تارا فایل

اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى


اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى
یکى از مهمترین عوامل اسلامى شدن دانشگاهها تدوین صحیح علوم انسانى بر اساس علوم اسلامى، هماهنگ با آخرین پیشرفتهاى علوم انسانى در مغرب زمین مى‏باشد. اما در اینجا باید نکاتى را در تحقق این امر بنیادین و سرنوشت‏ساز در عرصه دانشگاهها و مراکز آموزشى مورد توجه جدى قرار داد و آن اینکه در اسلام بعد از تاریخ صدر آن با عدم فعلیت تاریخى و سیاسى نظام ولایت در زمان حیات ائمه خصوصا بعد از شهادت امام حسن (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران، جنبه سیاسى و اجتماعى اسلام که در عرصه حکومت در انحصار خلفاى بنى‏امیه و بنى‏عباس و بعدا سلاطین مستبد قرار گرفت، از جنبه فکرى، اعتقادى و معنوى آن جدا گشت و در نتیجه با وجود رشد علوم الهى و حتى طبیعى و ریاضى در تاریخ و تمدن اسلامى، علوم انسانى از جامعه شناسى تا علم سیاست و اقتصاد به علت عدم وجود آزادیهاى سیاسى به انحطاط کامل گرایید تا بعد از نهضت مشروطه، با روى کار آمدن حکومت وابسته پهلوى، با وجود طرفدارى این رژیم در غربى کردن جامعه اسلامى مجددا به علت فقدان استقلال و آزادیهاى ملى و سیاسى، علوم اجتماعى و انسانى علیرغم تاثیرپذیرى سطحى و صورى از تفکر و تمدن غرب مجال رشد و نضج کافى نیافت. تا با ظهور انقلاب اسلامى و تشکیل نظام مقدس مبتنى بر ولایت و رهبرى حضرت امام‏خمینى (ره)، مسائل معنوى و علوم دینى با جنبه‏هاى سیاسى، اجتماعى و مادى، پیوندى مستحکم یافت که بعدا مى‏بایست در انقلابى فرهنگى با تبیین و تفسیر علمى این پیوند مقدس به صورتى علمى و دانشگاهى در عرصه تدوین علوم انسانى بر اساس مبانى اصیل اسلامى که بعد از شهادت امام حسن مجتبى (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران به علت ظهور و حاکمیت‏حکومتهاى غیر دینى و مستبد مسکوت ماند، صورت مى‏پذیرفت. اما متاسفانه عدم تحقق این امر اساسى بعد از وقوع انقلاب اسلامى بتدریج موجب ازدیاد فقر فرهنگى در زمینه علوم انسانى و تجربى جدید و در نتیجه باعث تشدید وابستگى فکرى برخى از اساتید دانشگاهى ایران به غرب گردید و این امر نیز تاکنون موجب ظهور برخى بحرانهاى فکرى، سیاسى و دانشگاهى در این سرزمین گردیده است و امروز بعد از تحقق نظام ولایت در این کشور با تهاجم و شبیخون فرهنگى غرب، دانشگاههاى ایران عرصه تاخت و تازاندیشه‏هاى ضد اسلامى و ضد ولائى گشته است تا به حدى که برخى از مراکز پژوهشى علمى و فکرى کشور نیز متاسفانه تحت تاثیر این امواج سهمگین غیر اسلامى قرار گرفته‏اند. تا به آنجا که مقام معظم رهبرى درباره این امر خطیر و حساس با صراحت هشدار داده و مکررا فرموده‏اند "آینده نظام وابسته به اسلامى کردن دانشگاهها مى‏باشد" زیرا مى‏دانیم که همه مسوولین نظام بدون استثناء درآینده همانند گذشته با تحصیل رسمى در دانشگاهها و یا در خارج از آن تحت تاثیر وضعیت فکرى و اجتماعى آن مى‏باشند. آنچه در این مورد ذکر آن بسیار سرنوشت‏ساز مى‏باشد این است که از آنجا که بزرگترین پیام فرهنگى حضرت امام خمینى (ره) در ارتباط با نحوه تدوین علوم انسانى دانشگاهها بر اساس حقایق و تعالیم معنوى اسلامى در این فرموده موجز اما بسیار عمیق ایشان خلاصه مى‏شود که "تمام علوم چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد، آنکه اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و به توحید بازگردد" (1) .اندیشمندان و اساتید متفکر و متعهد دانشگاهى و حوزوى مى‏بایست‏با نوعى وحدت فکرى و با نوعى همفکرى علمى به تدوین علوم انسانى جدید با استفاده از برخى دستاوردهاى علوم جدید در غرب براساس مبانى فکرى و علمى علوم اسلامى و حقایق مکتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ایجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگى مورد نیاز کشورمان گردند تا به این وسیله هم برخى معضلات عمیق فرهنگى کشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهانى و فرهنگى عمیق انقلاب بزرگ اسلامى در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
در اینجا لازم است‏براى فهم عمیق جمله مذکور حضرت امام که در دنیاى علمى و فکرى امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخى بزرگترین متفکران معاصر قرن حاضر مى‏باشد اشاراتى کنیم (تا مشخص گردد که امر تدوین علوم انسانى جدید بر اساس حقایق دین اسلام که یکى از مهمترین ارکان اسلامى شدن دانشگاهها و همه مراکز فکرى و آموزشى کشور است‏خود نیاز به کارى فکرى و نظرى در سطح همه علوم اسلامى و بشرى با حضور همه‏اندیشمندان اصیل اسلامى و عالم به معارف جدید بشرى دارد و به همین علت جز با تفکر و اجتهادى زنده و همه جانبه و جدید ممکن نمى‏باشد به عبارت دیگر تحقق این امر اساسى نیازمند یک جهاد فرهنگى و علمى بزرگ مى‏باشد که تنها با صدور چند بخشنامه عملى و یا نصیحت واندرز اخلاقى در سطح دانشگاهها هرگز ممکن نمى‏باشد.
در اینجا براى اینکه به ژرفاى سخن بزرگ معظم‏له وقوف کامل یابیم نظر یکى از بزرگترین فیزیکدانان و جهان‏شناسان تمام تاریخ علم مغرب زمین یعنى"ماکس پلانگ" را در نیمه اول قرن حاضر متذکر مى‏گردیم "به این ترتیب به جایى مى‏رسیم که علم حدودى را که از آنها نمى‏تواند تجاوز کند معین مى‏نماید و در عین حال نواحى دیگرى را نشان مى‏دهد که از حوزه فعالیت وى خارج است… نقطه عزیمت ما از سرزمین یک علم خصوصى بود و در ضمن به یک رشته مسائل رسیدیم که همه جنبه فیزیکى خالص داشتند ولى در پایان کار از جهانى که فقط جنبه حسى داشت‏به یک جهان واقعى متافیزیکى رسیدیم. (2)
"برخى موانع اسلامى شدن دانشگاهها"
البته تحقق سخن حضرت امام (قدس سره) مبنى بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شریف توحید نیازمند تحقق "انقلاب فرهنگى" بزرگى است که متاسفانه تاکنون در عرصه دانشگاهها و مراکز پژوهشى تحقق نیافته است زیرا غالب اساتید رشته‏هاى فلسفه و الهیات و عرفان که مى‏بایست تاکنون به تدوین چارچوب و تعریف دقیقى از نگرش اسلام در خصوص جهان بینى فلسفى متناسب با تفکر و تمدن معاصر جهان براى هدایت علوم انسانى پایه و فنى اهتمام مى‏ورزیدند با بى‏تفاوتى و سکوت از اهتمام به چنین مساله سرنوشت‏سازى خوددارى نمودند و حتى برخى از آنها با وجود اعتقادات دینى و آشنایى با تفکر جهان غرب، حضور در چنین عرصه حیاتى و ارتباط غیر مستقیم و علمى با عرصه حکومت و سیاست کشور اسلامى را نوعى کار "ایدئولوژیک" و سیاسى صرف تلقى کردند. از سوى دیگر با وجود چنین خلاء و فقر فرهنگى، بعضى از اساتید علوم اجتماعى، اقتصادى و سیاسى که فاقد فهم عمیق نسبت‏به مبانى فلسفى براى ایجاد چارچوب مورد نیاز انقلاب فرهنگى در این سرزمین الهى مى‏باشند، تحت تاثیر مکاتب اجتماعى و سیاسى غرب با طرفدارى ازبینش و فرهنگ علوم انسانى غرب، مروج غربگرایى در عرصه علوم انسانى و سیاسى مى‏باشند و در این میان برخى از متخصصان علوم پایه و فنى که مطالعاتى آزاد در مباحث فلسفى و دینى دارند با تلاش در "عصرى کردن معرفت دینى" سعى در انطباق اسلام با مکتب "نئوپوزیتوسیم" غرب که در واقع مروج مکتب "ماتریالیسم جدید و علمى" مى‏باشد دارند و در این جهت گروه کثیرى از عالمان علوم پایه و فنى به صورت سطحى و شخصى معتقدند که علوم مذکور هیچ ارتباطى با رشته‏هایى چون فلسفه و خصوصا عرفان و الهیات و دین ندارند و بلکه در تباین و تخالف باعلوم مذکور هستند و خود داراى قلمروى کاملا مستقل مى‏باشند. چنین بینش مادى و حسى هم اکنون در میان بسیارى از دانشجویان و برخى اساتید علوم پایه و فنى و همچنین علوم اجتماعى و سیاسى به علت فقدان و حضور یک جریان نیرومند و مترقى فرهنگ اسلامى که درگذشته با متفکران و بزرگانى چون علامه طباطبایى، استاد شهید مطهرى و… چنین بینش اصیل و بنیادین براى نسل گذشته را فراهم نمودند و این تلاش عظیم فرهنگى در انطباق متعادل تعالیم عالیه اسلام با مقتضیات عصرجدید خود زمینه فرهنگى مورد نیاز را براى تاسیس حکومت و انقلاب اسلامى در دو دهه گذشته بوجود آورد، نداى اقتباس کامل تفکر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگى، اقتصادى و سیاسى و همچنین کسب علوم جدید و حتى بینش برخى مکاتب فلسفى و الحادى و اومانیستى مغرب زمین را در برخى مراکز دانشگاهى و پژوهشى سر داده‏اند تا به این وسیله نادانسته جامعه اسلامى ما را با یک بحران فرهنگى و فکرى ژرف و ریشه‏دار مواجه سازند. در این میان برخى از عالمان و مدیران مراکز آموزشى و پژوهشى و اجرایى کشور به علت‏سنخیت رشته تخصصى خود با علوم مادى به نحوى غیر صحیح هنوز همانند قرون 18 و 19 اروپا توهم مى‏کنند که علوم جدید مادى مغرب زمین داراى ارزشى مطلق و کاملا عینى مى‏باشد در حالى که در قرن حاضر برخلاف پندار بسیارى از آنها که سعى در تفسیر نامتعادل میان دین و حقایق ماورالطبیعى بر اساس علوم جدید مادى غرب دارند بسیارى از فیزیکدانان و جهان شناسان بزرگ غرب همچون "ماکس پلانگ"، "انیشتین" و خصوصا "جینز" و "ادینگتون" و… سعى کامل در انطباق و تفسیر مبانى علم فیزیک جدید با برخى حقایق متافیزیکى و حتى عرفانى دارند که در اینجا ما تنها به ذکر گفتار یکى از این بزرگان و دانشمندان متعادل و عالیقدر اروپا مبادرت مى‏ورزیم. (3) "از این دورنما ما یک جهان روحانى را در کنار جهان فیزیکى تشخیص مى‏دهیم" و درست در چنین شرایط فکرى جهان معاصر، برخى متجددان غربگراى داخلى مدعى اقتباس فرهنگ و الگوى توسعه نامتعادل معاصر جهانى مى‏باشند و به این وسیله دانشگاهها و مراکز پژوهشى کشور را علیرغم برخى پیشرفتهاى علمى و فنى اخیر که اصلاح و تکمیل آن بصورت متعادل وهمه جانبه بسیار ارزشمند و مغتنم مى‏باشد با بحرانى فرهنگى مواجه ساخته‏اند به نحوى که بارها رهبر معظم انقلاب با شکوه از روند کار دانشگاهها و مراکز مربوطه خواستار اسلامى شدن دانشگاهها و مراکز پژوهشى شده‏اند و تصریح نموده‏اند که سرنوشت آینده کشور بستگى به همین تحقق اسلامى کردن دانشگاهها و مراکز پژوهشى مربوطه دارد. اما در پاسخ به چنین خواست‏بنیادین و ضرورى بسیارى از مسوولین تصور مى‏کنند که تنها با صدور چند آیین‏نامه صورى و یا اجرایى و ادارى مى‏توان به انجام چنین مسئله خطیر مبادرت ورزید غافل از آنکه مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در مرحله نخست‏با ایجاد تحولى فرهنگى و فکرى در عرصه علوم فلسفى و دینى و انسانى که خود مى‏تواند منجر به تحقق توسعه‏اى همه جانبه در همه عرصه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، علمى و سیاسى گردد، ممکن و میسر مى‏باشد تا به این وسیله کشور اسلامى ما قادر به رفع مشکلات و نیازهاى مادى و همچنین معنوى خود و بلکه امت‏بزرگ اسلامى گردد تا بتواند در دنیاى به بن بست رسیده و بحرانى و متناقض جهان کنونى که دچار تعارضاتى ریشه‏اى در همه عرصه‏هاى فلسفى، علمى، اخلاقى، سیاسى و زیست – محیطى است‏با پى‏ریزى یک تمدن متعادل و بزرگ اسلامى در آینده‏اى نه چندان دور که امروزه سخت مورد نیاز جامعه بشرى است. منادى رهایى بشر از بن بست و بحران موجود در تمدن مبتنى بر پیشرفت و آشوب و یا علم و توحش مدرن معاصر گردد.
"مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى"
از اینرو در پایان این بخش متذکر مى‏گردم که از نظر بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران نه تنها علوم انسانى از فلسفه و عرفان تا علوم اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، هنر و ادبیات ارتباطى مستقیم با برخى مبانى و اصول اعتقادى و معنوى اسلام دارند بلکه حتى علوم طبیعى و ریاضى نیز ریشه در همین مبانى مابعدالطبیعى که در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامى مطرح مى‏باشد، دارند (نه آنچنانکه صرفا در قرون وسطى و گذشته به آن توجه مى‏گردید) .
از اینرو معظم‏له در ارتباط با حوزه‏هاى علمیه نیز (که مى‏تواند نقشى تعیین کننده در اسلامى کردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامى از فقه تا فلسفه و عرفان که در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسى ولایت در برخى موارد، علماى علوم مذکور در تضعیف و مخالفت‏با یکدیگر اصرار مى‏ورزیدند داشتند ایشان در پیامى دیگر فرمودند" فقها، هنرپیشگان… که در اینجا برخلاف سنت گذشته قایل به ارتباط میان "فقه و سینما" گشتند. چیزى که در نظر بسیارى خود امرى اعجاب‏آور و بى سابقه مى‏باشد و یا ایشان با طرح نقش عظیم "زمان و مکان" در اجتهاد و بدنبال آن با صدور فتاواى بزرگى در خصوص شطرنج، موسیقى و هنر خواستار تحولى جدید در عرصه نگاه سنتى و حوزوى حوزه‏هاى علمیه نسبت‏به مسائل مذکور و جدید بودند و همچنانکه قبلا بیان گردید دنیاى مغرب زمین بعد از تجربه چند قرن‏اندیشه‏هاى اومانیستى و الحادى در مخالفت‏با علوم دینى و الهى هم اکنون به جهت‏بروز بحرانهاى بزرگى در عرصه تفکر و نیز اخلاق و سیاست‏با وجود فقر معارف مسیحى و دینى در آن سرزمین مجددا متذکر لزوم تحقق پیوندى متعادل (نه آنچنانکه علماى مسیحیت مطرح مى‏کنند) میان همه علوم انسانى و حتى تجربى و طبیعى با برخى اصول مابعدالطبیعى و دینى و معنوى مى‏باشند که جا دارد تدوین کنندگان‏اندیشمند و متعهد اسلامى در عرصه طرح و نقد مواد علمى، آموزشى و پژوهشى کشورمان با توجه به نکات مذکور به ایفاى نقش بسیار بزرگ خود در عرصه مباحث علمى و دانشگاهى جمهورى اسلامى ایران و بلکه جهان بشرى موفق گردند. در پایان مجددا متذکر مى‏گردم براى اسلامى شدن دانشگاهها و تدوین علوم انسانى جدید بر اساس حقایق عالیه اسلامى در ابتداء باید متوجه برخى مبانى و محورها و یا اساسا امکان تاسیس علوم انسانى جدید در مراکز علمى دانشگاهى و حوزوى در جمهورى اسلامى ایران و بلکه جهان معاصر گردید (که ما در مباحث گذشته تا حدودى به بیان برخى از آنها مبادرت ورزیدیم) تا براساس وقوف و تذکر نسبت‏به آنها بتوانیم قادر به تاسیس و تدوین علوم انسانى و برخى مبانى فلسفى علوم تجربى و پایه موفق گردیم.

اخلاق دانشجویى از زبان امام خمینى (قدس سره)
علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد، از حجب ظلمانى است; چون اشتغال به ماسوى الله است. اگر کسى قرآن کریم را با چهارده قرائت لما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جزحجاب و دورى از حق تعالى چیزى عاید او نمى‏شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت‏بکشید، ممکن است عالم شوید، ولى باید بدانید که میان "عالم‏" و "مهذب‏" خیلى فاصله است. مرحوم شیخ (1) ، استاد ما، رضوان الله تعالى علیه، مى‏فرمود اینکه مى‏گویند: "ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل‏" صحیح نیست. باید گفت: "ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است!"
کسب فضایل و مکارم انسانى و موازین آدمیت از تکالیف بسیار مشکل و بزرگى است که بر دوش شماست. گمان نکنید اکنون که مشغول تحصیل علوم شرعیه مى‏باشید و فقه که اشرف علوم است مى‏آموزید، دیگر راحتید و به وظایف و تکالیف خود عمل کرده‏اید. اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، این علوم هیچ فایده‏اى ندارد. اگر تحصیلات شما، العیاذبالله، براى خدا نباشد و براى هواهاى نفسانیه، کسب مقام و مسند، عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، براى خود وزر و وبال اندوخته‏اید. این اصطلاحات اگر براى غیر خدا باشد، وزر و وبال است. این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوى همراه نباشد، به ضرر دنیا و آخرت جامعه مسلمین تمام مى‏شود. تنها دانستن این اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحید هم اگر با صفاى نفس توام نباشد، وبال خواهد بود. چه بسا افرادى که عالم به علم توحید بودند و طوایفى را منحرف کردند. چه بسا افرادى که همین اطلاعات شما را به نحو بهترى دارا بودند، لیکن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند، وقتى وارد جامعه گردیدند، بسیارى را گمراه و منحرف ساختند. این اصطلاحات خشک اگر بدون تقوى و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته گردد، کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه مى‏یابد. و عالم تیره بختى که باد نخوت بر او چیره شده، نمى‏تواند خود و جامعه را اصلاح نماید و جز زیان براى اسلام و مسلمین نتیجه‏اى به بار نمى‏آورد و پس از سال‏ها تحصیل علوم و صرف وجوه شرعى، برخوردارى از حقوق و مزایاى اسلامى، سد راه پیشرفت اسلام و مسلمین مى‏گردد و ملت‏ها را گمراه و منحرف مى‏سازد و ثمره این درس‏ها و بحث‏ها و بودن در حوزه‏ها این مى‏شود که نگذارد اسلام معرفى گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود، بلکه وجود او ممکن است مانع معرفت جامعه نسبت‏به اسلام و روحانیت گردد.
من نمى‏گویم درس نخوانید، تحصیل نکنید، باید توجه داشته باشید که اگر بخواهید عضو مفید و موثرى براى اسلام و جامعه باشید، ملتى را رهبرى کرده به اسلام متوجه سازید، از اساس اسلام دفاع کنید، لازم است پایه فقاهت را تحکیم کرده صاحبنظر باشید; اگر خداى نخواسته درس نخوانید، حرام است در مدرسه بمانید; نمى‏توانید از حقوق شرعى محصلین علوم اسلامى استفاده کنید. البته تحصیل علم لازم است، منتها همان‏طور که در مسائل فقهى و اصولى زحمت مى‏کشید، در راه اصلاح خود نیز کوشش کنید. هر قدمى که براى تحصیل علم بر مى‏دارید، قدمى هم براى کوبیدن خواسته‏هاى نفسانى، تقویت قواى روحانى، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوى بردارید (2) .

توسعه فرهنگى از دیدگاه امام خمینى
ضرورت طرح اندیشه‏هاى امام خمینى (ره) درباره توسعه و فرهنگ
در سالهاى اخیر دانشمندان و صاحبنظران مسائل اجتماعى و فرهنگى، توسعه را ضرورتى اجتناب‏ناپذیر براى کشورهاى جهان سوم دانسته‏اند و رسانه‏هاى جمعى، کتابها، مطبوعات و نشریات این کشورها، آئینه اندیشه‏هاى توسعه گردیده‏اند. انعکاس گسترده اندیشه‏هاى توسعه، در رسانه‏هاى جمعى و مطبوعات، ضمن آنکه نشان دهنده اهمیت طرح موضوع توسعه است، همگانى کردن این اندیشه‏ها و اشاعه آن را نیز ضرورى مى‏سازد. اما همگانى شدن و اشاعه اندیشه‏هاى توسعه، در کشورهاى جهان سوم مى‏تواند داراى کارکرد مثبت‏یا منفى باشد. کارکرد مثبت فراگیر شدن این تفکر آن است که مردم این کشورها هنگامى که ضرورت توجه به توسعه را درک کنند، بتدریج‏براى انجام حرکتى عمومى به سوى سازندگى، بسیج مى‏شوند. کارکرد منفى اشاعه اندیشه‏هاى توسعه، انحراف افکار عمومى، وابستگى و گسیختگى فرهنگى و اجتماعى ناشى از پذیرش اندیشه‏ها و نظریه‏هاى غیر بومى و استعمارى درباره توسعه مربوط مى‏شود. غالب نظریه‏هاى توسعه، در دهه هفتاد میلادى از طرف دانشمندان غربى و یا وابسته به غرب و نظام استکبارى حاکم بر جهان ارائه شده است، در نتیجه بطور آگاهانه و عمد و گاهى غیر عمد، برخى نظریه‏هاى توسعه، عقب ماندگى و وابستگى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشورهاى جهان سوم به آمریکا و چند قطب صنعتى دیگر جهان را به دنبال داشته است. گاهى نیز آشکارا ارزشهاى معارض با نظام ارزشى جهان سوم را – که پذیرش آنها اساسا جز بى‏هویتى و پوچى این ملتها ره آورد دیگرى در پى ندارد – تبلیغ کرده است. الگوى نوسازى، عقیده کسانى که اندیشه دوگانگى جامعه سنتى و جامعه مدرن را مطرح ساخته‏اند، از جمله نمونه‏هاى بارز آن دسته از نظریه‏هایى است که آشکارا، در جهت نفى هویت فرهنگى ملتهاى جهان سوم تلاش مى‏کردند. نظریه دوگانگى جامعه سنتى و مدرن که اصطلاحا به دیدگاه نوسازى موسوم است، قائل به دگرگونى کامل جامعه سنتى (ماقبل مدرن) به جامعه‏هایى با انواع تکنولوژى، سازمان اجتماعى و فرهنگ مربوط به آن است. جامعه‏اى که داراى ویژگیهایى نظیر اقتصاد پیشرفته و ثروتمند و از هر حیث نظیر کشورهاى غربى است. بطور کلى این نظریه‏پردازان، طبق سنتى جامعه‏شناختى، به تقسیم‏بندى دوگانه‏اى از جوامع، یعنى جوامع سنتى در مقابل جوامع مدرن پرداخته‏اند، بطورى که در یک سو با جامعه‏سنتى – نقطه‏اى که توسعه نیافتگى از آن آغاز مى‏شود – و ازسوى دیگر با جامعه‏اى مدرن، نظیر جوامع دموکراتیک غربى روبرو هستیم. فرض بر این است که تمام جوامع، در مرحله سنتى شبیه به هم بوده‏اند و بالاخره این جوامع، همان دگرگونیهایى را از سر خواهند گذراند که در غرب، اتفاق افتاده است. و به صورت جوامع مدرن درخواهند آمد. و این گذر، از طریق اشاعه فرهنگ، تکنولوژى و نظام ارزشهاى سرمایه‏دارى و یا گسترش نظامهاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى از نوع غربى به وجود مى‏آید دانیل لرنر، رستو، مک کله لند، رایزمن و کسانى که نظریه خود را مبتنى بر تناقض میان سنت و صنعت مدرن و ماقبل مدرن ارائه کرده‏اند، در نهایت، غربى شدن را تنها راه توسعه قلمداد کرده‏اند. حتى اگر این نظریه‏ها محصول و نتیجه تحقیقات و روشهاى علمى معتبر باشد، باز بیش از آنکه توسعه و پیشرفت ملى کشورهاى جهان سوم را موجب شوند، زنجیره وابستگى جهان سوم به آمریکا را تحکیم و تقویت مى‏نمایند. متاسفانه غیر بومى بودن و بیگانگى دانشمندان و عالمان علوم اجتماعى و اقتصادى نظریه پرداز در امر توسعه، باعث گردیده که مفاهیمى غیر بومى و ارزشهاى بیگانه با نظام ارزشى کشورهاى جهان سوم در این جوامع اشاعه، تبلیغ و در نهایت‏به آنها تحمیل گردد. از اینرو کشورهاى جهان سوم علاوه بر مشکل توسعه نیافتگى با مساله جدیدترى به نام توسعه اندیشه‏ها و نظریه‏هاى غربى و استعمارى توسعه مواجهند. براى مقابله با این مشکل، حداقل دو راه را مى‏توان پیشنهاد و دنبال کرد:
الف- اتخاذ رویکردى انتقادى به نظریه‏هاى توسعه.
ب- ارائه و تبلیغ دیدگاهها و اندیشه‏هاى متفکران مذهبى، ملى، مردمى و بومى.
این‏راه حل در واقع تمهیدى است که مى‏تواند تا حدى ناسازگاریها و عناصر ناسره اندیشه‏هاى غیربومى و بیگانه را آشکار کند و در صورتى که توطئه‏اى فکرى یا فرهنگى در پى اغواى افکار عمومى باشد آن را خنثى سازد. این نظریه‏ها و دیدگاهها در جامعه، خود آگاهى فرهنگى ایجاد کرده و بینش انتقادى آنان را بیشتر مى‏سازد. دیدگاههاى حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، درباره فرهنگ و توسعه فرهنگى با توجه به ضرورتى که شرح آن گذشت ، یکى از نیازهاى اساسى جامعه امروز ماست. اما متاسفانه در سالهاى اخیر، اکثرا مطبوعات کشور با ترجمه و اقتباس از کتابها و مجلات غربى، بیش از گذشته به تبلیغ و اشاعه نظریه‏هاى غربى توسعه مى‏پردازند و از دیدگاههاى مذهبى، ملى و شخصیتهاى بزرگى چون امام خمینى (ره) غافل مانده‏اند.
حضرت امام خمینى (ره) با هوش و درایت کم نظیر و الهى، بینش عمیق و شناخت دقیق از مسائل انسانى، اجتماعى و سیاسى، تجربه سالهاى پر فراز و نشیب از تاریخ و وقایعى که در این سده در جهان و کشورهاى اسلامى رخ داد و با الهام از تعالیم عالیه اسلام و آیات قرآن، به عنوان مرجع جهان اسلام و رهبرى بزرگ، با بیانى بلیغ و شیوه‏اى حکیمانه، دردها، مسائل و مصائب کشورهاى اسلامى را بیان مى‏کرد و راههاى نجات و حل مشکلات را توصیه مى‏نمود. ایشان غالبا در رهنمودهاى خود از ذکر مقدمات و عبارت پردازیهاى معمول پرهیز نموده و به روح و محتواى مطلب اشاره مى‏فرمودند و با ذکر شواهد ، مثالها، اهداف، نتایج و سیاستهاى کلى، هدایت و ارائه طریق مى‏کردند. بنابراین بر اهل قلم و اهل علم است که این سیاستهاى کلى، اهداف عالى و ظرایف عمیق را بررسى نموده و باز نمایند. حضرت امام خمینى (ره) در مناسبتهاى گوناگون، ایده‏ها، خط مشى‏هاى کلى، اصول و سیاستهاى کلان و استراتژى دراز مدت کشور و امت اسلامى، بلکه مستضعفان جهان را مطرح مى‏فرمود و راه مجد و عزت و عظمت را به انسانهاى دربند مى‏آموخت. در این نوشتار تلاش خواهد شد، تا آنجا که مقدور است‏برخى از دیدگاههاى آن بزرگ مرد تاریخ توضیح داده شود.
توسعه از دیدگاه امام خمینى (ره)
مفهوم توسعه از دیدگاه امام خمینى از پنج ویژگى زیر برخوردار است:
– جامعیت مفهوم توسعه به نحوى که کلیه ابعاد وجودى انسان را فرا مى‏گیرد.
– اساس توسعه، مبتنى بر فرهنگ است.
– استقلال فرهنگى، عامل اصلى توسعه و وابستگى فرهنگى، عامل اصلى توسعه نیافتگى است.
– فرهنگ اسلامى، اساس و هدف توسعه فرهنگى است.
– تربیت و تعالى انسان، شرط توسعه و غایت آن است.
1- جامعیت مفهوم توسعه
تعریف و مفهوم توسعه از جنگ جهانى دوم به بعد – که آغاز تولد آن بود – تا امروز که چندین دهه از آن مى‏گذرد، کاملا تغییر کرده است. برداشتها و مفاهیم اولیه از توسعه، مبتنى بر کمیات اقتصادى بود و شاخصهاى اقتصادى، معرف سطح توسعه یافتگى یا عقب ماندگى شناخته مى‏شد. اما از دهه هفتاد میلادى به بعد شاخصهاى اجتماعى نیز به شاخصهاى توسعه افزوده گردید. رشد جمعیت، رشد شهرنشینى، دموکراسى، عدالت اجتماعى یا توزیع عادلانه ثروت، دسترسى به وسائل ارتباط جمعى، ثبات سیاسى و بودجه آموزش و تحقیقات، عواملى بودند که بتدریج‏به عنوان شاخصهاى توسعه پذیرفته شدند. بروز حوادث مختلف، در دهه هشتاد میلادى، نظرها را بیش از گذشته متوجه عوامل فرهنگى ساخت و نواقص نظریه‏هاى اقتصادى توسعه را آشکارتر نمود. بروز بحرانهاى اجتماعى، انفجار جمعیت، تضادهاى قومى، پیروزى انقلاب اسلامى ایران، نضج فعالیتهاى مذهبى و گرایشهاى دینى در غرب و فروپاشى شوروى سابق در نتیجه اختلافات فرهنگى و قومى اقوام ساکن این کشور، عواملى بودند که متفکران مسائل توسعه را بیشتر متوجه اهمیت و نقش فرهنگ، در فرآیند توسعه و تغییرات اجتماعى ساخت.
در وضعیت کنونى، همه صاحبنظران پذیرفته‏اند که براى هر نوع توسعه‏اى باید به عالم فرهنگ توجه ویژه داشت; چرا که داشتن بینش یکسویه اقتصادى، در بررسى اجتماعى، خطایى فاحش است. اما بر ماهیت این توجه نیز همچنان بینشى مادى حاکم است، زیرا تمامى ابعاد وجودى انسان و نیازهاى معنوى او را دربرنمى‏گیرد.
حضرت امام خمینى (ره) به عنوان رهبرى دینى، عارفى فیلسوف، فقیهى مجتهد و مرد سیاست و عمل، در رهنمودهایى که درباره مسائل اقتصادى و برنامه‏ریزیهاى توسعه ارائه کرده است، جامعیت مفهوم توسعه را در نظر داشته‏اند. بعد از پذیرش قطعنامه 598 و پدید آمدن شرایط جدید و ضرورت تجدید قواى کشور و ملت و اتخاذ تصمیمى قاطع و سرنوشت‏ساز براى بازسازى و شروع فعالیتهاى اقتصادى، حضرت امام خمینى (ره) طى پیامى که در یازدهم مهرماه 1367 صادر کردند، محورهاى عمده و حیاتى، در دهه بازسازى کشور را اعلام فرمودند. برهمین اساس، دهه دوم انقلاب، دهه بازسازى و سازندگى نام گرفت. بینش جامع حضرت امام (ره) درباره توسعه وبرنامه‏هاى اقتصادى، در این پیام کاملا مستتر است. در این پیام، محورهاى زیر به عنوان کلى‏ترین پایه‏هاى برنامه‏ریزى آینده کشور ، مورد تاکید قرار گرفته است.
– کلیدى بودن سیاست نه شرقى ، نه غربى به عنوان رمز عزت و اعتبار کشور .
– تاکید بر حفظ ارزشها و شئون اخلاقى در جامعه.
– تاکید بر اینکه بازسازى منجر به وابستگى نشود.
– اصالت والویت داشتن خودکفایى کشاورزى، در مقابل بازسازى مراکز صنعتى.
– توجه به رفاه مردم با رعایت‏شعایر و ارزشهاى اسلامى و انقلابى.
– بها دادن به حضور اقشار مختلف مردم در صحنه‏هاى بازسازى کشاورزى، صنعت و تجارت.
– تاکید بر پیچیده بودن شرایط سیاسى و اقتصادى نظام و لزوم رعایت این شرایط در برنامه‏ریزى و موضع‏گیرى.
– توسعه مراکز علمى و تحقیقاتى و تشویق نیروهاى خلاق و سازند.
– همکارى همه جانبه کارشناسان و صاحبنظران با مسوولین اجرایى در بازسازى کشور.
– قدرشناسى از ایثارگران.
– توجه ویژه به تقویت‏بنیه دفاعى و نظامى کشور.
– این منشور بازسازى که توسط حضرت امام خمینى (ره) صادر گردید، نشان مى‏دهد که ایشان در شکل فعالیتها و برنامه ریزیهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، حفظ ارزشها، اعتقادات فرهنگى – اسلامى را در راس امور و رسیدن به پیشرفت مادى و تامین رفاه و امکانات زندگى، براى آحاد مردم را به عنوان یک ضرورت ، توامان عنوان داشته‏اند. این بینش از سوى فردى که سیاست گزار و تعیین کننده اهداف علمى، در برنامه‏ریزیهاى کشور است مفهوم جدیدى از توسعه را ارائه مى‏کند.
2- اساس توسعه مبتنى بر فرهنگ است
یکى از نکاتى که جامعه‏شناسى مارکسیستى و آراء فلسفى ماتریالیستها به بشریت القا کرده و مدتها نصب العین متفکران اجتماعى بوده است; تفکیک و طبقه‏بندى دوگانه حیات انسانى، به زیرساخت‏یا زیربنا و روساخت‏یا روبنا است. در این طبقه‏بندى، زیر ساخت اجتماعى، عبارت از شیوه‏هاى تولید، روابط تولیدى، ابزار تولید، مالکیت و نیروهاى تولیدى و در واقع، اقتصاد است، و رو ساخت‏یا روبنا عبارت از فلسفه، حقوق ، مذهب، هنرها، و بطور کلى‏تر فرهنگ است. در این طبقه‏بندى چنین فرض شده است که فرهنگ یک جامعه، محصول زندگى اقتصادى است. دین، فلسفه و هنر، تابعى از صنعت، کشاورزى، تجارت و محصول ساده‏اى ناشى از فرایند تولید کالا وخدمات در جامعه است. این نظریه راهنماى بسیارى از تئوریهاى توسعه بوده و بسیارى از تغییرات اجتماعى با توجه به این پیش فرض تبیین شده است. حضرت امام خمینى (ره) با استناد به تعالیم عالیه اسلام و براساس اندیشه دینى، اساس جامعه را در فرهنگ آن مى‏داند و ضمن پذیرش نیازهاى مادى و اقتصادى به عنوان یکى از ابعاد وجودى انسان، نقش فرهنگ را تعیین کننده وامور دیگر را تابعى از آن مى‏شناسد. براى تبیین دیدگاههاى امام خمینى (ره) درباره محور بودن فرهنگ، هیچ بیانى رساتر از کلمات خود ایشان نیست: "بى‏شک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هرجامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه از بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوک و میان تهى است. اگر فرهنگ جامعه‏اى وابسته و مرتزق از فرهنگ غرب باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا مى‏کند، و بالاخره در آن مستهلک مى‏شود و موجودیت‏خود را در تمام ابعاد از دست مى‏دهد" (صحیفه نور، ج‏15، ص‏16) ایشان در جایى دیگر اساس سعادت را در فرهنگ جامعه مى‏دانند و مى‏فرمایند: "فرهنگ مبدا همه خوشبختیها و بدبختیهاى ملت است، اگر فرهنگ ناصالح شد این جوانهایى که تربیت مى‏شوند به این تربیتهاى ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد مى‏کنند. . . ". (صحیفه نور، ج‏1، ص‏273) .
درباره فرهنگ هرچه گفته شود کم است ومى‏دانید و مى‏دانیم اگر انحرافى در فرهنگ یک کشور پیدا شود. . . دیرى نخواهد گذشت که انحراف فرهنگى بر همه غلبه مى‏کند و همه را خواهى نخواهى به انحراف مى‏کشاند. (صحیفه نور، ج‏17، ص‏3، 2) .
مقام معظم رهبرى درباره فرهنگ کهن و پر افتخار تمدن و فرهنگ جامعه اسلامى مى‏فرمایند:
"خیلى جاى تاسف است که یک ملتى مثل ملت ما، با آن سوابق کهن و پر افتخار تمدن و فرهنگ و معرفت که یک بخش از این سابقه یعنى 1300 سال بعد از اسلام که واقعا سرشار از برجستگیها و درخشندگیهاست‏حالا قبل از 1300 سال را اطلاع زیادى نداریم. اما اجمالا مى‏شود فهمید که یک ملت‏بزرگ با آن خصوصیات، قاعدتا فرهنگ بالغى داشته است. اگر چه از جزئیاتش، مگر بعضى از آثار، خبر نداریم لکن آنچه را در دوران ما اتفاق افتاده، مى‏دانیم، ملت ایران به برکت اسلام واقعا خیلى نبوغ و برجستگى نشان دادند و منت زیادى از خودشان بر سر نه فقط اسلام، بلکه بر سر همه دنیا باقى گذاشتند که اینها در سطر سطر تاریخ دنیا مسطور و مضبوط است. اگر خود ما که از این مساله غافلیم به تاریخ آنها مراجعه کنیم، خواهیم دید. " (فرهنگ و تهاجم فرهنگى برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى انتشارات سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامى، ص‏23) .
حضرت امام خمینى (ره) که ریشه تمامى معضلات جامعه را در بیماریهاى فرهنگى مى‏دانستند، کرارا گوشزد مى‏کردند که آفات فرهنگى سموم کشنده‏اى هستند که سیاست و اقتصاد جامعه را هلاک مى‏کنند. چنین بینشى ایشان را بیش از هرچیز، به آسیب شناسى فرهنگى در جامعه اسلامى سوق مى‏داد، به همین دلیل در تمامى سخنرانیها و آثارشان نوعى جهت‏گیرى آگاهانه در راستاى تبیین و توضیح مسائل فرهنگى، مشهود است. ایشان غربزدگى، استعمار فرهنگى، جهل فرهنگى، . . . و بسیارى از آفات فرهنگى دیگر را از موانع اصلى دستیابى به الگوى جامع توسعه مى‏شناخته‏اند: ". . . فرهنگ مسموم استعمار، تا اعماق قصبات و دهات ممالک اسلامى رخنه کرده و فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت‏بیگانگان و مستعمرین در مى‏آورد و هر روز با نغمه تازه، با اسامى فریبنده، جوانان ما را منحرف مى‏کند. " (صحیفه نور، ج‏1، ص‏156، تاریخ 19/11/1349) .
"عمده این است که فرهنگ یک فرهنگ بشود. یکى فرهنگى از آن غربزدگى بیرون بیاید. " (صحیفه نور، ج‏8، ص‏126) .
توطئه‏هاى فرهنگى یکى دیگر از موضوعاتى است که حضرت امام خمینى (ره) از آن به عنوان مانع توسعه و اساس عقب ماندگى جامعه یاد مى‏کنند:
"تردیدى نیست که جهانخواران، براى به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت‏ستم کشیدن مستضعفان جهان راهى بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب کشورهاى ضعیف ندارند. " (صحیفه نور، ج‏15، ص‏267) .
"و یک باب هم این فسادهایى است که پیش آورده‏اند، این هم یک مساله‏اى نیست که خیال شود از باب اتفاق حاصل شده، تمام این مراکزى که براى فحشاء و خوشگذرانى درست کرده‏اند همین طورى درست نشده است، در مجلاتشان در رسانه‏هاى گروهى چه سمعى و چه بصرى تبلیغات کردند و کلا در خدمت اینها بودند. رادیو وتلویزیونشان مشغول بود که این جوانها را از بازار از بیابان که مشغول خدمت‏بودند، از ادارات به آن مراکز فساد بکشانند، از دانشگاهى یک موجود فاسد بسازند از دانشگاهى یک موجود فاسد درست کنند. (صحیفه نور، ج‏11، ص‏119، تاریخ 6/10/1358) .
توطئه‏هاى فرهنگى، امروز به شکلى دیگر و به صورت حادتر از جانب غرب روز به روز علیه جمهورى اسلامى ایران و تمامى ملل مستضعف جهان اعمال مى‏شود. مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه‏اى در سالهاى اخیر مفهوم جامعى را عنوان داشته‏اند که مبین همین معضل است. تهاجم فرهنگى مفهومى جامعه‏شناختى است که با بینش سیاسى، اعتقادى و شناختى عمیق از واقعیات اجتماعى و فرهنگى جهان امروز به کار برده‏اند. تهاجم فرهنگى غرب همچنان یکى از آفاتى است که بشریت و جهان اسلام را تهدید مى‏کند. معظم له مى‏فرمایند:
"تهاجم فرهنگى که ما بارها روى آن تاکید کرده‏ایم یک واقعیت روشنى است که با انکار آن نمى‏توانیم اصل تهاجم رااز بین ببریم، تهاجم فرهنگى وجود دارد، اگر ما آن را انکار کردیم مصداق این فرموده امیرالمومنین صلوات الله علیه شویم که:
"و من نام لم ینم عنه
تو اگر در سنگر به خواب بروى معنایش این نیست که دشمن در سنگر مقابل به خواب رفته است و لذا تو که به خواب رفته‏اى، سعى کن خودت را بیدار کنى. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگى در تهدید است، کما اینکه فرهنگ ملى و اسلامى ما در تهدید دشمنان است". (فرهنگ و تهاجم فرهنگى، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى، انتشارات سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، ص‏8) جهل فرهنگى و ناآگاهى از مواریث و سرمایه‏هاى فرهنگى، یکى دیگر از موانع توسعه و توسعه فرهنگى در جامعه اسلامى است که حضرت امام خمینى (ره) فراوان به آن اشاره نموده‏اند و از اندیشمندان ملل مختلف خواسته‏اند که مردم را نسبت‏به حفظ اصالتهاى خودآگاه سازند:
"آن چیزى که وظیفه همه ما مسلمین است، وظیفه علماى اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان در بین طبقات مسلمین است، این است که هشدار بدهند به این ممالک اسلامى که ما خودمان فرهنگ داریم، ما خودمان فرهنگ غنى داریم، فرهنگ ما طورى بوده است که فرهنگ ما صادر شده است‏به خارج که آنها گرفتند از ما. (صحیفه نور، ج‏6، ص‏219) .
3- فرهنگ اسلامى اساس و هدف توسعه فرهنگى است
یکى از موانع اصلى عدم موفقیت نظریه‏هاى توسعه، بى‏توجهى یا کم توجهى این نظریه‏ها به شرایط اعتقادى، فکرى و فرهنگى حاکم بر جوامع مختلف است.
متاسفانه على رغم وجود انگیزه و میل مضاعف به روند توسعه و نوسازى، فقدان درک جامع از مفاهیم و ملزومات توسعه و عدم شناخت قانونمندیهاى حاکم بر آن در جهان اسلام منجر به ایجاد یک دور باطل، در پروسه توسعه یافتگى گردیده است. مذهب و اعتقادات دینى، اساسى‏ترین رکن فرهنگ هر جامعه است، متاسفانه نظریه‏پردازان توسعه، بندرت براساس نوع مذهب خاص هر جامعه توانسته‏اند تئورى یا الگوى توسعه خاص آن جامعه را بیان کنند. حضرت امام خمینى (ره) ضمن آنکه شرط اصلى توسعه و زیربناى آن را توسعه فرهنگى مى‏شناسند، محتواى این فرهنگ را فرهنگ اسلامى مى‏دانند و نادیده گرفتن و تضعیف فرهنگ اسلامى را علت اصلى توسعه نیافتگى، و ترویج و اشاعه فرهنگ اسلامى را تنها راه توسعه عنوان مى‏دارند. ایشان ضمن آنکه قائل به زیربنا بودن فرهنگ و روبنا بودن اقتصاد هستند، رشد و گسترش فرهنگ اسلامى را هدف اصلى برنامه‏هاى توسعه مى‏دانند:
"نظر ما به اقتصاد نیست مگر بطور آلت، نظر ما را به فرهنگ اسلامى است. . . " (صحیفه نور، ج‏7، ص‏72)
"نظر ما به فرهنگ اسلامى است که این فرهنگ اسلامى را از جامعه جدا کردند، باید فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد. . . " (دیدگاههاى. . . ، ص‏27)
"این جوامع (کشورهاى استعمارگر) مطالعه کردند که اگر فرهنگ اینها (کشورهاى مسلمان) یک فرهنگ مستقل صحیحى باشد از توى اینها یک جمعیت‏سیاسى مستقل و امینى پیدا مى‏شود، و این هم براى آنها مضر است. بناء علیه در جانب اسلام و روحانیت دو چیز را سد مى‏دیدند یکى اصل اسلام ویکى هم روحانیت را. " (دیدگاههاى. . . ص‏20)
در همین رابطه مقام معظم رهبرى نیزمى‏فرمایند:
"همانطور که قرآن کریم بیان فرموده است"و لن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم" حقیقتا این بیان، از معجزات قرآن است که تا جامعه مسلمانان از اسلام دست‏برندارد دشمنان راضى نمى‏شوند. و مقصود از دست‏برداشتن از اسلام این است که احکام زنده، نیروى حیاتى و روح اسلام، میان مسلمانها نباشد. البته اگر مسلمانها از مبانى عالیه اسلام بى‏اطلاع باشند هرچند به ظواهر مختصرى از آن هم عمل کنند، اینها خیلى کارى ندارند و دشمنى هم نمى‏کنند. اما این دیگر آن اسلامى نیست که پیغمبر آورده و قرآن فرمود کنتم خیر امه اخرجت للناس" (فرهنگ و تهاجم فرهنگى، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، گروه انتشارات، ص‏50) .
4- استقلال فرهنگى
کشورهاى جهان سوم، درآخرین دهه قرن بیستم دریافتند که بعد از یک قرن و پذیرش مفاهیم ظاهرا علمى به نام توسعه و آرزوى دستیابى به دروازه‏هاى بزرگ تمدن، به کشورهاى عقب مانده، عقب نگه داشته شده، توسع نیافته، مقروض، فقیر و وابسته مبدل شده‏اند. و امروز که به سالهاى تاریک چند دهه پیش مى‏نگرند، تهى و پوچ بودن آن همه مفاهیم پر زرق و برقى که به نام پیشرفت‏به آنها القاء شده بود را به خوبى درک مى‏کنند. حضرت امام خمینى (ره) با توجه به آیه شریفه"لن یجعل الله الکافرین على المومنین سبیلا" استقلال را یکى از مهمترین اصول و محورهاى برنامه‏ریزیهاى توسعه و وابستگى و سلطه فرهنگى را اساسى‏ترین علت عقب‏ماندگى کشورهاى جهان سوم مى‏دانستند و بارها و بارها درباره آن به ملتهاى دربند، بخصوص مسلمانان هشدار دادند. از خود بیگانگى فرهنگى، استعمار فرهنگى، فرهنگ استعمارى، سلطه فرهنگى، فرهنگ سلطه، استقلال فرهنگى، تحول فرهنگى و استقلال فکرى، مفاهیمى هستند که ایشان براى بیان جنبه‏هاى مختلف وابستگى فرهنگى ملل اسلامى و اهمیت‏حصول استقلال فرهنگى در سخنرانیها ونوشته‏هایشان به کار برده‏اند:
"اسلام وابستگى شما را و ما خودمان را به دیگران منکر است، مى‏گوید نباید صنعت ما وابسته باشد، نباید زراعت ما وابسته باشد، نباید ادارات ما وابسته باشد، نباید اقتصاد ما وابسته باشد، نباید فرهنگ ما وابسته به غیر باشد. . . . مبدا این همین است که در فکر، وابسته هستیم، فکرمان نمى‏تواند بکشد این را که ما خودمان هم فرهنگ داریم، خودمان هم فرهنگمان غنى است‏خودمان هم همه چیز داریم. " (دیدگاههاى . . . /ص‏44)
5- تعالى انسان
از نظر هدف، نظریه‏هاى توسعه را به دو دسته مى‏توانیم تقسیم کنیم. نخست نظریه‏هایى که غایت توسعه را، تولید امکانات فرهنگى، بهبود کیفیت زندگى، رفاه مادى وبهره‏جویى بیشتر انسان از لذتها و خوشیهاى دنیوى وتوسعه علم مى‏دانند. دوم نظریه‏هایى که تعالى انسان، شکوفایى ابعاد معنوى و روحانى و الهى شدن او را هدف توسعه فرهنگى محسوب مى‏کنند. این دو نظریه، دو الگوى سیاست فرهنگى مختلف راایجاب مى‏کند.
مکتب حیاتبخش اسلام در عین آنکه به نیازهاى مادى انسان توجه کافى مبذول داشته و گسترش علم و تکنولوژى را در جامعه اسلامى لازم مى‏داند، توسعه را در افزایش امکانات و گسترش تسهیلات مادى خلاصه نکرده و آن را زمینه و ابزارى براى توسعه حقیقى – که همانا مهذب و متقى شدن انسانهاست – مى‏داند. در این دیدگاه توسعه مادى فاقد اعتبار است و هنگامى ارزشمند خواهد بود که منجر به رشد معنوى، روحى و اخلاقى انسان گردد. بنابراین، هدف غایى توسعه در نظام اسلامى پرورش وتکامل افراد جامعه است، چنانکه قرآن نیز مى‏فرماید: "قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها" به درستى که رستگار شد آن کس که خویش را از آلودگیها پاک کرد و زیانکار شد آن کس که فریفته شد (دچار رذایل گردید) . اهمیت این موضوع تا بدانجاست که خداوند، یکى از بزرگترین رسالات پیامبرانش را تزکیه انسانها قرار داده است: " هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین" او خدایى است که در میان مردم پیامبرانى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و آنها را از پلیدیها پاک سازد و به آنها کتاب و حکمت‏بیاموزد و اگرچه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
حضرت على (ع) نیز سعادت واقعى انسان را در تهذیب نفس و توجه به درون مى‏داند و مى‏فرماید:
دوائک فیک و ما تشعر
و دائک منک و ما تبحر
و یحسب انک جرم صغیر
و فیک النطوى العالم الاکبر
و انت الکتاب المبین الذى
باحرفه یظهر المظهر
فلا حاجه لک فى خارج
یخبر عنک بما سطر
حضرت امام (ره) براساس تعالیم قرآنى، ضمن آنکه هدف از توسعه و غایت توسعه فرهنگى را، تهذیب و تزکیه انسان مى‏شناسند و در برهه‏هاى مختلف به تعلیم و تربیت و برنامه‏ریزى براى نیروى انسانى و تربیت و پرورش و هدایت استعدادها و اندیشه‏ها پرداخته‏اند، برکار و تولید، نظم و انضباط، پشتکار و تحقیق، جهاد و اجتهاد و ارتباط و پیوند مدرسه و دانشگاه با محیط کار، صنعت، کارخانه و مزرعه نیز به عنوان یک سیاست و استراتژى فرهنگى تاکید نموده‏اند:
"نقیصه‏ها را همه با هم باید رفع بکنیم که در راس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت‏یک ملت است. اساس استقلال یک ملت است و لهذا آنها کوشش کرده‏اند که فرهنگ ما را استعمارى کنند، کوشش کردند که نگذارند انسان پیدا بشود، آنه از انسان مى‏ترسند از آدم مى‏ترسند. (صحیفه نور، ج‏6، ص‏94) .
"اول چیزى که بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است و بردانشکده‏ها لازم است. . . این است که این نفرى که حالا شده است‏یک نفر اروپایى یا یک نفر شرقى، این مغز را بردارند یک نفر انسان خودمانى، انسانى ایرانى – اسلامى . . . یک مغز اسلامى – انسانى جایش بنشانیم. . . " (دیدگاههاى . . . ص‏44) توجه به مقوله فرهنگى در اندیشه حضرت امام خمینى (ره) از چنان برجستگى و اهمیتى برخوردار است که به جرات مى‏توان آن را هسته اصلى افکار ایشان دانست. لهذا ضرورى است که به رهنمودها و پیامهاى فرهنگى ایشان با دقت نظر و تعمق کامل نگریست و آنها را مبناى برنامه‏ریزیها و سیاستهاى کلى قرار داد تا جامعه به سمت تعالى و ترقى حرکت کرده از انحراف و انحطاط در امان بماند و بتواند به معناى حقیقى کلمه به توسعه ست‏یابد.

امام خمینى; روحانیت و نظام سیاسى
شیوه‏هاى رفتارى روحانیت در قبال نظام سیاسى‏از دیدگاه امام خمینى (ره)
پس از پیروزى انقلاب اسلامى و استقرار دولت جدید، که محصول دگرگونى عمیق در ساختار سیاسى کشور بود، فصل جدیدى از مناسبات میان نیروهاى اجتماعى و نظام سیاسى بر قرار گردید. تاسیس دولت نوپدید، برایند ائتلاف مهمترین نیروهاى چالشگر علیه حاکمیت پیشین و استقرار نظمى جدید مبتنى بر ارزشهاى دینى بود. بنابر این، تبیین نقش و میزان تاثیر گذارى نیروهاى اجتماعى بر فرایندهاى سیاسى، کنکاش درباره ماهیت و کارکرد این نیروها، از ضروریات جامعه کنونى ماست .
در این میان، روحانیت‏شیعه که در تاریخ معاصر ایران بویژه پس از نهضت امام خمینى(ره) بر حیات سیاسى این کشور تاثیر بسزایى بر جاى گذاشته‏است، جایگاه ویژه‏اى دارد. بدین ترتیب، نقطه عزیمت ما، شناخت و بررسى روابط پیچیده میان این بخش از جامعه سیاسى و حکومت اسلامى در ایران مى‏باشد.
تاسیس جمهورى اسلامى در ایران توسط معمار بزرگ آن، امام خمینى (ره)، حمایت گسترده روحانیون و حضور آنان در بخشهاى مهمى از سازمان حکومت را به دنبال داشت. این وضعیت، موجب تداخل و تطابق منابع و اهداف نهاد وحانیت‏بانظام سیاسى و ایجاد نوعى تعلق و همنوایى میان این دو شده‏است. مهمترین عامل پیوند دهنده روحانیت‏به نظام سیاسى، بر پایه تمایلات ایدئولوژیک استوار گردیده که همانا مبتنى بر فرهنگ شیعى است.
چنانکه "جان فوران‏" هم مى‏گوید، در میان فرهنگهاى گوناگون مخالفت در دهه 1970، اسلام مبارز موفق شد قدرت‏دولتى را به دست گیرد. علیه شاه، جاذبه و صراحت و صداقت‏شخصى و نظرات امام خمینى در مسائل مهم سیاسى، به دلیل موضعگیرى سازش‏ناپذیر و دراز مدت ایشان علیه شاه در صف اول جاى گرفت. به نظر وى، امام خمینى توانست اسلام‏مردم گرایى ارائه دهد که براى گروههاى مختلف اجتماعى جاذبه داشت; هر چند که پایگاه اولیه اجتماعى‏اش در صفوف برخى از علما، طلاب دینى و…بود. (1)
بدین سان، امام خمینى در راس ترکیبى نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروان وى بودند، توانست‏حکومت اسلامى را جایگزین رژیم پیشین کند. حکومتى که بر آرا و نظریات وى، که توسط شاگردانش تفسیر و ترویج مى‏شد، استوار بود. بدین ترتیب، دو متغیر قابل اعتنا وجود دارد که این مقاله مى‏بایست از آن بهره جوید. نخست، آرا و نظریات سیاسى امام درباره روحانیت و رابطه آن با نظام سیاسى و دیگرى، ساخت روحانیت و گونه‏هاى موجود در درون این ساخت که به طور طبیعى رفتار سیاسى متفاوتى از خود بروز داده‏اند.
اکنون به این پرسشها باید پاسخ داد که: آیا رابطه روحانیت – که بخش مهمى از ساخت‏حکومت را در دست دارد – با نظام سیاسى جدید کاملا حمایتى است؟ یا اینکه روحانیت تقاضاها و مطالبات خود رانیز وارد سیستم سیاسى مى‏کند؟ اینکه برخى معتقدند; روحانیت‏باید از دولتها مستقل باشد چه تاثیرى در رابطه روحانیت و نظام سیاسى بر جاى مى‏گذارد؟ و اساسا این استقلال به چه معنى است؟ پیش از یافتن پاسخ براى پرسشهاى فوق، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مى‏رسد:
یکم: روحانیون به عنوان مهمترین مدافعان انقلاب اسلامى عمدتا از شاگردان و پیروان امام خمینى (ره) به شمار مى‏آیند و در مبانى کنش سیاسى خود، از آرا و نظریات ایشان تاسى مى‏جویند. بنابر این، یکى از عوامل موثر در گروه‏بندیهاى درون نهاد روحانیت، ناشى از قرائتهاى متفاوت از اندیشه‏ها و سیره سیاسى حضرت امام مى‏باشد. شکل‏گیرى دو جریان عمده سیاسى در میان روحانیون که هر دو مدعى فهم درست اندیشه‏هاى امام خمینى (ره) هستند، محصول تاثیر شرایط محیطى و علائق تاریخى در تکوین تعبیرهاى گوناگون آنان است.
از این رو، برخى مفاهیم ارائه شده از سوى امام که در زمان حیاتشان مصادیق روشنترى داشت، در شرایط پیچیده عصر حاضر دچار ابهام گردیده‏است. براى نمونه، ایشان در یکى از پیامهاى خود آورده‏اند که "به همه شما وصیت و سفارش مى‏کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نا محرمان بیفتد." (2) اینکه نامحرمان کیانند؟ خود یکى از ابهامات عصر حاضر است که گروههاى مختلف سیاسى بر اساس پیش فرضهاى خود، مصداقهاى متفاوتى براى آن ارائه مى‏کنند.
دوم: در دوره پیشین (دهه اول انقلاب) اساسى‏ترین پرسش در باب مولفه‏هاى "استقرار و ثبات‏" دولت اسلامى بوده است; حال آنکه در دهه دوم، سخن از "تعادل و حفظ‏" نظام سیاسى به میان رفته است. در شرایط بحرانى دهه اول انقلاب; جنگ هشت‏ساله با دشمن خارجى، فشارها و توطئه‏هاى دولتهاى متخاصم، رفتار منازعه آمیز گروههاى ضد انقلاب و تروریسم، نابودى بخش مهمى از منابع اقتصادى، نخبگان و رهبران سیاسى را به تلاش براى تثبیت نظام سیاسى وادار ساخت. بنابر این، امام خمینى، در این دوره، همواره رفتار حمایتى را تجویز نموده و از پیروان خود مى‏خواستند که از نظام اسلامى دفاع کرده و آن را مورد حمایت قرار دهند.
پس از گذار از دوران دشوار و پر تنش دهه اول انقلاب، بسیارى از نیروهاى درون نظام سیاسى که براى بیت‏حاکمیت‏بسیج‏شده بودند، وارد دورانى شدند که موجى از تحولات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى را به دنبال داشت. در این شرایط، مدافعان دیروز دولت اسلامى، در جست وجوى ساز و کارهاى "مشارکت در دولت‏" مى‏باشند. اگر دیروز دوران دفاع از نظام بود، امروز دوران مشارکت در نظام اسلامى است و بدین ترتیب، مقتضیات علمى امروز، تحقیقات و رهیافتهاى ویژه خود را طلب مى‏کند. (3)
بدین سان، بخش مهمى از پرسشهاى دوره دوم، ناظر به نوع مناسبات جامعه اسلامى با حکومت اسلامى مى‏باشد. حال که دولت انقلابى استقرار یافته و بنیانهایش استوار گردیده‏است، تقاضاها و مطالبات تازه‏اى شکل گرفته‏است که اگر به درستى وارد سیستم سیاسى نشود، نظام سیاسى را دچار عدم تعادل خواهد کرد. دیگر، وضع موجود توانایى یاراى پاسخگویى به پرسشهاى بى شمارى که از دل تجربه‏هاى دوره اول زاده‏شده است، ندارد. بدین ترتیب، پاسخگویى به مطالبات این دوره و تعیین نوع رفتار سیاسى، نیاز به بازنگرى و باز سازى منظومه فکرى امام خمینى را بیش از پیش نمایان مى‏سازد.
عوامل موثر در کنش سیاسى روحانیت در قبال نظام سیاسى
ظهور دین اسلام از ابتدا قرین تشکیل حکومت‏بود. با تاسیس دولت مدینه توسط پیامبر عظیم الشان اسلام، اهتمام شریعت اسلام بر سازوارى و نظام‏مند ساختن جوامع بشرى، بر بنیانهاى دینى استوار بود. در این میان شیعیان، هم به لحاظ تاریخى (ستمى که از سوى حاکمان جور بر آنان روا شد) و هم به واسطه آموزه‏هاى رهبران دینى (از امامان معصوم (ع) گرفته تا مراجع دینى)، به تقویت روح عدالت‏خواهى و ستیز با ستمگران همت گماشته و آن را از ویژگیهاى بارز اندیشه سیاسى خود قرار دارند.
در میان ادیان و مذاهب مختلف، دین اسلام در مقابل مذاهب دنیاگریز، علاوه بر تامین وسایل رستگارى براى پیروان خود، به تنظیم حوزه زندگى مادى آنها نیز مى‏پردازد. این امر، سبب شده‏است که روحانیون و مفسران دین بویژه در ایران، رغبت‏بیشترى نسبت‏به امور دنیوى و سیاسى از خود نشان دهند. آنان بر این اعتقادند که مذهب، خود را با شرایط متحول تاریخى (با استفاده از عنصر زمان و مکان) تطبیق مى‏دهد و امکان تعبیر و تفسیر پذیرى مذهب و انطباقش باشرایط هر عصرى وجود دارد.
امام خمینى با اشاره به این دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد و ضرورت آشنایى با روابط حاکم بر سیاست واجتماع و اقتصاد مى‏گوید:
"حکومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفه عملى تمام فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در بر خورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است." (4)
یکى دیگر از عوامل دخالت روحانیت در سیاست، عوارض ناشى از نوسازى در برخى کشورهاى در حال گذار، از جمله ایران است. جریان نوسازى از یک سو، پاسخى به نیازهاى عصر جدید و فرایندى است تدریجى و اجتناب‏ناپذیر که جوامع بشرى خود را ملزم به حرکت‏به سوى آن مى‏کنند، و از سوى دیگر، گسستى است‏با برخى از سنتهاى پیشین که هر چه میدان عمل آن فراختر شود، به همان نسبت، سنتهاى درون جامعه را مورد تهدید نوگرایى حاصل از توسعه قرار مى‏دهد و به این ترتیب، زمینه‏هاى غیر دینى شدن جامعه فراهم مى‏آید. نتیجه توسعه و نوسازى هر چه باشد، از بعد اجتماعى، دگرگونى در ساختارها و روابط و ارزشهاى اجتماعى حتمى است. پیدایش وضعیت جدید و تهدید ارزشهاى نوپدید، باعث واکنش مذهب و روحانیون گشته و افزایش دخالت آنان در سیاست‏به منظور جلوگیرى از غیر دینى شدن جامعه را به همراه مى‏آورد. البته مراد از این سخن، این نیست که توسعه الزاما جامعه را با ارزشها و سنتهاى دینى بیگانه مى‏سازد; اما باید گفت تا نسبت‏بین توسعه و دیندارى روشن نشود، سنتها همواره مورد تهدید دگرگونیهاى ناشى از نوسازى جامعه واقع خواهند شد. بنابر این، زمانى که میان ارزشهاى روحانیت و ارزشهاى تبلیغ شده از سوى نظام سیاسى تعارض حاصل شود، آنان از خود واکنش نشان خواهند داد.
امام خمینى به رغم مذمت کسانى که به تمدن جدید بى توجه بودند، در خطاب به یکى از شاگردان خود مى‏گوید: "آنگونه که جنابعالى از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به کلى باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا براى همیشه در صحراها زندگى نمایند." (5) در عین حال یکى از عوامل اساسى در خیزشهاى سیاسى علیه رژیم شاه را، برنامه‏هاى نوسازى دولت قلمداد کرد که به شدت ارزشهاى دینى را مورد تهدید قرار داده بود. ایشان در این باره چنین مى‏گوید:
"مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته، صرفا به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده‏ها بر خورد احتیاط‏آمیز کنند… ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود; لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مى‏دادند…آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بى اعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‏نمود؟" (6)
به طور کلى، احتمال دخالت روحانیون در سیاست و بروز کنشهاى حمایت جویانه یا منازعه‏آمیز در قبال نظام سیاسى، به چند عامل بستگى دارد:
1- هر چه داعیه‏هاى سیاسى و اجتماعى مذهب بیشتر باشد، احتمال دخالت روحانیون در زندگى سیاسى بیشتر مى‏شود;
2- هر چه روحانیون یک مذهب، به عنوان یک نیروى سیاسى از نظر تاریخى، موقعیت ممتاز و قوت بیشترى داشته باشند، احتمال دخالت مستقیم و گسترده آنها در سیاست افزایش مى‏یابد;
3- هر چه امکان تعبیر و تفسیر پذیرى مذهب و تطبیق آن با شرایط متحول تاریخى بیشتر باشد، توانایى روحانیون براى مداخله مستقیم در سیاست افزایش مى‏یابد;
4- هر چه نهادهاى مذهبى سازمان یافته‏تر و منسجم‏تر باشند، توانایى روحانیت‏براى دخالت در سیاست‏بیشتر مى‏شود. (7)
کار ویژه‏هاى سیاسى، اجتماعى روحانیت
جامعه‏شناسى نیروهاى اجتماعى، یکى از عرصه‏هاى مهم جامعه‏شناسى سیاسى است. در این میان، رویکرد ساختارى در میان نظریه پردازان علوم اجتماعى بسیار رایج‏بوده و هست و این تحقیق نیز از این رویکرد متاثر است. در رویکرد ساختارى، به نقش و کارکرد ساخت‏هاى سیاسى توجه‏شده و تاثیر آن را بر فرایندهاى سیاسى مورد بررسى قرار مى‏دهد. (8) هر ساختارى مجموعه فعالیتهایى را به اجرا در مى‏آورد که به نوبه خود، سازمان سیاسى را قادر به تدوین و اجراى خط مشى‏هاى خود مى‏سازد. این فعالیتها یا کار ویژه‏ها functionچگونگى‏تاثیرواحدهاى‏سیاسى‏برفرایندهاى‏سیاسى‏راتوضیح‏مى‏دهد.
ساخت‏سیاسى و اجتماعى روحانیت نیز داراى کار ویژه‏هایى است که از ظرفیت و تواناییهاى موجود در آنان ناشى مى‏شود. بعد از انقلاب و تغییر در ساخت روحانیت، کار ویژه‏هاى آن نیز دچار تحول شده و کار ویژه‏هاى دیگرى نیز الزاما به آن واگذار گردیده است; مانند: کار ویژه‏هاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى. اگر چه نمى‏توان ادعا کرد که این نوشتار به همه کار ویژه‏ها و تواناییهاى این نهاد پرداخته‏است; اما شاید بتوان گفت که این موارد، نمود و بروز بیشترى دارد.
الف – دفاع از شریعت و ترویج آن;این مورد، اساسى‏ترین کار ویژه روحانیت تلقى مى‏شود:
"تردیدى نیست که حوزه‏هاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود، تلاش نموده‏اند تا مسایل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند." (9)
این کار ویژه، نشانگر فلسفه وجودى روحانیت است. چنانکه ستیز آنان بارژیم پیشین نیز به دلیل رفتار ضد شرعى و تهدید مبانى دینى حکومت‏بود. و البته تحلیل رفتار سیاسى روحانیت‏به عنوان حاملان، مفسران و مروجان شریعت، بدون شناخت این کار ویژه، دچار کاستى است.
ب – کار ویژه هبستگى و وفاق اجتماعى; یکى از آفتهایى که جوامع در حال گذار را تهدید مى‏کند، بحرانهاى ناشى از دگرگونى است. این وضعیت، جامعه در حال تغییر را دچار از هم گسیختگى ساخته و شکافهاى اجتماعى رافعال و فرایند نوسازى را دچار چالش مى‏سازد.براى حل و رفع این بحران، روحانیت مى‏تواند با برخوردارى از تواناییهاى نمادین، بویژه به کارگیرى نمادهاى دینى، به برانگیختن حس همبستگى در جامعه کمک نماید. منظور از همبستگى و وفاق اجتماعى، به هم پیوستن و مجتمع ساختن اجزاى یک جامعه و واحدهاى کوچک آن به یک کل همبسته‏تر مى‏باشد; به نحوى که توان آن اجزاء و واحدهاى کوچک و پراکنده و مختلف، انباشته و متمرکز شود و از طریق همیارى و همکارى آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسى بحرانهاى حاصل ازدوران گذار را حل نماید.
ج – فرایند بسیج اجتماعى; موضوع مشارکت توده‏اى و اقدام عمومى در فعالیتهاى سیاسى – اجتماعى، از پیش شرطهاى ایجاد تعادل یا عدم تعادل در سیستم سیاسى به شمار مى‏رود.تبدیل مردم به شهروندان فعال، موجب افزایش ظرفیت نظام سیاسى در پاسخگویى به تقاضاها و مشکلات اجتماعى مى‏گردد. روحانیت‏به لحاظ تاریخى نشان داده‏است که از مهمترین عوامل بسیج کننده، حمایت کننده و حرکت دهنده جامعه به سوى ارزشهاى سیاسى است و به تعبیر امام خمینى، "آنکه ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند." (10) در نظام روحانیت‏شیعه، به واسطه وجود مساله تقلید، نوعى رابطه معنوى میان توده مردم و رهبران مذهبى ایجاد شده است; به طورى که مردم تحت دستورات ونظرات رهبرى مذهبى قرار داشته و نوعى همنوایى میان آنان وجود دارد. روحانیت‏به عنوان شبکه ارتباطى مستمر میان رهبر و مردم، نقش مهم در بسیج توده‏ها داشته‏است; به گونه‏اى که بزرگترین بسیج در تاریخ انقلابها را سامان داده‏است. (11) د جامعه پذیرى سیاسى; جامعه پذیرى سیاسى،یعنى آشنا شدن فرد با ارزشها و ایستارهاى جامعه خویش که طى آن ایستارهاى سیاسى فرد شکل مى‏گیرد. جامعه پذیرى سیاسى، موجب انتقال و دگرگونى فرهنگ سیاسى شده و راهى است‏براى انتقال اندیشه‏ها و باورهاى سیاسى یک نسل به نسل دیگر; همان فرایندى که انتقال فرهنگ نامیده مى‏شود. (12) از آنجا که مذاهب دنیا، حاملان ارزشهاى فرهنگى و اخلاقى هستند; به طور طبیعى پیامدهاى سیاسى داشته و بر مسایل سیاسى و سیاستهاى عمومى تاثیر مى‏گذارند.بنابر این، روحانیت‏شیعه نیز در کنار سایر عاملان و نهادهایى که در جامعه پذیرى سیاسى نقش ایفا مى‏کنند، قرار مى‏گیرد. آنان مى‏توانند از طریق داخل کردن ارزشهاى دینى در فرهنگ سیاسى جامعه، به طور چشمگیرى اعتماد به دولت اسلامى را افزایش داده و با پذیرش فرایندهاى سیاستگذارى، میزان مشروعیت نظام سیاسى را فزونى بخشند و از این طریق، به حل شکافهاى اجتماعى یارى رسانند.
ه- کنترل نخبگان سیاسى (کنترل سیاست); تاسیس دولت دینى سبب گردید تا بر اساس یک همسویى ایدئولوژیک، روحانیون که از دیر باز داراى نفوذ اجتماعى قابل توجهى بوده‏اند، از جایگاه معنوى ویژه‏اى در میان نظام سیاسى بر خوردار شوند. این توجه و عنایت‏حکومت، فرصتهاى مطلوبى را در اختیار آنان قرار داده‏است تا بتوانند با تاثیر بر فرایند سیاستگذارى و تصمیم‏گیرى، ارزشهاى مورد نظر خود را وارد نظام سیاسى کنند. بنابر این، زمانى که نخبگان سیاسى از پذیرش ارزشهاى آنان خوددارى کرده و یا آن را مورد تهدید قرار دهند، از خود واکنش نشان مى‏دهند. امام خمینى درباره ارشاد و هدایت دولت و حکومت توسط روحانیون، نظراتى دارند (13) که در بخشهاى بعدى، به برخى از آموزه‏هاى ایشان اشاره خواهیم کرد.
و – کار ویژه‏هاى اقتصادى روحانیت; یکى از مهمترین منابع مالى که در عصر غیبت امام زمان (عج) در اختیار فقهاى شیعه قرار مى‏گیرد، وجوهى است که مردم تحت عنوان خمس و زکات و…، با شرایط خاصى به عنوان تکلیف شرعى در اختیار آنان قرار مى‏دهند.تا پیش از انقلاب اسلامى، مراجع و علماى عصر، از این در آمدهاى شرعى براى حفظ هویت فرهنگى و استقلال شیعه بهره جسته و بر اساس یک رابطه سلبى با دولتها و به دور از هر گونه وابستگى به آنها ، آن را صرف امور مسلمین مى‏کردند. بر همین اساس، با تاسیس مراکزى در جهت‏خدمات رسانى به طلاب و روحانیون، در حفظ استقلال آنان از دولتها تلاش مى‏نمودند. پس از انقلاب و تشکیل دولت دینى که به همسونگرى در اهداف میان روحانیون و دولت اسلامى انجامیده‏است، این منابع، وسیله‏اى است در دست مراجع وعلما تا از طریق آن، وارد فرایند توسعه فرهنگى، اجتماعى و حتى اقتصادى بشوند.
گونه‏شناسى روحانیت و مناسبات آن با نظام سیاسى
حضور امام خمینى در پاریس فرصتى بود تا ابعاد تازه‏اى از آرمانها و آیین اندیشه سیاسى ایشان بازگو شود. در این میان، آنچه ذهن کنجکاو و پرسشگر خبرنگاران را به تحرک وا مى‏داشت، پرسشهایى درباره حکومت اسلامى و نقش روحانیون و رهبران مذهبى در حکومت‏بود. امام خمینى بارها در پاسخ به این پرسش اعلام نمودند."روحانیون در حکومت آینده، نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا مى‏باشند." (14)
حدود یک سال پس از پیروزى انقلاب، ایشان با همان اعتقاد سابق و در پاسخ به پرسش مشابه، مى‏فرماید:
"اینکه شما سوال کردید آیا روحانى مى‏خواهد به دولت منضم بشود یا چى؟ نه، نمى‏خواهد دولت‏باشد; اما خارج از دولت [هم]نیست. نه دولت است، نه خارج از دولت. دولت نیست; یعنى نمى‏خواهد برود در کاخ نخست وزیرى بنشیند و کارهاى نخست وزیرى را بکند. غیر دولت نیست، براى اینکه نخست وزیر اگر پایش را کنار بگذارد، این جلویش را مى‏گیرد، مى‏تواند بگیرد، بنابر این، نقش دارد و نقش ندارد." (15)
اما حوادث و تحولات بعدى، ضرورت حضور فعالتر روحانیون را در بخشهاى مختلف ساختمان حکومت نشان داد. زمانى که امام خمینى، مهندس بازرگان را به نخست وزیرى دولت موقت‏برگزید; طى حکمى به وى، بنیان مشروعیت را به دو حق "شرعى‏" و "قانونى ناشى از آراى مردم‏" پیوند زد. (16) و براى دستیابى به "حق شرعى‏" بنابه تجربه تاریخى اعلام داشت:
"ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصى که در راس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالى که بعضى شان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهى که ما مى‏خواهیم برویم…با سلیقه آنها موافق نبود…ما آن روز خیال مى‏کردیم که در این قشرهاى تحصیل کرده و متدین و صاحب افکار، افرادى هستند که بتوانند این مملکت را به آن جورى که خدا مى‏خواهد، ببرند; آن طور اداره کنند. وقتى دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم…" (17) بنابر این، تعبیر دخالت در سیاست، نزد روحانیون، مفهومى فراتر از نظارت و ارشاد یافت و در سیاستگذارى و اجرا نیز، نقشهاى گسترده‏اى را بر عهده گرفتند. به هر روى، روحانیون بر اساس هنجارهاى مورد قبول خود، در مواجهه با نظام سیاسى از خود کنشهایى را نشان مى‏دهند. شالوده این سمت‏گیرى آنان نسبت‏به نظام که همانا مبتنى بر فرهنگ سیاسى‏شان است، آنان را به گونه‏هاى مختلف سیاسى دسته‏بندى مى‏کند در جوامع مختلف مردم به طرق گوناگون با دولت‏خود رابطه دارند; بعضى صرفا به سائغه حمایت و حفاظت از دولت عمل نموده، رفتار خود رابر اساس نیازها و تقاضاهاى حکومت تنظیم مى‏کنند، برخى درتلاش براى اصلاح یا تغییر نظام و یا حداقل در صدد تغییر تصمیم و جهت نظام حکومتى هستند و برخى دیگر نیز بر خلاف دو گروه فوق، مواضع انفعالى و یا بى طرفانه دارند. بعضى از نویسندگان، سه نوع رفتار سیاسى فوق را به دو دسته عام مشارکت فعال و مشارکت انفعالى تقسیم کرده‏اند. (18) "گابریل آلموند" با استخدام سه اصطلاح مشارکت جو ( و کوچک اندیش (parochial) ، گونه‏هاى رفتارى فوق را توضیح مى‏دهد. وى با توجه به سمت‏گیرى افراد نسبت‏به کنشهاى سیاسى حکومت، به انواع فرهنگ سیاسى آنان مى‏پردازد. بر این اساس، آلموند سه نوع فرهنگ سیاسى را مفروض مى‏انگارد. (19)
بنابر این مى‏توان گونه‏هاى رفتارى در ساخت‏سیاسى روحانیت را به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از:
الف – مشارکت جویان: آنان کسانى هستند که از مسایل سیاسى آگاه بوده و مى‏توانند تقاضاهاى سیاسى مطرح سازند و حمایت‏سیاسى خود را در اختیار رهبران قرار دهند. آنان، در کل نظام یعنى هم در فرایندهاى دروندادى (تقاضاها و حمایتها) و هم در فرایندهاى بروندادى (تصمیمات و سیاستها) آن فعالیت و مشارکت دارند و بر روى تصمیمات و سیاستگذاریها نیز تاثیر مى‏گذارند.
مشارکت جویان به دو دسته کلى تقسیم مى‏شوند: اول، آن دسته از روحانیونى که در مقام نخبگان رسمى نظام سیاسى عمل مى‏کنند و علاوه بر کار ویژه‏هاى عمومى که روحانیت داراست، با پذیرش کارکردهاى جدید به خدمت نظام سیاسى در مى‏آیند; مانند: روحانیون عضو مجلس خبرگان و فقهاى شوراى نگهبان. اینان، به طور عمده رفتار حمایتى دارند و بیشترین نقش را در فرایند بروندادى (تصمیمات سیاسى و سیاستگذارى) ایفا مى‏نمایند.
دسته دوم، شامل روحانیون مشارکت جویى مى‏شود که خارج از ساختمان حکومت قرار دارند. اینان نیز به دو گونه بر فرایندهاى سیاسى تاثیر مى‏گذارند. نخست، گروههاى سازمان یافته(نهادینه) مانند: جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دوم، افراد و گروههاى بدون سازمان که شامل بسیارى از شخصیتها و اجتماعات سیاسى است و اغلب به صورت صاحبان نفوذ عمل مى‏کنند.
روحانیون مشارکت جو، اغلب متاثر از آموزه‏هاى سیاسى امام خمینى هستند و از رفتار واندیشه‏هاى سیاسى وى بهره جسته و به طور عمده، شاگردان و تربیت‏شدگان اویند. بنابر این در مجموع، آنان داراى وجوه همسانى از نظر علائق ارزشى هستند و به شرکت در حیات سیاسى علاقه‏مند بوده و به این منظور، از خود کنش سیاسى نشان مى‏دهند.
مشارکت جویان، علاوه بر آنکه در مقابل رفتار غیر شرعى نهادهاى نظام سیاسى و اجراى سیاستهاى نامطلوب حکومت از خود واکنش نشان مى‏دهند براى تاثیر بر فرایند سیاستگذارى، خود راموظف مى‏دانند. بنابر این، علاوه بر انتقاد و اعلام تقاضاهاى خود به سیستم، در انتخابات مجلس قانونگذارى و ریاست جمهورى مشارکت مى‏کنند.
آنان با تاسى به سخنان امام، درخواستهاى خودرا به سیستم سیاسى اعلام مى‏دارند: "اینها (اهل علم) باید ارشاد کنند دولت را، ارشاد کنند به اینکه این مامورى که اینجا فرستادى اشتباه بوده است و دولت را وادار کنند، مجلس را وادار کنند تا اینکه اصلاح بشود." (20) امام در جاى دیگرى مى‏فرماید:
"هر دو جریان [جامعه روحانیت و مجمع روحانیون ]باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره‏اى از سیاست "نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى‏" عدول نشود که اگر ذره‏اى از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامى راست کنند." (21)
از سوى دیگر، ایشان، نقش روحانیت را در برنامه ریزى کشور تعیین نمودند:
"مساله برنامه از مهمات یک کشور است…لکن یک نکته راعرض کنم و آن اینکه، اگر برنامه ریزى را بدون نظارت روحانیون بکنند (یعنى متخصصینى که از روحانیون هستند)، این موجب این مى‏شود که برنامه که ریختید ببرید مجلس، مجلس رد کند. آنها قبول کردند، ببرید در کمیسیونى که تخصص در این امر دارند، آنها رد کنند. از اینجا بگذرید ببرید در شوراى نگهبان، آنجا رد کنند." (22) باتوجه به اینکه نظام سیاسى، مکانیسم اساسى توزیع "ارزشهاى قدرت بخش‏" در جامعه است و حکومت‏خود، مجموعه امکانات و تواناییها و ابزارهایى است که هر گروهى طبعا مى‏کوشد سهم خود را از آن افزایش دهد; اغلب گروههاى اجتماعى وقتى امتیازات یا منافعشان در خطر مى‏افتد و یا توزیع جدیدى از امتیازات در شرف تکوین است، به فعالیت‏سیاسى دست مى‏زنند. (23)
بر این اساس روحانیت که کار ویژه‏ى اصلى خود را دفاع از شریعت وترویج مبانى دینى میداند، مى‏کوشد در مناسبات خود با نظام سیاسى، امتیازات بیشترى کسب کند تا به تکلیف خود عمل نماید.
علاوه بر نقشهاى عمومى که روحانیت در سیاست ایفا مى‏نماید هر یک از گروههاى فعال سیاسى در درون روحانیت نیز رفتار خاص سیاسى از خود نشان مى‏دهد .به طور مثال، جامعه روحانیت مبارز در تلاش بوده‏است که دخالت و نظارت دولت در امور اقتصادى را کاهش دهد و براین اساس، توانسته است‏حمایت‏بخشهاى مهمى از بازار را نیز بدست آورد. از سوى دیگر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیش از دیگران نظارت بر اعمال شرعى نظام دارد و در قبال پاره‏اى از رفتارهاى غیر شرعى، از خود حساسیت نشان مى‏دهد;اما مهمترین نقشى که جامعه مدرسین ایفا مى‏نماید، تعیین مرجعیت عامه شیعیان است. این عمل آنان با توجه به تفکیک رهبرى از مرجعیت، مى‏تواند تاثیرات عمده‏اى در روند سیاسى کشور داشته باشد. (24)
در این میان، مجمع روحانیون مبارز که در دهه دوم، بخش مهمى از قدرت خود را از دست داده است، در دولت هاشمى رفسنجانى به عنوان نیروهاى منتقد دولت، وارد عمل شدند. آنان، نوسازى و توسعه بروندادهاى اقتصادى را که مهمترین هدف هاشمى رفسنجانى (رئیس جمهور وقت) بود و براى دستیابى آن از انرژى بخش خصوصى نیز بهره مى‏گرفت، مورد انتقاد قرار دادند. این گروه در مقابل راهبرد جدید دولت مبتنى بر بهره‏گیرى از توانمندى‏هاى بخش خصوصى، (25) نظارت دولت‏بر بخش اقتصاد را تجویز مى‏کردند و معتقد بودند که براى ایجاد عدالت اجتماعى، باید بخشهاى دولتى فعال شود.
هر یک از این گروهها در زمان حیات امام خمینى مورد حمایت ایشان بوده واز رفتار و اندیشه‏هاى ایشان نیز تاثیر مى‏پذیرفتند; اما با توجه به پیش فرضهایى که داشتند، قرائتهاى متفاوتى از اندیشه‏هاى امام را برگزیدند.
ب – پیرومنشان (شبکه‏هاى حامى – پیرو): صاحبان این فرهنگ سیاسى بر خلاف مشارکت جویان که عهده‏دار نقشهاى مهم سیاسى مى‏شوند یا در مبارزات انتخاباتى و امور حزبى فعالند، بیشتر ناظر بر کنشهاى سیاسى بوده و در فعالیتهایى چون راى دادن و بحث‏سیاسى شرکت مى‏کنند.این افراد افراد از نتایج کار حکومت آگاهند، ولى در فرایندهایى که به سیاست گذارى منجر مى‏شود، شرکت نمى‏کنند. آنان از مقامات حکومتى و قوانین، منفعلانه اطاعت مى‏کنند; اما خود را درگیر سیاست نمى‏کنند.
پیرومنشان اگر چه معمولا بى انجمن هستند; اما گاهى در واکنش به یک اقدام ناگهانى از سوى بخشى از هیات حاکمه که با آرمانها و بویژه منافع ایدئولوژیک آنان سازگار نیست، به تاسیس انجمنهاى ناپایدار مبادرت ورزیده و از خود واکنش نشان مى‏دهند. گاهى نیز به ابزارى در دست مشارکت جویان تبدیل شده و مورد بهره‏بردارى قرار مى‏گیرند. این موضوع زمانى خود را بیشتر نمایان مى‏سازد که برخى افراد داراى نفوذ و یا مقامهاى سیاسى، در صدد بر مى‏آیند تا از طریق کسب پشتیبانى و حمایت‏شهروندان، شبکه‏هاى حامى – پیرو براى خود تاسیس نمایند.حمایت از نظام سیاسى این امکان را به وجود مى‏آورد که انرژى لازم براى ادامه کار نظام فراهم شود. از آثار این گونه حمایتها، مشروعیت اقدامات اعضاى نظام و قانونى شناختن تصمیمات آنهاست. (26)
همگونى و همگرایى میان روحانیت و نظام سیاسى، این بخش از کارکرد روحانیت را بویژه در دهه اول، آشکارتر مى‏سازد. پیوندهاى محکمى که آنان با نخبگان سیاسى دارند، میزان وفادارى‏شان به نظام سیاسى را افزایش مى‏دهد. این امر، سبب فزونى شبکه‏هاى حامى – پیرو در ساخت روحانیت گردیده‏است.
با توجه به شرایط دوره: اول انقلاب و بحران گذار از ساخت‏سیاسى – اجتماعى رژیم پیشین و جایگزین ساختن نظام ارزشى نوین، روحانیت از دو طریق توانست موجد رفتار حمایتى شود و پیروان خود را نیز به سمت‏حمایت از نظام سیاسى بکشاند. نخست; از طریق ارایه پاسخهاى مناسب به خواستهاى جامعه تا انگیزه‏هاى لازم براى حمایت از نظام فراهم آید. پیرو منشان در دهه اول انقلاب، به دلیل خواستهاى محدود و تقاضاهاى ناچیز و با توسل به تواناییهاى نمادین، از بسط وفاداریها، در جهت پیشبرد اهداف نظام بهره مى‏گرفتند. این رفتار آنان کاملا از رهنمودهاى امام خمینى، سرچشمه مى‏گرفت: "علماى اعلام و ائمه جماعات و خطباى محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهاى خود بیفزایند و قشرهاى میلیونى مردم را متوجه طرق نگهبانى از اسلام و احکام مقدسه آن و حراست از جمهورى اسلامى نمایند." (27)
گر چه به دلیل حمایتهاى بى شائبه از نظام سیاسى در دهه اول، مرز میان مشارکت جو و پیرومنش را دشوار مى‏سازد. اما با تغییر خواستهاى جامعه و طرح پرسشهاى تازه، در دهه دوم، این مرز بندى آشکارتر مى‏شود. بدین سان، برخى شیوه‏هاى رفتارى پیرومنشان; مانند: بر انگیختن احساسات و ایجاد هیجانات براى جلب حمایتهاى اجتماعى، ناکارآمدى خود را نمایان مى‏سازد. اثبات این موضوع با توجه به تحولات سالهاى آخر دهه دوم کار دشوارى نیست. در طریق دوم مى‏توان از فرایند سیاسى کردن نام برد که در کار ویژه جامعه پذیرى سیاسى روحانیت، از آن سخن به میان آمد. یافتن مصادیق روشنى جهت توضیح شیوه‏هاى رفتارى پیرومنشانه در میان روحانیون که کاملا بر آنان مطابقت کند، کار دشوارى است; زیرا اغلب آنان، رفتار مشارکتى نیز از خود نشان مى‏دهند. متغیرهایى که مرز میان آنان و مشارکت جویان را معین مى‏سازد، پذیرش منفعلانه آنان از قوانین و مقامات حکومتى است. ارادت سالارى نسبت‏به نظام و نخبگان سیاسى باعث کاهش تحرک سیاسى آنان گردیده است; چرا که قداست، بنیانى‏ترین عنصر در اندیشه سیاسى آنان مى‏باشد. این سخن امام خمینى که: "این یک تکلیف الهى است‏براى همه که اهم تکلیفهاى است که خدا دارد; یعنى حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر و لو امام عصر باشد، اهمیتش بیشتر است." (28) مى‏تواند منبع مهمى براى اعتقادات آنان باشد.
پیرومنشان اغلب بى سازمان هستند و گروههاى انجمنى ناپایدارى هستند که اهداف غیر سیاسى دارند. به هر ترتیب، براى بیان مصادیق نه چندان روشن، شاید بتوان به روحانیون عضو تیپ‏83 امام جعفر صادق (ع)، شوراى عالى مدیریت و مجمع طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم اشاره نمود.
تیپ امام صادق (ع) متشکل از طلاب تبلیغى رزمى است. اینان، از وفاداران به نظام اسلامى بوده و در طول سالهاى دفاع مقدس، کار ویژه ترغیب و تجهیز روحانیون براى حضور در جبهه‏هاى جنگ را بر عهده داشتند. سرامدان این نهاد رسمى، هر چند داراى تمایلات مشارکت جویانه مى‏باشند; اما به دلیل منع قانونى نمى‏توانند در مقام مشارکت جو در فعالیتهاى حزبى، تعیین نامزدهاى نمایندگى و…شرکت نمایند; اگر چه اعضاى خود را در راى دادن و حمایت از نظام سیاسى ترغیب مى‏نمایند. شوراى عالى مدیریت‏حوزه و همچنین مجمع طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم نیز که کار برنامه ریزى و سیاستگذارى کلان حوزه علمیه را بر عهده دارند، مى‏توانند با تاثیرگذارى بر طلاب که در آینده از ارکان نظام خواهند بود، بر فرایند سیاست تاثیر مى‏گذارند. همانگونه که اشاره شد، این دسته، اغلب ازمیان افراد و گروههاى غیر نهادینه تشکیل مى‏شود.
ج – کوچک اندیشان (افراد محدودنگر): اینان افرادى هستند غیر فعال و از نظر سیاسى، اجتماعى کاملا خنثى و در مسایل اجتماعى، انزوا اختیار مى‏کنند. البته اگر منافع محدودشان به خطر بیفتد، واکنشهاى ناپایدارى از خود نشان مى‏دهند.ویژگى دیگر آنان این است که از نظام سیاسى خود آگاهى چندانى نداشته یا اصلا آگاهى ندارند. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى و افزایش تحرک سیاسى در میان روحانیت، بى تفاوتى نسبت‏به هدفهاى سیاسى و تصمیمات ملى به شدت کاهش یافت. در عین حال هنوز کسانى یافت مى‏شوند که نه فقط خود را درگیر سیاست نمى‏سازند; بلکه از حکومت و سیاست نیز اطلاع چندانى ندارند. امام خمینى در ماه‏هاى آخر حیات پر برکت‏خویش، در پیامى به روحانیت، با تاکید فراوان از مقدس مآبان و تحجرگرایان نام مى‏برد که از تفکر جدایى دین از سیاست‏سخن مى‏رانند:
"البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند، باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست، از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند ویکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم وساده‏لوحان بى سواد، عده‏اى کمر همت‏بسته‏اند وبراى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏اند…از همه شکننده‏تر، شعار گمراه کننده "حکومت قبل از ظهور امام زمان (ع) باطل است‏"…دیروز حجتیه‏اى‏ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند! ولایتى‏هاى دیروز که در سکوت وتحجر خود آبروى اسلام ومسلمین را ریختند…" (29)
تعبیر"انقلابى‏تر از انقلابیون‏" مى‏تواند اشاره به همان ویژگى کوچک اندیشان باشد که هرگاه منافع محدودشان به خطر مى‏افتد، از خود واکنش نشان مى‏دهند. البته در میان بى تفاوتها، کسانى هم یافت مى‏شوند که به دلایل شخصى و بى رغبتى به سیاست، به لحاظ اجتماعى در انزوا به سر مى‏برند.
فرجام سخن
چنانکه گذشت هدف از نوشته حاضر، بررسى کنش سیاسى روحانیت در قبال نظام سیاسى است. پیروزى انقلاب اسلامى و تاسیس جمهورى اسلامى ایران، به همسویى و هم‏نگرى ابن بخش از نیروهاى اجتماعى با نظام سیاسى، انجامید. در نتیجه، روحانیان در سه سطح وارد فرایند سیاستگزارى شدند: 1) درتصمیم سازى; 2)دراجرا;3) در حل بحرانها. نگاهى به کار ویژه‏هاى روحانیت، درک این کنشها را آسان‏تر مى‏سازد.
حال براى بررسى مبانى رفتارى و سمت‏گیرى روحانیت نسبت‏به نظام سیاسى، بهره‏گیرى از الگوى فرهنگ سیاسى، بهتر راه گشاست. این نکته دور از واقع نیست که در میان روحانیون نیز مانند بسیارى از جوامع کوچک و بزرگ، تسلط یک فرهنگ سیاسى مشخص وجود ندارد و به طور معمول، تالیفى از گونه‏هاى مختلف فرهنگ سیاسى به چشم مى‏خورد. بنابر این، از سه گونه کلان فرهنگ سیاسى; مشارکت جو، پیرومنش و کوچک اندیش (محدود) مى‏توان سخن گفت;
مشارکت جویان افزودن بر رفتار حمایتى، تقاضاها و مطالبات خود را وارد سیستم سیاسى مى‏کنند و بر بروندادها (تصمیم سازى و سیاستگذارى) تاثیر مى‏گذارند. پیرومنشان، اگر چه در سطحى محدود، تقاضاهاى خود را به سیستم عرضه مى‏کنند، اما ماهیت اصلى آنان، حمایت از نظام سیاسى و انفعال در برابر حکومت است. و سر انجام کوچک اندیشان که علاقه‏اى به شرکت در سیاست ندارند. آنچه در دهه دوم شاهد آن بودیم، افزایش تعداد مشارکت جویان مى‏باشد و همین امر، نشانگر مطالبات جدیدى است که از نظام سیاسى درخواست‏شده و همچنین سبب بروز رفتار جدیدى از سوى روحانیت در قبال نظام سیاسى گردیده‏است‏به گونه‏اى که به دسته‏بندى‏هاى تازه‏اى میان روحانیون منجر شده‏است. منازعات میان روحانیون در حالى صورت مى‏گیرد که گروههاى جدیدى در حال شکل‏گیرى است که مى‏تواند با طرح پرسش‏هاى تازه‏اى، موقعیت روحانیت را دچار چالش‏هاى سختى نماید. به نظر مى‏رسد اگر روحانیون نتوانند به یک انسجام نیرومند دست‏یابند و خود، به بازسازى و نوسازى ارزش‏هاى دینى همت گمارند، در آینده ممکن است قدرت اجتماعى آنان کاهش یابد و بخشى از قدرت سیاسى خود را کف دهند. ذکر این نکته ضرورى است که امام خمینى همواره نسبت‏به تنازع و اختلاف ابراز نگرانى کرده و معتقد بودند که در این تنازع، "جناحى که پیروز [مى]شود، یقینا روحانیت نیست. (30)
پرسش دیگرى که در ابتداى سخن به آن اشاره رفت، درباره "استقلال روحانیت از دولت‏" بود. اینکه روحانیت از دولت مستقل است تا پیش از انقلاب مفهوم روشنى داشت. چرا که آنان هیچگاه مشروعیت دولتهاى پیشین را به رسمیت نشناخته و بدون مماشات همواره با حکومتهاى وقت، در ستیز بودند. همین امر سبب شده بود که رژیم‏هاى وقت، به شیوه‏هاى گوناگون در صدد کنترل حوزه و روحانیت‏برآیند و از طریق دولتى کردن روحانیت، آزمون‏گیرى از طلاب، تاسیس دانشکده‏ها و موسسات علوم اسلامى و…تضییقاتى آنان فراهم سازند.اما پس از تشکیل حکومت اسلامى که در راس آن مجتهدى برجسته قرار دارد و روحانیت‏خود، بخشى از ساختار حکومت‏بشمار مى‏آید، سخن از استقلال روحانیت از دولت‏بیشتر به یک تناقض نما شبیه است. اگر چه استاد مطهرى در توضیع نظرات امام خمینى، مى‏گوید:
"…مقصودشان [مقصود امام درباره وزارت امر به معروف] یک موسسه مستقل و وابسته به روحانیت است و این نظریه بر اساس نظریه دیگرى است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت‏باید مستقل بماند همچنانکه در گذشته مستقل بوده است… حالا هم که باز حکومت، حکومت اسلامى مى‏شود، با اینکه حکومت اسلامى است، ایشان[امام خمینى] معتقدند که روحانیت‏باید مستقل و به صورت مردمى مانند همیشه باقى بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود… به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانیت‏باید وابسته به دولت‏بشود و نه افرادى از روحانیین بیایند پستهاى دولتى را به جاى دیگران اشغال کنند بلکه روحانیت‏باید همان پست‏خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحراف حکومتها و دولت هاست، حفظ بکند." (31)
در عین حال استاد مطهرى در بخشى از همین تفسیر خود از سخن امام(ره) استقرار روحانیین در پست‏هاى اجرایى را از باب اضطرار واجبار حاصل از شرایط زمانى پذیرا مى‏شوند. همانگونه که امام خمینى نیز حضور روحانیون در درون سازمان حکومت را جهت اجراى احکام شریعت در حکومت اسلامى مى‏پذیرند. همین تطور و تحول در اندیشه سیاسى امام خمینى، ما را به امر دیگرى رهنمون مى‏سازد و آن وجود دو عنصر بنیادین‏"زمان‏" و "مکان‏" در اندیشه سیاسى ایشان است که مى‏تواند به کشف بسیارى از احکام سیاسى یارى رساند. بنابر این استفاده جزمى به نظرات ایشان و نادیده گرفتن این دو عنصر، به قرائت‏هاى ناکارآمد منجر مى‏شود.
ء پى نوشتها:
1، رهیافتهاى نظرى بر انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات)، به کوشش عبدالوهاب فراتى، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، قم‏1377، ص 361.
2. صحیفه نور، ج 20، ص 240.
3. داود فیرحى، مفهوم مشارکت‏سیاسى، فصلنامه علوم سیاسى، سال اول، ش اول، تابستان‏1377، ص‏43.
4. صحیفه نور، ج 21، ص 98.
5. همان، ص 34.
6. همان، ص 90.
7. براى اطلاع بیشتر از رابطه روحانیون، مذهب و سیاست، ر. ک به: حسین بشیریه، جامعه‏شناسى سیاسى، نشر نى، تهران، ص 222.
8. "پارسونز" در تحلیل ساختار مى‏گوید: "مجموعه همبسته‏اى از نقشها، گروهها، هنجارها و ارزشها و نهادهایى که کنشهاى خاصى را تجویز، تحریم، تشویق و تقبیح مى‏کنند."; رونالد چیلکوت، نظریه‏هاى سیاست مقایسه‏اى، ترجمه وحید بزرگى و علیرضا طیب، رسا، تهران،1377، ص‏277.
9. صحیفه نور، ج 21، صص 88 -89.
10. صحیفه نور، ج 11، ص 130.
11. شجاع احمدوند، فرایند بسیج‏سیاسى در انقلاب اسلامى ایران، مجموعه مقالات سمینار انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، قم، 1374، ج 2، ص 61.
12. براى اطلاع بیشتر از بحث جامعه پذیرى سیاسى، ر. ک به: آلموند و دیگران، پیشین، فصل سوم; و عبد العلى قوام، نقد نظریه‏هاى نو سازى و توسعه سیاسى، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتى، تهران، 1374، صص‏77 – 85.
13. – ،روحانیت و حوزه‏هاى علمیه از دیدگاه امام خمینى (تبیان، آثار موضوعى)، دفتر دهم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1374 صص‏139 – 140 و ص 162 و 218.
14. صحیفه نور، ج 4، ص 180.
15. صحیفه نور، ج 11، ص 134.
16. کوثر (مجموعه سخنرانیهاى امام خمینى)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1374، ج‏3، ص 150.
17. صحیفه نور، ج‏16، ص 211.
18. حسین سیف زاده، تحول از مشارکت منفعلانه به مشارکت فعالانه; تامل نظرى، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسى، تیر ماه‏1373، شماره 32، صص 165 -193.
19. براى آشنایى با نظرات آلموند در این باره، ر.ک به: گابریل آلموند و دیگران، چارچوبى نظرى براى بررسى سیاست تطبیقى، ترجمه علیرضا طیب، مرکز آموزش مدیریت دولتى، تهران،1377، فصل سوم و چهارم; و رونالد چیلکوت، پیشین، ص 345 به بعد; و عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست، نشر نى، تهران، 1375 صص 114 – 115.
20. صحیفه نور، ج 12، ص 230.
21. صحیفه نور، ج 21، ص 48.
22. صحیفه نور، ج‏17، ص‏96.
23. حسین بشیریه، پیشین، صص‏97 – 98.
24. محمد تقى آل غفور، ساختار سیاسى نظام جمهورى اسلامى ایران، فصلنامه علوم سیاسى (دوره پیشین)، ش 8، بهار73، صص 18 -19.
25. انوشیروان احتشامى، سیاست‏خارجى ایران در دوران سازندگى، ترجمه ابراهیم متقى و زهره پوستین چى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1378، ص‏23.
26. عبد العلى قوام، سیاست‏هاى مقایسه‏اى، سمت، تهران،1373، صص 34 – 35.
27. صحیفه نور، ج 15، ص 232.
28. همان، ص 221.
29. صحیفه نور، ج 21، صص 92 -93.
30. همان، ص‏97.
31. مرتضى مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، صدرا، تهران، 1375، ص 25 -26.

رضا سلطانی
تکنولوژی تولیدات گیاهی 85

3
اندیشه های امام خمینی ( ره )


تعداد صفحات : حجم فایل:174 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود