگاه برای آنکه از اعتبار مدعیان بکاهد ، پیشنهاد کرده که یک سوره همانند قرآن بیاورند:
" ام یَقٌولٌون افتراهٌ قٌل فاتٌوا بِسٌورَه مِثِلِه و ادعٌوا مَنِ استَطَعتمٌ منِ دٌونِ اللهِ ان کنتم صادقین " یونس : 38
4 . و برای آخرین بار ، با قاطعیت هر چه تمام تر ، عجز و ناتوانی نهایی آنان را اعلام نمود :
" ان کٌنتٌم فی ریب مما نَزَلنا علی عَبدِنا فاتوا بسوره من مِثِلِه و ادعوا شهداء َ کٌم مِن دٌونِ اللهِ ان کنتم صادقین فان لم تَفعلٌوا ، و لَنَ تفَعلٌوا فاتقوا النارَ التی و قٌودٌها الناسَ و الحِجارَهٌ اٌعِدَت لِلکافرین " بقره : 23- 24.
در تفسیر این آیه آورده است این آیه در مقام تعجیز انسان حتی از آوردن یک سوره است و با نفی ابدی می گوید : " لن تفعلوا " و هرگز نمی توانید و آن دلیل است که در آینده نیز این کار امکان نخواهد داشت و اگر فکر می کنید که اینها ساخته پیامبر است پس شما هم یک سوره نظیر آن بیاورید.
5 . " قٌل لَئِنِ اجتمعتَ الانسٌ و الجنٌ علی ان یاتوا بِمثِل هذا القرآنِ لا یاتونَ بمثِلِه لو کان بعضهم لِبَعض ظهیرا " اسراء : 88
در تعریف قرآن که شفا و رحمت است فرموده : جن و انس از آوردن چنین کلامی ناتوانند هر چند که در ساختن همدیگر یاری کنند قرآن مجید بارها این تعبیر را آورده است و در آیه " فاتوا بسوره من مثله " بقره : 23 . آوردن قرآن این چنین در فصاحت و بلاغت و نظم و معانی و بدون نقص و قابل انطباق بر مقتضیات و عصر از عهده بشر خارج است . بعضی از بزرگان فرموده اند : عموم الانس و الجن مورد نظر هستند چون غیر عرب را در آوردن الفاظ عربی راهی نیست .1 پس این آیه در مقام تعجیز شامل یک آیه هم می شود زیرا کلمه قرآن به همه قرآن و به ابعاض آن اطلاق می شود و آیه اول از آیات مکی است آن وقت هم همه قرآن نازل نشده ولی فرموده : هذا القرآن با وجود این قریشی منظور قرآن از مبارزه طلبی مجموع قرآن یا چند سوره یا یک سوره یا چند آیه است نه فرد فرد آیات . 2
علامه در المیزان نیز معتقد است : تحدی به این است که خصم سخنی همگون با قرآن که افزون بر فصاحت و بلاغت ، شامل اهداف متعالی الهی است . گاه به سور متعدد است که این نیز بیانگر تفنن در میان و گوناگونی شیوه ها و . . . است . عشر همانند ماه ، الف و . . . از الفاظ کثرت است . لذا مراد به " عشر " سوره های متعددی است که ابعاد فصاحت و بلاغت و بلندای معانی را در بر دارد و اما " فلیاتوا به حدیث مثله " ممکن است شامل هر سه بخش باشد .1
در پایان باید گفت : بیان متین و استوار علامه ، گویای این حقیقت است که آنچه مفسران متقدم درباره سید تحدی گفته اند ، استظهاری بیش نبوده و بدون تعمق در چگونگی نزول و . . . ابراز نموده اند .
3-2-3- صرفه در اعجاز قرآن
این نظریه نخستین بارتوسط نظام معتزلی که از پیشوایان مکتب اعتذال بود مطرح شد در قرن چهارم و پنجم هجری بسیار مورد توجه قرارگرفت به عنوان نظریه ای مشهور در ارتباط با اعجازقرآن مطرح گشت ، اما به تدریج اعتبارآن مورد تردید واقع شد. قایلان به صرفه معتقدندکه خداوند مردم را از معارضه با قرآن منصرف نموده وگرچه آنها را به تحدی طلبیدکه اگر درقضا نیست آن شک دارند مانندش ، یا ده سوره ، یا یک سوره، بیاورند لیکن چون خداوند آنها را از این کار بازداشته چنین امری محقق نشده ، بنابراین اعجاز قرآن به خاطر فصاحت و بلاغت و عدم اختلاف و . . . نیست ، بلکه علت اصلی یک امر خارجی یعنی سلب قدرت و توانایی مردم توسط خدا بوده است . 2
البته درتفسیراینکه چگونه خداوندکسانی راکه می خواسته اند به معارضه با قرآن بپردازند از این امر بازداشته اختلاف نظرفراوانی وجود دارد ؛ توجیه اول این است که خداوند انگیزه ی مخالفان را برای معارضه را سلب نمود؛ با وجود اینکه آنها قدرت آن را داشتند لیکن خداوند در اراده ی آنها تاثیرگذاشت وفکر معارضه از ذهن آنها زدود .
توجیه دوم این است که خداوند و علوم و معارفی که آنها برای آوردن مانند قرآن نیاز داشتند را از بین برد و از آنها سلب نمودکه این علوم یا به جهت استمرار نزد آنان حاصل شده بودولی خداوند آنها را از بین برد یا به خاطر ترس از وقوع معارضه ، انگیزه ی آنها برای دستیابی دوباره به این علوم از طرف خدا سلب شد و بالاخره توجیه سومی که در این ارتباط ارائه شده این است که مخالفان ، هم انگیزه کافی برای معاوضه دارا بودند و هم علوم مورد نیاز را دراختیار داشتند ولیکن علت معارضه سلب قوا و نیروی آنها بود ؛ به عبارت دیگرگرچه آنها قادربه معارضه با قرآن بودند لیکن به خاطرمنع خداوند و از بین بردن قدرت وعزم واراده شان موفق به تحقق این امرنشدند .
به نظرمی رسد درصورت درست بودن قول صرفه از میان سه تفسیر وتوجیه ارائه شده نظر دوم نظریه ای حدوسط باشد ، زیرا انگیزه ی تحدی همواره میان مخالفان وجود داشته و سلب علوم نیزکه در توجیه دوم مطرح شده تفاوت چندانی با مورد سوم ندارند و در واقع یکی از مصادیق سلب قدرت است . 1
اما مهمترین ایرادها واشکالاتی که درمورد قول به صرفه ازسوی دانشمندان وصاحب نظران مطرح شده به قرار زیراست که به اختصار می آید :
1- اگرمعجزه بودن قرآن مربوط به صرفه باشد نه وجوه دیگر اعجاز، دراین صورت خود قرآن معجزه نخواهد بود ، بلکه صرفه معجزه است درحالی که براساس آیه 88 سوره ی ‹‹قل لئنِ اجتمعت الانسُ و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا . . . ›› معجزه، خود قرآن است، زیرا این کتاب آسمانی ا امتیازات خارجی برخوردار است که به تعبیرقرآن ، انسان توانایی آوردن مانند آن را ندارد عبارت ‹‹ لایاتون ›› درآیه پیش گفته ، ظهور درعدم توانایی انس وجن دارد .
2- درآیات تحدی ازتعبیر اتفاق و اجتماع جن وانس ، برآوردن مانند قرآن استفاده شده و این درحالی است که اگرفصاحت و بلاغت قرآن درآن حدی نبودکه از طاقت بشری خارج باشد استفاده از چنین تعبیری بیهوده می نمود .
3- لازمه پذیرش قول به صرفه آن است که اعراب درهمان نزول ویا در دوران های بعدی بتوانند همانند قرآن را از نظر فصاحت و بلاغت آن خاضع بودند .
4- اگر اعجاز قرآن مربوط به صرفه باشد ، منع خداوند به زمان نزول بازمی گردد که قبل از آن وجود نداشته پس به طورطبیعی اعراب می بایست قبل از نزول قرآن ، سخنان یا عباراتی همسان قرآن داشته باشند درحالی که هیچ شاهد وگواه تاریخی برای وجود چنین آثاری دردست نیست .
5- اقتضای قول به صرفه آن است که اعراب پس از تحقق صرفه ، قدرت وتوانایی خویش را در پدید آوردن آثار و اشعار وخطبه ها ازدست داده باشند و یا حداقل شیوه ی ارایه ی آنها تغییر محسوسی کرده باشد ، درحالی که چنین امری مشهود نیست .
6- صحت قول به صرفه منجر به اعتقاد به جبرگرایی خواهد بود، چون لازمه ی آن سلب اختیار مردم است ، چراکه آنها توانایی آوردن مانند قرآن را داشته اند ولیکن درپایان به طورکلی می توان گفت که قائلین به صرفه ، همانند آوری الفاظ قرآن را درتوانایی بشر می دانسته اندکه به خاطر منع خداوند محقق نشده و درواقع آنها تنها اعجاز فصاحتی قرآن را مدنظر داشتند درحالی که قرآن علاوه براین وجه ، به تصریح بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران از نظرمعانی گرانقدر، عدم تناقض ، اخبار غیبی و . . . معجزه محسوب می گردد .1
آیه ای که قائلین به صرفه مورد استفاده قرار داده اند آیه ذیل است :
‹‹ ساصرِفُ عن آیاتی الذین لیتکبرونَ فی الارض بغیر الحق . . . ›› اعراف : 146 .
از دیدگاه آنها مقصود ازگزند و آسیب رسانی همان مقابله و معاوضه به مثل است که موجب تباه شدن جنبه اعجاز قرآن می گردد . قریشی هیچ ارتباطی بین آیه و مساله صرفه نمی داند و هیچ اشاره ای به آن نمی نماید . به نظروی منظور ازآیات دراین آیه آیات تشریعی است برحسب سیاق ، زیرا دراین آیه پیشین سخن از رسالت خداوندکلام بوده است و منظور از آیه در ادامه این آیه آیات تکوینی است . 2

3- 2- 4- وجوه اعجاز قرآن
مفسر احسن الحدیث سه وجه از اعجاز را به طور مشخص و صریح در تفسیر خویش آورده و به توضیح آن مبادرت نموده که عبارتند از :
3- 2- 5- فصاحت و بلاغت
ایشان فصاحت عبارات و بلاغت تعبیرات قرآنی ، با وجود آنکه در قالب و نظم و ترکیب و انسجامش در آن است و آسان ترین وجه اعجاز معرفی نموده که در آیات تحدی به مبارزه طلبی به این وجه ، دعوت صورت گرفته است .
وجود افراد فصیح و بلیغ مشهود در آن زمان به زبر دستی و استادی در کلام معروف بودند و آن هنگام که قرآن در میان آنها نازل شده ظهور کلامی برتر از نظر فصاحت و بلاغت برای آنها بسیار سخت بود تا جایی که با تندی و خشم برای ستیز با آن آماده شدند ولیکن در اولین قدم به عجز خویش و اعجاز قرآن معترف گشتند این یک بعد از لایه اعجاز قرآن محسوب می شد و سخنوران و شاعران هر یک به نوعی در برابر آن خاموش شدند و حرفی برای گفتن نداشتند ، با این وجود سبک مغزی آنان باعث شد که به این کتاب آسمانی نسبت سحر دهند .
مفسر محترم بر این نظر است که قرآن آنها را از جهت لفظی به تحدی دعوت نموده نه معنوی که البته به کل سپس به ده سوره و پس از آن به یک سوره از قرآن تحدی صورت گرفت .
همچنین معجزه ی فصاحت و بلاغت مختص گروهی خاص و به خصوص اعراب است در حالی که خداوند تمام جهانیان را به مبارزه طلبی دعوت نموده نه فصحا و بلغای عرب را و همین امر می تواند بر این امر دلالت کند که تحدی شامل تمام زمینه های لفظی و معنوی و حقایقی که قرآن مشتمل آن است می گردد .

در قرآن هیچ یک از این اختلافات راه ندارد چرا که حق صریح است و دروغ و خیال در آن راه ندارد و تمام قرآن حق و در پی بیان واقع است و با این وجود در بالاترین درجه فصاحت قرار دارد . 1
3-2-6 – اخبار از غیب
از جمله وجوه اعجاز قرآن ، خبردادن از امور غیبی ، شمرده شده است . منظور ازغیب ، امور مخفی وپنهانی است که با وسایل عادی دراختیار بشر، اطلاع از آنها ممکن نیست و از طریق اندیشه وفکر و محاسبات ، نمی توان آن راکشف نمود . 2
قرآن در موارد متعددی ، اخبار غیبی را بیان داشته است که بخشی مربوط به زمان گذشته و بخشی مربوط به زمان نزول و بخشی مربوط به آینده است .
قریشی دربرخی از موارد ذیل آیات اخبار ازغیب متذکر این مطلب شده است که قرآن از این جنبه اعجاز است . به عنوان نمونه در اخبار از آینده ذکر می کند : درآیه
‹‹ غلبت الرومٌ فی ادنَی الارضِ و هُم من بعدِ غَلبَهم سیغلبون›› آیه 1 و2 : روم .
بعد از مغلوب شدن به یقین غالب خواهند شد سین در سَیغلبون برای تاکید می باشد این همان وعده حتمی شده در رابطه با غلبه رومیان پیروز نشدن آنان می باشد . همچنین در آیه ‹‹ واللَه غیب السموات و الارض والیه یرجع الامر کله فاعبده وتوکل علیه و بذلک بغافل عما تعملون›› در این آیه دستور رسید به کفار هرچه می توانید بکنید و انتظار آینده را بکشید ، در این آیه برای اطمینان آن حضرت می گوید : آینده دروسعت خدای تواست، آینده حتما به نفع تو و به ضرر مشرکان خواهد بود ‹‹ غیب السموات ››گرچه اعم است ولی منظور از آن دراینجا آینده اسلام ومشرکان است مراد از ‹‹ الیه یرجع . . . کله ›› آنست که همه کارها مربوط به خدا است و اوکارها را به نتیجه می رساند ، هیچ کس تصرف مستقل درکارها ندارد ، پس کار اسلام و مشرکان نیز مربوط به خدا است ، خدا عاقبت را خاص تو خواهدکرد اعتماد واطمینان داشته باش ، اسباب دیگر را مستقل حساب نکن ، خدا از کاربندگان آگاه است پس نمی شود در عبارت و توکل سستی کرد . 1
در آیه ‹‹ عنده مفاتح الغیبِ لایَعلَمُهآ الا هًوَ و یَعلَمُ ما فی الَبر و البحرِ و ما تسَقُطُ منِ وَرَقَه الا یَعلَمهُا و لا حَبَه فی ظُلُماتِ الَارضِ و لارَطب و لا یابس الا فی کتاب مبین››59 : انعام .
این آیه یک مطلب مستقل در معرفی علم و احاطه خداست ، مراد از ‹‹ مفاتح ›› خزائن و اخبارهاست ظاهرا مراد از غیب چیزها و قضایائی است که درآینده به وجود خواهند آمد وکسی به آنها راه ندارد مانند آمدن قیامت و آنچه در ارحام است و انسان به چه سرنوشتی دچار خواهد شد . ‹‹ و یعلم مافی البر و البحر ›› شامل همه کره زمین است از اینجا تا آخر آیه در بیان علم خدا به چیزهایی موجود و به حکم ‹‹ و عالم الغیب و الشهاده ›› است ‹‹حبه ›› ، رطب ، یا بس ، عطف است بر ‹‹ ورقه ›› مراد از رطب ، یابس ، میوه ترو خشک است ، ‹‹ کتاب مبین ›› یا علم خداست و یا لوح محفوظ وآن ‹‹ بدل ›› است از ‹‹لایعلمها ›› یعنی هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر آنکه خدا می داند و هیچ دانه ای به شکم تاریک زمین نمی افتد و هیچ میوه تروخشکی از درخت ساقط نمی شود مگر آنکه خدا می داند ناگفته نماند که ضمیر ‹‹ لا یعلمها ›› که به مفاتح برمی گردد نشان می دهد که اضافه مفاتح به ‹‹ الغیب ›› بیانیه است یعنی خزانه هائی که همان غیب ها باشند پیش خداست . 2
در آیه " اِنَ اللهَ عندَه عِلمٌ الساعَهِ و یٌنزِلٌ الغیثٌ و یَعلَمٌ ما فی الارحام و ما تدری نفسٌ ماذا تکسِب غدَاً و ما تدری نفسٌ بَای ارض تموتٌ ان الله عِلمٌ خبیرٌ " 34 : لقمان

در این آیه علم سه چیز مخصوص خداست وقوع قیامت ، وقت نزول باران ، محل نزول آن و آنچه در ارحام انسانها و حیوانات است از مذکر و مونث و یکی دو تا یا زیاد و ناقص1 .
در اخبار گذشته را نیز در آیه " تلِکَ مِن انباءِ الغَیبِ نٌو حیها الیکَ ما کٌنتَ تَعلَمٌها انتَ و لا قومک مِن قبل هذا . . . " هود : 49 .
قریشی این آیه را نیز مشمول اخبار غیبی از گذشته می داند که خداوند این اخبار گذشته را به پیامبر خویش می دهد 2 . نمونه دیگر
" عالم الغَیب فلا یٌظهِرٌ علی غَیبه احدا " 26 : جن.
خدا در صورت اقتضای مصلحت مقداری از غیب را به پیامبر خود می آموزد پیامبر نیز آن را به اوصیای خود یاد می دهد3.
3- 2- 7- اعجاز در عدم اختلاف و وجود هماهنگی در آیات قرآن
یکی از دلایل حقانیت قرآن ، آن است که آیات آن از نظر شکل ظاهری زیبا و به اصطلاح فصیح و بلیغ است و نیز از نظر معنوی یک دست و هماهنگ به گونه ای که هیچ اختلاف و ناسازگاری در آیات و احکام آن یافت نمی شود ، در حالی که به تصریح خود قرآن ، قرآن به صورت تدریجی و در حالت متفاوتی بر بنی اکرم نازل شده است و با توجه به اینکه قرآن کریم در طول بیست و سه سال و در اوضاع و احوال مختلف و گوناگون سامان یافته و گرد آمده ، و اگر کلام پیامبر (ص) بود ، براساس قانون طبیعت می بایست آیاتی که در سالهای نخست آورده ، با سخنانش در سالهای آخر عمر ، هم از جهت فصاحت و بلاغت و هم از نظر محتوا ، تفاوت داشته باشد در حالی که می بینیم قرآن ، اعجاز خود را حفظ کرده و گفته های آن یکسان است و کوچکترین اختلاف و تناقض در آن دیده
نمی شود. خداوند در این باره می فرماید :
" افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجد وافیه اختلافا کثیرا " نساء : 82
و اگر از جانب خدا نبود در آن اختلاف زیاد پیدا می کردند و چون از جانب خداست و خدا اصلاح آنها را می داند پس باید قبول کند و به دستور رسول خدا که دستور قرآن است عمل کنند انسان مادی که در مسیر عمر خود ، پیشامدهای گوناگون دارد . نمی تواند پیوسته در یک حال ، در یک فکر و در یک نظر باشد و در گذشته های خود ابدا تجدید نظر نکند و اگر چنین باشد ، معلوم می شود جریان او یک جریان عادی نیست . به همین طریق : قرآن مجید در طی 23 سال به تدریج در حالات و اوقات مختلف آن حضرت نازل شده ولی در مطالب توحید ، نبوت ، قصص ، انبیا ، نظم جهان ، احکام و غیره . . . هیچ اختلافی نیست و آنچه را که در گذشته گفته در آینده نقص نکرده است و این دلیل بر این است که از جانب خدا بودن آن است1.
3-3- تحریف نا پذیری قرآن
یکی از مسایل مهم و اساسی که پیرامون قرآن مطرح است ، مساله تحریف و عدم تحریف قرآن است " در واقع نسبت تحریف به قرآن نسبت ظالمانه ای است که نص صریح وحی از آن بیزار است ، زیرا بقا و سلامت آن در همه زمان ها ، تضمین شده است خداوند می فرمایند :
" انا نحن نزَلنَا الذَکرَ و َ انا لَهٌ لَحافِظونَ " همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و ما نگهبان آن خواهیم بود .2
3- 3- 1- مفهوم تحریف از دیدگاه لغویان
بیشتر لغویان از جمله ابن منظور و راغب اصفهانی 3 " حرف " را به معنای " گوشه و کناره" دانسته اند و چون تحریف از باب تفعیل است به معنای به کناره بودن و به گوشه نشاندن می باشد ، بر این اساس تحریف سخن بدین معناست که با جابجا کردن کلمات و جملات و تغییر آنها ، با تفسیر نادرست ،

مقصود و مفهوم واقعی متکلم از بشر حقیقی خویش خارج گشته و به مفهومی کناره که در حاشیه ی معنای اصلی قرار دارد کشانده شود1.
3- 3- 2- تحریف در اصطلاح
واژه تحریف در اصطلاح در چند معنی استعمال شده که بعضی از معانی آن در قرآن واقع شده و بعضی معانی دیگرش راهی به قرآن ندارد و راه یافتن بخشی از معانی دیگر به قرآن مورد اختلاف است. 2
قریشی در معنای اصطلاحی در تفسیر خود چیزی را مطرح نکرده است .
3- 3- 3- تحریف دارای اقسامی است که ذیلا به آن اشاره می شود
3- 3- 3- 1- تحریف معنوی
به این معنا که کلمه یا گفتاری در غیر مورد و معنای واقعیتش استعمال شود ، چنانچه قریشی هم گفته که تحریف کلام یعنی منحرف کردن آن از معنای اصلی و تحریف آیه ذیل به همین معناست :
" من الذَین هادٌوا یٌحَرفونَ الکلِم عَن مواضِعِه " نساء : 46
آقای خوئی معنای آیه را چنین آورده است : " گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معنای حقیقی آن بر معناها و موارد دیگری تغییر داده و تحریف می کنند " 3 .
بدون تردید ، تحریف به این معنا در قرآن واقع شده است ؛ زیرا تفسیر نمودن آیات قرآن به معنایی که هدف و مقصود قرآن نیست ، بلکه صرفا دیدگاههای شخصی افراد است بسیار رخ نموده است .
3- 3- 3- 2- تحریف در قرائت " حروف کلمات "
یعنی کلمه ای برخلاف قرائت متداول بین عموم مسلمانان تلاوت گردد ، نمونه آن اکثرا اجتهاداتی است که قاریان برای به کرسی نشاندن قرائاتی که هیچ پیشینه در صدر اسلام نداشته و ساخته و پرداخته خود آنان است ، به کار می گیرند کاری که از نظر ما جایز نیست . 4
3- 3-3-3- تحریف موضعی
به این معنا که ثبت آیه یا سوره برخلاف ترتیب نزول آن باشد ، این امر در آیات بسیار کم است . 1
3- 3- 3- 4- تحریف به تبدیل کلمه
به این معنا که کلمه ای مترادف یا غیر مترادف جای کلمه ای دیگر نشیند . کاری که ابن مسعود آن را مجاز می شمرد ، زیرا در نظر او اگر معنا که مقصود واقعی متکلم محفوظ بماند ، جا به جا شدن لفظ ممنوع نخواهد بود . در حالی که چنین کاری در متن وحی جایز نیست ، زیرا اعجاز قرآن همان گونه که به معنای آن استوار است بر لفظ قرآن نیز مبتنی است . 2
3- 3- 3- 5- تحریف به زیادت
اگر زیادتی در قرآن به وجود آید ، به طوری که حقیقت ، ماهیت و واقعیت قرآن را تغییر دهد و گفته شود که قسمتی از قرآن موجود کلام خدا نیست ، اینگونه تغییر و زیادت نیز تحریف نامیده می شود و تحریف به این معنا ، اصلا راهی به قرآن نیافته است و بطلان آن در میان تمام مسلمانان مسلم و از ضروریات و بدیهیات است . 3
3- 3- 3- 6- تحریف به کاستی
تحریف به تنقیص این است که بگوییم ، قرآن موجود بر تمام آنچه از آسمان نازل شده است ، مشتمل نیست و قسمتی از آن در موقع تدوین و یا در دوران های بعدی از بین رفته است ، تحریف به این معنی که در اینجا موضوع مورد بحث است .
راه یافتن اینگونه تحریف به قرآن مورد اختلاف است . عده معدودی از علما آن را پذیرفته اند و اکثر علما آن را مردود می دانند و ما نیز آن را شدیدا مردود می دانیم و خالی از حقیقت می شناسیم 4 .

3- 3- 4- دلایل و شواهد تحریف نا پذیری قرآن
برای اثبات عدم تحریف معجزه رسول گرامی اسلام (ص) دلایل و شواهد بسیاری مطرح شده که برخی از مهمترین آنها به اختصار می آید :
1 . دلایل عقلی :
یکی از وظایف کتب آسمانی ابلاغ اوامر و نواحی خداوند به مردم ، جهت اتمام حجت بر آنهاست چنانکه فرمود :
" لِیَهلِکَ من هَلَکَ عن بینه و یحیی مَن فی عَن بَینَه " انفال : 42
پس اگر کسی تحریف قرآن به اقامه دلیل اقدام کند حجیت قرآن را مخدوش ساخته ، زیرا در صورت وقوع چنین امری بخشی از پیام های هدایت گر الهی که حجت خدا بر مردم هستند حذف می شود ، در نتیجه از درجه ی اعتبار ساقط خواهد شد .
قریشی از طرف دیگر رابطه اعجاز قرآن با تحریف نا پذیری آن یک حکم عقلی است بدین معنا که پذیرش احتمال تحریف نفی اعجاز قرآن را به دنبال دارد محکمترین دلایل بر نفی تحریف آیاتی که بر آن تحدی شده است
" قٌل لئنِ اجتمعت الانسٌ و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا . . . " اسراء : 88
با وجود دلایل بسیار محکم و اعترافاتی که در طول تاریخ نسبت به نفی اعجاز قرآن مطرح است پس توهم تحریف قرآن نیز کاملا مردود می باشد .
2 . دلایل نقلی :
که به چند دسته تقسیم می شود و مهمترین آن عبارتند از :
الف . قرآن
ایشان در مورد این آیه
" انا نَحنٌ نَزَلنا الذِکرَ و انا لَهٌ لحافظون " حجر : 9 .
معتقد است که مراد از ذکر در اینجا قرآن است که همان مٌنزَل است نه رسول ( ص ) که
مٌنزَل می باشد همچنین حفظ و صیانت قرآن امری بود می توانست دلیل رسالت پیامبری باشد که به او نسبت جنون می دادند .
" و قالوا یا ایها الذی نٌزَل علیه الذِکرٌ انک لَمَجنونٌ " حجر : 6
خدا در این آیه قول قطعی داده که قرآن را از زیادت و نقصان و تغییر و فراموش شدن حفظ خواهد فرمود و مقصود از حفظ نگهداری قرآن در تمام طول رسالت اسلامی از تمام جهات می باشد نه اینکه حفظ آن در سینه ی پیامبر و دیگر خلفای معصومش مدنظر باشد چرا که حفظ قرآن ، پیامبر و رسالت جاودانه اش محفوظ خواهد ماند . 1
زمخشری در کشاف نیز در ذیل آیه می گوید : قرآن توسط خدا نازل شده و خود او حافظ قرآن از هر زیاده و نقصان و تحریف و تبدیلی در همه زمانهاست 2 علامه نیز آورده است :
قرآن ذکری است زنده و جاودانه و از هرگونه زوال و فراموشی و هرگونه زیادتی و نقصان محفوظ است ، همچنین آیه شریفه دلالت بر مصونیت قرآن از تحریف نیز می کند چه تحریف به معنای دستبرد در زیادت کردن و چه کم کردن و چه جا به جا نمودن 3 .
وی برای آیه حفظ نه تاکید را ذکر می کند عبارتند از : 1 . اِنَ ، 2 . نا ، 3 . نحن ، 4 . نا ، 5 . اِن ، 6 . نا ، 7 . له ، 8 . لَ ، 9 . حافظون .
" انَ الذینَ کَفَروٌا بالذِکرِ لما جآء هٌمْ و انَه و لِکتبٌ عزیزٌ لا یاتیهِ الباطلٌِ مِن بَینِ یَدیهِ و لا منِ خَلفِهِ ی تنزیلُ مِن حکیم حمید " فصلت : 42- 41
این آیه نسبت به آیه ی اول دلالت صریح تری دارد بدین معنا که فسادیا نقص ، نه در حال و نه در آینده بر قرآن عارض نخواهد شد4.

ب . سنت :
پس از قرآن ، سنت دومین دلیل نقلی برای اثبات پیراستگی قرآن از تحریف است از جمله روایاتی که در این ارتباط قابل استناد است " روایات عرضه " ی احادیث بر قرآن می باشد که طبق آنها هر روایتی که موافق باشد مقبول و در غیر این صورت مردود اعلام می گردد ، پس مقیاس تشخیص حق از باطل باید امر قطعی باشد که در آن احتمال سقوط و تحریف وجود نداشته باشد . از طرف دیگر طبق روایات عرضه ، اگر اخباری را که دال بر تحریفند بر قرآن عرضه نماییم به مخالفت آنها با دسته از آیات که صراحتا بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند پی خواهیم برد .
" حدیث ثقلین " ، که توسط فریفتن به طور متواتر نقل کرده اند . قرآن را ثقل اکبر معرفی نموده خطاب آن متوجه تمام امت اسلامی تا قیامت است و این دو ( کتاب و عترت ) از هم جدا نخواهند شد خود دلیلی بر سلامت ابدی قرآن می باشد چرا که کتاب تحریف شده هرگز نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد به گونه ای که تمسک به آن در کنار عترت انسان را از هرگونه ضلالت و گمراهی باز دارد .

ج . تواتر قرآن
قرآن در مجموع و در سوره ها و آیات و حروف و قرائت آن به صورت متواتر بدون کم و کاست از زمان پیامبر (ص) تا به امروز به دست مسلمانان رسیده و آنها بر این امر اتفاق نظر دارند . پس متواتر بودن قرآن در طول تاریخ به اثبات رسیده و ادعای تحریف درباره قرآن جایی برای مطرح شدن ندارد . قریشی با ادله نقلی یعنی آیه حفظ و آیه نفی باطل از قرآن تحریف نا پذیری قرآن را اثبات نموده است.
3- 2- 5- بررسی دیدگاه مفسر احسن الحدیث درباره ی تحریف نا پذیری قرآن ذیل برخی آیات .
1 . آیه 78 سوره ی واقعه " فی کتاب مکنون "
جمله اول وصف قرآن است . منظور از " کتاب مکنون " و " لوح محفوظ " باشد قرآن با قرار گرفتن در لوح از تحریف تحریف گران محفوظ و مکنون است و مراد از مکنون محفوظ بودن از خطا و اشتباه و تغییر و تبدیل است این حفظ و صیانت برای قاریان و کاتبان و . . . جاری است چرا که آن " کتاب مکنون " است و این حفظ و صیانت به اجازه خدا ثابت و پابرجاست و این ثبوت در قلب رسول (ص) و ائمه علیه السلام سینه حفاظ و . . . . وجود دارد و کسی که از روی عمد قصد تحریف قرآن را داشته باشد رسوا می شود و تحریف نه در تفسیر ، نه در سینه حفاظ و حتی در یک کلمه و یا نقطه ی آن واقع نخواهد شد 1 .
2 . آیه ی 27 سوره ی کهف : " و اتل مآ اٌوحی الیک من رِبکَ لاٌ مَبدل کلماِتِه ی و لن تَجِد من دونِهِ ی مٌلتحدا
خواه ایمان بیاورند یا نیاورند کتاب خدا را بر آنها بخوان گفته های خدا قابل تبدیل نیست که خدا می گوید و هیچ عامل و علتی نمی تواند کلمات خدا را عوض کند جمله لا مبدل کلماته برای رفع استبعاد است یعنی مبادا انکار مردم تو را در کلمات خدا مشکوک کند و اگر کتاب خدا را نخواهی و از او دوری گزینی جز او پناهگاهی نخواهی یافت لا مبدل کلماته . . . نتیجه صدق و عدل بوده است این کلمات و آثار و دستور از جانب خدایی است که به نیازهای طبیعی دانا و شنوا است در توضیح لامبدل کلماته اظهار داشته که عبارت استغراق نفی تبدیل قرآن چه از نظر نسخ و چه از لحاظ تحریف را در بر دارد و بیانگر این مسئله است که قرآن کتاب آسمانی است که هیچ گاه کتاب دیگری بعد از آن نخواهد آمد و چون به گفته ی خداوند ، قرآن کتاب عزیزی است که از جانب عزیزی ستوده شده نازل شده 2 همان عزیز ضامن حفظ آن از هر نوع تحریف خواهد بود 3 .
3- 4- محکم و متشابه
مساله محکم و متشابه به از اهمیت و ارزش والایی برخوردار است و هر مفسر قرآن کریم توجه به آن را بر خود لازم دانسته است و غفلت از آن را موجب پیدایش انحراف در تفسیر قرآن می داند .
قرآن به عنوان یک مجموعه بهم پیوسته و یک دست همچنان که در آیه هفت آل عمران آمده است به دو بخش محکم و متشابه تقسیم می گردد :
" هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات . . . " آیه 7 آل عمران
اوست کسی که این کتاب را بر تو فرو فرستاد ، پاره ای از آیات محکم است آنها اساس کتابند و پاره ای دیگر متشابهند . از دیرباز موضوع محکم و متشابه مورد توجه مفسران و قرآن شناسان بود و آرای گوناگون و مختلف مفسران در این زمینه ابراز شده است . اینک به بررسی این مساله و نظرات قریشی پیرامون آن می پردازیم :
3- 4- 1- معنای لغوی احکام و تشابه
بنابر آنچه در کتب لغت ذکر شده ، محکم از ریشه " حکم " و " احکم " اشتقاق یافته و در معنای آن نوعی مانعی و نفوذ نا پذیری نهفته ، محکم بودن چیزی به معنای آن است که عامل خارجی نمی تواند در آن نفوذ نماید در نتیجه کلامی که چنین ویژگی داشته باشد ابهام ندارد 1 .
تشابه نیز از ریشه " شبه " است که بر وجود شباهت میان دو چیز ، به گونه ای که از یکدیگر تمییز داده نشوند دلالت دارد .
3- 4- 2- تعریف محکم و متشابه
شیخ طوسی در مقدمه تفسیرش آورده است :
محکم آن است که لفظ مستقلا و بدون کمک گرفتن از امر دیگری ، از معنی و مقصود خبر می دهد و هیچ گونه نیازی به تاویل و تفسیر ندارد ، اما متشابه آن است که از ظاهر آن ، مقصود ، معلوم نباشد و به دلیل دیگری نیاز داشته باشد و از آن جهت آن را متشابه گویند که محتمل وجوهی است و تشخیص مقصود واقعی به خاطر تشابه آنها به یکدیگر مشکل و نیازمند دلیل است و از طرفی امکان ندارد که همه وجوه مدنظر باشد 2 . پس به طور کلی می توان گفت که محکم در وضوح معنای خود نیاز به بحث و برهان ندارد اما متشابه چنین نیست .
قریشی در تعریف محکم و متشابه می فرماید :
آیات محکم آیاتی هستند که معنای آنها واضح و مراد خداوند متعال از آنها معلوم و روشن است و هشتاد درصد قرآن را تشکیل می دهند و مقدار زیادی از آنها درباره ی امر غیر معلوم می باشند ولی به وسیله اخبار و آیات دیگر ، معلوم می شوند همه اینها از اقسام محکمات هستند .
مراد از متشابه آیاتی هستند که مراد حق تعالی از آنها معلوم نیست یا به عبارت دیگر مراد از آیات متشابه ، آیاتی هستند که از حیث مصداق خارجی و پیاده شدن در خارج ، برای ما نامعلوم می باشند . وگرنه از لحاظ الفاظ و مفاهیم ، متشابهی در میان نیست . 1
3- 4- 3- دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع محکم و متشابه
اول : قرآن مجید به دو قسمت تقسیم می شود ‹‹ محکمات و متشابهات ›› و محکمات اساس قرآن است ، زیرا معانی آنها کاملا روشن است و جنبه عملی دارند که می دانیم و عمل می کنیم . امام صادق علیه السلام می فرماید :
‹‹ اما محکم فنومن و نعمل به الذین و اما المتشابه فنومن به والا نعمل به ››
یعنی : ‹‹ محکم آن است که به آن ایمان می آوریم و عمل می کنیم و متشابه آن است که به آن ایمان می آوریم و عمل نمی کنیم ›› .
اما ‹‹ متشابهات ›› آیاتی است که مقصود از آنها متشابه می باشد . ولی معنای آنها با برگرداندن به آیات محکم ، معلوم می شود . در المیزان می فرماید : محکمات به این جهت ‹‹ ام الکتاب ›› نامیده شده که متشابهات به آنها برگردانده می شوند و معنایش معین و معلوم می گردد . در آن صورت آیه متشابه نیز محکم می شود .
دوم : آنچه مرحوم علامه و دیگران فرموده اند : از نظر ما به هیچ وجه قابل قبول نیست وگرنه در این صورت احتیاج نبود که قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات ، تقسیم شود ، بلکه لازم بود گفته شود : اکثر قرآن محکمات است عده ای از آیات آنکه متشابه و مبهم است ، با مراجعه به آیات دیگر و روایات ، معلوم و از محکمات خواهند شد . و دیگر لازم نبود راسخون در علم در مقام تسلیم بگویند : ‹‹ آمنا به ( متشابه ) کل من عند ربنا ›› . ظهور و کلیه صریح آیه شریفه در آن است که ‹‹ محکمات و متشابهات ›› هر یک در صف مستقلی ایستاده اند . و هیچ یک با دیگری مخلوط نمی شود و تا قیامت نیز همانطور خواهند ماند .
سوم : منظور از ‹‹ متشابهات ›› به احتمال نزدیک به یقین و به طور اطمینان ، آن است که مصداق خارجی آنها و نحوه پیاده شدن آنها در خارج برای ما نامعلوم است و نامعلوم خواهد ماند .
چهارم : از حضرت رضا صلوات الله علیه نقل شده است : ‹‹ من رد متشابهُ القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم ›› یعنی : هر کس که متشابه قرآن را به محکمات آن برگرداند ، به راه راست هدایت شده است ›› .
به نظر ، می آید که منظور حضرت راجع به بعضی از آیات است که با دقت در آیات دیگر ، معانی آنها روشن می شود ، مثلا از دیدن آیات : ‹‹ وجُوهُ یومئذ ناضَرهُ الی ربها ناظَره ›› آیه قیامت : 23 .
به نظر انسان می آید که بشر واقعا به چهره خدا نگاه خواهد کرد و خدا چهره دارد ولی با دقت در آیات :
‹‹ لا تدرِکُه الابصارُ و هٌوَ یُدرٍکُ الَابصارَ ›› آیه انعام : 103 . و ‹‹ لَیسَ کمثِلِه شیء ›› آیه شوری : 11 .
معلوم می شود که مراد ، تماشا کردن به نعمت های خداوندی است .
پنجم : به نظر من ، علت وجود متشابهات در قرآن کریم آن است که ما در جهان مادی زندگی می کنیم و فکر و درک ما در آن محور دور می زند . و در قرآن مطالبی نقل می شود که فراتر و وسیع تر از قالب الفاظ است . و به هر صورت که بیان شوند ، بر ما روشن نخواهد شد و عبارات از رساندن حقایق آنها و ما از فهمیدن حقایق آنها ، ناتوان خواهیم بود . 1
3- 4- 4- بررسی تفسیر چند نمونه از متشابهات در تفسیر احسن الحدیث
الف . آیات صفات
برخی از آیات صفات خداوند جزء آیات متشابه محسوب می گردد از بین این صفات می توان استواء ، وجه ، صفت آمدن ، ید ، عین و . . . را نام برد در اینجا با ذکر برخی از این آیات نظر مفسر را ذکر می نماییم .
وی درباره صفت استواء خداوند در آیه : ‹‹ ثم استوی الی السماء و هی دخان . . ›› 11 : فصلت . کلمه ‹‹ استوی ›› با ‹‹ علی ›› به معنی استقرار آید و اگر با ‹‹ الی ›› باشد به معنی توجه و پرداختن است . خدا سپس متوجه آسمان شد و به امر بپرداخت و منظور از توجه به آسمان خلق کردن آن است، نه اینکه بدان جا رود ، چون قصد مکانی جز با انتقال قاصد از مکانی به مکان دیگر و از جهتی به جهت دیگر تصور ندارد ، و خدای تعالی از چنین چیزی منزه است . 1
بنابراین استواء از صفات خداوند است که می توان از آیات متشابه بوده و دارای معانی و برداشت های مختلف توسط مفسران می باشد .
درباره صفت آمدن خداوند در آیه ‹‹ و جآء رَبُکَ و الملک صفا صفا ›› 22 : فجر .
و این تعبیر از متشابهات است که آیه : ‹‹ لیس کمثله شیء ›› شوری : 11 . ( هیچ چیزی مانند او نیست ) .
و آیاتی که خواص قیامت را ذکر می کند روایاتی هم که می گوید :
منظور از آمدن خدا امر خداست ، و قرآن هم می گوید : ‹‹ والامر یومئذ لله ) انفطار : 19 . امر امروز تنها برای خداست همه در مقام رفع این تشابه است . 2
درباره صفت ید در آیه ‹‹ قال یا ابلیسُ ما منعک ان تَسجُدَ لما خلقت بیدی ›› ص : 75 . مراد از یدی اهتمام به خلقت آدم است مانند کسی که بگرید این کار دست من است . در روایتی از حضرت رضا صلوات الله علیه ، ‹‹ یدی ›› به قدرت تفسیر شده است چنانکه مفسران به دو دست خود تفسیرهای بسیار نموده اند اما مفسر آن را به معنای قدرت خداوند می داند . در حدیثی هم از امام رضا آمده است:
‹‹ یعنی به قوت و نیرو و قدرت خود و تعبیر دو دست کنایه از تمام قوت و قدرتی که از آفرینش آدم آشکار شد ›› .
وی همچنین درباری استیلای خداوند بر عرش در آیه :
‹‹ الرحمن علی العرش استوی ›› طه : 5 .
استیلا را به معنی تسلط و قدرت خداوند می داند . منظور از استواء بر عرش ، تدبیر و اداره جهان هستی است برای گواه این معنا به حدیثی از امام امیرالمومنین علیه السلام فرمود : خدای عزوجل عرش و آسمانها و زمین و آنچه را که در آنها و در میان آنهاست حمل می کند ، همچنان که خود قرآن هم گفته است . نه اینکه عرش خدا را حمل کند و این مردود است . 1

3- 5- نسخ در قرآن
اهمیت بررسی پدیده ی نسخ از آن رو است که از رهگذر آن می توان به تاریخ تشریع و مراحل نظام تربیتی اسلام دست یافت .
موضوع نسخ گرچه از همان آغاز مورد عنایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام بوده است ، اما همواره پژوهشگران اسلامی درباره ی آن راه اختلاف پیموده اند ، گروهی به طور کلی منکر آن شده و عده ای دیگر چنان دامنه ی آن را گسترش داده اند که آمار آیات منسوخ قرآن ، حتی از تعداد آیات احکام آن نیز فراتر رفته است .
از آغاز که این موضوع کلید فهم احکام قرآن و مهمترین مسئله ، در قلمرو فقه قرآن و یا در ردیف آیات محکمات تلقی شده است . مفسران قرآن ، از دوره های نخستین تاکنون این مبحث را مدنظر قرار داده اند .
3- 5- 1- معنای لغوی و اصطلاحی نسخ
نسخ در لغت دارای معنای متعددی است که عبارتند از :
1 . ازاله
2 . ابطال
3 . نقل
در ‹‹ لسان العرب ›› از قول ابن اعرابی آمده : ‹‹ نسخ تبدیل چیزی به چیزی غیر از آن است و نسخ آیه به آیه ازاله حکم آن است ›› و سپس آمده : ‹‹ نسخ نقل چیزی از جایی به جای دیگر است ››1.
نویسنده ی العین می گوید : نسخ ازاله کاری است که به آن عمل می شود سپس آن را با چیز جدیدی زایل کرده و بر می داری 2 .
برای نسخ تعاریف زیادی ذکر شده و ما از میان آنها تعریف آیت الله خوئی رحمه الله در ‹‹ البیان ›› را ذکر می کنیم .
ایشان در تعریف نسخ آورده است : ‹‹ رفع ( برداشته شدن ) حکمی ثابت در شریعت مقدسه و سپری شدن مدت و زمانش ، چه آن امر برداشته شده از احکام تکلیفی بوده باشد یا از احکام وضعی ، یا از مناصب الهی و خبر آن از اموری که به خداوند متعال که شارع است باز می گردد ›› . 3
قریشی به معنای لغوی و اصطلاحی نسخ را بیان کرده و می فرماید : ‹‹ نسخ ›› در لغت به معنای ازاله و از بین بردن شیء است ‹‹ نَسَخَ الشیء : ای ازاله ›› و در اصطلاح شرعی آن است که حکمی را برداشته و جای آن حکم دیگری آورده شود ، مانند جریان تغییر قبله که حکم به سوی بیت المقدس بودن ، از بین رفت و حکم به سوی کعبه بودن جای آن آمد . اما علت نسخ ، کافی نبودن حکم اول نسبت به زمان است و یا علتی نظیر آن دارد . خداوند می فرماید :
‹‹ ما نَنسَخ من آیه او نُنسِها نَاتٍ بخیرٍ منهِا اومِثلِها الَم تَعَلم اَنَ الله علی کل شیء قدیر ›› آیه : 106 بقره .
یعنی : ‹‹ اگر آیه ای را نسخ کنیم و یا آن را تاخیر بیندازیم ، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم . آیا ندانسته ای که خداوند بر هر چیز تواناست ؟ ›› . خلاصه مطلب آیه چنین است که اگر آیه ای و یا حکمی را از بین ببریم ، بهتر از آن را در جای آن می آوریم و اگر آوردن آن را تاخیر بیندازیم نظیر آن را که رفع احتیاج کند ، می آوریم . 1
3- 5- 2- انواع نسخ
برای نسخ در قرآن سه نوع را عنوان نموده اند که عبارتند از :
3- 5- 2- 1- نسخ تلاوت بدون حکم ، برای این نوع آیه ی ‹‹ رجم ›› را مثال آورده و گفته اند که ابتدا جزء قرآن بوده ، سپس تلاوتش نسخ شده و حکم آن باقی مانده است ، لیکن شیعیان این نوع را از مصادیق قول به تحریف قرآن بر شمرده اند . ضمن آنکه مسلمانان اجماع دارند که نسخ با خبر واحد ، ثابت نمی شود ، همچنان که قرآن به وسیله ی آن ثابت نمی گردد و علاوه بر اجماع مسلمانان ، نقل حادثه ای مهم با خبر واحد به خودی خود دلیلی بر عدم وقوع آن حادثه است زیرا اگر صحت داشت به دلیل اهمیتش نقل آن به حد تواتر می رسید 2 .
3- 5- 2- 2- نسخ حکم و تلاوت
بدین صورت که آیه ای که حاوی یک حکم تشریعی بوده و مسلمانان آن را قرائت می کردند و به حکم آن عمل می نمودند نسخ شده و حکم آن باطل گردیده و خود آیه نیز از قرآن حذف شده است. اما براساس آیه ی 42 سوره ی فصلت : ‹‹ لایاتیه الباطِلُ مِن بَین یَدیه و لامن خَلفِهِ ی ›› این نوع نسخ باطل است .

3- 5- 2- 3- نسخ حکم بدون تلاوت
بدین معنا که آیه ای در قرآن ثابت مانده و مسلمانان آن را قرائت می کنند ولی مفاد تشریعی آن منسوخ گشته ، به گونه ای که بعد از آمدن نا نسخ ، عمل به حکم نسوخ جایز نمی باشد .
3- 5- 3- ابعاد نسخ از دیدگاه مفسر احسن الحدیث و ذکر نمونه هایی از آن
آقای قریشی برای نسخ ، ابعاد متعددی قایل است از جمله :
نسخ کلی : بدین صورت که ناسخ ، صد در صد منسوخ را نسخ می کند .
نسخ جزئی : که درصدی از منسوخ نسخ می شود ، نسخ خاص به وسیله عام ، نسخ عام به وسیله خاص ، نسخ مطلق توسط مقید و نیز مقید به واسطه مطلق که البته برای تمام اینها وجود فاصله ی زمان عمل را شرط دانسته است .
ناسخ بودن قرآن از دیدگاه این مفسر ، دارای دو بعد است که عبارتند از :
1 . نسخ برخی از احکام شرایع قبلی توسط آیات قرآن
برخی از احکام در خارج پیاده می شد که آیات قرآن آن را نسخ کرد و از بین برد ، مثلا قبله مسلمین توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله مدت چهارده سال و پنج ماه ، بیت المقدس تعیین شده بود ، سپس آیات قرآن ، آن را نسخ کرد و کعبه را به عنوان قبله مسلمین تعیین کرد :
‹‹ قدنری تَقَلُبَ وَجهٍکَ فی السماء فلنولیَنکَ قَبلَه تَرضاها فَول وَجهکَ شَطَر المسجِدِ الحرامِ و حیث ما کنتمَ فَولٌوا وٌجٌوهَکٌم شَطَرهُ ›› آیه 6 بقره : 144 .
حکم خارجی ، توسط قرآن مجید ، نسخ شده است ، نه اینکه آیه ای ، آیه دیگر را نسخ کرده باشد ، نظیر این آیه است آنکه : زنان عرب در صورت مردن ، شوهرانشان یک سال تمام ازدواج خوداری می کردند . این حکم توسط قرآن مجید ، نسخ شد وعده وفات ، چهار ماه و ده روز تعیین گردید چنانکه خداوند متعال می فرماید : 1
‹‹ و الَذین یتوفَونَ منکم و یَذروٌنَ ازواجا یتربَصنَ بانفسهِنَ اربعه اشهُر و عُشرا آیه 234 بقره .
2 . نسخ برخی از آیات قرآن توسط خود قرآن
طبق آنچه مفسر احسن الحدیث درباره ابعاد نسخ مطرح نموده برای نسخ کلی می توان آیه ‹‹ نجوا ›› را به عنوان مثال ذکر نمود . آیه :
‹‹ یایها الذَین ء امنوا اذا نَجیتُمُ الرَسولَ فقدموا بین یدی نجوئکم صدقه ذلک خیرُ لکم و اطهُر فان لم تَجدوا فان اللهَ غفورُ رحیمُ ›› 12 : مجادله .
با آیه :
‹‹ ء اشفقتم ان تُقَدموا بین یدی نجوئکُم صَدقت . . . ›› 13 : مجادله .
نسخ شده است .
آنچه از نسخ آیه با آیه دیگر را مسلم گرفته اند و یقینی است ، آیه دوازدهم سوره مجادله است که در رسیدن به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، صدقه دادن را واجب کرده و فرموده است : ‹‹ یا ایهاء الذین آمنوا . . . ›› . آنگاه آیه سیزدهم ، یعنی آیه بعدی آن را نسخ کرده و می فرماید : ‹‹ ء اشفقتم ان تقدموا . . . ›› به تصدیق شیعه و اهل سنت ، تنها امیر المومنین صلوات الله علیه . به این حکم عمل کرد تا نسخ گردید . زمخشری در کشاف می گوید : این حکم بعد از ده شب نسخ گردید و به نظر می رسد برخی ، بعد از مقداری از یک روز بود . 1
نسخ در آیه ارث طبق توضیحات ایشان مثالی برای نسخ جزئی است .
وی ذیل آیه 34 : نساء آنجا که می فرماید :
‹‹ و لِکُل جَعَلنا مولی مِما ترک الوالِدانِ والا قربون و الذینَ عَقَدت ایمنکُم فاتوهُم نصیبَهُم انَ اللهَ کان علی کُل شی ء شهیدا ››
آورده است : طبق آیه ، اصل وارث و میراث ، پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک و کسانی که با شما پیمان بسته اند مانند همسران می باشد و نیز طبق آیه ‹‹ وصیت ›› ‹‹کُتَبِ علیکم اذا حَضَرَ احَدَکُم الموت ان ترک خیرا الوصیهُ للوالدَیِنِ و اَلاقربین بالمعروف حقا علی المتقین ››
آقای قریشی ذیل این آیه بیان داشته که آیه وصیت با آیه مواریث نسخ نشده ، بلکه این نسخ برای اطلاق است بدین صورت که وصیت بر تمام باقی مانده یا اضافه بر ثلثش صحیح نیست . طبق آیه وصیت شدگان و برادران ایمانی که در میان عرب جاهلی رسم بوده از یکدیگر ارث ببرند را شامل می شود . با این آیه ، حق دو گروه آن نسخ شده است ‹‹ این نصیب از جهت ارث با آیه میراث نسخ شده، ولی از باب ثلث باشد دلیلش همچنان باقی است و این موالی و دوستان اعم از خویشاوندان و دیگران که ارث بر نیستند از این نصیب ارث ، برحسب آیات مربوطه اش محرومند از ثلث در صورت مصلحت و گشایش مالی ›› 1 .
3- 5- 4- برخی از آیاتی که مولف احسن الحدیث نسخ آن را نپذیرفته است :
1 . ‹‹ و المحصنات من النساء الا ما ملکتَ ایمنکم کِتب الله علیکم و اُحلِ لَکُم ماوراءَ ذلکم ان تَبتَغوا باَمولکٌم محصنین غیر مٌسفِحینَ فما استمتعتُم بِهِ ی مِنهُنَ فاتوهُنَ اٌجُورَهٌنَ فریضه و لا جُناح علیکم فیما ترضیتم بِهِ ی بَعدِ الفریضهِ ان اللهَ کان علیما حکیما ›› آیه :24 سوره ی نساء .
نسبت نسخ این آیه به رسول الله صلی الله علیه و آله را نسبت دادن کفر و فسق و ظلم به ایشان دانسته و دلیل اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله شارع نیست چه رسد به اینکه برخلاف آنچه تشریع کرده حکم نماید و حکمی که به خلیفه عمر منسوب است دلیل است که او را از اسلام خارج می سازد ..
وی بر این باور است که اگر تحریم بعد از حلال بودن نازل شده بود ، دلیلی نداشته که روایات و فتاوای خود آنها بسیار با هم متفاوت و مخالف قرآن باشد .
و بیان داشته که مسئله ی حلیت ‹‹ متعه ›› تنها مخصوص شیعه نیست ، بلکه فقها ، محدثین و مفسران بزرگ اهل سنت بر آن اجماع دارند ، هر چند که برخی از آنها به تبع خلیفه عمر قایل به تحریم بعد از حلیت آن گشته اند و این در حالی است که آراء و روایاتشان در مورد تحریم ‹‹ متعه ›› متعارض است.2
2 . گفته اند : ‹‹ من ثمرتِ النخیل و الاعنبِ تتَخُِذونَ مِنهُ سَکرا و رِزقا حسنا انَ فی ذلک لَایَه لِقوم یَعقُلون ›› آیه : 67 سوره ی نحل با آیه ی 219 سوره ی بقره:
‹‹ یسئلونَکَ عن الخَمرِ و المَیسَرِ قُل فیها اثمٌ کبیرُ و منفعُ للناسِ و اثمُهُا اکبرُ نَفِعهِما و یسئلونک ماذا یُنفقُون قُلِ العَفوَ . . . ›› نسخ شده است .
ولی مفسر احسن الحدیث این نسخ را نپذیرفته و اظهار داشته که ذکر ‹‹ رزقا حَسَنا ›› در برابر سکرا دلیلی بر ناپسند و حرمت شراب است ، و حلیت سایر فراورده های چون خرما و انگور است و بر این نظر است که خمر از همان ابتدای دعوت حرام بوده زیرا از محرماتی است که حلال بودن آن با اصول شرع در تضاد است بنابراین محال بودن نسخ آن روشن است 1
3 . ‹‹ یا ایها النَبیُ حَرضِ المومنین علی القتال ان یکن عِشرونَ صابرونَ یَغلبُوا مَاْئتین ان یکنِ منکم مِئهَ یَغلبٌوا الفا من الذَینَ کفروا بِاََنُهم قَومُ لاَیفقَهُون ›› 65 : انفال .
بسیاری از مفسران معتقدند آیه با آیه بعدی آن یعنی ‹‹ الان خَفَفَ اللهُ عنکُم وَ عِلَم انَ فیکم ضَعفا فان یَکٌن مِئَهُ صابِرَهُ یَغلبُوا ماتین . . . ›› 66 : انفال . نسخ شده است ولی قریشی
نسخ را در این آیه نپذیرفته و می گوید : در روز بدر تعداد مسلمانان یک دهم کافران بوده یعنی هر مسلمان در برابر 10 کافر بوده است ، این برای مسلمانان سنگین بود و از خدا درخواست کردند و خدا برایشان تخفیف داد و آیه ‹‹ الان خَفَفَ الله . . . ›› نازل شد 2 .

3-6- جمع در قرآن
یکی از دقیق ترین مباحث علوم قرآنی ، بررسی تاریخی نگارش و تدوین قرآن است . هر مسلمانی علاقمند است با تاریخچه کتاب دینی خود آشناگردد و از لا به لای مدارک و منابع موجود ، میزان توجه و اهتمام مسلمانان صدر اسلام و یاران پیامبراکرم صلی ا. . . علیه و آله را به این کتاب مقدس به دست آورد . برای مسلمانان جالب است بداند قرآنی که اکنون بی هیچ تغییر وتحریفی در دست او قرارگرفته چه فراز ونشیبی را در بستر تاریخ پیموده است . 1
3-6-1- موارد استعمال واژه جمع
1. ‹‹ جمع قرآن ›› به معنای حفظ قرآن است . درصدر اسلام حافظان قرآن را ‹‹ جُماع قرآن ›› نیز می نامیده اند ، بدین جهت که آنان قرآن را در سینه خود جمع نموده بودند . زرقانی در مقایسه کتابت و حفظ قرآن تغییر زیبایی دارد ؛ یعنی اولی را جمع در سطور و دومی را جمع در صدور ( سینه ها ) می خواند . 2
ابن ندیم در ذیل عنوان ‹‹ الجُماع للقرآن علی عهد البنی صلی ا . . .علیه وآله ›› از گروهی یاد می کندکه در راس آنان علی علیه السلام قرار دارد. 3
2. ‹‹ جمع قرآن ›› به معنی کتاب و نگارش قرآن ، به گونه ای که آیات درهر سوره منظم شده باشند ، ولی ترتیب و تنظیم سوره ها ، صورت نگرفته است . در این معنا ، تمام قرآن جمع آوری شده ولی به صورت مصحف که میان دو جلد قرارگیرد در نیامده است .
3. ‹‹ جمع قرآن ›› یعنی مجموعه آیات و سوره های قرآن کریم در یک جا مرتب و منظم شده و قرآن به صورت ‹‹ مصحف ›› درآمده است .
4. ‹‹ جمع قرآن ›› یعنی جمع آوری همه قرائت ها و تنظیم قرآن به یک قرائت ‹‹ جَمعُ الناس علی قراءه واحد ›› پس ‹‹ جمع ›› به معنای اول و دوم ، قطعا در زمان حیات پیامبر اکرم صلی ا. . . علیه وآله تحقق یافته است و هیچ کس درآن تردیدی ندارد .
‹‹ جمع ›› به معنای چهارم نیز- به اتفاق علما- در زمان خلیفه سوم اتفاق افتاده است . آنچه باقی می ماند اختلاف نظر درباره ‹‹ جمع ›› در معنای سوم است که درچه زمانی رخ داده است ؟
اصل کتابت و تنظیم آیه های قرآن ، بی هیچ تردیدی قبل از رحلت صورت پذیرفته و کسی منکر این مطلب نیست تفاوت این دو قول تنها در این است که عده ای معتقدند قرآن به همین صورت که فعلا وجود دارد ، تماما در زمان رسول خدا صلی ا. . . علیه وآله نوشته شده و به صورت ‹‹ مصحف ›› ( میان دو جلد ) مرتب گشته است .گروهی دیگر معتقدندکه گرچه قرآن در زمان رسول خدا نوشته شده و آیات آن نیز درهرسوره مرتب گشته ، ولی تنظیم و ترتیب سوره ها دست کم تمام سوره ها- و به صورت ( مصحف ) در آمدن و میان دو جلد قرارگرفتن ، پس از رحلت انجام گرفته است . بنابراین اختلاف موجود میان دو نظریه را می توان با این سئوال مطرح نمود : آیا تنظیم قرآن به صورت ‹‹مصحف ›› قبل از رحلت یا پس از رحلت انجام گرفته است ؟
اکنون که محل بحث روشن شد ، به خوبی در می یابیم که هیچ اختلافی ریشه ای و اساسی در مساله تدوین ونگارش قرآن وجود ندارد و ملتزم شدن به هریک از این دو نظریه به هیچ وجه اهتمام و عنایت پیامبر و مسلمانان به قرآن لطمه ای وارد نمی سازد . در اینجا به بررسی دلایل هرگروه می پردازیم :
3-6-2-ادله معتقدان به جمع آوری قرآن پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله
1.نخستین و مهمترین دلیلی که این گروه به آن استناد جسته اند ، روایات فراوانی است که غالبا از طریق اهل سنت نقل گردیده است . این دسته معتقدند چون مساله جمع آوری قرآن ، امر تاریخی است ، بنابراین واقعیت را تنها باید در لابلای تاریخ جستجو نمود . شواهد تاریخی ، جمع آوری قرآن به صورت مصحف را پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله اثبات می کنند :
1. زید بن ثابت که خود ازکاتبان وحی بود ، گفته است : قُبضَ النبیُ صلی الله علیه و آله و لم یکُنِ القرآنُ جُمعَ فی شیء ؛ پیامبر رحلت فرمود ، در حالی که قرآن در مصحفی جمع آوری نشده بود .
2. خطابی نیز می گوید : ‹‹ تمام قرآن در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته شد . اما سوره های آن مرتب نگشت و در یک جا جمع نگردید . 1
3. بیهقی چنین نظر می دهد : ما از زید بن ثابت روایت کردیم که تالیف و نگارش قرآن در زمان پیامبر صورت پذیرفت ، واز وی نیز نقل کردیم که جمع آوری قرآن در ‹‹مصحف›› در زمان ابوبکر واستنساخ در مصاحف در زمان عثمان به وقوع پیوست . و آنچه را آنها جمع یا نسخه برداری می کردند ، چون در سینه مردم ثبت شده بود ، برای آنان معلوم بود و این دوکار ( جمع در زمان ابوبکر و استنساخ در زمان عثمان ) تماما با مشورت کسانی از صحابه و علی بن ابی طالب که حاضر بودند انجام گرفت . 2
2. یکی دیگر از دلایلی که برای جمع آوری قرآن پس از رحلت اقامه شده است ، تدریجی بودن نزول قرآن و استمرار نزول وحی تا اواخر حیات پیامبرصلی الله علیه وآله بوده که مانع ازجمع قرآن می شده است و چون همواره انتظار نزول آیات و سوره ها وجود داشته ، پیامبر خود اقدام به مرتب نمودن سوره ها ننموده است .
علامه مجاهد ، محمد جواد بلاغی در تفسیرش آورده است : چون وحی در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله استمرار داشت تمام قرآن در یک ‹‹ مصحف ›› جمع آوری نشد ،گرچه آنچه از آیات وحی شده بود در دل مسلمانان و نوشته های آنان موجود بود پس از آن خداوند ، سرای آخرت را برای رسول خود اختیار نمود و وحی پایان یافت و دیگر امیدی به نزول دنباله آیات نبود ، مسلمانان تصمیم گرفتند قرآن در مصحفی جامع ثبت نمایند و آیات قرآن را تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن و نوشته هایی که نزد پیامبر وکاتبان وحی وسایرمسلمانان به صورت گروه آیات یا دسته هایی از آیه ها و سوره ها وجود داشت جمع آوری نمودند . دراین جمع آوری ، قرآن به ترتیب نزول جمع آوری نگشت و منسوخ آن بر ناسخ مقدم نگردید . 1
3. دلیل دیگر بر جمع آوری قرآن پس از رحلت روایات فراوانی از شیعه و سنی است که بر جمع قرآن به دست علی بن ابی طالب دلالت می کند .اگر قرآن به همین ترتیب فعلی در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله جمع شده بود ، پس چرا علی بن ابی طالب علیه السلام اقدام به جمع آوری نمود ؟ چرا پیامبر به علی علیه السلام دستورجمع آوری قرآن پس از رحلت را صادر نمود ؟
علامه بلاغی می گوید : این که علی علیه السلام پس از وفات پیامبر، جز برای نماز رد ابر دوش نگرفت تا قرآن را به همان ترتیب نزول و تقدم منسوخ آن برناسخ جمع آوری نماید امری معلوم و روشن است2
علامه طباطبائی ، جمع علی علیه السلام را از مسلمات روایات شیعه می داند .3
4. دلیل دیگر بر رد جمع آوری قرآن در دوره حیات پیامبر صلی ا. . .علیه وآله اختلاف موجود میان دو مصحف جمع آوری شده توسط پیامبر و علی بن ابی طالب است . مدعیان جمع آوری مصحف در دوره پیامبر صلی ا . . . علیه وآله می گویند : مصحف به همین ترتیب کنونی تنظیم گردید . اگرچنین است ؛ چرا علی بن ابی طالب علیه السلام قرآن را براساس ترتیب نزول الاول فالاول جمع نمود ؟ آیا می توان باور داشت که قرآن جمع آوری شده بود ، ولی علی علیه السلام شیوه جمع آوری خود را برآنچه پیامبر جمع نموده بود ترجیح داد !؟ بزرگانی دیگر از صحابه نیز هریک مصحف مخصوصی برای خود تنظیم نمودند . این مصاحف گاه در چینش و تنظیم سوره ها ، با یکدیگر اختلاف دارند . این واقعیت نیز دلیل دیگر برعدم جمع آوری مصحف در زمان پیامبر صلی ا. . . علیه وآله است . علامه طباطبائی در بیانی قاطع در زمینه جمع آوری قرآن می گوید : ‹‹ تالیف قرآن و جمع آوری آن به صورت مصحف ، قطعا پس از رحلت صورت گرفته است . 4
3-6-3- ادله معتقدان به جمع آوری قرآن قبل از رحلت
اکنون دلایل مخالف جمع آوری قرآن به صورت ‹‹ مصحف ›› قبل از رحلت را گرد آورده است به اختصار می آوریم :
1. تعارض روایات جمع آوری قرآن پس از رحلت که عموما از طریق اهل سنت نقل گردیده اند با یکدیگر ، آیت الله خوئی قدس سره در البیان پس از نقل 22 روایت ، که اهم روایات جمع آوری قرآن است ، در بیانی مفصل به نقد این روایات پرداخته اند و با روشن ساختن موارد اختلافی که میان این روایات وجود دارد ، همه آنها از آن جهت که با هم متعارضند ، از درجه اعتبار ساقط نموده اند . 1
پاسخ : این که در میان این روایات ، آشفتگی هایی وجود دارد ، قابل انکار نیست . علامه محمد جواد بلاغی با اینکه خود به برخی از این آشفتگی ها در روایات اشاره می نماید .2 در عین حال طرفداران سرسخت جمع آوری قرآن پس از رحلت است علامه طباطبائی پس از ذکرگروهی از همین روایات جمع ، در یک جمع بندی چنین اظهارنظرمی کند : آنچه از حریت در عقیده و آزاد اندیشی در مورد این روایات به دست می آید ، این است که ، روایات گرچه خبرهای واحد و غیرمتواترند ؛ اما این اخبار همراه با قراین قطعی می باشند .
3. تعارض روایات جمع آوری قرآن پس از رحلت با روایاتی که دلالت برجمع آوری قبل از رحلت می نمایند . شعبی گفته است : شش تن از انصار قرآن را درعهد رسول خدا جمع نمودندکه عبارتند از : ابی بن نعکب ، زیدبن ثابت ، معاذبن جبل ، ابوالدرداء ، سعدبن عبید و ابوزید .
پاسخ : به روایاتی از این دست ، تنها دلالت برنگارش آیات و سوره ها دارند؛ اما این که
آنان تدوین ‹‹ مصحف ›› هم نموده و سوره های قرآن را به ترتیب کنونی تنظیم کرده باشند ، از این روایات بر نمی آید .
4. معروف ترین وصیت پیامبر در احادیث متواتر ثقلین که فرمود : انی تارک فیکلم الثقلین ، کتاب الله و عترتی . . . دلیل برجمع آوری قرآن در همان زمان است وگرنه به اوراق پراکنده صحف می گویند ، نه کتاب .1
پاسخ : گرچه ‹‹ کتاب ›› به یک مجموعه منظم اطلاق می شود ، اما قطعا چنین چیزی در مواردی که از قرآن ، تعبیر به ‹‹ کتاب ›› گشته است صادق نیست ؛ زیرا موارد بسیار از آیات مکی وجود داردکه در آنها از قرآن تعبیر به ‹‹ کتاب ›› شده ؛ در حالی که سوره ها و آیه های فراوانی پس از آن نازل شده اند و طبعا کتاب به معنای مجموعه کامل نمی توانسته است مفهومی داشته باشد .
5. به حکم عقل ، قرآن باید قبل از رحلت ، جمع آوری شده باشد ، پس چگونه می توان باور داشت که پیامبر با آن همت سترگ درآموزش و نگارش قرآن ، درگردآوری آن بی تفاوت بماند ! و قرآن را به اصلی ترین منبع دین است بدون تنظیم رها نماید . 2
پاسخ : پیامبر صلی ا. . . علیه وآله نهایت اهتمام و عنایت را به تدوین ونگارش قرآن داشته است . اصل کتابت قرآن از مسلمات است . تنظیم آیات درهر سوره نیز با نظارت آن حضرت انجام گرفته است . اما سومین مرحله ( تنظیم سوره های قرآن ) که در مقایسه با اصل کتابت و تنظیم آیات از اهمیت بسیار ناچیزی برخوردار بوده است ، به دلایلی که پیش از این نگذشت پس از رحلت صورت گرفته و هیچ منافاتی با عظمت و اهمیت قرآن نداشته است .
6.احادیثی وجود داردکه نشان می دهد صحابه ، قرآن را برپیامبر عرضه نموده و قراءت کرده اند .
7. روایاتی دردست است که حکایت از اهتمام صحابه به ختم قرآن در زمان رسول خدا می کند .
8. براساس مدارک تاریخی ، قبل از رحلت پیامبرمصاحفی به صورت کامل یا ناقص وجود داشته است. مَن قَرَاً القرآنَ فی المصحفِ ، کان لَهُ الفا حسنه ومَن قراهُ فی غیرِ الصحف فا ظنه . قال فَالفِ حسنه ؛ هرکه قرآن را از روی مصحف ، بخواند دو هزار حسنه و هرکس از حفظ بخواند به گمانم فرمود هزار حسنه دارد .
پاسخ : عرضه نمودن قرآن بر پیامبر و یافتم قرآن هیچ یک ، دلیل برجمع قرآن به صورت ‹‹ مصحف ›› نیستند ؛ اما تعبیر به ‹‹ مصحف ›› در برخی از روایات که تشویق به خواندن از روی آن شده است ، نیز ‹‹ مصحف ›› به معنای مصطلح را ثابت نمی کند . در این روایات تاکید برخواندن قرآن از روی نوشته است در مقابل خواندن از حفظ . بنابراین مراد از ‹‹ مصحف ›› نوشته های قرآنی بوده است ، نه یک مجموعه مدون . به یک احتمال دیگر می توان وجود مجموعه هایی از قرآن را که از تعدادی سوره ها تشکیل شده بوده نیز از آن جهت که سوره هایی در آنها گردآوری شده ‹‹ مصحف ›› نامید .
9. نامگذاری سوره حمد به فاتحه الکتاب در زمان پیامبر این سوره در همان زمان ، به همین نام شناخته می شده است و چون اولین سوره نازل شده هم نبوده است بدون شک این نام از آن جهت برایش انتخاب گردیده که قرآن کتابی بوده است که فاتحه و آغازی داشته که آن سوره مبارکه حمد است .
پاسخ : اگرچه سوره حمد ، اولین سوره در نزول نبوده است محققان عقیده دارندکه اولین سوره ای که به طورکامل نازل شده است ‹‹ حمد ›› بوده و بدین جهت آن را ‹‹ فاتحه الکتاب ›› نامیده اند .
10. حاکم درکتاب مستدرک از زید بن ثابت نقل کرده است : کُنا عند رسولِ اللهُ نولَف القرآن من الرقاع ! گفته اند : زید بن ثابت که کاتب وحی بوده مساله تالیف و جمع آوری قرآن را به صورت مصحف درحضور پیامبر، اعلام کرده است . 1
پاسخ : در روایات فراوان از جمله روایت مشهوری که خود زید مساله پیشنهاد جمع آوری قرآن را از سوی خلیفه اول نقل کرد ، عدم جمع قرآن به صورت ‹‹ مصحف ›› بارها مطرح گردیده است . بنابراین منظور از تالیف در این جا، ثبت آیاتی که به تدریج نازل می شده اند و الحاق آنها به سوره های مربوط به خودشان ، بوده است .
علامه طباطبائی می گوید : شاید مراد از تالیف الحاق بعضی از سوره ها به سوره های مشابه یکدیگر، مانند سوره های طول یامئون و . . . باشد وگرنه تالیف به معنای جمع در ‹‹مصحف ›› منحصرا پس از رحلت صورت گرفته است . 1
3-6-4- جمع آوری قرآن توسط حضرت علی علیه السلام
علی علیه السلام که بزرگ ترین شخصیت پس از پیامبراکرم صلی ا. . . علیه وآله و درهمه صحنه ها پیشتاز و پیشگام بود و از آغاز نزول وحی سایه به سایه درخدمت پیامبرصلی ا. .. علیه وآله کتابت وحی را نیز به طورمداوم برعهده داشت ، در واپسین روزهای حیات پر برکت رسول گرامی اسلام ، از جانب آن حضرت مامور به جمع آوری قرآن گردید . ابن مسعود ، که خود صحابی بزرگ پیامبر بود ، گفت: ‹‹ احدی را چون علی بن ابی طالب آشناتر به قراءت قرآن ندیدم . ›› 2
ابوبکر حضرمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که پیامبر به علی علیه السلام فرمود : یا علیُ ، القرآنُ خلفَ فراشی فی المصحفِ و القراطیس ، فخذُوه و اجمعَوه و لا تُضیعَوه کما ضَیعَتِ الیهودُ التوراهَ ؛ ای علی ! این قرآن درکنار بسترمن ، میان صحیفه ها و حریروکاغذها قرار دارد قرآن را جمع کنید و آن را آن گونه که یهودیان ، تورات خود را از بین بردند ، ضایع نکنید .
و این گونه بودکه علی بن ابیطالب پس از رحلت پیامبراکرم صلی ا. .. علیه وآله مهمترین وظیفه خویش را جمع آوری قران قرار داد و پس از رحلت پیغمبر اکرم صلی اله علیه و آله که به نص قطعی و تصدیق پیامبراکرم صلی ا. . . علیه وآله از همه مردم به قرآن مجید آشناتر بود، در خانه خود به انزوا پرداخته ، قرآن مجید را به ترتیب نزول دریک مصحف جمع فرمود و هنوز شش ماه از رحلت نگذشته بود که فراغت یافت و مصحفی را که نوشته بود به شتری بارکرده نزد مردم آورد و به آنان نشان داد . 1
از ابن عباس در ذیل آیه ‹‹ لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه ›› نقل شده که علی بن ابی طالب پس از مرگ پیامبرصلی ا. . . علیه وآله قرآن را به مدت شش ماه جمع آوری نمود . 2
ابن سیرین گفته است : علی فرمود : ‹‹ وقتی پیامبررحلت کرد، سوگند خوردم که ردایم راجز برای نماز جمعه بردوش نگیرم تا آنکه قرآن را جمع نمایم . 3
3-6-5-دیدگاه صاحب تفسیراحسن الحدیث راجع به جمع قرآن
سوره ها زیرنظر آن حضرت تنظیم و درست شده است و اعلام آغاز وختم سوره به تعیین وی سوره است از این گونه روایات زیاد نقل شده است ، اما ترتیب فعلی قرآن که سوره های بزرگ در او واقع شده و به سوره های کوچک ختم می شود ، اختلاف است بنابر قولی این ترتیب در زمان ابوبکر به دست زید بن ثابت انجام گرفته ، او با سلیقه خود چنین ترتیبی را انتخاب کرده ، قول دیگر آن است که این ترتیب در زمان رسول خدا و زیرنظر آن حضرت انجام گرفته است . قول اول : ناگفته نماند درصدر اول اسلام کاغذ وجود نداشت ،کاتبان وحی ، قرآن را برروی پوست و برروی پارچه ای بافت مصر به نام قباطی می نوشتند در صورت نبودن پوست و پارچه ، آن را روی چوب یا استخوان یا سفال و مانند آن می نوشتند ، قریشی می گوید : چون به جمع مسلمانان آورد ، گفتند ما نیز آن را داریم ، احتیاجی به آن نیست این در اثر سیاستی بودکه می خواستند بنی هاشم امتیازی درکارهای اجتماعی نداشته باشند . پس از یک سال واندی که از رحلت آن حضرت می گذشت ، درجنگ یمامه هزار و دویست نفر از جمله 700 نفر از قاریان قرآن شهید شدند بعضی عده آنها را هفتاد تن گفته اند ، به هرحال مقام خلافت از شهادت آنها به وحشت افتاده و به فکرجمع کردن قرآن افتاد ، زید بن ثابت از طرف ابوبکر مامور شد با عده ای از صحابه ، سوره ها و آیات قرآن را از الواح و مانند آن جمع کرده و در یک مصحف قراردهند و چنین نکردند . ابن اثیر در ‹‹ تاریخ کامل ›› ضمن وقایع سال سی ام هجرت می گوید : این نسخه نزد ابوبکر بود ، پس از وی به عمر بن خطاب رسید ، پس از عمر دخترش حفصه آن را نزد خود نگاه داشت ، ولی درکتاب قرآن دراسلام آمده : نسخه هائی از آن به اطراف و اکناف فرستاده شد . در خلافت عثمان خبر رسیدکه تازه مسلمان های غیرعرب قرآن را با قرائت های مختلف می خوانند و همانطور می نویسند حذیفه بن یمان که درجنگ آذربایجان و ارمینه شرکت کرده بود پس از برگشتن به مدینه ، دستگاه خلافت را از این خطرآگاه کرد . عثمان فرمان داد قرآنی را که به دستور ابوبکر نوشته شده بود از حفصه دختر عمر به امانت گرفتند . پنج نفر از صحابه از جمله زیدبن ثابت را مامورکرد تا نسخه هائی از روی آن بنویسند در نتیجه چندین نسخه از روی آن نوشته شد یکی در مدینه ماند ، یکی را به مکه ، یکی را به شام ، یکی را به بصره ، و به قولی یکی را به یمن و یکی را به بحرین فرستادند . این نسخه ها را نسخه امام نامیدند که لازم بود همه از روی آنها استنساخ کنند عثمان فرمان داد سائر قرآن ها را که بدست مردم در ولایات بود جمع کرده به مدینه بفرستند هر چه به مدینه رسید به فرمان خلیفه از بین برده شد در ‹‹تاریخ قرآن ›› هست عثمان مصحف عبداله بن مسعود و سالم مولی خدیفه را گرفت و با آب شست و نیز نقل می کندکه 12 نفر از صحابه در مجلس مشورت این کار شرکت داشتند عثمان در این کار به رای علی بن ابیطالب عمل نمود و آن حضرت به صلاح بودن این عمل رای داده بود .
قول دوم : که ترتیب فعلی سوره های قرآن در زمان رسول خدا صلی ا. . . علیه وآله و زیر نظرآن حضرت انجام گرفته است براین قول چندین دلیل اقامه شده است :
1. درمقدمه ‹‹ مجمع البیان ›› فن خامس از سید مرتضی علم للهدی- رحمه الله علیه- نقل می کند : قرآن در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله که امروز هست تالیف شده بود به دلیل آنکه : قرآن در آن روز درس خوانده می شود همه اش را حفظ می کرد و آن را به رسول خدا نشان می دادند و بروی می خواندند و عده ای مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و دیگران آن را چندین بار بر پیغمبر خوانده اند .
2. از زید بن ثابت نقل شده گوید ، در محضررسول خدا بودیم ، قرآن را از رقعه ها جمع می کردیم این سخن صریح است در اینکه جمعی نزد آن حضرت جمع شده قرآن را در رقعه ها و پارچه ها بود جمع و مرتب می کرده اند . از عبدالله بن عمر نقل شده : قرآن را جمع کردم هرشب آن را می خواندم ، این خبر به آن حضرت رسید فرمود : قرآن را در یک ماه بخوان این حدیث نیز دلالت به جمع و ترتیب فعلی قرآن دارد .
3. در حدیث متواتر ثقلین نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده اند : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی . . .) مشکل است که آن حضرت از ‹‹ کتاب الله ›› یک چیز درهم و برهم و غیر مرتب را درنظرگرفته باشد ، پس نظرش به کتاب تالیف یافته و مرتب شده است .
4- در روایت آمده عده ای از صحابه قرآن را در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله جمع کردند از آن جمله علی بن ابیطالب ، سعد بن عبید ، ابوالدرداء معاذبن جبل ، ثابت بن زید بن نعمان ، ابی بن کعب و زید بن ثابت بودند در ‹‹ تاریخ قرآن ›› تالیف ابو عبدالله زنجانی بعد از نقل این سخن ، چند روایت از بخاری سیوطی و از بیهقی و مناقب خوارزمی در این زمینه نقل کرده است ظهور این روایات در جمع و ترتیب و تدوین قرآن است که قهرا زیر نظر آن حضرت بوده است .
5. بالاتر از همه اینها آن است که ائمه اهل بیت علیه السلام به این ترتیب اعتراض نکرده و آن را پذیرفته اند . اگر این تدوین و ترتیب در زمان رسول خدا و زیر نظر آن حضرت انجام نگرفته بود ، امامان آن را بازگو می کردند چنانکه همه کارهای خلاف خلفاء و مانند آنها را با آن همه اختناق بازگو فرموده اند . لااقل می گفتند این مجموعه همان قرآنی است که بر پیغمبر نازل شده لکن ترتیب آن بعد از آن حضرت بوده است وانگهی اهتمام بی حد رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت به قرآن مانع از آن بودکه این کار را انجام نداده از دنیا برود . قریشی قول دوم را ترجیح می دهد وکار علی بن ابیطالب آن بود که قرآن را دریک پارچه نوشت نه اینکه ترتیب جدیدی بوجود آورده باشد . 1
3-6-6- جمع قرآن در زمان ابوبکر به دست زید بن ثابت
به دستور مقام خلافت ، جماعتی از قدای صحابه با تصدی مستقیم زید بن ثابت صحابی، سوره ها و آیات قرآن را از الواح و سعف ها وکتف ها ،که در خانه پیامبراکرم صلی ا . . .علیه وآله به خط کتاب وحی یا پیش قرای صحابه بود ، جمع آوری کرده دریک مصحف قراردادند و نسخه هایی از آن را به اطراف و اکتاف فرستادند . 2
به نقل یعقوبی کمیته ای مرکب از 25 نفراز انصار تحت نظارت ابوبکرتشکیل شد تا زید را دراین امر یاری نماید . به آنها گفته شد قرآن را بنویسید و برسعید بن عاص که مردی فصیح است عرضه کنید3
هشام بن عروه از پدرش نقل کرده که ابوبکر به عمر وزید دستورداد تا مسجد بنشیند و تنها آیاتی را ثبت نمایدکه مدعی آن دو شاهد برآن اقامه نماید4
یکی از ایرادهایی که به جمع قرآن در زمان ابوبکر شده درهمین مورد است که روایت فوق و روایاتی نظیر آن نشان می دهند آنها آیات قرآن را که باید به دلیل قطعی و متواتر ثابت گردند با این شیوه ابتدایی و ساده ، جمع می نمودند و تنها برای ثبت آیه یا حتی سوره ای اگرکسی دو شاهد می آورد مقبول می افتاد ؛ درحالی که نص قرآنی باید به تواتر ثابت گردد ، نه با دو شاهد عادل . ایراد کنندگان گفته اند اساسا چنین شیوه ای در جمع آوری قرآن کریم مستلزم وقوع تحریف درکتاب خدا خواهد بود ؛ زیرا تضمین هایی لازم در آن به کار نرفته و دقت لازم درآن صورت نگرفته ، در نتیجه چنین جمع آوری هایی معمولا اطمینان آور نیستند . 5
لیکن همه می دانیم که حافظان قرآن کریم بسیار بودند و خود زید ازجمله حافظان قرآن بوده است و جمع آوری قرآن به تعبیر علامه بلاغی تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن صورت گرفت . بنابراین باید دید مراد از دو شاهد در چنین روایتی چیست ؟
ابن حجرگفته است : گویا منظور از اقامه دو شاهد آن است که آن دو شهادت دهندکه مکتوب و نوشته قرآنی درحضور پیامبر نوشته شده بوده و یا آن که شهادت دهند ، نوشته از وجوهی بوده است که قرآن به آن وجوه نازل گشته است .
ابو شامه می گوید : مقصود آنان از آوردن دو شاهد این بوده که فقط عین آنچه را در حضور پیامبر نوشته شده بود احرازکنند و آن را بنویسند و به محفوظات اعتماد نکنند و به همین جهت زید با آن که حافظ قرآن بود در مورد آیه آخر سوره برائت گفت : آن را فقط نزد ابوخزیمه انصاری یافتم . منظور زید ، یافتن این آیه به صورت نوشته ومکتوب بوده است وگرنه خود زید و بسیاری از صحابه آن را حفظ بوده اند . 1
در پایان حدیثی که پیشنهاد جمع آوری قرآن از سوی ابوبکر به زید شدچنین آمده است :
به تخص از قرآن اقدام نمودم و قرآن را از نوشته هایی که بر روی شاخه های خرما و سنگ های ظریف بود و آنچه در سینه مردم جای داشت ، جمع آوری کردم . تا آن که آیه آخر سوره توبه لقد جاءَکُم رسولُ من انفُسکُم عزیزُ علیهِ مَا عَنِتُم . . . را تنها نزد ابو خزیمه انصاری یافتم . . . 2
ابن شهاب ازخارجه ،که فرزند زید بن ثابت است،به نقل از پدرش،شبیه همین جریان را در موردآیه ای از سوره احزاب نقل کرده است . براساس این روایت زید می گوید :
وقتی مصحف را استنساخ می نمودیم آیه ای از سوره احزاب راکه خود قرائت آن را پیامبر شنیده بودم نزد احدی خزیمه انصاری نیافتم . آیه چنین بود : من المومنین رجالُ صدقوا ما عاهدوا الله علیه . . . و چون شهادت خزیمه را پیامبر برابر با دو شهادت قرار داده بود ، آیه را به سوره اش ملحق نمودیم3.
از این نقل ، دو مطلب به خوبی استفاده می شود : اول آن که آیه به صورت مکتوب و نوشته فقط نزد خزیمه بوده است ؛ چون زید خودش می گوید این آیه را از پیامبر هنگامی که قراءت می فرمود، شنیده بودم و از این جا روشن می گردد منظور از شهادت دو عادل ، شهادت برکتابت نزد پیامبر بوده است؛ وگرنه با توجه به حفظ آیه توسط دیگران ، نیازی به آن نبوده است . این امر برخلاف تصور معترضان، نهایت دقت گروه جمع کننده را می رساند .
دوم آنکه ، منظور از دو شاهد عادل ، دو شاهد غیر از فرد مدعی نبوده ، بلکه یک نفر خود مدعی آیه با سوره بوده که شهادت می داده و نفر دوم نیز ادعای او را تصدیق می نموده است و به همین جهت در جریان ادعای خزیمه چون پیامبر، شهادت او را برابر با دو شاهد قرار داده بود ، قول او پذیرفته شد.
جمع آوری در زمان خلیفه سوم ( عثمان )
1. انگیزه یکی کردن مصاحف
دانستیم که پس از رحلت پیامبرجمع آوری قرآن به صورت رسمی به دستور خلیفه و به همت زید بن
ثابت صورت گرفت . پیش از آن ، علی علیه السلام نیزکه از همه به قرآن آشناتر بود، مصحفی را تدوین نمود . بزرگانی از صحابه نیز به جمع ‹‹ مصحف ›› همت گماردند و آنان که از موقعیت ممتازی برخوردار بودند ، مصاحفشان به سرعت مورد توجه مسلمانان قرارگرفت بدین ترتیب مردم هر منطقه، مصحفی را که یکی از صحابه سامان داده بود ، قراءت می کردند .گسترش فتوحات اسلامی در دهه دوم و سوم هجری وگرایش روز افزون به اسلام و علاقه زاید الوصفی که به کتاب دینشان ( قرآن) داشتند سبب شد تا آنها که سواد کتابت و نگارش داشتند ، به اندازه توان و امکانات خویش به کتابت قرآن همت کرده از مصحف هایی معروف و موجود در هر منطقه استنساخ نمایند . و ابوموسی اشعری پیروی می نمودند ، اما در همین شهرها در اثر مرور زمان و نیاز به حفظ و قراءت قرآن مصاحف فراوانی استنساخ گردید . خط وکتابت در مراحل اولیه خود بسیار ابتدایی و ناقص بود به گونه ای که خواندن قرآن از روی ‹‹ مصحف ›› بدون اعتماد به حافظه امری غیرممکن می نمود .
خط از هرگونه نقطه ، اعراب به علایم مشخصه خالی بود . آن چه در زمان ابوبکر انجام شد ، گرچه گاهی مهم در راه حفظ و صیانت از قرآن به شمار می آمد ، اما ظهور و بروز اختلاف قراءت ها در میان مسلمانان اجتناب ناپذیر بود و هرچه زمان بیشتر سپری می گردید ، دامنه اختلافات نیز گسترده تر می شد . در منابع تاریخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف میان مسلمانان در قراءت قرآن ،گزارش شده وگفته اندکه این اختلافات سبب گردید تا برای حل آن ، بعضی به چاره جویی بپردازند . بخاری در صحیح خود از انس بن مالک روایتی نقل کرده است که مورد استناد و توجه تاریخ قرآن نویسان قرار گرفته است .
انس می گوید : حُذَیفه که درجنگ ارمینیه ( ارمنستان ) و آذربایجان به همراه سپاهیان شامی و عراقی شرکت داشت ، درگیر و دار جنگ ، اختلاف سپاه اسلام در قراءت قرآن را مشاهده نمود و سخت به وحشت افتاد. وقتی نزد عثمان برگشت به او چنین گفت : ای امیرمومنان ! امت اسلام را قبل از آنکه
درکتاب دینی خود مانند یهود و نصاری اختلاف نمایند دریاب . . . 1
2 . تشکیل گروه توحید مصاحف
پیشنهاد مبتکرانه یکی کردن قراءت مصاحف ، از سوی حذیفه بود . بنا به نقلی که گذشت او وقتی قبل از آمدن به مدینه ، نیت خویش را درکوفه به صحابه پیامبر درمیان گذاشته بود وهمگی جز ‹‹ ابن مسعود›› آن را تایید نموده بودند . عثمان نیز به ضرورت چنین اقدامی واقف گشته بود . اما این کار برای او سهل وآسان نبود ؛ زیرا لازمه آن جمع آوری تمام مصحف ها از جمله مصاحف بزرگان صحابه بود . از این رو عثمان ، صحابه را به مشورت فرا خواند و آنان همگی برضرورت چنین کاری با همه دشواری های آن نظرمثبت دادند . پس از آن که عثمان تصمیم نهایی را گرفت ، اولین اقدام او این بود که نماینده ای به سوی ‹‹ حفصه ›› ( دختر عمو و همسر پیامبر) فرستاد و به او پیغام داد تا مصحف رسمی خلیفه اول را که درخانه اش بود برای استنساخ مصاحف به امانت در اختیار او گذارد و اطمینان دادکه پس از انجام کار ‹‹ مصحف ›› را به وی باز خواهدگرداند . 2
عثمان کمیته ای مرکب از چهار نفر تشکیل دادکه عبارت بودند از : زید بن ثابت ، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و به آنان دستوردادکه چون قرآن به زبان قریش نازل شده است اگر با زید بن ثابت ( غیرقریشی) اختلاف پیدا نمودند قرآن را به زبان قریش بنویسند . 3
ازبرخی منابع دیگر به دست می آیدکه این چهار نفر ، هسته اولیه کمیته یکی کردن قراءت ها و توحید مصاحف بودند ، سپس چند تن دیگر به آنان پیوستند .
محمد بن سیرین تایید می کندکه عثمان دوازده نفر از قریش و انصار را برای این کار گرد آورد و آنها مصاحف متعددی نوشتند . اسامی دوازده نفر را دقیقا به دست نداده اند .اما بررسی روایات این
اسامی را به دست می دهد : زید بن ثابت ، سعید بن عاص عبدالله بن زبید ، عبدالرحمن بن حارث (اعضای اولیه ) ، ابی بن کعب ، مالک بن ابی عامر، کثیربن افلح ، انس بن مالک ، عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو 1.
3 . چگونگی و مراحل انجام کار
گروه توحید مصاحف درسال 25 هجری تشکیل گردید . ابن حجر گوید :
یکی کردن قراءات در سال 25 هجری اتفاق افتاد . بعضی از معاصران ما غفلت نموده وگمان کرده اند که این کار درحدود سال سی هجری انجام شده است ؛ بدون آنکه دلیلی برای آن ذکرکنند2.
نخستین اقدامی که از سوی گروه و به دستور عثمان انجام گرفت ، جمع آوری تمام نوشته های قرآنی از اطراف و اکناف کشور پهناور اسلامی آن روز بود . عثمان از حفصه دختر عمو نیز خواست تا مصحف جمع شده در زمان ابوبکر را که پس از وی به خلیفه دوم و پس از او به دخترش رسیده بود و در خانه او نگهداری می شد ، در اختیارگروه ‹‹ توحید مصاحف ›› بگذارد . حفصه حاضر نبود آن را به آسانی تحویل دهد و به همین جهت عثمان سوگند خورد به صورت امانتی تحویل گرفته و پس از اتمام کار، آن را به وی برگرداند . از منابع برمی آیدکه این مصحف یکی از مصاحفی بوده که مورد استناد و مراجعه گروه توحید مصاحف قرارگرفته است . در این مرحله ، قرآن ها پس از جمع آوری و ارسال به مدینه به دستور خلیفه سوم سوزانده و یا درآب جوش انداخته می شدند 3و به همین جهت عثمان را ‹‹حراق المصاحف ›› نامیده اند . بسیاری او را گرچه در اصل اقدام ‹‹ توحید مصاحف ›› ستوده اند، ولی در زمینه سوزاندن قرآن ها شدیدا نکوهش نموده اند .
یکی دیگر از مصحف های مورد استناد، مصحف ابی بن کعب بوده است . ابی ، خود جزو هشت
نفری بودکه به گروه اول ( چهار نفر) پیوست ، و حتی به عقیده بعضی ریاست گروه دوازده نفره با وی بود . ابوالعالیه در حدیثی گفته است : ‹‹ آنها قرآن را از مصحف ‹‹ اُبی ›› جمع نمودند . مردانی می نوشتند و ابی به آنها املا می کرد ›› .گرچه مصحف ابوبکر و مصحف ابی نقش مهمی را در تدوین ایفا می کردند ، ولی گروه از بررسی سایر نوشته های قرآنی نیز غافل نبود .
ابوقلا به نقل از انس بن مالک می گوید : گروه اگر در مورد آیه ای اختلاف می کردند ، می گفتند: این آیه را رسول خدا صلی ا. . . علیه وآله به فلان شخص تعلیم داده است ؛ پس کسی به سوی او فرستاده می شد ؛ درحالی که در سه فرسخی مدینه قرار داشت و به اوگفته می شد : رسول خدا صلی ا… علیه وآله فلان آیه را چگونه به تو تعلیم داده است ؟ او پاسخ می داد وکاتبان گروه که جای آیه را خالی گذاشته بودند ، آن را می نوشتند . 1
در نقل دیگری که محمد بن سیرین از کثیر بن افلح دارد چنین آمده است :
هرگاه درچیزی اختلاف می نمودند ، آن را به تاخیرمی انداختند . ابن سیرین می گوید : به گمانم تاخیر بدان جهت بود تاکسی را که از همه به آخرین عرضه قرآن برپیامبر، نزدیک تر بوده بیابند و براساس قول او آیه را بنویسند .
پس از مرحله جمع آوری همه قرآن و سوزاندن آنها ومرحله کتابت ونگارش قرآن با یک قراءت ، قدم بعدی ، مقابله نسخه های قرآن های نوشته شده بود ؛ تا از یکپارچگی و وحدت قراءت آنها اطمینان به عمل آید . البته می دانیم که خط در مرحله ابتدایی خود بود ؛ حروف معجمه از غیر معجمه تشخیص داده نمی شدند ؛ نوشتن ‹‹ الف ›› در وسط کلمه مرسوم نبود ؛ کلمات اعراب نداشتند و به همین جهت با این که گروه دقت خود را نمودند، اما در رسیدن به هدفی که داشتند چندان توفیق نیافتند ، و بعدها،
دوباره میان قراءت های قرآن اختلاف به وجود آمد .
آخرین مرحله ، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراکز مهم آن بود . با ارسال این مصاحف که باهرکدام ، یک قاری نیز از سوی خلیفه اعزام می گشت تا قرآن را به مردم قراءت کند ، همه مردم موظف بودند از این پس تنها مطابق قراءت مصحف ارسالی ، قرآن را قراءت نمایند. 1
4 . تعداد مصاحف عثمانی
در این مورد اقوال متعددی وجود دارد . ابوعمرودانی درکتاب المقنع می گوید :
بیشتر دانشمندان عقیده دارندکه عثمان مصاحف را درچهار نسخه نوشت و هریک را به منطقه ای فرستاد ؛ کوفه ، بصره و شام ویک مصحف را نزد خود نگه داشت بعضی گفته اند مصاحف ، هفت نسخه بوده و علاوه برمراکز پیش گفته ، به مکه و یمن و بحرین نیز فرستاده شده است ولی قول اول صحیح تر است و امامان علوم قرآنی برآن اعتماد دارند . 2
سیوطی می گوید : مشهور آن است که مصاحف عثمانی ، پنج مصحف بوده است . ابن ابی داود از ابوحاتم سبستانی نقل می کندکه هفت مصحف نوشته و به مکه ، شام ، یمن ، بحرین و بصره و کوفه فرستاده شد ویک نسخه را عثمان در مدینه نزد خود نگه داشت . 3
یعقوبی در تاریخ خود تعداد مصاحف عثمانی را نُه مصحف ذکرکرده که مصرو الجزیره نیز به بلاد قبلی اضافه شده اند . 4
از مجموع این اقوال به دست می آیدکه مصاحف به نقاطی که دارای مرکزیت بوده اند، فرستاده شده است . عثمان با هرمصحف ، یک قاری اعزام نمود تا همه به قراءت او قرآن را بخوانند و در اختلافات
به او رجوع نمایند . مردم هر منطقه از قرآن و مصحف رسمی استنساخ می کردند ومرجع نهائی در مصاحف استنساخ شده نیز، همان مصحف موجود در منطقه خودشان بود . قاریانی که با مصاحف عثمانی اعزام گردیدند عبارتند از : عبدالله بن سائب ( مصحف مکی) ، مغیره بن شهاب ( مصحف شامی) ، ابوعبدالرحمن مسلمی (مصحف کوفی) ، عامربن عبدالقیس (مصحف بصری)، وقاری مدینه که مصحف اصلی و نسخه امام در آنجا قرار داشت ، زیدبن ثابت بود . 1
اگرمیان مصاحف ارسالی به نواحی مختلف ، اختلافی بوجودمی آمد، مرجع، مصحف ‹‹ امام ›› بود که در مدینه ، مرکز خلافت قرار داشت . به مصاحف دیگر نیز ، ‹‹ امام ›› اطلاق شده است ؛ از آن رو که هریک در منطقه خویش مرجع سایر مصاحف استنساخ شده بوده اند .
5 . خصوصیات مصاحف عثمانی
1 . مصاحف عثمانی از نظر ترتیب سوره ها به همان شکل مصاحف صحابه تنظیم گشتند ؛ یعنی دسته بندی کلی سوره ها نظیر سوره های طول ، مئون ، مثانی ، ممتحنات و مفصلات دراین مصاحف نیز رعایت گردید . تفاوت مهم در تنظیم سوره ها در قرار دادن دو سوره انفال وتوبه بود : در مصحف عثمانی این دو سوره به عنوان یک سوره درکنار هم قرار داده شد وبه عنوان هفتمین سوره و در دسته سبع طول قرارگرفت . این کار در هیچ یک از مصاحف گذشته ، سابقه نداشت . ابن عباس می گوید: از عثمان پرسیدم : چه چیز شما را برآن داشت که سوره ‹‹ انفال ›› را که ‹‹ مثانی ›› ، ‹‹ برائت ›› را که از ‹‹ مئون ›› است ،کنار یکدیگر قرار داده ، میان این ‹‹ بسمله ›› ننویسید و آنها را جزء ‹‹ سبع طول›› قرار دهید ؟ عثمان پاسخ داد : ایامی بررسول خدا صلی ا. . . علیه وآله می گذشت و سوره های چند بر آن حضرت نازل می شد، وقتی چیزی نازل می شد بعضی از نویسندگان را احضارمی کردو می فرمود این آیات را در چنین سوره هایی که چنین خصوصیاتی دارد ، قرار دهید . ‹‹ انفال ›› جزء
سوره هایی بودکه اوائل هجرت در مدینه نازل گشت ‹‹ برائت ›› در اواخر هجرت ؛ ولی داستان این سوره شبیه داستان آن سوره بود ، پیامبر رحلت فرمود وبرای ما روشن ساخت که این سوره جزء آن است به همین جهت این دوکناریکدیگر قرار دادند و ‹‹ بسمله ›› میان آن دو نوشتند 1.
اما درصحت این نقل جای تردید وجود دارد ، زیرا از این چنین استنباط می گرددکه عثمان به رای و اجتهاد خویش ‹‹ بسمله ›› را درابتدای سوره ‹‹ برائت ›› نگذاشته است ، به این گمان که ‹‹ انفال و برائت›› ، چون داستان شبیه یکدیگر دارند ، یک سوره هستند . سخن استوار دراین زمینه از علی بن ابیطالب علیه السلام است که وقتی همین پرسش ( علت عدم وجود بسمله در سوره برائت را ابن عباس از او می کند ، می فرماید : ‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم ›› امان و رحمت است ، و ‹‹ براءه ›› سوره ای است که به شمشیر نازل شده و در آن امانی نیست . 2
2 . مصاحف عثمانی دارای رسم الخط ابتدایی و از هرگونه نقطه ، اعراب و علایم مشخصه ، خالی بوده است . همین امر، یکی از علت های اساسی بروز اختلاف قراءت ها پس از توحید مصاحف بود.
6 . سرنوشت مصاحف عثمانی
آیا آثاری از نسخه های مصاحف عثمانی باقی مانده است ؟
تحقیقات فراوانی دراین زمینه صورت گرفته است . خاورشناسانی که در زمینه تاریخ قرآن تحقیق نموده اند ، نیز بررسی سرنوشت این مصاحف را ازنظر دور نداشته اند . اما واقعیت آن است که گرچه مجموعه های زیادی را در مساجد، کتابخانه ها وموزه های مختلف به عنوان مصاحف عثمانی تلقی کرده اند ، ولی امروزه نمی توان به وجود چنین مصاحفی به طورقطع نظر داد . از بعضی از اقوال به
دست می آید که برخی از نسخه های مصحف عثمانی تا قرن ششم و هفتم هجری وجود داشته است.
ابن جبیر ( م 614 ق . ) در مسجد جامع کبیر دمشق ، خزانه مصاحفی را دیده است که مصحف عثمانی که به شام فرستاده شده بود، درآن قرار داشت . هرروز پس از نماز، خزانه باز می شد ومردم برای زیارت آن ازدحام می کردند . یاقوت حموی هم که گویا همین نسخه را دیده ، می گوید که در آنجا می گفتند این مصحف به خط خود عثمان است .
ابن کثیر نیز در همان سالها این مصحف را دیده و شرح بیشتری ازآن می دهد: مشهورترین مصحف عثمانی امروز درشام به جامع دمشق ، نزدیک رکن شرقی است . این نسخه سابقا درشهر طبریه بوده و در حدود 518 هجری آن را به دمشق آورده اند من آن را دیدم ،کتاب گرانقدر بزرگ و ضخیمی بود به خطی نیکو و قوی در برگ هایی به گمانم از پوست شتر . این مصاحف متاسفانه در فراز و نشیب زمان و بستر حوادث ، از بین رفته اند و امروزه اثری از آنها در دست نیست .
7 . توفیقی بودن یا نبودن ترتیب سوره ها
طرح این سئوال در این جا ، فقط مربوط به جمع آوری سوم قرآن ،که توحید مصاحف باشد نیست، بلکه درجمع دوم ( جمع خلیفه اول ) نیز مطرح است . همان گونه که گفتیم در توحید مصاحف ترتیب سوره ها تقریبا به همان شکل ترتیب مصاحف صحابه و مصحف جمع آوری شده در زمان خلیفه اول صورت گرفت . اما همواره این سئوال مطرح بوده است که آیا این تنظیم و ترتیب ( چه در جمع دوم و چه در جمع سوم ) توفیقی بوده است ؟ یعنی به همان ترتیبی انجام گرفته که پیامبر دستور داده است ؟ یا اینکه توفیقی نبوده ، بلکه اجتهادی صورت گرفته است ؟
پاسخ به این سئوال از مباحثی که در زمینه جمع آوری قرآن داشتیم تقریبا روشن است . اما عده ای معتقد به توفیقی بودن ترتیب سوره ها هستند . ابوجعفر نحاس می گوید : ‹‹ تالیف سوره ها به همین ترتیب کنونی ، از رسول خدا صلی ا. . .علیه وآله وسلم به ما رسیده است ›› و اثله بن اسمع از پیامبر
نقل کرده که : اُعطیتُ مکان التواره ، السبع الطُوَل و اُعطیتُ مکانَ الزَبوُرِ ، المئین و اُعطیتُ و مکانَ الانجیل ، المثانی و فُضَلتُ بالمُفَصَل . این حدیث دلالت دارد که ترتیب سوره ها از همان زمان رسول خدا گرفته شده است . 1
بعضی دیگر نیز نظیر ابومحمد بن عطیه ، بیهقی وکرمانی همین عقیده را دارند . ابن عطیه معتقد است ، ترتیب بسیاری از سوره های قرآن ، در زمان رسول خدا صلی ا. .. علیه وآله وسلم معلوم گشته بود و ترتیب بقیه به امت تفویض می گردد . 2
ولی همه دلایل و شواهد خلاف این نظریه را اثبات می کند . سیوطی می گوید :
‹‹ مجموع علما عقیده بر اجتهادی بودن دارند ›› همان گونه که در بررسی مصاحف ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود و مصحف عثمانی زیدیم ، در همه این مصاحف اختلاف چینش در ترتیب سوره ها وجود داشته واگر مسئله ترتیب سوره ها توفیقی بود، چنین امری اتفاق نمی افتاد ابو عبدالله زنجانی با اشاره به همین واقعیت می گوید : ‹‹ ترتیب سوره ها برخلاف ترتیب آیات ، اجتهادی بوده است 3››
علامه طباطبائی در المیزان می فرماید : ترتیب سوره ها در جمع زمان ابوبکر وجمع زمان عثمان ، قطعا با اجتهاد صحابه صورت گرفته است و یک دلیل آنست که عثمان انفال و برائت را بین اعراف و یونس قرار داد . دلیل دیگر مخالفت ترتیب مصاحف صحابه با مصحف ابوبکر و عثمان است 4.
بهترین و محکم ترین دلیل برعدم توفیقی بودن ترتیب سوره ها، ترتیب مصحف علی علیه السلام است که برخلاف سایر مصاحف ، به ترتیب نزول ، تنظیم گشته بود .

8 . نظر ائمه علیه السلام در برابر جمع دوم و جمع سوم
برای ما شیعیان و پیروان اهل بیت ، دانستن موضوع پیشوایان دینی در مورد آنچه در دهه دوم ، سوم و چهارم هجری در زمینه جمع آوری قرآن از سوی ‹‹ خلیفه ، یعنی ابوبکر و عثمان رخ داده است، معلم و سرنوشت ساز است . بنابراین آخرین سئوال دراین فصل است که بدانیم آیا موضع امامان ما، موضع مثبت بوده است یا منفی ؟
با گذری به مدارک و منابع تاریخی می کوشیم تا حقیقت را آن گونه که هست دریابیم. علی علیه السلام با اینکه خودش پیش از آن ، قرآن مجید را به ترتیب نزول ، جمع آوری کرده و به جماعت نشان داده و مورد پذیرش واقع نشده بود و درهیچ یک از جمع اول ( جمع دوم در زمان ابوبکر) است و جمع دوم ( جمع سوم در زمان عثمان است ) او را شرکت نداده بودند، با این حال هیچ گونه مقاومتی از خود نشان نداد و مصحف دایر را پذیرفت و تا زنده بود حتی درزمان خلافت خود دم از خلاف نزد. همچنین ائمه واهل بیت ،که جانشینان و فرزندان آن حضرتند ، هرگز دراعتبار قرآن مجید ، حتی به خواص خود حرفی نزدند، بلکه پیوسته در بیانات خود استناد به آن جسته و شیعیان خود را امرکردند که از قرائت مردم پیروی کنند و به جرات می توان گفت که سکونت علی علیه السلام با اینکه مصحف معمولی با مصحف او درترتیب اختلاف داشت از این جهت بودکه در مذاق اهل بیت ، تفسیر قرآن به قرآن معتبراست و دراین روش ، ترتیب سوره ها و آیات مکی ومدنی نسبت به مقاصد عالیه قرآن تاثیری ندارد و تفسیر هرآیه مجموع آیات قرآنی باید درنظرگرفته شود . . .1
در روایتی از طلحه از علی (ع) می خواهدکه مصحفی را که قبلا جمع آوری و به مردم عرضه نموده بود پس از کارعثمان نیز به مردم عرضه نماید .حضرت از پاسخ امتناع می ورزد. طلحه اصرار می کند که اَلا تُظهِرهُ للناس ؟ آیا آن مصحف را برای مردم آشکارنمی کنی ، حضرت پاسخ می دهد :
این طلحه ، عمدا از پاسخ به تو امتناع نمودم . به من راجع به آن چه عمر و عثمان نوشته اند خبر بده ، آیا تمام آن قرآن است یا غیرقرآن نیز درآن وجود دارد ؟ طلحه پاسخ داد : خیر، همه اش قرآن است حضرت فرمود : اگر آن چه را درآن است اخذ نمودید از آتش رهایی یافته و به بهشت وارد گشته اید زیرا در این قرآن حجت و دلیل ما ، بیان حق ما و وجوب اطاعت ماست .
آن چه در این زمینه گفتیم برای کشف حقیقت کافی است و دیگرحتی نیازی به آن چه اهل سنت نقل کرده اند نیست .
از طرق اهل سنت از سوید بن غفله نقل شده است :
علی (ع) گفت : در مورد عثمان جز به نیکی سخن نگویید : به خدا سوگند ، درباره مصحف هیچ کاری را جز در حضور ما انجام نداد . فرمود : راجع به این قراءت چه می گویید ؟ به من خبر رسیده که بعضی به بعضی دیگر می گویند : قراءت من از قراءت تو بهتر است و این نزدیک کند است ، عرض کردیم : شما چه فکر می کنید ؟ فرمود : عقیده دارم که همه مردم به یک مصحف جمع گردند و جدایی و اختلافی میان آنان نباشد گفتیم : خوب اندیشیده ای .
حارث محاسبی می گوید : علی (ع) گفته است : ‹‹ اگر خلیفه بودم ، در مورد مصاحف همان کاری را انجام می دادم که عثمان انجام داد . ›› 1 همه درکتاب خود فهم السنن از قول علی بن ابی طالب (ع) آورده است که فرمود : رحم الله ابوبکر هو اول من جَمعَ بین اللوحین 2 و همین بیان در الاتقان و مناهل العرفان به این صورت آمده : هو اول مَن جمع کتاب الله . 3

فهرست منابع
الف . منابع عربی
1 . ابن تیمیه ، تقی الدین احمد بن عبدالحلیم ، مقدمه فی اصول التفسیر ، تحقیق عصام فارس الحرستانی ، عمان : دارعمار ، 1418 ه . ق .
2 . ابن فارس ، احمد بن زکریا ، معجم مقاییس اللغه ، تحقیق عبدالسلام محمد هارون ، قم : دار الکتب العلمیه ، { بی تا } .
3 . ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، تحقیق علی شیری ، { بی جا } : دار احیاء التراث العربی، 1408 ه . ق .
4 . الازهری ، محمد بن احمد ، معجم تهذیب اللغه ، تحقیق دکتر ریاض ، بیروت : دار المعرفه ، 1422 ه . ق .
5 . ایازی ، محمد علی ، المفسرون حیاتهم و منهجهم . تهران : موسسه الطباعه و النشر وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی ، 1414 ه . ق .
6 . الخویی ، ابوالقاسم . البیان فی تفسیر القرآن . { بی جا } : موسسه احیاء آثار الامام الخویی . 1424 ه . ق .
7 . الذهبی ، محمد حسین . التفسیر و المفسرون . { بی جا } : { بی تا } ، { بی تا } .
8 . الراغب الاصفهانی ، حسین بن محمد . المفردات فی غریب القرآن . تحقیق محمد گیلانی ، طهران : المکتبه المرتضویه ، { بی تا } .
9 . الزرکشی ، بدر الدین ، محمد بن عبدالله . البرهان علوم القرآن . تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشیلی ، بیروت : دار المعرفه ، 1415 ه . ق .
10 . الزمخشری ، محمود بن عمر ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل . قم : مکتب الاسلام الاسلامی ، 1414 ه . ق .
11 . السیوطی ، جلال الدین ، الاتقان فی علوم القرآن . تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، {بی جا } : مثورات رضی- بیدار- عزیزی ، 1363 ه . ق ، الطبعه الثانیه .
12 . صدوق ، محمد بن علی بن حسین ، علل الشرایع . بیروت : دار احیاء التراث العربی ، چاپ دوم {بی تا } .
13. الطباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1372.
14 . ……………………………… المیزان فی تفسیر القرآن قم : موسسه اسماعیلیان ، 1412 ه . ق ، الطبعه الخامسه .
15 . الطبرسی ، فضل بن الحسن ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن . تصحیح هاشم الرسولی المحلاتی ، فضل الله الیزدی الطباطبایی ، بیروت : دار المعرفه ، 1408 ه . ق . الطبعه الثانیه .
16 . الطوسی ، محمد بن الحسن ، التبیان فی تفسیر القرآن . تحقیق موسسه النشر الاسلامی ، { بی جا } : { بی تا } ، 1413 ه . ق .
17 . الفراهیدی ، خلیل بن احمد . ترتیب کتاب العین و تحقیق مهدی المقرومی ، قم : انتشارات اسوه ، 1414 ه . ق .
18. کلینی ، محمد بن یعقوب ، الکافی فی الاصول و الفروع ، دار الکتب الاسلامیه ، چاپ چهارم ، 1365 ه .
19 . محمد رشید رضا ، تفسیر القرآن العظیم ( المنار ) تصحیح و تعلیق سید مصطفی رباب، بیروت : داراحیاء التراث العربی ، 1423 ه . ق .
20 . معرفت ، محمد هادی . التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب . مشهد : الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه ، 1419 ه . ق .
21 . معرفت ، محمد هادی . صیانه القرآن من التحریف . قم : موسسه النشر الاسلامی ، 1413 ه . ق .
22 . الواسطی الزبیدی ، محب الدین محمد مرتضی ، تاج العروس من جواهر القاموس . درسته و تحقیق علی شیری ، { بی جا } : دار الفکر ، 1414 ه . ق .
ب . منابع فارسی
1 . الاوسی ، علی . روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان . مترجم حسین میر جلیلی ، {بی جا } : شرکت چاپ و نشر بین الملل ، 1381 ه . ش .
2 . ایازی ، محمد علی سیر تطور تفاسیر شیعه . تهران : موسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران ، 1379 ه . ش .
3 . ایزدی مبارکه ، کامران . شروط و آداب تفسیر و مفسر . تهران ، انتشارات امیرکبیر ، 1376 ه .
4 . بابایی ، علی اکبر ، عزیزی کیا ، غلامعلی . روحانی راد . مجتبی . روش شناسی تفسیر قرآن . تهران و قم . انتشارات سمت و پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، 1379 ه . ش .
5. بخاری، محمد بن اسمعیل بن ابراهیم، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی: بیروت، دارالقلم، 1407 ق 1987 م.
6 . جوادی آملی ، عبدالله . نزاهت قرآن از تحریف . تحقیق علی نصیری ، قم : مرکز نشر اسراء ، 1383 .ه . ش .
7. جوان آراسته، حسین، درس نامه علوم قرآنی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377.
8. حجتی، محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، 1365.
9 . خرمشاهی ، بهاء الدین . دانش نامه قرآن و قرآن پژوهشی . تهران : انتشارات استان- ناهید . 1377 ه . ش .
10 . رازی ، جمال الدین ابوالفتوح . روض الجنان و روح الجنان . حواشی ابوالحسن شعرانی، تصحیح علی اکبر غفاری ، تهران : انتشارات کتاب فروشی اسلامیه ، 1352 ه . ش
11 . رضایی اصفهانی ، محمد علی . درآمدی بر تفسیر قرآن . { بی جا } : انتشارات اسوه ، 1375 ه . ش.
12. زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه.
13. زنجانی، ابوعبداله ، تاریخ قرآن، تحقیق محمد عبدالرحیم، دمشق، دارالحکمه، 1410 ق 1990 م.
14 . شاکر ، محمد کاظم . مبانی و روش های تفسیری . قم : مرکز جهانی علوم اسلامی دفتر تدوین متون درسی ، 1386 ه . ش .
15 . عقیقی بخشایشی ، عبدالرحیم . طبقات مفسران شیعه . قم : دفتر نشر نوید اسلام ، 1371 ه. ش .
16 . قریشی ، علی اکبر . قاموس قرآن . تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ چهارم ، 1374 ه . ش .
17 . ———- نگاهی به قرآن ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه .
18. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، 1403 ق.
19 . معرفت ، محمد هادی . علوم قرآنی . قم : انتشارات التمهید ، چاپ اول ، 1378 ه .ش
20. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1379 ه.ش.
21 . مودب ، سید رضا . اعجاز قرآن در نظر اهل بیت عصمت (ع) و بیت مفسر از علمای بزرگ اسلام . قم : انتشارات احسن الحدیث ، 1379 ه .ش .
مقاله
1 . مجله حوزه ، شماره 35 ، آذر 1368 ش .

Abstract
In this research the method of the professor sayed Ali Akbar Ghaoraishi in Ahsan-Ol-Hadith's interpretatiotion has been Considered, and its Subjects have been arranged in three Chapters and there is an introduction. In the introduction the definition of the subjects and the importance of it have been expressed. The first Chapter Consists of two sections. In the first Section, the biography of the author according to his own inter view and the available reported resources and a brief deief description of the method of Ahsan-Ol-Hadith has been Presented. The second Chapter is the main Chapter of the research and Consists of three sections. The first section is related to the interpretative bases of Ahsan-Ol-Hadith and al first two terms of interpretation and explanation and the subjects about them have been considered and has been dealt with the interpretator's view, too and then interpreative bases of Ahsan-Ol-Hadith such as the appearance of the koran, the interior of it and its being inspiration has been Considered. In the Second Chapter the interperative way of Ahsan-Ol-Hadith is
Considered. According to the main documents that is interpreted

"i.e" the koran, Sonat, … the way of their opplication is evaluated. The third section is devoted to interprative tendency of Ahsan-Ol-Hadith. The main Victorios tendency to interpreter Such as guidance, education, Scientific and social is placed in this research. At last third Chapter about the subjects of the koran knowledge(science) in this interpretation Consist of the miracle os the koran, nct being misinterpretion of it, the command and analogous and abrogation have been Considered.
key words: Ghoraishi- Ahsan-Ol-Hadith- method- interpreter's tendency.

موضوع :

بررسی روش تفسیری احسن الحدیث

چکیده
در این پژوهش روش تفسیری استاد سید علی اکبر قریشی ‹‹ احسن الحدیث ›› مورد بررسی قرار گرفته و مطالب آن در مقدمه و سه فصل تنظیم گردیده است .
در مقدمه مطالبی در مورد تعریف موضوع ، بیان اهمیت موضوع ، پیشینه موضوع ، بیان روش تحقیق و . . . بیان شده است .
فصل اول : کلیات
که شامل دو بخش است ، ابتدا زندگی نامه مولف براساس منابع موجود گزارش شده و در بخش دوم منابع مورد استناد مفسر و سپس توصیف از روش ‹‹ احسن الحدیث ›› ارائه گردیده است .
فصل دوم :
از مبانی ، روش و گرایش های تفسیری سخن گفته ایم که اصلی ترین و محوری ترین فصل تحقیق است و شامل سه بخش می شود :
بخش اول مربوط به مبانی تفسیری احسن الحدیث است و ابتدا دو واژه ‹‹ تفسیر ›› و ‹‹تاویل ›› و مباحث پیرامون آن ، مورد بررسی قرار گرفته و به دیدگاه مفسر در این زمینه پرداخته شده است و سپس مبانی تفسیری احسن الحدیث نظیر حجیت ظواهر قرآن ، بواطن و وحیانی بودن الفاظ قرآن مطرح شده است .
در بخش دوم به روش تفسیری احسن الحدیث پرداخته شده است و با توجه به عمده ترین مستندات مورد تفسیر یعنی قرآن ، سنت و قواعد ادبی و زبانی و نحوه کار گیری این مستندات مورد ارزیابی قرار گرفته است .
در بخش سوم به گرایش تفسیری احسن الحدیث اختصاص دارد و مهمترین گرایش های مفسر همچون هدایتی و تربیتی ، علمی و اجتماعی به پژوهش نهاده شده است و بالاخره در فصل سوم عمده ترین مباحث علوم قرآنی در تفسیر احسن الحدیث مورد بررسی قرار گرفته که عبارتند از : اعجاز قرآن ، تحریف نا پذیری قرآن کریم ، محکم و متشابه و نسخ در قرآن .
کلید واژه ها : قریشی ، احسن الحدیث ، مبانی ، روش ، گرایش مفسر .

تقدیم به

کریمه ی اهل بیت حضرت معصومه علیها السلام که در جوار مقدسش این پژوهش به اتمام رسید .

تشکر و قدردانی
اکنون به لطف خدا نگارش این پایان نامه را به اتمام رساندم پس از حمد و ستایش خداوند منان بر خود لازم می دانم . از اساتید فرزانه ای که مرا در تدوین و تکمیل این پایان نامه یاری رساندند تشکر و قدردانی نمایم . از استاد محترم جناب آقای تجری که زحمت راهنمایی این پایان نامه را به عهده گرفتند و مرا از ارشادات ارزشمند خویش بهره مند ساختند تشکر و سپاس گزاری کنم و از استاد محترم مشاور جناب آقای دکتر نجفی، قدردانی می نمایم.
مراتب قدردانی خویش را حضور اساتید محترمی که در طول دوران تحصیل از محضر درسی شان بهره های فراوان بردم اعلام می دارم از مسئولان مرکز پژوهشی فرهنگ و معارف قرآن شهرتم که به نوعی در تداوم و استمرار مسیر پژوهش دخیل بودند تشکر
می کنم . توفیق روز افزون همه این بزرگواران را از خداوند متعال خواهانم .

فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول : کلیات 1
بخش اول
1- 1- 1 زندگی نامه مولف 4
1- 1- 2 اساتید 5
1- 1- 3 آثار قرآن پژوهی قریشی 5
1- 1- 4 توصیف مختصر برخی آثار 6
1 . الاخلاق و الآداب 6
2 . المعجم المهروس لا لفاظ الصحیفه الکاملیه 7
3 . خاندان وحی در زندگانی چهارده معصوم علیه السلام 7
بخش دوم
1- 2- 1 منابع تفسیر احسن الحدیث 8
1- 2- 1- 1 منابع تفسیری 8
1- 2- 1- 2 منابع حدیثی و روایی 16
1- 2- 1- 3 منابع لغوی 16
1- 2- 2 توصیف مختصری از تفسیر احسن الحدیث 17
فصل دوم : مبانی ، روش و گرایش تفسیری احسن الحدیث
بخش اول : مبانی تفسیر
الف . تفسیر
1 . معنای لغوی تفسیر 19
2 . معنای اصطلاحی تفسیر 20
3 . ضرورت تفسیر 21
4 . تفسیر به رای 22
ب . تاویل
1 . معنای لغوی و اصطلاحی تاویل 23
2 . کاربرد و معنای تاویل 24
3. آیات تاویل و نظر مفسر احسن الحدیث 24
4 . تفاوت تفسیر و تاویل 26
2- 1 مبانی تفسیری احسن الحدیث 28
2- 1- 1 مجیت ظواهر قرآن 28
2- 1- 2 بواطن قرآن 32
2- 1- 3 وحیانی بودن الفاظ قرآن 34
بخش دوم
2- 2- روش تفسیری احسن الحدیث 35
2- 2- 1- استنادات به قرآن 36
الف . سیاق 37
ب . سیاق متشابه 38
2- 2- 2استناد به روایات 40
1 . روایات مورد استفاده در مصداق آیه 40
2 . روایات مورد استفاده در استنباط حکم فقهی آیه 41
3 . روایات مورد استفاده در تاویل آیات 41
4 . روایات مورد استفاده در تفصیل و تبیین آیه 42
2- 2- 3 قواعد ادبی- زبانی 43
2- 2- 3- 1 لغت 43
2- 2- 3- 2 صرف و نحو 44
2- 3 گرایش تفسیری احسن الحدیث 47
2- 3- 1 جهت گیری هدایتی- تربیتی 48
2- 3- 2 جهت گیری علمی 51
2- 3- 3 جهت گیری اجتماعی 53
فصل سوم : مباحث علوم قرآنی در احسن الحدیث
3-1 حروف مقطعه در قرآن 58
3-1-1 تفسیرهای مختلف راجع به حروف مقطعه در قرآن 60
3-1-2 دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع به حروف مقطعه در قرآن 62
3- 2 اعجاز قرآن 65
3- 2- 1 اعجاز در لغت و اصطلاح 65
3- 2- 2 آیات تحدی 65
3- 2- 3 صرفه در اعجاز قرآن 67
3- 2- 4 وجوه اعجاز قرآن 70
3- 2- 5 فصاحت و بلاغت 70
3- 2- 6 اخبار از غیب 71
3- 2- 7 اعجاز در عدم اختلاف و هماهنگی در آیات قرآن 73
3- 3 تحریف نا پذیری قرآن کریم 74
3- 3- 1 مفهوم تحریف از دیدگاه لغویان 74
3- 3- 2 تحریف در اصطلاح 75
3- 3- 3 تحریف دارای اقسامی است که ذیلا به آن اشاره می شود . 75
3- 3- 4 دلایل و شواهد تحریف ناپذیری قرآن 77
3- 3- 5 بررسی دیدگاه مفسر احسن الحدیث درباره تحریف ناپذیری قرآن در ذیل برخی آیات . 79
3- 4 محکم و متشابه 80
3-4-1 معنای لغوی احکام و تشابه 81
3- 4- 2 تعریف محکم و متشابه 81
3- 4-3 دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع محکم و متشابه 82
3- 4- 4 بررسی تفسیر چند نمونه از متشابهات در تفسیر احسن الحدیث . 84
3- 5 نسخ در قرآن 85
3- 5- 1 معنای لغوی و اصطلاحی نسخ 86
3- 5- 2 انواع نسخ 87
3- 5- 2- 1 نسخ تلاوت بدون حکم 87
3- 5- 2- 2 نسخ حکم و تلاوت 87
3- 5- 2- 3 نسخ حکم بدون تلاوت 88
3- 5- 3 ابعاد نسخ از دیدگاه مفسر احسن الحدیث و ذکر نمونه هایی از آن 88
3- 5- 4 برخی از آیاتی که قریشی نسخ آنها را نپذیرفته است . 90
3-6 جمع در قران 92
3-6-1 موارد استعمال واژه جمع 92
3-6-2 ادله معتقدان به جمع آوری قرآن پس از رحلت پیامبر صلی اله علیه و آله 93
3-6-3 ادله معتقدان به جمع آوری قرآن قبل از رحلت پیامبر صلی اله علیه و آله 96
3-6-4 جمع آوری قرآن توسط حضرت علی علیه السلام 99
3-6-5 دیدگاه صاحب احسن الحدیث راجع به جمع قرآن 100
3-6-6 جمع آوری قرآن در زمان ابوبکر به دست زید بن ثابت 103
3-6-7 جمع آوری در زمان خلیفه سوم عثمان 105
منابع عربی 116
منابع فارسی 117
چکیده انگلیسی 120
دانشگاه قم
دانشکده الهیات و معارف اسلامی
پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم قرآن و حدیث

موضوع:
بررسی روش تفسیری احسن الحدیث

استاد راهنما:
آقای محمدعلی تجری

استاد مشاور:
آقای دکتر محمدجواد نجفی

نگارش:
آزاده میراحمدی

تیرماه 1387

1 . خرمشاهی ، بهاء الدین ، دانش نامه قرآن ، ج 2 ، ص 1749 .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 12 ، ص 429 .
1 . مجله حوزه ، شماره 35 ، آذر 1368 ش .
2 . ایازی ، محمد علی ، سیر تطور تفاسیر شیعه ، ص 195 .
1 . دانشنامه قرآن ، ج 2 ، ص 2263
2 . دانشنامه قرآن ، ج 1 ، ص 1750
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 8 ، ص 46 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 5 ، ص 472.
2 . الاوسی، علی ، روش علامه در تفسیر المیزان ، ص 162 .
3 . معرفت ، محمد هادی ، التفسیر و المفسرون ، ج 2 ، ص 470 و 471 .
1 ایازی ، محمد علی ، المفسرون حیاتهم و منهجهم ، ص 706 و 707 .
2 الاوسی ، علی ، روش علامه در المیزان ، ص 163 و 168 .
1 . طباطبایی ، محمد حسین ، تفسبر المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 13 ، ص 120 و 211 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 7 ، ص 110 و 111 .
1 ایازی ، محمد علی ، المفسرون حیاتهم و منهجهم ، ص 664 . ذهبی ، محمد حسین التفسیر و المفسرون ، ج 2 ، ص 558 .
2 تفسیر المنار ، ج 3 ، ص 96 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 11 ، ص 380 .
2 تفسیر المنار ، ج 2 ، ص 458 .

3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 454 .
1 . ایازی ، محمد علی ، المفسرون حیاتهم و منهجهم ، ص 579 .
2 . ذهبی ، التفسیر و المفسرون ، ج 2 ، ص 487 .
3 . زمخشری ، محمود بن عمر ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل ، ج 4 ، ص 662 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 11 ، ص 462 .
1 . شاکر ، محمد کاظم ، مبانی و روش های تفسیری ، ص 40 .
2 . همان صص 40 و 42 .
3 . الازهری ، محمد بن احمد ، معجم تهذیب اللغه ، ص 2788 .
4 . ابن فارس ، احمد بن زکریا ، معجم مقاییس اللغه ، ج 4 ، ص 504 .
5 . زرکشی ، بدر الدین البرهان فی علوم القرآن ، ج 2 ، ص 284 .
1 . الراغب الاصفهانی ، حسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن ، ص 224 .
2 . زرکشی ، بدر الدین ، البرهان فی علوم القرآن ، ج 2 ، ص 284 .
3 . الراغب الاصفهانی ، ابوالقاسم الحسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن ، ص 380 .
4 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 12 ، ص 80 .
5 . الطباطبایی ، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 1 ، ص 4 .
6 . الخویی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، ص 397 .
1 . الزرکشی ، بدر الدین ، البرهان فی علوم القرآن ، ج 2 ، ص 284 .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 26 .
3 . خرمشاهی ، بهاء الدین ، ج 1 ، ص 636 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 10 ، ص 196 .
2 . ذهبی ، محمد حسین ، التفسیر و المفسرون ، ج 1 ، ص 255 .
3 . الموسوی الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، ص 397 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 401 .
2 . الازهری ، محمد بن محمد ، معجم تعذیب اللغه ، ج 1 ، ص 232 .
3 . الواسطی الزبیدی ، محب الدین محمد مرتضی ، تاج العروس من جواهر القاموس ، ج 14 ، ص 32 .
4 . ابن فارس ، احمد ، معجم مقاییس اللغه ( بیروت ، داراحیاء تراث العربی ، بن چا ، 1422 ه . ق ) ماده ‹‹ اول ›› .
5 . راغب اصفهانی ، ابوالقاسم حسین بن محمد ، مفردات فی غریب القرآن ، ص 99 .
6 . آلوسی ، روح المعانی ، ج 1 ، ص 5 .
1 . عمید زنجانی ، عباس علی ، مبانی و روش های تفسیر قرآن ، ص 32 .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 454 .
1 . تفسیراحسن الحدیث ، ج2 ، ص 14 .
2 . تفسیراحسن الحدیث ، ج 6 ، ص 67 .
3 . تفسیراحسن الحدیث ، ج5 ، ص 84 .
1 . تفسیراحسن الحدیث ، ج5 ، ص 177 .
2 . تفسیراحسن الحدیث ، ج6 ، ص 256 .
3 . ذهبی ، محمد حسین ، التفسیر و المفسرون ، ج 1 ، ص 18 .
4 . السیوطی ، جلال الدین ، الاتقان فی علوم القرآن ، ج 2 ، ص 173 .
1 . ابوالفتح رازی ، جمال الدین ، روض الجنان و روح الجنان ، ج 1 ، ص 10 .
2 . طباطبایی ، محمد حسین ، ج 1 ، ص 27 .
3 . راغب اصفهانی ، ابوالقاسم حسین بن محمد ، مفردات فی غریب القرآن ، ص 99 .
4 . معرفت ، محمد هادی ، التفسیر و المفسرون ، ج 1 ، ص 19 .
1- تفسیر احسن الحدیث، ج 10، ص 196.

1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 4 ، ص 38.
2 . همان ، ج 4 ، ص 15 و 16.
3 . معرفت ، محمد هادی ، علوم قرآنی ، ص 91 .
4 . کلینی ، محمد بن یعقوب ، ج 2 ، ص 598 .
5 . صدوق ، محمد بن علی بن حسین ، علل الشرایع ، ص 606 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 10 ، ص 480 .
2 همان ، ص 400.
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 11 ، ص 10 و 11 .
2 تفسیر احسن الحدیث ؛ ج 12 ، ص 191 .
1 شاکر ، محمد کاظم ، مبانی و روش های تفسیری ، ص 45 و 46 .
1 طباطبایی ، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 1 ، ص 12 .
2 ایزدی مبارکه ، کامران ، شروط و آداب تفسیر و مفسر ، ص 187 .
3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 255 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 539 .
2 بابایی ، علی اکبر ، روش شناسی تفسیر قرآن ، ص 12 .
3 بابایی ، علی اکبر ، روش شناسی قرآن ، ص 12 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 7 ، ص 225 .
2 تفسیر احسن الحدیث ؛ ج 9 ، ص 359 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 449 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 359 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 10 ، ص 250 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 9 ، ص 291 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 2 ، ص 140 .
3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 10 ، ص 400.
4 تفسیر احسن الحدیث، ج 10 ، ص 480
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 10 ، ص 480 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 65.
3 همان، ص 6.

1 بابایی ، علی اکبر ، روش شناسی تفسیر قرآن ، ص 335.
2 همان ، ص 336 .
3 همان ، ص 337 .
4 الاوسی ، علی ، روش علامه در المیزان ، ص 144 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 11 ، ص 254 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 93 .
1 بابایی ، علی اکبر ، روش شناسی تفسیر قرآن ، ص 340 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 28 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 5 ، ص 456 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 109 .

1 شاکر ، محمد کاظم ، مبانی و روش های تفسیری ، ص 48 .
2 شاکر ، محمد کاظم ، مبانی و روش های تفسیری ، ص 49 و 48 .

1 خرمشاهی ، بهاء الدین ، دانشنامه قرآن ، ص 647 و 646 .

1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 4 ، ص 141 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 2 ، ص 461 و 460 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 109 و 108 .
2 ذهبی ، محمد حسین ، التفسیر و المفسرون ، ج 2 ، ص 474 .
3 خرمشاهی ، بهاء الدین ، دانشنامه قرآن ، ج 1 ، ص 652 و 651 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 5 ، ص 201 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 7 ، ص 78 .
2 تفسیر احسن الحذیث ، ج 6 ، ص 506 .
1 معرفت ، محمد هادی ، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب ، ج 2 ، ص 453 .
2 خرمشاهی ، بهاء الدین ، دانشنامه قرآن ، ج 2 ، ص 650 .
3 رضایی اصفهانی ، محمد علی ، روش ها و گرایش های تفسیری ، ص 446 .
4 عقیقی بخشایشی ، عبدالرحیم ، طبقات مفسران شیعه ، ج 5 ، ص 127.
1 ذیل آیه 200 آل عمران ، ج 2 .
2 ذیل آیه 29 نساء ، ج 2 .
3 ذیل آیه 75 نساء ، ج 2 .
4 ذیل آیه 75 نساء ، ج 2 .
5 ذیل آیه 53 و 52 مومنون ، ج 7 .
6 . ذیل آیه 54 نور ، ج 7.
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 4 ، ص 269 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 9 ، ص 498 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 145.
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 327 .
1 . مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، ج1 ، ص 61 .
1 . علامه طباطبایی ، محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ج18 ، ص 5 و6 .
1 . همان .
1 . تفسیراحسن الحدیث ،ج3 ، ص 366- 369
2 مودب ، سید رضا ، اعجاز قرآن در نظر اهل بیت ، ص 9 و 8 .
1 ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، ص 58 .
2 الخویی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، ص 33 .
3 قریشی ، سید علی اکبر ، قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 263 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 134 .
2 قریشی ، سید علی اکبر ، قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 263 .
1 طباطبایی ، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 10 ، ص 169 – 166.
2 مودب ، سید رضا ، اعجاز قرآن در نظر اهل بیت ، ص 136 و 137

1 . همان ، ص 137- 139، معرفت ، محمد هادی ، التمهید فی علوم القرآن ،ج 4، ص 138-139 .
1 . مودب ، سیدرضا ، اعجاز قرآن در نظراهل بیت ، 140- 144 باتلخیص .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج4 ، ص 56 .

1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 73 .
2 تفسیراحسن الحدیث ،ج1 ، ص 73 .

1 . تفسیراحسن الحدیث ، ج 5 ، ص 72 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 3 ، ص 235 و 236 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 8 ، ص 271 .
2 همان، ج 4 ، ص 500 .
3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 8 ، ص 271.
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 2 ، ص 413 و 414 .
2 معرفت ، محمد هادی ، صیانه القرآن من التحریف ، ص 7 .
3 ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، ج 3 ، ص 128 .
1 . جوادی آملی ، عبدالله ، نزاهت قرآن از تحریف ، ص 16 .
2 . الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان ، ص 197 .
3 .همان ، ص 198 .
4 .معرفت ، محمد هادی ، صیانه القرآن من التحریف ، ص 17 .
1 .همان ، ص 16 .
2 .همان ، ص 18 .
3 . الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان ، ص 199 .
4 . همان ، ص 200 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 5 ، ص 336 .
2 زمخشری ، محمود بن عمر ، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاتاویل ، ج 2 ، ص 572 .
3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 5 ، ص 336 .
4 همان .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 80 ، ص 529 .
2 فصلت ، آیه 41 .
3 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 208 .
1 ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، ج 3 ، ص 272 ، راغب اصفهانی ، حسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن".
2 الطوسی ، محمد بن حسن ، التبیان فی تفسیر القرآن ، ج 1 ، ص 282- 281 .

1 قریشی ، سید علی اکبر ، نگاهی به قرآن ، ص 237 و 238 .

1 . قریشی ، سید علی اکبر ، نگاهی به قرآن ، ص 244 .

1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 9 ، ص 412 .
2 تفسیر احسن الحدیث ، ج 12 ، ص 222 .
1 تفسیر احسن الحدیث ، ج 6 ، ص 369 .

1 ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، ج 14 ، ص 121 .
2 فراهیدی ، خلیل بن احمد ، ترتیب کتاب العین ، ج 3 ، ص 1784 .
3 الموسوی الخویی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، ص 277- 278 .

1 تفسیر احسن الخدیث ، ج 1 ، ص 211 .
2 . الموسوی الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان فی التفسیر القرآن ، ص 285 .
1 . قریشی ، سید علی اکبر ، نگاهی به قرآن ، ص 264 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 11 ، ص 70 .
1 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 2 ، ص 352 .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 2 ، ص 338 .
1 . تفسیر احسن الدحیث ، ج 1 ، ص 404 .
2 . تفسیر احسن الحدیث ، ج 4 ، ص 166 .

1 . جوان آراسته ، حسین ، درس نامه علوم قرآنی ، ص 143 .
2 . زرقانی ، محمد عبدالعظیم ، مناهل العرفان فی علوم القرآن ، ج1 ، ص 239 .
3 . حجتی ، سید محمد باقر ، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم ، ص 219.
1 . السیوطی ، جلال الدین ، الاتقان فی علوم القرآن ، ج1، ص181و علامه طباطبایی ، محمد حسین ، المیزان فی التفسیر القرآن ، ج12 ، ص 120 .
2 . الزرکشی ، بدر الدین محمد بن عبدالله ، البرهان فی علوم القرآن ، ج1،ص 329 .
1 . بلاغی ، محمد جواد ، آلاء الرحمن ، ج1، ص 18 .
2 . همان ، ص 18 .
3 علامه طباطبائی ، محمد حسین ، المیزان فی التفسیر القرآن ، ج12 ، ص 128 .
4 علامه طباطبائی ، محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ج12 ، ص 120 .
1 . الموسوئی الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیرالقرآن ، ص 240 .
2 . بلاغی ، محمد جواد ، آلاء الرحمن ، ج1 ،ص 19 .
1 . الموسوئی الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیرالقرآن ، ص 270 .
2 . الموسوئی الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، ص 253 .

1 . علامه طباطبائی ، محمدحسین ، تفسیرالمیزان ،ج12، ص120.
1 . همان .
2. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، ج89 ، ص 53 .
1 . علامه طباطبائی ، محمدحسین ، قرآن دراسلام ، ص 191 .
2 . مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار ،ج89 ، ص 51 .
3 . السیوطی ،جلال الدین ، الاتقان فی علوم القرآن ، ج1، ص 183 .
1 . تفسیراحسن الحدیث ، ج1، ص 14-18 .
2 . علامه طباطبائی ، محمدحسین، قرآن دراسلام ، ص 192.
3 . علامه طباطبائی ، محمدحسین ، تفسیرالمیزان ،ج12 ، ص 118.
4 . سیوطی ،جلال الدین ، الاتقان ،ج1 ، ص 184.
5 الخوئی ، ابوالقاسم ، البیان ، ص 257 .
1 سیوطی ، جلال الدین ، الاتقان ،ج1، ص 184.
2 بخاری ، محمد بن اسمعیل بن ابراهیم ، صحیح بخاری ، ج6، ص 581.
3 همان .
1 . سیوطی، جلال الدین ، الاتقان، ج1، ص 187.
2 . همان .
3 . بخاری، محمد بن اسمعیل بن ابراهیم ، صحیح بخاری ،ج6، ص 581 .
1 . سیوطی ، جلال الدین ، الاتقان ،ج1، ص 188 .
2 . سیوطی، جلال الدین ، الاتقان ، ج1،ص 187 .
3 . بخاری، محمد بن اسمعیل بن ابراهیم ، صحیح بخاری ، ج6 ، ص 581.
1 . بخاری ، محمد بن اسمعیل بن ابراهیم ، صحیح بخاری ،ج6، ص581 .
2 . علامه طباطبائی ، محمدحسین، قرآن دراسلام ، ص 193.
3 . سیوطی، جلال الدین ، الاتقان ، ج1،ص189.
4 . علامه طباطبائی، محمدحسین، المیزان ،ج12،ص122.
1 . معرفت ، محمد هادی، التمهید، ج1، ص 350.
1 . سیوطی ، جلال الدین، الاتقان ،ج1، ص90.
2 . زرکشی، محمدبن بهادر عبدالله ، البرهان ،ج1،ص 360.
1 . زرکشی ، محمد بن بهادر عبدالله ، البرهان ، ج1، ص 356.
2 . زرکشی، محمدبن بهادر عبدالله ، البرهان ،ج1، ص 355.
3 . زنجانی ، ابوعبدالله ، تاریخ قرآن ، ص 79.
4 . علامه طباطبائی ،محمدحسین، المیزان ، ج12، ص126.

1 . علامه طباطبائی ، محمدحسین، قرآن در اسلام، ص 196 و195 .
1 . سیوطی ، جلال الدین ، الاتقان ، ج1، ص 189.
2 . زرکشی ، محمدبن بهادر عبدالله ، البرهان ،ج1،ص 333.
3 . سیوطی، جلال الدین ، الاتقان ، ج1، ص 183.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

فصل دوم / مبانی، روش و گرایشهای تفسیری

93


تعداد صفحات : 147 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود