تارا فایل

افق های آینده خط مشی گذاری عمومی


تعریف خط مشی :
زندگی انسان امروز از هر سو با خط مشی های عمومی پیوند خورده است و هر لحظه از زندگی او به گونه ای با خط مشی های عمومی ارتباط دارد. مسائلی چون آلودگی محیط زیست، بهداشت عمومی، آموزش، امنیت جامعه، ادامه خدمات عمومی و بسیاری مسائل دیگر همه در متن خط مشیهای عمومی قرار دارند.
خط مشی عمومی در برگیرنده اجزائی است که اصطلاحاً هدف، محتوا و اثر نامیده می شود هدف به مقصدی گفته می شود که خط مشی عمومی برای نیل به آن شکل می گیرد.
برای مثال ممکن است "هدف" حل یک مشکل عمومی باشد. محتوا به بخشی از خط مشی اطلاق میشود که لذا انتخاب گزینه مطلوب به دست می آید؛ یعنی محتوا همان طریقی است که ما را به هدف میرساند؛ برای مثال کاهش عوارض گمرکی کالا ، محتوای خط مشی اتحاذ شده برای حل مشکل واردات کالاهای مورد نیاز جامعه است. اثر یا نتیجه خط مشی نیز بر تغییراتی که به سبب اجرای خط مشی حادث می شود دلالت دارد.
در جستجوی دانش جدید خط مشی گذاری:
قرن بیست یلکم برای بشر لذا اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود، فزونی جمعیت در پاره ای از نقاط عالم ، نوآرویهای فنی. دگرگونی ارزشها، تغییر مرزهای سیاسی، اقتصادی و استراتژیک جهان این را به صورتی مقطعی متمایز در تاریخ معاصر در خواهد آورد.
در قرن بیست و یکم انسان به قرن دگرگونیهای فزاینده گام می نهد و با مسائل پیچیده تر و مشکل تری روبرو خواهد شد. برای رویاروئی با قرن جدید نیاز به تصمیم ها و خط مشیهای جدید و پیچیده است و اگر نظام سیاست گذاری نتواند خود را با پیچیدگیها و تغییرهای زمان هماهنگ کنند، چیزی جز زیان نصیب ما نخواهد شد.
مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیچیده ای اطراف ما را گرفته است و سرعت تحولات و تغیرات محیطی بیشتر از آن است که به تصور در آید. پیچیدگی و تحول و سرعت به همراه ارتباطات جهانی که امروزه کشورها را در می نوردد. خط مشی گذاران با مسئولیتی خطیر ربوبرو ساخته است، آنان برای تصمیم گیری در چنین فضائی باید مجهز به ابزارها و شیوه های جدید باشند. و برای تحقق این هدف باید دانش جدیدی را در خط مشیگذاری بنیاد گذارند.
ویژگیهای دانش جدید خط مشی گذاری:
1- پرهیز از شیوه های تحصلی:
در هر دانش جدید خط مشی گذاری باید ضمن توجه به اصول علمی از واقعیتها نیز غافل نباشیم. خط مشی گذاران نیاید ذچار این اشتباه شوند که روشهای تجربی اثباتی، راه حل تمام مسائل را به آنها ارزانی میدارد. روشها تابع مسائلند نه مسائل تابع روشها.
در خط مشی گذاری دقت های تحصلی ما را دچار اشتباه می کند. زیرا تمامی مسائل قابل حس به وسیله تحصلی نیست. و این نکته ای است که در این ضرب المثل بخوبی بیان شده است "بهتر آن است که به نتیجه ای درست برسیم تا آنکه دچار خطا شویم"
در دانش جدید خط مشی گذاری باید نوعی شیوه های اکتشفافی، ابداعی به جای شیوه های عقلانی بکار گرفته شود.
2- پاسخگوئی به محیط متغیر و شکل دادن به آن:
دانش جدید خط مشی گذاری باید بر مبنای رابطه متقابل با محیط طراحی شود. در رویارویی با محیط متغیر باید از قبل آمادگی داشت و ضمن پاسخ به محیط، در صورت لزوم، آنرا به نفع خود شکل داد. مقابله فعال و متناسب با محیط از ویژگیهای دانش جدید خطی مشی گذاری است که به ما قدرت میدهد تا رابطه تعاملی موثری را با محیط متغیر خود داشته باشیم.
3- توجه به تجربه های تاریخی اما اسیر نشدن در گذشته ها:
در دانش جدید خط مشی گذاری سازماندهی باید به گونه ای باشد که از گذشته و تاریخ سر مشق بگیریم. اما از تغییرها و تحولهای زمان نیز دور نمانیم. آینده بطور قطع مانند گذشته نیست اما رشته هائی که آینده را به گذشته وصل می کند بسیار قوی و مستحکمند. ما می توانیم آینده را با توجه به گذشته بسازیم. در حالی که ممکن است آنچه را ساخته ام با گذشته بسیار متفاوت باشد
4- حداکثر سازی موفقیت و حداقل سازی شکست :
دانش جدید خط مشی گذاری در پی حداکثر سازی احتمال موفقیتها و حداقل ساختن احتمال شکستهاست. باید وقایع نامطلوب شناسائی شده و تلاش شود که از آنها تا حد امکان دوری شود. و در مقابل رویدادهای مطلوب تعریف و تعین شده و کوشش شود که به آنها دسترسی یابیم. بنابراین در این میان مسئله را شناخت وقایع و تعیین میزان احتمال وقوع آنها از اهمیت فراوانی برخوردار است. خلاقیت و ذهن پویا بیشتر از محاسبه ها و سنجشهای کمی ما را در این زمینه یاری می دهند.
5- اقتضانی بودن شیوه های خط مشی گذاری:
مطلق گرائی در خط مشی گذاری شیوه ای کار ساز نبود. و باید با توجه به شرایط و مقتضیات اقدام به انتخاب مدل نمود. در برخی موارد بهتر آن است که با تغییرهای جزئی به وضع خط مشی پرداخته و از تغییرهای وسیع خودداری کرد. در پاره ای موارد لازم است که به تغییرهای عمده و اساسی دست زد. و برای حل مسئله قاطعانه اقدام کرد. به عبارت کلی تر شرایط مختلف شیوه های متفاوت خط مشی گذاری را می طلبد. بنابراین در نظریه جدید خط مشی گذاری باید انعطاف پذیری در حدی باشد که مدلها بتوانند خود را با شرایط ناسازگار هماهنگ کنند.
در نظریه های جدید پویائی باید جای ایستائی را بگیرد و انعطاف جایگزین دشواری ها و سختی شود.
6- توان رویاروئی با پیچیده گیهای گسترده:
مسائل امروز نسبت به گذشته بسیار پیچیده ترند و سیاست گذاری باید توان رویاروئی با این پیچیدگیها را داشته و عمق آنها را درک کند. رو به مسائل که ساده می نماید و درک آن به سهولت امکان پذیر است، نباید ملاک تصمیم گیری قرار گیرند، بلکه باید به عمق مسائل برداخته شود و تصمیمها با دورنگری و نظریه پیچیده گیهای عمقی گرفته شوند قطعی نبودن و احتمال بودن وقوع نتیجه های مورد نظر یکی از پیچیدگهای مسائل تصمیم گیری امروزها می باشند. ذهن انسان یا رای روبرو شدن با این عدم اطمینانها را نداشته و باید به کمک شیوه ها و روشهای علمی و آماری و اتکا به نظام های اطلاعاتی به آنها چیره شود.
7- پاسخگو بودن در موقعیتهای بحرانی:
بحرانها وقایعی غیره منتظره و بیشتر غیره قابل پیش بینی هستند که باید برای آنها به سرعت تمصیم گیری شود. امروزه در مورد مدیریت بحران که در واقع همان تصمیم گیری در مواقع بحرانی است بحثهای علمی فراوانی تر جریان است. اما بیشتر این تلاشها با هدف حفظ وضع موجود انجام می گیرند.
در حالی که دانش جدید خط مشی گذاری باید بتواند در مقابل بحرانهای آتی نیز قدرت پاسخگوئی داشته باشد . و قبل از وقوع بحران به مقابله با آن برخیزد. سرعت بخشیدن سازگار تصمیم گیری در مواقع بحرانی و داشتن برنامه هائی از پیش تعیین شده برای موقعیتهای اضطراری از زمره توصیه های است که برای خط مشی گذاری در شرایط بحرانی ادامه می شوند.
8- گرایشهای سیاسی در خط مشی گذاری:
واقعیتهای سیاسی باید در خط مشی گذاری منعکس شوند . این واقعیتها به عنوان محدود کنند. بلکه در مقام هدایت کننده خط مشیها عمل می کنند و راهنمای سیاستگذاران هستند.
بنابراین در دانش جدید خط مشی گذاری تعبیه سازو کاری که امکان آگاهی از سیاستها در زمینه مرتبط را فراهم می کند ضروری است. خط مشی گذاران ضمن توجه به واقعیتهای سیاسی نباید در سیاستها غرق شده و اشراف خود را نسبت به موضوع از دست بدهند.
9- حساس بودن نسبت به موفقیتها و شکستهای دیگران
تئوریهای جدید تصمیم گیری باید مجهز به نظام های باز خورده ای باشد که آنها را از تجربه های دیگران آگاه کرده و موجب بهره گیری آنان از شکستها و توفیق دیگران شود. این پندآموزی تاریخی در دانش خط مشی گذاری امروز ما جایی به خود اختصاص نداده است، در حالی که بسیار ثمربخش و موثر بوده و می تواند در بسیاری از جنبه ها، خط مشی گذاران را یاری کند.
10- تاکید بر سیاستهای اساسی جامعه
دانش جدید خط مشی گذاری باید دیدی کل نگر داشته و به سیاست های اساسی، ساتراتژی های اصلی، حوزه های تفکر سیاسی و خطوط کلی اندیشه های حاکم نظر داشته باشد. سیاست های اساسی به عنوان راهنما عمل کرده و سیستم خط مشی گذاری را به سمت هدف هدایت می کنند. عدم جهت گیری به سمت سیاست های کلی و استراتژی های اصلی موجب می شود که در خط مشی های اتخاذ شده، نوسان ها و تغییرهای مکرری به وجود آید و این امر، ضایعات جبران ناپذیری را ایجاد خواهد کرد.
11- تاکید بر انتخاب های اساسی با دیدی کل نگر
شاید این گفته معروف چینی را شنیده باشید که ، "گاهی یک نیم قدم خطا در انتخاب راه ممکن است هزاران گام انسان را به بیراهه بکشاند" بنابراین تاکید دانش جدید خط مشی گذاری بر انتخاب های درست و اساسی با دیدی کل نگر است. همه تصمیم ها باید در عرصه ملی و فراملیتی مورد توجه قرار گیرند و تعادل بین اجزا در یک بافت به هم پیوسته برقرار شود. این ویژگی از یک بعدی شدن تصمیم ها و بی توجهی به کل جلوگیری کرده و بدین طریق توفیق آنها را تامین کند. دقت در انتخاب های ابتدایی و افقهای دور را در نظر داشتن، از ویژگیهای دانش جدید خط مشی گذاری است.
12- جامعه بودن و آینده نگری
تصمیم ها و خط مشی ها نباید تحت فشارهای موجود شکل بگیرند، بلکه باید نگاهی به آینده های دور داشته باشند و چون چتری گسترده از جامع بودن برخوردار باشند.
البته توجه به شرایط حال برای استفاده از روند آینده ضروری است و نمی توان بدون در نظر داشتن موقعیتهای فعلی به آینده نظر دوخت. نمونه های فراوانی از خط مشی های موفق نشان می دهند که، توجه به آینده، طراحی خط مشی های بلند مدت و گسترده ، و راقع نگری با توجه به شرایط حال، از دلایل اصلی توفیق به شمار می آیند. خط مشی های مبارزه با فقر، بیکاری و توسعه ، و تو سعه، از زمره این خط مشی ها هستند. به طور کلی، تمامی تلاش های اجتماعی برای ایجاد تغییر، باید نگاهی به آینده داشته باشند و تنها راه رسیدن به این هدف طراحی خط مشی های آینده نگر، بلند مدت و جامع است.
13- توجه به ساختارهای و موسسهای اجتماعی
در خط مشی گذاری توجه به ساختارهای سازمانی و موسسه های مختلفی که در جامعه وجود دارند ضروری است. خط مشی ها در مراحل مختلف، از پیدایی تا اجرا و ارزیابی در سازمان انجام می گیرد، و عوامل ساختاری در تصمیم گیری ها به شکل های گوناگون اثر می گذارند. تصمیم های سیاسی باید با توجه به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی شکل گیرند و این امر نه به معنای تطبیق سیاست ها با ساختارهای اجتماعی بلکه به معنای هماهنگی این دو با یکدیگر می باشد. در جوامعی که سیاستها معطوف به تغییر ساختارهاست، شناسایی ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و آگاهی از نحوه عملکرد آنها ضروری تر بوده و بودن این شناخت سیاست گذاری توفیق چندانی نخواهد داشت.
14- خط مشی گذاری در شرایط عدم اطمینان
امروزه شرایط محیطی با سرعتی سرسام آور در حال تغییر و دگرگونی است، و خط مشی گذاری در چنین شرایطی به شدت متکی به احتمالات است. آینده به طور عمده به وسیله عواملی ناپایدار، نامشخص و پویا و لغزنده شکل می گیرد و احتمال و اقبال در جهت دادن به آن نقش عمده ای ایفا می کند.
در چنین شرایطی تئوری های عدم قطعیت و تووری های بی نظمی برای خط مشی گذاری ضرورتی اساسی هستند.
خط مشی گذاری جدید باید بتواند آینده های نامشخص را پیش بینی کند، و مدل هایی مبتنی بر قطعیت، قادر به یاری دادن به ما، در این شرایط نیستند. باید به دنبال یافتن مدل هایی باشیم که با عدم قطعیت و نایقینی چون نظریه فازی و آشوب نشانگر آغاز تلاش هایی هستند که آینده های نامطمئن را در محدوده های مشخص قابل پیش بینی و کنترل می سازند و خط مشی گذاری جدید باید به تکنیک ها و فنون این تئوری ها مجهز شده و خود را برای روبرو شدن با سالهای پرتلاطم و نامطمئن آینده آماده کند.
15- خلاقیت و نوآوری در تصمیم گیری
با شیوه های کهنه و راه حل های قدیمی نمی توان به استقبال آینده های نورفت، دانش جدید خط مشی گذاری باید را حل های ها و احتمال های جدید را بیابد و خلاقیت و نوآوری را در تصمیم گیری هایش به کار گیرد اگرچه به ظاهر، این توصیه ساده و آسان می نماید اما در عمل کاری دشوار است، زیرا که افراد و سازمان ها در مقابل شیوه ها و روش های جدید عموما مقاومت می کنند و به علت مانوس شدن با یک سلسله راه حل ها از قبول جانشین های جدید سرباز می زنند. ذهن های شکل گرفته و سازمان های سنتی به سادگی نمی توانند از تجربه های گذشته چشم پوشیده و راه حل های دیگری را پذیرا شوند. بنابراین برای ایجاد نوآوری و خلاقیت در سیاست گذاری باید روش های ترغیب و تشویق و آموزش وهدایت به کمک خط مشی گذاران بیابد و آنها را در تحقق این امر باری دهد. در این زمینه باید کارهای تحقیقاتی بسیاری صورت گیرد و روانشناسی خلاقیت و نوآوری همواره مدنظر باشد. از جهت سازمانی نیز، ایجاد و گسترش واحدهای تحقیق و توسعه گام مثبتی در این زمینه خواهد بود.

فرایند تصمیم گیری در سیستمهای تصمیم گیری:
این فرآیند شامل دو روش است.
1) اولین روش که عنوان آن فرآیند حل مسئله است روش سیستمی حل مسئله می باشد که اساسا تعریف مسئله، حل مسئله و تحقق و اجرای آن است. اما به جای آنکه فقط به حل مسئله پرداخته شود که مدیر امروزه با آن مواجه است ضروری است که یک قدم فراتر رفته و مسائل یا فرصتهائی را که هنوز پیدا نشده در آینده پیش می آیند تعیین شود.
2) روش دوم: فرآیند مسئله یابی می باشد. کیفیت مسائل مطرح شده نه فقط در علوم بلکه در کلیه وضعیتهای سازمانی نیازمند تعقل و تامل عمیق است از این دیدگاه، سیستمهای پشتیبانی تصمیم گیری نه فقط در تصمیم گیری برای حل مسائل جاری بلکه در مورد زمینه های دیگر نیز مدیران را در انتخاب راه حل بهینه کمک می کند.
رویکردهای فرآیند تصمیم گیری:
فرآیند تصمیم گیری می تواند از دو جنبه بررسی شود، رویکرد هنجاری و رویکرد توصیفی
الف- رویکرد هنجاری:
رویکرد هنجاری یا کمی تاکید بر تعیین ارزشهای مشخص برای عوامل مسئله و حل آن برای طیفی از ارزشها یا یک ارزش مشخص دارد. این رویکرد به توضیح وضعیتی می پردازد که در آن تصمیم گیرنده با مجموعه ای از راه حلهای جایگزین مشخص روبرو بوده و در فرایند انتخاب عقلانی یک راه حل را برمی گزیند. الگوی هنجاری نشان می دهد که چگونه تصمیم گیرنده باید عمل کند تا موفق شود. از اتخاذ تصمیم، روشهائی دنبال می شود که همکام با تحقق اهداف ارائه خدمات کیفی و رضایت بیشتر ارباب الرجوع، هزینه ها و بهره وری را بهینه می کند.
یک خط مشی عقلانی انتخابش را بر اساس سازگاری راه حلهای جایگزین با نتایج، حالتهای ممکن برای وضعیت و نتایج با قیمت آن انجام می دهد.
استراتژیها

وضعیتها: شرایط اقتصادی
خوب متوسط ضعیف
استراتژی سطح متوسط
فعالتبری استراتژی
انفعالی نبودن استراتژی

ماتریس تصمیم گیری خروجی ها و نتایج ممکن را برای هر ترکیبی از استراتژیها و وضعیت عادی نشان می دهد. در جدول فوق حالتهای مختلف وضعیت بیانگر شرایط اقتصادی خوب متوسط و ضعیف می باشد. استراتژیها شامل طیفی از موفقترین و فعالترین استراتژیها تا استراتژیهای انفعالی و غیره کارآمد است نتایج بر اساس یک الگوی کسی محاسبه می شود.

ب- رویکرد توصیفی:
چهارچوب کار رویکرد توصیفی شامل جنبه های یادگیری و مقایسه بوده و عمل انتخاب شامل ابعاد زیادی از جمله طرز رفتار عقلانی و یا غیره عقلانی بودن است.
با استفاده از یک الگوی تصمیم گیری توصیفی می توان ظرفیتهای انسانی فرد تصمیم گیرنده را حتی الاامکان شناسائی کرد. این ظرفیتهای انسانی شامل مجموعه فشارهای داخلی یا خارجی بر فرد تصمیم گیرنده است که بر تصمیم او اثر می گذارد.
در رویکرد توصیفی، مشخصات فرد تصمیم گیرنده در ارتباط با سه دوره زمانی قابل شناسائی است. در دوره زمانی اول تصمیم گیرنده با یک ساختار هدف ایده آل را شروع می کند. در خلال دوره دوم او به جستجو پرداخته و تعداد محدودی از نتایج یا گزینه ها را تبیین می کند. بلاخره شخص تصمیم گیرنده در هنگام دوره سوم مسئولیت بررسی را هکارهای محدود را بر عهده می گیرد و تا یک راه حل رضایت بخش را یافته و به دنبال یک راه حل بهینه باشد. رضایت بخش بودن راه حل" بر اساس خواسته ها و یا اهداف عملیاتی تعریف می شود.
ترکیب رویکردهای هنجاری و توصیفی:
هر کدام از دو رویکرد برای تصمیم گیری در یک محیطDSS قابل استفاده است. رویکرد هنجاری بر ابزار و روشهای کمی تاکید می نماید، حالت آنکه علت اصلی استفاده از رویکرد توصیفی تاکید بر ابزار کیفی است. متناسب با نوع مسئله ای که باید حل شود، رویکرد هنجاری کاملا مناسب با ساختار خوب و بسیاری از مسائل نیمه ساختاری است، در صورتی که رویکرد توصیفی بیشتر مناسب مسائل بدون ساختار و بعضی از مسائل نمیه ساختاری می باشد. برای بیشترین بهره مندی از هر دور رویکرد ، توصیه می شود که شخص تصمیم گیرنده با خلاقیت ممکن از مشخصهای اصلی هر دو رویکرد یعنی خصوصیت تجربی رویکرد توصیفی و مراحل حل مسئله رویکرد هنجاری استفاده کند. این روش تلفیقی قادر است بخش عمده ای از محیط DSS را به صورت موفقیت آمیز به کار گیرد.
مسائل و مشکلات مطرح شده در فرآیند تصمیم گیری:
از سیستمهای پشتیبانی تصمیم گیری برای حل مسائل با ساختار خوب، نیمه ساختاری و بدون ساختار استفاده می شود.
الف- مسائل با ساختار خوب: مسئله با ساختار خوب آن است که شخص تصمیم گیرنده بتواند به منظور یافتن یک پاسخ، تمام اجزای آنرا مشخص سازند و ارزش کمی آنها را تعیین نماید. چهارچوب زمانی آن نوعا کوتاه بوده و می توان گفت حداکثر یکسال است. مثلا در یک سازمان مدیر می تواند دقیقا تعیین کند که برای بهنگام نمودن مهارتهای نیروی انسانی چه آموزشها و برنامه های ضمن خدمتی مورد نیاز است؟
ب- مسائل نیمه ساختاری: مسئله ای را نیمه ساختاری گویند که شامل هر دو نوع جزوء با ساختار و بدون ساختار است و چارچوب زمانی آن می تواند از کوتاه مدت تا بلند مدت در نوسان باشد برای مثال "مسئله سرمایه گذاری بری یک طرح عمرانی" به عنوان مسئله ای نیمه ساختاری شناخته می شود.
ج: مسائل بدون ساختار اگر تصمیم گیرنده نتواند عوامل و متغیرهای مهم مسئله را به دقت تعیین کند گفته می شود. که مسئله بدون ساختار است. چرا که قضاوت و ادراک انسانی عموما نیازمند رسیدن به تصمیم است. نوعا دلیل عدم توانایی در تعیین عوامل مشخص مسئله این است که بعد زمانی آن بسیار طولانی و مثلا بیش از پنج سال باشد. به طور مثال "مسئله نیازهای پرسنلی" یک سازمان را برای ده سال آینده در نظر بگیرند.
اداره امور توسعه:
اداره امور توسعه، از روزهای آغازین نهضت اداره امور تطبیقی دائما مورد مطالعه بوده است.
بخش اعظم تلاشها صرف تعیین حدود آن و تعیین آنچه که در شمول آن قرار دارد، تدوین استراتژیهایی برای اجرای پروژه های توسعه، و ارزیابی نتایج حاصله از فعالیتهای یک شبکه عظیم شده است.
متاسفانه هر یک از نتایج حاصله یا یاس آور بوده اند و یا بی نتیجه و ناتمام به گفته سی فین، در بهترین شکل آن، اداره امور توسعه یک عنوان غیر دقیق برای مجموعه ای از مشکلات بالقوه می باشد. هدف از ایجاد اداره امور توسعه متمرکز کردن توجه به نیازمندیهای اداری برای تحقق اهداف خط مشی عمومی به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته بود. فرض بر آن بود که کشورهای توسعه یافته تر می توانند از طریق یک فرآیند انتشار و انتقال توانایی ها اداری خود به کشورهای در حال توسعه آنها را یاری دهند بر اساس این نظر اداره امور توسعه، به عنوان یک پدیده، منحصر به کشورهایی می شد که دارای اوضاع و احوال خاصی بودند و شامل همه کشورها نمی گردید. این برداشت در دوران طلائی نهضت اداره امور تطبیقی، یعنی هنگامی که گروه های اداره امور تطبیقی توجه خود را به مطالعات تطبیقی و با تاکید بر توسعه معطوف کرده بودند، و عبارت اداره امور توسعه و اداره امور تطبیقی متراف یکدیگر بکار می رفتند متداولترین برداشت بود.
با گذشت زمان، انتقادات به جا نشان داد که حتی کشورهای به اصطلاح توسعه یافته در دست یابی به اهداف خط مشی عمومی با مشکل مواجه هستند و از اینرو آنها را نیز باید در مشکلات مربوط به اداره امور توسعه شریک دانست.
منتقدین چنین استدلال می کردند که چون همه سیستم های اداره امور عمومی دارای اهداف کلی و کمی می باشند که می باید تحقق یابد، بنابراین از اداره امور توسعه می توان به عنوان معیار میزان کسب موفقیت در تحقق مقاصد مورد نظر استفاده کرد.
اداره امور توسعه را می توان طراحی، اجرا و ارزیابی خط مشی ها و برنامه هایی که به تغییر اجتماعی – اقتصادی منتهی می شوند تعریف کرد.
هیوک نتیجه می گیرد که عبارت اداره امور توسعه نشان می دهد که فعالیتهای اداری در کشورهای در حال توسعه صرفا به حفظ قانون و نظم و اجرای خط مشی های عمومی محدود نمی شود، بلکه امور نوسازی، توسعه اقتصادی و گسترش خدمات اجتماعی را که از اهمیت زیادی نیز برخوردارند در بر می گیرد. ولی وی نسبت به وجود یک علم اداره امور توسعه که بتواند کمک کننده باشد، مشکوک است.
خط مشی عمومی تطبیقی:
خط مشی عمومی تطبیقی به معنای مطالعه چگونگی، علت و نتیجه موردنظر از وضع خط مشی های دولتی در سطح کشور می باشد. در یک تلاش عمده تحقیقاتی در زمینه خط مشی و سیاست تطبیقی چهار رشته مستقل مورد تاکید قرار گرفته و نشان داده شده که توجه خاصی به ادبیات موضوع وجود دارد. رشته های چهارگانه عبارتند از خط مشی محیطی، خط مشی آموزشی، خط مشی اقتصادی، و خط مشی اقتصادی، و خط مشی اجتماعی. محققین علاوه بر آزمون وضعیت هر یک از چهار زمینه مزبور، به موضوعاتی مانند استراتژی، روش شناسی، و کاربری این رشته ها نیز اشاره کردند و در مورد نتایج گذشته و جهت گیری آینده اظهارنظر نمودند. هرچند هویت متفاوت خط مشی عمومی تطبیقی به سرعت شکل گرفت و نمایان شد، لیکن این رشته عملی از اهمیت بالایی برخوردار است. محققین خط مشی عمومی تطبیقی سعی دارند با معضل عوامل میان فرهنگی کنار بیایند. البته در این مورد خاص جهت حرکت از عرصه های آشناتر آمریکایی و اروپایی به طرف کشورهای در حال توسعه بوده است و بالاخره این ابهام وجود دارد که آیا خط مشی عمومی تطبیقی به مقایسه حکومت ها می پردازد و یا در سطح کلی از یک روش شناسی تطبیقی برای تحلیل های خط مشی عمومی استفاده می کند.
الگوی اقتضایی:
عصر سیستمها و گرایش به کل نگری و پرهیز از جزء نگریها، در عصری که توفیق در گرو شناخت محیط های گوناگونی می باشد.
که ما را از هر سو احاطه کرده است و در عصری که تحول و تغییر بگونه ای فرآیند همه جا را فرا گرفته است؛ ارائه یک شیوه و الگوی خاص برای خط مشی گذاری که قادر باشد در این شرایط متغیر و متحول و در برابر نفوذ محیط های مختلف و متنوع موجود پاسخگو و کارساز باشد، غیر عملی است. در چنین احوالی باید از مطلق گرایی پرهیز کرد و به دنبال الگوهایی بود که در شرایط متغیر امروز بتوانند از طریق بلفیق و ترکیب و با انعطاف پذیری کافی، به نیازهای ما پاسخی مناسب و درخور بدهند.

الگوی اقتضایی، الگوی اقتضایی که بر گرفته از نگرشی سیستمی است. ما را از اتکا به یک روش و شیوه خاص در خط مشی گذاری بعنوان تنها روش مناسب و مطلوب برحذر می دارد. و شرایط موقعیت را عامل تعیین کننده ای در انتخاب شیوه مطلوب خط مشی گذاری می داند. الگوی اقتضایی پلی بین نظریه ها و شرایط واقعی ایجاد می کند و از جدایی بین نظر و عمل می کاهد.
الگوی اقتضایی در خط مشی گذاری شرایط موجود را با نظریه ها در کنارم می نهد و نظریه ای را اصلاح قلمداد می کند که با شرایط موجود همخوانی و تناسب داشته باشد و بدین ترتیب فاصله بین تئوری و عمل را به حداقل ممکن کاهش می دهد.
الگوی اقتضایی در هر جامعه و فرهنگ در هر شرایط و موقعیتی پاسخگو و کارساز است. زیرا شیوه مناسب را شیوه ای می داند که با شرایط فرهنگی، سیاسی و قانونی، اقتصادی و اداری و سازمانی، فنی و اقلیمی و جغرافیایی آن جامعه خاص، سازگاری داشته باشد در الگوی اقتضایی، هر بخشی از جامعه در امر خط مشی گذاری یا نفوذ بر خط مشی گذاری با استفاده از شیوه ای خاص وارد عمل می گردد. بفرض رهبران سیاسی و اجتماعی به کمک فرآیند مبتنی بر قدرت، قوای مختلف حکومتی با استفاده از فرآیند سازمانی و شیوه عقلایی به خط مشی های عمومی شکل و رجعت می دهند.
مدل جریانها – دریچه ها
این مدل با موضوع خط مشی گذاری عمومی برخوردی به شیوه اقتضایی است. در این مدل جدید، خط مشی گذاری، از سه جریان نام برده می شود.
الف) جریان مسائل و مشکلات : در این جریان یا مسیر، نظر خط مشی گذاری به مسائل و معضلات جامعه معطوف می گردد. مسائل و مشکلات مطرح می شود و از مجاری گوناگون برای خط مشی گذار محسوس و معلوم می گردند. وی می کوشد مسائل و مشکلات مذکور را تعریف نماید و حدود و ثغور آنها را معین سازد.
ب) جریان سیاسی جریان دوم، جریان سیاسی است. طی این جریان فهرست مسائلی که خط مشی گذاران باید برای آنها راه حل بیابند بوسیله مقامات دولتی و رسمی تنظیم و تدوین می گردد. این جریان شامل تعادل بین نیروهای مختلف موجود در جامعه است.
مقامات عالی کشور و رهبران جامعه، نمایندگان مجلس گروههای ذی نفوذ و وسایل اربتاط جمعی همه در شکل گیری این جریان موثرند. اصولا کسانی که در این جریان موثر واقع می شوند اغلب برای افراد جامعه شناخته شده هستند و نقش خود را در این زمینه علناً ایفا می کنند. آنان می کوشند تا از طریق بحث و گفتگو، تبادل نظر، توافق یا تقابل و نفوذ بر یکدیگر به نتیجه برسند.
ج) جریان خط مشی: سومین جریان جریان خط مشی است. در این جریان راه حلهای مختلفی که خط مشی باید از میان آنها انتخاب کرد. تنظیم می شود. محققان اهل فن، متخصصان و گروههای حرفه ای نقش عمده ای در جریان مذکور ایفا می کنند. دادو ستد و نفوذ سیاسی در این جریان ملاک عمل نیست واساس کار را استدلالهای منطقی و علمی تشکیل می دهند. بازیگران این جریان بر خلاف جریان سیاسی، برای همگان آشنا و مشخص نبوده و بطور غیر علنی نقش خود را ایفا می نمایند. جریان خط مشی پس از تعیین راه حلها از جهت فنی، عملی و قابل کاربرد هستند؟ آیا همراستایی با ارزشهای اجتماعی دارند؟ چه محدودیتهایی ممکن است در آینده بر سر راه آنها به وجود آید؟ این سوالات و سوالات بسیار دیگری باید در آزمون راه حلها مورد پرسش واقع شوند تا با اتکا به پاسخهای حاصل بتوان راه حل بهینه را به دست آورد.
زمانی که این سه جریان با هم تلاقی می کنند، دریچه ای برای راه حل مشکل مورد نظر از طریق اتخاذ تصمیم در نظر گرفته می شود. و دریچه حل مشکل زمانی باز می شود که مشکل بصورت جمعی خودنمایی کرده (جریان یکم ) از نظر سیاسی مطرح شود (جریان دوم)
و راه حلهایی برای آن ارائه گردد (جریان سوم) در این مرحله به هم پیوستگی و تلاقی و برخورد است که لوازم تصمیم گیری عمومی مهیا می شود،
و پس از آن خط مشی شکل گرفته و ظاهر می شود.
بدین ترتیب جریانهای سه گانه به هم تاثیر می گذارند و از اثرات آنها به یکدیگر خط مشی به دست می آید.
مدل جریانها – دریچه ها

چند سطحی بودن فرآیند خط مشی گذاری در این مدل به ما امکان می دهد تا عوامل و جریانهایی را که در وضع خط مشی موثرند بسادگی بررسی کرده، اثرات هر یک را بطور مجزا و به همراه هم دنبال کنیم. جریانهای سه گانه در این مدل تحت تاثیر محیطهای مختلف قرار دارند. و شدت و ضعف آنها با توجه به عوامل موثر بر آنها تعیین می گردد. محیطهای فرهنگی، قانونی، سیاسی ، فنی و اقتصادی می توانند هر یک از جریانها را به سمت خاصی سوق دهند و در وضع خط مشی ها موثر افتند.
رعایت موارد زیر در شناخت محیط برای انتخاب شیوه مناسب خط مشی گذاری می تواند مفید باشد.
1. شناخت ارزشهای حاکم در جامعه و تعیین اولویت آنها: برای شناخت شرایط محیطی باید ارزشها، اعتقادات و هنجارهای حاکم بر جامعه را که مورد قبول اکثریت مردم می باشند، شناخت و اولویت آنها را مشخص ساخت. در این زمینه آگاهی از تاریخ تحولات و تغییرات جامعه می تواند بسیار کارساز باشد.
2. شناخت امکانات و ظرفیتها و منابع موجود در جامعه: باید با دیدی واقعبینانه امکانات و منابع بالقوه و بالفعل جامعه را شناسایی کرد. واقعگرایی بدین معناست که هیچ امکانی نادیده گرفته نشود و از اغراق در مورد امکانات نیز خودراری گردد.
3. شناخت مسائل و مشکلات جامعه و تعیین شدت و اهمیت آنها: شرایط محیطی شناخته نخواهد شد مگر آنکه مسائل و مشکلات و محدودیتهای موجود در جامع مشخص شود و درجه ضرورت حل آنها معین گردد.
4. شناخت ساختارهای سازمانی رسمی و غیر رسمی موجود در جامعه: تشکیلات، سازمانها و شبکه های رسمی و غیر رسمی موجود در جامعه در شکل گیری شرایط نقش بسیار موثری دارند که باید مورد شناسایی کامل و دقیق قرار گیرند. در این راستا شناخت گروههای ذی نفوذ و مقامات موثر سازمانی نیز ضرورت دارد.

منابع :
1- الوانی سید مهدی، فتاح شریف زاده فرایند خط مشی گذاری عمومی – انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی 1383
2- الوانی – سید مهدی، معارزاده طهران رضا – اداره امور عمومی تطبیقی – انتشارات اندیشه های گوهر بار 1381
3- الوانی – سید مهدی – تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی – انتشارات سمت – پاییز 1369
4- گیور یارحسن، ذبیحی محمد رضا- تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی – انتشارات کیان – پاییز 1381

موضوع:
افق های آینده خط مشی گذاری عمومی

استاد:

دانشجو:

رشته و مقطع تحصیلی:

فهرست مطالب
عنوان صفحه
1- مقدمه 2
2- ویژگیهای دانش جدید خط مشی گذاری 3
3- فرآیند تصمیم گیری در سیستمهای تصمیم گیری 11
4- رویکردهای فرآیند تصمیم گیری 11
5- ترکیب رویکردهای هنجاری و توصیفی 13
6- مسائل و مشکلات مطرح شده در فرآیند تصمیم گیری 14
7- اداره امور توسعه 15
8- خط مشی عمومی تطبیقی 17
9- الگوی اقتضایی 17
10- مدل جریانها و دریچه ها 19
11- منابع 24
40346


تعداد صفحات : 25 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود