تارا فایل

افت تحصیلی در مدارس


افت تحصیلی در مدارس

بی عدالتی و تضییع حقوق در نظام تعلیم و تربیت ادامه دارد
ضرورت عدالت گستری سریع تر در آموزش و پرورش

تزاحم دومفهوم دریک معنا

افت تحصیلی در مدارس

افت تحصیلی در دانش آموزان دلائل متفاوتی دارد.
متاسفانه شاهدیم که این مشکل در میان دانش آموزان دوره ابتدایی به ویژه کلاس اولی ها بیشتر نمود پیدا کرده است در باب افت تحصیلی گفتنی ها بسیار است اما در این نوشتار تنها به چند مورد از آن اشاره می شود:
1- هماهنگی میان مدرسه و خانواده در مسائل تربیتی و آموزشی از جمله موضوعات مهم در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است در حالی که به دلیل عدم مراجعه والدین و یا عدم فراخوانی اولیاء به مدرسه از جانب مسئولان آموزشگاه، گاه فعالیت های تربیتی خانه ومدرسه، نسبت به یکدیگر در تعارض قرار گرفته و برای دانش آموز ایجاد حیرت و سرگردانی می کند. از جنبه آموزشی هم بی شک لازم است بین اولیاء و مربیان دانش آموز هماهنگی و تبادل نظر کافی به عمل آید تا روش های تدریس به یکدیگر نزدیک شود و دانش آموز مطالب را به راحتی درک کند.
2- دونوبته یا سه نوبته شدن کار مدارس که موجبات از دست رفتن فرصت بحث و تبادل نظر و رفع اشکال در کلاس را فراهم می آورد یکی دیگر از دلائل افت تحصیلی است. وقتی که معلم خود را موظف به اتمام کتاب به هر صورتی می داند مشکلات درسی دانش آموزان روی هم انباشته شده، زمینه ضعف تحصیلی را به وجود می آورد.
3- تعویض معلمان در حین سال تحصیلی و تغییرات ناشی از مرخصی ها، اعمال روش های آمرانه وتنبیهی وگاه تنبیه بدنی در مدارس، وجود محیط های خشک و خالی از محبت علاوه بر ایجاد مشکل تحصیلی موجب می شود که برخی از دانش آموزان از مدرسه فرار کنند یا به کلی ترک تحصیل نمایند.
4- عواملی چون عدم توجه معلمان به تفاوت های فردی در آموزش، روشهای ارزشیابی غلط، دشواری امتحانات، کمبود تجهیزات و وسایل آموزشی و کارگاهی، کمبود معلم واجد شرایط ومشاور و راهنما، افت تحصیلی دانش آموزان را در پی دارد.
5- عدم هماهنگی سطح کتاب های درسی با سطح معلومات معلمان یکی دیگر از دلائل افت تحصیلی می تواند باشد. با توجه به تغییر محتوای کتاب های درسی اگر به ارتقای سطح علمی معلمان توجه نشود افت تحصیلی دانش آموزان دور از انتظار نیست.
6- روش پرسش و پاسخ معلم از دانش آموزان وقتی به صورت حفظی وعدم درک ارتباط بین مطالب درسی و تجارب واقعی زندگی و احیاناً مشاهده تضاد و تناقض بین این دو باشد، موجب می شود که یادگیرنده در برابر موضوع یادگیری، مقاومت منفی از خود نشان بدهد که همین امر زمینه را برای ایجاد نگرش منفی نسبت به درس وموقعیت های یادگیری فراهم می کند و بی علاقگی و بیزاری وی از مدرسه را موجب می شود که همین نگرش منفی نسبت به درس و مدرسه از علل عمده افت تحصیلی است.
7- عدم تمرکز حواس، وجود اضطراب و از این قبیل موجب عدم یادگیری و درک مطلب و در نتیجه افت تحصیلی خواهد شد. ضمن این که سلامت جسمی دانش آموز مانند سلامت روانی او در موفقیت تحصیلی اش بسیار موثر است.
محمود حاجیلو-
کارمند آموزش و پرورش

بی عدالتی و تضییع حقوق در نظام تعلیم و تربیت ادامه دارد
ضرورت عدالت گستری سریع تر در آموزش و پرورش

مطالبی که در سطرهای بعدی مطرح می شود، دردها و مشکلاتی است که به دلیل عدم توجه مسئولان ذی ربط در حل و رفع به موقع آنها، امروز تبدیل به تبعیض هایی آشکار در نظام شغلی، حقوقی و حمایتی وزارت آموزش و پرورش شده است.
گذشت سال ها و ماه ها و روزها انتظار خسته کننده و فرساینده نیز خبری از عنایت مسئولان به همراه نداشته است. با خود گفتیم نگوییم و ننویسیم زیرا آنان که مسئولند و می خواهند در جهت اقامه عدل هر چیزی را در جای خود قرار دهند، اقدام بایسته خواهند کرد، لیکن متاسفانه تاکنون خبری نشده، لاجرم اینک به حکم احساس ضرورت می گوییم و می نویسیم باشد که مسئولان نیز بخوانند و به حسب مسئولیت خویش اقدام عاجل نمایند.
بی شک هدف ما از طرح این مشکلات کمک به شفافیت و آشکار نمودن هر چه بهتر و وسیع تر آنهاست که با بزرگ تر شدن خود باعث تسری فزاینده بی انگیزگی و دلسردی در میان گروه هایی از فرهنگیان می شود که مسایل مطروحه مربوط به آنان است. به جهت پرهیز از اغتشاش مطالب این مشکلات را در سه محور به شرح زیر مطرح می نماییم:
مسئله استخدام رسمی معلمان حق التدریسی
این افراد در سال 1376 پس از هشت سال خدمت صادقانه و ایثارگرانه با وضعیتی غیرعادلانه به استخدام رسمی درآمدند؛ به این ترتیب که مجموع ایام تعطیل نوروزی و تابستانی را در این هشت سال جمع زده و حاصل جمع مذکور را که در حدود سه سال می شد از سنوات خدمت آنها کسر نمودند. بهانه هم این بود که چون این افراد در ایام ذکر شده کار نکرده و حقوق بگیر وزارت آموزش و پرورش نبوده اند لذا وزارت مذکور به لحاظ استخدامی هیچ گونه تعهدی در قبال این ایام ندارد.
پر واضح است که این اقدام غیرعادلانه صرفاً حرکتی پیشگیرانه در جهت جلوگیری از هرگونه ادعای مالی احتمالی از جانب تازه استخدام شده هایی بود که هشت سال با حداقل دستمزد کار کرده بودند والا به اصطلاح توجیه فوق در وزارتی که تمام معلمان رسمی اش نیز در ایام فوق الذکر به خصوص ایام تابستان، تعطیل هستند و کار نمی کنند اصلاً جایگاه پذیرشی ندارد و این اقدام بدون تردید ظلمی مبین و مضاعف است. زیرا نه تنها حقوق مادی این قشر استیفا نشده بود بلکه نزدیک به سه سال از عمر آنان را نیز در واقع تباه کرده و خط بطلان بر روی آن کشیده اند. در صورتی که چاره کار این بود که یا این حقوق به تدریج پرداخت می شد تا به دولت نیز فشاری وارد نشود و یا این که در ضمن تعهدهای چپ و راستی که هنگام استخدام رسمی از آنها گرفته شد، قید می شد که هیچ گونه ادعای مالی در مورد ایام تعطیل در سنوات گذشته پذیرفته نمی شود. یقیناً گذشتن از مبلغی پول خیلی آسان تر از چشم پوشی از سه سال عمری است که حقیقتاً به خدمت در این وزارتخانه گذشته و فوت این سنوات تا پایان دوران خدمت 33 ساله!! در همه جا سایه سیاه خود را به صورت استمرار ظلم های مترتب بر آن بر سر این معلمان مظلوم گسترده است. جا دارد در آستانه رسمی شدن گروهی دیگر از همکاران حق التدریسی که هم اکنون در حال طی مراحل استخدام رسمی هستند، نه تنها دیگر شاهد چنین ظلمی نباشیم بلکه با عطف به ماسبق حقوق از دست رفته معلمان دوره های قبل نیز استیفا شود.
تضییع حق و تحقیر شغلی و حقوقی صاحبان مدارج علمی کارشناسی ارشد و دکتری
به نظر می رسد وقت آن رسیده که مسئولان وزارت آموزش و پرورش نیز مانند وزارتخانه های دیگر از جمله وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری به فکر سامان دهی و ایجاد سلسله مراتب علمی در میان قشر معلم باشند. مثلاً همان گونه که در وزارت علوم، مدرسان دانشگاه براساس امتیازاتی از قبیل مقالات علمی، تالیفات تحقیقات و پژوهش ها، مدارج علمی، سنوات خدمتی و… رتبه بندی شده و عناوینی از قبیل مربی، استادیار، دانشیار و استاد در احکام آنها موقعیت و فضیلت شغلی و برتری حقوق آنان را تعیین می نماید باید در این وزارتخانه هم چنین اقداماتی با تمهیدات و بررسی های کارشناسی در جهت حمایت و حرمت گذاری به حق مرتبه علمی مدارج عالی صورت تحقق پذیرد.
اگرچه اجرای طرح ارتقای شغلی معلمان قرار بود کوششی در این جهت باشد لیکن در عمل به صورتی بسیار ناموفق و مایوس کننده با تضییع حق عده زیادی از معلمان سخت کوش و متعهد و همچنین با حذف فوق لیسانس ها و دارندگان مدرک دکتری این وزارتخانه همراه و در عمل تبدیل به طرح توقف شغلی و حقوقی نیروهای برتر علمی شد به گونه ای که در حال حاضر با اجرای این طرح، همکاران فوق لیسانس، حقوقی کمتر از لیسانس و حتی کاردانی دریافت می نمایند!! که بدون شک این امر به معنی تضییع حق آنها و تحقیر مراتب و مدارج علمی در وزارتخانه ای است که باید پشتیبان و حامی علم و خریدار ارزش های علمی باشد نه پایمال کننده آن! فراموش نکنیم که در احکام دانشگاه ها یکی از ستون های حقوقی "حق مرتبه علمی" است که مبلغ قابل توجهی را نیز به حقوق می افزاید. آنگاه در آموزش و پرورش با کمال تاسف به جای حمایت، حرمت گذاری و حفظ عالی ترین نیروهای علمی خود، آنها را حتی از شرکت در طرح ارتقای شغلی نیز حذف می نمایند.
گذشته از تاثیرات حقوقی طرح فوق الذکر، اساساً هم حقوق کارشناسی ارشد و دکتری در این وزارتخانه هیچ همخوانی و مطابقتی با حقوق هیئت علمی دانشگاه ها ندارد و آنچه تحت عنوان تفاوت حقوق با هیئت علمی یا همان به اصطلاح همترازی در احکام آنان درج می شود اکثراً مبالغی بسیار پایین است که آن هم دائماً روند کاهش را به بهانه های مختلف طی می کند.
به عنوان مثال در حکم حقوق اینجانب، بند (چ) یعنی فوق العاده برجستگی پس از کسر از همین فوق العاده همترازی در ستونی جداگانه قید شده است، به بیان دیگر اگرچه ظاهراً صاحب حکم، مستحق تشویق مالی تشخیص داده شده لیکن در واقع این تشویق (البته اگر بتوان آن را تشویق نامید!) به هزینه خودش اعمال شده و با درج حتی برجستگی تنها منتی بر او نهاده اند چون در عمل حتی یک ریال هم به حقوق وی افزوده نشده و این یکی دیگر از حقوق پایمال شده ای است که به بهانه حق همترازی، از این دسته از همکاران دریغ می شود.
با توضیحات فوق و در پایان این بخش جا دارد از مسئولان محترم سوال کنیم که:
الف- چرا و با کدام توجیه منصفانه و منطقی دارندگان مدارک فوق لیسانس و دکتری این وزارتخانه برای رسیدن به حق خود (ارتقای شغلی) باید از یکی دیگر از حقوق مسلمشان (حق همترازی هیئت علمی) چشم پوشی کنند؟
ب- اگر چنین رفتاری صواب و سنجیده است، پس چرا با دیگر همکارانشان چنین معامله ای نشده است؟ (قاعدتاً می باید با آنها نیز این گونه رفتار می شد و یکی از فوق العاده های حقوقشان را حذف می کردند.)
ج- مگر در حال حاضر حق همترازی چقدر است که در ازای آن حقی چند برابر از ایشان مضایقه می شود؟!
د- چرا آموزش و پرورش دائماً به هر بهانه ممکن به این بند از حقوق این دسته از معلمان می تازد و تا می تواند از آن می کاهد. آیا این عملکرد باعث خنثی سازی تاثیر بند مذکور در افزایش و تحول حقوق آنها نمی شود؟!
بیمه ناتوان و ناکارآمد خدمات درمانی
این بیمه که به صورت اجباری ماهانه مبلغی از حقوق فرهنگیان را به خود اختصاص می دهد، در خدمات رسانی به گونه ای بسیار ضعیف و ناکارآمد عمل می کند و با ایجاد محدودیت های فراوان از پرداخت کمک های بیمه به فرهنگیان کوتاهی کرده، آنان را در تنگنا قرار می دهد. به عنوان مثال از پرداخت کمک به بیمارانی که در بیمارستان های خصوصی تحت عمل جراحی قرار گرفته اند به این بهانه که بیمارستان های خصوصی طرف قرارداد ما نیستند، خودداری می کند! اما واقعیت این است که به دلیل بدعهدی های این بیمه در حال حاضر بسیاری از پزشکان، مراکز درمانی، کلینیک ها و حتی برخی داروخانه ها طرف قرارداد آنها قرار نمی گیرند؛ به گونه ای که بیمه شوندگان مجبور به انجام بسیاری از اقدامات درمانی خود به صورت آزاد و با صرف هزینه های زیاد هستند. به علاوه این مراکز بیمه عملاً هیچ گونه اطلاع رسانی دقیق و شفافی هم جهت آگاهی فرهنگیان از طرف های قرارداد خود به عمل نیاورده است؛ بنابراین هیچ توجیهی ندارد که طرف قرارداد نبودن و یا بهانه های دیگر را دستاویز خودداری از پرداخت حق بیمه شونده نماید. چه بیمارستان خصوصی باشد و چه دولتی، بیمه خدمات موظف است براساس تعرفه های خود به یاری بیمه شدگان بشتابد.
حقیقت تاسف آور این است که برای عدم حمایت از بیمه شونده، هزار و یک بهانه آماده دارند و برای برداشت از حقوق آنان اجباراً چه راضی باشند و چه نباشند، اقدام می نمایند!! جا دارد وزارت آموزش و پرورش در جهت حمایت از فرهنگیان در این زمینه یا بیمه کننده را وادار به انجام تعهدات خود نماید یا بیمه خدمات درمانی را به اختیار فرهنگیان بگذارد؛ زیرا ممکن است عده ای از آنان نخواهند طرف قرارداد این بیمه ناکارآمد باشند.
مطالبی که در فوق مطرح شد، اگرچه مشکلاتی هستند که از سال های دورتر به عنوان میراث برای وزارت آموزش و پرورش دولت نهم برجا مانده است لیکن این امر نباید باعث بی توجهی به حل و فصل آنها شود. بدیهی است با طرح این مشکلات، باری بر مسئولیت مسئولان این وزارتخانه که قرار است با اجرا و عملی کردن شعار "عدالت گستری" در آموزش و پرورش، ریشه بی عدالتی ها را بخشکانند، می افزاید. وظیفه منتقدان و قلم بدستان طرح مشکلات فراموش شده و شفافیت این موارد در نزد مسئولان، به نیت راهگشایی جهت حل آنهاست و وظیفه مسئولان نیز رسیدگی به مشکلات و رفع آنها می باشد.
یقین داریم که خود نیک می دانند در قبال این مسئولیت نزد خداوند بازخواست خواهند شد، باشد که با حسن انجام آن و تلاش عملی و جدی در جهت عدالت گستری و احقاق حقوق پایمال شده همکاران خود، نزد حضرت حق سربلند و پاسخگویی روسفید باشند.
نجمه السادات پزشکی
دبیر آموزش و پرورش شهرستان دزفول

تزاحم دومفهوم دریک معنا

هدف از احیای معاونت پرورشی چیست؟ آیا غایت آمال مسئولان آموزش و پرورش پرکردن اوقات خالی دانش آموزان درساعات آموزشی مدرسه است یا اصل قراردادن برنامه های پرورشی. اگر به بحث های پرورشی به عنوان یک امر وقت پرکن نگاه شود معنای آن جز راندن یکی از دو رکن نظام تعلیم و تربیت به حاشیه چیز دیگری نیست.
اینکه تمرکز فعالیت های پرورشی بر روی اوقات فراغت از آموزش وکار فوق برنامه در ساعات غیر آموزشی باشد نوعی نقض غرض در احیای امر تربیتی است. بحث پرورش باید در بطن فعالیت های آموزشی وارد شود و تلاش معاونت پرورشی باید معطوف به ورود مطالب و موضوعات پرورشی از طریق کتاب و وسایل کمک آموزشی به حیطه آموزش باشد. دراین راه مهم ترین مسئله، گرایش روش تدریس معلمان از آموزشی صرف به تلفیقی از آموزش و پرورش است.
ضمن اینکه تغییر محتوای کتاب های درسی که در رویکرد برنامه های معاونت پرورشی هم با آن اشاره شده یکی دیگر از محورها است.
معاون پرورشی و تربیت بدنی وزیر آموزش و پرورش از منظور نشدن بودجه مصوب برای این معاونت صحبت می کند. از طرفی به اختصاص بخشی ازساعت پرورشی به ورزش سخن به میان می آورد حاصل جمع این دو سخن نشان از نوعی بی برنامگی و شخص نبودن اهداف این معاونت در آینده است. معاونت پرورشی رویکرد برنامه های خود را اعلام کرده اما این موارد، بسیار کلی است و کمتر راهکاری در آن دیده می شود.
اینکه بخشی از ساعات پرورشی به ورزش اختصاص پیدا می کند نشان از آن دارد که معاونت پرورشی برنامه آنچنانی برای پرکردن ساعات پرورشی ندارد و برای روح و روان دانش آموزان طرحی نو در نینداخته است.
قرار بود در ساعات پرورشی بیشتر به روح و روان و نوآوری دانش آموزان توجه شود والا پرورش جسمی که ساعت خاص خودش را درمدارس دارد. اینکه باید به ساعات تربیت بدنی افزوده شود حرف درستی است اما اینکه از کیسه ساعات پرورشی خرج شود در منطق احیای معاونت پرورشی نمی گنجد.
معاونت پرورشی احیا شد تا پرورش درهمه ابعاد آموزشی وارد شود. قرار بوده و هست که معلم ریاضی، علوم، جغرافی، تاریخ، فیزیک و شیمی و غیره متناسب با درسی که تدریس می کنند بحث های پرورشی را درمیان مباحث آموزشی بگنجانند. قرار بوده و هست که عدالت در ریاضی، حکمت گردش کائنات درجغرافی،عبرت ازگذشتگان در تاریخ و خواص هر ماده و حکمت وجودی آن و کمکی که به رشد بشر درمسیرکمال می کند در فیزیک و شیمی به دانش آموزان آموزش داده شود تا متخصصانی متعهد و دین باور سکان امور را درآینده به دست گیرند.
زنگ ورزش به جای خود قراردارد و ساعت پرورشی نیز مربوط به مباحث تربیتی است.پرورش جسم و روح نباید در هم تداخل اینچنینی داشته باشد بلکه غرض از تربیت توامان جسم و روح ، قرار دادن موضوعات هر یک از این دو در دیگری است نه تعرض به ساعات کاریکدیگر.
قاسم رحمانی


تعداد صفحات : حجم فایل:48 کیلوبایت | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود