آتش و نور
– عرفان وعناصر طبیعی
اوج کمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی که نیل به کمال را در تزکیه نفس می جویند و از ما سوی قطع تعلق می کنند فقط گلیم خویش را از موج بدر می برد اما به کمال راه پیدا نمی کنند. کمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حکیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام کند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم کردگان سعی بجا آورد، نیست. در آن است که از "خودی" خود قدم به بیرون گذارد، در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسانها، با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیاید با آتش ونور، خاک و گیاه، با حیوان وانسان، با خورشید، ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند، با ابر وباد و کوه و رود و رعد وباران احساس پیوند نماید، در وجود خود انسان را با عالم وعالم را با انسان قابل تبدل بیابد و بدین گونه به آن مرتبه از کمال که اکمل از آن قابل تصور نیست می رسد.
– پیدایش آتش
یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی که در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی می کردند، نخستین آشنائیهای ملت های مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شکل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شکل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند که از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش کشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی که از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی که فردوسی آورده چنین است که هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می کند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاک اطراف آن به آتش کشیده می شود. مار می گریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می کنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:
نشد مارکشته ولکین ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه درگرد او با گروه
– عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)
برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص می دهیم. ارسطو و نیز همه حکما از زمین (خاک) و هوا (باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر " آتش" در این کتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر که به زمین نزدیکترند ، قیاس کرد. و این چنین ناخودآگاه به کیفیت مینوی و آسمانی آتش می رسیم. درباطنیت یهود، برعکس، عنصر خاک (زمین) حذف شده، ولی آتش باقی و محفوظ مانده است؛ و (لویی) کلود دوسن مارتن ظاهراً این سنت عناصر سه گانه را پذیرفته است. در آموزهها و اصول عقاید مغرب زمین (حکمت هر مسی و قبالا)، آتش، در راس سلسله مراتب عناصر جای دارد؛ و در عرف قوم سلت و هندوان، میان آب و باد (هوا).
همه این باورها معلوم می دارند که آتش همواره عنصری اساسی محسوب شده است و در واقع نوعی وضع و حالت است و نه واقعیتی انضمامی و مخالط. آتش صمیمی و جهانشمول یا کلی، در قلب و بر زمین و در کیهان و کائنات، زنده است. هم در بهشت می درخشد و هم در دوزخ می سوزد. هندوان از این "دوگانگی" آتش ، دل آگاهی داشتند که همواره آگنی، ایزد آتش را به صورت خدایی دو چهره می پرداختند. قلمرو سلطه و استیلای آتش، گسترده و پهناور است؛ آتش پنهان، به عنوان پایه زندگی، در درون ماده، مخفی ونامرئی است و به زعم کیمیاگران، "گرما، کیفیتی است که چیزهای ناهمگن را از هم سوا می کند و چیزهای همگن را می پزد"
آتش زایاست. اگر بدرستی حفظ و نگاهداری و مهار شود، محرک تولید مثل است و بخشنده نیروهای جدید، جوانی را باز می گرداند و می زاید و مولد است؛ ققنس از شعله های که می سوزاندش، دوباره جان می گیرد. این آتشی که نگاهدار آدمی از بیم خطر و شر است، پاک کننده وزداینده نیز هست و همه چیزهای بد وشوم را نابود می کند. نقش ویرانگر آتش، طبعاً با نقش مثبت و سازنده اش، در تضاد است. مادام که آتش بپاید، عروج مشقت بار ماده تا حالت پاکی و خلوص تام و تمام، ادامه خواهد یافت و در این راه، ماده از شکل فشرده و جامد(زمین) به شکل مایع ( آب ) و سپس از حالت گازی (هوا) به حالت درخشندگی (آتش) خواهد رسید. مادام که آتش بپاید، انسان می تواند بر اشیایی که درمیانش گرفته اند، به تردستی و چابکی ، اعمال قدرت کند و اثربگذارد و از دولت ابزار ستایش انگیز آتش، آنها را به تبعیت از اراده خود وادارد و به سود خویش مورد استفاده قرار دهد و به کارگیرد. مادام که آتش بپاید، انسان با خدا ارتباط مستقیم خواهد داشت و مخلوق، خالقش را بهتر خواهد شناخت. بدینگونه آتش، مبنای حرکت تلقی شده در وزن و ضرباهنگ ادغام می شود. در اختر شناسی ، آتش ، مثلث آتشی است.
…. باید خاطر نشان ساخت که همه اعمالی که درباره آتش، پایدار مانده و تا دوران مادام آورده اند، از معتقدات آباء و اجدادی نشات می گیرند، یعنی احساسات آن اقوام کهن، هم اینک به طرز عمیقی، روزگانی و امروزین اند و این چنین اراده زمانه مان بر این قرار گرفته است که نیاکانمان که چهره ای حیوان نما داشته اند، از هوشمندی، بهره مند نبوده اند.
این چهار عنصر (آتش، هوا، خاک و آب) نمادهای صفات کلی وعمده ئی می گردند که به موجبشان ماده جسمانی در عالم تحت القمر (" عالم سفلی") پدیدار می شود.
در یکی از رسائل چاپ شده شاه نعمت الله ولی کرمانی، یکی از معتبرترین اساتید مکتب عرفانی ایرانی قرن پانزدهم، عالم عناصر به چهار فرشته ای تشبیه شده است که گردونه های مراتب یا مراکز چهارگانه درون انسان هستند و از چهار حرف نام مقدس "الله" نشات می گیرند. مراکز چهارگانه عبارتند از قلب، عقل، روح ونفس. چهار فرشته عبارتند از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل. آب همانا صورت [فرم] جبرئیل زمین صورت میکائیل، هوا صورت اسرافیل و آتش صورت عزرائیل است.
این عناصر از اثیر ناشی می شوند و به اعتباری، تثیبت کننده آنند و هر کدام در درون شامل جفتی از صفات طبیعی گرمی، سردی، تری و خشکی در حد عواملی فعال در میان ماده ی جسمانی اند.
7- علائم هفتگانه منطقه البروج همان کیفیات را دارا هستند : "حمل"، "اسد"، "قوس" ازجنس آتش اند و طبیعتشان گرم و خشک است "جوزا" و "میزان" و "دلو" از جنس هوا و گرم و مرطوبند و مسئول بادها و …
عناصر چهارحالت بنیادی ماده را تشکیل می دهند، چهار نحوه ی نمود محتوای کیفی ماده را. هر جسم شامل همه چهار نمود است هر چند که تسلط تنها با یکی است . طبق کیهانشناسی سنتی، آتش گرم است و خشک.
8- درایران، استفاده از آتش برای تولید گرما بر خلاف کشورهای دیگر منجر به ساختن "شومینه" نشد، بلکه ابداع کرسی را به همراه داشت. اعضاء خانواده هنگام نشستن زیرکرسی از طریق آتش مرکزی با یکدیگر متحد می شدند. آتش با توان خود به این که پخته گرداند، تلطیف سازد، بازپرداخت کند، و همامیزی دهد، همه چیزی را به هماهنگی می آورد. گرما و روشنا جنبه های آتش اند و برای هنر معماری از همه چیزی مهمتر. در ایران زمین کشوری با آفتاب تند، نور همیشه مقدم ترین جنبه آتش به شمار آمده است.
9- ایرانیان درگذشته های بسیار دور ( قبل از ظهور زرتشت) طبق یک سنت قدیمی آریایی آتش پرست بودند. زرتشتیان آتش پرست نیستند بلکه آتش نماد " اهورامزدا" است؛ خالق همه چیز به مدد "روح قدس" به این دلیل، بسا کیهانشناسیها پای گرفته است که در آنها خورشید نماید الوهیت و اشراقش بوده، وسیله ای که بدان تمامی اجزاء آفرینش موجودیت یافته اند. در برخی مکاتب فلسفی رابطه سه جانبه یی هست ناظر بر خورشید در حد نماد عقل یا روح، ناظر بر طلا در حد نسخه ی صغیر آن، اما "مادی" تر یعنی در حکم جسم، و ناظر بر آتش در حد نقش که میان این دوقطب سیر می کند.
مهر سلیمان
عناصر مربوط به همان مهر [سلیمان]:
آتش شعله برمی کشد (تجلی نور)
زمین جسم است
هوا به بالا صعود می کند اما به سبکی آتش نیست
آب به پایین می چکد اما به اندازه زمین جسیم نیست با یکدیگر مهر سلیمان را تشکیل می دهند"
ستاره شش پر پویای که به مهر سلیمان معروف است جنبه های مکمل مختلفی را نمادین می سازد. مثلث سربالا نماد آتش و در عین حال انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است.
پایگاه نور و آتش در آیین زردشت: در این کیش، زرتشت، نور و آتش را که پاک ترین پدیده روی زمین است و به هیچ وجه آلوده نمی شود، سمبل اهورامزدا انتخاب کرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشکوه برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بدسرشتی و فریبکاری کیش زرتشت را دین آتش پرستی می نامند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یکتاپرستی این کیش سرپوش گذارند. در اینگاه باید به این نکته اشاره کرد که همین نادانانی که آیین زرتشت را به آتش پرستی می خوانند آسوده کنند خودشان به شایستگی نور و آتش باورداشته و به همین فرنود، آنها در "خانه خدای خود" شمع روشن می کنند و همچنین در کتاب دینی آنها هم، این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.
آتش نزد اقوام مختلف:
آتش یا آذر، از روزگاران بسیار کهن، تا بامروز توجه همه اقوام روی زمین را به خود جلب کرده و هرقومی به شکلی آنرا گرامی میدارد. در اینجا کاری به جنبه های فیزیکی ومادی و صنعتی آتش نداریم، زیرا دامنه مصرف و کارآیی آن زیاد است. فقط یک جنبه را در گذشته یک قسم تلگراف بی سیم و وسیله مخابره بوده نام می بریم. بنا به فرمان خشایارشاه، شاهنشاه هخامنشی (485-465 پیش از مسیح) از شوشتر و همدان دو پایتخت بزرگ، تا به سرحد سرزمین پهناور ایران، بر جهان بلند به فاصله های معین ساخته و درشبها بوسیله مشعل و نورآن وعلائم مخصوص و معینی که داشتند از برجی به برج دیگر، وقایع مهم دورترین نقاط کشور را به مراکز می رسانیدند و تا چندی پیش از این تپه های مخابره در گوشه و کنار خاک پهناور ایران دیده می شد. مخابره خبر فتح آتن به وسیله سپهبد ایران به نام ماردینا در سال 479 پیش از میلاد به سارد و اطلاع آن به پادشاهی وقت ایران در شب همان روز یکی از آنهاست.
در شاهنامه و یادگار زریران نیز آمده است که به واسطه آتش افروزی، در بالای کوههای بلند لکشریان بگرد آمدن و آماده حرکت شدن آگاه می ساختند. در ادیان آریایی مانند زرتشتی، برهمنی و بودایی و همچنین در مذاهب سامی مانند موسوی، عیسوی و اسلام، حتی در نزد بت پرستهای آفریقا، آتش اهمیت ویژه ای دارد. ایرانیان باستان، آتش را موهبت ایزدی می دانستند (یکی از چهار آخشیجی که نمی بایست به پلیدی آلوده شود) و شعله اش را یادآور فروغ رحمانی می خواندند، آتشدان فروزان را در پرستشگاهها به منزله مهراب قرار می دادند. پیشوایان دینی ایرانیان و هندوان در اوستا و ریگ ودا، "آتروان" می باشند که به معنی "آذربایجان و یا پرستار آتش" و آن کسی است که برای پاسبانی آتش گمارده می شود. در رم باستان نیز دوشیزگانی پاکدامن ودانا از خانواده شریف به نگهبانی آتش مقدس در معبد "وستا" موظف بوده اند که به آنها "وستاویس" می گفته اند. این نگهبان می بایست سی سال تمام در کمال پاک دامنی بسر برد و نگذارد آتش مقدس که پشتیبان دولت رم تصور می شده خاموش گردد. زرتشتیان نیز برای نگهداری و پاسبانی آتش، اشخاصی را به نام آتشبند تعلیم داده اند و به کار می گمارند که امروزه نام خانوادگی برخی از ایشان به سبب پیشه پدری آتشبند است.
آتش را آذر، آدر، آتر نیز می نامند.
طبیعت و معماری:
ژیگموند فروید روانشناس برجسته، فرهنگ را چنین تعریف می کند: "فرهنگ مجموعه تمام توانائیها و وسایلی است که در خدمت دو هدف می باشد: محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد" "فروید" در توضیح اعمالی که در ارتباط با قسمت اول هستند، در کنار استفاده از ابزارها و مهار آتش، از ساختن مسکن نیز نام می برد.
طبیعت ومعماری در کنار هم قرار ندارند، بلکه در هم ادغام شده و یکدیگر را تکمیل می کنند.
ـ مقوله آتش در معماری (آتشکده)
نخستین و قدیمی ترین آتشکده ایران، آتشکده ای است که هوشنگ شاه نوه کیومرس پس از پیدایش آتش بنا نمود.
جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد
(شاهنامه فردوسی)
بعدها به پیروی از آن در دیگر نقاط آتشکده های زیادی ساخته شد. تهمورس، پور هوشنگ در دوران پادشاهی خویش به پیروی از پدر، آتشکده های بسیار بنا نمود. از آن جمله سه آتشکده در خور ذکر است که بر کسره پوستتو در خنیرس ایران قرار داشت و آن آتش سپنیشت را بر فراز کوه خورهورمند (پهلوی: گومن هومند) واقع در خوارزم منتقل ساخت. نقل است که اژی دهاک هنگام چیرگی بر جمشید کوشید تا آتشکده ها را ویران نماید ولی مردم در نگهبانی آن کوشا بودند و نگذاشتند. فریدون نیز جایگاهی به نام آذر خور داد در زمینی بنا نهاد که بعدها توس نوه او دنباله آن را گرفت و آن آبادی به "توس" معروف شد.
شهرستانی نیز در اول ملل و نحل (ص 251) در بیان آتشکده های زرتشتیان چنین آورده است: اولین آتشکده افریدون در شهر توس ساخته است. دیگر آتشکده در شهر بخاراست که آن را بردسون گویند. آتشکده دیگری در بخارا هست که آن را "قباذان" خوانند. آتشکده ای در شهر "قومس" است که آن را "جریر" گویند. آتشکده ای در مشرق چین، بنا کرده سیاوش است که آن را کنگدژ گویند. آتشکده ای در ملک فارس به نام "بارجان" و آن را "ارجان" جد گشتاسب بناکرده این همه آتشکده ها از زردشت بوده اند.
شهرستانی تصریح می کند که، آتش را گرامی نمی شمارند مگر بدین سبب که آن جوهر پاک علویست دیگر از سبب گرامی داشت آتش نیست که ابراهیم را نسوخت و سیاوش از میان آن گذر کرد به سلامتی و تندرستی.
خلاصه اینکه: این سنت کهن آریایی بعد از ظهور زرتشت نیز همچنان نگهداری شد و نور و آتش و آتشکده پرستش سوی زرتشتیان قرار گرفت. علاوه بر آتشکده های پیشدادی و کیانی بعد از اشوزرتشت در نقاط مختلف کشور ایران حتی تا چین و پاکستان و هند و اسوان و روم و آسیای صغیر، آتشکده های زیادی بر پا شد که هنوز آثار و خرابه های برخی از آنها موجود است که پیروان آئین بهی در آنجا به نیایش پرداخته و خداوند یکتا را ستایش می نمودند:
بدانگاه بد آتش خوبرنگ چومرازیان را مهراب سنگ
مپندار آتش پرستان بدند پرستنده پاک یزدان بدند
(فردوسی)
چنانچه آمد آتشکده را به نام های آذرکده، آدریان، درمهر و هرمزگان نیز گفته اند. آتشکده علاوه بر محل نگهداری آتش، مجتمعی بود، از مدرسه، کتابخانه، موزه، محل گردآوری غنائم، محل دادگستری و اوقات، محل رتق وفتق امور دینی، فرهنگی و اجتماعی هر محل، جایگاه نیایش های فردی واجتماعی و تشکیل انجمن ها و… ورزشی ومساقات سواری چوگان.
در گذشته این سه آتشکده از همه مهمتر بودند: 1-آذر فرنبغ در کاریان فارس ویژه روحانیون 2- آذرگشسب ویژه رزمیان و پادشاهان درشیز آذربایجان. 3- آذر برزن مهر در ریوند خراسان ویژه کشاورزان. بطوری که از بقایای آثار آتشکده ها برمیاید ساختمان آتشکده ها، اغلب مکعب شکل (چهار طاقی) بوده که در طرح آرامگاهها نیز اثر گذاشته است مانند 1-آرامگاه امیر اسمعیل سامانی 2- آرامگاه شیخ فخرالدین رازی در "اورگنج" قدیم و آرامگاه سلطان سنجر سلجوقی در مرو.
آتشکده ها و جایگاههای مقدس آتش پرستی در امپراطوری ایران برای مراسمی ساخته شده بودند که تعداد کسی روحانی را در خور می پذیرفتند و نه خیلی عظیم عبادت کنندگان در فضای بازگردهم می آمدند. در حالیکه معابد عربستان وهند محدودیتی از نظر جابرای تعداد عبادت کنندگان درون سالنهای سرپوشیده نداشتند، چه رسد به تامین دید واضح بین آنها. به همین دلایل بود که به مراکز عبادی مذاهب دیگر برای معماران مسلمان اولیه که به دنبال الهام می گشتند چندان اهمیت نداشت.
چهارطاقی: بنایی بودند که برای نگهداری و روشن نگه داشتن آتش ساخته می شدند و نقشه های چهارگوش داشته که سقف گنبدی شکلی روی آنها قرار گرفته و چهار طرف آن دیوارهایی دارد که در وسط هر دیوار در گاهی قوسی شکل تعبیه شده است.
آتشکده دره شهرFire temple .Darreh shahr
آتشکده جره کازرون: Djere Fire temple. Kazerun
آتشکده آغمیمون سراب Aghmeyon F.T Sarab
آتشکده دختر. قم Dikhtar F.T. Qom
انواع آتش:
1-11-پارسیان سه نوع آتش دارند که بنابر اهمیت مرتبه، عبارتند از آتش بهرام، آذران ودادگاه. آتش بهرام با تشریفات خاصی از شاهزاده آتش مختلف تهیه و تطهیر می شود و بعد آن را در جایگاه یا تخت آن هم چون شاهی نشاندند. برای نشاندن آتش آدران تنها چهار نوع آتش خانگی کافی است و مراسم تطهیر و تقدیس آن ساده تر از آتش بهرام است. آتش دادگاه تنها از یک آتش به سادگی تهیه و تطهیر و تقدیس می شود. نگاهداری این آتش را هر بهدینی می تواند به عهده بگیرد.
آذرو (= آدروگ) که به آتش های مرتبه پایین اطلاق شده که در جاهای مختلف بر پا شده است ونیز می توانسته در آتشکده نیز نشانده شود. اگر این آتش در "دادگاه" (جای مقدس مخصوص آتش) نشانده می شد، آن را با عنوان مطلق "آتش" می نامیدند.
1-12 پرسید دانا از مینوی خرد 2-که نماز و ستایش ایزدان را چه گونه باید کرد؟ 3-مینوی خود پاسخ داد 4-که هر روز سه بار برابر خورشید و مهر (ایزد مهر) چون (این دو) با هم حرکت می کنند ـ ایستادن. 5- و به همین گونه ماه و آتش بهرام یا آتش آذرو را بامداد و عصر و نماز و ستایش کردن 6- وسپاسدار بودن 7- و اگر خدا ناکرده (= پرگست) نسبت به ایزدان مینو و گیتی و مردمان و ستوران و گاوان و گوسفندان و سگال و حیوانات از نوع سگ و دیگر آفریدگان اورمزد خداگناهی یا ترک اولایی سر زده است. 8- پیش خورشید ومهر وماه و آتش اورمزد توبه کار و پشیمان بودن 9- و برای برائت از گناه هرچه بهتر ممکن است کار نیک کردن .
1-3 زوهر: دو نوع "زوهر" (Zohr) وجود دارد: یکی "آتش زوهر" و دیگر"آب زوهر" (نثار به آتش یا به آب) "آتش زوهر" عبارت است از پیه دمبه گوسفند در موارد خاصی به آتش مقدس می دهند. یکی از این موارد هنگام تاسیس آتش بهرام است. به این منظور آتش های گوناگون را گرد می آورند و در هم می آمیزند وبرآتش واحدی که درست می شود دعا می خوانند و بعد هیزمی را در بالای آتش می گیرند تا با حرارت آتش، بدون تماسی با آن، روشن شود. سپس این هیزم روشن شده هیزم دیگری را روشن می کنند تا مجموعا هفت بار این کار انجام می گیرد. هفتمین شعله را که بدین طریق تطهیر شده است، در آتشگاه قرار می دهند. بر این آتش باید هیمه و پیه دمبه گوسفند و عطر نثار کنند و هر روز باید این نثارها از آتش مراقبت کرد تا خاموش نشود. در هنگام گاهنبار (جشن های فصلی) نیز زوهر به آتش بهرام می دهند. مورد دیگر "آتش زوهر" در صبح روز چهارم پس از مرگ است. به اعتقاد فردیسنان در این هنگام روان در گذشته خانه شاه بهرام پیروزمند (آتش بهرام) می آید و با دادن این زوهر به آتش، روان به راحتی از پل چینود عبور می کند. اگر آتش بهرام در نزدیکی نباشد، روان به هر آتشکده دیگر که نزدیک است میرود و در این صورت "زوهر" در مراسم آفرینگان باید به آتش پایین مرتبه تر داده شود. در متون پهلوی آمده است که زوهررا به آتش های دیرگ نیز می توان داد.
1-4- پیدایی آتش مقدس آتشکده ها و هوشنگ
اگر پیدایی آتش برحسب یک اتفاق به هوشنگ منسوب است، مبنای پیدایش سه آتش مقدس نیز در رابطه با هوشنگ است. به موجب گزیده های ذات سپرم در فرمانروایی هوشنگ هنگامی که مردم بر پشت گاو سروو به کشورهای دیگر می رفتند، شبی که به ستایش آتش می پرداختند، آتشدانها که بر سه جا برپشت گاو نهاده شده بود وآتش در آنها قرار داشت، در دریا افتاد. جوهر این آتش که در اصل یکی و آشکار بود، به سه آتش تقسیم شد و آنها تقسیم شد و آنها را بر سه آتشدان نشاندند که خود سه فره گشتند و جایگاه آنها آذرفرنبغ، آذر گشنسب و برزین مهر شد. در دوره ساسانی آذر قرنبغ که به طبقه موبدان اختصاص داشت در کاویان پارس، آذر گشتنسب آتش جنگ جویان یا آتش شاهی در گنجه (شیز) در آذربایجان، برزین مهر یا آتش کشاورزان در کوه ریوند، در خراسان جای داشت. این سه آتشکده به ترتیب به دست سه قهرمان یعنی جمشید، کیخسرو، و کی گشتاسب تاسیس شده است.
1-5پنج نوع آتش.
نخست ـ که عالیترین است بنام سپنشیت، آتشی است که در عرش اعلی در گرزمان یا گرودمان فروزان است که آتش معنوی و درونی و نور کل است، نه آتش مادی که با هیزم می سوزد.
دوم ـ برزی سونگهر که به بلند سوت (بزرگ سود) ترجمه گردیده، و آن آتشی است که در جمادات، در سنگ و آب نهان است و به اسم عمومی آتش بهرام خوانده شده است.
سوم ـ وهرفریان ـ آتشی است که در کالبد انسانی وجود دارد و همان حرارت غریزی است و نشان حیات است.
چهارم ـ اوروازیشت ـ آتشی است که در رستنی ها و چوبها موجود است و سبب شادابی و بالندگی آنها می شود
پنجم ـ وازیشته ـ که در همه ذرات و رعد و برق هم وجود دارد و نتیجه دو نیروی همستار یا ضد (همچون مثبت و منفی) است.
اوستا چه می گوید!…
در گاتها در سرو 42 بند 4 اشوزردشت می فرماید:
"دهنده ی آرزوهای نیک ما، اهورامزدا است، و به وسیله آتش، یعنی ذهن روشن وپاک، واشا، روح نظم و راستی، از و هومن، تحمل یا وجدان می یابیم." یعنی به آرزوهای نیک، به وسیله آتش و نور و آنچه که پیرو آن آید خواهیم رسید.
در نظر بیاورید، عده ای نماز گذار که در آتشکده گرد آمده اند تا اعلام وفاداری خود رابه دین بهی تکرار و تائید نمایند. آتش و نور تابناک آن، چون قبله ای روشن دربرابرشان فروزان است. او مظهر سپنتامینو، صفت آفریدگار است.
نمودار روشنایی ازلی وابدی است که خداوند برای پیشرفت آفرینش آفریده، همه باشندگان از روی جان و دل و خرد، خدای دانا را نماز می گذارند.
بدوران اوستایی برمی گردیم
"در عصر اوستا آتش مظهر و نشانه پاکی و طهارت بود ومردم آن را گرامی می داشتند. این یک سنت و رسوم و روش قوم آریا بود که به اجاق خانواده و روشن نگهداشتن آن اهمیت میدادند و اگر آتش اجاق سرد می شد آن را بدشگون می دانستند که بعدها آتشکده ها که در آن آتش اجاق صنوف و دسته های گوناگون با هم یکجا جمع شده، خود "قبله" و "پرستش سوی" مردم گردید ونورفروزان و تابناک آن، خود، نموداری از نور کل، یعنی خداوند بود.
اوستا (یسنا) دفتر دوم:
من آزادی رفت و آمد و آزادی خانه و کاشانه را برای هر آنکس که با چارپایانش بر روی این زمین بسر می برد، گرامی می داریم. به هنگام نیایش در برابر "زور" باز می گویم: از این پس به زیان روستای مزدا پرستان دست نیازم و آهنگ تن و جان کسی نکنم.)
اوستا (یشتها) دفتر سوم:
ای زرتشت! "اردیسور اناهیتا" از سوی آفریدگار [جهان] ، "مزدا" برخاست. بازوان زیبا و سپیدش ـ که زیورهای پرشکوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبوی شانه اسبی است. [آناهیتا] پیکری نازنین و روانی بسیار نیرومند دارد و در نهاد خویش اندیشناک است…
… کدامین کسی مرا نیایش خواهد کرد و کدامین کس "زور" آمیخته به شیرود به آیین پالوده به پیشکش من خواهد آورد؟ من برای چنین وفادار نیکدلی، آرزوی خوشی می کنم و خواستار آنم که همواره خرم و شاد ماند.
ـ اوستا (مهریشت) کرده یکم (یشتها)
"مهر" دارنده دشتهای فراخ بدان کس که به وی دروغ نگوید (پیمان نشکند) اسبان تیزنک بخشد. "آذر" "مزدااهورا" بدان کسی که به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند) راه راست نماید .
ـ نتیجه (conclusion) : (اوستا)
اکنون در اوستا جستجو در میان همه نمونه هایی که آتر (آتش) در آنها ذکر شده به پایان بردیم و سعی خواهیم کرد که آنچه را جمع آوری نموده ایم خلاصه نماییم. در ابتدا، آتریک واسطه یا قوه ذهنی و یا صورت و ظاهر اهورامزدا است و بیش از آن که یک واسطه ای است بی شباهت به امشاسپند (Amesh spentas) که عقاید و خصوصیات پسندیده هستند. آشکارترین عملکرد آتش پاداشی عادلانه به نیرنگ و پلیدی و یا حقیقت و راستی در زمان دادرسی روح ارزانی داشتن می باشد. در این کار آتش فریب پذیر نمی باشد (توسط شیطان) به سخن دیگر شیطان نمی تواند از پسامدهای عمل آنها بگریزد. قدرت آتش از اشا (Asha) ناشی می شود و از سوی دیگر با
(voba Mona) جهت تکمیل دستور اشا کار می کند و سرانجام پیروزی نهایی در مقابل شیطان. آتش به وفاداران ومومنین کمک پایدار و روشنی می کند و این راهنمایی و کمک واضح بسیار آسان توسط مومن قابل درک است در این مفهوم آتش نورانی می کند و یا مسیر و راه اشا را فاش می کند. آتش تنها به مومن راهنمایی و کمک ارائه نمی دهد. همچنین آنها را در برابر ضربه ها و صدمات فیزیکی (جسمانی) که توسط (مظاهر فریب آمیز) حاصل می شوند محافظت می کند. در یسنا 46/7 بصورت مشخص این گفته مطرح شده است.
دوباره در یسنا 4/34 آتش به عنوان قدرت و یادست اهورامزدا منسوب شده است و زردشت طلب یاری می کند.
دریسنا 4/34 می آموزیم که آتش بصورت جوی و مشتاقانه طلب شده است.
در یسنا 43 می آموزیم که آتش لایق عزت و احترام فوق العاه می باشد.
تصور کلی (مفهوم) آتش یا خدای آتش چیست؟ به نظر من آن خدای عمل (اقدام) در دنیای انسان می باشد.
(God inaction in the world of man) هدایت کننده ، نورانی کننده و همچنین حمایت کننده از کسانی که افکار مثبت خود را در اجرای درک اشا بکار می گیرند وسپس برای تکمیل و اجرای ان کار می کنند ونیز پادش حقیقی کسانیکه اشا را ترفیع می دهند. و یا بالعکس اشا را خنثی وباطل می کنند را می دهد. آتش خدای عدالت و انصاف است، که نتیجه عادلانه اعمال انسان را در دین جهان تضمین می کند. آتش همچنین خدای تطهیر و پالایش نهایی در زمان دادرسی آخر می باشد. آتش خدایی است که به صورت فعالانه به انسان یاری می دهد در سرنوشت و تقدیر خوب خود واقعیت می دهد.
ما اغلب دین زرتشت را یک مذهب پیچیده جهت پیروی می دانیم و آن به علت مسئولیت بسیار سنگین انسان در طرح و ترتیب کارها می باشد. در زردشت عمل انسان فقط سعی در نجات شخصی نیست که دانسته ها و اعمالش بستگی دارد بلکه سعی در نجات و رستگاری همه مخلوقات می باشد. این یک دستور منصفانه و گزاف است برای کسی که می تواند مدتها ضعیف باشد و تهدید شود و کسیکه ممکن است به کمک نیاز داشته باشد. علیرغم یک انسان خوب و شخصی بهترین را برای یک زندگی مطلوب انجام می دهد، وجود خواهد داشت در زمانی که شیطان تهدید می کند ونیروها بصورت آشکار خارج از کنترل انسان سعی در نابود کردن و یا آسیب رساندن هستند. این زمانی است که انسان از خدا طلب کمک و یاری می کند. دانستن اینکه در برنامه و طرح زرتشت، خداوند یاری دهنده می باشد و این یاری همانا تش می باشد یک مایه تصلی است که زرتشت (خودش) این را در ایسنا 46.7 طلب می کند. هنوز یک نکته می باید روشن شود و آن ماهیت این کمک و چگونگی دادن آن می باشد. گفته شد که آتش در اشا نیرومند وبزرگ می باشد. (یسنا34/4) و آتش با (vabo mano) برای تکمیل اشا کار می کند و هر دو با هم در مقابل دسیسه شیطان محافظت می کنند (یسنا46/7) در ابتدا به نظر می رسد که کمک آتش لایق شخصی است که بر طبق اشا عمل می کند و من می گویم که این متناسب با حدی است که یک انسان به این روش عمل می کند و درک من اینست که آتش در اشا نیرومند است و کمکی که از سمت آتش می رسد باید مطابق با اشا باشد، به عنوان مثال نمی تواند دستور طبیعی را نقض کند. بدین سان کسی نمی تواند انتظار معجزه داشته باشد و هیچیک از آنها نمی تواند به حمایت شخصی که مطابق (vabo mano) عمل نکند، کمک کند. اگر در این آیین زردشت، آتش، خدای اقدام در دنیای انسان می باشد پس آتش مقدس (ویژه) فیزیکی، که موضوع احترام است، باید به عنوان یک نشانه حضور خدا در جهان ما لحاظ شود.
بنابراین منطقی است که همیشه آتش روشن نگاهداشته شود زیرا خاموش کردن آن یک انکار نمادین حضور خداوند در جهان می باشد. پرستش و عبادت در برابر آن می تواند یک تصدیق پرسش خدا باشد و در یک معبد به آتش احترام گذارند و این یک نتیجه منطقی برای فهمیدن علت ایستادن آنها می باشد.
اساطیر آتش :
1-قابیل وابلیس و آتش و اسطوره آن
"چون قابیل پیر شد و صاحب فرزندان بسیار گشت، ابلیس او را گفت، آتش بدان جهت قربانی هابیل را پذیرفت که وی آتش می پرستید، تو نیز آتش را بپرست تا از تو خشنود گردد. قابیل شروع به پرسیدن آتش کرد و به فرزندان نیز بفرمود تا آتش بپرستند و نخستین کسی که آتش بپرستید و آتشخانه برپاکرد قابیل بود" ابلیس نیز هنگامیکه آدم را سجده نکرد، به آفرینش خویشتن که از آتش بود استدلال نمود. زیرا ابلیس از جان بود و جان به روایت قرآن از آتش بی دود آفریده شد. در تعابیر عرفانی "عشق" به علت اینکه عاشق را می سوزاند و کانون قلبش را به جوش می آورد به "آتش" تشبیه شده است. فزون بر آنچه که گفته شد، آتش مجازا به معنی جهنم و دوزخ، تندی و تیزی و غم و اندوه سخت، بلا و مصیبت، سخن نافذ و پر اثر و شراب نیز به کار رفته است. در برخی مضامین شعری، آتش به عنوان "قبله جمشید"، "قبله دهقان"، "قبله زردشت"، "قبله مجوس"، "بستر سمندر" و "تخته زرنیخ" نیز ذکر شده، که اغلب یادآور بنیادهای افسانه ای واساطیری آن تواند بود. در متون اسلامی گاه از "نورایمان" به "آتش کبری" تعبیر شده و آتش جهنم از آن برخوردارشده است.
اقوام آریایی، در گذشته برای آتش، فدیه و نیاز می داد ه اند و حتی امروز نیز در فرهنگ عامه به آتش و گاه به چراغ و سوی آن سوگند یاد می شود.
2- گذشتن سیاوش از آتش و ارتباط آن با چهارشنبه سوری
سیاوش به معنی دارنده اسب سیاه. از هنگامی که شادروان ذبیح بهروز در کتاب تقویم و تاریخ مبنایی بر عصر و تاریخ دقیق زندگی زرتشت و روزشماری زندگی به دست داد، که البته کار او از این دادگاه که اصلاحی درگاه شمار تاریخی است ونشان دادن محاسبه دقیق سال خورشیدی، سخنی نیست، اما درباره تاریخ زندگی زرتشت و نظراتی این گونه، چون تاریخ دقیق زندگی مهر یا میترا که وی را شخصیتی تاریخی معرفی کرده است جای سخن فراوان است و به هیچ وجه چنین تاریخ هایی از سوی محققان وصاحب نظران پذیرفته نشده است.
پژوهنده کتاب مورد اشاره و نقل از آن نیز از شمار پیروان شادروان ذبیح بهروز است، یا اینکه به روشی همان راه را رفته است. وی معتقد است که جشن چهارشنبه سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به ور یا ورنگه (varnagh) یعنی آزمایش ایزدی بوده است: "چهارشنبه سوری یا سالروز کشته شدن سیاوش: سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن درشاهنامه فردوسی نقل شده است. آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن سیاوش از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بودهاست. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده، ارتباط روز چهارشنبه پایان سال [چهارشنبه در پایان سال 1013 پیش از میلاد منظور است به نظرپژوهنده مطب] با تاریخ کشته شدن این شاهزاده جوان می باشد. که تاکنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت 1013 پیش از میلاد 713 تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس از کشته شدن سیاوشی، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه، یکم فروردین سال 1012 پیش از میلاد 714 تاریخ مبنا در توران متولد می شود و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی ـ جاویدان باقی بماند، معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهر گرایان سغدی ـ برخلاف پارسیان زرتشتی ـ در آخرین روز از پایان سال سغدی، به سوگواری می نشته اند.
3- حرارت جادویی و تسلط بر آن
میرچاالیاده آتش را در مناسباتش با ادیان، مورد ملاحظه قرار داده است و ارزشی آتش پاک کننده را معلوم می دارد. "حرارت جادویی" به فن دیگری که می توان آن را "تسلط بر آتش" نامید، مربوط می شود، فنی که فرد را نسبت به دمای اخگر زنده، غیر حساس می سازد. تقریبا از سراسر جهان شمنی، گزارشهایی در این باره در دست است که یاد آور فاکرها "Falir" است. شمن در زمان آماده شدن برای رفتن حالت خلسه ممکن است با ذغال روشن بازی کند، آن را فرو بلعد، آهن گداخته در دست گیرد و مانند آن، طی جشنهایی که به مناسبت "برگماری" شمن آروکانی برگزار می شود، مرشدان و نوآموزان پای برهنه روی آتش راه میروند، بدون آن که سوخته شوند یا لباس هایشان آتش گیرد. در سراسر شمال آسیا شمن ها بدنشان را زخمی می کنند و می توانند ذغال افروخته را ببلعند یا به آهن گداخته سرخ یا سفید دست بزنند. نظیر همین اعمال برجسته در میان شمن های آمریکای شمالی نیز صورت می گرفته است. برای نمونه در میان ذونی هاZuni، شمن ها تردستی های گوناگونی با آتش انجام می دهند: می توانند ذغال شعله ور را فرودهند، روی آتش راه روند وآهن گداخته را در دست گیرند و مانند آن. بنا به مشاهدات ماتیلداکوکس استونسون یکی از شمن ها به مدت شصت ثانیه و اخگر گرمی را در دهان نگاه داشته است. به وابن های (wabene) اوجیب وا (ojibwa) دست ورز گفته می شود و آنها بدون دیدن کوچکترین آسیبی ذغال شعله را دستکاری می کنند. چنین اعمالی گاه جمعی است. به این ترتیب در چین، سای کونگ s(ai- kong) راهپیمایی بر روی اتش را هدایت می کند. به این مراسم راه رفتن بر جاده ی آتش گته می شود و در مقابل معبد صورت می گیرد. سای کونگ اولین کسی است که پا بر روی اخگر می گذارد واز پس او همکاران جوان وحتی تماشاگران رهسپار می شوند. (نگاه: شمن گرایی، ص400) برجسته ترین نمونه ای که بهتر از بقیه مورد مشاهده قرار گرفته است، راه رفتن جمعی بر سنگهای داغ است که مراسمی معروف در فی جی است. برخی از خانواده ها دارای این قدرت می باشند و آن را به فرزندانشان انتقال می دهند. طی مراسم شمار بسیاری از راز نیاموختگان، و حتی بیگانگان بدون آسیب بر روی اخگر داغ راه می روند؛ اما باید توجه داشت که برای این منظور درجه ای از "ایمان" و احترام برای نمادگرایی آیینی خاص ضروری است. در راروتونگا (Rarotonga) یکی از اروپاییان که پس از شروع به راه رفتن بر آتش از میانه راه بازگشته بود، پایش سوخته بود. مراسم مشابهی گاه و بیگاه در هندوستان روی می دهد. در مدرس، جوکی یی راه رفتن روی آتش را برای شمار قابل ملاحظه ای از تماشاگرانی که نه تنها آمادگی نداشتند، بلکه عده ای نیز صراحتا به آن شک داشتند انجام داد، در میان تماشاگران کشیش مدرس و همراهانش دیده می شدند."چیرگی بر آتش" همراه با سایر اعمال اعجاب انگیز شمنی: عروج، پروازساحری، ناپدید شدن، روی آب راه رفتن و مانند آن، در میان عرفانی اسلام شواهدی دارد بنا به یک سنت درویش، "سید در حالیکه به تعالیم شیخ گوشی می داد و رازهای آن را درک می کرد، چنان هیجان زده شده هر دو پا را در آتشخوان فرو برد و زغال شعله را با دست از آن بیرون آورد…" سرانجام به یاد آوردیم که راه رفتن جمعی آیینی بر روی آتش، هنوز درمناطقی از یونان زنده است: این آیین هر چند در ایثار (devotion) عوامانه مسیحیت ادغام شده، با این حال بدون چون و چرا باستانی ونه تنها پیش مسیحی، بلکه شاید پیش هند و اروپایی است. یکی از نکات مهم این است که بی حس نسبت به آتش و نسوختن به یاری دعا و روزه به دست می آید: "ایمان" بخش اصلی را ایفا می کند، و گاه راه رفتن بر اخگر در حالت خلسه بدست می آمد. به این ترتیب تداوم خدشه ی این قرون راز آلود، از فرهنگهای دوره سنگی تا نوین ادامه می یابد. معنای راستین "حرارت جادویی" " و تسلط برآتش" چندان دشوار نیست. این "قدرتهای اعجاب انگیز" نمایانگر دست یافتن به حالت شناخته شده خلسه، یا در سطوح دیگر فرهنگی "برای نمونه در هندوستان" دسترسی به حالت نامشروط آزادی کمال یافته روحانی است "تسلط بر آتش" و بی حسی نسبت به سرمای سخت ودمای اخگر، بیان مادی این انگاره است.
ـ اشاره ای به چند اسطوره دیگر
برای شخصیت مینوی آتر یا آتش در اوستا اسطوره هایی نقل شده است. ستیزی که میان این ایزد با ضحاک (اژی دهاک) سه پوزه بد آیین بر سرفره ایزدی در می گیرد یکی از این اسطوره هاست. اژی دهاک تهدید می کند که هرگز نخواهد گذاشت آتش روی زمین بدرخشد وآتش تهدید می کند که اگر اژی اهاک بر فره دست یابد چنان بر پشت و دهان او آتش خواهد افروخت که تاب راه رفتن نداشته باشد واژی دهاک از بیم دست پس می کشد. اسطوره دیگری از آتش، با آتش و از یشته، آتشی در ابرهاست، در نبرد تیشتر با دیو خشکسالی شکل می گیرد (رنگ به مبحث تیشتر) آتشبهرام خود شخصیتی اساطیری است که همچون شاهی بر تخت می نشیند و با دیوان مینوی نبرد می کند. برای قبولاندن دین زرتشت به گشتاسب، ایزد آذرهمراه با بهمن امشا سپند و اردیبهشت اشا سپند به دربار او وارد می شوند و حقانیت این آیین را بر او روشن می سازند. در سفر آسمانی ارداویراف، ایزد آذر یکی از راهنمایان اوست.
جشنهای ایرانی:
1-جشن سده ـ واژه سده از واژه پهلوی سوک مایه گرفته است، و گرچه این کلمه در متون باقی مانده پهلوی نیامده است ولی واره های سدق و سندق که در متون عربی برجای مانده می رساند که تلفظ این نام روزگاری (سدک) بوده است. یعنی منسب به عدد سد. پس معنی خود جشن نیز می بایستی بیاری عدد سه دریابیم. با نگاهی به نوشته های پهلوی درباره تقویم ایران کهن می تواند دریافت که ایرانیان سال را به دو قسمت نامساوی تقسیم می کردند. فصل گرم و فصل سرد، یا تابستان بزرگ و زمستان بزرگ. فصل گرم یا تابستان بزرگ یک فصل هفت ماهه بود که از فروردین آغاز می شد و تا پایان مهر ماه ادامه داشت و فصل سرد زمستان بزرگ از یکم آبانماه آغاز می شد و تا پایان اسفند ماه ادامه داشت . روز دهم بهمن ماه یعنی آبانروز، میان زمستان است و غالبا سرما در آن هنگام به شدت در خود می رسد و میگزد و آن را به همین سبب شب "گزنه" هم می گویند. در این روز درست سه روز از زمستان بزرگ می گذرد و این روز را از این رو سده نامیده اند. بعقیده ایرانیان قدیم در این روز اهریمن در کنش سرما را به شدت خودمی رساند تا به دامان وافریدگان اورمزد گزند رساند و آنها را بمیراند. (مظهر مار در اسطوره هوشنگ) و نیروی مراسمی با شکوه و همگانی انجام می پذیرد تا نروی اهریمنی کاهش یابد و اندک اندک سرما بکاهد. این جشن در واقع نوعی مراسم مذهبی است برای راندن سرما و چون می بایستی قدرت بیشتری داشته باشد، بایستی بصورت گروهی و یاری و همکاری همه مردمان انجام پذیرد، زیرا در کارهای بزرگ برای از میان بردن حمله اهریمن و شکستن او پدید آید و از این روست که این آتش فقط در خاندان ها افروخته نمی شد، بلکه به گروه مردم بود و رد هر شهر و دیار جای معینی داشت که آن را کاخ سده می نامیدند و به روزگار ساسانیان همه در این کاخ سده گرد می آمدند و آتش نیایش می خواندند و در گرد آتش بشادی می پرداختند تا بر اثر گرمای بزرگی که از کوهه ای آتش فراهم آمده بود، سرماسپری گردد. تا چندی پیش در برخی از روستاها وشهرها که رسم تش افروزی سده را پاسداری می کردند، مردم برآن بودند که همه از بزرگ و کوچک، توانگر و ناتوان بایستی در برافروختن آتش سده همیاری کنند و حتی آنان هم که خدمتگزار و است و استر داشتند، گرد آوردن هیمه آتش سده را خود برعهده می گرفتند و به دشت و بیابان می رفتند و خود خار و هیزم فراهم می آوردند و بردوش می گرفتند و به کوهه خارهای فراهم آمده می افزودند و این کار را ثواب می دانستند. اما روایت دیگر درباره جشن سده آنست که از این روز تا روز گردآوری غله سه روز باقی است وچون معمولا در نواحی معتدل و روزهای نزدیک به نوروز می توان گندم و بویژه جورا بدست آورد، از این رو برخی بر آن بودند که این جشن برای صدمین روز باقی مانده برای بدست آوردن غله گرفته می شود و رد برخی از روستاها نیز در این جشن همهمه شادی کودکان با جمله "پنجه به نوروز، صد به غله" همراه است.
جشن های تاریخی سده: از جشنهای بزرگی که برای سده گرفته شده و در تاریخ ضبط است یکی جشنی است که مرداویج زیادی در اصفهان برپا کرد. می دانیم که مرداویج می خواست تمام سنت های ایرانی پیش از حمله عرب را دوباره زنده کند. وی فرمان داده بود تا این جشن را با شکوهی تمام بر پا سازند و بر دو جانب زاینده رود و پشته های اطراف آن توده های بزرگی از خارو هیزم گرد آورده بودند و نفت اندازان و رامشگران فراهم آورده بودند وشهر گنبدها و مناره ها را با شمع و مشعل آراسته و تنه های تو خالی نخل ها را به خار و خاشاک انباشته بودند و گردوهای تو خالی را به نفت و قیر انباشته و آنها را به پای پرندگان بسته و آتش زده بودند و خوان بزرگی آراسته و هزاران گاو و گوسفند بریان برآنها نهاده بودند ولی این مرداویج را که می خواست جشن شکوه بیشتری داشته باشد خوش نیامد واین همه آراستگی و آتش را برای چنین جشن، خرد و کوچک دید. یکی دیگر از جشن های تاریخی سده، جشنی است که شرح آن در تاریخ بیهقی آمده است و در آن جشن کوهه ای چنان بزرگ از آتش برافروخته بودند که فروغ آن از ده فرسنگ دورتردیده می شد. این جشن مانند نوروز در دل ایرانیان فراموش نگشت و در گوشه و کنار ایران زمین آن را بر پامی داشتند و زرتشتیان بویژه آن را باشکوهی بسیار در کرمان و تهران هنوز بر پا می دارند و در بسیاری از روستاها رسم جشن سده هنوز برجای است.
2- چهارشنبه سوری: چون در ایران کهن روزهای هفته رایج نبوده است، از اینرو آتش افروزی پیش از نوروز در سه شنبه شب آخر سال انجام نمی گرفته است، بلکه این آتش افروزی درست پیش از آغاز جشن همسپتموم یعنی در سیصد و شصتمین روز سال که آغاز روزهای گاسانیک یا (پنجه وه) است انجام می گرفته زیرا آنان برآن بودند که فرورهای نیاگان درآغاز این روزها به زمین فرود می آیند و برکت و نیک روزی برای خاندان می آوردند. در همین روزها بود که برای راهنمایی آنان به هنگام آغاز شب در بالای بام یا صحن خانه ها آتش می افروختند و مایه آتش را هم از آتشدان ویژه خانه فراهم می آوردند تا انها راه خاندان خود را بازیابند وبه سوی خانواده شتابند.
ولی گویا این آیین آتش افروزی در نخستین دوره های دوره های اسلامی بهانه ای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملی ایرانیان برای رهایی از زیر نوع بیگانگان قیام کرده اند و جنبش ملی پدید آمده است. در بیشتر روستاهای ایران چنین می پندارند که این قیام را مختاربن ابی عبیده ثقفی برای خونخواهی امام حسین که مورد احترام ایرانیان بود کرده است. به هر حال این آیین بعدها در سه شنبه شب پایان سال بر جای ماند و هنوز پایدار است. آتش، گاه بر بالای بامها و گاه در صحن خانه وگاه در کوچه وخیابان و بیابان روشن می شود. تعداد گله های آتش می بایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند که شمار مقدسی ایران کهن است و با به شمار سه که نماینده شمار مقدس گفتار نیک و کردار نیک و اندیشه نیک است و یا به شمار که نمودار وحدت اهوراست باشد. درزمان ساسانیان به دور این آتش شادی و پای کوبی می کردند و هیچگاه از روی آن نمی جستند زیرا جستن از روی آن بی حرمتی به آتش مقدس بود و می توان پنداشت که هفت یا سه بار در برابر هر توده آتش خم می شدند و آیین نیایش بجای می آوردند و سپس در کنار آن به شادی می پرداختند.
فهرست و مطالب و ماخذ:
1- پله پله تا ملاقات خدا ، دکتر عبدالحسین زرین کوب
2- جهان فرودی ، دکتر بهرام فره وشی
3- گاه شماری و جشن های ایران باستان
4- نور، آتش، آتشکده در آیین زرتشت، دکتر موبد دکتر جهانگیر اوشیدری
5- گردونه خورشید یا گردونه مهر، دکتر نصرت الله بحتور ناش
6- ابن عربی، کربن
7- حسن وحدت، (سنت عرفانی درمعماری ایرانی، نوشته نادر اردلان، لاسه بختیار)
8- کیمیاگری ، تاتلیف بورگهارت
9- زیبا شناختی در معماری، نویسنده: یورگ گروتر، مترجمین: جهانشاه پاکزاد ـ عبدالرضا همایون
10- ملل و نحل، جلد اول، نویسنده شهرستانی
11- معماری اسلامی، پروفسور رابرت هیلن براند.
12- تاریخ معماری قبل از اسلام (آموزش، پرورش، فنی و حرفه ای)
13- دایره المعارف ، عکس ایران
14- مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی
15- مقالات موی بوسین
16- سایت اینترنت www.zoroaster.net .دکتر بهرام وزرا
17- بندهش
18- نخستین انسان و نخستین شهریار (جلد اول)
19- تاریخ اساطیری ایران ، دکتر ژاله آموزگار
20- اوستا، نگارش جلیل دوستخواه
21- گاه شماری و تاریخ گذاری از آغاز تا سرانجام پژوهش: علمی محمد کاوه
فهرست مطالب
آتش و نور 1
– عرفان وعناصر طبیعی 1
مهر سلیمان 7
آتش نزد اقوام مختلف: 9
طبیعت و معماری: 10
اوستا (یسنا) دفتر دوم: 22
اساطیر آتش : 26
1-قابیل وابلیس و آتش و اسطوره آن 26
2- گذشتن سیاوش از آتش و ارتباط آن با چهارشنبه سوری 27
3- حرارت جادویی و تسلط بر آن 30
ـ اشاره ای به چند اسطوره دیگر 32
جشنهای ایرانی: 34
فهرست و مطالب و ماخذ: 39
1
6