تارا فایل

بافت فرسوده و تاریخی


بافت فرسوده و تاریخی

دوره های مرمت شهری:
مرمت شهری در آغاز نوسازی و باز سازی شهری ـ در قرن بیستم تا به امروز 6 دوره خاص را از سر گذرانیده است که هر دوره بنا به شرایط زمانی خود دارای معنا و مفهومی روشن بوده و سرشت زمانه خویش را بازگو می کند.

دوره اول:
دهه 1950دهه ای که عمدتاً با بازسازی و نوسازی های پس از جنگ جهانی دوم رویارو است، در این دوره مفهوم اصلی »باز سازی شهری» (urban reconstruction) می باشد که در هر سه معنای خود کاربست می یابد.بازسازی مو به مو؛ باز سازی نوگرایانه در قطع کامل با گذشته؛ بازسازی نو پردازانه با نگاه به گذشته و تاکید بر آینده.

دوره دوم:
دهه 1960 میلادی، این دوره عمدتاً با بازخوانی اقدامات نوگرایانه و نوپردازانه دهه پیشین و نقد آنها شکل می گیرد، نبود و یا کمبود حیات مدنی و اجتماعی در اقدامات بازسازی شهری سبب می گردد که مفهوم مرمت شهری در این دوره بر «باز زنده سازی یا تجدید حیات شهری» (urban rivitalization) متمرکز گردد و نگاه از بازسازی دقیقاً کالبدی به نوسازی اجتماعی، فرهنگی معطوف شود.
دوره سوم:
دهه 1970 میلادی، در این دهه با شناخت موقعیت ها، امکانات و ارزش ها ی نهفته در بافت های کهن شهری، تسخیر مجدد این بافت ها از سوی شهرداری ها و بخش خصوصی در دستور کار قرار میگیرد؛ توانمند سازی این بافت ها سبب می گردد تا افراد کم توان اقتصادی مستقر در این بافت ها مجبور به ترک آنها شده و بافت های کهن مرمت شده در اختیار توان گران شهری قرار گیرد، «نوسازی شهری» (urban revewal) مفهوم مرکزی مرمت شهری در این دوره است.

دوره چهارم:
دهه 1980 میلادی، در این دهه تسخیر مجدد بافت های کهن فراموش شده یا از توسعه شهری بازمانده، و با فرسودگی کالبدی و کارکردی کامل در دستور کار قرار می گیرد، این امر با توسعه دوباره بخشیدن به این بافت ها یا در دستور کار توسعه قرار دادن آنها را آغاز می گردد. شعار اصلی مرمت شهری این دهه در «توسعه مجدد شهری» (urban redevolopement) خلاصه می گردد.
دوره پنجم:
دهه 1990 میلادی، این دهه اصولاً با بازنگری در همه زمینه های عملی، فلسفی و هنری همراه است، به همین سبب نگاه به نوسازی و مرمت شهری نیز با بازنگری در مورد آنچه در دهه های پیشین رخ داده همراه می گردد.مداخله های ناشی از این نگاه، با در نظر داشتن گذشته و با ملحوظ داشتن هویت های تاریخی دوره های متفاوت، تولید هویتی جدید متناسب با شرایط زندگی امروزین را در دستور کار قرار داده اند. مفهوم مرکزی مرمت شهری در این دوره «معاصر سازی» (urban regeneration) چارچوبی نو را در فرآیند دگرگونیهای شهری تدارک می کنند که بر آن اساس مرمت شهری مفهومی جامع پیدا می کند، مفهومی که بهبود و توان بخشی بافت های کهن را در همه ابعاداقتصادی، کالبدی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر قرار می دهد.

دوره ششم:
آغاز قرن بیست و یکم میلادی، این دوره اصولاً با مفهوم همزیستی، همنشینی و گفت و گوی مسالمت آمیز سبک ها و فرهنگ ها آغاز می شود.با این حرکت مفهوم مرمت شهری نیز تعریفی جدید می یابد، تعریفی که در آن وجوه فرهنگی و هنری در ایجاد محیط سرزنده،پویا و جذاب شهری غلبه پیدا می کنند، در دهه های پیشین مرمت شهری، احیای کالبد، اقتصاد و وضعیت اجتماعی ساکنین را مورد نظر قرار داده و زمینه را برای پرداخت فرهنگی و هنری بافت های کهن آماده کرده بود.«نوزایی شهری»(urban reinessance) در آغاز دهه اول قرن بیست و یکم میلادی در پی دگرگونی بنیادی نقش و عملکرد شهر به طور اعم و بافت کهن به طور اخص است.در این نگاه جدید، جاذبه، اصالت بخشیدن و تمایز شهری در دستور کار قرار گرفته و مرمت شهری به عنوان مقوله ای فرهنگی ـ هنری، احیاء اقتصادی و سرزندگی اجتماعی شهر را پی می گیرد و مراکز قدیمی و تاریخی شهر ها را به کانون تحرکات اجتماعی، واقعه ها وحادثه های شهری تبدیل می کند، مکانی برای شکل گیری خاطره های جمعی جدید در ارتباط با حافظه شهری کهن.

مقدمه:
مرمت شهری در تعریف تازه خود، در اواخر دهه 1970 در اروپا مطرح شد.این امر در اواخر دهه 1990 از سوی یونسکو از دو وجه اساسی برخوردار گردید:
یکم ـ آینده ای برای گذشته: در این وجه زمان حال می تواند به صورت پلی بین گذشته و آینده عمل نماید.
دوم ـ رهایی آینده از گذشته: بدین معنا که رهایی از باورهای منسوخ گذشته می تواند در طرحی از آینده ای نو موثر واقع شود.
با اندکی تعمق به این دو وجه اساسی در مرمت شهری می توان دریافت که مرمت شهری سعی در پیوند خلاق بین گذشته و آینده دارد و بر چالش و گفت و گو میان باورهای گذشته، حال و آینده تاکید می کند. در مرمت شهری، از نظر زمانی، زمان حال می تواند نقشی اندک ولی سخت موثر در این چالش و گفت و گو بازی کند. زمان حال می تواند بر انباشتی عظیم از تجربیات فرهنگ ها و تمدن های گذشته که در مکان تبلور یافته است، سهمی در خور بیفزاید و مهر و نشان خود را بر این انباشت بزند، به گونه ای که آیندگان بتوانند این گفت و گوی خلاق میان گذشته و حال را درک کنند و نقش حال را در تطور تاریخی بازیابند.

هم از این روست که هدف مرمت شهری، چیزی فراتر از اقدامی کالبدی و فضایی است. مرمت شهری عملی فرهنگی است که می تواند فرهنگ ساز نیز باشد. مرمت شهری، سعی در انتقال ارزش های کالبد یافته در مکان، به آینده دارد و این انتقال همراه با اضافه نمودن ارزش های پایدار کهن است. در این انتقال ارزش ها، آنچه معنا می یابد، حفظ مادی و معنوی ارزش های مستمر و مستقر در اثر تاریخی پایدار است. این انتقال به معنای معاصر سازی اثر تاریخی نیز می باشد که از دو بعد مادی و معنوی مورد مطالعه است. معاصر سازی اثر تاریخی، از نظر مادی، به معنای دخل و تصرف در اثر برای گفت و گوی خلاق بین ارزش های پایدار کهن و ارزش های والای معاصر است و نه تصمیم گیری های مقطعی و گذرا. معاصر سازی اثر تاریخی، از لحاظ معنوی، به معنای تبدیل کردن میراث مادی و فرهنگی است.میراث در بیان لغوی خود به معنای ارثیه ایست که از گذشتگان به باشندگان رسیده باشد و حامل ساختارهای زمانی و مکانی دوران گذشته است.

چنانچه این ساختارها به روز نشود ، میراث به لحاظ معنایی با مفاهیمی چون کهنه ، قدیمی ، یادگاری ، بدون مصرف و… مترادف می شود و عمدتاً نقشی خاطره ای و گنجینه ای می یابد ، که در آینده ای نه چندان دور می تواند از خاطره نیز محو گردد و جنبه ای تزئینی یابد. بنابراین هرگاه میراث صرفاً از جنبه ارزش های مادی آن مورد نظر واقع شود ، در نهایت امر ،حتی در صورت حفظ دقیق آن جنبه ای یادگاری یافته و نقش گنجینه ای دارد و اگر میراث ،تنها از نظر ارزش معنوی مورد توجه قرار گیرد ، تبدیل به اثری می شود مملو از خاطرات شخصی یا جمعی که در این صورت نیز جنبه یادگاری و هجر زده آن بر روزآمد بودنش رجحان می یابد .

اما هرگاه میراث ، هم از ارزش مادی و هم معنوی برخوردار باشد ، جنبه ای روزآمد یافته و به ثروت تبدیل می شود . برگردان اثر از میراث به ثروت است که بلافاصله اثر را در فرایند اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، روانی و حتی ذهنی شخص یا جامعه قرار می دهد و سبب می شود تا در همه زمینه های فوق انباشت صورت گیرد و سهم نسل کنونی بر سهم نسل های پیشین افزوده گردد هم از از این روست که مرمت شهری بر آن است تا در مقیاس شهر و آثار کالبدی فضایی موجود در آن ،فرایند تبدیل میراث به ثروت را شکل داده و تشریح کند .مرمت شهری از این ره ،تکوین خاطره های جمعی جدید در شهر را نیز در بر می گیرد و سغی می کند از طریق ایجاد فضاهای شهری نمادین و نمایشی قوی به حدوث واقعه های شهری مدد رساند و بستر لازم را برای وقوع آنها فراهم سازد،تا خاطره ها با جزئیات بیشتری در ذهن جای گیرند و از این ره حیات شهری هرچه واقعی نر گردد.

حیات شهری واقعی تر یعنی جنب و جوش شهری بیشتر داشتن ،یعنی از حیات عادی گسستن و به حیات واقعه ای پیوستن،به حیات شهری واقعه ای نزدیکتر شدن،یعنی شکل گرفتن بیش از پیش خاطره جمعی.با این یادآوری که « در حیات عادی ،معمولا خاطره ای در ذهن نمی نشیند و تکرار مداوم جریان زمان و رویدادها بستری را برای شکل گرفتن خاطره ها فراهم نمی آورد و چیزی به یاد نمی ماند،چون در واقع امر چیزی رخ نداده است و یا چیزی وجود نداشته است،یاد سپاری لحظه ها آنی است و لحظه ای دیگر به فراموشی سپرده می شود یعنی به ذهن نمی نشین و در ضمیر ناخودآگاه جای نمی گیرد».در حیات عادی به دلیل تکرار مداوم زمان ، گذشته ،حال و آینده در رابطه ای برابر با یکدیگر قرار می گیرند،امروز تکرار دیروز می گرددو فردا تکرار امروز.ولی در حیات واقعه ای امروز دگرگونی دیروز است و فردا دگرگونی امروز،وقوع حوادث و واقعه ها خاطره ساز می گردند،هر حادثه یا واقعه ای در ذهن نقش می بندد و حیات شهری معنای واقعی خود را به نمایش می گذارد،لحظه ها واقعی می شوند و واقعه ها برای همیشه در ذهن نقش بسته و به آسانی پاک نمی شوند.

«در حیات واقعه ای همه چیز رنگ و بویی دگر می گیرد،اشیا از شی بودن باز می مانند و صورت واقعه ای خود را از ماده ای که در آن فرو رفته اند متمایز می کنند و شخصیت واقعی از پس شخصیت ظاهری طلوع می کند و در این شرایط هرگونه تلاشی برای پنهان کاری و پنهان داشتن رنگ می بازد»در حیات واقعه ای به دلیل احتمال وقوع حادثه در هر لحظه ،فضا پر از ابهام و ایهام می گردد،ابهام و ایهامی که توصیف و تبیین را مشکل می سازد و کشف مستور را در دستور کار قرار می دهد.از این سبب آن حیات شهری می تواند مطلوب باشد که هرچه بیشتر رنگ و بویی واقعه ای داشته باشد،واقعه یا وقایعی که به شکل گیری خاطرات جمعی می انجامند. در چنین صورتی ،می توان خاطره جمعی نسل کنونی را با حافظه تاریخی او پیوند زد.این پیوند سبب می شود تا حافظه تاریخی در متن جامعه معاصر حضوری فعال یابد و نه به عنوان گذشته ای از تاریخ ،بلکه به عنوان جزء لا ینفک آن مطرح گردد.در این حالت شهر ،جامعه شهری و همچنین فضای شهری هرسه دارای ریشه تاریخی می گردند و به همین دلیل دارای هویت خاص خود می شوند.

الف. عوامل تاثیر گذار بر فضای شهری
فضای شهری مکان اصلی وقایع و حوادثی است که نقشی خلاق در پیوند امروز با دیروز را دارند و گفت و گویی خلاق میان امروز با فردا را سامان می دهند.فضای شهری مکان آمدو شد میان گذشته ،حال و آینده است.این فضا در برگیرنده چهار عنصر اساسی است که شامل موارد زیر می باشد:

ساکنان یا عابران :موقعیت شهروندان در شهر به دوصورت است:"ثابت یا ساکن" و "در حال حرکت یا عابر".
حضور ساکن یا عابر به فضای شهری روح و زندگی میبخشد و جریان حیات را در آن جاری می سازد.فضای شهری خالی از ساکن و عابر فضایی مرده و رها شده است.ساکن و عابر فضای شهری بر حسب عواملی نظیر جنس،سن،موقعیت اجتماعی،نوع اشتغال و… نیز تقسیم بندی می شوند.چنین تقسیم بندی سبب رابطه متقابل ساکن و عابر می شود،شدت این رابطه و ماهیت آن خمیر مایه حیات شهری خواهد شد.
عناصر انسان ساخت:این عناصر به عنوان جسم و کالبد شکل دهنده فضای شهری محسوب می شوند.عناصرانسان ساخت از دو دسته «عناصر کالبدی»و «عناصر فعالیتی» تشکیل می شود:

ـ عناصر کالبدی:این عناصر، عناصری می باشند که به لحاظ کالبدی و شکلی می توان آنها را در شهر مشاهده و لمس کرد.عناصر کالبدی خود شامل «عناصر کالبدی ثابت»و «عناصر کالبدی متحرک»می شوند.عناصر کالبدی ثابت،عناصر ثابت و غیر متحرکی نظیر میدان هستند که می توان آنها را بر حسب«باز یا بسته بودن،نوع کف،مقیاس محصور شدن،وضعیت،کیفیت اطراف(نور، صداو هوا)»به انواع متفاوتی تقسیم کرد. عناصر متحرک ،عناصری اند که نشانگر حرکت و پویایی در فضا می باشند،نظیر وسایل نقلیه.
-عناصر فعالیتی:این عناصر،عناصری هستند که باعث تحقق عمل یا فعالیتی در فضای شهرمی گردند.عناصر فعالیتی خود شامل "عناصر فعالیتی ثابت" نظیر فعالیت مسکونی و "عناصر فعالیتی متحرک"نظیر منتظر ماندن در ایستگاه اتوبوس میگردند.
روابط:روابط بیانگر ارتباطاتی است که میتواند میان عناصر با یکدیگر و یا میان افراد و عناصر در مکانی ثابت یا متحرک،در زمانی مشخص برقرار گردد.روابط می تواند گاهی ماهیت ثابت نظیر کتاب خواندن (رابطه یک طرفه ثابت)و یا ماهیتی متحرک و پویا نظیر حرکت کالاها، افراد یا…. بر روی خطوط ارتباطات شهری داشته باشد.
زمان:زمان مدام در حال ثغییر است.«زمان عنصری است که باعث تفاوت فعالیت ها در یک مکان می گردد. استفاده از فضا، بشدت تابع زمان می باشند.»یک فضا ممکن است در زمان های متفاوت،فعالیت های متفاوتی را در خود جای دهد و به طور متفاوتی نیز تعریف گردد.

عناصر متشکله فضای شهری را می توان براساس ماهیت نیز تقسیم بندی کرد.از این ره،فضای شهری شامل سه دست عناصر است:عناصر ثابت،نیمه ثابت و متحرک. این عناصر از ضروریات هر فضای شهری فعال به حساب آمده که هر یک عملکرد خاص و با ارزشی را دارا می باشند. عناصر ثابت که شامل تمام عناصر کالبدی ثابت(کاربری های سکونتی، آموزشی و….) و ارتباطی ثابت(کتاب خواندن) می گردد،به نوعی باعث مکث یا توقف در فضای شهری می شود. عناصر متحرک عناصری اند که باعث حرکت و پویایی می شوند.این عناصر شامل نظام حمل و نقل،فعالیت های متحرک و روابط متحرک(روابط بین مردمان و ساکنان با کاربری ها و عناصری که دائما در حال حرکت اند.)می گردند.عناصر نیمه ثابت یا نیمه متحرک ،عناصری هستند که شامل عناصر گهگاه ثابت و متحرک کالبدی،فعالیتی و ارتباطی می شوند،به نوعی که هم باعث مکث و توقف و هم حرکت و پویایی در فضای شهری می گردند. عناصر متحرک و نیمه متحرک«چه از نظر مقدار،و چه از نظر تنوع،اهمیت به مراتب بیشتری نسبت به عناصر ثابت پیدا می کنند.همچنین از نظر میزان اشغال فضا و یا تاثیر در استفاده از فضا توسط فعالیت های دیگر،این عناصر اهمیت بیشتری دارند.»در واقع امر، عناصر متحرک،نیمه ثابت یا نیمه متحرک،باعث پویایی، حرکت و زندگی در شهر می شوند و با ایجاد فضای نمایشی در شهر ،شهروند، ساکن و عابر را به بازیگر شهری تبدیل می کنند.حال،هر چه صحنه آرایی و ایفای نقش بازیگران شهری بیشتر باشد،نمایش قوی تر و به یاد ماندنی تر خواهد بود و هر چه این نمایش واقعی تر گردد، حیات شهری معنادارتری جریان می یابد.

تفکیک عناصر ثابت،نیمه متحرک و متحرک فضای شهری از یکدیگر به آسانی امکان پذیر نخواهد بود،زیرا این عناصر در ترکیب و باز ترکیب است که شالکه شهر در پس سه ویژگی اصلی فضای شهر یعنی شالوده اصلی،نماد و مرکزیت جای می گیرد و حضور میابد.

ب.ویژگی های اصلی فضای شهری
فضاهای شهری از چند ویژگی اصلی برخوردارند که در کلیه فضاها می توان این ویژگیها را مشاهده کرد. مهم ترین ویژگی های فضاهای شهری شامل شالوده ،مرکزیت و نماد است که در زیر توضیح داده می شوند.
شالوده شهر:یکی از مهم ترین ویژگی های شهر ،برخوردار بودن از شالوده شهری است.شالوده شهر می تواند نقشی موثر ،سازنده و یا مخرب در فضای شهری بازی کند.شالوده شهر استخوان بندی اصلی شهر را می سازد و از آن طریق است که پیکره شهر،سیمای شهر،چهره شهر و نیمرخ شهر تعریف می شوند.شالوده شهر هرگاه در مقیاس پیکره مطرح شود،شالوده اصلی را می سازد و هرگاه در مقیاس سیما ،چهره و یا نیمرخ شهری مطرح می شود ،شالوده های فرعی را بیان می کند و بدین ترتیب شالوده های فرعی زیر مجموعه شالوده اصلی محسوب می شوند و خود به صورت یک نظام عمل می کنند.شالوده یا استخوان بندی شهر کلیتی است با رشد تدریجی منسجم ،همگن ،غیر قابل پیش بینی ،مملو از احساس و دارای مقیاسی متناسب به همراه درکی مشابه بین افراد.شالوده شهر،نمی تواند یک گره ،یک مرکزو یا یک بنا باشد.شالوده مجموعه ای است که گره ها،هسته ها ،راهها ،لبه ها ،نشانه ها ،بناها و محله ها را به هم دوخته و در طول زمان کامل و کاملتر می شود.

شالوده شهر متشکل از عناصر ثابت،نیمه ثابت و متحرک است.عناصر ثابت،بناهای یادمانی اند که در دل فضای شهری ،نقاط مکث شالوده شهر را تشکیل می دهند .تغییر در عناصر ثابت امکان پذیر و جایز نیست.عناصر نیمه متحرک،عناصری اند که چونان مفصل بین عناصر ثابت و متحرک کار کرده و آنها را با هم می آمیزد.عناصر نرم یا متحرک،مجموعه عناصری اند که براحتی قابل تغییر می باشند.این عناصر از قابلیت انعطاف بالایی برخوردارند.ساماندهی مطلوب میان عناصر ثابت ،نیمه متحرک و متحرک سبب ایجاد فضای شهری خاطره ساز ،دلنشین و زیبا می گردد.تطبیق شالوده شهر با نیازهای موجود و معاصر معمولا از طریق دخالت در عناصر نیمه متحرک و متحرک یا عناصر نرم شالوده شهری میسر می گردد. در این حالت،حتی با ایجاد تغییرات جزئی میتوان صحنه آرایی عناصر شهری را بیشتر کرد.با این صحنه آرایی می توان ایفای نقش فعالتری را به بازیگران شهری واگذار کرد و در عمل به سمت حیات شهری فعال سمت گیری نمود.

نماد شهر:نماد یکی دیگر از خصوصیات فضای شهری است .نماد نقشی موثر در انتقال مفاهیم واقعی و انتزاعی دارد.نماد بیانگر رابطه بین شکل و محتوا،دال و مدلول ،معنا کننده و معنی شونده است.نماد عنصر اصلی تداعی معانی شهری است و بدین قرار نماد ،هویت دهنده شهر می شود و در ایجار خاطره ذهنی نقش بسیار مهمی را بازی می کند. نماد به شهر ،آهنگ بخشیده و این آهنگ را موزون می کند.نماد نیز می تواند به نماد اصلی و فرعی تقسیم گرددو در سلسله مراتب تقسیمات کالبدی شهر، نقش بازی کند.نمادهای متفاوت مقیاس های گوناگون شهر را معنا می کنند.مقیاس هایی که بنا به موقعیت ،مکان و زمان ،نقوش متفاوتی را پذیرا می شوند.نماد شهری علی الاصول در قالب عناصر و نشانه ها بیان می شود.عناصر می توانند کالبدی پایدار و ساخته شده شهری داشته باشند و با گذر زمان معانی متفاوتی را در خود متبلور سازند و به عنوان عناصر نمادین خاطره های جمعی ،نسل های متفاوتی را به هم پیوند زنند.نشانه ها نیز می توانند به صورتی باشند که یا وقایع و حوادث نسل حاضر را بیان کنند و یا نقشی از حضور سه نسل همزمان را متبلور سازند.نشانه ها هرگاه بتوانند موقعیت خودرا در بیش از سه نسل حفظ نمایند،می توانند به نماد تبدیل گردند.بدین ترتیب تغییر در عناصر نمادین ممکن و جایز نیست.حال آنکه دگرگونی نشانه ها امری است دائمی و ممکن.

مرکزیت:در طول تاریخ ،مرکز شهر دارای معانی و مفاهیم متفاوتی بوده است،از مفاهیم سیاسی و اقتصادی گرفته تا مفاهیم اجتماعی ،فرهنگی و کالبدی ـ فضایی .ولی این مفهوم همیشه بر آن بوده است که به فضایی شاعرانه و تغزلی اشاره کند.مرکز شهر در مقیاس های متفاوت خود، مکان همبستگی تعاملات و تباینات شهری بوده است، برای بروز و حضور حیات مدنی در عرصه های کالبدی، فضایی، مکانی و زمانی.چنین ویژگی هایی از مرکز شهری باعث نقش بستن مفهوم مرکزیت آن شده است.از همین روست نقشی عمده ـ مثبت ، یا منفی ـ در حیات شهری بازی کرده اند. هر شهر (خوب یا بد) دارای یک یا چند مرکز اصلی و تعدادی مراکز فرعی است. مراکز فرعی زیر مجموعه مراکز اصلی است. مراکز به دو صورت در فضای شهری ظاهر می شوند.اول، به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از شالوده اصلی و پیکره نمادین شهر که در این حالت موقعیت مکانی و عناصر کالبدی متشکله مکان، معنادار می شوند و دوم به عنوان بخش مکمل شالوده اصلی و پیکره نمادین، در این حالت مرکز می تواند به عنوان مفصل بین مفصل بین شالوده اصلی وپیکره های منفصل شهری عمل می نماید.

مرکز شهری با همان مفهوم مرکزیت، مکان اصلی نمایش شهری بوده و به دیگر سخن، صحنه اصلی وقوع حادثه ها و واقعه هاست.
پس با مداقه در ویژگی های سه گانه، فضای شهری یعنی شالوده، نماد و مرکزیت است که می توان فضای شهر و از آن ره، خود شهر را به «عناصر ثابت و پایدار» و «عناصر نیمه ثابت و قابل تغییر» و به سخن دیگر، به «عناصر سخت» و «عناصر نرم» تقسیم کرد و به چگونگی مداخله در فضای شهری اندیشید.تغییرات جزئی در عناصر سخت و دگرگونی کلی در عناصر نرم، بستر واقعی دگرگونی های شهری است.این کار، شهروند و شهر، بازیگر و تماشاچی، تصمیم گیر و تصمیم ساز و … را درگیر تجربه ای می سازد که می توان تجربه شهر نامیید؛تجربه ای همه در آن شریک اند و با این کار سرنوشت شهر را رقم می زنند.تجربه شهری یعنی در گیر شدن با سه عنصر متشکله شهر: فعالیت، کالبد(شکل) و فضا، که از ترکب دو مورد نخستین،مورد سوم حادث می شود.

پیوندهای کالبدی با بافت مسکونی اطراف ،از بین بردن محله های غیر بهداشتی و فقیر نشین داخل شهر،احداث فضاای باز در شهرها و محلات قدیمی به پیروی از معیارهای نو مربوط به طرح های نوسازی شهری و به وجود آوردن چهره ای ”مدرن“ و روحیه ای هماهنگ و مشابه با شهرهای بزرگ جهانی مترادف با هدف زیباسازی (در این روش)است.بنابراین هدف این روش ،زیباسازی بافت کهن به منظورایجاد منظر شهری جذاب و گیراست.

این روش نیز برای معاصر سازی سازمان و پاسخگویی به شرایط جدید زیست و تولید پای می فشارد ولی نگاه آن بیشتر جنبه احساسی و محاظه کارانه دارد.علت استفاده از این روش به خصوص در بافت کهن،ارزش های زیبایی شناسایی بسیاری وجود دارد که ناشناخته باقی مانده و با استفاده ازاین روش،می توان هرچه بیشتراین ارزش ها را ارتقاء بخشید.محرک اصلی این روش،عدم ارتباط مطلوب میان توده و فضاست.”شهرسازی تعویضی“ عنوانی است که برای این گونه طرح ها به کار می رود و در عمل بیانگر گرایشی است که با یا بی شناخت صحیح و ارزیابی لازم ،سطوح قدیمی شهرهای توسعه یافته را برای احداث مجموعه های معاصرو متراکم مسکونی،خدماتی_بازرگانی

و تولیدی پیشنهاد می کند.بدین ترتیب این روش به دنبال چهره نو در بافت کهن می گردد .در پس روش حفاظتی _تزئینی تفکر فرهنگ گرا قرار گرفته است.از این ره،اقدامات مربوط به این روش عمدتا با احیا،ابقا و نه تخریب مواجه است.پایه های نظری این روش را می توان به راسکین ، موریس وسیت در قرن نوزدهم منسوب کرد.اگرچه نکات پایه ای آن ،سر در عصر رنسانس نیز دارد.در قرن بیستم و بخصوص در دهه های آخر قرن،روش حفاظتی _تزئینی ،پژواکی شدید،تحت عنوان آینده ای برای گذشته و یا گذشته ای بر آینده ،در مرمت شهری یافته است.

ج-روش بازسازی شهری:این روش ،ابتدا پس از جنگ جهانی دوم ،به دنبال تخریب های وسیع شهری مورد توجه قرار گرفت و برای مناطق آسیب دیده از جنگ مطرح شد و سپس به منظور نمایان ساختن غرور ملی دامنه آن به سایر مناطق شهری نیز کشیده شد.هدف از این روش ،بازگردانیدن فعالیت به فضا ،برگشت به حالت عادی ،زنده کردن حیات شهری و در یک کلام ،باززنده سازی فضای شهری است. ”این روش، روشی است که بیشتر در مورد با خواست ها و هدف های فرهنگی و تاریخی _سیاسی انجام می گیرد و کمتر با مسائل مربوط به کاربرد مستقیم و عینی سازمان فضایی گذشته و حفظ بقای آنچه از دست زمان و مردم نجات یافته است،می پردازد“.روش بازسازی شهری دربرگیرنده دو وجه اساسی است:
بازسازی مو به مو: بازسازی مطابق با وضعیت گذشته (قبلی )بافت ، بازسازی مو به مو گفته می شود.بازسازی ورشو مثال بارزی در این زمینه می باشد.بازسازی این شهر با خاک یکسان شده ،پس از توجه به نظرهای مردم به صورتی کاملا منطبق با وضعیت گذشته (وضعیت قرن هفدهم میلادی)بعد از جنگ به منظور احیای غرور ملی کشور لهستان صورت گرفت.

2. بازسازی در انقطاع با گذشته:در بازسازی در انقطاع با گذشته ،چهره و تصویر جدیدی از شهر عرضه می شود،به طوریکه چهره گذشته بافت پاک شده و چهره نوینی جایگزین آن می شود.در این روش فعالیت های جدیدی
به بافت منسوب می گردد و بافت و فضای شهری جدیدی نیز به همراه آن شکل می گیرد.در این روش با در نظر گرفتن فعالیت جدید و به دنبال آن فضای جدید،ارتباط بافت،با مفاهیم کالبدی و فعالیتی بافت قدیم قطع میگردد.
در اقدامات مربوط به این روش سلطه محتوی بر شکل و یافعالیت بر کالبد بسیار شایان توجه است.

.د-روش مداخله موضعی_موضوعی:هدف عمده این روش ”تقویت وضع اقتصادی و تقلیل عوامل فرساینده کالبدی بافت است“.در این روش شرایط اولیه و نیازهای مردم ساکن ،در همراهی با اندیشه و هدف مرمت شهری و دررابطه مستقیم با مسئولان شهر و شهرسازی مایه اصلی مرمت شهری قرار می گیرد. تفکر غالب در این روش ،تفکر معماری –شهری است.در تفکر معماری –شهری ، به دخالت های موضعی ،بهبود شرایط محیطی ،ارتقای فضای معماری و سلطه معماری «در یک محدوده خاص »از بافت یا فضای شهری توجه می شود.این تفکر به ایجاد فضاهایی که برخوردهای اجتماعی را تسهیل کند،توجه داشته و سعی در ایجاد هماهنگی میان شکل با فعالیت و فضا به صورت موضعی و کاملا اجرایی دارد.این تفکر بر آن است که از بافت های باارزش حداکثر استفاده صورت گیرد.آنچه از این روش حاصل می شود،اقدام در مقیاس طراحی شهری است که منجر به تدوین طرح های اجرایی ،واقع بینانه و مرتبط با مردم است.این گونه طرح ها ،با توجه به طرح ساختاری شهر به اقدامات موضعی – موضوعی پرداخته وپایداری سازمان فضایی را از طریق متعادل کردن تراکم زیستی (تعدیل یا ارتقا)،سرانه های شهری و سازگاری کاربری ها مورد توجه قرار می دهد.

در نبود طرح های ساختاری ،جامع و یا تفصیلی ،این روش با کشف استخوان بندی سازمان فضایی ،به تعریف اقدامات مربوط می پردازد.روش طرح های شهری از دهه 1990 به بعد در کشورهای پیشرفته بسیار مورد توجه قرار گرفت.زیرا فضاهای ساخته در آن کشورها ،به حد اشباع رسیده و تنها سازمند کردن آنها در دستور کار قرار دارد.اما در کشورهای در حال توسعه این روش جایگاه چندانی نداشته و ندارد و تقریبا هیچ گاه عملی نشده اند.
ه_روش جامع مرمت شهری :هدف از روش طرح جامع مرمت شهری ،مورد توجه قرار دادن مسائل بافت کهن با توجه به مسائل کل شهر در قالب ارائه و تدوین روش جامع نوسازی برای کل شهر می باشد.در این روش ،اعتقاد بر آن است که با برخوردها و مداخلات موضعی نمی توان به باززنده سازی بافت های کهن شهر پرداخت.این روش «به جمع عوامل و متغیر های شهر همچون موجود زنده ای که در بستر منطقه ای شهر می زیند،توجه دارد و در هماهنگی با آنچه سرنوشت بخش های نو با شهر خواهد بود به تدوین راه حل هایی برای مسائل خاص بافت های قدیمی (اعم از محلات مسکونی ،مراکز بازرگانی ،خدمات و یا واحدهای معماری دارای ارزش فرهنگی منحصر به فرد و شبکه های مختلف ارتباطی آنها) می پردازد». در این روش ،کل شهرمورد توجه قرار می گیرد و سازمان فضایی مورد طراحی و تدوین واقع می شود.استفاده از این روش در دهه 80 و 90 اروپا قوت گرفت.

با توجه به آنچه گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که در روش های حفاظتی –بهداشتی و حفاظتی –تزئینی ،تاکید بر کالبد بیش از فعالیت فضای شهری مورد توجه قرار گرفته است.با این تفاوت که اولی بیشتر از حیث امکانات بهداشتی و رفاهی تاکید دارد و دومی بیشتر از حیث زیبایی شناسی و بصری به شهر می پردازد.در این روش ها ،ممکن است برای رسیدن به سازمان فضایی بهداشتی و مرفه یا زیبا تغییراتی در فضای شهری صورت پذیرد.روش های بازسازی شهری (از این لحاظ )دقیقا عکس روش های حفاظتی عمل می کند.بدین معنا که در روش های بازسازی ،تاکید بر فعالیت بیش از کالبد فضای شهری است.البته گاهی ممکن است مداخلاتی در کالبد فضای شهری به منظور احیای فعالیت شهری جایز باشد. در این صورت چنین مداخلاتی صورت می پذیرد.با این وجود ،در روش بازسازی شهری اولویت به فعالیت فضای شهری داده می شود.روش مرمتی معماری – شهری برای فضاهای محدود به کالبد و فعالیت توجه دارد.در واقع این روش را می توان تلفیقی از روش های حفاظتی و بازسازی شهری دانست.با این تفاوت که روش متاخر به صورت موضعی و موردی اقدام به مرمت فضای شهری می کند.این روش کاملا اجرایی و واقع گراست؛اما در روش جامع مرمت شهری ، باید به بافت مرمتی مورد نظر به صورت جزئی از یک کل (یعنی فضای شهری) نگریست،یعنی باید به زمینه بافت توجه داشت.بافت را با توجه به شرایط موجود مورد بررسی قرار داد و بر اساس ارتباطی منسجم میان بافت و سایر قسمت های شهر به تدوین راه حل ها پرداخت.

2.انواع مداخله
مداخله های شهری را می توان به چهار دسته عمده تقسیم کرد.این چهار دسته شامل موارد زیر می باشند:
الف-مداخله نوگرایانه:این نوع مداخله متاثراز نظریه های شهرسازان قرن نوزدهم نظیر فوریه، اوئن،ریچارد سون، کابه و پرودون است.هدف از این نوع مداخله ،ارتقای سطح بهداشت و سلامت ،افزایش کارایی و بالا بردن زیبایی در سطح شهر است. به منظور رسیدن به این اهداف ،مداخله نوگرایانه علم و فن را به عنوان ابزار کار معرفی می کند.این نوع مداخله سعی در رفع مسائل و مشکلاتی نظیر :وجود آشفتگی در فعالیت های شهری ،نبود نظم در شهر ، وجود تراکم های بیش ازحد، بخصوص در بافت کهن شهر ،عدم برخورداری از نور کافی و فضای سبز و نبود زیبایی در مناظر شهری دارد.اگرچه ،ریشه تمام این مشکلات را در نگاه به گذشته داشتن و عدم استفاده صحیح از علم و فن می داند.مداخلات نوگرایانه برای حل مسائل و مشکلات و مواجهه با آن انقطاع فرهنگی را مطرح می کنند و رو به آینده دارند و با اعتقاد بر آن ، برای از بین بردن آشفتگی ها در فعالیت های شهری ،اصل مهم عملکرد را مطرح می نمایند و با منطقه بندی فعالیت ها بر اساس چهار کاربری اصلی ،سکونت ، رفت و آمد ،اوقات فراغت و کار به دنبال نظم بخشیدن به شهر می باشند.برای بالا بردن میزان نظم در شهر ،مداخله نوگرایانه ،«دستورالعمل ها نو،ساده و معقول را جایگزین مقررات وآذین بندی

سنتی »می گرداند و با اعتقاد بر اصل هندسه ساده ،شبکه شطرجی را در شهر پیشنهاد می کند تا بدین طریق شهر خوانا گردد.برای مقابله با تراکم زدایی در بافت کهن شهر ،اصل بهداشت را مطرح می نمایند تا با تخریب تمامی بافت ،طرحی نو در اندازند.مداخله نوگرایانه برپایه «شهرسازی –بولدوزر» و «شهرسازی-چاقویی» استوار است.این نوع مداخلات در مقیاس بنا یا در مقیاس بافت ،ایجاد مجموعه های ساختمانی مستقل از یکدیگر را طرح می کند تا بدین ترتیب بتواند نور و فضای سبز را برای شهروندان به ارمغان آورد.
ب-مداخله فرهنگ گرایانه :این نوع مداخله متاثر از نظریه های پیش شهرسازان قرن نوزدهم چون راسکین ،موریس فسیت و ریمون آنون است. هدف از این نوع مداخله زنده کردن ارزش های فرهنگی گذشته در شهر ،تکیه بر رشد شهر براساس اشکال کهن ،توجه به ارزش های زیبایی شناختی شهرهای کهن ،به حداقل رسیدن دخل و تصرف در بافت های باارزش ،ارزش دادن به کل و بالا بردن میزان جذابیت و آرامش در شهر ها می باشد.برای رسیدن به این اهداف ،مداخله فرهنگ گرا توجه به ارزش های فرهنگی کهن را به عنوان مبنا قرار می دهد.این نوع مداخله مواجهه با مسائل و مشکلات شهری را از طریق تداوم فرهنگی میسر می داند و اعتقاد بر آن دارد که شهرها و بافت های شهری دارای محدوده مشخص هستند و اصل قلمرو فضایی را مایه عدم سرگشتگی می داند.«هرگاه نگاه نتواند در لایتناهی گم شود، احساس آرامش بیشتر است» .این نوع مداخله ارزش های فرهنگی را باعث شکل دهی فضا می داند و معتقد است که «فضا باید غیر قابل پیش بینی و متنوع باشد ، این فضا باید از چم

خم های طبیعی زمین و جهات خورشید تبعیت کرده و خود را در معرض بادهای غالب قرار دهد…»و بافت های کهن به دلیل پیروی از این امر نمی توانند هیچ گونه دخل و تصرفی را پذیرا شوند.
ج-مداخله فرانوگرایانه:این نوع مداخله متاثر از نظریه های شهرسازی دهه شصت قرن بیستم میلادی به بعد می باشد.مداخله فرانوگرایانه می تواند تلفیقی از مداخله نوگرایانه و مداخله فرهنگ گرایانه باشد که از افراط و تفریط دو نوع مداخله فوق بکاهد .محور اصلی این مداخله، حفظ تارو پود بافت کهن در گنار دگرگونی های کالبدی-فضایی شهراست. از این ره حفظ ارزش های فرهنگی بافت تا اندازه ای مورد توجه است که سبب افزایش مشکلات ساکنان نگردد و بالعکس،معاصرسازی بنا ،مجموعه و بافت تا اندازه ای مورد توجه است که سبب از بین رفتن ارزش بافت فرهنگی نگردد.
د-مداخله مردم گرایانه:این نوع مداخله متاثر از نظریه های شهرسازی مشارکتی دهه های اخیر قرن بیستم میلادی است که هدف آن بالا بردن میزان مشارکت مردم در تغییرات سازمان فضایی شهراست. مداخله مردم گرایانه ،مخاطبان اصلی هر نوع مداخله ای را مردم و ساکنان محدوده های مورد عمل می داند. بنابراین قبل از هرگونه مداخله ای ،باید به نظرهای مردم توجه داشت و پس از بررسی آنها ،مداخله در بافت با همکاری مردم صورت پذیرد.مداخله مردم گرایانه ، نظریه تداوم را در تکامل می بیند. به سخن دیگر سر در گذشته و رو به آینده دارد.

اینان به درک فضای شهری می اندیشند و نه به خلق آن ،به خصوص خلق طرح های صلب و ثابت.مداخله مردم گرایانه بیش از طراحی به برنامه ریزی می اندیشد.برنامه یزی که در آن مردمان نقش اساسی را در سازمان دهی شهری بازی می کنند.


تعداد صفحات : حجم فایل:350 کیلوبایت | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود